ناصر ایرانی (زادهٔ ۷مرداد۱۳۱۶ در تهران- درگذشتهٔ ۲آبان۱۳۹۷در تهران) نویسنده، مترجم و نمایشنامه‌نویس، نظریه‌پرداز و مدرس رمان‌نویسی بود.[۱][۲]

ناصر ایرانی
نام اصلی ناصر نظیف‌پور ایرانی
زمینهٔ کاری نویسنده، مترجم، نمایشنامه‌نویس
زادروز ۷مرداد۱۳۱۶
تهران
مرگ ۲آبان۱۳۹۷
تهران
ملیت ایرانی
علت مرگ بیماری
جایگاه خاکسپاری به وصیت خودش پیکر وی به دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه تهران اهدا شد.
پیشه نویسنده، نمایشنامه‌نویس، مترجم
سال‌های نویسندگی دهه‌های ۴۰ تا ۹۰
نمایشنامه‌ها قتل، در پایان، حفره، ما را مس کنید، ماه عسل، گناه کبیرهٔ‌ انسی، آن روز گرم دراز، صحنهٔ تاریک، مرده ها را اگر چال نکنید و زشت‌ترین نمایش روی زمین
همسر(ها) کتایون صدرنیا
فرزندان علی نظیف‌پور
دانشگاه دانشگاه تهران
* * * * *

ناصر ایرانی در سال ۱۳۱۶ در تهران متولد شد. او پس از رها کردن تحصیلاتش در رشتهٔ مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران و کالج پرینستون انگلستان در جاهای مختلفی مشغول به کار شد. ابتدا مدتی کارمند بانک بازرگانی و سپس مدیر انتشارات و سردبیر مجلهٔ «شکار و طبیعت» سازمان حفاظت محیط زیست بود و سرانجام سال‌ها کارمند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و در آنجا مبانی نظری داستان و رمان درس می‌داد. مدتی نیز با مرکز نشر دانشگاهی و دفتر نشر فرهنگ اسلامی همکاری داشت. بیشترین و بهترین آثار ناصر ایرانی در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ خلق شده با اینحال او را نویسندهٔ دهه‌های ۴۰ تا ۷۰ می‌دانند و پس از این زمان جامعهٔ هنری از وجود او بی اطلاع بوده به این دلیل که از نیمهٔ دههٔ ۷۰ به بعد آثار ناصر ایرانی دیگر مجوز انتشار نگرفتند و هزاران صفحه اثر منتشر نشده دارد. ایرانی در زمینه‌های متعدد ادبی و هنری مانند نمایشنامهٔ، کتاب کودک و نوجوان، رمان، خاطره‌نویسی،داستان کوتاه، ترجمه، فنون و شیوه‌های داستان‌نویسی و نقد ادبی، تدریس داستان‌نویسی فعالیت داشته است. همچنین از وی تعداد بیشماری مقاله با موضوعات متنوع به جا مانده است. از ۱۴تا۱۸ سالگی عضو حزب توده بود و به دلایلی از عضویت این حزب خارج شد. اما همواره به سیاست علاقه‌مند بود و آن را پیگیری می‌کرد.[۳][۴] از معروفترین آثارش می‌توان به نمایشنامه‌های ما را مس کنید، سه نمایشنامهٔ کسالت‌بار،قتل، در پایان، حفره همچنین رمان زنده باد مرگ، اعترافات گرگ تنها و هنر رمان اشاره کرد. او در سال ۱۳۵۵ با نوشتن داستان نورآباد، دهکدهٔ من به صف نویسندگان کودک و نوجوان پیوست. در اسفند ماه سال ۱۳۹۳ به سبب نقش او در کارشناسی، نقد و بررسی و آموزش داستان‌نویسی و راه اندازی بحث و گفت و گو دربارهٔ ادبیات کودک و نوجوان و نقش اجتماعی آن نشان ویژهٔ لاک‌پشت پرنده به او اهدا شد. ناصر ایرانی در شامگاه چهارشنبه دوم آبان ماه پس از تحمل بیماری طولانی در سن ۸۱ سالگی درگذشت. پیکر وی به وصیت خودش برای امور تحقیقاتی به دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه تهران اهدا شد.[۳]

سیاست از مهمترین جنبه‌های زندگی انسان است و تقریبا هیچ‌کس گزیری از آن ندارد.
سیاست خواه ناخواه دامن همه را می‌گیرد.
به‌گونه‌ای که حتی هنرمندانی که در سیاست دخالت نمی کنند، با دخالت نکردن در سیاست، در سیاست دخالت می‌کنند.
[۵]


از میان یادها

از زبان پسرش

مرگ پدرم پایان یک دوره بیماری بود، پایان انزوای خودخواستهٔ یک نویسنده که در میهن خود به وضع تبعید دچار شده بود، پایان شورش مرد مستقلی که تن به سانسور و ریا نداد، پایان وسواس هنرمند کمال‌گرایی که در بیماری و انزوا بدون هیچ چشم‌داشتی با سرسختی آثاری را بارها و بارها بازنویسی کرد که هیچ امیدی به چاپشان نداشت.[۶]

باید آدمی تجربه کند و این بسیار مهم است
الان ما هم یک دورهٔ خمودگی و خودفریبی و بی‌آرمانی داریم
و نویسندگان و شاعران ما اهل تجربه نیستند
من نمی‌دانم که شعرای ما اهل زجر کشیدن هستند یا نه؟
آیا چیزی اذیتشان می‌کند یا نه؟
[۲]

زندگی و یادگار

مرور زندگی ایرانی

«ناصر ایرانی» در سال ۱۳۱۶ در محلهٔ سنگلج تهران متولد شد. طبق گفتهٔ خودش، به درس و کلاس رسمی علاقه‌ای نداشت به همین خاطر تحصیلات دبیرستان را نیمه‌کاره رها کرد و کارمند بانک بازرگانی شد. اما با فشار اطرافیان دیپلمش را گرفت و وارد رشتهٔ مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران شد اما یک سال و نیم بعد رهایش کرد. در ۱۴ سالگی به حزب توده پیوست و در ۱۸ سالگی از این حزب جدا شد؛ اما بعد از آن تقریبا فعالیت‌های حزبی را ترک کرد و به رغم برخی گرایش‌های چپ‌گرایانه، هیچگاه تا پایان عمر در حزب و دستهٔ خاصی جای نگرفت. ایرانی در هر مقطعی از زندگی ادبی خود، در نقشی ظاهر شده است؛ گاهی سردبیر بود و کار مطبوعاتی می‌کرد، زمانی نمایشنامه‌نویس و در دوره‌ای نویسندهٔ کودک و نوجوان بود و حتی برخی داستان‌های خارجی کودک و نوجوان را به فارسی ترجمه کرد، در دوره‌ای به ترجمهٔ برخی آثار سیاسی و تاریخی پرداخت، مدتی مدرس داستان و رمان‌نویسی بود و علاوه بر تدریس به تحقیق و پژوهش و انتشار کتاب در زمینهٔ رمان و رمان‌نویسی پرداخت و در دوره‌هایی نیز به رمان‌نویسی روی آورد.

ایرانی در سال‌های دههٔ ۴۰ در سازمان حفاظت محیط زیست (سازمان شکاربانی و نظارت بر صید) فعال بود. در این مدت صفر تا صد فعالیت‌های نشریهٔ شکار و طبیعت را بر عهده داشت. در همان سال‌ها بود که به نمایشنامه‌نویسی و تئاتر علاقه‌مند شد و نمایش‌نامه‌نویسی را به عنون فعالیتی جدی آغاز کرد. عشق به نمایشنامه‌نویسی و تئاتر سبب شد که او کار در سازمان محیط زیست را رها کند و در سال ۱۳۵۳ از سمت خود در سازمان محیط زیست استعفا داد و به لندن رفت و در کالج پرینستون ادبیات انگلیسی خواند. اما در آنجا به جای رمان، درگیر تئاتر و نمایش هم شد و لذا در کارنامهٔ کاری او در بین سال‌های ۴۸ تا ۵۶ بیش از ده نمایشنامه به چشم می‌خورد. نمایشنامه‌های قتل، در پایان، حفره، ما را مس کنید، ماه عسل، گناه کبیرهٔ‌ انسی، آن روز گرم دراز، صحنهٔ تاریک، مرده ها را اگر چال نکنید و زشت‌ترین نمایش روی زمین ده نمایشی است که او در این سال‌ها نوشت و منتشر کرد. برخی از این نمایشنامه‌ها مثل مرده‌ها را اگر چال نکنید بازتاب تجربه‌های او از حضور در حزب توده است. ایرانی نزدیک انقلاب تحصیل را رها کرد و برای مشاهدهٔ انقلاب، به ایران آمد. در دوران جنگ به درخواست خودش برای نوشتن داستان و رمان به جبهه رفت.

در سال‌های ابتدایی انقلاب و دههٔ شصت، او به کار تالیف و ترجمه در حوزهٔ کودک و نوجوان و تحقیق و تدریس در زمینهٔ داستان‌نویسی روی آورد که حاصل این دوران، داستان‌هایی در حیطهٔ کودک و نوجوان بود و عمدهٔ آن‌ها از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد. از جملهٔ این آثار داستان سختون است. سختون از جمله آثاری است که تاثیر فراوانی در حوزهٔ رمان کودک و نوجوانان دههٔ شصت به شمار می‌آید.

ایرانی در زمینهٔ ترجمه هم فعالیت‌هایی داشته. ترجمهٔ نمایشنامهٔ معروف جان گابریل بورکمن که از آخرین ترجمه‌های منتشر شدهٔ اوست، حاصل تجربهٔ سه بار دیدن این نمایش در انگلیس است. انتخاب‌های ایرانی برای ترجمهٔ کتاب‌های کودکان نیز آگاهانه و دقیق بود. برای نمونه داستان خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند، روایتی است منتقدانه در اعتراض به بوروکراسی مدرن و کارمندزدگی که در قالب اثری کم‌حجم اما تاثیرگذار ترجمه و منتشر شد.

در همین سال‌ها بود که او به تدریس داستان‌نویسی روی آورد. ایرانی را می‌توان از معدود نظریه‌پردازان رمان در ایران به شمار آورد. ایرانی هم به ادبیات ایرانی اشراف کاملی داشت و آثار نویسندگان را خوانده بود و هم آنکه به دلیل آشنایی با زبان خارجی، به شکل جدی و عمیق این باحث را درک و دریافت کرده بود. نتیجهٔ این پژوهش‌ها را نخستین‌بار در بهمن ماه ۱۳۶۲ در قالب کارگاه‌های داستان‌نویسی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به مدت یک ماه درس داد و بعد از آن، با تنقیح و تبویب این دروس، کتاب داستان: تعاریف، ابزارها و عناصر را منتشر کرد، اما ناشر این اثر را به رغم آنکه در بازار یافت نمی‌شد، ۱۲سال حبس کرد و نتیجه این شد که او به صرافت تکمیل آن مباحث با آموخته‌ها و خوانده های تازه برآمد و آن ها را در سال ۱۳۸۰ در قالب کتاب هنر رمان منتشر کرد. ایرانی تجربهٔ‌ خود در رمان‌نویسی را در رمان زنده باد مرگ انعکاس داد که سال ۱۳۶۹ از سوی انتشارات سروش به بازار کتاب عرضه شد. این همان کتابی است که آقای خامنه‌ای دربارهٔ آن سخن گفته و دیگران را به خواندنش توصیه کرده است.

نام ناصر ایرانی در سال‌های ابتدایی بعد از دوم خرداد، مجددا به عرصهٔ ادبی و رسانه‌ها بازگشت. پیش از آن چند مقاله در مجلهٔ کیان دربارهٔ رمان، سانسور و آزادی بیان منتشر کرده بود؛ اما با انتشار پاورقی رمان آتش و دود در روزنامهٔ جامعه ، نامش طنین بیشتری پیدا کرد. بعدها در پی توقیف روزنامهٔ جامعه، داستان او نیز به‌صورت پاورقی به روزنامه‌های هم‌سنخ چون نشاط، عصر آزادگان و اخبار اقتصاد راه یافت و با بسته شدن فله‌ای مطبوعات، ادامهٔ انتشار این رمان نیز همانند نویسنده‌اش به عزلت رفت. به گفتهٔ خودش، کتاب خاطرات او از سال ۱۳۸۶ در انتظار مجوز نشر باقی ماند و او هم به زمرهٔ نویسندگانی پیوست که در حیاتشان امکان انتشار عمومی خاطرات را پیدا نکردند. علاوه بر این کتاب او هزاران صفحه آثار منتشر نشده دارد که شامل چندین رمان، نمایشنامه و داستان کوتاه می‌شوند.[۲]

در دهه ۷۰ در نشریاتی مانند کیان و روزنامهٔ جامعه مطلب نوشت. ناصر ایرانی پس از این دوره وارد یک دوره انزوای طولانی تا زمان مرگش شد. ناصر ایرانی از چهره‌های پیشگام ادبیات نوجوان در ایران بود. سختون، نورآباد، دهکدهٔ من و پاداش کلوخ‌انداز از جمله کتاب‌های او در حوزهٔ کودک و نوجوان است. آثاری که بسیاری از کودکان و نوجوانان دههٔ شصت با آن‌ها خاطره دارند.[۷] سرانجام در تاریخ دوم آبان ۱۳۹۷ ناصر ایرانی در ۸۱ سالگی و پس از تحمل مدت‌ها بیماری درگذشت. وی وصیت کرده بود که پیکرشش را برای پژوهش علمی به دانشگاه تهران بدهند.[۱]

حضور در جبهه

پس از انقلاب چون اعتقاد داشت که نویسنده باید تجربه کند، خواست تا او را به جبهه بفرستند. این ملاقات کوتاه با رزمندگان او را به شدت تحت تاثیر قرار داد او می‌گفت: »بهترین نسلی که می‌شناسم و خیلی برای من عزیز است نسلی است که رفتند و شهید شدند. وقتی که جنگ شروع شد فکر کردم که من باید یک کاری بکنم. من که اهل تفنگ و تیر نبودم باید می‌نوشتم. ارتباط بسیار محبانه‌ای هم با رزمندگان پیدا کردم. کشتارهای زیاد و خرابی‌های زیادی را دیدم. یکی دو شب هم در خط مقدم جبهه بودم. این حضور خیلی در من تاثیر گذاشت. یکی از سفرهایی که برای من واقعا تکان‌دهنده و شکل‌دهنده بود همین سفر بود. آن شبی که من به جبهه رفتم یکی از عملیات‌هایی بود که ایران تلفات زیادی داده بود. خیلی عجیب بود همه گریه می‌کردند که ما لیاقت شهید شدن نداریم و این را در کمال صمیمیت می‌گفتند نه اینکه بازی دربیاورند. حس غریبی بود بعدها هم خیلی در من تاثیر گذاشتند و هنوز همم این تاثیر ادامه دارد.«[۴]


همراهی‌ها و مخالفت‌های سیاسی

در آغاز ۱۴سالگی در تابستان ۱۳۳۰ خورشیدی عضو سازمان جوانان حزب تودهٔ ایران شد و در آغاز ۱۸ سالگی در تابستان ۱۳۳۴ خورشیدی از این حزب کناره گرفت. انتقادهای وی به حزب توده به سه دلیل بود: اعضا طبق اصول حزب نمی‌زیستند، حزب از دکتر مصدق حمایت نمی‌کرد و استالین را مثل بُت می‌پرستیدند. در دوران محمدرضا پهلوی نیز چهار بار به زندان افتاد زیرا آثارش عموما سیاسی بودند.[۱]

از نگاه دیگران

کتایون صدرنیا؛ همسرش

ناصر ایرانی را نویسندهٔ دههٔ ۴۰ و ۵۰ خورشیدی می‌دانند. این حرف اینطور معنی می‌دهد که ناصر ایرانی بعد از این دو دهه به کار نویسندگی ادامه نداد. البته نویسندگان، مترجمان و صاحب‌نظرانی بودند که به حضور مفصل ایشان در دههٔ ۶۰ و ۷۰ اشاره کردند. تا اواسط دههٔ ۷۰ شمار آثار منتشر شدهٔ ناصر ایرانی به بیش از ۶۰ رمان رسیده بود اما بیشترین و بهترین آثار وی در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ خلق شده. علت بی‌خبری جامعه از وجود ناصر ایرانی این است که از نیمهٔ دههٔ ۷۰ به بعد آثار ناصر ایرانی دیگر مجوز انتشار نگرفتند. ناصر ایرانی بیش از هزاران صفحه کار منتشر نشده دارد. او بخشی از این آثار منتشرنشده را در شرایطی نوشت که وضعیت جسمانی بسیار بدی داشت اما با سانسور مبارزه کرد و به نوشتن خود افزود. آثار منتشرنشدهٔ ناصر ایرانی، فرزندان روح یک نویسنده در بدو تولد بودند که محکوم به حبس ابد شدند و مخاطبانش از خواندن آن‌ها محروم شدند و ادبیات معاصر ما که چندان هم ثروتمند نیست بخشی از دارایی خود را از دست داد.[۸]

علی نظیف‌پور؛ پسرش: تعهد به حقیقت مهمترین چیزی بود که از پدرم آموختم

روزهای آخر عمر پدرم از بسیاری جهات روزهای تلخی بود؛ روزهایی پر از درد، بیماری، بی‌خوابی و صدای پای مرگ که اجتناب‌ناپذیر بودنش را به رخ می‌کشید. اما یکی از قوانین جهان هستی این است که هیچ شیرینی بدون تلخی و هیچ تلخی بدون شیرینی نیست. روزهای تلخ پدر من هم از سه جهت شیرین بودند؛ شیرینی‌هایی که تحمل را برای من و مادرم ممکن می‌کردند. اول آنکه پدرم آنگونه رفت که می‌خواست. درمانش را قطع کرده بود و ما به انتخابش احترام می‌گذاشتیم. دوست داشت در تخت خودش بمیرد و بیهوده به رنجش ادامه ندهد که همین شد. دومین اشعهٔ نوری که دل من و مادرم را روشن می‌کرد محبت دوستانی چون: دکتر سرمد قباد، دکتر فرشید اربابی، قاسمعلی فراست، ناشرانی مثل نشر نو و کویر، احسان عالی و سحر آقاپور ، سعید انوری، مهدی صادقی و... بود. پسر ناصر ایرانی سومین عامل تسلی خود و مادرش را واکنش رسانه‌ها به مرگ پدرش دانست و اظهار داشت: رسانه‌ها از آرمان خواهی و از سانسور که قربانی‌اش بود گفتند. ما دیدیم که سانسور و انزوا او را از یادها نبرده است که ناصر ایرانی که بود و این باعث شد تا شام عزای ما جشن پیروزی ناصر ایرانی باشد. ناصر ایرانی با خیلی چیزها درگیر بود که ادبیات نبودند؛ از سیاست گرفته تا محیط زیست. ولی با هر چه درگیر می‌ششد نویسنده‌وار درگیر می‌شد. او جهان را با پوست و گوشت و استخوانش می‌زیست و این زیست را به زبان داستان ترجمه می‌کرد. مهمتریت چیزی که از پدرم آموختم تعهد به حقیقت بود. هرگز کلمه‌ای ننوشت که به آن معتقد نباشد. برای من ناصر ایرانی مردی بود که تعهدی هنرمندانه به حقیقت داشت و هرگز این تعهد خود را زیر پا نگذاشت و به همین علت عمرش باعزت بود و مرگش بی‌دریغ.[۸]

مهدی یزدانی‌خرم

سرنوشت ناصر ایرانی نمونهٔ تراژیک نویسنده شدن در ایران است. ما نسلی بودیم که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کتابخوان شدیم و آن زمان بود که با آثار ناصر ایرانی آشنا شدیم. در سال‌های دههٔ شصت و هفتاد نام او مطرح بود اما سال‌ها از ناصر ایرانی خبری نبود و گویی هر جریان سیاسی از او طلبی داشت. اهدای پیکر ناصر ایرانی به دانشگاه تهران دهن‌کجی و پوزخندی بود به تمام کینه‌ورزی‌هایی که از طریق جناح و جریان‌های مختلف علیه او انجام شده بود. این کار حرکتی آوانگارد و در امتداد آثارش بود و خود را به یک متن جدید تبدیل کرد که مدام در سالن تشریح دانشگاه تهران بازخوانی می‌شود.[۶]

نصرالله پورجوادی

ناصر ایرانی شخصیتی چندوجهی داشت و هر کس با یک وجه او آشنا می‌شد. ایرانی ا ز نظر معلومات فرد خاصی بود. از نظر اخلاقی نیز خصوصیات خاصی داشت به کار خود مطمئن و سخت‌گیر بود و کسی نمی‌توانست در مقاله‌های او دست ببرد. در مسائل سیاسی شخصی تیزبین بود و اطلاعاتش همیشه به‌روز. او پیش از انقلاب فعال سیاسی بود و می‌گفت: «انقلاب باید رخ می‌داد.» برای این حرفش دلیل داشت و در اینباره مقاله‌ای با عنوان «انقلابی که ناگذران بود» نوشته بود. پس از چهل سال هر وقت کمی شک می‌کنم یاد حرف ایرانی می‌افتم که می‌گفت این انقلاب باید می‌شد.[۶]

قاسمعلی فراست

ناصر ایرانی جزء آن دسته از نویسنده‌هایی بود که اگر مخالفت یا موافقت می‌کند آگاهانه، از سر درد و بدون هیچ چشم‌داشتی است و مخالفت و موافقتش از سر تعهد است. این دسته از نویسندگان احساس مسئولیت کرده و این احساس را بروز هم می‌دهند و در آثارشان هم می‌بینیم. نمی‌شود کسی مارکسیست باشد و با ناصر ایرانی همخو و همخانه نشود و از او خوشش نیاید زیرا انسانی دورو نیست و خودش است. در هنگام خواندن «اعترافات گرگ تنها» از صدر تا پایین کتاب با فردی روبه‌رو هستیم که خود خودش است. اعترافاتی می‌کند که علاقهٔ ما به ناصر ایرانی بیشتر می‌شود. یکی از خلاءهای داستان ایرانی این است که ما نویسندگان خود را سانسور می‌کنیم. ایرانی در این کتاب از خودش حکایات را تعریف و علایق زندگی‌اش را بی‌پرده مطرح می‌کند.[۶]

در دوره‌ای که ما زندگی می‌کنیم، ادبیات سیاسی بخش عمده‌ای از ادبیات ما بوده است.
اما اینها وابسته به هر گروهی که بودند، ایدئولوژی‌زده بودند...
آن‌ها در آثارشان از دعواهای روزمره فراتر نرفتند
و نتوانستند به لایه‌های عمیق این تجربیات برسند
مثلا ماهی سیاه کوچولو نماد یک چریک است.[۲]

خاطرهٔ دیدار با آقای خامنه‌ای از زبان عباس ملکی

در روز دیدار هیئت تحریریه دفتر نشر فرهنگ اسلامی با ایشان، با وجود اینکه برخی مخالف حضور ناصر ایرانی بودند و می‌گفتند: بهتر است آقای ایرانی را با خود نبریم، حضرت آقا ناراحت می‌شوند، ناصر ایرانی هم حضور داشت. داشتم دوستان را معرفی می‌کردم به ایرانی که رسیدم آقا گفتند: به‌به آقای ایرانی کجا بودید؟ من کتاب‌های شمار اکثرا خوانده‌ام. زنده باد مرگ کتاب خوبی است. و بلافاصله به محافظانشان گفتند: به کتابخانهٔ من بروید، چند کتاب از آقای ایرانی وجود دارد آن‌ها را سریع برایم بیاورید. کتاب‌ها را باز کردند و متوجه شدیم که بر حاشیهٔ هر صفحه مطلبی را تقریر کرده بودند حتی در چند صفحهٔ آخر نظراتشان را صراحتا نوشته بودند. آقای ایرانی متعجب شده بود.[۹]

احمد شاکری

با وجود اینکه ناصر ایرانی به لحاظ سنی متعلق به نسل پیش از انقلاب بوده، نمی‌توان ناصر ایرانی را جزء نسل نویسندگان دفاع مقدس دانست. ولی با پیروزی انقلاب اسلامی به خیل نویسندگان انقلابی پیوست و آثار ارزشمندی همچون راه بی‌کناره و عروج را نوشت. روایت داستانی جذاب ضرورت توجه به این آثار را بیشتر می‌کند. نگاه منصفانه و ارزش‌مدار به مقولهٔ دفاع مقدس ویژگی بارز این دو اثر است. ناصر ایرانی نویسنده‌ای توانا و متعهد به ارزش‌های انقلاب و دفاع مقدس و هم آشنا به مبانی نظری کار است. ایرانی نویسنده‌ای ذووجوه است ولی کمتر از سوی رسانه‌ها مورد توجه قرار گرفته است.[۱۰]

مراسم یادبود

مراسم یادبود ناصر ایرانی عصر دوشنبه، هفتم آبان در خانهٔ فرهنگ فدک برگزار شد. علی نظیف‌پور (پسرش)، کتایون صدرنیا (همسرش)، قاسمعلی فراست، محمد شریفی، علی‌اصغر سیدآبادی و غلامرضا امامی سخنرانان این مراسم بودند. همچنین سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد، نیگنام حسین‌پور، مدیرعامل خانهٔ کتاب، مجتبی رحماندوست نیز در این برنامه حضور داشتند.[۸]


آثار و کتابشناسی

کارنامهٔ ایرانی

نمایشنامه‌ها

  1. قتل
  2. در پایان
  3. حفره، تهران: آگاه، ۱۳۴۹
  4. ما را مس کنید(شامل دو نمایشنامهٔ «ما را مس کنید» و «ماه عسل»)، تهران: آگاه، ۱۳۵۲
  5. سه نمایشنامهٔ کسالت‌آور (شامل سه نمایشنامهٔ «گناه کبیرهٔ انسی»،‌ «آن روز گرم دراز» و «صحنه تاریک می‌شود»)
  6. مرده‌ها را اگر چال نکنید، تهران: آگاه، ۱۳۵۶
  7. زشت‌ترین نمایش روی زمین

کتاب‌ها

  1. نورآباد، دهکدهٔ من، تهران: نشر آگاه، ۱۳۵۵
  2. اینک خورشید، تهران: سروش، ۱۳۷۵
  3. بحران دموکراسی در ایران و دوازده مقالهٔ دیگر، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۱
  4. بهار گمشده: یادداشت‌های سفر تاجیکستان، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳
  5. چهل‌و‌هفت گونه از پرندگان ایران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵
  6. حکایت مردی که عاشق دریا بود و حکایت‌های دیگر، تهران: علم، ۱۳۸۱
  7. داستان، تعاریف، ابزارها و عناصر، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۴
  8. راز جنگل سبز، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۱
  9. راه بی کناره، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۸
  10. کارتر و سقوط شاه: روایت دست اول، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲
  11. ماهی زنده در تابه، تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۵۱
  12. می‌خواستم بهار بسازم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۱
  13. عروج، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۳
  14. فیل در خانهٔ تاریک'، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۶
  15. اعترافات گرگ تنها، زندگی‌نامه، ت‍ه‍ران‌ : ک‍وی‍ر‏‫،۱۳۸۹.
  16. سختون، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۸۵
  17. پاداش کلوخ‌انداز، تهران: معین، ۱۳۹۴
  18. زنده باد مرگ، تهران: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، انتشارات سروش، ۱۳۶۹
  19. هنر رمان، تهران: نشر آبانگاه، ۱۳۸۰
  20. ماهی زنده در تابه، تهران، انتشارات آگاه، ۱۳۵۱
  21. قصهٔ کوتاه مصور برای عبرت کودکان بیشتر و کمتر از پنجاه[۱]
  22. داستانی که نوشته نشد، تهران: چاپخانهٔ مرکزی،‌ ۱۳۵۸
  23. بیست گونه از پستانداران ایران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۰[۱۱]

ترجمهٔ‌ها

  1. جان گابریل بورکمن اثر هنریک ایبسن، تهران: سروش، ۱۳۶۹
  2. حرکت و ماشین‌ها اثر نیل آردلی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶
  3. رشد: هفت آزمایش علمی اثر نیل آردلی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶
  4. رنگ: ده آزمایش علمی اثر نیل آردلی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶
  5. صدا و موسیقی: ده آزمایش علمی اثر نیل آردلی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶
  6. گرما و سرما: هشت آزمایش علمی اثر نیل آردلی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶
  7. هوا و گازها: نه آزمایش علمی اثر نیل آٰردلی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶
  8. دیو پیر' اثر پرل باک، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۳
  9. آخرین دودو اثر آن ورگ کارت رایت، ت‍ه‍ران‌: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۳
  10. قرمز کوچکه اثر پرل باک، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۷۲
  11. باد شمال و خورشید اثر لافونتن، ت‍ه‍ران‌: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۱
  12. غول خودخواه اثر اسکار وایلد، تهران: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۴
  13. گربه‌ای که به راه خود می‌رفت اثر ردیارد کیپلینگ، تهران: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۰
  14. شیر شجاع و مغرور اثر آن ورگ کارتر رایت، تهران: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۳
  15. خارپشتی که زمستان را کشف کرد اثر آن کارتر رایت، تهران: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۸
  16. خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند اثر یورگ اشتاینر، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۶۹
  17. هرچه پیرمرد بکند درست است اثر هانس کریستیان آندرسن، تهران: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۲
  18. زین سحرآمیز اثر کیرستیول ماتینگلی، ت‍ه‍ران‌: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۱
  19. پاداش کلوخ‌انداز (گزارش ایرانی چهل‌و‌چهار قصهٔ ایرانی برای قصه‌دوستان نه تا نود ساله، تهران: معین، ۱۳۹۴
  20. روز چنان زیبایی است اثر ایزاک آسیموف، ت‍ه‍ران‌: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۵
  21. آب و مایع‌ها: آزمایش علمی اثر نیل آردلی، ت‍ه‍ران‌: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر ف‍ره‍ن‍گ‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۷۶
  22. آهنرباها: هشت آزمایش علمی اثر نیل آردلی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶[۳]

ویراستاری

  1. آیا در سیاره‌های دیگر حیات وجود دارد؟ (ویراستار)، ۱۳۷۲
  2. آیا ستاره‌های دنباله‌دار دایناسورها را کشته‌اند؟ (ویراستار)، ۱۳۷۲
  3. آشغالدانی فضایی (ویراستار)، ۱۳۷۳[۳]

تعدای از مقالات

  1. دو نکتهٔ مهم در باب آفرینش هنری، نشر دانش، پاییز ۱۳۸۱ شمارهٔ۱۰۵
  2. آسیب‌شناسی داستان جنگ (سخنی از سر دلسوزی)، ادبیات داستانی تیر و مرداد۱۳۸۰ شمارهٔ۵۵
  3. کتاب‌های بازاری نخبه‌گرا و عوام‌پسند، کتاب ماه کودک و نوجوان مهر ۱۳۸۰ شمارهٔ ۴۸
  4. روزنامه‌نگاران غصه می‌خورند و پیر می‌شوند، نشر دانش زمستان۱۳۸۰ شمارهٔ۱۰۲
  5. کتابی که پیش از ۱۱سپتامبر منتشر شد، نشر دانش پاییز ۱۳۸۰ شمارهٔ۱۰۱
  6. آینده‌نگری در صنعت نشر کتاب، نشر دانش بهار۱۳۸۰ شمارهٔ۹۹
  7. تولد رمان/ زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، نشر دانش زمستان ۱۳۷۹ شمارهٔ۹۸
  8. رمان و دین، کیان ۱۳۷۸ شمارهٔ۵۰
  9. تراژدی ۲۸مرداد براساس کتاب «ایالات متحده و ایران»، نشر دانش تابستان ۱۳۷۸شمارهٔ۹۲
  10. عشق، رمان، سانسور، کیان ۱۳۷۶ شمارهٔ۴۰
  11. سه مشکل رمان در ایران؛ جامعه، نویسنده، حکومت، کیان ۱۳۷۵ شمارهٔ۳۳
  12. با آزادی بیان چه کردیم؟، کیان ۱۳۷۵ شمارهٔ۳۲
  13. ادبیات کلاسیک، بهترین راه ورود به دنیای نیاکان، نشر دانش مرداد و شهریور ۱۳۷۴ شمارهٔ۸۹
  14. کوششی در کشف ساختار رمان و اصول آن، نشر دانش فروردین و اردیبهشت۱۳۷۴ شمارهٔ۸۷
  15. خطرهایی که زبان فارسی را تهدید می‌کند، نشر دانش مهر و آبان۱۳۷۴ شمارهٔ۹۰
  16. مسئله اینست، پیوستن یا نپیوستن به میثاق حق مؤلف، نشر دانش فروردین و اردیبهشت۱۳۷۳ شمارهٔ ۸۱
  17. نگاهی منصفانه به ایران، از چشم غربی، نشر دانش آذر و اسفند۱۳۷۳ شمارهٔ۸۵و۸۶
  18. ریشه‌یابی یک فقر: شش مشکل اجتماعی و فرهنگی، نشر دانش مرداد و شهریور۱۳۷۲ شمارهٔ ۷۷
  19. نگاهی دیگر به از کاخ شاه تا زندان اوین، نشر دانش خرداد و تیر۱۳۷۲ شمارهٔ۷۶
  20. انقلابی که ناگزران بود، نشر دانش مهر و آبان۱۳۷۰ شمارهٔ۶۶[۱۲]

جوایز

در اسفند ماه سال ۱۳۹۳ به سبب نقش او در کارشناسی، نقد و بررسی و آموزش داستان‌نویسی و راه اندازی بحث و گفت و گو دربارهٔ ادبیات کودک و نوجوان و نقش اجتماعی آن نشان ویژهٔ لاک‌پشت پرنده به او اهدا شد.[۳]

معرفی تعدادی از آثار

دربارهٔ رمان زنده باد مرگ

به اعتقاد بسیاری این رمان ماندگارترین و بهترین اثری است که ناصر ایرانی از خود بر جای گذاشته است. اثری که سید علی خامنه‌ای در زمان ریاست جمهوری خود مطالعهٔ آن را توصیه کرده بود. داستان این رمان در اواخر سلطنت پهلوی می‌گذرد. ساواک به سراغ محمد زمانی، نویسنده‌ای که مدتی را به علت نوشته‌هایش در زندان بوده، می‌رود و از او می‌خواهد که مخفیگاه یکی از انقلابیون به نام ابراهیمی را که از دوستان دوران قدیم محمد است پیدا کند. ساواک او را تهدید می‌کند که چنانچه راضی به همکاری نشود، گفت‌و‌گوی تلوزیونی محمد را که در زندان و در شرایط بحرانی به آن تن داده و در آن اظهار پشیمانی کرده است پخش خواهند کرد. این کتاب به نوعی شرح کابوس‌ها و درگیری‌های ذهنی قهرمان داستان است و به خوبی می توان ردپای این جدل‌های ذهنی را در شخصیت ناصر ایرانی نیز دنبال کرد. او همچون قهرمان داستانش بارها به تغییر ایدئولوژی و آرمان و کنش‌های سیاسی‌اش در روزهای پرحادثهٔ انقلاب را با تمام وجود تجربه کرده و زیسته بود.[۷]

دربارهٔ اعترافات گرگ تنها

این اثر که ساختار روایی بدیعی دارد خاطرات ناصر ایرانی است. در این کتاب علاوه بر مهمترین و جالبترین تجربه‌های زیستهٔ نویسنده، هر از چند گاهی به مطالبی دربارهٔ تاریخ ایران و فلسفهٔ رمان برمی‌خوریم. جلد اول این کتاب مجوز انتشار بی‌قید و شرط گرفت و مقرر شد تا حدود ۱۳۰ صفحه از جلد دوم آن حذف شود و چون چنین کاری شرط امانت‌داری نبود چاپ جلد دوم به آینده‌ای نامعلوم موکول شد.[۶]

نمایشنامهٔ مرده‌ها را اگر چال نکنید

این نمایشنامه بازتاب تجربه‌های او از حضور در حزب توده است. برداشتی مدرن است از داستان رستم و سهراب و روایت حسین مقدم یکی از جوانانی است که به همراه عده‌ای جوان دیگر، حزبی را برای مقابله با حکومت بنیان می‌نهند؛ اما آن‌ها با مخالفت حزبی دیگر که اعضای آن‌ها افرادی پا به سن گذاشته‌اند روبه‌رو می‌شوند. رهبر این حزب قدیمی مرتضی، پدر حسین است. حزب آن‌ها نیز سعی دارد با حکومت مبارزه کند اما اختلافات آن‌ها چنان بالا می‌گیرد که هر دو حزب بیش از آنکه به جنگ حکومت بروند به درگیری با هم مشغول می‌شوند و اختلافات به جایی کشیده می‌شود که حسین مقابل مرتضی قرار می‌گیرد و در نهایت، در یک درگیری پسر به دست پدر کشته می شود.[۲]


دربارهٔ هنر رمان

کتاب هنر رمان را می‌توان چکیدهٔ دیدگاه‌های ناصر ایرانی در زمینهٔ رمان و رمان‌نویسی به شمار آورد و شاید از معدود کتاب‌هایی باشد که یک نظریه‌پرداز ایرانی در زمینهٔ رمان نوشته است. این کتاب به تاریخچهٔ پیدایش رمان، ساختار و جایگاه ادبی آن می‌پردازد. این کتاب یک دانشنامهٔ کوچک کاربردی در زمینهٔ شناخت رمان و آموختن رمان‌نویسی است و برای هر کس که که به داستان و داستان‌نویسی علاقه‌مند است و یا می‌خواهد تجربهٔ شخصی برای نوشتن رمان خودش را داشته باشد توصیه می‌شود.[۱۳] ایرانی در مقدمهٔ این کتاب آورده است: «در آن حدود ۱۲ سالی که از انتشار چاپ اول »داستان: تعاریف، ابزارها و عناصر« تا آزاد شدنش از زندان ناشر می‌‌‌ گذشت، بیش از هر وقت دیگری در زندگی‌ام فکر و ذکرم پیش هنر رمان بود و وقت و نیرویم وقف آن. کارم با هنر رمان به عاشقی کشیده بود و شما نیک می‌دانید که شناختی که حاصل عشق عالمانه و علم عاشقانه است، چیز دیگری است... باید سخن نویی ساز می‌کردم و رمان، همان سخن نوست.» ایرانی در سال‌های پایانی عمرش این فرصت را یافت که تحریری تازه‌تر از کتاب هنر رمان را که حاصل تجربه‌های ۱۵ سال بعد از انتشار چاپ اول کتاب است، گرد آورد و انتشار دهد. اینبار اثر را ناشری معتبر چون نشر نو به بازار کتاب عرضه کرد.[۲]

منبع شناسی

 Yمقاله: میزگرد: ادبیات کودک را از سیاست گزیری نیست، (ناصر ایرانی یکی از مصاحبه‌شوندگان)، پژوهشگاه ادبیات کودک و نوجوان۱۳۸۱ شمارهٔ۳۱[۱۲]

پانویس