من منچستریونایتد را دوست دارم
من منچستریونایتد را دوست دارم رمانی بهقلم مهدی یزدانیخرم است که در سال ۱۳۹۱ منتشر و در همان سال، برندۀ تندیس بهترین رمانِ سال هفتاقلیم و جایزهٔ جشنوارهٔ ادبی بوشهر شد. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه این رمان با انتشار ۱۲۵۰۰ نسخه، در فهرست پرمخاطبترین داستانهای ایرانی دههٔ ٩٠ قرار گرفت [۱] و بهزبان ترکیاستانبولی ترجمه شده است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
من منچستریونایتد را دوست دارم | |
---|---|
اثری در هجو زمان و جعل تاریخخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه | |
نویسنده | مهدی یزدانیخرم |
ناشر | چشمه |
تاریخ نشر | ١٣٩١ |
تعداد صفحات | ۲۲۵ |
موضوع | حملهٔ متفقین به تهران |
سبک | فراواقعگرا |
نوع رسانه | کتاب |
«من منچستریونایتد را دوست دارم» اثری سوررِئال در ژانر اجتماعی و با نگاهی پستمدرن، خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه مهمترین قسمتهای تاریخ ایران، از ۱۳۲۰تا۱۳۳۲ را بررسی میکند. نگارش منچستریونایتد چهار سال زمان برده است. یزدانیخرم رمانی با ریتمی پرشتاب خلق کرده است که همانند دوربینِ متشنجِ رویدست، در کوچهپسکوچههای تهران، بیوقفه و سرگیجهوار، میدود، با شخصیتهای بیشمارش، از ورای دیوارِ خانهها و از پسِ ذهنِ آدمها میگذرد، به پستوهای خوفناک جرم و قتل و خرافهپرستی و دعانویسی و فرزندکشی و آدمسوزی سر میکشد، از گذرگاههای قدارهکشی و ماجراجویی و ولنگاری و روشنفکرنمایی عبور میکند و با خردهداستانهایش به خیابانهای کودتا میرسد. خواننده با روایتی غیررسمی از تاریخِ ایران به گوشههایی از این برههٔ حساس سَرک میکشد که قبلاً کمتر از آن شنیده یا خوانده است.
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
خون دادم تا رمان را نوشتم
یزدانیخرم از نخستین جرقّههای ذهنی برای خلق رمانش چنین گفته است: «در دوران دانشجویی روزی بیکار بودم، رفتم خون بدهم، در آن زمان به ذهنم آمد که اگر بشود داستانی نوشت با سلولهای سرطانی خیلی جالب است. این در ذهنم بود و خیلی از آن در طی زمان ساخته شد و ایدهاش کاملاً تجربهٔ شخصی بود.» [۲]
منچستریونایتد در نخستین نگاه
رمان در تکهٔ اول با تصویری از دانشجوی تاریخ دانشگاه تهران در هوای ابری پاییز ٨٣ حوالی خیابان انقلاب آغاز میشود. سپس رفتهرفته به گذشته میرود و با روایتی از چند دههٔ قبلتر و حملهٔ متفقین به ايران گره میخورد. در تکهٔ دوم تهران پُر شده است از غریبههایی که میخواهند تکلیف دنیا را روشن کنند؛ احزاب سیاسی، نیروهای متفقین، لهستانیهای مهاجر، فیلدمارشال اسطورهای ارتش آلمان، شاعر ملیگرای ایرانی و صدها شخصیت دیگر. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهدر تکهٔ سوم این روند ادامه مییابد و ارتباط خردهروایتها با یکدیگر آشکار میشود تا گرههای داستانی، باز شوند و در تکهٔ آخر دوباره به دانشجوی تاریخ دانشگاه تهران برمیگردد و داستان با ساختاری مدوّر به نقطهٔ آغاز میرسد.
«منچستریونایتد» رمانی است پُر از شخصیت و مانند پازلی هزارتکه سعی دارد فضایي سیاسی ـ تاریخی را به کمک شخصیتهایش تصویر بکشد. [۳]
منچستریونایتد با قهرمانهای دودقیقهای
این رمان که روایتی تاریخی ـ سیاسی است با نگاهی از پایین و از میان تودهٔ مردم، قهرمانهای دودقیقهای خود را انتخاب میکند. قهرمانها بهنوعی مستقیم یا غیرمستقیم، درگیر و قربانی حوادثی میشوند که در جبر زمان و مکان برایشان پیش میآید. در پایان هر خُردهروایت، شخصیتها میمیرند و گاهی روحشان، روایت را ادامه میدهد. خواننده فقط سایهای از سیاستمداران زمان میبیند؛ اما آنها فاعل نیستند و داستانشان از صافیِ نگاه و تأثیری که بر شخصیتهای عادی میگذارند، روایت میشود. در این رمانِ بیقهرمان، تمام شخصیتها برای چند سطر، قهرمان هستند. [۴]
منچستریونایتد؛ برای دو نفر
یزدانیخرم کتاب را به محمد قوچانی و کریم کوثری، پدربزرگش، تقدیم کرده است. [۵]
پیشانینوشت منچستریونایتد
در پیشانینوشت رمان آمده است: گور پدرِ تاریخ این جمله نقلقولی از لوئی ژرژسوآن است و سپس نویسنده توضیح میدهد: «تمام شخصیتها، اشیا، ماجراها، خُردهریزها و فضاهای این رمان واقعی است؛ ولی هر گونه تشابه از هر نوعش ربطی به چیزهایی که دوروبرمان میبینیم، ندارد، مگر مُردهها که آنها هم زبانبستهاند تا روز حشر. آمین.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نامی فوتبالی، رمانی تاریخی
یزدانیخرم دربارهٔ علت نامگذاری «منچستریونایتد» گفته است که این رمان را بر اساس توهمِ سرطان ساخته است. خردهروایتهای بیشمار در داستان، ساختارِ شاخهشاخه برای رمان خلق کرده است که نمادی از این بیماری است. در برگهای پایانی رمان از بازی تیمِ سرخپوش منچستریونایتد و حرکت این تیم در زمین فوتبال نوشته است که جریان گلبولهای قرمز خون را تداعی میکند و نامِ منچستریونایتد را معنادار میکند. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
چرا منچستریونایتد را بخوانیم
فارغ از اینکه کتاب منچستریونایتد، دربارۀ خشونت تاریخ است یا فلسفۀ تاریخ، یا اینکه تاریخ، شخصیت اصلی داستان است، این رمان تلفیق مسالمتآمیز ادبیات و تاریخ است. با خواندن این خردهروایتها، تهرانی اسیر حلقهٔ متفقین را میبینیم. «منچستریونایتد» اولین اثر از سهگانۀ (سرخِ سفید دومین و خونخورده سومین اثر از این سهگانهاند) یزدانیخرم است که بسیاری از منتقدان و نویسندگان آن را ستودهاند. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
منچستریونایتد و وقایع تاریخی
- خُردهداستان زن لهستانی، به تخلیهٔ غیرنظامیان لهستانی از اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم و ورود آنها به قسمتهای مرزهای شمالی ایران (بندر انزلی) اشاره دارد. (ص: ٢٧)
- خُردهروایت احضار روح «مارشالرومل» در تهران، به ماجرای خودکشی اجباری فیلدمارشال اروینرومل، افسر معتبر و مشهور آلمانی اشاره میکند.(ص: ۷۹)
منچستریونایتد؛ از میانِ سطرها
آن لحظه در تهران، پایتخت ایران، توی روزهای آخر زمستان ارواح بهآرامی مشغول تماشای اشکهای پسری در آغوش مردی بودهاند که برادری نداشته و دوستش را چوببهدستها کشته بودند و نعشش را کارمندان زحمتکش دانشکدهٔ پزشکی سُر داده بودهاند توی حوض فرمالین. آخرهای زمستان بوده که پسر اشکش را بهسرعت پاک کرده و با سَری پایین از یکی از خیابانهای آرام رد شده و خواسته سوار تاکسی بشود و برود به قهوهخانه و به حرمتِ خون شهدای وطن، شکم یک مزدور آدمکُش را از ناف تا حنجرهاش جوری جِر بدهد که خودش هم نفهمد از وسط پاره شده و دارد خونش میریزد کف قهوهخانه.(ص: ١۵٨)
قاتلِ شناسایینشدهٔ تودهای که کارگر آجرپزی بوده است؛ پس از سقوط رضاخان و بازشدن رسمی دفتر حزب، سرایدار آنجا شد و هر روز صبح قابِ عکس لنین و مارکس و پلخانف را برق میانداخت. یکبار با نویسندهٔ خوشتیپی که آقابزرگ صدایش میکردهاند از اوضاع مملکت حرف زده و اینکه آیا بهتر نیست سفارت انگلیس را بفرستند هوا؟ و بزرگ علوی که خندهاش گرفته، زده به روی شانهٔ قاتل شناسایینشده و گفته که فعلاً برای خشونت زود است. (ص: ۶۵)
در تهران، آخرهای زمستان١٣٣١، عدهٔ زیادی با کشتن عدهٔ زیاد دیگری، نان خوردهاند و آن عدهٔ زیادِ اولی هم زن و بچه داشتهاند حتماً. (ص: ۱۴۸)
اولی فریاد زد: زندهباد آزادی؛ دومی: ...؛ سومی: میکشمت؛ چهارمی: نور؛ پنجمی: درد داره به مولا؛ ششمی: بچههات رو...؛ هفتمی: اَشهدُ انْ لااِلٰهَالاالله و اشهد انَّ محمدرسولالله (این هفتمی کمونیست دوآتشهٔ محکم و نترسی بوده) هشتمی: آخ؛ نهمی: مادر...؛ دهمی: مرگ بر دیکتاتور. (ص: ١٠٢)
خوبی مُردن این است که میتوانی بدجوری حال دیگران را بگیری.(ص: ١٣)
سالشمار انتشار کتاب
به استناد خانه کتاب: [۶]
- ١٣٩١ نخستین بار چاپ شد.
- ١٣٩٣ به چاپ چهارم رسید.
- ١٣٩۴ به چاپ پنجم رسید.
- ١٣٩۵ به چاپ پنجم رسید.
- ١٣٩۶ به چاپ هشتم رسید.
- ١٣٩٧ به چاپ نهم رسید.
- ١٣٩٨ به چاپ دهم رسید.
نگاهی عمیقتر به منچستریونایتد
نویسنده بهسبب پُرشتاب بودن آن برهه از تاریخ، رمانش را با ریتمی سریع پیش برده است. داستانی چهارتکه، با جلو رفتن زمان در هر تکه، کوتاهتر از تکهٔ قبل میشود و خونِ دانشجوی تاریخ پلی میشود تا خواننده به دههٔ ٢٠تا٣٠ خورشیدی پرواز کند. داستان شوریدگی روایی دارد، که در ساختار کلی، میتوان آن را نوعی سیال ذهن خلاق دانست؛ موضوعی که اگرچه روند داستان را کُند کرده است، اما ساختار باز و چشماندازها و صداهای چندگانهاش به مخاطب فرصت اندیشیدن میدهد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
در رمان ٢١٢صفحهای منچستریونایتد ١٨۶بار کلمه خون، ١٣١بار کلمه جنازه، ۴٢بار کلماتی نظیر کارد و سلاخی و نظایر آن آمده است و نویسنده ٧٢ صحنهٔ کشتن را خلق کرده است. [۷]
روایتهای رمان من منچستریونایتد را دوست دارم به سبک کات آپ نوشته شدهاند. در این سبک نویسنده روایتهای جداگانه و گاهی تکهتکه را روایت میکند و بعد همهٔ این روایتها را در طول داستان بههم متصل میکند. بهگفتهٔ محمدحسن شهسواری، نویسنده با استفاده از توانایی خود در تکنیکهای روایی، همچون بُردن رمان در شیوهٔ روایت که بهترین روش برای کنارهم آوردن اتفاقهای زیاد است، توانسته از لحاظ ادبی رمانی درجهیک بنویسد. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تسویهحساب سیاسی با تاریخ
در این رمان خواننده با آدمهایی سروکار دارد که به خودیخود هیچ نسبتی با سیاست ندارند، اما خیلی اتفاقی سرنوشتشان با سیاست گره میخورد و بلافاصله با وجه ناراست و ناجوانمردانه آن روبهرو و به خون و خشونت آلوده میشوند. بدینترتیب سیاست و سیاستورزی در رمان منچستریونایتد تنها یک فرم و یک نتیجه دارد؛ خون و خشونت. این برآیند همان داوری عمومی در جامعهٔ ایران است که در قالب عبارتی ساده اغلب از زبان مردم کوچه و بازار شنیده میشود: «سیاست پدر مادر ندارد.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ساختار داستانی منچستریونایتد
منچستریونایتد را میتوان رمانی ساختارشکن دانست که در همین راستا نداشتن انسجام نسبی، انتخاب راوی و منظر روایت عامدانه و آگاهانه بهنظر میرسد. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
سبک
نویسنده نام و هویت مشخصی برای شخصیتهایش در نظر نگرفته است. این نکته نشاندهندهٔ بیاهمیتی شخصیتها نیست، بلکه نشاندهندهٔ اهمیت نقش اجتماعی شخصیتهاست. این سبک نوشتار در آثار نویسندگان مشهوری مانند فدریکو گارسیا لورکا در نمایشنامهٔ «عروسی خون» مشهود است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
پیرنگ
رمان با استفاده از انگارههای پستمدرن داستانش را روایت میکند. در این رمان هم، مانند رمانهای پستمدرنیستی خواننده عمدتاً دو رنگ سرخ و سیاه میبیند که یادآور خون، سیاهی و مرگ است. از نظر ذهنی هم خواننده با این دو رنگ مواجه است. کثرت استفاده از این رنگها طی خوانش داستان برای خواننده نفسبُر است. [۸]
زاویهٔ دید
زبان راوی، سومشخص مفرد است و محدود به افراد، ارواح، حیوانها و اجسامِ روایت میشود. راوی مثل اشعهٔ ایکس، درون شخصیتها را میکاود تا گذشته و حال و آیندهشان را تا لحظهٔ مرگ در دو دقیقه بازگو کند. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
فضاسازی
وجه قالبی که از حسآمیزی فضا، زمان و اشخاص رمان یزدانیخرم منعکس میشود چیزی نیست جز بیان نوعی خشونت. نشانههای داستانیای همچون قاتلی که پسربچهها را میکُشد؛ مُردهشوری که قلب فرنگیها را میخورد و دستهایشان را قطع میکند؛ سلاخی که دیگر گاو و گوسفند ذبح نمیکند و بابت کشتن انسان پول میگیرد؛ پیرزن ویلچرنشینی که برای تفریح، گربهها را میکُشد یا شکنجهگری که مجموعهای از اعضای بدن آدمی مانند دست، چشم و زبان گرد آورده است، نمایانگر الزام نقد روانکاوانه این اثرند. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نثر کتاب
زمان رمان با روال معمول متفاوت است و نویسنده بیشتر از زمان ماضی نقلی استفاده کردهاست. در کنار ماضی نقلی نیز ماضی بعید هم وجود دارد. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
یزدانیخرم دربارهٔ نثر کتابش گفتهاست: «چون راوی من، در زمان معاصر زندگی میکند، اگر فرم زبانی خاصی را استفاده میکردم؛ داستان تبدیل میشد به گزارشی تاریخگونه با متنی آرکائیک و سختخوان. فقط تأکید داشتم که از ماضی بعید و ماضی نقلی استفاده کنم.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیتپردازی
شخصیتها در منچستریونایتد زیادند. هرکدام از آنها برای خود روایتهای مختلفی دارند و هرکدام از این روایتها با هزاران شخصیت متفاوت، از شاعر و روشنفکر و روزنامهنگار و لمپن گرفته تا قاتل و فاحشه و کافهچی، به زبانهای مختلف بیان شده است و داستانهای هرکدام بهصورت یک زنجیره بههم متصل شده است. نکتهٔ دیگر در این داستان، بینام بودن تمام شخصیتهاست. برخی از این شخصیتها در جهان داستان خلق شدهاند و برخی هم مابازای واقعی دارند. مانند بزرگ علوی، دکتر مصدق و فیلدمارشال.
در این رمان از تکنیک «شخصیتپردازی شگفت» استفاده شده است؛ یعنی شخصیتها همیشه انسان نیستند. گاه روح هستند مانند روح خبیث خالدار و روح شاعرِآزادیخواه و گاه حیوان، مثل سگ یا لاکپشتی که خون میخورد. بهسبب تعدد شخصیتها، شخصیتپردازی عمیق نیست و بیشتر شخصیتها در حد تیپ باقی میمانند. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
روحها؛ نماد پوزخند تاریخ
روح خبیث خالدار و روح شاعر آزادیخواه مدام در خردهداستانهای منچستریونایتد در رفت و آمدند. یزدانیخرم در سرخسفید و خونخورده از این شخصیتها بارها استفاده کرده است و دربارهٔ شخصیتهای پرتکرار رمانهایش گفته است: « تا زمانی که بنویسم احتمالاً اینها در رمانهایم هستند. این دو شاهد و مَفصل رمان من هستند. رمان بعدی من با خواب دیدن یکی از این دو روح شروع میشود که از خوابش شوکه میشود. این دو روح شاهد تراژدیهایم هستند و البته نمادی هستند برای پوزخند به تاریخ.» [۹]
جوایز منچستریونایتد
این رمان در برخی از جوایز ادبی نامزد شد و جایزهٔ بهترین رمان سال هفتاقلیم و جایزهٔادبی جشنواره ادبی بوشهر را کسب کرد. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
اقتباس نمایشی از منچستریونایتد
تئاتر «دریچه» بهکارگردانی «ندا شاهرخی» برداشتی از رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم» است که در شهریور١٣٩۴در تماشاخانه فانوس به صحنه رفت. «دریچه» تجربهای توجهبرانگیز برای مخاطبان تئاتر ایران بود. [۱۰]
فروش منچستریونایتد
مجلهٔ ادبی «الفیا» فهرستی از پرمخاطبترین داستانهای ایرانی در دههٔ ٩٠ منتشر کرده است که کتاب «من منچستریونایتد را دوست دارم» با انتشار ١٢۵٠٠ نسخه، در این لیست قرار دارد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ترجمۀ منچستریونایتد به ترکیِ استانبولی
این رمان به زبان ترکیِ استانبولی ترجمه شده است.
بهروز دیجوریان مترجم این کتاب است و انتشارات دماوند آن را در استانبول بهچاپ رسانده است. کتاب در ترکیه بازخوردهای خوبی گرفت و منتقدان توجه خاصی نشان دادند. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نقلقولهایی دربارۀ منچستریونایتد
رضا امیرخانی
« | «کاری که من را به صندلی چسباند، «منچستریونایتد» مهدی یزدانیخرم بود. لولاهایی که در کار نصب کرده بود، بسیار روغنخورده و روان بودند و جیرجیر نمیکردند. ترکیب خشونت و طنز تارانتینویی کار را بسیار متفاوت و خواندنی کرده بود.» [۱۱] | » |
عمر ایلهان (منتقد روزنامهٔ «زمان» در ترکیه)
- «شیوهٔ یزدانیخرم، دوس پاسوس را بهیادم میآورد. در رمانهای دوس پاسوس از جایی یک شخصیت دستان را رها میکند و دیگری داستان را ادامه میدهد و در نتیجهٔ گذرها و تغییرها تابلویی از جامعهٔ امریکا به تصویر کشیده میشود؛ اما هدف یزدانیخرم، تعریف و یا به تصویر کشیدن تهران نیست. این کتاب از شباهت آنچه در ایران و ترکیه اتفاق میافتد، میگوید و در کشورش بهعنوان «رمانی آوانگارد» تعریف شده است. شاید اگر بگوییم آوانگاردِ بهتأخیرافتاده، صحیحتر باشد. [۱۲]
پروفسور علی گوزل یور (استاد ادبیات فارسی دانشگاه استانبول)
- «داستان کتاب که گاهی بهصورت مزاح، گاهی با طنزی تلخ و هرازگاهی بهطرز درام نوشته شده است، با زبانی هیجانانگیز و با تیپهایی بسیار جالب، همچنان که از سال٢٠٠٠ شروع میشود به گذشته و تا فضای سیاسی ١٩۴٠ ایران گسترش پیدا میکند...اتفاقهایی که در رمان بهوقوع میپیوندد، به مردم ترکیه نیز ارتباط دارد.» [۱۳]
محمدحسن شهسواری
- «من این رمان را بیش از هر چیز حمله به تاریخ میدانم. رمان بهطور مشخص متعلق است به گفتمان بهشت دوردست. حواستان باشد که این گفتمان میگوید غرب خوب است؛ اما رویخوش به نمایندگان آن در کشور ندارد. بهگمان من، «منچستریونایتد» گفتمان غالب رمانهای ایرانی از هدایت تاکنون را برای خود انتخاب کرده است که باوجود آنکه گفتمان گروههای فرودست است، موجب تغییر نخواهد شد.» خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
معین فرخی
- «من کتاب ''سرخِ سفید'' را بیشتر از منچستریوناتید دوست دارم چون مأهیت رمانی بیشتری دارد. در «منچستریونایتد» نثر زوائدی دارد و گزارشگونه است و شخصیتها تیپسازی شدهاند، و این نزدیک به نثر ژورنالیستی است تا رماننویسی. بهنظر من کار ادبیات این نیست که در برههٔ پرشتاب تاریخی، این شتاب را بازنمایی کند. کارش مکث کردن روی شخصیتهاست. نظیر کاری که اورهان پاموک میکند و روی چند شخصیت محدود، متمرکز میشود.» [۱۴]
یونس تراکمه
- «نکتۀ جالب این رمان راوی آن است که بهنظر من «سومشخص» نیست؛ بلکه «اولشخص» است. یک «من» آخر داستان حاضر میشود که گویی راوی اوست یا میتوانست باشد. این «من» میتوانست تمام پراکندگیهای داستان را بگیرد و یکدست کند؛ اما نویسنده، این «من» را آخر داستان آورده و درواقع این ظرفیت موجود را نتوانسته بهصورت بالفعل درآورد. آن «من» میتوانست در شکل دادن و نظم بخشیدن به کتاب نقشی بنیادی داشته باشد. من با ساختار این رمان در کل مشکل داشتم؛ ولی نوع روایت، زبان و دانش تاریخی موجود در داستان خوب و قوی بود.» خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
سینا دادخواه
- «در اصل، فلسفۀ تاریخ منظور کتاب بوده است که البته بار فلسفی آن پاشنۀ آشیل اثر است. نویسنده قصد دارد دو فلسفه را باهم آشتی دهد؛ اما این آشتی دادن باعث ازهم پاشیدن خط روایتی شده است.» خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
کاوه فولادینسب
- «بهنظر میرسد شخصیت اصلی رمان همان تاریخ باشد؛ تاریخی که تصویری از بیاخلاقی، فقر، فحشا و انحطاط است.» خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
قباد آذرآیین
- «این کتاب تلفیق مسالمتآمیز ادبیات و تاریخ است با روایت و قرائتی بدیع. یزدانیخرم داستان را خوب میشناسد؛ سختگیر و قدرتطلب است.» خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
هادی نودهی
- «نوعی تقدیرگرایی در داستان وجود دارد که به احتمال زیاد از جهانبینی و تفکر نویسنده نشئت میگیرد و این تقدیرگرایی سرانجام به پوچگرایی منتهی میشود.» خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
منچستریونایتد در رسانهها
خبرگزاری فارس
- «تصاویری که یزدانیخرم از افراد ارائه میدهد، کاملاً بدبینانه و غیرواقعی است که خوانندهٔ جوان را که آنزمان را ندیده و اطلاعاتش به شنیدهها و خواندههایش خلاصه میشود، نسبت به تاریخ و فرهنگ کشورش بدبین و ناامید میکن؛ گمراه در تاریخ و اجتماع، بدبین نسبت به فرهنگش و ناامید نسبت به آیندهاش که مدام هم در کتاب القا میشود که موروثی است. تهرانزدگی، ایرانزدگی هم میآورد. تمام شخصیتهای مرد یا آدمکُش هستند یا میخواهند آدم بکشند و یا خیانتکارند. زنان هم یا خائن هستند یا به ایشان تجاوز شده است یا بدکاره هستند و یا کلاً لهستانیتبارند. تأکید بر خون از ابتدای رمان آغاز میشود... حتی در بسیاری موارد پل ارتباطی بین شخصیتها و داستانهایشان مرگ است یا چیز دیگری که به مرگ ربط دارد.» [۱۵]
نگاه نویسنده به اثرش
«اثری در هجو زمان و جعل تاریخ.» خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
«همهچیز در این داستان عامدانه بوده و سعی کردهام اغراقگونه به جهان نگاه کنم. دغدغۀ این کتاب شکلی از خشونت بوده که مشمئزکننده باشد. دربارهٔ حزبهای سیاسی و نگاه تمسخرآمیزم به آنها باید بگویم که این نگاه تا حدودی برخاسته از دلایل واقعی است. خشونت و رفتار مضحکی که حزبها برای تخریب هم استفاده میکردند؛ دستمایۀ چنین نگاهی بوده است.» خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
«میخواستم رمانی بنویسم با پایۀ تاریخی، ولی در عین حال رمان تاریخی ننویسم، بلکه تاریخ را در خدمت ادبیات بیاورم؛ چیزی که در نمونههای غربی زیاد است و در تاریخ ادبیات ما هم تعدادی از این رمانها وجود دارد، با این تفاوت که تلاش من شکلی خشن دارد. ما ناگزیز از مُردن هستیم. دورهای را که روایت کردم وضعیت تهران مضحک است؛ آدمها بهراحتی کشته میشدند، بهراحتی به منصب میرسیدند. من تلاشم این بود که امر خشن را به امر عادی تبدیل کنم، هدف متنی من است که ساختار، رکوئیم یا مرثیهای برای آدمهایی باشد که خونشان ریخته میشود. مردن یک بحث است و خون ریخته شدن یک بحث دیگر.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
«منچستریونایتد را در اواخر سال هشتاد نوشتم و در شرایط خاصی این اتفاق افتاد. آنزمان ایده داشتم که چند گلوگاه مهم زمانی تاریخ ایران را با ریتمی تند و خیلی تصویری و خشن روایت کنم. البته این خشن بودن در ذات این رویدادها بود. رمان «منچستریوناتید» از دل چنین فضایی بیرون آمد و آدمهای متعددی داشت که شخصیت نبودند و اسم نداشتند و همه در دهۀ ٢٠ مصرف میشدند، کشته میشدند، گم میشدند و بلایی سرشان میآمد. کتاب با نظرهای مختلفی روبهرو شد اما درنهایت زنده ماند و به چاپ نهم رسید که برای خودم جالب بود.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
«سربازی که در رمان منچستریونایتد جلوی سربازان انگلیسی میایستد و کشته میشود برای من حماسه است. برای من حماسه در چگونه مردن تعریف میشود نه در چگونه زندگی کردن» [۱۶]
ناگفتههایی از منچستریونایتد
یزدانیخرم در مصاحبهای با «آرت تاکس» رودررو از منچستریونایتد گفته است. [۱۷]
مشخصات کتابشناختی
«من منسچتریونایتد را دوست دارم» به قلم مهدی یزدانیخرم در چهار تکه و ۲۲۵ صفحه با جلد نَرم و در قطع رقعی (شومیز) منتشر شده و نشر چشمه از سال ۱۳۹۱تا۱۳۹۸، در ۹ نوبت و ١٢۵٠٠ نسخه آن را بهچاپ رسانده است. این رمان دوبار طراحی جلد شده است .
منبعشناسی
مقالهها
- «شیاطین سرخ» بهنگارش آرش معدنیپور در شمارهٔ۲۵ ماهنامهٔ ادبیات در تیر١٣٩١ منتشر شد.
- «همراهی قصه و جامعه» بهنگارش آذر تشکر در شمارهٔ٩ و ١٠ ماهنامۀ جهان کتاب در آذر و دی١٣۹۷ منتشر شد.
- «رمانی با قهرمانهای دو دقیقهای» بهقلم وفا کشاورز در ماهنامۀ خانه داستان چوک در ۲۱اسفند۱۳۹۶ منتشر شد.
نوا، نما و نگاه
منچستریونایتد؛ چند تصویر
-
روایت متفاوت دریچه از روزهای جنگ جهانی دوم -
برداشتی آزاد از منچستریونایتد -
نمایشی با ساختار نوین -
برگی از منچستریونایتد -
کتاب صوتی منچستریونایتد
گلبولهای قرمز خونِ دانشجوی تاریخ
کتاب صوتی من منچستریونایتد را دوست دارم با صدای «میرطاهر مظلومی» از نوین کتاب گویا منتشر شده است.[۱۸]
پانویس
- ↑ «پرمخاطبترین داستانهای دههٔ٩٠».
- ↑ «مرگهای مضحک».
- ↑ «پازل منچستریونایتد».
- ↑ «رمانی بی قهرمان».
- ↑ یزدانیخرم، من منچستریونایتد را دوست دارم، ۵.
- ↑ «تعداد چاپ منچستریونایتد».
- ↑ تشکر. «تحلیل». ماهنامه جهان کتاب، ش. ٣٥۶، ١٨.
- ↑ «سرخ و سیاه».
- ↑ «پوزخند تاریخ».
- ↑ «تئاتر دریچه».
- ↑ «منچستریونایتد از نگاه امیرخانی».
- ↑ «رمانی آوانگارد».
- ↑ «نقد منچستریونایتد در دانشگاه ترکیه».
- ↑ «پادکست داستان هزارتو».
- ↑ «تهرانزدگی».
- ↑ «حماسه یعنی چگونه مردن».
- ↑ «همه چیز درباره منچستریونایتد».
- ↑ «وقتی مرگ دستبهدست میشود».
منابع
- یزدانیخرم، مهدی (۱۳۹۱). من منچستریونایتد را دوست دارم. تهران: نشر چشمه. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۲۹۰-۱۹-۹.
پیوند به بیرون
- «معرفی منچستریونایتد». کافهداستان. بازبینیشده در ۱۵مرداد۱۳۹۸.
- «گزارش جلسۀ نقد رمان من منچستریونایتد را دوست دارم». نقد چهارشنبه، ۶آبان۱۳٩۱. بازبینیشده در ٢۵مرداد۱۳۹۸.
- «تراوشات یک ذهن بیمار». خبرگزاری فارس، ١٨تیر۱۳٩١. بازبینیشده در ١٢مرداد۱۳۹۸.
- «گفتگو و داستانخوانی با مهدی یزدانیخرم». ناملیک. بازبینیشده در ٣مرداد۱۳۹۸.
- «من منچستریونایتد را دوست دارم؛دومین رمان یزدانیخرم». خبرگزاری ایسنا، ٢۵اردیبهشت۱۳٩١. بازبینیشده در ٣٠مرداد۱۳۹۸.
- «کتابی که امیرخانی را به صندلی چسباند». مشرق، ١۵اردیبهشت۱۳٩٢. بازبینیشده در ١۶مرداد۱۳۹۸.
- «بررسی رابطهٔ ادبیات ایران و ترکیه با مهدی یزدانیخرم». خبرگزاری آناتولی، ٢۴تیر۱۳٩۵. بازبینیشده در ١٧مرداد۱۳۹۸.
- «شهری با مرگهای مضحک». خبرآنلاین، ١٨مرداد۱۳٩١. بازبینیشده در ٢شهریور۱۳۹۸.
- «منهای متناقض این غمگساران». هنر نیوز، ١۵مهر۱۳٩١. بازبینیشده در ١شهریور۱۳۹۸.
- «من منچستریونایتد را دوست دارم». عصر ایران، ١١اردیبهشت۱۳٩١. بازبینیشده در ٢شهریور۱۳۹۸.
- «نمایش دریچه». تیوال، ١٠شهریور۱۳٩۴. بازبینیشده در ٢مرداد۱۳۹۸.
- «کتاب صوتی منچستریونایتد». نوین کتاب گویا. بازبینیشده در ١٠شهریور١٣٩٨.
- «رمانی با قهرمانهای دو دقیقهای». خانه داستان چوک، ٢١شهریور۱۳٩۶. بازبینیشده در ٣٠مرداد۱۳۹۸.
- «حمله به تاریخ در منچستریونایتد». روزنامه اصفهان زیبا، ۵مرداد۱۳٩٧. بازبینیشده در ٣٠مرداد۱۳۹۸.
- «پرمخاطبترین داستانهای دهه نود». اصفهان امروز آنلاین، ٢٢مرداد۱۳٩٧. بازبینیشده در ٣٠مرداد۱۳۹۸.
- «همه چیز درباره منچستریونایتد». آرت تالک. بازبینیشده در ٢٧شهریور۱۳۹۸.
- «جوایز منچسترنایتد». موسسه بهاران خرد و اندیشه. بازبینیشده در ٢٢مهر۱۳۹۸.
- «منچستریونایتد بیش از ده بار تجدیدچاپ شد». خانهکتاب. بازبینیشده در ٢٢مهر۱۳۹۸.