محمدرضا عبدالملکیان
محمدرضا عبدالملکیان شاعر معاصر ایرانی است. گرایش او به شعر از نوجوانی آغاز شد و در سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد.
محمدرضا عبدالملکیان | |
---|---|
آشفتگی و پریشانی شعر نو و سپید نظمی دارد که روح و روانش را به هیجان وا میدارد | |
نام اصلی | محمدرضا عبدالملکیان |
زمینهٔ کاری | سرایش شعر |
زادروز | ۱۴ خرداد ۱۳۳۱[۱] نهاوند |
ملیت | ایرانی |
پیشه | کارشناس وزارت کشاورزی، مدیرعامل دفتر شعر جوان، عضو هیئتمدیره انجمن شاعران ایران، عضو شورای عالی خانه هنرمندان[۱] |
سالهای نویسندگی | ۱۳۵۴ تا کنون[۱] |
سبک نوشتاری | نوگویی با درون مایه عاشقانه و اجتماعی[۱] |
کتابها | ساده با تو حرف میزنم، مهربانی، حالا که آمدهای، آوازهایآبادی و... |
فرزندان | گروس و نسیم |
مدرک تحصیلی | کارشناسی مهندسی کشاورزی و کارشناسی ارشد مدیریت |
وی در فعالیت ۳۰ ساله خود علاوه بر چاپ و انتشار چندین مجموعه شعر، مسئولیتهای گوناگون فرهنگی و ادبی نیز داشته است که مدیرعاملی دفتر شعر جوان، عضویت در هیئت مدیره انجمن شاعران ایران و عضویت در هیئت مؤسس خانه هنرمندان ایران از آن جملهاند.[۲] عبدالملکیان یکی از افرادی است که در شکلگیری دفتر شعر جوان، از انجمنهای قدیمی شعر در ایران، نقش مهمی داشت. این انجمن در اواخر دهه ۶۰ به همت قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، ساعد باقری، محمدرضا عبدالملکیان، بیوک ملکی، سهیل محمودی، فاطمه راکعی و محمدرضا محمدی نیکو شکل گرفت.
از میان یادها
بچه فصل آلبالو گیلاس
در زمانی که جوان بودم تولد و جشن تولد خیلی پررنگ نبود به این دلیل که در آن روزگار اجزای زمان خیلی مهم نبود و کاربرد نداشت. تکیه روی روزها نبود. فصلها بیشتر دیده میشد. مادرم میگفت:
- تو بچه آلبالو گیلاسی
یعنی تولد من در فصل میوههای آلبالو و گیلاس بود من همان بچه فصل آلبالو گیلاس هستم یا به معنای دقیقتر ۱۴ خرداد ۱۳۳۱. [۳]
ماجراهای انتشار
ماجرای عشق
ماجرای استاد
ماجرای شاگرد
ماجرای مردم
بین ده تا بیست مطلب برگرفته از مجلات دوره خود
ماجراهای دشمنی
ماجراهای دوستی
ماجراهای قهرها
ماجراهای آشتیها
ماجراهای نگرفتن جوایز
ماجراهای حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
مذهب و ارتباط با خدا
ماجراهای عصبانیت، ترک مجالس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
ماجراهای دارایی
فرهنگ و ادب در خانواده وی
او معتقد است محیط پیرامون یکی از مؤثرترین عوامل در پرورش و تربیت فرزندان است. همچنین کیفیت محیط پیرامون به خانه و خانواده بستگی دارد.
- در خانواده ما از همان ابتدا، فرهنگ و ادبیات از اولویت برخوردار بود. معاشرتها و تعاملهایی که بر همین مبنا شکل میگرفت و دوستیهایی که به همین سبب آغاز میشد. کتاب برایمان ارزشمند بود و من و همسرم همیشه اوقات فراغت خود را با مجموعه متنوعی از همین کتابها سپری میکردیم. حاصل این محیط فرهنگی خانوادگی، تولد و پرورش پسر و دختری شد که به شدت به شعر و فرهنگ اهمیت میدهند و در کنار همه روزمرگیهای خود، از آراستن کلمات و ادبیات غافل نمیمانند.[۱]
ماجرای برخی خالهزنکیهای شیرین
ماجرای شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
ماجراهای مشهور ممیزی
ماجراهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی
ماجراهای دیگر
زندگی و یادگار
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
طبع شعر را از پدرش به ارث برده است. با اینکه پدر سواد نداشت اما طبعی لطیف داشت؛ حین انجام کار و استراحت ابیاتی را میخواند و زمزمه میکرد. این کلمات و ابیات او را سر ذوق و شوق میآورد چنان که به سمت شعر رفت و شاعر شد. نهاوند محل تولد شاعر و محلی که کودکی و نوجوانیاش را در آنجا سپری کرده، طبیعتی سبز و دلنشین دارد که منبع الهام شاعر در سالهای نخست شاعری بود.
نخستین سروده او یک دوبیتی است که آن را با الهام از طبیعت سروده.
پس از رسیدن به سن نوجوانی تمرکز و زمان بیشتری برای شعر صرف کرد. در همه قالبها قلم زد اما نهایتاً در قالب نو و سپید ثابت ماند.
او فازغالتحصیل رشته کشاورزی است اما کار و تحصیل در این زمینه هیچگاه باعث نشد تا از شعر دور بماند. آنچنان که میگوید:
- شعر هر روز در من، ریشههای نویی میدواند.
در سال ۱۳۵۴ نخستین مجموعه شعرش را منتشر کرد. پس از آن هم تا به امروز، بیش از ۳۰ مجموعه دیگر با مضمون عاشقانه و اجتماعی منتشر کرده است. مسئولیتهای فرهنگی و ادبی مختلفی نیز در سازمان و نهادها عهدهدار بوده که در هریک تلاش کرده تا فضای پیرامون را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند.[۱] در ابتدا چهارپاره میسرود و بعد به سراغ سبک نو رفت. زمانی که متوجه ذوق شعریِ خود شد، شرایط اطراف و جامعه طوری بود که قالب کلاسیک میتوانست مرتبطترین قالب با شرایط حاکم باشد. به همین دلیل در ۱۳ ۱۴ سالگی نخست با شعر کلاسیک آغاز کرد. انتشار شعرهایش را از مجله جوانان آغاز کرد. آن زمان مجلات زیادی به دستش میرسید و میخواند که مجله جوانان هم جزو آنان بود و علیرضا طباطبایی مسئول صفحه شعرش بود. در آن صفحه اغلب غزل منتشر می شد. و با توجه به دقت و وسواس مسئول غزلهای خوبی منتشر میشد. او هم به فکر فرستادن اشعارش به این صفحه میافتد و انتشار اشعارش از همان جا آغاز میشود. پس از آن با مجلات دیگری چون «امید ایران» و «اطلاعات هفتگی» نیز همکاری کرده است. و تا پایان دوران دبیرستان و ورود به دانشگاه این جریان شعر کلاسیک نوشتن و در مجلات منتشر کردن ادامه داشت تا اینکه پس از ورود به دانشگاه، با فضای شعر نو و نیمایی بیشتر آشنا شد و پس از آن هم شعر سپید. او حس کرد که آن فضا امکان مناسبتری برای این است که بتواند شعر بنویسد و از همانجا آرامآرام مسیر را به سمت شعر نیمایی و چهرههای کلاسیکتر آن روزگار مثل فریدون مشیری، نادر نادرپور و کسانی از این دست تغییر داد و پس از مدتی به خود نیما و چهرههای واقعی شعر نیمایی مثل اخوان، شاملو و فروغ رسید. بخش زیادی از کتاب «مه در مه» که اولین کتاب شاعر است و در سال ۱۳۵۴ منتشر شده است، شعر کلاسیک است. با گذر زمان فضای شعر نو و شعر سپید بیشتر با روحیاتش مأنوس شد، به گونهای که عمده کارهای بعدیاش شعرهای نیمایی و بعد هم شعر سپید بود.
شخصیت و اندیشه
کتابخانهای بزرگ که کتابهای شعر بسیاری با جلدهای متنوع در آن جای گرفتهاند و با نظم خاصی روی هم چیده شدهاند. کتابهای قدیمی با ورقهای کاهی و کتابهای جدید با کاغذهایی بالکی. بیشتر اوقاتش را کنار کتابخانه میگذراند و چای صبحگاهی و عصرگاهی را هم همان جا مینوشد. کتاب میخواند و در حاشیه برخی از آنها شعری مینویسد.[۱]
زمینه فعالیت
حدود چهل سالی میشود که به طور جدی شعر میگوید. با وجود این به تمام جوانان علاقهمند به شعر و از سویی به گروس، پسرش که چند سالی است اسم و رسمی در شاعری بهم زده سفارش کرده که فعالیتهای ادبی را به عنوان حرفه اصلی خود انتخاب نکنند؛ چراکه از منظر مادی عاقبت خوشایندی در این عرصه در انتظارشان نیست. سالها فعالیت در وزارت کشاورزی و مدیریت اداره کتاب آن و حدود ۲۰ سال قبول مسئولیت مدیرکلی در دفتر آموزش این وزارتخانه از جمله فعالیتهای غیر شعری اوست. وی سال ۱۳۶۸ دفتر شعر جوان را پایهگذاری کرد و تا همین پنج سال قبل مدیر عاملی آن را برعهده داشت. مسئولیت بخش شعر و ادب طرح شمسه، عضویت در هیأت مؤسس خانه هنرمندان ایران و حضوری۲۰ ساله در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و انتشار مجموعههای متعدد شعری از جمله «مه در مه»، «ردپای روشن باران» و «آوازهای آبادی» از جمله فعالیت های کاری او به شمار می آیند.[۴]
یادمانها و بزرگداشتها
از نگاه دیگران
از خودش میگوید
من فرزند سوم یک خانوادهی هفتنفره بودم. به واسطه محل زندگی و تولدم که شهری کوچک با طبیعتی زیبا بود، از همان آغاز با طبیعت و گل و گیاه و درخت پیوند خوردم. همین انس و الفت ویژهای که با طبیعت داشتم، یکی از زمینههای چشمگیر آثار شعری من در طی همهی این سالها بوده است. دوران کودکی من تا سنین پیشدبستانی با سرگرمی و بازیهای معمول در کوچه و محله گذشت. دورهی ابتدایی تا دیپلم را در همان شهرستان نهاوند گذراندم و سپس به تحصیل در رشتهی کشاورزی مشغول شدم. اگرچه این رشته از نظر علمی و تخصصی کاربردی در زندگیام نداشت، اما احساس میکردم تحصیل در این زمینه الفتم با طبیعت را معنادارتر خواهد کرد. عبدالملکیان دربارهی زمانی که نخستین شعرش را سروده است، گفت: محیط زندگی ما از نظر امکانات فرهنگی نظیر خانههای فرهنگ و محافل و مجامع ادبی در سطح پایینی قرار داشت. از همان ابتدا احساس میکردم نسبت به همسن و سالهایم تفاوتهای رفتاری خاصی دارم. اولین شعرم را در سالهای اول ورود به دبیرستان یعنی حدود ۱۴، ۱۵ سالگی سرودم. این اتفاق در یک روز بهاری رقم خورد و یک بیت شعری را که آن روز سرودم، هنوز هم با خود زمزمه میکنم:
محفل ما غرق گل و ریحان است
این آب روان خون دل بستان است
در جوانی هر کتابی که به دستم میرسید، میخواندم. علاقهی ذاتیام به شعر و ادبیات و تجربهای که با خواندن کتابهای مختلف به دست آورده بودم، باعث شد شعر گفتن را ادامه بدهم. در سالهای پایانی دورهی دبیرستان شعرهایم در مجلات و نشریات مختلف به چاپ میرسید تا اینکه در سال ۱۳۵۴ و در پایان دورهی دانشگاه اولین مجموعهی شعرم با عنوان «مَه در مِه» منتشر شد. او همچنین دربارهی زندگی خانوادگی و پسر شاعرش عنوان کرد: سال ۱۳۵۸ ازدواج کردم و حاصل آن دو فرزند است. گروس هم مانند پدرش به شعر و ادبیات روی آورد و با اینکه در رشتهی صنایع تحصیل کرده، فعالیتش در زمینهی شعر است. دخترم هم با علاقهای که به حیوانات و طبیعت زنده داشت، در مقطع دکترای دامپزشکی فارغالتحصیل شده و مشغول فعالیت است. گروس به سبب بزرگ شدن در یک محیط فرهنگی و رابطهای که با شاعران، هنرمندان و اهل قلم داشت، از همان ابتدا به سمت شعر کشیده شد و این مسأله بعد از دبیرستان و سالهای ابتدایی دانشگاه شکل جدی به خود گرفت. نخستین معلم گروس در سرودن شعر، زندهیاد قیصر امینپور بود و اولین مجموعهی شعرش را به توصیهی او برای چاپ آماده کرد. البته در این راه از دانش و هنر مرحوم منوچهر آتشی هم بهرهی زیادی برد. اسم «گروس» را هم به دو دلیل برای او انتخاب کردم؛ یکی اینکه پدرم اصالتا متعلق به منطقهی بیجار گروس در کردستان است و دوم اینکه در همین نهاوند کوه سر به فلک کشیدهای به نام «گروس» وجود دارد که علاقهی من به آن و ارادتی که به پدرم داشتم، باعث شد نام فرزندم را گروس بگذارم.
آغاز
قدم گذاشتن وی به شعر و شاعری همراه با طبع آزماییاش در قالبهای کلاسیک بود تا اینکه با نیما و اشعارش آشنا شد و از آن به بعد اغلب سرودههایش به سرودههای نیمایی و سپید اختصاص پیدا کرد. خودش را مبدع گونه جدید از هنجارشکنی برای شعر سرودن میداند و معتقد است تا وقتی که بتوان تمام گفتهها را در یک بیت آورد دیگر نیازی به پرگویی نیست. بنابراین اشعار بسیاری سروده که تنها از دو مصرع تشکیل شدهاند و آنها را «غزلهای تک بیتی» میداند.[۴]
تفسیر خود از آثارش
شاعر درباره مضامین بهکاررفته در شعرهایش اظهار میگوید: هر شاعر سبک خاصی در شعر گفتن دارد. من در تمام سرودههایم سعی کردم خودم را برای مخاطب بیان کنم. درآمیختگیام با طبیعت و زندگی در محیط اجتماعی خاص باعث شد خمیرمایه اصلی شعرهایم چیزهایی مثل صمیمیت، مهربانی، عطوفت و عشق باشد.
موضعگیریهای او درباره دیگران
وی همچنین از چگونگی ارتقای فرهنگی و ادبی و سلیقههای فردی و جمعی در یک محله میگوید: همواره گمان میکنیم که برای داشتن فرهنگ و مطلع بودن، تنها باید کتاب بخوانیم. در حالی که کتاب هم مانند ابزار و محصولات فرهنگی و ادبی دیگر میتواند مفید عمل کند.در دنیای امروز و با این حجم از پیشرفت تکنولوژی نباید انتظار داشت که همگان به کاغذ و کتاب وابسته باشند. اقتضای زمانه حاضر این است که افراد برای ارتقای فرهنگی و ادبی خود، سینما بروند، موسیقی بامحتوا بشنوند، تئاتر ببینند، از گالریها و نمایشگاههای مختلف دیدن کنند. هرگونه فعالیتی که ریشه در فرهنگ دارد، میتواند مفید و به اندازه مطالعه یک کتاب تأثیرگذار باشد. بنابراین مسئولان و مدیران شهری میتوانند در کنار افزایش کمی و کیفی کتابخانهها به توسعه سایر مراکز فرهنگی مؤثر نیز بپردازند.[۱]
همراهیهای سیاسی
مخالفتها
محمدرضا عبدالملکیان میگوید: هر کدام از دستگاهها وظیفه اصلیشان فراموششان شده و خودشان نمیدانند باید چه کاری انجام دهند و پیوسته در پی آن هستند که در وظایف و فعالیتهای سایر دستگاهها سرک بکشند. او درباره وضعیت فرهنگ و ادبیات و بهطور خاص وضعیت جشنوارهها و جایزههای ادبی در دولت دوازدهم میگوید:
- در حال حاضر، یکی از عمدهترین مشکلات ما این است که دستگاههای گوناگون فرهنگی وظیفه و مسئولیت اصلیشان را کنار گذاشتهاند، یا اینکه مسئولیت و وظیفهای به آن معنا ندارند و دائم در وظایف سایر دستگاهها سرک میکشند.
در خصوص جایزه شعر، برای مثال چند سال پیش سازمان عمران کیش یک مسابقه شعر برگزار کرد و در هدفگذاری خود نوشته بود: کشف استعدادهای شعر در اقصی نقاط کشور. آنجا من اعتراض کردم و نوشتم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دستگاههای دیگر کشف استعدادها را تعطیل کنند و این وظیفه را به سازمان عمران کیش بسپارند، چون وظیفه این سازمان ظاهرا کشف استعدادهای شعر است! عبدالملکیان با انتقاد از عملکرد مشابه با آنچه گفته شد در سایر دستگاهها بیان کرد: حالا آن ماجرا دارد خود را به گونهای دیگر نشان میدهد. من واقعا نمیدانم وظیفه نهاد کتابخانههای عمومی کشور چیست؟! هر اتفاقی که در این مملکت میافتد، نهاد کتابخانههای عمومی کشور به سرعت میگوید که هر کس دراینباره اثری دارد، برای ما بفرستد. سراینده شعر «زیبا» همچنین گفت: نمیدانم وظیفه نهاد کتابخانههای عمومی کشور این است که برای اتفاقات معمول و مرسوم حضور پیدا کند، مسابقه برگزار کند و جایزه دهد یا کار دیگری دارد. چه ربطی به نهاد کتابخانههای عمومی کشور دارد که تا فلان حادثه اتفاق میافتد بلافاصله اطلاعیه میدهد «آثار خود را برای ما بفرستید»؛ بفرستند تا نهاد کتابخانههای عمومی کشور چه کار کند؟ لطفا نهاد کتابخانههای عمومی کشور وظیفه اصلیاش را تعریف کند که ما به عنوان اهل فرهنگ مطلع شویم که وظیفه این نهاد چیست، آن وقت وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات، حوزه هنری و غیره چیست. وظیفه خود را مشخص کند تا تکلیف دستگاههای فرهنگی و اهالی فرهنگ نیز روشن شود. او در ادامه بیان کرد: تا این قضایا روشن نشود و اهداف نهاد کتابخانههای عمومی کشور که به گمان من یک نهاد خدماتی است، مشخص نشود، دستگاههای گوناگون فرهنگی همین گرفتاری را دارند. نه من میدانم نهاد کتابخانههای عمومی کشور چه وظیفهای دارد و نه خیلی از اهالی فرهنگ. و با این وضعیت، فقط مداخله کردن در وظایف سایر دستگاهها، سرک کشیدن و دامن زدن به ناهنجاریهای فرهنگی است که در کشور داریم. محمدرضا عبدالملکیان در پاسخ به پرسشی درخصوص انتظاراتش از دولت جدید نیز بیان کرد: مخاطب عرض من همه دستگاههای فرهنگی است؛ هر کس کار خودش را انجام دهد و در کار و وظیفه دیگران سرک نکشد. اگر هر کس در جای خودش قرار بگیرد و وظیفه خودش را انجام بدهد، وضعیت اهداف و چشماندازهای فرهنگی روشنتر میشود. انتظار من این است که نهاد کتابخانههای عمومی کشور بگوید وظیفهاش چیست که من به عنوان یکی از اهالی فرهنگ بدانم چه چیز به این نهاد ربط دارد و چه چیز به وزارت ارشاد و سایر نهادها.
نامههای سرگشاده
نامهای دسته جمعی
بیانیهها
جمله مورد علاقه در کتابهایش
جمله یا جملاتی که از کتابش کالت شده است
نحوه پوشش
تکیه کلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکند
گزارش جامعی از سفرها
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
مرداد ۱۳۹۶ نخستین کنگره «شعر نو ایران» با همراهی و حمایت چندین دانشگاه، سازمان، نهاد، ناشر و مرکز فرهنگی، در آبانماه سال جاری (۹۶) برگزار میشود. شعر به گزارش ایسنا، بنا بر اعلام برگزارکنندگان، اینک درست بعد از گذشت هشت دهه از تولد نخستین شعر نو فارسی (ققنوس - نیما یوشیج)، صدای زنگ این کاروان بزرگ در سراسر ایران طنینانداز خواهد شد. محمدرضا عبدالملکیان، دبیر کنگره شعر نو ایران، میگوید این رویداد فرهنگی، شامل سه بخش: شعر نو نیمایی، شعر آزاد و شعر سپید است که شاعران، نویسندگان و صاحبنظران میتوانند شعرها و مقالات تازه خود را برای ارائه و انتشار آثار منتخب در این کنگره ارسال کنند. همچنین برگزاری نمایشگاه تخصصی کتابهای برگزیده شعر نو و درباره شعر نو، یکی دیگر از بخشهای این کنگره خواهد بود. او میافزاید فرم فراخوان و اطلاعات تکمیلی، طی روزهای آتی، به آگاهی شاعران، استادان، دانشجویان و پژوهشگران ادبیات فارسی و سایر علاقهمندان خواهد رسید.[۵]
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
محمدرضا عبدالملکیان دبیر کنگره شعر نو ایران از توقف این کنگره در نتیجه خلف وعدهها خبر داد. مجله آشنایی با شاعران و شعر ایرانی محمدرضا عبدالملکیان پس از گذشت حدود یک سال از "نواخته شدن زنگ کاروان کنگره ملی شعر نو" در گفتوگو با ایسنا بیان کرد: در مسیر برگزاری کنگره شعر نو ایران بر خلاف آنچه وعده داده شده بود و منتظر آن بودیم دستگاههای مختلف که در ابتدا ابراز خرسندی و حمایت داشتند، یکی از پس از دیگری پا پس کشیدند و به همین علت اهداف کنگره محقق نشد. دبیر کنگره شعر نو ایران گفت: به تبع نبود حمایتها از جریان کنگره، هر روز بخش بیشتری از هدفگذاریهای کنگره را به فضای مجازی بردیم و بهدنبال آن تصمیم گرفتیم به جای یک گردهمایی سراسری، در بخشهای شمال، جنوب، شرق و غرب ایران نشستهای دو، سه ماه یکبار برگزار کنیم و از دل شعر نیما برای نامگذاری این نشستها به "شوکا" رسیدیم. تصمیم بر آن بود که در یک سال بتوانیم حدود شش "شوکا" برگزار کنیم که یک "شوکا" در روزهای ۲۳ و ۲۴ اردیبهشتماه امسال در یوش و ساری برگزار شد. او افزود: انتظار میرفت و امیدواریم بودیم که بتوانیم به تدریج سایر شوکاها را نیز برگزار کنیم اما همکاریهایی که برای آن انجام میشود ممکن است برای علاقهمندی به شعر و ادبیات باشد در حالی که باید حداقل حقالزحمهای به افراد داده شود. عبدالملکیان درباره هدفگذاری این کنگره گفت: کلیات اهداف کنگره برخاسته از اتفاقاتی بود که در همین سالها برای شعر نو ما به وجود آمده؛ پس از گذشت ۸۰ سال، بدون دلیل موجهی مجال و فرصتی برای نیما و جریان شعر نیمایی در مجامع ادبی و فرهنگی ما از جمله دانشگاهها، وزارت ارشاد و ... فراهم نشده و آنچه اتفاق افتاده فارغ از نیما و جریان شعر نیمایی بوده است. او در ادامه به نقش اساسی نیما در ادبیات معاصر اشاره و اظهار کرد: نیما نقش اساسی در شکلگیری شعر نو ما و ادبیات امروز داشت و یکی از اهداف ما این بود که زمینه لازم برای حضور نیما و شعر نیمایی را در مجامع فرهنگی فراهم کنیم. نیما غیرمنصفانه کنار گذاشته شده که بخشی از آن به مدیریتها در بخش فرهنگی بازمیگردد، یعنی مدیریتهایی داریم که از جنس فرهنگ نیستند. دبیر کنگره ملی شعر نو ایران در ادامه گفت: یک پدیده نگرانکننده که در دو، سه دهه اخیر با آن مواجه شدهایم مسابقات شعر است. سرآغاز مسابقات شعر از روزگار جنگ و برای تشویق و ترغیب در جبههها بوده که در سال چند مسابقه با هدف برانگیختن حس شاعران نسبت به دفاع مقدس برگزار میشد و شناخت استعدادهای شعری از دل این مسابقات کلید خورد. آن ماجراها که تمام شد مسابقات شعر روز به روز عمدهتر شد؛ به نحوی که در سال ۹۵ بر اساس یک برآورد بیش از ۲۰۰ مسابقه شعر در کشور برگزار شده بود؛ اما مسابقات شعری که هدف و پیشینه آنها مشخص نیستند. این شاعر در حالی که شعر را غیرقابل قیاس و قرارگیری در مسابقات دانست گفت: شعر هر شاعر ویژگیهای خاصی دارد که به هیچ وجه با دیگری قابل مقایسه نیست. شعر را نمیشود بر اساس یک اصول مشخص با دیگر شعرها مقایسه کرد و جریان این مسابقات سبب شده تا طیف گستردهای از شاعران جایزهبگیر را داشته باشیم. این باعث شده ما از آن اصلی که میگفت شعر عرقریزان روح است فاصله بگیریم و برسیم به اینکه در مسابقات جایزه بگیریم. از اهداف ما در کنگره این بود که این جریان را از بین ببریم. او در ادامه گفت: ما طی این یکی دو دهه اخیر با یک پدیده عجیب و تاثیرگذار به اسم فضای مجازی مواجهایم که این نیز از نظر مدیران فرهنگی ما مغفول مانده بود. قرار نیست هر کنگره شعری در یک سالن باشد و یک میکروفون و یک تریبون باشد تا در یکی دو روز کنگره برگزار شود. ما طرح جدیدی که البته به تدریج به آن رسیدیم داریم که تریبون را از یک فضای سربسته برمیداریم و در فضای مجازی میگذاریم. کنگره ما یک کنگره یکروزه نیست؛ کنگره مستمری است که در یک کانال فضای نقد و نظر درباره شعر نو ما ایجاد شده است. محمدرضا عبدالملکیان ضمن تاکید بر نبود حمایت دستگاهها از جریان کنگره شعر نو ایران بیان کرد: آسیبهای جدی فرهنگ و شعر ما در این روزگار تفکر جزیرهای است که هر دستگاه فقط میخواهد بر مبنای اعتبارات و امکاناتی که در اختیار دارد کار را خودش انجام دهد؛ بیآنکه آمادگی و همنفسی و همکاری با دستگاههای دیگر داشته باشد. او افزود: ما میخواستیم این دستگاهها کنار هم قرار بگیرد؛ برای این اتفاق باید این آمادگی در دستگاههای فرهنگی ما بهوجود میآمد که بخشی از اعتبارشان را سرمایهگذاری کنند که تفکر جزیرهای به هیچ وجه زمینه چنین رویدادهایی را فراهم نکرد و باورمان بر این است که دستگاهها تفکر جزیرهای را کنار بگذارند. عبدالملکیان در پاسخ به پیگیری برخی شاعران شرکتکننده در کنگره درباره نتایج آثار ارسالی نیز گفت: نه در فراخوان و نه در هیچ جای دیگری صحبتی از اینکه قرار باشد همانند مسابقات عمل کنیم نیاوردهایم و جمعآوری مقالات و اشعار برای این بود که ما علاوه بر مجموعه جمعآوریشده خودمان از اشعار نو معاصر، مجموعهای نیز از آثار شاعرانی که فکر میکردند اشعار فاخری دارند اما در دسترس ما نیست داشته باشیم. البته مجموعههای گردآوریشده هماکنون نیز حاضر هستند اما برای انتشارشان نیازمند حمایت و اعلام آمادگی دستگاهها و مراکز هستیم. او در پایان با اشاره به "تشکل صنفی شاعران" که یکی از اهداف کنگره نیز بوده است اظهار کرد: یکی از مشکلات کنونی شعر کشور وجود نداشتن چنین تشکلی است که وجودش میتواند مدافع حقوق شاعران باشد. همه هنرهای دیگر چنین تشکلی دارند الا شعر، که البته هدف بر آن بود که کار را شروع کنیم و سایرین آن را پیگیری کنند اما با وجود آنکه هماکنون اطلاعات از شاعران جمعآوری شده اما دوستان جوانتر که باید دنبال آن را بگیرند هنوز اقدامی انجام ندادهاند.[۶]
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
بیشتر مردم عبدالملکیان را با شعرهای عاشقانهٔ نابش میشناسند.
فیلم ساخته شده بر اساس
حضور در فیلمهای مستند درباره خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
طی مصاحبهای که چندی پیش یکی از خبرنگاران همشهری آنلاین ترتیب داده بود، شاعر درباره انجمنهای ادبی و شعری در دهه ۵۰ تا ۷۰ صحبت میکند و دیدگاه کلیاش را در رابطه با انجمن ادبی میگوید. این گفت و گو بدین شرح است:
- انجمنها منزلگاههای مناسبی برای شاعران نیستند
از فضای محفلها، انجمنها و جلسات شعری که در دهه ۵۰ تا ۷۰ برگزار میشد، من در دهه ۵۰ تا اواسط آن در نهاوند و بعد همدان بودم و با انجمنهای نامآشنا خیلی ارتباط نداشتم. گاهی اگر به تهران سفر میکردیم به برخی از انجمنها هم سر میزدم و در مجموع میتوانم بگویم که جریان شعر در انجمنها شکل جدیتری داشت. البته دو گونه انجمن داشتیم؛ انجمنهای شعر کلاسیک و انجمنهای شعر نو. انجمنهای شعر کلاسیک را بیشتر غزلسرایان آن روزگار مثل مشفق کاشانی، مهرداد اوستا، امیری فیروزکوهی و کسانی از این دست تشکیل میدادند و محل عرضه آثارشان در این انجمن ها بود که من خیلی با آنها مرتبط نبودم. ولی به برخی انجمنها که بیشتر شاعران شعر نو مثل عمران صلاحی، حسین منزوی و... در آنها حضور داشتند، سر میزدم و با برخی از این شاعران آشنا شدم و آشناییمان به تدریج بیشتر شد و با برخی شکل دوستی پیدا کرد که از جمله آنها عمران صلاحی، محمدعلی بهمنی و کسانی دیگر از این صنف و جنس بودند. البته من خیلی انجمنی نبودم. دلیلش هم که هنوز به آن معتقدم این است که انجمنها منزلگاههای مناسبی برای شاعران نیستند و توقفگاههایی برای استراحت، تجدید قوا و بعد هم ادامه راه هستند. اگر به بزرگان شعر نو نگاه کنیم، میبینیم که هیچکدام مسئول انجمنها نبودند. اگر چه در آغاز، فعالیت اصلیشان در انجمنها اتفاق افتاده، مثلا بزرگان شعر خراسان مثل اخوان، شفیعیکدکنی و ... عموماً در انجمن فرخ که انجمن شاعران کلاسیک بود و پایه و مایه قوی شعر کلاسیک را داشت، شکل گرفتند، ولی کسانی موفق شدند که بعداً از انجمنها فاصله گرفتند و آن پشتوانه را به عنوان ارمغان از انجمن همراه خود آوردند و بعد هم در فضاهای دیگر، شعر نو را بیشتر تجربه کردند. به قول اخوان که میگوید: «من نقبی زدم از خراسان به یوش» من هم خیلی قائل به انجمن به آن معنا نبودم، برای اینکه شخصیت شعری شاعران باید مستقل از این چارچوبهای انجمنی باشد، ضمن این که میتوانند آن تجربهها را به عنوان دستمایه داشته باشند. منتها بهتر و مناسبتر آن است که تجربهها، تجربههای شخصی و اجتماعی باشد تا تجربههای انجمنی.[۳]
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
- هوای حوصله ابریست
- ساده با تو حرف میزنم
- مه در مه
- ریشه در ابر
- مهربانی
بررسی چند اثر
ماجرای شعر زیبا
زمانی که از جانب موسسه دارینوش پیشنهاد شد مجموعهای از سرودههای من منتشر شود، ایام بعد از جنگ بود و من در آن ایام شعر برای جنگ کم نداشتم و فضای آن روزگار هم فضای خاصی بود و من از شعرهای عاطفی و عاشقانه مثل «زیبا» چند سالی بود که فاصله گرفته بودم. من در چینش و گزینش اول برای آن مجموعه هم اصلا متوجه شعری مثل «زیبا» و برخی دیگر از شعرها که از این دست بود، نبودم و تصور نمیکردم بخواهیم اینها را در آن ایام منتشر کنیم. انتخاب نهایی «زیبا»، انتخاب زندهیاد خسرو شکیبایی بود که من خیلی موافق آن نبودم، اما چون تهیهکننده و خسرو شکیبایی روی این شعر اصرار داشتند، آن را با اکراه پذیرفتم. ولی بعد در آن آلبومی که منتشر شد، به تدریج «زیبا» نقش محوری پیدا کرد و خیلی مورد توجه و استقبال قرار گرفت. آن روزها حس و حال خاصی داشت، ایام بعد از جنگ بود و جامعه به یک فرصت عاطفی و عاشقانه نیاز داشت. این شعر پاسخ مناسبی برای آن نیاز بود و در آن ایام خیلی مطرح شد. بعد هم به آن سبب که مباحث عاطفی از جمله معیارهای قابل ملاحظه تفکر انسانی است که این شعر هم نمونهای از همان فضای عاطفی است، جامعه آن را پسندید و من هم بعد از آن ماجرا توجه کردم که جامعه به اینگونه شعرها به شدت نیاز دارد.[۳]
جوایز و افتخارات
منابعی که درباره آثار فرد نوشته شده است
بررسی موردی چند اثر
ناشرینی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدید چاپهای کتابها
نوا، نما و نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ «زلف محله را باید با فرهنگ و ادب گره زد».
- ↑ «دیدار با محمدرضا عبدالملکیان».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ «زیبا با اصرار خسرو شکیبایی خوانده شد».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «گفتوگو با محمدرضا عبدالملکیان، شاعری که خود را مبدع غزلهای تک بیتی میداند».
- ↑ «برگزاری کنگره شعر نو ایران».
- ↑ «کنگره شعر نو در محاق».