محمداسماعیل حاجیعلیان
محمداسماعیل حاجیعلیان، نویسنده و استاد دانشگاه است.
محمداسماعیل حاجیعلیان | |
---|---|
زادروز | ۱۳۵۹ سنگسر |
کتابها | سمفونی بابونههای سرخ، چهار زن، ایوار، مقام گورخانه، اپرای مردان سبیل استالینی، نیستدرجهان، دختری با روسری سرخ در پنجره روبرو،درست یک پا روی زمین، بیداری، مینار، آدمک چوبی، سوت بلبلی، درست یک پا روی زمین |
مدرک تحصیلی | کارشناسی ارشد حفاظت و مرمت اشیاء تاریخی و فرهنگی |
محمداسماعیل حاجیعلیان در سال ۱۳۵۹ در شهر سنگسر متولد شد. وی فارغالتحصیل ارشد حفاظت و مرمت اشیاء تاریخی و فرهنگی از دانشگاه هنر است و نویسندگی را بصورت حرفهای از سال ۱۳۸۴ شروع کرده است. ابتدا به نوشتن داستان کوتاه و بعد نمایشنامه و فیلمنامه و رمان پرداخت. بالغ بر صد داستان کوتاه نوشته که بیشترشان در جشنوارههای ادبی حائز رتبه و مقام شدهاند و منتخب آنها در مجموعه داستانهای: قربونی، آدمک چوبی، سوت بلبلی، اگه زنش بشم میتونم شمر رو بغل کنم، سی و یک روز و پنج انگشت، ساعت دَنگیو… تاکنون چاپ شده است.[۱]
همچنین رمانهای «سمفونی بابونههای سرخ»، «مقام گورخانه» و «چهار زن» از کتابهای قابل توجه این نویسنده است. از دیگر آثار محمداسماعیل حاجیعلیان میتوان به کتابهای «ایوار»، «بیداری»، «آتوننامه»، «ایرانشاه»، «اپرای مردان سبیل استالینی»، «نیستدرجهان»، «پاپیلو»، «دختری با روسری سرخ در پنجره روبهرو» و «می نار» اشاره کرد. آثار حاجیعلیان در جشنوارههای ادبی مختلف مانند: داستان کوتاه رضوی «کبوتر حرم»، شعر و داستان جوان فلک الافلاک خرم آباد، قصص قرآنی، بالاتر از زلالی (ایثار و شهادت)، داستان «مهر» همدان، چهارمین دوره جایزه ادبی یوسف، هفتمین دوره جایزه ادبی اصفهان، اولین دوره جشنواره وقف، چشمه همیشه جاری و جشنواره لباسی برای فرشته «حجاب و عفاف» برگزیده شده است. در سال ۱۴۰۰ هم کتاب «ساعت دنگی» این نویسنده در چهاردهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد بهعنوان اثر شایسته تقدیر اعلام و از آن تقدیر شد.[۲]
آیینهای از محمداسماعیل حاجیعلیان
منتظر جایزه جلال بودم
من خیلی پیشتر از اینها منتظر جایزه ادبی جلال آلاحمد بودم. بهواسطه اینکه بهزعم خودم بهخاطر تلاشی که برای ارائه روایتهای متفاوت در داستانهایی که برایشان زحمت کشیده بودم و بهنظرم میآمد که باید در این جوایز دیده میشد و در سالهای گذشته بهواسطه دلایل مختلف دیده نشده بود. موقعی که کتاب «چهار زن» درآمد منتظر جایزه ادبی جلال آلاحمد بودم. بعدش وقتی «اپرای مردان سبیل استالینی» منتشر شد و بعد وقتی «نیستدرجهان» منتشر شد و حتی بعد که «بیداری» منتشر شد و همچنین «آتوننامه» که جایزه قلم زرین را برده بود در داوریهای جایزه ادبی جلال آلاحمد نیامد. در میان آثار من، تعداد کارهایی که قبل از چاپ جایزه گرفته زیاد است. این آثار هم بعد از چاپ اقبال نداشته و منِ محمداسماعیل حاجیعلیان پیشتر از اینها منتظر دریافت این جایزه بودم. نمیدانم شاید برداشت من است.[۲]
زندگی و یادگار
دیدگاه و اندیشه
رمانهای انقلاب
رمانهای اولیه انقلاب غالباً واقعگرایانه و اجتماعی بودهاند. بهویژه در دهههای ۶۰ و ۷۰ در این ژانر پرداخته میشدند و حتی در دهه ۸۰ تعدادی از آثار به این جریان گرایش داشتهاند، اما آثار شبهه رئالیستی در دهه ۸۰ و ۹۰ و بهویژه سالهای اخیر در این حوزه افزایش یافتهاند. علت این امر شاید فعالیت نویسندگان جوانی باشد که جسارت روایت متفاوت از جریان انقلاب را دارند. بهنظرم تجارب و نوشتههای آنها به لحاظ تکنیکی نیز در این سالها ارتقا یافته است و از فضای صرفاً رئالیستی فاصله گرفتهاند.[۳]
تأثیر برپایی جوایز ادبی بر ادبیات داستانی و کار نویسندگان
جوایزی همچون جایزه ادبی جلال آلاحمد قرار نیست بهعنوان ثمره تلاش چندین ساله یک نویسنده باشند. قرار بوده از بین آثار ادبی که در یک سال منتشر شده در هر بخش اثری بهعنوان برگزیده انتخاب شود. اما چه میشود که داوران محترم و برگزارکنندگان میآیند در کمال خونسردی و با آرامش کامل میگویند از بین همه آثار منتشر شده هیچکدام حائز رتبه برگزیده نبوده است. بهنظرم این یک رویکرد ناصحیح نسبت به نویسندههاست، چرا که اگر نویسنده شایسته نبوده پس چرا اثرش تا این مرحله بالا آمده است. بهنظر خودم، واقعاً نمیشود گفت من ثمره سالها تلاشم در حوزه نویسندگی را گرفتهام. من مثلاً ۱۸ سال شبانهروزی پشت سر هم تلاش کردهام. خب وظیفه من است به عنوان نویسنده کاری را که پیشه کردهام و دارم عشق میکنم با ادبیات برایش زحمت بکشم بالطبع این اتفاق هم میافتد. تا به امروز ۲۲ عنوان از کتابهای من منتشر شده و چند عنوان دیگر هم آماده چاپ است که در سالهای آینده منتشر میشود اما آیا این جایزهای که به من تعلق گرفته برای جبران زحمتهای من بهعنوان یک نویسنده است؟ بهنظرم این اطلاق درستی نیست بهواسطه اینکه اساسنامه جایزه ادبی جلال آلاحمد میگوید آثاری که در طول یک سال منتشر شده باید بررسی و از بین آنها اثری انتخاب شود. با همه احترام و تشکری که نسبت به همه برگزارکنندگان این جایزه دارم، واقعیتش این است که این جایزه یا دیگر جوایز ادبی سر سوزنی از زحمات نویسنده را پاسخگو نیستند. بهخصوص رقمهایی که پرداخته میشود اصلاً در حد و اندازهای نیست که بخواهد یک نویسنده با دریافت آن حداقل از غم نان آن سالش رهایی پیدا کند.[۲]
کسب جوایز معتبر دولتی و خصوصی داخلی در سرنوشت یک کتاب
انتخابشدن کتاب در جوایز ادبی مختلف منجر به ورود این آثار به محافل علمی و مجامع تخصصی و مجامع دانشگاهی و کتابخانهها و مراکزی که با کتاب و کتابخوانی در ارتباط هستند خواهد شد. از گذشته هم این چنین بوده و این نوع موفقیتهای ادبی برای یک کتاب رمز ورود به فضاهای جدیتر ادبیات خواهد بود. در مجموع، تأثیر بسیار بهسزایی در رشد و توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی در بخشهای مختلف و جدیتر جامعه خواهد داشت. واقعیت این است که ما نیازمند این هستیم که به داستان و رمان ایرانی بیشتر از گذشته توجه شود. بهواسطه اینکه احساس میکنم داستان و رمان ایرانی الان زیر هجمه زیاد داستان ترجمهای دارد له میشود. اثری از آثارش باقی نمانده و این نیازمند همین حمایتهای این چنینی و جوایز ادبی است که کمک میکند داستان و رمان ایران بیشتر دیده شود. یقیناً این جوایز ادبی برای ناشران که سرمایهگذاران آثار ادبی هستند خیلی انگیزهدهنده است. علاوه بر اینکه برای نویسنده هم انگیزه ایجاد میکند. در چنین شرایطی رغبت ناشران برای چاپ آثار ایرانی افزایش مییابد. به جای اینکه بروند به بازار ترجمه توجه کنند به سمت آثار ایرانی گرایش پیدا میکنند و این حمایت به سود همه است؛ هم ناشر هم نویسنده و هم مخاطب.[۲]
بازار کتاب ایران
واقعیت امر این است که نویسندهها آثارشان را مینویسند که خوانده شود و فقط چاپشدن هدف هیچ نویسندهای نیست، اگر به هر طریقی مخاطبان بیشتری با اثر برخورد کنند و بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند بهنظرم بیشتر میتواند مثمرثمر باشد. به همین خاطر است که هم تلاش میکنم مستمر در فضای چاپ و نشر باشم که مخاطب بتواند قدرت انتخابش را روی آثارم داشته باشد و هم از فضاها و کرانههای مختلفی که بهواسطه حضور ناشران مختلف ایجاد میشود برای جذب مخاطب استفاده کنم.[۲]
راهکار بهبود وضعیت نقد در حوزه ادبیات داستانی
عقیده من این است که در دانشگاهها باید بحث نقد جدیتر پیگیری شود، چون متأسفانه هنوز ادبیات معاصر در دانشگاههای ما راه باز نکرده که امیدوارم ان شاءالله راه باز کند، زیرا مجامع علمی نقش بسیار مؤثری در بهبود کیفیت آثار خواهند داشت که این نقیصه اگر در کشورمان برطرف شود و دانشگاه به جای پرداختن به این حجم زیاد به ادبیات کهن، حجمی را هم به ادبیات معاصر اختصاص دهد بهنظرم خیلی به بهبود آثار ادبی کمک میکند.[۲]
نقش فعالیتهای جنبی حوزه کتاب و کتابخوانی در توسعه فرهنگ کتابخوانی
تعداد آثاری که در طول یک سال چاپ و روانه بازار کتاب میشود، قابل توجه و تعداد کتابها واقعاً زیاد است و مخاطب در سالهای مختلف که این کتابها چاپ میشود و در کنار هم قرار میگیرد با انبوهی از انتخاب و گستره وسیع آن مواجه است اما آیا مخاطب فرصت میکند همه علاقهمندیهایش را، همه آثار را بتواند بخواند و از بین انبوه این آثار کتاب مورد علاقه خود را انتخاب کند؟ بهطور قطع نه. یقیناً با این هجمه سریع زندگیهای شهری ما امکانپذیر نیست. پس بنابراین، نیازمند ابزارهایی برای معرفی بهتر نویسندهها و آثارشان هستیم. محفلهای ادبی و جلسات مرتبط با معرفی یا نقد و بررسی کتاب میتواند بهعنوان یکی از کمککنندهها به فرایند انتخاب مخاطب باشد برای اینکه بتواند انتخاب بهتری داشته باشد از این گزینههایی که در اختیارش است. بنابراین جلسات و محافل نقد و بررسی کتاب که به توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه کمک میکند بسیار مفید و لازم و ضروری است.[۲]
ظرفیتهای بازار کتاب ایران
برخلاف برخی دوستان که عقیده دارند جامعه ایرانی کتاب نمیخواند، من معتقدم که جامعه ایرانی اتفاقاً جامعه کتابخوانی است؛ برای کتاب ارزش قائل است و از گذشته کهنش تا به امروز برای کتاب و کتابخوانی ارزش قائل است، اما مسأله اصلی در عدم معرفی درست آثار به این مخاطبان است. بهنظرم ناشران و صنعت نشر اگر اقدامات مناسبی برای معرفی بهتر آثار داشته باشند، بیشترین توفیق را در این زمینه خواهند داشت. ضمن اینکه ناگفته نماند مباحث اقتصادی نشر بهواسطه افزایش قیمت کاغذ و فرایند چاپ و نشر نویسندهها را هم مثل قشر کتابخوان جامعه دچار مشکل کرده است. این معضل نیازمند سیاستگذاری سیاستگذاران کلان کشور است تا تمام تلاششان را بکنند که سبد دانایی حذف یا کمرنگ نشود. من معتقدم کتاب سبد دانایی خانوادههاست. جایگاه این کالای فرهنگی باید در سبد خانوارها حفظ شود و حتی افزایش پیدا کند، چون به واسطه آن، خردورزی در جامعه افزایش پیدا میکند و نتایج بسیار مثبتی هم در زمینه فردی و هم زمینههای اجتماعی حاصل میشود.[۲]
توصیهای برای تقویت جایگاه رمان و داستان ایرانی
عواملی که میتواند باعث تقویت رمان و داستان ایرانی شود، گسترش فضای نقد سالم و بدون غرضورزی است؛ ما با کمبود نقد علمی مواجهایم و یکی از نمودهایش کاهش چاپ آثار در حوزه نقد ادبی است. در میان نامزدهای جایزه جلال هم اگر نگاه کنیم، میبینیم که از نظر کمّی، تعداد کتابها در حوزه نقد ادبی کاهش زیادی داشته است. دانشگاههایمان باید رویکرد به ادبیات کهن را تعدیل کنند و بیشتر به ادبیات معاصر بپردازند؛ بسیاری از دانشگاهها در کشور ما که باید دارای کرسیهای نقد ادبیات معاصر باشند هنوز داستان معاصر ایرانی را قبول ندارند و فقط به ادبیات کهن میپردازند. استادان دانشگاهی باید داستان معاصر ایرانی را بخوانند و قضاوت کنند، حتی منظورم ادبیات ۵۰ سال پیش هم نیست، من از ادبیات سالهای اخیر صحبت میکنم، نسلهای چهارم، پنجم و ششم داستاننویسی گویا هنوز این اجازه را پیدا نکردهاند که مورد نقد و بررسی استادان دانشگاهی در رشته ادبیات فارسی قرار بگیرند.[۲]
شاخصههای ادبیات بومی
بیاییم در مورد معنای بوم صحبت کنیم. ما بوم را به چه میگوییم؟ آیا منظورمان از بوم فقط مکان است یا انسانی که در آن مکان زندگی میکند؟ و یا منظور سوژه و موقعیتهای بومی است؟ یا داریم کل فرهنگ را تعریف میکنیم و منظورمان فرهنگی است که هم به مکان می پردازد و هم به انسانی که در آن مکان زندگی میکند و هم به گستره جغرافیای، فرهنگی و تاریخی انسان میپردازد. از نظر من تعریف بوم این است. یعنی همه این پتانسیلهای که وجود دارد و آن را معنا میدهد؛ و چون صحبت ما در مورد ادبیات است، انسانمحور میشود. محوری که در آن فضا میچرخد و حرفهای زیادی برای گفتن دارد؛ یعنی زبان گفتنی دارد. قصه و حکایتهایی دارد که برآمده از دل تاریخ و فرهنگ و جغرافیایی است که در آن زندگی میکند و به گفتمانی میپردازد که در آن عصر رایج است.[۴]
ادبیات بومی را جدی نگرفتهایم
واقعیت این است که این حوزه از ادبیات را جدی نگرفتیم، درحالیکه اگر به سابقه ۱۰۰ ساله داستاننویسی ایران رجوع کنیم، اولین داستانهایی که نوشته شده رویکرد بومی داشتهاند، اما این آثار جدی گرفته نشدهاند. حتی اگر به قلههای ادبیات نگاه کنیم، آثاری وجود دارند که ما بعد از چند دهه هنوز داریم در موردشان حرف میزنیم، این آثار از بوم خودشان نوشتند و خارج از آن نگفتند. حالا این بوم متأثر از فعالیت زمانه هم هست. این زمانه اگر در دورهای، زمانه ایدئولوگ بوده و شعارهای ایدئولوگ در آن نقش اساسی داشته، این بوم به آن سمت کشیده شده است. بهطور مثال کتابهای اول ما تحتتأثیر دعواهای ارباب رعیتی، افکار حزبی و تودهای هست و همینطور که جلو میآییم، میبینیم که این اتفاقات وجود دارد. بهنظرم این از دید نویسندهها همیشه مهم بوده است. ضمن اینکه در این سالها توجه به آن بیشتر شده است. علتش هم اضافه شدن تجربه آثار بومی ترجمه شده است.[۴]
زمانی که ما اولین نمونههای کتابهای بومی آمریکای لاتین در کشور منتشر شد، خیلی حس غریبگی نسبت به آن نداشتیم. در حقیقت همه آن رئال جادوییها برای ما آشناست و گویی در کشور ما در حال وقوع است. از این دید این اتفاق از قبل هم بوده و هنوز هم وجود دارد. اما مسئلهای که باید به آن توجه شود سلیقه شخصی افراد است. اساساً علاقه شخصی هر نویسنده به مکان و موقعیت و فضای داستانی که دارد، بسیار تأثیرگذار است. اما اینکه چرا این مسئله عمومی نشده، این است که ما اجازه ندادیم هر نویسنده زبان و ادبیات خاص خودش را داشته باشد.[۴]
مرعوب فرهنگ غرب
واقعیت این است که خود کوچکپنداری شدیدی داریم. ما همه نویسندگانی را که این سالها تلاش کردند، به دلیل ایرانی بودن، اصلاً ندیدیم و آنها را زیر هجمه ادبیات ترجمه له کردیم؛ هرچند توانا بودند و کارهای خوبی در این زمینه نوشتند. گویی ما پسندیدیم حرف کم دیگران را به جای حرف خوب خودمان بشنویم. واقعأ ضربالمثل «مرغ همسایه غازه» در اینجا صدق میکند.[۴]
راههای ترویج فرهنگ رضوی
جشنواره ملی داستان کوتاه رضوی "کبوتر حرم" مربوط به داستانهای چاپ نشده است و برای استعدادیابی و کشف نویسندگان کارآمد برگزار میشود. بهتر است آثار برگزیده این جشنواره، بعد از چاپ بهدرستی در بین آحاد مردم توزیع شود. اگر بخواهیم فرهنگ رضوی در جامعه بیشتر رشد کند بهنظر میرسد باید کتابهای برگزیده جشنوارههای مختلف را با حمایت از مولفان، نویسندگان و مصححان بعد از چاپ بهدرستی توزیع کرد و شرایطی فراهم آورد تا مردم با این آثار آشنایی پیدا کنند. ملاکهای یک اثر شاخص در حوزه ادبی، بکارگیری ساختار قوی و چینش خوب وقایع داستان است؛ اگر کسی در هر زمینهای بخواهد پیشرفت کند باید ابزار کار را خوب بشناسد. نویسنده داستانهای مذهبی و انقلابی نیز برای اینکه بتوانند اثری فاخر خلق کند باید کلمات را خوب بشناسد، تکنیکها را رعایت کند و با نحوه درست چینش وقایع داستان و بهرهگیری از فنون نویسندگی شروع به نوشتن کند.[۵]
تأثیرگذاری آثار انقلابی و رضوی بر جوانان
نگارش آثار انقلابی در قالب داستان و رمان چندصدایی خیلی به نسل نوجوان و جوان کشور کمک میکند تا به درک بهتری از اتفاقات دوران انقلاب برسند. اگر به موضوع انقلاب اسلامی بهصورت داستانی نگاه کرده و خوبیها را پیدا و رصد کنیم، خواهیم توانست یک فضای کاملا معتدلانه از انقلاب به دور از نگاه شیفتگی که در ابتدای کار وجود داشت، ارائه دهیم.[۵]
جايگاه امروز داستان كوتاه در ادبيات پايداری
نگارش داستان كوتاه بايد برای مولف دغدغه باشد. ادبيات پايداری هنوز در مرحله گذار است و قوام نيافته است. حبيب احمدزاده، مجيد قيصری و حسينعلی جعفری بهعنوان نويسندگانی كه جنگ را لمس كردهاند با ذوق ادبی كه داشتند به سوی خلق اثر پيش آمدند. تعداد اين نوع نويسندگان به نسبت کسانی كه به مساله دفاع مقدس پرداختند بسيار كم است. هنوز بسياری از خاطرات شنيدنی ثبت نشدهاند. در واقع ثبت و ضبط اين خاطرات يكی از ضرروتهای جامعه هنری برای خلق آثار در زمينه فيلم، تئاتر، داستان و نمايشنامه است كه میتواند برای نويسندگان جوان و مولفان نسلهای بعد زمينه نگارش داستان يا رمان را فراهم آورد. زيرا داستان يک گام جلوتر از خاطره است و به دليل ارايه دادن جلوههای متفاوت حوادث سالهای گذشته میتواند اثری درام و ماندگار بر اساس خاطراتی كه امروز ثبت میشوند خلق كند.[۶]
آثار و کتابشناسی
کتابهای پژوهشی در حوزه ادبیات:
- داستانهای عامیانه استان سمنان، نشر زمزم هدایت
- فرود (تاریخ شفاهی و داستانهای ابوطالب ملاجعفری)
رمانها
- سمفونی بابونههای سرخ،نشر آموت، کاندید ۲۲ دوره کتاب فصل.
- چهار زن، نشر آموت، برنده جایزه اول رمان ماندگار.
- ایوار، نشر سوره،تقدیر شده جایزه رمان انقلاب.
- مقام گورخانه، نشر سوره.
- اپرای مردان سبیل استالینی، نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس.
- نیستدرجهان، نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس.
- دختری با روسری سرخ در پنجره روبرو، نشر آبرخ.
- درست یک پا روی زمین، نشر سوره.
- زندگینامه داستانی ناخدا سلیمان محبوبی.
- بیداری، انتشارات به نشر، برنده جایزه رمان انقلاب و رمان پاپیلو.[۱]
- مینار، انتشارات کتابستان، ۱۴۰۰.
- آدمک چوبی، سوت بلبلی
- درست یک پا روی زمین
نظر نویسنده دربارهٔ آثارش
آتوننامه
دلیل انتخاب نام کتاب
رستمالحکما جزء یکی از کتابهایی است که در دوره تاریخ فتحعلیشاهی نوشته شده؛ در آنجا ذکر شده به کسانی که به دختران آموزش میدادند آتون میگفتند و خواهر اسماعیل، زبیده خاتون آتون بوده است. به دختران بافتن، سوزن دوزی و تزئینات زندگی زنانه آموزش میداده است. به این خاطر لقبی که اسماعیل برای خواهرش در نظر گرفته و در رمان هم راجع به آن صحبت میگردد. نامهها و مراسلاتی که بین اسماعیل و خواهرش رد و بدل شده یعنی آتوننامه را بهعنوان نام رمان انتخاب کردم.[۷]
تاریخ دغدغهٔ من است
«آتوننامه» شرایط شکلگیری شخصیت در اوضاع بحرانی جنگ و ارتقای شخصیت و تحول شخصیت را طی مینماید. همزمان شرایط اجتماعی را که محمل بروز این شخصیتها میگردد را آنالیز مینماید و از این منظر اتفاقات ویژهای را رقم میزند. ضمن اینکه با فرهنگ یک قومی به اسم تنگه سر بیشتر آشنا شده و مردمش را بیشتر میشناسیم. تحقیقات قبل از نگارش آتوننامه حدود چهار تا چهار و نیم سال طول کشید و در این حوزه من خیلی از کتابهایی را که راجع به این دوره و جنگ ایران و روس نوشته شده بودند، مطالعه کردم. حتی برای مشی نگارش نامهها، از کتابهایی مثل منشآت قائم مقام خیلی استفاده کردم و این کار علاوه بر آنکه عنصر خیال در آن حرف اول را میزند اما از مستندات تاریخی بسیاری برخوردار است.[۷]
ساعت دنگی
بهنظرم یکی از ویژگیهای خاص ساعت دنگی، همین مدل روایت تریلوژی یا سهگانه آن است که به این شکل در روایتهای داستانی ایرانی نداریم. چنین شیوه نگارشی، آن هم در این سطح یک زورآزمایی تکنیکی خیلی خوب برای خودم بود که امیدوارم مخاطبان هم آن را بپسندند. هرچند تا جایی که بازخوردهای این کتاب را دریافت کردهام بهنظر میرسد مخاطبان خاص آن را پسندیدهاند انشاءالله مخاطبان عام و کتابخوانها هم این کار را بپسندند. من ساعت دنگی را مستحق جایزه جلال میدانم، بهنظرم ساعت دنگی حتی باید برگزیده این جایزه میشد و شایسته تقدیر بودن کمی کملطفی به این کتاب است. درباره ویژگی کتاب «ساعت دنگی» هم بگویم که این مجموعه ۹ تریلوژی درباره زن و زمان و زمانه است. زن ایرانی و گونههای مختلفی از او را در این اثر میبینید. زن ایرانی برای من مهم است و تلاشم بر این است روایتهای متفاوتی از تقدیر زنان سرزمینم بدهم، شاید تقدیر برخیها تکراری است، اما سعی کردهام شیوه روایت نو باشد. موضوع زن از علاقهمندیهای من و بقیه کارها هم روایت زنان سرزمینم است. رویکرد سهگانه بودن هم کدی است برای اینکه زنانگی بیشتری را داشته باشد. زنان امروزی، زن در تاریخ و اسطوره، زن سیاس، زن قربانی، زنی که اسلحه دست میگیرد و زنی که تمامقد خود را تسلیم جامعه میکند، همه در داستانهایم هستند و سعی کردهام آنها را در زمانههای مختلف روایت کنم. نکته دیگری که داستانهای این مجموعه را به هم پیوند میدهد بافت حوادث اجتماعی محور اصلی داستانها زن، زمانهاش و زمان است؛ یعنی سه عنصری که در کل مجموعه به طرق مختلف خود را نشان میدهد. زن قربانی معاصر، زن سیاس معاصر، زن قربانی اسطورهای و تاریخی که از دل تاریخ درآمده تا زن جنگجویی که جلوی داعش ایستاده و مادر شهیدی که جگرگوشهاش را از دست داده، همه این زنان آدمهای قصههای سهگانهای هستند که در کتاب روایت میشوند و آسیبهای اجتماعی است که در اکثر داستانها وجود دارد.[۲]
می نار
داستان «مینار» تخیل بر پایه واقعیتهای جامعه ما است. کاری در سالهای گذشته با عنوان «سمفونی بابونههای سرخ» از سوی انتشارات «آموت» روانه بازار کتاب کردهام که به عملکرد ارامنه ایران در ورودشان به ایران از دوره صفویه اشاره دارد و به اتفاقاتی که در کمک به فرهنگ و هنر این سرزمین انجام دادهاند میپردازد. کاری در آن حوزه انجام شد و از آن زمان خیلی دوست داشتم راجع به اتفاقهای معاصر ارامنه ایران هم یک اثری به واسطه اینکه به عقیده شخصی و علاقهمندی من به این شکل وحدت همه ایرانیهای عزیز در کنار هم و برای هم میتوانند زندگی خوش و سالم و سلامتی داشته باشند و اینکه در این سالها زحمات زیادی کشیده شده برای اینکه این وحدت زیر پرچم این نام وطن اتفاق بیفتد، در این اثرم داشته باشم. بنابراین، «مینار» اولین کار از این مجموعه است که راجع به اقلیتها نوشته شده و یک کلانپروژه ذهنی من است، برای اینکه در سالهای آینده هم بتوانم زبان اقلیتهای کشورم باشم. این ویژگی انگیزه اصلی روایت مینار برای من بود. به نظر من، دو تا قله ماجرایی و فرهنگی در تاریخ معاصر کشورمان داریم که یکی از آنها انقلاب اسلامی است که از انقلاب مشروطه شروع شده تا رسیده به انقلاب اسلامی سال ۵۷؛ یک نکته خیلی مهم در تاریخ معاصر کشورمان. قله دیگری، جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران است که تلاش همهجانبه مردم برای نگهداشتن وحدت را در پی داشت. اشاره به این دو قله هم از انگیزههای من در روایت مینار بود. میخواستم در این دوره زمانی از این دو تا اتفاق هم بیشترین استفاده را داشته باشم. به این خاطر مینار از سال ۵۳ شروع میشود تا سال ۶۵ و در این برهه زمانی زندگی یک خانواده ارمنی ساکن اصفهان را محور روایت خودش قرار داده است. این خانواده به واسطه اتفاقهایی که در طول اثر برایشان میافتد مجبور به مهاجرت به خرمشهر میشوند و درگیر وقایع اولیه جنگ و تبعات آن در آنجا میشوند و یک جوری تزکیه هنری برای شخصیت خیالی من به اسم آتورش در این رمان اتفاق میافتد.[۲]
مقام گورخانه
داستان این رمان درباره آزادسازی عتبات عالیات توسط شاهعباس است. در این رمان شاهعباس گویی یک اتوبیوگرافی از خودش نوشته است و كسانی هم كه این رمان را پیش از چاپ خواندهاند، اذعان دارند كه این كار تحلیلی روانكاوانه از شخصیت شاه عباس ارائه میكند. مخاطب در این رمان حس میكند با یک كار ترجمه روبهرو است؛ درحالیكه این یک روایت تالیفی است. در مقام گورخانه سعی كردیم از موسیقی سنتی ایرانی نیز بهره ببرم و شور و حال فصلها نیز بر همین اساس چیده شده است.[۸]
سمفونی بابونههای سرخ
این کتاب یک اثر رضوی است. من این کتاب را در سال ۱۳۹۰ با موضوع آزادسازی آستان مقدس رضوی دوره صفویه توسط شاه عباس از دست ازبکها نوشتم که این اثر در همین سال توسط نشر آموت چاپ شد و در سال ۱۳۹۴ چاپ دوم آن روانه بازار کتاب شد و به زودی چاپ سومش نیز منتشر میشود.[۵]
بیداری
انقلاب اسلامی ایران بزرگترین اتفاق اجتماعی تاریخ معاصر است. من در این اثر سعی کردهام از منظرهای مختلف به آن بنگرم و نگاهی به فعالیتهای دانشجویی دوران انقلاب داشته باشم. برای نگارش این رمان با چند نفر از سفیران ایرانی که در شهر قدیمی زارچ حوالی شهر یزد زندگی میکردند، آشنا شدم. از آنها مشورت گرفتم و قصه زندگیهایشان را شنیدم تا فضایی شبیه به اتفاقات آنها را در رمانم ایجاد کنم. نوشتن نسخه اولیه این کتاب ۹ ماه و مصاحبه و پژوهشها ۶ ماه به طول انجامید و در نهایت این اثر، برگزیده بخش رمان در نهمین دوره جشنواره داستان انقلاب(جایزه امیرحسین فردی) شد. این کتاب به بیان اتفاقات دوران انقلاب در شهرهای یزد و تبریز میپردازد و شخصیت راوی قصه، فردی از روستاهای یزد است که به عنوان دانشجو به دانشگاه آذرآبادگان تبریز میرود و به دلیل برخی فعالیتهای انقلابی از دانشگاه اخراج میشود. او سپس در شهرش برای اولین بار نمایشی ضد استکباری را اجرا میکند که به دستگیریاش از سوی ساواک میانجامد. خواننده در این رمان به صورت فلشبک، با تمام حوادث ریز و درشت زندگی این سفیر و جنبشهای دانشجویی زمان انقلاب و رفتار خشمآمیز ساواک با دانشجویان و... آشنا میشود. من در این اثر سعی کردم به تظاهرات شهرهای مختلف در دوران انقلاب اسلامی اشاره کرده و جنبههای متفاوتی از انقلاب اسلامی را بیان کنم.[۵]
معرفی تعدادی از آثار
چهار زن
این رمان که برگزیده اول در نخستین دوره رمان ماندگار است بر پایه دو مضمون اصلی استوار است؛ یکی از معضلات جامعه ما متاسفانه تهمتزدن به دیگران و سهلپنداشتن این امر است که عواقب آن در زندگی ما و دیگران تاثیرگذار است که این معضل دستمایه مضمونی این اثر است. لایه دیگر مضمونی اثر به این نظریه علمی اشاره دارد که ذهن هر ایرانی مثل خانههای سنتی از بخشهای مختلفی نظیر اندرونی، بیرونی، حیاط پسران، حیاط دختران و سرداب تشکیل شده و کارکرد هر کدام در زندگی مربوط به کدام اعمال و رفتارمان میشود. این رمان دارای نثری روان است و از تکنیکهای متفاوت داستاننویسی برخوردار است تا کمترین خستگی را به مخاطب تحمیل کند.[۹]
مینار
در رمان مینار؛ تخیل ادبی بر بال وقایع تاریخ معاصر نشسته و مخاطب را به دنیایی تازه میبرد. ارامنه ایران، محور این رمان هستند و تجسم واقعگرایانه زندگی، آداب و رسوم، رفتارها و کردارهایشان در قالب حوادث متعدد، دستمایه این آفرینش ادبی شده است. آرتوش، در بستر کهنالگوی سفر قهرمان، رازهای زندگیاش را یکی یکی برای مخاطب عیان میسازد. زمانه با او سر ناسازگاری دارد و او برای رسیدن به آرزویش راه پر فراز و نشیبی دارد. روایت تصویری و سینمایی در کنار لحن متفاوت و نثر روان اثر، روایت لایه به لایه مینار را شکل میدهد. رازهای ناگفته تاریخ معاصر چاشنی لذت و سرگرمی خواندن این رمان است. شور و شیرین، گس و میخوش است اناری که در این خم به می روایت رسیده و روسری زنان جنوبی شده تا اصفهان و خرمشهر را به هم پیوند دهد. یاقوت دانههای سرخ، نماد عشق و تراژدی میشوند و جام خون رنگ ایثار و مقاومت را لبریز میکنند.[۱۰]
پاپیلو
رمان «پاپیلو» تابستان و پاییز سال ۹۸ نوشته شده و دربارهٔ زندگی زنی بهنام رعنا است. بهاینترتیب زندگی اینشخصیت از نوجوانی، بزرگسالی تا زمانی که مادر شود، همراه با امیدها و یاسهایش روایت میشود. داستان این رمان درباره یک زن بهعنوان قاتل قتلهای زنجیرهای است. از اینجهت نویسنده کتاب تلاش کرده شخصیت اصلی داستانش را از منظر روانشناسی کند و کاو کند و با استفاده از عامل تعلیق، دربارهٔ شیوههای متفاوت ارتکاب جنایت توسط شخصیت قصه هم مطالبی را روایت کرده است.[۱۱]
در بخشی از اینکتاب میخوانیم:
- رعنا حالیاش نمیشود. حاضر است هر خفتی را به جان بخرد تا ... اسم بچه را هم برگشتم، فهمیدم رعنا بهرام گذاشته. من توی مدرسه خوانده بودم: «بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت.»
- نمیدانم چرا عدلی همین شعر را از بر بودم؟ فکر میکردم بهرامها باید گورکن باشند. درست هم فکر میکردم، بهرام من گور مرا کند و حالا هم که شما میگویید... گور همهمان یکدفعه کنده شده. به خدا قسم، من از چیزی خبر ندارم! این آدمهایی که میگویید و این عکسهایی که نشانم میدهید، تا به الآن، هیچکدامشان را ندیدهام چه برسد به اینکه بشناسمشان.
- رعنا دختر عموی من است جناب سروان. من از بچگی میشناسمش. چی میگویم؟ من از بچگیاش عاشقش بودم. یعنی من دهساله بودم که رعنا به دنیا آمد. آخرین دختر عمو صفدرم. روزهای اولِ خندیدنش را یادم است. همه را یادم است. شاید کسی مثل من نداند، دخترهایم کپی برابر اصل کار و کردار و خلق و خوی بچگی مادرشاناند. هر سه تایشان را عاشقانه دیدهام که چطور بزرگ شدهاند، ولی آن پسری که میخواستم بهرام نبود. هیچ چیزش آنی نبود که من میخواستم. خودش هم با همه بیزبانیاش این را میداند.[۱۱]
ایرانشاه
رمان ایرانشاه، داستان یک کتاب عجیب را روایت میکند که شما را به قرن چهارم هجری میبرد. داستان با یک نامه آغاز میشود. نامه مولف به ناشرش و اینکه چه شد این اثر را فرستاده تا منتشر شود. لحن نامه طنز است. نویسنده مینویسد که کارمند اداره حج و اوقاف است و برای بررسی وضعیت روستایش که تازگیها ادعا شده وقف آستان قدس است به مشهد میرود و آنجا با کتابی عجیب روبرو میشود. نوشته از قرن چهارم است که داستان امیراسماعیل سامانی است و شرح فتوحاتش. کارمند آستان قدس داستان عجیب و غریبی از نحوه رسیدن این اثر به مشهد را بیان میکند که شنیدنی است. اصل اثر ایرانشاه همان متن شرح فتوحات امیراسماعیل سامانی است با زبان تاریخی که بسیار شیرین است و اطلاعات تاریخی ارزشمندی دارد.
برشی از متن کتاب:
- وقفنامه به یک مجموعه موقوفه از زمان سامانیان مربوط بود و واقفش هم امیراسماعیل سامانی بود. نمیخواهم سرتان را درد بیاورم و میدانم سرتان خیلی شلوغ است و اگر همهٔ نویسندهها بخواهند نامههای به این طول و تفسیری برایتان بنویسند، دیگر وقت کار دیگری برای شما نمیماند، ولی اگر اجازه بدهید ماجرا را همانطور که اتفاق افتاد، برایتان بنویسم تا دلم راضی شود. باز هم ببخشید!
- وقفنامه به خط دبیری، به گفتهٔ متصدی موزه، نوشته شده بود و خیلی راحت قابل خواندن نبود. گفتم: «مثل دست خط خودمه؛ هیچکی نمیتونه ازش سر دربیاره! موضوعش چیه؟ ماجرا چی بوده؟» گفت: «امیراسماعیل سامانی مثل اینکه موقعی که به رحمت خدا مِرفته، یه چند تا از محلهها و روستاهای دوروبر بخارا رو که توش زندگی میکرده، وقف موکنه بچههای خودش و نوادههاش ناظر و مجری موقوفهاند و بایست آبادشون کنند و خلاصه از این حرفا... بعد به رحمت خدا رفته و سامانیها بساطشون جَمع رفته، غزنویا سرِ کار اومدن، زمینا رو از دست مردم درشون میارن. یکی از نوادههای امیراسماعیل، اسمش از خاطرم رفته، دعوی موقوفه موکنه و خلاصه اسناد و مدارک رو بیرون میکشن. مثل اینکه اون موقع یه اداره واسه وقف توی دربارشون داشتن مثل ادارهٔ شما. بالأخره این بنده خدا کار دیوانی کرده بوده، اونقده عریضه مینویسه و با هزار دبَدَبه و کَبکَبه موقوفات رو برمیگردونه و خودش مِدِه دست رعیت، به قول خودشون و امین موقوفه جد جد جدش مِرِه وقفنامه دُرُست ادا شه.»
- گفتم: «خُب اینا اینجا چکار میکنه؟ نکنه اینم وقف امام رضاست؟!»
- خندید و باز دستی به گردهام زد و گفت: «نه خدای نکرده اینجا موزهاس!
- خیلی از اسناد که اینجان، مردم هدیه کردن به آقا، مثل همین وقفنامه و کتاب روش، یکی از بندهای وقفنامهاس. وقتی شوروی کمونیستی مِرِه و همه چیزای مذهبی رو میسوزوندند، یه دختر ازبک پای پیاده و از دل کوهها و توی برف و بوران خودشو میرسونه مِشِد و اینا رو مِدِه و توی صحن آقا علیبنموسیالرضا، جون مِدِه. عمر و جوانیاش رو مِذِاره پای این وقفنامه، نسوزه و بمونه تا امروز.»
- خیلی متأثر شده بودم. گفتم: «خُب بعدش چی میشه؟»[۱۲]
بیداد
رمان «بیداد» به پنج ماهه اول سال ۵۸ و اوایل دوران پیروزی انقلاب می پردازد. زمانی که برای تثبیت بنیانهای انقلاب تلاشهایی صورت میگرفته است. همچنین ماجرای زندگی دختری دانشجو در رشته مامایی دانشگاه اصفهان است و فعالیتهای انقلابی او پیش و پس از پیروزی به همراه دوستانش را روایت میکند؛ از رفراندوم گرفته تا تصویب قانون اساسی و شروع فضاهای تبلیغاتی برای برگزاری اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری. «بیداد» به تعبیری یک رمان اجتماعی تاریخی است. البته این کتاب تا حدی فراژانر است اما موضوع انقلاب بهطور کلی میتواند در هر ژانری مورد توجه قرار بگیرد. تکنیک روایت این اثر نیز یادداشتهای شخصی یک راوی است؛ روایت کنندهای که بعدها در طول داستان مشخص میشود به دلیل مسائل جریان زندگی شخصی و مبارزات خود دروغ میگوید.[۳]
آتوننامه
این رمان کوتاه درباره شخصیت اسمال طلایی یا همان اسماعیل خان، فرزند طالب خان از سرداران نامآور دوران فتحعلیشاه و کسی است که سقاخانه اسمال طلایی در مشهد مقدس و صحن عتیق به نام اوست. این رمان با تکنیک نامهنگاری نوشته شده است. ۱۰ نامه بین اسمال طلایی و خواهرش زبیده در طول جنگ ایران و روس، دوره فتحعلی شاهی ردوبدل می گردد. زندگی این سردار و اوضاع ایران در آن دوران پرآشوب، محور این رمان حماسی است. عباس میرزا برای اولین بار دارد ارتش ایران را آموزش نظامی میدهد که برای آموزش از مستشاران فرانسوی و انگلیسی استفاده مینماید. میتوان گفت فضای این جنگ فضای غالب رمان است. در این اثر از فرم نامهنگاری استفاده شده که نمونه نامههای عاشقانه در تاریخ ادبیات زیاد داریم. از این فرم برای بهتر نشان دادن فرآیند و همچنین برای نشان دادن علاقه و ارتباط مناسب بین خواهر و برادر و مفهوم خانواده در رمان استفاده شده است. صیانت از سرزمین اولین آیتمی است که در آتون نامه به آن پرداخته میگردد. ضمن اینکه نوینده همزمان با صیانت از سرزمین، صیانت از خانواده را هم پیش میبرد که افراد برای زنده نگه داشتن نام و آبرو و شرف خانواده چه کوششها و چه فداکاریهایی را باید انجام دهند که این دو محور اصلی داستان است.[۷]
اپرای مردان سبیل استالینی
کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ یکی از مهمترین وقایع معاصر است که بستری برای روایت بسیاری از داستانها و دیگر آثار هنری بوده است، این کتاب نیز، ماجرای کودتا را در سه فصل و با سه زاویه دید مجزا ترسیم میکند. تصاویر اولیه این رمان را سور و سات عروسی توران شاه تشکیل میدهد، که کمکم اتفاقات این عروسی و آدمهایش با اتفاقات روزهای کودتا پیوند میخورد و شخصیت جدیدی به نام اصغر خالدار وارد رمان میشود که سرنوشت او با سرنوشت توران در خطی موازی به هم نزدیک شده و درهمتنیده میشود.[۱۳]
در بخشی از کتاب «اپرای مردان سبیل استالینی» میخوانیم:
- «سایهام چندتا شده و روی رگههای لاکی زمینه قالی کاشان زیرپایم دور خورد و دنبال آبنوس کشیده شد تا درگاهی و پیش بخاری و بوفه و میز ناهارخوری و پنجره ایوان و بعد، وقتی از حضورش تهی شدم، نمیدانم چرا یاد حرف اکبرنژاد افتادم. اکبرنژاد وقتی توی ساعت استراحت جلوی پنجره ایستاده بودم و داشتم توی کوهها سیر میکردم، بهم گفت: «توران چرا ازدواج نمیکنی؟» با اینکه یکسال بود با هم معلم مدرسه شاهپسند سنگسر بودیم و چند باری توی سخنرانیها کنار صندلیام نشسته بود، هیچ گپ و گفت خاصی نداشتیم که اینطور بیهوا زبانش را دور بدهد تو چال دهانش و از زندگی خصوصیام بپرسد. تمام تلاشم را کردم تا دلخوریام را به زبان نیاورم». [۱۳]
بیداری
رمان «بیداری» در هفت فصل به شخصیت «یوسف» میپردازد که یک سفیر ایرانی و دیپلمات جمهوری اسلامی ایران است و بعد از شنیدن خبر فوت پدرش یحیی به زادگاهش برمیگردد. این سفر عینی برگشت به زادگاه با سفر ذهنی که برگشت به خاطرات همراه است و سپس در طی هفت فصل حرکت ذهنی و چگونگی شکلگیری شخصیت اصلی را دنبال میکنیم. در این اثر با مرور وقایع تاریخی یک قرن گذشته از فرم روایی و اسطورهها و روایتهای موازی بهره گرفته شده است. در این رمان سعی شده مراسم آدابی و مذهبی با جزءنگاری روایت شود که میتواند مورد توجه پژوهشگران مسائل فرهنگی قرار بگیرد. بهعنوان مثال در این اثر نویسنده مراسم عقد و عزا را با جزءنگاری و دقتی ترسیم میکند که گذشته از خوانندگان رمان، میتواند مورد توجه پژوهشگران مسائل اجتماعی و فرهنگی هم قرار گیرد. در این رمان از افسانههای مردمی برای عمق بخشیدن به ماجرای داستان استفاده شده است. در طول رمان باز هم با عدد هفت روبهرو میشویم؛ هفت شمع، هفت مردی که پشت سر یوسف نماز میخوانند یا مدت اقامت یوسف در روستا که هفت روز است. اشاره به عدد هفت نشاندهنده مشغله ذهنی نویسنده یعنی گرایش بهنوعی اسطورهپردازی است. همچنین نام هر فصل مصراعی از شعر معروف سپانلوست؛ نام تمام مردگان یحیی است؛ سپانلو این شعر را هنگام شهادت تمام بچههای یک کوچه شهر تهران در اثر بمباران در جنگ سرود و اشاره دارد به اینکه تمام بچهها زندهاند و نام یحیی برگرفته از حی به معنای زنده و پایدار است. داستان کتاب، در قالب ۷ فصل با نامهای "پنجرهای رو به دریا باز"، "یک رشته گلدان میبرند از خوابهای ناز"، "ما را تماشا میکنند از دور"، "همصدا با بچههای مرده میخوانیم"، "آوازمان در برف پایان زمستانی بر آبهای مرده میبارد"، "خرگوش و خاکستر شدی ای بچه ترسو"، "دریای فردا کشتزار ماست، نام تمام مردگان یحیاست"، روایت میشود.[۱۴]
برشی از متن کتاب:
- «باز رفت توی فکر و خیال. سرش چرخید به سمت پنجره و چشمهایش توی دور کورهها و تپهها چرخید و دلش پی منطق مظفر. یادش آمد در شرح منطق مظفر شیروانی خوانده بود تنها بر ذات نمیتوان شک برد. با خودش فکر کرد، چرا وقتی پدرش آن سوال را ازش پرسیده بود، یادش نبوده جواب چیست؟ چرا بعضی وقتها اینطوری میشود و جواب سوالهایی را که میداند، نمیتواند بدهد؟ منطق این ناتوانی در چیست؟ معروف است یا مشهود؟ استدلال است یا استنتاج؟ جبر است یا اختیار؟ با خودش کلنجار میرفت و دم هوا از پنجره راه باز میکرد روی صورتش و چشمهایش را گرم میکرد...»
درست یک پا روی زمین
نویسنده در کتاب خود به شرح مختصر و مفیدی از دوران کودکی و نوجوانی، خاطرات زندگی و جنگ و ایثار و فداکاری های یکی از قهرمانان نیروی دریایی، ناخدا یکم تکاور سلیمان محبوبی، در هشت سال دفاع مقدس پرداخته و در پایان کتاب تصاویری را که نمایانگر گوشهای از خاطرات دوران خدمت سلیمان محبوبی و روزگار جنگ هستند به نمایش گذاشته است.[۱۵]
آدمک چوبی، سوت بلبلی
این کتاب مجموعه داستانی با محوريت فرهنگ عامه است كه فضای انقلاب، هشت سال دفاعمقدس و سالهای پس از آن را در بر میگيرد. مكان داستان از شهرهای مركزی ايران تا نفوذ به خاک عراق پيش میرود. نگاه من در اين كتاب به دنبال بيان نگاه انسانهای درگير جنگ از منظر انسان شناسی و جامعهشناختی است. «آدمک چوبی، سوت بلبلی» هشت داستان كوتاه را در بر میگيرد كه از آن ميان «راستش را بگويم»، «حال بر هم»، «خواهر خورشيد، برادر ماه»، «ليست دامادی» و «هزار و يک شب شهرزاد» برخی از داستانهای اين مجموعهاند كه بر اساس خاطرات نوشته شده و ديگر داستانها با شنيدههای جنگ و خيال در آميختهاند. اين داستان خيالی بر اساس شنيدهها خلق شده اما كاملا برای مخاطب قابل باور است. در اين داستان ارتش عراق ميخواهد به پيشروی خود ادامه دهد به همين دليل دختران نوجوانی را كه از شهرها به اسارت گرفتهاند جلوی تانکها میبندند تا رزمندگان ايرانی به تانکهای آنها شليک نكنند. البته مشابه اين نوع قساوتهای رژيم بعث عراق وجود دارد اما من برای اين شنيده سندی پيدا نكردم.[۶]
اگه زنش بشم می تونم شمر رو بغل کنم
کتاب اگه زنش بشم... از سیزده داستان کوتاه تشکیل شده است. "سرداب" واژهای است که ناخودآگاه گذشتههای دور را تداعی میکند چرا که خانههای قدیمی ما ایرانیان با معماری بسیار زیبا و معنادارش از فضاهای کاربردی و زیبایی برخوردار است که بهنوعی با خاطرات نسلهای پیشین ما گره خورده است. دراین خانههای قدیمی سردابخانه از اندرونیترین بخش این خانهها بود که فقط زنان و دختران و خدمه میتوانستند داخل آنجا شوند و البته گاهی اوقات پسربچههای شوخ و شنگ و گاهی دختربچههای سربه هوا. سردابخانه پر از خاطرات تلخ و شیرین بود بخصوص در فصل تابستان. در زمستان هم میشد خانه عذاب. در کتاب اگه زنش بشم میتونم شمر رو بغل کنم؟ این سردابخانه بروز داستانی پیدا کرده است. داستانهای کوتاهی از برشهای زندگی مردمان همین سرزمین پاک اما از دریچه پنجره همین سردابخانهها و این داستانها حول محور روانشناسی شخصیتها میچرخد. تاب میخورد و تاب میدهد. لذت کودکی و دنیای خیال دارد و از ناخودآگاه شخصیتهایش به شما مخاطب گرانسنگ خبر میدهد با نمایههای بیرونیاش. سبک داستانها و نثر آنها بهنوعی بومینگاری متفاوتی دارد و نگاه تازه و کنکاش درون شخصیتها از ویژگیهای این مجموعه است. اغلب داستانهای این کتاب در جشنوارههای مختلف ادبی حائز رتبه و مقام شدهاند.[۱۶]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «محمداسماعیل حاجیعلیان – وبلاگ انتشارات ققنوس».
- ↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ «درهای بسته دانشگاه به روی ادبیات داستانی».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «نویسندگان جوان روایت متفاوتی از انقلاب ارائه دادهاند - اخبار سینمای ایران و جهان - سینماپرس».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ «نویسندگان را زیر هجمه ادبیات ترجمه له کردیم».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ «بیان جنبههای مختلف انقلاب اسلامی ایران در کتاب «بیداری»».
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ «داستانهای ماندگار بر اساس خاطرات خلق ميشوند».
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ «ماجرای اسماعیل طلا در رمان آتون نامه ، این اثر علاوه بر عنصر خیال دارای مستندات تاریخی است - لوکو».
- ↑ «كتاب «مقام گورخانه» نوشته «محمداسماعیل حاجیعلیان» به چاپ رسید».
- ↑ «رمان "چهار زن" نقد می شود/ "چهار زن" برگزیده اول رمان ماندگار».
- ↑ ««می نار» وارد بازار نشر شد/ رمانی درباره شهدای مسیحی جنگ».
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ «رمان ایرانی «پاپیلو» منتشر شد/رمانی درباره زنی که قاتل سریالی بود».
- ↑ «دانلود و خرید کتاب ایرانشاه».
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ «دانلود کتاب اپرای مردان سبیل استالینی اثر محمداسماعیل حاجیعلیان - فیدیبو».
- ↑ «بیداری؛ روایت زندگی یک سفیر ایرانی».
- ↑ «کتاب درست یک پا روی زمین اثر محمداسماعیل حاجی علیان».
- ↑ «کتاب اگه زنش بشم می تونم شمر رو بغل کنم اثر محمداسماعیل حاجی علیان».