زکریا اخلاقی
زکریا اخلاقی، یکی از غزلسرایان سالهای پس از انقلاب اسلامی است؛ طلبهای که با ترکیبسازیهای بدیع و با رویکردی فلسفی و عرفانی، برگی از دفتر شعر انقلاب را با معارف اسلامی ورق زده است.[۱]
زکریا اخلاقی | |
---|---|
نام اصلی | زکریا اخلاقی شورکی |
زمینهٔ کاری | شعر |
زادروز | ۱۳۴۱خورشیدی |
پدر و مادر | عباس اخلاقی |
رویدادهای مهم | دفاع مقدس |
پیشه | کسوت روحانیت |
سالهای نویسندگی | از اوایل دههٔ ۶۰ |
سبک نوشتاری | عرفان حوزوی |
کتابها | تبسم شرقی |
مدرک تحصیلی | تحصیلات حوزوی |
دلیل سرشناسی | غزل عرفانی حوزوی |
اثرپذیرفته از | رمضانعلی گلدون، نصرالله مردانی، سهراب سپهری |
حجتالاسلام والمسلمین زكريا اخلاقی شوركی، متولد سال ۱۳۴۱ در روستای شهيديه (شورک) ميبد، سال ۱۳۵۸ به حوزۀ علميۀ ميبد رفت؛ سالِ بعد رهسپار حوزۀ علميۀ يزد شد و در آنجا بهمدّت دو سال ادبيات و مقدمات علوم دينی را آموخت؛ آنگاه سال ۱۳۶۱ به حوزۀ علميۀ قم رفت و دورۀ سطح را نزد استادان: اعتمادی و ستوده به پايان رساند. پس از آن در درس خارج فقه و اصول آيات عظام: فاضل لنكرانی و مكارم شيرازی شركت جست. زكريا اخلاقی پس از آموختن فقه و اصول و فلسفه، در سال ۱۳۷۵ به زادگاه خود بازگشت.
اخلاقی، فعالیتهای جدی ادبی را از اوایل دههٔ شصت آغاز کرد و اشعار از او در مجلاّت و روزنامههای: عروةالوثقی، اطلاعات هفتگی، سروش، سوره، كيهان و جمهوری اسلامی بهچاپ رسيده است. مجموعهغزليات تبسم شرقی، چاپ ۱۳۷۲ نیز از اوست.
اخلاقی در مراكز حوزوی و دانشگاهی ميبد به تدريس ادبيات، فلسفه، منطق، فقه و اصول اشتغال دارد. وی علاوه بر فعاليتهای علمی، مسئول مرکز آفرینشهای ادبی حوزهٔ هنری استان یزد نیز و مسئول صفحات شعر ماهنامۀ ميبد و گاهنامۀ ترمه است. از چندین سال قبل نیز تاکنون وی امام جمعهٔ شهرستان میبد است.[۲]
بارزترین وجهٔ شاعری زکریا اخلاقی، منظومۀ فکری و رویکرد عرفانی متفاوت اوست؛ بهعلاوۀ توجه ویژۀ او به صورت شعر که با انتخاب ردیفها و قافیههای خاص، وزنهای بدیع، مطلعها و مقطعهای جذاب و ترکیبها و تصاویر خیالانگیز، صورت میپذیرد؛ بهطوریکه اگر اندیشه و شهود و جان شعر او را هم نادیده بگیریم، جسمش سخنی برای گفتن دارد:
رشتۀ خونی که دوش از سوزن خنجر گذشت
اطلس دامان سنگر را به گلدوزی گرفت
ابیات غزلیات اخلاقی از نظر محتوایی، منسجم و بر سیری مشخص قرار میگیرند. بهعبارتی دیگر، شعرها در طول، شکل میگیرند.
زکریا اخلاقی در اکثر ابیاتش برای پرورش مضامین، با طبیعت و اجزای آن همسو میشود و با همان شور و هیجانی که بدایع و زیباییهای طبیعت را به تصویر میکشد، از طوفان و آوازخواندن سنگها هم یاد میکند. بهعبارتدیگر، از مؤلفههای وجودشناختی به مؤلفههای انسانشناختی و اجتماع میرسد؛ اما در همۀ اشعار حتی آنهایی که بر پایۀ انتظار، اعتراض، شهادت، آزادی و... هم شکل گرفتهاند، رگههایی از عرفان نمایان است.[۳]
ما را خوش است سیرِ سکوتی که پیشِ روست | گشتوگذار در ملکوتی که پیش روست | |
بر گیسویِ تغزلِ ما شانه میکشد | شیواییِ دو دستِ قنوتی که پیش روست | |
تجریدی از طراوتِ گلهای مریم است | این سفرهٔ معطرِ قوتی که پیش روست | |
بگذار با ترنّمِ مستانه بگذرد | این چند کوچه تا جبروتی که پیش روست | |
ما راهیانِ وادیِ سبزِ سلامتیم | آسودهایم از برهوتی که پیش روست | |
وامینهیم خستگیِ خاطرات را | در سایهسارِ خلوتِ توتی که پیش روست | |
تصنیفِ سیرِ سادهٔ یک شاخهٔ گل است | معراجنامهٔ ملکوتی که پیش روست | |
یارب! مباد بیغزلِ عاشقی شبی | موسیقیِ بلندِ سکوتی که پیش روست. |
آیینهای از زکریا اخلاقی
نخوانده مُلا
متولد ۱۳۴۱ شهیدیه میبد هستم و مثل همه بچههایی که در آن زمان زندگی میکردند، پیش از دبستان در پنج سالگی به مکتبخانه رفتم برای فراگیری قرآن. در مکتبخانههای آن زمان علاوه بر قرآن، کتابهای فارسی از جمله خزائن الاشعار را هم یاد میدادند. و من در آنجا هم قرآن را فراگرفتم و هم خزائن الاشعار را، بهگونهای که در سن هفتسالگی وقتی به دبستان رفتم همهٔ کتابها را میتوانستم بخوانم. بچههای دبستان تعجب کرده بودند که کسی آمده مدرسه و هنوز کلاس اول را نخوانده همهچیز را میتواند بخواند، تا مدتی در زنگهای تفریح کارم این شده بود که بچههای کلاس بالاتر میآمدند و بهنوبت کتابهایشان را باز میکردند جلوی من که بخوانم.[۴]
ترک تحصیل اجباری
سال پنجم ابتدایی بودم که مسافرتی به مشهد پیش آمد، وقتی برگشتیم معلم با مرحوم پدر ما بحثـشان شده بود که چرا بدون اجازه من را به مشهد برده است. قدیم هم نظر خانوادهها این بود که همینکه بچهها سواد خواندن و نوشتن داشته باشند، کافی است و دانشگاه رفتن و تحصیلات عالی را لازم نمیدانستند و بر این عقیده بودند که بچه باید وارد عرصه کار بشود و کار بکند، لذا من کلاس پنجم که بودم به خاطر همین جریان ترک تحصیل کردم و به زیلوبافی مشغول شدم. بعداً هم هر چه از مدرسه دنبال من فرستادند که مشکلی نیست، می توانی برای ادامه تحصیل بیایی، پدر قبول نکرد.[۴]
زیلوبافی کردم
شغل بیشتر مردم میبد در آن زمان زیلوبافی بود و بازار خوبی هم داشت. چند سالی را زیلوبافی کردم ولی من خیلی علاقهمند بودم که تحصیل را ادامه بدهم، در همان ایامی که زیلوبافی میکردم تازه یک کتابخانهای در شهیدیه تأسیس شده بود، دوستان فرهنگی یک اتاقی را در مسجدی گرفته بودند و تعدادی کتاب آورده بودند و من عضو فعال آن کتابخانه بودم. یعنی هر روز میرفتم کتاب میگرفتم و با وجود اینکه ترک تحصیلکرده بودم و زیلوبافی میکردم، بیشتر کتابهای آن کتابخانه را مطالعه کرده بودم.[۴]
درس طلبگی
اوایل انقلاب آقای حسن کارگرزاده که مدتی خبرنگار بود، نزد یکی از روحانیون محل –آقای ارشاد حسینی- قرآن و درس طلبگی میخواند. یک روز در مسجد بعد از نماز به من گفت که اگر شما هم میخواهی بیا درس بخوان. من هم از پدر اجازه گرفتم و چون کلاسها بعدازظهر بود و منافاتی با کارکردن من نداشت، مخالفتی هم از جانب پدر صورت نگرفت. درحالیکه کار میکردم درس قرآن و طلبگی هم میخواندم. البته اول نگفتم که میخواهم درس طلبگی بخوانم وگرنه مخالفت میکرد، چون میدانست درس طلبگی خواندن یعنی خارج شدن از کار. بلکه به اسم درس قرآن رفتم.[۴]
به دنبال کتاب
اولین کتابی که طلبهها میخواندند کتاب جامعالمقدمات بود، پیداکردن کتاب هم یک مقدار دشوار بود. در میبد دو کتابفروشی بود، یکی کتابفروشی مرحوم حشمت و یکی هم آقای حسابی اینها هم بیشتر لوازمالتحریر میآوردند و کتاب آنچنانی نداشتند. من میدانستم که چند سال پیش تعدادی از جوانها پیش مرحوم آیتالله اعرافی(ره) درس طلبگی شروع کرده و بعد آن را رها کرده بودند و آنها کتاب جامعالمقدمات داشتند. بالاخره خانه یکی از آنها را پیدا کردم و کتاب را از او گرفتم و پیش همان روحانی دروس طلبگی را شروع کردم.[۴]
پدر هم راضی شد
چون خیلی وقت بود که ترک تحصیلکرده بودم و علاقه به تحصیل داشتم، با شروع دروس طلبگی، خود را خیلی نشان دادم. مرحوم آیتالله اعرافی(ره) هم داستان تلاش و جدیت و استعداد مرا به گوش پدرم رسانده بود و بالاخره پدر راضی شد که نصف روز را درس بخوانم و نصف روز را کار کنم. بعد هم ازدواج کردم و تقریباً تماموقت آمدم به تحصیل طلبگی در حوزه علمیه میبد.[۴]
آغاز شاعری
کار شعر را من از سال ۱۳۶۰ شروع کردم. آن ایام سرود شهید مطهری از رادیو پخش میشد و خیلی سرود جالب و جذابی بود (آن سرود را آقای حمید سبزواری گفته بودند.) من هم بر وزن آن یک سرودی گفتم با این مطلع: ای بهشتی شهید شکیبا … البته اولین طبعآزمایی من در شعر مربوط به زمانی است که تازه میخواست انقلاب شروع بشود، آن زمان چند بیتی گفتم که حروف اولش را که میگرفتی محمدرضا پهلوی درمیآمد، بچهها این سروده را آورده بودند در یزد و اینطرف و آنطرف تکثیر کرده بودند و میخواندند؛ با این عنوان: مردیست خبیث و پستفطرت، حکمت نبود در او نه غیرت … این اولین کاری بود که من در زمینه شعر انجام داده بودم ولی بعد کلاً رها کردم، فقط همین چند بیت بود که شعر هم نبود بلکه نظم بود.[۴]
جلسات شعر تهران و قم
سال ۱۳۶۲ که به قم رفتم، در جلسات شعر دفتر تبلیغات شرکت میکردم؛ در جلساتی که داشتند؛ علیرضا قزوه، صادق رحمانی، عبدالله حسنزاده آملی، تقی متقی، ناصر فیض، جواد محدثی و دیگران حضور داشتند. بعد پایش به جلسات عصرهای پنجشنبهٔ حوزهٔ هنری تهران باز شد؛ به جلساتی که قیصر امینپور، [[سیدحسن حسینی]خ، علی معلم، حسین اسرافیلی، سهیل محمودی، احمد عزیزی، علی موسوی گرمارودی، احمد بیگی حبیبآبادی، سلمان هراتی، نصرالله مردانی حضور داشتند؛ همانجایی که تقریباً شعر انقلاب از آنجا پا گرفت. شب اول بعد از جلسه قیصر مرا به خوابگاه دانشجوییاش برد؛ شبی که نصرالله مردانی و شاعری بنام سیدمهدی موسوی فاخر، آن شب تا نصفههای شب آنجا شعرخوانی سهنفره داشتند و من صبح برگشت به قم.[۱] گاهی شاعران خوبی هم از شهرستانها میآمدند. مثلاً سلمان هراتی از تنکابن میآمد؛ نصرالله مردانی از کازرون میآمد و از خیلی جاهای دیگر می آمدند، چون جلسه فوقالعاده مفیدی بود. آن زمان حوزه هنری جُنگهایی هم چاپ میکرد به نام جُنگ سوره که در بعضی از آنها شعر من هم آمده است. در سال ۷۲ اولین مجموعه شعرم یعنی تبسم شرقی را در قم به چاپ رساندم.
پیرو اینها بودم
آن زمانی که من سرودن شعر را شروع کردم، مرحوم نصرالله مردانی یکی از غزلسرایان خیلی خوب انقلاب بود. یعنی تصویرسازیهای فوقالعاده قشنگی داشت و در صور خیال نظیر نداشت. تصویرسازی، ترکیبسازی و صور خیال شعر نصرالله مردانی فوقالعاده قوی و زیبا بود و حرف اول را میزد و من این نوع زبان و این نوع تخیل را میپسندیدم. شعرهای اولیهٔ من هم تحت تأثیر ایشان بود. بعدها هم یک مقداری تحت تأثیر سهراب سپهری بودم چون طبیعتگرایی عرفانی ایشان را میپسندم، ترکیب طبیعت و عرفان باهم جلوههای زیبایی را در شعر به وجود میآورد. سهراب سپهری این کار را کرده بود.[۴]
زندگی و یادگار
مروری کوتاه بر زندگی
قبل از دبستان، برای یادگیری قرآن به مکتبخانه رفتم و تقریبا تمام کتابها را میتوانستم بخوانم و همه از این موضوع متعجب بودند. با این حال پدرم اجازه نداد که بیشتر از پنجم ابتدایی تحصیل کنم و معتقد بود که همین که سواد خواندن و نوشتن داشته باشی کافیست و کار کردن را در اولویت میدید. چند سالی گذشت و من با وجود اینکه ترک تحصیل کرده بودم ولی دست از مطالعه برنداشتم و تقریبا تمام کتابهای کتابخانهٔ شهرمان را خوانده بودم. در رفت و آمد به مسجد و آشنایی با تنی چند از دوستان و وجود علاقه به تحصیل و آموختن، مسیر زندگیام به سمت طلبگی کشیده شد و بالاخره پدر هم موافقت کرد، چون ساعات درسخواندن من با ساعات کاری ام تداخل نداشت. در حوزهٔ علمیهٔ میبد به طلبگی مشغول شدم و بعد از ازدواج هم تماموقت در آنجا مشغول تحصیل بودم. یکسالی را در حوزه میبد درس خواندم، بعدها به یزد رفتم و سهسال هم در یزد بودم؛ ادبیات را در یزد تمام کردم و سپس عازم قم شدم.
در آن سالها در مدرسهٔ مصلای یزد ساکن بودیم و حجره داشتیم، ولی من بهدلیل اینکه متأهل بودم، شبها به میبد بازمیگشتم و صبح مجدداً به یزد میرفتم. مدرسهای که برنامههای درسی داشت و در آنجا درس میخواندیم مدرسه خان بود. درس را آنجا میخواندیم و برای استراحت، مطالعه و مباحثه به مدرسه مصلا برمیگشتیم. اساتید خوبی هم داشتیم. آقای فلاح بودند که ادبیات را خدمت ایشان خواندیم. منطق را خدمت آقای مفیدیفر فراگرفتیم و دوستان و اساتید دیگر.
بعد از مدتی به قم رفتم؛ قم هم اساتید خوبی داشتیم مثل آقای پایانی، آقای اعتمادی، آقای وجدانی و آقای ستوده که سطوح عالی را خدمت این بزرگواران گذراندیم. درس خارج را هم خدمت حضرت آیت الله مکارم و مرحوم آیت الله فاضل خواندیم و فلسفه را هم خدمت آیتالله اعرافی بودیم. من سیزده سال در قم بودم، سال ۱۳۷۵ به میبد بازگشتم و در حوزههای علمیه خواهران و برادران و حوزههای علمیه شهرهای همجوار میبد یعنی اردکان و احمدآباد مشغول به تدریس برخی علوم حوزوی و دانشگاهی شدم. الآن هم مشغول تدریس در حوزه هستم.
در سال ۱۳۶۰ سرود شهید بهشتی را سرودم و به آقای فرزین که مسئول امور تربیتی آموزش و پرورش میبد بود نشان دادم. آقای فرزین قبل از انقلاب فعالیت فرهنگی زیادی داشت. ایشان از فیروزآباد آمده بود در شهیدیه کتابفروشی دایر کرده بود و جلسات کتابخوانی را در بین بچهها راه انداخته بود و از بچههایی که به مسائل دینی و فرهنگی علاقه داشتند، حمایت میکرد؛ کتابفروشی ایشان نزدیک مسجدی بود که ما در آن مسجد رفتوآمد میکردیم و خانه ایشان هم نزدیک همان مسجد بود. من با ایشان قبل از انقلاب آشنا شدم و گاهی از کتابفروشی وی کتاب میخریدم یا همینطور برای مطالعه میگرفتم. من سرودهام را به ایشان نشان دادم، ایشان هم نگاهی به شعر انداختند و گفتند من خیلی از شعر سر درنمیآورم ولی یک شاعری هم هست به نام آقای رمضانعلی گلدون در بفروئیه، میتوانیم برویم و به او نشان دهیم.
گلدون را آن زمان کسی نمیشناخت و خیلی گمنام بود. یک آرایشگاهی داشت کنار منزلش که خیلی محدود بود. با آقای فرزین رفتیم مغازه مرحوم گلدون. او مشغول آرایش کردن کسی بود و پسر ایشان (محمدرضا گلدون که خدا رحمتش کند) هم آنجا نشسته بود؛ نشستیم تا کارش تمام شد. بعد ما را به منزل برد و شعرم را خواند. خیلی تشویق کرد. من دیگر منزل ایشان را بلد شدم و همان شب مثنوی جدیدی درباره شهید گفتم. وقتی فردا آن را بردم و به وی نشان دادم، ایشان گفت که این مثنوی از سرود دیروز خیلی بهتر است؛ کمکم رابطه ما با مرحوم گلدون شروع شد. من چون علاقهمند بودم هر روز عصر به دیدن آقای گلدون میرفتم و ایشان هم خیلی من را تحویل میگرفت، هم من همزبانی پیداکرده بودم و هم ایشان؛ و برای هم شعر میخواندیم. گلدون حافظه خوبی داشت و تمام مباحث کتاب صناعات ادبی استاد جلالالدین همایی که سالها پیش در یزد خوانده بود از حفظ داشت و هرروز بنا به مناسبتی مبحثی از آن را میگفت. مدتی با هم قرار گذاشتیم شعرهای حافظ را حفظ کنیم که مقداری هم این کار را انجام دادیم. بعد ایشان به سپاه میبد آمدند و با هم در شبهای شعر شرکت میکردیم. در بسیاری از شب شعرهای سراسر کشور و مناطق جنگی شرکت داشتیم تا زمانی که ایشان از دنیا رفت. ما چند سال پیش یک بزرگداشتی هم برای مرحوم رمضانعلی گلدون و پسر مرحومشان گرفتیم. برنامه خوبی شد. ویژهنامهای هم چاپ کردیم.[۴]
در این دقایقِ موزون، که زندگی تپشِ عاشقانهٔ کلمات است | سکوت بال گشودهست، و شب شروعِ نماهنگِ دلنوازِ حیات است | |
ستارهها همه نزدیک، و خانهها همه مجذوبِ آسمانِ تماشا | شبِ کویر چه زیباست، شبِ کویر نمادِ تغزلِ لحظات است | |
رواقهای مُقَرنَس، دری گشوده به موسیقیِ تجسّمِ تاریخ | تمامِ شهر پر از شعر، تمامِ شهر پر از شورِ تازههای بیات است | |
نسیمهای دلانگیز، پیام میدهد از بادگیرهای مقابل | و این مخاطبِ مشتاق، نشسته بر لبِ ایوان و محوِ این نَفَحات است | |
هزار خاطره دارد، سکوتِ جادهٔ ابریشم از صدای جرسها | ببین در این شبِ آرام، چقدر غلغله در جانِ این جماد و نبات است | |
چه انبساطِ عجیبی! که جلوهجلوه به رقص آمدهست و چهره گشودهست | هزار باغِ پر از گل، که در مکاشفهٔ این هزار رشتهقنات است | |
هنوز زمزمه دارد، ترانههای تو در کاروانسرای اساطیر | تو در کجای جهانی؟ که انعکاس تو در جلوه از تمامِ جهات است | |
به رقص آمده انگار، نگارههای سفالین به کارگاهِ تجلی | قلمزنان همه حیران، که نقشِ حسنِ تو در جوهرِ کدام دوات است | |
و سالهاست که این شهر، در آستانهٔ شگرف این مساجدِ قدسی | میانِ جذبه و رؤیا، مدام غرقِ تغزل، مدام محوِ صلات است | |
تو ای مفسّرِ عاشق، که کشف میکنی اسرارِ لهجههای ازل را | به این بلاغ بیندیش، به این بلاغتِ محضی که در تجلّیِ ذات است | |
هزار سال گذشتهست، ولی مسافری از جادهٔ قدیمِ خراسان | به بویِ گمشده خویش، هنوز راهی شبهای باشکوه هرات است | |
و این مسافر دلتنگ، چقدر تشنه بچرخد در این کویر و نداند | که زندگی به چه معناست، که روستای زلالِ تو در کدام فلات است |
دیدگاه
جلسات شعر رهبری
شخصیت مقام معظم رهبری یک شخصیت به تمام معنا شعرشناس و مشرف بر جریانهای شعری و صاحبنظر در این حوزه است؛ بنابراین جلسه نیمه ماه مبارک از جلسه نمادین شاعران با ایشان فراتر رفته و نظرات کارشناسانه در این دیدار مطرح میشود. نکته دیگر اینکه، جلسه دیدار شاعران با رهبر انقلاب دو اثر در حوزه شعر معاصر و بهویژه بر جریان شعر جوان کشور دارد؛ نخست به دلیل حمایت مقام معظم رهبری از شعر سبب شده که این جلسه برای شاعران مایه تشویق و دلگرمی باشد. اینکه شخص اول مملکت تا این اندازه به شعر علاقه و توجه نشان میدهند و پای صحبتهای شاعران و شعرهای شاعران بنشینند و با دقت گوش دهند، سبب میشود که شاعران با دلگرمی بیشتر در این مسیر حرکت کنند و فضای شعر کشور رونق خاص خود را داشته و چراغ شعر کشور برافروخته باشد. از سوی دیگر، این جلسات سبب میشود که شاعران به مسیر درستی هدایت شوند. علاوه بر اینکه مقام معظم رهبری در این جلسه وقت میگذارند و شعرهای ارائه شده را که نمونهای از شعرهای کشور در آن سال است، گوش میدهند، شاعران نیز آثار خود را به ایشان تقدیم میکنند و اطلاع دارم که ایشان این آثار را دقیق مطالعه میکنند؛ از این جهت مشرف بر جریان شعر معاصر هستند و نظرات کارشناسانهای که در آخر دیدار معمولاً ارائه میفرمایند، برای شعر معاصر راهگشاست و مسیر درست را به شاعران نشان میدهند. به عبارت دیگر، این جلسات سبب شده تا شعر به مسیر اشتباه نرود. در دیدار نیمه ماه مبارک رمضان از هر صنفی شعر میخوانند که بخشی از آنها حوزویان هستند، اما ما جدای از دیدار نیمه ماه مبارک، دیدارهایی مختص حوزویان در نظر گرفته شده است و ایشان در این جلسات نکاتی را به عنوان راهنمایی و برای هدایت شاعران حوزه فرمودهاند. ما در حوزه جریان شعر ویژهای با ویژگیهای خاص خود داریم که از حمایت مقام معظم رهبری بیبهره نیست.[۵]
شعر نیاز به مدیریت ندارد
در این سالها کسانی که دستاندرکار جریانهای شعری کشور بودهاند، به بیانات مقام معظم رهبری توجه داشتهاند تا نقطهنظرات رهبر انقلاب در این زمینه پیگیری شود و کم و بیش هم پیگیری شده است. به نظرم قرار نیست که برای پیگیری این بیانات بخشنامهای صادر شود, چون جنس کار هنر اینگونه نیست. بخشهای مرتبط با حوزه شعر مانند مجلات، برنامههای شعر صدا و سیما، فضای مجازی، پایگاههای مرتبط با شعر و ... تقریباً همه به نحوی به این نکات عنایت داشتهاند و همین اندازه باعث هدایت درست جریان شعر معاصر شده است که ما میبینیم که در بین هنرها، هنر شعر از بسیاری از معضلات مصون مانده است. کار هنر همین است که خود هنرمندان پیگیر باشند و در کارهایشان نشان دهند.[۵]
مقام معظم رهبری نقشه راه سبک شعر انقلاب را ترسیم میکنند
در شکلگیری سبک، موضوعات مختلفی دخیل است؛ فرم، محتوا و نوع جهتگیری در کنار هم، یک سبک را میسازد. طبیعتاً سبک شعر انقلاب مجموعهای از این عوامل است که این سبک در طول زمان و بهتدریج ایجاد شده است. از جمله موضوعات تأثیرگذار در این زمینه، راهنماییهای محتوایی است که رهبر معظم انقلاب در دیدارهای مختلف با شاعران ارائه میدهند. رهبر انقلاب بیشتر بر محتوا تأکید دارند که این موضوع هم در شکلگیری یک سبک تأثیر بسزایی دارد. رهبر انقلاب بیشتر در این زمینه نقشه راه را ترسیم میکنند. تأکید مقام معظم رهبری در جلسات نیمه ماه مبارک رمضان بیشتر معطوف بر محتواست، اما این بدان معنی نیست که ایشان نسبت به فرم بیاعتنا هستند یا آن را مهم نمیدانند. جلسه نیمه ماه مبارک اقتضا نمیکند که به سمت بررسی فرم پیش برود. نکاتی که ایشان درباره شعر فرمودهاند، میبینیم که در میان شاعران دلبسته انقلاب پیگیری شده است.[۵]
شعر فارسی دچار تنزل محتوایی شده است
شعر فارسی دچار تنزل محتوایی شده است. همیشه ما یکسری نقصهایی در حوزه محتوای شعر داشتهایم. اگر شعر معاصر را با دوران پیوند شعر فارسی با عرفان مانند قرن شش و هفت مقایسه کنیم، میبینیم که هیچگاه شعر آن اوج محتوایی را نیافته است؛ چون شاعران ما عارف بودند و در حوزههای اسلامی استاد و ورزیده بودند و به همین دلیل این اندیشهها در شعر وارد میشد. اما امروزه شاعر کارمند است و وضعیت فرق میکند. به همین دلیل طبیعی است که شعر ما تنزل محتوایی داشته باشد، اما این موضوع تنها محدود به یکی دو دهه گذشته نیست. بهطورکلی سطح اندیشه شاعران ما پایین آمده است و معضل و بحرانی نیست که شعر معاصر دچار آن شده باشد.[۵]
تفاوت شعر طلاب
تفاوت چندانی بین شعر این دو قشر وجود ندارد و عمدهترین تفاوت همان منابع فکری این دو قشر است که حوزیان و دانشگاهیان بهدلیل اینکه آبشخور آموزشی متفاوتی دارند ممکن است مضامین شعرهایشان نیز با یکدیگر فرق کند. اگر جشنوارههای شعر از جمله جشنواره شعر طلاب و دانشجویان، تداوم داشته باشد شاعران در بخشها و موضوعات مختلف به نوعی پرورش خواهند یافت و در بلند مدت شاعران خوب و ریشهداری به جامعه معرفی خواهد شد.[۶]
برخی از آفتهای برگزاری جشنوارههای شعر
یکی از آفتهای این چنین جشنوارههایی آن است که باعث خواهد شد که شاعران بیش از آنکه شعر خود را به مخاطبان اصلی که همان مردم هستند ارائه کنند، مشغول ارائه آثار خود به جشنوارهها و داوران باشند که یکی از عوامل آن نیز برای بدستآوردن شهرت سوری و کسب جوایز جشنوارهای است و این امر شاعران را از آن جانمایهٔ معنوی شعر دور میکند. در این صورت تکنیکزدگی در بین شاعران افزایش خواهد یافت چرا که محتوای جشنوارهها از پیش تعیین شده و جنبههای ظاهری دارد که این امر باعث میشود شاعران شعرهای سطحی ارائه کنند و حتی در حوزه شعر آئینی نیز مسائل دینی را در سطحیترین شکل ممکن عرضه نمایند.[۶]
جریانهای شعری
در هر دورهای سلسله جریانات اصیل و سطحی در شعر بوجود میآید، باید تاثیرات یک جریان شعری را در یک دهه بعد مشاهده کرد و هر جریانی که متکی به یک زمینه فکری و معنوی باشد و شاعران در پرتو آن در پی ارائه حرف و سخن خود باشند، آن جریان در بلند مدت بهعنوان یک جریان شعری باقی خواهد ماند.[۶]
صحبتی با شاعران جوان
شاعران جوان باید برای تاثیرگذاری شعر خود، مخاطبان اصلی را مردم بدانند، شاعران جوان دقت کنند شعر آنها عوامزده نباشد ضمن اینکه باید تلاش کنند با حفظ کیفیت شعر، محتوای اشعار برای جامعه کاربرد داشته باشد. غالب شاعرانی که در این عرصه موفق بودند شاعرانی هستند که شعر را برای مردم سرودهاند.
مطالعه نیازی ضروری برای شاعران جوان است، گرچه داشتن قریحهٔ شعری برای یک شاعر بسیار مهم است ولی شاعران باید با مطالعه مستمر خود در این زمینه قریحه خود را پرورش دهند در غیر این صورت به مرور زمان دچار مشکل خواهند شد.[۶]
ممیزی کتاب
من تعجب میکنم که عدهای این بحث را مطرح میکنند. در کشور ما برای غذای جسم ما فیلترهایی وجود دارد، اداره بهداشت قبل توزیع مواد غذایی صحت و سلامت آنها را بررسی میکند تا مردم مریض نشوند. درباره توزیع مواد غذایی نمیگویند اول مواد غذایی پخش شود، مردم آن را بخورند و بعد اگر مریض شدند، آن را جمع کنیم. مواد غذایی و غذای جسم ما قبل از توزیع عمومی باید مهر استاندارد داشته باشد و خیلی فیلترهای دیگر را بگذراند، آن وقت چطور میتوان با سهلانگاری از کنار غذای روح مردم گذشت؟ قطعا که کتاب بهعنوان غذای روحانی مردم به کنترل و بررسی نیاز دارد و بر تولید محصولات فرهنگی قبل از توزیع آنها باید نظارت داشت و باید توجه به غذای روح مردم برای مسئولان مهم باشد. اصل ممیزی کتاب انکارناپذیر است منتها باید حد و حدود آن و محدودهاش مشخص شود که آنها بحثهای خودش را میطلبد.[۷]
همین است ابتدایِ سبزِ اوقاتی كه میگویند | و سرشارِ گل است آن ارتفاعاتی كه میگویند | |
اشاراتِ زلالی از طلوعِ تازهٔ نرگس | پیاپی میوزد از سمتِ میقاتی كه میگویند | |
زمین در جستوجو هرچند بیتابانه میچرخد | ولی پیداست دیگر آن علاماتی كه میگویند | |
جهان اینبار دیگر ایستاده با تمامِ خویش | كنارِ خیمهٔ سبزِ ملاقاتی كه میگویند | |
كنارِ جمعهٔ موعود، گلهای ظهورِ او | یكایک میدمد طبقِ روایاتی كه میگویند | |
كنون از انتهایِ دشتهای شرق میآید | صدایِ آخرینبندِ مناجاتی كه میگویند | |
و خاك، این خاكِ تیره، آسمانی میشود كمكم | در استقبالِ آن عاشقترین ذاتی كه میگویند | |
و فردا بیگمان اینسمتِ عالم روی خواهد داد | سرانجامِ عجیبِ اتفاقاتی كه میگویند |
شعر بعد از انقلاب و تفاوت آن شعر با قبل از انقلاب
خود انقلاب و مسائلی که در انقلاب به وجود آمد، خیلی روی شعر تأثیر گذاشت. امام، تنها انقلاب سیاسی نکردند. آنچه امام انجام دادند انقلاب بزرگ فرهنگی بود؛ در اصل این تغییر حکومت و امثال اینها فرع آن چیزی است که امام در نظر داشت. امام آمد فرهنگ را متحول کند و دید مردم را نسبت به همهچیز عوض نماید. هنرمند با توجه به جایگاه ویژهای که در فرهنگ دارد، طبیعتاً جزء کسانی است که از تحول فرهنگی تأثیر میپذیرد و این تأثیر در هنرش پیدا میشود. شاعران بهتبع این تحول فرهنگی که به وجود آمد محتوای شعرشان تغییر کرد و در کنار این تحول محتوایی که در شعر به وجود آمد تحول فرمی و زبانی هم به وجود آمد. پیش از انقلاب ما اینقدر پیشرفت نداشتیم در زمینه مسائل فرمی و شکلی شعر. یک سبک خراسانی داشتیم و یک سبک عراقی که هرکدام چند صدسال شده تا به این شکل تبدیلشده بود. سبک هندی داشتیم دوره بازگشت داشتیم و غیره؛ ولی بعد از انقلاب از لحاظ سبکی و شکلی هم کار خیلی پیشرفت کرد؛ بهخصوص یکی دو دهه اخیر که سیل جوانان خوشذوق وارد عرصه شعر شدند و خیلی زیبا کارکردند.[۴]
نهادهای فرهنگی باید بخشی از هزینههایشان را در راه ارتقای شعر و ادبیات صرف کنند
در سالهای اخیر نسبتاً خوب شده است. تقریباً همایشهای متعددی برگزار میشود. جشنواره شعر فجر در پررونق کردن شعر دخیل بوده و گاهی شبهای شعر مردمی که برگزار میشود در ارتباط دادن مردم با شعر خیلی دخیل است. مرحوم آقاسی شاعر متوسطی بود، شاعر فوقالعادهای نبود، ولی خوب اجرا میکرد. یکی از دوستان گفته بود که اگرچه شعرش در اوج نبود ولی یک کار مهمی که کرد این بود که مردم کوچه و بازار را با شعر آشتی داد و مردم فهمیدند شعر چیست. این را آقای محمدکاظم کاظمی در مقالهای که درباره ایشان نوشته بود گفته بود.[۴]
رابطه موسیقی با شعر
شعر رابطه ی تنگاتنگی با موسیقی دارد، چون بخشی از شاکله شعر و برخی از جهات تأثیرگذاری شعر را موسیقی تشکیل میدهد. قدیم که شعر را تعریف میکردند میگفتند کلام مخیّل موزون، وزن و قافیه بخشی از شعر است. در شعر نو نیمایی و شعر سپید و شعر آزاد و انواع قالبهایی که آمدهاند و وزن عروضی قدیم را کنار گذاشتهاند نوعی وزن دیده میشود. حالا ممکن است این وزن و این موسیقی از نوع چینش کلمات به دست آید. شعرشناسها میدانند فرق بین یک نثر ادبی با مثلاً یک شعر سپید یک بخش عمدهاش در موسیقی خاصی است که برای افراد عادی شاید ناملموس باشد. در هرصورت بخش عمده ی شعر آهنگ، وزن، ردیف و قافیه است که بهنوعی موسیقی شعر را تأمین میکند، بنابراین شعر با موسیقی رابطه تنگاتنگی دارد. موسیقیدانها میگویند برای هر موضوعی یک بحر خاص، یک وزن خاص و کلمات خاصی که آهنگ خاصی دارند، مناسبت دارد.[۴]
وضعیت شعر فارسی در کشورهای دیگر
متأسفانه قلمرو زبان فارسی خیلی محدود شده است. الان فقط تاجیکستان و افغانستان زبانشان فارسی است و به زبان فارسی شعر می گویند؛ اما در کشورهایی مثل هنـد و پاکستان به ندرت به زبان فارسی شعر گفته می شود. شعر تاجیکستان شعر متوسطی است ولی شاعران افغانستان خیلی خوب شعر می گویند، به ویژه شاعرانی که در ایران بوده اند و با شاعران ایرانی حشر و نشر داشته اند. بنده اخیراً سفری به کشور افغانستان داشتم برای شرکت در همایش شعر دوستی که در کابل برگزار شد. در آنجا انجمن های متعددی هست که به زبان فارسی شعر می گویند و فعالیت خوبی هم دارند. ما در این سفر به چند تا از این انجمن ها که در کابل بود دعوت شدیم و از نزدیک با کم و کیف آثار شاعران داخل افغانستان آشنا شدیم، کارهای آنها خیلی قوی و به روز است. در هنـد هم برخی از شاعران به زبان فارسی کار می کنند. سال گذشتـه یک شاعر هندو در جلسه شعر بیت مقام معظم رهبـری شعری به زبان فارسی برای حضرت علی(ع) خواند. آقای قزوه می گفت بازتاب این شعر به حدّی بوده که باعث شده ۱۲۰ دانشجوی هندی در کلاس زبان فارسی ثبت نام کنند.[۴]
توصیهای به تازهکارها
من توصیهام همیشه به دوستان این است که اولاً آثار شاعران را بخوانند. یعنی در فضای شعر قرار بگیرند. آثار قدما و بهویژه آثار معاصران را بخوانند. کتابها را بخوانند، به پایگاههای اینترنتی و سایتهای ادبی و شعری معتبر سر بزنند. در جریان شعر معاصر باشند. زبان معاصر و شعر معاصر را بشناسند. ثانیاً در جلسات و انجمنهای ادبی شرکت کنند و به نقاط قوت و ضعف شعرها پی ببرند و کارهای خود را اصلاح کنند. مدتی که چنین کردند کمکم به دستشان میآید که چگونه باید شعر بسرایند و شعر خوب چگونه است.[۴]
شخصیت و اندیشه
جواد محدثی خراسانی میگوید: «حجتالاسلام زکریا اخلاقی با تمام آرامش و تواضع و سکوت رسانهای که در این چند دهه داشته، از بیحاشیهترین شاعران انقلاب بهشمار میآید.»[۸] اخلاقی میگوید:«من در آغاز تنها بودم، بعدها هم سعی کردم تنها باشم. تنهایی، عرصهٔ تماشاهای شاعرانه است. تنها که باشی، شعر با تو انس میگیرد؛اجتماع، سلیقهٔ زلال و بدوی آدمی را دستخوش کدورتهای اظهارات این و آن میکند.»
زمینهٔ فعالیت
سرودن شعر و تدریس در مراكز حوزوی و دانشگاهی ميبد و مسئولیت مراکز فرهنگی و صفحات ادبی.
یادمان و بزرگداشتها
پاسداشت زکریا اخلاقی در بیست و پنجمین شب شاعر در تاریخ یکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ این مراسم سهشنبه ۱۱ خرداد ساعت ۱۷ در سازمان هنری رسانهای اوج برگزار شد.[۹]
چهارشنبهشب تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۸ با حضور پرشور دانشجویان و جمعی از مسئولین دانشگاهی و استانی و فعالان عرصهٔ فرهنگ و هنر یزد، آیین اختتامیهٔ سومین جشنوارهٔ ادبی هنری رویش در محل دانشگاه یزد برگزار شد. در این اختتامیه از خانوادهٔ شهید دانشجو مدافع حرم، شهید مصطفی صدرزاده و زکریا اخلاقی شاعر تجلیل شد.[۱۰]
نوزدهمین کنگرهٔ سراسری شعر دفاع مقدس، شاهد تجلیل از حجت الاسلام زکریا اخلاقی بود.[۱۱]
هوا باز است و صحرا تا سوارِ كاجها رفتهست | و عاشق در شهودی سبز از این منهاجها رفتهست | |
من این پایین كمی دلتنگم اما خوب میدانم | كه آدم در هبوطِ خویش هم معراجها رفتهست | |
من آن تبعیدیِ خاكم كه احساسِ غریبِ او | همیشه تا خطابِ آبیِ موّاجها رفتهست | |
از این پس شاخهها را نوبتِ اندیشه سبز است | كـه روزی در هجومِ سنگیِ تاراجها رفتهست | |
زمین از قسمتِ لاهوتیاش سرشار خواهد شد | تمامِ لحظهها بر مشرقِ انتاجها رفتهست | |
ولی مردم نمیدانند بر پیراهنِ این دشت | چه گلهایی به خوابِ روشنِ دیباجها رفتهست | |
نمیدانند این پایین چه با فرهادها ماندهست | نمیدانند آن بالا چه با حلاجها رفتهست | |
كجا یک زورق از تصنیفهای عاشقی سرشار | بهسمتِ بیشههای نور بر مواجها رفتهست؟ | |
جهان لبریزِ پیغام است، دیشب فكر میكردم | چه ابلاغی در اشراقِ عجیبِ كاجها رفتهست! |
آثار و کتابشناسی
کارنامه و فهرست آثار
تنها دفتر شعر زکریا اخلاقی باعنوان تبسمهای شرقی در سال ۱۳۷۲ منتشر شد و دربردارندهٔ شعرهای وی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۲ است. «تبسمهای شرقی» دربردارندۀ سی غزل از زکریا اخلاقی است که حاصل هشت سال شاعری اوست و همین تعداد اندک او را بهعنوان یکی از غزلسرایان مطرح سالهای پس از انقلاب شناسانده است. [۱۲]
سبک و لحن و ویژگی آثار
پیرو سهراب
درمیان تمام دوستداران و بهرهگیران شعر سهراب شاید فقط دو شاعر فراتر از تقلیدی ناشیانه به توفیقی هنرمندانه و تازه رسیدند. یکی جناب احمد عزیزی بود که توفیقی نسبی داشت و دیگری جناب زکریا اخلاقی که توفیقی تام و تمام. عزیزی بیشتر به ظاهر کلام سپهری نظر داشت و اخلاقی بیشتر به باطن جهانش. عزیزی بیشتر در لفظ بود، اخلاقی بیشتر در معنا. این شد که عزیزی از سهراب سپهری پسند عامش را گرفت و اخلاقی با کمک سهراب به جهان خاص خود رسید. اخلاقی در سهراب به جز ظواهر لفظی و بیش از آنها توجه او به طبیعت و سیر او در خلوت را پسندید و برگزید. اخلاقی در همان نشست بررسی شعرش گفته بود «خلوت شاعرانهام را از سهراب هدیه گرفتم» و در همان مصاحبه نیز تاکید کرده بود «یک مقداری تحت تأثیر سهراب سپهری بودم چون طبیعتگرایی عرفانی ایشان را میپسندم، ترکیب طبیعت و عرفان باهم جلوه های زیبایی را در شعر به وجود میآورد.»
البته همۀ تاثیرپذیریهای اخلاقی از سهراب در نگاه طبیعتگرایانه و خلوت عارفانه نیست و گاه به روساختهای شعری هم کشیده است. تجربۀ نخست که به نظرم تجربۀ چندان موفقی نیست.
«کسی از آنسوی گلدسته مرا میخواند» (اخلاقی)
«دورها آواییست، که مرا میخواند» (سپهری)
«یارب این بانگ خوش از حنجره شرقی کیست/ چه کسی پشت در بسته مرا می خواند؟» (اخلاقی)
«چه کسی بود صدا زد سهراب؟» (سپهری)
«بزرگ بود، بزرگ تواضع خود بود/ وجودش آینۀ پرشکوه میبد بود» (اخلاقی، در سوگ آیتالله اعرافی)
«بزرگ بود، و از اهالی امروز بود» (سپهری، در سوگ فروغ فرخزاد)
اما این هردو تجربۀ محدود که دیگر در این سطح تکرار نشدند ربطی به تجربۀ عمومی شعر اخلاقی دربرخورد با شعر سپهری ندارد. تجربههای دیگر هیچکدام در سطح و ساختار ظاهری شعر نیستند و بیشتر به نگاه و ساختاردرونی جملهها و زیباییشناسی هنری شعر سپهری نزدیک میشوند.[۱۳]
بنمایههای ساختاری و محتوایی شعر اخلاقی
باید تاکید کرد که سپهری تنها یکی از پایههای زیباییشناسی شعر اخلاقی را تشکیل میدهد. اما این متن تنها متنی نیست که در گفتگو با متن اخلاقی و این نگاه تنها نگاهی نیست که در منظر و نظر شاعرانۀ او جاری شده است. برای زکریا اخلاقی در کنار زیباییشناسی شعر نو و نگاه شعر نیمایی و طبیعتگرایی ، زیباییشناسی غزل ایرانی، به خصوص غزل حافظ؛ نیز، توجه به امکانات موسیقایی شعر کهن و استفاده از ظرفیتهای ردیفها، قافیهها و وزنهای خاص؛ همچنین، فرهنگ و عرفان خاص امام خمینی؛ همچنین، حال هوای تحصیل علوم حوزوی، عرفانی و فلسفی؛ همچنین، زی طلبگی و نیز سکوت و معنویت شهر یزد و حال و هوای کویری و خاصش بنمایههای متنوع ساختاری و محتوایی و مبانی زیباییشناسی شعر او را تشکیل میدهند. برای مثال جمع بین شعر عرفانی و شعر اجتماعی در امر محتوا و نیز رسیدن به نوعی نظم ساختاری و زیباییشناسی منسجم در ساخت عمودی ابیات و واژهگزینی، بیشک حاصل توجه عمیق و دقیق اخلاقی به شعر حافظ است. چنانچۀ جهان عارفانه اندیشۀ عرفانی امام خمینی بسیار بیشتر از عرفان کلامی شاعرانۀ سپهری بر غزل اخلاقی موثر افتاده است. اما چنانچه نقشۀ جغرافیا به ما میگوید شاعر یزدی برای رسیدن به قم، ناگزیر است که از راه کاشان بگذرد![۱۳]
بازگشت به «تبسمهای شرقی»
کتاب، با عارفانهای خاص و شگفت آغاز میشود که خیلی از دوستداران شعر امروز بیت به بیتش را حفظند. سه بیت از آن شعر:
ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/ گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست
بگذار با ترنم مستانه بگذرد/ این چند کوچه تا جبروتی که پیش روست
یارب! مباد بی غزل عاشقی شبی/ موسیقی بلند سکوتی که پیش روست
بیت آخر، با واژههای «شب»، «موسیقی» و «سکوت» مخصوصا وقتی به «کویر»ی بودن شهر یزد توجه کنیم بسیار ما را یاد عنوان و حال و هوای آلبوم موسیقی معروف «شب، سکوت، کویر» ساختۀ کیهان کلهر با صدای محمدرضا شجریان و ترانۀ علی معلم دامغانی میاندازد. یعنی محبوبترین آلبوم این آهنگساز و خواننده. حال آنچه شایستۀ توجه است تاریخ سرایش شعر سال ۷۰ است و تاریخ انتشار کتاب سال ۷۲. از آنسو تاریخ ضبط این آلبوم سال ۷۳ است و تاریخ انتشارش سال ۷۶. بعید نیست پدیدآورندگان این آلبوم خوب هم پیشتر آن غزل خوب را خوانده باشند و پسندیده باشند.
اما این غزل عرفانی زیبا و خاص، تنها شعر شاخص عرفانی این مجموعهشعر نیست. کتاب با غزلهای عرفانیِ درخشانی از این دست نیز همراه است:
گل دفتر اسرار خداوند گشوده است/ صحرا ورق تازهای از پند گشوده است
بیابان در بیابان طرح اقیانوس در دست است/ و یک صحرا پر از گلهای نامحسوس در دست است
ای بلوغ شاخهها در اشتهای ما تصرف کن/ از میان سبزها، سیب تجلی را تعارف کن
اخلاقی سه غزل عرفانی نیز برای امام خمینی دارد که به نظر من دوتایش از بهترین سرودهها برای آن بزرگمرد تاریخ معاصر هستند. نخست غزلی که در زمان حیات امام سرودهشده است:
خرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند/ ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند
پارسایانِ سفرکرده به آفاق شهود/ در نسیم صلوات تو مناجات کنند...
این شعر فارغ از موضوع امام خمینی نیز به عنوان یکی از بهترین غزلهای عرفانی روزگار خود شایستۀ توجه است. و یا سوگسرودۀ اخلاقی برای امام خمینی:
تیره شد آینۀ صبح درخشان بیتو/ تار شد مشرق روحانی ایمان بیتو
كاش پیش از شب اندوه سفر میكردیم/ تا نبودیم در این باغ، غزلخوان بی تو
این کتاب چند سوگسرودۀ زیبای دیگر نیز دارد که شاید بهترینش این غزل و مطلع زیبایش باشد در سوگ آیتالله اعرافی (و البته فراتر از اینکه محدود به یک تن باشد):
مثل گل بدرقه کردیم تنی تنها را/ و سپردیم به خاک آنهمه خوبیها را
اندوه حاصل از داغدیدن، اندوهی شدید و در عینحال ساده است. حالی غریب که بیانش دشوار است. این حال را به جز این شعر در نیمایی معروف زندهیاد اخوان ثالث « نعش این شهید عزیز | روی دست ما مانده ست» و نیز غزلی از قادر طهماسبی برای شهادت حضرت علی اصغر (ع) دیده بودم.
از دیگر شاهکارهای شعری زکریا اخلاقی در کتاب تبسمهای شرقی باید به شعرهای انتظار و امام زمانی (ع) او به خصوص این غزل معروف و شگفت اشاره کرد:
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند/ و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
زمین در جستجو هرچند بیتابانه میچرخد/ ولی پیداست دیگر آن علاماتی که میگویند
چندی پیش بود که آلبوم خوبی با عنوان «پایان پریشانی» با محوریت شعرهای انتظار زندهیاد قیصر امینپور منتشر شد. معتقدم شعرهای انتظار زکریا اخلاقی از شعرهای زندهیاد امینپور پایینتر که نیستند ایبسا زیباتر و خاصتر هم باشند. کاش تا این شاعران عزیز در میان ما هستند سراغشان برویم. به سختی میتوان در موضوع انتظار و ظهور حضرت موعود (عج) نظیری برای این غزل زیبا پیدا کرد.[۱۳]
شاعر پس از «تبسمهای شرقی» تمام شد؟
پس از تبسمهای شرقی هیچ کتاب دیگری از زکریا اخلاقی منتشر نشد. حتی خود تبسمهای شرقی هم با وجود اهمیتی که بین مخاطبان حرفهای شعر به خصوص شعر عرفانی پیدا کرد تا سالهای سال تجدید چاپ نشد. میتوان گفت به معنای واقعی کلمه این کتاب مظلوم و غریب واقع شد؛ شاید هم از سوی ناشر، هم از سوی شاعر، هم از سوی زمانۀ شاعر. گمان میکنم سال ۸۹ یعنی هفده سال پس از چاپ نخست، کتاب با طرح جلدی تازه در انتشاراتی تازه به چاپ دوم رسید. شبیه اتفاقی که برای چاپ دوم کتاب «رجعت سرخ ستاره» استاد علی معلم دامغانی افتاد. با این تفاوت که گویا باز ناشر ناشری غیر ادبی و غیر حرفهای بود (ذویالقربی) و طرح جلد هم علیرغم زیبایی، نامرتبط با موضوع و فضای کتاب.
اما تجدید چاپنشدن کتاب اول ارتباطی با عدم انتشار کتاب دوم ندارد. عموماً شاعرانی که کتاب اول را منتشر کردهباشند (چه بد، چه خوب) مشتاق به انتشار کتاب دوم هم هستند. منطقاً شاعری که کتاب اولش بد بوده، یا شاعری که کتاب اولش خوب بوده ولی دیگر توان شعری و طبع روان سابق را ندارد بهتر است کتاب دوم را منتشر نکند. درموضوع کتاب چاپکردن، جناب اخلاقی نه پیروی آن سیر عمومی بودند نه شامل وضعیت این سیر منطقی.
انتشار گاهگاه غزلهای عرفانی تازۀ ایشان در نشریات سیر پیشرفت شعری و تشدید تمایز هنری ایشان را نشان میداد. وزنها و قافیهها خاصتر، هنرمندانهتر و تازهتر شده بودند. لحن، زبان و تصویرها تشخص بیشتری گرفته بود و دیگر به سختی میشد جای قلموی سهراب سپهری را در تابلوهای اخلاقی پیدا کرد، چه رسد به حال و هوای غزلهای مردانی. ادبیات و جهانبینی عمیقتر، خاصپسندتر و عامگریزتر شده بودند و دیگر به سختی میتوان در بین این شعرهای تازه و پیشرفته غزلی صاف و ساده مثل : آخر ای مردم ما هم عتباتی داریم» پیدا کرد. انگار آن غزلها را یک روحانی جوان و مبلغ در جمع اهالی یک روستا سروده است و این غزلها را یک روحانیِ استاد ادبیات، فلسفه و عرفان، در جمع چند ادیب و فیلسوف و عارف.
غزلهایی مثل این غزل خاص و زیبا:
باشد ولی این جادهها، این جادههای تشنه در رنج است/ این قریههای خسته دور از صحبت خوشبوی نارنج است
حالا همین انسان که روزی تا صفای سیبها می رفت/ در قبض و بسط لحظهها درگیر خواهشهای بغرنج است
دیریاست آن الهامهای تازه هم بر در نمیکوبند/ در این هبوط بیغزل، عالم نفسگیر و دمآهنج است
این زندگیهای ملالانگیز از عرفان و گل خالی است/ دنیا مجال مصلحتاندیشی مردان شطرنج است ...
یا:
هوا باز است و صحرا تا سواد کاجها رفته است/ و عاشق در شهودی سبز از این منهاجها رفته است
من این پایین کمی دلتنگم اما خوب میدانم/ که آدم در هبوط خویش هم معراجها رفته است
یا:
آسمان باز است، رویایی و زیباست فضاها/ ماه میتابد بر گستره ی سبزِ نماها
...
شب زلال است و او بر لب این پنجره تنها/ دل سپرده است به موسیقی اسرار صداها
دل سپرده است به پیدایش مجذوب مذاهب/ به شب آبی کاشیها در متن طلاها
به زمانهای اساطیری ادیان نخستین/ به زمانهایی پیش از تپش بانگ دراها
جادهها سرشار از خاطرۀ راه سپاران/ دشتها لبریز از جذبۀ محزون نواها
شب عمیق است مسافر غزلی میخواند باز/ و می اندیشد در تابش آغاز نداها ...
یا ملمعی توحیدی که در آخرین دیدار شاعران با رهبری با استقبال از ملمع جامی خواندند:
به کدام واژه بخوانمت، به کدام واژه نارسا؟/ به کدام جلوه بجویمت، متعالیا و مقدسا!
...
چه خوش است وقت موحّدان، به حدیث قدسی زلف تو/ چه خوش است صحبت دوستان، به صفای سایۀ این کسا ...
و جدا از این شعرهای فلسفی عرفانی، شعرهای اجتماعی هم شکوه خاصی دارند. از جمله این غزل که خطاب به امام خمینی است:
تقویم در تقویم؛ این فصلها سرشار باران تو خواهد شد/ مجلس به مجلس باز؛ پیمانهها، لبریز پیمان تو خواهد شد
این فصلهای سبز؛ انگار تفسیر غزلهای بدیع توست/ این عشقهای پاک؛ مجلسنشین درس عرفان تو خواهد شد
...
گفتی خدا با ماست؛ گفتی که فردای جهان فردای توحید است/ فردا تمام خاک؛ جغرافیای سبز ایمان تو خواهد شد
...
این لالههای سرخ؛ یک پرده از شرح کرامات لطیف توست/ این دشتها آخر؛ محو تماشای شهیدان تو خواهد شد ...
و غزل دیگری که مثل همین غزل به موضوع بیداری اسلامی توجه دارد و شاید از بهترینها با این موضوع:
زندگی جاری است؛ در سرود رودها شوق طلب زنده است/ گل فراوان است؛ رنگ در رنگ این بهار پر طرب زنده است
...
آفتاب فتح، بر فراز خانهی پیغمبران پیداست/ صبح نزدیک است، صبح در تصنیفهای نیمهشب زنده است
...
باد میآید، بوی گلهای حماسی میوزد در دشت/ زندگی زیباست، عشق در جان جوانان عرب زنده است
حیف است این غزلهای ناب و خاص که از زمرۀ بهترین غزلهای عرفانی روزگار ما هستند در کتابی تازه گرد هم نیایند.[۱۳]
روحانیان شاعر و شاعران روحانی
روحانیانی که دستی به شعر داشته باشند (چه علاقه به خواندن چه اشتیاق برای سرودن) از دیرباز در سرزمین ما کم نبودهاند. این افتخار ماست که هر دو رهبر معنوی و سیاسی ما پس از پیروزی انقلاب با مقولۀ شعر آشنایی جدی داشتند و دارند و خود شاعران زبردستی بودهاند. این برای ایرانیان افتخار است که مراجع شیعه تقریبا همگی با اسلوب سرایش شعر آشنا هستند و شعر سرودهاند (آیات عظام مکارم شیرازی، وحید خراسانی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی، مرحوم آیتالله بهجت، مرحوم آقاعلی صافی و...). همچنین این موضوع در میان عالمان عارف ما مثل آیتالله حسنزادۀ آملی نمود بیشتری دارد و شاید خیلی از ما دیوان ایشان را در خانه داشته باشیم. همچنین بسیاری از روحانیان و طلبههای جوان در جایگاههای مختلف به سرایش شعر مشغولند و «شعر حوزه» برای خود پدیده و سرفصلی است. اما اگر با نگاه نقادانه و بررسی ساختارگرایانه به این شعرها نگاه کنیم میبینیم شعر برای بیشترینۀ این عزیزان از حد تفنن فراتر نبوده است و از زیباییشناسی تقلید و تتبع آثار بزرگان ادبیات کهن پا پیش نگذاشته است. واقعا امام خمینی با آن قریحۀ عرفانی خاص و تسلطش به متون ادبی و عرفانی و نیز رهبر انقلاب با چنین درک ساختارنگرانه که از شعر و حتی شعر معاصر دارند استثنا هستند. در بین بسیاری از حضرات طلبه و روحانی شعر هم جزو هنرها و فنونی است که خوب است یک روحانی و یک مبلغ به آن مسلط باشد، و گویا با کمترین تلاش این مهم محقق میشود. زینرو در نتیجه شاهدیم شعر حوزه شعر غنی، شاخص، متمایز و حتی مفیدی برای جامعه و خود حوزه نیست. پیرمردها و معمرین حوزه اگر شعر میگفتند به اقتفای سنت شعر عرفانی و مذهبی گذشته میگفتند؛ طلبههای جوان هم اگر شعر میگویند در بهترین حالت زیر مجموعۀ شعر هیئت و شعر آیینی قرار میگیرند و خلاصه چیزی به نام شعر حوزه و شعری که گویای یک زیستجهان معنوی و روحانی باشد قابل شناسایی نیست.
این میان زکریا اخلاقی یک استثنا، یک شاخص و یک تجربۀ موفق برای الگو گرفتن است. اما این الگوگیری هم نباید مبتنی بر ظواهر شعر اخلاقی باشد. دیدهایم شعر روحانیانی را که به تقلید از اخلاقی سرودهاند و یا حتی شعر روحانیانی که مقاله هم در نقد و بررسی شعر اخلاقی نوشتهاند. تفاوت از زمین تا آسمان است. اولین درس زکریا اخلاقی به روحانیان شاعر و شاعران روحانی این است که شعر یعنی توجه به زیباییآفرینی در شکل و ساختار، نه لزوما قصد قربت! همین که اخلاقی سپهری را خوب خوانده و خوب فهمیده، درس مهمی است در این زمینه. درس دوم زکریا اخلاقی به روحانیان علاقهمند به سرایش این است که برای شعر معنوی و عرفانی گفتن؛ استفاده از اصطلاحات درسی حوزوی و دینی ارزشی ندارد، وقتی روحانی (روحانیِ شاعر) خلوت معنوی و خلوت شاعرانه نداشته باشد.[۱۳]
مانیفست شعر عرفانی امروز
با توجه به غزلهای عرفانی استاد زکریا اخلاقی میتوان به مانیفست و تعریف شعر عرفانی امروز رسید. امروز اکثر شاعران دستی هم به سرایش شعر عرفانی دارند اما این دستها عموما در اتخاذ معنای یکی از سه واژۀ «شعر»، «عرفان» و «امروز» لرزانند. یا مشکل ساختاری و هنری دارند و از شعریت به دورند (با این توجیه که شعر اگر موضوعش عرفانی شد طبق سنت قدما هرچه باشد زیباست!) یا با موضوع عرفان بیگانهاند (چه اینکه امروز هرکسی خود را عارف میداند و عرفان نه نیاز به صفا و سلوک عملی دارد نه دانش و معرفت نظری!) یا متعلق به امروز نیستند (و اسیر سنتهای دیرین شعر عرفانی و اصطلاحی گذشتهاند). اما ما در غزلهای زکریا اخلاقی هم شعریت و توجه به ارزشهای ساختای و هنری و نوآوری را میبینیم، هم درک و دریافتی دقیق از عرفان عملی (و نه اصطلاحی و ادا اطواری) و هم درک و دریافتی از جهان امروز و جهان مدرن. سنایی و مولوی و عطار هرگز مانند زکریا اخلاقی چنین شعر عرفانی مدرنی نگفتهاند؛ اما اگر در چنین روزگاری میزیستند حتما شعر امروز را میگفتند نه شعر قرن پنج و شش و هفت را. پس از زکریا اخلاقی، شاعران توانای دیگری از جمله دکتر علیرضا قزوه و دکتر قربان ولیئی با مجموعههای خوبی مثل «صبح بنارس» و «ترنم داودی سکوت» به طور جدی وارد حیطۀ «شعر عرفانی امروز» و غزل عرفانی شدند و سعی کردند از کلیشههای رایج و پوسیدۀ شعر عرفانی گذشته و دور شوند؛ اما به نظرم هنوز که هنوز است غزل زکریا اخلاقی در این موضوع بیرقیب و شاخص است و روایتگر تام تجربۀ عرفانی در جهان امروز و زندگی مدرن.[۱۳]
همراهیها و موضعگیریهای سیاسی او
زکریا اخلاقی شاعر با انتشار بیانیهای از حجتالاسلام روانبخش، کاندیدای لیست ائتلاف اصولگرایان حمایت کرد و گفت:
«ضمن احترام به همهٔ نامزدهای دهمیندورهٔ انتخابات مجلس شورای اسلامی در حوزهٔ انتخابیه میبد و تفت، با توجه به شرایط پیشآمده و با درنظرگرفتن توصیههای مراجع عظام و بیانات مقام معظم رهبری، بهنظر میرسد که شایستهترین کاندیدایی که از همه ضوابط مورد نظر برخوردار بوده و از نیروهای ارزشی انقلاب بهشمار میآید، جناب حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ قاسم روانبخش (زید عزه) میباشد. امید است مردم شریف این دو شهرستان، با این انتخاب اصلح در پیشگاه وجدان بیدار امت اسلامی سرافراز، و در نزد خداوند متعال مأجور باشند.
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته.»[۱۴]
آخر ای مردم، ما هم عتباتی داریم | كربلایی داریم، آبِ فراتی داریم | |
ما پر از بویِ خوشِ سیب، پر از چاووشیم | وز چمنهای مجاور نفحاتی داریم | |
داغِ هفتاد و دو گل، تشنگی از ماست اگر | دست و رو در تپشِ رشتهقناتی داریم | |
آن سبکبارترانیم كه بر محملِ موج | ساحلِ امنی و كشتیِ نجاتی داریم | |
در تماشای جمال از جبروتی سرخیم | كه شگفتآینهٔ جلوهٔ ذاتی داریم | |
در همین روضهٔ سربسته خدا میداند | دست در شرحِ چه اسماء و صفاتی داریم | |
زیر این خیمه كه از ذكرِ شهیدان سبز است | كس نداند كه چه احساسِ حیاتی داریم | |
همهٔ هستیِ ما عینِ زیارتنامهست | گر از اینگونه سلام و صلواتی داریم |
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
نظر [رهبر معظم انقلاب] سیدعلی خامنهای
ایشان (زکریا اخلاقی) هم مانند آقای بهجتی «شفق»، از شعرای مکتب یزد هستند که اشعار خوبی هم دارند.[۱۵] خوشحالم که غیر من هم کسانی هستند که قدر آقای اخلاقی را میدانند.[۱۶]
=سیدعبدالله حسینی
زکریا اخلاقی نماینده و پرچمدار حوزهٔ امروز است، هم بهخاطر فضلش، هم بهخاطر اشرافش و هم بهخاطر بیان و زبان شعریش. در واقع میشود گفت شاعری است که نام خانوادگی او واقعا متناسب با شخصیتش است. زکریا اخلاقی در اشعارش بدون ذکر اصطلاحات حوزوی هم معارف حوزه را به خواننده منتقل میکند. او حتی اگر عمامه و لباس هم نداشت باز هم میشد حوزویبودنش را از شعرش دریافت.[۱۵]
جواد محقق
زکریا اخلاقی در میان علمایی که شأن شعری دارند از نظر زبان و جنس کار یکی از چهرههای استثنایی و ممتاز شعر حوزه است.[۱۵]
علیرضا قزوه
من خود را جزو ارادتمندان زکریا اخلاقی میدانم؛ چرا که او علاوه بر اینکه در حوزهٔ علمیه معلم است، معلم شعر هم است و برای شاعران انقلاب نیز معلم اخلاق است. متاسفانه امروز شاهد خودنمایی و نمایشدادن برخی از شاعران هستیم؛ در حالی که شاعرانی مانند اخلاقی اهل این حرفها نیستند و این ویژگی شاعران نسل او است. خواندن اشعار برخی جوانان حال خوبی به خواننده نمیدهد؛ اما اشعار اخلاقی را که میخوانیم، حال نشاط پیدا میکنیم. این در حالی است که رویکرد برخی از شعرای امروز ایران کمکم و بهتبع اروپا و امریکا، بهسمت هرزهنگاری و مسیل غیراخلاقی و شهوتانگیز و رقص و... حرکت میکند. در حالی که شعر از اساس توجه به تعالی انسان دارد. در غزل اگر اسم سه نفر را بهعنوان سرآمدان غزل امروز از من بخواهند، نام اخلاقی حتماً در میان آنهاست؛ زیرا غزل او سرشار از دایرهٔ واژگان عالی، ترکیبات تازه و مضمون اخلاقگراست.[۱۵]
مرتضی امیری
یکی دیگر از کارهای مهم اخلاقی تلفیق میان حوزه و شعر و ادب است و حتماً تاریخ شعر اخلاقی را فراموش نخواهد کرد، زیرا تاریخ با فراموشنکردن او میخواهد سهمشناسی خود را اعلام کند. سهم اخلاقی در تاریخ شعر مختص خودش نیست، بلکه سهم شعر انقلاب اسلامی است. مرتضی امیری میگوید: روزی با اخلاقی مشغول قدمزدن بودیم که من بیتی را خلقالساعه تقدیم او کردم و گفتم: این کیست که اینگونه شبیه خُم بادهست / سهراب سپهریست که عمامه نهادهست! خدمتی که شعر اخلاقی به موسیقیِ شعر فارسی کرده است، بسیار مهم است. انتخاب ردیفها و قافیهها و وزنهای بدیع و فوقالعاده و حسن مطلعهای سخت و نایاب که همواره در شعر او به چشم میآید. از محتوا و روح شعر اخلاقی که بگذریم، باید گفت در حوزهٔ پیکره خدمتی که شعر او به شعر انقلاب اسلامی کرده است درخور توجه است.[۱۵]
جواد محدثی خراسانی
حجتالاسلام زکریا اخلاقی با تمام آرامش و تواضع و سکوت رسانهای، از بیحاشیهترین شاعران انقلاب بهشمار میآید. او سهم عمدهای در شکلگیری پازل شعر انقلاب داشته است. اخلاقی با همان مجموعهٔ تبسمهای شرقی و رویکرد فلسفی و عرفانی در ذهن، و بهرهگیری از بدایع لفظی و موسیقی، خصوصا در کاربرد قوافی بدیع در حوزهٔ زبان، به جایگاه رفیع و تثبیتشدهای در شعر انقلاب دست یافت. شعرهای تبسمهای شرقی بعدها الگوی شاعران زیادی قرار گرفت؛ از شاعران روحانی تا شاعران علاقهمند به شعر عرفانی.[۱۵]
حمیدرضا شکارسری شاعر و منتقد ادبی ضمن بیان توجههای فرامتنی موجود در شعر اخلاقی، میگوید:
«رویکرد او در غزل، بذل توجه به غزل سنتی است و کارکردهای ناگهانی که از کلمات بهکار میبرد خواننده را به یاد شعر نو میاندازد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، هنگام مطالعهٔ شعر اخلاقی با رویکرد ایدئولوژیک شاعر آشنا خواهیم شد. هرچند این اتفاق خیلی زود روی نمیدهد. فضای کلی غزلهای اخلاقی ما را به یاد سبک هندی میاندازد. در حالی که بعد از خواندن تمام اشعار او میبینیم که اشعار در فضایی میان سبکهای هندی و عراقی قرار دارد؛ اما درکل، او تمایل بیشتری به سبک هندی دارد. اگر کلمات و اشارههای مستقیم او به وقایع و اتفاقات و مقولات سیاسی و اجتماعی و انقلابی را را از اشعار او جدا کنیم، لقب "سهراب سپهری غزل" برازنده او خواهد بود. این را میشود بهخاطر کارکرد کلمه، ترکیبسازی و فضای کلی شعر به او نسبت داد. البته احمد عزیزی هم چنین لقبی را میتواند داشته باشد. در پایان اینکه غزل اخلاقی را میتوان غزل فرازمانی و فرامکانی خواند که گرد اتفاقات سیاسی و اجتماعی روی آنها نمینشیند.»[۱۵]
دکتر محمدرضا روزبه نیز در بررسی شعر اخلاقی میگوید:
«مجموعه "تبسم های شرقی" دارای غزلهایی است که رد پا و تاثیر مردانی را در اوایل انقلاب و دهه ۶۰ نشان میدهد؛ ولی بعدها اخلاقی به سمت سبک و سیاق ویژهای حرکت کرد» و استاد ما جناب یوسفعلی میرشکاک در همان جلسه گفتهاند: « اشتغال به لفظ از ویژگیهای عمده شعر نصرالله مردانی است که مورد استفبال اخلاقی قرار گرفته است اما شعر اخلاقی دگردیسی پیدا کرده»[۱۳]
بیابان در بیابان طرحِ اقیانوس در دست است | و یک صحرا پر از گلهای نامحسوس در دست است | |
صدای پای نسلی در طلوعِ صبح پیچیدهست | و او را آخرینآیینهٔ مانوس در دست است | |
چه نزدیک است جنگلهای لاهوتی، نمی بینی؟ | تجلیهای دور از دستِ آن طاووس در دست است | |
من از این سمت میبینم سواری را و اسبی را | افقها سبز در سبزند و او فانوس در دست است | |
دو دستت را برآور رو به بارانها که میدانم | تو را انگشتری از جنسِ اقیانوس در دست است | |
شبی در خواب دیدم میرسد مردی به بالینم | که میگویند او را دستِ جالینوس در دست است | |
سحر از گریههای روشنِ همسایه فهمیدم | که کاری تازه در مضمونِ «یا قدوس» در دست است | |
در این اسرارِ آنسویی، خیالانگیز و کشفآمیز | نخستینشرح ما بر مَشرَبِ مانوس در دست است |
سبک زندگی و خلقیات
از زبان زکریا اخلاقی:«زندگی شاعرانه هر شاعر را باید در شعرهای او جستجو کرد. من زمزمههایم را در جایی آغاز کردم که همزبانی برایم نبود. وقتی نخستینشعرهایم را سرودم، جز یک پیرمرد بسیجی اهل ذوق ـ زنده یاد رمضانعلی گُلدون ـ کس دیگری نداشتم که آنها را برایش بخوانم. افتخار همسایگی با استاد بهجتی «شفق» هم زمانی نصیبم شد که داشتم میبد را ترک میکردم. قم هم که آمدم، دیگر تمایلی به رفتوآمد به مجامع ادبی نداشتم. سلوک من در شعر به تمام معنی یک سلوک فردی بود. من در آغاز تنها بودم، بعدها هم سعی کردم تنها باشم. تنهایی عرصهٔ تماشاهای شاعرانه است. البته سودمندی آن را برای سالهای شروع کار انکار نمیکنم.
نظر او درباره اشعارش
دوستان میگویند که سبک شعری من مختص خودش شده، با توجه به آن زبان خاصی که در شعرها هست و ارتباطی که با معلومات حوزوی وجود دارد. من سعی کردم مقداری شعرم صبغه صنفی و حوزوی به خودش بگیرد و در عین حال محدودیت هم ایجاد نکند، یعنی جوری نشود که از فضای شعر معاصر دور بشود؛ این خودش شاید باعث به وجود آمدن یک تشخصی در شعرها شده باشد، آنطوری که دوستان میگویند. بالاخره هر شاعری در یک فضایی تنفس میکند و با یک سری معانی و مفاهیمی سروکار دارد، با توجه به اینکه معارف فلسفی و عرفانی حوزوی خیلی ازلحاظ محتوایی میتواند به شعر کمک کند و زمینه خوبی است برای اینکه شاعر از آنها استفاده کند و در شعرش به کار بگیرد؛ شاید در شعرهای من هم تا آن اندازه که خودم مرتبط بودم با این معارف؛ البته خیلی عمیق در فلسفه و عرفان کار نکردم، ولی درعینحال تا این اندازهای که مرتبط بودم شاید در شعرها انعکاس یافته باشد و همین تشخصی که دوستان میگویند اگر هست از همین ناحیه است.[۴]
تأثیرپذیریها
دفتر تبسمهای شرقی اشعار اخلاقی را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول که غزلهای اوایل دههٔ شصت را در برمیگیرد و تکیه شاعر در این غزلها بیشتر به ترکیبسازیهای گاه بدیع و نو است. در این غزلها اخلاقی نیز مانند دیگر شاعران انقلاب در آن دوره، تاحدی تحت تأثیر نصرالله مردانی است:
آسمانی شده آوازهٔ پیروزیِ ما/ عشق گل کرده در آیینهٔ نوروزیِ ما. یا: گلِ سپیده زِ باغِ ستاره میجوشد/ صلای فجر زِ اوجِ مناره میجوشد.
به گفته خوداخلاقی: «پیش از تاثیرپذیری از نصرالله مردانی، رمضانعلی گلدون او را بسیار راهنما بود و مشفق. در ادامهٔ راه، در رشد و تحول زبان و تخیل و اندیشهٔ او، سهراب بیتاثیر نبوده است؛ همچنین تشویقهای بهجتی شفق».[۳]
استادان و شاگردان
در حوزهٔ میبد اسدالله امام، در یزد، فلاح و عجمین و مفیدیفر و در قم آقای پایانی، آقای اعتمادی، آقای وجدانی و آقای ستوده که سطوح عالی را خدمت این بزرگواران گذراندیم. درس خارج را هم خدمت حضرت آیتالله مکارم و آیتالله فاضل خواندیم و فلسفه را هم خدمت آیتالله اعرافی بودیم. من سیزده سال در قم بودم، سال ۱۳۷۵ به میبد بازگشتم و در حوزههای علمیه خواهران و برادران و حوزههای علمیه شهرهای همجوار میبد یعنی اردکان و احمدآباد مشغول به تدریس برخی علوم حوزوی و دانشگاهی شدم. الآن هم مشغول تدریس در حوزه هستم.[۱]
فیلمهای دربارهٔ او
مستند فیروزه، فصل یک، قسمت پنجم.[۱۷]
زکریا اخلاقی (قسمت اول)، تهیه کننده و کارگردان: حسن حبیب زاده، تهیه شده در سازمان هنری رسانهای اوج، سال ۱۳۹۲.
برشی از گفتگوها
«در شعریت یک شعر، علاوه بر بیان برتر، احساس برتر هم دخیل است. شاعر حقیقی کسی است که به افقهایی سفر کرده و در کشف روابطِ مثالیِ اشیا به حقایقی دست مییابد که دیگران از آن بیبهرهاند. خبرهایی که او از این تکاپو با خود میآورد، همواره برای مخاطبان تازگی خواهد داشت. اگر اثری بیبهره از این شهودها و این سفر روحانی (جوهرهٔ شعر) دلها را میرباید، باشد، صرفا معماری کلمات است و یک صنعت که ممکن است هوشربا باشد اما دلربا نیست.»
جوایز و افتخارات
زکریا اخلاقی توانسته در سال ۱۳۷۹ عنوان شاعر برگزیدهٔ ۲۰ سال دفاع مقدس را به خود اختصاص دهد. همچنین در دهمینکنگرهٔ شعر و قصهٔ طلاب، عنوان شاعر برتر حوزه را از آن خود کند. اخلاقی در جشنوارههای اول تا سوم فجر نیز بهعنوان شاعر برگزیده انتخاب شده است.[۱۸]
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر او
تنها دفتر شعر زکریا اخلاقی تبسمهای شرقی است. بخش اول غزلهای این دفتر بیشتر دارای ترکیبسازیهای گاه بدیع و نو است و شاعر تحت تأثیر نصرالله مردانی. اخلاقی در بخش دوم شعرهای به تشخص شعری بیشتری رسیده است. او در این غزلها رویکردی عرفانی دارد و همچنین از اصطلاحات فقهی و فلسفی کارکرد نسبتاً خوبی گرفته است: ای بلوغ شاخهها در اشتهای ما تصرف کن/ از میان سبزها، سیب تجلی را تعارف کن
گروه سوم از غزلهای زکریا اخلاقی غزلهای منتشر نشدۀ اوست که گهگاه در نشریات یا دیدار شاعران با رهبری از او شنیده میشود. این غزلها نسبت به غزلهای پیشین بسیار خاصتر و پختهتر هستند.[۱۲]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «گفتگوی صمیمانه من و استاد زکریا اخلاقی از دوران زندگی این شاعر معاصر».
- ↑ «مروری بر زندگی».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «شهرستان ادب».
- ↑ ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ ۴٫۱۱ ۴٫۱۲ ۴٫۱۳ ۴٫۱۴ «زکریا اخلاقی: نهادهای فرهنگی بخشی از هزینههایشان را در راه ارتقای شعر و ادبیات صرف کنند».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ «جلسات شاعران با رهبر انقلاب چراغ شعر را روشن نگاه داشته است».
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «زکریا اخلاقی: شاعران موفق برای مردم شعر میسرایند - خبرآنلاین».
- ↑ «اصل ممیزی کتاب انکارناپذیر است».
- ↑ «زکریا اخلاقی، شاعر تبسم های شرقی».
- ↑ «بزرگداشت زکریا اخلاقی برگزار شد/ پرچمدار شعر حوزه».
- ↑ «خانواده شهید مصطفی صدرزاده و زکریا اخلاقی تجلیل شدند».
- ↑ «تجلیل از "زکریا اخلاقی" در کنگره سراسری شعر دفاع مقدس».
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ «پنجرهای به شعر زکریا اخلاقی».
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ ۱۳٫۴ ۱۳٫۵ ۱۳٫۶ ««مانیفست شعر عرفانی امروز» با نگاهی به غزل زکریا اخلاقی - شهرستان ادب».
- ↑ «پنجم اسفند۹۴ ـ زکریا اخلاقی».
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ ۱۵٫۴ ۱۵٫۵ ۱۵٫۶ «زکریا اخلاقی سهراب سپهری معمم و انقلابی دوران ماست».
- ↑ «قدر آقایی اخلاقی را میدانند».
- ↑ «مستند فیروزه».
- ↑ «زکریا اخلاقی».