صادق هدایت روشن‌فکر، داستان‌نویس، منتقدادبی، مترجم و پژوهشگر زبان پهلوی، و ادبیات فولکلور، روزنامه‌نگار و نمایشنامه‌نویس بود.

صادق هدایت

زادروز ۲۸بهمن۱۲۸۱
تهران
پدر و مادر هدایت قلی‌خان اعتضاد‌الملک و زیور‌الملوک
مرگ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰
پاریس
علت مرگ خودکشی
جایگاه خاکسپاری گورستان پرلاشز در پاریس
کتاب‌ها بوف کور، سگ ولگرد
نمایشنامه‌ها پروین دختر ساسان
شریک(های)
زندگی
ماری ترز
اثرپذیرفته از ادبیات اروپا، خصوصاً فرانسه
صادق در کنار برادران
* * * * *

از میان خاطره‌‌ها

«ژان دو لاری ویر»

نقل از هدایت:

زندگی و یادگار

سال‌شمار زندگی هدایت

  • ۱۲۸۱: تولد در شب سه‌شنبه ۲۸بهمن در تهران.
  • ۱۲۸۷: آغاز تحصیل در مدرسه علمیه.
  • ۱۳۰۰: اعزام به فرانسه.
  • ۱۳۰۳: نشر کتاب‌های رباعیات عمر خیام و انسان و حیوان.
  • ۱۳۰۴: فارغ‌التحصیلی از مدرسه «سن لوئی».
  • ۱۳۰۵: اعزام به بلژیک در آبان‌ماه و نام‌نویسی در آموزشگاه عالی مهندسین در رشتهٔ راه و ساختمان.
  • ۱۳۰۶: کتاب فوائد گیاه‌خواری در برلن و زنده‌به‌گور در تهران به چاپ رسید.
  • ۱۳۰۷: نخستین اقدام به خودکشی.
  • ۱۳۰۹: بازگشت به ایران پیش از به پایان‌بردن تحصیلات. آغاز خدمت در بانک ملی ایران و انتشار کتاب پروین دختر ساسان و افسانهٔ آفرینش.
  • ۱۳۱۰: انتشار اوسانه و سایهٔ مغول. مرداد‌ماه از خدمت بانک ملی استعفا داد و اصفهان نصف جهان او در تهران به چاپ رسید.
  • ۱۳۱۱: شهریور‌ماه وارد خدمت ادارهٔ کل تجارت شد و مجموعهٔ داستان سه قطره خون او به چاپ رسید.
  • ۱۳۱۲: سایه‌روشن، نیرنگستان، علویه خانم و مازیار منتشر شد.
  • ۱۳۱۳: تشکیل گروه چهار نفری ربعه. (هدایت، مجتبی مینوی، بزرگ علوی و مسعود فرزاد) انتشار ترانه‌های خیام. در شانزدهم دی‌ماه وارد خدمت آژانس پارس شد. انتشار وغ‌وغ ساهاب با مسعود فرزاد در تهران.
  • ۱۳۱۴: از آژانس پارس استعفا داد.
  • ۱۳۱۵: استخدام در شرکت سهامی کل ساختمان. سفر به هندوستان. فراگیری زبان پهلوی. انتشار بوف کور با خط خود به صورت پلی‌کپی.
  • ۱۳۱۶: بار دیگر اشتغال در بانک ملی به سمت متصدی خرید و فروش ارز.
  • ۱۳۱۷: همکاری با مجلهٔ موسیقی به مدیری سرگرد مین‌باشیان تا تعطیل‌شدن آن در سال ۱۳۲۰. استعفا از بانک ملی.
  • ۱۳۱۸: انتشار «گجسته ابالیش» که از متن پهلوی ترجمه کرده‌بود.
  • ۱۳۲۰: آغاز همکاری با دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران به عنوان مترجم.
  • ۱۳۲۱: انتشار مجموعهٔ داستان سگ ولگرد در تهران.
  • ۱۳۲۲: انتشار داستان آب زندگی. انتشار گزارش گمان‌شکن و کارنامه اردشیر پاپکان، ترجمه‌شده از متن پهلوی.
  • ۱۳۲۳: انتشار زند وهمن یسن، ترجمه از متن پهلوی. انتشار مجموعهٔ ولنگاری.
  • ۱۳۲۴: عضویت در انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی. پیوستن به هیئت تحریریهٔ مجلهٔ پیام نو. آبان: برگزاری مجلس بزرگداشت هدایت در انجمن روابط ایران و شوروی. آذر: سفر به شوروی برای شرکت در جشن بیست‌و‌پنجمین سال تأسیس دانشگاه دولتی آسیای میانه به همراه هیئتی از جمله دکتر علی‌اکبر سیاسی.
  • ۱۳۲۵: تشکیل‌شدن کنگرهٔ نویسندگان و گویندگان ایران با شرکت هدایت.
  • ۱۳۲۷: انتشار «گروه محکومین» به‌ اتفاق حسن قائمیان.
  • ۱۳۲۸: دعوت از هدایت برای شرکت در کنگره جهانی هواداران صلح. پاسخ منفی هدایت به این دعوت.
  • ۱۳۲۹: انتشار کتاب «مسخ» به اتفاق حسن قائمیان. عزیمت به فرانسه.
  • ۱۳۳۰: خودکشی در نیمهٔ دوم فروردین در سن چهل‌وهشت‌سالگی، با گاز در پاریس. خاک‌سپاری در ۲۷ فروردین در گورستان پرلاشز پاریس.

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

من همان‌قدر از شرح حال خودم رَم می‌کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به‌درد چه‌کسی می‌خورد؟ اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد. اگرچه از شما چه پنهان گرچه از شما چه پنهان، بارها با منجمین مشورت کرده‌ام، اما پیش‌بینی‌ آن‌ها هیچ‌گاه حقیقت نداشته‌. اگر برای علاقهٔ خوانندگان است، باید اول مراجعه به آرای عمومی آن‌ها کرد... از این گذشته شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای دربرندارد. نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام. بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت روبرو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام، همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند، به‌طوری که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است. روی هم رفته، موجود وازدهٔ بی‌مصرف، قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد. [۲]

شخصیت و اندیشه

به نقل از ونسان مونتی:

هدایت کمتر راز درونش را پیش کسی می‌گشود، مگر بعضی مواقع نادر که درددل می‌کرد و یا مواقعی که مطالعهٔ اثر تازهٔ نویسندهٔ دیگری اورا به‌وجد می‌آورد و تا دوستان خود را در شادی‌ای که از یافتن این اثر به او دست داده‌بود سهیم نمی‌کرد، آرام نمی‌نشست. او دوستان بالنسبه زیادی داشت که قادر به فهمیدن او بودند. بسیار فروتن بود و تنفر داشت که کسی بی‌اجازهٔ او، نام او و یا نام آثار او را به‌کار ببرد. بذله‌گو بود، استعداد عجیبی داشت که برخی از صحنه‌های زندگی را مضحک جلوه دهد و نقطهٔ ضعف اشخاص را بیابد. ولی بیشتر وقت‌ها یک دورهٔ گرفتگی و نومیدی وصف ناپذیری را طی می‌کرد. لا وجود ظاهر لا‌ابالی، بسیار منظم بود. اتاق خود را به دقت مرتب می‌کرد. همیشه به نامه‌ها پاسخ می‌داد و می‌دانست چگونه خرج خود را تنظیم کند. یکی از خصایص برجستهٔ او، دلسوزی نسبت به حیوانات بود. معتقد بود که هیچ‌کس حق ندارد آن‌ها را از زندگی محروم کند. شاید به همین سبب بود که گیاهخوار مانده‌بود. به سگ که در سرزمین اسلامی نجس شمرده می‌شود، نان و ماست می‌داد و این حیوان را موضوع داستانی به نام «سگ ولگرد» قرار داده‌است. گربه را بسیار دوست و گرامی می‌داشت و همیشه یک گربه به‌روی میزش بود. موسیقی را بسیار دوست می‌داشت. یکی از داستان‌های او به نام «لاله» به پرویز محمود در تهیهٔ یک سمفونی الهام بخشید.[۳]


دربارهٔ رویکرد هدایت به ایران، عمدهٔ نظرات در تأیید میهن‌دوستی اوست. به باور ونسان مونتی:

صادق هدایت یک ایرانی وطن‌پرست بود، شیفتهٔ این کشور بود و وطنش را بیشتر از هر چیزی دوست داشت. وطن‌پستی او هیچ ارتباطی با هیاهو و خودخواهی نداشت، وطن‌پرستی او به‌ معنای خاصی بود. وطن در نظر او فقط کوه و جنگ و دشت و بیابان و شهرها نبود. او اگر وطنش را دوست داشت، مردمان آن را دوست داشت، مردمی که در این سرزمین زندگی می‌کرد و بی‌گناه در فقر و مذلت و ستم‌کشی به‌سر می‌بردند. هدایت در آثار خود دلش با آن‌هاست و آن‌ها را می‌شناسد، شریک دردشان است و می‌کوشد دردها و کیف‌های آن‌ها را برای خوانندگان خود جلوه‌گر سازد. علاقهٔ او به گذشته نیز از همین نظر است.[۴]

در رابطه با اضطراب روحی هدایت و زیست خیامی او، باید به حرف خود نویسده رجوع کرد که در کتاب «ترانه‌های خیام» می‌گوید:

راز آفرینش در زندگی از ازل، نوشته، گردش دوران، ذرات گردنده، هرچه باداباد هیچ است، دم را دریابیم.[۵]

همچنین او در کتاب «گروه محکومین و پیام کافکا» در رابطه با کافکا چنین باور دارد:

کافکا بیش از دیگران احساس تندی از سردی دنیا دارد، ولیکن نه می‌تواند این سردی را از خود براند و نه به آن خو کند... او به‌جای این‌که از این فضای یخ‌زده بگریزد و در حرارت کانون خانوادگی پناهنده شود، به‌سوی سرمای فلج‌کننده، به‌سوی خاموشی جاودان و تهی بی‌پایان می‌رود و دلیرانه اره خود را می‌پیماید.[۶] هرگاه کافکا تن خود را به مرگ می‌سپارد برای این است که از فریب‌های زندگی گمراه نشود و به‌جز ستایش «پوچ» زیر بار چیز دیگر نمی‌رود. آیا چنین نتیجه‌ای می‌ةوان گرفت جز این‌که برای انسان هیچ راه در رو نیست و امیدی هم وجود ندارد؟[۷] انسان با جسم خود حس می‌کند که محدود و جداست و گاهی بدبخت می‌باشد. نه‌تنها باید با جسمی هم‌منزل شد، بلکه از همه بدتر یک جسم پست پلید است که پستی آن نسبی نیست، بلکه مطلق می‌باشد و به ما چسپیده است.[۸]

هدایت در نامه‌ای به محمدعلی جمال‌زاده به تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۲۷، یعنی کم‌تر سه‌سال پیش از خودکشی‌اش، چنین می‌نویسد:

حرف سر این است که از هرکاری زده و خسته و بیزارم و اعصابم خرد شده. مثل یک محکوم و شاید بدتر از آن شب را به روز می‌آورم و حوصله همه‌چیز را ازدست‌داده‌ام. نه می‌توانم دیگر تشویق بشوم و نه دلداری پیدا کنم و نه خود را گول بزنم. وانگهی میان محیط و زندگی و مخلفات دیگر ما ورطهٔ وحشتناکی تولید شده که حرف یکدیگر را نمی‌توانیم بفهمیم.[۹]

به گفتهٔ ونسان مونتی، فکر مرگ همیشه در سر او بود. بیشتر داستان‌هایش با مرگ کسی ختم می‌کرد و در آن پایان غم‌انگیز داستان‌ها که پیش‌بینی هم نشد‌ه‌است، در نظر خواننده امری اجتناب‌ناپذیر جلوه داده‌ می‌شود. [۱۰]

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

هدایت از چشم دیگران

نیما یوشیج

نیما یوشیج، در نامه‌ای به تاریخ زمستان ۱۳۱۵، به هدایت چنین می‌نویسد:

 

دوست عزیز! چندتا کتابی را که توسط «بزرگ علوی» فرستاده‌بودید، خواندم. شما فقط یک خطای بزرگ مرتکب شده‌اید. این قبیل کتاب‌ها، مثل «چمدان» و «وغ‌وغ ساهاب» به اندازهٔ فهم و شعور ملت ما نیست. این دوره که به ما می‌گویند ابنای آن هستیم، از خیلی جهات، که اساس آن مربوط به شرایط اقتصادی و مادی است، فاقد این مزیت است. شما با این نوول‌ها که انسان میل می‌کند تمام آن را بخواند، برای مرده‌ها، بی‌همه‌چیزها روی قبرشان چیزهایی راجع به زندگی و همه‌چیز ساخته‌اید. گربه را با زین طلا زین کرده‌اید، درصورتی که حیوان از این رَم می‌کند. بدین جهت اظهار نظر در خصوص نوول‌های شما نمی‌کنم. این‌ کار خیلی زود است. فقط برای خود ما می‌تواند بی‌معنی نباشد. به‌طور کلی و اساسی در نوول‌های شما انسان به‌ سلطهٔ قوی و احساسات و فانتزی‌های شخصی برمی‌خورد. فکری که انسان می‌کند در خصوص پیدایش و تحول آن‌هاست. ولی در شکل کامل و سایر موارد مختلف را می‌توان به‌طور دقیق‌تر در تحت‌‌نظر گذاشت.[۱۱]

محمدعلی جمال‌زاده

جمال‌زاده در نامه‌ای به محمود کتیرانی می‌نویسد:

 

این کندوکاو در جزییات زندگانی نویسندگان از عادات فرنگی‌هاست و در عادات و رسوم ما مشرق‌زمینی‌ها زیاد دیده نشده‌است و شاید بهتر هم همین باشد. من معتقدم که آثار و کتاب‌های هدایت بهترین معرف او هستند و جوهر و چکیده روح او در کتاب‌هایش است و این همه جستجو در جزییات زندگی او زیاد معنی و لزومی ندارد. باید به گفته‌ پرداخت و زیاد در پی گوینده نبود.

من معتقدم اگر در آخرین ایام عمرش، صادق هدایت در پاریس با اشخاص بهتر و مرتب‌تری نشست‌وبرخاست پیدا کرده‌بود، که اهل خمر و دود و غیره نباشند، خودکشی نمی‌کرد(یا شاید نمی‌کرد.)[۱۲]

پرویز ناتل خانلری

 

از صادق هدایت شروع می‌کنم. نویسنده‌ای بی‌شک از نام‌آورترین نویسندگان این سال‌های اخیر است و آن «شاهکار» آخرین او پرده‌ٔ ابهامی بر زندگانیش کشید که شاید اگر به‌ همین منوال پیش برویم، در فاصله‌ای دورتر، او جز افسانه‌ها قرار گیرد. نام صادق هدایت در پاره‌ای از نقاط گیتی به‌ عنوان معرف شیوهٔ نوین داستان‌سرایی و قصه‌نویسی در ایران نزد همگان شناخته‌ شده‌است.[۱۳]

دیدگاه مجتبی مینوی دررابطه با گروه ربعه و هدایت

 
صادق هدایت همراه با مجتبی مینوی، شاه عبدالعظیم، ۱۹۳۳ میلادی
 

بیست‌سال پیش بود که آن دایره در وجود آمد، دایره‌ای که اسمش را ربعه گذاشتیم. این اسم یک نوع دهن کجی بود به آن جماعتی که ایشان را به اسم ادبای سبعه می‌شناختیم. هم آن‌ها از هفت نفر بیشتر بودند و هم ما از چهار نفر، اما آن‌ها هزار و هزار دل داشتند. درحالی که ما یگانه بودیم، هر یک از ما شخصیت خود را داشت و زیر بار رئیس نمی‌رفتیم، اما در حب و هنر هم‌رأی بودیم و در خیلی از جنبه‌ها اشتراک و شباهت داشتیم. اجتماع ما غالباً در قهوه‌خانه‌ها و رستوران اتفاق می‌افتاد و این را از مقولهٔ تجاهر به فسق نشمارید، ماهی مشروب‌های قوی‌تر از آب هم بی‌پرده‌پوشی می‌نوشیدیم... ما شاید آن روزگار گمان می‌کردیم که چون قدر مقام نویسندگی هدایت را می‌شناسیم، او را تشویق می‌کنیم، اما حقیقت مطلب این بود که او موجب تشویق ما بود و در هر یک از ما لیاقتی می‌یافت، آن را به‌کار می‌انداخت.[۱۴]

غلام‌حسین یوسفی

 

داستان‌های هدایت را که می‌خوانیم، زندگی در نظرمان دگرگون می‌شود. از روزگار نوجوانی، برخی از ایام زندگانی من نیز مانند بسیاری از افراد نسل ما با خواندن آثار صادق هدایت و تأمل در آن‌ها بارور شده‌است. از این رو له او بسیار به او مدیونیم که به ساعات زیادی از حیات ما روح و معنی بخشیده‌است. اگر امروز برخی از جلوه‌های فریبندهٔ زندگی، برای کسانی از ما چندان جاذبه‌ای ندارد، شاید این حالت تاحدودی نتیجهٔ انس با هدایت است که از آن سال‌ها، چشم ما را به افق وسیع اندیشه، آزادگی، انسان‌دوستی و همت بلند می‌گشود و به‌قدر استعداد خود از آثارش کسب فیض می‌کردیم.[۱۵]

یوسف اسحاق‌پور

 

«کسانی هستند که از بیست‌سالگی شروع به جان‌کندن می‌کنند.» این حرف صادق هدایت است، بزرگ‌ترین نویسندهٔ ایران نوین، کسی که درست شرح همین جان‌کندن را نوشته‌است. همهٔ جادو و جنبلی که کرده‌اند تا مگر آفت هدایت به‌ جان کسی نزند و خودکشی‌اش یک امر شخصی تلقی شود، برای این‌ بوده که نخواسته‌اند همین نکته را ببینند: از زندگی بیزار بود، وجودش اشکال داشت، دیوانه بود، انحراف داشت، بازماندهٔ گروهی بود که دورانش به سر رسیده‌بود. خوب، که چه؟ هر اثری همین است؛ هر اثری بازتاب طنین غیرشخصی‌ترین عناصر زندگی آدمی در قالب فردی‌ترین و مخفی‌ترین آن‌هاست. منتها هدایت زنده‌به‌گور فردی به معنای دقیق کلمه نبود.[۱۶]

سهیلا شهشهانی

 

صادق هدایت پایه‌گذار رشتهٔ انسان‌شناسی در ایران بود. او به‌طور منظم شروع به گردآوری ترانه‌های عامیانه و قصه و لالایی و بازی بچه‌ها و عقاید عامیانه و بالاخره تهیه و نشر یک طرح برای گردآوری فولکلور و روش تحقیق کرد. این فعالیت‌ها را هدایت طی چهارده‌سال در سه نوشته‌ٔ مهم به رشتهٔ تحریر درآورد.[۱۷] در درون نوشته‌های هدایت اشاراتی می‌بینیم که نشانهٔ اطلاع او از برخی نوشته‌ها و مکاتب رشتهٔ انسان‌شناسی است. او مستقیماً از «ادوارد تایلر» انگلیسی(پایه‌گذار انسان‌شناسی و مکتب تحول‌گرا) یاد می‌کند و نقل‌قولی از کتاب «فرهنگ بدوی» او راجع‌به بازماندن آداب و رسوم «تمدن پست» در درون «تمدن عالی» می‌آورد.[۱۸]


نگاه هدایت به خود و آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

مجتبی مینوی

 
متنی که هدایت در ابتدای بوف کور تقدیم‌شده به مجتبی مینوی نوشته‌است.

از گوشت سگ حروم‌ترت. بمبئی ۱۸آوریل۳۷. ۱۰ ماه می واصل شد. لندن. مینوی.
 

همین دوست و آشنایی‌هایی که در لندن نشسته‌اند... تو بحبوحهٔ جنگ... آثای مینوی. آقای فرزاد. اول مینوی، بعد هم فرزاد... تو مخ لندن بست نشسته‌اند، معنی همکاری با انگلیسی‌ها را هم خوب می‌دانند و تازه سه‌قورت و نیم‌شان هم باقیست... آن‌وقت‌ها مینوی سنگ هیتلر را به سینه می‌زد. وقیحانه مجیز گوبلز را می‌گفت. حالا جیره‌خوار چرچیل شده‌است و چطور توجیه بکنند که چرا تو گُه غلطیده‌اند؟[۱۹]

سیمای صادق هدایت

آن‌طور که در تصاویر مشاهده می‌شود، قامن صادق هدایت متوسط و اندامی بسیار باریک داشت. او عینک می‌زد و همیشه سیگاری بین انگشتانش بود. او حالت خونسرد، قیافهٔ تودار، ضاهر بی‌قید خود را همیشه حفظ می‌کرد، به‌طوری گفته می‌شود «هیچ چیزی که توجه ما را به خود جلب کند، در او نیست. مگر شاید در نظر دوستان صمیمیش که در او نوعی گیرندگی و زیبایی می‌دیدند.»[۲۰]
از نظر پرویز ناتل خانلری، روی‌هم‌رفته، قیافهٔ سمپاتیک و گیرایی داشت. از لحاظ لباس پوشیدن . آرایش ظاهری بدون این‌که هیچ تعمد خاصی در این کار داشته‌باشد یا قیدی را بر خود تحمیل کند، مرد بسیار مرتب و پاکیزه‌‌ای بود. لباس‌هایی که می‌پوشید، لباس شیک نبود، اما لباس مرتبی بود. در لباس پوشیدن نظم و ترتیب خاصی را پیاده می‌کرد که از نظم و ترتیب کلی او در حرکاتش ناشی می‌شد.[۲۱]

منزلی که در آن زندگی می‌کرد

تاثیرپذیری‌ها

آیا هدایت از محمدعلی جمال‌زاده تأثیر پذیرفته‌بود؟

پیش از هدایت، جمال‌زاده، در کتاب «یکیبود یکی نبود» خود، نویسندگان را به به‌کاربردن اصطلاحات عامیانه و نثر حکایتی توصیه کرده‌بود. لذا این فکر در برخی از اهالی ادبیات به‌وجود آمد که صادق هدایت، که در آثارش از این موارد بهره‌ برده‌بود، متأثر از جمال‌زاده است. این در حالی است که آثار هدایت مستقلاً محصول ذوق وابتکار شخصی، توجه او به زندگانی طبقهٔ پایین اجتماع، همدلی او با اکثریت محروم، علاقهٔ باطنی او به ایران و زبان و تمدن ایران باستان، شیفتگی او به زیبایی و سادگی زبان جاری و واکنش او بر ضد خرافات و کهنه‌پرستی اوست.ادب‌پژوهان نشان داده‌اند که هدایت هیچ‌گاه بر آن نبود که به‌طور تصنعی خود را وارد شیوهٔ خاصی از نویسندگی، شیوه‌ای که توسط دیگران توصیه شده‌باشد، کند. همچنین «هانری گریوزلا» صریحاً این فکر را که بین کار صادق هدایت و محمدعلی جمال‌زاده ارتباطی موجود باشد، رد می‌کند و باور دارد که «جمال‌زاده یک نمود کم‌وبیش مجزایی بوده‌است.» سپس هدایت را بنیان‌گذار مکتب نوین داستان نویسی در ایران معرفی می‌کند و نفوذ او را به‌ عنوان تنها عامل مؤثر در روش‌ داستان‌نویسی ایران مسلم می‌شناسد.[۲۲]

سفرها

سفر به هند

سفر به ازبکستان

فیلم ساخته شده براساس

جایزه‌ای ادبی به نام هدایت

این برنامه به همت نشر هنوز و جهانگیر هدایت از سال 81 آغاز به کار کرد شرکت کنندگان آثار ادبی خود را از اول خرداد تا آخر آبان ماه به دفتر این مراسم ارسال می‌کنند و جوایز نفرات برتر در روز ۲۸بهمن (سالروز تولد هدایت) اهدا می‌شود.

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

سبک نثر هدایت، ادامهٔ طبیعی تکوین نثر فارسی از لحن متون کهن به زبان عهد مشروطه و از زبان این دوره به زبان معاصر بود. سادگی و توجه به زبان عامیانه، ویژگی بارز و برجستهٔ آثار هدایت است. به‌ باور سیروس شمیسا، در کار هدایت، عبارت‌پردازی و جمله‌سازی و هنرنمایی نیست. او به‌کسی اقتدا نمی‌کند، برای پروراندن مطلب، آیه و حدیث و شعر نمی‌آورد. نیک و بد هرچه هست، از خود اوست و آن‌چه را که به گفتن احتیاج دارد، ساده و روشن بیان می‌کند.[۲۳]
به باور پرویز ناتل خانلری، به‌ دلیل همین توجه به سادگی است که در نوشته‌های هدایت به‌ندرت به مترادفات و مکررات برمی‌خوریم. نویسنده در کارهایش می‌کوشد که همان کلمهٔ لازم را پیدا کند و روی کاغذ بیاورد. او معتقد است که وجه تمایز هدایت از دیگر نویسندگان هم‌زمانش، این است که هدایت عبارت‌پرداز نیست. [۲۴]
دیگر ویژگی مهم نثر هدایت، تناسبی است که وی بین درون‌مایه و سبک نثر داستان رعایت می‌کند. به‌عنوان مثال، در داستان طنز «میهن‌پرست»، نخستین بندهای داستان که به معرفی «سیدنصرالله» اختصاص دارد، تدارکی حساب شده‌است، برای لحنی که در سراسر داستان حفظ شده‌است. این وحدت لحن که جنبهٔ روایی داستان را تقویت می‌کند، ذهن خواننده را به زمینه‌های اجتماعی داستان نیز معطوف می‌کند. در این بخش از داستان، هدایت با انتخاب تعابیر کنایی و ترفندهای لفظی و کاربرد مفردات و ترکیبات ادیبانه و عامیانه دربرابر خودنمایی زبان «سیدنصر‌الله» که لغات عربی را با مخرج صحیح و اصیل استعمال می‌کند، «شک و تردید از معلومات خود در ذهن مستمعین باقی نمی‌گذارد»، نوعی بدیل و نقیضه ساخته‌است.[۲۴]
آثار صادق هدایت مملو از لطیفه‌های تند و شوخی‌های نیش‌دار است. در آثار او بیزاری از ابتذال و میل به ردکردن عقاید جاری دیده می‌شود. در آثار او می‌توان حملات کم‌وبیش سختی به مسائلی که عموماً در آن زمان مورد توجهٔ عامهٔ مردم است، استخراج کرد. [۲۵]
به‌طور کلی ویژگی‌های نثر هدایت، چنین است:

  1. هدایت همچون نویسندگان معاصر دیگر، از زبان عامیانه استفاده کرده‌است و به‌خصوص برخی واژگان عامیانه نثرش غرابتی خاص برای خواننده دارد.
  2. شخصیت‌های روشنفکر هدایت بیشتر به‌ زبانی شاعرانه که در آن واژگان فرنگی کم نیست و پر از ابهامات فلسفی و پوچی است، سخن می‌گویند.
  3. توصیفات نثر هدایت بیشتر بر شخصیت و فضاسازی متمرکز است و ویژگی اصلی هر دو تیرگی است.
  4. یکی از ویژگی‌های مهم فکری در نثر هدایت، کاربرد مؤلفه‌های ابهام‌زا است که نشان از تردید‌های ذهنی او دارد.
  5. در نثر هدایت همه‌گونه تکرار از حرف، واژه و جمله و به‌ خصوص عددبه چشم می‌خورد.
  6. نحو نثر هدایت در مجموع ساده، اما نمونه‌های نسبتاً زیادی از نارسایی‌های زبانی به چشم می‌خورد.
  7. نثر هدایت، به‌ خصوص در بوف کور، سه قطره خون و زنده‌به‌گور شاعرانه است. تشبیه، اسناد مجازی، استعاره‌های رمزی و نوعی متناقض‌نما، مهم‌ترین عناصر شاعرانهٔ نثر هدایت است. [۲۶]

آثار

منابع‌شناسی

بررسی چند اثر هدایت

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تجدید چاپ‌ها

با سانسور

تجدید چاپ‌های فراوان

نگاه

پانویس

  1. فرزانه، آشنایی با صادق هدایت، ۳۴ و ۳۵.
  2. دهباشی، یاد صادق هدایت، ۱۹.
  3. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۱۸ تا ۲۱.
  4. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۴۰.
  5. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۴۲.
  6. هدایت، گروه محکومین و پیام کافکا، ۳۳.
  7. هدایت، گروه محکومین و پیام کافکا، ۳۵.
  8. هدایت، گروه محکومین و پیام کافکا، ۳۹.
  9. بهارلو، نامه‌های صادق هدایت، ۲۴۰.
  10. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۴۷.
  11. طاهباز، بوف کور (دربارهٔ زندگی و هنر صادف هدایت)، ۲۲۳ و ۲۲۴.
  12. فرزانه، آشنایی با صادق هدایت، ۱۹ و ۲۰.
  13. دهباشی، یاد صادق هدایت، ۲۱۱.
  14. دهباشی، یاد صادق هدایت، ۲۵۳ و ۲۵۴.
  15. دهباشی، یاد صادق هدایت، ۱۶۳ و ۱۶۴.
  16. دهباشی، یاد صادق هدایت، ۱۰۱.
  17. دهباشی، یاد صادق هدایت، ۵۱.
  18. دهباشی، یاد صادق هدایت، ۵۵.
  19. فرزانه، آشنایی با صادق هدایت، ۲۴ و ۲۵.
  20. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۱۸.
  21. دهباشی، یاد صادق هدایت، ۲۱۴.
  22. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۲۷.
  23. آتش‌سودا، محمدعلی. سبک نثر داستانی هدایت. ۱۳ و ۱۴. 
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ آتش‌سودا، محمدعلی. سبک نثر داستانی هدایت. ۱۴. 
  25. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۳۶.
  26. آتش‌سودا، محمدعلی. سبک نثر داستانی هدایت. ۴۸. 

منابع

  1. فرزانه، مصطفی (۱۹۸۸). آشنایی با صادق هدایت. پاریس: بی‌نا. شابک ۲۹۵۰۱۷۴۴۳۴.
  2. مونتی، ونسان (۱۳۳۱). دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او. تهران: دنیای امروز.
  3. دهباشی، علی (۱۳۸۰). یاد صادق هدایت. تهران: ثالث. شابک ۹۶۴۷۲۳۰۶۰۵.
  4. بهارلو، محمد (۱۳۴۲). نامه‌های صادق هدایت. تهران: اوجا.
  5. هدایت، صادق؛ قائمیان، حسن (۱۳۴۲). گرو محکومین و پیام کافکا. تهران: امیرکبیر.
  6. طاهباز، سیروس (۱۳۷۶). بوف کور (دربارهٔ زندگی و هنر صادق هدایت). تهران: زریاب.
  7. آتش‌سودا، محمدعلی. «سبک نثر داستانی هدایت». پژوهش‌های نقد ادبی، ش. ۴ (پی‌درپی ۳۰) (زمستان ۱۳۹۶): ۱۱ تا ۴۸. 

پیوند به بیرون