خانهٔ ادریسی‌ها رمانی از غزاله علیزاده که نوشتن آن سال۱۳۶۹ به‌پایان رسید و نخستین بار در سال۱۳۷۰ منتشر شد. این اثر برندهٔ لوح زرین و دیپلم افتخار «جایزه بیست سال ادبیات داستان‌نویسی» شد و دو انتشاراتی تیراژه و توس تا سال ۱۳۷۷، جمعاً نزدیک به ۱۰هزار نسخه از آن را روانه بازار کردند.

خانهٔ ادریسی‌ها
ماجرای یک خانهٔ اشرافی
نویسندهغزاله علیزاده
ناشرانتشارات توس و انتشارات تیراژه
تاریخ نشر۱۳۷۰
شابک۹۶۴-۳۱۵-۵۱۳-۷
تعداد صفحات۶۲۷
موضوعانتقاد از مردسالاری، خشونت‌گرایی و فقر
زبانفارسی
* * * * *

علیزاده با موشکافیِ تمام، بدی‌ها و زشتی‌های اجتماعی وصف‌شده در رمان خانه‌ٔ ادریسی‌ها را کاویده و جنبه‌‌های مختلف آن را به‌تصویر کشیده‌ است. او از فقر، گرسنگی، فلاکت و بیچارگی و... سخن‌گفته و تصویری راستین و واقع‌گرایانه را از اجتماع ترسیم کرده‌ است؛ او مخصوصاً فقر و گرسنگی طبقهٔ پایین و فساد طبقهٔ اشراف را توصیف‌ کرده و از مردسالاری و خشونت به زنان، سخت انتقاد کرده و تمایلات فمینیستی خودش را ابراز کرده‌ است.

اگر اکنون نام خانهٔ ادریسی‌ها را شنیده‌اید

خلاصهٔ قصه

خانه‌ای که غزاله رمان کرده در عشق‌آباد است. خانه‌ای اشرافی با ساکنانی در حسرت عشق واقعی. همین را هم انقلابیون می‌گیرند تا زیستگاه فقرا کنند. هم واقع‌گراست و هم فراواقع‌گرا. اینکه اشراف‌زاده باشی و به‌ندرت روی خوش زندگی ببینی و اینکه فقیر باشی و با دخالت کسی یا کسانی، طعم اشراف‌زادگی بچشی، حتی شده برای چند صباحی. به‌هرروی، دورازباور نیست که در این میان قربانی هم بدهی و... .

خانهٔ‌ ادریسی‌ها به چه می‌پردازد؟

بی‌درنگ پس از پیروزی انقلاب بلشویکی، بازماندگان خانواده اشراف و پدرسالاری ادریسی‌ها که در خانه‌ای بزرگ و مجلٌل، همچون کاخ، زندگی می‌کنند، دستخوش بحران‌های طوفان‌آسای برخاسته از انقلاب می‌شوند: در خانه‌شان اشخاصی ناهمگن را جای می‌دهند که عموماً با آداب و رسوم زندگانی اشرافی آشنایی ندارند و درنتیجه آشفتگی‌ها برمی‌انگیزند و سرانجام هریک از گوشه‌ای فرامی‌روند.

«بروز آشفتگی در هیچ‌ خانه‌ای ناگهانی نیست، بین شکاف چوب‌ها، تای ملافه‌ها، درز دریچه‌ها و چین پرده‌ها غبار نرمی می‌نشیند. به انتظار بادی که از دری گشوده به خانه راه بیابد و اجزای پراکندگی را از کمین‌گاه آزاد کند. در خانهٔ ادریسی‌ها زندگی به روال همیشه بود.»


این آغاز روایت یک خانه است که هم موضوع نگاه نویسنده است و هم طرز نگاه او را از آن خود کرده‌ و هم منظره‌های اصلی روایت را معین می‌کند. و هم به ساخت صلیبی داستان بدل شده تا تصویر اصلی رمان را برای تعمیم به جامعه و جهان فراهم آورد. البته این آغاز، خود یادآور آغاز یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های جهان نیز هست و غزاله علیزاده به نشانهٔ ادای دین به آموزه‌هایی که از تجربه و سنت رمان جهان فراگرفته، بر حرمت آنا کارنین در این آغاز تأکید کرده است:[۱] همهٔ خانواده‌های خوشبخت به‌هم شبیه‌اند؛ اما تیره‌بختی یک خانواده بدبخت مخصوص به خود اوست. در خانه ابلونسکی همه چیز وارونه شده بود.

ساکنان خانهٔ ادریسی‌ها

خانم ادریسی: مادر خانواده، ادریسی و پیرزن است. مادر سه فرزند: پدر وهاب، لقا و رحیلا.
لقا: دوشیزه‌ای حدوداً چهل‌ساله که از مردان گریزان است و معمولاً در انزوای اتاق خود به نواختن پیانو مشغول است.
یاور: پیرمردی که از سال‌های دور پیشکار خانهٔ ادریسی‌هاست و بسیاری از رازهای خانهٔ ادریسی‌ها و ساکنان آن را در سینه دارد.

قهرمان شوکت: از اعضای اصلی آتشخانه در خانهٔ ادریسی‌ها که وظیفه‌ دارد نظم خانه را برقرار کند و همواره با لباس فرمی که مدال‌های مختلفی از عملیات‌های مختلفش از آن آویزان است حاضر می‌شود.

وهاب: پسری سی‌ساله که شکسته ‌شده است و بیشتر نشان می‌دهد، شانه‌های لاغری دارد و نوهٔ خانم ادریسی و برادرزاده لقا و رحیلاست. او در انگلستان درس‌خوانده و بسیار اهل مطالعه است و کتابخانه پروپیمانی هم دارد.

بودجه‌بندی کتاب

کتاب در نخستین چاپ به‌صورت دو جلدی منتشر شد؛ اما انتشارات توس از چاپ دوم کتاب را با حروف‌چینی جدید در یک مجلد چاپ کرده است. رمان در چهار بخش روایت می‌شود که هر بخش خود به فصول کوچک‌تری تقسیم می‌شوند:

بخش اول: سیزده فصل
بخش دوم: چهارده فصل
بخش سوم: هجده فصل
بخش چهارم: ده فصل.
 
متن تقدیم به‌قلم غزاله علیزاده

تقدیم به

غزاله علیزاده در آغاز کتاب با دست خط خود این کتاب را به مادرش تقدیم کرده‌ است:

«پیشکش به قدم‌های مادرم،‌ سرو سبز زندگی من که در پرورش ما قد سرفرازش کمان شد. آزاده‌ٔ بزرگ، برای‌اینکه زنده بمانم همیشه خرّم باش»
غزاله علیزاده
بیست‌وپنجم دی‌ماه۱۳۷۱

چرا خانهٔ ادریسی‌ها؟!

ساختار و نثر این رمان به‌گونه‌ای است که خواننده را به جهان که نویسنده ساخته‌ است می‌برد، این جهان ذهنی که به اعتقاد بسیار از منتقدان جهانی اسطوره‌ای است، برآمده از درد مشترک انسان‌ها یعنی جاودانگی است و عشق به‌مثابهٔ اکسیری که آدم را جاودانه می‌کند به خواننده شناسانده می‌شود. از سوی دیگر در جنبه‌ٔ واقع‌گرایانه‌ٔ رمان خواننده با بسیاری از دغدغه‌های مدرن مانند اختلافات طبقاتی بارز و حقوق پایمال‌شدهٔ زنان در جامعه درگیر می‌شود. با این اوصاف خواندن رمان علیزاده را می‌توان سفری در دغدغه‌های انسان امروزی از جنبه‌های مختلف تلقّی کرد.
جلال ستاری این رمان را یک رمان کاملاً اسطوره‌گون معرفی می‌کند و اعتقاد دارد که از معدود آثار ادبیات معاصر ایران است که نویسنده‌اش از اسطوره‌ها به‌شکل صحیحی برای روایت‌گری بهره برده‌‌ است. ستاری معتقد است در باطن خانهٔ ادریسی‌ها و به‌موازات آنچه در رویه می‌گذرد، نبض حیاتی که بسان رود خروشان در ژرفای خاک جاری است می‌تپد و همین نگرش نویسنده‌ است که او را به داستان جذب کرده و تا به آخر با آن همراه شده است.[۲] ستاری این لایه نهان را همانند نسج کهنه‌ای که با تار و پود عشق و رویا و کیمیا بافته‌ شده‌ است توصیف می‌کند و بعد به این اشاره می‌کند که اگر این گونه در رمان بنگریم گویی نگاره‌نمایی به دست گرفته‌ایم که با هر چرخش نگاره‌های گوناگون در برابر دیده‌گانمان به نمایش درمی‌آید. وی خمیرمایه کار را نیز چنین توصیف می‌کند: «من واژه‌ای گویاتر از شوق برای آن نمی‌یابم: شوق عشق، شوق حیات سرمدی، شوق رستاخیز که در پس هر مرگی است و خمیرمایهِ این جذبه و شوق اشتیاق بی‌گمان عشق است و بیهوده نیست که داستان در عشق‌آباد می‌گذرد در شارستان عشق.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

با ژرفای بیشتر، رمان را بخوانیم

داستان خانهٔ ادریسی‌ها

ماجرایی است از خانواده‌ای اشرافی در شهر عشق‌آباد که بعد از انقلاب بلشویکی، انقلابیون برای تصرف به خانه آن‌ها می‌آیند. انقلابیون گرفتن حق فقرا و مظلومان از اشراف و ثروتمندان را وظیفه‌ٔ خود می‌دانند و این خانه را که متعلق به خانواده ادریسی‌هاست از آن‌ها می‌گیرند و فقرا و مردم عادی را در آنجا اسکان می‌دهند. این کار سبب درگیری‌هایی بین ساکنان اصلی خانه و تازه‌اسکان‌یافته‌ها می‌شود.
ساکنان اصلی خانه، خانم ادریسی، لقا و وهاب‌اند که یاور خدمت‌شان می‌کند. خانهٔ ادریسی‌ها اندوه‌بار است، زن‌های خانه همواره تسلیم خود‌خواهی مردان این خانواده‌اند. خانم ادریسی که در جوانی عاشق قباد بود، به‌زور به آقای ادریس شوهر داده می‌شود؛ ولی خانم ادریسی‌ با تولد فرزند سومش رحیلا دوباره شور جوانی در وجودش زنده می‌شود. رحیلا نیز دختری زیباست که به‌ناچار تن به ازدواج با مؤید می‌دهد. از طرفی وهاب نوهٔ پسری خانم ادریسی از کودکی با مادربزرگ زندگی کرده؛ چون پدرش از سفر تفلیس تنها برمی‌گردد و وهاب همیشه مادر خود را مقصر می‌داند.
وهاب از کودکی دلبسته عمهٔ خود رحیلاست؛ اما رحیلا در جوانی خاموش می‌شود و از او اتاقی دست‌نخورده با انبوهی از لباس و عطر باقی می‌ماند که وهاب همواره برای مرور خاطرات به آنجا می‌رود. لقا چهره زیبایی ندارد و خانم ادریسی بیشتر به رحیلا توجه می‌کند. لقا زندگی را در انزوا سپری می‌کند و تنها هنرش نواختن پیانوست تااینکه قهرمان‌شوکت دیگر توانایی‌های لقا را به‌ظهور می‌رساند.
ماجرای رمان در حوزهٔ جغرافیایی خاصی می‌گذرد که امروز به آسیای میانه شهرت یافته است، جالب‌اینکه هیچ اشاره‌ای به ایران، یعنی زادگاه نویسنده، نمی‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سبک کتاب

جلال ستاری رمان خانهٔ ادریسی‌ها را رمانی اسطوره‌گون و نمادپرداز می‌داند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد اما در مقاله‌ٔ «بازتاب رئالیسم در رمان خانهٔ ادریسی‌ها» حمیدرضا فرضی و رستم امانی این رمان را با مبانی رئالیسم ادبی تطبیق داده و آن را رمانی رئالیستی می‌دانند، در همین مقاله به این نکته اشاره می‌شود که بررسی بازتاب رئالیسم در خانهٔ ادریسی‌ها به این معنا نیست که این رمان کاملاً و فقط با ویژگی‌های مکتب رئالیسم منطبق است و به هیچ مکتب و سبک دیگری گرایش ندارد؛ بلکه برداشت نویسندگان این است که علیزاده در نوشتن این رمان به سبک رئالیسم توجه و گرایش بیشتری داشته است.[۳]
ایلیا آناهی در مقاله خود، این اثر را به‌طرز سمبلیکی تحلیل می‌کند و آن را رمانی که با هنر مقدس اتصال یافته می‌داند. آناهی هنر مقدس را با کشف و شهود مرتبط می‌داند؛ ازاین‌رو به نظر وی خانهٔ ادریسی‌ها را نباید برمبنای تفکرات نظری در شکل و معنا و شرح بیان کرد و هنر مقدس خارج از تمام نظریه‌‌پردازی‌های ادبی است؛ زیرا در آن هدف نه انتقال احساسات است و نه بازسازی طبیعت، بلکه رمز و رازی است برمبنای قوانین آفرینش.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اظهارنظر اهالی ادبیات و روشن‌فکران

میرعابدینی:
آنچه به رمان عمق و زیبایی می‌بخشد، شکل‌گیری دنیای درونی آدم‌ها حسرت‌ها و رویاهایشان است. وجه مشترک سرنوشت همگی، عشقی است که سال‌ها در طلبش خود را به این در و آن در زده‌اند و حالا انقلاب، سبب تحوّل درونی آن‌هاست. این تغییر درونی آن‌قدر مهم است که انقلاب بیرونی بی‌آن مفهومی ندارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
♦ ♦ ♦ ♦ ♦

جلال ستاری

حسن میرعابدینی

محمد مختاری

حمیدرضا فرضی

ایلیا آناهی

در مقاله‌ای با عنوان «معماری مقدس خانهٔ ادریسی‌ها» که در مجله بایا شماره سوم منتشر کرده، ساختار فصل‌بندی کتاب را موسیقایی تلقی می‌کند. به عقیده‌ٔ او هر بخش رمان به‌دلیل بافت موسیقیایی‌اش می‌تواند یک موومان (به‌فرانسوی: mouvement) به‌حساب آید و فصل‌های هر بخش، میزان. این میزان‌ها کوتاه یا بلندند و گاه مدت زمان نامنظمی دارند. این مسئله ارتباط مستقیم با ضرب‌آهنگ رمان دارد. آنچنان که برای هریک از چهار بخش می‌توان نشانهٔ موسیقی گذاشت.[۶]

تأثیر پذیری‌های کتاب

آغاز کتاب که به‌گفته آناهی از آغازهای بسیار زیبا در رمان است با ظرافت تمام به‌احترام تولستوی، اشاراتی دارد به آغاز آناکارنینا. در سه جمله آغازین خانهٔ ادریسی‌ها کلمه «خانه» سه بار تکرار می‌شود و ناباکوف نشان داده است که در آغاز رمان آناکارنینا در متن آن به‌زبان روسی کلمهٔ «خانه» هشت بار در شش جمله می‌آید و این تکرار تردستی عمدی از طرف رمان‌نویس است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
فتاح محمدی در معرفی کتاب در نشریه بایا شباهت کاراکترها را چنین توصیف می‌کند:

«شاید بتوان رگه‌هایی از «جلسومینا»ی فیلم جاده فلینی را در وجود لقا دید، شاید بتوان بارقه‌هایی از زن اثیری هدایت را در لایه‌های نهفته شخصیت رکسانا (یا رحیلا) یافت. می‌شود خانم ادریسی را در برخی سویه‌هایش هم‌ذات با روایِ عاشقِ مارگریت دوراس در سال‌های پیری‌اش پنداشت». اما علیزاده شوکت را شخصیتی بی‌بدیل که پیش از خود الگویی ندارد، معرفی می‌کند و احتمال می‌رود که شاید بعد از این الگویی بشود برای ساختن و پروراندن کاراکترهایی ناسازه، ‌پیچیده و‌ پیش‌بینی‌ناپذیر.[۷].

جمله‌های ماندگار کتاب

وهاب به رکسانا: «از هرجا عبور می‌کنی دنبال عطر تنت را می‌گیرم تا با خط‌های پیکرت در فضا یکی شوم».{ص:)
* * * * *
«جادوی باستانی تو کوتاه نیست! زن‌های دوران‌های گذشته در وجودت تکرار می‌شوند»(ص:)
* * * * *
«اگر هزار سال بعد هم مثل سبزه از خاک برویم در آوندهایم جریان داری. به این می‌گویم جاودانگی»(ص:)
* * * * *
«تغییر جهان با قواعد نیست، استثنا جهش ایجاد می‌کند.»(ص:)
* * * * *
«هیچ‌کدام از ما به‌سادگی به رضا نرسیده‌ایم. سر یک هفته، مسابقهٔ برتری شروع می‌شود، همه چیز را می‌سوزاند، غیر از نفرت و پشیمانی.»(ص:)
* * * * *
«دل و جرئتش را دارید؟ من پیرم، ولی نه این‌قدر که روی وعده‌های پادرهوا جان دیگران را فدا کنم. شما نک‌ونال می‌کنید، چون که مأیوس‌اید؛ اما وقتی کار بالا بگیرد بیش از همه به زندگی چسبیدهاید. روشن‌فکرهای سرخورده، هرگز درخور اعتماد نیستند، ضعف نفس دارند، شیفتهٔ شهرت و افتخارند، خود را مرکز هستی می‌دانند.»(ص:)
* * * * *
«خدایا مبادا انسان حاکم شود.»(ص:)
* * * * *
«پیشترها اگر می‌گفتند مجذوب زنی خواهم شد، از ته دل می‌خندیدم؛ هیچ موجودی را بیرون از خودم نمی‌دیدم، تا تو ذره‌ذره آمدی به درونم؛ با هر نبض من می‌تپی. انگار بزرگت کرده‌ام.»(ص:)
* * * * *
«بگو از کجا می‌آیی؟ چرا به هیچ‌کس شبیه نیستی؟ چرا به همه شبیهی؟ تو را همه‌جا می‌بینم: در قطره‌های باران، بین غنچه‌های گل سرخ، سیبی که از شاخه می‌افتد، انگار در منی.»(ص:)

=بازخورد کاربران تارنمای گودریدز

  • خانهٔ ادریسی‌ها را اثر می‌دانند که در آن از ناپختگی‌های روایت در رمان فارسی، دیده نمی‌شود و از دیگر سوی زبان ظریف زنانه‌ای را که حتی در توصیف صحنه‌های خشن رعایت شده، دلیل دوست‌داشتنی به‌نظرآمدن برخی شخصیت‌های مرتکب رفتارهای ضدانسانی می‌داند.
  • شخصیت‌های رمان سیاه و سفید تصویر نشده‌اند و فضا میان تخیل و واقعیت سیلان دارد و کمتر جایی وصف روایت از کشش تهی می شود.
  • قلم نویسنده‌، تواناست. طوری‌که به نوعی فضاها را زنده کرده که می‌توان از آن‌های بوی عطر عنبر وهاب و عطر کشمیر رحیلا و رکسانا را از میان سطور کتاب استشمام کرد. تجربه‌ٔ خواندن کتاب، دشوار و متفاوت است؛ چون متاب(توبه و بازگشت به حق) با زبان مغلقی(مبهم) نوشته شده است.
 
طرح جلد کتاب در چاپ اول انتشارات توس

مشخصات کتاب‌شناختی

  • انتشارات تیراژه: خانهٔ ادریسی‌ها در این انتشارات دو بار و درمجموع ۶٬۴۰۰ نسخه چاپ‌ شد. ابتدا سال۱۳۷۰ در دو جلد، جلد اول با ۳۵۲ صفحه و جلد دوم با ۴۰۶ صفحه که تیراژ این نوبت چاپ ۴هزارو۴۰۰ نسخه بود. بار دوم، سال۱۳۷۸ با تیراژ ۲هزار نسخه است.
  • انتشارات توس: این انتشارات اولین بار به سال۱۳۷۷ در نسخه‌ٔ تک‌جلدی‌ای با ۶۲۷ صفحه‌ای در ۳هزارو۳۰۰ نسخه رمان را چاپ کرد که ضمیمهٔ آن دو نقد و بررسی افزوده بود: «درد جاودانگی» از جلال ستاری و «پیچیدگی‌های سرنوشت یک خانه» از محمد مختاری.

منبع‌شناسی رمان

  • حمیدرضا فرضی و فرزانه خسرو حسینی تحت مقاله‌ای با نام «تحلیل روان‌شناختی شخصبت‌های برجسته رمان خانهٔ ادریسی‌ها» به تحلیل و بررسی شخصیت‌های کتاب از منظری روانکاوانه پرداخته‌اند.[۸]
  • درباره‌ شخصیت وهاب، رویا یدالهی شاه‌راه مقاله‌ای با عنوان «تکامل شخصیت وهاب در زمینه عشق در داستان خانۀ‌ ادریسی‌ها برمبنای الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل» منتشر کرده‌ است.[۹]

نوا، نما و نگاه

صدای نویسنده

«ترا من چشم در راهم»
سرودهٔ نیما یوشیج با صدای غزاله علیزاده

پانویس

  1. پیچیدگی سرنوشت یک خانه. 
  2. ستاری. درد جاودانگی. 
  3. «بازتاب رئالیسم در رمان خانهٔ ادریسی‌ها». نشریه پژوهش‌های نقد ادبی و سبک‌شناسی، ش. ۹ (۱۳۹۱). 
  4. اسماعیل‌پور، اسطوره و نماد در ادبیات و هنر.
  5. میرعابدینی، صد سال داستان‌نویسی ایران.
  6. «معماری مقدس خانهٔ ادریسی‌ها». بایا، ش. ۳. 
  7. «تأثیرپذیرهای شخصیتی در خانهٔ ادریسی‌ها». بایا، ش. ۳. 
  8. «تحلیل روان‌شناختی شخصبت‌های برجسته رمان خانهٔ ادریسی‌ها». ادبیات فارسی، ش. ۱۸. 
  9. «تکامل شخصیت وهاب در زمینه عشق در داستان خانۀ‌ ادریسی‌ها برمبنای الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل». نقد ادبی، ش. ۲۴. 

منابع

  1. اسماعیل‌پور، ابوالقاسم؛ اولاد، فروغ (۱۳۹۷). اسطوره و نماد در ادبیات و هنر(گفت‌وگو با جلال ستاری). تهران: چشمه.
  2. میرعابدینی، حسن (۱۳۸۳). صد سال داستان‌نویسی ایران. دوم. تهران.
  3. آناهی، ایلیا. «معماری مقدس خانهٔ ادریسی‌ها». نشریه بایا (تهران)، ش. ۳ (۱۳۷۸). 
  4. محمدی، فتاح. «تأثیرپذیرهای شخصیتی در خانهٔ ادریسی‌ها». بایا (تهران)، ش. ۳ (۱۳۷۸). 
  5. مختاری، محمد (۱۳۷۷). پیچیدگی سرنوشت یک خانه (ضمیمه‌ٔ کتاب خانهٔ ادریسی‌ها). تهران: توس.
  6. ستاری، جلال (۱۳۷۷). درد جاودانگی (ضمیمه‌ٔ کتاب خانهٔ ادریسی‌ها). تهران: توس.
  7. فرضی، حمیدرضا و رستم امانی آستمال. «بازتاب رئالیسم در رمان خانهٔ ادریسی‌ها». نشریه پژوهش‌های نقد ادبی و سبک‌شناسی (تهران)، ش. ۹ (۱۳۹۱). 
  8. فرضی، حمیدرضا و فرزانه خسروحسینی. «تحلیل روان‌شناختی شخصبت‌های برجسته رمان خانهٔ ادریسی‌ها». ادبیات فارسی (تهران)، ش. ۱۸ (۱۳۹۰). 
  9. یدالهی شاه‌راه، رویا. «تکامل شخصیت وهاب در زمینه عشق در داستان خانۀ‌ ادریسی‌ها برمبنای الگوی سفر قهرمان جوزف کمپبل». نقد ادبی (تهران)، ش. ۲۴ (۱۳۹۲). 

پیوند به بیرون