نیما یوشیج
نیما یوشیج شاعر و نظریهپرداز معاصر ایرانی بود. همچنین او را پدر شعر نو ایران میدانند.
نیما یوشیج | |
---|---|
تنهای دگر منم که چشمم طوفان سرشک میگشاید.[۱] | |
نام اصلی | علی اسفندیاری |
زمینهٔ کاری | سرایش، نویسندگی و نظریهپردازی ادبی |
زادروز | ۲۱ آبان ۱۲۷۶ ه. ش. یوش |
پدر و مادر | ابراهیم نوری و طوبی مفتاح |
مرگ | ۱۳ دی ۱۳۳۸ ه. ش. تجریش، تهران |
محل زندگی | یوش، تهران، آستارا |
علت مرگ | بیماری ذاتالریه |
جایگاه خاکسپاری | امامزاده عبدالله، سپس یوش |
در زمان حکومت | قاجار و پهلوی |
رویدادهای مهم | انقلاب مشروطه، جنگ اول جهانی، جنبش جنگل، جنگ دوم جهانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ |
لقب | پدر شعر نو |
بنیانگذار | شعر نیمایی |
پیشه | شاعر و معلم |
سالهای نویسندگی | از ۱۳۰۰ تا ۱۳۳۸ |
سبک نوشتاری | مدرنیسم ادبی |
کتابها | افسانه، آب در خوابگه مورچگان و... |
تخلص | نیما |
همسر(ها) | عالیه جهانگیر |
فرزندان | شراگیم |
مدرک تحصیلی | دیپلم |
استاد | نظام وفا |
دلیل سرشناسی | انقلاب در شعر کلاسیک فارسی |
اثرگذاشته بر | مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، منوچهر آتشی و... |
اثرپذیرفته از | آرتور رمبو، شارل بودلر، پل ورلن و... |
امضا | پرونده:Signature of nima yushij.jpg |
داستانک
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
نیما در نگاه دیگران
منوچهر آتشی
« | نیما در این دیار هنوز ناشناس است. قالب نیمایی را شناختهاند، یعنی سهلالوصول یافتهاند، اما معنای کار و انقلاب نیما را نفهمیدهاند. فیالمثل هنوز درنیافتهاند که چرا نیمای سنتشکن، خود شعر بیوزن نسرودهاست. آیا از ناتوانی و نادانی بودهاست؟ بیتردید: نه. او میدانسته به چه مهمی دست یازیده است. او شاعری پارسیگوی و وارث شاعران پارسیگوی بوده، که کوشیده خود و ادبیات دیار خود را با جهان پیشرفته هماهنگ کند. او سنت نشکسته تا با گذشته دشمنی کند، بلکه سنت شکسته تا سنتی نو پی بریزد. سنتی که همیشه آبستن سنتی تازهتر باشد. نیما ظرفیتهای تازه و تازهتر زبان شعر پارسی را پیش روی ما گذاشتهاست.[۲] | » |
یحیی آرینپور
« | کار نیما، برخلاف دیگر رفقایش، عجولانه و نسنجیده نبود. او نمیخواست مخالفان را در همان قدم اول یکسره و یکباره از خود رویگردان کند. چنان است که گویی استنباط کرده بود هموطنان وی به شکل و قالب شعر و الفاظی که در آن بهکار میرود بیشتر دلبستگی دارند تا به مضمون آنها. کار نیما در نخستین قدم هنوز شکستن و فروریختن نبود. او از اصول جاریهٔ شعر فارسی منحرف نشد و شعرهای اولیهٔ خود را در همان قالبهای معمول و معهود ریخت. وزن و قافیه را بهجای خود گذاشت و قافیهها را برای آن که پشت سر هم و علی غیرالنهایه تکرار نشود، با یک مصرع فاصله داد و دیگر پیرامون قافیهای که آورده بود نگشت تا از تأثیر یکنواخت و نامطلوب قافیههای مسلسل و مکرر بکاهد و بدین ترتیب غزل یا تغزل نوینی با مفردات خوب و ترکیب درست پدید آورد که دردها و غمهای شاعر-یا به عبارت بهتر- دردهای جامعه را ترنم میکرد. [۳] |
» |
فریدون توللی
« | نیما یوشیج از چشم من به بتشکن جسوری میمانست که چکش بهدست، اصنام دیرین بتکدهای کهنسال را بر خاک ریزد و بیآنکه سخنی چند در ناپیدایی خداوند و یکتایی وی بازگوید، پرستندگان آن هیاکل دیرباز را به دامن بهتی عظیم رها کند. من در آن هنگام ویرانگری نیما را که وجه اشتراکی هم با احساس من داشت کاری پر ارج برمیشمردم. ولی نمونههای شعری او را که به کلامی سست و ابیاتی معلول و پیوندی خارج از دستور زبان سروده شده بود، شایستهٔ آن نمیدانستم که در برافراشتن کاخ رفیع شعر امروز، طرح تجدید بنا قرار گیرد. [۴] | » |
پرویز ناتل خانلری
« | تأثیر نیما در شعر پارسی کاملاً واضح و نمایان است. او در تحول و تجدد شعر فارسی تأثیر بهسزایی داشته است. اما آنها که به شعر نیما رویآوردهاند و آنها را از حفظ کردهاند و میخوانند خیلی زیاد نیستند. این مسلم است که در اشعار او دیگر مضامینی که حافظ، سعدی و یا جامی بهکار بردهاند، وجود ندارد. البته از این جنبه شعر نیما دارای تازگیهایی است، اما در عین حال آنچه را هم که ما از یک شعر لیریک توقع داریم نمیتوانیم در شعر نیما پیدا کنیم. این اشعار را نمیشود از حفظ کرد و در خاطر نگه داشت. اشعاری نیستند که کسی گاهگاه بخواند و از آن لذت ببرد، این اشعار از آنهایی نیستند که بتوانند همانند اشعار شاعران کهن به ما لذت بدهند. [۵] | » |
نصرت رحمانی
« | تنها و غریب از پشت کوهها به اینجا آمد، تنها و غریب در مقابل خیل انبوه قرمانبرداران قوانین کهن سینه سپر کرد، تنها و غریب تا دورترین مرز سرزمین کجاندیشان و سیاهکیشان پیش تاخت و تنها و غریب در پهنهٔ وسیع فتوحاتش شمشیر به دست جان داد. او نه تنها بدعتگذار، بلکه شاعر بزرگی بود که تاریخ ادبیات ما تا کنون به خود ندیده است، بلکه انسانی غریب و تنها بود که به ما آموخت قلبهایمان را بر سر دستهایمان نگه داریم و با شعرهایمان زندگی کنیم. او به ما آموخت شعر اسلحه است.[۶] | » |
سیمین دانشور
« | نیما همسایهٔ ما بود و به خانهٔ ما میآمد. قیافهٔ پیامبرانهای داشت با موهای سفید و چشمهای درشت و سیاهش و حالت طنزی که در قیافهاش بود. شعرهایش را میخواند و جوری میخواند که انگار همهٔ هستیاش را نثارمان میکرد و من چشم میدوختم به شعلههای آتش و میاندیشیدم که شعرهای آتشناک نیما با آن شعلهها به بام برمیشود. شعر محبوب دیگر نیما«در فروبند» بود. شعرهایش را جوری میخواند که انگار آنها همان آن، از ذهنش ببیرون تراویدهاند. به گمان من «مرغ آمین» و «پادشاه فتح» دو تا از بهترین شعرهای او هستند. ولی راستش خودش خیلی آنها را نمیخواند. حتی آنها را ازبرنبود. بهگمانم از این جهت که این دو شعر ابهامآمیز بودند، مخصوصا «پادشاه فتح»، و نیما خودش را محتاج به توضیح میدید. وقتی اصرار میورزیدیم این دو شعر را بخواند، از روی نوشته میخواند. [۷] | » |
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ یوشیج، نیما. نیما یوشیح؛ مجموعهٔ کامل اشعار. ص. ۶۸۰.
- ↑ آتشی، منوچهر. گزینهٔ اشعار منوچهر آتشی. ص. ۳۶.
- ↑ آرینپور، یحیی. از صبا تا نیما. دوم. ص. ۴۷۰.
- ↑ توللی، فریدون. شگرف. ص. ۱۸.
- ↑ حریری، ناصر. هنر و ادبیات امروز. صص. ۹۰ و ۹۱.
- ↑ لاهوتی، محمدرضا. یادمان نیما. صص. ۱۶۵ و ۱۶۶.
- ↑ حریری، ناصر. هنر و ادبیات امروز. صص. ۴۸ و ۴۹.
منابع
- یوشیج، نیما (۱۳۹۵). نیما یوشیح؛ مجموعهٔ کامل اشعار. تهران: نگاه. شابک ۹۷۸۹۶۴۶۱۷۴۰۲۳.
- آتشی، منوچهر (۱۳۶۵). گزینهٔ اشعار منوچهر آتشی. تهران: مروارید. شابک ۹۷۸۹۶۴۸۸۳۸۷۳۲.
- آرینپور، یحیی (۱۳۵۷). از صبا تا نیما. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی. شابک ۹۷۸۹۶۴۴۰۱۰۰۷۱.
- توللی، فریدون (۱۳۵۳). شگرف. تهران: انتشارات جاویدان.
- حریری، ناصر (۱۳۶۶). هنر و ادبیات امروز. بابل: کتابسرای بابل.
- لاهوتی، محمدرضا (۱۳۶۸). یادمان نیما. تهران: چاپ نیما.