حسین منزوی شاعر مثنوی، قصیده، رباعی و چهارپاره‌سرا، سرایندهٔ شعر نیمایی و سپید، ترانه‌ و از زنده‌کنندگان غزل معاصر.

حسین منزوی
نام اصلی حسین منزوی
زمینهٔ کاری شعر
زادروز ۱مهر۱۳۲۵
زنجان
پدر و مادر محمد منزوی و فاطمه توکلیان
مرگ ۱۶اردیبهشت۱۳۸۳
تهران بیمارستان رجایی
ملیت ایرانی
محل زندگی زنجان و تهران
زنجان محله فردوسی
علت مرگ آمبولی ریوی
جایگاه خاکسپاری مزار پایین زنجان
لقب رها
بنیانگذار غزل روایی
کتاب‌ها از شوکران و شکر، از کهربا و کافور، با عشق در حوالی فاجعه، با سیاوش از آتش و...
تخلص رها
فرزندان غزل منزوی
مدرک تحصیلی فارغ‌التحصيل رشته ادبیات فارسی
دانشگاه دانشگاه تهران
دلیل سرشناسی غزل
اثرپذیرفته از حافظ و نیما یوشیج
* * * * *

او را از شاعرانی می‌دانند که نوآوری‌ها و خلاقیت‌هایش در سرودن غزل کم‌نظیر بوده است تا بدان‌جا که با نوآوری‌های خاص خود، در ادراک صحیح استعاره و صور خیال از یک سو و با نگاه متفاوت و مضمون‌های تازه‌ای که در نظم و بیانش شکل گرفت در انتقال معانی و مفاهیمی نوین از سوی دیگر، به‌راستی اشعارش با شعرهای شاعران برجستهٔ معاصر هم‌پایه است. غزل منزوی را باید نوعی تلفیق آگاهانه‌ای از شعرهای نیما و حافظ دانست. منزوی در کنار توجه به ترکیب‌های واژگانی غزل سنتی، توانست ترکیب‌هایی نو بسازد که پیش از او سابقه‌ نداشت. برخی نقش نیما یوشیج و حسین منزوی را در زنده‌کردن شعر، همسنگ می‌دانند.

منزوی شیفتهٔ غزل بود و جریان سالم، فعال و زندهٔ شعر امروز را دنبالهٔ شعر نیما می‌دانست. از میان قالب‌های شعری، فقط در مثنوی و غزل ظرفیت بازتاب جامعهٔ امروز را می‌دید و در میان این دو غزل را لایق‌تر می‌دانست. غزل روایی با لحن نمایشنامه‌ای شیوه‌ای نو در رویکرد به غزل بود كکه زمینه‌ساز تحولی بزرگ در نگاه سنتی به غزل شد. البته او را نباید صرفاً غزل‌سرا نامید؛ چراکه در سرودن شعر نیمایی و سپید نیز بسیار تبحر داشت.

این شاعر مضامین عاشقانه، در تصاویرسازی‌هایش، از عنصر تشبیه به‌وفور استفاده می‌کند و بیانش بازتاب‌کنندهٔ مسائل اجتماعی است. گاهی از شعر گذشتگان مایه گرفته؛ اما نوآوری در معانی و تصویرهای جدید، به شعر او ویژگیِ خاصی بخشیده است.

منزوی به روایت علاقه بسیاری داشت. شاید این ریشه را از زمانی که کودک بود و مادر بر سر بالینش قصه‌های امیرارسلان را می‌خواند ‌به‌ارث برده باشد. ازاین‌رو به ترانه‌سرایی علاقه‌مند می‌شود و پا در این حرفه گذاشت. او در ترانه‌هایش نیز به‌مانند شعر نگاه و توجه اصلی‌اش را معطوف عشق کرد و به‌قول خودش عشق هویت اصلی آثارش را می‌سازد. در شعر محاوره‌ای(ترانه)، صداقت و صمیمیت کلام و غنای موسیقایی ترانه‌ها و غزل‌های حسین منزوی، موجب اقبال عمومی هنرمندان دیروز و امروز عرصهٔ موسیقی و آواز شد. كوروش یغمایی نام آلبوم خود را از غزل هنگام وصل ماست، به باغ بزرگ شب... برگزید و محمد نوری، چند ترانهٔ فوق‌العاده از منزوی را آواز کرد: نمی‌شه غصه یه لحظه ما رو تنها بذاره؟... ترانه‌های منزوی نیز در کنار زبان ساده و روان، بیانی شیوا دارد. ترانه‌هایش غالباًدوبیتی‌های پیوسته است. وی در ترانه‌سرایش نیز برخی ویژگی‌های شعری‌ خود، مانند کهن‌گرایی، درخشش موسیقیِ بیرونی، پرداختن به نوآوری در ساختار و قالب‌های شعری و وزن‌های تازه را به‌کار گرفته است. داریوش اقبالی دیگر خواننده‌ای است که چند نمونه از غزل‌های منزوی با درون‌مایه‌ٔ اجتماعی را با آهنگی به‌یادماندی خواند. منزوی حدود ۱۵۰ ترانه برای آوازخوانان و هنرمندانی چون: حسین خواجه امیری (ایرج)، جمال وفایی، ناصر مسعودی، بانو فیروزه، بانو گیتی و مسعود خادم سروده است.


داستانک

مرغ و خروس کلاس پنجم

کلاس پنجم، شاگرد اول شده بودم. روزی آقایی با هیئتی دهاتی در را زد و وارد شد. دیدم هشت مرغ و خروس آورده و یک بسته. گفت: «اینا رو آقای منزوی، باباتون داده.» پدرم که آمد، گفت: «اینا رو آقای مطلبی آورد برای تو و گفت اینا رو بدین حسین بخوره، بهتر درس بخونه، این کتابا رو هم بدین بخونه.» هدیهٔ معلم دورهٔ ابتدایی من این بود: هفت جلد رمان تاریخیِ «به‌سوی روم» نوشتهٔ محمدابراهیم زمانی آشتیانی.

روزنامه

اولين باري كه شعر حسين در روزنامه چاپ ميشود خوشحال و دوان دوان آن را پيش پدر ميبرد. پدرش به او ميگويد كه خيلي خوب است كه شعرت در روزنامه چاپ شده اما هر وقت شعرت كنار شعري مثل اين(اشاره به شعري از منوچهر آتشي) چاپ شد اون وقت حسابه. اون قبوله.

شعر دزدي

زماني كه منزوي مجموعه شعري را براي چاپ به دست فريدون مشيري مي رساند، فريدون مشيري گمان به تقلبي بودن شعر ميبرد و بعد ها به خودش ميگويد : راستش من باور نمي كردم كه شعرها مال خودت باشد، براي اينكه شعرها بي نقص يا كم نقص با وزني باز ، خيلي مسلط و خيلي شسته و رفته بودند... با خود فكر كردم اين شعر ممكن است... حالا مال خودت نباشد.

شعر من قشنگ تره!

روزي به خودم اجازه اين گستاخي را دادم كه او را نصيحت ك نم، فقط از اين بابت كه از او بزرگ‌تر بودم، گفتم: حسين جان كمي بيشتر به فكر خودت باش. منزوي جواب داد: بهمني جان(محمد علي بهمني): نصف قرن ديگر و حتي شايد زودتر، هيچ‌كس نمي‌پرسد كه منزوي يا محمد علي بهمني چگونه زندگي ميكردند، گرسته بودند يا سير ... تنها به اشعارمان نگاه ميكنند و شعر من از شعر تو بهتر است.


داستانک‌های انتشار

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

چند کلمه جاماندن و یک عمر دوستی

در خانه‌ای فرسوده واقع در خیابان ژاله که فقط با نور تعدادی شمع، روشن می‌شد و به‌سبک معماری دوران قاجار بود و تزئیناتی عجیب و غریب داشت و اشیای عقتیقه و پُر بود از عکس‌های قدیمی، انجمن ادبی سعد برگزار می‌شد. بهروز رضوی را ندا دادند که امشب شاعری جوان از زنجان مهمان انجمن است. او همیشه آماده بود تا شعر شاعران جوان را گوش دهد و اگر خوشش آمد یادداشت کند. شاعر تازه‌کار اولین بیتش را که خواند، رضوی دست‌به‌قلم شد؛ اما چند کلمه‌ای جا ماند. همین شد سبب آشنایی رضوی و منزوی که از آن خانهٔ مرموز، آغاز شد.

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

حسین که رفت، دوستانش آمدند

حتی این هم حرفی است تکراری که وقتی انسان‌ها از دنیا می‌روند، آنچنان یاد می‌شوند و چنان دوستانی پیدا می‌کنند که در تمام زندگی‌شان اصلاً نداشتند. آن‌ها که شناخت دارند، خوب می‌دانند که این حکایت به‌شکل ویژه و منحصربه‌فردی دربارهٔ حسین منزوی، صدق می‌کند.


داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارایهٔ نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی

روی دور تند

در اولین روز پاییز ۱۳۲۵ در خانواده‌ای فرهنگی و در محله فردوسی زنجان زاده شد. حسین در خانواده‌ای فرهنگی چشم گشود. پدر و مادرش معلم روستاهای اطراف زنجان بودند. پدرش محمد، به‌ترکی می‌سرود. منزوی در توصیف تأثیر و نقش پررنگ پدر می‌گوید:

پدرم معلم بود و نه فقط بلد بود اسم خودش را بنویسد، بلد بود شعر هم بنویسد و بلد بود اسم عشق هم بنویسد.

سال‌های نخست زندگی‌اش را در روستاهای نیک‌پی، کرگز و پیرسقا (یا پیرزاغه) زیست. دوران ابتدایی٬ راهنمایی و متوسطه خود را در زادگاهش گذراند و در سال ۱۳۴۴ برای ادامه تحصیل در شاخه ادبیات فارسی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. سپس این رشته را رها کرد و به جامعه‌شناسی روی آورد؛ اما آن را نیز ناتمام گذاشت و بعدها در سال ۱۳۵۸ با گذراندن واحدهای باقی‌مانده، بالاخره توانست مدرک کارشناسی خود را بگیرد.

نخستین دفتر شعرش حنجره زخمی تغزل را در سال ۱۳۵۰ با انتشارات بامداد به‌چاپ رساند و با همین تک اثر توجه بسیاری از ادبیان را به خود جلب کرد. سپس وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه «ادب امروز» در کنار نادر نادرپور شروع به فعالیت کرد. چندی بعد، مسئولیت برنامه‌های متعددی را برعهده گرفت که از آن میان «کتاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آیینه و ترازو» و «آیینه آدینه» نمونه‌های خاصی است. وی در زمان فعالیتش در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامه‌هایی را نیز به‌عهده داشت.

بعد از انقلاب در کنار پرویز خرسند که سمت سردبیری مجله سروش را عهده‌دار بود٬ مسئول دفتر آن مجله شد. پس از برکناری خرسند٬ منزوی نیز از کار برکنار شد. منزوی که دغدغهٔ نان داشت، مدتی مشغول به کار در «فرهنگستان نیاوران» شد و مدتی هم در کتابخانه «حسینه‌ٔ ارشاد» کار کرد. مدتی نیز مسئول دفتر شعر مجله ادبی رودکی بود.

او در سال ۱۳۶۳ مدتی شروع به تدریس خصوصی کرد و مدتی هم با مهدی اخوان ثالث در انتشارات انقلاب اسلامی که سید علی موسوی گرمارودی رئیس آن شده بود٬ به ویراستاری پرداخت و بعد از آن تقریباً هیچ کار دیگری نکرد. فقط از راه انتشار شعرهایش گذران عمر می‌کرد. درضمن موسیقی را خوب می‌شناخت و صدا و خط خوبی هم داشت.

حسین منزوی در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد، عمر این ازدواج چندان طولانی نبود و در سال ۱۳۶۰ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج دختری است به نام غزل. منزوی پس از متارکه هرگز به‌طور جدی به تجدید فراش فکر نکرد مگر در سال‌های آخر زندگی‌اش که آن‌هم به‌علت بیماری و رنج پدر، بی‌نتیجه ماند. وی سخت دلبسته‌ٔ پدر و مادرش بود و یک سال و نیم آخر عمر پدر، متوفی به‌تاریخ سوم اسفند ۱۳۸۲، با وجود نابسامانی وضع خویش خود، او را تیمار می‌کرد.

منزوی در سال‌های پایانی عمر به زادگاه خود بازگشت و تا زمان مرگ در زنجان باقی ماند و سرانجام در روز شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر نارسایی قلبی و ریوی و پس از یک عمل جراحی طولانی در سن ۵۸سالگی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. علت مرگ او آمبولی ریوی گزارش شد. حسین منزوی را کنار آرامگاه پدرش محمد، واقع در مزار پایین شهر زنجان، به خاک سپردند.


کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

دومین کتاب منزوی پس از ۸ سال سکوت، با نام «صفرخان» در قالب شعری بلند در ستایش از مردانگی صفر قهرمانیان، دیرپاترین زندانی سیاسی دوران محمدرضا پهلوی منتشر شد. وی با ستودن روحیهٔ آزادگی قهرمانیان از اینکه گروهی با برچسب‌های سیاسی و خطی قصد انحصاری‌کردن این زندانیِ آزادی‌خواه را داشته و دارند، گفت:

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

منزوی حافظ و نیما یوشیج را می‌ستود.

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته‌شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

منزوی شخصیتی خاکستری نبود و در پس‌زمینهٔ شعرهایش غمی غریب که از عمق نگاه او به پیرامونش برمی‌آید، کلمه‌ها را احاطه کرده است. او زمانی زندگی را جاری می‌داند؛ اما گاهی نیز در شعرهایش زندگی را نکوهش می‌کند. در کمتر شعری از منزوی نگاهی شاد و شاداب می‌بینیم که آن‌هم زاییدهٔ عوامل بیرونی است. درواقع زندگی برای منزوی سخت جریان داشت و این سختی در نگاه او بر زندگی تأثیر گذاشته است. حسین منزوی، از هرچه سرود و در هر نوعی از غزل که وارد شد، سرآمد بود. گواه این ادعا سرودهٔ غزلی است که بعد از درگذشتش به‌عنوان بهترین غزل (وطنی) برگزیده شد:

ایرانم! ای از خونِ یاران، لاله‌زاران!ای لاله‌زارِ بی‌خزان از خونِ یاران!
ایرانم! ای معشوقِ ناب! ای نابِ نایاب!وی عاشقانت بی‌شمارِ بی‌شماران!
یک چشمِ تو خندان و یک چشمِ تو گریانچون شادخواران در کنارِ سوگواران
ایرانِ من! آه ای زده از شعرِ حافظزیباترین گُل را به گیسویِ بهاران
ای خونِ دامن‌گیرِ بابک در رگانتجاری‌ترین سیلابِ سُرخِ روزگاران
پیشِ بهارِ تو، بهشت از جلوه اُفتادای باغ‌ها پیشِ کویرت شرمساران
ای رودهایت رهشناسانِ رسیدنوز شوقِ پیوستن به دریا بی‌قراران
ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ
ایرانِ من! لختی بمان تا باز پیچددر گوشت آوازِ بلندِ سربه‌داران
لختی بمان تا آن سوارانِ سرآمدهمراهی‌ات را سر برآرند از غباران
ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ
می‌خوانم آوازی برایت عاشقانههمراهی‌ام با رعد و برق و باد و باران
از این شکستن‌ها مکن پروا که آخرپیروزی ای ایران! به‌رغمِ نابکاران
ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ ᗙ
نامِ تو را بر صخره‌ای بی‌مرگ کندندایرانِ من! ای یادگارِ یادگاران!

حسین منزوی اولین دفتر شعرش، حنجره‌ٔ زخمی تغزل را در سال ۱۳۵۰ با همکاریِ انتشارات بامداد به‌چاپ رسانید و بر همگان روشن کرد که ظرفیت‌های بکر و ناب غزل را می‌شناسد و از دغدغه‌های خود به مثابه یک هنرمند اجتماعی و حساسیت متعالی شاعرانه‌اش برای نخستین بار پرده برداشت. او با همین مجموعه، برندهٔ جایزهٔ اولین دورهٔ شعر فروغ و به‌عنوان بهترین شاعر جوان این دوره، معرفی شد. منزوی در بیشتر غزل‌هایش برای توصیف محبوب از طبیعت و مظاهر طبیعی بهره می‌گیرد. تشبیه چشم، رنگ و رخ محبوب به گل، باغ و دریا از ویژگی‌های عاشقانه‌های اوست.

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباستآنجا که باید دل به دریا زد، همین جاست
در من طلوع آبی آن چشم روشنیادآور صبح خیال‌انگیز دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نگاهتآنک چراغانی که در چشم تو برپاست
بیهوده می‌کوشی که راز عاشقی رااز من بپوشانی که در چشم تو پیداست
ما هر دُوان خاموش خاموشیم، اماچشمان ما را در خموشی گفت‌وگوهاست

منزوی بدین‌گونه ذهنیت‌های عاشقانه، اجتماعی، ملی، آیینی و هبوطی، طعن‌ها و گلایه‌های جامعهٔ خویش را به‌طرز شگفت‌انگیزی آینگی کرده است و غزلش چون الماسی خوش‌تراش، شعاع عاطفی و هیجانی مخاطبان خود را از هر قشری که باشند در خود متبلور می‌کند.

حساسیت فوق‌العاده‌ٔ شاعری، احاطهٔ کامل به تکنیک‌های شعری و استفاده‌ٔ هم‌زمان از داشته‌های شعر دیروز و امروز، مخاطبان شعر دیروز را به چاشنیِ ترزبانی‌ها و نوآوری‌ها خرسند می‌کند و مخاطبان غزل مدرن را نیز با ساحت‌های نوین تجربی، پویا و پرنشاط می‌دارد؛ ازاین‌روست که غزل منزوی طیف گسترده‌ای از مخاطبان و خوانندگان را همراه دارد.

از دشت و دره سر زدم از کوه رد شدم
دریاشدن مرا به چه کاری که وانداشت....

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

نخستین چاپ کتاب صفدرجان را نشر چکیده در سال ۱۳۵۸ انجام داد و نشر یکتارصد زنجان در سال ۱۳۸۲ به تجدید چاپ آن همت گماشت.

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

منابع

پیوند به بیرون