محمدکاظم مزینانی
محمدکاظم مزینانی |
---|
محمدکاظم مزینانی متولد سال ۱۳۴۲ در شهر دامغان و فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شهید بهشتی است. از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۴ در روزنامههای کیهان و همشهری فعالیت روزنامهنگاری داشته که این فعالیتها تا به امروز هم به صورت پراکنده در نشریات ادبی تداوم داشته است. در بخش تالیف کتاب هم اغلب آثار وی در حوزه شعر کودک و نوجوان است که تعداد آنها به بیش از ۲۰ عنوان میرسد.
در حوزه ادبیات داستانی این نویسنده کتابهای متعددی را برای گروه سنی کودک و نوجوان به چاپ سپرده که از میان آنها میتوان به «ماه در گهواره»، «پسری که تنها بود»،«رازهای زندگی یک کلاغ» و «پاییز در قطار» اشاره کرد. در بخش داستان بزرگسال، رمان «شاه بیشین» اولین تجربه این نویسنده در این حوزه محسوب میشود که پیش از انتشار در نخستین جشنواره داستان انقلاب برگزیده شد و پس از بازنویسی نهایی در سال ۱۳۸۹ چاپ اول آن توسط انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شد که در ادامه بارها تجدید چاپ شد.[۱]
آیینهای از محمدکاظم مزینانی
با انقلاب بزرگ شدم
اگر به مراحل مختلف سن من در دوره وقوع انقلاب اسلامی توجه کنیم، میبینیم که دوره نوجوانی من مصادف شده با یکی از پرتلاطمترین دورههای تاریخی کشورمان، یعنی وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ که آن موقع من ۱۵ ساله بودم. چون خودم درگیر انقلاب بودم، در شهرستان بودیم، پدرم، اطرافیان و آشنایان درگیر انقلاب بودند و میشود گفت همه بهنوعی درگیر انقلاب بودند، ذهنیت من هم در آن فضا شکل گرفت و حساسیت به اتفاقات پیرامونی هم از جمله مواردی بود که گریزی از آن نبود. برای همین، من مطالعاتم را افزایش می دادم تا معلوماتم درباره اتفاقات پیرامونم کامل شود. هر چیزی را که دم دستم میآمد ردش نمیکردم؛ مجلات، بیوگرافیها، روزنامههای آن زمان و خلاصه هر چیزی که به معلوماتم در آن دوره اضافه میکرد در دایره مطالعاتی من قرار میگرفت، چون در سن خاصی بودم. به هر حال، افرادی مثل من با انقلاب بزرگ شدند. یعنی با انقلاب چشم باز کردیم و اگر رشد شخصیتی یا فکری هم در کار بود در ایام انقلاب بود که اتفاق میافتاد و طبیعی بود که بخواهیم درباره این انقلاب بیشتر بدانیم.[۲]
نویسنده شدم
پدرم دوست داشت من بنا شوم و مادرم دوست داشت که طلبه شوم. ولی من نویسنده شدم. بعدها مادرم دعا کرد که شهید شوم ولی من کتابهای «شاه بیشین» و «آه با شین» را نوشتم.[۳]
زندگی و یادگار
دیدگاه و اندیشه
یک جریان ادبی گسترده، در شأن عظمت انقلاب اسلامی
این که چرا این حرکت، داستان نویسی انقلاب به یک جریان گسترده تبدیل نشده است. من فکر می کنم روی این مسئله در ابعاد آن کار نشده است. در حال حاضر، موضوع داستان انقلاب بیشتر حالت تبلیغی و مناسبتی پیدا کرده است. همین مسئله می تواند جلوی پویایی آن را بگیرد. نباید فقط در یک مناسسبت ویژه مثل ایام دهه فجر به این مسئله پرداخته شود. به نظر من باید در طول سال روی این موضوع کار شود تا حق مطلب ادا شود.[۲]
محمدکاظم مزینانی و آثارش از نگاه دیگران
نظر یوسفعلی میرشکاک دربارهٔ رمان شاه بی شین
اولین کسی که توانست رمان را بومی این سرزمین کند، صادق هدایت بود و آخرین کسی که بعد از ۳۵ سال وقفه در بومیکردن رمان، حرکت مهمی انجام داد، محمد کاظم مزینانی است. مزینانی دو رمان نوشته که خیلی بهتر از بسیاری از رمانهایی است که سرمایههای بزرگ دولتی را در اختیار نویسندگانشان قرار دادهاند. صادق هدایت فضای کابوسوار کافکا را وارد ادبیات ایران و آن را بومی کرد. و مزینانی رئالیسم جادویی را برای اولینبار در ادبیات ما بومی کرد. نویسنده در این رمان، یک دید کلی دارد و یک راوی کلی. جمعکردن زاویههای دید مختلف، کرامت رمان مزینانی است. در جامعهای که موفقترین رمانش دو یا سه شخصیت دارد، این رمان اثر قابل توجهی به شمار میآید. مزینانی در «شاه بیشین» با رئالیسم جادویی نگاه انسانی به شاه داشته است و توانسته بیان شاعرانه خود را در قالب رمانی تاریخی پیاده کند. «شاه بیشین» حاصل تلاش مثلث شاعر، مورخ و نویسنده است که با یکدیگر ترکیب شدهاند و نقطه قوت کتاب را تشکیل دادهاند. از طرفی، «شاه بیشین» یک منبع تاریخی به حساب میآید. منبعی تاریخی از نویسندهای که توانایی شاعری بالایی دارد و توانسته شعر خود را به نثر وارد کند. به عبارت دیگر، «شاه بیشین» شعر مستند و تاریخی مزینانی است. ترکیب کردن شعر و تاریخ از نقاط قوت این اثر است. کاظم مزینانی نه فقط در وصف، بلکه در گزینش دقیق صفات نیز هنرمندانه قلم زده است. زیرا گاهی نویسنده با انتخاب چند صفت مناسب، مخاطب را از خواندن وصفهای چندین صفحهای برای نشان دادن مفهوم، رها میکند.
حسن محمودی: شاه بی شین تاریخ مصرف ندارد
مزینانی در این رمان از جهانبینی خاص خود استفاده کرده است. او در این دو جلد کتاب، حتی از روی دست خود رونویسی نکرده است. زیرا هر کدام فضایی کاملا متفاوت دارند. مزینانی هوشمندانه راوی دوم شخص را برای «شاه بیشین» انتخاب میکند. درحالیکه در رمانهای ایرانی کمتر به این زاویه دید توجه شده است. همواره برایم سوال بوده که چرا دوم شخص؟ راوی این اثر یک شاه بیتاج و تخت را به محاکمه دعوت میکند، محاکمهای که در واقع تفهیم اتهام است. با خواندن رمان «شاه بیشین» خواننده فقط به محمدرضا پهلوی فکر نمیکند. بلکه به دیکتاتورهای فراتر از آن میاندیشد، مانند دیکتاتورهایی که در مصر و بحرین حضور دارند. بخشی از هنر مزینانی در خلق این رمان بود. ولی ما برای او و رمانش چه کردهایم؟ چرا تلاشی برای ترجمه آن به زبانهای دیگر نداشتهایم؟ خوانش این رمان از جلد آن آغاز میشود. در این رمان نوعی آشناییزدایی وجود دارد. این رمان ابتدا خواننده را از همه آنچه درباره شاه میداند، تخلیه میکند. بعد کمکم این شخصیت را از نو برای مخاطب بازسازی میکند و سپس، خواننده این شخصیت جدید را میپذیرد و بهواسطه آن تاریخ معاصر را در ذهن او بازسازی میکند. این رمان سندی برای نسل بعد به حساب میآید که در ذهن خواننده ساخته میشود. مزینانی آگاهانه با تکنیکهای منحصر به فرد خود «رمان تاریخی» یا «رمان مستند» نوشته است. «شاه بیشین» هیچ تاریخ مصرفی ندارد و هشداری به تک تک مخاطبانش است که مبادا اگر ما نیز در مسند قدرت قرار بگیریم، دچار چنین مشکلاتی بشویم. مزینانی تمام کلیشههای ذهنی مخاطب خود را از بین میبرد و آشناییزدایی میکند.[۳]
جوایز و افتخارات
- دیپلم افتخار دفتر بینالمللی کتاب کودک و نوجوان 2000-Ibby برای کتاب"سوار سوم"،۱۳۷۸
- جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، پاییز در قطار، ۱۳۸۵
- برگزیدهٔ بیست سال ادبیات کودک و نوجوان، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، ۱۳۷۹
- دیپلم افتخار نخستین جشنوارهٔ کانون پرورش فکری، آب یعنی ماهی"، ۱۳۶۸
- برگزیدهٔ مجلهٔ سروش نوجوان، آب یعنی ماهی، ۱۳۶۸
- برگزیدهٔ کانون پرورش فکری و مجله سروش نوجوان، پنج روز در نیمروز، ۱۳۷۰
- برگزیدهٔ شورای کتاب کودک، دریای گمشده، ۱۳۷۷
- برگزیدهٔ کتاب سال مجلهی سلام بچهها، شعرهای ناتمام، ۱۳۷۶
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتابهای دینی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ای زمین،ای سنگدل، ۱۳۸۲
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتاب رشد، " زندگی نامهی شهریار و داریوش هخامنشی"، ۱۳۸۴
- تقدیر شده در جشنوارهٔ رشد، فیه مافیه، ۱۳۸۶
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ ادبیات دینی، سوار سوم، ۱۳۸۵
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ مطبوعات، شعر اتفاق سرخ، ۱۳۷۸
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ شهید غنی پور، پاییز در قطار، ۱۳۸۵1385
- تقدیر شده در اولین جشنوارهٔ داستان انقلاب، شاهِ بیشین (درباره محمدرضا و فرح پهلوی) ۱۳۸۶
- برگزیده جشنواره شهید غنیپور، رمان شاه بیشین، ۱۳۹۰
- کتاب سال دفاع مقدس، منظومهٔ سه گانهی: ۱- ساعت هفت و ربع ۲- کتاب و آب ممنوع ۳- بوی هلو و باروت، ۱۳۸۷
- دیپلم افتخار کتاب فصل، تابستان ۱۳۸۸، کلیله و دمنه
- شاعر برگزیده جشنواره شعر فجر، ۱۳۸۸
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ داستان انقلاب، رمان آه با شین، ۱۳۹۰
- برگزیده جشنواره قلم زرین، رمان آه با شین، ۱۳۹۳
- برگزیده جایزه ادبی جلال آلاحمد، رمان آه با شین، ۱۳۹۳[۴]
آثار و کتابشناسی
- شیمو، پایین و بالا تو باغ آرزوها
- آهن و سنگ و شیشه شیمو چی کاره میشه
- شیمو، خورشید، آسمون تو خونه میشه مهمون
- شیمو، شیرینی، شادی کادو بهش چی دادی؟
- شیمو نه دور نه نزدیک عکس میگیره چیک و چیک
- شیمو، چراغ، جیک و جیک همه توی ترافیک
- شیمو، کادو، خیابان با دوستای مهربان
- شیمو، بازی، خوشحالی جای شماها خالی
- شیمو، نقاشی، بازی یه وقت منو نندازی
- شیمو، سوار، پیاده یه اتفاق ساده
- شیمو، قایق، دوچرخه دور زمین میچرخه
- شیمو، صدف، ستاره دریا چه کیفی داره
- لیلی و مجنون
- حافظ
- ۲۰ غزل حافظ
- ترانههای نینی عینکی
- حکایت لیلی و مجنون
- نینی عسلی من کجاست؟
- فنجون خانوم سلام سلام!
- شب به خیر اسباب بازیا!
- آبجی نینی عسلی
- غول اومده به خونهمون!
- نینی دخملی عروسکه،جاش توی مهد کودکه
- نینی دخملی چی خورده؟ قند و نخودچی خورده
- نینی دخملی ما تکه، یه نینی دارن عروسکه
- نینی دخملی چه داغ شده، فکر میکنه کلاغ شده
- نینی دخملی مهربونه، با خرسکش درس میخونه
- حکایتهای خواندنی منطقالطیر عطار
- قصههای خواندنی فیه ما فیه مولوی
- ادبیات ایران از دیروز تا امروز (جلدهای ۶تا۱۹)
- آه با شین
- حرفهای چرخ خیاطی
- بازی نکن با دمب من!
- شاه بیشین
- قصههای شیرین حسنک
- پسری که کلاغ شد
- خرسی همش گل میخوره بدو بیا دایناسوره
- از سر راه برید کنار همه بیاین توی قطار
- سنگ پا گل[۵]
نظر نویسنده دربارهٔ آثارش
شاه بیشین
داستان نگارش کتاب
من از سالها قبل درباره این موضوع کار کرده بودم و با توجه به علاقهای که به رویدادهای سیاسی و اجتماعی معاصر داشتم، تقریباً اکثر کتابهای نوشته شده در این حوزه را مطاله میکردم. بنابراین طبیعی بود که تمایل داشته باشم بخشی از دریافتهای شخصی خودم از رویدادهای پیرامونم را در قالب داستان بیان کنم. بنابراین، مطالعات خودم را روز به روز بیشتر کردم. به عنوان مثال، در زمینه زندگی محمدرضاشاه پهلوی، تمام مصاحبههای این شخص را مطالعه کردم؛ از کتابهای خاطرات شخص شاه و اطرافیانش شروع کردم تا رسیدم به مقالات و مطالبی تاریخی که در این باره توسط افراد مختلف نوشته شده است. همچنین تاریخ قدیم را خواندم و مجموع اینها یک نگاه تازهای به من داد که فکر میکنم ایده اولیه رمان شاه بیشین از آن سر چشمه میگیرد.[۲]
دو روایت موازی
همزمان که در یک سوی ماجراهای زندگی شاه روایت میشود، در سوی دیگر، قصه خودم، پدرم، مادربزرگم و پدربزرگم هم در حاشیه زندگی شاه روایت میشود. یعنی موقعی که ماجرای کشف حجاب صورت میگیرد، ماجرای تولد من هم اتفاق میافتد. به عنوان مثال، ماجرای مواجهه مادربزرگم با قضیه کشف حجاب، نمونهای از رفتارهای اجتماعی در بطن جامعه را در مقابل این قضیه نشان میدهد و در سوی دیگر این ماجرا، تصویر تصمیم گیرندگان درباره آن موضوع نشان داده میشود که در راس آنها شاه قرار دارد. البته ارتباط ارگانیکی بین این وقایع در رمان وجود ندارد، ولی سعی شده تصویر کاملی از آن روزگار ارائه شود.[۲]
در «شاه بیشین» به نفع رمان کار کردم نه تاریخ
من معتقدم وظیفه رمان این نیست که اطلاعات تاریخی صرف به مخاطب بدهد. رمان هیچ وظیفه و مسئولیتی در این حوزه ندارد. بنابر این، من در همه جای این داستان سعی کردم به نفع رمان کار کنم نه به نفع تاریخ. برای من مهم این بود که از نگاه شاه حوادث تاریخی و اجتماعی را ببینم و این نگاه را به مخاطب هم انتقال دهم. فکر میکنم این نوع نگاه تا به حال در ادبیات داستانی معاصر کشورمان نبوده است، چون پیش از این اغلب اتوبیوگرافی هایی منتشر شده که در آنها افرادی مثل اسدالله علم به نقل خاطرات خود از خاندان پهلوی به ویژه محمدرضا شاه پرداختهاند. ولی من سعی کردم به نگاههای خصوصی شاه هم بپردازم. مانند نگاه به روابط خصوصی، طبیعت، زن، کودکی، آب و هوا و حیوانات و حتی به مصیبتهای ریز و درشتی که شاه با آنها دست به گریبان بود. به عنوان مثال، من نمیخواستم درباره واقعه ۱۵ خرداد اطلاعات تاریخی دقیقی بدهم، چون این وظیفه مورخان است. من باید داستان مینوشتم و برای این کار باید به جزئیات رفتاری شاه بیشتر نزدیک شده و اشاره میکردم. برای من نقطه پیوند تاریخ معاصر با زندگی معاصر جذابیت بیشتری دارد و فکر میکنم این نقطه داستانپرداز و رمانساز است.[۲]
پس زمینه پررنگ تاریخی و اجتماعی
فکر میکنم ایرادی که به کارهایی از این دست وارد است به همین بخش از کار مربوط میشود، چون در اغلب کارهایی که در این حوزه نوشته و منتشر میشود نگاهها معمولاً به دو گونه سیاه یا سفید است و کمتر اتفاق میافتد که به بخشهای خاکستری ماجراها هم پرداخته شود. من نخواستم وارد این بازیها شوم، چون قضیه را شخصی دیدم و سعی کردم با آن شخصی هم برخورد کنم، چون معتقدم رمان زمانی اتفاق میافتد که برای نویسنده شخصی شده باشد و اگر این اتفاق نیفتد محال است کار موفقی خلق شود. بنابراین، شخصیشدن این رمان برای من مهم بود، چون بخشی از آن با زندگی خودم ارتباط داشت. میخواستم برداشت خودم از اتفاقات پیرامونیام را در قالب رمان ارائه دهم. از طرف دیگر، معتقدم وظیفه رماننویس قضاوت کردن نیست. مگر این که یک رمان تاریخی بنویسد و من نمیخواستم رمان تاریخی بنویسم.[۲]
پانویس
- ↑ «محمدکاظم مزینانی - پاتوق کتاب فردا».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ «گفتوگوی مشروح فارس با محمدکاظم مزینانی نویسنده داستان انقلاب :: شاهدان کویر مزینان».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «اسرارنامه: محمدکاظم مزینانی «با شاه بی شین» گام مهمی در بومی کردن رمان برداشته است».
- ↑ «زندگینامه و دانلود کتابهای محمدکاظم مزینانی».
- ↑ «محمدکاظم مزینانی نویسنده کتاب شاه بی شین».
- ↑ .