کلیدر

از ویکی‌ادبیات
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۳ توسط ذرّه (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب |عنوان = کلیدر |تصویر = |اندازه تصویر = |زیرنویس تصویر = کل...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کلیدر
نویسندهمحمود دولت‌آبادی
ناشر
ناشر فارسی: فرهنگ معاصر
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۶۲ - ۱۳۴۷
شابک۹۷۸- ۹۶۴-۸۶۹- ۷۳۱-۵
تعداد صفحات۲۸۳۶
سبکواقع‌گرایی
زبانفارسی

یکی از آثار ارزشمند ادبیات معاصر ایران،‌ رمان ده‌جلدی کلیدر نوشتهٔ محمود دولت‌آبادی است. این اثر علاوه بر داشتن درون‌مایهٔ زیبا و عناصر داستانی فوق‌العاده قوی، از نثری دل‌نشین و نو برخوردار است. همین زیبایی سبک و بداعت آن، این اثر شیوا را از سایر آثار این دوره متمایز نموده است.

* * * * *

کیدر در ده جلد و بیش از ۲۸۰۰ صفحه نوشته شده است در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۲ نوشته شد. این کتاب شامل ۳۰ بخش و حدود ۷۷ بند است. در هر بند ماجرایی آغاز شده و این ماجراها در بندهای مستقل و یا پی‌در‌پی بعدی ادامه می‌یابند. این ارتباط حلقه‌وار محتوا، با تنوع فصل‌های آن، مانع از ملامت خواننده می‌شود و به دلیل داشتن کلامی آهنگین، زیبایی اثر دوچندان شده است.
داستان در سال 1325 از شهر سبزوار آغاز می شود. روایت زندگی یک خانوادهٔ کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچانده شده‌اند. داستان کلیدر که متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است بین سال‌های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ روی می‌دهد.
دولت‌آبادی خواننده را با خود به قلب روستاها و دشت‌های خراسان در گذشته‌های نه چندان دور برده و او را با زندگی اشخاص بسیاری آشنا کند؛ دنیای که فقر، نومیدی و جهل بر آن چیره شده است، با مردمی ژنده‌پوش و ترسان از ارباب‌ها و امنیه‌ها، مردمی که ترس دیرپا در وجودشان ریشه کرده و از آنان افرادی دورو، متقلب و بی‌مسئولیت ساخته است.

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب

یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)

رمان کلیدر بازسازی خاطره‌ای است که نویسنده با به کارگیری فرانگری ناشی از تخیل، آن را به بخش‌هایی از تاریخ و حرکت‌های ضد حکومتی پیوند داده است. وجه تمیاز این اثر با سایر آثاری که پیش از این با همین مضمون پرداخته شده‌اند، تلاش برای جداشدن از تصویرهای محض ارایه شده از سوی موّرخان و بازآفرینی مجدد حوادث، نه به سیاقی تصادفی، بلکه با حرکتی هدف‌دار است. نویسنده تعدادی از قهرمان‌های کتاب را از راه تخیّل می‌آفریند و تعدادی را از تاریخ به وام می‌گیرد، ولی در بازنمایی آن‌ها به اسم تاریخی آن‌ها اکتفا می‌کند[۱].

گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش

دلیل شهرت

تقدیم‌شده به

مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس

چرا باید این کتاب را خواند

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

داستانک‌ها

مجوز

نشر و تغییر نام

کلیدر در اصل نام کوهپایه‌ای در شمال نیشابور است[۲].

جوایز

جلسات نقد و بررسی

اهدا

بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی

اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور

تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب

هوادری

استحال و اقتباس

سال‌شمار کتاب

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

داستان با ورود مارال،‌دختر کرد، به شهر آغاز می‌گردد. مارال که بعد از زندانی شدن عبدوس، پدرش و نامزدش، با مرگ مادر شرایط سختی در میان چادرهای محلهٔ توپکالی‌ها پیدا کرده تصمیم می‌گیرد پس از سال‌ها دوری نزد خانوادهٔ پدری خود بازگردد. به همین دلیل به زندان شهر می‌رود تا اجازهٔ هجرت را از پدر و نامزد خود بگیرد. پس از کسب اجازه و در مسیر سوزن ده برای رفع خستگی تصمیم به آبتنی در برکه‌ای می‌گیرد. در این حال متوجه حضور فردی شده و به سرعت لباس بر تن کرده و به سمت مقصد حرکت می‌کند. در سوزن ده مورد استقبال بلقیس، عمهٔ خود قرار می‌گیرد و متوجه می‌شود فرد میان بوته‌ها که او را تماشا می‌کرده همان گل‌محمّد پسر عمه‌اش است. وی به سرعت جای خود را در میان اهالی باز می‌کند، هرچند زیور، همسر گل‌محمّد، به دلیل توجه همسرش به مارال و ترس از ازدواج آن دو، رفتار بدی با مارال داشت و حضور او در میان چادرها را برنمی‌تابید؛ امّا خیلی زود و در همان ابتدای داستان شک زیور تجسم وجو د می‌گیرد و مارال و گل‌محمّد با یکدیگر ازدواج می‌کنند. از سوی دیگر جوانان محلهٔ میشکالی به تحریک مدیار، دایی گل‌محمّد برای ربودن صوقی، دختر حاج حسین، به چار گوشلی یورش می‌برند. در این بین حاج حسین با گلولهٔ گل‌محمّد و مدیار با گلولهٔ نادعلی کشته می‌شوند. پس از این درگیری نادعلی که از یافتن نام و نشان قاتل پدر ناامید می‌شود؛ دچار اختلاف روانی شده و دیگر همچون گذشته نمی‌تواند زندگی آرامی را تجربه کند. با آمدن خشکسالی در منطقه، گوسفندان دچار بزمرگی شده و گل‌محمّد هرچه تلاش می‌کند تا جان گوسفندان را نجات دهد موفق نمی‌شود و در نهایت حیوان‌ها تلف می‌شوند. در همین ایام که خانوار کلمیشی‌ها وضع مالی مناسبی ندارند؛ دو مأمور برای گرفتن مالیات به چادرهایشان می‌آیند و از گل‌محمّد می‌خواهند که با آن‌ها راهی شهر شود و پاسخ‌های خود را در رابطه با عدم توانایی در پرداخت مالیات آن‌جا ارائه دهد. گل‌محمد که بیم آن داشت مأموران برای دستگیری او به دلیل قتل حاج حسین به چادرها آمده باشند، با همراهی خان عمو و زن‌های محله دومأمور را کشته و جنازهٔ آن‌ها را در چاه می‌اندازد. پس از این که علی اکبر حاج پسند گل‌محمد را لو می‌دهد، مأمورین او را دستگیر کرده و به زندان می‌اندازند. در زندان، ستار، عضو پنهان حزب توده اقدام به تحریک گل‌محمد برای فرار از زندان می‌کند. نهایتاً گل‌محمد با کمک خان عمو و برادرانش از زندان فرار کرده و این شروع قیام او بر علیه حکومت و اربابان است. گل‌محمد پس از قیان مسلحانه علیه حکومت اقدام به غارت اربابان و کمک به نیازمندان می‌کند و در این بین برای فروش اموال مسروقه و همچنین تهیهٔ فشنگ با بابقلی بندار و برخی از نیروهای نظامی رابطه برقرار می‌کند. پس از چندی گل‌محمد و مارال صاحب فرزند پسری به نام مدگل می‌شوند؛ مارال بر خلاف زیور همیشه همراه گل‌محمد تا جایی که در برخی موارد با پوشیدن لباس مردانه،‌همسر خود را در درگیری‌ها همراهی می‌کند. در سوی دیگر بابقلی بندار و آلاجاقی از شرایط روحی نامساعد نادعلی سوء استفاده کرده و اموال او را از دستش خارج می‌کنند. نادعلی که از رفتار دایی خود در شگفت است، دیگر دستش به جایی نرسیده و سعی در گذراندن زندگی با روی آوردن لحطه‌ای به عبادت و همچنین تکرار خاطرات گذشتهٔ خود دارد و کماکان به دنبال صوقی، عشق گم‌شدهٔ خود است. در این میان، اتفاقات مهمی چون گریختن شیور، خواهر گل‌محمد با ماه درویش به قلعه چمن و تنبیه شدن او توسط بیگ محمد؛ آتش زدن دشت گندم توسط قدیر؛ ماجرای حاجی سلطانخرد خرسفی و ناراحتی بیگ محمد از او؛ کینه‌توزی‌های خان محمد؛ چاپلوسی‌ها و خبرچینی‌های عباسجان و ... روی می‌دهد. آوازهٔ گل‌محمد سردار سرتاسر دیار را فرا می‌گیرد و دیگر حکومت و اربابان تحمل رفتارهای او را ندارند و از هر دری تلاش می‌کنند تا گل‌محمد را از ادامهٔ این مسیر منحرف کنند؛ از دادن وعدهٔ تأمین توسط جهان خان تا برنامه‌ریزی و انجام ترور گل‌محمد توسط نوروز بیگ. بالاخره تمامی نیروهای حکومتی و اربابان برای مقابله و از بین بردن گل‌محمد با هم متحد می‌شوند. گل‌محمد که گویی بعد از ماجرای خرس، و ترس مردم از قدرت اربابان دیگر امیدی به مبارزه ندارد، به اجبار و اصرار تمامی تفنگچی‌ها را آزاد می‌گند و دست یاری مردمی را که به سمت او آمده بودند پس می‌زند و سرانجام به همراه نزدیکترن کسان خود پس از جنگاوری دلاورانهٔ در تنگهٔ گاوطاق کشته می‌شود.


محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)

داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)

سبک کتاب

اسطوره آفرینی در رمان های برتر رئالیستی ایران، در واقع سرپوشی است بر سردرگمی و از هم گسیختگی جامعهٔ ایرانی در برابر فرهنگ دیگری. کلیدر برخلاف انتظاری که از رمان‌های رئالیستی می‌رود، رمان را با اسطوره درهم می‌آمیزند و از اسطوره برای اهداف انقلابی خود بهره می‌گیرند. در این رمان‌ها، انسان‌های نامیرا و جاودانه‌ای با تلفیق تاریخ، اسطوره، حماسه و مذهب آفرینده می‌شوند که در برابر گسترش و هجوم فرهنگ دیگری، سر به عصیان برمی‌دارند و تسلیم نمی‌شوند و از مبارزه دست نمی‌کشند[۳].

موسیقی کتاب

موسیقی نثر یا نوای صدای راوی یا نویسنده با آن‌چه در داستان اتفاق می‌افتد، با حوادث و صحنه‌ها، با حالات عاطفی شخصیتها و روابط آن‌ها همگون است. در یک‌جا این نوا کم کم بلند و بلندتر می‌شود تا صحنه رویارویی و رزم یا کشمکش را همراهی کند و جای دیگر موسیقی آرام منتن صحنه عاشقانه‌ای است. موسیقی کلیدر طبیعی است و به فهم روایت کمک می‌کند[۴].

توصیفات

توصیفات کلیدر افزون بر لایهٔ بیرونی خود، که متشکل از زیبایی و جذابیت نثر و هنر و خلاقیت نویسنده است، از لایهٔ درونی نیز برخوردار است که در پس این تصویرسازی‌ها رخ پنهان کرده است. به عبارت دیگر، وصف‌های چشمگیر و تصویرسازی‌های بدیع این اثر افزون بر زیبایی و تزیین کلام، گونه‌ای بیان تلویحی و غیرمستقیم است که در بیان و القای مضامین به خواننده نقشی اساسی دارند. این مضامین عبارتند از: ‌بینوایی و فقر مطلق، مذلت،‌ستم‌پذیری توده‌های رعیت، معضل بیکاری و تضاد طبقاتی حاکم بر جامعهٔ روستایی ایران آن زمان. این توصیفات ،‌هم از نظر کمیت و هم به لحاظ کیفیت، از تنوع و ارزش هنری والایی برخوردارند. اهمیت ادبی این وصف‌ها تا حدی است که اگر مجبور به زدودن آن‌ها از رمان باشیم، کلیدر دیگر اثر ادبی فاخری نخواهد بود، بلکه گزارشی تاریخی است که قلمرو جغرافیایی آن پهن‌دشت کلیدر و رستاهای حوالی نیشابور و سبزوار و قلمرو زمانی دورانی سه‌ساله از تاریخ ایران است که، در پی یک جریان سیاسی، خیانت حزب توده را به هوادارانش افشا می‌کند[۵].



پیشینهٔ کتاب

پیرنگ

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

الهام از شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

نام شخصیت‌ها

انتخاب اسم شخصیت‌های رمان، جذاب است و در ذهن خواننده حک می‌شود[۶].

شخصیت هوو

واکاوی نگرش نویسنده حاکی از این است که او تا حد زیادی، متأثر از تلقی دوگانهٔ زن (اثری و لکاته) هست و بدیهی است که چنین بینشی بر شحصیت‌پردازی زنان در داستانش بی‌تأثیر نبوده است. گفتمان سنتی و فرهنگ مردسالاری، بر فضای رمان جاکم است. دولت‌آبادی به خوبی با معضلات و گرفتاری‌های چندهمسری و پیامدهای ناگوار آن بر خانواده آشنایی دارد و دغدغهٔ او در این داستان تا حدود بسیاری، بیان معضلات و مشکلات بوده است؛ اما نویسنده با دیدگاهی مردسالارانه، این زنان را ترسیم کرده است و از جانب‌داری و قضاوت یک‌طرفه نیز برکنار نیست[۷].


تعدادی جملات کلیدی کلیدر جلد سوم و چهارم

مرگ از روبه‌رو نمی‌آید، مرگ پا‌به‌پا می‌آید، با آدم می‌زاید. نان و خرمایی که به توبره داری! خاک را می‌توانی بشورانی. لقمهٔ حلال همان نان خشک کمهٔ خیک است. امّا لقمهٔ حرام چرب‌ست، پر روغن است، شیرین است و خوب سیرت می‌کند. خواب، نیایش خاموش است. نیایش بودن. چرا که در این دم تو همانی که خدا را پسند می‌افتد! تسلیم، تسلیم، تسلیم. معصوم و بی‌دفاع. خدای کهن. همین را می‌خواهد.


گزارشی از فروش کتاب

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

اظهارنظرها

نقدهای مثبت

نقدهای منفی

اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران

احمد شاملو:« کلیدر قله‌ای است که از مه بیرون است.» بزرگ علوی:«این کتاب تاریخ سه‌هزارساله ایران را در خودش دارد.»

نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون

اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

تأثیرپذیرفته از

تأثیرگذاشته بر

گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب

فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب

خیابانی به نام کلیدر سخنگو و رئیس کمیسیون فرهنگی و گردشگری شورای اسلامی شهر سبزوار گفت: با موافقت اعضای شورای شهر یکی از خیابان‌های سبزوار به نام "کلیدر" رمان معروف محمود دولت‌آبادی نام‌گذاری شد[۸]. محمدرضا درویشی از زمستان سال ۸۵ شروع به نوشتن قطعه در هشت قسمت کرد. هر قسمت تصویری است از بخشی از رمان که پس از موسیقی با صدای خود آقای دولت آبادی شنیده می شود. کار نگارش در بهار سال ۸۶ به پایان رسید. در تیرماه همان سال به اوکراین رفت و قطعه با اجرای بخش سازهای زهی ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین ضبط شد. بعد در تهران صدای آقای دولت آبادی را بین قطعات گذاشت. در نهایت ۸ قسمت موسیقی برای هفت قسمت از کتاب طراحی شد که قسمت هشتم در حکم قسمت فینال قطعه است. محمدرضا درویشی دربارهٔ موسیقی می‌گوید: «این قطعه با همهٔ کارهای دیگرم متفاوت بود. اول پارتیتور نوشته ام؛ موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است و غمنامه فراق و تنهایی». اثر من مجرد از زمان و مکان است و یک موسیقی مدرن محسوب می‌شود. فکر می کنم اگر فقط به سراغ تم های محلی می‌رفتم، موسیقی شکست می‌خورد[۹].

جمله‌های ماندگار کتاب

«بیگ‌محمد: هیچ وقت عاشق بوده‌ای ستار؟
ستار: عاشق زیاد دیده‌ام.
بیگ‌محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟
ستار: من که نرفته‌ام برادر...
بیگ‌محمد: آنها که رفته‌اند چی؟ آنها چی می‌گویند؟
ستار: آنها که تا به آخر رفته‌اند، برنگشته‌اند تا چیزی بگویند».

«ما را مثل عقرب بار آورده‌اند؛ مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین ور می‌داریم تا شب که سر مرگ‌مان را می‌گذاریم، مدام همدیگر را می‌گزیم.
بخیلیم... بخیل!
خوش‌مان می‌آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می‌آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگران یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می‌جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ‌نظر و بخیل، بخیل و بدخواه.. وقتی می‌بینیم دیگری سر گرسنه زمین می‌گذارد، انگار خیال ما راحت‌تر است. وقتی می‌بینیم کسی محتاج است؛ اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطرجمعی ما هست. انگار که از سر پا بودن همدیگر بیم داریم...»

جوایز کتاب

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

نوا، نما و نگاه

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

  1. حسینی، فخرالسادات. «کنایات و ضرب‌المثل‌ها در کتاب کلیدر، جلد (5و6) اثر محمود دولت‌آبادی». مطالعات ادبیات، عرفان و فلسفه، ش. دوره دوم - 4/1 (زمستان 1395): ۱ - ۱۸. 
  2. شاطر، یار. «یادداشت: بزرگترین رمان فارسی». ایران نامه، ش. ۱۷ (پاییز 1365): ۹ - ۱۰۵. 
  3. رضایتی کیشه خاله، محرم؛ برکت، بهزاد؛ جلاله وند، مجید. «یادداشت: اسطوره ی مرگ و باززایی در سووشون و کلیدر». ادب‌پژوهی، ش. 27 علمی-پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (32 (بهار ۱۳۹۳): ۹ - ۴۰. 
  4. قانون‌پرور، محمدرضا. «نوای نقال در کلیدر». ادب‌پژوهی، ش. ۷۶ (مرداد و شهریور 1389): ۳۱۱- ۳۱۵. 
  5. کریمی‌پناه، ملیحه؛ راد فر، ابوالقاسم. «بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر». ادبیات پارسی معاصر، ش. ۱ (بهار و تابستان 1391): ۸۹ - ۱۱۲. 
  6. باوند سواد کوهی، احمد. «یادداشت: محمود دولت آبادی و جملات کلیدی کلیدر». حافظ، ش. ۱۰ (دی 1383): ۴۰ - ۴۲. 
  7. نویسنده: جباره ناصرو، عظیم؛ نویسنده مسئول: کوهنورد، رقیه (پریچهر)، احمد. «تحلیل شخصیت‌ «هوو» در رمان‌های کلیدر و شوهرآهو خانم (آثار: دولت آبادی و افغانی)». زن‌فرهنگ، ش. ۳۷ (پاییز ۱۳۹۷): ۷۱ - ۸۵. 
  8. «خیابانی به نام "کلیدر"». ایسنا، 5 مرداد 1398. 
  9. «موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است: محمدرضا درویشی از قطعه کلیدر گفت». اعتماد، 11 آذر 1387. 

منابع

  1. چهل‌تن، امیر حسین، فریدون فریاد (۱۳۸۸). ما نیز مردمی هستیم (گفتگو با محمود دولت آبادی ). تهران: چشمه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۲-۰۲۶-۴.
  2. یادکرد خالی (کمک)
  3. یادکرد خالی (کمک)

پیوند به بیرون