نخستین کنگره نویسندگان ایران
نخستین کنگره نویسندگان ایران | |
---|---|
وضعیت | در همان سال ۱۳۲۵ برای همیشه پروندهاش بسته شد |
نوع | ادب، فرهنگ و هنر |
بنانهاده | انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی |
هدف | نسخهپیچی برای وضعیت هر چه بهتر ادبیات در آن زمان |
مکان برگزاری | باغ فرهنگ تهران |
نقشآفرینان خارجی | دولت شوروی |
گستره | ملی |
بازدیدکنندگان | ادبا، نویسندگان و روزنامهنگاران |
ریاست | محمدتقی بهار |
پس از برگزاری بزرگداشت فردوسی در سال ۱۳۱۳ که بسیاری از پژوهشگران از سراسر جهان در آن شرکت کرده بودند، نخستین کنگره نویسندگان ایران، مهمترین رویداد فرهنگی در سه دهه نخست قرن ۱۴هجری شمسی بود. پنج سال پس از سقوط رضاخان، در تیر ماه ۱۳۲۵، به همت انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی نخستین کنگره نویسندگان ایرانی تشکیل شد. از این رو نویسندگان، شاعران و ادبای کشور در باغ فرهنگ گرد هم آمدند.
در سالهای استبداد رضاخان مشکلاتی بر سر راه نویسندگان و شاعران بود که آنان را از انجام برخی فعالیتهایشان بازداشت و در برخی کارها ناتمام ماندند. همچنین هیچگونه هماهنگی و یک دستی در میان ادیبان دیده نمیشد همین عدم انسجام موجب تصمیمگیریهایی در عرصه فرهنگی شد؛ آنان برای جبران ناکامیهایشان تلاشهای فراوانی برای ایجاد تشکلهای مختلف کردند که از آن جمله میتوان به «انجمن هواداران هنر و ادبیات امروز»، «انجمن نویسندگان دموکرات» و چند نهاد دیگر اشاره کرد اما هیچیک نتوانستند نشانگر سلایق نویسندگان در حوزه فرهنگ باشند. نخستین کنگره نویسندگان ایران از ۴ تا ۱۲ تیر سال ۱۳۲۵ با حضور جمعی از نویسندگان، شعرا، ادبا و منتقدان ادبی ایران و چند تن از ادبای روسی در خانه فرهنگ تهران برگزار شد. برای نخستین بار بود که نویسندگان و شاعران ایرانی با دیدگاههای گوناگون چه موافق و چه مخالف در یک جمع نشستند، به بحث و گفتوگو پرداختند و تبادل نطر کردند. رئیس کنگره محمد تقی بهار شاعر و وزیر فرهنگ آن زمان بود.
متن و حاشیه
در طی روزهای کنگره، سخنرانیهای بسیاری انجام شد و ادیبان یکدیگر را نقد کردند و هر یک برای نقد خود دلیلی هم آوردند. پس از خوشامدگوییها و درودها و نطقهای افتتاحیه سخنرانان یکی پس از دیگری پشت تریبون رفتند و به موضوعاتی چون؛ «شعر فارسی در عصر معاصر»، «شعر فارسی»، «نثر فارسی» و «انتقاد در ادبیات» پرداختند. در کنار این سخنرانیها بعضی روزها شاعران اشعاری از سرودههای خود خواندند و محفل را گرم کردند. نیما، رهی معیری، فریدون توکلی و... از شعرخوانان بودند. پس از اتمام نطقها، نقدهایی که ادبا بر سخنان یکدیگر داشتند، اعتراض برخی بر انتقادات، و قبول یا رد آنها، کنگره رو به اتمام رفت. و ملکالشعرا با بیان نکاتی و خواندن قطعنامه نخستین کنگره نویسندگان ایران را پایان داد.
مهمانان و سخنرانان
علاوه بر مهمانانی که دعوت شده بودند، شماری از روزنامهنویسان و روشنفکران نیز در جلسات کنگره شرکت میکردند. افرادی که به عنوان سخنران و مهمان به کنگره آمدند: آذراغلی، اعتمادزاده، افراشته، عباس اقبال، جلال آلاحمد، امینی، دانش بزرگنیا، علی بزرگنیا، ملکالشعرا بهار، ذبیحالله بهروز، بهمنیار، پژمان بختیاری، ابراهیم پورداوود، تقوی، فریدون توللی، دکتر جرجانی، جلی، جواهری، صادق چوبک، ابوالقاسم حالت، حبیباللهی، مطیعالدوله حجازی، حشمتزاده، علیاصغر حکمت، فروغ حکمت، حمیدی شیرازی، دکتر پرویز ناتل خانلری، زهرا خانلری، دکتر خطیبی، علیاکبر دهخدا، رعدی آذرخشی، ژاله، حسین سمیعی ،ادیب السلطنه، فاطمه سیاح، دکتر شایگان، شکوهی، شمس، شهاب فردوسی، شهریار، منوچهر شیبانی، صبحی، صدارت، دکتر صورتگر، طاعتی، طباطبایی، احسان طبری، بزرگ علوی، پرتو علوی، دکتر علیآبادی، فرات، فروزانفر، فلسفی، فیاض، میرزا عبدالعظیم خان قریب، قهرمان، میرزا محمدخان قزوینی، کریم کشاورز، کمالی، کیا، گرگانی، گنابادی، مهکامه محصص، مدرس رضوی، مژده، دکتر محمد معین، معینیان، رهی معیری، موید ثابتی، میلانی، علی ناصحی، سعید نفیسی، نواب صفا، عبدالحسین نوشین، نیما یوشیج، صادق هدایت، جلالالدین همایی و حبیب یغمایی.
افتتاحیه
افتتاحیه با حضور احمد قوام، نخست وزیر وقت ایران، و سادچیکوف، سفیر کبیر دولت شوروی، در ایرا ن برگزار شد. روز سه شنبه ۴ تیرماه ۱۳۲۵ رأس ساعت شش و نیم عصر با سخنان رئیس هیأت مدیره انجمن، مستشارالدوله، جلسه آغاز شد. او سخنش را با خوشامدگویی آغاز کرد و از حاضران برای قبول دعوت تشکر کرد. و ادامه داد:
- مدتهاست که در دو ملت دوست و همجوار شرط ادامه صفا و صمیمیت در قدم اول تقویت روابط است. در سر لوحه انواع روابط که میتواند رشتههای حسن تفاهم و مودت را بین دو ملت هر چه بیشتر محکم سازد، بدون تردید باید روابط فرهنگی را قرار داد، زیرا از فیوضات فرهنگ است که این همه نصایح مشفقانه و تبلیغات و تشویقات برای همدردی و هماهنگی ملل جهان با همدیگر از ساحت فصاحت دانشمندان نوعپرور و رهبران بشردوست برخاسته و مخازن علم و ادب را آراسته است.
وی ادامه داد:
- حال که معلوم شد بهترین راه وصول به مقصود راه فرهنگ است، باید در توسیع و تصفیه این راه و تشویق و ترغیب سالکان آن از تمهید هیچ وسیله و از اغتنام هیچ فرصت غفلت نورزید. به این منظور است که انجمن مرکزی تصمیم گرفت با تشکیل کنگرهای از آثار قلمی، محصول فکری و بیانات سودمند دانشمندان، ادبا، نویسندگان، شعرا و سخنوران دو کشور وسیله استفاده فراهم سازد.
رئیس انجمن ۹نفر را به عنوان هیأت رئیسه کنگره پیشنهاد کرد که شامل؛ محمدتقی بهار، حکمت، دهخدا، شایگان، فروزانفر، صادق هدایت، کریم کشاورز، میلانی و بانو محصص بودند. سپس اداره جلسه به ملکالشعرا سپرده شد. او در آغاز ضمن تجلیل از انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی، آن را انجمنی پرکاربرد و پرشور دانست که در مسائل ادبی، فنی و اجتماعی کار کرده است و بر این مجلس درود فرستاد. در ادامه بهار از آقای قوام برای افتتاح کنگره تشکر کرد و از سخنرانی علیاصغر حکمت خبر داد و گفت که قرار است نخستین سخنرانی پرمغز خود را در رابطه با چگونگی شعر فارسی در پنجاه سال اخیر به گوش حضار برساند. او از حضور سادچیکوف، سفیر شوروی، ابراز خوشحالی کرد و گفت نتایج همکاری این دو ملت در عرصه فرهنگی روز به روز شکوفاتر خواهد شد. و این چنین ادامه داد:
- «حیات عبارت از جنبش و فعالیت است و حیات ادبی نیز همواره در گروه فعالیتها و جنبشها بوده. از این رو حرکت انقلابی خواه اجتماعی و خواه فکری و عقلی موجب ترقی ادبیات و باعث بروز و ظهور ادبا و نویسندگان بزرگ شده و میشود. همانطور که جنبش مشروطه موجد و پدیدآورنده یک دسته از ادبا و چند مکتب ادبی مهم و چندین استاد و هنرمند نامی گردید، شک ندارم که جنبش امروز، جنبشی در نتیجه جنگ خونینن و حرکت آزادیخواهانه روشنفکران و تحول بزرگ سیاسی و اجتماعی و ادبی پیدا شده است، بار دیگر دسته تازه و مکتبی بزرگ و استادانی نامدار برای ما تدارک خواهد کرد. ایامی فرا رسیده است که بایستی این فن از طرف خود ملت حمایت شود و مردم دریابند که حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آنها رهین زبان و ادبیات آنهاست و برای بقای شخصیت ملی و استقلال سیاسی خود باید از نویسندگان و گویندگان حمایت نمایند. اگر مردم خود از ادبا و نویسندگان خویش حمایت نکنند و باز دیوانگانی پیدا شوند که بخواهند این حقیقت بارز و مسلم جهانی را انکار کنند و بگویند ملت شعر و ادب نمیخواهد، باید اعتراف کرد که ریشه ادبیات ما از اینکه هست باز هم خشکتر خواهد شد و آن ضربت کشنده که در دوره دیکتاتوری با کمال نفرت و خشم به پیکر ادب و صنعت و زبان ما وارد آمد باردیگر تکرارخواهد شد.»
پس از سخنان بهار، نماینده انجمن روابط فرهنگی شوروی با کشورهای خارجه، آقای کالیشیان، پس از سلام و درود بر حاضران، نسبت به همکاری با ایران ابراز امیدواری کرد. او گفت: «این کنگره در ادبیات معاصر ایران مرحله مهمی به شمار میرود.»
روز اول
در ادامه روز افتتاح، برنامه به این صورت بود که ابتدا علیاصغر حکمت پشت تریبون برود و از تاریخچه شعر فارسی بگوید.
« | هر کلام موزون که دارای معنایی لطیف باشد شعر نامیده میشود. این چنین سخنی محدود به یک عصر و زمان و یا یک جا و مکان نیست. مادام که دماغ بشر دارای احساسات و عواطف رقیق باشد و مادام که چشم او مظاهر جمال را بپسندد و گوش او نغمات و الحان دلاویز را طلب کند، زبان او نیز به سخن نغز و کلام زیبا مترنم است. هنرمندی و ظرافت بشر در سخنوری و شاعری بر دیگر اقسام فنون ظریفه برتری دارد، زیرا سخن از دل تراوش مینماید و دل منبع الهام الهی است. از اینجاست که حکما سخن را بار درخت آفرینش گفتهاند و شاعر را با علم نهانی و جهان غیب رابطه ناپیدا برقرار و پایدار است که مانند خم به دریا راه دارد و از آن دریا سیراب میشود. | » |
وی در بخش دیگری از نطق خود تحولات سیاسی و اجتماعی را بر زبان شعری بیاثر ندانست و به بررسی این تاثیر در دوران پس از مشروطه و سالهای استبداد رضاخان پرداخت او اشعاری که در این پنجاه سال سروده شده را از حیث موضوع بررسی کرد و آنها را در ۱۱دسته بیان کرد؛ اشعار وصفی، اشعار وطنی، اشعار تاریخی، اشعار مترجم، اشعار سوسیالیستی یا ادبیات کارگری، اشعار انتقادی، اشعار اخلاقی، نسائیات، اشعار صنایع عصری و اشعار موسیقی. درباره هر یک توضیح مختصری داد و مثالهایی آورد. پس به اتمام رسیدن نطق حکمت، نشانهای کنگره بین اعضا تقسیم شد. کریم کشاورز اسامی را میخواند و رئیس کنگره نشانها را به سینه آقایان و خانمها نصب می کرد.
روز دوم
جلسه بعدی کنگره روز چهارشنبه ۵ تیر ماه برگزار شد. قرار شد روز دوم با سخنان احسان طبری، پرویز ناتل خانلری و عبدالحسین نوشین تحت عنوان «نظم معاصر ایران» سپری شود. هر یک از نام بردگان سخن خود را با نقد از سخنان حکمت آغاز کردند و برای نقدهای خود دلایل واضحی آوردند.
از چند جهت نقد می کنم
احسان طبری به جایگاه رفت و از تناقض آغاز کرد و به آخرین کلمات رسید:
- از جهت تعریف شعر و ادراک مفهوم واقعی آن من در گفتار سخنران محترم تناقضی دیدم. ایشان در ابتدای سخن خود شعر را رابطه نهانی شاعر با عالم غیب دانستند و قلم شاعر را نماینده جهان نامتناهی خواندند. فرمودند شعر از حضیض خاکدان به اوج آسمان مرتبط است. این تعریفها از نظر ایدهآلیسیتی است. مطابق این تعریفها شعر چیزی نیست که به جامعه ما مربوط باشد بلکه شاعر با جهانی ماوراء طبیعی سر و کار دارد و از سرچشمه غیبی فیض میگیرد و زبان او کلید در گنجهای نهانی است. با اینکه سخنران محترم شعر را تا این اندازه از روی افکار ایدهآل و خیالبافی صرف تعریف میکنند با این وجود، در سراسر سخنرانی خود کوشیدند تا برای تحولات شعری، تحولات اقتصادی و اجتماعی را به عنوان موجب و محرک ذکر نمایند. یا در دو مورد پیدایش سبکها فرمودند این مسئله نتیجه عوامل جدید سیاسی و اقتصادی بوده است. در قسمتی هم سخنران محترم هنگام ذکر تحول شعر در دوره دیکتاتوری از بیذوقی مراکز اولیه و اراده فردی به عنوان عوامل تنزل در ادبیات صحبت کردهاند. پارادوکس در همین جاست، اگر درست است که شعر نتیجه محسوسات شاعر و محسوسات شاعر نتیجه زندگی او در جامعه است پس نمیتوان شعر را به علم نهانی و غیبی متصل دانست و آن را از حضیض خاکدان به اوج آسمان مرتبط کرد. اگر درست است که تغییر سبکها نتیجه عوامل جدید سیاسی و بیذوقی مراکز اولیه در حرکت شعر تاثیر دارد پس زبان شاعر مبین اوضاع محیط است نه کلید در گنجینه غیب. شعر همان طور که ایشان نشان دادند تابع تکامل اجتماعی است زیرا محصول کار بشری است. سخنرانی ایشان فقط منظره عامی از تحولات پنجاه ساله اخیر بوده است، ما منتظر بودیم که تتبع ایشان حاوی دقتها و کشفهای تازهای باشد.
طبری در بخش دیگری از تعریض خود بیان کرد:
- نکته مهم دیگر این است که ایشان از سخنرانی خود استنتاج لازم را نکردند. ما در اینجا گرد نیامدیم تا فقط یک مجلس ادبی ترتیب دهیم. منظور ما از این اجتماع مباحثه و مشاوره و استنتاج بود. ما میخواهیم وقتی این کنگره به پایان رسید هر کس که در آن شرکت کرد مفهوم روشنی از هنر داشته باشد و راه آینده خود را بداند. در شعر فارسی تحولی هست. این تحول چیست؟ از کجا شروع شده؟ به کجا میرود؟ چگونه باید باشد؟
ناتل خانلری
نفر بعدی که باید برای سخنرانی میآمد پرویز ناتل خانلری بود. او در همان ابتدا تعریف حکمت از شعر را رد کرد و این گونه سخنش را پیش گرفت:
- اگر بخواهیم بر حسب شیوه حکمای قدیم که در تعریف، جامعه و مانع بودن را لازم میدانستند رفتار کنیم به امثال این عبارت که «شعر گنج خداوند است و کلید آن به دست شعراست» اکتفا نمی توان کرد. این گونه عبارات بیشتر تعارف است تا تعریف. مگر اینکه به جای بحث منطقی و تجزیه مطلب خواسته باشیم نکته لطیف شعر مانندی بگوییم که این امری دیگر است. چنان که شعرای قدیم ما نیز در نعت شعر، نه در تعریف آن، ابیات بسیار بلند و زیبا گفتهاند؛
شعر است لطیفه الهی / مضمون سپیدی و سیاهی.
در عرف، شعر به کلامی گفته میشود که در قالبی مشخص و معین یا لااقل قابل تشخیص ریخته شده باشد اما حکمای ما، شعر را کلام مخیل گفتهاند و مرادشان از لفظ تخیل تاثیری در نفس است چنان که گشادی یا گرفتگی خاطر یا حالت انفعالی دیگری ایجاد کند و وزن را از عوامل این تاثیر برشمردهاند.
او در بخش دیگری از سخنان خود به این نکته اشاره کرد که اگر میخواهیم شعر رابهتر بفهمیم باید فرق اساسی آن را با نثر بدانیم و نویسنده باید توقعات خواننده را بداند و درک کند و این توقع شاید این باشد که شاعر در ادراک مفاهیم زندگی به مخاطب خود کمک کند.
یکی دیگر از زاویههای نقد ناتل خانلری بر سخنان حکمت، تاثیر فضای سیاسی بر شعر و ادبیات در دوران رضاخان بود.
- حقیقت مطلب آن است که در دوره دیکتاتوری فشار پلیس و سانسور به حدی شدید بود که ذوق را در دلهای نویسندگان و شاعران خاموش میکرد. شهربانی دستور میداد که اشعار غمانگیز ممنوع است و همه باید در شعر خشنودی و رضایت را بیان کنند. حتی در آن زمان شاعری در وصف جنگل شعری سروده بود و پلیس به بهانه آن که ممکن است این همان جنگلی باشد که میرزا کوچک خان در آن بوده است انتشار آن شعر را اجازه نداد. در چنین وضعی ادبیات نمیتوانست رواج یابد و رواج نیافت و نکاتی که سخنران فرمودند هیچ یک در ترویج شعر و ادب موثر واقع نگردید.
عبدالحسین نوشین
نوشین دیگر سخنرانی بود که برای نقد آمده بود و از سه منظر به مطالب حکمت پرداخت. او در رابطه با نظم معاصر ایران نیز سخنانی گفت؛ بر خلاف اعتقاد حکمت، نوشین بر این باور بود که در اثر تغییر حکومت استبدادی به حکومت مشروطه تغییر اساسی در مفهوم و سبک نظم فارسی پیش نیامده است. و اینگونه ادامه داد:
- انقلاب مشروطیت ایران نتوانست شرایط و آثار فئودالی را از ایران ریشه کن کند و به این جهت تغییرات کلی و اساسی در نظم فارسی پیش نیامد. فقط عده معدودی از پیشاهنگان دانش و ادب بودند که تحت تاثیر افکار مترقی مغرب قرار گرفته و آثار علمی، اجتماعی و یا هنری آنها تظاهری از این افکار مترقی بود. نه فقط در آن روز تغییر اساسی در ادبیات ایران پیش نیامد، بلکه امروز،در دوره اتم، نیز غالب شعرا و ادبای ایران قصیده ضد بیتی بدون الف قاآنی را شاهکار هنری میدانند و از لفاظی او و امثال او تقلید میکنند.
وی مطالبش را با نارضایتی ادامه داد، نارضایتی از این که چرا آقای حکمت بحثی درباره امکان یا عدم امکان یک تحول اساسی در ادبیات ایران نفرمودند!
- موضوع این است که به چه شکل میتوان نظم فارسی را از قیود نظم کلاسیک آزاد ساهت تا بتوان مفهومهای جدید را در سبک نوینی قالبریزی کرد و ادبیات ایران را از جمود و سکون که چندین قرن است دامنگیر آن شده نجات بخشید. آیا میتوان از بعضی صنایع بدیعی کهنه و فرسوده که امروز هیچ یک از احتیاجات هنری ما را براورده نمیکنند چشم پوشید و صتایع بدیعی جدیدی جایگزین آنها کرد؟ آیا میتوان قافیه را با پارهای از قیود کلاسیک آزاد ساخت و مثلا «باغ و زاغ» را با «ساق و فراق» قافیه کرد؟ همینطور روح را با کوه، خط و ربط را با عادت و ملت، رباط را با نجات، سیاه و راه را صباح و فلاح و... اینها اصول مطالبی است که ما خواهش و انتظار ان را داشتیم که در این کنگره مورد بحث قرار گیرد و متأسفانه جناب حکمت هیچگونه اشارهای به انها نکردند.
انتقاد سوم سخنران به نوع تقسیمبندیِ حکمت از نیم قرن ادبیات بود. او معتقد بود که حکمت نتوانسته تفاوت میان افرادی که دانش و هنر خود را در خدمت طبقات صاحب امتیاز قرار دادند و گروه دیگر که در خدمت طبقات زحمتکش بودند را نشان دهد.
حکمت به انتقادها پاسخ میدهد
مطلبی که میخوانیم پاسخ علی اصغر حکمت به انتقادات طبری، نوشین و خانلری است.
«اگر انجمنهای ادبی و محافل شعر که سابقا تشکیل میشد و مذاکرات آن فقط منحصر به طرح غزل و قصیده و بحث در اطراف وزن و قافیه و مضامین ابیات، با مجامع به فعلی مقایسه شود که چگونه جوانان دانشمند ما مسائل ادبی را تجزیه و تحلیل ومطابق با اصول علمی بحث میکنند و حتی بر استادان و مربیان خود خرده میگیرند، معلوم میشود که تفاوت از زمین تا آسمان است.» در ادامه او نطق طبری را جامع و منظم دانست و در پاسخ به انتقاد طبری به مقدمه سخنش که تعریف شعر بود گفت: «این سخن تا آن جا که بنده توضیح دادهام تناقضی ندارد. زیرا در عین انکه به نظر من منبع الهام شاعر عالم غیب است در همان حال تار و پود منسوجات کلام خود را از عالم شهود به دست میآورد. شعر مانند سایر فنون مستظرفه از یک سرچشمه مافوق محسوسات تراوش مینماید و یک قوه نهانی روح شاعر را به جنبش در میآورد. همانطور که قلب موسیقیشناس و نقاش و دیگر صاحبان هنرهای زیبا همه به یک نقطه ناپیدا مرتبط است. ولی ماده موضوع کار خود را از محسوسات خود دریافت میدارند. اگر این منبع را غیبی و ناپیدا میگوییم از آنجاست که علوم طبیعی هنوز به درک آن نرسیده و عمق احساسات شاعر را نتوانسته است اندازه بگیرد.» در بخشی دیگر صاحب سخن به نقد دوم طبری میپردازد؛ اینکه به عدم تجزیه و تحلیل شعر معاصر فارسی معترض بود، و در پاسخش میگوید: «موضوع مقاله بنده قبلا معین شده بود و آن عبارت بود از بیان تاریخ شعر فارسی در مدت نصف قرن گذشته و به طوری که ملاحظه فرمودند با ضیق وقتی که جلسه گذشته بدبختانه نصیب من شده بود، همین قسمت هم ناقص ماند و نیمی از عرایض بنده ناگفته ماند تا چه رسد به اینکه تمامت آن مطالب عالیه که در مدنظر ایشان است در این مقاله مختصر بحث شود.» حکمت سخنانش را ادامه داد تا پاسخی باشد برای تعریض طبری: «اما درباره اینکه اعتراض میکنند چرا از این مقاله استنتاج نشده است، باید توجه بفرمایند که بنده در این مقال «مورخ» بودهام نه «منتقد» و وظیفه مورخ نیست که اظهارنظر در کیفیت وقایع نماید.»
روز سوم
از کودکی شروع کرد و به حال رسید
نیما از کودکی پر جدالش آغاز کرد. از زندگی کوچنشینی و سوادآموزی نزد آخوند ده، از سختیها و رد شدن شعرهایش در سبک نوین هم سخن گفت. و اینگونه سخن پیش گرفت: «از سال ۱۳۴۲ هجری قمری بود که اشعار من صفحات زیاد منتخبات آثار شعرای معاصر را پر کرد؛ عجب آنکه نخستین منظومه من «قصه رنگ پریده» هم که از آثار بچگی به شمار میآید، در جزو مندرجات این کتاب و در بین نام ان همه ادبای ریش و سبیلدار خوانده میشد و به طوری قرار گرفته بود که شعرا و ادبا را نسبت به من و مولف دانشمند کتاب، آقای هشترودیزاده، خشمناک میساخت. مثل اینکه طبیعت آزاد پرورش یافته من در هر دوره از زندگی من باید با زد و خورد رو در رو باشد.» در پی سخنانش توضیحی در بابِ تفاوت اشعارش با اشعار کلایسک داد و در ادامه هم از مخالفانش گفت: «در اشعار آزاد من وزن و قافیه به حساب دیگر گرفته میشوند. کوتاه و بلند شدن مصراعها در آنها بنا بر هوس و فانتزی نیست. من معتقدم برای بی نظمی هم باید نظمی باشد. هر کلمه من از روی قاعده دقیق به کلمه دیگر میچسبد و شعر آزاد سرودن برای م دشوارتر از غیر آن است. من این را میدانم که مخالف بسیار دارم. من به طور روزمره دریافتهام مردم هم باید روزمره دریابند. این کیفیت تدریجی و نتیجه کار است. مخصوصا بعضی اشعار مخصوصتر به خود من برای کسانی که حواس جمع در شاعری ندارند مبهم است.» و اینگونه مطلبش را پایان داد: «باقی شرح حال همین میشود؛ در تهران میگذرانم، زیادی مینویسم، کم انتشار میدهم و این وضع مرا از دور تنبل جلوه میدهد.» پس از آن شعرهای «شب قورق» و «ای آدمها» را خواند که از سرودههای تازهاش بودند.
شعرخوانی
در ادامه سومین روز از کنگره چندی از شاعران سرودههایشان را خواندند. شعر خوانی تا ساعت ده ونیم به طول انجامید و وقت به دیگر گویندگان و سرایندگان نرسید و باقی برنامه به هفته بعد موکول شد. این گونه بود که بحث از «نثر معاصر فارسی» در آن روز بسته شد. شاعرانی که در آن روز شعرخوانی کردند عبات بودند از: ابوالقاسم حالت، رهی معیری، فریدون توللی، منوچهر شیبانی، احمد گلچین معانی،سرور محصص، اسماعیل نواب صفا، احمد حشمتزاده، عباس فرات، علی محمد مژده،علی معینیان، لطفعلی صورتگر، ذبیح بهروز، غلامعلی آذرخش، جواهری، شکوهی، افراشته و حبیباللهی.
روز چهارم
روز شنبه موضوع بحث، «نثر معاصر فارسی» بود و اولین فردی که در این باره سخن آغاز کرد پرویز ناتل خانلری بود منتقدی که در بخش «شعر معاصر» گفتههای حکمت را نقد کرده بود و حالا پس از سخنرانی دوم، خودش مورد نقد قرار میگیرد. سخنان وی به قدری به طول انجامید که تمام وقت کنگره در آن روز را به خود اختصاص داد و ادامه بحث درباره نثر فارسی به روز بعدی و توسط دیگر ادیبان موکول شد.
خانلری از نثر میگوید
تحولاتی که در ادبیات خاصه نثر فارسی در طی یک قرن اخیر حاصل شده نتیجه تحولات عظیم اجتماعی این کشور است. جامعه ایرانی در هیچ دورهای از تاریخ به این سرعت چنین تحولی نیافته بود. دوره اخیر در تاریخ ادبیات فارسی را دوره نثر باید شمرد. غرض این نیست که در طی این دوران شعر وجود نداشته و نمیخواهم قدر استادان شعر را بشکنم و کوشش و هنر ایشان را انکار کنم، اما هیچیک از ادوار ادبی ایران از حیث نثر این قدر پر محصول و برومند نبوده و تا این درجه از جهت مضمون و مطلب تنوع نداشته و چنانجه که خواهیم دید در بسیاری از رشتهها بهترین نمونههای ادبیات ایران در این دوره به وجود آمده است.» وی در بخش دیگری از بیانش با انتقاد از آنچه «لفاظی برخی نویسندگان» در دورهای از تاریخ ادبیات مینامید، گفت: «الفاظ و عبارات وسیله بیان معانی است. اما آنجا که نویسنده معنی و مطلبی ندارد تا بیان کند یا معانیای که در ذهن اوست مبتذل و معروف و معهود اذهان دیگر است ناچار برای هنرنمایی به دامن الفاظ میافتد و بیان را به جای آنکه وسیلهای باشد، غایب و هدف قرار میدهد. از اواخر دوره چنگیزیان وضع ادبیات فارسی چنین شده بود.» خانلری در قسمت آخر بیاناتش نثر معاصر را به گروههای؛ روزنامهنویسی، مجلات، ترجمه، رمانهای انتقادی و اخلاقی، رمان تاریخی، داستان کوتاه، نمایشنامه، هجو و مزاج، انتقاد طنزآمیز، تحقیقات تاریخی و تبعات ادبی دستهبندی کرد و برای هر یک مصداقی آورد تا سهم هریک را در تولید ادبی نیم قرن اخیر گفته باشد.
روز پنجم
ادامه بحث روز شنبه، در روز پنجم از سر گرفته شد. خطیبی، بزرگ علوی و فاطمه سیاح ادبایی بودند که از خانلری را مورد نقد قرار دادند. اما پس از اتمام بیانات آنان پرویز خانلری بار دیگر لازم دید که پشت تریبون رود و پاسخگوی آنان باشد. پس از بررسی انتقادات در بخش پایانی روز پنجم پاسخخای وی را میخوانیم.
نقد منتقد
خطیبی اینگونه سخن گفت: «نخستین ایرادی که بنده به سخنرانی دکتر خانلری دارم درست همان است که ایشان خود هنگان انتقاد از سخنرانی جناب حکمت بیان فرمودند. اگر آقایان به خاطر داشته باشند نخستین ایراد ایشان بر سخنرانی آقای حکمت این بود که مفهوم شعر را چنان که باید مورد بحث و تحلیل قرار نداده و تعریف نکردهاند و سپس خود به عنوان توضیح و دلیل به بحث تحلیلی و انتقادی نسبتا مفصلی در باب شعر و هدف و انواع ان پرداختهاند که البته از هر حیث مورد استفاده حاضران قرار گرفت. با این همه گمان میرود سخنران محترم فراموش کرده باشند که درباره نثر نیز نظیر چنین بحثی که موضوع و هدف ان را روشن سازد و حدود و اقسام آن را معین کند، داشته باشند.» خانلری در بخشی از مطالبش برخی آثار نثر متکلف را نام برده بود و گویا دو موضوع از آنان را سخت نقد کرده بود؛ نخست تکلف و تصنع لفظی و استعمال کلمات دشوار عربی، و بعد سستی و ضعف معنی و غموض و ابهام آن. همین بخش محرکی شد تا خطیبی بار دیگر زبان به انتقاد بچرخاند و بگوید: «این نکته درست است که در دنباله مکتب عراقی در نثر فارسی که بیشتر پایه تفنن در آن بر الفاظ متکی بود، آثاری در قرن هشتم و نهم و پس از آن به وجود آمد که در آن مبالغه فراوان در استعمال ترکیبات و تعبیرات و الفاظ دشوار زبان عربی موجب غموض و ابهام معنی گردید و حتی قدرت و تکلف لفظی سبب شده است که در بسیاری از این آثار رشته اصلی معنی در موارد مختلف از هم بگسلد و باز نپیوندد و نیز شک نیست که در قسمتی از این آثار چنان که سخنران محترم اشاره فرمودند، نویسنده خواسته است سستی و ضعف و فقر معنی را با کثرت و ثروت و قدرت لفظ بپوشاند و اندام این پیکر نحیف را با لباس ملون الفاظ چنان آرایش دهد که خواننده از ظاهر به معنی نپردازد، لیکن هیچ یک از این موارد دلیل آن نمیتواند بود که ما بدون توجه به ذوق ادبی زمان این آثار را مورد انتقاد قرار دهیم، بلکه به عکس میدانیم که کثرت این گونه آثار و غلبه آن در فاصله چندین قرن در نثر فارسی و دخالت این اسلوب در کلیه اقسام نثر دلیل ان است که این روش مورد پسند و مطابق ذوق مردم عصر بوده است و با این وصف بیرون کشیدن چند اثر متکلف از یک سبک وسیع و بزرگ که بیش از هشت قرن از آن گذشته است و خرده گرفتن بر اثار مزبور از یک جنبه معین بدون توجه به ذوق ادبی آن عصر و مفهومی که زیبایی در نثر ان دوره داشته است و صرفا با مقایسه آنچه ذوق ادبی این زمان از نثر زیبا انتظار دارد و فراموش کردن اثار فراوانی که در همین مکتب و در همان زمان به وجود آمده و هر یک در نوع خود آیتی از ایات نویسندگی شمرده میشود، آیا دور از انصاف نیست؟»
نقدی از فاطمه سیاح هر چند کوتاه
پس از خطیبی نوبت به دکتر فاطمه سیاح می رسد تا به مواردی که ایراد دارند بپردازد. او با محتوای سخنان خانلری مشکلی نداشت و حتی بیان کرد که ایشان توانسته به تتبع زیاد و به حد کمال تاریخ ادبیات معاصر را روایت کند. او به برخی ایرادات «شکلی» در نحوه ارائه و تنظیم سخنرانی پرداخت.
حکمت اقرار کرد و خانلری عمل
اینبار بزرگ علوی پشت تریبون میرود تا به بیانات حکمت و خانلری بپرداز و البته نقد کند! «آقای حکمت اقرار کردند و آقای خانلری عمل کردند. آقای حکمت فرمودند من منتقد ادبی نبودم، فقط یک تاریخچه از شعر فارسی گفتم و آقایان خودشان باید نتیجه بگیرند. ولی منظور کنگره این نبود. کنگره باید برای نظم و نثر آینده نتیجه بگیرد. انتقاد من به آقای هم خانلری به آنچه ایشان فرمودند نیست بلکه انتقاد من به آنچه است که ایشان نفرمودند. ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که در هر امری باید نقشه داشت. نقشه در اقتصاد تا چند سال پیش غریب به نظر میآمد، ولی امروزه میبینیم لازم است. به عقیده من باید در ادبیات هم نقشه داشت. چون نویسندگان رهبران قوماند و باید بدانند چطور و چگونه جامعه را رهبری نمایند.»
خرده گیری!
منتقدی که نقد شد اینبار موجز سخن میگوید و تمام انتقادات را رد میکند! خانلری سخنرانی خود را بازخوانی کرد و با طعنه گفت: «بعضی از قسمتهایی که بنده عرض کردم گویا چون از خاطرهها رفته اقایان ان را خرده گرفتهاند.» بیانات او حسن ختام نثر فارسی بود.
آثارشان را خواندند
در ادامه پنجمین روز و در بخشهای پایانی آن، جلال همایی، شهاب فردوس، شهریار، علی صدرات، عبدالعلی طاعتی، میلانی، حبیب یغمایی، دکتر رعدی، اعتمادزاده و خانم ژاله سلطانی سرودههای تازه خود را خواندند. در این میان افرادی چون؛ بزرگ علوی، ذبیح بهروز، احمد طباطبایی و جواهری هم نمونهای از داستانهای خود را قرائت کردند.
روز ششم
روز بعد یعنی سهشنبه اولین فردی که به جایگاه سخنرانی رفت فاطمه سیاح بود و سخن را با عنوان «وظیفه نقد در ادبیات» اغاز کرد.
فاطمه سیاح
«چه در گذشته و چه اکنون انتقاد ادبی در کشور ما ضعیف ترین رشته در عالم ادب به شمار رفته و میرود. این در حالی است که نقش آن در تحول ادبیات جهانی مخضوضا در ادوار جدید بسیار عظیم است. مهمترین وظیفه منتقدان ادبی ایران در عصر تازه تلاش برای بسط و توسعه رئالیسم واقعی در ادبیات دانست و گفت: «در درجه اول این عمل باید در نثر بدیع اعم از تالیفات بزرگ، یعنی رمان یا اثار کوچک، یعنی داستان و نوول اجرا گردد.» او با شاره به رشد ریالیسم در ادبیات مغرب، تقلید را محکوم کرد و ادامه داد: «هنر، تقلید را تحمل نمیکند و معنی تعلیم گرفتن از نوابغ بزرگ هم تقلید صرف از انان نیست، بلکه مفهوم ان فرا گرفتن این نکته است که چگونه باید در واقعیتی که بیان شده خواص اساسی آن را درک و چگونه باید آن را در اثر خویش به کار برد و در تعیین موضوع انتخابی و در قهرمانان خود حلول داد. نباید فراموش کرد که هر نویسندهای این واقعیت را به نحو مختص به خود درک میکند و جلوه میدهد، نه به نحو اقتباسی از دیگران.»
روز آخر
طبری سخنرانی بود که در روز اخر مقاله خود را به کنگره ارائه داد و برای بیان موضوعاتی در رابطه با «انتقاد و ماهیت هنر و زیبایی هنری» به جایگاه رفت.
حسن ختام سخنرانی
طبری در روز پایانی اینگونه اغاز کرد: «هنر محصول دماغ کسی است که روحیات او را شرایط زندگی محیط ساخته. پس هنر تحریری و انتزاعی، و مجزا از زندگی مادی غیر ممکن است.» «در این کنگره بحثهایی شد که همه خام و بیسرانجام ماند، یا روزنامهنویس از روی بیمهری در مقاله خود نوشت که برخی افراد در کنگره نویسندگان پیشنهاد میکنند که وزن و قافیه را از شعر بردارند. اگر این قبیل مطالب را از روی اصرار در ایراد تهمت ننوشته باشند، بدون شک مطلب را بد فهمیدهاند. من که خود از هواخواهان تحول ادبی هستم از فرصت و تناسب موضوع استفاده میکنم، برای انکه عقیده خود را در این مسئله شرح دهم. اگر در مطالب که عرض میکنم دقت فرموده باشند، حتما متوجه شدهاند که تا چه اندازه هنر به عنوان یک محصول اجتماعی تابع تحولات اجتماع است. درست است که به قول آقای صورتگر هنوز همان خورشید که از پنجره خانقاه سعدی به درون تابیده از پنجره اتاق ما میتابد و حتی پیش از سعدی نیز این چشمه درخشان بر آرامگاه عاد و ثمود تابیده بود، ولی انسانی که این خورشید را میبیند تفاوت کرده است.»
قطعنامه
پس از بیانات طبری، رئیس کنگره اداره جلسه را در دست گرفت؛ ابتدا زا صبر و مشارک حضار در تمامی مباحث کنگره تشکر کرد. و متنی را با عنوان قطعنامه نخستین کنگره نویسندگان ایران برای تصویب اعضا قرائت کرد. این قطعنامه توسط اعضای کنگره تصویب شد. متن آن بدین شرح است: ادبیات ایران در طی قرون متمادیه هماره از جنگ خیر وشر و پیکار یزدان و اهریمن سخن گفته، احساسات عالیه انساندوستی و برابری ابنای بشر را در دلها برانگیخته و از این رهگذر نه تنها در اخلاق و فرهنگ مردم لیران بلکه در ادبیات و مدنیت جهانی تاثیری به سزا و عمیق داشته است. ادبیات معاصر نیز کم و بیش این وظیفه بزرگ، یعنی هدایت و تربیت مردم را انجام داده، در جنبش آزادی ایران سهم بزرگی به عهده گرفته، به خصوص عدهای از نویسندگان و شاعران در طی جنگ اخیر با اصولی که حریت و فضیلت و فرهنگ جهانی را مورد تهدید قرار داده بود به مبارزه برخاسته و خلق را آگاه ساختند. مع هذا میتوان گفت که نثر و نظم کنونی ایران چنان که از سخنرانیها و مباحث کنگره برمیآید، وظایف دیگری در تقابل مردم ایران و جهانیان به عهده دارد که باید در آینده انجام دهد. با در نظر گرفتن این مراتب:
۱.کنگره آرزومند است که نویسندگان ایران در نظم و نثر، سنت دیرین ادبیات فارسی، یعنی طرفداری از حق و عدالت و مخالفت با ستمگری و زشتی را پیروی نمایند و در آثار خود از آزادی و عدل و دانش و دفع خرافات هواخواهی نموده۷ پیکار بر ضد اصول و بقایای فاشیزم را موضوع بحث و تراوش فکر خود قرار دهند و به حمایت صلح جهانی و افکار بشردوستی و دموکراسی حقیقی برای ترقی و تعالی ایران کوشش کنند.
۲. کنگره آرزومند است است که نویسندگان و شاعران به خلق روی آورند و بدون اینکه افراط روا دارند در جستوجوی اسلوبها و سبکهای جدیدی که ملایم و منطبق با زندگی کنونی باشد برآیند و انتقاد ادبی سالم و علمی را که شرط لازم پیدایش ادبیات بزرگ است، ترویج کنند.
۳. کنگره آرزومند است که مناسبات فرهنگی و ادبی موجود بین ملت ایران و تمام دموکراسیهای ترقیخواه جهان، بالاخص اتحاد شوروی بیش از پیش استوار گشته، به نفع صلح و بشریت توسعه یابد.
۴. کنگره از هیأت مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که انعقاد این کنگره از ابتکارات حسنه آن به شمار می رود، سپاسگزار است.
۵. کنگره تأسیس یک کمیسیون و تشکیلات موقتی که بنیاد اتحادیه گویندگان و نویسندگان ایران را پیریزی کند، ضروری میداند و اجرای این منظور را هیأت رئیسه محول مینماید.
چیستی و چرایی
هدف از تشکیل
پررنگترین و اصلیترین هدف کنگره را میتوان در سخنان چندی از ادبا مشاهده کرد همانطور که طبری، بزرگ علوی و عبدالحسین نوشین اظهار کردند: «کنگره قرار است علاوه بر نقد و بررسی تاریخ ادبیات در پنج سال اخیر، برای آینده ادبیات نیز نسخهپیچی کند.»
چگونگی تشکیل
تشکیل نخستین کنگره نویسندگان ایران با ابتکار هیأت مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی به ریاست مستشارالدوله و به همت کمسیون ادبی انجمن تشکیل شد. به دعوت هیات مدیره انجمن ۷۸نفر از شاعران و نویسندگان ایرانی به کنگره دعوت شدند اما عدهای از آنها به علت کسالت، مسافرت و دیگر دلایل در این جمع حضور نیافتند.
آثار و تبعات کنگره نویسندگان ایران
بزرگترین گردهمایی نویسندگان ایرانی به پایان رسید اما آنچه مهم است آثار این جلسات است. بحث و سخنانی که در این جلسات به میان آمد گفتمانی تازه در ادبیات آن دوران بود و از نظر بسیاری، کنگره نویسندگان ایرانی نقطه عطفی برای فرهنگ ایرانی به شمار می رود. آثار این کنگره برای ادبیات و سبک نگارش مثبت بود. اما نکتهای در بند آخر قطعنامه به گوش خورد که خبر از تلاشی برای به وجود آمدن تشکلی فراگیر برای دفاع از نویسندگان به صفت نویسنده میداد. برای نخستین باربود که در جمعی با حضور ادبا و هنرمندان نامدار سخن از اتحادیه گویندگان و نویسندگان به میان آمد و مطرح کردن این موضوع باعث اشتیاق بسیار در میان حضار شد. اما سالهای بعد با تشکیل کانون نویسنگان ایران دیگر خبری از اتحادیه گویندگان و نویسندگان نشد و کاملا به فراموشی سپرده شد. شاید دلیلش تفاوت طرز برداشتها از اهداف کنگره بود. همان که در اختلاف روایت روزنامههای آن روز از کنگره و خواست افرادی چون طبری، نوشین و بزرگ علوی آشکار بود.
از منظر دیگران
علیاکبر امینی در کتاب «گفتمان ادبیات سیاسی اسران در آستانه دو انقلاب» مینویسد: «پس از آن کنگره، نمادها و مجازها و استعارهها و کنایهها بیشتر جنبه ایدئولوژیک یافت و بار سیاسی و سوسیالیستی به خود گرفت. از آن پس بود که «شبان تیره»، «صبح روشن»، «زمستان»، «ماهی قرمز»، «ماهی سیاه کوچولو» و «فرشته رحمت» نمادها و سمبلهای معنیداری شدند که در ادبیات آن روزگار کاربرد داشت و این روند تا آنجا پیش رفت که در دهه پنجاه، داس و چکش و ستاره و پرچم سرخ بیهیچ ابهام و ایهامی در گفتمان ادبیات سیاسی جا خوش کرد. نیما آغازگر این روند بود، توللی، نادرپور و اخوان هم پیروان اولیه آن بودند. افرادی چون شاملو (در شعر)، صمد بهرنگی و محمود دولتآبادی (در نثر) ثابت قدمانی بودن که این روند را ادامه دادند. جلال الاحمد و رضا براهنی هم از پیروانی بودند که نثرشان به مرور زمان دچار تحول شد.»
انتخاب مکان و زمان
کمیسیونی با نام «کمیسیون تهیه مقدمات کنگره» تشکیل شد و اعضای آن ترکیبی از اعضای هیات رئیسه کمیسیون ادبی و نمایندگان هیأت مدیره بودند. هدف از تشکیل این کمیسیون تعیین محل کنگره، عده نمایندگان شهرستانها و نمایندگان تهران و برنامه کنگره و تاریخ تشکیل آن بود.