هستی
هستی | |
---|---|
هستی، دختری که دلش میخواهد فوتبالیست شود. | |
نویسنده | فرهاد حسنزاده |
ناشر | کانون پروش فکری کودکانونوجوانان |
محل نشر | تهران |
شابک | ۹۷۸-۹۶۴-۳۹۱-۶۲۴-۴ |
تعداد صفحات | ۲۶۲ |
موضوع | نوجوانی، بلوغ و عشق در بحبوحۀ جنگ |
زبان | فارسی |
سری | رمان نوجوانامروز |
طراح جلد | عطیه بزرگ سهرابی |
هستی قصهای است از فرهاد حسنزاده، دربارۀ دختر نوجوانِ آبادانی، در بحبوحه جنگی که بوی غریبگیاش مشام همه را آزرده کرده و دخترکی که دلش نمیخواهد مثل بقیۀ دخترها باشد، او عاشق فوتبال است و از عروسک متنفر است.[۱][۲]
قصۀ هستی را که کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان در سال ۱۳۸۹ بار انتشار موفق آن را بر دوش کشید، از جمله رمانهای نوجوان امروز و عروس قدیمی قصهها است که گیسوهای سفید مخملیاش را از زیر روسری گلدارش بیرون زدهاست.
بار اصلی رمان هستی جنگ تحمیلی است و رگههایی از عشق و ناکامی در رسیدن به معشوق هم در آن دیده میشود.{{سخ}
همچنین داستان هستی سبکی رئالیستی دارد که در ژانری اجتماعی بیان میشود و شخصیتهایش در آن به خوبی نقشآفرینی میکنند و به زیبایی هرچه تمامتر داستانِ هستی را بهوجود آوردهاند، داستانی که هرچند حسنزاده آن را برای کودکانونوجوانان راهی بازار قصهها کرده، اما مرز سنی را شکسته و به دنیای پدران و مادران سرک کشیدهاست وآنها را با خود همراه ساخته، گویی هستی دست آنها را گرفته و بر سر سفرۀ داستانش دعوت کرده.
هستی مدالهای افتخار بسیاری را بر گردن خود انداخته، مدالهای طلایی رنگ زیبایی که هر قصهای آرزوی داشتنش را دارد، او مانند کشتیگیری پهلوان در زمینِ داستان خوب ایفای نقش کردهاست.
از جمله مدالهای طلایی رنگ هستی خانم نشان لاک پشت نقرهای و برگزیده شدن توسط مخاطبان نوجوان کانون و کلی مدالهای دیگر که ابرقهرمان داستان یعنی هستی آنها را از آن خود کردهاست.
رمانِ هستی کمکیست به نوجوانانی که روابط غیرصمیمانۀ آنها با والدین تصورات اشتباهی را در ذهن آنان ایجاد کرده که با همزادپنداری با هستی میتوانند آن پندارهای غلط را برای همیشه از بین ببرند.
در واقع این رمان به عنوان پرمخاطبترین رمان از نگاه مخاطبان نوجوان برگزیده شده تا با این اتفاق هستی را بگذارند روبرویشان و شروع کنند به نقد و بررسی، و هستی با همان نگاه جسورانهاش به چشمانشان زل برند و جلسۀ دفاعیۀ خود را مثل یک دانشجوی خبره با موفقیت به پایان برساند.
تعداد بسیار زیادی از کتابهای فرهاد حسنزاده به زبانهای دیگر هم چاپ شده که هستی یکی از آنهاست که به زبانهای انگلیسی و ترکی هم چاپ گردیدهاست.[۳] [۴]
وقتی حسنزاده در آثار گوناگونش به کسب جایزه میرسد یعنی ادبیات داستانی ما خواهان نوازش و محبت است، محبت کسانی که شاید ادبیات را فراموش کردهاند یا شاید هر از چندگاهی مهمان خانه او میشوند در حالی که نمیدانند ادبیات عاشق مهمان است؛ حتی مهمان ناخوانده....
اگر هنوز دوست هستی نشدید
کمی دربارۀ نویسنده
در ۱۳ سالگی در یکی از کتابخانههای کانون استعداد نویسندگی خود را شکوفا کرد، گاه شعر میگوید و گاه فیلمنامه مینویسد و جوایز بیشماری را هم از آن خود کردهاست که مهمترین آنها نشان ماه طلایی میباشد.[۵]
او فرهاد حسنزاده است که تاکنون بیش از ۸۰ عنوان کتاب برای کودکانونوجوان نوشته و بیش از ۳۰ جایزه در ایران دریافت کردهاست.
حسنزاده نامزدِ ایرانی جایزۀ جهانی هانس کریستین اندرسن۲۰۱۸ و نیز جایزۀ آسترید لیندگرن میباشد[۶] که بسیاری از کتابهایش هم به زبانهای دیگر ترجمه شدهاست.[۷]
فرهاد حسنزاده بیشتر برای نوجوانان مینویسد اما به دلیل فضای نوستالژیک و لحن صمیمی در آثارش هر مخاطبی را با پای صحبتهایش مینشاند و با خود همراه میسازد.
ماحصل داستان
هستیخانم، دختر نوجوانِ آبادانی است که دلش نمیخواهد مثل بقیۀ دخترها باشد؛ او آرزو دارد وقتی بزرگ شد رانندۀ تریلی، خلبان یا دروازهبان تیم صنعت نفت آبادان شود.
اما وقتی جنگ اتفاق میافتد و هستی را با خود در مسیری جدید قرار میدهد نگاه هستی نسبت به اطرافیانش و دنیای اطرافش تغییر میکند و...[۱]
شهرت و جذابیت، باهم
داستان هستی مربوط به ردۀ سنی خاصی نیست، بلکه داستانیست که هر سن و سالی را با خط به خط جملات خود همراه میسازد.
هستی تنها یک نام یا یک کتاب نیست؛ هستی سرنوشت یک ملت است، ملتی که تمام آنچه را که هستی به چشم دیده با تمام استخوانهای خود لمس کردهاند و گویی انگار هستی مانند علاءالدین بر قالیچۀ پرندۀ خود سوار میشود و یکییکی مخاطبانش را در دنیای قصه و در تاریخ تقویمی میگرداند و میگرداند و میگرداند....
هستی نهایت پایبندی و تعهد فرهاد حسنزاده نسبت به باورهایی است که چندین سال است که با وجود تمام شدن جنگ و سیاهیها، همراه تکتک فرزندان این خاک است و فرهاد حسنزاده چه زیبا این مسئولیت را در ادبیات، با واژههایی که لبریز از عشق و تعهد به مباحث ملی است بیان کردهاست و این یعنی ادبیات داستانی معاصر همچنان نفس میکشد و حسنزادههایی را میخواهد که روحش را تازه کنند.
فرهاد حسنزاده در رمان هستی دغدغهها و مشکلات را با احترام به همۀ اندیشهها بیان کرده که این خود داستانهایش را خواندنیتر میکند.
قصد حسنزاده از گفتن این قصه صرفا نویسندگی نیست، بلکه شور و اشتیاق او برای نوشتن هستی آن را اینگونه خواندنی کردهاست، همان شور و اشتیاقی که به گفتۀ خود او حاصل تمرکزی است که در نگارش هستی برای خود ساختهاست.
هستی با کسب مدالهای طلاییرنگش روی حسنزاده را سفید کرده و فرزند صلاحی برای او بوده طوری که خستگی حسنزاده را درآورده.
کسب جوایز بسیارِ آفرینندۀ کتاب و کتابِ آفریدهشده هم دلایلِ خواندنیتر شدن آن است تا هرکس که آن را بخواند ناخودآگاه در دلش برای او جایی باز کند.[۸]
کارت تقدیمی برای جمشیدخانیان
فرهاد حسنزاده هستی را به رفیق گمشدۀ کودکیهایش به جمشید خانیان تقدیم کردهاست و در کارت تقدیمش که آن را در صفحۀ ۷ رمانش برای خانیان عزیزش فرستادهاست اینطور مینویسد:
ابرقهرمانان سیارۀ هستی
داستان هستی ابر قهرمان زیاد دارد، ابرقهرمانانی که برخی از آنان نامشان در لابلای داستان گم شده، که شاید اگر عینک ذرهبینی به چشم بزنیم یا با چشم دل کتاب را بگشاییم و با هستی دست دوستی دهیم بتوانیم حضورشان را حس کنیم.
ابرقهرمان اصلی داستان کسی است که وقتی سوار موتور میشود حتی پایش به زمین نمیرسد اما از ماهشهر تا آبادان را تکتنه میآید و در شجاعت زبانزد میشود.
کسی که غیرقابل پیشبینی است و در دنیایی متفاوت با افکاری متفاوت زندگی میکند، او دوست دارد متفاوت باشد و کارهایی کند که به قول معروف پایش از گلیمش درازتر شود .
او هستی است، ابرقهرمانی که قصدش نجات دنیا نیست؛ او فقط میخواهد آنهایی را که دوستشان دارد در کنار خود برای همیشه داشتهباشد، کسی که رفتارهای نوجوانانهاش از همان جسارتهای معمول و تضادهای اندیشهاش جاری است، که شخصیتی به ظاهر ساده اما با باطنی پیچیده را برای هستی ساخته است.
فرهاد حسنزاده طوری هستی را در داستانش معرفی کردهاست که ما هستی را زبان خود او بشناسیم، از زبان دختر ۱۲ سالهای که عاشق موتور سواری است و فوتبال بازیکردن است.
همۀ اینها باعث شده تا مخاطبان همسن و سال هستی خودشان را جای او بگذارند و همۀ اتفاقات پیشروی هستی را مثل خود هستی لمس و تجربه کنند.[۸]
دایی جمشید بازیگر بعدی فیلمنامهای است که خانمِ هستی، کارگردان آن و آقای حسنزاده فیلمنامهنویس آن است.
دایی جمشید شوخ و مهربان است و علاقهاش به هستی از دنیای بینهایتها هم فراتر میرود، شجاع است و غیرتی آبادانی دارد که موتورش برایش حکم رخش رستمِ پهلوان را دارد، رخشی خوشرکاب و باوفا که سواری دادنش حرف ندارد.
دایی جمشید را کسانی میفهمند که هیچ وابستگی به این کرۀ خاکی ندارند و حفظ جان دیگران را وظیفۀ خود میدانند، دایی جمشید را کسانی میشناسند که میخواهند مثل رستم پهلوان باشند.
شخصیت بعدی داستان ابی است، همان ابوالقاسم «پدر هستی »؛ که همه ابی صدایش میزنند، او رازی دارد که در پایان داستان آن را برای هستی فاش میکند.
حسن زاده بیشتر طنز در رمان هستی را بر دوش ابی قرار داده است تا اینگونه بتواند از زشتی و سیاهی جنگ کم کند .
فریبای داستان مادر هستی است، زنی مهربان که به خوبی وظیفه مادری را ایفا میکند و عشق به فرزند را به زیبایی در داستان به تصویر میکشد، هستی میگوید او فرشتهای است که خدا زمینیاش کرده است.
خاله سیمین بازیگر بعدی است، او همیشه کیفش پر از سوغاتی است و شخصیتی شوخ دارد که کلمات را به هم میریزد و از آن کلمات جدید میسازد هستی میگوید او بهترین خالۀ دنیا است.
شاپور شخصیتی دیگر در داستان هستی است، کسی که هستی او را دوست دارد چون به هستی قول داده تا برایش گردن بندی چوبی با هستۀ خرما بسازد.
کسی که مثل دایی جمشید دلش میخواهد رستم پهلوان باشد[۸]
چرا باید این کتاب را خواند
شور و اشتیاقی که حسنزاده در نگارش هستی به کاربرده و همچنین طرح و پیرنگ داستان که خلاصه میشود در جنگ و دفاع از سرزمین، بهترین دلیلی است که میتوان حکم باید را بر خواندن این کتاب گذاشت.
شخصیت هستی و همزادپنداری مخاطبان با او، باعث شده تا کتاب هستی تنها یک کتاب نباشد؛ بلکه مخاطب با آن در لحظه به لحظۀ طرحِ داستان پیش روند و تمام اتفاقات را لمس کند و حتی با هستی سوار موتور شود تا آبادان بیاید و از پلیس راه بگذرد.
هستی دردهایی را بازگو میکند که برای ما آشناست، دردهایی که مانند ترکش روحمان را شکافته و بر قلبمان فشار میآورد.
هستی، قصۀ دردهای یک نسل سوختهست، نسلی که آرامش خود را داد تا آرامش دیگران را پسبگیرد.
نسلی که مردن را متفاوت از آنچه هست برای خود توصیف کرد و نامش را آسمانی شدن گذاشت، آسمانی که رنگش آبی و از جنس عشق است...[۱۰]
همه اینها حکم باید را بر خواندن کتاب میگذارد، زیرا هستی به نوعی هویت همه ماست و هویت، اصلِ ذات آدمی است.
دوباره بخانیم و با هم بخانیم
خلاصۀ داستان هستی
کتاب «هستی» داستان دختر دوازدهسالهای است که ساکن آبادان است، روحیه عجیبی دارد و کارهایش به هیچوجه به دختران شبیه نیست، دوست دارد با پسرها فوتبال بازی کند و همراه دایی جمشید به موتور سواری برود و راندن موتور را از او یاد بگیرد.
دست او در بازی فوتبال شکسته و پدر ناچار است به جای این که برای کار بر روی کشتی اروند راهی ژاپن شود همراه هستی به بیمارستان برود.
مادر هستی در آستانۀ به دنیا آوردن فرزندی است و پدر بیشتر اوقات با هستی رفتار بدی دارد و او را به خاطر کارهایش سرزنش میکند و "ادبار" صدایش میزند، حتی وقتی متوجه میشود که کشتی اروند به دلیل حمله عراق غرق شدهاست و هستی مانند فرشتۀ نجات دستانش را باز کرده و او را در آغوش گرفته باز هم دست از رفتارهایش برنمیدارد و مدام هستی را سرزنش میکند.
هستی بقدری از این وضع ناراحت است که فکر میکند او فرزند آنان نیست و در ذهن خود سناریوهای گوناگونی را میسازد.
زمزمههای شروع جنگ هم برخاسته و خانۀ آنها بر اثر بمباران ویران شده و این اتفاقات، آنها را ناگزیر به رفتن به خانۀ بیبی میکند.
خانواده با شدت گرفتن جنگ و با موتور دایی جمشید روانۀ ماهشهر میشوند و خاله نسرین نیز پس از چندی به آنان میپیوندد، ولی پس از مدتی با عجله میرود.
هستی در ماهشهر با لیلا که او هم جنگزده است دوست شده و از او جودو یاد میگیرد و برادر لیلا، شاپور هم به او قول میدهد تا از هسته خرما برای هستی گردنبند زیبایی بسازد.
هستی دور از چشم خانواده و به کمک برادر لیلا و دوست او موتور را تعمیر میکند و تنهایی راهی آبادان میشود و آنجا با دایی جمشید و خاله نسرین روبرو می شود.
پدر هم که نگران غیبت دخترش است، فردای آن روز راهی آبادان میشود، هستی با مشاهدۀ پدر پا به فرار میگذارد که در همین زمان بمباران هم شروع میشود و هستی همراه پدر به گوشهای پناه میبرد و در چنین لحظهای پدر راز مهمی را برای او فاش میکند.!
هنگام مراجعت هستی و پدر به ماهشهر، دایی بستهای را به هستی میدهد که رزمندهای در حال مرگ پس از شناختن دایی جمشید به او داده تا آن را به هستی برساند.
درون بسته، هسته خرمایی است که با ظرافت برش دادهشده و روی آن با خطی خوش نام هستی حک شدهاست.[۱۱]
سبک کتاب
سبک رمان هستی با زاویۀ دید اول شخص مفرد روایت میشود که این دیدگاه اول شخص به عنوان زاویۀ دید، باعث شده تا خواننده احساس کند که یکی از اشخاص داستان که در حال نقل داستان و گفتوگو میباشد برای اوست، تا خواننده وقایع و اتفاقات داستان را حتی اگر غیرقابل باور باشند باورپذیر بیانگارند.
بردن فضای روایت داستان به گذشته موجب شده تا مخاطب ارتباط نزدیکتر و صمیمیتری با متن برقرار کند.
هیچکس خانه نبود
یعنی من بودم و سهراب
بابا سر کار بود و
مامان هم بیبی را بردهبود درمانگاه
با سهراب بازی میکردم
خرگوشش را میانداختم بالا
و میگرفتم..
معمولا روایت داستان در زمان گذشته فاصلۀ میان شخصیتها و مخاطبان را از بین میبرد و پیوند دوستی غیرمستقیمی را بین شخصیتها و مخاطبش امضا میکند.
بردن فضای روایت داستان به گذشته، به نویسنده و راوی این امکان را میدهد تا در تمام ابعاد داستان سرک بکشند و مخاطب را نیز سوار بر قایق خود کرده و در سرتاسر دریای بیکران داستان پیش ببرند، آنگونه که حتی مخاطب خستگی پارو زدن را هم متوجه نشود.
شروع داستان هستی به گونهای است که مخاطب ابتدا تصور میکند که شخصیت و راوی داستان پسر است، اما در ادامۀ داستان متوجه خواهد شد که شخصیت اصلی داستان دختری به نام هستی است.
فرهاد حسنزاده در نگارش رمان پرطرفدارش سبک رئالیسم را انتخاب کرده تا به راحتی بتواند با شگرد جادوگری این سبک فضا و مکان و کششهای شخصیتها را نشان دهد و به خواننده منتقل کند.
بار اصلی رمانِ هستی جنگ تحمیلی است و ژانری اجتماعی و ماهیتی دفاع مقدسی دارد.
جنگ در ذات خود بارِ معنایی سرد و خشن و منفی دارد و در ذهن مخاطب نوجوان اثری نامطلوب میگذارد مگر آنکه نویسندۀ توانمند با چاشنیهایی آن را جذاب و خواندنیتر کند.
همچنین میتوان هستی را در گروه رمانهای تاریخی قرار داد، با این توضیح که در رمانهای تاریخی صحنههایی تحقق مییابند که در محیط واقعی جریان یافتهاند و هستی رمانی است در زمان حال، اما در گذشتۀ تقویمی...
[۸]
پیرنگ و طرح داستان
«در روزی که ولوله شد» که شهر از شلوغی فریاد میکشید و جامهاش را در تن خود پارهپاره میکرد «دخترای ننه دریا» در شهری که اینک از «آوار به آوارگی » رسیدهبود روی دیوار خاطرههایش نوشتند «هستی نام یک ماهی نیست...»
این چهار عنوان چهار فصل کتابی است که فرهاد حسنزاده با شور واشتیاق آن را به نگارش درآورده و با هوشمندی و زیرکی برای جذب مخاطبانش که تنها کودکونوجوان نیستند، نامهایی را برای فصلهایش انتخاب کرده تا مخاطب را به ادامه خوانش داستانش سوق دهد و اشتیاق مخاطب را در خواندن داستان چندین برابر کند.
انگار عنوان فصلهای هستی کتاب کمک درسیِ موسسۀ حسنزاده است تا با خواندن این نامها در اول هر فصل بتوان در کنکوری که نامش هستی است سربلند بیرون آمد، کنکوری که هر مخاطبی حق حضور در آن را دارد.
پیرنگ و طرح داستان هستی با رعایت توالی از چهار بخش تشکیل شدهاست:
معرفی هستی در آستانۀ جنگ ایران و عراق در آبادان
آوارگی و مهاجرت به شهری دیگر
زندگی در شرایط جنگزدگی
بازگشت هستی به آبادان
پیرنگ داستان از رفتن و برگشتن حکایت دارد، رفتن و برگشتنی که نه تنها برای نیروهای عراقی است که بیشتر برای دختر نوجوانی است که شهر و خانهاش را به خاطر ترس از جنگ رها کرده و یکهوتنها به خاطر دایی جمشیدش بازمیگیرد.
با تصمیم برای رفتن به ماهشهر وارد «میانۀ داستان» میشویم، جایی که کشمکشی برای رفتن یا نرفتن بین اعضای خانواده شکل میگیرد.
اوج داستان جایی است که پدر هستی برای نجات تنها دخترش خطر میکند تا در شهری که حالا بوی غریبگی میدهد جان فرشته نجاتش، تمام هستیاش را نجات دهد.
فرجام داستان با کند شدن رویدادها آهنگ میگیرد و مخاطب میفهمد داستان به زودی پایان خواهد یافت تا هستی به آرامی دستش را باز کند و چیزی را ببیند که منتظرش است؛ یک ماهی تراشیده شده از هستۀ خرما، که روی آن با خط قشنگی نوشته شدهبود: هستی...[۱۰]
نقاط قوت و ویژگیهای هستی خانم
شخصیت پردازی قدرتمند در رمان هستی و همینطور زاویۀدید اول شخص مفرد یکی از نقاط قوت هستی خانم است.
نثر و زبان داستان و استفادۀ نویسنده از ضربالمثلهای جذاب جنوبی نیز نثر را ماندگار کرده و یکی دیگر از ویژگیهای مهم آن میباشد.
از طرفی این کتاب از جمله کتابهایی است که خوانندۀ آن از خواندن آن پشیمان نمیشود و حتی حالت خواننده، قبل و بعد از خواندن رمان متفاوت میشود زیرا این کتاب به نوعی اصالت زنان و دغدغههای آنان را بیان میکند که خود نقطۀ قوتی برای این مجموعه خواهد بود .[۱۲]
راوی داستان
راوی داستان دانای کل است، که بر تمام سطرها و بخشهای رمان تسلط دارد.
راوی داستان همان هستی است که حضورش در سرتاسر داستان پررنگ و جذاب است و از حق نگذشته بار روایت را خوب به دوش گرفته و پیش میبرد.
راوی بودن هستی باعث شده تا مخاطبان همسن هستی خودشان را جای او بگذارند و همۀ اتفاقات پیشروی هستی را مثل خود او لمس و تجربه کنند گویی انگار که خودشان نقش اصلی فیلمنامۀ هستی هستند.
زاویۀ اول شخص مفرد در داستان بیشترین همحسی را در مخاطب ایجاد میکند تا افکار ابرقهرمان داستان برای بیان اتفاقات و حالاتش باز باشد.[۸]
لحن و زبان داستان
رمان هستی با استفاده از ضربالمثلهای جنوبی و استفاده از زبان محلی در کنار واژههای امروزی و استفاده از ادبیات فولکوریک زبانِ اثر را در ذهن مخاطب ماندگار کرده و چون شخصیت اصلی داستان هستی است و داستان از زبان او روایت میشود لحن و زبان او به عنوان شخصیتِ محوری بر فضای داستان سایه افکنده است.
زمان روایت حال است، حالی که در گذشتۀ تقویمی اتفاق افتادهاست تا به نوعی کنجکاوی مخاطبان دنیای امروزی را برانگیزد و مخاطب، کشش دنبال کردن آن را در قلب خود حس کند.[۸]
عنوان داستان
نویسنده، نام کتابش را از شخصیت اصلی داستانش وام گرفته و میتوان گفت که حسنزاده راحتترین و بیدردسرترین اقدام را برای انتخاب عنوان انجام داده زیرا زیاد ذهنش را درگیر نکرده و احتمالاً، عنوان را از همان ابتدای نوشتن رمان انتخاب کردهاست.
تنها این سؤال در ذهن به وجود میآید که اگر حوادث رمان در دهۀ ۶۰ و زمان جنگ رخ داده، آیا انتخاب این اسم منطقی بوده و تناسب داشته؟
بیشک پذیرش نام «هستی» برای دختران دهۀ شصت آن هم در شهر آبادان، کمی سخت است و میتوان گفت: عنوانِ رمان، «تازه» و «کم تناسب» و«کم تجربه»از نظر تناسب زمانی است.
هستی نام زیبایی است که میتواند به راحتی در ذهن مخاطب ثبت شود و ضمناً این عنوان، ایهام دارد و بر دو مبنا به کار میرود:
- نامی دخترانه
- جهان و هستی و آفرینش
و همچنین هستی عنوان قشنگی است، ضمن ماندگاری در ذهن مخاطب نیز بر کل کتاب و محتوای اثر نیز احاطه دارد.
[۸]
هویت نوجوانی در هستی
رمان هستی هویتی را بیان میکند که شخصیت اصلی داستان، «هستی» آن را نمیپذیرد و به نوعی از آن فرار میکند، شخصیتی که دوستدارد پسر باشد و کارهای پسرانه انجام دهد.
هستی نمیخواهد مثل دخترهای همسن و سالش باشد و تازه، آرزو دارد وقتی بزرگ شد دروازهبان شود.
هویت هستی دوری او از خودش است و حسنزاده با طنزی تلخ این هویتگریزی را در داستانش بیان کرده، زیرا این بحران هویتی نکته اساسی و مهمِ روانیواجتماعی در رفتار نوجوانان است و هستی میتواند نماد نوجوانانی باشد از خودبودن خسته شدهاند و میخواهند چیزی جز خودشان باشند.
بحران هویتی که در هستی به وجودآمد ناشی از شرایط نامطلوب او میباشد که دوری پدر از او و رفتارهای ناخوشایندش این بحران هویتی را تشدید میکند .[۸]
طنز در رمان هستی
خالق رمان هستی میگوید من بیشتر طنز در این رمان را بر دوش پدر هستی قرار دادم و در ادامه دربارۀ طنز در داستان هستی میگوید:
رمان هستی اگر در فضای سال ۵۹ نوشته شدهبود یعنی سالی که جنگ شروع شد و هستی و خانوادهاش را دربهدر و مصیبتزده کرد باید میزان اشک وآه در داستان زیاد میشد، اما من نمیخاستم اینطور شود و هستی شاهد این اتفاقات باشد، زیرا اشک و آه به میزان کافی در ادبیات و بقیۀ رسانهها یافت میشود، پس طنز را در جادۀ هستی راه دادم تا بتوانند با هیجانات پسرانهای که در شخصیت هستی قرار دارد از تلخیهای داستان که جنگ مسبب اصلی آن است کم کند.
فرهاد حسنزاده از جمله نویسندگانی است که عنصر طنز، چاشنی همیشگی او در سراییدن داستان است و در رمان هستی نیز لایههای عمیقی از طنز را به خوبی در متن داستان جاری کردهاست تا با آمیختن محتوای خشک و جدی ابیات دفاع مقدس با چاشنی طنز ادبیات کودکونوجوان شاهد اتفاقات خوبی در عرصۀ داستاننویسی باشد.[۱۳]
[۸]
گفتوگوهای داستان
استفاده از گفتوگوها برای توصیف داستان و شخصیتهای آن از عناصر مهم داستان پردازی در رمان هستی است و میتوان آن را یکی از شگردهای فرهاد حسنزاده در خلق آثارش معرفی کرد.
گفتوگوها در رمان هستی، دیالوگهای زنده، محکم و تاثیرگذارند و اتفاقات داستان به واسطۀ این دیالوگهای زنده به زیبایی به تصویر کشیدهشده و شخصیتپردازی در داستان هم به کمک این گفتوگوها ایجاد شده که از خلال آن دیالوگها حتی میتوان به تضادهای بین شخصیتهای داستان پیبرد.[۸]
تعهد نویسنده به نادر ابراهیمی
فرهاد حسنزاده تعهدی خاص به نادر ابراهیمی دارد و اندیشۀ ابراهیمی تاثیر زیادی بر سبک نگارش او گذاشته و در بیشتر آثارش این تجلی اندیشه نمایان است، اندیشهای که از شعرهای نادرابراهیمی در قلب و ذهن حسنزاده به وجود آمدهاست .
ما برای خواندن این قصۀ عشقِ به خاک
خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم
اینکه توجه به رسالت قلم و پایبندی به اصولی که نویسنده به آنها معتقد است و بر بودن و انتشار آنها تأکید دارد، نکته مهمی است.
فرهاد حسنزاده با پای بندی به سرزمین و عشق به آب و خاکِ اجدادی و نشاندادن صحنههایی واقعی و ملموس از واقعۀ اجتماعی نه چندان خوشایند، جنگ و پایداری را در رمان هستی متجلی کردهاست.
[۸]
نظر همسن و سالهای هستی
بیشتر همسن و سالهای هستی انتخاب نام هستی را برای کتاب مناسب میدانستند و هستی را هستی بخش خانواده نام نهادند، زیرا هستی «ادباری» که پدر او را با آن میخواند نبود، اما هر چند انتخاب نام هستی از نظر همسن و سالهای هستی کنجکاوی خواننده را تحریک نمیکرد.
طرح روی جلد هم از نظر بیشتر بچهها با موضوع متناسب بود و همۀ سادگیهای روی طرح جلد آن باعث شد که حتی اشتیاق برای خواندن و شروع هرچه زودتر آن بیشتر گردد.
دوستهای همسن و سال هستی بخش ابتدایی داستان را دوست داشتند و رای مثبت به عالی بودن آن دادند، اما پایان داستان را به دلیل عدمهماهنگی با شروع جذاب آن جالب نمیدانستند و از نظر آنها نویسنده فقط سعی کردهبود خیلی زود داستانش را جمعوجور کند و به پایان برساند.
برخی از لحن داستان و لهجۀ جنوبی آن راضی نبودند و آن را آزاردهنده میدانستند زیرا یک نوع دوگانگی زبان و لهجه را در داستان حس میکردند و اعرابگذاریی کم داستان را برای ادای بهتر آن لهجههای ناشناخته، امتیاز منفیِ هستی بهحساب میآوردند.
زاویۀ دید اول شخص در داستان و سبک رئالیستی از نظر بیشتر منتقدان کوچک سبب باورپذیرتر شدن داستان هستی بود که این خود نکته مثبتی برای رمان بود.
پسران همسن هستی نیز بر این باور بودند که با وجود شخصیتی متضاد آنها در داستان از نظر جنسیت، اما به دلیل حرکات و حالات رفتاری او و اینکه دلش میخواست پسر باشد، به راحتی با هستی همزادپنداری کردهبودند.
طولانی بودن بخش اول داستان و دیالوگهای بسیار شخصیتها خستهکننده بود و مثالهای زیاد راوی در گفتوگوهایش جالب نبود.
از نظر بیشتر بچهها، چاشنی حسنزاده هستی را خوشمزه کردهبود و استفاده از طنز به کار رفته در رمان و حجم مناسب داستان از عواملی بود که خواننده را از ادامۀ خوانش جدا نمیکرد و خواننده دلش میخواست پا بر گاز هستی بگذارد و تا آخر داستان پیش رود.
نقطۀ قوتی که بیشتر منتقدان کوچک هستی یک صدا با هم فریاد میزدنند، همان شخصیت پردازی قدرتمند کتاب بود.[۱۲]
پسری که دختر شد
پسر حسنزاده دختر شد
به گفتۀ فرهاد حسنزاده، هستی از یک ماجرای نیمه واقعی آمد؛ واقعیاش این بود که یکبار توی بازی فوتبال دست پسرم شکست و او را به بیمارستان بردم و یک شب هم پیش پسرم خوابیدم تا روز بعدش دست او را عمل کنند.
همان شب جرقۀ نوشتن یک داستان زده شد و البته ماجرا را بردم به سال ۵۹ و شروع جنگ با یک داستان کوتاه، و اسمش شد روزی که ولوله شد...
بعد فکر کردم این داستانِ کوتاه ظرفیت این را دارد تا بشود فصل اول یک رمان؛ و تصمیم گرفتم پسرداستان را تبدیل کنم به دختری که کارهای پسرانه میکند و آنجا بود که هستی من متولد شد...
[۱۳]
ته دلم هستی را دوست دارم
خالق هستی دربارۀ نوشتن جلد دوم آن میگوید: بستگی به بعضی چیزها دارد.
میتوانم روزهای بعدی زندگیاش را تصویر کنم و او را ببرم به وضعیت و زمانی دیگر، باید صبر کرد و دید!.
باید دید آیا هستی هم دوستدارد که این اتفاق بیافتد یا نه؟!
[۱۳]
عشق نوجوانی نویسنده
فرهاد حسنزاده دربارۀ شخصیتهای محبوبش میگوید: از وقتی خودم را شناختم احمد محمود را هم شناختم و رمانِ همسایههای او را در نوجوانی خواندم و خیلی در من تاثیر گذاشت.
به جز او محمود دولتآبادی را هم دوستدارم.[۱۳]
دفترچۀ ایدههای حسنزاده
خالق رمان هستی دربارۀ ایدۀ رمانش میگوید: بسیاری از اتفاقاتِ فرعی رمانِ هستی را از لای برگهای دفتر ایدههایم بیرون کشیدم و بعضی حسهایی را که سراغم میآید و نمیدانم جایشان کجاست در دفترچۀ ایدههایم مینویسم. [۱۳]
بقیۀ آدمها چی؟
فرهاد حسنزاده میگوید من برای نوشتن هستی برا خودم شخصیت ساختهام که وجود خارجی ندارند اما میتوانند داشته باشند در واقع در ذهن مخاطب...
میتوان گفت ذهن هر نویسنده مثل یک سیپییوی کامپیوتر است، پردازشگر دارد و اطلاعات را پردازش میکند و خروجیاش میشود آنچه شما میخوانید!.
من در طول زندگی آدمهای متفاوتی دیدم و اطلاعاتشان را یادداشت کردم و از آنها شخصیت ساختم، شاید اگر میخواستم میتوانستم داستان را سرسری بنویسم و کار مشکلی هم نبود چون همیشه در اطراف من دختر نوجوان زیاد بوده؛ خانوادهای پرجمعیت با بیش ازحدود۳۰ خواهرزاده و برادرزاده...
سختی هستی در ریز شدن در لحظههای خاص زندگی بود.[۱۳]
من خواب هستی را دیدم!
فرهاد حسنزاده دربارۀ شرایط نوشتن رمان پرطرفدارش یعنی «هستی» گفت: من برای اینکه بتوانم با تمرکز بیشتری این رمان را بنویسم از انبار یک انتشارات استفاده کردم و شش ماه را روزی چهارساعت در این انبار به نگارش مشغول بودم، جالب این است که وقتی این کار را میکردم گاهی خواب هستی را میدیدم که هنرمندانه برایم ایفای نقش میکند!.[۱۳]
دوازده قاب برای هستی
آثار کارگاه تصویرگری رمان «هستی» در قالب کتابی همزمان با هفتۀ دفاعمقدس از سوی کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان منتشر شد.
کارگاه تصویرگری «هستی» برگرفته از اثر فرهاد حسنزاده در سال ۱۳۹۱ برگزار شد و در این کارگاه ۱۲ تصویرگر با حضور نویسندۀ اثر و آشنایی بیشتر با داستان کتاب «هستی» به خلق تصاویری پرداختند و این در حالی است که بستر داستان رمان هستی واقعۀ بزرگ دفاع مقدس است و زندگی جسورانه و شیطنتهای بچهگانهۀ هستی شخصیت اصلی این رمان، همزمان با جنگ تحمیلی، مشقتهایی را برای او به وجود میآورد.
بر همین اساس ماحصل کارگاه تصویرگری رمان هستی در خرداد ۹۲ و به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر در قالب نمایشگاهی به مخاطبان معرفی شد و هماینک نیز انتشارات کانون کتابی را برای معرفی این کارگاه و تصاویر خلق شده در آن منتشر کردهاست.
علاقهمندان علاوه بر مطالعۀ زندگینامۀ فرهاد حسنزاده، با تصویرگران این کارگاه نیز آشنا میشوند، ضمن آنکه هر تصویر در کنار متن آن قرار گرفته تا این کتاب کاربردی جامعتر برای مخاطبان و علاقهمندان پیدا کند.
انتشارات کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان اعلام کردهاست که با توجه به انتشار نسخۀ انگلیسی رمان «هستی» و انتخاب فرهاد حسنزاده به عنوان نامزد جایزۀ آستریدلیندگرن، انتشار اثری که بتواند از نگاهی دیگر به آثار این نویسندۀ نامآشنا بپردازد ضروری به نظر میرسید و آثار گروهی تصویرگران و ثبت نظرها و نگاه آنان به این اثر میتواند نگاهی دیگر به وجوه مختلف این اثر ممتاز ادبی باشد.
این اثر هفت هزار تومان قیمت دارد و قابل خریداری از تمامی فروشگاههای کانون پرورش فکری در سراسر کشور است.[۱۴]
رونمایی از ترجمۀ انگلیسی هستی در تبریز
ترجمۀ رمان «هستی» از مجموعه «رمان نوجوان امروز» کانون پرورش کودکانونوجوانان با حضور بیش از ۶۰ تن از نویسندگان حوزۀ ادبیات در تبریز رونمایی شد.
مدیر عامل کانون با اشاره به افزایش علاقهمندی نوجوانان به مطالعۀ رمانهای ایرانی تاکید کرد: زمانی خواندن رمانهای خارجی در کتاب خانهها و مراکز فرهنگی هنری کانون به شدت رواج داشت، اما سرانجام نیمقرن تجربه و سابقۀ کانون به کمکِ ما آمد تا بتوانیم آثار ایرانی را به سراسر کشور و بیش از یک هزار کتابخانه و مرکز فرهنگی خود ببریم.
فرهاد حسنزاده نویسندۀ رمان «هستی» نیز در این جمع به سخنرانی پرداخت و گفت: خوشحالم که محور این جمع امروز، رمان من است و از آن خوشحالترم به خاطر اینکه رمان نوجوانامروز در یک مسیر معمولی حرکت نکرده و درجا نزدهاست.
این نویسنده کودکانونوجوانان با بیان اینکه «زبان همیشه بین فرهنگها فاصله انداخته است» اظهار داشت: یکی از کارکردهای مناسب رمان نوجوانامروز، تصویرگری خوب است؛ با تصویر، بهتر از متن میشود با مردم دنیا سخن گفت و حالا که آثار این مجموعه در دست ترجمه قرار گرفته است، میتوانیم با مردم دنیا با زبان خودشان صحبت کنیم.
مترجم این کتاب نیز در سخنان کوتاهی با طرح موضوع «ترجمۀ معکوس» گفت: خوشحالم که کانون پرورش فکری این بستر را فراهم کرد که بشود با ترجمۀ معکوس، کتابهایمان را به اقصی نقاط دنیا بفرستیم.
ترجمۀ هستی در قالب دهمین سفر از سری سفرهای نقدوبررسی رمانهای نوجوانامروز کانون است و ترجمۀ موفق آن ناشی از شناخت مترجم از بازارهای جهانی است .
حسنزاده بیان کرد من و مترجم «هستی» بارها برای ترجمۀ دقیق و درست این رمان، جلسه گذاشتیم و صحبت کردیم زیرا رمان من پر است از واژههای بومی و محلی؛ و تلاش زیادی میخواهد تا تمام حسهای رمان را به زبان بیگانه منتقل کرد.[۱۵]
هستی در بوتۀ نقد
جلسۀ نقد رمان «هستی» نوشته فرهاد حسنزاده، با حضور محمدرضا گودرزی، فرزانه رحمانی و نویسنده اثر در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار شد.
رحمانی در ابتدای این برنامه گفت: «هستی» یک رمان رئالیستی است و از عهده بازنمایی واقعیات برمیآید، شخصیت پردازی در این اثر بسیار مهم است و به نظرم نوعی تاریخنگاری و جهان شخصیتهایش است ویک نکته خوب هم که در پرداخت شخصیتها وجود داشت، توصیفهای درونیشان بود.
من عنوان هستی را که برای این رمان انتخاب شده، پسندیدم؛ نویسنده میتوانست همان نامی را که پدر هستی او را با آن صدا میزند، برای رمان انتخاب کند، ولی همین تضاد نشانه رنج کشیدن است.
گرهگشایی هم در فصل فرجامین کار اتفاق میافتد، درباره راوی هم باید بگویم که بهترین زاویۀ دیدی که نویسنده میتوانست انتخاب کند، اول شخص بود، از آنجایی که هستی شاهد روزهای اولیۀ جنگ بوده، انتخاب این نوع راوی به متن اصالت میدهد و کنشهای آن زمان را به صورت یک گزارش دسته اول، ارائه میدهد. راوی بار عاطفی داستان را هم خیلی خوب به دوش میکشد، غیر از ایجازی هم که در کلامش وجود دارد، بیان واقعیات است که به قصه اهمیت میدهد.
نویسنده حتی در رمان هستی برای شخصیتهای زن و مرد برابری قائل شدهاست، و یک نکته خوب هم که در پرداخت شخصیتها وجود داشت، توصیفهای دورنیشان بود.
یکی از ویژگیهای مهم این رمان، نثر و زبان آن است که استفاده از ضربالمثلهای جنوبی هم زیرمجموعه این نکته مثبت قرار میگیرد، پسزمینۀ «هستی» هم علیرغم این که با زبان معیار فاصله دارد، ولی چون از زبان یک نوجوان بیان میشود، قابل پذیرش است.
نکتۀدیگر این که اگر کسی این رمان را از دیدگاه اصالت زن بررسی کند، برایش جالب خواهد بود و در ذهنش ماندگار میشود و به نظرم،رسالت اصلی یک کتاب همین است؛ چون اگر خواننده آن را بخواند و به زودی از یادش برود، نمیتوان آن را کتابی قدرتمند و تاثیرگذار دانست.[۱۶]
وقتی هستی فیلم میسازد
هنرمند بوشهری نوشاعبدالله زاده که از فعالان تئاتر کودکونوجوان و در رشتۀ فیلمسازی است، و توانسته در جشنوارههای مختلف مقامهای برتری را کسب کند، در سیامین جشنوارۀ بین المللی فیلم کودکونوجوانِ اصفهان با فیلمنامۀ «هستی» در بخش اقتباسی و اندیشههای نو این جشنواره توانست مقام نخست را به دست آورد و پروانۀ زرین بهترین فیلمنامه را کسب کرد.
عبدالله زاده،این فیلمنامه را بر اساس رمان «هستی» اثر فرهاد حسنزاده اقتباس کردهبود.[۱۷]
رمانهای کانون زیر نگاه دوربین مدار بسته
سه رمان هستی نوشتۀ فرهاد حسنزاده، گردان قاطرچیها نوشتۀ داوود امیریان و توران تور نوشتۀ عباس جهانگیریان از سوی اعضای نوجوان مراکز کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان استان تهران به عنوان برترین رمانهای نوجوان امروز برگزیده شد.
داوران نوجوان این طرح، کتابهای برتر خود را بر اساس معیارهایی مانند میزان لذت از متن، انتخاب مناسب موضوع داستان، ایجاد کشمکش و هیجان مناسب در قصه، کیفیت فضاسازی داستان، شخصیت پردازی مناسب، کیفیت پایان داستان، کیفیت آغاز داستان و کیفیت گفتوگوهای داستانی برگزیدهاند.
بر همین اساس رمان هستی از ۱۰۰ امتیاز در نظر گرفته شده حایز ۸۴.۳۶ امتیاز شد و در صدر جدول انتخابهای این نوجوانان قرار گرفت.
حسنزاده که رمان هستی او نه تنها مورد استقبال واقع شدهبود بلکه با ۱۶ هزار بار امانت توسط اعضای کانون سراسر کشور به عنوان پرمخاطبترین رمان نوجوان امروز هم شناخته میشود نیز در سخنانی، جایزهۀ مخاطبان را بهترین و سالمترین جایزهای دانست که تاکنون به وی اهدا شدهاست و افزود: من تاکنون ۲۵ جایزه برای کتابهایم دریافت کردهام و معتقدم، مخاطبان بهترین داور هستند و مانند برخی از داوریهای بزرگسالان مسائلی را که به کتاب ارتباط ندارد لحاظ نمیکنند.
وی از نوجوانان به ویژه دختران که کتاب هستی را موشکافانه مطالعه و آن را انتخاب کردهاند تشکر کرد و ادامه داد: در بسیاری از مکانهای عمومی با این جمله روبرو می شویم که این مکان مجهز به دوربین مدار بسته میباشد. من فکر میکنم این داوری همان دوربین مدار بستهای است که ما و عملکرد ما را به دقت نگاه میکند.[۱۸]
فقط ۵ ثانیه زمان دارید
نویسندهای که تمام زحماتش را با نام «هستی» در امور انتشارات کانون برای مخاطبان نوجوان و حتی بزرگسالان منتشر نمودهاست بیشک، آن قدر هوشمندانه آغاز رمان ۲۶۲ صفحه ایاش را خوب، گیرا و اثرگذار شروع میکند که خواننده تا پایان، رمان را یک نفس بخواند و کتاب را زمین نگذارد همانطور که سندی داچل میگوید: فقط ۵ ثانیه زمان دارید تا خوانندۀ داستانتان را جذب کنید و یا برای همیشه از دستش بدهید واین ۵ ثانیه برای خواندن پاراگراف اول داستان است.
:دستم شکسته بود..
دست شکستهام توی گچ بود
و از گردن آویزان
تازه درد هم میکرد
ولی جرئت جیک زدن نداشتم از ترس بابا..
[۱۹]
داستان در همان ابتدا موضوع محوری داستان خود را یعنی دختری که دلش میخواهد پسر باشد برای خواننده بیان کرده و به اصطلاح یقۀ او را میگیرد و تا پایان داستان با خود همراه میکند.
شروع داستان، آغاز راهی است که مخاطب را تا رسیدن به انتها، تشویق میکند و حرکت میدهد همان راهی که حسنزاده انتخاب کرده که از انرژیهاو انگیزهها برای حرکت کردن و قدم زدن تا رسیدن به انتهای رمان لبریز است.[۸]
هستی برترین رمان مخاطبان کانون پرورش فکری
رمان «هستی» نوشتۀ فرهاد حسنزاده با کسب نظر اکثریت بیش از ۳ هزار مخاطب کانون برترین رمان کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان در سال جاری شناخته شد.[۲۰]
هستی برای پنجمین بار منتشر شد
انتشارات کانون پرورش فکری پس از استقبال بینظیر مخاطبان از رمان هستی طی سالهای گذشته، امسال در شمارگان ۵۰۰۰ نسخه رمان هستی را منتشر و راهی بازار کتاب کرد.
لازم به ذکر است چاپ اول این کتاب در اسفند ۱۳۸۹ با شمارگان ۱۵۰۰۰ نسخه منتشر شد و تاکنون۳۵۰۰۰ نسخه از رمان هستی به چاپ رسیده است.[۲۱]
جوایز کتاب
هستی جوایز بیشماری را از آن خود کرده،جوایزی مانند:
- برگزیدۀ مخاطبان کانون پرورش فکری کودکونوجوان
- برندۀ نشان لاکپشت نقرهای جشنوارۀ کتاب لاکپشت پرنده
- برگزیده شدن در شورای کتاب کودک
- برگزیدۀ بهترین فیلمنامۀ اقتباسی جشنوارۀ فیلم کودکونوجوان اصفهان
- نامزد کتاب سال ایران
- نامزد کتاب سال شهید غنیپور
- نامزد کتاب سال کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان
درخشش فرهاد حسنزاده، در نامزد شدن جایزۀ اندرسن وآستریدلیندگرن هم از جملۀ جوایز جهانی این نویسنده توانمند میباشد.[۲۲]
شناسنامه هستی
رمان هستی نوشتۀفرهاد حسنزاده از جمله رمانهای نوجوان امروز توسط کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان در سال ۱۳۸۹ منتشر شد.
این رمان که از جمله رمانهای پرمخاطب از نگاه مخاطبان کودکونوجوان است، جوایز بیشماری را هم از آن خود کردهاست و حتی دو سال بعد از انتشار آن توسط کانون پرورش فکری، به کسب جوایزی چون نشانلاکپشت نقرهای در سال ۱۳۹۱ و لوح ویژه از شورای کتاب و برگزیدۀ اول جایزه مخاطب نوجوان در همان سال شدهاست.
به دلیل پرمخاطب بودن کتاب، رمان هستی در سال ۱۳۹۲ به زبان انگلیسی نیز چاپ گردید که این امر رمان پرطرفدار هستی را خواندنیتر کرد.
رمان هستی در سال ۸۹ در تیراژ عالی ۱۵هزار جلد ودر ۲۶۴ صفحه و به قیمت مناسب دو هزاروهشتصد تومان در مراکز فرهنگی هنری سراسر کشور قابل دسترسی بود و اینک قیمت آن به یازدههزاروپانصدتومان افزایش یافتهاست.
کم پیش می آید در حوزۀ ادبیات کودکونوجوان ما کتابی منتشر شود که بتواند با آثار ترجمه رقابت کند؛ چه از نظر انتخاب سوژه و پرداخت، چه در زمینۀ جذب مخاطب و «رمان هستی»، یکی از موفقترین نمونههای رمان نوجوان تالیفی در سالهای اخیر است.[۲۳][۲۴][۲۵][۸]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «هستی رمان نوجوان امروز».
- ↑ «رمان هستی نوشتۀ فرهاد حسنزاده».
- ↑ «انتشار رمان هستی به زبان انگلیسی».
- ↑ «رمان هستی به زبان ترکی استانبولی خواندنی میشود».
- ↑ «مدالهای طلاییرنگ فرهاد حسنزاده».
- ↑ «نویسندۀایرانی و جوایز جهانی».
- ↑ «کمی دربارۀ حسنزاده».
- ↑ ۸٫۰۰ ۸٫۰۱ ۸٫۰۲ ۸٫۰۳ ۸٫۰۴ ۸٫۰۵ ۸٫۰۶ ۸٫۰۷ ۸٫۰۸ ۸٫۰۹ ۸٫۱۰ ۸٫۱۱ ۸٫۱۲ «نگاهی به رمان هستی».
- ↑ فرهاد حسنزاده، هستی، ۷.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «همه چیز با جنگ شروع میشود».
- ↑ «خلاصۀ داستان هستی».
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ «نقاط قوت هستی خانم».>
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ ۱۳٫۴ ۱۳٫۵ ۱۳٫۶ «پسری که دختر شد-همشهری آنلاین».
- ↑ «دوازده قاب برای هستی».
- ↑ «رونمایی از ترجمۀ هستی در تبریز».
- ↑ «هستی در بوتۀ نقد».
- ↑ «فیلمنامۀ اقتباسی هستی پروانۀ زرین بهترین فیلمنامه را کسب کرد».
- ↑ «رمانهای کانون زیر نگاه دوربین مداربسته».
- ↑ فرهاد حسنزاده، هستی، ۱۱.
- ↑ «هستی برترین رمان از نگاه مخاطب نوجوان».
- ↑ «هستی برای پنجمین بار منتشر شد».
- ↑ «جوایز رمان هستی».
- ↑ «شناسنامه هستی».
- ↑ «گزارشی از مشخصات رمان هستی».
- ↑ «معرفی رمان هستی».
منابع
- رمان هستی. کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان. ۱۳۸۹. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۹۱-۶۲۴-۴.
پیوند به بیرون
- «هستی رمان نوجوان امروز». خانۀ کتاب. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «رمان هستی نوشتۀ فرهاد حسنزاده». کتابخون. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «انتشار رمان هستی به زبان انگلیسی». خبرگذاری کتاب ایران، ۹فروردین۱۳۹۲. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «رمان هستی به زبان ترکی استانبولی خواندنی میشود». باشگاه خبرنگاران جوان، ۹دی۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «همه چیز دربارۀ فرهاد حسنزاده». بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «نویسندۀایرانی و جوایز جهانی». پرتال کودکونوجوان. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «کمی دربارۀ حسنزاده». کتابک. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «نگاهی به رمان هستی». شهرکتاب آنلاین. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «خلاصۀ داستان هستی».
- «همه چیز با جنگ شروع میشود». کانون فرهنگی چوک، ۲۵مهر۱۳۹۰. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «خلاصۀ داستان هستی». کتابک. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «نقاط قوت هستی خانم». خبرگذاری کتاب ایران، ۱خرداد۱۳۹۱. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «پسری که دختر شد-همشهری آنلاین». همشهری آنلاین، ۲۷شهریور۱۳۹۰. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «دوازده قاب برای هستی». کانون پرورش فکری کودکونوجوان. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «رونمایی از ترجمۀ هستی در تبریز». پایگاه خبررسانی قانون، ۳۰اردیبهشت۱۳۹۲. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «هستی در بوتۀ نقد». کانون پرورش فکری کودکونوجوان. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «فیلمنامۀ اقتباسی هستی پروانۀ زرین بهترین فیلمنامه را کسب کرد». خلیج فارس، ۱۷تیر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «رمانهای کانون زیر نگاه دوربین مداربسته». پایگاه خبری کودکونوجوان، ۲۲آبان۱۳۹۱. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «هستی برای پنجمین بار منتشر شد». خبرگذاری مهر، ۲۱آبان۱۳۹۱. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «جوایز رمان هستی». فرهاد حسنزاده. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «شناسنامۀ هستی». کتابراه. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «گزارشی از مشخصات رمان هستی». شهر کتاب آنلاین. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.
- «معرفی رمان هستی». کتابک. بازبینیشده در ۲۳مرداد۱۳۹۸.