علی موسوی گرمارودی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سیدعلی موسوی گرمارودی

در دیدار شاعران و اهالی فرهنگ‌وادب با آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای - خرداد۱۳۹۶
نام اصلی سیدعلی موسوی گرمارودی
زمینهٔ کاری شعر، ادبیات و ترجمه قرآن و متون مذهبی
زادروز ۳۱ فروردین ۱۳۲۰ ه.ش
۲۰ آوریل ۱۹۴۱ م
قم
پدر و مادر سیدمحمدعلی گرمارودی
خانم آغا
ملیت ایرانی
محل زندگی قم، مشهد و تهران
پایتخت، شهرهای مذهبی
در زمان حکومت پهلوی دوم، جمهوری اسلامی ایران
پیشه استاد دانشگاه، نویسنده
سبک نوشتاری شعر نو (شعر سپید، شعر نیمایی) و شعر کلاسیک (قصیده) [۱]
کتاب‌ها عبور، چمن لاله، خط خون، باران اخم، سرود رگبار، در فصل مردن سرخ، در سایه‌سار نخل ولایت، ترجمهٔ قرآن کریم، ترجمهٔ نهج‌البلاغه، بابا تاریخ، غوطه در مهتاب و ... [۲] [۳]

سیدعلی موسوی گرمارودی از پدری الموتی و مادر تنکابنی (در سال ۱۳۲۰ خورشیدی) در قم دیده به جهان گشود. [۴][۵]

وی از مشهورترین شاعران نوگرا و سنت‌گرای دههٔ ۵۰ است که به دلیل وجوه آیینی آثارش توانست پس از انقلاب اسلامی به یکی از بنیان‌گذاران شعر انقلاب بدل شود. [۶]

دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی پس از ورود به دانشگاه تهران، با مبارزان انقلابی مانند شهیدان رجایی و باهنر، همچنین جلال آل‌احمد، شهید مطهری و دیگران آشنا شد. او در سال ۱۳۵۲ به واسطه فعالیت‌های انقلابی علیه رژیم پهلوی، توسط ساواک دستگیر شد و حدود چهار سال در زندان به سر برد.

وی با پیروزی انقلاب اسلامی، همراه طاهره صفارزاده، «کانون فرهنگی نهضت اسلامی» را تأسیس کرد و به سمت دبیری کانون منصوب شد. وی همچنین انتشار مجله ادبی «گلچرخ» را بر عهده داشت. علاوه بر این‎ها، مدتی به سمت رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان منصوب شد و در ترویج زبان فارسی در آن کشور بسیار کوشید.

«در ‏سایه‌سار نخل ولایت» و «خط خون»، از معروف‌ترین دفترهای شعر موسوی گرمارودی است که در سال‌های پیش از انقلاب و سال‌های آغازین انقلاب به چاپ رسیده‌اند. شعر سپید بلند «خط خون‌» نیز که تاریخ «تهران-عاشورای ۱۴۰۰ هجری قمری» را در ذیل خود دارد، مشهورترین شعر عاشورایی در قالب‌های نوین است‌ که نگرش نوین‌، انقلابی و تاریخی شاعر به واقعهٔ عاشورا و نیز بدایع هنری آن‌ باعث شهرت آن گردید. [۱]

دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی منتخب ششمین همایش چهره‌های ماندگار در سال ۱۳۸۵ است. [۲]


داستانک‌ها

دلم پُر از اشک

عاشورا که می‌شد، من هم مثل همه می‌رفتم به مجالس سوگواری؛ ولی در جمع گریه‌ام نمی‌آمد، هرگز خالی نمی‌شدم. همواره انباشته از غم، پُر شده از اندوه، به سنگینیِ یک کوه، بازمی‌گشتم.

تا این‌که یک شب، شبی از شب‌های عاشورا، در مجلسی ماندم که سوگواریشان از شب گذشته و به بامداد رسیده بود. ساعت ۵ دقیقهٔ بامداد بود که آرام، سربه‌زیر، فرورفته در خود، با پایی که سنگینیِ تنم را نمی‌کشید، به خانه برگشتم... به خانه برگشتم، در حالی که سنگینی و سختیِ وجودم را نیز با خود به خانه ‌آورده بودم. تنم سخت و خشک بود مثل کویر؛ اما انگار هوای درونم آرام‌آرام به سمت شبی ابری و طوفانی پیش می‌رفت. دلم پر از اشک بود، پر از باران. در را که باز کردم، ترکیدم؛ مثل ابری که هزارپاره می‌شود؛ مثل «ابری که پاره‌پاره می‌شود تا که ببارد». آن شب، آن در نیز باز شده بود. آن شب، مثل باران که قطره‌هایش را می‌بارد، من نیز کلماتم را می‌باریدم؛ راه می‌رفتم و می‌باریدم؛ قدم می‌زدم و می‌گفتم. از این‌جا شروع شد: «درختان را دوست می‌دارم که به احترام تو قیام کرده‌اند...».

دستی برای نوشتن نداشتم و کاغذی که انگار مهیای قلم نبود، نمی‌شد! لطفی شده بود، وگرنه بچه‌ها حالم را چگونه دریافتند که آن‌گونه سنجیده عمل کردند! آنان که صدای سرشار از بغضِ واشده و درآمیخته با گریه‌هایم را می‌شنیدند، با من قدم‌زنان، صدایم را به حافظه‌ی ضبط رساندند. آن شب، وقتی این شعر را سرودم، احساس کردم شعر، نه در ضبط صوتِ خانه‌ٔ ما، که به لطف اباعبدالله (ع)، در حافظه‌ٔ عصر و در خاطره‌ٔ زمان‌ها ضبط شده است. [۷]


شجره‌نامه

به یاد دارم پدر می‌گفت: «با "آیت‌الله مرعشی نجفی" دربارهٔ شجره‌نامهٔ خانوادگی صحبت می‌کردم.» می‌گفت: «ما از سادات طبرستان هستیم، از روستایی به نام "میخ‌ساز" در کجور. اجداد ما در زمان قاجاریه، برای فرار از سربازی به روستای "اوانک" در الموت پناه آوردند. این روستا در یک منطقهٔ صعب‌العبور قرار دارد؛ درست در قلب کوه‌های البرز. بعد از اوانک هم آمدند به "گرمارود"؛ روستایی در دل یک درّه.

جدّ پدری من که سیدعلی‌نقی نام داشت، از گرمارود زن می‌گیرد و همان‌جا مقیم می‌شود. پدرم، "محمدعلی موسوی" هم همان‌جا به دنیا می‌آید؛ حدود ۱۲ سالگی می‌فرستندش به مدرسهٔ علمیه در "مزردشت" تنکابن؛ جایی که روحانیت مرکزیت روحانیت داشت.» [۲] [۳]


تحصیلات عالی

با این‌که سال ۱۳۴۵ در امتحان ورودی دانشگاه در رشته‌ٔ ادبیات نمره‌ٔ ممتازی کسب کرده بودم، به دانشگاه ادبیات نرفتم؛ چون که دانشكده‌ٔ حقوق تنها دانشكده‌ٔ نصفِ‌ روز بود و این می‌توانست برای دانشجویان غیرِمتموّل فرصت خوبی برای کسب معاش فراهم کند. این بود که کارشناسی "علوم قضایی" گرفتم. بعد با دفاع از پایاننامه‌ای با موضوع "جوشش و کوشش در شعر" با راهنمایی "سیدضیاءالدین سجادی"، کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی را گرفتم و با اخذ دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شدم. موضوع رساله‌ٔ دکتری من، "زندگی و شعر ادیب‌الممالک فراهانی" بود که با راهنمایی "سیدجعفر شهیدی" به انجام رسید. این اثر بعدها به صورت کتاب انتشار پیدا کرد و دو بار تجدید چاپ شد. [۷]


تو کجایی تا شوم من چاکرت

یک‌ بار از سر کنجکاوی تصمیم گرفتم با چوپانی که در گرمارود بود، همراه شوم و یک روزی را شاهدِ زندگی او باشم. یک پﻞ ﭼﻮﺑﻰ روی رودخانهٔ ﺍﻟﻤوت بود که ﮔﻮﺳﻔﻨدها هر روز آن‌جا ﺟﻤﻊ ﻣﻰ‌ﺷﺪﻧﺪ تا اربابشان بیاید و آن‌ها را با خود ببرد. حرکت کردیم. وقت نهار سفره را گشودیم و خواستیم غذا بخوریم که ناگهان چوپان زد زیر آواز؛ حالا نخوان و کی بخوان! آقا چه صدایی! چه آوازی! این وسط، نی را هم برداشته بود و آن را با صدایش چنان همراه و هماهنگ کرده بود که آیه‌های داوودی در آن دَم عینی و متجلّی شده بود...

ﺗﺎ ﻗﺒل از شنیدن این صدا، مفهومِ تسبیح و همراهیِ کوه‌ها و دشت‌ها و هماهنگیِ ﭘﺮنده و سنگ و درخت با صدای داوود، این‌گونه عجیب در باور من ننشسته بود. ناگهان دریافتم که همهٔ ﻣا، از کوه و بیابان و چشمه ﻣﺤﻮ صدای او هستیم؛ محوِ محوِ محو...

و این در حالی بود که چوپان حتی غلط هم می‌خواند؛ اما طنین صدایش آنقدر زیبا بود که همه را محو خود کرده بود... بعدها فکر کردم اگر این چوپان می‌خواست موسیقی را یاد بگیرد، می‌توانست از بسیاری از استادان پیشی بگیرد. می‌خواهم بگویم آن بخش که خدا به او داده، ﺑخش درونی است؛ بخشی که در شعر به آن جوشش و ناخودآگاه می‌گویند. [۷]


گرمارودی در جلسه‌ای مخفی!

یک‌بار به یک جلسهٔ مخفی دعوت شد. مجبور بود از راه پشت بام به آن جا برود. شهید رجایی گفته بود گرمارودی هم بیاید برای شعرخواندن. مجلس فاتحهٔ یکی از شهدا بود. شهید یک فرزند دوساله داشت. گرمارودی پیش از آن‌که دهان باز کند برای شعرخواندن، چشم باز کرد به روبه‌رو؛ حدود ۸۰ نفری دستچین شده بودند. وقتی رسید به ابیاتی که بی‌پردهٔ ابهام به شاه تشر می‌زد (رسد روزِ خونِ تو را ریختن...)، از روی کاغذ سر راست کرد تا عکس‌العمل حُضار را ببیند، دید عده‌ای از جمعیت غایبند! [۸]

=

سرپرستی فراکلین

زندگی و تراث

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، ﺷﺎﻋﺮ، ﻣﻨﺘﻘﺪ، ﻣﺘﺮﺟﻢ و ﻧﻮﻳﺴﻨده‌ٔ شهیر معاصر، یکشنبه، ۳۱ فروردین ۱۳۲۰ هجری شمسی (۲۲ ربیع‌الاول ۱۳۶۰ ه ق، برابر با ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ م) در محلهٔ چهارمردان قم به دنیا آمد. نام پدرش سیدمحمدعلی، زادهٔ گرمارودِ الموت قزوین و نام مادرش خانم‌آغا، زادهٔ شیروان‌محلهٔ تنکابن است. او نخستین فرزند خانواده است.

خانواده‌های گرمارودی از نظر اصل و نسب و ارتباط خويشاوندی به چند طايفه تقسيم می‌شوند كه شامل طايفه‌های قروچی‌بيگی، اورس‌بيک، باقری، صادقی، اندجی و خانواده‌های غربال‌بند، موسوی و چند خانوادهٔ ديگر است. خانوار موسوی از خانواده‌های مهاجر روستای ميغ‌سازه‌ٔ كجور به مناطق اوانک و گرمارود هستند. پدر موسوی گرمارودی حجت‌الاسلام سیدمحمد موسوی گرمارودی از دانشمندان اهل روستای گرمارود الموت، مدرس عالی علوم اسلامی، به ویژه کلام و فلسفه بود. وی ابتدا در مسجد جامع گرمارود به هدایت مردم مشغول شد؛ سپس، هنگامی که هنوز جوان بود به قم و بعد از آن به نجف رفت و دوباره به قم بازگشت. دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۱۸، به تنکابن رفت و در آن‌جا با دختر یکی از روحانیان سرشناس تنکابن به نام حاج‌‌شیخ‌جعفر روحانی ازدواج نمود و دوباره برای ادامه تحصیل و تدریس، به قم مراجعت کرد. وی سرانجام در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۷۵، در مشهد و در سن ۸۳ سالگی درگذشت.

موسوی گرمارودی از ۵ تا ۸ سالگی، در قم نزد پدر، قرآن، نصاب‌الصبیان ابونصر فراهی، گلستان و بوستان سعدی، طاقدیس شیخ نراقی و گزیده‌هایی از خمسهٔ نظامی را فراگرفت. [۲] [۳] پس از آن به دبستان ملی باقريه رفت. سال اول دبيرستان را نیز در مدرسه‌ٔ دين و دانش که شهيد دکتر بهشتی مدیریت آن را بر عهده داشت، سپری کرد. ۱۷ ساله بود که همراه پدر به مشهد رفت و از محضر بزرگانی چون شیخ‌مجتبی قزوینی، حجج‌الاسلام فردوسی‌پور و واعظ طبسی بهره‌ها گرفت و از مدرسان بزرگی چون ادیب نیشابوری و مرحوم نهنگ درس‌ها آموخت و پس از ۴ سال بار دیگر به قم بازگشت.

قبل از بازگشت به قم، در کنار تحصیل حوزوی، با تحصیل در برخی از علوم ادبی اسلامی و ادبیات عرب، تحصیلات دبیرستانیش را ادامه داد، آنگاه برای ورود به دانشگاه، به‌‌طور متفرقه امتحان داد و دیپلم ادبی گرفت. در حالی که در سال اول دبیرستان ریاضیات خوانده بود. [۴] [۵]

ﮔﺮمارودی در واﻗﻌﻪ‌ٔ ﻣدرﺳﻪ‌ٔ فیضیه ﺣﻀور دﺍﺷﺖ. یک‌بار هم دستگیر ﺷد و ﺑﻪ ﻛﻮﺷش آیت‌الله رﺑﺎنی شیرازی آزاد ﺷﺪ. با هجرت پدر به شهر ری -پﺲ از ۱۵ ﺧرداد ۱۳۴۲- سیدعلی نیز در دبستان ﻋﻠﻮی و ﺳپس دبیرستان ﻋﻠﻮی ﺗدرﻳس را آغاز کرد. در سال ۱۳۴۵ در رشتهٔ حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و در همین سال‌ها با شخصیت‌هایی چون شهید بهشتی، شهید باهنر و شهید رجایی آشنا و رشتهٔ دوستی با ایشان را استوار کرد. در سال ۱۳۴۸ در مسابقهٔ «ﺷﻌﺮ ﺑﻌﺜﺖ» ﺷﺮﻛﺖ ﻛرد و شعر «خاستگاه نور» وی بهترین اثر شناخته شد و جایزه گرفت. این سرآغاز شهرت شعریِ علی موسوی گرمارودی شد. راهنمایان بعدی گرمارودی، جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، دکتر علی شریعتی و به ویژه شهید مطهری بودند. وی شرح منظومه را به‌طور خصوصی در محضر گذراند. در سال ۱۳۵۲ ساواک وی را دستگیر کرد و تحت شکنجه‌های سخت قرار داد و ۴ سال بعد، در سال ۱۳۵۶، ﻳﻌﻨی ﺍﻧﺪکی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پس از تحمل رنج‌ها و شکنجه‌ها آزاد شد. با پیروزی انقلاب، مسئولیت «کانون نویسندگان و هنرمندان مسلمان» را پذیرفت؛ اما واگذاری مسئولیت‌های متعدد و سنگین‌تر به او، فرصت یاری و همکاری با کانون را از وی سلب کرد. در نتیجه، اندک‌اندک دوران حیات این کانون رو به افول نهاد و اعضای آن در مراکز دیگری به خدمت انقلاب و آرما‌ن‌های آن درآمدند.

گرمارودی در همان ﺳﺎل ۱۳۵۶ که از زندان آزاد شد، ﺑﺎ شهید دکتر باهنر در دﻓﺘﺮ ﻧﺸر و فرهنگ اسلامی شروع به همکاری کرد. در فاصلهٔ سال‌های ۱۳۵۸ ﺗﺎ ۱۳۶۰ ﺳﺮپرﺳﺖ «ﺍﻧﺘشارات انقلاب اسلامی» (ﻓﺮﺍﻧﻜلین ﺳﺎﺑﻖ) شد. و هم‌زمان با آن، سمت ﻣشاور فرهنگی رییس جمهور وقت را نیز پذیرفت. در سال‌های ۱۳۶۰ ﺗﺎ ۱۳۷۸ ﻣشاور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. از سال ۱۳۷۸ رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان ﺑﻪ ﺍیشان سپرده ﺷﺪ. ﻛتاب از ساقه تا صدر یکی از محصولات پژوهشی گرمارودی در حوزهٔ شعر تاجیک است. گرمارودی مصدر کوشش‌ها و تأثیرات شگرف در گسترش زبان و ادبیات فارسی در تاجیکستان بوده است. همچنین مدیریت ۲۴ ﺷﻤاره از مجلهٔ ادبی «ﮔﻠﭽرخ«، ﮔویای توانمندی موسوی گرمارودی در امر مطبوعات و روزنامه‌نگاری است. ﺗﺎﻛنون ۱۴ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ‌ﺷﻌﺮ، ۱۰ ﮔﺰﻳﻨﻪ‌ﺷﻌﺮ، ۹ ﺍﺛﺮ پژوهشی‌ادبی، ۲ پژوهش تاریخی، ۶ داستان، ۴ ترجمه، ۱۶ کتاب برای نوجوانان، ۴۲ ﻣﻘﺎﻟهٔ تحقیقی، و در مجموع، ۶۱ جلد کتاب (البته تا سال ۱۳۸۹) از وی ﺑﻪ ﭼﺎپ رسیده ﺍﺳﺖ. [۷]


شخصیت و اندیشه

دکتر سید‌علی موسوی ‎گرمارودی از شاعران، پژوهشگران و مترجمان کشور و از جمله شاعران مطرح انقلاب اسلامی است که به عقیدهٔ بسیاری از صاحب‌نظران، از پیشگامان و معماران شعر انقلاب محسوب می‌‌شود. وی پیش از انقلاب شعر را به خدمت اندیشه‌های دینی و آرمان‌های انقلاب درآورد و سعی کرد از ظرفیت‌های نوین شعر در راستای اهداف انقلاب، با صبغهٔ اسلامی، بهره گیرد. [۱]

سيدعباس صالحی، وزیر ارشاد دولت دکتر روحانی دربارهٔ گرمارودی می‌گوید:

«در آن دوران، زمانی که می‌خواستیم برای خود شجره‌ای تعریف کنیم تا زیر سایهٔ آن بهره‌مند باشیم، محمدرضا حکیمی و موسوی گرمارودی به ما سیادت و امنیت می‌دادند. گرمارودی برای ما یک نوستالوژی بزرگ و خوب است؛ کسی که در گذر ایام کم‌رنگ و کوتاه نشد و با ما به معاصر رسید.

بنده به عنوان کسی که چهار دهه در فضای گرمارودی زندگی کرده است، او را یک شخصیت ترکیبی می‌دانم. او به نوعی ترکیب سنت آموزشی حوزه و دانشگاه است. هم‌چنین سه خصوصیت که در هر انسانی به آسانی قابل جمع نیست، در او به اوج رسیده است و آن ویژگی‌ها شامل خلاقیت، پرکاری و تنوع است.

او در آثارش به خوبی از بن‌مایه‌های فرهنگ اسلامی-ایرانی استفاده کرده است. گرمارودی ترکیب‌ساز ماهری در اتصال این دو حوزه است و زمانی که سخن می‌گوید و یا می‌نویسد، ریشه‌های فرهنگ ایران و اسلامی در آثار او مشهود است.

هم‌چنین او هم مدیر فرهنگی بوده است و هم فعال فرهنگی و به واسطهٔ تجمع همهٔ این ویژگی‌ها است که او برای همیشه هم‌چون ستاره باقی خواهد ماند.» [۹]

دکتر موسوی ﮔﺮمارودی دیدگاه جالب، حتی از یک منظر، دیدگاه بحث‌برانگیزی دربارهٔ تعهد شعر و تعهد شاعر دارد. او می‌گوید:

«ﺑﺎﻳﺪ ببینیم که آیا تعهد و مسئولیت در شعر وجود دارد یا خیر و آیا تعهد صفت شعر است یا صفت شاعر. بنده بارها در مصاحبه‌ها عرض کرده‌ام که هر گونه مسئولیت و تعهد به شاعر برمی‌گردد، نه به شعر. شعر، بما هو شعر، ذاتاً هیچ رنگی نمی‌پذیرد ﺟﺰ ﺷﻌریت و ﺍﮔﺮ ما در جست‌وجوی لباسی برای شعر هستیم، باید این را فقط در ﻗﺎﻣﺖ ﺷﺎﻋﺮ ﻧگاه کنیم و بر قامت او این لباس را بدوزیم. اﻳن تعهدات، یعنی انقلابی‌بودن؛ ﻣﺜﻞ ﺣﻤﺎسی‌بودن، ذاتیِ شاعر است و بعد در شعر نشست می‌کند. ما فردوسی را به عنوان شاعر حماسی می‌شناسیم، نه به اعتبار این‌که شاهنامه حماسی است، بلکه به اعتبار این‌که قبل از شاهنامه، فردوسی حماسی است.»

گرمارودی در باب جوشش و کوشش در شعر نیز نظر صائبی دارد. او می‌گوید:

«ﺷﻌر دو ﺑﺨﺶ ﻛﺎملاً ﻣﺘمایز دارد: یک ﺑﺨﺶ Objective و یک ﺑﺨش Subjective؛ ﺑﺨش درونی و بخش بیرونی؛ ﺑﺨﺸﻰ ﻛﻪ به آن ﺟﻮﺷﺶ ﻣﻰگوییم و ﺑﺨﺸﻰ ﻛﻪ به آن ﻛﻮﺷﺶ می‌گوییم. ﺷﺎﻋﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳت لائیک ﺑﺎﺷﺪ ﻭ فکر ﻛﻨﺪ که طبیعت جوشش را به او اهدا کرده است؛ اما ما که اهل قبله‌‌ایم، می‌گوییم خداوند داده است. عیناً مثل نیروی آواز است؛ یعنی کسی که حنجره‌ای دارد که وقتی دهان باز می‌کند پاهای شما سست می‌شود. این طنین را خداوند تبارک و تعالی هم به حجم سینه و شش‌های او و هم تارهای صوتیش داده است و آن دست شما و من و این و آن نیست. با آموزش هم آن قسمت هیچ تغییری نمی‌کند.

در واقع، حسن تعریف را فقط خدا به شاعر می‌دهد؛ یعنی این نگاه باعث این تعریف شده است. این نگاه یعنی آن آنتن دیجیتالی. شما اگر آن آنتن دیجیتالی بالای پشت بام خانه‌ات داشته باشی، پانصد تا تصویر را در آنِ واحد می‌توانی بگیری و اگر نداشته باشی، نمی‌توانی. این دقیقاً مثل همان است. ممکن است این تصویر را که یک نفر تبر در دستش است و دارد به تنهٔ درخت می‌زند، ما هزار بار دیده باشیم، اما وقتی به ما می‌گویند که راجع به آن چیزی بگوییم، چه می‌توانیم بگوییم، جز این که همان را توصیف کنیم؟ اما شاعری که همان لحظه این را دیده و خدا آن بخش را هم به او داده است، می‌گوید:

گذشت و خوش‌دلی را نازنینا از درخت آموز

که سایه از سر هیزم‌شکن هم برنمی‌دارد.

من و شما ندیده‌ایم و او دیده است. در واقع، نگاه دیگری خدا به او داده است. بله، بخش‌هایی از شعر است که آن‌ها را باید آموخت؛ عروض و قافیه و معانی را باید آموخت. آن بحث دیگری است. شما در این زمینه‌ها هرچه پرورده شوید، اثرتان فخیم‌تر و بهتر می‌شود. من به این لحاظ هم به عزیزان جوان توصیه کرده‌ام که شما قرآن را به لحاظ فنی و ادبی ملاک قرار بدهید؛ برای این که هر دو را با هم داشته باشید. قرآن هم حرفِ خوب می‌زند، هم خوب حرف می زند. حرفِ خوب زدن با خداست و قرآن که مال خود خداست، ولی خوب حرف‌زدن را می‌شود آموخت.» [۷]


زمینهٔ فعالیت

مشاغل و سمت‌های مورد تصدی

  • سرپرست انتشارات انقلاب اسلامی از اسفند سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰.
  • مشاور مطبوعاتی و فرهنگی رییس‌جمهور در دوران ریاست‌جمهوری وقت از فروردین تا آبان ۱۳۵۹.
  • مدیرعامل شرکت افست.
  • مدیریت تالار وحدت تهران.
  • مشاور حقوقی ادارهٔ باستان‌شناسی.
  • سخنگوی وزارت پست و تلگراف و تلفن.
  • رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان در سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۲.


فعالیت‌های آموزشی

  • تدریس در حوزهٔ علمیهٔ مدرسهٔ علیا و سفلای فردوس مشهد، طی سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۱.
  • تدریس در دبستان و دبیرستان علوی، در سال ۱۳۴۲.
  • تدریس در ادارهٔ آموزش‌وپرورش از سال ۱۳۴۸.
  • نگارش برنامهٔ آیین نگارش کل کشور در ادارهٔ برنامه‌ها در وزارت آموزش‌وپرورش.
  • تدریس در دانشگاه دوشنبه و خجند در تاجیکستان طی سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۲.
  • برپایی ۳۳ کلاس آموزش خط فارسی در ۱۱ شهر تاجیکستان.


فعالیت‌های ادبی و هنری

تأسیس کانون فرهنگی نهضت اسلامی

موسوی گرمارودی در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی سال ۱۳۵۷، به همراه طاهره صفارزاده شاعر معاصر، کانون فرهنگی نهضت اسلامی را که بعدها به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تغییر نام پیدا کرد، تأسیس کرد و به سمت دبیری کانون منصوب شد.

راه‌اندازی، مدیریت و سردبیری ماهنامه ادبی «گلچرخ»

انتشار ماهنامهٔ «گلچرخ» مصادف با دورهٔ دکتری موسوی گرمارودی شامل دو دوره بود: در اولین‌دوره، که ۲۴ شماره از آن درآمد، هر ۱۵ روز یک‌بار، به صورت ضمیمهٔ ادبی روزنامهٔ اطلاعات از تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۶۴ تا خرداد ۱۳۶۵ منتشر شد و دورهٔ دوم فعالیت آن به صورت ماهنامه و به طور مستقل چاپ می‌شد.

انتشار مجلهٔ ادبی در تاجیکستان

موسوی گرمارودی در طی سال‌های ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۲، زمانی که رایزن فرهنگی ایران در کشور تاجیکستان بود، اقدام به راه‌اندازی مجله‏ٔ ادبی در آن کشور کرد.

بازخوانی و خوانش ادبیات کهن

موسوی گرمارودی در بازخوانی و خوانش ادبیات کهن نیز فعالیت داشته و مجموعه‌ای از دیوان حافظ با صدای او منتشر شده است؛ هم‌چنین خانهٔ هنرمندان ایران روایت بوستان سعدی را با صدای موسوی گرمارودی در ۱۲ ساعت و ۱۸ دقیقه ضبط کرده است. [۲][۳]


یادمان‌ها و بزرگداشت‌ها

  • مراسم نکوداشت علی موسوی گرمارودی در نهمين برنامهٔ ميهمان ماه انجمن شاعران ايران و دفتر شعر جوان در ۳۰ مرداد ۱۳۸۲ در محل خانهٔ شاعران برگزار شد. [۱۰]
  • انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به پاس سال‌ها فعالیت علمی و فرهنگی دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، طی برگزاری مراسم بزرگداشتی در اول شهریورماه ۱۳۹۰، ایشان را به عنوان یکی از مفاخر ایرا‌ن‌زمین معرفی کرد. [۲] [۳] [۱۱]
  • در مراسم بزرگداشت سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر معاصر، در آبان‌ماه سال ۱۳۹۲، با حضور با حضور اهالی شعر و ادب در سرای اهل قلم از مقام علمی و ادبی وی تجلیل شد. [۲] [۱۲]
  • تجلیل از علی موسوی گرمارودی به پاس سال‌ها تلاش در عرصهٔ شعر انقلاب، روز شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ در پنجمین جشنوارهٔ شعر انقلاب مطرح شد. [۱۳]
  • سازمان هنری‌رسانه‌ای اوج، بیست‌وهشتمین شب شاعر خود را روز یکشنبه ۴ مهرماه ۱۳۹۵ به پاسداشت استاد سیدعلی موسوی گرمارودی اختصاص داد. [۱۴]
  • آیین نکوداشت استاد سیدعلی موسوی گرمارودی در مراسمی با عنوان «طلوع ماندگار»، ۲۴ آذرماه ۱۳۹۵ ساعت ۱۵ از سوی مدیریت فرهنگی‌هنری منطقهٔ ۵ در محل فرهنگ‌سرای فردوس برگزار شد. [۱۵]
  • مراسم سوگوارهٔ ملی شعر عاشورایی تحت عنوان «عصر آفتاب» همراه با آیین نکوداشت علی موسوی‌ گرمارودی عصر روز سه‌شنبه ۱۷ مهرماه ۱۳۹۷ در تالار ایوان شمس برگزار ‌شد. [۱۶]
  • مراسم پایانی دومین‌کنگرهٔ ملی دوسالانهٔ شعر آیینی واعظ قزوینی با تجلیل از علی موسوی گرمارودی در قزوین به کار خود پایان داد. این مراسم ۳۰ دی‌ماه ۱۳۹۷ در سازمان تبلیغات اسلامی استان قزوین برگزار شد. [۱۷]


  • مراسم بزرگداشت علی موسوی گرمارودی، مترجم قرآن و صحیفهٔ سجادیه از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور در نمایشگاه قرآن در سال ۱۳۹۰ برگزار شد.


از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و چند دیدگاه منفی)

فاضل نظری

فاضل نظری می‌گوید: «از موسوی گرمارودی به عنوان شاعر تمام قالب‌های شعری یاد کردهاست و عنصر عشق را از ویژگی‌های شعر گرمارودی می‌داند.»


سهیل محمودی

سهیل محمودی دربارهٔ گرمارودی می‌گوید: «موسوی گرمارودی یکی از کهن‌ترین قالب‌های شعر فارسی یعنی قصیده را در عرصه‌ای به نام شعر سپید تعریف کرده است. او از کسانی است که با تکیه بر گذشتهٔ شعر فارسی و با ارزش‌گذاری به گذشته، که نه تقلید است و نه فقط تقدیس آن، برای امروز بهره گرفته است. چیزی که متأسفانه امروز در ادبیات ژورنالیست‌زده ما وجود ندارد و کسانی مانند اخوان یا سهراب در این راه موفق بوده‌اند و بخشی از این سنت را به شکل پویا درآورده‌اند. این بخشی از توجه گرمارودی به پیشینیان در قالب قصیده است. بخش دیگر، نگاه معرفتی و دینی اوست که البته گاهی آنقدر به آن پرداخت‌شده که حجابی روی وجه شاعری او شده است؛ اما نگرش و منبع فکری است که به شعر عاشقانه ما هم معنی می‌دهد و گرمارودی در این وجه هم موفق بوده است.»


بهاءالدین خرمشاهی

بهاءالدین خرمشاهی دربارهٔ گرمارودی چنین می‌گوید: «من حدود چهل سال است در محضر استاد گرمارودی بودم و شعر ایشان را برگزیده کردم. اگر از ترجمهٔ قرآن بگویم، زمان زیادی لازم است که بگویم ایشان چه شاهکاری کردند و چه کارهایی انجام دادند و واقعاً چقدر جدی و شیوا و خوش‌خوان و در عین‌حال دقیق قرآن را ترجمه کردند. گاهی بنده شاهد بودم که ایشان در خارج از وقت اداری در تاجیکستان که مقام رایزنی فرهنگی داشت، با طهارت توحید که برجاست، با طهارت وضو هم، بر سر این کار نشستند و این کار ماندگار خواهد ماند و پس از آن ترجمه از صحیفهٔ سجادیه و سپس ترجمهٔ نهج‌البلاغه را هم در دست دارند و انشاءالله از آن هم بهره‌مند خواهیم شد. اگر چه ایشان عجله نمی‌کنند و می‌دانند که ترجمهٔ صحیفه از قرآن به یک معنا مهم‌تر نیست، ولی دشوارتر است...»


میراحمد میراحسان

میراحمد میراحسان، منتقد ادبی، در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵، در نشست تحلیل شعر و اندیشهٔ علی موسوی گرمارودی گفت: «موسوی گرمارودی از پیشگامان شعر مدرن مذهبی قبل از انقلاب اسلامی است. نمادهای بدیعی در اشعار گرمارودی دیده می‌شود. شعر مدرن ما در قبل از انقلاب به خاطر وجود حکومتی که مانع ورود افکار نو و جدید بود، تحت محاصره و سلطهٔ شعر حزبی روشنفکری قرار داشت؛ ولی با این حال افرادی مانند موسوی گرمارودی و صفارزاده توانستند خود را به عنوان یک شاعر مسلمان به همگان معرفی کنند.» [۲][۳]


محمدجواد محبت

محمدجواد محبت می‌گوید: «جناب گرمارودی چند جنبهٔ شاعری دارد. یک جنبه این‌که ایشان یک شاعر مبارز سیاسی بوده است در سا‌ل‌های پیش از انقلاب، همراه با شعرهای سیاسی‌اش. یک جنبهٔ شعری دیگر ایشان، شعرهای عاشقانه است؛ شعرهایی که صرفاً شعراند و مربوط‌اند به احساسات و عواطف شخصی و درک دنیایی شاعر از خود دنیا و موهبت‌های دنیا. یک جنبهٔ دیگر شعرهای آقای گرمارودی هم شعرهای دینی-آیینی ایشان است؛ به نظر من چنین سروده‌هایی را باید دین‌باورانه یا عقیده‌مندانه خواند، نه آیینی. ایشان در این دسته از شعرهایش شاهکار زده‌اند واقعا؛ یعنی خط خون همان شعر عاشورایی مشهورشان واقعاً یک اثر ماندگار است در تاریخ شعر معاصر ما. زبان ایشان در شعر نیز، زبان مخصوص خود ایشان است و ویژه است. شعر خط خون اکنون دیگر شده جزو کلاسیک‌های ادبیات دینی ما. این‌قدر که خوش جا افتاده.» [۶]


موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

شاعران و شخصیت‌ها از منظر گرمارودی

موسوی گرمارودی از جمله شاعرانی است که با نگرشی به دور از اعتقادات فردی و از منظر هنری و ادبی به شاعران و شخصیت‌ها می‌نگرد. [۲]

خیام

گرمارودی معتقد است: «چهرهٔ اصلی خیام مشوه شده است. برخی خیام را دو گونه دانسته‌اند؛ گفته‌اند خیامی که گفته است: "من مِی خورم و هر که چو من اهل بُوَد/ مِی خوردن من به نزد وی سهل بُوَد، این همان خیام حقیقی است که لائیک هم هست...". البته من این‌گونه رباعی‌ها را از آنِ خیام نمی‌دانم؛ محققان ما هم همین اعتقاد را دارند.» [۷]

سعدی شیرازی

گرمارودی از نبوغ سعدی چنین یاد می‌کند: «بی‌گمان سعدی در برخی از لحظات، لحظه‏‌های هستی را طور دیگری می‌دید. تنها یک نابغه می‌تواند بوستان بیافریند. محال است در زبان فارسی اثری به حجم بوستان سعدی با این درجه از فصاحت بیان شود.»

نیمایوشیج

گرمارودی معتقد است: «عظمت نیمایوشیج به شاعربودن نیست، به ابداع‏گربودن و نجات شعر از دربار است. در واقع نیما جریان شعر را در راستای مردم و نیازهای آن‌ها و مردمی‌کردن شعر قرار داد. عظمت نیما به ابداع و بت‌شکنی اوست.»

سهراب سپهری

گرمارودی دربارهٔ شعر و شخصیت سهراب گفته است: «سهراب سپهری از کسانی است که راه نیما را شناخته و آن را با شخصیت یگانهٔ خویش پیموده است. او خود را با رنگ و کلمه بیان و با هر دو نقاشی می‌کرد.

شعر سپهری دارای چند ویژگی است، یکی این که سپهری نخستین کس یا دست کم مهم‌ترین شاعری است که زبان شعر نو را با زبان محاوره پیوند زد. البته اسماعیل شاهرودی و شاعران دیگری هم هستند که در این کار موفق بوده‌اند؛ اما سپهری موفق‌تر است.»

خسرو احتشامی

خسرو احتشامی غزل‌سرایی است که اولین دفتر شعرش را با عنوان «حماسه در حریر» با مقدمهٔ گرمارودی منتشر کرد. گرمارودی دربارهٔ احتشامی نوشته است: «نگاه خسرو، امروزین است. می‌خواهم بگویم او تقریباً در تمام غزل‌هایش، همین نگاه را حفظ کرده است.

زبان احتشامی، صراحت و صلابت زبان و چهرهٔ یک سوار ایلیاتی را در خود دارد که همنشین دایم صلابت و صراحت کوه و کمر هونهگان است؛ ولی این صلابت همراه است با ملایمت نگاه پونه‌های حریرپوش، کنار جویبارک‌های نرم‌پویی که از دامنه‌های همان کوه‌ها و در آغوش همان صلابت، راه خود را می‌پویند... پس شعر او، هم حماسه و هم حریر است.»

نوذر پررنگ

نوذر پرنگ از غزل‌سرایان معاصر است که غزلش حساسیت و دقت گرمارودی را سخت برانگیخته است. از این روست که می‌‏گوید: «پرنگ بی‌گمان یکی از برجسته‌ترین شاعران غزل نو است و تأثیر او در نسل‌های بعد از خودش، بر کسی پوشیده نیست. من در جلسهٔ نقد و بررسی شعر پرنگ که با حضور خود شاعر و منوچهر آتشی برگزار شد، به این موضوع اشاره کردم که اشیا هم ناطق‌اند و هم گویا، البته به زبان بی‌زبانی. یعنی این‌طور نیست که پدیدارهای عالم با همه سخن بگویند؛ اما پدیدارها با شاعرانی همچون پرنگ بیگانه و نامحرم نیستند.» [۲][۳]

علی موسوی گرمارودی در مراسم يادبود نوذر پرنگ در مسجدالرضا نیز دربارهٔ وی چنین گفت: «درست است كه گفته‌‌اند پديده‌ها و اشيا همه ناطق و گويا هستند، اما اين پديده‌ها با هر كس سخن نمی‌گويند. به قول مولانا، پديده‌های جهان همه هوشيارند، ولی با نامحرمان خاموشند. البته اگر شاعری در تصرف شعر باشد، می‌تواند در پديده‌های طبيعت تصرف كند. پس بايد بيدار بود تا بتوان شعر گفت. نوذر پرنگ نيز از جمله شاعرانی است كه در تصرف شعر است. شعر پرنگ را در هر شرايطی که بخوانيد، تپندگی رنگ آن را احساس خواهيد كرد.»

گرمارودی شعر نوذر را از شعر گذشتگان متمايز می‌داند و می‌گوید: «شعر نوذر با اين‌كه گل‌چرخی رنگين است، اما از نظر استفاده از برخی پيرايه‌‌ها به شعر حافظ نزديك است و تركيبات حافظ در شعر او به تناوب به چشم می‌‏خورد. شايد مهم‌‌ترين دليل نزدیک‌بودن زبان نوذر به زبان حافظ، استفاده پرنگ از واژگان اسطوره‌‌ای است.»

پایان‌بخش سخن گرمارودی در مراسم یادبود پرنگ، این بود که: «شعر نوذر، رنگ و بويی دارد كه آن را از شاعران معاصر برجسته‌تر كرده است. نگاه نوذر پرنگ به گونه‌ای معاصر است كه گاه برخی از شعرهایش را می‌توان برگی از تاريخ معاصر دانست.» [۱۸]

طاهره صفارزاده

سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر، محقق و پژوهشگری است که می‌گوید: «من با شخصیت انسانی و ادبی طاهره صفارزاده آشنا بوده‌ام؛ صحبت کردن دربارهٔ او آسان نیست؛ باید فرصتی پیدا کنم و بر روی آثارش تحقیق و پژوهش انجام دهم. چرا که صفارزاده خود یک صاحب‌نظر بزرگ ادبی است. اصولی که وی در شعرهایشان ارایه کرده، برای نسل‌های آینده راه‌گشا است. باید به شعر و نظریات او در باب ادبیات توجه بیشتری شود.»

گرمارودی دربارهٔ تفاوت‌های سبک ادبی و شعری فروغ فرخزاد و [[طاهره صفارزاده] می‌گوید: «در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی چند نقد بر آثار طاهره صفارزاده در مجلهٔ نگین که از مجلات روشنفکری آن دوران بود، نوشتم و عنوان یکی از نقدهایم هم «فروغی برتر در ادبیات ایران» بود. ایهام این عنوان به این دلیل بود که معتقدم فروغ فرخزاد شاعر خوبی است؛ اما [طاهره صفارزاده|صفارزاده]] شاعری است که به لحاظ اخلاقی و آرمان‌های اجتماعی والاتر و غیرقابل‌مقایسه است.

من صفارزاده را شاعری می‌دانم که حتی بر روشنفکران غیر اهل قبله نیز تأثیر گذاشته است. رد پای زبان وی و فنونی را که در شعر اصیل به کار برده، می‌توان در آثار عده‌ای از شعرایی که اهل قبله هم نیستند پیدا کرد. حال باید گفت، دلیل کمتر دیده‌شدن آثار طاهره صفارزاده در چیست! به نظر من، علت این امر را باید در فنی‌تر بودن شعر صفارزاده از فروغ جستجو کرد. شعری که فنی‌تر باشد، انضباط شعری‌اش بیشتر است و قاعدتاً دایرهٔ دوست‌دارانش نیز کمتر می‌شود. شعر «گنه کردم، گناهی پر ز لذت» را همه می‌فهمند، اما کودک قرن و سفر سلمان صفارزاده را شاید همه متوجه نشوند. [۱۹]

صادق هدایت

سیدعلی موسوی گرمارودی در مراسم رونمایی از کتاب «سه کاهن» مجید قیصری که شنبه ۲۷ آبان‌ماه ۱۳۹۷ در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، گفت: «شرم می‌کردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمی‌فرستادم. خداوند صادق هدایت را لعنت کند.»

او با بیان این‌که نویسنده‌ٔ توپ‌مرواری توهین‌های زشتی به امام حسین (ع) کرده است، تصریح کرد: «وظیفه‌ٔ هر قلم‌به‌دستِ اهل قبله می‌دانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بی‌شرف‌هایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم را بر عهده داشتند.»

بعد از این سخنان، واکنش‌های هتاکانه‌ای نسبت به اظهارات گرمارودی ابراز شد. گرمارودی هم در جواب گفت: «شک ندارم که حرف‌زدن دربارهٔ صادق هدایت هزینه‌ دارد. من هم پای آن و اعتقادم ایستاده‌ام و جواب این افراد را به خود امام حسین (ع) واگذار می‌کنم. کسانی که به اظهارات من واکنش نشان می‌دهند و به حرف‌‌های هدایت در این اثر بی‌اعتنا هستند، بالاخره یا مسلمان هستند و یا نیستند. اگر مسلمانند و حرف‌های هدایت دربارهٔ امام حسین (ع) را می‌توانند تحمل کنند، من هم توهین‌های آن‌ها را برای اظهاراتم به جان می‌خرم. اگر هم مسلمان نیستند که اصلاً راه ما جداست و حرف دیگری نمی‌ماند.

من با تاج سر بشریت معامله کردم. قسمت این را نداشتم که در دوران حیات امام (ع) زنده باشم و در کربلا در رکابش بجنگم، اما امروز با این روشنگری، در رکابش شمشیر می‌زنم. من حرف خودم را زدم و روی آن هم ایستاده‌ام. توهین و هتاکی به من هم خللی در عقیده‌ام ایجاد نمی‌کند.» [۲۰]

کنایه‌های ضیاء موحد در حضور موسوی گرمارودی دربارهٔ سخنانش در باب هدایت

ضیاء موحد در مراسم جشن تولد ۷۰ سالگیش که ۱۰ دی‌ماه ۱۳۹۷ در مرکز فرهنگی شهر کتاب‌، با حضور جمعی از ادبا، شعرا و فضلا، از جمله موسوی گرمارودی برگزار شد،‌ در گفتاری در کنایه به سخنان اخیر گرمارودی دربارهٔ هدایت گفت: «پدرم زمانی که بچه بودم، یک بار به من گفت: پسر جان آب وقتی حرکت می‌کند،‌ برنمی‌گردد به پشت سرش نگاه کند ببیند چقدر آمده است‌، سرش را پایین می‌اندازد و جلو می‌رود. من راه‌باریکه‌ای در هر کدام (شعر و منطق) برای خود پیدا کردم. حال اگر تا نیمهٔ راهش نرفتم، اما رفیق نیمه‌راه هم نبودم و عقب‌گرد نکردم. بعضی‌ها به خاطر مد روز و از قافله عقب‌نماندن به راه می‌آیند. بعضی از آن‌ها همان اول می‌فهمند و برمی‌گردند، بعضی‌ها هم مقداری راه می‌آیند،‌ برمی‌گردند و حتا توبه و استغفار می‌کنند و حتی به کسانی که آن راه را رفته و موفق شده‌اند، جسارت و اهانت هم می‌کنند. گفته‌اند: «هر کس که نداند و نخواهد که بداند/ باید کمکش کرد که در جهل بماند.»

حمایت زهیر توکلی از لعن موسوی گرمارودی بر صادق هدایت

زهیر توکلی شاعر نیز از لعن موسوی گرمارودی بر صادق هدایت حمایت کرد و گفت: «کسانی که به گرمارودی حمله کردند، بهتر است مشخص کنند که خط قرمزشان کجاست. اگر ایشان از نویسنده‌ای اعلام بی‌زاری کنند که در کتابش (توپ‌مرواری) نه تنها به امام حسین (ع)، بلکه به مولا علی (ع) و حتی حضرت مریم مقدس (س) توهین کرده‌، چرا ما باید ناراحت بشویم؟» [۲۰]


همراهی‌های سیاسی

سیدعلی موسوی گرمارودی با بسیاری از شخصیت‌های روزگار خود، آشنایی، دوستی و مراوده داشته است. از جملهٔ این افراد آیت‌الله دکتر بهشتی، آیت‌الله مطهری، آیت‌الله ربانی شیرازی، آیت‌الله صدوقی، دکتر محمدجواد باهنر، محمدعلی رجایی، دکتر مصطفی چمران، نیرزاده و همچنین افرادی چون دکتر شهیدی، دکتر سجادی، بهاءالدین خرمشاهی، جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، طاهره صفارزاده، دکتر علی شریعتی، مهدی اخوان ثالث و ... و نیز بسیاری از چهره‌های ادبی و غیرادبی بعد از انقلاب. [۷]


مخالفت‌های سیاسی

موسوی گرمارودی پیش از انقلاب شعر خود را به خدمت اندیشه‌های دینی و آرمان‌های انقلاب درآورد و سعی کرد از ظرفیت‌های نوین شعر در راستای اهداف انقلاب، با صبغهٔ اسلامی بهره گیرد. وی همچنین در عرصهٔ عمل نیز به مبارزان با رژیم ستم‌شاهی پیوست. موسوی گرمارودی پس از ورود به دانشگاه تهران، با مبارزان و چهره‌های انقلابی و مذهبی آشنا شد و با راهنمایی‌های آنان، به انقلابیون پیوست. او در سال ۱۳۵۲ به واسطهٔ فعالیت‌های انقلابی علیه رژیم پهلوی توسط ساواک دستگیر شد و حدود ۴ سال در زندان به سر برد. گرمارودی پس از رهایی، در سال ۱۳۵۷ شرح ماجرای دستگیری و زندانی‌شدن خود را طی مقاله‌ای در روزنامهٔ «کیهان» تحت عنوان «از دوزخ بگو» منتشر کرد.


برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

به اهتمام موسوی گرمارودی تذکره‌ای از شعرای قرن بیستمِ تاجیکستان فراهم آمد با نام از صدر تا ساقه. دکتر خدای‌شریف، از نویسندگان و محققان تاجیکستان در سفری به تهران به گرمارودی یادآور شد که «برخی از آن نام، این برداشت را دارند که به تعریض می‌خواسته‌ای بگویی شعر تاجیکستان که در قدیم در صدر بود، اکنون به ساقه فروافتاده است.» این بود که دکتر گرمارودی بی‌درنگ آن نام را به از ساقه تا صدر تغییر داد. گرمارودی می‌گوید:

«تاجیک‌ها در مدت ۵۰۰ سالی که با ما بُریدگی داشتند، یعنی از حدود سال ۹۱۶ ه.ق، در زمان شاه‌اسماعیل و قلع‌وقمع ازبک‌ها تا زمان استقلالشان، تذکره‌های متعددی داشته‌اند که آخرینشان تذکرهٔ صدرالدین عینی بوده که در سال ۱۹۲۵ م در مسکو با خط فارسی چاپ شده است. یعنی تاجیک‌ها از قرن بیستم هیچ تذکره‌ای نداشته‌اند. بنده تذکرهٔ شعرای قرن بیستم تاجیکستان را در دو جلد، یک جلد زنده‌ها و یک جلد درگذشته‌ها، آورده‌ام. حدود ۷۰۰ شاعرند که از هر کدامشان نمونه‌شعر نیز آورده‌ام و برای هر کدامشان یک مقدمهٔ نسبتاً مفصل ذکر کرده‌ام.»

علاوه بر این، بیش از ۶۰ کلاس در ۱۱ شهر تاجیکستان دایر کردم. تاجیک‌ها روی عنوان‌هایی که با خط فارسی می‌گذاشتیم حساس بودند، چون با خط سیریک می‌نوشتند. من به ایشان می‌گفتم این خط نیاکان شماست و کلاس‌ها را «کلاس‌های خط نیاکان» نام گذاشتیم.» [۷]

گرمارودی از اول تیرماه سال ۱۳۸۲ به عنوان رایزن فرهنگی، به مدت ۴ سال، در تاجیکستان بود. [۴]

تاجیکستان کشوری است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به استقلال رسید. تاجیکستان با ایران، دارای تاریخ، فرهنگ و زبان مشترکی استِ اما سال‌ها استیلای فرهنگ روسیه بر این کشور، این مشترکات را کم‌رنگ کرده است. یزدان سلحشور، شاعر و روزنامه‌نگار در گفتگویی با گرمارودی می‌گوید: «حضور شاعر نام‌آوری چون موسوی گرمارودی در کشور تاجیکستان بانی خیر شد و مسیری که باید طی چند دهه پیموده می‌شد در چند سال به انجامِ نیک رسید.» گرمارودی در گفتگو با یزدان سلحشور می‌گوید: «استراتژی ما باید آن باشد که به آن‌ها کمک کنیم -چنان که در قوانینشان هم آمده- «خط‌شان برگردد به خط نیاکان»؛ من با همین عنوانِ «خطِ نیاکان» در ۱۱ شهر تاجیکستان، کلاس آموزش خط پارسی ایجاد کردم؛ بیش از ۵۰ کلاس که ۱۳ کلاسِ آن در دوشنبه دایر است. کار دیگر رایزنی فرهنگی، اتصال «کمیتهٔ اصطلاحات» آن‌جا با فرهنگستان زبان پارسی ما بود. این کمیته در پی جایگزینیِ کلمات پارسی به جای کلمات روسی است که در حوزه‌های تکنولوژیک و زندگیِ شهری کاربرد دارند. پیامد این دادوستد فرهنگی، عضویت دو تن از فرهیختگان تاجیک در فرهنگستان زبان پارسی بود؛ استاد محمدجان شکوری و عبدالقادر مینازف. هر ۱۵ روز یک‌بار هم یک جلسه برگزار می‌کردیم که هر جلسه نقد و بررسی اشعار یکی از شاعران تاجیک بود. این جلسات در نزدیک‌شدن ایشان به نوآوری‌های شعر پارسی مؤثر بود. اتفاق دیگر، استفادهٔ فرهیختگان تاجیک از کتابخانهٔ غنی رایزنی بود. همهٔ این‌ وقایع، هم‌زمان بود با تدریس من در دو دانشگاه دوشنبه و خُجند. در تلویزیون تاجیکستان هم برنامه‌ای داشتم به نام «پیوند» که در آن، شعر شاعران ایرانی را با حضور فرهیختگان تاجیک بررسی می‌کردیم. یک برنامهٔ رادیویی هم بود که نامش بود «شعر چیست»؛ برنامه‌ای که با استقبال بسیار خوبی روبه‌رو شد و در آن از شعر سخن گفته می‌شد. دیگر کارها، چاپ کتاب تاجیک‌ها بود؛ از جمله کتاب «گرداب» عبدالملک بهاری، «تعلیم و تربیت و لزوم تغییر خط» از محمدجان شکوری و کتابی دربارهٔ شعر محمدعلی عجمی با نام «خطهٔ معطر شعر». از انتشار مجلهٔ «رودکی» هم استقبال خوبی شد. [۶]


آثار و منبع‌شناسی

کتاب‌شناسی

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ {«پنجره‌ای به شعر سیدعلی موسوی گرمارودی، زمستان ۱۳۹۳». 
  2. ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ «معرفی کوتاهی از نویسندگان، ادبا و شعرا (علی موسوی گرمارودی)، بهار ۱۳۹۵». 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ «سیدعلی موسوی گرمارودی». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «زندگینامه خودنوشت دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، فروردین ۱۳۹۶». 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ «گزیده‌ای از زندگینامه خودنوشت دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، زمستان ۱۳۸۳». 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ «نگاهی به آثار گرمارودی، زمستان ۱۳۸۶». 
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ ۷٫۶ ۷٫۷ «گفت‌وگو با دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، زمستان ۱۳۸۹». 
  8. «به تعداد کلمات شعرم شلاق خوردم/ زندهٔ خوب و مردهٔ بد نداریم، بهار ۱۳۹۱». 
  9. «ويژگی آثار «گرمارودی»؛ تركيب ماهرانهٔ تفكر اسلامی و ايرانی، پاییز ۱۳۹۲». 
  10. «پایان سخن ابتدای شعر، دربارهٔ علی موسوی گرمارودی، زمستان ۱۳۸۵». 
  11. «مراسم بزرگداشت علی موسوی گرمارودی، مترجم قرآن و صحیفهٔ سجادیه از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور در نمایشگاه قرآن برگزار می‌شود، تابستان ۱۳۹۰». 
  12. «بزرگداشت موسوی گرمارودی برگزار شد، پاییز ۱۳۹۲». 
  13. «تجلیل از علی موسوی گرمارودی به پاس سال‌ها تلاش در عرصهٔ شعر انقلاب، زمستان ۱۳۹۴». 
  14. «تجلیل بیست‌وهشتمین شب شاعر از سیدعلی موسوی گرمارودی، پاییز ۱۳۹۵». 
  15. «آیین نکوداشت سیدعلی موسوی گرمارودی در «طلوع ماندگار» فرهنگسرای فردوس، پاییز ۱۳۹۵». 
  16. «آیین نکوداشت علی موسوی‌ گرمارودی، پاییز ۱۳۹۷». 
  17. «تجلیل از موسوی گرمارودی در کنگرهٔ «واعظ قزوینی»، زمستان ۱۳۹۷». 
  18. «برخی از شعرهای نوذر پرنگ برگی از تاريخ معاصر است، تابستان ۱۳۸۵». 
  19. «صفارزاده حتی بر روشنفکران غیر اهل قبله هم مؤثر است، پاییز ۱۳۹۳». 
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ «حمایت زهیر توکلی از لعن موسوی گرمارودی بر صادق هدایت، پاییز ۱۳۹۱». 


منابع


پیوند به بیرون