ابوالفضل زرویی نصرآباد
ابوالفضل زرویی نصرآباد |
---|
ابوالفضل زرویی نصرآباد زاده ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز صاحب نامی است که با اسمهای مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، آمیز ممتقی، میرزا یحیی، عبدلی و... در نشریاتی مانند نشریات موسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، کیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس، تماشاگران و... طنز نوشته است. بسیاری از نویسندگان و طنزپردازان همچون کیومرث صابری فومنی (گل آقا)، علی موسوی گرمارودی و ... از او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان در حوزه طنز یاد میکنند.[۱]
از کتابهای این طنزپرداز و پژوهشگر هم به این عنوانها میتوان اشاره کرد: «تذکرة المقامات»، «افسانههای امروزی»، «پقایعنامه طنز ایران» (همکاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفتهای عالم» (کتاب گویای طنز)، «رفوزهها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونهش نرسید» (مجموعه افسانههای طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلیخان مستوفی»، «یک بغل کاکتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حکایت شیرین بیمه» و «این مرد مشکوک».[۲]
«ابوالفضل زرویی نصرآباد» که پایهگذار دفتر طنز حوزه هنری کشور و بنیانگذار نخستین شب شعر طنز در ایران با عنوان «در حلقه رندان» و صاحب آثار متعدد در حوزه ادبیات و طنز بود که دهم آذرماه سال گذشته در سن ۴۹ سالگی به دلیل عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی تهران دعوت حق را لبیک گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۳]
آیینهای از ابوالفضل زرویی نصرآباد
زندگی و یادگار
مرگ
روایت اسماعیل امینی از رفتن بیبازگشت ابوالفضل زرویی نصرآباد
«ما از دوستان آقای زرویی بودیم... ایشان در احمدآباد مستوفی در خانه پدریشان که به ارث رسیده بود، زندگی میکردند، آن خانه باغچه کوچکی هم داشت که هر چند وقت یکبار ما در آن جمع میشدیم و با دوستان به ایشان سر میزدیم، دور هم مینشستیم، حرف میزدیم و شعر میخواندیم.
یکی از دوستانمان، آقای عباس حسیننژاد که ارتباط صمیمیتری با ایشان داشت، مرتب تماس میگرفت. یکبار به من پیام داد و پرسید که از آقای زرویی خبری دارم، گفتم «نه، یکی، دو روزه که خبری ندارم». گفت: «منم تلفن میزنم جواب نمیده». به همراه برادرش، محمد زرویی به احمدآباد رفتند و متوجه شدند که... .
معمولا علتی که تلفن جواب نمیداد این بود که به بچهها گفته بود «چون ناراحتی قلبی دارم، دکتر گفته گوشیت رو خاموش کن». برای همین فقط چند ساعتی تلفنش را روشن میکرد. چون زنگ زدن گوشی خودش اضطراب ایجاد میکند و از خواب میپراند و این عادی بود که تلفش را یکی، دو روز جواب ندهد، ساعتهای خاصی تلفنش را روشن میکرد و پیامی میداد که «بچهها حالتون چطوره؟» اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.[۲]
دیدگاه و اندیشه
ابوالفضل زرویی نصرآباد از نگاه دیگران
کیومرث صابری (گلآقا)
«قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بیصاحب نیست. طنز دارد جان میگیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغها دارند روشن میشوند. شهر چراغانی خواهد شد».[۲]
اکبر اکسیر در رثای مرگ ابوافضل زرویی نصرآباد
«انصاف نیست مرثیهگوی شاعری باشیم که خود، نوشتههایش و قلمش برای خنداندن مردم بود»![۲]
اسماعیل امینی
من با آقای زرویی سالیان طولانی دوست بودم، از روزگار جوانی و دانشجویی با هم دوست بودیم تا این اواخر که بهخاطر بیماری قلبی و ... مقداری منزوی و خانهنشین شده بود. ایشان چند ویژگی داشت؛ یکی از مهمترینهایش این است که به شدت عاشق مطالعه بود و این مطالعه، مطالعه تکلیفی که برای درس، دانشگاه و ... باشد نبود. به شدت گونههای مختلف کتاب را دوست داشت و بهویژه به مطالعه کتابهای متون کهن، چه ادبی و چه تاریخی علاقه داشت. در کارش، چه در نوشتن نثر، چه شعر و چه کارهای تحقیقی خیلی گزیدهکار بود. یعنی حدود ۱۰برابر وقتش را برای مطالعه میگذاشت و یکدهم آن برای نوشتن بود.
آثار زرویی خیلی پرشمار است اما خیلی گزیدهکار بود. او از میان آثاری که نوشته هم مقدار کمی را منتشر کرده است؛ خیلی با وسواس کار میکرد. دیگر اینکه از آنچه میدانست که کم هم نبود - بسیار آدم هوشمند و باسوادی بود، با اینکه روزگاری که در «گلآقا» کار میکرد در سن جوانی بود، ۲۲، ۲۳ سال داشت - از اینکه دانستههایش را در اختیار دیگران هم قرار دهد، دریغی نداشت، یعنی بسیار فروتن بود و با کرامت و سخاوت رفتار میکرد. و مسئله دیگر اینکه در نگرانیها و برنامهریزیهایش افقهای خیلی دوری را میدید. این را برای آنکه دوست ماست یا اینکه حالا سالگردش است و بخواهم حرفهای عاطفی بزنم، نمیگویم؛ واقعا افقهای دوری را مد نظر داشت. اینطور نبود که بخواهد توجهها را نسبت به خودش جلب کند و برای خودش شهرتی درست کند و از این بازیها دربیاورد. یکی از بهترین کارهایی که آقای زرویی کرد و در تاریخ ایران خواهد ماند، بنیانگذاری جلسات شعر طنز که به نام «حلقه رندان» مشهور شد و اساسا راهاندازی دفتر طنز بود که تحول بزرگی در طنز ایران ایجاد کرد. قبل از آن کار طنز خیلی پراکنده انجام میشد، حتی کسانی که در مطبوعات حرفهای کار طنز میکردند در کنار کارهای دیگرشان به این کار میپرداختند و خیلی معدود بودند کسانی که تمام وقتشان را برای نثر یا شعر طنز بگذارند ولی بعد از جلسات «حلقه رندان» هم تعداد زیادی از شاعران رویکرد اصلیشان را بر طنز گذاشتند و هم تعداد زیادی استعداد کشف شد و در آنجا تعلیم داده شدند. در شهرهای مختلف نیز جلسات مشابه راه افتاد، به نحوی که حالا در تمام شهرهای بزرگ و کوچک کشورمان جلسات شعرخوانی مرتب طنز و جلسات آموزشی طنز داریم. و از همه مهمتر اینکه جهت شوخیها و انتقادات طنز از جهات تفریحی، سخیف و... (مثلا شوخیهای شخصی قومی، جنسیتی و این چیزهای نازل، مبتذل و حقیرانه) به سمت رویکردهای اجتماعی، اخلاقی و رویکردهای جدی و اندیشهای تغییر کرد. کسی که چه شعر و چه نثر طنز مینویسد به زبان و به زیبایی زبان و ادیبانه بودن نوشتهاش اهمیت میدهد، فکر میکنم این هم از میراث ارزشمند و همیشه ماندگار آقای زرویی است. اگر برای خودش نتوانست خیلی کاری کند و خیلی با جفاکاری و ناجوانمردانه با او رفتار شد ولی خودش را به نظرم فدای چیزی کرد که بسیار به آن علاقه داشت و آن فرهنگ ایران بود.[۲]
دیگران از نگاه ابوالفضل زرویی نصرآباد
بزرگداشتها
محفل «در حلقه رندان» در آخرین شب پاییز ۱۳۹۹ و با گرامیداشت دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد برگزار شد. شاعران طنزپرداز کشور در یکصد و شصت و پنجمین محفل «در حلقه رندان» شب شعری را برای مردم ایران تدارک دیدهاند. این شب شعر طنز که در آن دومین سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد گرامی داشته شد، به صورت زنده از طریق سایت آپارات، اینستاگرام سپهر سوره هنر و اپلیکیشن حوزه هنری نمایش داده شد. در این محفل که سیام آذرماه پخش شد، امید مهدینژاد، مصطفی مشایخی، رضا احسانپور، نیلوفر ناظری، سیداکبر میرجعفری، عبدالله مقدمی، فرهاد موحدی، روحالله سرطاوی، فرید فردوسی و نسیم نژادجعفری به شعرخوانی و اجرای برنامه پرداختند. مهدی فرجاللهی هم موسیقی طنزی از شعرهای مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد را اجرا میکند. اجرای این برنامه را روحالله احمدی و اکبر کتابدار برعهده داشتند.[۴]
مراسم گردهمایی به یاد این شاعر، نویسنده و طنزپرداز فقید ساعت ۱۴ روز یکشنبه (دهم آذرماه ۹۸) در قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار شد.[۵]
همزمان با سالگرد درگذشت ادیب و طنزپرداز برجسته معاصر ایران زندهیاد «ابوالفضل زرویی نصرآباد» شب شعر طنز «یاد استاد» با حضور طنزپردازان بزرگ کشور در یزد برگزار شد. این محفل چهارشنبه ششم آذرماه از در تالار دکتر جلیل شاهی دانشگاه یزد برگزار شد و ورود برای عموم آزاد بود. در این محفل «ناصر فیض» مدیر دفتر طنز حوزه هنری کشور، «اسماعیل امینی»، «امید مهدینژاد»، «صابر قدیمی»، «مهدی فرجاللهی»، «خلیل جوادی»، «نادر ختایی»، «عباس حسیننژاد» و تعدادی از شاعران و طنزپردازان استان یزد آثار نثر و نظم خود را با موضوع «اخوانیهای برای ابوالفضل زرویی نصرآباد» ارائه میکنند. این شب شعر از برنامههای همایش ملی نکوداشت زندهیاد استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد بود که با حضور چهرههای سرشناس طنز و ادبیات کشور، پژوهشگران، نویسندگان، شاعران، هنرمندان، دانشجویان و اهالی فرهنگ و ادب از ششم تا هشتم آذرماه در دانشگاه یزد برگزار شد. این همایش به همت دانشگاه یزد، دفتر طنز حوزه هنری کشور، حوزه هنری استان یزد و همکاری دستگاهها و نهادهای علمی، فرهنگی و اجرایی استان برگزار شد.[۳]
آثار و کتابشناسی
قصیدهای حماسی از ابوالفضل زرویینصرآباد
شراره میکشدم آتش از قلم در دست بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور میبرد بر دوش شکوه نام تو را حور میبرد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند: به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آنکه بیفتد به کار یار، گره طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر چنین معاملهای داده است کمتر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر میزد شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به امالبنین که خواهد گفت وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست میدهد اول فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آنقدر عجیب نبود که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پایبوس تو آیم به سر، به گوشه چشم جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار ز پیک یار چه سر باز میزنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز حریف عشق چنین میدهد به دلبر دست[۶]
معرفی تعدادی از آثار
خرپژوهی
کمی بیش از یک سال از درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد، کتاب «خرپژوهی» این نویسنده که درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیاست، منتشر شده است. این کتاب در ۲۷۲ صفحه در انتشارات کتاب نیستان در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. در معرفی ناشر از این کتاب آمده است: این اثر بخشی از یک پژوهش بزرگ از سوی این نویسنده و طنزپرداز فقید درباره حضور خر در ادبیات منظوم و مکتوب در دنیا بوده، که در نهایت تنها بخش ایران آن باقی مانده و منتشر شده است.
کتاب در نسخه فعلی خود با کوشش نسیم عربامیری و با مقدمهای از سید مهدی شجاعی منتشر شده است. شجاعی در مقدمه خود که آن نیز با بیانی طنزآمیز همراه است به بازگویی خاطره دیدار خود با مرحوم زرویی پرداخته است که طی آن زرویی به انجام این پژوهش و دغدغههای خود برای انجام آن اشاره میکند و شجاعی نیز درجا حمایت از تولید و انتشار این اثر را اعلام میکند.
بر اساس آنچه در این مقدمه درج شده است این پژوهش طی چند سال و در چند هزار صفحه به موضوع حضور «خر» در ادبیات، باورها، افسانهها، قصهها و مثلها در تمامی مناطق جهان پرداخته است و مرحوم زرویی این کتاب را در چند مجلد در دست تألیف داشته که «خرپژوهی» تنها بخش کوچکی از آن اثر بزرگ است. «خرپژوهی» در نسخه فعلی خود در دو بخش شامل «حکایات و لطایف نظم» و «حکایات و لطایف نثر» تدوین شده است.
زبان شیوای او در توضیح و تفسیر متن و نیز سادهنویسیهای او که خصیصه ذاتی یک طناز و نویسنده دارای مخاطب عام است در این کتاب به عمد کنار گذاشته شده است و زرویی به دور از تاویل و تفسیر متون، تنها حاصل یافتههای خود را به مخاطبان عرضه کرده است.[۷]
منبعشناسی
رمز طنز
کتاب «رمز طنز» حاصل سلسله درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد است که به صورت مداوم در نخستین دوشنبه هر ماه با حضور طنزپردازان و علاقهمندان به طنز در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشد.
در این مجموعه نشستها در هر جلسه ضمن ارائه درسگفتارهای ابوالفضل زرویی نصرآباد درباره طنز و رموز آن، اخلاقالاشراف عبید زاکانی شرح و تفسیر میشد. شعرخوانی و نقد شعر از دیگر برنامههای این جلسات بود که از دی سال ۱۳۹۴ در فرهنگسرای نیاوران آغاز و تا پایان حیات زندهیاد زرویی نصرآباد ادامه داشت.
مفاهیم مطرح در این مجموعه نشستها به صورت کتابی با نام رمز طنز گردآوری شده است که پس از رونمایی در روز سهشنبه سوم دی ماه ساعت ۱۷ در نشست ادبی سهشنبههای شعر نیاوران وارد بازار نشر میشود.[۱]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «رونمایی از درسگفتارهای زندهیاد ابوالفضل زرویی نصرآباد».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «جفا دید ولی خود را فدا کرد - ایسنا».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «یاد و خاطره طنزپرداز برجسته کشور در شب شعر یزد - ایسنا».
- ↑ ««در حلقه رندان» شب چله با یاد ابوالفضل زرویی».
- ↑ «مراسمی برای سالگرد درگذشت ابوالفضل زرویی - ایسنا».
- ↑ «شعر ابوالفضل زرویی برای حضرت ابوالفضل - ایسنا».
- ↑ «انتشار «خرپژوهی» زرویی پس از درگذشتش - ایسنا».
- ↑ .