ساعت دنگی
نویسنده | محمداسماعیل حاجی علیان |
---|---|
ناشر | سوره مهر |
تاریخ نشر | ۱۳۹۹ |
شابک | ۶۳۳۲۵۰۳۶۰۰۹۸۷ |
نوع رسانه | کتاب |
ساعت دنگی مجموعه داستان کوتاه با مضامین اجتماعی سهگانه و اثر محمداسماعیل حاجی علیان است. کتاب حاضر شامل هشت داستان سه گانه است. منظور از سه گانه سه بخشی بودن داستان است. موضوع کتاب ساعت دنگی و هشت داستان کوتاه سه گانه در قالب اجتماعی ست. زمان و مکان این داستان ها بیشتر در محور روستایی و سنتی می گذرد. این کتاب توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.[۱]
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
خلاصه کتاب
«ساعت دنگی» کتابی شامل هشت داستان سهگانه که همین سهگانه بودن یا ارتباط سه داستان به همدیگر به محور اصلی داستانهای مجموعه تبدیل شده است. منظور از داستانهای سهگانه، سه بخشی بودن داستان است. به عبارت دیگر و آنطور که حاجیعلیان بیان کرده هر تک داستان یک روایت و داستان کوتاه کامل است ضمن اینکه همان داستان باید داستان دوم و سوم را نیز کامل کند، در حالی که داستان دوم و سوم هم باید به تنهایی داستانی مستقل باشند.
نویسنده در داستانهای کتاب «ساعت دنگی» بیش از همه به آسیبهای اجتماعی میپردازد و قصه زنانی را روایت میکند که غمها، مشکلات و دغدغههای مخصوص به خود را دارند. به طور خلاصه میتوان زن، زمانهاش و زمان را محور اصلی داستانهای این کتاب دانست.
داستانهای کتاب متعلق به یک شهر یا بوم خاص نیست و نویسنده با روایت این داستانها مخاطب خود را به خطههای مختلفی از ایران و حتی خارج از مرزها میبرد. داستانها در مناطق مختلف، از بوم ایران گرفته تا بوم سوریه و موصلِ درگیر داعش، شکل میگیرند و ماجراهایی متعددی در دلِ فضاهایی شهری و مدرن روایت میشوند.
عنوان کتاب نیز اشارهای است به تغییرات مداومی که در زندگی انسانها اتفاق میافتد. دَنگی بودن به تعبیر نویسنده به معنی دمدمی بودن، لحظهای بودن و تغییرپذیر بودن، اشارهای به تغییرات زیرپوستی و مداوم انسانها در زندگی دارد. اینکه تغییر در زندگیها به سرعت اتفاق میافتد و زمان این تغییرات را به ما نشان میدهد و گاهی اوقات از آن غافلیم.
در این کتاب ۹ داستان کوتاه به نامهای «بی غیرت شل نکن فشار بده»، «اوستاراکا»، «بی بی برگ بید»، «تیامات»، «ساعت دنگی»، «نوش دارو»، «منو تیغی کنید»، «مزمبل»، «ورود ممنوع» آمده است. این داستانها بین سالهای ۸۶ تا ۹۳ نوشته شده و کتاب سال ۹۹ به چاپ رسیده است.[۲]
معرفی نویسنده
محمداسماعیل حاجیعلیان، نویسنده و استاد دانشگاه، متولد ۱۳۵۹ سنگسر است. وی فارغ التحصیل ارشد حفاظت ومرمت اشیاء تاریخی و فرهنگی از دانشگاه هنر است و نویسندگی را بصورت حرفه ای از سال ۱۳۸۴ شروع کرده و با داستان کوتاه بعد به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و رمان پرداخت. بالغ بر صد داستان کوتاه نوشته که بیشترشان در جشنواره های ادبی حائز رتبه و مقام شده اند و منتخب آنها در مجموعه داستان های: قربونی (با نشر آموت) سه نوبت چاپ، آدمک چوبی، سوت بلبلی ( با انتشارات سوره)، اگه زنش بشم می تونم شمر رو بغل کنم (با نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس) دو نوبت چاپ، سی و یک روز و پنج انگشت ( با نشر سوره)، ساعت دَنگی ( با نشر سوره) و… تا کنون چاپ شده است.
کتابهای پژوهشی در حوزه ادبیات: داستان های عامیانه استان سمنان (با نشر زمزم هدایت، از مجموعه دانشنامه فرهنگ و تمدن)، فرود ( تاریخ شفاهی و داستان های ابوطالب ملاجعفری)، و رمان های چاپ شده تا کنون: سمفونی بابونه های سرخ ( با نشر آموت) دو نوبت چاپ. کاندید ۲۲ دوره کتاب فصل، چهار زن ( با نشر آموت) دو نوبت چاپ. برنده جایزه اول رمان ماندگار. ایوار ( با نشر سوره) دو نوبت چاپ. تقدیر شده جایزه رمان انقلاب. مقام گورخانه ( با نشر سوره) اپرای مردان سبیل استالینی ( با نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس) نیستدرجهان ( با نشر هیلا، گروه انتشاراتی ققنوس)، دختری با روسری سرخ در پنجره روبرو ( با نشر آبرخ)، درست یک پا روی زمین ( با نشر سوره) زندگینامه داستانی ناخدا سلیمان محبوبی، بیداری ( انتشارات به نشر) برنده جایزه رمان انقلاب و رمان پاپیلو که با انتشارات ققنوس در سال ۱۳۹۹ روانه بازار می شود..[۳]
فهرست کتاب
بی غیرت شُل نکن، فشار بده! ● کافرِستونه مگه؟! ● کُشتنش؟! ● اوستراکا ● پریناز ● اَپوشه خان ● تیشترخاتون ● بی بیِ برگِ بید ● حوری ● لیلی ● اقلیما ● تیامات ● طاها ● سویل ● سودا ● ساعتِ دنگی ● نازی ● مهری ● گُلی ● نوش دارو ● سودابه ● کِیخسرو ● گُل اندام ● منو تیغی کنید! ● زَرورق ● قاطع ۳ ● منم، دخترت، ایران ● مُزمبُل ۱۹۵ ● پله سوم آب انبار ● پله دوم آب انبار ● پله اول آب انبار ● ورود ممنوع ● حوا ● سَجی ● کژال، عنوان داستانهای این کتاب هستند. این داستانها بین سالهای ۸۶ تا ۹۳ نوشته شده و کتاب سال ۹۹ به چاپ رسیده است.[۱]
برشی از متن کتاب
ماه نسا دختر پسرعموی شوهرم بود و هم بازی دخترهای من. صبح آمده بود خانة ما. به دخترها، که پشت دار قالی نشسته بودند و نمی خواستند با او حرف بزنند، گفته بود: «من پاکِ پاکم ... چرا باهام حرف نمی زنین؟ ... به خدا دستم هم به اون مرتیکة هرزه نخورده ... ببینین! » دخترها حرف هایش را باور نکرده بودند. به او گفته بودند که اگر من برگردم خانه و او آنجا باشد، آن ها را، لابد مثل همیشه، زیر نیشگون و گاز سیاه می کنم. دخترها خیلی دلشان می خواست با ماه نسا حرف بزنند. اما می ترسیدند. ماه نسا دو سال پیش عروسی کرده بود. دختر که بود، خیلی شاد بود.[۱]
- «امروز بیست ساله شدم. به قول مادربزرگ، دیگر باید مرا در خمره ای ترشی بیندازند. خمره در تاریخ ما خیلی کاربرد داشته و دارد، چه برای من چه برای سابو، دزد بغداد، که قصه اش را مادربزرگ همیشه توی بچگی مان می گفت. که قصه اش را مادربزرگ همیشه توی بچگی مان می گفت. در قصه های هزار و یک شب هم خمره های زیادی بودند که یا در آن آدم می گذاشتند یا آدم ها در آن خودشان را گم می کردند. من امروز وقت توی خمره رفتن را ندارم.»[۴]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «کتاب ساعت دنگی - محمداسماعیل حاجی علیان - سوره مهر».
- ↑ خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ متنی برای ارجاعهای با نامشایسته
وارد نشده است - ↑ «محمداسماعیل حاجیعلیان – وبلاگ انتشارات ققنوس».
- ↑ «ساعت دنگی - کتاب جان».