ساعت دنگی
نویسنده | محمداسماعیل حاجی علیان |
---|---|
ناشر | سوره مهر |
تاریخ نشر | ۱۳۹۹ |
شابک | ۶۳۳۲۵۰۳۶۰۰۹۸۷ |
نوع رسانه | کتاب |
ساعت دنگی مجموعه داستان کوتاه با مضامین اجتماعی سهگانه و اثر محمداسماعیل حاجی علیان است. کتاب حاضر شامل هشت داستان سه گانه است. منظور از سه گانه سه بخشی بودن داستان است. موضوع کتاب ساعت دنگی و هشت داستان کوتاه سه گانه در قالب اجتماعی ست. زمان و مکان این داستان ها بیشتر در محور روستایی و سنتی می گذرد. این کتاب توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.[۱]
فهرست کتاب
بی غیرت شُل نکن، فشار بده! ● کافرِستونه مگه؟! ● کُشتنش؟! ● اوستراکا ● پریناز ● اَپوشه خان ● تیشترخاتون ● بی بیِ برگِ بید ● حوری ● لیلی ● اقلیما ● تیامات ● طاها ● سویل ● سودا ● ساعتِ دنگی ● نازی ● مهری ● گُلی ● نوش دارو ● سودابه ● کِیخسرو ● گُل اندام ● منو تیغی کنید! ● زَرورق ● قاطع ۳ ● منم، دخترت، ایران ● مُزمبُل ۱۹۵ ● پله سوم آب انبار ● پله دوم آب انبار ● پله اول آب انبار ● ورود ممنوع ● حوا ● سَجی ● کژال[۱]
برشی از متن کتاب
ماه نسا دختر پسرعموی شوهرم بود و هم بازی دخترهای من. صبح آمده بود خانة ما. به دخترها، که پشت دار قالی نشسته بودند و نمی خواستند با او حرف بزنند، گفته بود: «من پاکِ پاکم ... چرا باهام حرف نمی زنین؟ ... به خدا دستم هم به اون مرتیکة هرزه نخورده ... ببینین! » دخترها حرف هایش را باور نکرده بودند. به او گفته بودند که اگر من برگردم خانه و او آنجا باشد، آن ها را، لابد مثل همیشه، زیر نیشگون و گاز سیاه می کنم. دخترها خیلی دلشان می خواست با ماه نسا حرف بزنند. اما می ترسیدند. ماه نسا دو سال پیش عروسی کرده بود. دختر که بود، خیلی شاد بود.[۱]
- «امروز بیست ساله شدم. به قول مادربزرگ، دیگر باید مرا در خمره ای ترشی بیندازند. خمره در تاریخ ما خیلی کاربرد داشته و دارد، چه برای من چه برای سابو، دزد بغداد، که قصه اش را مادربزرگ همیشه توی بچگی مان می گفت. که قصه اش را مادربزرگ همیشه توی بچگی مان می گفت. در قصه های هزار و یک شب هم خمره های زیادی بودند که یا در آن آدم می گذاشتند یا آدم ها در آن خودشان را گم می کردند. من امروز وقت توی خمره رفتن را ندارم.»[۲]