اکبر صحرایی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
اکبر صحرائی

خودم را در جنگ پيدا كردم و چه بسا اگر جنگ نبود سرنوشت ديگری در پيش داشتم.[۱]
زمینهٔ کاری ادبیات کودک و نوجوان
زادروز ۱۳۳۹خورشیدی
شیراز
ملیت ایرانی
پیشه نویسنده

اکبر صحرائی نویسنده معاصر ایرانی است.[۲]

* * * * *

اکبر صحرایی از نویسندگان نسل اول دفاع‌مقدس است که نوشتن را از پشتِ سنگرهای جبهه شروع کرد و در فضای جنگ تصمیم گرفت تا آن ایثارها، رشادت‌ها و عملیات‌ها را به رشته‌ تحریر در آورد. سه سال حضور مستمر در جنگ داشته است و جانِ کتاب‌هایش در مصاحبه‌ با رزمنده‌گان بوده اما هیچوقت خود را در یک قالب محدود نکرده، بلکه با خاطره‌نویسی، طنز، داستان‌نویسی و... کودک و بزرگسال را همراه خود نگه ‌داشته و همواره نگاهی جدید به حوادث جنگ تحمیلی داشته است.[۳]

اکبر صحرائی دانش‌آموختهٔ رشتهٔ مدیریت دولتی است. در سال ۱۳۶۵ داستان‌نویسی را آغاز کرده‌است. جنگ مسیر زندگی حرفه‌ای صحرایی را تعیین کرد و دغدغهٔ نگارش خاطرات خود و دوستانش در این دوران او را در مسیر نویسندگی قرار داد. صحرایی قبل از انقلاب مطالعه را به صورت جدی با داستان‌های محمود حکیمی‏، جلال آل‌احمد‏ و آثار کلاسیک جهان آغاز کرد و نویسندگی‌اش را مدیون جنگ می‌داند. وی با پایان جنگ با نوشتن خاطرات خود و دوستان از آن دوران، نویسندگی را به صورت حرفه‌ای تجربه کرد به طوریکه خاطرات و بعدها داستان‌هایش در مجله‌ی تخصصی کمان، روزنامه‌ی ایران، ماهنامه‌ی عصر پنج شنبه، خبر جنوب‏، عصر و سایر به چاپ رسید. مجموعه داستان جنگ به نام «کانال مهتاب» اولین کتاب صحرایی است که در سال ١٣٧٨ به چاپ رسید. یک سال بعد از انتشار این کتاب، مجموعه داستان «هزار و نه» را منتشر کرد.[۴]

صحرائی نویسندگی را با شهریار مندنی‌پور آغاز کرده‌است. نگارش مجموعه داستان «کانال مهتاب» در سال ۱۳۷۸ و کتاب «هزار و نه» در سال ۱۳۷۹ اولین تجربیات حرفه‌ای او در دنیای ادبیات است. صحرائی در سال ۱۳۸۲ به عرصهٔ ادبیات کودک و نوجوان نیز گام گذاشت و با کتاب «خمپاره‌های خواب آلود» توانست خود را در این ژانر معرفی کند. او پس از موفقیت‌های متعدد با این کتاب، آثاری همچون «کاش کمی بزرگ‌تر بودم» در سال ۱۳۸۶، «شمشاد و آرزوی چهارم» در سال ۱۳۸۷ و داستان طنز «معمای کانال ماهی» در سال ۱۳۸۸ این نویسنده را در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان تثبیت کرد. او در سال ۱۳۸۹ به رمان «حافظ هفت» را بر اساس سفر سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران به شیراز نگاشت که برای آن در سال ۱۳۹۱ جایزه ادبی جلال آل احمد را کسب کرد.

اکبر صحرائی از سال ۱۳۸۵ به نگارش داستان‌های طنز در حوزه دفاع مقدس پرداخت و که چندگانه «دار و دسته دارعلی» موفق‌ترین کتاب او در این زمینه است. او پس از نگارش این کتاب به سوژه ای بکر برخورد که آن را در قالب کتاب دوجلدی با عنوان «سنگر علاف‌ها» منتشر کرده ‌است. این نویسنده در سال ۱۳۹۸ رمان «کتیبه ژنرال» را که به گفته خودش ۵ سال برای نگارش آن تحقیق کرده و آن را جنگ و صلح خود توصیف کرده، نگاشت. صحرائی در این کتاب دو جلدی با عناوین «قصرالدشت» و «قمحانه» علاوه بر نوشتن از زندگی سردار عبدالله اسکندری که در سوریه کشته شد، به روایت شش دهه از تاریخ معاصر ایران هم پرداخته‌است. او با این کتاب نامزد دریافت جایزه قلم زرین در سال ۱۳۹۹ نیز شد. اکبر صحرایی نویسنده پرکاری است و تاکنون از او بیش از ۳۰ عنوان کتاب در حوزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی در قالب رمان، داستان کوتاه و بلند، زندگی‌نامه، خاطرات و طنز به نگارش درآمده است. او علاوه بر جایزه ادبی جلال آل احمد، سه دوره نیز برندهٔ جایزه کتاب سال دفاع مقدس شده ‌است؛ همچنین در پنجمین جشن فرهنگ فارس، با مجموعه داستان «خمپاره‌های خواب‌آلود»، جایزه اول داستان را کسب کرد.[۲]

YesYداستانی از جلد هفتم دار و دستۀ دارعلی

آشنا
کلۀ ظهر، بوی مرغ کبابی غلبه مي‌کند بر بوی دود و باروت جنگ! روح و جانم تازه مي‌شود. زیر پرتاب تک و توک خمپاره‌های دشمن، بو می‌کشم و یکی ـ دو سنگر را پشت سر می‌اندازم تا می‌رسم به سنگری پرت و پلا! هُل می‌خورم توی سنگر و چشمم می‌افتد به چهار درجه داری که مرغ بریانی را دور کرده‌اند. سلام می‌کنم: «سلام قربون!»
«هماهنگ، کلۀ چهار درجه‌دار به سمتم می‌چرخد. مبهوت و خیره به من، لقمۀ توی دهن و دست‌شان خشک می‌شود! تردید و ایستادن کار را خراب می‌‌‌کند. انگار صد سال با آن ها رفیق گرمابه باشم، پیش می‌روم و جفت گروهبان میان سال می‌‌نشینم. مرغ بریانی خیلی دست نخوره است. گروهبان لقمۀ توی گلویش را قورت می‌دهد و سرد می‌پرسد: «ببخشین شما؟!»
با لبخندی کشدار می‌گویم: «دارعلی‌ام قربون!»
میشه بگین با کی آشناین؟!
ران مرغ را می‌‌کنم و می‌‌گویم: «بنده با مرغ آشنایم!»؟

آیینه‌ای از اکبر صحرائی

از فوتبال تا نویسندگی

من قصد نويسنده شدن را نداشتم، در دوران نوجوانی فوتبال بازی می‌كردم و در فوتبال به پيشرفت‌های خوبی رسيدم به طوری كه به عنوان بازيكن تيم فوتبال نوجوانان فارس انتخاب شده و بازی می‌كردم. یک سری كه در اردوی فوتبال نوجوانان فارس شركت داشتم، بنا به دلايلی سر از جبهه‌ها درآوردم، عاشق جبهه شدم و با مشاهده وقايع، به نوشتن آنها علاقه‌مند می‌شدم و سعی می‌كردم در دفترچه‌های خاطراتی كه به هر رزمنده می‌دادند خاطراتم را ثبت كنم.[۱]

تنها من زنده ماندم

در يكی از عمليات‌ها در منطقه مجنون از دوازده نفری كه همراه هم بوديم، فقط من زنده ماندم و توانستم برگردم. بعدها وقتی بچه‌های تعاون وارد مجنون شدند، يک سنگر را پيدا كردند كه در آن جسد هفده نفر را يافتند كه يازده نفر همان همراهان من بودند؛ و اينجا بود كه عزمم برای ثبت خاطرات و نوشتن از دفاع مقدس جزم شد و شروع به نوشتن كردم.[۱]

مدیون جنگ

نویسنده شدنم را مدیون جنگم زیرا در جنگ نوشتن را شروع کردم اما با فاصله گرفتن از جنگ در محافل و مجامع دیگر آثارم را ادامه دادم؛ به ذهنم رسید اتفاقات جنگ را با زبان طنز روایت کنم.[۵]

جنگ

«با نوشتن خاطرات خود و دوستان دوران جنگم خود را التیام می‌دهم و لذا اغلب آثارم مربوط به دفاع‌مقدس هستند! من همواره موضوع کتاب‌هایم را از دلِ گفتگو و مصاحبه‌هایم بیرون می‌کشم چرا که آن‌ها نقش اساسی در آثارِ مکتوب من دارند. بعد از جنگ به کرات به مصاحبه با رزمندگان پرداختم، همین الان نزدیک به چهل مصاحبه‌ٔ مفصل دارم که از تجمیع آن‌ها با خاطراتم، داستان و سوژه بیرون می‌آورم. حس غریبی دارم، حس می‌کنم به دوستان رفته‌ام مدیونم. دوستانی که در یک شب مقاومت و جنگ در جزیرهٔ مجنون ۱۲ نفرشان را از دست دادم. نوشتن خاطرات آن روزها را هرگز فراموش نمی‌کنم.»[۲][۳]

دفترچه خاطرات

در جبهه که بودیم، در دفترچهٔ‌ خاطراتی که ستادِ تبلیغاتِ جنگ بین رزمنده‌ها پخش می‌کرد، شروع کردم به نوشتنِ مطالبی در خصوص خاطرات شهدا و اتفاقاتِ روزانه. پس‌ از اتمام جنگ هم فرصت مغتنمی پیش‌ آمد تا از دور به اتفاقاتِ جنگ نگاه کنم و دقیق‌تر مسائل را بررسی کنم. این‌ها مقدمه‌ای بود برای شروع مصاحبه‌هایم با رزمندگانِ جبهه‌ها و تدوین خاطراتی که خودم داشتم. به مرور خروجی این مصاحبه‌ها و خاطراتِ خودم، در دوهفته‌نامه‌ کمان به سردبیری مرتضی سرهنگی، روزنامه اطلاعات، کیهان، همشهری، جمهوری اسلامی و دیگر روزنامه‌های محلی چاپ شدند.

بعد از گذشتِ هفت‌هشت سال تنها ۴۰ خاطره و داستان از من در دو هفته‌نامه‌ کمان چاپ شد. با تشکیل کنگره شهدای استان‌ها، به ذهن‌ام رسید که وقتش است تا این خاطرات جمع و تبدیل به یک کارِ منسجم شوند و لذا «کانال مهتاب»، «هزار و نه» و «خمپاره‌ی خواب‌آلود» روانه‌ٔ بازار کتاب شدند که موضوعشان هم طنز بود. طی ۱۵ سال بیش از ۲۰ کتاب را به رشته‌ تحریر درآوردم.[۳]

به دنبال حق تألیف

کتاب «تپه جاویدی و راز اشلو» بدون اطلاع من به زبان عربی در بیروت ترجمه شده و در کشورهای عربی توزیع می‌شود. پس از پیگیری این موضوع، با موضوعی تهدید آمیز روبه رو شدم، به من گفتند در صورتی که به دنبال حق تالیفم باشم باید هزینه‌های مترجمین کتاب را در کشور لبنان پرداخت کنم.[۶]

تکنیک تکرار

تکنیکی برای خودم در نویسندگی دارم که شخصیت‌ها را تکرار می کنم و البته که تخطی هم نیست، بنابر‌این به من اجازه بدهید به شیوه خودم داستانم را بنویسم.[۶] در مجموع داستان های من مانند یک نخ تسبیح به هم متصل هستند.[۵]


زندگی و یادگار

دیدگاه و اندیشه

دفاع مقدس از نگاه نویسنده

دفاع مقدس، دفاع از وقوع مجدد جنگ بود جنگ ما جنگ به معنای مصطلح آن نبود و هيچ كدام از رزمندگان ما برای خوی جنگ‌طلبی به اين ميدان وارد نشدند. جنگ ما با جنگ ساير ملل تفاوت‌هایی داشت كه از آن جمله می‌توان به حضور داوطلبانه رزمندگان اشاره كرد و اينكه بيش از نود درصد رزمندگان ما داوطلبانه به دفاع مقدس روی آوردند و اين معادله‌ای است كه در كمتر كشوری قابل تصور باشد. جنگ ما يک جنگ دفاعی بود و قصد تهاجم و تخاصم با هيچ كشوری را نداشتيم اما با تمام توان از مرزهايمان دفاع كرديم؛ رزمندگان ما به جنگ رفتند و هشت سال جانانه دفاع كردند تا جنگ در جای ديگری رخ ندهد. دفاع مقدس سرشار از نشاط و معنويت بود، در هيچ جای دنيا سراغ نداريم كه رزمندگان براي بازگشت به جبهه لحظه‌شماری كنند و يا علاقه‌ای به استفاده از مرخصی بعد از اتمام مأموريت نداشته باشند؛ كه اين از معنويت و نشاط معنوی حاكم بر جبهه منبعث می‌شد.[۱]

جنگ برای همه

هر کسی که در ایران زندگی کرده فکر می کنم می تواند و این حق را دارد درباره جنگ بنویسد و این ذهنیت باید شکسته شود که فقط کسانی باید از جنگ بنویسند که آنرا بطور فیزیکی حس و تجربه کرده اند.[۵]

لزوم ثبت خاطرات جنگ

ما باید در ابتدا بدانیم که جنگ اجتناب ناپذیر است. نویسندگان حوزه روشنفکری و لیبرالیست‌ها معتقدند که نباید جنگ باشد، منکر آن می‌شوند، به عقیده‌ٔ من این یک خودفریبی است. تاریخ جهان پنج هزار و خرده‌ای سال قدمت دارد و ما همواره با جنگ مواجه بوده‌ایم و جنگ در مقیاس کوچک و بزرگ جزئی از زندگی ما بوده. اگر واقعی به آن نگاه کنیم، می‌طلبد به جنگ پرداخته شود چراکه حتی کودک ما با جنگ سر و کار دارد، اطراف ما در افغانستان و عراق کودکان درگیر جنگ هستند. ما در کنار جنگ ما بحثِ مقدسِ دفاع و جهاد را هم داریم و باید بدانیم چطور با جنگ برخورد کرده و چطور آن را تشریح کنیم. جنگ دفاع مقدس، یک استراتژی مشخص را به ما نشان داد که می‌توان با برخورداری و عمل به آن، جلوی بسیاری از جنایات را گرفت. سوژه‌ها، وقایع و حوادث این هشت‌سال بارها در جنگ مدافعان حرم و ... تکرار شد. نویسنده‌ جوان به پرداختن به این‌واقع خواهد دید که در جنگ تمام مفاهیم از قبیل عشق، مهربانی، ایثار، کشته‌شدن و.. گنجانده شده است و باید دید انسان چگونه می‌تواند با تمام این مفاهیم روبه‌رو شود تا در زندگی کمترین آسیب را ببیند.[۳]

نگاه انقلاب به دفاع مقدس

اما نگاه انقلاب اسلامی به دفاع مقدس قابل اعتنا است چرا که حرف برای گفتن دارد و نمود آن را در جبهه‌ی مقاومت مشاهده می‌کنیم. شاید از نظر تجهیزات و نیروی انسانی از کمیتِ پایینی برخوردار باشیم اما همواره موفق و پیروز هستیم چراکه ما یک برخورد انسانی، خدایی و روانشناسی به این حوزه داشته‌ایم.[۳]

ادبیات جنگ، ادبیات دفاع مقدس

دفاع مقدس با ادبیات جنگ متفاوت است، چرا که فرهنگ دفاع مقدس با سایر جنگ ها تفاوت دارد، در سایر جنگ‌ها افراد به شکل اجباری می‌آیند ولی در دفاع مقدس ما بیش از ۹۰ درصد افراد به شکل خودجوش آمدند.[۷]

دفاع مقدس از نگاه خارجی‌ها

خارجی ها علاقه دارند تا با موضوع دفاع مقدس آشنا شوند چرا که این برادری و کنارهم بودن رزمندگان که حتی نوجوان بودند برای آنان جالب است و تاکنون چند اثر من در خصوص دفاع مقدس به زبان انگلیسی ترجمه شده است.[۷]

ادبیات، ابزار نشاط

ادبیات داستانی بهترین ابزاری است که می‌تواند نشاط و زندگی را نشان دهد، ادبیات داستانی می‌تواند حتی بهتر از فیلم‌ها عمل کند، چون در فیلم‌ها گاهی غیر واقعی عمل می‌کنند. همچنین با شناختن ابزار و عناصر داستانی و ادبیات و استفاده از طنزی که با خلق و خوی ایرانی هماهنگ باشد، می‌توانیم به اهدافی که داریم برسیم.[۸]

اعتلای فرهنگ

برنامه‌های معاونت فرهنگی به عنوان استراتژيک‌ترين معاونت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بايد شامل دو قسمت بلند مدت و كوتاه مدت باشد و در برنامه‌های بلند مدت خود بايد به سمتي برود كه مشكل اساسی ادبيات و فرهنگ ما كه نداشتن نقشه راه و استراتژی است را حل كند. معاون فرهنگی بايد قوانينی زيربنايی وضع كند كه حتی بتوانند آن را به مجلس شورای اسلامی ببرند و همچنين بايد در آن قوانين ، تعريف جامعی از هنر به خصوص ادبيات قرار دهند و به نظر من اين اصولی‌ترين كاری است كه سرپرست معاونت فرهنگی پس از سال‌ها كه كارهای‌ زيربنايی شكل نگرفته ، بايد انجام دهد. برنامه و قانون‌هایی كه در حال حاضر برای فرهنگ و هنر كشور است كهنه شده و مديران جديد بايد اين قوانين را به روز كنند و بايد يک استراتژی واضح و معينی را ارائه دهند تا آنها را بتوانيم تا چند سال آينده به كار گيريم . ساختار قالب برنامه‌های معاونت فرهنگی بايد برنامه ريزی در جهت حرفه‌ای كردن حوزه ادبيات باشد كه اين موضوع متأسفانه برمی‌گردد به قوانينی كه در اين راستا موجود نيست و بايد بررسی شود و در مرحله دوم معاون فرهنگی بايد از منتقدان و پيشكسوتان متعهد به انقلاب اسلامی براي اعتلای فرهنگ و ادبيات كشور بهره بگيرد.[۹]

نوشتن از جنگ

جنگ تحمیلی در کشور ما اتفاقی بود که اگر تمام دنیا را نیز بگردیم مانند آن تکرار نشده و طبیعی است که تا این جنگ توسط فردی دیده نمی‌شد، نمی‌توان انتظار خلق داستانی درباره آن را توسط وی داشت. جنگ ما اگر ۱۰۰سال هم از آن زمان بگذرد، برای روایت و داستان شدن حرف دارد و الان نیز پس از گذشت زمانی مشخص از آن تازه می‌توان درباره‌اش حرف زد و داستان به معنی واقعی نوشت.[۱۰]

هر چه بنویسیم کم است

در حوزه طنز دفاع مقدس تالیفات کم است. به خصوص در ژانر داستانی نوجوان. البته دوست عزیزم داود امیریان چند کار طنز خواندنی در این حوزه دارند. مثل داستان «رفاقت به سبک تانک» که به نوع خود کارهای ستودنی است. ارزش دیگر تالیفات امیریان این است که در کار خاطره و طنز دفاع مقدس پیشگام بوده است. اما حوزه دفاع مقدس به قدری گسترده است که پتانسیل بسیار قوی برای خلق آثار داستانی دارد. این حوزه اقیانوسی است که تا به حال ما توانسته‌ایم قطره‌ایی از آن را به خوانندگان بچشانیم.

اگر ۱۰۰ نویسنده حرفه‌ایی ۱۰۰ سال پُرکار از سوژۀ و اتفاقات هشت ساله دفاع مقدس بنویسند. ذره‌ایی از این حوزه کاسته نمی‌شود بلکه رویش و تکثیر هم پیدا می‌کند. نویسنده هر چه بیشتر به عمق اقیانوس دفاع مقدس نفوذ کند، سوژه‌های بکر و ناب‌تر نصیبش می‌شود. کشف و رویش حوزه دفاع مقدس مثل خود آدم‌های جنگ تمام شدنی نیست. نقب‌زدن به این حوزه مثل نقب زدن ذهن و فکر است.[۱۱]

تفاوت دفاع مقدس با سایر جنگ‌ها

رمز و رازی که تفاوت اساسی بین جنگ‌های متداول جهان و دفاع مقدس هشت سال ایران است. این زندگی درونش طنز است و در عین حال در این زندگی پُرنشاط و امید و طنازانه، شهادت، جانبازی، اسارت، از دست دادن رفقا و سختی های فراوان است. این جا بین زندگی و طنز با کشتن و کشته شدن و دفاع از مکتب و کشور تقابل و تضاد شکل می‌گیرد. و جمع بین این دو واژۀ متضاد، طنز تراژدی و طنز شکل می‌گیرد.[۱۱]

مختصر و مفید

اعتقاد دارم نباید کلمۀ اضافه و زائدی در داستان باشد. داستان کوتاه به قدری باید کوتاه و ایجاز باشد که اگر یک جمله یا کلمه را برداری داستان فرو بریزد و معنایش را از دست بدهد. درست مثل قالیچه کوچکی که تا یک گره‌اش را باز کنی تا آخر شکافته شود. شیوۀ من در نثر در این است که بعد از نوشتن داستان یا متنی می‌نشینم ببینم چه کلمه و جملاتی در کارم اضافه است و می‌توان آن را حذف کرد بدون این که به داستان ضربه زد. به اعتقادم حذف غیر ضروری سرعت داستان را بالا می‌برد.[۱۱]

حمایت‌ دستگاه‌ها و نهادها از اهالی قلم و هنرمندان

قطعا هر حمایتی می‌تواند خوب باشد، اما در این میان شیوه و برنامه‌ریزی مورد بحث است. بنده به عنوان فردی که سی سال در حوزه ادبیات و نوشتن فعالم، اعتقاد دارم این حمایت‌ها توسط نهاد و سازمانها معمولا فراگیر نیست و بیشتر به سوی اهداف سیستمی آن نهاد مزبور حرکت می‌کند و برای همین است که ملموس نیست. متاسفانه این حمایت‌ها در جمع حس نمی‌شود، ممکن است فلان نهاد یا جریان از دو نویسنده حمایت کند، اما به نظرم ساختار مهم است که باید ابتدا تعریف شود، ادبیات معاصر ما ضعف ساختاری دارد، اگر ابتدا برایش تعریف صورت گیرد و بر اساس آن ساختار برنامه‌ریزی کنیم به نتیجه خواهیم رسید. اما اگر عدم برنامه‌ریزی مطرح باشد و تنها چند نفر مورد حمایت قرار گیرند در بدنه جامعه نارضایتی پدید می آید، بحث من مصادیق نیست بلکه ساختار است، این نوع کمک‌ها نیازمند ساختار است، نه این ساختار وجود دارد و نه تعریف شده است.[۱۲]

نویسندگی در کشور ما شغل محسوب نمی‌شود

اگر نویسندگی قرار است شغل باشد باید با ساختار حرفه‌ای با آن برخورد کرد، این ساختار حرفه‌ای می‌طلبد نویسنده، ناشر، مخاطب تعریف شوند، خروجی دانشگاهی داشته باشد، آنهم به عنوان یک گرایش در مجلس قانون داشته باشد و صنف داشته باشد، اخیرا تعدادی بیمه شده‌اند این نشان می‌دهد ساختار نداریم، قانون نیست و گه گاه اتفاقاتی را شاهدیم اما اگر به قانون مبدل شود تداوم خواهد داشت.[۱۲]

طنز در دفاع مقدس

استفاده از زبان طنز در ادبیات دفاع مقدس می‌تواند مخاطبان این ادبیات را با آن آشتی دهد و حتی مخاطبان طبقه‌ روشنفکر را نیز به آن بیفزاید. ادبیات جنگ ما الان مخاطبی جز بچه‌های مذهبی و حزب‌اللهی ندارد و کمتر فردی جز این افراد به آن توجه می‌کنند. داستان‌های جنگی امروزه هم برای ما چیزی جز خاطرات و حوادثی پر از کشتار تعریف نشده است. به نظر من طنز می‌تواند خلاء موجود درباره این داستان‌ها را پر کند و خوانندگانی حرفه‌ای‌تر و حتی روشنفکر را به آن بیفزاید.[۱۰]

آشتی مخاطبان با ادبیات جنگ

آنچه دفاع مقدس را از جنگ جدا می‌کرد، شوخی طبعی موجود در بطن آن بود و به نظر من پررنگ کردن همین مسئله باعث می‌شود میان این گونه ادبی و مخاطبانش نوعی آشتی به وجود آید. البته من باور دارم که کار طنز لودگی نیست و در این مجموعه هم سعی کردم چنین کارکردی به طنز ندهم و از آن به عنوان عامل پیونددهنده برای جذب مخاطبان بیشتر استفاده کنم. باور من این است که اگر به اندازه یکصدم کاری که روی تاریخ شفاهی جنگ انجام شده، روی ادبیات طنز دفاع مقدس کار کنیم می‌توانیم شاهد تحولی بزرگ در این ادبیات باشیم.[۱۰]

همیشه با طنز

از همان ابتدا که کار نویسندگی را شروع کردم در تک‌داستان‌هایم نیز رگه‌هایی از طنز دیده می‌شد، وقتی برای نگارش کتابم به‌دنبال سوژه هستم، حس می‌کنم که طنز می‌تواند در حوزه دفاع‌مقدس پیام را بهتر برساند و از خشونتی که در جنگ بوده و جوانان نسل امروز آن را حس می‌کنند، بکاهد. در حال حاضر نسل جوان ما زمانی می‌تواند با ادبیات دفاع‌مقدس آشتی کند که کتاب‌های موجود در این زمینه را بخواند. تاریخ نشان داده بسیاری از نویسندگان برای بیان برخی از نظرات و داستان‌هایشان از طنز استفاده کرده‌اند و از این‌رو طنز بیشتر مورد استقبال مخاطبان است. بعد از اینکه کتاب «خمپاره خواب‌آلود» به چاپ رسید و توانست تا به امروز چندین چاپ را به خود اختصاص دهد، متوجه شدم در حوزه دفاع‌مقدس ادبیات طنز خواهان دارد و این تجربه‌ای شد که در کنار کارهای جدی‌ام به این مقوله به‌صورت گسترده بپردازم. شروع به آغاز نگارش کتاب کردم داستان‌ها پی در پی می‌آمد هدفم چاپ چند مجموعه داستان در جلدهای مختلف نبود، بلکه داستان‌ها آمدند و کار به چاپ چند مجموعه کشید.[۱۱]

نوشتن رمان سخت‌تر است

نگارش رمان بسیار سخت‌تر از زندگینامه و خاطره‌نویسی است چرا که در نگارش رمان باید به ذهنیت و تخیل نویسنده اتکا کرد. کمتر نویسنده‌ای است که در حال حاضر تمام هم و غم خود را صرف نگارش رمان کند و ترجیح می‌دهد زندگینامه بنویسند و به چند نوار و مصاحبه بسنده می‌کند. معتقدم نوشتن در حوزه رمان کار سختی است بخصوص با توجه به شرایطی که در ایران وجود دارد اگر کسی هم رمانی بنویسند رمانش در چاپ اول می‌ماند، چه برسد به رمان‌هایی که در حوزه دفاع‌مقدس نوشته می‌شود و متولیان امر به آن توجه دارند.[۱۱]

غم نان

معیشت یکی از دلایل عدم توجه به نگارش رمان است. اما معتقدم نویسنده‌ای که بخواهد کار کند و بنویسد، می‌تواند اثر خود را به ناشر تحمیل کند و با نگارش و چاپ کتاب،‌ به‌طور حتم مخاطب نیز پیدا می‌شود و کتاب هم فروش خوبی خواهد داشت.[۱۱]

موافق سفارش‌نویسی

من با سفارش‌نویسی موافق هستم، معتقدم سفارش‌نویسی نیز یک نوع امتیاز برای نویسنده محسوب می‌شود چرا که نویسنده را می‌شناسند که کارش خوب است و آن وقت سفارش می‌دهند. من با احترام به نظر خیلی‌ها که سفارش‌نویسی را محکوم می‌کنند می‌گویم این افراد شناخت کمی از ادبیات دارند چرا که ماندگارترین آثار در طول تاریخ سفارشی بودند. در کارهایی که انجام دادم سه یا چهار کار سفارشی بود و مابقی آثار را خودم نوشته‌ و برای نشر به ناشران پیشنهاد دادم.[۱۱]

طنز کلیشه‌ای در ادبیات دفاع مقدس

متاسفانه طنز در دفاع‌مقدس یک کارنامه اجرایی دارد در این مدت آثار زیادی در این حوزه خلق شدند که نوعی کلیشه شدن را به‌دنبال داشت اما معتقدم در حال حاضر بهترین ابزار برای اینکه مخاطب امروز و نسل امروز با ادبیات جنگ آشتی کند، طنز است و این تجربه را در طول ۲۰ اثری که در این سال‌ها نوشته‌ام کسب کردم.[۱۱]

طنز ابزاری برای شناخت بهتر

من طنز را ابزار می‌دانم برای ارتباط بهتر و در این سه مجموعه نیز می‌خواستم نشان دهم که جبهه‌های جنگ تنها خون و کشتار نبود یا اینکه افراد صبح تا شب نماز بخوانند بلکه محیط جبهه فراتر از این بود. همه می‌آمدند با هر تفکر و رفتار و کنار هم خانواده‌ای می‌شدند و آنقدر به هم وابسته بودند که دوری از همدیگر را تحمل نمی‌کردند. همیشه در ذهن مخاطب این چرایی وجود دارد که چرا فردی که به جبهه می‌رفت دیگر بر نمی‌گشت و ماندگار می‌شد و تا آخرین لحظه در جبهه بود. سعی کردم به این چراها در این مجموعه کتاب پاسخ دهم.سبک زندگی در جبهه‌ها متفاوت بود.[۱۱]

نمایشگاه فرانکفورت

وقتی به این نمایشگاه‌ها می‌آییم تفاوت را با نمایشگاه‌های داخلی متوجه می‌شویم، صرفا این نمایشگاه‌ها به مفهوم واقعی نمایشگاه هستند، یعنی نقد، بررسی و گفت‌وگو و نه فروش کتاب را شامل می‌شود، اما متاسفانه وقتی با نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران قیاس می‌کنیم متوجه می‌شویم که ما راه را اشتباه رفته‌ایم و نمایشگاه کتاب تهران را تبدیل به بازار کرده‌ایم، اما در فرانکفورت برعکس تهران است، غرفه‌ها و ویترین‌های به خصوص آثار چاپ اولی بسیار بوده و نویسنده و کتاب در آنها معرفی می‌شود، اغلب نویسنده در نمایشگاه حاضر شده و کنفرانس برپا می‌شود. در نمایشگاه فرانکفورت فروش اختصاص به یک یا دو روز آخر دارد ضمن اینکه تنها کتاب‌های موجود فروخته می‌شود و شاهد حمل کتاب مجدد نیستیم.[۱۳]

نویسندگان موفق جنگ

در حوزه دفاع مقدس، نویسندگانی که تا امروز موفق بودند، نویسندگانی بودند که خودشان در معرکه بودند. این یک بحث طبیعی است. شما در ادبیات جهان هم می‌بینید یک چنین اتفاقی افتاده است. «سلاخ‌خانه شماره 5» یکی از رمان‌های تأثیرگذار جهان است. هنگامی که مناطق بمباران می‌شود خودش حضور داشته است. یا «وداع با اسلحه» اثر «همینگوی» و کارهای دیگری را می‌توانیم نام ببریم و اگر به زمان جنگ خودمان بیاییم، می‌بینیم عمده کارهای اثرگذار در حوزه تاریخ شفاهی و زندگی‌نامه از آن کسانی است که خودشان در جنگ حضور داشتند، من اعتقاد دارم همان‌طور که جنگ فرزندان بسیجی و داوطلب خودش را شناخت، حوزه ادبیات دفاع مقدس در تربیت نسل جوان تأثیر خودش را داشت. یعنی جنگ توانست افرادی را به جهان معرفی کند.[۱۴]

نمایشگاه کتاب

برگزاری کلیت نمایشگاه به طور سالانه عملی مثبت است؛ در این فرصت کتاب‌ها در هفت- هشت روز عرضه می‌شود. کارها دیده و پخش می‌شود، فروشی دارد و مخاطب می‌آید. امّا یک آسیب‌شناسی لازم دارد که هر سال بایستی در این نمایشگاه انجام دهیم و ببینیم مشکل اساسی ما چیست؟ نویسنده‌ ما چرا خوب نمی‌نویسد؟ ناشر چرا خوب چاپ نمی‌کند؟ و مخاطب چرا خوب نمی‌خرد؟ این یک معضلی هست که به نظر من باید حتماً مورد بررسی قرار گیرد و این منوط به این است که باید یک نقشه‌ی راه یا به قول آقا مهندسی کار داشته باشیم.[۱۵]

معضل نویسندگان

الان معضل ما این است که نویسنده کارش را می‌نویسد ولی نمی‌داند باید چه کار کند. غیر از نویسنده‌های حرفه‌ای که راهشان را پیدا کردند، عمده‌ نویسندگان جوان ما حتی خوب و حتّی حرفه‌ای ما نمی‌دانند کارشان را خودشان باید چاپ کنند؟ چگونه باید چاپ شود؟ عموماً این است که در کتاب اوّل می‌مانند و متأسفانه استعدادشان خشک می‌شود و ناظر کتاب‌های بعدی نیستیم. مسئله این نیست که ناشر بیاید چند عنوان کتاب بگذارد و بفروشد و خوشحال یا ناراحت برود. یکی از مباحث آسیب‌شناسی این است که چطور می‌توانیم ناشر را با نویسنده و مخاطب آشتی دهیم و آشنا کنیم، نویسنده را به ناشر معرفی کنیم.[۱۵]

غلبه نگاه ایدئولوژیک در ادبیات پایداری و جنگ

ذات ادبیات دفاع مقدس همراه است با اعتقادات افرادی که در این جنگ شرکت کردند. دقیقا به همین دلیل جنگ و ادبیات پایداری ما دفاع مقدس نامیده شد چرا که با حوزه اعتقادی بچه مسلمانان و مردم مسلمان ما گره خورده بود. اصولا وجه تمایز جنگ ما با جنگ های دیگر کشور ها مثل جنگ جهانی اول و دوم، این است که در جنگ های جاهای دیگر دشمنی حمله می کند و یک عده ای هم دفاع می کنند و نهایتا به پیروزی یا شکست یک گروه منجر می شود. شاید در نهایت بتوان نام ادبیات پایداری بر آن نهاد چرا که بخش هایی از آن به سمت پایداری می رود. اما در جنگ ما کلید واژه ها و فرهنگی به وجود آمد که معروف شد به دفاع مقدس و مرز بندی خودش را تعیین کرد. اگر در کشور های دیگر سربازها وارد جنگ می شدند اینجا رزمنده ها و بسیجی ها و غیره وارد جنگ می شوند ان هم به صورت کاملا داوطلبانه. نیرو ها با شور و شوق وارد جنگ می شوند به دلیل ماهیت مقدس بودنش. من معتقدم دفاع مقدس برای رزمندگان جنگ، کلیدواژه خود را در جنگ عاشورا و به خصوص شب دهم که اوج آن است می باید. آنجاست که جنگ مقدس می شود. نه به این معنا که خود جنگ چیز خوبی است بلکه به این معنا که فرهنگی شکل می دهد که می خواهد جنگ را محکوم کند. ما به کشته می گوییم شهید، به زخمی می گوییم جانباز و همین کلیدواژه ها جنگ ما را از جنگ های دیگر متمایز می کند. حالا اگر این واژه ها را از ادبیات دفاع مقدس حذف کنید می شود همان جنگی که همه جای دنیا وجود دارد. من فکر می کنم ادبیات ما به حوزه اعتقادی، دینی و حتی فرهنگی ما تنیده شده است. حرف دفاع مقدس حرف عاشورا است، حرف دین است و حرف تاریخ ما است. و این ها را نمی توان از ادبیات پایداری ما جدا کرد.[۱۶]


زیبایی‌شناسی ادبیات پایداری

درست است که مفاهیمی که در ادبیات پایداری مطرح می شود ارزش بالایی دارد اما اگر همین مفاهیم بالا در فرم و زیبایی شناسی سطح پایینی ارائه شود ارزش آنها را به سطح می کشاند. به نظر می رسد بسیاری از داستان های این نوع از ادبیات به دلیل این که در چار چوب ایدئولوژی قرار گرفته اند از بحث زیبایی شناسی دور شده اند و به اثر لطمه زده اند. اگر بخواهیم صرفا به مستندات بپردازیم زیبایی شناسی اثر را پایین میاوریم. به نظر من تاریخ شفاهی لازم است اما نباید بر آن پافشاری کرد. اگر بیش از حد به تاریخ شفاهی تکیه کنیم کم کم نقش نویسنده کم رنگ و حذف می شود. در تمام داستان های ادبیات پایداری شخصیت ها تک ساحتی هستند. یا سیاه سیاه و یا سفید سفید می زنند و در واقع دیگر بعدی ندارند. همین باعث می شود خواننده خیلی زود ماجرا را حدس بزند و تعلیق شکل نگیرد.[۱۶]

نویسندگان حرفه‌ای جنگ تقویت شوند

متاسفانه ارگان ها و متولیان این حوزه سمت و سوی ادبیات را به خاطره نویسی و ادبیات شفاهی و اخیرا وصیت نامه نویسی کشانده اند و این گونه ها را مد می کنند. در هر استانی بالای صد عنوان کتاب زندگی نامه و خاطره داریم. بالای هزار داستان نویس متوسط وجود دارد و بازار گرمی برای خودشان دارند. اما داستان نویس حرفه ای به عدد انگشتان دست وجود ندارد. به نظر من به جای این که روی داستان نویس‌های متوسط سرمایه گذاری شود باید نویسندگان حرفه ای تقویت شوند.نویسندگی را در هر شهری تکثیر می کنند. ما داریم حوزه دفاع مقدس را به سمت کمیت پیش می بریم و نه کیفیت.[۱۶]

اکبر صحرائی از نگاه دیگران

سندی مومنی منتقد ادبی در ارتباط با کتاب «پیرمرد و حوری» به نقد این اثر پرداخت و گفت:

حضور زنان در داستان‌های کتاب پیرمرد و حوری برجسته و معنادار است. دیگر ویژگی این کتاب، شخصیت‌های داستانی آن است که با دیگر آثار صحرایی در اشتراک هستند و این برای خواننده داستان را ملموس می سازد. نویسنده با ۱۶ داستان این کتاب تعادلی برقرار کرده‌ است و نیمی از داستان‌ها را در جنگ و نیمی را با فاصله ازجنگ روایت می کند. نقطه قوت کتاب پیرمرد و حوری این است که مشخصا در ۴ داستان مجموعه فوق، این امکان را می‌دهد که مخاطب صدای مخالف یعنی نیروهای بعثی را هم بشنود. موفقیت نویسنده در این بخش نسبی است، این درحالی‌ست که در بخش دیگر ویژگی‌های کتاب استفاده از دیالوگ که حوزه استحفاظی اکبر صحرایی است، شاهد روایتی یکدست و روان هستیم. از ضعف‌های این کتاب، تک گویی‌ها و حدیث نفس نویسنده است که در این اثر مستتر شده است. اساسا تمایل نویسنده و راوی در این اثر این است که وقایع را بیرونی روایت می کند. مجموعه داستان پیرمرد و حوری، اثری دست اول نیست و پیش از این در آثار دیگر اکبر صحرایی دیده می شود.[۶]

عبدالرضا قیصری در نقد کتاب «سنگر علاف‌ها» گفت:

کسی با خواندن این کتاب ضرر نمی کند. اگر توان ذاتی و شوق اکبر صحرایی در کنار یکدیگر قرار نمی‌گرفت شاهد آثاری به ارزشمندی کتاب‌های او نبودیم، صحرایی فرصت مغتنمی در حوزه ادبیات پایداری و دفاع مقدس به ویژه به زبان طنز است. در کتاب «سنگر علاف‌ها» خاطرات طنزآمیز دفاع مقدس بر اساس تاریخ شفاهی شکل می‌گیرد که اصل بر استناد است. در این کتاب متشابهاتی است که در سوژه مشترک قرار می‌گیرند؛ افزون بر سوژه‌ها شخصیت‌ها هم تکرار می‌شوند. روایت بیرونی در طنز یکی از این نکات است. عناوین و اسامی انتخاب شده توسط نویسنده در کتاب «سنگر علاف‌ها» به خوبی انجام پذیرفته است، این در حالی‌ست که استفاده از اصطلاحات شیرازی از دیگر نقاط قوت اثر می‌باشد.[۶]

ساناز مجرد در نقد خمپاره‌های خواب‌آلود

کتاب خمپاره های خواب آلود در بخش دوم ادبیات دفاع مقدس، یعنی ادبیات پس از جنگ قرار می گیرد. در این اثر نویسنده می خواهد اتفاقات پس از سال های جنگ را به مخاطب ارایه کند. در این اثر ۱۴ طرح‌واره داستانی داریم که محور مرکزی آن طنزی است که به شیوه ماهرانه استفاده شده است. شاخص بودن این آثار به خاطر نحوه روایتگری درستی است که نویسنده انتخاب کردند؛ روایت این کتاب بسیار شیرین و دلنشین است.[۵]


دیگران از نگاه اکبر صحرائی

اکبر صحرائی در نقد رمان پس از بیست سال

در ابتدا به نظر می‌آمد که حجم کار کمی برای مخاطب دافعه ایجاد کند اما وقتی شروع به خواندن کردم متوجه شدم که این اثر کشش داستانی خوبی دارد و فضاسازی کار خیلی خوب از کار درآمده است. تحقیقات قوی و تسلط بر موضوع در کنار قلم خوب باعث می‌شود باورپذیری کار افزایش یابد؛ از نظر من به عنوان مخاطبی که دستی در نوشتن دارد، این اثر بسیار باورپذیر شده به طوری که وقتی اولین بار کتاب را خواندم فکر می‌کردم شخصیت‌هایی مثل سلیم که حدوداً ۸۰ درصد داستان را بر دوش دارند، واقعی هستند، در صورتی که امروز در گپ و گفتی که با نویسنده داشتیم متوجه شدم سلیم زاییده تخیل نویسنده است و خیلی خوب و هنرمندانه شکل گرفته تا حدی که در نظر مخاطب یک شخصیت تاریخی واقعی به نظر می‌آید. انتخاب موضوع و قلم سلیس و روان و تازگی و نوآوری در داستان‌نویسی از نقاط قوت این اثر است. پرداختن به نقش زنان در برهه‌های مهم تاریخی نیز یکی از ویژگی‌های این رمان است. این کتاب از نظر کمی و کیفی برای اولین چاپ یک نویسنده محشر است و باید به آن نمره ۲۰ داد.[۱۷]

«نصرت‌الله محمودزاده» نویسندهٔ کتاب مسیح کردستان، از نگاه اکبر صحرائی

صحرایی «محمودزاده» را جزو اولین نویسنده‌‌های موفق حوزه ادبیات دفاع مقدس می‌داند. یکی از نویسندگان تأثیرگذاری است که گام اول را در این حوزه برداشتند. یعنی اول بودن در حوزه دفاع مقدس خیلی مهم است. در مستندنامه‌ نویسی یا بهتر بگویم «تاریخ شفاهی» محمودزاده شاید نفر اول بود که در این حوزه کار را شروع کرد. «محمودزاده» در جنگ به عنوان یک نیروی داوطلب رشد می‌کند. مثلاً در هویزه همراه دانشجویان پیرو خط امام (ره) شرکت می‌کند و خودش جزو «محمود‌زاده» هم در این اتفاقات جنگ حضور داشته. این ویژگی‌ به او کمک می‌کند که جنگ را با گوشت و پوست و استخوان خودش لمس کند و به خواننده منتقل کند و اتفاقاً در این قضیه موفق بوده است. چه با «مسیح کردستان» و چه با «شب‌های قدر کربلای 5» و یا کتاب‌هایی دیگر که در رابطه با شهدا نوشتند. من بحثم این است که محمودزاده ویژگی‌ اصلی نویسندگی‌اش، «تجربه حضور در جنگ» است که اولین سرمایه‌ ایشان است. و قطعاً دومین ویژگی‌اش نثر و قلم ساده و سلیس و صمیمی‌اش که ایشان ایجاد می‌کند و مسایل را با این زبان انتقال می‌دهد. فرهنگ دفاع مقدس ما یک فرهنگ فراگیر مردمی بود. انتقال این فرهنگ هم باید سلیس و ساده و راحت باشد که «محمودزاده» این ویژگی را داشته است. در کارهای بعد از «شب‌های قدر کربلای 5» زبان محمودزاده پخته‌تر می‌شود و به مرحله‌ای می‌رسد که الان می‌توانیم بگوییم که ایشان یکی از نویسنده‌های تأثیرگذار ما، در عرصه ادبیات دفاع مقدس است.بسیجی‌هایی است که دارد می‌جنگد.[۱۴]

شهید سلیمانی، محبوب همهٔ قشرها

سردار سلیمانی فرد بسیار مؤثر در دفاع از کشور، وطن و انقلاب اسلامی بود. بعد از جنگ، نقش ایشان بیشتر مدیریتی و راهبردی در راستای سیاست‌های ایران در سطح بین‌الملل و جبهه مقاومت بود. معتقدم که شهید قاسم سلیمانی همانقدر که در میان بچه مذهبی‌ها و مکتبی‌ها طرفدار داشت، حتی شاید بیشتر از آن میان اقشار مختلف و حتی ملی‌گراها محبوبیت داشت. می‌توان گفت سردار سلیمانی یک فرد ملی‌گرا به معنای واقعی بود، از لحظه انتشار خبر شهادتش، همه اقشار و گروه‌ها را فارغ از هر عقیده و مذهبی تحت تأثیر قرار داد. شهید سلیمانی یک چهره مذهبی و ملی در تاریخ ایران بود، هست و خواهد ماند. ما علی رغم اینکه یک فرد صاحب‌نفوذ و اثرگذار و به قول خارجی‌ها ژنرال را از دست دادیم، اما کار ایشان مثل بقیه شهدای والامقام قطعاً تأثیرگذار است و جوانانی هستند که راه ایشان را ادامه دهند و تحت تأثیر ایشان و الگوسازی که ایشان مطرح کردند، قرار دارند.[۱۸]

نظر نویسنده دربارهٔ آثارش

دار و دسته دارعلی

مجموعه «دار و دسته دارعلی» کاری طنز است، اعتقاد دارم حوزه دفاع مقدس حوزه‌ زندگی است که توأم با شادی و نشاط است. در دفاع مقدس ما زندگی جریان داشته و این زندگی شامل طنز و شوخ‌طبعی نیز می‌شده است، نباید محو مسائلی مانند اسارت‌ها، تیر و ترکش‌ها و مرگ‌ها شویم. در کتاب دار و دسته دارعلی سعی کرده‌ام به بخش دیگری از جنگ که همان طنز است توجه کنم. برای نسل امروزی که ذهنیتش از دفاع مقدس فقط شوق برای کشته شدن است، باید نشان می‌دادیم که جبهه به تنهایی خانواده است و وقتی نوجوانی به جبهه می‌رود باید او را بعد از چند سال به زور به خانه بفرستند. خاطرات مستندی از بچه‌هایی که خودشان در جنگ بوده‌اند، وجود داشت که تبدیل به ۶۴ داستان در ۳ مجموعه شد و تلاش کردم هر کدام به شکل مستقل باشد، اما به صورت نخی به هم بسته شده باشند و وحدت داشته باشند. دارعلی هم‌اکنون در شیراز زندگی می‌کند و مشغول شوخ‌طبعی‌های خودش با اطرافیان است و در انتظار کتاب به سر می‌برد. اتفاقاتی که در کتاب برای دارعلی و دوستانش می‌افتد شاید همه به این شکل نباشند، اما برای اینکه خواننده به شناخت برسد ما همه چیز را در دارعلی جمع کردیم تا بتواند قهرمانی برای نوجوان ایرانی باشد. ارتباط خوبی با تصویرگر (مسعود کشمیری) برقرار شد و آقای کشمیری با خواندن چندین باره داستان‌ها توانستند شخصیت‌ها را به گونه‌ای که من می‌خواستم طراحی کنند و به نظرم تصویرگری این کتاب تکمیل‌کننده داستان‌های من شد.[۸]

هر داستانی به هر شکل انعکاس یک واقعیت بیرونی است. دوستانی که می‌گویند داستان می‌بایست تخیل محض باشد به طور قطع با همه واقعیت آشنایی ندارند. شنیده‌ام که برخی می‌گویند این اثر با توجه به شکل روایت آن داستان نیست. من این موضوع را نمی‌پذیرم. مارکز هم درباره رمان صد سال تنهایی خود گفته بود که همه این کتاب ساخته ذهن و تخیل او نبوده است و بسیاری از بخش‌های آن را از قصه‌هایی که مادربزرگش گفته بود، برداشته است. من هم در «دار و دسته دار علی« همین کار را انجام داده‌ام؛ یعنی بخشی از واقعیت را برای پرداخت داستانی مورد استفاده قرار داده‌ام. من متن این سه‌جلد را خاطره محض نمی‌دانم. خاطرات منبع نگارش این کتاب با تغییراتی اساسی تبدیل به متنی شدند که شما الان می‌خوانید. من این سه مجلد را در یک نگاه کلی نه خاطره که یک رمان می‌دانم. رمانی که خط روایی مشترک آن پیوند یک عشق آسمانی و زمینی است و در این میان نام دار علی به عنوان شخصیت محوری تنها یک اسم است که در این کتاب باقی مانده است. برای نوشتن «دار و دسته دار علی» هر آنچه از متون طنز ایران و جهان در دسترس بود را مطالعه کردم و همه تلاشم را به کار بردم تا زبانی خلق شود تا مخاطب ادبیات دفاع مقدس با آن به نوعی آشتی کند و بسیار راحت آن را بخواند. این کار به واقع حاصل بازخورد مثبتی بود که مخاطبان کتاب «خمپاره خواب‌آلود» به من دادند و مرا متوجه گیرایی زبان طنز برای روایت از دفاع مقدس کردند.[۱۰]


حافظ هفت

هنگامی که «حافظ هفت» را نوشتم اصرارم در نگارش اثر باعث شد که کتاب مخاطبان زیادی داشته باشد و کتاب به چاپ‌های متعدد برسد. این کتاب درباره رهبر معظم انقلاب بود و سختی‌های خاص خود را داشت که درباره‌اش نوشتم اما تلاشم را کردم و کار خوبی از آب درآمد. «حافظ هفت» را به من سفارش دادند اما از قبل وعده پول ندادند خودم شروع به نگارش کردم و آنها خواندند و خوششان آمد چنانچه جایزه برد و به چاپ‌های متعدد رسید.[۱۱] شخصيت رمانم را از تلفيق چند نفر از روشنفكران اطرافم ساختم و در مقابل شخصيت مذهبی كتاب قرار دادم.[۱]

مستندسازی از ۱۰ روز حضور پربرکت حضرت آقا در فارس برای من فرصتی شد تا حوزه انقلاب و اتفاقات سی و اندی سال را بررسی کنم، ضمن اینکه کارم سخت بود چون با کاری مستند مواجه بودم. اما فکر می‌کنم این رمان در فرم هم حرف‌هایی در ادبیات معاصر برای گفتن داشت. شخصیت‌های اصلی این رمان را فردی به نام پانوسیان از اقلیت‌های دینی ارمنی و نویسنده‌ای از دوران جنگ به نام جعفر تشکیل می‌دهند، برای اولین بار این رمان تلفیقی از اتفاقات مستند با تخیل و ذهن را ارائه می‌دهد. «حافظ هفت» یک رمان انقلاب اسلامی است که شاید لازم باشد هر جوان آن را بخواند؛ در کنار این رمان، بحث شخصیت مقام معظم رهبری مطرح بود که در رمان توانستم تا حدودی به شخصیت مختلف آقا به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، ادبی بخصوص شعر بپردازم و شاید این لایه‌های دیگر کار باشد.[۱۹]

خمپاره‌های خواب‌آلود

من خمپاره‌های خواب آلود را برای طیف سنی کودک و نوجوان ننوشتم، اما این کتاب جرقه‌ای شد که داستان جنگ را سمت و سوی طنز دهم.[۵]

رمان آرزوی چهارم

این ‌کتاب که برای مخاطب سن نوجوان است حاصل اولین همکاری من با به‌نشر بود. این‌ کتاب، هم مربوط به جنگ و هم مسائل پشتِ جنگ است. همچنین اینکه فولکلور، داستان و هم افسانه را در خود دارد، این‌کار حدود ۲۰۰ صفحه بود که به‌صورت محتوایی موضوعات مذکور را در خود جای داد و به لحاظ فرمی هم، فلاش‌بکی به جبهه، جنگ و اتفاقات پشت جنگ و مسائل شهری دارد. این اثر مورد توجه قرار گرفت و چند جایزه از قبیل کتاب سال دفاع‌مقدس، کتاب سال پاسداران اهل ‌قلم را نصیب خود کرد. این ‌کتاب قصه‌ نوجوانی را روایت می‌کرد که مشکلاتِ روحی و روانی دارد اما طی اتفاقاتی به جبهه وارد می‌شود و به مرور در جبهه تبدیل به شخصیت کاملی می‌شود. از نظر ویژگی‌های روانشناختی، این تکامل فکری صرفا به دفاع مقدس محدود نمی‌شود. بلکه کتاب نگاهی روانشناسانه و تربیتی دارد. در این‌ کتاب، این اتفاق در خیال و وهم شخصیت اول قصه اتفاق می‌افتد و آرزوی چهارم نوجوان پایانِ جنگ است که هیچوقت اتفاق نمی‌افتد و غول با قهقهه به او می‌گوید تو آرزوی چهارمی نداری، به این معنی که این جنگ همواره ادامه دارد.[۳]

مجموعه داستان پیرمرد و حوری

این کتاب هم، جنگ و اتفاقات پشت جنگ را مورد نقد و کنکاش قرار می‌دهد و خوشبختانه با تصویرگری خوبی همراه شد و نهایتا حدود ۱۶۰ صفحه دارد و لایه‌هایی از طنز هم چاشنی آن است.[۳] این مجموعه داستان جدید جنگ در گروه سنی جوان از سوی ناشری بنام «به نشر» به بازار آمده است. داستان «پیرمرد و حوری» در قالب داستان کوتاه نوشته شده است، اثر حاضر مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاهی است که در سال‌های گذشته نوشته است؛ داستان‌ها در فضای شهری و جبهه رخ می‌دهد. مجموعه حاضر دارای ۲۲ داستان است که هرچند برای گروه بزرگسال نوشته شده، اما می‌تواند برای مخاطبان نوجوان هم جذاب باشد. در تعدادی از داستان‌ها رگه‌هایی از طنز دیده می‌شود، اما «پیرمرد و حوری» در مجموع یک کار جدی است که سعی دارد به فضاهای پشت جبهه در روزهای دفاع مقدس نیز بپردازد. تلاش کردم تا با در نظر گرفتن نگاه انسانی به جنگ، در پیرمرد و حوری ارزش‌های دفاع مقدس ترویج شود.[۲۰]

سنگر علاف‌ها

کتاب «سنگر علاف‌ها» مجموعه طنز کوتاهی از دفاع مقدس است. من پیش از این اثری طنز به‌ نام «دار و دسته دارعلی» داشتم که مجموعه‌ای ۷ جلدی و طنز بود و هر جلد آن یک نام مخصوص به خود را داشت. «سنگر علاف‌ها» در ادامه‌ «دار و دسته دارعلی» نوشته شد که شامل ۵۵ کار کوتاهِ ۱ تا ۲ صفحه‌ای می‌شود و شخصیت اصلی «سنگر علاف‌ها» همان دارعلی است.[۳] این کتاب داستان‌های دفاع مقدس است که با نگاهی جدید به حوادث جنگ تحمیلی روایتگر افرادی است که معمولاً در جنگ به کار گرفته نمی‌شدند و سعی می‌کردند که با شوخ طبعی خود را سرگرم کنند. این کتاب دربردارنده ۵۵ داستان با عنوان‌های سبیل‌ها، علاف‌ها، خمپاره شادی، هذیان، گدا، صرفه‌جویی، سنگ صبور، اس اس، حباب، یک چشم، خربرفت، اولولک، ستون، عروس، شیش‌خونه و.... است که سعی می‌کند با زبان طنز، خاطرات و حقایقی را درباره دوران پر افتخار هشت دفاع مقدس بیان کند.[۲۰]

رمان کتیبهٔ ژنرال

این کتاب نزدیک به ۳۰۰ یا ۴۰۰ صفحه حتی بیشتر درباره مدافعان حرم است. این کتیبه با کتیبه ۲۲ شروع می‌شود که از سوریه، حمص یا شهرک مورک مکانی که شهید اسکندری در آن‌جا جنگیده و بعد به شهادت می‌رسد و در اصل پازل رمان از همین‌جا آغاز می‌شود وبعد با فلش‌بک برمی‌گردیم که اواخر داستان را بیان می‌کند و کتیبه ۲۲ است و بعد کتیبه‌های اول و دوم روایت می‌شود. در این کتیبه یک عملیات بزرگ به صورت داستانی شرح می‌شود. البته درواقع روایت دو عملیات است، یک، عملیات تهاجمی نیروهای ایرانی برای نجات یکی از پادگان‌ها که به دست نیروی شورشی و تکفیری‌ها در محاصره است که شهید اسکندری به همراه نیروها اقدام به شکستن محاصره می‌کنند که در نهایت آقای اسکندری شهید می‌شود که در رمان کتیبه به صورت روایی و داستانی این موضوع آمده است.

در این رمان آخرین عملیاتی که ایران انجام داده و توانست مسلحان را از حمص دور کند و به مورک برگردد، گفته می‌شود. تمام اتفاقاتی که در این عملیات صورت گرفته و بیشتر شهیدان از استان فارس بوده است در کتاب به صورت داستانی شرح داده شده است. قصد داشتم دو روایت داستانی از دو عملیات که یکی عملیات اول و دیگری عملیات آخری بوده است را شرح دهم. تمام این رویدادهای تاریخی به صورت داستانی در کتیبه ژنرال روایت شده است.[۲۱]

رمان جابلقا

جابلقا در روایات اسلامی نام شهری ناشناخته در شرقی‌ترین نقطه عالم در نقطه مقابل جابلسا قرار دارد که غربی‌ترین شهر عالم است. در این رمان مراد از جابلقا هم خرمشهر است و اصل این رمان هم به فتح خرمشهر برمی‌گردد.[۲۲]

جوایز

YesY برگزیدهٔ اولین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان ۱۳۸۲ با داستان «زخم صورت».

YesY برگزیدهٔ داستان‌های دفاع مقدس سال ۱۳۸۲ و ۱۳۸۵ بنیاد حفظ ارزش‌های دفاع مقدس و انجمن قلم ایران.

YesY متخب کتاب یاد هدایت ۱۳۸۲ دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی صادق هدایت برای داستان «رودخانهٔ مرزی».

YesY برگزیدهٔ نخست مجموعه داستان پنجمین جشن فرهنگ فارس ۱۳۸۳ برای مجموعه داستان «خمپارهٔ خواب آلود»

YesY برگزیدهٔ نهمین دوره ۱۳۸۱ و سیزدهمین دوره ۱۳۸۵ جشنوارهٔ مطبوعات ایران.

YesY برگزیدهٔ داستان چهارمین ۱۳۸۵، پنجمین ۱۳۸۶ و ششمین ۱۳۸۷همایش ادبی سوختگان وصل.

YesY برگزیدهٔ دومین ۱۳۸۵و چهارمین ۱۳۸۸ دورهٔ همایش پاسداران اهل قلم.

YesY رتبهٔ اول چهارمین دورهٔ کتاب فصل سال جمهوری اسلامی ۱۳۸۶ با رمان «کاش کمی بزرگتر بودم».

YesY برگزیده کتاب سال سلام بچه‌ها حوزهٔ علمیه قم ۱۳۸۶ با رمان «کاش کمی بزرگتر بودم».

YesY برگزیده سه دوره کتاب سال دفاع مقدس. (دوازدهمین۱۳۸۶ سیزدهمین۱۳۸۷و چهاردهمین۱۳۸۸)

YesY جایزهٔ کتاب سال یازدهمین دورهٔ شهید غنی پور۱۳۹۰ با کتاب زندگینامه داستانی «تپه جاویدی و راز اشلو»

YesY نقدیری بخش داستان پنجمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد ۱۳۹۰ برای رمان حافظ هفت.

YesY جایزه سی‌امین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ۱۳۹۱ برای رمان «حافظ هفت».

YesYبرگزیده دهمین دورهٔ کتاب سال پاسداران اهل قلم ۱۳۹۴ برای رمان سی مرد و سی مرغ.

YesYنامزد جایزه قلم زرین ۱۳۹۹ برای رمان کتیبه ژنرال.

آثار و کتابشناسی

کتاب‌ها

  • کانال مهتاب، مجموعه داستان، انتشارات سرداران، ۱۳۷۸.
  • هزار و نه، مجموعه داستان، انتشارات سرداران، ۱۳۸۹.
  • خمپارهٔ خواب‌آلود، مجموعه داستان طنز، ۱۳۸۲.
  • پروندهٔ ۳۱۲ رمان، انتشارات شاهد، ۱۳۸۴.(این رمان توسط شورای اقتباس رمان مرکز سیما فیلم تصویب و حق اقتباس آن خریداری شده‌است.)
  • آنا هنوز هم می‌خندد، مجموعه داستان، انتشارات سورهٔ مهر، ۱۳۸۵.
  • خیابان پیر، مجموعه داستان، نشر شاهد، ۱۳۸۵.
  • کاش کمی بزرگ‌تر بودم، رمان نوجوان، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۸۵. (این کتاب توسط «سوفیا کوتلاکی» به زبان انگلیسی برگردانده شده‌است. این کتاب برگزیده دوازدهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس در سال ۱۳۸۷، چهارمین دوره جایزه کتاب فصل در زمستان ۱۳۸۶ و دومین جشنواره کتاب سلام ویژه نشریات خردسال، کودک و نوجوان در حوزه علمیه قم شده‌است.)
  • شمشاد و آرزوی چهارم، رمان، نشر شاهد، ۱۳۸۷.
  • خیلی خیلی محرمانه، مستند داستانی عملیات قدس۳، نشر صریر، ۱۳۸۷.
  • آدم هم پوست می‌اندازد، مجموعه داستان، نشر تکا، ۱۳۸۸.
  • معمای کانال ماهی، داستان طنز، ناشر علمی فرهنگی، ۱۳۸۸.
  • تپهٔ جاوید و راز اشلو، زندگی‌نامه داستانی، ناشر ملک اعظم، ۱۳۸۹. (این کتاب به روایت زندگی شهید «مرتضی جاویدی» می‌پردازد و به نوعی هشت سال دفاع مقدس کشور را به تصویر می‌کشد.)
  • حافظ هفت، ناشر سورهٔ مهر، ۱۳۹۰.
  • می‌شد آن شب نکشمش، مجموعه داستان دفاع مقدس، ناشر پالیزان، ۱۳۹۰.
  • ماه عسل قطبی، مجموعه داستان کوتاه دفاع مقدس زنان فارس، ناشر یاران، ۱۳۹۱.
  • دار و دستهٔ دارعلی، مجموعه طنز دفاع مقدس شامل هفت جلد:

جلد۱: آمبولانس شتری، ناشر سوره مهر، ۱۳۹۲.

جلد۲: گردان بلدرچین‌ها، ناشر سورهٔ مهر، ۱۳۹۲.

جلد۳: برانکارد دربستی، ناشر سورهٔ مهر، ۱۳۹۲.

جلد۴: تویوتای خرگوشی، ناشر سورهٔ مهر، ۱۳۹۳.

جلد۵: مین سوسکی، ناشر سوره مهر، ۱۳۹۴.

جلد۶: بمب کلاغی، ناشر سوره مهر، ۱۳۹۶.

جلد۷: خمپاره‌های نقلی، ناشر سوره مهر، ۱۳۹۶.

آثار ترجمه شده

YesY معمای کانال ماهی، ترجمه انگلیسی، ناشر علمی فرهنگی، ۱۳۸۹، مترجم «سوفیا کوتلاکی».

YesY کاش کمی بزرگتر بودم، ترجمه انگلیسی، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۹۲.[۲]

معرفی تعدادی از آثار

حافظ هفت

یکی از آثار این نویسنده شیرازی «حافظ هفت» است کتابی که بر اساس سفر مقام معظم رهبری به شیراز در سال ۱۳۸۷ نوشته شده است. این سفرنامه به‌عنوان پنجمین سفرنامه به نگارش درآمده حول محور سفرهای استانی مقام معظم رهبری نوشته شده، به گفته بسیاری از منتقدان ادبی صحرایی در این کتاب کوشیده تا از کلیشه‌های معمول ضمن حفظ مستندات تاریخی این سفرها فرار کند و به گفته خودش در برخی از شخصیت‌ها رگه‌هایی از طنز وجود داشته و از تخیلات خود نیز استفاده کرده، صحرایی بر خلاف دیگر نویسندگان معتقد است سفارش‌نویسی کار اشتباهی نیست و می‌تواند یک امتیاز برای نویسنده محسوب شود. وی می‌گوید «حافظ هفت» را به سفارش‌نوشته اما پولی پیشی دریافت نکرده بلکه خود کتاب باعث شده که چاپ‌های متعدد داشته باشد. این نویسنده همچنین زبان طنز را راهی برای آشتی دادن مخاطب امروز با ادبیات دفاع‌مقدس می‌داند و تصمیم دارد تا شخصیت کتاب «دارعلی» را به یکی از شخصیت‌های ماندگار داستانی تبدیل کند.[۱۱]

«حافظ هفت» رمان انقلاب اسلامی و بهانه آن سفر رهبر انقلاب به شیراز است، مخاطب با مرور سطحی متوجه می‌شود سفر آقا بهانه‌ای برای کاوش و نقد در حوزه انقلاب و دفاع مقدس است که در ۹ فصل به معنای ۹ روز و درباره سفر رهبر انقلاب به شیراز این کتاب تدوین شده است.[۱۹]

دار و دستهٔ دارعلی

اکبر صحرایی برای نوشتن این مجموعه سه سال وقت گذاشته و در این مدت از نظرات بسیاری از نویسندگان طراز اول کشور و کارشناسان ادبی بهره برده است. او برای نوشتن «دار و دستۀ دارعلی» کتاب‌های طنزهای مختلف ایرانی و خارجی را خوانده است. از چرند و پرند دهخدا گرفته تا کارهای عمران صلاحی، بهلول، عبید ذاکانی، مصدق و شوایک سرباز ساده دل... . «دار و دسته دارعلی» مجموعه سه‌گانه طنز با موضوع دفاع مقدس و با عناوین «آمبولانس شتری»، «گردان بلدرچین‌ها»، «برانکارد دربستی» و از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. دارعلی شخصیتی حقیقی و زنده‌ایی است که نماد زندگی و پویایی دفاع مقدس است. دارعلی با شوخ طبعی و نشاط، رزمندگان و نیروهایش را تشویق به دفاع از کشور می‌کند. کاری که در طول جنگ‌های دفاعی جهان بی نظیر و استثنا است. دارعلی فرهنگ دفاع مقدس است. دارعلی شخصیتی حقیقی است. حتی دارو دسته او هم وجو د دارند. اما نه به این شکلی که در مجموعه طنز می‌آیند. در این اثر سوژه‌ها هم عین شخصیت‌ها تلفیقی از خیال و واقعیت است. جلدهای اول و دوم این مجموعه هر کدام شامل ۲۰ داستان و جلد سوم دارای ۲۴ داستان است که در مجموع ۶۴ داستان کوتاه دفاع مقدس، مجزا و مستقل در این مجموعه سه جلدی ارائه شده است.[۱۱]

عزیز جان

کتاب «عزیز جهان» داستان شیرین و پرفراز و نشیب زندگی دکتر عبدالعزیز خضری پزشک متخصص اورولوژی و جراح است که با زبانی جذاب بر اساس واقعیت نوشته شده است. دکتر عبدالعزیز یا همان عزیز خضری عمر خود را وقف خدمت به محرومین و نیازمندان کرده و تا زمان انتشار کتاب بیش از پانزده هزار عمل جراحی رایگان انجام داده است. اکبر صحرایی، نویسندهٔ شیعه مذهب، داستان دکتر خضری اهل سنت را نوشته و خواننده را شیفته شخصیت و منش و زندگی پربار او می‌کند. خواننده کتاب در متن این داستان واقعی، از سویی با سبک زندگی مردمان منطقه‌ای در جنوب ایران آشنا می‌شود و از جزئیات متنوع و جذابی از آداب و سنت‌های آن مردم آگاه می‌گردد و از سوی دیگر بخشی از تاریخ سیاسی و اجتماعی دوران پهلوی را مرور می‌کند. تصویر زندگی سخت مردم در دوران قحطی و بیماری‌های فراوان و شرح شیوه‌های طبابت سنتی در همان محیط بسته و کوچک با دقت تمام ترسیم شده است. نویسنده از ابتدای کتاب تصویری مثبت و دلپذیر از همزیستی مطلوب میان سنّی‌ها و شیعیان به دست می‌دهد و ما را با کودکی آشنا می‌کند که پس از فراگرفتن کتاب‌های فقه اهل کتاب در مکتبخانه، برای درس نهج‌البلاغه استاد دارد و کلمات امام علی‌علیه‌السلام را با شوق و رغبت فرامی‌گیرد. لابه‌لای داستان تصاویر متنوعی از خاطرات پراکنده و رنگارنگ دکتر خضری، از تحصیل و زندگی در اصفهان و شیراز تا خدمت در مراکز درمانی مختلف و تجربه‌های پزشکی متفاوت و خاص بیان شده است. در این میان گاهی مطایبات خواندنی و خنده‌داری هم هست که نمی‌توان بدون خنده از آن‌ها گذشت. این پزشک متخصص می‌توانست در بهترین شرایط زندگی کند، اما به‌جای تلاش برای موقعیت‌های شخصی و آسایش و رفاه خانوادگی خود، زندگیش را صرف رسیدگی به مشکلات مردم گرفتار روستاها و نقاط دورافتاده کرده است. داستان فداکاری دکتر خضری و همسر وفادارش برای همراهی با مردم محروم و نیازمند آن‌قدر شیرین است که باید خواند. آن دو عرق ریختن در بندرلنگه و روستاهای جنوب کشور را بر اقامت در آمریکا و برخورداری از بهترین فرصت‌های آسایش ترجیح دادند و ثابت کردند که ارزش‌های انسانی و اعتقادی بر هر چیزی اولویت دارد. او حتی وقتی برای دوره تکمیلی تخصص خود در انگلستان با پیشنهادهای وسوسه‌انگیز روبرو می‌شود، ماندن در بریستول را قبول نمی‌کند و در روزهای پرشور آغاز انقلاب به ایران می‌آید تا در آغاز انقلاب و دوران دفاع مقدس باز هم شریک درد و رنج هم‌وطنان خود باشد. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «برق نگاه بیمار زجرکشیده‌ای که مداوا شده، با هیچ لذتی قابل‌قیاس نبود. یک پزشک زمانی می‌تواند ذره‌ای از حس خدا را در زمان خلقت آدم درک کند که مریض دردکشیده را طبابت می‌کند.»[۲۳]

فرار به جابلقا

اکبر صحرائی در رمان «فرار به جابلقا» کوشیده است با الهام از هفت‌خوان رستم در شاهنامه فردوسی و شهر افسانه‌ای اساطیری جابلقا، روایتی متفاوت از جنگ تحمیلی و فتح خرمشهر را برای نسل نوجوان ارائه دهد، این رمان توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید.[۲۲]

YesYدر بخشی از این رمان می‌خوانیم

«لال می‌شوم و تنم عین برگ درخت بید می‌لرزد. باز سکسکه لعنتی! بابا، عین پلنگ، خیز برمی‌دارد طرفم. برای شادی روحم، فاتحه می‌خوانم. آقای امینی، معلم فارسی عین شیر، سپر می‌شود جلویم.نترس کریم، با پدرت صحبت می‌کنم.پشتش پناه می‌گیرم. بابا دستی به موهای بلند جوگندمی‌اش می‌کشد و تیزی نگاه را ول می‌دهد توی صورت معلمم. اقای امینی خونسرد، به بابا می‌گوید:«عذر می‌خوام دخالت می‌کنم، معلم پسرتونم». بابا طوری دورش می‌زند و سمتم می‌آید که انگار او را نمی‌بیند!...»

تپه جاویدی و راز اشلو

بخش اصلی کتاب حول محور در محاصره افتادن سردار شهید مرتضی جاویدی و گردان تحت امرش بر روی تپه‌ای به نام "برد زرد" تنظیم شده است. محاصره‌ای که کارد را به استخوان رزمندگان می‌رساند و تعداد نفرات باقی مانده گردان را به کمتر از انگشتان دست. با این وجود تپه هرگز سقوط نمی‌کند و در کمال ناباوری با غیرت شهید جاویدی و دیگر شهدای جاوید آن تپه، گردان وظیفه‌اش یعنی حفظ تپه را تا آخرین نفس انجام می‌دهد و دشمن روسیاه بعثی را رو سیاه‌تر می‌کند. شرح فداکاری‌های رزمندگان این گردان در موقعیت جیره بندی آب و مواد غذایی، شهادت یک به یک رفقایشان و از نفس افتادن مجروحانی که حتی امکاناتی برای بستن زخم‌هایشان نیست، آنچنان سرشار از عظمت، حس آزادگی و افتخار است که این خاطرات بی هیچ تردیدی در هر ایرانی اثر خواهد کرد.[۲۴]

سنگر علاف‌ها

مجموعه «سنگر علاف‌ها» با نگاهی جدید به حوادث جنگ تحمیلی روایتگر افرادی است که معمولاً در جنگ به کارگرفته نمی‌شدند و سعی می‌کردند که با شوخ طبعی خود را سرگرم کنند. این کتاب شامل ۵۵ داستان کوتاه است که به هم اتصال دارند و خواننده حین خواندن هر داستان به لایه‌های زیرین آن می‌رسد. سبیل‌ها، علاف‌ها، خمپاره شادی، هذیان، گدا، سنگ صبور، اس اس، حباب، یک چشم، خربرفت، اولولک، ستون، عروس، شیش‌خونه و… عناوین برخی از داستان‌های این کتاب هستند که با زبان طنز، خاطرات و حقایقی را درباره دوران پر افتخار هشت دفاع مقدس برای نوجوانان و جوانان بیان می‌کنند.[۲۵]

YesYدر بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«عباس! ی علامت بینمون بذاریم وقتی می‌ریم شناسایی سنگرای دشمن همدیگر رو گم نکنیم؟ صدای حیوان یا پرنده بهتره! صدای چه حیوونی باشه؟ از بین تاریکی صدای جیرجیرک بیرون می‌دهیم صدای جیرجیرک هم خوبه، شنیدی؟ عباس مکث می‌کند و می‌گوید: جیرجیرک نه نشنیدم! گوش کن، دوباره می‌زنه.»

کتیبه ژنرال

این رمان بر اساس زندگی سردار شهید اسکندری تألیف شده است. اکبر صحرایی برای تألیف این رمان در بازهٔ زمانی پنج‌ساله به تحقیق میدانی، مصاحبه با شخصیت‌های گوناگون و سفرهای متعدد پرداخت و در نهایت نیز این رمان را در ۱۰۰۰ صفحه و در دو جلد تحت عنوان قصرالدشت و قمحانه به چاپ رساند. «کتیبه ژنرال» راوی حوادثی است که شروع آن به شش‌دهه قبل از انقلاب اسلامی می‌رسد و در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پایان می‌رسد. جنگ‌ها و حوادث تاریخی متعدد، ترور، کودتا، حادثه طبس، درگیری‌های سیاسی در ایران، عراق و سوریه و… بخشی از داستان این رمان هزار صفحه‌ای را تشکیل می‌دهد.[۲۶]

اکبر صحرایی از این رمان به‌عنوان «جنگ و صلح» خود یاد کرده است و در آن به نحوی تاریخ و رویدادهای متعدد انقلاب اسلامی را مرور کرده است. زندگی متفاوت شخصیت اصلی رمان، اسکندری، اعظم همسر او، حلیمه خاتون مادر او، سرهنگ، منیژه، هومن و ده‌ها شخصیت دیگر که در طول رمان تجزیه و تحلیل می‌شوند، از این اثر یک رمان شخصیت‌محور ساخته و از طرفی دیگر می‌توان به جرات گفت که این اثر اولین رمان با موضوع مدافعان حرم است که با محوریت زندگی شهید عبداله اسکندری به رشته تحریر در آمده است. کتیبه ژنرال جدید تر ین اثر اکبر صحرایی در دوجلد به نام های قصر الدشت(جلد اول) و قمحانه(جلد دوم) در ۱۰۱۵ صفحه و در قطع رقعی انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.[۲۷]

گهواره دید

مجموعه داستانی «گهواره دید» عنوان اثری است در ۴ دفتر و حدود ۲۰۰ صفحه که به اتفاقات کشور می‌پردازد. این کتاب برگرفته از برجک‌هایی است که بر بلندی شهرها کار دیده‌بانی را انجام می‌دادند، دفتر اول شامل اتفاقات پیش از انقلاب است و تا پایان دوره رضا شاه ادامه دارد. دفتر دوم که یک چهارم داستان را شامل می‌شود مقطع پیروزی انقلاب را در برمی‌گیرد و دفتر سوم داستان‌ها حول محور دفاع مقدس و دفتر چهارم هم نامش ۱۴۰۰ است که به داستان‌های امروز و کرونا می‌پردازد.[۲۸]

خیلی خیلی محرمانه

کتاب «خیلی خیلی محرمانه» اثری است که نگاهی نو به عملیات قدس ۳ دارد. این اثر یک مستند داستانی درباره‌ جنگ تحمیلی است و کتاب توسط انتشارات صریر وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس چاپ شده است. در این کتاب، داستان دو گروهان از یک لشکر نقل شده که وارد عملیات و محاصره می‌شوند و در این بین اتفاقاتی می‌افتد و در این اتفاقات، شخصیت‌سازی‌هایی صورت گرفته است.[۲۸]

سی مرد، سی مرغ

این کتاب، داستان نوجوانی را در عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر روایت می­کند که با وجود سن و سال کم، با علاقه زیاد و به‌طورداوطلبانه به جبهه می‌رود و با تلاش‌های مکرر آنجا می‌ماند. به گفته نویسنده، نوجوان قهرمان این داستان که در فرم اصلی آن از متون ملی استفاده شده، از یک حرکت شعاری احساسی به شعور و درک خاصی از شرایط می‌رسد. صحرایی در مورد علت انتخاب عنوان کتابش هم می‌گوید: سی‌مرغ هم در شاهنامه و هم در اثر عطار نیشابوری دیده می‌شود که با وجود مشکلات زیاد به قله قاف می‌رسدو در این کتاب، قله قاف همان پیروزی در جبهه جنگ است و منظور از سی مرد، ۳۰میلیون نفر از رزمندگان و خانوده‌ها و نسل‌اولی‌هایی هستند که برای رسیدن به قله قاف فداکاری کرده‌اند. موضوعی که باید مورد توجه همه جامعه ایرانی قرار بگیرد، درک این است که کسی که داوطلبانه به جنگ رفته، چه انگیزه‌ای داشته است.[۲۹]

آنا هنوز می‌خندد

این کتاب که از سوی نشر سوره مهر منتشر شده است مشتمل بر ۴۴ داستان کوتاه است که هریک از داستان‌های آن مستقل‌ هستند و به خودی خود داستان کوتاه محسوب می‌شوند، اما در مجموع یک داستان بلند را تشکیل می‌دهند. داستان‌های کتاب «آنا هنوز هم می‌خندد» نگاهی نو و متفاوت به جنگ و مضمون‌های آن به همراه خود دارند. داستان‌های در نظر گرفته شده در این کتاب به صورت برشی و مقطعی بوده و همین ویژگی داستان‌ها، سبب غافلگیری مخاطبان را فراهم می‌کند. در بعد شخصیت داستان نیز عمدتا شخصیت‌ها خاکستری هستند و موقعیت طنز را می‌توان در جای‌جای این داستان‌ها مشاهده کرد، به صورتی که خواننده در این داستان‌ها با شخصیت‌ها و موقعیت‌های خاصی روبرو می‌شود.[۳۰]

YesYدر بخشی از این رمان می‌خوانیم

چه عجب یاد ما کردى! این باید نرگس خانم باشه. بفرمایید! داشتم مى‏‌خوابیدم. رختخوابم تو حیاط پهنه. دخترته؟ اسمش چیه؟ ماشاءالله! از این طرف! تعارف نکنید مثل همیشه تنهام. بگذار مادر صداى نوار رو کم کنم. عاشق این نوارم! ترکى مى‏‌خونه. صد بار تو نوار اسم سه تا بچه‏ام رو مى‏‌آره. دلم که مى‏‌گیره، مى‏‌ذارمش رو ضبط و آروم مى‏‌شم. گاهى خواب بچه‏‌ها رو مى‏‌بینم... بفرمایید تو اتاق!
می‌بخشى اگه بهم‏ ریخته س. راستى حال خودت چطوره مادر؟ سردردت بهتر شد؟ ترکش هنوز تو سرته؟ نمى‏‌خواى درش بیارى؟ با اجازتون باید بشینم رو صندلى. بدون عصا دو قدمم هم نمى‏‌تونم راه برم مادر. تو 55 سالگى شدم مثل پیرزناى 80 ساله... اگه عالیه خانم! همسایه دیوار به دیوارم نبود، نمى‏دونم چى سرم مى‏‌اومد... تنهایى مادر بد دردیه! بشینید رو مبل. بگو بچه‏‌ها میوه بخورن. نمک نداره... عکس رو خیلى دوست دارم؛ اون عکس سیاه سفید بالاى بخارى رو مى‏‌گم. خیلى قدیمیه. محمد، حمید و رضام دارن مى‏خندن تو عکس! بچه‏‌هاى دوقلوم، انگار به هم چسبیده بودن. دوست داشتن خنده منو ببنین. خیالتون راحت، آنا هنوز هم مى‏‌خنده...آنا؟ آنا به ترکى همون مادر مى‏شه....»

«آنا هنوز هم می‌خندد» با ویرایش و طرح جلد جدید به چاپ پنجم رسید | خبرگزاری فارس|

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ «داستان دفاع مقدس». 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ «اکبر صحرائی». 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ «اکبر صحرایی از روزنوش‌های جنگ تا کیهان و نوشتن برای نوجوانان». 
  4. «زندگینامه و دانلود کتاب‌های اکبر صحرایی». 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ «۲ کتاب پر مخاطب ادبیات جنگ نقد شدند/کار دوم نویسنده روایت است - خبرگزاری مهر». 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «دو عنوان کتاب اکبر صحرایی رونمایی شد - خبرگزاری مهر». 
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ «خارجی ها علاقه دارند با موضوع دفاع مقدس آشنا شوند - خبرگزاری مهر». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ «داستان دفاع مقدس». 
  9. «داستان دفاع مقدس». 
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ «داستان دفاع مقدس». 
  11. ۱۱٫۰۰ ۱۱٫۰۱ ۱۱٫۰۲ ۱۱٫۰۳ ۱۱٫۰۴ ۱۱٫۰۵ ۱۱٫۰۶ ۱۱٫۰۷ ۱۱٫۰۸ ۱۱٫۰۹ ۱۱٫۱۰ ۱۱٫۱۱ «داستان دفاع مقدس». 
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ «صحرایی: ادبیات معاصر ما ضعف ساختاری دارد/ انجمن‌ها توانایی حمایت دارند». 
  13. «حضور پررنگ آثار دفاع مقدس در فرانکفورت/ آثارم نگاه انسانی به جنگ دارد و به سمت صلح می‌رود». 
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ «صحرایی: ویژگی‌ اصلی نویسندگی‌ محمودزاده تجربه حضور در جنگ است». 
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ «اکبر صحرایی: عادت کرده‌ایم به همه مسائل سطحی بپردازیم». 
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ «جنگ ما به اعتقاداتمان تنیده شده». 
  17. «رمان تاریخی «پس از بیست سال» رونمایی شد/این رمان مرد سالار نیست - خبرگزاری مهر». 
  18. «محبوبیت حاج قاسم، محدود به مذهبی‌ها نیست». 
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ «110سکه در این دوران زیاد نیست/ده درصد جایزه را به کار خیر اختصاص می‌دهم». 
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ «نویسنده شیرازی ادبیات پایداری «پیرمرد و حوری» را منتشر کرد - خبرگزاری مهر». 
  21. «داستان سوریه را در کتیبه ژنرال روایت کردم». 
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ «رمان «فرار به جابلقا» به چاپ دوم رسید - خبرگزاری مهر». 
  23. «عزیز جان به چاپ ششم رسید». 
  24. «بازنمایی «لشکر مخلص خدا» در ادبیات جنگ/ سه پیشنهاد از روایت بسیج - خبرگزاری مهر». 
  25. ««سنگر علاف‌ها»؛ داستان افرادی که در جنگ به کار گرفته نمی‌شدند - خبرگزاری مهر». 
  26. «کتیبه ژنرال بار دیگر خواندنی شد - خبرگزاری مهر». 
  27. «اکبر صحرایی کتیبه ژنرال را به حرف آورد - خبرگزاری مهر». 
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ «اکبر صحرایی هم از رضاشاه نوشت؛ هم از کرونا». 
  29. ««سی‌مرد و سی‌مرغ» به نمایشگاه کتاب می‌رود». 
  30. ««آنا هنوز هم می‌خندد» با ویرایش و طرح جلد جدید به چاپ پنجم رسید».