مجید قیصری
مجید قیصری | ||||
---|---|---|---|---|
من از رنجهای جنگ مینویسمخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
| ||||
زمینهٔ کاری | داستاننویسی مدرس داستاننویسی داور جشنوارههای ادبی فیلنامه نویسی | |||
زادروز | دیماه۱۳۴۵ تهران | |||
ملیت | ایرانی | |||
پیشه | نویسنده، مدرس | |||
سالهای نویسندگی | ١٣٧٢تاکنون | |||
کتابها | گورسفید، باغ تلو، ماهزده... | |||
فیلمنامهها | یکروز بهخصوص | |||
مدرک تحصیلی | روانشناسی | |||
دانشگاه | علامه طباطبایی | |||
دلیل سرشناسی | نویسندگی در حوزهٔ جنگ | |||
|
مجید قیصری، نویسنده، مدرس کارگاههای داستاننویسی و داور جشنوارههای ادبی است که بیشاز هر چیز با آثار داستانیاش در حوزۀ ادبیات جنگ شناخته میشود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه قیصری برندهٔ جوایز ادبی نظیر رمان برتر اوراسیای روسیه و مفتخر به نشان درجهیک هنری است.[۱]
مجید قیصری، متولد۱۳۴۵ در تهران با اصالت اصفهانی است. در جوانی جنگ را تجربه کرده و پس از پایان جنگ در سال١٣۶٨وارد دانشگاه علامه میشود و براساس علاقهٔ شخصی رشتهٔ روانشناسی را انتخاب میکند، ولی ادامه تحصیل نمیدهد؛ دانشگاه برای او جاذبه ندارد، با اینحال تأثیر این دوره را در آثار وی میتوان دید. پس از پایان تحصیل، در سال١٣٧٢ نوشتن را آغاز میکند. بهقصد نویسندهشدن قلم بهدست نمیگیرد، امّا بهدلیل تجربهای که در جنگ دارد، یادداشتهایی را که در آن دوره نوشته بود به مرتضی سرهنگی نشان میدهد و از سوی وی تشویق بهنوشتن میشود. این آغاز نویسندگی قیصری است. نویسندهای که در مدّت بیستو پنجسالی که قلم بهدست گرفته، علاوه بر داوری در جشنوارههای مختلف ادبی، آثار بسیاری در زمینههای جنگ، دین و موضوعات اجتماعی خلق کرده است که برخی از این کتابها جوایزی همچون رمان برتر اوراسیای روسیه، کتاب سال شهید حبیب غنیپور، مهرگان ادب، جایزهٔ ادبی اصفهان، جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات، قلم زرین و جایزهٔ پِکا را نیز به خود اختصاص دادهاند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه او دارندۀ نشان درجۀ یک هنری است و برخی از آثارش به زبانهای مختلف ترجمه و راهی بازار بینالمللی کتاب شدهاند. همواره در کنار نویسندگی، داستاننویسی میکرده و «یکشنبههای داستان» نام کارگاههای داستان او در مؤسسۀ شهرستان ادب است که سالهاست برگزار میشود و نویسندگان جوان بسیاری در آن شرکت میکنند. اگرچه قیصری بیشتر آثارش را در ژانر جنگ، قلم زده است، اما آثار او خارج از این موضوع نیز توجه منتقدان و مخاطبانش را جلب کرده است. همچون مجموعهداستان «جشن همگانی» و یا رمان تحسینشدۀ «سهکاهن».
داستانک
خانهٔ پدری
- «من در خانه بهدنیا آمدم نه بیمارستان. دمدمای صبح یکی از روزهای سرد زمستانی دیماه. هنوز در همان مکانی که بهدنیا آمدهام نماز میخوانم. این کار حس خوبی به من میدهد و آن بخش از خانه را خیلی دوست دارم. خانه پدریام در نارمک خاطرهٔ متفاوتی برایم دارد و فقط محل سکونت پدر و مادرم محسوب نمیشود شاید اگر در بیمارستان بهدنیا آمده بودم به این حس نمیرسیدم و زندگی در آن خانه برایم خیلی عادیتر بود.[۲]
محرمهای محلّهمان
- «سال۶۴در منطقه عملیاتی مهران زخمی شدم. زخم مختصری داشتم. دو روز به تاسوعا مانده بود و درخواست استعلاجی کردم. ابتدا با استعلاجی من مخالفت شد اما به هر مصیبتی بود خودم را به محلهمان رساندم تا ایّام محرم در محلّه باشم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
دوستان شهیدم
- «با اسماعیل از سال۱۳۶۰ دوست بودیم. او زودتر از من به منطقه رفت و شهید شد. خیابانمان که نامش «پدرثانی» بود اکنون بهنام اوست... خیابان «شهید اسماعیل افشاری». کوچه دوازدهم فرعی بهنام «شهید محمود تاجالدین» شد. او هم جوان هفدهسالهای بود که در عملیات مرصاد در گردان حمزه شهید شد. کوچهبهکوچه و خیابانبهخیابان، برایم یادآور خاطراتاند. یا خیابان «رشیدآقمیونی»، او دههٔ شصت توسط منافقان ترور شد. خیابان «میرفخرایی» هم بهنام شهید «حسنطاهری» شده است که از دوستان خودم و تخریبچی منطقه بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
قرار نبود نویسنده شوم
- «من اصلاً قرار نبود نویسنده شوم. بعد از اینکه از جنگ آمدم، به دانشگاه رفتم و فکر کردم میتوانم گمشدهام را در رشتهٔ روانشناسی پیدا کنم، اما کمی که گذشت، متوجّه شدم آنقدر که میتوانم از مردم یاد بگیرم، از روانشناسی یاد نمیگیرم، بههمیندلیل مدام بهدنبال تازههای ادبیات بودم و حتی زمانی که به جلسه امتحان میرفتم، آخرین مجلات و کتابها همراهم بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»دوترم آخر، سختترین دوران زندگیام بود و تمایلی برای رفتن به دانشگاه نداشتم. تنها لذّت دوران دانشجوییام کارهای عملی پایاننامه بود. بعدها یکی از دوستانم پایاننامهام را کپی کرد و نمرۀ٢٠گرفت، با این که نمرۀ من١٩ شده بود.[۳] پس از مدتی، با خواندن کتابهای تئوری داستاننویسی فهمیدم که میتوانم خاطراتم را بهشکلی داستانگونه و هنری بنویسم.»[۴]
از کارمندبودن استعفا دادم
- «بهعنوان کارمند در ستاد مبارزه با موادمخدر مشغول بهکار شدم. با رانتخواریها و دیگر مسائل پیشآمده در این محیط سازگاری پیدا نکردم و در سال٧۵، یکهفته قبل از تولّد دخترم استعفا دادم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
راز «طنابکشی»
- «قبل از نوشتن داستان «طنابکشی» در روزنامۀ همشهری خواندم که یکی از افسرهای عراقی حدود بیستویک سال در خانهای خودش را پنهان کرده بود تا بهظاهر از همسرش مراقبت کند. بههمیندلیل بدنش سفیدِ سفید بود. آنقدر آفتاب نخورده بود که ضعیف شده بود. این خبر کوتاه که کسی بیستویک سال در خانهاش زندانی باشد، برای من بسیار شوکآور بود و دستمایۀ خلق اثر «طنابکشی» شد.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
اسیر ِ«باغ تلو»
یکبار به دفتر مجلۀ کمان رفته بودم. آنجا یکی از دوستان عکاسم گفت: «از زندگینامۀ زنان اسیر فیلم و عکس میگیرم، اما یکی از سوژههای موردنظرم را پیدا نمیکنم و هرچه میگردم ردی از او نیست. بسیار دنبال او گشتم تا پیدایش کردم». آن خانم به دوستم گفته بود: «خواهش میکنم هیچاسمی از من نبرید؛ چون خانوادۀ من دلشان نمیخواهد که من بهعنوان یکزن اسیر شناخته شوم». آنها برای شناختهنشدن هرچندوقت یکبار خانهشان را عوض میکردند. در ادامۀ همین افکار بود که «باغ تلو» را نوشتم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
«سه کاهن» مرا به زندگی باز گرداند
- «در سال هشتادوهشت پیش از شروع این داستان، از لحاظ روحی درحال خوبی نبودم. با نوشتن «سه کاهن» حالم دگرگون شد. میتوانم بگویم این کتاب تنها کتابی است که وجه شفادهنده برای من داشت و توانست مرا به زندگی بازگرداند.»[۵]
جغرافیای «گورسفید»
- «جغرافیای آخرین کتابم «گورسفید»، محلهٔ تسلیحات است. آن زمان پنج سالم بود. وقتی برف میآمد راه کوچهها بند میآمد. کلی راه میآمدیم و با همان برفها سرسره بازی میکردیم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
داستانی که فیلم نشد
- «در سال نود قرار بود آقای بهمن قبادی «طنابکشی» را بسازد از داستان خوشش آمده بود و بازیگران اثر را هم چیده بود. در یکهفتهای که در استانبول مهمان ایشان بودم، راجعبه فرم کار با هم صحبت کردیم که فیلمنامه چگونه نوشته شود. پس از آن که قرار بر نوشتن گذاشته شد، آقای قبادی بر سر فیلم دیگرش «فصل کرگدن» به مشکل برخورد و بهتبع آن پروژۀ ما نیز عملاً به نتیجه نرسید.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
با احمد دهقان همرزم بودم
- «من و احمد دهقان در یکگردان و یکگروهان بودیم؛ در گردان مالک. او در گروهان شهیدبهشتی بود و من در مخابرات گردان بودم. در کربلای پنج ما در همان سنگری که شهید شاهآبادی افتاد، کنار هم نشسته بودیم که یکباره تیری به کلاه من اصابت کرد و از روی موهایم عبور کرد و او را زد. پس از اتمام جنگ، اولین دیدارمان در در دفتر ادبیات، پیش آقای سنگری بود. احمد «ستارۀ شلمچه» و «روزهای آخر» را به چاپ رسانده بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانم را اشتباه چاپ کردند
- «ویژهنامهٔ جنگ ادبیات داستانی، داستان «بار» را منتشر کرده بود و من با چند نفر از دوستانم در سفر بودم . ویژهنامه را از روی کیوسک پیدا کردم. داستانم چاپ شده بود ولی بهجای «مجید قیصری» نویسنده را «رضا قیصریه» نوشته بودند. بعدها متوجه شدم که اسمی به نام مجید را نمیشناختند برای همین زیر داستان نوشته بودند رضا.»[۶]
پرحاشیهترین کتابم
- «شماس شامی» بیشترین حاشیه را داشته. بعد از سالها شخصی از قم بهزحمت شماره تماسم را پیدا کرده بود و میخواست نسخهای از کتاب بینالنهرین را که مأخذ روایتم بوده ببیند. هرچه میگفتم چنین سندی وجود ندارد باور نمیکرد. با دلخوری تماسش را قطع کرد.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
زندگی و تراث
سالشمار زندگی
- ۱۳۴۵: تولد در محلهٔ نارمک تهران
- ١٣۶٣: حضور داوطلبانه در جبهه[۷]
- ١٣۶٧: ورود به دانشگاه و آغاز تحصیل در رشتهٔ روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی
- ١٣٧١: اتمام تحصیل، استخدام در اداره مبارزه با مواد مخدر
- ١٣٧٢: آغاز داستاننویسی
- ١٣٧۴: انتشار نخستین کتاب، مجموعه داستانهای کوتاه «صلح»
- ١٣٧۵: استعفاءاز اداره مبارزه مواد مخدر، تولد دخترش، انتشار داستان «جنگی بود، جنگی نبود»
- ١٣٧٩: انتشار «نفرسوم از سمت چپ»
- ١٣٨٠: انتشار «ضیافت بهصرف گلوله»
- ١٣٨۴: انتشار «سه دختر گل فروش» (مجموعه داستان)
- ١٣٨۵: چاپ رمان «باغ تلو»، برگزیدهٔ کتاب سال، برگزیدهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای «باغ تلو»
- ١٣٨۶: توقف چاپ «باغ تلو»، انتشار «قصه٨۵»، «گوسالهٔ سرگردان»، «مردی فرشتهپیکر»، جایزهٔ قلم زرین برای «گوسالهٔ سرگردان»
- ١٣٨٧: چاپ «شماس شامی» ، «ماهزده»
- ١٣٨٨: انتشار «دیگر اسمت را عوض نکن»
- ١٣٩٠: مشاور فرهنگی در برج میلاد تهران
- ١٣٩١: چاپ رمان «سه کاهن»
- ١٣٩٣: چاپ «طنابکشی»، شرکت در نمایشگاه کتاب فرانکفورت
- ١٣٩٨: انتشار «گورسفید»
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
شخصیت و اندیشه
مجید قیصری در دوره بسیار مهمی از زندگیاش تجربه جنگ داشته است که البته سعی کرده ابتدا از خودش عبور کند و سپس این تجربه را بیان کند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهاو معتقد است نخستین موضوعی که در نوشتن مهم است، صبوری است. نوشتن گونهای از معاشقه است.[۸]
زمینهٔ فعالیت[۹]
- داستاننویسی
- فیلمنامهنویسی
- مدرس کارگاههای داستاننویسی ازجمله مدرس کارگاه «ایران، سرزمین اسطوره» در شهرستان ادب[۱۰]
- داور بخش داستان کوتاه و بلند بزرگسال یازدهمین جشنوارهٔ شعر و داستان «جوان سوره»
- داور پنجمین دورهٔ کتاب سال «شهید حبیب غنیپور» در سال۱۳۸۴
- داور دور سوم جایزهٔ ادبی «هفت اقلیم» در سال۱۳۹۲
- داور بخش داستان جشنواره «قند پارسی»
- داور و دبیر علمی چندین دوره جایزهٔ ادبی جلال
قیصری از نگاه دیگران
محمدجواد جزینی
« | مجيد قيصری شكارچی موقعيتهای ناگفته جنگ است و خود را تكرار نمیكند و همین او را از داستاننويسان جنگ متفاوت ساخته است. در پی آن نيست كه مسائل و موضوعات نوشتهشده جنگ را ورز دهد. نثر در آثار وی بسيار زيبا، صريح و پخته است.[۱۱] | » |
مهدی یزدانیخرم
« | قيصری از نويسندگانی است كه توانسته خلق سوژههای جنجالی و نگاههای تازه به جنگ را بهخوبی هدايت كند و از نظر همراهی فرم و تكنيک به لايههایی از جنگ بپردازد كه تا بهحال كمتر موردتوجه قرار گرفته است.[۱۲] | » |
احمد شاکری
« | نویسندگانی همچون مجید قیصری معتقدند با ادبیاتی که حماسی باشد و شخصیتهای معنوی داشته باشند، نمیتوان جهانی شد، میگویند باید سیاهنویسی بکنیم. همین بلا را برخی فیلمسازان ما به بهانه جهانی شدن بر سر سینمای ایران آوردند. ضمن اینکه مگر آنها که چنین نوشتهاند، جهانی شدهاند؟ آثار کدامشان جهانی است؟[۱۳] | » |
قاسمعلی فراست
« | قیصری از معدود نویسندگانی است که تخصصی و حرفهایی مینویسد. او کتابهایش را برای دلش مینویسد؛ نه سفارشی. دو موضوع در آثار قیصری بهصورت جدید پیگیری شده است؛ جنگ و دین که هیچیک در بازار ما چندان طالب ندارد و این یکی از جسارتهای نویسنده است. در روزگار کمرونقی این حوزهها شهامت و فرهنگ جنگداشتن تحسینبرانگیز است.[۱۴] | » |
قیصری از خویش میگوید
« | رشتهام روانشناسی است اما آنقدر که از مردم یاد گرفتهام از روانشناسی یاد نگرفتم.[۱۵] | » |
« | چیزهای زیادی از زمانه یاد گرفتهام. کمی آبدیده شدهام. یادگرفتنیها را میشنوم و مینویسم. نقدهای غیرادبی و حتی سیاسی، زمانی که باید تأثیر خودش را رویم میگذاشت، نگذاشت. نشانهاش کارهای بعدی است که کردم. در مقابل بیمنطقی و لجاجت فقط یکچیز میشود گفت: «اگر تو چغندر نپزی، من دیگ نجوشم.»[۱۶] | » |
« | من تعریفم از نوشتن این است که نوشتن محصول تجربه شخصی است. وقتی نویسندهای زیست و تجربه خوبی داشته باشد نیاز نیست دنبال سوژه برود. کافی است که روی تجربیات خود کار کند و این موضوع به خودی خود کفایت میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
قیصری از آثارش میگوید
- زیرخاکی: داستان «نیسان» در این مجموعه، شخصیتی داشت که پلیس بود. با آدمی معمولی طرف نبودم نزدیک پانزده سال طول کشید تا توانستم این شخصیت را بنویسم. راوی که بتواند کمی از گذشته و حال این شخص را روایت کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
- شماس شامی»: سهچهار سال طول کشید تا توانستم این رمان را بنویسم. در اینمدت در ذهنم با موضوع درگیر بودم. چندبار این داستان را نوشتم اما داستان خوبی نشد تا اینکه پس از سه سال در ذهنم شکل گرفت و نوشتن آن زمان زیاد نبرد.[۱۷]}}
از دریچهٔ قیصری
سعدی
« | سعدی در پی نگاهی اخلاقی سعی دارد مطالب و مضامین خود را در قالب حکایات کوتاه طرح کند. آنچه (بهعنوان یک داستاننویس) در پی غور و بررسی در آثار سعدی، میتوان از آنها برکشید این است که حکایات دقیقاً به مثابه بیان موقعیتاند؛ او سعی نمیکند روند تغییر و تحول را مانند آنچه در یک داستان بلند صورت مییابد، پی گیرد؛ سعدی آنچنانکه در داستان کوتاه امروز معمول است، تنها به بیان یک موقعیت میپردازد.[۱۸] | » |
هوشنگ گلشیری
« | هوشنگ گلشیری در داستانهای خود چون «گرگ و دستِ تاریک، دستِ روشن و ...» از اسطورهها و باورها و ادبیات کهن بهره گرفته است. اگر ملتی با اسطورههای خود آشنا نباشد و زندگی نکند، دچار عدم تعادل میشود.[۱۹] | » |
جلال آلاحمد
« | شخصیت و قلم جلال از همان ابتدا که با وی و آثارش آشنا شدم، روی من تأثیر گذاشت؛ فردی جسور که به همهٔ حوزهها سرک میکشد. او میتوانست فضاهای اجتماعی و لایههای متعدد، مخصوصاً خانوادههای سنتی را ترسیم کند. یکی از مسائلی که در مورد آلاحمد بیان میشود، چندبُعدی یا چندوجهی بودنش است، او هیچگاه خود را محدود به عرصهای نکرد و تنها بهدنبال روشنگری و بیان باورهایش بود.[۲۰] | » |
رضا امیرخانی
« | آثار رضا امیرخانی بهشدت عطر و بوی زمانه خود را میدهد. قدرت ریسکپذیری رضا امیرخانی در انتخاب ِزمانحال است. نوشتن از شرایط موجود، نوشتن از من و تویی که هنوز تکلیف خودمان را با خودمان مشخص نکردهایم و هماينطور با خیلی از چیزهای دیگر.[۲۱] | » |
احمد دهقان
« | داستانهای دهقان وجه شر را به ما نشان داد. تا قبل آنروز داستانهای جنگ سعی داشتند فقط وجه خیر رزمندگان ما را به ما نشان دهند و تأکید کنند که ما فقط خیریم. این به این معنا نیست که ما وجه خیر نداشتیم، داشتیم؛ ولی وجه شر هم داشتیم که حتی دو دهه بعداز جنگ سعی در کتمان آن داشتند. انتشار مجموعه داستان «من قاتل پسرتان هستم» در سال هشتادوپنج سروصدای بسیار به پا کرد.[۲۲] | » |
محمدحسن شهسواری
« | محمدحسن شهسواری با توانایی و مهارتی که در زمینه نویسندگی دارد میتواند اثر متفاوت و خواندنی در زمینهٔ جنگ بنویسد و جلد اول «ایرانشهر» این نوید را میدهد. نویسنده، کار تحقیقی جامعی دربارهٔ مقاومت در خرمشهر انجام داده و بهنظرم این اثر دورخیز خوبی از سوی نویسنده است و ما در آیندهٔ نزدیک شاهد کاری جامع و منسجم در زمینه ادبیات جنگ بهقلم یکی از نویسندگان کاربلد در حوزهٔ رمان خواهیم بود. | » |
ژانر داستان انقلاب
« | پس از گذشت چهل سال ژانری بهنام انقلاب نداریم و آثار این حوزه بهلحاظ سیاسی و اجتماعی بررسی میشوند. از آفتهایی که داستان انقلاب نیز دچار آن میشود همین است که آثاری مانند «مدار صفر درجه» از احمد محمود و «رازهای سرزمین من» نوشتهٔ براهنی در دستهٔ آثار انقلابی قرار نمیگیرند چون برخی معتقدند اینگونه آثار باید به رویکرد دینی مردم ختم شوند.[۲۳]در شرایطی که عدهای نمیخواهند صدایی غیر از صدای خودشان شنیده شود ادبیات انقلاب اسلامی جدی و تأثیرگذار برای نسل جوان چندان پا نمیگیرد. وقتی نمیتوان به نقد گفتمان غالب و حاکم پرداخت دیگر حرفی نمیماند که داستان و روایت از آن استخراج شود.[۲۴] | » |
ژانر داستان جنگ
« | ژانر جنگ، ژانر جنگ است و از تقابل بین دو نیرو بهوجود میآید. خود جنگ دارای زیرمجموعهها و زیرژانرهایی است که دفاع یکی از آن ها است. هرگونه دفاعی در هرجا رخ دهد کاملاً مقدس است. این که بیایی یک زیر ژانر را بالا بیاوریم و کل ژانر را تحتشعاع آن قرار دهیم اشتباه است و منافات دارد. ما چهقدر راجع به ادبیات پادگانی کار کردهایم؟ آن هم در جای خود بسیار مهم است. این سیاهسفیدکردن افراد باعث اسطورهای شدن آنها در ذهن مخاطب و نویسنده میشود. چیزی که من دنبال آن میگردم، انسان است. زمین ِبازی ما ادبیات است و کشف آن آدمی است که چگونه بوده، چه سرنوشتی داشته و چه کاری انجام داده است.[۲۵] | » |
زنانی که از جنگ مینویسند
در سالهای اخیر صداهای زنانهٔ پرطنین به صداهای مردانه در ادبیات داستانی جنگ اضافه شده است. رمان «هرس» نسیم مرعشی و رمان «خونمردگی» الهام فلاح، نمونههای موفقی در این زمینه هستند که نشان میدهند زنان نویسنده هم حرفهای تازه و جدی در حوزهٔ جنگ دارند که میخواهند در قالب داستان نوشته شود. در رمان «هرس» توپ و تانک نمیبینید اما اثرات جنگ در اجتماع بهخوبی دیده میشود. امیدوارم این صداها روزبهروز متنوعتر و رساتر شود.
شاهکارهای ادبیات ایران
« | برخی رمانهای شاخص در دهۀچهل و قبلتر خلق شدهاند که برای مطالعه ضرروی هستند. مانند «چشمهایش»، «سووشون»، «بوف کور»، «شازدهاحتجاب» و حتّی «شوهر آهوخانم»، «سنگ صبور» و... را نمیتوان نادیده گرفت. درنهایت اینکه با خواندن چنین آثار بزرگی، نگرش نویسنده به نوع شخصیتپردازی و دیگر مسائل مربوط تغییر میکند. میتوان داستان تکپردهای، سهپردهای، تعلیقدار و ویژگیهای داستانهای پلیسی را بهتر شناخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
کاش نویسنده این کتابها بودم
« | عطار بیمثل و بیمانند است. «تذکرالاولیاء» کتابی که هرگز کهنه نمیشود و هر کاغذش نوری است که بر تاریکی میتابد. «ژنرال ارتش مُرده» نوشته اسماعیل کاداره؛ رمانی جنگی که در ایران خیلی دیده نشد. دوست داشتم نویسنده این کتابها بودم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
زوال کلنل
« | کتاب «زوال کلنل» محمود دولتآبادی هم اثری در ژانر انقلاب است اما بهسبب حساسیت این ژانر، مدتهاست برای چاپ در انتظار مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد بهسر میبرد و چوب انقلابیبودنش را میخورد![۲۶] | » |
توصیه به داستاننویسان جوان
« | داستاننویس جوان امروز بهجای هجوم بیرویه بهخواندن آثار ترجمه، نخست باید وقت خود را برای خواندن بیهقی و بلعمی و شاهنامه تنظیم کند تا مهندسی آنها را در قصهگویی و شخصیتپردازی یاد بگیرد.[۲۷] | » |
توصیۀ دیگرم به افراد مبتدی، همواره این است که به مطالعۀ ادبیات روس بپردازند و بعدازآن ادبیات آمریکا و انگلیس را مطالعه کنند تا به ژانر موردنظر خود برای نویسندگی دست یابند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
جایزه و شأن کتاب
- «از حاشیه خوشم نمیآید. سالگذشته حرفها و دلایل من برای انصراف از جایزهٔ ادبی جلال در رسانهها منتشر شد. حرف جدیدی ندارم تا وقتی این دوره از جلال هم برگزار شود. برخلاف عدهای که میگویند جایزههای ادبی تأثیری در فروش کتاب ندارند، معتقدم اهدای یک جایزه ادبی به هر کتاب، شان ویژهای به آن میدهد.»[۲۸]
ادببات و دین
« | بهعنوان داستاننويس با نگرش به جامعهمان بايد بگويم كه جوان امروز متأسفانه از اين مفاهيم دور شده است و دليلش را هم اين میدانم كه از هسته و جانمايهٔ اصيلمان فاصله گرفته و به پوستهٔ ظاهری مفاهيم بيشتر توجه دارند.[۲۹] | » |
ادبیات و سیاست
« | بزرگترین آفت نوشتن، سیاسینویسی است. سیاست به لحظه فکر میکند و ادبیات به ابدیت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
نامههای سرگشاده
- او از حضور در فهرست چهل نویسنده برگزیدهٔ کشور، با انتشار نامهای انصراف داد:
« | انتظار میرفت که نویسندگان را یعنی تمام نویسندگان را مدافع ارزشهای والای انسانی بدانید حتی کسانی که روزگاری با ما دشمن بودند و همکیش ما نبودند. تقسیمبندی زودگذر و سیاسی را به عهده سیاسیون بگذارید و در روزگاری که دیگران بذر نفاق میکارند و بیاعتمادی سکه رایج شده، شما اعتماد جلب کنید. رمان میآموزد که «بنیآدم اعضای یکدیگرند» پس به مشترکات نگاه کنیم تا تفاوتها. من از آنجا که سالهاست از جنگ نوشتهام و ضدجنگ خواندهاند این تعریف از ارزش را متوجه نمیشوم. با اینکه میدانم شما نیتخیر دارید ولی چون این حرکت جز رنجش و فاصله تا اینلحظه چیزی به ارمغان نداشته است از حضور در آن منصرف میشوم.»[۳۰] | » |
- مجید قیصری در پی حادثه پلاسکو، نامه سرگشادهای به رئیس شورای شهر تهران نوشت و خواستار ساخت موزهای دائمی از ساختمان پلاسکو و آنچه از آن باقی مانده است؛ شد.[۳۱]
شخصیت موردعلاقهاش در آثارش
مجید قیصری، نوجوانی که راوی داستان «باغ تلو» بود؛ شخصیت موردعلاقه در آثارش معرفی کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
خلقیات
مجید قیصری را بهعنوان نویسندهای شاد و سرزنده میشناسند. نویسندهای که با بیش ازپنجاه سال سن، پرانرژی است و همیشه مشغول تجربههای تازه و هنوز هم بهعنوان نویسندهای جوان شناخته میشود.[۳۲]
آداب نویسندگی
آداب نویسندگی مجید قیصری را، موسیقی خوب، دوشگرفتن در اول صبح، عطر و لباس مناسب، استفاده از مانیتور و کیبورد و نه لپتاپ، خنکای هوا، نور ملایم، نشستن در مکان و زمان مشخص و مواردی از ایندست، تشکیل میدهد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
منزلی که در آن زندگی میکرد
او در خیابان پدرثانی محلهٔ نارمک بهدنیا آمد. پدرومادرش بیش از شصت سال است که در این محله سکونت دارند. پدرش دههٔ چهل در این محله زمینی خریده بود و با وامی که گرفت، خانه را ساخت. هنوز هم خانه پدریاش به همانشکل باقی مانده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
گزارشی از سفرهای مجید قیصری
- تجربههای شخصی مجید قیصری برای رماننویسان همدانی[۳۳]
- نقد و بررسی کتاب «جشن همگانی» در کتابخانهٔ شهر آبسرد[۳۴]
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
مجید قیصری در سال١٣٩٣از سوی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان برای شرکت در نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت به معاونت فرهنگی وزارت ارشاد معرفی شد و در این نمایشگاه شرکت کرد.[۳۵]
او در نمایشگاه کتاب مسکو شرکت کرد و از ترجمه روسی سه کاهن در این سفر رونمایی شد.[۳۶]
نشستی که با لعن صادق هدایت آغاز شد
رونمایی از رمان «سه کاهن» که در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد با حاشیههایی همراه بود؛ ازجمله لعنتی که علی موسوی گرمارودی نثار صادق هدایت کرد.[۳۷]
نویسندگان موردعلاقه
نویسندگان جنگی چون «هاینریش بل» و «ارنست همینگوی»، بهدلیل قرابت فضای ذهنی و شرایطی که قیصری آن را تجربه کردهبود، از نویسندگان موردعلاقه وی بودهاند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
علت شهرت
مجید قیصری بهسبب نوشتن داستانهایی در گسترهٔ جنگ و نگاه متفاوتش به آن مقوله شناخته شده است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
مصاحبههای مجید قیصری
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
وقتی امروز کتابها و داستانهای قیصری را میخوانیم و آنرا در زمینهٔ خودش قرار میدهیم، تفاوت زاویهٔ نگاه آشکار میشود. در آن دوره که تازه جنگ تمام شده بود، قیصری با زاویهٔ نگاه خاص خود، تلاشهای متفاوتی را تجربه کرد. نوشتن صلح در زمانی که همه از جنگ دوستداشتنی مینوشتند، نشانگر جسارت و تفاوت است. بسیاری این قلم را ستایش کردند و قیصری این راه را جدیتر ادامه داد. ولی واکنشهای منفی هم زیاد بود که همچنان وجود دارد. امروز هم در بسیاری محافل ادبی، برخی آثار وی را ضدجنگ میدانند.
این نویسنده کار خود را با کتابهای جنگ و دفاع مقدس آغاز کرد اما به سراغ حوزههای دیگر ازجمله دین و اجتماع هم رفت. به عقیدهٔ منتقدان یکی از ویژگیهای آثار قیصری این است که قصهها با اینکه بستر اصلیشان تقریباً یکی است، ولی تکراری نیستند. در آثار وی جنگ خیلی مردانه است و حتی جاهایی که زنی را در کنار مردی روایت میکند، بهنظر میرسد که جنگ برای زنان یک منطقهممنوعه است. ردپای بچّهها چندان در نوشتههای قیصری دیده نمیشود و در برخی جاها مانند داستان «سه دختر گلفروش» این حضور احساس میشود. در داستانهای او انسان فراتر از آدمیزاد ترسیم نمیشود و به آن وجهه ماورایی نمیدهد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
کارنامه و فهرست آثار
- صلح
- جنگی بود، جنگی نبود
- طعم باروت
- نفرسوم از سمت چپ
- ضیافت بهصرف گلوله
- باغ تلو، رمان
- قصۀ هشتادوپنج
- گوسالۀ سرگردان
- مردی فرشتهپیکر، داستان بلند
- سه دختر گلفروش
- ماهزده، داستان بلند
- سه کاهن، رمان
- دیگر اسمت را عوض نکن، رمان
- زیرخاکی
- طنابکشی، رمان
- نگهبان تاریکی
- جشن همگانی
- گورسفید
جوایز و افتخارات[۳۸]
برگزیدهٔ کتاب سال ششمین دوره(۱۳۸۵) و هشتمین دوره(۱۳۸۷) شهید حبیب غنیپور
برگزیدهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای باغ تلو سال۱۳۸۶
برگزیدهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان برای گوساله سرگردان
برگزیدهٔ جایزهٔ نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای گوساله سرگردان
برگزیدهٔ جایزهٔ بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران برای سه دختر گلفروش
جایزهٔ قلم زرین سال ۸۵ برای «سه دختر گل فروش»
برندهٔ جایزهٔ مهرگان ادب برای «سه دختر گل فروش»
جایزهٔ ادبی اصفهان برای «سه دختر گل فروش»
برندهٔ جایزهٔ پکا برای «ضیافت به صرف گلوله»
تقدیری جایزهٔ جلال برای «نگهبان تاریکی» سال١٣٩۴
بررسی چند اثر
باغ تلو
«باغ تلو» تراژدی دختریاست که از کمال مطلوب به وضعیت نامطلوب گذر میکند. در تراژدی، شخصیت داستانی ابتدا برتر از دیگر انسانها نشان داده میشود. «معصومه، قهرمان ما نیامد.»(ص ۱۳) بعد درحد انسانی معمولی، که اسیر دست پدر و شرایط روزگار است، سقوط میکند. «باغ تلو» داستان رئالیاست که روایتی خاطرهگونه دارد. خواننده با دیدگاههای جامعهشناسی، انسانشناسی، مسائل اجتماعی و ایدئولوژیکی روبهرو میشود. شیوهٔ نگارش داستان، دوّار است. مدوربودنِ زمان اثر، نشان از مدرنبودن آن دارد. در این کتاب، داستان نوجوانی بیان میشود که خواهر بزرگتر او عازم جبهه است. خواهری که به زندگی محرومان، رسیدگی و در درو محصول به کشاورزان کمک میکند. رفتن خواهر و بیخبری از او، پیامدهایی برای خانواده بههمراه دارد که یکی از آنها جابهجایی خانواده به مکانی دیگر و زندگی در خفا و محلهای جدید است و دیگری اختلافات و درگیریهایی که بین اعضای خانواده ایجاد میشود که این کشمکشها البته با حرفها و حدیثهای مردم شدت میگیرد...[۳۹] «باغ تلو» را نشر علم در سال۱۳۸۵به بازار کتاب عرضه کرد و قیصری در همانسال جایزهٔ مهرگان ادب را برای این رمان بهدست آورد. این رمان پس از چاپ اول متوقف شد و دیگر تجدیدچاپ نشد.
نقد باغ تلو
راوی این رمان آدم روانپریشی است، تفرقگفتار دارد و از این لحاظ خیلی قابلاعتماد نیست اما ابله هم نیست. قیصری در این رمان یکنفر از شخصیتها را بهعنوان راوی انتخاب کرده که کاری جدید و مدرنیستی ولی متضمن دروننگری است؛ چراکه اگر درون شخصیتها کاویده نشود، بار ذهنی داستان کم میشود. وقتی راوی اولشخص است مشکل میتوان درباره آن درون نگری کرد البته از اینگونه خاص میتوان به رمان «نیوتوچکا» اثر «داستایوفسکی» و یا «از چشم غربی» اثر «کنراد» اشاره کرد که بهخوبی توانستهاند این نقش را برای راوی پرداخت کنند. اما قیصری آن قدرها که باید راوی این شخصیت ها را برای ما درونکاوی نمیکند و این یکی از نقصهای جدی «باغ تلو» است. این رمان از قواعد کلاسیک مبتنی بر تجربه زیسته، باورپذیری و قواعد ادبی پیروی کرده است. قیصری شخصیتی را انتخاب کرده انتخاب برجستهای است و بارزترین قسمت رمان هم نگاه مردم است به اسارت و آزادی مرضیه. باغ تلو استعارهای است از انزوا و طرد کسی که با دل و جان به مردم خدمت کرد و بعد هم به جبهه رفت.[۴۰]
حاشیههای باغ تلو
مجید قیصری با انتشار رمان «باغ تلو» در میان اهالی ادبیات حرف و حدیثهای بسیاری برپا کرد. از مشاور وزیر ارشاد و هیئت مدیره انجمن قلم که او را تکفیر ادبی و رمانش را ضدارزش و ضدزن خواندند تا منتقدانی که میگویند چرا فرجامِ قهرمانِ قصه که جوانی مؤمن است، تراژیک است. در مقابل کم نبودند منتقدانی که اثر را میستایند و آن را یادآور آثار درخشان ادبیات کلاسیک ایران و حتی جهان میدانند. تنها در یک نشست مطبوعاتی رضا امیرخانی، فتحالله بینیاز، علیالله سلیمی، احمد شاکری و خسرو باباخانی به نقد اثر پرداختند.[۴۱]
توهین به زنان در باغ تلو
بهعقیده سمیرا اصلانپور، مشاور وزیر ارشاد وقت، از اين كتاب نمیشود بهعنوان كتابی در زمينه دفاعمقدس ياد كرد؛ بلكه اهانت به زنان آزاده است. راضيه تجار با تأكيد بر اينكه ضرورت دارد در آثار نوشتهشده توسط نويسندگان ايرانی، نشانی از فرهنگ و آداب و رسوم ايرانی باشد، از اين كتاب بهعنوان توهين آشكار به مقام زن ياد كرد.[۴۲]
گورسفید
مجید قیصری در «گورسفید» داستان دو برادر را روایت میکند؛ یکی خشکهمقدس و رهبر گروهی افراطی؛ دیگری برادری که دل به دختری فقیر و بیکس باخته و سودایی دیگر در سر دارد. صالح برادر بزرگتر، رهبر گروه افراطی است که خودشان را بالاتر از قانون میدانند، در محکمههای غیابی برای متهمان حکم صادر میکنند و خودشان دست به اجرای حکم میزنند و میخواهند به هر وسیلهای فساد را از روی زمین محو کنند. داستان با روایت برادر کوچکتر آغاز میشود، از همان چند سطر اول مشخص میشود صالح برادر بزرگ مرده است. این شروعِ شوکهکننده و بهتآور از همان ابتدا خواننده را برای کشف دلیل درگذشت این شخصیت بهدنبال خود میکشاند و با خود همراه میکند. قهرمان و ضدقهرمان این داستان افرادی هستند که جنگ تحمیلی را تجربه کرده و حالا پس از جنگ به شهر بازگشتهاند. بازگشتی که با دوران پر تبوتاب دولت سازندگی و شاخصههای ویژهٔ این دوران همراه است. زمان داستان مربوط به دههٔ هفتاد و مکان آن شهر تهران است. انتخاب تهران بهعنوان محل وقوع داستان با موضوع داستان همخوانی دارد، چون بیشترین تحولات و تأثیرات دولت سازندگی در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تهران بهوقوع میپیوندد. نشر افق، «گور سفید» را نخستینبار در فروردین٩٨ با۱۱۰۰نسخه منتشر کرد.[۴۳]
نقد گورسفید
قصه خطسیر مشخصی دارد. در این داستان با تقابل خیر و شر مواجهیم. خط تقسیم دوبرادر با دو باور متفاوت. باورهای صالح، برادر تندروی مذهبی که حتی در دیالوگها با آیات قرآنی و روایات جواب میدهد هم برای خواننده جالب است. نگاه به مذهب و سیاست و ایدئولوژی در آن زمان که دچار افراط هم بوده خط داستان را پیش میبرد. درونمایه این رمان، یک انحطاط فکری است که از ایده بزرگتر است. پیرنگ داستان از کهنالگوهای معمایی است و نوع نگاه نویسنده در گورسفید سعی در مستندنگاری دارد. از ابتدای داستان، با نشانهگذاریهای حرفهای نویسنده مواجهیم. مادر سنتی روتختی مخملی را پنهان کرده که به عروسش هدیه کند. روزی که بازش میکند پوسیده و میریزد. روتختی چیزی در جامعه آن روز است که از بینرفته است شاید درکی از یک حقیقت یا باوری در آن زمان. نام شخصیتها معنای ضمنی دارد. هارون، آسیه و شیث که در داستان کهنالگوی هابیل و قابیل را تداعی میکند.[۴۴]
قیصری از گور سفید میگوید
- «در جلسهای به من گفتند که شما شخصیت صالح را از روی شخصیت راسکلنیکف در «جنایتومکافات» نوشتهاید. بهسبب اینکه او پیرزن رباخوار را با اندیشۀ این که جامعه را از وجود چنین فردی پاک کند، میکشد. آنان درست میگفتند. انگار عقبۀ ذهنی من چنین بوده است و آن شخصیت با خواندن داستان، در ناخودآگاه ذهن من مانده و بدون اطلاع در جایی تراوش کرده است. باورپذیر بودن شخصیت صالح اولین دغدغهام بود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
آثار ترجمه شده
- انتشارات شمع و مه نسخه انگلیسی مجموعه داستان «جشن همگانی» را منتشر و در کشورهای انگلیسیزبان توزیع کرد.[۴۵]
ناشرانی که با او کار کردهاند
افق، چشمه، سوره مهر، صریر، کمان، انتشارات علمیفرهنگی، پالیزان، علم، همشهری
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
«سه دختر گلفروش»، چاپ هفتم
«شماس شامی»، چاپ پنجم
«گوساله سرگردان»، چاپ چهارم
«سه کاهن»، چاپ چهارم
«نگهبان تاریکی»، چاپ سوم
«ضیافت بهصرف گلوله»، چاپ سوم
«دیگر اسمت را عوض نکن»، چاپ سوم
«نفرسوم از سمت چپ»، چاپ دوم
«طنابکشی»، چاپ دوم
«زیرخاکی»، چاپ دوم
«گورسفید»، چاپ اول
«صلح»، چاپ اول
«قصه٨۵»، چاپ اول
«جشن همگانی»، چاپ اول
«باغ تلو»، چاپ اول
«جنگی بود، جنگی نبود»، چاپ اول
«گامی در شناخت کتاب، کتابداری، کتابخانه»، چاپ اول
«ماهزده»، چاپ اول
منبعشناسی
مقاله و پایاننامههایی که درباره آثار قیصری چاپ شده است
- جامعهشناسی رفتار در رمان «طنابکشی» بر مبنای نظریه «داغ ننگ»، سیدعلی قاسمزاده، نقد ادبی، شماره۲۶، تابستان۱۳۹۳[۴۶]
- ردّپای رئالیسمجادویی در دو داستان کوتاه دفاع مقدّس «ماهزده» و «عودعاس سبز»، نویسندگان: سمیه شیخزاده، غلامحسین شریفیولدانی، سیدمرتضی هاشمی، محمود براتیخوانساری، نشریه ادبیات پایداری، شماره١۴، بهاروتابستان١٣٩۵[۴۷]
- آسیبشناسی مسائل اجتماعی در «جشن همگانی»، پری رضوی، شهرستان ادب، ٩آبان۱۳۹۸[۴۸]
- شکلشناسی داستانهای کوتاه مجید قیصری بر اساس مجموعه داستان «طعم باروت»، نویسندگان: یوسف گل پرور، سیداسماعیل قافلهباشی، نشریه ادبیات پایداری، پاییزوزمستان١٣٩٢[۴۹]
- درباره «دیگر اسمت را عوض نکن»، علی چنگیزی، روزنامه فرهیختگان[۵۰]
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
جستارهای وابسته
- گفتوگو با مجید قیصری بهمناسبت انتشار مجموعه داستان «گوساله سرگردان»
- درباره مجموعه داستان «گوساله سرگردان» نوشته مجید قیصری؛ این خانه سیاه است.
- «باغ تلو»؛ تقابل تراژیک انسانیت و جنگ با یکدیگر
پانویس
- ↑ «نشان درجه یک هنری».
- ↑ «خاطرات».
- ↑ «قیصری».
- ↑ «نویسنده».
- ↑ «کتاب شفا».
- ↑ «خاطرهنگاری».
- ↑ میرعابدینی، فرهنگ داستاننویسان ایران (از آغاز تا امروز)، ٢٢۰.
- ↑ «صبوری».
- ↑ «فعالیتهای قیصری».
- ↑ «مدرس کارگاه شهرستان ادب».
- ↑ «قیصری از نگاه جزینی».
- ↑ «قیصری از نگاه یزدانیخرم».
- ↑ «قیصری از نگاه شاکری».
- ↑ فراست. «نقد سه کاهن». ماهنامه ادبیات و داستان، ٣٧.
- ↑ قیصری. «نمیخواستم نویسنده شوم». ماهنامه ادبیات و داستان، ٣۶.
- ↑ «آبدیده».
- ↑ قیصری. «نمیخواستم نویسنده شوم». ماهنامه ادبیات و داستان، ٣٣.
- ↑ «سعدی».
- ↑ «هوشنگ گلشیری».
- ↑ «جلال آلاحمد».
- ↑ «رضا امیرخانی».
- ↑ «احمد دهقان».
- ↑ «داستان انقلاب».
- ↑ «ژانر انقلابی».
- ↑ «ژانر داستان جنگ».
- ↑ «زوال کلنل».
- ↑ «ادبیات کهن».
- ↑ از حاشیه خوشم نمیآید. ۴دی۱۳۸۸. ۱۷۸.
- ↑ «ادبیات و دین».
- ↑ «نامه سرگشاده».
- ↑ «حادثه پلاسکو».
- ↑ «خلقیات قیصری».
- ↑ «سفر همدان».
- ↑ «سفر آبسرد».
- ↑ «سفر فرانفکورت».
- ↑ «سفر روسیه».
- ↑ «نشست حاشیهساز».
- ↑ «جوایز».
- ↑ «باغ تلو».
- ↑ «نقد باغ تلو».
- ↑ «حاشیههای باغ تلو».
- ↑ «توهین به زنان».
- ↑ «گورسفید».
- ↑ «نقد گورسفید».
- ↑ «ترجمه جشن همگانی».
- ↑ «طنابکشی».
- ↑ «رئالیسمجادویی».
- ↑ «نقد جشن همگانی».
- ↑ «طعم باروت».
- ↑ «نقد علی چنگیزی».
منابع
- میرعابدینی، حسن (۱۳۸۶). فرهنگ داستاننویسان ایران (از آغاز تا امروز). تهران: نشر چشمه. ص. ۳۰۳. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۲-۳۶-۲۳.
- قیصری، مجید. «نمیخواستم نویسنده شوم». ماهنامه ادبیات و داستان (تهران)، ش. ۱۲ (۱۳۷۵).
- قیصری، مجید. «از حاشیه خوشم نمیآید». همشهری داستان اول، ش. پنجم (۴دی۱۳۸۸): ۱۷۸.