بلقیس سلیمانی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بلقیس سلیمانی

زمینهٔ کاری داستان‌نویسی، نقد ادبی، پژوهش
زادروز ۱۳۴۲
شهرستان رابر، کرمان
ملیت ایرانی
لقب بلقیسو
سبک نوشتاری واقع‌گرا، اقلیمی
کتاب‌ها بازی آخر بانو
مارون
سگ‌سالی
روز خرگوش
پیاده و ...
همسر(ها) مجتبی بشردوست
فرزندان کیمیا، سپهر
مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد فلسفه
دانشگاه دانشگاه تهران
امضا
اهدای نشان درجه یک هنری
برنده جوایز ادبی
رمانی که توقیف شد
روایتی متفاوت از دو نسل

بلقیس سلیمانی داستان‌نویس، منتقد، پژوهشگر، مدرس، تهیه‌کننده و برندهٔ جایزهٔ ادبی مهرگان و جایزهٔ اصفهان است که مفتخر به نشان درجه‌یک هنری در سال۱۳۹۵ شد.[۱]

* * * * *

نامش بلقیس و متولد سال ۱۳۴۲ در روستایی حوالی کرمان است. چهارسال پس از به‌دنیاآمدنش صاحب شناسنامه شد و آن سال‌های بدون سجل،«بلقیسو» صدایش می‌کردند.[۲] کودکی‌اش با هیزم‌های دودی اجاق، پیچ‌وتابِ دوک‌های نخ‌ریسی مادر، شب‌نشینی باسوادهای روستا که مشاعره‌ می‌کردند و صدای پدر که شاهنامه یا حافظ می‌خواند؛ گذشت. بلقیس قبل آنکه مدرسه برود بسیار بیت‌ها از مولانا و حافظ و فردوسی ... حفظ بود.[۳] در چهارده‌سالگی، برادرش که معلم بوداو را با دنیای کتاب و جهان داستان آشنا کرد. هجده‌سالگی کلیدر را خواند و پس‌ازآن، با سودای نویسندگی، در دفتری دویست برگ، نخستین داستانش را نوشت. آن دفتر در گذرِ سال‌ها گم شد و بلقیس ِشیفتهٔ کتاب و ممتاز کلاس، به دبیرستانی نزدیکِ روستا رفت و در رشتهٔ ادبیات درسش را به‌پایان رساند. سپس کنکور شرکت کرد و سال‌های نخستین ِانقلاب فرهنگی، در رشتهٔ «فلسفه دانشگاه تهران» پذیرفته شد. او مدتی تندنویس یک نویسنده بود[۴]، چند سالی معلّم بود و سپس برای مطبوعات، نقد ادبی می نوشت. پس از ازدواجش مدتی در شمال زیست و دوباره به تهران بازگشت و نخستین سطر از رمانش را که بازی آخر بانو است در سال١٣٧٧ نوشت. این رمان، نخستین بار در سال١٣٨۴ چاپ شد و با برنده‌شدن در جوایز ادبی، بلقیس سلیمانی را به مخاطبان داستان، شناساند. [۵] بلقیس سلیمانی اکنون از پرکارترین و پرمخاطب‌ترین داستان‌نویسان معاصر است که١٣رمان چاپ‌شده و بیش از هشتاد مقاله در کارنامهٔ خویش دارد.


داستانک

از بلقیس سلیمانی تا بلقیس کلیدر و چوبک و نزار قبانی

«بسیاری از اهل‌هنر بر این باورند که نام بلقیس سلیمانی اسم مستعار یگانه‌ای است که من آن را انتخاب کردم تا به‌چشم بیایم. علت آن هم ترکیب شگفت، تاریخی و زیبای بلقیس و سلیمان است که از اعماق تاریخ خودش را برکشیده و به من رسانده است. اما دو بلقیس در ادبیات ایران و جهان بوده‌اند که حس مرا در مورد نامم عمیق‌تر کرده‌اند. اولی بلقیس عمهٔ مارال و ستون خانوادهٔ کلمیشی‌ها در رمان کلیدر است. اگر از بلقیس سنگ صبور صادق چوبک نامی نبرم در حق خودم اجحاف کرده‌ام چرا که سال‌ها این شخصیت با من بوده و حتی در هجوم باشکوه بلقیس کلیدر هم عقب ننشسته. دومی بلقیس همسر نزار قبانی است. نخستین بار که شعر بلند نزار قبانی را برای همسرش بلقیس، با صدای خودش گوش کردم، سیر گریه کردم.»[۶]
بلقیس الراوی٭٭٭ بلقیس الراوی٭٭٭ ضرباهنگ نامش را دوست داشتم٭٭٭ پناه می‌جستم به نواختنش و می‌هراسیدم از چسباندن نام او به‌نام خودم

تنبیه برای درسی که بلدم

«کلاس اول ابتدیی‌ام. من درسخوانم اگرچه در ریاضی از جدول ضرب فراتر نرفتم و در علوم در همان حد سلول و مولکول مانده‌ام اما در دروس ادبی و حفظی یکه‌ام و در انشانویسی تکم. روزی بازرس که از اربابان روستا هم هست به مدرسه می‌آید و در همین بازدید است که دخترارباب نمی‌تواند کلمه «ندارد» را بخش کند. معلم برای اثبات پرکاری‌اش و خنگی دخترک از دانش آموزان دیگر می‌خواهد تا کلمه را بخش کنند. من کارم را بلدم و درست بخش می‌کنم. ارباب عصبانی است و به معلم می‌گوید دخترکش را تنبیه کند و معلّم ترکهٔ خیس‌خوردهٔ بید را از گوشه کلاس برمی‌دارد و فرمان می‌دهد: «دست‌ها جلو» و این فرمان برای همهٔ دانش‌آموزان است حتی منی که درست گفته‌ام. این عادلانه نیست ...این انصاف نیست... کلمه عدالت و مفهوم آن از کلاس‌های تنگ و کاه‌گلی جفت‌پا می پرد در ذهن و روانم و همهٔ عمر جاخوش می کند در شخصیتم.»[۷]

زنگ‌تفریح علوفه می‌چیدیم

«مدرسه مستخدم ندارد، بابا ندارد، ناظم ندارد. معلّم، هم مدیر است هم ناظم و هم دفتردار و ما دانش‌آموزان مستخدم مدرسه‌ایم. نوبت‌به‌نوبت عصرها در مدرسه می‌مانیم و کلاس‌ها را تمیز می‌کنیم. ما سطل آشغال نداریم چون نه پوستهٔ کیک داریم نه ساندیس می خوریم و نه ساندویچ. موزهای تغذیه رایگانمان را برادران و پدرانمان به عباس سوپری می‌فروشند و با پولش برایمان مداد و دفتر می‌خرند. کره و پنیر هلندی نمی‌خوریم ولی آن را به مادرانمان می‌دهیم. هنوز بلد نیستیم چیزی را هدر بدهیم. معلّم در فصل بهار ساعتی به ما درس ریاضی و علوم می‌دهد و بعد به‌سوی دشت روانه‌مان می کند تا برای گوسفندهایش علف بچینیم.»[۸]

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین

داستانک شکایت‌ها

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

بهار و خزان بلقیس

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد

گزارش جامعی از سفرها

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

دهه شصت و تحولات سیاسی‌اجتماعی آن، موتیف تمام آثار اوست.

کارنامهٔ بلقیس سلیمانی

آثار پژوهشی

YesY هنر و زیبایی از دیدگاه افلاطون
YesY همنوا با مرغ سحر (زندگی و شعر علی‌اکبر دهخدا)
YesY تفنگ و ترازو (نقد و تحلیل رمان‌های جنگ)

رمان‌ها و داستان‌ها

YesY بازی آخر بانو برنده جایزه ادبی مهرگان و جایزه اصفهان
YesY مجموعه داستان بازی عروس و داماد
YesY خاله‌بازی
YesY به هادس خوش آمدید
YesY پسری که مرا دوست داشت
YesY روز خرگوش
YesY سگ سالی
YesY شب طاهره
YesY من از گورانی‌ها می‌ترسم
YesY مارون
YesY آن مادران، این دختران
YesY پیاده
YesY نام کوچک من بلقیس

مقاله‌ها[۹]

او بیش از هشتاد مقاله[۱۰] در کارنامه خود دارد...

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

چشمه، ققنوس، ثالث، روزگار، زاوش، گوهر منظوم

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

  1. سلیمانی، بلقیس (۱۳۹۸). نام کوچک من بلقیس. تهران: نشر چشمه. ص. ۲۲۴. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۷۸-۴۷۴-۲.

پیوند به بیرون

  1. «اعطای درجه یک هنری». ایسنا، ۱۳مرداد۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ١٧مهر۱۳۹٨.