بزرگ علوی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بزرگ علوی
نام اصلی سیدمجتبی آقابزرگ علوی
زمینهٔ کاری رمان نویسی
زادروز ۱۲ بهمن ۱۲۸۲
تهران
پدر و مادر حاج سید ابوالحسن و خدیجه قمرالسادات
مرگ ۲۸ بهمن ۱۳۷۵
برلین، آلمان
علت مرگ سکتهٔ قلبی
جایگاه خاکسپاری برلین
کتاب‌ها چشم‌هایش، چمدان، گیله‌مرد، ۵۳نفر و...
همسر(ها) فاطمه علوی
شریک(های)
زندگی
گرنرود علوی
فرزندان مانی
مدرک تحصیلی دیپلم

سید مجتبی آقابزرگ علوی مشهور به بزرگ علوی نویسندهٔ واقع‌گرا، استاد زبان فارسی ایرانی و سیاست‌مداری چپ‌گرا بود.

* * * * *

بزرگ علوی در خانواده‌ای پرجمعیت شامل شش فرزند، سه پسر و سه دختر متولد شد و او فرزند سوم خانواده بود. پدر او از اعضای حزب دموکرات ایران بود و پدربزرگش حاج سیدمحمد صراف نمایندهٔ نخستین دورهٔ مجلس شورای ملی بود. همچنین مادر او نوهٔ آیت‌الله طباطبایی بودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد. او مدتی را برای تحصیل در آلمان می‌گذراند و سپس به ایران بازمی‌گردد. در ایران مدتی را به علت داشتن عقاید سوسیالیستی در زندان می‌گذراند. بعد از رهایی از زندان مدتی در ارکان حزب توده مترجم بوده و زمانی نیز در «انجمن فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» کار می‌کرده و با روشنفکران آن زمان نشست‌وبرخاست داشته. علوی همراه با دوستان خود گروهی موسوم به «گروه اصحاب ربعه» را ایجاد می‌کند. اعضای این گروه شامل صادق هدایت، مسعود فرزاد و مجتبی مینوی بودند. این گروه چندسالی بیشتر دوام نمی‌آورد. هدایت برای فراگیری زبان‌های قدیمی ایرانی به هندوستان رفت، مینوی و فرزاد راهی انگلستان شدند و علوی که تمایلات چپ داشت، در نشر مجلهٔ «دنیا» با «تقی ارانی» همکاری می‌کردخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد. علوی در ماه‌های نزدیک به وقایع ۲۸ مرداد برای شرکت در برنامه‌ای مرتبط با با نهادی چپ به مجارستان می‌رود و چون در آن شرایط بازگشت به ایران به عنوان یک توده‌ای را جایز نمی‌داند، از آنجا راهی آلمان شرقی می‌شود. نزدیک به چهل سال در آلمان می‌ماند و با وجود اینکه تحصیلات دانشگاهی نداشته در دانشگاه هومبولت به عنوان استاد زبان فارسی شروع به فعالیت می‌کند. او در این مدت چند اثر می‌نویسد که مهم‌ترین آن‌ها «فرهنگ فارسی-آلمانی» با همکاری دو شاگردش لورنس و زوندرمن است که هنوز هم کاربرد زیادی دارد. بعد از مدتی روابط علوی با حزب به تیرگی می گراید و سرانجام او از حزب توده اخراج می‌شود. علوی در آلمان در برنامه‌های مختلفی که از طرف سفارت ایران برگزار می‌شده شرکت می‌کرده مانند تولد شاه، استقبال از منوچهر اقبال، جشن پیروزی انقلاب، وفات رهبر جمهوری اسلامی و.... بعد از انقلاب او یک در یک سفر کوتاه به ایران می‌رود. همچنین او به خواستهٔ و حمایت مقامات دیپلماتیک جمهوری اسلامی چندین سخنرانی برای معرفی فرهنگ و ادب ایران در شهرهای مختلف آلمان انجام می‌دهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
آثار بزرگ علوی به سه دوره تقسیم می‌شود: دورهٔ اول تا رهایی از زندان است؛ دورهٔ دوم از بعد از رهایی از زندان تا زمان مهاجرت از ایران و دورهٔ سوم از بعد از مهاجرت از ایران آغاز می‌شودخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه. در این دوران او آثار متعددی می‌نویسد که معروف‌ترین آن‌ها «چشم‌هایش» و «۵۳ نفر» می‌باشد. علوی چند اثر از صادق هدایت را به آلمانی ترجمه کرد. همچنین او ترجمه «هفت پیکر» نظامی را نیز به زبان آلمانی انجام داد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


داستانک

داستانک‌های انتشار

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

دوستی با صادق هدایت

وقتی علوی در سال ۱۳۰۷ از آلمان به تهران برمی‌گردد، به جستجوی دوست قدیمی خود «غلامعلی فریور» می‌پردازد و او را می‌یابد. یک روز در خانهٔ فریور کتاب «پروین دختر ساسان» به دستش می‌افتد و آن را می‌خواند و می‌بیند که با کتاب‌های موجود آن دوران هم سطح نیست. از فریور می‌پرسد: «نویسندهٔ این کتاب کیست؟» فریور پاسخ می‌دهد: «جوان خوب و خوشمزه‌ای است. باید با او آشنا شوی.» بعد از مدتی یک روز علوی و فریور در خیابان ناصریهٔ آن زمان، به کتابخانهٔ معرفت می‌روند و تصادفاً صادق هدایت هم آنجا بوده است که فریور می‌گوید: «این همان آقاست.» و از اینجا دوستی هدایت و علوی شکل می‌گیرد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

آرامگاه مشاهیر

بنابر قانون گورستان‌های برلین، با سپری شدن بیست سال، مزار برای شخص دیگری مورد استفاده قرار می‌گیرد مگر آن‌که شخص در آرامگاه مشاهیر دفن شود و این آرامگاه به کسی تعلق می‌‍گیرد که خدمت فوق‌العاده‌ای به این شهر نموده و از این خدمت هنوز بهره گرفته می‌شود. «جامعهٔ ایرانیان در آلمان» تصمیم گرفت از فرماندار ایالت برلین بخواهد که گور علوی جزو مزار مشاهیر محسوب شود. خدمات بزرگ علوی در شناساندن فرهنگ ایرانی به آلمان و برعکس و پایه‌گذاری ایران‌شناسی نوین در دانشگاه «هومبولدت» که نمونه‌ای برای سایر دانشگاه‌های آلمان شد غیر قابل انکار بود ولی با این حال فعلا مزار علوی به عنوان آرامگاه مشاهیر شناخته نشده است و تاکنون نتجیهٔ تلاش‌ها بر این بوده که حقوق و وظائف مربوط به مزار علوی از همسرش دریافت گردید و با پرداخت عوارض متعلق به آن، تا بیست سال آینده از واگذاری محل گور به دیگری جلوگیری شد..[۱]

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

بزرگ علوی همراه با برادر بزرگترش مرتضی در سال ۱۲۹۰ جهت تحصیل روانهٔ آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهر‌های مختلف از جمله شهری که که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند[۲]. در سال ۱۳۰۶ پدر او یک شکست بزرگ تجاری را تاب نیاورده و خودکشی کرد. یک سال پس از این واقعه علوی از دانشگاه مونیخ فارغ‌التحصیل شد اما نتوانست تاب بیاورد و به ایران بازگشت و در شیراز به عنوان معلم شروع به خدمت کرد. در آن سالیان علوی ناآرام بود و به شهر‌های مختلفی می‌رفت و مدتی هم به تهران آمد و سرانجام با استخدام معلمی در هنرستان صنعتی تهران در این شهر ماندگار شد. علوی با دختر یک دندانپزشک آلمانی که همراه پدرش و با توصیه‌نامه‌ای از جمال‌زاده به ایران پناهنده شده‌بود ازدواج کرد ولی این ازدواج با دستگیری علوی منجر به طلاق شد. او در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی، با جمعی دیگر از همفکارانش که ۵۲ نفر بودند به زندان افتاد و تا برکنار شدن رضاشاه در سال ۱۳۲۰ در زندان ماند. داستان ۵۳ نفر را که علوی در کتابی به همین نام آورده نشأت گرفته از همین دوران است. بزرگ علوی در سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳ میلادی) پنج ماه پیش از وقایع ۲۸ مرداد، برای دریافت مدال طلای صلح جهانی که نهادی چپ محسوب می‌شد به مجارستان رفت و سپس به عنوان مهمان به چند کشور سوسیالیستی دیگر از جمله به چکسلواکی رفت. از آنجاییکه بازگشت او به ایران به عنوان یک توده‌ای، در آن شرایط خطرناک بود، او به برلین شرقی رفت و در آنجا کارش را با تدریس زبان فارسی آغاز کرد. او در سال ۱۳۳۵ ازدواج کرد و در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۹) کرسی استادی در دانشگاه هوموبولت گرفت و تا سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۵) در این دانشگاه به تحقیق و تدریس پرداخت. او در سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۳) رئیس بخش ایران‌شناسی گردید و در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۹) از ریاست این بخش برکنار شد. او دلیلش را که‌ می‌تواند خصومت‌های درون حزبی به سرکردگی کیانوری باشد این‌گونه بیان می‌کند: «امروز نامه‌ای دریافت داشتم که از اول سپتامبر دیگر رئیس شعبهٔ ایران‌شناسی نیستم، خشک و خالی. چند کلمه تشکر هم نداشت.» هم‌زمان با شروع تدریس علوی در دانشگاه هومبولدت، حزب سرپرستی خانواده‌های افسران معدوم سازمان نظامی حزب توده که به آلمان شرقی پناهنده شده‌بودند را به او واگذار کرد که این وظیفه پس از مدتی به شخص دیگری محول شد.همکاری علوی با سران کمیتهٔ مرکزی به مرور زمان کمرنگ شده و حتی به خصومت کشیده می‌شود و او در سال ۱۳۴۶ (۱۹۶۸) از کمیتهٔ مرکزی استعفا می‌دهد. در انتقادهای علوی به سران حزب توده محتوی سیاسی دیده نمی‌شود و بیشتر جنبه‌ٔ شخصی دارد. او در یکی از یادداشت‌هایش می‌نویسد: « دو سه سال زندگی ارزش ندارد که آدم تسلیم ایرج اسکندی دلقک و کیانوری دیوانهٔ ابله شود.» سرانجام در سال ۱۳۵۶ (۱۹۷۷)، علوی از حزب توده اخراج می‌شود. او در سال ۱۳۵۸ به تهران می‌آید و با دوستان خود دیدار می‌کند. در یکی از یادداشت هایش می‌نویسد: «ظهر منزل شاملو بودم. ساعدی هم آنجا بود. گفتم: یک سال دیگر برمی‌گردم، به‌شرط اینکه کشوری باشد که بتوان نفس آزاد کشید. شاملو جواب داد: یا ما دیگر نیستیم و یا شما می‌توانید بیایید نفس آزاد بکشید.» علوی بعد از مدتی دوباره به آلمان برگشت. در اواخر عمر به دلیل نقل مکان به یک خانهٔ کوچک‌تر ناچار شد کتابخانهٔ خود را بفروشد. بزرگ علوی سرانجام به علت سکتهٔ قلبی در بیمارستان فردریش هاین برلین بستری شد و چند روز بعد درگذشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. «بزرگ علوی و یادداشت‌هایش». مجلهٔ بخارا، ۲۹ بهمن ۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۲۰ فروردین ۱۳۹۸. 
  2. «زندگینامهٔ بزرگ علوی». آکاایران، ۲۴ شهریور ۹۲. بازبینی‌شده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸. 

منابع

پیوند به بیرون