شب ایرانی
شب ایرانی | |
---|---|
نویسنده | ر.اعتمادی |
محل نشر | تهران |
تعداد صفحات | ۳۲۹ |
زبان | فارسی |
نوع رسانه | کتاب |
شب ایرانی رمانی است به زبان فارسی به قلم یک نویسندهٔ جوان ایرانی که روحی سرشار از عشق و عرفان دارد و آب و خاک ایران را از صمیم قلبش دوست دارد. ایرانی باقی مانده است و ادعای فرنگیمأبی ندارد.
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب
یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامهای)
شهرزاد یک دختر زیبای ایرانی است که در یک خانوادهٔ سنتی بزرگ شده و روحش سرشار از عرفان و معنویات است. او برای تحصیل به هامبورگ آلمان میرود، و در آنجا مورد توجه جوانان قرار میگیرد، ولی آنها در طول داستان درمییابند که شهرزاد دختر بسیار محجوب و باحیایی است. در میانهٔ داستان پسر جوانی به نام پیتر شیفته و عاشق شهرزاد میشود، ولی شهرزاد نجابت خود را حفظ میکند و پیتر را شیفتهٔ فرهنگ شرقی میکند.
گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصلهای کتاب پژوهش
دلیل شهرت
چرا باید این کتاب را خواند
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب
سالشمار کتاب
خلاصهٔ مفصلتر کتاب در حد دو بند
شب ایرانی داستان یک دختر ایرانی به نام شهرزاد است که در خانوادهای متوسط زندگی میکند و برای ادامهٔ تحصیل به آلمان میرود و در شهر هامبورگ درس میخواند. او سرگرم عشقبازی با یک پسر جوان آلمانی به نام پیتر میشود. شهرزاد به افکار و آداب و رسوم زادگاه خود پایبند است و در عشق به پیتر با رعایت کردن حد و مرز، نجابت خود را حفظ میکند. ولی این افکار در آلمان کهنه شدهاند و پیتر خواهشهای نفسانی زیادی از شهرزاد دارد. دختر جوان پدرش را خیلی دوست دارد و نمیخواهد آبروی او خدشهدار شود. مخاطب وقتی علاقهٔ وافر بین شهرزاد و پدرش را میبیند به یاد کتاب یک روانشناس اطریشی به نام فروید میافتد؛ که در آن کتاب تحقیقاتی دربارهٔ روابط عاشقانهٔ مجهول و البته پاک و بیشائبهٔ دختر و پدر و همچنین پسر و مادر انجام گرفته است. و سرانجام پیتر در این عشق دست به خودکشی میزند.
محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)
این داستان در شهر بندر بزرگ هامبورگ از شهرهای بزرگ آلمانِ غربی میگذرد. آلمان در دو قرن اخیر پیشرفت چشمگیری در زمینههای علم، حکمت، هنر و فنون داشته است. محمدعلی جمالزاده در جایی میگوید: به شب ایرانی در حقیقت باید گفت شبهای هامبورگ.
داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است)
سبک کتاب
پیشینهٔ کتاب
پیرنگ
شخصیتپردازی
در داستان شب ایرانی جوانهای هامبورگ از دختر و پسر در دانشگاه هستند و اگر کسی این داستان را بخواند تصور میکند جوانان آلمانی همه به این شکل هستند، در صورتی که همین جوانان آلمانی در جنگ جهانی دوم به صورت عجیبی میجنگیدند و فداکاری میکردند و مایهٔ حیرت جهانیان شدند. اگر ر.اعتمادی با هوش و ذکاوت فراوانی که دارد، رمانها و نمایشنامههای نویسندگان آلمانی را که با تحقیق و مطالعات فراوان مینویسند، بخواند، متوجه خواهد شد شاید برخی از جوانان آلمانی اهل عیش و نوش و مصرف مواد مخدر باشند، ولی بسیاری از آنها هم در باطن خود ذخایری از معنویات و عوالم خوب انسانی را دارند که میتوانند برای جوانهانی دنیا نمونههای خوبی باشند. شهرزاد در داستان مدام گریه میکند و اشک میریزد. جمالزاده میگوید: من همهجا با مداد در حاشیهٔ صفحات یادداشت کردهام که «باز گریه، باز اشک». ایرانیها زیاد گریه میکنند بهطوریکه اشعار و داستانهای زیادی دربارهٔ گریه وجود دارد، همهجای دنیا گریه میکنند و اشک میریزند، ولی نه به اندازهٔ ما ایرانیها و اینقدر زیاد که شاعر میگوید: کوچهها گِل گردد و نی روید و نالههای زار آید از آن. فرانسویها هم قصهای دارند که در آن دختری به نام مادلن مانند یک چشمه که روان است، اشکش روان است. ر.اعتمادی با اینکه انشای رمانتیک دارد؛ غالباً احساسات و افکارش ایرانی است.
مخاطبی که اهل تفکر باشد در انتهای داستان از خود میپرسد، شهرزاد که اینقدر پایبست به افکار عارفانه بود؛ چگونه عاشق و دلباختهٔ پیتر شد؟ پسری که مخاطب در طول داستان با او آشنا شده و میداند چشمهایش آبی است، موهایش بور است، لباسهای رنگی میپوشد و فوتبال بازی میکند، ولی از خصوصیات اخلاقی و روحیات او چیزی نمیداند. خوب بود که شخصیت پیتر در راه عشق رشادتی از خود نشان میداد. در اتاق دانشگاه نشستن و کتاب خواندن و جای گرم و نرم که فایدهای ندارد و فقط دختری که ساده و زودباور باشد، در دام عشقی اینچنینی میافتد.
طراحی جلد و تصویرسازی
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند
ویزگیهای مهم کتاب
گزارشی از فروش کتاب
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب
نشستهای خبرساز دربارهٔ کتاب
اظهار نظرها
نقدهای مثبت
ر.اعتمادی فارسی را خوب و درست و دلپذیر مینویسد. به شیوهای که به دل میچسبد. جمالزاده میگوید: نظیر آن را کمتر دیدهام یا بلکه هیچ ندیدهام. سبکی است که جوانان میپسندند و به دل آنها مینشیند. این نوع عبارتها به گوش ایرانیها خوش میآید و چنان است که بر شهپر مرغ سبکبالی سواریم و بر اقلیمهای دلپذیر پریها و حوریان رهسپاریم. این احساسات درون نویسنده هم وجود دارد که چنین زیبا آن را به قلم میآورد، و خالی از تصنع است. در رمانهای رمانتیک فرانسه و آلمان و سایر کشورها عبارتهایی از قبیل عبارتهای ر.اعتمادی بسیار است، که دلنشین و مطلوب هستند.
نقدهای منفی
این انشا کمی ساختگی است. جمالزاده میگوید: به قول فرنگیها رمانتیک و به قول خودمانیها احساساتی به نظر میآید. جوانهای ما آن را میپسندند، ولی در کشورهای خارجه جوانها به دنبال سبک و شیوهٔ نگارش دیگری هستند.
مثالهایی از متن رمان: در یک لحظه همهٔ جادهها، همهٔ راهها، همهٔ شاخهها در چشمانم میشکست و من به سرعت در بستر رگهای پرخون و جوان پیتر رها میشدم.
مثالی دیگر: یک نوع خلوص روستایی صبحهای بهاری در من میتابید.
مثالی دیگر: حس میکردم یک اشعهٔ سرخرنگ، یک حرارت زنده، یک موج ناشناس ولی بسیار لذتبخش از پل دستهای ما به سوی بدنهایمان در حرکت است و هر دو از این حرارت میسوزیم و هزار بار از درون خود به درون دیگری سفر میکنیم و برمیگردیم.
در کشورهای خارجه امروزه نویسندگان تلاش میکنند که این عبارتها را در نگارش خود استفاده نکنند، به عنوان مثال کی دکار رماننویس معروف فرانسوی که بسیاری از رمانهایش به زبانهای دیگر ترجمه شدهاند، یک جملهٔ رمانتیک در داستانهایش وجود ندارد. جمالزاده میگوید: من نمیدانم که خوب است یا خوب نیست، ولی همینقدر میدانم که ذوق و سلیقهٔ انسانها نسبت به مراحل معنوی تکامل مییابد.
در متن شب ایرانی برخی مطالب، البته بیشتر گفتوگوها، از املای عوامانه استفاده شده است، و حتی پیتر که آلمانی است، وقتی با شهرزاد صحبت میکند؛ با املای عوامانه نوشته میشود.
به عنوان مثال در بخشی پیتر به شهرزاد میگوید: آنچه میخواهم به تو بگویم کافی نیس و حس میکنم باید کلمات دیگهای توی این دنیا باشن که بتونن...
نباید نیست را نیس، دیگری را دیگهای، باشند را باشن و بتوانند را بتونن نوشت. استفاده از املای عوامانه در هیچکجای دنیا وجود ندارد، مثلاً در کشور فرانسه زبان محاوره و گفتار بسیار به زبان نوشتار و مکاتبهای نزدیک شده است.