شب ایرانی
شب ایرانی | |
---|---|
نویسنده | رجبعلی اعتمادی |
ناشر | سهند |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۵۱ |
سبک | عاشقانه |
زبان | فارسی |
نوع رسانه | کتاب |
شب ایرانی رمانی است به قلم رجبعلی اعتمادی و زندگی دختری را روایت میکند که برای ادامهٔ تحصیل به خارج از کشور کوچ میکند. این رمان برای نخستینبار در سال۱۳۵۱ توسط انتشارات سهند منتشر شد، انتشارات زریاب هم آن را در سال۱۳۸۰ به چاپ رساند، به سالهای ۱۳۹۵[۱] و ۱۳۹۷[۲] نیز انتشارات شادان رمان را منتشر کرد.
در سالهای دهه ۵۰ خانوادهها دختران خود را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا میفرستادند. دختران بلافاصله بعد از گرفتن دیپلم، عازم اروپا میشدند. در آن سالها نهضت هیپیزم و انواع ایزمها در اروپا شکل گرفته بود و دختران ما در مقابل این افکار دچار خودباختگی میشدند. شهرزاد شخصیت اصلی این داستان است؛ نویسنده از طریق خبری در یک روزنامهٔ آلمانی با او آشنا شد و بهسبب جذابیت این خبر به آلمان سفر کرد و طی صحبتهایی که با دختر داشت؛ طرح رمان در ذهن او نقش بست و حاصل این تلاشها رمانی شد به نام شب ایرانی که تحسین و تشویق محمدعلی جمالزاده را برانگیخت.[۳] این رمان سبکی عاشقانه دارد و داستانِ آن بر اساس واقعیت نگاشته شده است.
"شب ایرانی" در یک نگاه
بارقههای رمان "شب ایرانی"
ر.اعتمادی در یک روزنامهٔ آلمانی به نام "بیلد" که تیراژ بالایی هم داشته، خبری میخواند مبنی بر اینکه یک پسر جوان آلمانی به خاطر یک دختر ایرانی خودکشی کرده است. برایش جالب میشود که چرا یک پسر آلمانی به خاطر یک دختر ایرانی دست به خودکشی میزند.[۳]
"شب ایرانی" در یک بند
شهرزاد یک دختر زیبای ایرانی است که در یک خانوادهٔ سنتی بزرگ شده و روحش سرشار از عرفان و معنویات است. او برای تحصیل به هامبورگ آلمان میرود و در آنجا به چشم جوانان میآید؛ ولی آنها بهمرور درمییابند که شهرزاد دختر بسیار محجوب و باحیایی است. در میانهٔ داستان پسر جوانی به نام "پیتر" شیفته و عاشق شهرزاد میشود و در راه این عشق ماجراهایی برای پیتر و شهرزاد بهوجود میآید.[۴]
"شب ایرانی" معروف شد
در آن زمان خیلی از پدران رمان شب ایرانی را میخریدند و این کتاب را وقتی فرزندانشان به خارجه سفر میکردند، هدیه میدادند.[۳] پدران با دفتر روزنامه تماس میگرفتند و از ر.اعتمادی بهخاطر نوشتن این رمان تشکر میکردند. آنها اظهار میکردند خواندن این نامهها روی دخترانشان تأثیر مثبت داشته و آنها را دگرگون کرده است.[۳]
رمانی که باید خواند
محمدعلی جمالزاده میگوید:
« | شب ایرانی رمانی است که... جوانی آن را نوشته که میخواهد ایرانی باقی بماند و ادعای فرنگیمأبی ندارد. | » |
جمالزاده ضمن تحسین این رمان، نقدی بر این اثر به سال۱۳۵۲ نوشت که در روزنامهٔ اطلاعات بهچاپ رسید:
« | شب ایرانی باید ترجمه شود تا فرهنگ خانوادهٔ ایرانی به اروپا سرایت کند."[۵] | » |
نگاهی عمیقتر به "شب ایرانی"
داستانکها
نامههای پدرانه
نویسندهٔ این رمان وقتی دختر را در آلمان پیدا میکند، متوجه میشود این دختر پدرِ آگاهی دارد که برای دخترش نامه میفرستاده و با پند و اندرزهای خود او را راهنمایی میکرده است. جالب است بدانید نامههایی که در متن کتاب آمده، همان نامههاست.[۳]
سالشمار کتاب
- "'۱۳۵۱"' انتشارات سهند
- "'۱۳۸۰"' انتشارات زریاب
- "'۱۳۹۵"' انتشارات شادان[۱]
- "'۱۳۹۷"' انتشارات شادان[۲]
چند لحظه پیش بالاخره همهٔ تشویشها و نگرانیها و اشکها و زاریها را پشتسر گذاشتم، ساک دستیام را در مشت گرفتم، پس از عبور از سالن ترانزیت و تشریفات معمولی و خستهکننده خودم را به داخل هواپیما انداختم و روی صندلی شماره ب.۱۴ درست کنار پنجره نشستم، و از آنجا دوباره با نگاه خداحافظی به پدر و مادر و برادر و خواهرانم که با شوهرانشان به فرودگاه آمده بودند و عدهای از دوستان تحصیلی که به مشایعتم آمده بودند، خیره شدم.
خلاصهٔ رمان
شب ایرانی داستان یک دختر ایرانی به نام شهرزاد است که در خانوادهای متوسط زندگی میکند و برای ادامهٔ تحصیل به آلمان میرود و در شهر هامبورگ درس میخواند. او سرگرم عشقبازی با یک پسر جوان آلمانی به نام پیتر میشود. شهرزاد به افکار و آداب و رسوم زادگاه خود پایبند است و در عشق به پیتر با رعایت کردن حد و مرز، نجابت خود را حفظ میکند. ولی این افکار در آلمان کهنه شدهاند و پیتر خواهشهای نفسانی زیادی از شهرزاد دارد.[۶] دختر جوان پدرش را خیلی دوست دارد و نمیخواهد آبروی او خدشهدار شود. مخاطب وقتی علاقهٔ وافر بین شهرزاد و پدرش را میبیند به یاد کتاب یک روانشناس اطریشی به نام فروید میافتد؛ که در آن کتاب تحقیقاتی دربارهٔ روابط عاشقانهٔ مجهول و البته پاک و بیشائبهٔ دختر و پدر و همچنین پسر و مادر انجام گرفته است.[۷] و سرانجام پیتر در این عشق دست به خودکشی میزند.
مکان روایت رمان
این داستان در شهر بندر بزرگ هامبورگ از شهرهای بزرگ آلمانِ غربی میگذرد. آلمان در دو قرن اخیر پیشرفت چشمگیری در زمینههای علم، حکمت، هنر و فنون داشته است. محمدعلی جمالزاده میگوید[۷]:
پیرنگ
رمان شب ایرانی، داستانی عاطفی است که نویسنده عشقهای واقعی را در آن روایت میکند؛ عشقی که سرچشمهٔ آن زمزمههای عاشقانهای است که از کودکی در گوش جاری شده. مخاطب پس از خواندن داستان به این نتیجه میرسد که میان عشقهای زمینی و عشقهای آسمانی تفاوت چندانی وجود ندارد؛ بلکه هر دو یکدیگر را کامل میکنند و از هم تفکیک نمیشوند.[۸]
شخصیتپردازی
در داستان شب ایرانی جوانهای هامبورگ از دختر و پسر در دانشگاه هستند و اگر کسی این داستان را بخواند تصور میکند جوانان آلمانی همه به این شکل هستند، در صورتی که همین جوانان آلمانی در جنگ جهانی دوم بهصورت عجیبی میجنگیدند و فداکاری میکردند و مایهٔ حیرت جهانیان شدند. اگر ر.اعتمادی با هوش و ذکاوت فراوانی که دارد، رمانها و نمایشنامههای نویسندگان آلمانی را که با تحقیق و مطالعات فراوان مینویسند، بخواند، متوجه خواهد شد شاید برخی از جوانان آلمانی اهل عیش و نوش و مصرف مواد مخدر باشند، ولی بسیاری از آنها هم در باطن خود ذخایری از معنویات و عوالم خوب انسانی را دارند که میتوانند برای جوانهانی دنیا نمونههای خوبی باشند. شهرزاد در داستان مدام گریه میکند و اشک میریزد. جمالزاده میگوید: "من همهجا با مداد در حاشیهٔ صفحات یادداشت کردهام که «باز گریه، باز اشک»." ایرانیها زیاد گریه میکنند بهطوریکه اشعار و داستانهای زیادی دربارهٔ گریه وجود دارد، همهجای دنیا گریه میکنند و اشک میریزند؛ ولی نه به اندازهٔ ما ایرانیها و اینقدر زیاد که شاعر میگوید: "کوچهها گِل گردد و نی روید و نالههای زار آید از آن." فرانسویها هم قصهای دارند که در آن دختری به نام "مادلن" مانند یک چشمه که روان است، اشکش روان است. ر.اعتمادی بااینکه انشای رمانتیک دارد؛ غالباً احساسات و افکارش ایرانی است.
مخاطبی که اهل تفکر باشد در انتهای داستان از خود میپرسد، شهرزاد که اینقدر پایبست به افکار عارفانه بود؛ چگونه عاشق و دلباختهٔ پیتر شد؟ پسری که مخاطب طی داستان با او آشنا شده و میداند چشمهایش آبی است، موهایش بور است، لباسهای رنگی میپوشد و فوتبال بازی میکند؛ ولی از خصوصیات اخلاقی و روحیات او چیزی نمیداند. خوب بود که شخصیت پیتر در راه عشق رشادتی از خود نشان میداد. در اتاق دانشگاه نشستن و کتابخواندن و جای گرم و نرم که فایدهای ندارد و فقط دختری که ساده و زودباور باشد، در دام عشقی اینچنینی میافتد.
در داستان، یک دختر ایرانی دیگر هم حضور دارد که فرهنگ غربی روی او تأثیر گذاشته و مسخ فرهنگ غرب شده است. نویسنده آن دختر را نقد کرده و در مقابل قهرمان داستان که دختر پاک و شریفی است، قرار میدهد.[۷]
شخصیتهای واقعی
ر.اعتمادی سوژههایش را از زندگی مردم میگیرد و شخصیتی که میسازد، همان شخصیتی است که مردم در زندگی عادی آن را لمس کردهاند و این شخصیتها برای مردم الگو میشود. شهرزادِ شب ایرانی برای بسیاری از دختران ایرانی الگو شد.[۸]
مسئلهٔ اجتماعی
در سالهای دههٔ۵۰ یک مسئلهٔ اجتماعی در ایران به وجود آمده بود؛ خانوادههای ایرانی دخترانشان را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا میفرستادند و دختران هم بعد از گرفتن دیپلم به اروپا میرفتند. در آن سالها نهضت هیپیزم و انواع ایزمها روی کار آمده بود و فضای فرهنگی اروپا آشفته بود. این افکار روی دختران ایرانی تأثیر منفی میگذاشت و آنها در مقابل این افکار خود را میباختند.[۳]
نقدهای مثبت
ر.اعتمادی فارسی را خوب و درست و دلپذیر مینویسد. به شیوهای که به دل میچسبد. جمالزاده میگوید: "نظیر آن را کمتر دیدهام یا بلکه هیچ ندیدهام. سبکی است که جوانان میپسندند و به دل آنها مینشیند. این نوع عبارتها به گوش ایرانیها خوش میآید و چنان است که بر شهپر مرغ سبکبالی سواریم و بر اقلیمهای دلپذیر پریها و حوریان رهسپاریم." این احساسات درون نویسنده هم وجود دارد که چنین زیبا آن را به قلم میآورد، و خالی از تصنع است. در رمانهای رمانتیک فرانسه و آلمان و سایر کشورها عبارتهایی از قبیل عبارتهای ر.اعتمادی بسیار است، که دلنشین و مطلوب هستند.[۷]
نقدهای منفی
این انشا کمی ساختگی است. جمالزاده میگوید:
« | به قول فرنگیها رمانتیک و به قول خودمانیها احساساتی به نظر میآید. جوانهای ما آن را میپسندند، ولی در کشورهای خارجه جوانها به دنبال سبک و شیوهٔ نگارش دیگری هستند. | » |
مثالهایی از متن رمان: در یک لحظه همهٔ جادهها، همهٔ راهها، همهٔ شاخهها در چشمانم میشکست و من به سرعت در بستر رگهای پرخون و جوان پیتر رها میشدم.
مثالی دیگر: یک نوع خلوص روستایی صبحهای بهاری در من میتابید.
مثالی دیگر: حس میکردم یک اشعهٔ سرخرنگ، یک حرارت زنده، یک موج ناشناس ولی بسیار لذتبخش از پل دستهای ما به سوی بدنهایمان در حرکت است و هر دو از این حرارت میسوزیم و هزار بار از درون خود به درون دیگری سفر میکنیم و برمیگردیم.
در کشورهای خارجه امروزه نویسندگان تلاش میکنند که این عبارتها را در نگارش خود استفاده نکنند، به عنوان مثال "کی دکار" رماننویس معروف فرانسوی که بسیاری از رمانهایش به زبانهای دیگر ترجمه شدهاند، یک جملهٔ رمانتیک در داستانهایش وجود ندارد. جمالزاده میگوید: "من نمیدانم که خوب است یا خوب نیست، ولی همینقدر میدانم که ذوق و سلیقهٔ انسانها نسبت به مراحل معنوی تکامل مییابد."
در متن شب ایرانی برخی مطالب، البته بیشتر گفتوگوها، از املای عوامانه استفاده شده است، و حتی پیتر که آلمانی است، وقتی با شهرزاد صحبت میکند؛ با املای عوامانه نوشته میشود.
به عنوان مثال در بخشی پیتر به شهرزاد میگوید: "آنچه میخواهم به تو بگویم کافی نیس و حس میکنم باید کلمات دیگهای توی این دنیا باشن که بتونن..."
نباید نیست را نیس، دیگری را دیگهای، باشند را باشن و بتوانند را بتونن نوشت. استفاده از املای عوامانه در هیچکجای دنیا وجود ندارد، مثلاً در کشور فرانسه زبان محاوره و گفتار بسیار به زبان نوشتار و مکاتبهای نزدیک شده است.[۷]
دیدگاه اهالی ادبیات
مقدمهٔ محمدعلی جمالزاده بر رمان
کتاب شب ایرانی را باحوصله و شوق، از سر تا آخر خواندم. اعتمادی مرد خوشذوق و بسیار خوشقلمی است و نوشتهاش به طبع و ذوق جوانان ایرانی میچسبد و بلاشک هریک از کتابهای ایشان مکرر به چاپ میرسد.
در جایی که بهترین کتابهای من فقط دو سه هزار جلد به چاپ میرسد باور میکنم که کتابهای اعتمادی در تیراژ ده چندین برابر به فروش رود. واقعاً جای خوشوقتی است که در مملکت ما، که مردم زیاد علاقهمند به خواندن نیستند (حتی آنهایی هم که سوادی دارند و میتوانند کتاب و روزنامه و مجله بخوانند) لااقل از نوشتهٔ یکی دو سه تن نویسنده خوششان بیاید و مشتاق باشند که کتابهای آنها را بخوانند.
این نویسنده واقعاً فارسی را خوب و درست و دلپذیر مینویسد و طرز و شیوهٔ مخصوصی دارد که سخت به دل میچسبد و نظیر آن را من کمتر دیدهام (یا بلکه هیچ ندیدهام) و طرز و سبکی است که به دل جوانان مینشیند و پسند خاطر آنهاست و من نیز که دیگر از جوانی مراحل دور افتادهام و دریغا جوانی، دریغا جوانی میگویم از آن طرز نگارش لذت میبرم و یقین دارم که بسیاری از هموطنان هم لذت میبرند.
در هر صورت شب ایرانی (در حقیقت باید گفت شبهای هامبورگ) رمانی است به زبان فارسی به قلم یک ایرانی که معلوم است عوالم ایرانی را خوش میدارد و روح عرفانی و شاعرانه دارد و دوستدار آب و خاک ایران و هر آنچه واقعاً ایرانی است میباشد و آثارش شایستهٔ ترجمه به زبانهای فرنگی. هرچند که رمانهایی هم که تاکنون نوشته است اگر به زبانهای فرنگی به ترجمه برسد طالب خواهد داشت و فرنگیها خواهند دید یک ایرانی که ادعای فرنگیمآبی ندارد و ایرانی باقی مانده است و با فرنگیها و طرز فکر و انشای آنها میانهای ندارد چگونه میاندیشد و چگونه مینویسد و چگونه احساس میکند و چگونه دربارهٔ امور دنیا داوری میکند. [۹]
دیدگاه مادری که کتاب را خوانده و برای فرزندش هم آن را خریده است
دستفروشی مشغول فروختن کتاب بوده است، زنی از ماشین پیاده شده و از دستفروش پرسیده: «کتابهایی را که میخواستم برایم آوردی؟» دستفروش از توی ساک چند کتاب دستِدوم درآورده و به زن داده است. زن پرسیده: «پس "شب ایرانی" کجاست؟» دستفروش جواب داده: «این کتاب قیمتش گرانتر شده است.» و زن گفته: «اشکال ندارد، شب ایرانی را هم میخواهم.»
سپس خبرنگاری از راه رسیده و از زن پرسیده است: «آیا این کتابها را خودتان میخوانید؟»
زن پاسخ داده: «نه برای دخترم میخرم.»
«آیا فکر نمیکنید مطالعهٔ این کتابها برای دختر شما ضرر داشته باشد؟»
«نه آقا. خودم هم وقتی پانزده یا شانزده ساله بودم همین کتابها را خواندهام. شوهرم هم وقتی دانشجو بوده این کتابها را خوانده. دخترم هم که شانزده سال دارد این کتابها را میخواند، لذت میبرد و وقتش پر میشود. بهتر از این است که فیلمهای مبتذل نگاه کند یا بیرون از خانه برود.»[۱۰]
پیروی از داستاننویسان بزرگ
ر.اعتمادی به پیروی از داستاننویسان بزرگی همچون ارنست همینگوی که برای نوشتن رمان «زنگها برای که به صدا در میآیند» در جنگهای اسپانیا شرکت کرد و جک لندن که برای نوشتن رمان «سپید دندان» به قطب جنوب سفر کرد؛ برای نگارش شب ایرانی به آلمان سفر کرد و به منظور شناختن قهرمان اصلی این داستان دست به تحقیق زد.[۸]
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند
در سال۱۳۵۱ که انتشارات سهند این کتاب را با جلد آبی و در اندازهٔ جیبی چاپ کرده بود، ۳۷۴ صفحه داشت.[۱۱]
انتشارات شادان، شب ایرانی را با تصویر ماه بر روی جلد و در ۳۳۶ صفحه به چاپ رساند.[۱۲]
این رمان تاکنون بیش از پانصدتاششصد هزار نسخه چاپ شده است.[۸]
ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند:
- انتشارات سهند
- انتشارات زریاب
- انتشارات شادان
طرح جلد
نخستین طرح جلد این رمان به رنگ آبی است که مربوط به انتشارات سهند است. انتشارات زریاب بر روی جلد رمان تصویر دختری را حک کرده است. انتشارات شادان نیز تصویر ماه را بر رو جلد کتاب حک کرده است.
منبعشناسی (پایاننامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)
- «فهرست کتابهای منتشرشده»، مجلهٔ کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شمارهٔ۵۲ و ۵۳، سال۱۳۸۰
- «جمالزاده نگاهش به ایران است»، روزنامهٔ اطلاعات، شمارهٔ۱۵۱۱۹، سال۱۳۵۵
نوا، نما و نگاه
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «شب ایرانی».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ «شب ایرانی».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ «گفتوگو با تأثیرگذارترین چهره ادبیات پرمخاطب ایران».
- ↑ «معرفی آثار».
- ↑ «حافظ، سعدی و فردوسی هم عامهپسند هستند.».
- ↑ «فهرست کتابهای منتشرشده». کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش. ۵۲ و ۵۳.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ «جمالزاده نگاهش به ایران است». اطلاعات (تهران)، ش. ۱۵۱۱۹.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ «شب ایرانی».
- ↑ اعتمادی، شب ایرانی.
- ↑ «نگاه تازهای به بازار کتاب در ایران». گردون (تهران)، ش. ۱۲.
- ↑ «شب ایرانی».
- ↑ «شب ایرانی».
منابع
- اعتمادی، مهدی (۱۳۸۲). شب ایرانی. تهران: زریاب. شابک ISBN ۹۶۴-۶۳۳۹-۶۰-۳ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: invalid character (کمک). - «فهرست کتابهای منتشر شده». کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش. ۵۲ و ۵۳ (۱۳۸۰).
- «جمالزاده نگاهش به ایران است». اطلاعات (تهران)، ش. ۱۵۱۱۹ (۱۳۵۵).
- «نگاه تازهای به بازار کتاب در ایران». گردون (تهران)، ش. ۱۲ (۱۳۷۹).
پیوند به بیرون
- «گفتوگو با تأثیرگذارترین چهره ادبیات پرمخاطب ایران». سایت ایرانآرت، ۱۴آذر۱۳۹۶.
- بهمن رحیمی. «معرفی آثار».
- «شب ایرانی».
- «حافظ، سعدی و فردوسی هم عامهپسند هستند». پایگاه خبری تحلیلی انتخاب.
- «شب ایرانی». سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملّی ایران.
- «شب ایرانی». شهر کتاب آنلاین.
- «شب ایرانی». سایت فروشگاه اینترنتی آیکتاب. بازبینیشده در ۱۴شهریور۱۳۹۸.
- «شب ایرانی». سایت انتشارات شادان. بازبینیشده در ۱۴شهریور۱۳۹۸.