عاشقی به سبک ون‌گوگ: تفاوت میان نسخه‌ها

V.izadbin (بحث | مشارکت‌ها)
V.izadbin (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
== جلسات نقد و بررسی مهم درباره کتاب ==
== جلسات نقد و بررسی مهم درباره کتاب ==


* جلسه نقد و بررسی کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ در ترنجستان سروش در ۱۳۹۸. این جلسه در دومین نشست از سلسله نشست‌های نقد و بررسی کتاب‌های برگزیده جوایز ادبی با عنوان «طعم کتاب» با حضور نویسنده کتاب، محمدقائم خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی و احمد توانایی؛ کارشناس کتاب و دیگر علاقه‌مندان  برگزار شد.<ref>[https://www.isna.ir/news/98100403311/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B4%D8%AF ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» نقد شد»]. خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا». ۴ دی ۱۳۹۸</ref>
* جلسه نقد و بررسی کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ در ترنجستان سروش در ۱۳۹۸. این جلسه در دومین نشست از سلسله نشست‌های نقد و بررسی کتاب‌های برگزیده جوایز ادبی با عنوان «طعم کتاب» با حضور نویسنده کتاب، محمدقائم خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی و احمد توانایی؛ کارشناس کتاب و دیگر علاقه‌مندان  برگزار شد.<ref name=":6" />
* نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‎گوگ» توسط نشر شهرستان ادب در ۱۳۹۳. این نشست در فرهنگ‎سرای انقلاب با حضور دکتر عبداللهیان، جواد افهمی، حمید باباوند و کتاب‌خوانی سینا رازانی بازیگر تئاتر و سینما برگزار شد. <ref name=":4" />
* نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‎گوگ» توسط نشر شهرستان ادب در ۱۳۹۳. این نشست در فرهنگ‎سرای انقلاب با حضور دکتر عبداللهیان، جواد افهمی، حمید باباوند و کتاب‌خوانی سینا رازانی بازیگر تئاتر و سینما برگزار شد. <ref name=":4" />


خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
'''رمان با رویکرد تاریخی'''
'''رمان با رویکرد تاریخی'''


این داستان را می‌­توان همان داستان همیشگی عشق پسر ندار به دختر دارا با کمی از مایه‌های تاریخ و روشنفکری دید. آنچه نقش قلاب را برای خوانده ایفا می‌کند حضور استعاری روشنفکر عهد پهلوی دوم است. حضور در سگ‌دانی و تحمل هم‌نشینی با سگ برای به دست آوردن دل دختری از طبقه مرفه که ترک وطن کرده تا به رفاه بیشتر از آن‌چه داشته برسد، حامل معنایی عمیق است. در واقع نماد روشنفکری در داستان حاکی از نگاه غیرمنطقی و دور از انسانیت طبقه‌ حاکم به جماعت روشنفکر و هنرمند است.
{{گفتاورد تزیینی|text=این داستان را می‌­توان همان داستان همیشگی عشق پسر ندار به دختر دارا با کمی از مایه‌های تاریخ و روشنفکری دید. آنچه نقش قلاب را برای خوانده ایفا می‌کند حضور استعاری روشنفکر عهد پهلوی دوم است. حضور در سگ‌دانی و تحمل هم‌نشینی با سگ برای به دست آوردن دل دختری از طبقه مرفه که ترک وطن کرده تا به رفاه بیشتر از آن‌چه داشته برسد، حامل معنایی عمیق است. در واقع نماد روشنفکری در داستان حاکی از نگاه غیرمنطقی و دور از انسانیت طبقه‌ حاکم به جماعت روشنفکر و هنرمند است.


نویسنده یک گستره تاریخی در بستر زمان از بعد از مظفرالدین شاه قاجار تا محمدرضا پهلوی را برای روایتش برگزیده است. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» بیش از آن‌که رمانی تاریخی باشد رمان با رویکرد تاریخی است. در واقع در بستر داستانی عاشقانه به تحول جامعه ایران و در رحم جامعه ایران به قهرمان داستان اشاره شده است. <ref name=":7" />
نویسنده یک گستره تاریخی در بستر زمان از بعد از مظفرالدین شاه قاجار تا محمدرضا پهلوی را برای روایتش برگزیده است. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» بیش از آن‌که رمانی تاریخی باشد رمان با رویکرد تاریخی است. در واقع در بستر داستانی عاشقانه به تحول جامعه ایران و در رحم جامعه ایران به قهرمان داستان اشاره شده است.}}
 
<ref name=":7" />


'''روایت رابطه طبقه روشنفکر و طبقه حاکم'''
'''روایت رابطه طبقه روشنفکر و طبقه حاکم'''


برای ایجاد عمق و بعد در کلیت داستان نشانه‌های بسیاری در کتاب و شخصیت‌ها قرار داده شده مثلا شخصیت البرز پایی معلول دارد و نقصی ظاهری که حکایت از نقصی باطنی است که می‌تواند همان عدم ادراک دقیق و عدم آگاهی به موقعیتش باشد. او علیل است که نمی‌فهمد نشستن در سگ‌دانی و پناه گرفتن در پس یک سگ برای کشف فساد اخلاقی یک نظامی بلندمرتبه رژیم حاکم، خود عملی غیرانسانی است. اتفاقاً این بخش‌های کتاب را می‌توان از منظری ناتورالیستی دید که در عمق صحنه نظرگاهی برای نگریستن به رابطه طبقه‌ حاکم و طبقه‌ روشنفکر است. البرز آن‌قدر در آن سگ‌دانی مانده که می‌گوید «دلم مثل دل سگ می‌زند!».<ref name=":7" />
{{گفتاورد تزیینی|text=برای ایجاد عمق و بعد در کلیت داستان نشانه‌های بسیاری در کتاب و شخصیت‌ها قرار داده شده مثلا شخصیت البرز پایی معلول دارد و نقصی ظاهری که حکایت از نقصی باطنی است که می‌تواند همان عدم ادراک دقیق و عدم آگاهی به موقعیتش باشد. او علیل است که نمی‌فهمد نشستن در سگ‌دانی و پناه گرفتن در پس یک سگ برای کشف فساد اخلاقی یک نظامی بلندمرتبه رژیم حاکم، خود عملی غیرانسانی است. اتفاقاً این بخش‌های کتاب را می‌توان از منظری ناتورالیستی دید که در عمق صحنه نظرگاهی برای نگریستن به رابطه طبقه‌ حاکم و طبقه‌ روشنفکر است. البرز آن‌قدر در آن سگ‌دانی مانده که می‌گوید «دلم مثل دل سگ می‌زند!}}
 
<ref name=":7" />


=== احمد توانایی؛ نویسنده و کارشناس کتاب ===
=== احمد توانایی؛ نویسنده و کارشناس کتاب ===
'''کتاب را نمی‌توان به دانشجویان توصیه کرد'''
'''کتاب را نمی‌توان به دانشجویان توصیه کرد'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=ما با یک کتاب نسبتاً توانمند در قلم، توصیفات و تصاویر روبه‌رو هستیم که به خوبی از پس ترسیم زوایای مختلف برآمده است. برخی از تعابیر و اصطلاحات در تصویرگری‌ها باعث شده که به راحتی نتوان کتاب را به نوجوانان و اطرافیان معرفی کرد. نویسنده به هر دلیلی نمی‌تواند خیلی از صحنه‌های ضدارزشی را توصیف کند؛ اما زمانی که موضوع روایت تاریخی است، این آزادی را احساس کرده و شخصیت‌های مطرح‌شده مقصر می‌شوند. بخشی از آن توصیفات برای جلب مخاطب است و نگران از دست دادن قشری از آن‌هاست. برای مثال تعابیری که برای زن بیوه و شراب استفاده می‌شود، قابل درک نیست. نویسنده می‌توانست بدون استفاده از این تعابیر داستان را روایت کند. این کتاب را حتی به دانشجویان نیز نمی‌توان توصیه کرد.}}
ما با یک کتاب نسبتاً توانمند در قلم، توصیفات و تصاویر روبه‌رو هستیم که به خوبی از پس ترسیم زوایای مختلف برآمده است. برخی از تعابیر و اصطلاحات در تصویرگری‌ها باعث شده که به راحتی نتوان کتاب را به نوجوانان و اطرافیان معرفی کرد. نویسنده به هر دلیلی نمی‌تواند خیلی از صحنه‌های ضدارزشی را توصیف کند؛ اما زمانی که موضوع روایت تاریخی است، این آزادی را احساس کرده و شخصیت‌های مطرح‌شده مقصر می‌شوند. بخشی از آن توصیفات برای جلب مخاطب است و نگران از دست دادن قشری از آن‌هاست. برای مثال تعابیری که برای زن بیوه و شراب استفاده می‌شود، قابل درک نیست. نویسنده می‌توانست بدون استفاده از این تعابیر داستان را روایت کند. این کتاب را حتی به دانشجویان نیز نمی‌توان توصیه کرد.[13]
<ref name=":6" />


'''تکرار برخی تعابیر'''
'''تکرار برخی تعابیر'''


تکرار برخی تعابیر دور از توانایی نویسنده است؛ برای مثال برای القای ترس، ده تا دوازده بار از عبارت «دلم مثل سگ می‌لرزد!» استفاده شده است. این تکرار باعث عادی شدن این ترس می‌شود.[14]
{{گفتاورد تزیینی|text=تکرار برخی تعابیر دور از توانایی نویسنده است؛ برای مثال برای القای ترس، ده تا دوازده بار از عبارت «دلم مثل سگ می‌لرزد!» استفاده شده است. این تکرار باعث عادی شدن این ترس می‌شود.}}
 


'''محمد قائم­خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی'''
<ref name=":6" />


=== محمد قائم­خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی ===
'''نثر در خدمت روایت داستان'''
'''نثر در خدمت روایت داستان'''