عاشقی به سبک ون‌گوگ

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
عاشقی به سبک ون‌گوگ
نویسندهمحمدرضا شرفی‌خبوشان
ناشرشهرستان ادب
تاریخ نشر۱۳۹۳
تعداد چاپپنجم ۱۳۹۸
شابک۹۷۸۶۰۰۶۸۹۰۶۱
تعداد صفحات۲۱۲
موضوعرمان، انقلاب اسلامی
زبانفارسی
قطعرقعی
طراح جلدمجید کاشانی
نوع جلدشومیز

«عاشقی به سبک ون‌گوگ» رمانی است که به قلم محمدرضا شرفی‌خبوشان نگاشته شده است. این کتاب داستان عاشقیِ پسر جوانی با سرگذشتی رازآلود را در روزهای اوج انقلاب روایت می‌کند. شخصیتی که با کنار هم قرار دادن رویدادها، شخصیت‌ها و اتفاق‌ها، سعی در کامل کردن تکه گمشده‌ای از پازل زندگی خود را دارد. این اثر در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.

*****

رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»  در واقع تصویری از فضای روشنفکری عصر پهلوی است که به ماجرایی عاشقانه گره خورده است. شخصیت اصلی این رمان، جوانی به نام «البرز» است که با یک پای لنگ، همراه مادر و پدری لال و برادر بزرگ‌ترش در خانه تیمسار «خسروخانی» از ارتشی‌های بانفوذ رژیم شاهنشاهی خدمت می‌کنند. البرز، هم‌بازی نازلی دختر تیمسار است و او برای به دست آوردن دل این دختر به هر کاری تن می‌دهد. حسی رقیقی که کم‌کم در خیالش آن را عشق می‌پندارد در البرز نسبت به نازلی شکل می‌گیرد.

سال‌ها می‌گذرد و البرز و نازلی هر دو نقاش می‌شوند. نازلی با کس دیگری ازدواج می‌کند و زندگی‌اش به شکست می‌انجامد. تیمسار، دختر و همسرش را به آمریکا می‌فرستد. نازلی که به این رفتار پدرش مشکوک است، از البرز می‌خواهد که علت این رفتار پدرش را پیدا کند. او می‌خواهد بداند در آن باغ قدیمی چه خبر است. تیمسار و دوستانش برای سرکوب کردن مبارزات و انقلابیون در حال اجرای برنامه حذف فیزیکی مبارزان و انداختن آن­‌ها در چاه بزرگی در باغ قدیمی است. البرز در خلال صحبت‌های تیمسار متوجه می‌شود که فرزند واقعی کسانی که کنار آن‌ها بزرگ شده، نیست. او دچار بحران هویت می‌شود و به دنبال آن کسی می‌رود که او را بنا به درخواست تیمسار و همسرش که بچه‌دار نمی‌شده‌اند، به تهران آورده است. ماجرای دیگری از این‌جا شکل می‌گیرد.

این کتاب، رمانی هیجان‌انگیز است که در چهار فصل با پرداختی هنرمندانه، ذهن یک نقاش معلول را واکاوی می‌کند.

خلاصه اثر

رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»  در چهار فصل نوشته شده و تمام داستان‌ها از زاویه دید «البرز» که به طور اتفاقی در جریان ماجرا قرار گرفته، در حال روایت است.[۱]

در فصل نخست؛ شیدایی در سگ‌دانی، آغاز راه عاشقی شخصیت اول این کتاب است.[۲] از آغاز تا پایان فصل اول این اثر، ما با یک عاشق درونگرا روبه‌رو می‌شویم و جریان سیال ذهن او در طول داستان، جاری است. البرز مرد عاشق‌پیشه‌ این رمان از داخل یک سگ‌دانی در حال روایت ماموریتش برای نازلی است، دختری که دیوانه‌وار او را دوست دارد. از همان‌جا حوادث انقلاب و سرکوب مبارزات مردمی علیه نظام پهلوی را روایت می‌کند.[۳]

در فصل دوم با عنوان «هوایت را نفس می‌کشم» البرز وارد اتاق نازلی می‌شود، خود را غرق در هوایی می‌کند که معشوقه‌اش در آن نفس کشیده و همه چیز برای او در این اتاق، وجود نازلی را تداعی می‌کند. در این فصل، نویسنده در خلال ماجرای تیمسار و طرح حذف فیزیکی مخالفان سلطنت، مسئله هویت البرز را مطرح می‌کند و با این ابهام، شخصیت اصلی داستان وارد یک چالش اساسی بر سر یافتن هویت خود می‌شود.

فصل سوم که نویسنده نام آن را «پوست از من بردار» قرار داده، جایی است که البرز برای شناخت پیشینه و هویت خود سفر می‌کند. او سراغ کسی می‌رود که او را به تیمسار خسروخانی تحویل داده است. تیمسار هم وقتی دیده پسر یک پایش کوتاه‌تر از دیگری است، او را پس زده و با تقبل خرج زندگی‌اش او را به خانواده خدمتکار باغش سپرده است.

در فصل پایانی این رمان با عنوان «پوست کندن از نقاش» نویسنده، ساختار روایت را تغییر داده و از زاویه‌ای دیگر همه آن گذشته را که البرز دنبال کشف آن بوده در قالب حوادثی که منجر به مرگ پدر و مادرش و زنده ماندن او و رسیدنش به دست دوست تیمسار، را در فضایی روستایی و دقیق به تصویر کشیده است.[۴]

چشم‌گیرترین فصل کتاب، فصل آخر است. آن‌جا که باهوز به آرزویش می‌رسد، دانای کل می‌شود و خودش را روایت می‌کند. در فصل آخر، خواننده تمام ظلمی را که به مردم پابرهنه از سوی رژیم‌های شاهنشاهی وارد شده، با تمام وجود لمس می‌کند.

در حقیقت فصل آخر روایتی از اتفاقاتی است که بر سر مردم شمال خراسان آمده و به جریانات مشروطه و ظلم بر دختران قوچان بر اثر فشار حکومت اشاره دارد.[۲]

به طور کلی در این رمان نویسنده دو محور را مورد توجه قرار داده که اولی با حضور شخصیت اصلی داستان، یعنی البرز پیش می‌رود. این قصه، ماجرای عشق به نازلی و بعد هم مخفی شدن برای فهمیدن ماجرایی است که در باغ در حال وقوع است. محور دوم اما مربوط به اتفاقاتی است که توسط تیمسار و دوستانش و عبدالله، برادر بزرگ‌تر البرز که وارد نظام شده در حال رخ دادن است.[۱]

از جمله شخصیت‌هایی که در این رمان، بار معنایی و ماجرایی برایشان در نظر گرفته شده است می‌توان به البرز، نازلی، بابا کلیم، تیمسار خسروخانی و عبدالله اشاره کرد. هر کدام از این شخصیت­ ها با فراز و نشیب‌های پرداختی از سوی نویسنده، به عنوان نقش‌آفرینان اصلی این قصه شناخته می‌شوند. در میان اینان، با کمی اغماض می‌توان گفت که شخصیت البرز به لحاظ حجم حضورش در داستان که منجر به ظهور خصوصیات و ظرفیت‌هایش شده، همچنین شخصیت باباکلیم پدر خانواده‌ای است که به عنوان خدمتکار در باغ تیمسار خسروخانی کار می‌کنند. او البرز را نیز بزرگ کرده‌ است. با در نظر گرفتن محدودیت‌های این شخصیت که لال است و به واسطه تصاویری که از او در مقابل کنش‌های داستان ارائه شده، ماندگاری بیش‌تری در ذهن خواننده نسبت به دیگر حاضران در این قصه و ماجرا دارند.[۴]

مدت زمان نگارش

نویسنده در بین سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ درگیر نگارش این اثر بوده است. این اثر نهایتاً پس از سه سال، در سال ۱۳۹۳ به چاپ رسید. اخذ مجوز انتشار کتاب نیز حدود دو سال به طول انجامیده است.[۵]

داستان انتشار کتاب

ایده «عاشقی به سبک ون‌گوگ» هم بر مبنای نگاه و نگرش خود نویسنده به فضای فکری روشنفکری پیش از انقلاب بوده است. او می­خواسته است تا رمانش زبان، مشغولیت‌های ذهنی و همفکری هنرمندان پیش از انقلاب را نشان بدهد. آن چیزی که روشنفکران پیش از انقلاب بسیار زیاد دچارش بودند، یک بحث هویتی بود.

روشنفکران به دنبال هویت خودشان بودند و دوست داشتند که جهان هویتی را دریابند، اما در نهایت سردگم شدند. این عدم از شناخت هویت خودشان که چه هستند و چه می‌خواهند باشند و نقش آن‌ها در جامعه چیست و جامعه به چه سمتی حرکت می‌کند؛ همگی سؤالاتی بودند که روشنفکر پیش از انقلاب برای آن پاسخ دقیقی نداشت. همین موضوعات خیلی مهم باعث شکل‌گیری ایده نمایش زندگی یک نقاش عاشق در ذهن نویسنده شده است.[۶]

طرح جلد

طرح روی جلد کتاب توسط مجید کاشانی خلق شده است. به تبع نام رمان که اشاره دارد به خود ون‌گوگ؛ طرح جلد هم همین­‌طور می­‌باشد. ون‌گوگ در یکی از بحران‌های زندگی خود گوشش را می‌برد و این طرح گوشی که روی جد کتاب است اشاره به بخشی از زندگی ون‌گوگ دارد.[۶]

نقد اثر

هجرت شخصیت داستان از سرنوشت نکبت بار به روشنایی

«عاشقی به سبک ون‌گوگ» سرگذشت آدمی است که این آدم از این شرایط نکبت‌بار آرام سر برمی‌آورد و رو به روشنایی پایان داستان می‌گذارد؟ چه می‌شود که او کم‌کم به کندوکاو در هویتش می‌پردازد و به کشف خود می‌پردازد. داستان این فرآیند را به خوبی نشان داده است. داستان البرز در این رمان داستان شخصیتی‌ست که از پی هویت‌جویی در نهایت به هویت‌یابی ختم می‌شود.

مخاطبان داستان در پایان قصه با این گزاره مواجه خواهد شد که آدم عصر پهلوی، به نام مدرن شدن، اتفاقا مسخ شده است. لایه‌های روبنایی مدرنیسم بدون توجه به زیربنای معرفت‌شناختی آن در ایران پیاده شد و در نتیجه این فقدان معرفتی آنچه برای ایران و ایرانی مدن رخ داده بحران هویت عمیق و دامنه‌دار بود که به مسخ منجر شد. در واقع از یک معضل کوچک به معضلی عمیق‌تر کوچ کرده است.

در این رمان نثر بالغ و در عین‌حال شاعرانه‌ در خدمت همین معنا و تحول شخصیت است. عاشقانه رخ داده و تصویر شده در کتاب بسیار آرام است اما در عین‌حال فراز و فرود داستان را دچار نقص نکرده است.[۷]

وجود سبک ناتورالیستی و رئالیستی در اثر

علی‌رغم اینکه سبک کتاب سبکی ناتورالیستی و رئالیستی است، اما نثر خواننده را به سمت آن‌ها نمی‌کشاند. هویت‌جویی شخصیت اول این داستان –البرز- دو وجه دارد: یکی به صورت سیال در تمام داستان رخ می‌دهد؛ همان‌گونه که همه‌ افراد عادی این نوع هویت‌جویی را دارند. وجه دیگری از هویت‌‎جویی شخصیت البرز نیز در این رمان دیده می­شود: در اثر اتفاقی او متوجه می‌شود که شخصیتش همانی نبوده که می‌دانسته است. در این جاست که تلنگری به البرز می‌خورد و مسیر تعالی وی از مسیر عشق زمینی جدا می‌شود. تمامی وقایع داستان، با غلبۀ نثر در این رمان در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. می‌‌توان گفت قدرت و پختگی نثر بر روی داستان سایه انداخته است و خواننده را از سایر ارکان داستان غافل می‌کند.

در این رمان، سبک ناتورالیستی در نثر رمان وجود دارد ولی توصیف جامعه به سمت رئالیستی سوق پیدا می‌کند. منظور از سبک ناتورالیستی، سبکی است که انسان را در حد یک موجود طبیعی پایین می‌آورد و از آن به عنوان موجودی سرشار از نیازهای طبیعی و زمینی به تصویر می‌کشد. البته این به این معنا نیست که در این سبک هیچ ارزشی برای انسان قائل نیستند. با اینکه فضای این داستان ناتورالیستی است اما در زمینۀ نثری که به کار می‌برد تا حد زیادی می‌توان گفت از نثر مرسوم این سبک پیروی نکرده است و بنابراین می‌توان ادعا کرد که نثری جدید است.[۸]

شخصیت‌پردازی بدون حاشیه

شخصیت‌های این داستان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی شخصیت‌هایی که بسیار کارآمد هستند و خوب پردازش شده‌اند اما مستقل‌اند. این شخصیت‌ها در فضایی بیرون از فضای داستان شکل‌ گرفته، تکوین یافته‌اند و بعد در بطن روایت، داستان را پیش می‌برند. شخصیت‌پردازی دیگری هم هست که تمام ابزار به کار گرفته شده برای پردازش شخصیت، درست در مسیر داستان پیش می‌رود. شخصیت‌پردازی، فضاسازی و گره‌افکنی بدون هیچ‌گونه حاشیه رفتن در مسیر داستان است و نشان از هنر و توانایی نویسنده دارد.[۸]

فصل پایانی رمان، منفک از فصول دیگر

در خصوص فصل پایانی رمان، باید گفت که قدرت نثر آن خیلی بهتر از فصل‌های پیش از آن است. تنها نکته‌ای که باید اشاره کرد این است که به دلیل جداشدن ناگهانی این فصل از سایر فصل‌ها و تنها ارتباطی که در پاراگراف آخر به مخاطب داده می‌شود تا وی ارتباط میان این فصل‌ها و سایر فصل‌های دیگر را متوجه شود. انگار این فصل در خلا رخ می‌دهد و جدا از سایر بخش‌ها است. حلقه‌ای که قرار بوده است، از لحاظ متنی و محتوایی فصل آخر را به سایر فصول مرتبط کند، وجود ندارد. درواقع مخاطب تا قبل از پاراگراف آخر، در ابهام به سر می‌برد. این مشکل با جابه‌جایی فصول ممکن است حل شود؛ با این تفاوت که ضرب پایانی کتاب را از آن می‌گیرد. به نظر می‌رسد این ارتباط مهم‌ترین مشکل ساختاری و فنی این کتاب را تشکیل می‌دهد. نقش اصلی راوی در رمان مدرن، قضاوت کردن است و این ویژگی را در عاشقی به سبک ون‌گوگ به خوبی می‌توان دید.[۸]

محمدرضا شرفی‌خبوشان، نویسنده اثر

درباره نویسنده

محمدرضا شرفی‌خبوشان، متولد ۲۰ مهر سال  ۱۳۵۷ در تهران است. او کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد و علاوه بر نویسندگی و شاعری، مدرس زبان و ادبیات فارسی هم است.

آثار

مجموعه داستان

  • بالای سر آب‌ها.

رمان

  • بی‌کتابی؛
  • موهای تو خانه ماهی‌هاست؛
  • یحیی و یا کریم.

شعر

  • از واژه‌ها ته؛
  • طعم خوش واژه‌ها و یادداشت‌های بی‌اهمیت یک شاعر شهرنشین؛
  • نامت را بگذار وسط این شعر.[۹]

جوایز

پوستر جلسه نقد کتاب در ترنجستان سروش. تهران. ۳ دی ۱۳۹۸

نظر نویسنده درباره اثر

مخاطب اثر

مخاطب «عاشقی به سبک ون‌گوگ» بزرگسالان هستند. رمان به خاطر فضای فکری و نوع دیدگاهی که تولید می‌کند و سوالاتی که فرد بزرگسال با خواندن آن اثر با آن مواجهه می‌شود، مخاطب خاص خودش را دارد. پس نمی‌توانیم به نوجوان بگوییم که کتاب بزرگسال بخوان.[۶]

کتاب داستان است یا رمان

در این که تاریخ خودش شکلی روایی دارد و بخواهیم به شکلی تاریخ را زیرمجموعه داستان به حساب بیاوریم این محلی برای گفت‌وگوست. به نظرم تا حدودی می‌توان با تسامح بگوییم که تاریخ هم نوعی نقل هست.  اما اینجا سخن از رمان است؛ یک اثر خلاق که بن مایه‌های خودش را از تاریخ می‌گیرد.  [۱۰]

اشاره به فشل بودن ساختار کشور

غیر از این‌که لنگان بودن شخصیت اول کتاب اشاره به همان فشل بودن و ساختار ناقص کشور هم دارد، می‌تواند ما را ارجاع بدهد به لنگ زدن بخش زیادی از روشنفکران در عدم دریافتشان از آن چیزی که در کشور رخ می‌دهد. این جا ماندن و این عدم همراهی و هماهنگی خب در بخش وسیعی از روشنفکران دیده می‌شد. ما در بدنه انقلاب روشنفکرانی داشتیم از طیف‌های مختلف؛ اما غالب این حرکت را مردم تشکیل می‌دادند. بنابراین عاشقی به سبک ون گوگ، نقد روشنفکری پیش از انقلاب است.[۱۰]

خودشناسی مقدمه‌ای بر یک حرکت جمعی

عشق البرز به نازلی، بخش پررنگی از کتاب را تشکیل می‌دهد. به هر حال عشق یک مقوله درونی و حسی است؛ و می‌تواند به نوعی سرآغاز رسیدن به یک تحول عظیم باشد. هر چند این عشق، یک‌طرفه باشد. این کاری است که البرز انجام داده و قرار است عشق نازلی او را به مرتبه بالاتری برساند. این کنکاش‌ها و جست‌وجوکردن‌ها باعث می‌شود که او به دنبال هویت خودش بگردد و دریافتن هویت هم به معنی شخم زدن تاریخ است؛ این­که چه بودیم، چه هستیم و در چه جایگاهی قرار داریم. این قصه خُب نمادین است. یک آدمی که ترغیب می‌شود تا این‌که خودش را بشناسد و وقتی خودش را می‌شناسد، با حرکت جمعی همراه می‌شود. یعنی خودشناسی مقدمه‌ای برای پیوستن به یک حرکت جمعی است. یعنی از خود بگذرید و به جمع بپیوندید.[۱۰]

روایت دانای کل

البرز فرزند شاهنامه است، البرز همه ما هستیم‌. کافیست گذشته خودمان و تلاش آن‌ها را در طول تاریخ برای رسیدن به رهایی و آزادی دریابیم.  می‌توان گفت البرز در فصل پایانی به هویت خودش و به یک خودشناسی می‌رسد. این فصل رل البرز نیست که روایت می‌کند؛ فصل چهارم اتفاقا دانای کل روایت می‌کند. فصل‌های قبل را از زبان البرز می‌شنویم‌؛ اما فصل پایانی را به دست دانای کل می‌سپاریم. گویی که ما به یک دانای کل نیاز داریم تا ما را با هویت خود آشنا کند. [۱۰]

روایت تاریخ انقلاب از نگاه سرشت انسانی

چیزی که در این کتاب برای من اهمیت داشت، روایت تاریخ انقلاب از نگاه سرشت انسانی است. در یک انقلاب تنها یک حکومت تغییر نمی‌کند؛ بلکه سرشت و خلق‌وخوی مردمان نیز دچار تحول می‌شود. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» به‌دنبال روایت دگرگونی یک انسان است که در جست‌وجوی خویشتن و مسیری که حرکت می‌کند، تحول خود را در مسیر انقلاب می‌داند. انقلاب تنها مسئله‌ای بیرونی نیست و سیر تغییر و تحول درونی انسان است تا به انقلاب اسلامی برسد.[۵]

ورودی دشوار به زیست‌جهان نقاش و دنیای نقاشی

تقریبا دو سال روی این کتاب وقت گذاشتم. بیشترین موردی هم که نیازمند وقت بیشتری بود، زیست‌جهان نقاش و دنیای نقاشی بود؛ چون بنده هیچ تخصصی در مورد آن نداشتم. احساس می‌کردم وارد شدن به دنیای نقاشان و روایت این داستان از دریچه‌ ذهن آن‌ها، به تصویری شدن این داستان کمک می‌کرد و به نوعی در این رمان خواستم از امکانی که شخصیت نقاش به نویسنده می‌دهد استفاده کنم.[۸]

ممیزی طولانی

این کتاب دو سال هم درگیر ممیزی و تایید برای انتشار بود. چرا باید از چاپ کتابی که موضوع آن روایت داستان انقلاب است، جلوگیری شود؟! اگر برای شخصیت‌های بد داستان بخواهیم از الفاظ خوب استفاده کنیم، آن‌گاه دیگر تصویر بدی از آن شخص ساخته نمی‌شود.[۱۱]

زمان و مکان محل نوشتن کتاب

من جزو نویسندگانی هستم که صبح خیلی زود برایم اهمیت زیادی دارد. چراکه حس می‌کنم جهان با طلوع خورشید آغاز می‌شود و طبیعت کار خودش را با نورانیت و طلوع خورشید شروع می‌کند و این بر حس و حال و عملکرد انسان هم حاکم است. به همین خاطر زمان قلم زدن من در صبحگاه است. البته پاسخ این سؤال برای نویسنده ایرانی خیلی آسان نیست. در ایران کمتر نویسنده‌ای می‌تواند برنامه‌ریزی حرفه‌ای داشته باشد، مگر این‌که خودش بخواهد یک فضایی خلق کند. چراکه نویسندگی و نوشتن در ایران معیشت و امورات نویسنده را فراهم نمی‌کند. و مکان نوشتن هم تابع همین امر است. با توجه به این امر زمان بیشتر از مکان برای من مهم است یعنی صبح‌گاه در هر مکانی که امکانش فراهم شد. حتی شلوغی مکان هم برایم مشکلی ایجاد نمی‌کند.[۶]

پوستر نامزدهای دریافت هشتمین جایزه ادبی جلال

جوایز و افتخارات

نشست‌های برگزار شده در مورد اثر

  • جلسه نقد و بررسی کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ در ترنجستان سروش در ۱۳۹۸. این جلسه در دومین نشست از سلسله نشست‌های نقد و بررسی کتاب‌های برگزیده جوایز ادبی با عنوان «طعم کتاب» با حضور نویسنده کتاب، محمدقائم خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی و احمد توانایی؛ کارشناس کتاب و دیگر علاقه‌مندان  برگزار شد.[۵]
  • نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» توسط نشر شهرستان ادب در ۱۳۹۳. این نشست در فرهنگ‎سرای انقلاب با حضور دکتر عبداللهیان، جواد افهمی، حمید باباوند و کتاب‌خوانی سینا رازانی بازیگر تئاتر و سینما برگزار شد. [۸]
نشست نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». تهران. ۱۳۹۸

اظهار نظرها در مورد اثر

لیلا مهدوی؛ نویسنده و منتقد ادبی

شروع پرکشش و پایان بی‌­ریتم

[۱۷]

ذهن مخاطب تمتعی از قصه ندارد

[۱۷]

داستان بیمار و آسیب‌دیده

[۱۷]

عدم توازن دو نظرگاه

[۱۷]

عنوان خوب ولی بی‌­ارتباط

[۱۷]

پروانه حیدری؛ نویسنده کتاب حمیرا

عاشقانه‌ای در بستر تاریخ

[۱۸]

قابل اعتمادترین نوع روایت

[۱۸]

حضور کمرنگ عشق

[۱۸]

روایت کاج‌های بلند تهران

[۱۸]

لادن عظیمی؛ منتقد ادبی

داستان غیر خطی

[۱۹]

ضعف دیالوگ

[۱۹]

زاویه دید پریشان

[۱۹]

نشست نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». تهران. ۱۳۹۸

آزاده جهان‌احمدی؛  نویسنده و منتقد ادبی

رمان با رویکرد تاریخی

[۷]

روایت رابطه طبقه روشنفکر و طبقه حاکم

[۷]

احمد توانایی؛ نویسنده و کارشناس کتاب

کتاب را نمی‌توان به دانشجویان توصیه کرد

[۵]

تکرار برخی تعابیر

[۵]

محمد قائم­خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی

نثر در خدمت روایت داستان

[۵]

باطن شخصیت‌های اصلی داستان

[۵]

مریم سادات ذکریایی؛ نویسنده و منتقد ادبی

شخصیت بی‌همتای باهوز

[۵]

پیچیدگی در طرح جلد

[۵]

حمید عبداللهیان؛ نویسنده و منتقد ادبی

نثر انعطاف‌پذیر

[۸]

شم قوی نویسندگی نویسنده

[۸]

تنوع فضای فرهنگی و اجتماعی

[۸]

عنصر غافلگیری و جابه‌جایی زمانی

[۸]

بی‌تکلفی داستان در جهان‌بینی

[۸]

رهاشدن شخصیت‌ها

[۸]

دیالوگ‌های طولانی و خسته‌کننده

[۸]

نشست بازخوانی و نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». فرهنگسرای انقلاب اسلامی تهران. ۱۳۹۳

علی‌اصغر عزتی‌پاک؛ نویسنده و منتقد ادبی

خط روایی درست

[۸]

مجید اسطیری؛ نویسنده و کارشناس کتاب

دو گودال در داستان

[۸]

پوستر نامزدهای جایزه قلم زرین. تهران.  ۱۳۹۴

جملاتی از کتاب

به قول نازلی، نقاشی آدم را کر می‌کند؛ شنوایی آدم را می‌برد توی رنگ‌ها و نقاش وقتی به نقاشی فکر می‌کند، یا وقتی دارد تابلویش را می‌کشد، هم رنگ‌ها را می‌بیند و هم رنگ‌ها را می‌شنود.

□□□

سرتیپ‌ها با کسی شوخی ندارند. حتی اگر بچه باغبانشان باشی و یک عمر، هم‌زبازی دختر نازنازیشان باشی، باز هم اگر یک پایت کوتاه‌تر باشد و سی و هفت سال عمرت را زیر نگاه سنگین و پر ترحمشان زنگی کرده باشی، باز هم موقع‌هایی هست که یک پول برایشان نمی‌ارزی.

□□□

سرتیپ هم باید رضاخانی باشد. یک نظامی غد و قلدر و کم حرف، مثل خسروخانی که هنوز هم توی اتاق مخصوص خودش، چکمه‌های اوایل خدمتش و به قول خودش، زمان اعلی‌حضرت را نگه داشته است.

□□□

یک پای ناقص که بگذارد نقاش بشوی، خیلی بهتر است از دو پای سالمی که تو را ببرد دانشگاه افسری

مشخصات کتاب‌شناختی

«عاشقی به سبک ون‌گوگ» نوشته محمدرضا شرفی‌خبوشان با طراحی جلد مجید کاشانی در ۲۱۲ صفحه، در قطع رقعی با جلد شومیز، در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات شهرستان ادب چاپ شده است. چاپ پنجم این اثر در سال ۱۳۹۸ روانه بازار چاپ شد.

نسخه الکترونیکی این اثر در بستر طاقچه بارگزاری شده است.

نوا، نما، نگاه

پانوشت

  1. پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ «معرفی و دانلود کتاب صوتی عاشقی به سبک ون‌گوگ اثر محمد‌رضا شرفی‌خبوشان». نوار. بی‌تا دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳
  2. پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ «نگاهی به رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»». سایت شهرستان ادب. ۱۷ خرداد ۱۳۹۴
  3. «معرفی و دانلود کتاب صوتی عاشقی به سبک ون‌گوگ». کتابراه. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳
  4. پرش به بالا به: ۴٫۰ ۴٫۱ ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» نامزد هشتمین جایزۀ ادبی جلال آل‌احمد در بخش رمان شد». سایت شهرستان ادب. ۲۸ آبان ۱۳۹۴
  5. پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ ۵٫۷ ۵٫۸ ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» نقد شد». خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا». ۴ دی ۱۳۹۸
  6. پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «نویسنده ایرانی با امکانات کم و محدودیت زیستی خود می‌نویسد». خبرگزاری مهر. ۱۵ مهر ۱۴۰۳
  7. پرش به بالا به: ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ «به نام مدرنیته مسخ می‌شویم!». مجله واو. ۹ بهمن ۱۴۰۰
  8. پرش به بالا به: ۸٫۰۰ ۸٫۰۱ ۸٫۰۲ ۸٫۰۳ ۸٫۰۴ ۸٫۰۵ ۸٫۰۶ ۸٫۰۷ ۸٫۰۸ ۸٫۰۹ ۸٫۱۰ ۸٫۱۱ ۸٫۱۲ ۸٫۱۳ «نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‎گوگ» در فرهنگ‎سرای انقلاب». سایت شهرستان ادب. ۱۵ آذر ۱۳۹۳
  9. پرش به بالا به: ۹٫۰ ۹٫۱ «محمدرضا شرفی‌خبوشان». ویکی‌پدیا. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳
  10. پرش به بالا به: ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ««عاشقی به سبک ون گوگ»، نقد روشنفکری پیش از انقلاب است». ایبنا. ۱۱ فروردین ۱۴۰۰
  11. ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» دو سال درگیر ممیزی بود». مشرق. ۹ دی ۱۳۹۸
  12. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» نامزد هشتمین جایزۀ ادبی جلال آل احمد در بخش رمان شد». سایت مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب. ۲۸ آبان ۱۳۹۴
  13. ««زغال سرخ» و «عاشقی به سبک ون‌گوگ» نامزد بخش داستان جایزه قلم زرین». سایت مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ۱۷ خرداد ۱۳۹۴
  14. «معرفی نامزدهای بخش داستان بلند و رمان بزرگسال جایزه شهید اندرزگو». خبرگزاری جمهوری اسلامی. ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
  15. «عاشقی به سبک ونگوگ نامزد دریافت جایزه حبیب غنی­‌پور». شهرستان ادب. ۵ آذر ۱۳۹۴
  16. «برگزیدگان جایزه «کتاب تاریخ انقلاب اسلامی» معرفی شدند». ایسنا. ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
  17. پرش به بالا به: ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ ۱۷٫۳ ۱۷٫۴ «واگویه‌های یک ذهن پریشان». مجله واو. ۳۰ بهمن ۱۴۰۰
  18. پرش به بالا به: ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ «کاج‌های بلند تهران!». مجله واو. ۲۴ بهمن ۱۴۰۰
  19. پرش به بالا به: ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ «بلندآواز و میان‌تهی». مجله واو. ۱۶ بهمن ۱۴۰۰