احمد مهدوی دامغانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:
احمد مهدوی دامغانی مقاله‌های متعددی در مجله‌های یغما، کلک، گلچرخ، ایران‌نامه، ایران‌شناسی، ره‌آورد و گلستان به چاپ رسانده‌است. از مشهورترین مقاله‌های او مآخذ ابیات عربی کلیله و دمنه و مآخذ ابیات عربی مرزبان‌نامه است.
احمد مهدوی دامغانی مقاله‌های متعددی در مجله‌های یغما، کلک، گلچرخ، ایران‌نامه، ایران‌شناسی، ره‌آورد و گلستان به چاپ رسانده‌است. از مشهورترین مقاله‌های او مآخذ ابیات عربی کلیله و دمنه و مآخذ ابیات عربی مرزبان‌نامه است.
این نویسنده و محقق پیشکسوت، جمعه ۲۸ خردادماه در ۹۵ سالگی در  فیلادلفیا، آمریکا در سن ۹۵ سالگی درگذشت.وصیت وی بر خاکسپاری در مشهد و حرم مطهر رضوی بوده است و گفته شده قبل از انقلاب قبری را نیز خریداری نموده‌اند. پیکر استاد مهدوی دامغانی برای تشییع و خاکسپاری در حرم امام رضا (ع) به ایران منتقل خواهد شد.<ref name="بیوگرافی"/>
این نویسنده و محقق پیشکسوت، جمعه ۲۸ خردادماه در ۹۵ سالگی در  فیلادلفیا، آمریکا در سن ۹۵ سالگی درگذشت.وصیت وی بر خاکسپاری در مشهد و حرم مطهر رضوی بوده است و گفته شده قبل از انقلاب قبری را نیز خریداری نموده‌اند. پیکر استاد مهدوی دامغانی برای تشییع و خاکسپاری در حرم امام رضا (ع) به ایران منتقل خواهد شد.<ref name="بیوگرافی"/>
[[پرونده:دامغانی۱.jpg|250px|thumb|چپ]]
 
[[پرونده:دامغانی۲.jpg|250px|thumb|چپ]]
[[پرونده:دامغانی۲.jpg|250px|thumb|چپ]]
[[پرونده:حج دامغانی.jpg|250px|thumb|چپ]]
[[پرونده:حج دامغانی.jpg|250px|thumb|چپ]]

نسخهٔ ‏۲ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۴۸

احمد مهدوی دامغانی

زمینهٔ کاری ادبیات عرب
زادروز ۱۳شهریور۱۳۰۵
مشهد
پدر و مادر آیت‌الله محمدکاظم مهدوی دامغانی
مرگ ۲۸خرداد۱۴۰۱ فیلادلفیا آمریکا
ملیت ایرانی
پیشه استاد دانشگاه
همسر(ها) عصمت سعیدی، تاجماه آصفی شیرازی
فرزندان مرتضی، زهرا و فریده مهدوی دامغانی
دانشگاه دانشگاه تهران، دانشگاه هاروارد آمریکا
استاد آيت‌الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى، شيخ محمدتقى نيشابورى، علامه محمد قزوينى

احمد مهدوى دامغانى، نویسنده و پژوهشگر ایرانی، متخصص در ادبیات عرب، فقه و كلام اسلامى، استاد دانشگاه تهران و دانشگاه هاروارد آمریکا است.[۱]

* * * * *

احمد مهدوی دامغانی فرزند آيت‌الله محمدکاظم مهدوی دامغانی، از مفاخر خراسان است. وی در خانواده ای متدین و مذهبی در سال ۱۳۰۵ در مشهد پای به عرصه وجود گذاشت. پدرش علامه محمد کاظم مهدوی دامغانی از چهره های معروف در مشهد بود و نسیت فامیلی و خویشاوندی نیز با محمود مهدوی دامغانی دارد. [۲] علوم متداول قدیم و جدید را در آن شهر فراگرفت و سپس در تهران اقامت گزید. در سال ۱۳۲۷ از دانشکدهٔ معقول و منقول دانشگاه تهران و در سال ۱۳۳۳ در رشتهٔ ادبیات فارسی از دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران لیسانس گرفت. در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران درجهٔ دکتری در زبان و ادبیات فارسی گرفت. استاد دامغانی در عنفوان جوان ازدواج کرده و دارای ۳ فرزند به نام های مرتضی، زهرا و فریده مهدوی دامغانی می باشد. دختر او فریده، به پنج زبان مسلط است و كتاب‌های دینی و داستانی بسياری را ترجمه كرده است. استاد دامغانی پس از گذراندن دورهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی به عنوان استاد دانشگاه تهران به تدریس در دانشکده‌های ادبیات و الهیات دانشگاه تهران پرداخت.[۱] چندین سال به شغل سردفتری در دفتراسناد رسمی ۲۵ تهران اشتغال داشت و با تصویب قانون دفاتر اسناد رسمی و کانون سردفتران و دفتریاران در تاریخ ۲۵ تیرماه ۱۳۵۴ از همان سال به عنوان رئیس کانون سردفتران (کانون سردفتران و دفتریاران فعلی) انتخاب شد.[۳]

او از شناخته‌شده‌ترين استادان ایرانی در زمينه ادبيات عرب و كلام اسلامی در دانشگاه‌های معتبر جهان بود.[۴] از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۴ در دانشگاه مادرید به تدریس ادبیات عرب و فارسی و فقه اسلامی اشتغال داشت. احمد مهدوی دامغانی از سال ۱۳۶۶ مقیم آمریکا و در دانشگاه هاروارد و دانشگاه پنسیلوانیا مشغول به تدریس در مقطع دکترا و پست دکترا بوده‌است. احمد مهدوی دامغانی مقاله‌های متعددی در مجله‌های یغما، کلک، گلچرخ، ایران‌نامه، ایران‌شناسی، ره‌آورد و گلستان به چاپ رسانده‌است. از مشهورترین مقاله‌های او مآخذ ابیات عربی کلیله و دمنه و مآخذ ابیات عربی مرزبان‌نامه است. این نویسنده و محقق پیشکسوت، جمعه ۲۸ خردادماه در ۹۵ سالگی در فیلادلفیا، آمریکا در سن ۹۵ سالگی درگذشت.وصیت وی بر خاکسپاری در مشهد و حرم مطهر رضوی بوده است و گفته شده قبل از انقلاب قبری را نیز خریداری نموده‌اند. پیکر استاد مهدوی دامغانی برای تشییع و خاکسپاری در حرم امام رضا (ع) به ایران منتقل خواهد شد.[۱]

روایت دکتر احمد مهدوی دامغانی از عزاداری شیعیان در امریکا[۵]

آیینه‌ای از احمد مهدوی دامغانی

خانه پدری

در ۱۳ شهریور سال ۱۳۰۵ خورشیدی در محله نوغان مشهد متولد شده است: «خانه کوچکی که حقیر در آن به دنیا آمدم در محله نوغان (یکی از ۴ محله آن ایام مشهد) و در بازارچه معروف به «صاحبکار» و در قرب مسجد و حمامی که به همین نام خوانده می‌شد و نزدیک فلکه جدیدالاحداثی که محیط بر تأسیسات آستان قدس و مسجد گوهرشاد می‌بود، قرار داشت. «این خانه مسکونی که ۱۲۰ متر مساحت داشت با پنجره‌های ارسی که گشودن و بستن آن‌ها از بالا به پایین بود»، یادآور حضور پدر و مادر و خواهران و برادران و عزیزان و دیدار آشنایان اوست و بسیاری از ماجرا‌هایی که مهدوی در مقالات و آثار خود بدان‌ها اشاره می‌کند، یا از این خانه شروع می‌شود یا در آنجا به پایان می‌رسد.[۶]

پدر و پدربزرگ

آیت‌ا... حاج شیخ کاظم مهدوی دامغانی از فقهای بزرگوار و متقی خراسان و از مدرسان نامدار حوزه علمیه مشهد بود که بیش از نیم قرن به تدریس فقه و اصول سطح و خارج اشتغال داشت و شاگردان بسیاری را در فقه و اصول پرورش داد که بعد از ایشان در زمره مراجع تقلید، مجتهدین و استادان برجسته فقه و اصول حوزه علمیه خراسان و سایر بلاد گردیدند. وی در جمادی‌الاولی ۱۳۱۶ قمری در روستای شمس‌آباد دامغان دیده به جهان گشود. پدرش، آخوند ملا علی‌اکبر، از متقیان عصر خود بود که پس از تحصیل سطوح علوم حوزوی در مشهد به دامغان برگشت و به ترویج احکام الهی پرداخت و در جوانی درگذشت. از او مقداری کتاب از جمله یک دوره تفسیر دوجلدی «مجمع‌البیان» چاپ اول که نشان مراجعه او برای تفسیر در مسجد و مجالس وعظ در آن دیده می‌شود، باقی است که اکنون در کتابخانه مهدویه مشهد که به همت مرحوم آیت‌ا... شیخ محمدرضا مهدوی تأسیس شده است موجود است.

آیت‌ا... شیخ کاظم مهدوی دامغانی سالیان بسیار با جدیت در درس استادان بزرگ فقه و اصول حاضر شد تا به درجه عالی اجتهاد نایل آمد. فق‌ها و مجتهدین بزرگ عصر اجتهاد ایشان را کتبی گواهی کردند. آیات عظام آقایان آقا ضیا عراقی، میرزای نایینی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمد آقازاده، میرزا مهدی اصفهانی و ... اجتهاد ایشان را به‌صراحت بیان کرده‌اند. اجازه میرزای نایینی به ایشان اجازه اجتهاد متجزی است، ولی در بقیه اجازات، آیات عظام آقا ضیا عراقی، آقا سیدابوالحسن اصفهانی، میرزا مهدی اصفهانی و ... اجتهاد مطلق برای ایشان گواهی کرده‌اند.

وی در تاریخ ۲۷ شعبان سال ۱۴۰۱ هجری قمری معادل ۱۰ تیر سال ۱۳۶۰ خورشیدی در مشهد درگذشت و پس از تشییع جنازه باشکوه در حرم مطهر رضوی، در دارالزهد به خاک سپرده شد.[۶]


شروع از کلاس دوم

در شش‌سالگی مرا به مدرسه ابتدایی فرخی گذاشتند و معلمان آن مدرسه من را از همان سال به کلاس دوم نشاندند. از کلاس سوم «قرآن مجید» جزو مواد درسی بود و معلم ما جوانی بلندبالا و لاغراندام و ظریف و بسیار خوش صدا بود که با لحنی دل‌نشین قرآن را تلاوت می‌کرد و ما شاگردان که همگی کودکانی نه‌ساله و ده‌ساله بودیم، در سکوت محض به تلاوت او (آقای حافظیان) گوش می‌دادیم و مبهوت آن صوت خوش می‌شدیم. در کلاس پنجم یا ششم بودم که برای اولین‌بار داستان موسی و شبان مثنوی را از همین آقای حافظیان شنیدم که با لحن گیرای مثنوی‌خوانی، پس از پایان درس و پیش از آنکه زنگ بزنند با ما کودکان خواند و چه خواندن با حال و هوایی! با اینکه قریب ۸۰ سال از آن روز می‌گذرد، هنوز آن صدای ملیح در گوشم است.»[۶]

نخستین استاد او در حوزه علمیه مشهد

نخستین استاد او در حوزه علمیه مشهد، شهید مرتضی مطهری بود که در مدرسه سلیمان‌خان مشهد، در حلقه دروس سطح مرحوم پدر مکرم او حضور داشته است. وی دراین‌باره می‌نویسد: «باری، همین که من به مدرسه سلیمان‌خان رسیدم، دیدم پدرم دستم را گرفت و به طرف پلکان و درب ورودی مدرسه روان شد، ولی نزدیک پلکان که رسید، صدا زد: آقای آقامرتضی! آقای آقامرتضی، تشریف بیاورید! و در پاسخ به او دیدم جوان قدبلندی از اولین حجره سمت جنوبی (قبله) مدرسه خارج شد و به سوی پدرم آمد و پدرم او را گفت: «آقای آقامرتضی! این احمد است که چند دقیقه قبل با شما صحبتش را کردم، و خواهشمندم همان‌طور که عرض کردم از همین امروز و در همه روز‌های تحصیلی، در همین ساعت، مبحث مطهرات و صوم و صلوه و شکیات را از روی همین رساله آقای آقا سید ابوالحسن به او تعلیم بفرمایید.»[۶]


هم‌درسان حوزوی

دکتر مهدوی از چند تن از کسانی که در حوزه‌های علمیه مشهد و تهران با ایشان همدرس بوده‌اند یاد کرده است؛ مانند حضرت آیت‌ا... العظمی علی سیستانی، آیت‌ا... واعظ‌زاده خراسانی، دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی (که متقدم بر وی بود)، دکتر فلاطوری و ... که برخی از آن‌ها در دانشگاه نیز، هم‌چنان هم‌درس و همراه وی ماندند.[۶]


تحصیلات در تهران

دکتر مهدوی دامغانی در دوره طولانی تحصیلات خود، از نواندیشی‌های مطرح در دانشگاه‌های نوبنیاد نیز بهره یافته است و همراه با استادان سرشناس روزگاران بعدی، چون شادروان استاد دکتر جعفر شهیدی، دکتر مهدی محقق، دکتر زرین‌کوب و دکتر قمر آریان، از محضر بدیع‌الزمان فروزانفر و مرحوم بدیع‌الزمانی کردستانی و دیگر بزرگان فرهنگ و ادب معاصر بهره‌مند شده و در نتیجه، به دیدی نو که ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای استادان معاصر است، دست یافته است.[۶]

دانستن چند زبان

دانستن زبان‌های غربی از جمله انگلیسی و فرانسوی نیز به او امکان داده است در مطالعات و تحقیقات خود، هم در ادب کهن و هم در عرصه‌های تازه دانش روشمند امروزی، به مدارک و اسناد دست اول در این زبان‌ها دسترسی داشته باشد، هرچند به دلایلی که تربیت خانوادگی و انگیزه‌های اعتقادی در سرلوحه آن است، در کار‌های وی، سهم زبان و ادبیات عرب، بیش از دیگر زبان‌ها بوده است و به قول خود استاد در مراسم بزرگداشت ایشان: «هرچه دارم همه از دولت قرآن دارم.» و به‌طبع همه فضل و دانش خود را مدیون مطالعات قرآنی می‌دانند. از استادانی که همیشه نام متبرک آن‌ها بر زبان ایشان جاری است، یکی استاد علامه بدیع‌الزمان فروزانفر است که مقاله‌ای بی بدیل درباره وی نگاشته است.[۶]


تدریس در دانشگاه‌های ایران

استاد مهدوی دامغانی سال‌های متمادی در دانشگاه‌های داخل و خارج از ایران مشغول به تدریس بود و این سابقه طولانی آموزش و پژوهش دانشگاهی نمونه‌ای به تمام معنی ارزنده است. علاوه بر آنکه از ۱۳۲۷ تا سال ۱۳۴۲ به تدریس در دبیرستان‌ها اشتغال داشته و طبعا بسیاری از دانش‌آموزان در دبیرستان‌ها از وی عربی و فارسی آموخته‌اند، از سال ۱۳۴۲ نیز که به تدریس در دانشکده‌های ادبیات و معقول و منقول دانشگاه تهران پرداخته، در دوره‌های فوق‌لیسانس و دکتری تدریس کرده است. سپس به تدریس در دانشگاه تربیت مدرس تا سال‌های ۱۳۶۴ مشغول شد و راهنمایی و مشاورت پایان‌نامه‌های متعددی را بر عهده داشت. فارغ‌التحصیلان وی از استادان امروز دانشگاه‌های ایران شده‌اند و ذکر نام و نشان و رسالات آن‌ها در این مجموعه نمی‌گنجد.[۶]


تدریس در دانشگاه‌های خارج

تدریس استاد در دانشگاه‌های معروف جهان، چون دانشگاه مادرید برای تدریس عرفان اسلامی در سال‌های ۱۳۵۴ و ۱۳۵۳ و دانشگاه‌های پنسیلوانیا و هاروارد در آمریکا از سال ۱۳۶۵ نیز نشان‌دهنده شأن والای علمی بین‌المللی استاد و توفیقات علمی ایشان در زمینه گسترش زبان و ادبیات فارسی و معارف اسلامی و مایه مباهات ایرانیان دانش‌دوست است، زیرا به قول دکتر فضل‌ا... رضا، رئیس سابق دانشگاه تهران که خود از استادان ایرانی سرشناس در علوم در خارج از کشور است، استاد مهدوی با حافظه شگفت‌انگیز و سرعت انتقال مفاهیمی که دارد، همتای یک دایرةالمعارف زنده و جوشان فرهنگ ایران است.

او به گستره شعر سنتی فارسی اشراف داشت و رویداد‌های بارز ایام دور را مانند وقایع امروز به یاد می‌آورد. استاد سال‌های سال در دانشگاه هارواد به تدریس علوم اسلام و ادبیات عرب مشغول بوده است. تنها دانشجویان نبودند که در هاروارد از مجلس درس استاد استفاده می‌کردند. استادان و اهل علم اروپایی و آمریکایی و مشرق‌زمین و بسیاری از ایران‌شناسان و محققان بلاد اسلامی نیز که از گوشه و کنار جهان به هاروارد می‌آمدند، گاهی از خوشه‌چینان خرمن فضایل استاد بودند.[۶]


خراسان‌دوستی و عشق به خراسان

مهدوی به دلیل آنکه خراسانی است و در مشهد بزرگ شده بود، معمولا از عبارت «ما مشهدی‌ها» استفاده می‌کرد. او شیعه دل‌بسته حضرت ثامن‌الحجج (ع) بود. به همین دلیل، جابه‌جا از آستان مقدسه وی سخن می‌گفت و روحانیان و علما و خدمه آن حرم قدسی را می‌شناخت و از آیین‌های مخصوص حرم یاد می‌کرد.

وی در نامه‌ای به دکتر علی محمد سجادی نوشته است:

و آه سجادی عزیز... و آه و آه که من بنده، اینک پس از ۷۰ سال، به یاد همان اتاق مرطوب و پلاس کهنه پشمین و چارقد سپید بی‌بی که آن را زیر گلویش سنجاق زده بود و میز و دستگاه چرخه او و به یاد علی، آن هم‌درس همسایه نازنینی که دامنه او را در همان خردسالی به کام مرگ فرستاد، می‌افتم.

در این بامداد بسیار گرم فیلادلفیا، به زبان حال، با باد، حدیث آرزومندی به آن ایام می‌گویم و از او جان‌دارویی که غم غربت و شوق به مشهد مقدس مطهر را که «احب بلادا...» برای این بینواست، تسکین دهد، می‌طلبم و لطف و عنایت حق تعالی را مددکار خویش می‌گیرم و خاقانی‌وار زمزمه می‌کنم که:

به خراسان شوم ان‌شاءا... و این ره آسان شوم ان‌شاءا...[۶]

مأنوس با قرآن

در 5 سالگي قرآن را ياد گرفتم. جلو ضريح مطهر امام رضا مي‌ايستادم و زيارت جامعه و زيارت عاشورا را حفظ مي‌كردم. در 60 سال اخير هم زيارت جامعه و غسل جمعه‌ام ترك نشده است. در همان دوران كودكي قرآن را حفظ مي‌كردم و به قرآن متبرك مي‌‌شدم و اين امر زبان مرا به عربيت باز مي‌كرد، چون قرآن را از حفظ داشتم.[۴]

وطن، از زبان استاد

  • چرا وقتی نام ایران می‌آید، بغض می‌کنید و اشکتان سرازیر می‌شود؟
  • عجب سؤال سختی (با خنده)! من پیرمرد را با این سؤالات اذیت نکن! وقتی اسم ایران می‌آید، درونم آتش می‌گیرد (بغض).
  • دلتان برای ایران تنگ شده و طبیعی است.
  • نخیر، من در ایران زندگی کرده‌ام از بدو تولد در مشهد تا همین الان که در این آپارتمان در فیلادلفیا هزاران مایل دورتر از مشهد است. من همیشه در ایرانم؛ ایران من بزرگ‌تر است از این حرفها!
  • چقدر بزرگ است؟
  • به عظمت و بزرگی ایران حکیم طوس؛ به عظمت کاخ بلند شاهنامه، به بزرگی حافظ و سعدی، به بزرگی بزرگانی چون زکریای رازی، بوعلی سینا و ملاصدرا. ایران من به عظمت مولاناست.
  • ایران بزرگی است استاد مهدوی، کلاه از سر عقل می‌افتد!
  • این عظمت مدیون بزرگان ماست. چه همین افراد که نام بردیم و چه هم‌روزگاران ما. از استاد ما علامه بزرگوار محمد قزوینی، استاد عزیز ما بدیع‌الزمان فروزانفر و مرحوم بدیع‌الزمانی کردستانی و سیدالشعراء امیری فیروزکوهی، دکتر جعفر شهیدی، دکتر مهدی محقق، دکتر زرین‌کوب و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی ادام الله ایامه و انعامه.[۷]

اولین شخصیت تاثیرگذار

اولین شخصیت باید استاد عزیز ما علامه محمد قزوینی باشد که وجود شریف ایشان باعث و بانی مسیری شد که بنده الان در آن هستم. بنده زبان فرانسه را هم به تشویق ایشان پی گرفتم. به تشویق ایشان بود که مشتاق وادی این معانی دلنشین در دین و ادب و فرهنگ شدم. با مهربانی ایشان و راهنمایی‌های ایشان بود که راه برای بنده روشن شد. فعلا تنها کسی که زنده است و قزوینی را دیده، من هستم. دیگر کسی زنده نمانده.[۷]

دلخوشی زندگی

من در این ۹۵ سالگی مطالعه می‌کنم (بغض) و بعد از فوت همسرم تاجماه که امروز سالگرد ایشان بود، اغلب دلتنگم و کم‌کار. در این مدت دو سه مقاله بیشتر نتوانستم بنویسم و منتشر کنم. حوصله ندارم، ولی مطالعه می‌کنم. قریب دو سه‌هزار جلد کتاب اینجا هست، مطالعه می‌کنم. خودم را غرق در این کتاب‌ها کردم و مطالعه می‌کنم.[۷]

وصیت تدفین در مشهدالرضا(ع)

مرحوم استاد دانشمند دکتر احمد مهدوی دامغانی چون متولد مشهد بودند و اوایل زندگیشان را نیز در این شهر گذرانده بودند، انس خاصی با حرم مطهر حضرت رضا(ع) مثل بیشتر مشهدی‌ها داشتند. ضمن اینکه سابقه خدمت هم در آستان قدس رضوی داشتند؛ بنابراین وصیتی از سال‌های قبل داشتند که هر وقت اجلشان رسید و به رحمت خدا رفتند، برنامه‌ای تدارک دیده شود که حتماً مشهد، مدفن ایشان قرار گیرد.[۸]

آخرین زیارت

شاید بیش از ۱۰ سال بوده که این قضیه مطرح می‌شده و حتی در این ۱۰ سال نیز چند دفعه صحبت از این بود که مرحوم استاد به ایران مراجعت کنند ولی مقدرات طور دیگری رقم خورد. به ‌خصوص تابستان امسال مقدماتی فراهم شده بود که خود ایشان به مشهد مشرف شوند و زیارت حضرت رضا(ع) را درک کنند ولی متأسفانه عارضه‌ای برای ایشان در خردادماه پیش آمد که منجر به فوت ایشان شد.[۸]

تقید به خواندن زیارت عاشورا

ایشان زیارت عاشورا را از اوایل بلوغ و به اصطلاح خودشان پیش از ۲۰سالگی همواره می‌خواندند و مقید به نوافل، قرائت قرآن، دعاها و زیارت‌ها بودند و من هر زمان که در محضر ایشان بودم، این را می‌دیدم. در چند سفری که خدمت ایشان بودم، دیدم استاد ساعت‌ها در خلوت خودشان در حال عبادت بودند. یعنی فارغ از بحث‌های علمی یا مباحثات علمی که ما در محضر ایشان بودیم، یک ساعت‌های خاصی را در روز صرفاً به قرائت قرآن و زیارت‌ها و نمازها و نوافل خودشان اختصاص می‌دادند. درواقع دو سه ساعت در روز در مجموع برنامه عبادت شخصی داشتند.[۸]

همه قبیله من عالمان دین بودند

خداوند متعال والدین من را رحمت فرماید، هر دو بسیار دلبسته ائمه معصومین (ع) بودند و همواره به مناسبت‌های مختلف، در مصیبت عظمای کربلا به سختی می‌گریستند. عشق و سرسپردگی آن‌ها در مورد ائمه (ع) شاخص‌ترین حالت در زندگی آن‌ها بود. الحمدلله که همان حالت التجا برای این فقیر روسیاه با شیر اندرون شده و امیدوارم خداوند همیشه این نعمت را برای این فقیر مستدام نگه دارد. به قول سعدی؛ همه قبیله من عالمان دین بودند و اجداد پدری و مادری من همه در کسوت روحانیت بودند و لذا طبیعی است که نحوه زندگی آن‌ها و تمسک آن‌ها به دین محمد و آل محمد (ص) بزرگ‌ترین و مهم‌ترین ثمره زندگی آن‌ها بوده است و این روش والدین من در تربیت فرزندانشان مستمر بوده است. امیدوارم که نعمت خاکساری و سرسپردگی ائمه اطهار (ع) و نبی اکرم (ص) برای من جاری باشد و تا هستم دست توسل من بر دامن آن‌ها است و خواهد بود انشاالله.[۹]

مأنوس با ادعیه

خداوند به من این توفیق را داده است که با زیارت عاشورای اباعبدالله مانوسم، ادعیه صحیفه سجادیه و ادعیه خاص مکارم الاخلاق را می‌خوانم و این توفیق را دارم که هفته‌ای یک بار ختم قرآن می‌کنم. از خداوند تقاضا دارم من را ببخشد و عاقبت بخیر کند و از آتش جهنم خلاص کند. به همه توصیه می‌کنم که زیارت عاشورا را ترک نکنند. من حداقل ۸۰ سال است که صبح‌ها زیارت عاشورا را تلاوت می‌کنم. زیارت جامعه را در روز‌های جمعه ترک نمی‌کنم. من در ۹۴ سال عمر خود هر برکت و هر موفقیتی که داشتم و هر عنایتی که به من شده است و هر توجه و هر خلاصی از بلایی که داشتم، به برکت قرآن و سیدالشهدا و، ولی نعمت‌مان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بوده است و همیشه آن‌ها دستگیر من هستند. من جز از خدا و ائمه (ع) دستم به سوی هیچ کسی دراز نشده است. خداوند زبان من را از کمک خواستن از گران حفظ کرده است.[۹]

توصیه به جوان‌ها

به جوان‌ها توصیه می‌کنم که تمسک به قرآن کنند و تا آنجایی که می‌توانند و می‌فهمند قرآن بخوانند. قرآن سرمایه‌ای دنیوی و اخروی است. جوان‌ها شخصیت انسانی خود را حفظ کنند و خود را بالاتر از دنیا بدانند. توسل به حضرت سیدالشهدا و حضرت ولیعصر (عج) داشته باشند و همیشه از آن‌ها مدد بخواهند، نه از دیگری. مدد ز. غیر تو ننگ است یا علی مددی.[۹]

محاکمه در دادگاه انقلاب

در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب 1357 رییس کانون سردفتران اسناد رسمی بود و به سبب همین سِمَت و اسنادی که بالطبع و به تبع در دفترخانۀ او تنظیم و ثبت شده بود با عنوان‌ اتهامی «همکاری با رژیم پهلوی» به زندان افتاد و در دادگاه انقلاب به قضاوت و ریاست آیت‌‍‌الله محمدی گیلانی* محاکمه شد. جلسۀ محاکمۀ او از همه حیث با دیگران متفاوت بود چون با ادبیات فقهی آشنا و به مراتب فضیلت و چیرگی در ادبیات شهرت داشت. از این رو هر چه سید اسدالله لاجوردی علیه او اتهامات شِداد و غلاظ نوشته و می‌خواست بر او سخت بگیرد رییس دادگاه اما با او هم‌آوا نمی‌شد و در نهایت تحت تأثیر دفاعیات استاد قرار گرفت نه دادستانی که او را به اتهام "‌تبلیغ اسلام آریامهری" و "‌دعوت نکردن سردفتران به اعتصاب در جریان انقلاب " به زندان و محکمه کشانده بود. از همان آغاز که دکتر مهدوی وارد دادگاه شد شنید که محمدی گیلانی یک شعر مشهور و ضرب‌المثل شدۀ عربی را می خواند (‌گویا منسوب به صولی) و پاسخ داد و ابیات بعد را خواند و همین رد و بدل کردن اشعار عربی فضایی کاملا متفاوت با محاکمات پیشین را شکل داد. در بیرون هم روحانیون مختلف در سطوح فقهی و علمی متفاوت و گاه از دفاتر برخی مراجع تقلید در تلاش برای رهایی او بودند. سیاسیونی نیز حکم محکومیت زندان برای چهره‌ای در اندازه و آوازۀ علمی و ادبی و الهیاتی او را اعتبار‌بخشی به دیگر محکومین قلمداد می‌کردند. چرا که دادگاه انقلاب برای محاکمۀ شکنجه‌گران ساواک برپا شده بود و جای استاد ادبیات دانشگاه تهران در آن نبود. مجموعۀ مباحثات او با حاکم شرع و شاید توصیه‌هایی در بیرون یا دست‌کم شهادت به سود او و البته کیفیت دفاعیات خود مهدوی دامغانی و قانع شدن نهایی محمدی گیلانی به رغم اصرار و پافشاری سید اسدالله لاجوردی بر «طاغوتی بودن کسی که سند ازدواج شاه و همسرش در محضر او تنظیم شده» به صدور حکم برائت برای او و خلاصی از اوین انجامید.[۱۰]

لغو سفر به اسپانیا

در سال ۱۳۵۵دانشگاه مادرید از او دعوت کرد برای تدریس ادبیات عرب به اسپانیا برود و رفت. اما چون عاشق ایران و زبان فارسی بود چندان در اسپانیا نماند. جدای این و بر خلاف هم‌قطاران خود به زندگی در بیرون دانشگاه و کسب درآمد و ارتباطات فرادانشگاهی نیز علاقه داشت و نمی‌خواست به زندگی کارمندی -ولو در کسوت استادی در بالاترین رتبه با حقوق ممتاز- بسنده کند. پس، بازگشت و دفتر اسناد رسمی را که پیش از سفر به اسپانیا دایر کرده بود فعال کرد و سردفتر شد. در مادرید بود که کانون سردفتران مستقل و رییس آن انتخابی شد و در پی آن به ریاست کانون سردفتران اسناد رسمی هم رسید و در بازگشت بیشتر به این حرفه پرداخت تا اشتغالات سابق ادبی و به سبب آن ارتباطات گسترده‌ای با صاحبان قدرت و ثروت به دست آورد که اگرچه موقعیت اجتماعی او را ارتقا داد و به شخصیتی چند وجهی بدل ساخت اما همین جایگاه، بعد از انقلاب به عنوان اتهامی او و نشان همکاری با رژیم گذشته تلقی شد و سر از زندان اوین درآورد.[۱۰]

تکذیب مصادره ملک استاد از زبان دخترش

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت بزرگواران.

من نمی‌دانم چه کسی بهتر و بیشتر از بنده و خواهرم و برادرم و فرزندانم روزانه و شبانه با پدر عزیزم در تماس بوده است که این مقدار اطلاعات به راستی عجیب با این همه جزئیات بیان می‌دارد؟!

پیرو مطالبی که ظاهرا جناب آقای دکتر صادق خرازی بیان فرموده‌اند باید عرض کنم که مطالب و فرمایشات ایشان نادرست است؛ کذب مطلق.

پدر عزیزم هرگز با ویلچر به دانشگاه هاروارد تشریف نمی‌برد چون از چند سال پیش به این طرف به دلیل کهولت سن دیگر به آن دانشگاه نمی‌رفتند، چه رسد به این که با ویلچر تشریف ببرند!!

و نیاز مالی هم هرگز نداشتند چون در تمام عمرشان از خوان گسترده و بسیار سخاوتمندانه‌ی ولینعمتشان حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بهره‌مند بودند و بحمدالله هرگز نیازمند کسی یا چیزی نبوده‌اند. منزل موردنظر هم در سال‌های اوائل دهه‌ی هشتاد شمسی طی مراحل قانونی به پدرم بازگردانده شد. آن هم با نهایت دوستی و محبت و احترام به مقام پدرم به عنوان یک معلم کهنسال و دانشمند. و بنده این صحبت‌ها را از آغاز تا پایان تکذیب می‌کنم.

با تقدیم احترام

فریده مهدوی دامغانی[۱۱]

زندگی و یادگار

تولد

در 13 شهريور سال 1304ش در بيت علم و فضيلت و تقوى، در شهر مقدس مشهد به دنيا آمد. پدرش آیت‌الله محمدکاظم مهدوی دامغانی از فقهای بزرگ و متقی خراسان و از مدرسان نامدار حوزه علمیه مشهد بود.[۱۲]

تحصیلات

او تحصيلات مقدماتى را در مشهد گذراند و از محضر پرفيض علماى برجسته آن سامان همچون آيت‌الله ميرزا مهدى غروى اصفهانى، آيت‌الله حاج شيخ محمدرضا خدائى دامغانى، شيخ محمدتقى نيشابورى، مجتبى قزوينى بهره‌مند شد. وى همزمان با پايان دوره سطح علوم حوزوى، به دانشگاه تهران راه يافت. در سال 1327ش از دانشكده معقول و منقول (الهيات) دانشگاه تهران فارغ‌التحصيل شد و در سال 1333ش با كسب رتبه اول از رشته كارشناسى ادبيات فارسى از دانشكده ادبيات دانشگاه تهران، درجه ليسانس گرفت. در سال 1342ش از دانشگاه تهران درجه دكترى در زبان و ادبيات فارسى گرفت و موضوع رساله دكترى او تصحيح كتاب «كشف الحقايق عزيزالدين نسفى» به راهنمايى محمدتقى مدرس رضوى بود.[۱۲]

مشاغل و فعالیت‌ها

پس از گذراندن دوره دكترى زبان و ادبيات فارسى، به تدريس در دانشكده‌هاى ادبيات و الهيات دانشگاه تهران پرداخت. از سال 1353 تا 1354ش در دانشگاه مادريد به تدريس عرفان اسلامى اشتغال داشت. وى چندين سال سردفتر اسناد رسمى در تهران و از سال 1354ش رئيس كانون سردفتران اسناد رسمى بود. وى در سال 1353-1354ش بنا به دعوت دانشگاه مادريد، جهت تدريس عرفان اسلامى به اسپانيا رفت و پس از بازگشت به ايران، تا سال 1364ش، به تدريس در دوره‌هاى كارشناسى ارشد و دكتراى زبان و ادبيات فارسى اشتغال داشت. وى از سال 1366ش مقيم آمريكا بوده و در دانشگاه هاروارد و دانشگاه پنسيلوانيا مشغول به فعاليت آموزشى مى‌باشد. رشته‌هاى تدريس او در آمريكا شامل معارف اسلامى، ادبيات عرب، متن‌هاى فارسى تصوف و فلسفه اسلامى بوده است. ايشان تا پایان عمر در دانشگاه‌هاى پنسيلوانيا و هاروارد امريكا، به تدريس ادبيات عرب، فقه و كلام اسلامى، اهتمام داشت.[۱۲]

چاپ مقالات

ايشان مقاله‌هاى متعددى در مجله‌هاى يغما، كلك، گلچرخ، ايران‌نامه، ايران‌شناسى، ره‌آورد و گلستان به چاپ رسانده است. از مشهورترين مقاله‌هاى او مآخذ ابيات عربى كليلة و دمنة و مآخذ ابيات عربى مرزبان‌نامه مى‌باشد.[۱۲]

اساتید استاد

او در تهران از درس استادانى همچون ميرزا مهدى آشتيانى، شيخ محمد آملى، علامه محمد قزوينى و جلال‌الدين همايى استفاده كرد و همچنين اجازه روايت حديث را از علامه حائرى سمنانى و آيت‌الله سيد شهاب‌الدين مرعشى نجفى دريافت نمود.وى در ميان حوزويان، همدرس بزرگانى چون آيت‌الله سيستانى و در ميان دانشگاهیان، همدوره سيد جعفر شهيدى بوده است.[۱۲]

غیر از ادیب نیشابوری سالها نزد ادیب بدیع الزمان کردستانی به تحصیل انواع متون ادبی مهم عرب پرداخت تا از ایشان به دریافت اجازه مهمی در ادبیات عرب شد که در کتاب حاصل اوقات موجود است. دکتر احمد مهدوی دامغانی در ادبیات فارسی و عربی متخصص و مجتهد و صاحب نظر است و در این علوم در جهان معاصر کم نظیر است. ایشان دوران دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و از سال 1314 هش تا حدود سال 1320 هش که بخشی از زمان همین تحصیلات بوده را در عصرها و شبهای این دوران را ملازم پدر خویش بوده و شبها بعد از نماز مغرب وعشا پدر ایشان در درس خارج اصول مرحوم میرزا مهدی اصفهانی حاضر می شده است و ایشان نیز در مجاورت کلاس درس پدر تکالیف دبستان و دبیرستان خود را انجام می داده است و لذا سالها میرزا مهدی اصفهانی را درک نموده است. قبل از شهریور 1320 ه ش طلبه گردیده و چندین سال در درس اخلاق و معارف اسلامی عمومی آیت الله میرزا مهدی اصفهانی در مدرسه علمیه نواب شرکت نمود. و خاطرات بسیار زیادی از شخصیت علمی و معنوی و اخلاقی و افکار ایشان دارد.

دکتر احمد مهدوی دامغانی سیوطی را نزد آیت الله شیخ محمد رضا خدایی دامغانی اموخت.. شرایع محقق حلی و نیمه اول معالم الاصول را نزد استاد سید محمود رضوی قاینی و نیمه دوم معالم الاصول و کفایه را نزد آیت الله شیخ محمد رضا خانرودی ترابی و شرح لمعه را نزد آیت الله شیخ محمد علی مدرس خیابانی تبریزی صاحب ریحانه الادب. فرا گرفت. درس خارج را نزد آیت الله شیخ محمد تقی املی اموخت و از پدرش آیت الله شیخ کاظم دامغانی اجازه نقل حدیث گرفت. در علوم عقلی. شرح شمسیه در علم منطق را نزد شیخ محمد روحانی معروف به استاد. حاشیه ملا عبدالله را نزد آیت الله شیخ محمد رضا ترابی. لالی منظومه و شرح منظومه را نزد مرحوم آیت الله شیخ سیف الله ایسی. شرح هدایه ملاصدرا را نزد میرزا ابوالقاسم الهی ازغدی. شرح منظومه را نزد آیت الله میرزا مهدی اشتیانی. بخش دیگری از متون فلسفی را نزد علامه اکبر داناسرشت و سایر اساتید فرا گرفت. علامه محقق جناب دکتر احمد مهدوی دامغانی تحصیلات حوزوی خود را با سختکوشی و مطالعه و تحقیق و نزد اساتید برجسته در معقول و منقول فراگرفت. بزرگانی نظیر آیت الله سید محمد بجنوردی درباره شخصیت علمی ایشان این چنین اظهار نظر نموده اند:«ایشان نه تنها در ادبیات عرب و فقه و اصول بلکه تا حدودی در فلسفه نیز مجتهد است».[۱۳]


آموختن قرآن

اين استاد بزرگ، اهتمام فراوانى به آموختن قرآن داشته و معتقد است كسى كه نمى‌تواند قرآن را درست بخواند، نبايد اجازه ورود به دوره كارشناسى ارشد و دكتراى رشته زبان و ادبيات عرب داد.[۱۲]

ازدواج

دکتر احمد مهدوی دامغانی در سن جوانی ازدواج نمود. همسر ایشان خانم دکتر تاجماه آصفی بوده که دارای دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران بوده و سالیان بسیاری است که مانند دکتر احمد مهدوی دامغانی در دانشگاه پنسیلوانیا به تدریس ادبیات فارسی اشتغال دارد. حاصل ازدواج ایشان یک پسر و دو دختر است که عبارتند از: آقای ناصر مهدوی و خانم زهرا مهدوی و خانم دکتر فریده مهدوی دامغانی. خانم دکتر فریده مهدوی دامغانی یکی از چهره های مشهور ادبیات جهان معاصر است که به زبانهای فرانسوی. انگلیسی و... مسلط است و کتابهای زیادی را از زبان فرانسوی و انگلیسی و.... به فارسی ترجمه نموده است. ایشان به ادبیات فارسی و ادبیات اروپایی هم علاقه مند و هم اگاه است. قرآن. نهج البلاغه. صحیفه سجادیه. دعای ندبه. کمیل و.. را به زبانهای فرانسوی و انگلیسی در اروپا ترجمه نموده است.[۱۳]

درگذشت

سرانجام در روز جمعه 27 خرداد 1401ش برابر با 17 ذی‌القعده 1443ق در سن 95سالگی در فیلادلفیا آمریکا درگذشت.[۱] پیکر دکتر مهدوی دامغانی پس از انتقال به ایران، در جوار بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) آرام خواهد گرفت.[۱۲]

پیام‌های تسلیت

آیت‌الله سیستانی

بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

بیت مکرم مرحوم آیت الله آقای مهدوی دامغانی دامت توفیقاتهم

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

خبر ارتحال دانشمند فرزانه، ادیب عالیقدر آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی (رضوان الله علیه) موجب بسی تأثر و تأسف گردید.

پیام تسلیت آیت الله العظمی سیستانی در پی درگذشت مهدی دامغانی

فقدان آن بزرگوار که از کمالات علمی و فضائل اخلاقی شایسته ای برخوردار بودند و سالیان متمادی از عمر شریفشان را در تحقیق و تعلیم و تألیف سپری کرده بودند ضایعه‌ای غم‌انگیز است.

اینجانب مصیبت وارده را به شما عزیزان و به دیگر وابستگان و علاقمندان محترم آن فقید سعید تسلیت عرض نموده و برای ایشان علو درجات و برای بازماندگانشان صبر جمیل و اجر جزیل مسالت دارم.

لَاحَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلّا بِاللّٰهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ[۱۴]

حسن بلخاری قهی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

انا لله و انا الیه راجعون

قلب تپنده پیر فرزانه ایران‌دوست از تپش باز ایستاد!

استاد احمد مهدوی دامغانی با عشقی سرشار به اسلام وتاریخ و تمدن ایران زیبا و سعادتمند و پس از سالها رنج و تعب در وادی تحقیق و تفحص در سپهر ِ فرهنگ سترگ ایرانِ اسلامی روی در نقاب خاک کشید و به بزم جاودان حضرت حق پیوست.

اینک ما مانده‌ایم و حضور همیشگی او در سطر به سطر آثار ارجمندش که بی‌تردید سیراب‌گر جان ِ عطشناک ِجویندگان طریقت ِ دانش‌ورزی و حقیقت‌جویی خواهد بود.

انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، فقدان این استاد خردمند را به جامعه فرهنگی کشور تسلیت گفته و از خداوند منّان برای ایشان آمرزش الهی و برای خانواده محترمشان، شاگردان و علاقمندان آثارشان صبر و سلامتی مسئلت می‌نماید.[۱۵]

منوچهر صدوقی سها، فیلسوف و عرفان‌پژوه معاصر

«بسم الله الرحمن الرحیم

رحلت اندوه آفرین عالم علامه جامع ناهج منهج مصطفوی سالک مسلک مرتضوی افضل المتاخرین زمانا و ارفعهم مکانا استاد الاساتید مولنا دکتر احمد مهدوی قدس الله سره اولوی داغی بر دل دوستداران نهاد که دیری بخواهد ماند و بخواهد سوزاند.

رفتی و رفتن تو داغی نهاد بر دل

از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل

آن بزرگ که بالحق و الانصاف عملا از سرآمدان برین نیکان و پاکان روزگار و علما از نمایندگان نخستین فرهنگ والای شیعی ایران مینوی نشان به شمار اندر می‌افتاد به عنایت بلا علت ازلی از سر طهارت و نزاهت ذات ملکوتی صفات و صدق و صفای نفس نفیس در ظل ظلیل حقیقت شیعتنا خلقوا من فاضل طینتا به گونه‌ای به اتصالی وجودی با ساحت قدسی ولایت حضرات اقطاب وجود صلوات الله علیهم متنعم آمده بود ولنعم ما قبل هنیئا لارباب النعیم نعیمهم.

امید می‌رود که تحمل بار گران این مصیبت عظمای وارد بر اسلام و ایران بر خاندان جلیل و دوستان نبیل و شاگردان اصیل معظم له که بحمده و منه نوعا از اساتید عظام دانشگاه‌هایند آسان آید.[۱۶]

محمد فنایی اشکوری،
استاد تمام فلسفه در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، به مناسبت درگذشت احمد مهدوی دامغانی

درگذشت استاد فقید و محقق فرهیخته مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی رضوان الله تعالی علیه را به همه طالبان علم و فضیلت تسلیت عرض می‌کنم. او در دانشگاه هاروارد تاریخ اسلام تدریس می‌کرد. او در ادبیات فارسی و عربی و علوم اسلامی به ویژه تاریخ اسلام متبحر بود. از ویژگی‌های بارز او حبّ به اهل بیت بود. هرگاه نام مبارک سید الشهدا را می‌آورد اشک از دیدگانش جاری می‌شد. این استاد پرآوازه هاروارد از باب وظیفۀ دینی، نه به دلیل و انگیزه‌ای دیگر، در محافل دینی در آمریکا سخنرانی می‌کردند و در سخنرانی‌هایش توجه خاصی به ذکر مصائب اهل البیت (ع) داشت. حقیر ضمن این که بارها در مجالسشان شرکت داشتم چندبار توفیق دیدار با ایشان در منزلشان در فیلادلفیا را داشتم. ضمناً ایشان کتابخانۀ ارزشمندی در منزلشان داشتند که چند سال پیش شنیدم که کتابخانۀ کنگره آمریکا، تمام کتاب‌های ایشان را خریداری کرده است. آقای مهدوی از دوستان شهید مطهری و شهید دکتر بهشتی بود. هرگاه نامی از آن بزرگان به میان می‌آمد، خاطراتی از آن‌ها نقل می‌کرد و اشک از دیدگانش جاری می‌شد و از اینکه جامعۀ اسلامی چنین سرمایه‌های ارزشمندی را قبل از این‌که بهرۀ کافی را از وجودشان ببرد از دست داد، حسرت می‌خورد. با این‌که مشهور است ایشان با فلسفه و عرفان چندان موافق نیست، اما اصرار زیادی داشتند که بنده در دانشگاه هاروارد فلسفه و عرفان اسلامی تدریس کنم و معتقد بودند که حضورم در آنجا ضروری‌تر و مفید‌تر از حضورم در ایران است و تأکید می‌کردند که شخصاً مقدمات آن را فراهم می‌کنند. بنده به رغم احترامی که برای ایشان قائل بودم و تردیدی در نیت خیر و تشخیص صائب ایشان نداشتم به دلایلی نمی‌توانستم پیشنهادشان را بپذیرم. تواضع و خاکساری، لطف و مهربانی و اخلاص و صفای باطن در وجود این مرد عالم موج می‌زد. با وجود جایگاه علمی بسیار بالا و سال‌ها تدریس در دانشگاه‌های بزرگ جهان، روحیه‌اش همچنان همان روحیۀ طلبگی بود. چه نادرند چنین انسان‌هایی! خدایش رحمت کناد.[۱۷]

احمدحسین شریفی، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران

خداوند مرحوم استاد مهدوی دامغانی را با امام رضا (ع) محشور کند. او هر چند جسمش از ایران دور بود اما عشق به اهل بیت و عشق به امام رضا و عشق به مردم ایران همواره در قلبش فروزان بود. استاد احمد مهدوی دامغانی از استادان فاضل و بزرگی بود که در دهه‌های آخر عمرش خدمات موثری به زبان و ادبیات فارسی کرد. وی سال‌ها رئیس شورای گسترش زبان فارسی امریکای شمالی بود و با قوت تدبیر و حسن خلقی که داشت توانسته بود جمع ناهمگون ایرانیان مقیم آمریکا را در حوزه خدمت به زبان فارسی هماهنگ کند. او بسیار به ایران و اهل بیت و ائمه اطهار علیهم السلام علاقه‌مند بود به گونه‌ای که محال بود نام آن بزرگواران را بدون ذکر سلام و صلوات ببرد یا حتی بشنود مخصوصا همواره ذکر نام امام رضا علیه السلام و یاد مشهد بی‌اختیار گونه‌هایش را از سیل اشک خیس می‌کرد.[۱۷]

=آیت الله علوی بروجردی

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ علی مهدوی دامغانی دامت تائیداته

ارتحال اسفناک ادیب فرزانه و محقق عالیمقدار مرحوم مغفور آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی رضوان الله علیه ضایعه ای سنگین برای ارباب فضل و تحقیق است. آن فقید سعید بحق پشتوانه استوار برای شیعیان آمریکا و مرجعی گرانبها برای اهل فضل بود و هیچگاه جز در مسیر ارشاد و عرضه معالم اهل بیت علیهم السلام به مراکز علمی و دانشگاهی قدمی برنداشت و در سالیان اخیر نیز کتابخانه ارزشمند خود را بمنظور آگاهی ارباب فکر وقف همین مراکز نمود.

از خداوند منان، علوّ درجات ایشان و والد بزرگوارشان مرحوم آیت الله حاج شیخ کاظم دامغانی اعلی الله مقامه الشریف که از استوانه های علمی حوزه مقدسه مشهد بودند و اخوی گرانقدرشان مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدرضا مهدوی دامغانی رضوان الله علیه که شخصیتی کم نظیر در عرصه علم و تحقیق و تدریس بشمار می آمدند، مسئلت داشته و این مصیبت بزرگ را به حضرتعالی و اخوان مکرم، برادر بزرگوار ایشان دکتر محمود و برادرزادگان فاضل و ارجمندشان و دیگر عزیزان این اسره کریمه و خاندان فضل و تقوی تسلیت گفته، برای همگان صبر و اجر مسئلت دارم.[۱۸]

پیام تسلیت دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو

حجت‌الله ایوبی، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو ـ ایران، در پی درگذشت احمد مهدوی دامغانی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی، پیام تسلیتی منتشر کرد. پیام تسلیت دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو ـ ایران در سوگ احمد مهدوی دامغانی به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از روابط عمومی کمیسیون ملی یونسکو ـ ایران، در متن این پیام تسلیت آمده است: «ما زِ بالاییم و بالا می‌رویم» از گلستان معطر ادب و حکمت و فرهنگ ایران زمین گلی دیگر به گلزار کل پیوست؛ استاد احمد مهدوی دامغانی؛ بزرگی که فزون از هفت دهه از عمر گران بهای خویش را به گستراندن دانش و حکمت وادب پارسی سپری کرد؛ گر چه گل عمرش در این فانی کده به خاموشی گرایید؛ ولی گلاب آثارش همواره مشام جان عاشقان فرهنگ و دانایی را خوشبو و معطر خواهد کرد. نیک فرمود حکیم نظامی که:

چنان خُسبان چو آید وقت خوابم که گر ریزد گلم ماند گلابم؛ گل خاکی اش پژمرد اما گلاب جانش بشکفت؛

اینجانب به نمایندگی از سوی کمسیون ملی یونسکوـ ایران، ضایعه درگذشت این دانشمند نجیب و علم پرور را به محضر خانواده محترم ایشان، و جامعه فرهنگی و علمی ایران زمین تسلیت عرض می‌کنم.

احمد مهدوی دامغانی، ۱۳ شهریور ۱۳۰۵ در مشهد چشم به جهان گشود. این نویسنده، پژوهشگر و استاد پیشین دانشگاه‌های تهران و هاروارد ۲۷ خرداد ۱۴۰۱ دعوت حضرت حق را لبیک گفت.[۱۹]

سعید جازاری معمویی، رئیس دانشگاه اهل بیت

«اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسدها شی

رحلت جانسوز و مولم عالم جلیل القدر، علامه گرانمایه و فرهیخته متخلق به خلق کریم، جناب استاد فرزانه آقای حاج احمد مهدوی دامغانی طاب ثراه را به اندیشمندان و نخبگان مکتب تشیع، حوزه‌های علمیه صانها الله عن التوانی و جامعه دانشگاهی تسلیت عرض می‌نماییم. آن نخبه روزگار، الگوی اهل معرفت و جمع بین محامد و محاسن حوزه و دانشگاه و زبده علمی و معرفتی این دو منزلگاه علم و اندیشه بود که سالیان متمادی رایت مکتب خردگرا و معرفت آیین تشیع را در دانشگاه‌های غرب بر افراشته نگاه داشت.

‌لسان او زمزمه توسل، نگاه او تجسم مفهوم انتظار، کردار او تجلی اخلاق کریمانه و اندیشه‌اش تداعی حکمت و معرفت بود که در پرتو این خصایص، بسا شاگرد و مشتاق که در مجلس درس او پرورش یافتند و صدها تشنه که از چشمه ارشادات و افاضات او سیراب شدند. گرچه خود را به جبر تقابل روزگار در عزلت غربت گرفتار می‌دید، مهر وجودش از تابش و چشمه تتبعش از جوشش نیفتاد و از صفای خاطر، بامدادش به جانب مشرق طوس ملتجی و غروبش به سمت سامرا ملتزم و در لب نغمه: «به مستجیری درگاهت آمدم رحمی» می‌نواخت.

گوهری بود در ادب و فرهنگ بی نظیر، در تضلع و تواضع بی همتا و در ژرفای نظر و رای بی بدیل. گرچه از امواج مصایب دهر دون مصون نماند و از طریق ملالت آن، بی بهره عبور ننمود، اما نه عشقش به مکتب نشیبی دید و نه میلش به وطن کاستی یافت. گویی صلاح به این دید که نفس منفس او رونق سرزمین غربت بماند و کلامش حجت موجه اهل آن دیار. آنکه در فقاهت و اجتهادش بزرگانی همچون آیت الله العظمی مرعشی نجفی قدس الله نفسه تصدیق صادر فرمودند و در معرفتش ذو انفاس حوزه خراسان عصر معرفت گواهی مرقوم داشتند و اعیان حوزات و جامعات شهادت‌ها داده‌اند از این دار ملال رخت بربست و جمع مریدان و تشنگان تتبعات و افاضاتش را در حسرت گذاشت.

بعید است که این روزگار را تاب و توان جلوه‌ای دگر همچو آن آفتاب اهل معنی فراهم آید و مادر گیتی به زایش همچون او مفتخر گردد. به نوبه خویش فقدان او را ضایعه‌ای سخت بر نسل بزرگان ادب و معرفت ایران اسلامی می‌دانم که برخی سالیان مدید در انتظار مراجعتش به موطن دست به دعا، جمله‌ای در ذکر محاسن او به ثنا و پاره‌ای در ذکر خیر او در حلقه اهل وفا بودند.

قطعا در این آنات و لحظات بر مائده لطف مولایش علی بن موسی الرضا علیه التحیه و الثنا نشسته، دیده بر احسان آن اولیا نعم بسته و از محن و هموم این زمانه رسته است. یادش جاودانه این سرزمین اهل معرفت و روحش قرین عنایات اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم باد.»[۲۰]

روح الله دهقانی فیروزآبادی، رییس جهاددانشگاهی

«بسم الله الرحمن الرحیم

انالله و اناالیه راجعون

رحلت دانشمند برجسته و استاد مسلّم علوم معقول و منقول، ادیب عالیقدر دکتر احمد مهدوی دامغانی (ره) را به خاندان مکرّم آن فقید سعید، حوزویان و دانشگاهیان و عموم علاقمندان و بهره‌مندان از کمالات علمی و فضائل اخلاقی ایشان تسلیت عرض می‌کنم.

بی تردید فقدان آن عالم فرزانه که سالیان متمادی از عمر شریف اش را مصروف پژوهش و تفقه و تعلیم نمود، ضایعه ای بزرگ است.

اینجانب از خداوند سبحان برای آن ارادتمند حقیقی ساحت قدسی اهل بیت عصمت و طهارت که از دلدادگان آستان حضرت اباالحسن الرضا (ع) بود، رحمت واسعه و علوّ درجه و برای داغدیدگان این مصیبت و ثلمه‌ی جبران ناپذیر، شکیبائی و اجر الهی مسألت می‌نمایم.[۲۱]

احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی

بسم الله الرحمن الرحیم

انّا لله و انّا الیه راجعون

خبر درگذشت استاد و محقق فرزانه، ادیب و پیشکسوت شهیر عرصه علم و ادب، شادروان دکتر احمد مهدوی دامغانی طاب ثراه که عمر بابرکت خویش را وقف مجاهدت و خدمت به نشر و ترویج معارف نورانی قرآن و اهل‌بیت(ع) و تدریس فقه و علوم اسلامی و الهیات و زبان و ادبیات فارسی نمود، موجب تأثر و تألم گردید.

این‌جانب در جوار مضجع شریف حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) فقدان آن دانشمند گران‌مایه را به همه ارادتمندان و شیفتگان عرصه علم و فرهنگ به‌ویژه خانواده محترم و همچنین علاقه‌مندان و شاگردان ایشان، تسلیت عرض نموده، برای بازماندگان صبر جزیل و برای روح آن فقید سعید، غفران و رحمت واسعه الهی مسألت می‌نمایم.

بدون شک آرمیدن این استاد فقید در جوار مضجع شریف و نورانی حضرت ثامن‌الحجج علیه آلاف التحیة و الثناء نوعی قدردانی و تجلیل از خدمات ارزنده ایشان در توسعه معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌باشد.[۲۲]

علی کریمی جهرمی

بسم الله الرحمن الرحیم

‌انا لله و انا الیه راجعون

جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقای مهدوی دامغانی دامت برکاته

خبر درگذشت عموی معظم، استاد گرانمایه و بلند پایه جناب آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی حشره الله مع اولیائه موجب تأسف و تأثر گردید.

از خداوند متعامل مسئلت دارم ایشان را با موالیان گرامیشان محشور فرماید.

عرض سلام و تسلیت مرا به بازماندگان آن دانشمند فرزانه ابلاغ فرمایید.

سعادت و سلامت همگان به خصوص جنابعالی را از خداوند متعال مسئلت دارم.[۲۳]

حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه کشور

بسم الله الرحمن الرحیم

درگذشت استاد فرزانه و محقق ارجمند فرهنگ ایران زمین، ادیب شهیر و پیشکسوت، شادروان دکتر احمد مهدوی دامغانی موجب تاثر و اندوه گردید.

آن استاد و ادیب نام‌آشنا که شیفته و دلداده خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بود و قلبش برای ایران عزیز می‌تپید، عمر با برکت خود را در خدمت به نشر و ترویج معارف نورانی قرآن و اهل بیت علیهم السلام و تدریس فقه و علوم اسلامی و الهیات و زبان و ادبیات شیرین فارسی سپری کرد.

اینجانب فقدان آن دانشمند گرانمایه را به همه علاقه مندان و شیفتگان علم، فرهنگ و تمدن ایران اسلامی به خصوص خانواده عزیز و علاقمندان و شاگردان ایشان، همچنین جامعه ایرانیان شریف مقیم خارج از میهن تسلیت عرض می کنم و برای بازماندگان ارجمند ایشان صبر جزیل و برای روح آن فقید سعید آرامش و غفران واسعه الهی مسألت می نمایم.[۲۴]

محمدجواد ظریف

« انا لله و انا الیه راجعون

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

درگذشت استاد فرزانه، دانشمند وارسته، ادیب متخلق و عاشق پاکباخته ایران و اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، شادروان دکتر احمد مهدوی دامغانی، ضایعه‌ای دردناک و سهمگین است.

اینجانب که در دوران خدمت در نیویورک و در سفرهایی که برای حضور در سازمان ملل متحد به آن دیار داشتم افتخار شاگردی، مصاحبت و بهره‌گیری از محضر پرفیض آن عزیز را داشتم، فقدان این ستاره علم و ادب ایران و تشیع را به خاندان و دلبستگان ایشان و به ویژه به فرزند دانشمندشان، سرکار خانم دکتر «فریده مهدوی دامغانی»، تسلیت عرض می‌نمایم. از خداوند بزرگ علو درجات این عاشق دلباخته اهل بیت و هم‌نشینی با موالیانش و صبر و اجر برای همه بازماندگان مسئلت دارم.

روانش شاد و یادش جاودان باد.»[۲۵]

احمدرضا قائم‌مقامی، استاد گروه فرهنگ و زبان های باستانی دانشگاه تهران

استاد احمد مهدوی‌دامغانی، ادیب بزرگ و عربی‌دان یگانه و سرسپردهٔ آل رسول، دور از شهر و دیار و مولای خویش، در غربت جان سپرد. مرا نرسد که در بزرگی او سخنی بگویم؛ زبانم کوتاه است؛ قلم‌انداز قدری حسب حال می‌گویم. دانشجوی لیسانس که بودم، استاد آن مقالهٔ ممتع دربارهٔ ایوان مداین را به ایران فرستاده بودند که گویا در یکی از جشن‌نامه‌ها چاپ شود. پاکنویس آن را به اعتبار آنکه خطم ناخوش نبود به بنده سپردند. حیف که جوان بودم و خام و از آن دستخط شریف عکسی برنداشتم. مدتی بعد درس و بحثم به راه‌های دیگر کشید، ولی چند سال بعد آنچه از او به دست آوردم با شوق بسیار خواندم و به قدر حوصله از آن بهره چیدم. خواندن نوشته‌های او را به دوستان جوان نیز توصیه کردم و بعضی را سپاسگزار یافتم. انشاء ملایانهٔ او، که پسند نسل جوان نبود، گاه شیرینی، یا نمکی، داشت که وقتی کتابی را از او به دست می‌گرفتم، مخصوصاً خاطرات او را، معمولاً آن را زمین نمی‌گذاشتم تا تمام شود. نثر او علی‌الخصوص از آن جهت اهمیت داشت که به نظرم در زمان ما هیچ کس کلمات را مانند او در جای درست خود به کار نمی‌برد، و این فضیلتی بود که در نسل‌های پیشین بیشتر از همه از آن مرحوم تقی‌زاده و مینوی بود. دوری از وطن او را از «فارسی انقلابی» دور نگه داشته بود. فضل او جای دیگر نشیند. من بنده از خلال آثارش، به قدر توان، فضل و علم او را شناخته‌ام و این البته، چنانکه شاگردان و نزدیکانش گواهی داده‌اند، بهری از دانش بیکران او بود. وقتی که به عضویت افتخاری فرهنگستان زبان درآمدند، در پیامی مرقوم فرموده بودند که به قول فلان ادیب فرانسوی (فراموشی از بنده است) که به عضویت آکادمی فرانسه درآمد، من در قبال فضلای فرهنگستان صفری هستم در سمت چپ عدد، ولی در واقع عضویت او افتخاری بود برای فرهنگستان. تا آن جا که من بنده از دور دریافتم، همیشه آرزوی بازگشت به وطن داشتند، ولی موانع و عوایقی ظاهراً در کار بود. یکی از دولت‌مردان به ایشان گفته بودند که کسی مانع ورود شما به ایران نیست. به مزاح فرموده‌ بودند می‌ترسم مانع خروجم باشند!

خداش بیامرزاد!»[۲۶]

غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی

بسمه‌تعالی

استاد ارجمند دکتر احمد مهدوی دامغانی، عضو افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پس از یک عمر طولانی و پربرکت در دانشوری و دانش‌پژوهی دیده از جهان فروبست. او که به خاندانی از علمای دین تعلق داشت و در محضر بزرگانی از اهل علم و استادان دانشگاه دروس حوزوی و دانشگاهی را آموخته بود، ده‌ها سال در ایران و خارج از ایران در رشته‌هایی مانند ادبیات عرب و متون قدیم فارسی، در معارف اسلامی و عرفان و فقه و کلام به تحقیق و تدریس و تألیف اشتغال داشت و به‌ویژه در ادبیات عرب استادی بی‌بدیل بود. فرهنگستان زبان و ادب فارسی فقدان این دانشمند ایران‌دوست و ایران‌شناس را به جامعۀ علمی و فرهنگی و ادبی کشور و بازماندگان محترم و شاگردان و دوستان و ارادتمندان ایشان تسلیت می‌گوید و برای آن بزرگوار در جوار رحمت حق، علو درجات و مغفرت مسئلت می‌کند.»[۲۶]

محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی

«انا لله وانا الیه راجعون

خبر درگذشت استاد پیشکسوت، ادیب و محقق گرانمایه مرحوم‌ دکتر احمد مهدوی دامغانی موجب تاثر گردید.

این پژوهشگر گرامی طی سالیان متمادی آثار گرانسنگی در حوزه‌های دینی و معرفتی را به جامعه فرهنگی و علمی ارایه کرد که از زمره خدمات ماندگار وی محسوب می‌شود.

فرصت را مغتنم شمرده و از درگاه ربوبی برای ایشان رحمت و مغفرت واسعه و جهت بازماندگان و دوستداران خاصه خانواده گرامی صبر و اجر آرزو می‌کنم.»[۲۷]

علی‌اکبر ولایتی

خبر درگذشت محقق، نویسنده و محقق پیشکسوت، جناب آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی موجب تاثر و تاسف فراوان گردید. ایشان که از چهره های ارزشمند علمی و ادبی بودند، عمر با برکت خویش را در راه اعتلای فرهنگ و ادب فارسی صرف نمود و خدمات ارزشمندی را ارایه کرد. اینجانب مصیبت وارده را به خانواده معزز و علاقه مندان تسلیت و تعزیت عرض نموده ، از درگاه خداوند متعال رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت می‌نمایم.[۲۸]

رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم

"هوالباقی

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمار خرد هزاران بیش

درگذشت استاد ادب و فرهنگ ایران و اسلام، مرحوم آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی ضایعه‌ای بزرگ است. این ضایعه و مصیبت بزرگ را به جامعه دانش و فرهنگ و به اعضای خاندان گرامی مهدوی دامغانی بخصوص به استاد گرامی جناب آقای دکتر محمود مهدوی دامغانی تسلیت عرض می‌کنم و از خداوند بزرگ برای دانشمند فقید رحمت و مغفرت و برای بازماندگان ارجمند صبر و سلامت مسئلت دارم.»[۲۹]

حسن روحانی، رئیس جمهور سابق

انا لله و انا الیه راجعون

▫️با کمال تاثر، درگذشت محقق و اندیشمند وارسته و محب اهل بیت علیهم السلام، زنده یاد دکتر احمد مهدوی دامغانی را به اصحاب علم و ادب، دوستداران و به ویژه فرزندان بزرگوارش تسلیت می گویم.

▫️این شخصیت فرهیخته با برخورداری از کمالات علمی توام با فضایل اخلاقی و انسانی فراوان، آثار علمی ارزشمندی بخصوص در عرصه فرهنگ و ادب کشور از خود بر جا گذاشت که به یقین نام او را همواره در یادها زنده نگه خواهد داشت.

▫️ اینجانب ضمن تجلیل از یک عمر خدمات ماندگار آن مرحوم، از درگاه خداوند بزرگ برای ایشان رحمت الهی و جایگاه برین در سرای باقی و برای عموم بازماندگان صبر و سلامتی خواستارم.[۳۰]

سوابق علمی‌اجرایی

  • عضو شورای عالی علمی دائرة المعارف بزرگ اسلامی: از 1392 تاکنون
  • تدريس عرفان اسلامی در دانشگاه مادريد: از 1353-1354ش
  • رئيس کانون سردفتران اسناد رسمی: از 1354ش
  • تدريس در دانشگاه هاروارد و پنسيلوانيا: از 1366ش/1987 تاکنون

دیدگاه و اندیشه

تأكيد بر آموزش قرآن

به كسي كه نمي‌تواند قرآن را درست بخواند، نبايد اجازه ورود به دوره كارشناسي ارشد و دكتراي رشته زبان و ادبيات عرب داد. من از تمامي استادان ادبيات عرب در سراسر جهان مي‌خواهم كه به اين نكته مهم توجه كنند. من در دانشگاه، روز اول درس، قرآن را به دانشجويان مي‌دادم و اگر قرآن را بلند نبودند، به كلاس راه نمي‌دادم. محال است كسي كه قرآن را درست نمي‌خواند و نمي‌فهمد، بر ادبيات فارسي و عرب مسلط باشد. اگر چنين كسي مي‌گويد ادب فارسي يا عربي مي‌دانم، خيلي بي‌حيا بايد باشد. زيرا مبنا و پايه ادب فارسي و عربي قرآن كريم است.[۴]

به نواندیشی دینی اعتقاد ندارم

من ابدا و اصلا اعتقادی به نواندیشی دینی ندارم و هرگونه نواندیشی را با اصول و فروع دین و مذهب اسلام و تشیع مغایر و معارض می‌دانم، زیرا آنچه نواندیشان به خیال خودشان از اسلام و تشیع تصور می‌کنند و ارائه می‌دهند، شیر بی‌یال و دم و خالی از دیانت و مذهب و تشیع است. آن کسانی که با حرف‌های خود انکار وحی محمدی‌ می‌کنند و به آن توهین‌ می‌کنند و توجیه می‌کنند و وحی را در حد خواب دیدن تنزل می‌دهند و در عین حال مثنوی مولوی را با قرآن مقایسه می‌کنند، همان مثنوی را نیز به درستی نخوانده‌اند، چه برسد به قرآن مجید. هر کسی وحی را نمی‌فهمد و وحی در مقام امر است نه در مقام فهم. این حرف‌ها، حرف‌های جسمیان است و از روح و اعتقاد و ایمان خالی است و بیشتر برای این است که خود را از تکالیف مذهبی خلاص کنند. نواندیشی در دین معنا ندارد، ما همان دینی را داریم که امیرالمومنین (ع) و سید الشهدا(ع) و ائمه معصومین همان را دارند. من نه تنها اعتقادی به نواندیشی ندارم، بلکه نواندیشی را مخالف دین و مذهب می‌شمارم.[۳]

احمد مهدوی دامغانی از نگاه دیگران

مهدی فیروزان، مدیرعامل موسسه شهر کتاب

آدم‌های بزرگ، دو گونه تاثیرگذاری دارند؛ تاثیرات مشهود و تاثیرات غیرمشهود. تاثیرات مشهود شاید مصداقی و شاید عمومی باشند. همیشه این سوال در ذهنم بود و با وجود استاد احمدی مهدوی دامغانی جوابش را گرفتم که «ایرانی‌های باسواد و اهل دانش که به خارج از کشور می روند، چه نسبتی با دیگر ایرانی ها پیدا می کنند؟» حضور استاد احمد مهدوی دامغانی به نیابت از ایرانیان در آن سوی مرزها، یعنی حضور ایرانیان در جهان جدیدی که در حال شکل گیری است. اگر رجال ما بتوانند حضور موثری در عرصه بین الملل داشته باشند، ایران در آینده جهان سهیم خواهد بود.[۳۱]

حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی، مدیر موسسه مطبوعاتی اطلاعات

با رسیدگی های مقام معظم رهبری، استاد به هیچ عنوان ممنون الورود نیستند و می توانند به ایران بیایند. در برنامه ای به خدمت آیت الله شاهرودی رسیدم و ایشان هم به من گفت که رهبر انقلاب، بر روی حق تدریس و علم آقای دکتر تاکید زیادی دارند. دکتر مهدوی دامغانی علاوه بر دانشگاه هاروارد، استاد پروازی بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیاست. آیت الله العظمی سیستانی در سفری که برای مداوا به لندن داشتند، هیچ کس را به حضور نپذیرفتند، اما دکتر دامغانی را پذیرفتند و ساعت ها با هم گپ و گفت داشته و صفا کردند.[۳۱]

فتح‌الله مجتبایی

دکتر مهدوی از آن وجودهای باقیمتی است که وقتی در ایران بود، همه از وجودش بهره می‌بردند و حالا هم که خارج از ایران است، یک وجود قابل استفاده و بهره بردن است. آشنایی من با ایشان به سال 50 قبل بر می‌گردد که از دانشگاه ادبیات به دانشگاه الهیات دانشگاه تهران منتقل شدم. دکتر مهدوی در دانشگاه الهیات، زبان عرب تدریس می‌کرد. ما غالبا در اتاق دکتر یزدگردی یکدیگر را ملاقات می‌کردیم. دکتر یزدگردی کتابی درباره پرندگان می‌نوشت و از دکتر مهدوی کمک می‌گرفت. من از دیدن اطلاعاتی که دکتر مهدوی در اختیار دکتر یزدگردی می‌گذاشت، بسیار متعجب می‌شدم و می‌دیدم که این مرد چه میزان از زبان عربی آگاه است. مثلا نام‌های مختلف گنجشک را در دوره‌های عمرش می‌دانست و این لغات را به دکتر یزدگردی منتقل می‌کرد. دکتر مهدوی از نظر اخلاق و تواضع علمی، شایسته هزار گونه تقدیر و تجلیل است. ایشان به هیچ وجه دچار خودبزرگ بینی و اینگونه بیماری‌ها که برخی از جوانان و پیران رشته ما به آن مبتلا هستند، نیست. فروتنی خاص ایشان واقعا دکتر محمدی را متعجب می‌کرد چون یک بار که سوالی از دکتر مهدوی پرسید، ایشان گفت جواب این سوال را باید از استاد بدیع الزمانی پرسید. معمولاً رقبای علمی چنین کاری را در حق یکدیگر انجام نمی‌دهند.[۳۲]

یک خاطره

یک بار بعد از انقلاب، با مرحوم مطهری و مرحوم مفتح در اتاق دکتر مفتح در دانشکده الهیات بودیم. گفته شد که نسبت به دکتر مهدوی بی‌مهری‌هایی می‌شود. مرحوم مطهری برآشفت و گفت این حرف‌ها صحیح نیست و مهدوی از ستون‌های دانشکده الهیات است و حرف‌هایی که درباره ایشان زده‌اند، بیهوده است. با وجود سفارش‌هایی که مرحوم مطهری درباره دکتر مهدوی کرده بود، شرایطی پیش آمد که ایشان از ایران رفت و من هم دیگر ایشان را ندیدم تا چند سال پیش که در دانشگاه دنور آمریکا سخنرانی داشتم. ای‌کاش شرایط به گونه‌ای شود که اینجا و در ایران هم بشود از حضور دکتر استفاده کرد.[۳۲]

مهدی محقق، مدیرعامل انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور

به یاد دارم که در سال‌های جوانی در مدرسه سپهسالار با مرحوم مطهری، محیط طباطبایی و دکتر مهدوی جمع می‌شدیم و جلساتی داشتیم. در یکی از آن جلسات رهبر انقلاب هم آمدند. من با دکتر مهدوی قوم و خویش هستم و با هم ارتباط خانوادگی داریم. زمانی که داشتم معمم می‌شدم، آشیخ کاظم پدر دکتر مهدوی عمامه را روی سرم گذاشت. دکتر مهدوی هم به شوخی گفت: «اللهم توجّه به تاج العمامه». آشیخ کاظم هم به او گفت: تو لیاقتش را نداشتی. البته بعدها معلوم شد که من هم لیاقتش را نداشتم. به هر حال دکتر مهدوی علاقه فراوانی به ادبیات عرب داشت و همیشه هنگام ورود به مدرسه مشهد، اشعار عربی را با صدای بلند می‌خواند. بعدها استاد بزرگی را کشف کردیم که استاد بدیع الزمانی کردستانی نام داشت و نامش در این مجلس رفت. جالب و دردآور است که این مرد بزرگ ناچار بوده دفترنویس پادگانی در کرمانشاه باشد. بعد کسی ایشان را شناخته بود و کاری کرده بود که در یک دبیرستان به دبیری مشغول شود. به یاد دارم در جوانی می‌خواستم برای طلبگی به قم بروم که آیت الله وحید خراسانی رای من را زد و گفت قم از نظر ادبی قوی نیست. به مدرسه مشهد برو. به این ترتیب من هم به حوزه مشهد رفتم. در آن زمان 3 نفر الگوی من بودند و من را ترغیب به رفتن سر درس ادیب نیشابوری کردند. یکی از آن‌ها دکتر مهدوی دامغانی بود. حالا که نگاه می‌کنم این سوال به نظرم می‌رسد که واقعا آیا حیف نیست که دانشجویان ایرانی از محضرش استفاده نمی‌کنند؟ او در‌ هاروارد است و ما از وجودش بی بهره. البته در‌ هاروارد، ایشان به دانشجوها درس نمی‌دهد بلکه اساتید را تربیت می‌کند. این هم از ضایعات مملکت ماست که به جای جذب کردن، دفع می‌کنیم.[۳۲]

جلال خالقی مطلق

دکتر مهدوی و فردوسی 3 شباهت با یکدیگر دارند. اول، ارادت هر دو به خاندان نبوت است. دوم، دلبستگی‌شان به زبان و ادبیات فارسی و سوم مهر این دو به میهن و ایران است. البته یک مورد هم هست که من درباره فردوسی حدس می‌زنم و درباره دکتر مهدوی مطمئن هستم و آن هم تواضع این مرد است. به این نکته هم اشاره کنم که بهترین و مستندترین مقاله درباره مذهب فردوسی، توسط دکتر مهدوی دامغانی نوشته شده است.[۳۲]

بهاءالدین خرمشاهی

من شاگردی دکتر مهدوی دامغانی را کرده‌ام. ممکن است بپرسید چگونه؟ انتشارات امیرکبیر از من خواست تا 4 هزار بیت بوستان سعدی را که فروغی تصحیح کرده، دوباره تصحیح کنم و غلط‌هایش را بگیرم. خُب 700 بیت از این 4 هزار بیت، عربی هستند و من هم اصلا عربی بلد نیستم. به همین دلیل از دکتر مهدوی کمک خواستم. به این ترتیب من 20 جلسه به خدمت ایشان رسیدم و دکتر هم ابیات عربی بوستان را معنی کرد. یک بار هم به خاطر دارم که از دست من به فریاد درآمد که: خرمشاهی تو چرا این قدر، کم عربی می‌دانی؟[۳۲]

حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد حجتی کرمانی

بشریت مقصدی بالاتر از زندگی مادی دارد. انبیا و عالمان هم انسان را به خلیفه اللهی بودن و ارزش معنوی اش دعوت می کنند. استاد دامغانی، بقیه السلف ادبیات گذشته است و کسی را مثل او نمی شناسم که تا این اندازه نسبت به ادبیات گذشتگان وفادار باشد. مخاطب وقتی مقاله ای از استاد را می خواند، محظوظ می شود و به استاد آفرین می گوید. بسیاری از آیت‌الله های ما، بعد از لفظ آیت الله، عنوان دکتر دارند. حالا چرا آدمی مانند دکتر احمدی مهدوی دامغانی که در دنیای غرب به معنای واقعی حجت اسلام و آیت الله است، نباید آیت الله نامیده شود؟ این چه نوع انحصارطلبی است که ما آخوندها داریم که عنوان آیت الله را فقط برای خودمان می خواهیم؟ من می خواهم گلایه کنم. استاد مهدوی در زمینه آیت اللهی همه چیز دارد، فقط عمامه ندارد. پیشنهاد می کنم این مساله را به ایشان بگوییم.[۳۳]

حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمد موسوی بجنوردی

دکتر احمدی مهدوی دامغانی، فرزند دانشمند معظم و ادیب توانا آشیخ کاظم دامغانی است. ایشان به حق در فقه و اصول مجتهد است و هم در ادبیات و فلسفه هم تا حدودی. اما در ادبیات به معنای واقعی مجتهد است. یعنی در ادبیات عرب اجتهاد می کرد و می کند. من، ادیب نیشابوری دوم را درک نکردم ولی می گویند که دکتر احمد در حوزه ادبیات عرب از او بهتر است. ایشان در دانشگاه هاروارد، بسیار منشا اثر است و با دایره المعارف بزرگ اسلامی نیز در ارتباط است. باید همه دعا کنیم تا خدا طول عمرش بدهد و بیت مهدوی دامغانی همیشه فروزان باشد.[۳۳]

حجت‌الاسلام والمسملین حسین مهدوی دامغانی، برادرزادهٔ استاد

من چند سفر زیارتی با استاد دامغانی همراه بودم، هم در مکه مکرمه و زیارت بیت‌الله‌الحرام و هم در دو سفر عتبات عالیات در خدمت ایشان بودم. ایشان یک حالت رقیق القلب و بکائی داشتند که هر وقت نام مبارک حضرت رضا(ع) می‌آمد، منقلب می‌شدند و اشک می‌ریختند و این قضیه در سال‌های آخر عمرشان شدت بیشتری پیدا کرده بود. با بالارفتن سن، بی‌تابی ایشان نیز برای زیارت حرم حضرت رضا(ع) بیشتر می‌شد کما اینکه تصاویر ارادت ایشان در حال سلام دادن به حضرت رضا(ع) در گفت‌وگو با برنامه شوکران صداوسیما را همه مردم ملاحظه کردند. ایشان علاقه‌مندی خاص و ارادت قلبی ویژه‌ای را برگرفته از مرحوم پدرشان آیت‌الله العظمی دامغانی به محضر مبارک حضرات معصومین(ع) داشتند. من چون در حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) و حرم حضرت امام حسین(ع) در خدمت ایشان بوده‌ام، آن حالت بکاء لا ینقطع و گریه مداوم ایشان که ناشی از رقت قلب ایشان بود را از نزدیک شاهد بودم.[۸]

خاطره‌ای از دیدار استاد با آیت‌الله سیستانی

با توجه به سوابقی که ایشان از جوانی با آیت‌الله سیستانی داشتند، مکرر اتفاق افتاده بود که خدمت این مرجع عالی‌قدر رسیده بودیم. در جلسه‌ای که من نیز در آن حضور داشتم، اظهار محبت و لطف آیت‌الله سیستانی به آقای دکتر مهدوی به نحوی بود که اطرافیان آقای سیستانی را متعجب کرده بود. وقتی افراد به ملاقات آیت‌الله سیستانی می‌روند معمولاً در حدود ۶-۵ دقیقه بیشتر وقت آقا را نمی‌گیرند ولی در جلساتی که ما به محضرشان می‌رسیدیم چیزی حدود نیم ساعت صحبت می‌کردیم. این نکته را هم نقل کنم که آیت‌الله سیستانی فرمودند: من در حال حاضر مسلط‌ ‌تر از شما به ادبیات عرب و ادبیات فارسی در عالم سراغ ندارم.[۸]

محمدرضا شفیعی کدکنی

دکتر احمد مهدوی تسلط حیرت آوری بر زبان عرب دارد و یکی از برجسته‌ترین فرانسوی دانان ایران است. او را نمونه ایرانی دانشمند و ایده آل می‌دانم... دکتر مهدوی از نظر من، مظهر ایمان در معنی خالص و زلال آن است.[۳۴] آدم در زندگی کمتر کسی را می‌تواند «دربست» قبول داشته باشد، هر قدر به آن شخص ارادت و اخلاص داشته باشد، اما من دکتر مهدوی را دربست قبول دارم و او را نمونه یک ایرانی اندیشمند و ایده‌آل می‌دانم، این مسئله از نوادر امور است و استثنا از قاعده‌ای عام و جهان‌شمول. شما هر قدر فانیِ در وجود کسی باشید، باز از اختلافات جزئی نمی‌توانید برکنار بمانید، اما در مورد دکتر مهدوی من این چنین حالتی دارم، دکتر مهدوی از نظر من مظهر ایمان در معنی خالص و زلال است. این‌همه دانش و جهان‌دیدگی و نشست و برخاست با همه نوع مردم، در ایران و فرانسه و آمریکا، هیچ نتوانسته است کوچکترین خدشه‌ای در تجربه روحی و ایمانی او ایجاد کند.[۳۵]


دکتر علی شمسا، استاد دانشگاه علوم پزشکی مشهد

اینکه آن ور دنیا، انسانی مسلمان، هنگام خروج از منزل رو به بقعه نورانی حضرت رضا (ع)، دست به سینه ایستاده است و به حضرت سلام مخصوص می‌دهد: «السلام على علی بن موسی الرضا المرتضی، الأمام التقی النقی ...» چیز غریبی است.[۳۴]

دکتر محمود امیدسالار

استاد دانشمند دکتر احمد مهدوی دامغانی از معدود دانشمندانی است که هم از سلاله علم است، هم تحصیلات سنتی و دانشگاهی را گذرانده، و نیز شاگردانی پرورده است که از نظر اخلاقی و علمی راه و روش استاد بزرگوارشان را ادامه می‌دهند. استاد احمد مهدوی دامغانی که حافظ قرآن است در دوری از وطن نیز مایه افتخار ایرانیان بوده است و هست. به خاطر دارم که یکی از ایرانیانی که در یکی از دانشگاه‌های معتبر این سامان تدریس می‌فرماید برای من داستانی از احاطه علمی استاد روایت کرد که خود شاهد آن بود. بنده برای حسن ختام، این داستان را که بیش از ۳۰ سال پیش از او شنیده ام، در اینجا نقل به مضمون می‌کنم. این دوست می‌گفت که روزی با استاد مهدوی و مرحوم دکتر جورج مقدسی (George Makdisi ۱۹۲۰-۲۰۰۲) که از استادان نامدار عرب و سال‌ها رئیس دانشکده شرق شناسی دانشگاه پنسیلوانیا بود، در دانشگاه حضور داشته است.[۳۶]

=پروفسور فضل‌الله رضا

یکی از پرچم‌داران ادب سنتی فارسی، دکتر مهدوی دامغانی، استاد بی‌بدیل دانشگاه هاروارد آمریکاست که به ادبیات سنتی عربی و زبان فرانسه اشراف دارد. ریشه‌های بسیاری از صور خیال شاعران بزرگ ما را در ادبیات عرب شناسایی کرده است. استاد مهدوی از مدرسان و پژوهشگران حلقه استاد فروزانفر و استاد جلال همایی است که روانش، جد اندر جد، در خاندان دانشگاهی بلندآوازه محقق و مهدوی دامغانی با ادبیات فارسی و عربی عجین بوده است، سروی سایه‌فکن بر گستره معارف اسلامی، استادی خطیب و نویسنده و شاعر و خطاط. بخشی از نوشته‌های استاد مهدوی از شاهکار‌های نثر روان فارسی معاصر است.[۳۷]

محمدجعفر یاحقی

دکتر مهدوی دامغانی از معدود اندیشمندانی است که از پنجره حوزه به دانشگاه نگاه می‌کند، به این معنی که بنیاد خانوادگی و فکری‌اش حوزوی است و از آن طریق وارد مراحل آکادمیک شده است و تفکر حوزوی‌اش بر دانشگاهی غلبه دارد. با اینکه سال‌هاست در آمریکا به سر می‌برد، استاد هچون جزیره‌ای سرشار از دانش‌های تمدن اسلامی و ایرانی است و این مشخصه در آثارش نیز متبلور است. استاد مهدوی دامغانی از نسل بزرگانی، چون بدیع‌الزمان فروزانفر و جلال‌الدین همایی است که توانست علوم حوزوی را در کنار اندیشه‌های تمدنی جدید حفظ کند و با نگاه یک دانشمند عربی‌دان حوزوی به سراغ مطالعات ادبی برود. با همین نگاه، سال‌ها در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. چند نکته در آثار و نوشته‌های او وجود دارد که لازم است به آن‌ها اشاره کنم. نخست نکته‌یابی و گره‌یابی از متونی است که با ادبیات عربی عجین‌اند. غور و تأمل او در ادب عرب و فقه و حدیث مثال‌زدنی است. در زمان ما افرادی مثل او بسیار کمیاب‌اند. نکته دوم تواضع علمی و شخصیت عارفانه و عالمانه اوست. این ویژگی در نوشته‌هایش نیز متبلور شده است. این ویژگی از او یک عالم عامل ساخته است. وقتی آثار او را می‌خوانید، می‌بینید که در برابر همه‌کس حتی معاصران خود تواضعی مثال‌زدنی دارد. لحن حوزوی و طلبگی و لطافت قلمش نوشته‌هایش را خواندنی کرده است. بار‌ها شده است به دنبال نکته‌ای در میان نوشته‌های دکتر مهدوی بوده‌ام و بدون آنکه قصد خواندن همه نوشته را داشته باشم بی‌اختیار همه مقاله استاد را خوانده‌ام.[۳۸]

اکبر ایرانی

چراغ عمر پرفروغ استاد احمد مهدوی دامغانی خاموش شد و جمع کثیری از علاقه‌مندان ادب و دانش از وجود پر فیض او محروم شدند، اما آثار وجودی او، یادگارهای ادبی و علمی‌اش، سخنان و نامه‌ها و مکتوباتش، چون شجره طیّبه‌ای که «اصلها ثابت و فرعها فی السماء»، فراموش نخواهد شد. او الگوی اخلاق و فروتنی بود. هرگز از او طعن و بدگویی از کسی را نشنیدم. از همه بزرگان با هر مذهب و مکتب و گرایشی که داشتند، به بزرگی و عظمت یاد می‌کرد. در ادبیات عرب همچون بدیع‌الزمان کردستانی، از بدایع و نوادر زمان حاضر بود. حاضر الذهن بود و مسلط به اشعار و نحو عربی. از این رو مرجع و علامه‌ای کم‌مانند برای اهل ادب و عربیت بود. استاد مهدوی دامغانی حافظه‌ای حیرت‌آور داشتند و بسیاری از اشعار شاعران بزرگ عرب را از مُتنبّی، بُحتُری، ابی‌تمّام طائی و... در حافظه داشتند و به مناسبت هم به کار می بردند. زنده‌یاد استاد مهدوی، از معدود برجای‌ماندگان نسل دانشمندان بسیار‌دان یک سدۀ اخیر بود که همواره نام او، فرزانگانی چون علامه بدیع‌الزمان فروزانفر و علامه محمد قزوینی را به یاد می‌آورد. ایران و تشیع، همواره دو مونس جان و مایۀ شادی روان استاد مهدوی بود. صفای باطن، تدیّن، رقّت قلب و ارادت خاصّش به اهل بیت علیهم السلام، وی را از دیگر دوستانش ممتاز کرده بود. هفته‌ای نبود که قرآن را ختم نکند و جمعه‌ای نبود که زبانش به زیارت جامعۀ کبیرۀ امام هادی (ع) مترنّم نباشد و روزی نبود که از خانه خارج شود و سرِ فروتنی و ارادت به آستان رضوی فرود نیاورد و سلام نکند.[۳۹]

حسن انصاری، پژوهشگر تاریخ

درگذشت شادروان استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی به حق ضایعه‌ای بزرگ است. او از آخرین افراد نسل دانشمندانی بود که روزگار ما سخت به وجود آنان نیازمند است و متأسفانه کمتر شاهد بروز و ظهور آنان هستیم. نخستین بار با نام استاد احمد مهدوی دامغانی در دائرة المعارف بزرگ اسلامی شاید حدود سی و سه چهار سال پیش از طریق آشنایی با تصحیح کتاب کشف الحقائق عزیز نسفی آشنا شدم؛ تصحیحی خوب و با مقدمه‌ای مفید. بعد از آن از طریق استادم مرحوم محقق طباطبایی زمینه آشنایی من با استاد مهدوی بیشتر شد و آن هم از طریق آشنایی با تصحیح کتاب المجدی تألیف ابن الصوفی العمری بود که با همت محقق طباطبایی و با کوشش استاد مهدوی دامغانی با مقدمه‌ای به فارسی و مفصل منتشر شد. استاد مهدوی دامغانی به ویژه در سال‌هایی که در ایالات متحده رحل اقامت افکند بسیار فعال در حوزه تصحیح و تألیف کوشا بودند و علاوه بر آن سال‌ها برای تنی چند از دانشجویان دکتری و پست دکتری دانشگاه‌های هاروارد و پنسیلوانیا درس‌هایی را ارائه می‌دادند و متونی در ادب فارسی و عربی و گویا فقه و عقاید تدریس می‌کردند. نفس حضور ایشان در آمریکا و فعالیت در قالب تدریس برای شماری از دانشجویان و همچنین ارائه سخنرانی‌های مذهبی بی تردید در ترویج فرهنگ و ادب و زبان فارسی در میان ایرانیان و علاقه‌مندان به فرهنگ ایران و اسلام در آمریکا و همچنین تبیین مبانی تشیع تأثیر تمام داشت. استاد مهدوی علاوه بر زبان‌های فارسی و عربی از آثار فرانسه نیز به دلیل آشنایی خوبشان با این زبان بهره‌مند بودند و من خود مکرر سراغ دارم که در نوشته‌های خود به برخی منابع فرانسوی ارجاع داده‌اند و چنانکه گفتم به این زبان صحبت و حتی سخنرانی می‌کردند. از ویژگی‌های مهم استاد مهدوی دامغانی علاقه بی حد و اندازه و خالصانه نسبت به مقام مقدس اهل بیت عصمت و طهارت بود؛ و خداوند او را با موالی کرام محشور فرماید. در گفتار و در نوشتار بسیار به آداب اسلامی و ایرانی پایبند بودند و چنانکه گفتم حقیقتا آثارشان شیرینی و لطافت خاص خود را دارد.[۴۰]

میلاد عظیمی

احمد مهدوی دامغانی دانشمند برجسته و ادیبی بزرگ و عربی‌دانی کم‌مانند بود. اما او برای من چیزی بیشتر از «عالم» بود؛ حجتی زنده بود برای لمس این معنا که علم آدمیت است و جوانمردی و ادب؛ حجتی برای چشیدن «علمی» که منتج به «عمل صالح» می‌شود؛ نمونه‌ای روشن بود از توفیق دین برای تهذیب آدمی و تتمیم مکارم اخلاق و پرورش انسانی آزاده که «اعتقاد»» دارد اما «عقده» ندارد؛ ثابت‌قدم است اما کینه ندارد، مهربان است و ادب دارد و حلیم است و می‌تواند کریمانه ببخشد و بگذرد، چه باوفا مردی بود احمد مهدوی دامغانی، چه مهربان مردی بود. مهدوی دامغانی تلفیق و تلائمی بود از عشق سوزان به اهل‌بیت(ع) و مهر ژرف به ایران و فرهنگ ایران. او هرکه را دوستدار اهل‌بیت(ع) و خادم ایران می‌دانست ـ بدون توجه به مرام و مسلک سیاسی‌اش ـ حرمت می‌گزارد و دوست داشت، معیار مهدوی دامغانی این بود و لاغیر. نقطه کانونی شخصیت او حب اهل‌بیت(ع) و عشق به ایران بود؛ «انّی سلمٌ لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربکم».[۳۵]

حسن ذوالفقاری، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه

استاد در دانشگاه هاروارد امریکا به تدریس مشغول بود. از ادبیات عرب گرفته تا فلسفه و منطق و فقه و اصول تدریس می‌کرد و الحق تا امروز در چیرگی و تسلط بر رموز و فنون صرف و نحو و بلاغت ادبیات عرب در ایران کسی به گرد او ‌نرسید. استاد بسیار خوش‌سخن بود و البته با ذهنی ورزیده و حاضرجواب. هیچ نکته‌ای را بدون استشهاد به شعر فارسی و عربی بیان نمی‌کرد. این چیرگی تنها منحصر به بیان شیرین و پرمغز و نغز ایشان نمی‌شد؛ بلکه مقالات پرمحتوا و عالمانه او گویای این است که قلمی استوار دارد. مقدمه‌های او بر کتاب‌های الوحشیات، دیوان خازن و اخبار النحویین البصریین سیرافی دامنه آشنایی و تسلط او را بر فنون ادب عرب نشان می‌دهد. صوابنامه تفسیر کشف الاسرار میبدی و شرح ابیات عربی کلیله و ده‌ها اثر دیگر وی حاکی از فضل و دقت نظر ممتاز وی است. استاد با تسلطی تحسین‌برانگیز به زبان عربی سخن می‌گفت. در یک هفته اقامت و همنشینی با استاد، از خرمن دانش بیکران او به مقدار وسع و بضاعت خود خوشه‌ها چیدم.[۴۱]

دیگران از نگاه احمد مهدوی دامغانی

آیت‌الله مطهری

ده روز قبل از مرگشان برای دیدن مرحوم دکتر مفتح به دانشکده الهیات رفته بودم که ایشان هم آمدند با هم صحبت کردیم و مرحوم آیت الله مطهری از این که طرفداران دکتر شریعتی خیلی حرف‌های بی‌جا می‌زنند و ادعای عجیب و غریب می‌کنند اظهار نگرانی می‌کرد و ناراحت بود. به من گفت به آقای حاج شیخ (یعنی پدر من) می‌خواهم بنویسم که ایشان چیزی خدمت آقای خمینی عرض کند چیزهای دیگری هم گفت که آن‌ها را نمی‌توانم بگویم. خدایش رحمت کند! صبح 12 اردیبهشت که شهید شد، پس از آن که به من خبر رسید پدرم به من تلفن کرد که آیا خبر راست است؟! وقتی صحت خبر را گفتم پشت تلفن گریه کرد ایشان خیلی آیت‌الله مطهری را دوست داشتند. مرحوم امام خمینی هم در جواب تسلیت برای خراسانی‌ها، به مرحوم پدرم نامه نوشته بودند. در تشییع‌اش های‌های گریه می‌کردم.[۴۲]

شهید بهشتی

ما 30 سال با هم رفاقت داشتیم با او از سال 1324 -که دانشجوی الهیات (یعنی دانشکده معقول و منقول) بود- دوست بودیم. او که دبیر شد من هم دبیر بودم. بعد به آلمان رفت و همیشه با هم ارتباط داشتیم. او رئیس یک قسمت کتابخانه کتاب‌های درسی بود. با مرحومان (شیخ محمدجواد) باهنر و سیدرضا برقعی -که محل کارشان نزدیک خانه ما بود- رفت و آمد داشتیم. دکتر بهشتی به من دلداری می‌داد که دلواپس نباش خیلی حرف می‌زنند ولی خیالت راحت باشد. من هستم. وقتی او شهید شد خیلی دلم سوخت نه برای خودم که یکی را از دست دادم؛ چون واقعاً یک نعمتی بود.[۴۲]

شهیدان رجایی و باهنر

من رجایی را نمی‌شناختم ولی می‌دانستم مرد خوبی است. وقتی به آمریکا رفته بود و اخبار را می‌خواندم به سادگی و صفای ذهنش احسنت و آفرین گفتم. خدایش بیامرزد! وقتی باهنر شهید شد، بر او هم خیلی گریه کردم و خیلی منقلب شدم. فی‌الواقع خیلی دلم سوخت. اگر بدانید جواد باهنر چقدر شریف بود! این مرد معصوم بود و روح مجسم بود. اصلاً نمی‌توانست بدی را تصور کند. او شاگرد من بود. به قدری آدم صاف و خوبی بود و به قدری آدم شریفی بود... که الان به گریه می‌افتم. خدایش بیامرزد! یک لا قبا و یک پیراهن کرباسی؛ در حالی که نخست وزیر بود. هیچ کدام از این‌ها هیچ بهره مادی از انقلاب نبردند. شهادت باهنر مرا بسیار منقلب کرد. درست مثل شهادت مرحوم آقای بهشتی و مرحوم آقای مطهری رحمت الله علیهما".[۴۲]

علامه قزوینی

کتاب‌هایی که مرحوم قزوینی تصحیح کرده بود، در کتابخانه ما بود و من اینها را نگاه می‌کردم. قزوینی در طبقه درس‌خوانده نامی مشخص و آشنا بود، احتیاجی به معرفی نداشت. هر کس که مختصری در ادب کار کرده بود، ارادتمند قزوینی بود و برای سلامت ایشان دعا می‌کرد. من سال ۱۳۲۴ آمدم به تهران و از سال ۱۳۲۵ تا دو روز قبل از فوت مرحوم قزوینی در۱۳۲۷، خدمتشان می‌رسیدم. پنج شش مقاله هم در این زمینه نوشتم. خدا رحمتش کند! وجود لطیف ظریفی بود. خیلی عاشق علم و ادب بود؛ شیعه خیلی متعصبی هم بود. نسبت به کسانی که به حضرت امیر (صلوات الله علیه) بی‌ارادت و بی‌ادب هستند، سختگیر بود و خودش مشتاقانه ارادتمند امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) بود. یک روز عید غدیر سال ۲۶ یا ۲۷ بود، رفتم خدمت ایشان، خیلی خوشحال شد و گفت: مچه خوب کردی که عید غدیر آمدی» و گله کرد که: چرا دیگران نیامدند؟ فرمودند: «عید غدیر هویت شیعه است و باید قدر دانسته شود.»[۷]

مقایسه بدیع‌الزمان فروزانفر و جلال‌الدین همایی

مرحوم فروزانفر آیتی بود. اگرچه عنوان آیت‌الله برای فقها اطلاق می‌شود. اگر برای ادیب هم چنین لقبی بتوان گفت، ایشان آیت‌الله‌العظمی بود. خدا رحمتش کند! من مقاله‌ای درباره ایشان نوشتم به نام «استادی که آسمان بر سر چون اویی در ایران سایه نینداخت». نوع منحصر به فردی بود. من هیچ کسی مثل فروزانفر نیافتم، چه در حافظه از ادب عرب و عجم، و چه در مراتب علمی. مرحوم قزوینی مکرر از استاد فروزانفر در کتاب‌هایش نام برده و همیشه هم به ما می‌گفتند: «الان دیگر مثل آقای فروزانفر نیست» و درست می‌گفت. فروزانفر چیز عجیبی بود؛ موجودی بود که نمی‌شد گفت کس دیگری مثل او در آن دوران باشد؛ اما مرحوم همائی از نظر اخلاقی از استاد فروزانفر بهتر بود. مرحوم علامه همائی دنبال جاه و مقام نبودند؛ به سیاست کم‌توجه بود و دلش می‌خواست در فقر باشد؛ اما استاد فروزانفر علاقه زیادی به پست و مقام داشت و دلش می‌خواست در صدر باشد. در سیاست هم قواعد مشخصی نیست. از دکتر مدرس رضوی شنیدم که دو روز پیش از وفات استاد فروزانفر، ایشان را نزد دکتر نهاوندی دیدم که دکتر گفت: «قلب شما مثل ساعت کار می‌کند و قلب جوانی دارید.» احتمال می‌دهم استاد فروزانفر از موضوع بیرون رفتنش از چرخه تدریس در دانشگاه تهران توسط دکتر جهانشاه صالح و بازنشستگی زودتر از موعد، آزرده‌خاطر شد و همین باعث سکته قلبی ایشان شد. به نظرم دلشکسته شده بود. شاید علت مرگ ایشان همان بود که از کار تدریس بازمانده بود و زودتر اجباراً بازنشسته‌اش کرده بودند. این موضوع برای ایشان گران تمام شده بود.[۷]

جایگاه بدیع‌الزمان فروزانفر

من مثل فروزانفر ندیدم. من که هیچ، ایران مثل او ندیده است. جامع صفات والا بود. در روزگار ما کمتر کسی به آن حد از جامعیت رسید. مرد شریف و نجیبی بود و بزرگوار و دلسوز؛ تنفر و تکبری در مقابل زیردستان نداشت. نهایت توجه را به آنها داشت و فروتن بود. نسبت به همکارانش با کمال احترام و ادب رفتار می‌کرد؛ خودشناس بود. خودشناسی یکی از بالاترین صفات است. مولای ما امیرالمؤمنین می‌فرماید: «رحم الله امرء عرف قدره و لم یتعد طوره: خدا رحمت کند کسی را که قدر خودش را بداند.» فروزانفر اندازه خودش را می‌شناخت و بیشتر از اندازه خود، نه کاری می‌کرد و نه حرفی می‌زد. این زمان کمتر کسانی هستند که قدر خودشان را بدانند؛ لاف‌زنی‌های زیاد. همه بدون شاهد، از گذشته می‌گویند! اما هیچ وقت مرحوم فروزانفر ندیدم حرف بی‌سند بزند. مدعی نیستم استاد فروزانفر از نظر دینی مثل مرحوم شهابی و استاد مدرس رضوی بود، نه، شاید یک سهل‌انگاری‌ها داشت، اما فوق‌العاده نسبت به پیامبر اکرم(ص) و ائمه (علیهم السلام) احترام می‌گذاشت. ندیدم و نشنیدم که نام پیامبر گرامی برده شود و احترام استاد فرزانفر، جلی و عیان نشان داده نشود. ندیدم و نشنیدم که نام حضرت امیر(ع) گفته شود و استاد فروزانفر نعت ایشان را نیاورد. یک خاطره از یک مجلس روضه یادم آمد.[۷]

سیدجعفر شهیدی

منِ بیچاره که بیش از 60 سال از عمرم را به نعمت دوستی و اخوت استاد شهیدی متنعم بوده‌ام، اینک جز بیان اشتیاق و شرح درد فراق چه می‌توانم بگویم. استاد فقید شهیدی پس از شاگردی بزرگان علمای نجف، آن مدرسه هزار ساله شیعه، از تعالیم اساتید بزرگ علم و ادب و عرفان بهره برده و سرآمد اقران خود گشته و در کسوت استادی هم شاگردان بسیاری تربیت کرده بود. تصحیح و تدوین کتاب عظیم لغت‌نامه دهخدا و تالیف و ترجمه کتب سودمند بخشی از خدمات اوست.

فکر می‌کنم درباره ایشان اگر به دو بیت مولانای رومی که درباره حسام‌الدین گفته استشهاد کنم، مبالغه نباشد:

مدح و تعریف است تخریق حجاب فارغ است از مدح و تعریف آفتاب

مادح خورشید مدّاح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است

مرحوم دکتر شهیدی علاوه بر علوم رسمی، قلب و روحش از علم حقیقی منور بود و به خلقیات حسنه متصف و مزین شده بود. خیرخواه و سخاوتمند و آزاده بود و سعه صدری، لطافت طبعی و... داشت. خانه وسیع و کتابخانه نفیس خود را وقف عام کرد و همه آثار او از مراجع موثق تحقیقات ادبی است. او واقعا سید علمای عصر بود و من آن استاد علامه را به سیدالطائفه تعبیر می‌کردم.[۴۳]

نامه‌ها

پاسخ تشکرآمیزحجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی از دکتر احمد مهدوی دامغانی

بسمه تعالی

مخدوم عزیز و استاد گرانقدر، جناب آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی دامت برکاته

مرقومه جناب عالی که امروز در روزنامه وزین اطلاعات شرف نشر یافت، بیش از آنکه تکریم حقیر باشد، نشان بزرگواری سرکار مستطاب عالی است. از حسن توجهتان و دقت نظرتان کمال تشکر را دارم.

کتاب «تحریر توحید» که اگر شرفی دارد، به سبب انتساب به ارزشمندترین علوم و قرابت به ملأ اعلاست، نتیجه مباحثات و استنتاجاتی است که حقیر نیز در بخشی از آن سهیم هستم. نگاه عیب‌پوشتان مشوق همیشگی است؛ چنان که محبت دیگر اساتید نیز چنین بود. از اینکه به لطف آقای دعایی شمول توجهتان به این کتاب هم تعلق گرفت، از ایشان هم کمال تشکر را دارم.

جا دارد یادآوری کنم که همت برادرم جناب آقای محمود صادقی در «تحریر توحید» نباید مغفول بماند و همت ایشان نیز همواره در غنای اثر مورد نظر است.

لطفتان بادوام و سایه‌تان مستدام.

سیدحسن خمینی[۴۴]

آثار و کتاب‌شناسی

[[پرونده:|250px|thumb|چپ]]

کتاب‌ها

  • چهار مقاله دربارۀ مولی الموالی علی (ع) و داستان ضامن آهو، تهران، اميرکبير، 1385ش؛
  • رساله دربارۀ خضر عليه‌السلام، تهران، نشر کتاب مرجع، 1386ش؛
  • مقالاتی در حديث ديگران، تهران، مؤسسه نشر تير، 1383ش؛
  • ‌ (تصحيح) المجدی فی انساب الطالبيين، اثر ابن صوفی، انتشارات کتابخانه آية الله مرعشی نجفی، 1409ق؛
  • مقدمه بر: تاريخ جمع قرآن، اثر محمدرضا جلالی نائينی، تهران، نشر نقره، 1365ش؛
  • مقدمه بر: زن در عرفان و تصوف اسلامی، اثر فريده مهدوی دامغانی، تهران، نشر تير، 1379ش؛
  • (تصحيح) کشف الحقايق، اثر عزيز نسفی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344ش؛
  • ‌ مقدمه بر: کمدی الهی، اثر دانته، مترجم فريده مهدوی دامغانی، مؤسسۀ نشر نی، 1378ش؛
  • (تصحيح) نسمة السحر بذکر من تشيع و شعر، اثر يوسف بن يحيی صنعانی، وزارت امور خارجه، 1380ش؛

کتب تحقیقی

۱. کشف الحقائق نَسَفی _ تحقیق و تحشیه ۲. المَجدی فی أنساب الطّالبیّین _ تحقیق ۳. نَسمةالسَّحر بذکر من تشیَّع و شعر _ تصحیح،تحقیق ۴. دیوان خازن (عبداللّٰه بن احمد خازن) تصحیح و تحقیق ۵.الوحشیات[۱]

مقالات

  • "مقدمه‌ای در باب اخبار النحويين قاضی سيرافی"، گزارش ميراث، مرداد-آبان 1391، سال 6، شماره 52؛
  • "يک احتمال: الابنية يا النبئة"، گزارش ميراث، آذر و دی 1387، شماره‌های 27 و 28؛
  • "معرفی اجمالی دو نسخۀ خطی: شرح اشارات امام فخر رازی- شرح العدة فی اللغة"، نامه بهارستان، پاييز 1387، شماره 13 و14؛
  • "سهم ايرانيان در ادب صوفيانه عرب در نظم و نثر"، ايران‌نامه، زمستان 1371، شماره 41؛
  • "مذهب فردوسی"، ايران‌شناسی، بهار 1372، شماره 17؛
  • "عقايد نظامی در توحيد و صفات باريتعالی"، ايران‌شناسی، پاييز 1370، شماره 11؛
  • "محاکمه قضايی در زمان قاجاريه"، حافظ، خرداد 1383، شماره 3؛
  • سلسله مقالات "مآخذ ابيات عربی مرزبان‌نامه"، يغما، از فروردين 1345، شماره 213 تا بهمن 1346، شماره 235؛
  • "ديوان خازن، گوهری نويافته"، گزارش ميراث، آذر- اسفند 1391، شماره 5 و 6؛
  • "دربارۀ ترجمۀ فارسی تذکرة السامع و المتکلم"، گزارش ميراث، بهمن و اسفند، 1390، شماره 49؛
  • ”زن در داستان‌های قرآن"، بخارا، مهر و دی 1388، شماره 72 و 73؛
  • ‌ "خاطراتی از محکمه انتظامی سردفتران و دفترياران"، کانون، اسفند 1387، شماره 90؛
  • "مأخذ ابيات عربی مرزبان نامه"، يغما، از آبان 1344، شماره 208 تا بهمن 1346، شماره 234؛


سخنرانی‌ها

  • "آشنايی با فلسفه و تکنولوژی غرب نبايد به دور شدن از پيشينۀ فرهنگی نيانجامد"، کيهان فرهنگی، بهمن 1370، شماره 80؛
  • "ارتباط فرهنگها، زمينه استقلال فرهنگی"، کيهان فرهنگی، شهريور 1363، شماره 6؛

معرفی تعدادی از آثار

[[پرونده:|60px|بی‌قاب|راست|هیچ]]

چهار مقاله درباره مولی الموالی علی (ع) و داستان ضامن آهو

در این کتاب با استناد به منابع مختلف از مایملک حضرت علی(ع) و وقف نمودن آن‌ها، ازدواج حضرت امیرالمومنین علی(ع) با فاطمه‌ زهرا(س)، نیز داستان به عروسی یا مهمانی رفتن فاطمه‌ زهرا(س) و ضامن آهو شدن امام رضا(ع) سخن رفته است. گفتنی است منظومه‌ٔ "مهمانی رفتن حضرت زهرا" پیش‌تر در مکتب‌خانه‌ها تدریس می‌شده و در حدود هفتاد بیت داشته است. اولین بیت این منظومه چنین است: "باز به طرف چمن بر اثر نوبهار/ آن‌چه به دل غنچه داشت کرد همه آشکار" این منظومه بعدها در مجالس مولودی‌خوانی به کار گرفته شد.[۴۵]

منبع‌شناسی

YesY برخی مکاتبات استاد جلال الدین آشتیانی با استاد احمد مهدوی دامغانی، اثر منوچهر صدوقی سها: کتاب حاضر مجموعه سیزده نامه از استاد ( سیدجلال الدین آشتیانی ) به استاد (احمد مهدوی دامغانی) است؛ که از سوی آقای مهدوی در اختیار آقای ( صدوقی سها ) قرار گرفته است. گفت و گویی با استاد مهدوی دامغانی درباره سید جلال الدین آشتیانی و مقاله ای از همو در سوگ ایشان، ضمیمه کتاب است.[۴۶]




YesY آیینه در برابر خورشید اثر سیدحسین حسینی نورزاد: این کتاب که به کوشش سیدحسین حسینی نورزاد و سیدمحسن علوی زاده جمع آوری شده است، حاصل ۲۰ جلسه پرسش و پاسخ از استاد علامه دکتر مهدی مهدوی دامغانی، از علمای نادر و به قول خودش طلبه ای، پسر طلبه‌ای دیگر است. سوالات در این کتاب، درباره زندگانی دکتر مهدی مهدوی دامغانی و مصاحبه‌ها در آذر۱۳۹۲ تا آذر ۱۳۹۳ هفته‌ای یکی دوبار و هربار حدود دو تا دو ساعت و نیم است. علامه به قول خودش، خاطرات و حوادث تاریخی را از دوسالگی به کمک ذهن خلاقش به یاد داشت. در پایان کتاب دو مقاله منسوب به استاد آمده است. یکی با عنوان «در معرفی استاد» نوشته شیخ محمدباقر مهدوی دامغانی و دیگری «خورشید در آیینه» به قلم دکتر فریده مهدوی دامغانی، دختر دانشمند استاد، درباره پدرش که خود اعجوبه‌ای است با دانستن پنج زبان زنده دنیا و نوشتن ۶۰۰کتاب و ترجمه برخی ادعیه و کتب شیعه به زبان‌های دیگر دنیا و دارنده جوایز متعدد ملی و بین المللی. در «آینه در برابر خورشید»، تصاویر متعددی از بزرگان علم و ادب همچون موزه ساکنی به غنای کتاب افزوده است. کتاب به بیشتر از یک بار خواندن می‌ارزد. این اثر را در ۴۳۹صفحه، «نشر نی» به قیمت ۹۸هزار تومان در سال۱۳۹۹ به زیور طبع آراسته است.[۳۴] [۴۷]

YesY در برف پیری

این کتاب مجموعه‌ای جدید از مقالات احمد مهدوی دامغانی، پژوهشگر، به کوشش علی‌محمد سجادی و سعید واعظ منتشر شد. این کتاب مجموعه‌ای است از مقاله‌های استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی که از شناساندن مستغنی است و نوشته‌ها نیز از لحاظ لفظ چندان زیبا و از نظر محتوا آنقدر غنی است که خود معرف خویشتن است. هر اثر، عتیقه‌ای است که جوانان را به دیدار خود فرامی‌خواند تا تجربه‌های ارزشمند خود را بدانان رایگان ارزانی دارد، باشد که آزموده را دوباره نیازمایند و پیران را نوید و امید می‌بخشد که آینده را در آیینه و صافی ضمیر خویش به تماشا بنشینند و دل از مهر ایزدی برنگیرند؛ خواندنی است و ماندنی. دریافتنی و بازگفتنی...

در مقدمه این کتاب آمده است: استاد دکتر مهدوی را همچون استاد اوستادان سخن، فردوسی دو غم مونس جان و شادی روان است: ایران و تشیّع و این دو سکان‌دار کشتی نجات او در دنیا و آخرتند. از بارزترین جلوه‌های تشیّع، اعتقاد و اهتمام به مضامین بلندی است که در زیارت جامعه کبیره منقول از حضرت امام علی‌النّقی الهادی(ع) آمده است و استاد ضمن مقاله‌ای آکنده از اخلاص در این مجموعه از آن سخن گفته‌اند و اقرار آورده که هیچ جمعه‌ای نبوده است مگر آنکه با این زیارت نسبت به معصومان پاک ادای احترام و عرض سرسپردگی کرده است و از این توسّل و تمسّک، یافته است آنچه یافته.[۴۸]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «بیوگرافی احمد مهدوی دامغانی نویسنده و همسر و فررندانش». 
  2. . 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ «احمد مهدوی دامغانی و میراث او». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «تأكيد استاد دانشگاه هاروارد آمريكا بر آموزش قرآن». 
  5. «روایت دکتر احمد مهدوی دامغانی از عزاداری شیعیان در امریکا». 
  6. ۶٫۰۰ ۶٫۰۱ ۶٫۰۲ ۶٫۰۳ ۶٫۰۴ ۶٫۰۵ ۶٫۰۶ ۶٫۰۷ ۶٫۰۸ ۶٫۰۹ «روایتی از بینش و منش مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی». 
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ «خاطرات استاد مهدوی دامغانی از علامه قزوینی: با راهنمایی‌های ایشان بود که راه برای بنده روشن شد». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ «بی‌تاب زیارت امام رضا (ع) بود». 
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ «۸۰ سال هر صبح زیارت عاشورا خوانده‌ام». 
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «مهدوی دامغانی؛ ادیب و فقیه و استادی که در دادگاه انقلاب محاکمه شد/از اوین تا هاروارد». 
  11. «دختر مهدوی دامغانی: ملک مصادره شده‌ی پدرم در دهه‌ی ۸۰ به ایشان برگردانده شد». 
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ ۱۲٫۴ ۱۲٫۵ ۱۲٫۶ «مهدودی دامغانی احمد». 
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ «احمد مهدوی دامغانی». 
  14. «پیام تسلیت آیت الله العظمی سیستانی در پی درگذشت مهدی دامغانی». 
  15. «رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی». 
  16. «منوچهر صدوقی سها درگذشت احمد مهدوی دامغانی را تسلیت گفت - خبرگزاری مهر». 
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ «اشک‌های دکتر مهدوی دامغانی برای شهید مطهری و دکتر بهشتی/ روحیه مهدوی دامغانی در آمریکا همچنان همان روحیۀ طلبگی بود». 
  18. «آیت الله علوی بروجردی: مرحوم مهدوی دامغانی بحق پشتوانه استوار برای شیعیان آمریکا و مرجعی گرانبها برای اهل فضل بود». 
  19. «پیام تسلیت دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو». 
  20. «مهدوی دامغانی پرچم تشیّع را در دانشگاههای غرب برافراشته نگاه داشت». 
  21. «پیام تسلیت رییس جهاددانشگاهی در پی درگذشت دکتر مهدوی دامغانی». 
  22. «پیام تسلیت تولیت آستان قدس رضوی در پی درگذشت استاد احمد مهدوی دامغانی». 
  23. «پیام تسلیت آیت الله کریمی جهرمی درپی درگذشت دکتر مهدوی دامغانی». 
  24. «تسلیت امیرعبداللهیان در پی درگذشت احمد مهدوی دامغانی». 
  25. «تسلیت ظریف برای درگذشت "احمد مهدوی دامغانی"». 
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ «آرزوی مهدوی‌ دامغانی برای بازگشت به وطن و موانعش». 
  27. «پیام وزیر ارشاد برای درگذشت احمد مهدوی دامغانی». 
  28. «تسلیت ولایتی در پی درگذشت احمد مهدوی دامغانی». 
  29. «پیام تسلیت رئیس فرهنگستان علوم در پی درگذشت دکتر مهدوی دامغانی». 
  30. «پیام تسلیت حسن روحانی درپی درگذشت مرحوم مهدوی دامغانی». 
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ «دعایی: رهبری روی علم دکتر مهدوی تاکید زیادی دارند». 
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ ۳۲٫۳ ۳۲٫۴ «شباهت‌های مهدوی دامغانی و فردوسی از نظر خالقی مطلق». 
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ «حجتی کرمانی: چرا نباید دکتر مهدوی را آیت‌الله بنامیم؟». 
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ «دیدار و شناخت زندگی استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی در کتاب «آینه در برابر خورشید»». 
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ «گفت‌وگویی منتشرنشده با احمد مهدوی دامغانی؛ مردی که شفیعی کدکنی او را «دربست» قبول داشت». 
  36. «درباره استاد دانشمند دکتر احمد مهدوی دامغانی از زبان دکتر محمود امیدسالار». 
  37. «استاد مهدوی  دامغانی، سروی سایه‌فکن بر گستره معارف اسلامی». 
  38. «گفت‌وگو با دکتر محمدجعفر یاحقی، درباره دکتر مهدوی دامغانی». 
  39. «مهدوی دامغانی، خورشید شرق در غربت غرب/ استادی که قلبش برای ایران می‌تپید». 
  40. «علاقه خالصانه به اهل بیت(ع) داشت/در آمریکا فقه تدریس می‌کرد». 
  41. «یک عمر پاسبانی خردمندانه از فرهنگ ایران». 
  42. ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ «خاطرات دکتر مهدوی دامغانی از شهادت ۳ نفر از یاران امام (ره)». 
  43. «احمد مهدوی دامغانی: سیدجعفر شهیدی سیدالطائفه بود». 
  44. «پاسخ تشکرآمیزحجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی از دکتر احمد مهدوی دامغانی». 
  45. «چهار مقاله درباره مولی الموالی علی (ع) و داستان ضامن آهو». 
  46. «کتاب برخی مکاتبات استاد جلال الدین آشتیانی با استاد احمد مهدوی دامغانی». 
  47. «کتاب آیینه در برابر خورشید اثر سیدحسین حسینی نورزاد». 
  48. ««در برف پیری»؛ مجموعه مقالات احمد مهدوی دامغانی».