اسم شوهر من تهران است: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب |عنوان = اسم شوهر من تهران است |تصویر = |اندازه تصو...» ایجاد کرد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
|عنوان = اسم شوهر من تهران است | |عنوان = اسم شوهر من تهران است | ||
|تصویر = | |تصویر = Esme shohar.jpg | ||
|اندازه تصویر= | |اندازه تصویر= | ||
|زیرنویس تصویر= | |زیرنویس تصویر= | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
این اثر در دهمین دوره جایزه ادبی جلال | این اثر در دهمین دوره جایزه ادبی [[جلال آلاحمد]] به عنوان اثر شایسته تقدیر معرفی شد. | ||
نام مجموعه نام هیچ یک از داستانهای موجود در آن نیست و عنوانی است که با خواندن داستان ساچلی به آن پی میبریم. | نام مجموعه نام هیچ یک از داستانهای موجود در آن نیست و عنوانی است که با خواندن داستان ساچلی به آن پی میبریم. | ||
نامهایی که نویسنده برای تک تک روایتهای خود انتخاب کرده است علاوه بر زیبایی بخشیدن به آن، خود به تنهایی مفهمومی را هم به ماجرا میافزاید. | نامهایی که نویسنده برای تک تک روایتهای خود انتخاب کرده است علاوه بر زیبایی بخشیدن به آن، خود به تنهایی مفهمومی را هم به ماجرا میافزاید. |
نسخهٔ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۱۱
اسم شوهر من تهران است مجموعه داستانی است به سبک رئالیسم اجتماعی، به قلم زهره شعبانی. این اثر در سال ۱۳۹۵ برای نخستینبار توسط نشر مرکز به چاپ رسید و روانه بازار شد. و حالا زمزمه چاپ دومش به گوش میرسد. شعبانی با قلمی هوشمندانه و با نگرشی روانشناسانه مشکلات جامعه به ویژه معضلات زندگی زنان در اجتماع را ترسیم میکند.
این اثر در دهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد به عنوان اثر شایسته تقدیر معرفی شد.
نام مجموعه نام هیچ یک از داستانهای موجود در آن نیست و عنوانی است که با خواندن داستان ساچلی به آن پی میبریم.
نامهایی که نویسنده برای تک تک روایتهای خود انتخاب کرده است علاوه بر زیبایی بخشیدن به آن، خود به تنهایی مفهمومی را هم به ماجرا میافزاید.
به نظر، شعبانی آنگونه که باید و شایسته است به مسائل زنان پرداخته از کوچکترین مشکل بانوان تا بزرگترین مشکل انان که شاید اکثرشان از جهل فرهنگی نشأت میگیرد.
همچنین مفهوم و دغدغه اصلی کتاب را میتوان با نگاه به جلد آن دریافت. زنی که هالهای از تقدس اطراف سرش را فرا گرفته است و چادرش را با دست گرفته، صورتش مشخص و واضح نیست و با نام کتاب که بر روی آن نوشته شده یعنی اسم شوهر من تهران است شناخته میشود.
اگر نخواندهای بخوان
شخصیتهای اصلی
شخصیت اصلی در تمام داستانهای این مجموعه زن است. زنی که از روی درماندگی، عادت، نمونه بودن و... زندگی خود را محکوم به خانه میکند گاه خانهای که اهالی آن هیچ ارزشی به وی نمیدهند و گاه خانهای که مرد آن خانه به وی خیانت میکند و او به روی خود نمیآورد. همین زن گاهی در خانهای ست تنها اما برای دلبستگیای که به شهر دارد به هیچ جا نمی رود و عادتهای هر روزش را تکرار میکند.
عنوانها و فصلها
اسم شوهر من تهران است شامل ۹ داستان است که از این تعداد، شخصیت اصلی و اساسی ۸ داستان زن است. زنان داستانهای شعبانی اسیرند اما آگاهاند و تمام و کمال اسارتشان را میفهمند. همه انها میخواهند به نوعی و با روشی عصیان کنند تا وضعیت زندگی خود را بهبود ببخشند اما در نهایت سرکوب میشوند و توانایی تغییر را ندارند. پس به اجبار تن به همان زندگی میدهند و لبخند رضایتی ساختگی بر لب دارند و این پذیرش نشان از نوعی سر فرود آوردن در برابر سرنوشت نه چندان زیبایشان است. مکانی که این ماجراها در آن رخ میدهند در اکثر داستانها خانه است. خانهای که در جایی میشود تنها پناهگاه زن و به جز آن جا جایی را ندارد برود تا بخواهد در برابر زندگی عصیان کند. و ماندنش در خانه را ابرومندانهتر میبیند. خانهای که در ماجرایی دیگر کل زندگی زنی در آن خلاصه شده و خانه را زندگی میکند. خانهای که اگر چه در همسایگی مکانی شلوغ است اما در نهایت سر پناهیست که نمیتوان از ان دل کند و رفت. گاهی خانه میشود تنها داشته یک زن، زنی که در تنهایی خود فرو رفته و خانهای که در طبقه چندم ساختمانی قرار دارد آن قدر ان را از دیگر ادمها جدا کرده که فقط تنهاییاش را میبیند. گاهی همین خانه میتواند آنقدر زیبا و دلانگیز باشد که از در و دیوارش شعر و غزل ببارد و بویش عطر گلهای شاداب باشد. شاید هم گاهی همین خانه میشود دو گوش شنوا برای زنی که در تراس مینشیند به پنجرههای ساختمان روبه رو چشم میدوزد و برای هر پنجره قصهای میسازد.
گنجشک تریاکی
زبان این داستان محاوره است و همین دلیل تمایزش از روایتهای دیگر است. داستان قسمتی از روزمرگیهای یک زن است و بر محور افکار و اعمال همان زن میچرخد. همسری تریاکی دارد و خودش هم به زندگی با همان همسر، معتاد است نمیتواند خانه و خانواده را رها کند و برود در ذهنش مدام در حال کشیدن نقشههایی برای آینده فرزندانش است نقشههایی که اگر پول داشت عملی میشدند اما فرزندان آن خانه هم به فکر هر چیزی هستند جز مادرشان. همسر مرد معتاد که شبیه به یک گنجشک است گنجشکی تریاکی که اگر در قفسش را باز بگذاری پر میکشد اما در نهایت باز میگردد این انسان آگاه است بسیار هم اگاه است و از همین آگاهی رنج میکشد. او به تمام راهحلهایی که میتواند از شرایط حاضر نجاتش دهد فکر میکند و با خود میگوید: «اصلا همین الان میرم قصابی حاج کریم. اون سه کیلو گوشت و میگیرم. یه خنده تحویلش میدم. اینکه کاری نداره. تو این شلوغی بازر نمیتونم یه جفت دمپایی ملأ کنم بزنم زیر چادرم؟ به ملیجه خانم بگم سه کیلو سبزی برات خشک کردم و دو کیلو و نیم براش بکشم؟ یا واسه شاطر عشوه بیام که بینوبت ردم کنه؟ آسونکه بگیری زندگی هم بهت آسون میگیره.» اینگونه آسان گرفتن دل و جرأت مخصوص به خودش را میطلبد که گنجشکِ قصه ما آن را ندارد و حاصل تمام این افکارش میشود بازگشت به قفس، همان قفسی که شاید کسی او را در آن نمیبیند.
کاش سودابه مرده باشه
ساچلی
پنداری زنی که در ساچلی با او آشنا میشویم میخواهد نمونه بارزی باشد از عصیان یک زن، عصیان در برابر آنچه که خانواده و محیط و جامعه بر وی تحمیل کردند و میکنند. اما بیش از اینکه واقعیت داشته باشد نمایشگر است نمایشگر زنی که اینگونه میاندیشد و در آخر او هم اسیر و تسلیم میشود و نمیتواند وابستگی را کنار بگذارد و ترک عادت کند. گویا نام مجموعه هم به این داستان اختصاص دارد. زندگی دختری زیبا و اهل ایلات را می خوانیم که از شهرستان به تهران امده و آنقدر دلباخته این شهر شده که نمیتواند ترکش کند. در آخرین صحنه داستان همین دختر به شکلی نمایشی عروس میشود بادی میوزد و پرده چون تور عروس از صورت او برداشته میشود. او عروس تهران است و نام شوهرش تهران است. با اینکه دلیل اصلی این ازدواج عادت است و روح او همچنان در اسارت وابستگی است اما همین اسارتش هم با اسارات زنان دیگر داستانها متفاوت است و میتواند از اسارتی شبیه به برای آنها رها باشد.
ای عیسی کجایی؟
این ماجرا را مردی روایت میکند و تنها داستانیست که راوی آن مرد است. اما محور اصلیاش چون دیگر اتفاقات زن است. زنی زیباروی که در صحنه نمایش گرفتار کینه همجنسان و بزدلی و دورویی غیرهمجنسانی که به خاطرشان شکنجه میشود شده، به دست آنان نابود میشود و در عین حال در حرکتی موازی در عالم واقعیت نیز روی همان صحنه اسیر حسد همکارانش شده، به قتل میرسد. از نکات مورد توجه این داستان ایهامی است که در نام آن مستتر شده، نامی که در بند کشیده شدن زن و انتظار برای ورود کارگردان را همزمان به نمادی از به صلیب کشیده شدن مسیح و انتظار برای ظهور منجی مبدل میسازد.
کوچه فوتبال
کوچه فوتبال متقاوت تر از دیگران است راوی ان جاندار نیست. گویا همین تفاوت باعث بر هم خوردن انسجام کلی اثر شده است. البته این ماجرا از لحاط درونمایه هم با دیگر روایتها تفاوت دارد.
زنی در طبقه چهارم
گلپونهها
مجسمه
اینجا شاید همان دختر خوب قصه دارد نقش مجسمه را بازی میکند! «فکر کرد از کی خودش را فدای دیگران کرده بود؟ از همان موقع که به این شهرک آمده بود؟ نه قبلتر. همان موقع که به خاطر پدرش به دانشگاه شهرستان نرفت و پدر گفته بود چه دختر خوبی. شاید هم قبلتر. وقتی دلش نمیخواست عروسکش را به بچهٔ مهمان بدهد. پدر به او چشم غره رفته بود و وقتی عروسکش را داده بود همه گفته بودند چه دخترخوبی. فداکاریاش به قبلترها برمیگشت. وقتی دلش نمیخواست به دنیا بیاید. وقتی زینت نوزارد را با فشار و آمپول بیرون کشیده بودند، دکتر گفته بود: به به چه دختر خوبی.» و در پایان این دختر همان مجسمهای میشود که نقشش را بازی میکرد. و سکون و عدم تغییر است که از زن مجسمهای میسازد.
شهرزاد با موهای وز شده
دلیل تمایز یا دلیل شهرت
جمله تقدیمی
چرا باید این کتاب را خواند
به نظر میرسد که نداشتن تنوع زاویه دید و نوع روایت (انتخاب مکرر راوی اولشخص در بیشتر داستانها، شخصیتپردازی مشابه زنان، پرهیز از روایت نمایشی با استفاده مکرر از تکگوییهای راوی و استفاده حداقلی از دیالوگ) باعث تشابه فرم داستانها شده و فضایی تکراری را در روایات به تصویر میکشد. گویی اینها همه داستان یک زن باشد در خانههایی متفاوت و موقعیتی که تنها اندکی متفاوت است. در هر صورت، زبان ساده، نثر روان و انتخاب موضوعات ملموس و اجتماعی «اسم شوهر من تهران است» را به اثری خوشخوان و قابل تامل تبدیل کرده است. به غیر از داستان کوچه فوتبال نقطه مشترک همه داستانها جهانبینی زنانه آنهاست. روایتهای پراکنده مجموعه حول محور راوی زن به انسجامی درونی میرسند. و زنان تمام داستانها اسیرند اسیر نقشی که جامعه برایشان از پیش تعیین کرده است.
آنان که خواندهاند
آغاز داستان
چگونگی روایت
داستان انتشار کتاب
سبک کتاب
رئالیسم اجتماعی