صادق هدایت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آقای مستقیم (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
آقای مستقیم (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:
{{گفتاورد تزیینی| پدرم برای آموختن زبان فرانسه اهمیت خاصی قائل بود. شروع کردم به خواندن کتاب به این زبان و به دنبال نصیحت فلسفی، ترجمهٔ مقالات و داستان‌های کوتاه از زبان فرانسوی. چون مجلات آن دوره فقط برای ترجمه حاضر بودند دستمزد بدهند، ضمناً از این راه می‌توانستم پول توجیبی کمی به‌دست بیاورم. مجله‌ای که بیش از دیگران دستمزد می‌داد، مجلهٔ هفتگی ترقی بود که برای آن هفته‌ای یک شعر یا یک نوول و یا سرگذشت شخص مشهوری را ترجمه می‌کردم. بعد از مدتی که برای این مجله چند داستان از چخوف، گی دو ماپاسان، چند شعر از بودلر، ورلن و کنتس دو نوآی که به سختی ترجمه کردم، به‌ صرافت افتادم که اشعار بی‌قافیه و به صورت نثری را که می‌سازم به عتوان ترجمه از یک شاعر فرانسوی جا بزنم. اسم این شاعر را  
{{گفتاورد تزیینی| پدرم برای آموختن زبان فرانسه اهمیت خاصی قائل بود. شروع کردم به خواندن کتاب به این زبان و به دنبال نصیحت فلسفی، ترجمهٔ مقالات و داستان‌های کوتاه از زبان فرانسوی. چون مجلات آن دوره فقط برای ترجمه حاضر بودند دستمزد بدهند، ضمناً از این راه می‌توانستم پول توجیبی کمی به‌دست بیاورم. مجله‌ای که بیش از دیگران دستمزد می‌داد، مجلهٔ هفتگی ترقی بود که برای آن هفته‌ای یک شعر یا یک نوول و یا سرگذشت شخص مشهوری را ترجمه می‌کردم. بعد از مدتی که برای این مجله چند داستان از چخوف، گی دو ماپاسان، چند شعر از بودلر، ورلن و کنتس دو نوآی که به سختی ترجمه کردم، به‌ صرافت افتادم که اشعار بی‌قافیه و به صورت نثری را که می‌سازم به عتوان ترجمه از یک شاعر فرانسوی جا بزنم. اسم این شاعر را  
گذاشتم «ژان دو لاری ویر» و به نام مستعار «فری» مترجمش بودم.{{سخ}}
گذاشتم «ژان دو لاری ویر» و به نام مستعار «فری» مترجمش بودم.{{سخ}}
سردبیر مجله، [[ابراهیم مدرسی|مدرسی]]، مردی بود ادیب و لیسانسهٔ حقوق. این اشعار را می‌پسندید و ظاهراً‌ مورد لطف خوانندگانش می‌یافت و بابت هر ستون مجله، بیست تومان به من می‌پرداخت. تا این‌که وقتی خواستم به فرنگ بیایم، برای خداحافظی به دیدنش رفتم. پس از دیدار و پیش از خداحافظی به او گفتم: «راستی اگر کسی برایتان ترجمه‌ای از ژان دو لاری ویر» آورد چاپ نکنید. پرسید: «چرا؟» گفتم: «برای این‌که همچو شخصی وجود ندارد!» مدرسی بی این‌که منتظر توضیحات من شود، در حالی که دیکسیونر لاروس موچک را از جاکتابی پشت‌سرش برمی‌داشت، گفت: «الآن تاریخ تولدش راهم برایتان می‌گویم.» و البته اسم او ار در صفحات اعلام این لغت‌نامه پیدا نکرد و دل‌چرکین شد.<ref>{{پک|فرزانه|۱۹۸۸|ک= آشنایی با صادق هدایت|ص=۳۴ و ۳۵}}</ref>}}
سردبیر مجله، [[ابراهیم مدرسی|مدرسی]]، مردی بود ادیب و لیسانسهٔ حقوق. این اشعار را می‌پسندید و ظاهراً‌ مورد لطف خوانندگانش می‌یافت و بابت هر ستون مجله، بیست تومان به من می‌پرداخت. تا این‌که وقتی خواستم به فرنگ بیایم، به دیدنش رفتم. به او گفتم: «راستی اگر کسی برایتان ترجمه‌ای از ژان دو لاری ویر» آورد چاپ نکنید. پرسید: «چرا؟» گفتم: «برای این‌که همچو شخصی وجود ندارد!» مدرسی بی این‌که منتظر توضیحات من شود، در حالی که دیکسیونر لاروس موچک را از جاکتابی پشت‌سرش برمی‌داشت، گفت: «الآن تاریخ تولدش راهم برایتان می‌گویم.» و البته اسم او ار در صفحات اعلام این لغت‌نامه پیدا نکرد و دل‌چرکین شد.<ref>{{پک|فرزانه|۱۹۸۸|ک= آشنایی با صادق هدایت|ص=۳۴ و ۳۵}}</ref>}}
==زندگی و یادگار==
==زندگی و یادگار==


خط ۹۵: خط ۹۵:
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
===شخصیت و اندیشه===  
===شخصیت و اندیشه===  
به نقل از [[ونسان مونتی]]:
{{نقل‌قول|هدایت کمتر راز درونش را پیش کسی می‌گشود، مگر بعضی مواقع نادر که درددل می‌کرد و یا مواقعی که مطالعهٔ اثر تازهٔ نویسندهٔ دیگری اورا به‌وجد می‌آورد و تا دوستان خود را در شادی‌ای که از یافتن این اثر به او دست داده‌بود سهیم نمی‌کرد، آرام نمی‌نشست. او دوستان بالنسبه زیادی داشت که قادر به فهمیدن او بودند. بسیار فروتن بود و تنفر داشت که کسی بی‌اجازهٔ او، نام او و یا نام آثار او را به‌کار ببرد. بذله‌گو بود، استعداد عجیبی داشت که برخی از صحنه‌های زندگی را مضحک جلوه دهد و نقطهٔ ضعف اشخاص را بیابد. ولی بیشتر وقت‌ها یک دورهٔ گرفتگی و نومیدی وصف ناپذیری را طی می‌کرد. لا وجود ظاهر لا‌ابالی، بسیار منظم بود. اتاق خود را به دقت مرتب می‌کرد. همیشه به نامه‌ها پاسخ می‌داد و می‌دانست چگونه خرج خود را تنظیم کند. یکی از خصایص برجستهٔ او، دلسوزی نسبت به حیوانات بود. معتقد بود که هیچ‌کس حق ندارد آن‌ها را از زندگی محروم کند. شاید به همین سبب بود که گیاهخوار مانده‌بود. به سگ که در سرزمین اسلامی نجس شمرده می‌شود، نان و ماست می‌داد و این حیوان را موضوع داستانی به نام «[[سگ ولگرد]]» قرار داده‌است. گربه را بسیار دوست و گرامی می‌داشت و همیشه یک گربه به‌روی میزش بود. موسیقی را بسیار دوست می‌داشت. یکی از داستان‌های او به نام «لاله» به پرویز محمود در تهیهٔ یک سمفونی الهام بخشید.<ref>{{پک|مونتی|۱۳۳۱|ک= دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او|ص=۱۸ تا ۲۱}}</ref> }}
===زمینهٔ فعالیت===
===زمینهٔ فعالیت===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
خط ۱۰۹: خط ۱۱۱:
از گوشت سگ حروم‌ترت. بمبئی ۱۸آوریل۳۷. ۱۰ ماه می واصل شد. لندن. مینوی.]]
از گوشت سگ حروم‌ترت. بمبئی ۱۸آوریل۳۷. ۱۰ ماه می واصل شد. لندن. مینوی.]]
{{نقل‌قول|[[پرونده:Hedayat.darbareh.minovi.jpg|60px|بی‌قاب|راست|هیچ]]همین دوست و آشنایی‌هایی که در لندن نشسته‌اند... تو بحبوحهٔ جنگ... آثای مینوی. آقای [[محسن فرزاد|فرزاد]]. اول مینوی، بعد هم فرزاد... تو مخ لندن بست نشسته‌اند، معنی همکاری با انگلیسی‌ها را هم خوب می‌دانند و تازه سه‌قورت و نیم‌شان هم باقیست... آن‌وقت‌ها مینوی سنگ هیتلر را به سینه می‌زد. وقیحانه مجیز گوبلز را می‌گفت. حالا جیره‌خوار چرچیل شده‌است و چطور توجیه بکنند که چرا تو گُه غلطیده‌اند؟<ref>{{پک|فرزانه|۱۹۸۸|ک= آشنایی با صادق هدایت|ص=۲۴ و ۲۵}}</ref>}}
{{نقل‌قول|[[پرونده:Hedayat.darbareh.minovi.jpg|60px|بی‌قاب|راست|هیچ]]همین دوست و آشنایی‌هایی که در لندن نشسته‌اند... تو بحبوحهٔ جنگ... آثای مینوی. آقای [[محسن فرزاد|فرزاد]]. اول مینوی، بعد هم فرزاد... تو مخ لندن بست نشسته‌اند، معنی همکاری با انگلیسی‌ها را هم خوب می‌دانند و تازه سه‌قورت و نیم‌شان هم باقیست... آن‌وقت‌ها مینوی سنگ هیتلر را به سینه می‌زد. وقیحانه مجیز گوبلز را می‌گفت. حالا جیره‌خوار چرچیل شده‌است و چطور توجیه بکنند که چرا تو گُه غلطیده‌اند؟<ref>{{پک|فرزانه|۱۹۸۸|ک= آشنایی با صادق هدایت|ص=۲۴ و ۲۵}}</ref>}}
 
===سیمای صادق هدایت===
آن‌طور که در تصاویر مشاهده می‌شود، قامن صادق هدایت متوسط و اندامی بسیار باریک داشت. او عینک می‌زد و همیشه سیگاری بین انگشتانش بود. او حالت خونسرد، قیافهٔ تودار، ضاهر بی‌قید خود را همیشه حفظ می‌کرد، به‌طوری گفته می‌شود «هیچ چیزی که توجه ما را به خود جلب کند، در او نیست. مگر شاید در نظر دوستان صمیمیش که در او نوعی گیرندگی و زیبایی می‌دیدند.»<ref>{{پک|مونتی|۱۳۳۱|ک= دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او|ص=۱۸}}</ref>
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد===
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد===


خط ۱۴۹: خط ۱۵۲:
== منابع ==
== منابع ==
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = فرزانه|نام = مصطفی|عنوان =آشنایی با صادق هدایت|ناشر = بی‌نا|شهر = پاریس|سال =۱۹۸۸|شابک=۲۹۵۰۱۷۴۴۳۴}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = فرزانه|نام = مصطفی|عنوان =آشنایی با صادق هدایت|ناشر = بی‌نا|شهر = پاریس|سال =۱۹۸۸|شابک=۲۹۵۰۱۷۴۴۳۴}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مونتی|نام = ونسان|عنوان =دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او|ناشر = دنیای امروز|شهر = تهران|سال =۱۳۳۱|شابک=}}
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= آتش‌سودا |نام۱= محمدعلی|تاریخ= زمستان ۱۳۹۶|عنوان=سبک نثر داستانی هدایت|ژورنال=پژوهش‌های نقد ادبی|دوره= |شماره=۴ (پی‌درپی ۳۰)|صفحات=۱۱ تا ۴۸ |تاریخ بازبینی= ۱ دی ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= آتش‌سودا |نام۱= محمدعلی|تاریخ= زمستان ۱۳۹۶|عنوان=سبک نثر داستانی هدایت|ژورنال=پژوهش‌های نقد ادبی|دوره= |شماره=۴ (پی‌درپی ۳۰)|صفحات=۱۱ تا ۴۸ |تاریخ بازبینی= ۱ دی ۱۳۹۸}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۲۸

صادق هدایت

زادروز ۲۸بهمن۱۲۸۱
تهران
پدر و مادر هدایت قلی‌خان اعتضاد‌الملک و زیور‌الملوک
مرگ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰
پاریس
علت مرگ خودکشی
جایگاه خاکسپاری گورستان پرلاشز در پاریس
کتاب‌ها بوف کور، سگ ولگرد
نمایشنامه‌ها پروین دختر ساسان
شریک(های)
زندگی
ماری ترز
اثرپذیرفته از ادبیات اروپا، خصوصاً فرانسه
صادق در کنار برادران


صادق هدایت روشن‌فکر، داستان‌نویس، منتقدادبی، مترجم و پژوهشگر زبان پهلوی، و ادبیات فولکلور، روزنامه‌نگار و نمایشنامه‌نویس بود.

* * * * *

از میان خاطره‌‌ها

==

نقل از هدایت:

زندگی و یادگار

سال‌شمار زندگی هدایت

  • ۱۲۸۱: تولد در شب سه‌شنبه ۲۸بهمن در تهران.
  • ۱۲۸۷: آغاز تحصیل در مدرسه علمیه.
  • ۱۳۰۰: اعزام به فرانسه.
  • ۱۳۰۳: نشر کتاب‌های رباعیات عمر خیام و انسان و حیوان.
  • ۱۳۰۴: فارغ‌التحصیلی از مدرسه «سن لوئی».
  • ۱۳۰۵: اعزام به بلژیک در آبان‌ماه و نام‌نویسی در آموزشگاه عالی مهندسین در رشتهٔ راه و ساختمان.
  • ۱۳۰۶: کتاب فوائد گیاه‌خواری در برلن و زنده‌به‌گور در تهران به چاپ رسید.
  • ۱۳۰۷: نخستین اقدام به خودکشی.
  • ۱۳۰۹: بازگشت به ایران پیش از به پایان‌بردن تحصیلات. آغاز خدمت در بانک ملی ایران و انتشار کتاب پروین دختر ساسان و افسانهٔ آفرینش.
  • ۱۳۱۰: انتشار اوسانه و سایهٔ مغول. مرداد‌ماه از خدمت بانک ملی استعفا داد و اصفهان نصف جهان او در تهران به چاپ رسید.
  • ۱۳۱۱: شهریور‌ماه وارد خدمت ادارهٔ کل تجارت شد و مجموعهٔ داستان سه قطره خون او به چاپ رسید.
  • ۱۳۱۲: سایه‌روشن، نیرنگستان، علویه خانم و مازیار منتشر شد.
  • ۱۳۱۳: تشکیل گروه چهار نفری ربعه. (هدایت، مجتبی مینوی، بزرگ علوی و مسعود فرزاد) انتشار ترانه‌های خیام. در شانزدهم دی‌ماه وارد خدمت آژانس پارس شد. انتشار وغ‌وغ ساهاب با مسعود فرزاد در تهران.
  • ۱۳۱۴: از آژانس پارس استعفا داد.
  • ۱۳۱۵: استخدام در شرکت سهامی کل ساختمان. سفر به هندوستان. فراگیری زبان پهلوی. انتشار بوف کور با خط خود به صورت پلی‌کپی.
  • ۱۳۱۶: بار دیگر اشتغال در بانک ملی به سمت متصدی خرید و فروش ارز.
  • ۱۳۱۷: همکاری با مجلهٔ موسیقی به مدیری سرگرد مین‌باشیان تا تعطیل‌شدن آن در سال ۱۳۲۰. استعفا از بانک ملی.
  • ۱۳۱۸: انتشار «گجسته ابالیش» که از متن پهلوی ترجمه کرده‌بود.
  • ۱۳۲۰: آغاز همکاری با دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران به عنوان مترجم.
  • ۱۳۲۱: انتشار مجموعهٔ داستان سگ ولگرد در تهران.
  • ۱۳۲۲: انتشار داستان آب زندگی. انتشار گزارش گمان‌شکن و کارنامه اردشیر پاپکان، ترجمه‌شده از متن پهلوی.
  • ۱۳۲۳: انتشار زند وهمن یسن، ترجمه از متن پهلوی. انتشار مجموعهٔ ولنگاری.
  • ۱۳۲۴: عضویت در انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی. پیوستن به هیئت تحریریهٔ مجلهٔ پیام نو. آبان: برگزاری مجلس بزرگداشت هدایت در انجمن روابط ایران و شوروی. آذر: سفر به شوروی برای شرکت در جشن بیست‌و‌پنجمین سال تأسیس دانشگاه دولتی آسیای میانه به همراه هیئتی از جمله دکتر علی‌اکبر سیاسی.
  • ۱۳۲۵: تشکیل‌شدن کنگرهٔ نویسندگان و گویندگان ایران با شرکت هدایت.
  • ۱۳۲۷: انتشار «گروه محکومین» به‌ اتفاق حسن قائمیان.
  • ۱۳۲۸: دعوت از هدایت برای شرکت در کنگره جهانی هواداران صلح. پاسخ منفی هدایت به این دعوت.
  • ۱۳۲۹: انتشار کتاب «مسخ» به اتفاق حسن قائمیان. عزیمت به فرانسه.
  • ۱۳۳۰: خودکشی در نیمهٔ دوم فروردین در سن چهل‌وهشت‌سالگی، با گاز در پاریس. خاک‌سپاری در ۲۷ فروردین در گورستان پرلاشز پاریس.

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

به نقل از ونسان مونتی:

هدایت کمتر راز درونش را پیش کسی می‌گشود، مگر بعضی مواقع نادر که درددل می‌کرد و یا مواقعی که مطالعهٔ اثر تازهٔ نویسندهٔ دیگری اورا به‌وجد می‌آورد و تا دوستان خود را در شادی‌ای که از یافتن این اثر به او دست داده‌بود سهیم نمی‌کرد، آرام نمی‌نشست. او دوستان بالنسبه زیادی داشت که قادر به فهمیدن او بودند. بسیار فروتن بود و تنفر داشت که کسی بی‌اجازهٔ او، نام او و یا نام آثار او را به‌کار ببرد. بذله‌گو بود، استعداد عجیبی داشت که برخی از صحنه‌های زندگی را مضحک جلوه دهد و نقطهٔ ضعف اشخاص را بیابد. ولی بیشتر وقت‌ها یک دورهٔ گرفتگی و نومیدی وصف ناپذیری را طی می‌کرد. لا وجود ظاهر لا‌ابالی، بسیار منظم بود. اتاق خود را به دقت مرتب می‌کرد. همیشه به نامه‌ها پاسخ می‌داد و می‌دانست چگونه خرج خود را تنظیم کند. یکی از خصایص برجستهٔ او، دلسوزی نسبت به حیوانات بود. معتقد بود که هیچ‌کس حق ندارد آن‌ها را از زندگی محروم کند. شاید به همین سبب بود که گیاهخوار مانده‌بود. به سگ که در سرزمین اسلامی نجس شمرده می‌شود، نان و ماست می‌داد و این حیوان را موضوع داستانی به نام «سگ ولگرد» قرار داده‌است. گربه را بسیار دوست و گرامی می‌داشت و همیشه یک گربه به‌روی میزش بود. موسیقی را بسیار دوست می‌داشت. یکی از داستان‌های او به نام «لاله» به پرویز محمود در تهیهٔ یک سمفونی الهام بخشید.[۲]

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

هدایت از چشم دیگران

محمدعلی جمال‌زاده

جمال‌زاده در نامه‌ای به محمود کتیرانی می‌نویسد:

این کندوکاو در جزییات زندگانی نویسندگان از عادات فرنگی‌هاست و در عادات و رسوم ما مشرق‌زمینی‌ها زیاد دیده نشده‌است و شاید بهتر هم همین باشد. من معتقدم که آثار و کتاب‌های هدایت بهترین معرف او هستند و جوهر و چکیده روح او در کتاب‌هایش است و این همه جستجو در جزییات زندگی او زیاد معنی و لزومی ندارد. باید به گفته‌ پرداخت و زیاد در پی گوینده نبود.

من معتقدم اگر در آخرین ایام عمرش، صادق هدایت در پاریس با اشخاص بهتر و مرتب‌تری نشست‌وبرخاست پیدا کرده‌بود، که اهل خمر و دود و غیره نباشند، خودکشی نمی‌کرد(یا شاید نمی‌کرد.)[۳]

نگاه هدایت به خود و آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

مجتبی مینوی

متنی که هدایت در ابتدای بوف کور تقدیم‌شده به مجتبی مینوی نوشته‌است.

از گوشت سگ حروم‌ترت. بمبئی ۱۸آوریل۳۷. ۱۰ ماه می واصل شد. لندن. مینوی.

همین دوست و آشنایی‌هایی که در لندن نشسته‌اند... تو بحبوحهٔ جنگ... آثای مینوی. آقای فرزاد. اول مینوی، بعد هم فرزاد... تو مخ لندن بست نشسته‌اند، معنی همکاری با انگلیسی‌ها را هم خوب می‌دانند و تازه سه‌قورت و نیم‌شان هم باقیست... آن‌وقت‌ها مینوی سنگ هیتلر را به سینه می‌زد. وقیحانه مجیز گوبلز را می‌گفت. حالا جیره‌خوار چرچیل شده‌است و چطور توجیه بکنند که چرا تو گُه غلطیده‌اند؟[۴]

سیمای صادق هدایت

آن‌طور که در تصاویر مشاهده می‌شود، قامن صادق هدایت متوسط و اندامی بسیار باریک داشت. او عینک می‌زد و همیشه سیگاری بین انگشتانش بود. او حالت خونسرد، قیافهٔ تودار، ضاهر بی‌قید خود را همیشه حفظ می‌کرد، به‌طوری گفته می‌شود «هیچ چیزی که توجه ما را به خود جلب کند، در او نیست. مگر شاید در نظر دوستان صمیمیش که در او نوعی گیرندگی و زیبایی می‌دیدند.»[۵]

منزلی که در آن زندگی می‌کرد

سفرها

سفر به هند

سفر به ازبکستان

فیلم ساخته شده براساس

جایزه‌ای ادبی به نام هدایت

این برنامه به همت نشر هنوز و جهانگیر هدایت از سال 81 آغاز به کار کرد شرکت کنندگان آثار ادبی خود را از اول خرداد تا آخر آبان ماه به دفتر این مراسم ارسال می‌کنند و جوایز نفرات برتر در روز ۲۸بهمن (سالروز تولد هدایت) اهدا می‌شود.

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

سبک نثر هدایت، ادامهٔ طبیعی تکوین نثر فارسی از لحن متون کهن به زبان عهد مشروطه و از زبان این دوره به زبان معاصر بود. سادگی و توجه به زبان عامیانه، ویژگی بارز و برجستهٔ آثار هدایت است. به‌ باور سیروس شمیسا، در کار هدایت، عبارت‌پردازی و جمله‌سازی و هنرنمایی نیست. او به‌کسی اقتدا نمی‌کند، برای پروراندن مطلب، آیه و حدیث و شعر نمی‌آورد. نیک و بد هرچه هست، از خود اوست و آن‌چه را که به گفتن احتیاج دارد، ساده و روشن بیان می‌کند.[۶]
به باور پرویز ناتل خانلری، به‌ دلیل همین توجه به سادگی است که در نوشته‌های هدایت به‌ندرت به مترادفات و مکررات برمی‌خوریم. نویسنده در کارهایش می‌کوشد که همان کلمهٔ لازم را پیدا کند و روی کاغذ بیاورد. او معتقد است که وجه تمایز هدایت از دیگر نویسندگان هم‌زمانش، این است که هدایت عبارت‌پرداز نیست. [۷]
دیگر ویژگی مهم نثر هدایت، تناسبی است که وی بین درون‌مایه و سبک نثر داستان رعایت می‌کند. به‌عنوان مثال، در داستان طنز «میهن‌پرست»، نخستین بندهای داستان که به معرفی «سیدنصرالله» اختصاص دارد، تدارکی حساب شده‌است، برای لحنی که در سراسر داستان حفظ شده‌است. این وحدت لحن که جنبهٔ روایی داستان را تقویت می‌کند، ذهن خواننده را به زمینه‌های اجتماعی داستان نیز معطوف می‌کند. در این بخش از داستان، هدایت با انتخاب تعابیر کنایی و ترفندهای لفظی و کاربرد مفردات و ترکیبات ادیبانه و عامیانه دربرابر خودنمایی زبان «سیدنصر‌الله» که لغات عربی را با مخرج صحیح و اصیل استعمال می‌کند، «شک و تردید از معلومات خود در ذهن مستمعین باقی نمی‌گذارد»، نوعی بدیل و نقیضه ساخته‌است.[۷]
به‌طور کلی ویژگی‌های نثر هدایت، چنین است:

  1. هدایت همچون نویسندگان معاصر دیگر، از زبان عامیانه استفاده کرده‌است و به‌خصوص برخی واژگان عامیانه نثرش غرابتی خاص برای خواننده دارد.
  2. شخصیت‌های روشنفکر هدایت بیشتر به‌ زبانی شاعرانه که در آن واژگان فرنگی کم نیست و پر از ابهامات فلسفی و پوچی است، سخن می‌گویند.
  3. توصیفات نثر هدایت بیشتر بر شخصیت و فضاسازی متمرکز است و ویژگی اصلی هر دو تیرگی است.
  4. یکی از ویژگی‌های مهم فکری در نثر هدایت، کاربرد مؤلفه‌های ابهام‌زا است که نشان از تردید‌های ذهنی او دارد.
  5. در نثر هدایت همه‌گونه تکرار از حرف، واژه و جمله و به‌ خصوص عددبه چشم می‌خورد.
  6. نحو نثر هدایت در مجموع ساده، اما نمونه‌های نسبتاً زیادی از نارسایی‌های زبانی به چشم می‌خورد.
  7. نثر هدایت، به‌ خصوص در بوف کور، سه قطره خون و زنده‌به‌گور شاعرانه است. تشبیه، اسناد مجازی، استعاره‌های رمزی و نوعی متناقض‌نما، مهم‌ترین عناصر شاعرانهٔ نثر هدایت است. [۸]

آثار

منابع‌شناسی

بررسی چند اثر هدایت

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تجدید چاپ‌ها

با سانسور

تجدید چاپ‌های فراوان

نگاه

پانویس

  1. فرزانه، آشنایی با صادق هدایت، ۳۴ و ۳۵.
  2. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۱۸ تا ۲۱.
  3. فرزانه، آشنایی با صادق هدایت، ۱۹ و ۲۰.
  4. فرزانه، آشنایی با صادق هدایت، ۲۴ و ۲۵.
  5. مونتی، دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او، ۱۸.
  6. آتش‌سودا، محمدعلی. سبک نثر داستانی هدایت. ۱۳ و ۱۴. 
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ آتش‌سودا، محمدعلی. سبک نثر داستانی هدایت. ۱۴. 
  8. آتش‌سودا، محمدعلی. سبک نثر داستانی هدایت. ۴۸. 

منابع

  1. فرزانه، مصطفی (۱۹۸۸). آشنایی با صادق هدایت. پاریس: بی‌نا. شابک ۲۹۵۰۱۷۴۴۳۴.
  2. مونتی، ونسان (۱۳۳۱). دربارهٔ صادق هدایت، نوشته‌ها و اندیشه‌های او. تهران: دنیای امروز.
  3. آتش‌سودا، محمدعلی. «سبک نثر داستانی هدایت». پژوهش‌های نقد ادبی، ش. ۴ (پی‌درپی ۳۰) (زمستان ۱۳۹۶): ۱۱ تا ۴۸. 

پیوند به بیرون