ابراهیم گلستان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
چری (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
چری (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:


==داستانک==
==داستانک==
===داستانک‌های انتشار===
===چرا «دریا» ناتمام ماند؟<ref name= ''جاهد''/>===
گلستان، در سال ۱۳۴۱، تصمیم به ساختن فیلم بلندی بر اساس داستان «چرا دریا توفانی شده بود؟»، نوشتهٔ [[صادق چوبک]] می‌گیرد. [[فروغ فرخزاد]] نقش اصلی فیلم را ایفا می‌کرد و پرویز بهرام، ذکریا هاشمی، تاجی احمدی، اکبر مشکین و رامین فرزاد دیگر بازیگران فیلم بودند. پس از فیلمبرداری چند سکانس، گلستان از ادامهٔ کار صرف نظر می‌کند. گلستان بعدها دلیل توقف ساخت فیلم را فاش کرد: اعتیاد شدید اکبر مشکین و کوشش او برای معتاد کردن دیگران!{{سخ}}
پرویز بهرام، در خاطرات خود دربارهٔ یکی از صحنه‌های فیلم می‌نویسد:{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|«یادم می‌آید در صحنه‌ای من و فروغ در باغ قیطریه، مشاجره‌مان می‌شد و من برای آن که بازی‌ها به دلخواه گلستان درآید، شانزده بار به فروغ سیلی زدم؛ با هر بار تکرار این صحنه چشم‌های فروغ، درشت و درشت‌تر می‌شد. این اصطلاح عامیانه که می‌گویند «توی گوش فلانی خواباند و برق از چشمش پرید» واقعا آنجا مصداق داشت. نمی‌دانم که چرا گلستان هر بار می‌گفت: «تکرار، درنیامد»... بالاخره گلستان شانزدهمین برداشت را قبول کرد و فروغ با فیلمبرداری این صحنه از محوطه دور شد و من واقعا ناراحت شدم.»}}
 
===چرا قصه؟===
<font color=darkblue>فکر کردم حالا که نمی‌خواهم مقاله بنویسم و روزنامه اداره بکنم پس چه بنویسم؟ گفتم بیایم قصه بنویسم. با قصه نوشتن حرف‌های خود را بزنم. می‌دانستم شنونده‌های من کمتر خواهند بود. می‌دانستم قصه نوشتن کار موثری نیست اما دیده‌ بودم که مقاله نوشتن فقط وسیلهٔ سرگرمی و وقت‌گذرانی روزنامه‌خوان‌های معدود را فراهم کردن بود... آن وقت شروع کردم و این قصهٔ «به دزدی رفته‌ها» را نوشتم... می‌خواستم هول و وحشت زمانه‌ام را نشان بدهم. هول و وحشت سطحی زمانه‌ام را که به جان بی‌بته‌ها و تنبل‌ها می‌خورد.<ref name= ''جاهد''/></font>
 
===سرٍ شاهرضا===
{{گفتاورد تزیینی|[[صادق هدایت|هدایت]]  کارمند دفتر دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. وقتی من با اتوبوس به دانشگاه می‌رفتم، سرچشمه سوار می‌شدم و او سر شاهرضا سوار می‌شد. یک روز از رفیقم « اورنگ دانا» که هنرهای زیبا درس می‌خواند، فهمیدم که او هدایت است و من پول بلیط او را حساب کردم. هدایت زودتر پیاده شد اما صبر کرد تا من پیاده شوم و وقتی پیاده شدم، تشکر کرد و پرسید: «چرا این کار را کردی؟» گفتم که من به کارهای شما علاقه دارم و می‌خواهم شما را بیشتر ببینم. گفت: «من غروب‌ها کافه فردوسی‌ام، بیا اونجا همدیگر را ببینیم.» و بعد از آن آشنایی ما خیلی نزدیک شد.<ref name= ''جاهد''/>}}
 
===نخواندن خودش منحرف‌شدن است===
<font color=darkblue>دوستی داشتم که رفته بود اروپا، برایش کاغذ نوشتم و ازش مقداری کتاب خواستم که برایم بفرستد، کافکا بود، هرمان‌ هسه و راموز و فاکنر و ... . خلاصه درهم بود و بیشتر هم به سفارش و راهنمایی [[صادق هدایت|هدایت]] بود که خودش مشتاق خواندن آنها بود. دورهٔ کتاب‌خوانی این‌جوری من از تابستان ۲۶ تا اوایل ۳۰ بود. در این سه چهار سال من عجیب کتاب می‌خواندم؛ به فرانسه و انگلیسی، هر چه گیرم می‌آمد. استاندال را، فلوبر را، و از معاصرها سارتر را همان‌وقت خواندم. حتی مثلا جیمز تی. فارل و سینکلر لوئیس را. همان سال بود که می‌خواستم داستایوسکی را بخوانم و [[احسان طبری]] مرا برحذر می‌داشت. می‌گفت نخوان که منحرف می‌شوی. غافل که نخواندن خودش منحرف‌شدن است. حتی به خانم [[مریم فیروز]] که یک «برادران کارامازوف» خیلی خوش‌چاپ و مصور را به عنوان عیدی به من داده‌ بود، دعوا کرد که این کتاب را چرا به من داده‌است.<ref name= ''جاهد''/></font>
 
 
===داستانک عشق===
===داستانک عشق===
===داستانک استاد===
===داستانک استاد===
===داستانک شاگرد===
===داستانک شاگرد===
===داستانک مردم===
===داستانک مردم===
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود===
===داستانک‌های دشمنی===
===داستانک‌های دشمنی===
===داستانک‌های دوستی===
===داستانک‌های قهر===
===داستانک‌های قهر===
===داستانک‌های آشتی‌ها===
===داستانک‌های آشتی‌ها===

نسخهٔ ‏۱۷ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۳۲

ابراهیم گلستان

«ریشه‌های کاج حتم زخم خورده‌است، کاج کاج پیش نیست. رفتنی است.»[۱]
نام اصلی سید ابراهیم تقوی شیرازی[۲]
زمینهٔ کاری کارگردانی، داستان‌نویسی، ترجمه، روزنامه‌نگاری و عکاسی
زادروز ۲۶ مهر ۱۳۰۱[۳]
شیرازخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
پدر و مادر سید محمدتقی تقوی شیرازی[۴]
لقب گلستان نفتیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
سال‌های نویسندگی ۱۳۲۳ تاکنونخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
کتاب‌ها آذر، ماه آخر پاییز، مد و مه، خروس، گفته‌ها و ...
فیلم‌نامه‌ها خشت و آینه، اسرار گنج درهٔ جنی، تپه‌های مارلیک و ...
همسر(ها) فخری گلستان
فرزندان لیلی گلستان و کاوه گلستان

سید ابراهیم تقوی شیرازی، مشهور به ابراهیم گلستان، داستان‌نویس، کارگردان، فیلمنامه‌نویس، مترجم، منتقد، عکاس و از پیشگامان موج نوی سینمای ایران و چهره‌های برجستهٔ روشنفکری ایران است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

* * * * *

در مناظره‌ها و جدال‌های قلمی بین منتقدان ادبی و سینمایی ایران، نام گلستان و نوشته‌ها و فیلم‌های او همواره مطرح بوده‌است.[۵] آثار مکتوب گلستان از سبکی خاص برخوردار است و بسیاری سبک نویسندگی وی را تأثیر پذیرفته از داستان‌های کوتاه ارنست همینگوی می‌دانند؛ گرچه او تاثیرپذیری از هیچ نویسنده‌ای را نمی‌پذیرد. همچنین وی از زمرهٔ نخستین نویسندگان معاصر ایرانی است که برای زبان داستانی و استفاده از نثر آهنگین در قالب‌های داستانی نوین، اهمیت قائل شد و به آن پرداخت. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجه ‌است. از دیگر ویژگی‌های داستان‌نویسی گلستان، خلق مجموعه داستان‌های به هم مرتبط است. در حالی که چنین سبکی در غرب سابقهٔ طولانی‌تری دارد، این نوع داستان‌نویسی در ایران با گلستان آغاز می‌شود. اما نکتهٔ مهم در این نوع آثار گلستان، خلق نوعی جدید از داستان‌نویسی است که در ادبیات کلاسیک ایران، مانند «منطق‌الطیر»، ریشه دارد. این نوع داستان‌ها نه بر اساس درون‌مایه یا شخصیت‌های داستانی، بلکه بر اساس ساختارهای مشابه به یکدیگر مرتبط می‌ شوند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
ابراهیم گلستان در کنار فرخ غفاری و فریدون رهنما، سه کارگردان برجسته و پیشگام سینمای روشنفکری و غیرمتعارف ایران هستند که زمینهٔ شکل‌گیری و ایجاد جریانی تحت عنوان «موج نو» را در سینمای ایران فراهم کردند و به اعتقاد پرویز جاهد، نقش گلستان در این میان، بسیار بارزتر و تاثیرگذارتر از بقیه بوده‌است و در واقع، آثار او شاخص‌ترین آثار روشنفکری در سینمای ایران محسوب می‌شوند. جاهد عقیده دارد با فیلم «خشت و آینه» است که سینمای روشنفکری در ایران موجودیت یافته و به عنوان یک سینمای آلترناتیو در مقابل سینمای فارسی و جریان غالب فیلم‌سازی در ایران مطرح شد. اگر چه این نوع سینما قبل از اثر گلستان و با فیلم «جنوب شهر» فرخ غفاری اعلام موجودیت کرده بود، اما جایگاه ویژهٔ گلستان در میان روشنفکران ایرانی و نقش هدایت‌گر و جهت‌دهندهٔ او در ادبیات و سینما، عامل اصلی تمایز او با غفاری و دیگران به شمار می‌رود. گلستان با قصه‌ها، مقاله‌ها، ترجمه‌ها، مستندها و فیلم‌های بلندش تاثیری انکارناپذیر بر نسلی از نویسندگان، فیلم‌سازان و روشنفکران ایرانی گذاشته‌است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانک

چرا «دریا» ناتمام ماند؟خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

گلستان، در سال ۱۳۴۱، تصمیم به ساختن فیلم بلندی بر اساس داستان «چرا دریا توفانی شده بود؟»، نوشتهٔ صادق چوبک می‌گیرد. فروغ فرخزاد نقش اصلی فیلم را ایفا می‌کرد و پرویز بهرام، ذکریا هاشمی، تاجی احمدی، اکبر مشکین و رامین فرزاد دیگر بازیگران فیلم بودند. پس از فیلمبرداری چند سکانس، گلستان از ادامهٔ کار صرف نظر می‌کند. گلستان بعدها دلیل توقف ساخت فیلم را فاش کرد: اعتیاد شدید اکبر مشکین و کوشش او برای معتاد کردن دیگران!
پرویز بهرام، در خاطرات خود دربارهٔ یکی از صحنه‌های فیلم می‌نویسد:

چرا قصه؟

فکر کردم حالا که نمی‌خواهم مقاله بنویسم و روزنامه اداره بکنم پس چه بنویسم؟ گفتم بیایم قصه بنویسم. با قصه نوشتن حرف‌های خود را بزنم. می‌دانستم شنونده‌های من کمتر خواهند بود. می‌دانستم قصه نوشتن کار موثری نیست اما دیده‌ بودم که مقاله نوشتن فقط وسیلهٔ سرگرمی و وقت‌گذرانی روزنامه‌خوان‌های معدود را فراهم کردن بود... آن وقت شروع کردم و این قصهٔ «به دزدی رفته‌ها» را نوشتم... می‌خواستم هول و وحشت زمانه‌ام را نشان بدهم. هول و وحشت سطحی زمانه‌ام را که به جان بی‌بته‌ها و تنبل‌ها می‌خورد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سرٍ شاهرضا

نخواندن خودش منحرف‌شدن است

دوستی داشتم که رفته بود اروپا، برایش کاغذ نوشتم و ازش مقداری کتاب خواستم که برایم بفرستد، کافکا بود، هرمان‌ هسه و راموز و فاکنر و ... . خلاصه درهم بود و بیشتر هم به سفارش و راهنمایی هدایت بود که خودش مشتاق خواندن آنها بود. دورهٔ کتاب‌خوانی این‌جوری من از تابستان ۲۶ تا اوایل ۳۰ بود. در این سه چهار سال من عجیب کتاب می‌خواندم؛ به فرانسه و انگلیسی، هر چه گیرم می‌آمد. استاندال را، فلوبر را، و از معاصرها سارتر را همان‌وقت خواندم. حتی مثلا جیمز تی. فارل و سینکلر لوئیس را. همان سال بود که می‌خواستم داستایوسکی را بخوانم و احسان طبری مرا برحذر می‌داشت. می‌گفت نخوان که منحرف می‌شوی. غافل که نخواندن خودش منحرف‌شدن است. حتی به خانم مریم فیروز که یک «برادران کارامازوف» خیلی خوش‌چاپ و مصور را به عنوان عیدی به من داده‌ بود، دعوا کرد که این کتاب را چرا به من داده‌است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

بهار و خزان گلستان[۶][۷]خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه[۸]خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • ۲۶ مهر ۱۳۰۱: تولد در شیراز
  • ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۵: تحصیلات ابتدایی در شیراز - فراگیری زبان فرانسه و عربی
  • ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰: تحصیلات متوسطه در شیراز
  • ۱۳۲۰: سکونت در تهران و آغاز تحصیل در رشتهٔ حقوق در دانشگاه تهران
  • ۱۳۲۲: اولین دیدار گلستان با محمد مصدق در منزل گلستان در تهران
  • ۱۳۲۳-۱۳۲۵: تولد اولین فرزندش لیلی گلستان(۲۳ تیر ۱۳۲۳) - پیوستن به حزب توده و رهاکردن تحصیل در دانشگاه تهران – فعالیت به عنوان عکاس و نویسنده در نشریه‌های «رهبر» و «مردم» - انتشار مقاله‌ای از گلستان با عنوان «در فارس چه می‌گذرد؟» در چهار شمارهٔ روزنامهٔ رهبر، ترجمهٔ این مقاله به روسی و چاپ آن در روزنامهٔ «ترود» شوروی – چاپ عکس‌های گلستان در مجلهٔ «عصر نو» شوروی – یکی از پناهگاه‌های افسران فراری حزب توده در این دوره، زیر نظر «کیانوری» و «کامبخش»، منزل گلستان بود. – ادارهٔ کمیتهٔ حزب توده در مازندران به مدت ۶ ماه – بازگشت به تهران و ادارهٔ روزنامهٔ رهبر و بعد از توقیف این روزنامه در پی شکست فرقهٔ دمکرات آذربایجان، ماهنامهٔ «مردم»
  • ۱۳۲۶: مخالفت با انشعاب خلیل ملکی و خروج از حزب توده - چاپ نخستین داستان گلستان با عنوان «به‌دزدی رفته‌ها» در ماهنامهٔ «مردم»
  • ۱۳۲۸: ترجمهٔ «زندگی خوش کوتاه فرنسیس مکومبر» از همینگوی
  • ۱۳۳۲: گلستان به عنوان عکاس در دادگاه محاکمهٔ محمد مصدق بعد از کودتا حضور یافت. – بعد از کودتا، گلستان، ادارهٔ امور دایرهٔ تهیهٔ عکس و خبر کنسرسیوم نفت را بر عهده گرفت. – ساخت فیلم مستند کوتاه «از قطره تا دریا» با استفاده از فیلم‌های خبری که با دوربین شخصی خود گرفته بود.
  • ۱۳۳۶: تاسیس استودیوی سینمایی گلستان – شروع ساخت مجموعه مستند «چشم‌انداز‌ها» برای شرکت ملی نفت ایران(شامل: «یک آتش» (۱۳۴۰)، «موج و مرجان و خارا»، «آب و گرما» و سه فیلم دیگر) با همکاری بکستر، آلن پندری، فروغ فرخزاد و شاهرخ گلستان به سرپرستی ابراهیم گلستان
  • ۱۳۳۷: آشنایی با فروغ فرخزاد در استودیو گلستان – شروع فیلم‌برداری فیلم «یک آتش»
  • ۱۳۴۰: تدوین «یک آتش» توسط فروغ فرخزاد - دریافت جایزهٔ مرکور طلایی از جشنوارهٔ ونیز ایتالیا و جایزهٔ شیر سن‌مارکو برای فیلم «یک آتش»(اولین جایزهٔ بین‌المللی تاریخ سینمای ایران) – ساخت فیلم مستند کوتاه «خراب‌آباد(ما آدمیم)» - ساخت فیلم «خواستگاری» به سفارش تلویزیون کانادا
  • ۱۳۴۱: اتمام ساخت فیلم «موج و مرجان و خارا» به کارگردانی مشترک ابراهیم گلستان و آلن پندری(فروغ فرخزاد مدیر تهیهٔ این فیلم بود.) – فیلم داستانی «دریا» اثر ابراهیم گلستان و با بازی فروغ فرخزاد ناتمام ماند. – ساخت فیلم «سفید و سیاه» به کارگردانی مشترک ابراهیم گلستان و فروغ فرخزاد(نسخهٔ دیگری از فیلم «آب و گرما») - دریافت پیشنهاد ساخت فیلمی دربارهٔ جذام‌خانهٔ تبریز از سوی انجمن کمک به جذامیان و واگذار کردن کارگردانی فیلم به فروغ – نمایش «خانه سیاه است» در کانون فیلم ایران و برگزاری جلسهٔ پرسش و پاسخ با حضور گلستان و فروغ – ارسال «خانه سیاه است» به جشنوارهٔ کن(گلستان به دلایلی اجازهٔ پخش فیلم در جشنواره را نمی‌دهد) – نمایش «خانه سیاه است» در جشنوارهٔ فیلم کوتاه اوبرهاوزن آلمان و کسب جایزهٔ نخست جشنواره(بهترین فیلم مستند)
  • ۱۳۴۲: تهیه‌کنندگی فیلم «خانه سیاه است» به کارگردانی فروغ فرخزاد – ساخت مستند کوتاه «تپه‌های مارلیک»
  • ۱۳۴۳: دریافت جایزهٔ شیر سن‌مارکو جشنوارهٔ ونیز برای فیلم «تپه‌های مارلیک»
  • ۱۳۴۴: ساخت مستندهای کوتاه «خرمن و بذر» و «گنجینه‌های گوهر» - ساخت اولین فیلم داستانی بلند خود تحت عنوان «خشت و آینه»
  • ۱۳۴۵: نویسندگی و اجرای متن روایت فیلم «خانهٔ خدا» اثر ابوالقاسم رضایی
  • ۱۳۴۶: انتشار جوی و دیوار و تشنه – ترجمهٔ پنج داسنان از پنج نویسندهٔ بزرگ و چاپ آنها در مجموعهٔ «کشتی‌شکسته‌ها» - مهاجرت موقت به انگلستان
  • ۱۳۴۸: انتشار مد و مه – ایراد یک سلسله سخنرانی در دانشگاه شیراز که با عنوان «حرف‌هایی برای دانشجویان دانشگاه شیراز» در «گفته‌ها» منتشر شد.
  • ۱۳۴۹: ترجمهٔ «هکلبری فین» اثر مارک تواین
  • ۱۳۵۰: بازگشت به ایران
  • ۱۳۵۲: ساخت فیلم داستانی بلند «اسرار گنج درهٔ جنی»
  • ۱۳۵۴: شروع سکونت در ایالت ساسکس انگلستان – ترجمهٔ «دون ژوان در جهنم» اثر جورج برنارد شاو
  • ۱۳۵۶: ترک ایران و اقامت دائم در انگلستان
  • ۱۳۶۰: خریداری «سرای وایکهرست» در بخش غربی ایالت ساسکس و اقامت در آنجا
  • ۱۳۶۳: سرای وایکهرست که لوکیشن خوبی برای فیلمسازی بود و فیلم‌هایی هم در آنجا ساخته می‌شد، به درخواست ابراهیم گلستان از این سال به بعد به محیطی آرام و شخصی بدل شد.[۹]
  • ۱۳۶۵: بعد از انتشار مطالعهٔ انتقادی «مایکل کریگ هیلمن» در مورد زندگی و آثار فروغ با عنوان«زنی تنها: فروغ فرخزاد و شعر او»، گلستان مقاله‌ای در پاسخ او می‌نویسد و هیلمن در جواب گلستان مقاله‌ای با عنوان «از شاعری نادر نادرپور تا فارسی‌خوانی در قلب تگزاس: جوابیه‌ای به ابراهیم گلستان» انتشار می‌دهد.
  • ۱۳ فروردین ۱۳۸۲: مرگ کاوه گلستان حین انجام ماموریت تصویربرداری برای شبکه خبری بی‌بی‌سی در جنگ آمریکا و عراق بر اثر انفجار مین(شهر مرزی «کفری» در نزدیکی «کرکوک»)[۱۰]
  • ۱۳۸۳: انتشار «از روزگار رفته حکایت: یک داستان» (ای‍ن‌ داس‍ت‍ان‌ ق‍ب‍لا در ک‍ت‍اب «م‍د و م‍ه‌» ه‍م‍راه‌ ب‍ا دو داس‍ت‍ان‌ دی‍گ‍ر م‍ن‍ت‍ش‍ر ش‍ده‌‌بود.)
  • ۱۶ تیر ۱۳۹۱: درگذشت فخری گلستان در تهران(او از چند سال قبل، جدا از ابراهیم گلستان زندگی می‌کرد.)
  • ۱۳۹۴: انتشار «از قطره تا دریا»
  • ۱۳۹۵: گلستان در مصاحبه با روزنامهٔ گاردین سکوتش را در مورد رابطهٔ عاطفی خود با فروغ شکست.
  • ۱۳۹۶: انتشار «نامه به سیمین»

از روزگار رفته حکایت

ابراهیم گلستان در سال ۱۳۰۱ در شیراز متولد شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد پدرش، «محمدتقی تقوی شیرازی» مدیر روزنامهٔ «گلستان» بود و «در شیراز بروبیایی داشت»؛ روزنامه‌نگاری مبارز و جسور و موافق با آزادی و رفع مشکلات حقوقی زنان. نام خانوادگی خانوادهٔ گلستان از همین روزنامه گرفته‌شد.[۱۱] ابراهیم گلستان از همان کودکی در محیطی فرهنگی رشد کرد:


گلستان در ۱۳۲۰ به تهران می‌آید و وارد دانشکدهٔ حقوق می‌شود اما پس از مدتی تحصیل را رها می‌کند و جذب فعالیت‌های سیاسی می‌شود و همکاری‌اش را با حزب تودهٔ ایران آغاز می‌کند. پس از آن به دنبال اختلافی که با سران حزب توده پیدا می‌کند، از این حزب جدا می‌شود؛خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد اما پس از انشعاب از حزب، نه به راه خلیل ملکی و انور خامه‌ای(سوسیالیست‌های مستقل) رفت، نه به راه جلال آل‌احمد.[۱۲] از کارهای سیاسی دست می‌کشد و به کار خبری و عکاسی و فیلم‌برداری برای شبکه‌های تلویزیونی بین‌المللی و آژانس‌های خبری می‌پردازد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
در اوایل سکونت در تهران با صادق هدایت از نزدیک آشنا می‌شود و دوستی عمیقی بین آنها به وجود می‌آید. نخستین داستان ابراهیم گلستان با عنوان «به دزدی رفته‌ها» در ۱۳۲۶ در «ماهنامهٔ مردم» چاپ می‌شود. این داستان بعدها در مجموعهٔ آذر، ماه آخر پاییز منتشر می‌شود. در همین دوران، داستان‌هایی از ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر و چخوف را ترجمه کرده و در یک مجموعه منتشر می‌کند. در این دوره، می‌توان عطشی سیری‌ناپذیر به خواندن و شناختن در فعالیت‌های گلستان قابل پیگیری است؛ از نام‌ها و کسانی که تا آن روز در زبان فارسی کاملا ناشناخته بودند: کافکا، اشتاین‌بک، یوجین اونیل، هرمان هسه، فاکنر و دیگران. در بیشتر قصه‌های دههٔ سی‌اش، گلستان سرگذشت شکست‌ها و سرخوردگی‌های آدم‌هایی را بازگو می‌کند که آرزوهای بزرگی در سر داشتند و برای آن مبارزه کردند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
بعد از انتشار مجموعهٔ شکار سایه، گلستان درگیر ساختن فیلم‌های مستند می‌شود و استودیوی سینمای خود را تحت عنوان «استودیو گلستان» تاسیس می‌کند. مجموعه‌های داستانی و ترجمه‌های دیگری هم از او در این سال‌ها منتشر می‌شود. «مکبث» شکسپیر را هم ترجمه می‌کند که هیچ‌گاه منتشر نمی‌شود. پس از کودتای ۲۸ مرداد، ابراهیم گلستان همکاری‌اش را با کنسرسیوم نفت ایران آغاز می‌کند. کنسرسیوم دایره‌ای برای تهیهٔ عکس و خبر ایجاد کرده بود که گلستان طرف قرارداد آن می‌شود. فیلم مستند «از قطره تا دریا» که نخستین فیلم مستند گلستان است، محصول همین دوره است. فیلمی که آن را با کمترین امکانات می‌سازد و سبک کار و نگاه ویژهٔ او به موضوع، مورد پسند رئیس فرانسوی کنسرسیوم و «آرتور التون»، مستندساز سرشناس انگلیسی و رئیس بخش فیلم کمپانی شل قرار می‌گیرد. در همین دوران است که مجموعه‌ای از درخشان‌ترین آثار مستند سینمای ایران توسط او و با همکاری افرادی چون شاهرخ گلستان(برادرش)، فروغ فرخزاد، محمود هنگوال و سلیمان میناسیان، در استودیو گلستان ساخته می‌شود. فیلم مستند «یک آتش» از بهترین و درخشان‌ترین فیلم‌های این مجموعه است که در تیرماه ۱۳۴۰ در بخش مسابقهٔ فیلم‌های مستند جشنوارهٔ ونیز به نمایش درآمد و برندهٔ مجسمهٔ مرکور طلایی و مدال شیر سن‌مارکو شد: اولین جایزهٔ یک فیلم ایرانی در یک جشنوارهٔ بین‌المللی.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
مجموعه مستند «چشم‌اندازها» و از میان آنها «موج و مرجان و خارا» نیز در همین سال‌ها ساخته می‌شوند. «موج و مرجان و خارا» به اعتقاد بسیاری، مهم‌ترین کار مستند گلستان و از بهترین آثار مستند تاریخ سینمای ایران است. گلستان در سال ۱۳۴۱، ساختن فیلمی دربارهٔ جذام‌خانهٔ تبریز را که از سوی دکتر راجی، رئیس هیئت مدیرهٔ انجمن کمک به جذامیان، به سازمان فیلم گلستان(استودیو گلستان) پیشنهاد شده‌بود، به فروغ واگذار می‌کند. این فیلم بدون تردید یکی از درخشان‌ترین مستندهای تاریخ سینمای ایران است. فیلم مستند بعدی گلستان، «تپه‌های مارلیک» است که برندهٔ جایزهٔ شیر سن‌مارکو در جشنوارهٔ ونیز ۱۳۴۳ شد. با چنین ذهنیت و دریافتی از سینما و بیان شخصی است که گلستان به سراغ ساختن فیلم‌های داستانی می‌رود. «خشت و آینه»، نخستین فیلم داستانی بلند اوست که در سال ۱۳۴۴ ساخته شد. پس از این فیلم است که گلستان بیشترین بحث‌ها را در حوزهٔ گفتمان انتقادی فیلم ایران در دههٔ ۴۰ برمی‌انگیزد. بعد از «خشت و آینه» چند فیلم مستند دیگر هم می‌سازد و پس از آن در ۱۳۴۶ برای مدتی به انگلستان می‌رود. او در ۱۳۵۰ به ایران بازمی‌گردد تا دومین فیلم داستانی خود یعنی «اسرار گنج درهٔ جنی» را که آخرین فیلم او نیز به شمار می‌رود، بسازد. این فیلم مدت کوتاهی اجازهٔ اکران می‌گیرد اما ناگهان توقیف می‌شود. در پی توقیف فیلم، گلستان از کار سینما فاصله می‌گیرد و برای همیشه به انگلستان مهاجرت می‌کند. در سال‌های اقامت در خارج، تاکنون دو کتاب از گلستان به چاپ رسیده‌است: گفته‌ها، که گردآوری مقاله‌ها، نقدها، یادداشت‌ها، متن فیلم‌های مستند و گفتگوی بلند او با قاسم هاشمی‌نژاد است و خروس، که داستان بلندی است که در اواخر دههٔ ۴۰ نوشته شده و متن کامل آن نخستین بار در لندن منتشر شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

ادبیاتخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد[۱۳]

گلستان از نخستین نویسندگان معاصر ایران بود که برای زبان داستان اهمیت ویژه‌ای قائل شد و کوشید نثری آهنگین را در قالب داستانی مدرن به کار گیرد. از این جهت نقش او در سیر پیشرفت داستان معاصر فارسی قابل توجه است. او پیگیرترین دنباله‌رو داستان‌نویسان آمریکایی در ایران است. گلستان در ادبیات معاصر ایران به عنوان نویسنده‌ای پایبند به سبک شهرت دارد. خود او می‌گوید:


گلستان، پس از هدایت و چوبک، از نویسندگان پیشرویی است که داستان ذهنی می‌نویسد. او علاقه‌ای ندارد به شیوهٔ واقع‌گرایان سنتی، واقعیت را به صورت حوادثی که به طور منظم در پی هم می‌آیند و داستان را در زمینه‌ای خاص پیش می‌برند، تصویر کند؛ بلکه به شیوهٔ داستان‌نویسان مدرن، واقعیت محدودی از زمان حال را می‌گیرد و از خلال آن، زمان گذشتهٔ طولانی‌تری را بیان می‌کند.
به کارگیری صناعت داستان نو توسط گلستان، صرفا نوآوری فرمالیستی نیست، بلکه نتیجهٔ تغییر در شکل داستان ایرانی هم هست که همراه با تحولات محتوایی ضرورت یافته است. گویی نویسندگان برای دستیابی به ابعاد از نظر پنهان‌ماندهٔ واقعیت، لزوم تجربهٔ تکنیک‌های جدید داستان‌نویسی را احساس کرده‌اند.
ابراهیم گلستان با اثرپذیری از داستان‌نویسان آمریکایی و توجه به موضوع داستان از زاویه‌های گوناگون، سبک مستقلی را عرضه کرد که بیشتر به شیوهٔ نویسندگان صورت‌گرا(فرمالیست) نزدیک است. به همین دلیل بود که وی مورد توجه نویسندگان جوان و متجدد قرار گرفت. او با ترجمهٔ آثار «ویلیام فاکنر» و «ارنست همینگوی» به فارسی، در کارهای داستانی خود به شیوهٔ خاص آنان به سبک نثر و شگرد داستان توجه کرد و در این شیوه، عده‌ای از نویسندگان را به دنبال خود کشاند.
حسن میرعابدینی داستان‌نویسی گلستان را به دو دوره تقسیم می‌کند: دورهٔ اول با آذر، ماه آخر پاییز و شکار سایه و پس از وقفه‌ای طولانی، دورهٔ دوم که با جوی و دیوار و تشنه آغاز و با خروس ختم می‌شود. به نظر میرعابدینی، گلستان در دورهٔ دوم، تاثیرپذیری از همینگوی را پشت سر گذاشته، به آفرینش داستان‌های خاطره‌ای-تمثیلی و تصویری-ذهنی می‌پردازد. در این آثار از سینما آموخته است که –به تعبیر مارکز- با تصویر ببیند. برش ماهرانهٔ این تصاویر، و زوایای غیرمعمول دید، ترکیبی زیبایی‌شناختی فراهم می‌آورد که نشانگر حوصله و وسواس در کار نگارش است.

سینماخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

گلستان هیچ‌گونه ارزش و اعتباری برای سینمای موجود فارسی قائل نبود و هرگونه فعالیت در بدنهٔ سینمای ایران و تحت حمایت تهیه‌کنندگان فیلم فارسی را مغایر با اهداف فیلم‌سازی‌اش می‌دانست. به همین دلیل، او بیشتر فیلم‌های خود را با سرمایهٔ شخصی ساخت؛ از این نظر شاید گلستان نخستین و تنها فیلم‌ساز مستقل سینمای ایران در آن دوره به مفهوم واقعی آن باشد. شاید بتوان نقش گلستان را در سینمای ایران با نقش فیلم‌سازان مستقلی مانند «کن لوچ» و «لیندزی اندرسون» در انگلیس، «جان کاساوتیس» در آمریکا و «ژان روش» در سینمای فرانسه مقایسه کرد. فیلم‌سازانی که سینما برای آنها شانی فراتر از سرگرمی و تجارت داشته و در آثار مستند و داستانی‌شان، به ارزش‌های زیبایی‌شناختی و هنری اندیشیده‌اند و با آثارشان، در ارتقای زبان سینمایی کوشیده‌اند.
در واقع گلستان با عدم وابستگی به جریان تجاری و رایج سینما، در مسیری کاملا متفاوت با خواست‌های صاحبان سرمایه و تمایلات سطحی و عوامانهٔ توده‌های تماشاگر حرکت می‌کند. از نظر او، موقعیت موجود سینمای فارسی در آن سال‌ها، فاصله و شکاف بین میراث فرهنگی و شرایط زندگی جمعیت رو به گسترش را عمیق‌تر می‌کرد. نقل برشی از سخنان او در جلسهٔ نمایش فیلم «تپه‌های مارلیک» خالی از فایده نیست:

کارنامهٔ ابراهیم گلستان

داستان و رمانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • آذر، ماه آخر پاییز: در سال ۱۳۲۷ توسط چاپخانهٔ نقش جهان زیر نطر نشر روزن منتشر شد. (چاپ‌های بعدی: تهران: روزن، ۱۳۴۸، ۱۳۵۱ و ۱۳۵۵ – نیوجرسی: روزن، ۱۳۷۳ – بازتاب نگار، ۱۳۸۴، ۱۳۸۵، ۱۳۸۷ و ۱۳۸۷ با عنوان «آذر، ماه آخر پاییز: هفت داستان)
  • شکار سایه: در سال ۱۳۳۴ توسط شرکت چاپ میهن زیر نطر نشر روزن منتشر شد. (چاپ‌های بعدی: تهران: روزن، ۱۳۴۴ و ۱۳۴۶ – نیوجرسی: روزن، ۱۳۷۳ – بازتاب نگار، ۱۳۸۴ با عنوان «شکار سایه: چهار داستان»)
  • جوی و دیوار و تشنه: در سال ۱۳۴۶ توسط نشر روزن منتشر شد. (چاپ‌های بعدی: تهران: روزن، ۱۳۴۸، ۱۳۵۰، ۱۳۵۵ و ۱۳۷۲ - نیوجرسی: روزن، ۱۳۷۳– ۱۳۵۱ – بازتاب نگار، ۱۳۸۴ با عنوان «جوی و دیوار و تشنه: نه داستان»)
  • دفترهای روزن و گزارش کتاب: آثاری از ابراهیم گلستان و دیگران: در سال ۱۳۴۷ توسط نشر روزن منتشر شد و شامل آثاری از گلستان، عباس نعلبندیان، مهشید امیرشاهی، ناصر تقوایی، بهرام اردبیلی، خوان رامون خیمه‌نز، ارنست همینگوی و ... است.
  • مد و مه: در سال ۱۳۴۸ توسط نشر روزن در تهران منتشر شد. (چاپ‌های بعدی: نیوجرسی: روزن، ۱۳۷۳)
  • اسرار گنج درهٔ جنی: یک داستان واقعی از یک چشم‌انداز: در سال ۱۳۵۳ توسط انتشارات آگاه به چاپ رسید. (چاپ‌های بعدی با عنوان «اسرار گنج درهٔ جنی: یک داستان از یک چشم‌انداز»: تهران: روزن، ۱۳۵۳ و ۱۳۵۷ – نیوجرسی: روزن، ۱۳۷۳ – دیگر، ۱۳۸۱ - بازتاب نگار، ۱۳۸۱، ۱۳۸۵، ۱۳۸۶، و ۱۳۹۷)
  • خروس: در سال ۱۳۷۴ توسط نشر روزن در نیوجرسی به چاپ رسید. (چاپ‌های بعدی: اختران، ۱۳۸۴ – بازتاب نگار: ۱۳۹۷) (تکه‌هایی از این داستان ، البته نه به شکل نهایی، در اواخر دههٔ پنجاه در نشریهٔ «لوح» چاپ شده بود.)
  • از روزگار رفته حکایت: یک داستان: یکی از داستان‌های مجموعهٔ مد و مه که به صورت جداگانه توسط انتشارات بازتاب نگار در سال ۱۳۸۳ منتشر شد.
  • در گذار روزگار: هشت داستان از ابراهیم گلستان: بازتاب نگار، ۱۳۹۵. (آثار این مجموعه قبلا در دو مجموعهٔ «شکار سایه» و «جوی و دیوار و تشنه» چاپ شده‌بودند.)
  • مختار در روزگار [عسرت]، ابراهیم گلستان، منتشر نشده. (سه فصل نخست از اولین جلد از کتابی دوجلدی که سالها پیش نوشته شده و تا به حال جز یک بخش آن در جایی منتشر نشده‌است.)

ترجمه‌هاخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • زندگی خوش کوتاه فرنسیس مکومبر، ارنست همینگوی، مقدمه و ترجمهٔ ابراهیم گلستان، تهران: امیرکبیر، ۱۳۲۸.
  • کشتی‌شکسته‌ها: پنج داستان، استیفن کرین، ویلیام فالکنر، استفن وینست بنه، آنتوان چخوف و ارنست همینگوی، گردآوری و ترجمه از ابراهیم گلستان، تهران: چاپحانهٔ نقش جهان، ۱۳۴۶. (چاپ‌های بعدی: آگاه، ۱۳۵۶- بازتاب نگار، ۱۳۸۶ – کلاغ، ۱۳۹۳ با عنوان «کشتی‌شکسته‌ها، پنج داستان از پنج نویسنده»)
  • هکلبری فین، مارک تواین، ترجمهٔ ابراهیم گلستان، تهران: روزن، ۱۳۴۹. (چاپ‌های بعدی: آگاه، ۱۳۴۹ – بازتاب نگار، ۱۳۸۷ - کلاغ، ۱۳۹۳)
  • دون ژوان در جهنم، جورج برنارد شا، ترجمهٔ ابراهیم گلستان، تهران: آگاه، ۱۳۵۴. (چاپ‌های بعدی: کلن: انتشارات فروغ، ۱۳۸۱ - بازتاب نگار، ۱۳۹۵)
  • مارکس و خلاصه‌ای از اصول مارکسیسم، ولادیمیر ایلیچ لنین، ترجمهٔ ابراهیم گلستان، شرکت چاپ شعله‌ور.

مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، خطابه‌ها و نامه‌هاخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • نوشتن با دوربین: رو در رو با ابراهیم گلستان، پرویز جاهد، تهران: اختران، ۱۳۸۴. (چاپ‌های بعدی: اختران، ۱۳۸۷ و ۱۳۹۴)
  • از روزگار رفته: چهره به چهره با ابراهیم گلستان، یک گفت‌وگو از حسن فیاد، تهران: ثالث، ۱۳۹۴.
  • از قطره تا دریا، ابراهیم گلستان، تهران: بازتاب نگار، ۱۳۹۴. (شامل مصاحبه‌ها و نامه‌هایی از گلستان به پرویز دوایی و کامبیز فرخی)
  • گفته‌ها، ابراهیم گلستان، تهران: بازتاب نگار، ۱۳۸۶. (شامل مقالات و خطابه‌هایی از گلستان – چاپ‌های دیگر: بازتاب نگار، ۱۳۸۷ –نیوجرسی: روزن، ۱۳۷۷ - کلاغ، ۱۳۹۴)
  • نامه به سیمین، ابراهیم گلستان، تهران: بازتاب نگار، ۱۳۹۶.
  • برخوردها در زمانهٔ برخورد، ابراهیم گلستان، منتشرنشده. (روایتی از آغاز دوربرداشتن جنبش ملی‌کردن نفت از زمستان ۱۳۲۹ تا آخر پاییز ۱۳۳۲)

فیلم[۱۴]خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • از قطره تا دریا(۱۳۳۲) (مستند کوتاه)
  • مجموعه مستند «چشم‌اندازها»(۱۳۳۶ تا ۱۳۴۱): یک آتش(۱۳۴۰)، موج و مرجان و خارا(۱۳۴۱)، آب و گرما(۱۳۴۱) و سه فیلم دیگر
  • خراب‌آباد(ما آدمیم)(۱۳۴۰) (مستند کوتاه)
  • خواستگاری(۱۳۴۰)
  • سفید و سیاه(۱۳۴۱) (کارگردانی مشترک با فروغ فرخزاد - نسخهٔ دیگری از «آب و گرما»)
  • تپه‌های مارلیک(۱۳۴۲) (مستند کوتاه)
  • خرمن و بذر(۱۳۴۴) (مستند کوتاه)
  • گنجینه‌های گوهر(۱۳۴۴) (مستند کوتاه)
  • خشت و آینه(۱۳۴۴) (داستانی بلند)
  • اسرار گنج درهٔ جنی(۱۳۵۲) (داستانی بلند)

جوایز و افتخارات

منابعی برای تامل بیشتر در آثار گلستان

  • صد سال داستان‌نویسی ایران، حسن میرعابدینی، تهران: چشمه، ۱۳۹۶.
  • نویسندگان پیشرو ایران: مروری بر قصه‌نویسی، رمان‌نویسی، نمایش‌نامه‌نویسی و نقد ادبی، محمدعلی سپانلو، تهران: نگاه، ۱۳۸۷.
  • نشانه‌شناسی و نقد ادبیات داستانی معاصر: مجموعه مقالات: نقد و بررسی آثار ابراهیم گلستان و جلال‌ آل‌احمد، به کوشش لیلا صادقی، تهران: سخن، ۱۳۹۲.
  • کتاب‌شناسی نقد و بررسی ادبیات داستانی معاصر: دفتر دوم‌ جلال آل‌احمد، صادق چوبک، سیمین دانشور، ابراهیم گلستان، فاطمه فرهودی‌پور؛ زیر نظر حسن میرعابدینی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۵.
  • زمانه و آدم‌هایش: نقد داستان‌های ابراهیم گلستان، عسگر عسگری حسنلو، تهران: اختران، ۱۳۹۴.
  • خوانش دلوزی آثار ابراهیم گلستان، مرجان میرشمشیری، تهران: نارون دانش، ۱۳۹۸.

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

جستارهای وابسته

پانویس

  1. گلستان، جوی و دیوار و تشنه، ۲۲۴.
  2. «زندگینامهٔ ابراهیم گلستان». 
  3. «زندگینامهٔ ابراهیم گلستان». آی.ام.دی.بی.. 
  4. حسینی ارسنجانی. «ناگفته‌های ابراهیم گلستان دربارهٔ محمد بهمن‌بیگی و مکتب تعلیماتی وی». تماشا، ش. ۱۶۶۷، ۴. 
  5. جاهد، نوشتن با دوربین: رودررو با ابراهیم گلستان، ۱۷ تا ۴۳.
  6. «زندگینامهٔ ابراهیم گلستان». آی.ام.دی.بی.. 
  7. «آثار ابراهیم گلستان از سایت کتابخانهٔ ملی ایران». 
  8. بیضایی. «کارنامهٔ فیلم گلستان». آرش، ش. ۵، ۵۱تا۵۶. 
  9. «پارک وایکهرست». جئوگراف. 
  10. جعفریان، بودن با دوربین: کاوه گلستان: زندگی، آثار و مرگ، ۵.
  11. فیروزبخش، لیلی گلستان(تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، ۱)، ۱۳.
  12. مرادی. «فرمالیسم در مجموعهٔ «آذر، ماه آخر پاییز» اثر ابراهیم گلستان». رودکی، ش. ۲۱، ۳۲تا۳۹. 
  13. میرعابدینی، صد سال داستان‌نویسی در ایران، ۲:‎ ۵۴.
  14. «آثار ابراهیم گلستان». آی.ام.دی.بی.. 

منابع

  1. «مصاحبهٔ مهدی یزدانی خرم با ابراهیم گلستان». شهروند امروز، ش. ۶۳ (۱۶ دی ۱۳۸۶). 
  2. بیضایی، بهرام. «کارنامهٔ فیلم گلستان». آرش، ش. ۵ (آذر ۱۳۴۱). 
  3. جعفریان، جبیبه (۱۳۹۲). بودن با دوربین: کاوه گلستان: زندگی، آثار و مرگ. تهران: حرفه هنرمند.
  4. گلستان، ابراهیم (۱۳۷۲). جوی و دیوار و تشنه. روزن.
  5. حسینی ارسنجانی، سیدمحی‌الدین. «ناگفته‌های ابراهیم گلستان دربارهٔ محمد بهمن‌بیگی و مکتب تعلیماتی وی». تماشا، ش. ۱۶۶۷ (۹ آبان ۱۳۹۷). 
  6. جاهد، پرویز (۱۳۹۴). نوشتن با دوربین: رودررو با ابراهیم گلستان. اختران.
  7. فیروزبخش، امید (۱۳۹۶). لیلی گلستان(تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران، ۱). ثالث.
  8. مرادی، لیلا. «فرمالیسم در مجموعهٔ «آذر، ماه آخر پاییز» اثر ابراهیم گلستان». رودکی، ش. ۲۱سال= دی و بهمن ۱۳۸۶. 
  9. میرعابدینی، حسن (۱۳۶۹). صد سال داستان‌نویسی در ایران. تندر.

پیوند به بیرون

  1. «زندگینامه و آثار سینمایی ابراهیم گلستان». آی.ام.دی.بی.. بازبینی‌شده در ۱۰ مهر ۱۳۹۸. 
  2. «پارک وایکهرست». جئوگراف. بازبینی‌شده در ۱۰ مهر ۱۳۹۸. 
  3. «آثار ابراهیم گلستان از سایت کتابخانهٔ ملی ایران». کتابخانهٔ ملی و مرکز اسناد. بازبینی‌شده در ۱۰ مهر ۱۳۹۸. 
  4. «زندگینامهٔ ابراهیم گلستان». انسان‌شناسی و فرهنگ. بازبینی‌شده در ۱۰ مهر ۱۳۹۸.