صادق چوبک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
چری (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
چری (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
|تصویر            = Sadegh chobak.jpg
|تصویر            = Sadegh chobak.jpg
|توضیح تصویر      = '''چرا دریا توفانی شده بود؟'''
|توضیح تصویر      = '''چرا دریا توفانی شده بود؟'''
|نام اصلی        =  
|نام اصلی        = محمدصادق چوبین<ref name=''دانشنامه ایرانی''>{{یادکرد وب|نشانی =http://iran-iraniha.com/Daneshnameh/Show.aspx?id=7|عنوان= آشنایی با صادق چوبک و آثارش}}</ref>
|زمینه فعالیت    = مقاله‌نویسی، داستان‌نویسی، نمایش‌نامه‌نویسی و ترجمه
|زمینه فعالیت    = مقاله‌نویسی، داستان‌نویسی، نمایش‌نامه‌نویسی و ترجمه
|ملیت            = ایرانی
|ملیت            =  
|تاریخ تولد      = ۱۲<ref name=''زندگی‌نامه''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.youtube.com/watch?v=hiJM_KAq0yg|عنوان= قلم فرسایان: صادق چوبک}}</ref>یا۱۴<ref name=''good reads''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.goodreads.com/author/show/436604.Sadegh_Chubak|عنوان= چوبک، واقع‌گرایی(رئالیسم) تمام‌عیار}}</ref>تیر۱۲۹۵
|تاریخ تولد      = ۱۲<ref name=''قلم‌فرسا''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.youtube.com/watch?v=hiJM_KAq0yg|عنوان= قلم‌فرسایان: صادق چوبک}}</ref><ref name=''دانشنامه ایرانی''/><ref name=''میلاد صادقی''>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.khanehdastan.ir/article-database/choobak.html|عنوان= نگاهی به زندگی و آثار چوبک}}</ref>یا۱۴<ref name=''good reads''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.goodreads.com/author/show/436604.Sadegh_Chubak|عنوان= چوبک، واقع‌گرایی(رئالیسم) تمام‌عیار}}</ref>تیر۱۲۹۵
|محل تولد        = بوشهر
|محل تولد        = بوشهر
|والدین          = آقامحمداسماعیل و رقیه‌سلطان<ref name=''زندگی‌نامه''/>
|والدین          = آقامحمداسماعیل و رقیه‌سلطان<ref name=''قلم‌فرسا''/>
|تاریخ مرگ        = ۱۳تیر۱۳۷۷
|تاریخ مرگ        = ۱۳تیر۱۳۷۷
|محل مرگ          = کالیفرنیا
|محل مرگ          = کالیفرنیا
خط ۱۴: خط ۱۴:
|آخرین محل زندگی  =  
|آخرین محل زندگی  =  
|مختصات محل زندگی =
|مختصات محل زندگی =
|مدفن            = جسدش سوزانده شد
|مدفن            = اقیانوس، خاکستر جدسش به آب سپرده شد.
|تقارن زندگی با نظام‌های سیاسی =  
|تقارن زندگی با نظام‌های سیاسی =  
|اتفاقات مهم      =  
|اتفاقات مهم      =  
خط ۲۱: خط ۲۱:
|بنیانگذار        =  
|بنیانگذار        =  
|پیشه            =  
|پیشه            =  
|سال‌های نویسندگی  = ۱۳۱۰ تا ۱۳۷۰
|سال‌های نویسندگی  = ۱۳۱۰تا۱۳۷۰
|سبک نوشتاری      =  
|سبک نوشتاری      =  
|کتاب‌ها          = [[خیمه‌شب‌بازی]] و[[سنگ صبور]] و ...
|کتاب‌ها          = [[خیمه‌شب‌بازی]]، [[سنگ صبور]] و...
|مقاله‌ها          =
|مقاله‌ها          =
|نمایشنامه‌ها      =
|نمایشنامه‌ها      =
خط ۲۹: خط ۲۹:
|دیوان اشعار      =
|دیوان اشعار      =
|تخلص            =  
|تخلص            =  
|فیلم ساخته براساس اثر= تنگسیر، دریا(ناتمام)
|فیلم ساخته براساس اثر= تنگسیر و دریا(ناتمام)
|همسر            = قدسی خانم چوبک
|همسر            = قدسی خانم چوبک
|شریک زندگی      =
|شریک زندگی      =
خط ۵۲: خط ۵۲:
[[پرونده:Sadegh Chubak-Son epouge-M.Farzaneh.jpg|260px|thumb|بند انگشتی|چپ|<center>در کنار همسرش و مصطفی فرزانه،۱۳۶۷<center/>]]
[[پرونده:Sadegh Chubak-Son epouge-M.Farzaneh.jpg|260px|thumb|بند انگشتی|چپ|<center>در کنار همسرش و مصطفی فرزانه،۱۳۶۷<center/>]]


'''صادق چوبک ''' داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و مترجم ایرانی است که در کنار [[صادق هدایت]] و [[بزرگ علوی]] می‌توان از او به عنوان یکی از پیشگامان داستان مدرن ایران یاد کرد.
'''محمدصادق چوبین''' مشهور به '''صادق چوبک ''' داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و مترجمی است که در کنار [[صادق هدایت]]، [[محمدعلی جمال‌زاده]] و [[بزرگ علوی]] در شمار پیشگامان داستان مدرن ایران قرار دارد.
 
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
ادبیات داستانی معاصر فارسی، جز در آثار کسانی چون صادق هدایت و صادق چوبک، همواره در زمینهٔ نقد سیاسی و اجتماعی شجاع و در عرصه نقد نظام مسلط اخلاقی و شکستن چارچوب‌های محدود «زبان مؤدب مرسوم»، محافظه‌کار و مصلحت‌گراست؛ اما شجاعت هنری و دستاوردهای خلاقانه صادق چوبک در این عرصه‌ها چنان پربار است که محافظه‌کاری مرسوم را جبران می‌کند.<ref name=''بی‌بی‌سی''>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.bbc.com/persian/arts/2012/07/120703_l44_choubak_author_anniversary|عنوان= صادق چوبک، خلاقیت ادبی، نفی زبان مؤدب و نقد مذهب}}</ref>{{سخ}}
صادق چوبک در بوشهر متولد شد و از پانزده‌سالگی نوشتن را با مقاله شروع کرد. در دههٔ ۲۰ و ۳۰شمسی همکاری او با مجلات مختلف آغاز شد و از اولین شمارهٔ [[مجله سخن|سخن]] در فهرست نویسندگان این نشریه بود. آثار او به چندین زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده‌ است.<ref name=''قلم‌فرسا''/>{{سخ}}
چوبک را از اولین کوتاه‌نویسانِ قصهٔ فارسی می‌دانند. وی طی عمر هشتادسالهٔ خود، در اکثر آثارش  به‌مثابه‌ٔ آینه‌ای صیقلی عمل کرد که به‌هیچ نوع زنگاری آلوده نیست؛ یعنی به‌رغم منعکس‌کردن چرک‌ها و زخم‌های طبقهٔ رهاشدهٔ فرودست، نه در جست‌وجوی درمان آن‌ها بود و نه تلاش کرد پیشوای فکری نسلی شود که تاب این‌همه زشتی را نداشت؛ به‌همین‌دلیل چهرهٔ کریه و ناخوشایندی که از انسان بی‌چیز، گرسنه و بی‌رویا ارائه می‌دهد، نه‌تنها مبنای آرمان‌گرایانه ندارد؛ بلکه نوعی رابطهٔ دیالکتیکی است بین جنبه‌های مختلف خشونت.<ref name=''good reads''/>


ادبیات داستانی معاصر فارسی، جز در آثار کسانی چون صادق هدایت و صادق چوبک، در زمینه نقد سیاسی و اجتماعی شجاع و در عرصه نقد نظام مسلط اخلاقی و شکستن چارچوب های محدود "زبان مودب مرسوم"، محافظه کار و مصلحت‌گرا است اما شجاعت هنری و دستاوردهای خلاقانه صادق چوبک در این عرصه‌ها چندان پربار است که محافظه‌کاری مرسوم را جبران می کند.<ref name=''بیبیسی''>{{یادکرد وب|نشانی =http://www.bbc.com/persian/arts/2012/07/120703_l44_choubak_author_anniversary|عنوان= صادق چوبک، خلاقیت ادبی، نفی زبان مودب و نقد مذهب}}</ref>
==چوبک و داستانک‌هایش==
 
===اسائهٔ ادب نکرده، متوقف شد===
صادق چوبک در بوشهر متولد شد و از پانزده سالگی نوشتن را در قالب مقاله شروع کرد. در دههٔ ۲۰ و ۳۰ شمسی همکاری او با مجلات مختلف آغاز شد و از اولین شمارهٔ مجلهٔ سخن از نویسندگان این نشریه بود. آثار او به چندین زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده‌اند.<ref name=''قلمفرسا''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.youtube.com/watch?v=hiJM_KAq0yg|عنوان= قلم‌فرسایان: صادق چوبک}}</ref>
مجموعهٔ [[خیمه‌شب‌بازی]] نخستین اثر صادق چوبک است بود با یازده داستان کوتاه. «اسائهٔ ادب» یکی از آن یازده داستان است که صادقی به [[صادق هدایت|صادق]] دیگر هدیه کرده بود؛ اما پندار مسئولان وقت از کل آن مجموعه، اسائهٔ ادب چوبک به قوانین موجود بود. درنتیجه انتشار کتاب را متوقف کردند. «خیمه‌شب‌بازی» تقدیمیِ دیگری هم داشت؛ «بعدازظهر پاییزی» به مسعود فرزاد. به‌هرروی کتابی که چوبک با هزینهٔ شخصی هزار نسخه از آن را منتشر کرده بود ده سال متوقف شد و سرانجام «آه انسان» جای «اسائهٔ ادب» را گرفت تا «خیمه‌شب‌بازی» در سال۱۳۳۴، به چاپ دوم رسد.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>
 
چوبک که از اولین کوتاه‌نویسان در قصهٔ فارسی است، طی عمر هشتادسالهٔ خود، در اکثر آثارش  به مثابه‌ٔ آینه‌ای صیقلی عمل می‌کند که به هیچ نوع زنگاری آلوده نیست؛ یعنی علی‌رغم منعکس کردن چرک ها و و زخمهای طبقهٔ رها شدهٔ فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت؛ به همین دلیل چهرهٔ کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه های مختلف خشونت.<ref name=''گودریدز''>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.goodreads.com/author/show/436604.Sadegh_Chubak|عنوان= چوبک، واقع‌گرایی(رئالیسم) تمام‌عیار|ناشر=[https://www.goodreads.com گودرد]|تاریخ بازدید=۱۱تیر۱۳۹۸}}</ref>
 
==داستانک==


===توقیف ده‌ساله===
===هادیِ چوبک، رقیبش شد===
 
{{گفتاورد تزیینی|آشنایی چوبک با [[صادق هدایت]] به سال۱۳۱۵ برمی‌گردد که خیلی زود به رفاقتی دیرپا بدل شد. هدایت نقش الگو و سرمشق را برای چوبک ایفا می‌کرد؛ طوری‌که چوبک داستان‌هایش را قبل از هر اقدامی، به هدایت می‌داد تا بخواند و نظرش را بگوید. به‌تدریج نفوذ هدایت بر داستان‌نویسی چوبک کم شد و نه‌تنها از حالت پیروی صرف درآمد، بلکه حتی به رقابت کشد. چوبک در این باره به خاطره‌ای از زمستان۱۳۲۴ اشاره می‌کند:
اولین کتابی که از صادق چوبک انتشار یافت، مجموعهٔ «خیمه‌شب‌بازی» بود که شامل یازده داستان کوتاه بود. در این مجموعه، داستان «اسائهٔ ادب» به صادق هدایت هدیه شده بود و «بعدازظهر آخر پاییز» به مسعود فرزاد. چوبک این کتاب را با هزینهٔ شخصی در ۱۰۰۰ نسخه چاپ کرده بود. چوبک از بزرگ علوی به عنوان اولین مشوق خود به انتشار آثارش یاد می‌کند که به او توصیه کرده بود داستان‌ها را به ایرج اسکندری نشان دهد تا کاری برای انتشار آنها بکند. وجود داستان «اسائهٔ ادب» در این مجموعه، باعث شد مسئولین وقت مجموعه را اسائهٔ ادبی به قوانین موجود تلقی کنند! همین مسئله باعث شد کتاب، بعد از چاپ اول ده سال توقیف شود. چاپ دوم «خیمه‌شب‌بازی» در سال ۱۳۳۴، به صورتی انجام شد که «آه انسان» در آن، جای «اسائهٔ ادب» را گرفته بود.<ref name= ''قلمفرسا''/>
:''با هدایت در «کافه فردوسی» نشسته بودیم. هدایت گفت: «چوبک به جنگت رفته‌ام!» متوجه منظورش شدم؛ اما شب همان روز در «کافه ماسکوت» باز هدایت گفت:
 
::«پیام نوین» را بگیر ببین چطور به جنگ «بعدازظهر آخر پاییز»ت رفته‌ام!{{سخ}}
===صادق چوبک، صادق هدایت===
شیوهٔ نگارش داستان «فردا»ی هدایت که در «پیام نوین» چاپ شده بود، براساس گرتهٔ تکنیکی داستان من بود. این دو داستان از نخستین نمونه‌های داستان‌های واقعی فارسی‌اند که راوی آن‌ها از درون خود، حکایات و وقایع بیرون را می‌بیند و نقل می‌کند.''<ref name= ''قلم‌فرسا''/>}}
 
آشنایی چوبک با صادق هدایت در سال ۱۳۱۵ اتفاق افتاد و خیلی زود به رفاقتی دیرپا بدل شد. هدایت در ابتدا نقش الگو و سرمشق را برای چوبک ایفا می‌نمود؛ به طوری که چوبک داستان‌هایش را قبل از هر اقدامی در جهت انتشار، به هدایت می‌داد تا بخواند و نظرش را بگوید. به تدریج نفوذ هدایت بر داستان‌نویسی چوبک کم می‌شود، از حالت پیروی صرف خارج می‌شود و حتی به رقابت می‌کشد. چوبک در این باره به خاطره‌ای از زمستان ۱۳۲۴ اشاره می‌کند. او و هدایت در «کافه فردوسی» نشسته بوده‌اند. هدایت می‌گوید: «به جنگت رفته‌ام!» چوبک در ابتدا متوجه منظور او نمی‌شود؛ اما شب همان روز در «کافه ماسکوت» باز هدایت می‌گوید: ««پیام نوین» را بگیر ببین چطور به جنگ «بعدازظهر آخر پاییز»ت رفته‌ام!» گویا داستان «فردا»ی هدایت در نشریهٔ مذکور چاپ شده بوده که شیوهٔ نگارش آن، بر اساس گرتهٔ تکنیکی داستان چوبک بوده است. این دو داستان از نخستین نمونه‌های داستان‌های واقعی فارسی‌اند که راوی آنها از درون خود، حکایات و وقایع بیرون را می‌بیند و نقل می‌کند.<ref name= ''قلمفرسا''/> البته مراودت این دو نباید باعث شود تاثیر چوبک بر هدایت را بیش از حد ارزیابی کنیم. گرچه چوبک در آغاز کار از فضایی که هدایت ایجاد کرده بود استنشاق کرده، ولی از این نقطه‌نظر که جهان‌بینی هدایت، شخصی است و جهان‌بینی چوبک غیرشخصی، این دو کاملا با هم تفاوت دارند.<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۸|ک= قصه‌نویسی|ص= ۴۵۷}}</ref>


===درازنای سه شب پرگو===
===درازنای سه شب پرگو===
صادق چوبک و [[نصرت رحمانی]]، در خانهٔ چوبک، سه شب را به سپیدی بامداد گره زدند، حرف زدند، نوشیدند و آتش هزاررنگ آتشکدهٔ کوچک سالن پذیرایی چوبک را تماشا کردند و سرانجام، نصرت روایت‌گر این شبانه‌ها شد. روایتی از سه شب هم‌نشینی شاعر «میعاد در لجن» و نویسندهٔ «روز اول قبر»: نصرت رحمانی و صادق چوبک. این دیدار را رحمانیِ شاعر به روی کاغذ آورد و به‌عنوان مصاحبه چاپ کرد؛ اما در پیشانی چاپ «درازنای سه شب پرگو»، در «دفتر هنر»، آمده است:
:نظر چوبک چنین بود که این دیدار به‌هیچ‌وجه برای مصاحبه نبوده است و چنان‌که از خود مطلب برمی‌آید، دیداری دوستانه بوده و شکل سؤال و جواب ندارد.{{سخ}}
اگر هم بتوان آن را مصاحبه نامید، می‌توان گفت عجیب‌ترین مصاحبه در ادبیات فارسی است. شاید عنوان بهتری برای این نوشته شایسته‌تر باشد: «شب‌نویسی»... شب‌نویسی شاعری از نویسنده‌ای... .<ref name=''نصرت''>{{پک|رحمانی|۱۳۹۳|ک= آئینه‌دار رابطه: گفت‌وگو با نصرت رحمانی|ص= ۲۱۳-۲۱۴}}</ref>


در پیشانی چاپ «درازنای سه شب پرگو»، در «دفتر هنر»، توضیحی آمده است:
'''نظر چوبک در ارتباط با این متن این است که این دیدار به هیچ وجه برای مصاحبه نبوده است و چنان که از خود مطلب بر می‌آید، دیداری دوستانه بوده و شکل سوال و جواب ندارد.'''
روایتی از سه شب همنشینی شاعر «میعاد در لجن» و نویسندهٔ «روز اول قبر»: نصرت رحمانی و صادق چوبک. این دیدار را نصرت رحمانی شاعر به روی کاغذ می‌آورد و به عنوان مصاحبه چاپ می‌کند؛ اما اگر هم بتوان آن را مصاحبه نامید، می‌توان گفت عجیب‌ترین مصاحبهٔ موجود در ادبیات فارسی است. شاید عنوان بهتری برای این نوشته شایسته‌تر باشد: «شب‌نویسی»... شب‌نویسی شاعری از نویسنده‌ای...
به هر حال، سه شب را، نصرت رحمانی و صادق چوبک، در خانهٔ چوبک، به سپیدی بامداد گره زدند، حرف زدند، نوشیدند و آتش هزاررنگ آتشکدهٔ کوچک سالن پذیرایی چوبک را تماشا کردند و سرانجام، نصرت روایت‌گر این شبانه‌ها شده است.<ref name=''نصرت''>{{پک|رحمانی|۱۳۹۳|ک= آئینه‌دار رابطه: گفت‌وگو با نصرت رحمانی|ص= ۲۱۳-۲۱۴}}</ref>
===مه‌پاره‌ای بی‌ بند و بار===
{{گفتاورد تزیینی|''                                                                                            پنج‌شنبه ۲۹ شهریور ۷۵
جناب گوهرین؛
هیچ‌گونه خبری از شما به من نمی‌رسد. نمی‌دانم سرنوشت «مه‌پاره» به کجا رسیده. جواب نامه و وکالت‌نامه و اوراقی را که برای شما فرستادم به من نرسیده. لابد این نامه هم بعد از دو ماه به دست شما خواهد رسید و اگر شما هم بخواهید جواب آن را بنویسید، دو ماه دیگر به دست من می‌رسد و سال و عمر تمام است. خواهشمندم هر چه از جریان چاپ «مه‌پاره» می‌دانید برایم بنویسید و مخصوصا به وضوح شمارهٔ تلفن خودتان را مرقوم فرمایید. شما تلفن نزنید من تلفن میزنم. چنانکه پیش از این هم نوشتم، تا آخرین شاهی هزینه‌ای که برای «مه‌پاره» می‌شود به علاوهٔ حق خودتان به عهدهٔ من خواهد بود...


صادق چوبک''<ref name=''قلمفرسا''/>}}
===مه‌پاره‌ای بی‌بندوبار===
{{گفتاورد تزیینی|''پنج‌شنبه ۲۹شهریور۱۳۷۵{{سخ}}
جناب گوهرین؛{{سخ}}
''هیچ‌گونه خبری از شما به من نمی‌رسد. نمی‌دانم سرنوشت «مه‌پاره» به کجا رسیده. جواب نامه و وکالت‌نامه و اوراقی را که برای شما فرستادم به من نرسید. لابد این نامه هم بعد از دو ماه به دست شما خواهد رسید و اگر شما هم بخواهید جواب آن را بنویسید، دو ماه دیگر به دست من می‌رسد و سال و عمر تمام است. خواهشمندم هرچه از جریان چاپ «مه‌پاره» می‌دانید برایم بنویسید و مخصوصاً به‌وضوح شمارهٔ تلفن خودتان را مرقوم فرمایید. شما تلفن نزنید. من تلفن می‌زنم. چنان‌که پیش از این هم نوشتم، تا آخرین شاهی هزینه‌ای که برای «مه‌پاره» می‌شود به‌علاوهٔ حق خودتان به عهدهٔ من خواهد بود... .''صادق چوبک''<ref name=''قلم‌فرسا''/>}}


===دو روایت از روزهای آخر<ref name=''پژوهشگران''>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص= ۷۸۷}}</ref>===
===دو روایت از روزهای آخر===
 
====اگر شاهی بمیرد از وطن دور...====
====اگر شاهی بمیرد از وطن دور...(از سوگنامهٔ منیرو روانی‌پور در مرگ چوبک)====
از سوگ‌نامهٔ [[منیرو روانی‌پور]] در مرگ چوبک:
 
:در شهر سیاتل‌ آمریکا، ماهی‌ غریبی‌ است‌ به‌ نام‌ «سالمن‌» که‌ اندک‌ زمانی‌ بعد از تولد به‌ اقیانوس‌ می‌رود تا زندگی‌ کند و چند ماهی‌ پیش‌ از مرگ‌ به‌ زادگاهش برمی‌گردد. بر‌می‌گردد تا همانجا که‌ به‌ دنیا آمده‌ است‌، بمیرد. در بازگشت‌، جریان‌ آب‌ به‌ خلاف‌ حرکت‌ ماهی‌ است‌. گاهی‌ روزها می‌گذرد و ماهی‌ یک‌ میلی‌متر هم‌ جلو نمی‌آید. چه‌ نگاهی‌ دارد این‌ ماهی‌، هر لحظه‌ که‌ پیش‌ می‌رود و هنگامی‌ که‌ فشار آب‌ دوباره‌ او را به‌ عقب‌ می‌راند! نگاه‌ ایرانیان‌ دور از وطن‌ همیشه‌ مرا به‌ یاد این‌ ماهی‌ می‌اندازد. حالا می‌توانم‌ بگویم‌ که‌ صادق‌ چوبک‌، در آخرین‌ لحظات‌ زندگی‌، چطور با بهت‌ و حیرت‌ نگاه‌ کرده‌، چطور با امواج‌ مخالف‌ دست‌ به‌ گریبان‌ شده‌ و پیش‌ از اینکه‌ خورشید زادگاهش‌ را ببیند از نفس‌ افتاده‌. و نمی‌دانم‌ در آن‌ لحظه‌ جمله‌ای‌ را که‌ روزگار نه‌‌چندان‌ پیش‌ از این‌، به‌من‌ گفت ‌به‌یاد آورده‌؟ در آن‌ لحظات‌ آن‌ ثانیه‌های‌ آخر:
در شهر سیاتل‌ آمریکا، ماهی‌ غریبی‌ است‌ به‌ نام‌ «سالمن‌» که‌ اندک‌ زمانی‌ بعد از تولد به‌ اقیانوس‌ می‌رود تا زندگی‌ کند و چند ماهی‌ پیش‌ از مرگ‌ به‌ زادگاه‌ خود بر می‌گردد. بر‌می‌گردد تا همانجا که‌ به‌ دنیا آمده‌ است‌ بمیرد. در بازگشت‌، جریان‌ آب‌ به‌ خلاف‌ حرکت‌ ماهی‌ است‌. گاهی‌ روزها می‌گذرد و ماهی‌ یک‌ میلیمتر هم‌ جلو نمی‌آید. چه‌ نگاهی‌ دارد این‌ ماهی‌، هر لحظه‌ که‌ پیش‌ می‌رود و هنگامی‌ که‌ فشار آب‌ دوباره‌ او را به‌ عقب‌ می‌راند! نگاه‌ ایرانیان‌ دور از وطن‌ همیشه‌ مرا به‌ یاد این‌ ماهی‌ می‌اندازد. حالا می‌توانم‌ بگویم‌ که‌ صادق‌ چوبک‌، در آخرین‌ لحظات‌ زندگی‌، چطور با بهت‌ و حیرت‌ نگاه‌ کرده‌، چطور با امواج‌ مخالف‌ دست‌ به‌ گریبان‌ شده‌ و پیش‌ از اینکه‌ خورشید زادگاهش‌ را ببیند از نفس‌ افتاده‌. و نمی‌دانم‌ در آن‌ لحظه‌ جمله‌ای‌ را که‌، روزگار نه‌ چندان‌ پیش‌ از این‌، به‌من‌ گفت ‌به‌ یاد آورده‌؟ در آن‌ لحظات‌ آن‌ ثانیه‌های‌ آخر:
::''تو فکر می‌کنی‌ من‌ اینجا می‌میرم‌؟ اینجا توی ‌این‌ غربت...''{{سخ}}
 
:ماهی‌ سالمن‌ نمی‌خواهد در اقیانوس‌ بمیرد. رودخانهٔ‌ خودش‌ را می‌خواهد، زادگاه‌ خودش‌ را... . حالا چوبک‌ هم‌ نیست‌ که‌ می‌گفت‌:
'''تو فکر می‌کنی‌ من‌ اینجا می‌میرم‌؟ اینجا توی ‌این‌ غربت...'''
::''«وقتی‌ به‌ مرگ‌ فکر می‌کنم‌ خوابم‌ نمی‌برد. هر شب‌ منتظرم‌ که‌ صبح‌ شود و خورشید را دوباره‌ ببینم‌، صدای‌ قدسی‌ را بشنوم‌. گاهی‌ با خودم‌ حرف‌ می‌زنم‌، یعنی‌ من‌ اینجا می‌میرم‌...؟ بعد می‌گوید: بتهوون‌ هم‌ مرد، شکسپیر هم‌ مرد...؛ اما دلم‌ می‌خواهد قبل‌ از مرگ‌ یک بار هم‌ که‌ شده‌، توی‌ آن‌ گرما و شرجی‌ بوشهر، تکیه‌ بدهم‌ به ‌نخلی‌ و یک‌ کاسه‌ آب‌ خنک‌ بخورم‌... دختر، هر وقت‌ رفتی‌ ولایت‌، هر جا نشستی‌ یاد من‌ بکن‌،... یاد من‌ باش.»''<ref name=''پژوهشگران''>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص= ۷۸۷}}</ref>{{سخ}}
 
:و بعد از فائز می‌خواند:
ماهی‌ سالمن‌ نمی‌خواهد در اقیانوس‌ بمیرد. رودخانهٔ‌ خودش‌ را می‌خواهد، زادگاه‌ خودش‌ را... . حالا چوبک‌ هم‌ نیست‌ که‌ می‌گفت‌:
 
«وقتی‌ به‌ مرگ‌ فکرمی‌کنم‌ خوابم‌ نمی‌برد. هر شب‌ منتظرم‌ که‌ صبح‌ شود و خورشید را دوباره‌ ببینم‌، صدای‌ قدسی‌ را بشنوم‌. گاهی‌ با خودم‌ حرف‌ می‌زنم‌، یعنی‌ من‌ اینجا می‌میرم‌…؟ بعد می‌گوید: بتهوون‌ هم‌ مرد، شکسپیر هم‌ مرد،… اما دلم‌ می‌خواهد قبل‌ از مرگ‌ یک بار هم‌ که‌ شده‌، توی‌ آن‌ گرما و شرجی‌ بوشهر، تکیه‌ بدهم‌ به ‌نخلی‌ و یک‌ کاسه‌ آب‌ خنک‌ بخورم‌… دختر، هر وقت‌ رفتی‌ ولایت‌، هر جا نشستی‌ یاد من‌ بکن‌،…یاد من‌ باش.»
 
و بعد از فائز می‌خواند:  
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:green}}
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:green}}
{{ب|'''اگر شاهی بمیرد از وطن دور'''|'''به خواری می‌برندش بر سر گور'''}}
{{ب|'''اگر شاهی بمیرد از وطن دور'''|'''به خواری می‌برندش بر سر گور'''}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


====زندان بد است...(از یادداشت‌های صدرالدین الهی از مصاحبتش با چوبک در سال آخر)====
====زندان بد است...====
 
برشی از یادداشت‌های صدرالدین الهی از مصاحبتش با چوبک در سال آخر:
در هفتاد و دو سالگی‌، بی‌پروایی‌های‌ هفده‌ سالگی‌ را دارد،… بیدار و دل‌آگاه‌، تیزهوش‌ و نکته‌بین‌ و نکته‌سنج‌ است‌ و… . پیرمرد دلش ‌برای‌ خانه‌ی‌ دَروس‌، حیاط‌ و باغچه‌ و دفترش‌ تنگ‌ شده‌ و ساعت‌های‌ سختی‌ را در خیال‌ خانه‌(بوشهر و زادگاهش‌) می‌گذراند، چونان‌ همه‌ی‌ ما، و چرا بر نمی‌گردد؟ از مرگ‌ نمی‌ترسد، اما یک‌ نوع‌ وحشت‌ از ناشناخته‌ در همه‌ٔ اوقات‌ با او است‌، از این‌ که‌ تنها بماند، از اینکه‌ در جایی‌ باشد که‌ راه‌ بیرون‌ رفتن‌ از آن‌ را ندارد، از اینکه‌ آوار بر سرش‌ فرود آید، از اینکه‌… نفسش‌ تنگی‌ کند. از همه‌ٔ‌ آنها وحشت‌ دارد. می‌گوید زندان‌ بد است‌. جایی‌ که‌ آدم‌ نتواند اختیار حرکت‌ و رفتارش‌ را داشته‌ باشد. شعر «بنی‌ آدم‌ اعضای‌ یک ‌پیکرند» را که‌ می‌خواند اشک‌ می‌ریزد و بر جهان‌ بی‌ترحم‌ نفرین‌ می‌فرستد. شیفته‌ٔ‌ آزادی‌ و عدالت ‌است‌. این‌ را در جانش‌ دارد با همه‌ی‌ دیکتاتورها در جنگ‌ است‌. تعبد را از هر نوع‌، نشانه‌ٔ‌ ذلت‌ انسان‌ می‌داند. گاه‌ با حرارت‌ یک‌ جوان‌ انقلابی‌ فریاد می‌زند:
:در هفتادودو سالگی‌، بی‌پروایی‌های‌ هفده‌سالگی‌ را دارد...، بیدار و دل‌آگاه‌، تیزهوش‌ و نکته‌بین‌ و نکته‌سنج‌ است‌ و... . پیرمرد دلش ‌برای‌ خانه‌ٔ دَروس‌، حیاط‌ و باغچه‌ و دفترش‌ تنگ‌ شده‌ و ساعت‌های‌ سختی‌ را در خیال‌ خانه‌ (بوشهر و زادگاهش‌) می‌گذراند. چونان‌ همه‌ٔ ما و چرا برنمی‌گردد؟ از مرگ‌ نمی‌ترسد؛ اما یک‌ نوع‌ وحشت‌ از ناشناخته‌ در همه‌ٔ اوقات‌ با اوست‌، از اینکه‌ تنها بماند، از اینکه‌ در جایی‌ باشد که‌ راه‌ بیرون‌رفتن‌ از آن‌ را ندارد، از اینکه‌ آوار بر سرش‌ فروآید، از اینکه‌... نفسش‌ تنگی‌ کند. از همه‌ٔ‌ این‌ها وحشت‌ دارد. می‌گوید زندان‌ بد است‌. جایی‌ که‌ آدم‌ نتواند اختیار حرکت‌ و رفتارش‌ را داشته‌ باشد. شعر «بنی‌آدم‌ اعضای‌ یک ‌پیکرند» را که‌ می‌خواند اشک‌ می‌ریزد و بر جهان‌ بی‌ترحم‌ نفرین‌ می‌فرستد. شیفته‌ٔ‌ آزادی‌ و عدالت ‌است‌. این‌ را در جانش‌ دارد با همه‌ٔ دیکتاتورها در جنگ‌ است‌. تعبد را از هر نوع‌، نشانه‌ٔ‌ ذلت‌ انسان‌ می‌داند. گاه‌ با حرارت‌ یک‌ جوان‌ انقلابی‌ فریاد می‌زند:
 
:<font color=darkblue>'''''من‌ تمام‌ عمرم‌ با ظلم‌ و ستم‌ جنگیده‌ام‌ و در ستایش‌ آزادی‌ نوشته‌ام‌. آزادی‌ جوهر من‌ است‌.'''''</font><ref name=''پژوهشگران''/>
'''من‌ تمام‌ عمرم‌ با ظلم‌ و ستم‌ جنگیده‌ام‌ و در ستایش‌ آزادی‌ نوشته‌ام‌. آزادی‌ جوهر من‌ است‌.'''
 
 
===داستانک عشق===
===داستانک عشق===


خط ۱۵۵: خط ۱۳۳:


==زندگی و تراث==
==زندگی و تراث==
===سال‌شمار زندگی و آثار<ref name=''سالشمار بایا''>{{یادکرد ژورنال|عنوان= سال‌شمار صادق چوبک|ژورنال= بایا|شماره= ۴ و ۵|صفحات= ۴۶-۴۵|سال= تیر و مرداد ۱۳۷۸|تاریخ بازبینی= ۱۲ تیرماه ۱۳۹۸}}</ref>===
===سال‌شمار زندگی و آثار<ref name=''سال‌شمار بایا''>{{یادکرد ژورنال|عنوان= سال‌شمار صادق چوبک|ژورنال= بایا|صفحات= ۴۵و۴۶}</ref><ref name=''دانشنامه ایرانی''/>===
 
* ۱۲۹۵: تولد، فرزند آقااسماعیل بازرگان، ۱۲یا۱۴تیرماه، بوشهر، گرماگرم جنگ جهانی اول
۱۲۹۵: تولد در تیرماه در بوشهر، فرزند آقا اسماعیل بازرگان
* ۱۳۰۱تا۱۳۰۲: تحصیل دورهٔ ابتدایی تا کلاس سوم در مدرسهٔ سعادت بوشهر
* ۱۳۰۳: ابتلا به بیماری مالاریا و نقل مکان به شیراز برای درمان
* ۱۳۰۴: ادامهٔ تحصیلات در مدارس شفاعیه، باقریه، سلطانیه و حیات شیراز و آموزش زبان‌های عربی و انگلیسی
* ۱۳۱۰: انتشار اولین مقاله در روزنامهٔ محلی «بیان حقیقت» شیراز
* ۱۳۱۳: پذیرش در آزمون ورودی کالج شبانه‌روزی البرز تهران
* ۱۳۱۴: نقل‌مکان به تهران و ادامهٔ تحصیل در کالج آمریکایی البرز تهران
* ۱۳۱۶: دریافت دیپلم ادبی، استخدام در وزارت فرهنگ؛ ازدواج با قدسی خانم؛ آغاز دبیری در مدرسهٔ شرافت خرمشهر؛ آشنایی با [[پرویز ناتل خانلری]] که به دوستی عمیق رسید.
* ۱۳۱۷تا۱۳۱۹: اعزام به خدمت سربازی در دانشکدهٔ افسری تهران؛ ادامهٔ خدمت در رکن سوم ستاد ارتش به‌عنوان مترجم؛ آشنایی با امیرعباس هویدا.
* ۱۳۱۹: استخدام قراردادی در اداره‌کل ساختمان وزارت مالیه (دارایی) به‌سمت تحصیل‌دار و ماندگاری در تهران
* ۱۳۲۰تا۱۳۲۴: انتقال به امور خارجهٔ وزارتخانه و ادامه کار به‌عنوان مترجم در شهریورماه و پس از ورود مستشاران آمریکایی به تهران
* ۱۳۲۳: تولد اولین فرزندش، روزبه
* ۱۳۲۴: رسمی‌شدن در وزارتخانه و کاهش حقوق از ۱۰۰۰تومان به ۳۵۰ تومان؛ درخواست منتظر خدمت‌بودن با حفظ حقوق به‌منظور تأمین مخارج زندگی؛ اشتغال به ترجمه، منشی‌گری و تدریس زبان انگلیسی؛ چاپ اولین مجموعه‌داستان، [[خیمه‌شب‌بازی]] با ۱۱ داستان کوتاه که به‌دلیل داستان «اسائهٔ ادب» ده سال متوقف شد.
* ۱۳۲۶: تولد فرزند دوم، بابک؛ استخدام در روابط‌عمومی سفارت انگلیس به‌عنوان مترجم و به‌پیشنهاد الول ساتن، شرق‌شناس انگلیسی
* ۱۳۲۸: انتشار دومین مجموعه‌داستان، [[انتری که لوطیش مرده بود]]؛ ترجمهٔ داستان‌هایش توسط گرانکو آربری لاو؛ استخدام در شرکت نفت ایران و انگلیس ابتدا به‌عنوان مترجم و سپس مسئول کتابخانه
* ۱۳۲۹: چاپ داستان‌ در نشریات مختلف مانند [[مجله سخن|مجلهٔ سخن]]
* ۱۳۳۴: چاپ دوم «خیمه‌شب‌بازی» پس از نوشتن قصهٔ «آه انسان» جای «اسائهٔ ادب»؛ سفر به آمریکا برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد؛ سفر به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان به‌دعوت کانون نویسندگان شوروی؛ ترجمهٔ «پینوکیو» اثر کارلو کولودی با عنوان «آدمک چوبی»
* ۱۳۳۶: ترجمهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» توسط پیتر اوری و چاپ آن در مجلهٔ «دنیای جدید نویسندگی» شمارهٔ ۱۱
* ۱۳۳۸: ترجمهٔ شعر «غراب» اثر ادگار آلن پو در نشریهٔ کاوش
* ۱۳۴۱: ساخت فیلم «دریا» براساس قصهٔ «چرا دریا توفانی شده بود؟!» از مجموعهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» توسط [[ابراهیم گلستان]] و با شرکت [[فروغ فرخزاد]] که ناتمام ماند.
* ۱۳۴۲: چاپ رمان [[تنگسیر]] و تقدیم آن به قدسی خانم چوبک. این رمان به زبان‌های مختلف ترجمه شد.
* ۱۳۴۴: چاپ کتاب «چراغ آخر»، شامل ۸ قصهٔ کوتاه و یک شعر؛ انتشار کتاب «روز اول قبر» با ۱۰ قصه و یک نمایشنامه با عنوان «هفت‌خط» که دانشجویان ژاپنی دانشگاه شیراز به‌روی صحنه بردند.
* ۱۳۴۵: انتشار رمان «سنگ صبور» که چوبک آن را به زادگاهش بوشهر هدیه کرد.
* ۱۳۴۶: مصاحبهٔ صدرالدین الهی با [[پرویز ناتل خانلری]] دربارهٔ چوبک
* ۱۳۴۸: چاپ نوشته‌ای از [[نصرت رحمانی]] با عنوان «درازنای سه شب پرگو» در روزنامهٔ آیندگان (حاصل سه شب هم‌نشینی رحمانی و چوبک)
* ۱۳۴۹: تدریس در دانشگاه یوتا به‌مدت یک سال با سمت استاد میهمان
* ۱۳۵۱: پذیرش دعوت برای شرکت در کنفرانس نویسندگان آسیایی و آفریقایی در آلماآتای قزاقستان شوروی؛ چاپ برگزیدهٔ آثارش به‌زبان روسی در مسکو توسط کمیساروف و بانو عثمانووا؛ انتشار صفحه‌ای در روزنامهٔ اطلاعات با عنوان «ویژهٔ صادق چوبک»
* ۱۳۵۳: نمایش فیلم سینمایی «تنگسیر» ساخته‌ٔ امیر نادری؛ ترجمهٔ «مسیو الیاس» توسط پروفسور ویلیام هناوی، استاد زبان فارسی دانشگاه پنسیلوانیا؛ اعلام بازنشستگی چوبک از زبان خودش؛ سفر به انگلستان و بعد آمریکا؛ درگذشت «آقااسماعیل» پدر چوبک در ۷۹سالگی در لندن
* ۱۳۵۵: ترجمهٔ «نفتی» و «آه انسان» از کتاب «خیمه‌شب‌بازی» توسط کارتر برینت و لئونارد بوگل با مقدمهٔ مایکل هیلمن در مجله‌ٔ ادبیات شرق و غرب شماره۲۰
* ۱۳۵۸: ترجمهٔ «سنگ صبور» به‌انگلیسی توسط محمدرضا قانون‌پرور
* ۱۳۵۹: ترجمهٔ «روز اول قبر» توسط Mino Southgate
* ۱۳۶۱: ترجمهٔ برگزیده‌ای از آثار چوبک با مقدمه‌ای از F. R. C. Bagely
* ۱۳۶۸: انتشار «سنگ صبور» ترجمه‌شدهٔ انگلیسی در کالیفرنیای آمریکا توسط انتشارات مزدا
* ۱۳۶۹: بزرگداشت چوبک در دانشگاه کالیفرنیا (برکلی)، ۱۹فروردین، با سخنرانی جهانگیر درّی، محمود عنایت و...
* ۱۳۷۰: انتشار کتاب «مه‌پاره: داستان‌های عشقی هندو»، ترجمهٔ چوبک از متن انگلیسی؛ شروع از دست‌رفتن تدریجیِ بینایی تا رسیدن به یک‌هشتم نیروی باصره.
* ۱۳۷۱: برگزاریِ نشستی اختصاصی در کنفرانس مطالعات خاورمیانه (‌MESA) در شهر پورتلند به قصه‌نویسی چوبک
* ۱۳۷۲: اختصاص بخشی از مجله‌ٔ ایران‌شناسی به صادق چوبک
* ۱۳۷۷: خاموشی ابدی در بیمارستانی در شهر برکلی به‌تاریخ سیزدهم تیر
* ۱۳۸۰: انتشار کتاب «یاد صادق چوبک»، مجموعه مقالات چوبک، به‌قلم [[علی دهباشی]]، انتشارات ثالث


۱۳۰۳: تحصیل دورهٔ ابتدایی تا کلاس سوم در مدرسهٔ سعادت بوشهر – نقل مکان به شیراز(ادامهٔ تحصیلات در مدارس شفاعیه، باقریه، سلطانیه و حیات(در شیراز) و کالج آمریکایی(در تهران)
===خیمه‌شب‌بازی هشتادواندی‌ساله===
 
تیرماه‌۱۲۹۵، طلوع زندگی صادق چوبک در بوشهر رقم می‌خورد. بعد از هشت سال زندگی در گرمای این شهر که با جنگ جهانی اول هرمش بیشتر هم می‌شد و درست بعد از شروع تحصیلات ابتدایی، زندگی روی خشن خود را در همان کودکی به صادق می‌نمایاند: بیماری مالاریا و مهاجرت به شیراز برای معالجه. چوبک به‌ناچار در چندین مدرسهٔ شیراز تحصیلات خود را ادامه می‌دهد و درضمن فعالیت ادبی‌اش را در همین سال‌های تحصیل در شیراز با نوشتن مقاله‌ای در روزنامهٔ محلی «بیان حقیقت» آغاز می‌کند تااینکه در ۱۹سالگی به کالج آمریکایی البرز تهران می‌رود. آنجا با قدسی، همسر آینده‌اش و افراد چون [[مسعود فرزاد]] و [[پرویز ناتل خانلری]] آشنا می‌شود. میان کسانی که طی این دوره در زمرهٔ آشنایان چوبک درمی‌آیند، [[صادق هدایت]] مهم‌ترین است. هدایت تأثیر گسترده‌ای بر کار داستان‌نویسی چوبک می‌گذارد؛ به‌نحوی که شاید بتوان حیات ادبی چوبک را به دو دورهٔ تقسیم کرد که آثار دوران اولیه‌ٔ او کاملاً متأثر از صادق هدایت بود.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>{{سخ}}
۱۳۱۶: ازدواج با قدسی خانم – استخدام در وزارت فرهنگ و آغاز کار تدریس(تدریس در مدرسهٔ شرافت خرمشهر در سال تحصیلی ۱۷-۱۳۱۶)
صادق چوبک بعد از ازدواج با قدسی‌خانم و دریافت مدرک دیپلم، در وزارت فرهنگ استخدام می‌شود و یک سال معلمی می‌کند که برای خدمت احضارش می‌کنند. دوران سربازی یک سال به‌صورت معمولی خدمت می‌کند و در سال دوم، با تسلطی که به زبان انگلیسی دارد، مترجم رکن سوم ستاد ارتش می‌شود و خدمتش را این گونه پایان می‌دهد.<ref name= ''سال‌شمار بایا''/>{{سخ}}
 
سال۱۳۱۹، چوبک با سمت تحصیل‌دار به استخدام وزارت دارایی درمی‌آید. بعد از چاپ اولین مجموعه‌داستانش با نام «خیمه‌شب‌بازی» در سال ۱۳۲۶، به پیشنهاد «الول ساتن»، شرق‌شناس معروف، در روابط‌عمومی سفارت انگلستان، با سمت مترجم مشغول به‌کار می‌شود. دو سال بعد کتاب دیگرش با عنوان «انتری که لوطیش مرده بود» نیز چاپ می‌شود.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>{{سخ}}
۱۹-۱۳۱۷: احضار برای خدمت سربازی(سال اول سرباز معمولی بود و در سال دوم به خاطر تسلط به زبان انگلیسی به عنوان مترجم خدمتش را در ستاد ارتش به پایان می‌برد.)
طی دهه‌ٔ سی‌ و چهل شمسی، آثار دیگری از چوبک به‌انتشار می‌رسد. برای شرکت در سمیناری به آمریکا سفر می‌کند و در دانشگاه هاروارد حاضر می‌شود و نیز به‌دعوت کانون نویسندگان شوروی، به آن کشور نیز می‌رود.<ref name= ''سال‌شمار بایا''/>{{سخ}
 
کنفرانس نویسندگان آسیا و آفریقا ۱۳۵۱ در آلماآتای قزاقستان برگزار می‌شود و صادق چوبک به جمع حاضران این گردهم‌آیی می‌پیوندد. از اتفاقات جالب این کنفرانس، انتشار برگزیدهٔ آثار چوبک به‌زبان روسی توسط «زویا عثمان‌ووا» و «جهانگیر دری» زیرنظر پروفسور کمیساروف بود. در دوران بعد از انقلاب، فعالیت نویسندگی چوبک محدود به ترجمهٔ یک مجموعه از داستان‌های عاشقانهٔ هندو می‌شود که تحت عنوان «مه‌پاره» به نشر می‌رسد. در چند سال آخر زندگی، چوبک توانایی بینایی خود را تقریباً از دست می‌دهد و از قدسی‌اش می‌خواهد که جای او ببیند و بنویسد. سرانجام سیزدهم‌ تیرماه۱۳۷۷ بیمارستانی در کالیفرنیا خاموشی چراغ عمر صادق چوبک را ثبت می‌کند. طبق وصیت‌نامه‌اش، جسد او به‌همراه یادداشت‌هایش سوزانده می‌شود. آتش‌زدنی که صادق چوبک برای اطمینان از انجامش، جای وصیت به پسرش به عروسش می‌سپارد و راز آن تا به امروز بر اهالی ادب نهفته مانده است.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>
۱۳۲۳: تولد اولین فرزند(روزبه)
 
۱۳۲۴: چاپ اولین کتاب چوبک با عنوان [[خیمه‌شب‌بازی]] حاوی ۱۱ داستان کوتاه(به خاطر داستان «اسائهٔ ادب»، ده سالی از انتشار کتاب جلوگیری می‌شود.)
 
۱۳۲۶: تولد فرزند دوم(بابک)
 
۱۳۲۸: انتشار دومین مجموعهٔ قصه از چوبک با عنوان [[انتری که لوطیش مرده بود]] - ترجمهٔ داستانهای چوبک توسط گرانکو آربری لاو
 
۱۳۲۹: چاپ داستان‌ها در نشریات مختلف از جمله مجلهٔ سخن(از اولین دوره)
 
۱۳۳۴: انتشار چاپ دوم «خیمه‌شب‌بازی» پس از ده سال توقیف(با حذف داستان «اسائهٔ ادب» و جایگزینی داستان « آه انسان») – سفر به آمریکا برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد – سفر به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان به دعوت کانون نویسندگان شوروی – ترجمهٔ «پینوکیو» اثر کارلو کولودی با عنوان «آدمک چوبی»
 
۱۳۳۶: ترجمهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» توسط پیتر اوری و چاپ آن در مجلهٔ «دنیای جدید نویسندگی» شمارهٔ ۱۱
 
۱۳۳۸: ترجمهٔ شعر «غراب» اثر ادگار آلن پو در نشریهٔ کاوش
 
۱۳۴۱: تهیهٔ فیلم «دریا» بر اساس قصهٔ «چرا دریا توفانی شده بود» از مجموعهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» بوسیلهٔ [[ابراهیم گلستان]] و با شرکت [[فروغ فرخزاد]] که ناتمام ماند.
 
۱۳۴۲: چاپ رمان «تنگسیر» که به قدسی خانم چوبک هدیه شده است. این رمان به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.
 
۱۳۴۴: چاپ کتاب «چراغ آخر»(حاوی ۸ قصهٔ کوتاه و یک شعر) – انتشار کتاب «روز اول قبر»(حاوی ۱۰ قصه و یک نمایشنامه با عنوان «هفت‌خط» که توسط دانشجویان ژاپنی دانشگاه شیراز به روی صحنه رفت.)
 
۱۳۴۵: انتشار رمان «سنگ صبور» که چوبک آن را به زادگاهش بوشهر هدیه کرده است.
 
۱۳۴۶: مصاحبهٔ صدرالدین الهی با [[پرویز ناتل خانلری]] دربارهٔ چوبک
 
۱۳۴۸: چاپ نوشته‌ای از [[نصرت رحمانی]] با عنوان «درازنای سه شب پرگو» در روزنامهٔ آیندگان(حاصل سه شب همنشینی رحمانی و چوبک)
 
۱۳۴۹: تدریس در دانشگاه یوتا به مدت یک سال به عنوان استاد میهمان
 
۱۳۵۱: قبول دعوت برای شرکت در کنفرانس نویسندگان آسیایی و آفریقایی در آلماتای قزاقستان شوروی – چاپ برگزیدهٔ آثار چوبک به زبان روسی در مسکو توسط کمیساروف و بانو عثمانووا – انتشار صفحه‌ای در روزنامهٔ اطلاعات با عنوان «ویژهٔ صادق چوبک»
 
۱۳۵۳: نمایش فیلم سینمایی «تنگسیر» ساخته‌ٔ امیر نادری بر اساس نوشته‌ٔ چوبک – ترجمهٔ «مسیو الیاس» توسط پروفسور ویلیام هناوی(استاد زبان فارسی دانشگاه پنسیلوانیا) - چوبک در این سال خود را بازنشسته می‌کند – سفر به انگلستان و بعد آمریکا – درگذشت «آقا اسماعیل» پدر چوبک در ۷۹ سالگی در لندن
 
۱۳۵۵: ترجمهٔ «نفتی» و «آه انسان» از کتاب «خیمه‌شب‌بازی» توسط کارتر برینت و لئونارد بوگل با مقدمهٔ مایکل هیلمن در مجله‌ٔ ادبیات شرق و غرب شمارهٔ ۲۰
 
۱۳۵۸: ترجمهٔ «سنگ صبور» به انگلیسی توسط محمدرضا قانون‌پرور(این ترجمه در سال ۱۳۶۸(۱۹۸۹ میلادی) بوسیله‌ٔ انتشارات مزدا در کالیفرنیای آمریکا منتشر شد)
 
۱۳۵۹: ترجمهٔ «روز اول قبر» توسط Mino Southgate
 
۱۳۶۱: ترجمهٔ برگزیده‌ای از آثار چوبک با مقدمه‌ای از F. R. C. Bagely
 
۱۳۶۹: بزرگداشت چوبک در دانشگاه کالیفرنیا(برکلی)(۱۹ فروردین برابر با ۸ آوریل) با سخنرانی جهانگیر درّی، محمود عنایت و ...
 
۱۳۷۰: انتشار کتاب «مهپاره:داستان‌های عشقی هندو»(ترجمهٔ چوبک از متن انگلیسی)
 
۱۳۷۱: اختصاص نشستی در کنفرانس مطالعات خاورمیانه(‌MESA) در شهر پورتلند به قصه‌نویسی چوبک
 
۱۳۷۲: اختصاص بخشی از مجله‌ٔ ایرانشناسی به صادق چوبک
 
۱۳۷۷: خاموشی ابدی در بیمارستانی در شهر برکلی(سیزدهم تیرماه)
 
===خیمه‌شب‌بازی هشتاد و اندی ساله===
 
در تیرماه‌ ۱۲۹۵، طلوع زندگی صادق چوبک در بوشهر رقم می‌خورد. بعد از هشت سال زندگی در این شهر و شروع تحصیلات ابتدایی، زندگی روی خشن خود را در همان کودکی به او می‌نمایاند: بیماری مالاریا و مهاجرت به شیراز برای معالجه. بعد از آن در چند مدرسه در شیراز تحصیلات خود را ادامه می‌دهد. فعالیت ادبی چوبک در همین سال‌های تحصیل در شیراز با نوشتن مقاله‌ای در روزنامهٔ محلی «بیان حقیقت» آغاز می‌شود، تا اینکه در ۱۹ سالگی به کالج آمریکایی تهران می‌رود. در این کالج با قدسی، همسر آینده‌اش و نیز افراد دیگری مانند مسعود فرزاد و پرویز ناتل خانلری آشنا می‌شود. در میان کسانی که در این دوره در زمرهٔ آشنایان چوبک درمی‌آیند، صادق هدایت مهم‌ترین فرد است. هدایت تاثیر گسترده‌ای بر کار داستان‌نویسی چوبک می‌گذارد؛ به نحوی که شاید بتوان حیات ادبی چوبک را به دو دوره تقسیم کرد که آثار دوران اولیه‌ٔ او کاملا  متاثر از صادق هدایت بود.<ref name= ''قلمفرسا''/>
 
صادق چوبک بعد از ازدواج با قدسی‌خانم و دریافت مدرک دیپلم، در وزارت فرهنگ استخدام می‌شود و یک سالی معلمی می‌کند. در دورهٔ سربازی یک سال به صورت معمولی خدمت می‌کند و در سال دوم، به خاطر تسلط به زبان انگلیسی به عنوان مترجم در ستاد ارتش خدمتش را به پایان می‌برد.<ref name= ''سالشمار بایا''/>
 
در ۱۳۱۹، چوبک به عنوان تحصیلدار به استخدام وزارت دارایی درآمد. بعد از چاپ اولین مجموعهٔ  داستانش با عنوان «خیمه‌شب‌بازی» در سال ۱۳۲۶، به پیشنهاد «الول ساتن»، شرق‌شناس معروف، در روابط عمومی سفارت انگلستان، به عنوان مترجم مشغول به کار می‌شود. دو سال بعد کتاب دیگرش با عنوان «انتری که لوطیش مرده بود» نیز چاپ می‌شود.<ref name= ''قلمفرسا''/>
 
طی دهه‌ٔ سی و چهل شمسی، آثار دیگری از چوبک به انتشار می‌رسند. او سفرهایی به آمریکا برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد و نیز به شوروی به دعوت کانون نویسندگان شوروی داشت.<ref name= ''سالشمار بایا''/>
 
در سال ۱۳۵۱، کنفرانس نویسندگان آسیا و آفریقا در آلماتای قزاقستان برگزار شد که چوبک از حاضران در این گردهم‌آیی بود. از اتفاقات جالب توجه این کنفرانس، انتشار برگزیدهٔ آثار چوبک به زبان روسی توسط «زویا عثمانووا» و «جهانگیر دری» زیر نظر پروفسور کمیساروف بود. در دوران بعد از انقلاب، فعالیت نویسندگی چوبک محدود به ترجمهٔ یک مجموعه از داستان‌های عاشقانهٔ هندو می‌شود که تحت عنوان «مهپاره» منشر می‌شود. در چند سال آخر زندگی، چوبک توانایی بینایی خود را تقریبا از دست داد و قدسی به جای او می‌دید و می‌نوشت. سرانجام در  سیزدهم تیرماه سال ۱۳۷۷ در بیمارستانی در کالیفرنیا، چراغ عمر صادق چوبک خاموش می‌شود. طبق وصیت‌نامه‌اش، جسد او به همراه یادداشت‌هایش سوزانده شد.<ref name= ''قلمفرسا''/>


===شخصیت و اندیشه===
===شخصیت و اندیشه===
 
داستان‌های چوبک در دنیای بی‌رحمی می‌گذرند که آدم‌هایش ترس‌خورده و از خود بیگانه‌اند. اینان که حتی نمی‌توانند تمایلات غریزی خود را بیان کنند، ستم‌دیدگانی هستند که به یکدیگر ستم روا می‌دارند و آزار می‌دهند: مرده‌شورهایی که بر سر پیراهن زن مرده به جان هم افتاده‌اند و شوفرهای مانده در منجلاب که چشم دیدن یکدیگر را ندارند از این نوع آدم‌هایند.{{سخ}}
داستان‌های چوبک در دنیای بی‌رحمی می‌گذرند که آدم‌هایش ترس‌خورده و از خود بیگانه‌اند. اینان که حتی نمی‌توانند تمایلات غریزی خود را بیان کنند، ستم‌دیدگانی هستند که یکدیگر را مورد ستم و آزار قرار می‌دهند: مرده‌شورهایی که بر سر پیراهن زن مرده به جان هم افتاده‌اند و شوفرهای مانده در منجلاب که چشم دیدن یکدیگر را ندارند، از این نوع آدم‌ها هستند.
چوبک با توصیف زندگی آدم‌هایی که طعمهٔ فقر، بی‌فرهنگی و تعصب می‌شوند، به وضع موجود اعتراض می‌کند؛ اما ازآنجاکه به تکامل جامعهٔ بشری باور ندارد، منادی تغییرناپذیری وضع موجود می‌شود. ناتورالیست‌ها غیرانسانی‌‌بودن اوضاع را یادآوری می‌کنند؛ ولی می‌گویند:
چوبک با توصیف زندگی آدم‌هایی که طعمهٔ فقر، بی‌فرهنگی و تعصب می‌شوند، به وضع موجود اعتراض می‌کند. اما از آنجا که به تکامل جامعهٔ بشری باور ندارد، منادی تغییرناپذیری وضع موجود می‌شود. ناتورالیست‌ها غیرانسانی‌ بودن اوضاع را یادآوری می‌کنند، اما می‌گویند: «کاری نمی‌شود کرد، همین است که هست! زیرا تقدیر و خواست‌های طبیعی و بیولوژیک انسان‌ها چنین می‌خواهند؛ پس فساد ناشی از انسان است و نه از مناسبات اجتماعی.» نتیجهٔ این بینش، بیزاری و نومیدی نویسندهٔ بشردوست از زندگی و بشریت است. از این رو توصیف مرگ-در اشکال گوناگون- جای برجسته‌ای را در داستان‌های چوبک اشغال می‌کند. درگیری ذهنی نویسنده با راز مرگ، او را به سوی نوعی تصوف می‌کشاند، به طوری که در قطعهٔ «ره‌آورد» زندگی را فقط پوششی بر مرگ می‌داند و برای خود آن ارزشی قائل نیست.<ref>{{پک|میرعابدینی|۱۳۸۰|ک= صد سال داستان‌نویسی ایران|ص= ۲۴۲-۲۴۴}}</ref>
:''«کاری نمی‌شود کرد، همین است که هست! زیرا تقدیر و خواست‌های طبیعی و بیولوژیک انسان‌ها چنین می‌خواهند؛ پس فساد، ناشی از انسان است و نه از مناسبات اجتماعی.»''{{سخ}}
 
نتیجهٔ این بینش، بی‌زاری و نومیدی نویسندهٔ بشردوست از زندگی و بشریت است. ازاین‌رو توصیف مرگ در اشکال گوناگون، جای وسیعی را در داستان‌های چوبک اشغال می‌کند. درگیری ذهنیِ نویسنده با راز مرگ، او را به‌سوی نوعی تصوف می‌کشاند، به‌طوری‌که در قطعهٔ «ره‌آورد» زندگی را فقط پوششی بر مرگ می‌داند و برای خود آن ارزشی قائل نیست.<ref name=''صدسال''>{{پک|میرعابدینی|۱۳۸۰|ک= صد سال داستان‌نویسی ایران|ص= ۲۴۲تا۲۴۴}}</ref>
===زمینهٔ فعالیت===
===زمینهٔ فعالیت===
====داستان کوتاه و نمایش‌نامه====
از صادق چوبک، چهار مجموعه داستان در دست است که اولین آنها در سال ۱۳۲۴ و آخرین آنها در اسفندماه ۱۳۴۴ به چاپ رسیده‌اند. در این چهار مجموعه، بیش از سی قصه، دو نمایش‌نامه و یک داستان‌ شعرگون(یا شعر بی‌وزن) گنجانده شده‌اند. عناوین این مجموعه‌ها عبارتند از: «خیمه‌شب‌بازی»، «انتری که لوطیش مرده بود»، «روز اول قبر» و «چراغ آخر». از مجموعهٔ خیمه‌شب‌بازی، داستان «اسائهٔ ادب» در چاپ دوم این اثر با داستان «آه انسان» جایگزین شده است.  در مجموعهٔ چراغ آخر نیز در ابتدا داستانی تحت عنوان «عمرکشون» وجود داشته که در چاپ‌های بعدی به دلیل ملاحظات مذهبی حذف شده است.<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۸|ک= قصه‌نویسی|ص= ۵۴۶-۵۴۷}}</ref><ref name=''چوبین''>{{یادکرد وب|نشانی =http://iran-iraniha.com/Daneshnameh/Show.aspx?id=7|عنوان= زندگینامهٔ چوبک}}</ref>
====داستان بلند====
چوبک دو داستان بلند در کارنامهٔ نویسندگی خود دارد: «تنگسیر» که در مرداد ۱۳۴۲  و «سنگ صبور» که در سال ۱۳۴۵ منتشر شده‌اند. چوبک رمان تنگسیر را که مضمونی حماسی دارد، به همسرش تقدیم کرده است. این رمان ماجرای قیام یک چهره ی مردمی و محبوب تنگستانی در جنوب کشور به نام «زائرمحمد» بر علیه ظلم و استثمار در دوران قاجار است. «تنگسیر» به ۱۸ زبان مختلف ترجمه شده است؛ ترجمه ی انگلیسی کتاب با عنوان "The man and his gun" به چاپ رسیده است.<ref name=''چوبین''>{{یادکرد وب|نشانی =http://iran-iraniha.com/Daneshnameh/Show.aspx?id=7|عنوان= زندگینامهٔ چوبک}}</ref> «سنگ صبور» چوبک مجموعه‌ای از داستان‌های به هم پیوسته است که در قالب نامه‌نگاری و مونولوگ یک طرح کلی را تشکیل می‌دهند. داستان این رمان اگرچه در شیراز و برمبنای داستانی واقعی اتفاق افتاده، به زادگاه‌ چوبک، بوشهر تقدیم شده است.<ref name= ''قلمفرسا''/>
====ترجمه====
چوبک در سال ۱۳۲۹ کتاب «پینوکیو» اثر کارلو کولودی را نخستین بار به فارسی و با عنوان "آدمک چوبی" برگردان کرد. کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» لوییس کارول را نیز در حوزه‌ی ادبیات کودک به فارسی برگرداند. در سال ۱۳۳۸، شعر کلاغ ادگار آلن ‌پو را تحت عنوان «غراب» ترجمه و در نشریه‌‌ٔ کاوش(نشریهٔ شرکت نفت) چاپ نمود. نمایش‌نامهٔ «پیش از ناشتایی» نوشتهٔ یوجین اونیل نیز از دیگر ترجمه‌های اوست. در سال ۱۳۷۰ نیز، انتشارات نیلوفر ترجمه‌ای از چوبک را با عنوان «مه‌پاره: داستان‌های عشقی هندو» منتشر کرد. مه‌پاره، شانزدهمین بخش از نسخه‌ٔ کهن مفصل سانسکریتی است که به‌نام "جوهر اقیانوس زمان" معروف است. این کتاب شامل مجموعه‌ٔ به هم پیوسته‌ی 20 داستان عاشقانه‌ی هندی‌ست و طرح آن به سبک و سیاق داستان‌های "هزار و یک شب" شکل گرفته است. ترجمه از سانسکریت به انگلیسی این کتاب توسط "ف. و. بین" و از انگلیسی به فارسی آن توسط صادق چوبک انجام شد. چوبک قبل از مرگ ترجمهٔ نمایش‌نامهٔ «شکونتلا» اثر کالیداس را هم در دست کار داشت که مرگ فرصت پایان کار این ترجمه را به او نداد.<ref name=''چوبین''>{{یادکرد وب|نشانی =http://iran-iraniha.com/Daneshnameh/Show.aspx?id=7|عنوان= زندگینامهٔ چوبک}}</ref>
====خاطره‌نویسی====
چوبک که همواره خاطرات روزانه می نوشت، در اواخر عمر، چند صفحه از این خاطرات را با عنوان های "دیروز" و "سفر مازندران و چند یاد دیگر" در دفتر هنر نیوجرسی چاپ نموده است. سایر یادداشت های چوبک بنابر وصیتش، پس از مرگ وی سوزانده شدند.<ref name=''چوبین''>{{یادکرد وب|نشانی =http://iran-iraniha.com/Daneshnameh/Show.aspx?id=7|عنوان= زندگینامهٔ چوبک}}</ref>


===یادمان و بزرگداشت‌ها===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===


===نظرگاه صاحب‌نظران===
===نظرگاه صاحب‌نظران===
====میلوش بورکی====
====میلوش بورکی====
 
بورکی در کتاب «ادبیات نوین ایران»، اولین مجموعه‌داستان چوبک [[خیمه‌شب‌بازی]] را تحسین می‌کند. به‌نظر او «خیمه‌شب‌بازی» امیدهای زیادی را برانگیخت؛ ولی سه قصهٔ کوتاه مجموعهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» ناامیدکننده است: «چرا دریا طوفانی شده بود»، «قفس» و «انتری که لوطیش مرده بود». به‌نظر بورکی، چوبک در این قصه‌ها متوسل به نوعی از ناتورالیسم خام شده است و همین سبب افت کار وی شده است.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>
بورکی در کتاب «ادبیات نوین ایران»، اولین مجموعه داستان چوبک(خیمه‌شب‌بازی) را تحسین می‌کند. به نظر او «خیمه‌شب‌بازی» امیدهای زیادی را برانگیخت ولی سه قصهٔ کوتاه مجموعهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» ناامیدکننده بوده‌اند(چرا دریا طوفانی شده بود، قفس و انتری که لوطیش مرده بود)؛ به نظر بورکی، چوبک در این قصه‌ها متوسل به یک نوع ناتورالیسم خام شده است و همین امر افت کار وی را به دنبال آورده است.<ref name= ''قلمفرسا''/>


====[[محمدعلی سپانلو]]====
====[[محمدعلی سپانلو]]====
 
چوبک را رئالیستی افراطی می‌داند. به‌نظرش، صادق چوبک قوی‌ترین نویسندهٔ ایرانی در نقاشی دقایق و جزئیات موضوع است و واقعیت، نفس واقعیت، عریان از انگیزه‌ها و آرمان‌ها برای چوبک هدف است.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>
سپانلو، چوبک را رئالیستی افراطی می‌داند. به نظر او، صادق چوبک قوی‌ترین نویسندهٔ ایرانی در نقاشی دقایق و جزئیات موضوع است و واقعیت -نفس واقعیت- عریان از انگیزه‌ها و آرمان‌ها، برای او هدف است.<ref name= ''قلمفرسا''/>


====[[رضا براهنی]]====
====[[رضا براهنی]]====
 
براهنی در «قصه‌نویسی» بخشی از تحلیل خود بر داستان‌نویسی معاصر را به تحلیل آثار چوبک اختصاص می‌دهد. به‌نظر او، چوبک به‌معنای اجتماعی و امروزی کلمه، روشن‌فکر نیست و اگرهم باشد، قصه‌نویسی او بر روشن‌فکری‌اش سخت می‌چربد؛ اما چوبک به‌دلیل استفاده از تجربهٔ زندگی و گرداندن این تجربه از منظر عینی و ذهنی به متاع ناب قصهٔ منسجم هنری، «بهترین قصه‌نویس معاصر» است. بااینکه صادق چوبک مقاله‌ای ننوشته تا صلای تعهد سردهد؛ در بعضی از قصه‌هایش چنان به‌دقت ابعاد زندگی ما را کشف کرده و نشان داده است که باید دربارهٔ او «تعهد فطری» را قبول کرد.<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۸|ک= قصه‌نویسی|ص= ۴۷۰}}</ref>
براهنی در «قصه‌نویسی» بخشی از تحلیل خود بر داستان‌نویسی معاصر را به تحلیل آثار چوبک اختصاص می‌دهد. به نظر او، چوبک به معنای اجتماعی و امروزی کلمه، روشنفکر نیست و اگر هم باشد، وجود قصه‌نویس بر وجود روشنفکر در او سخت می‌چربد؛ اما او به دلیل استفاده از تجربهٔ زندگی و گرداندن این تجربه از منظر عینی و ذهنی به متاع ناب قصهٔ منسجم هنری، «بهترین قصه‌نویس معاصر» است و گرچه صادق چوبک مقاله‌ای ننوشته تا صلای تعهد سر دهد، اما در بعضی از قصه‌هایش چنان به دقت ابعاد زندگی ما را کشف کرده و نشان داده است که باید در مورد او «تعهد فطری» را قبول کرد.<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۸|ک= قصه‌نویسی|ص= ۴۷۰}}</ref>


====[[جمال میرصادقی]]====
====[[جمال میرصادقی]]====
 
{{گفتاورد تزیینی|دید چوبک، دیدی ناتورالیستی است و مثل تمام نویسندگان ناتورالیست، موضوع‌هایی را پیش می‌کشد که خوشایند همه‌‌کس نیست؛ زیرا جامعه چون فاحشه‌ای بزک‌کرده، چهرهٔ واقعی خود را پوشانده است.{{سخ}}
دید چوبک، دیدی ناتورالیستی است و مثل تمام نویسندگان ناتورالیست، موضوع‌هایی را پیش می‌کشد که خوشایند همه‌ کس نیست؛ زیرا جامعه چون فاحشه‌ای بزک‌کرده، چهرهٔ واقعی خود را پوشانده است. میرصادقی عقیده دارد تفاوت عمدهٔ چوبک با هدایت و علوی، نبود آن حجب و حیای ذاتی و ظرافت‌های احساسی و گاه خیال‌گرانه‌ در داستان‌های چوبک است که در داستان‌های این دو دیده می‌شد. میرصادقی خصوصیات اصلی آثار چوبک را در توجه عمیق به زشتی‌ها و پلیدی‌ها، شکستن حرمت کاذب کلمات و مفاهیم، توجه به آدم‌های توسری‌خورده وفراموش‌شده، قدرت تصویرپردازی، شیوه‌ٔ بیان خشن و صریح داستان‌ها و گفتکوهای دقیق و درخشان شخصیت‌ها خلاصه می‌کند.<ref>{{پک|میرصادقی|۱۳۴۸|ک= ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان|ص= ۶۲۱-۶۲۷}}</ref>
میرصادقی عقیده دارد:
:تفاوت عمدهٔ چوبک با [[صادق هدایت|هدایت]] و [[بزرگ علوی|علوی]]، نبود آن حجب و حیای ذاتی و ظرافت‌های احساسی و گاه خیال‌گرانه‌ در داستان‌های چوبک است که در داستان‌های این دو دیده می‌شد. خصوصیات اصلی آثار چوبک را در توجه عمیق به زشتی‌ها و پلیدی‌ها، شکستن حرمت کاذب کلمات و مفاهیم، توجه به آدم‌های توسری‌خورده و فراموش‌شده، قدرت تصویرپردازی، شیوه‌ٔ بیان خشن و صریح داستان‌ها و گفت‌وگوهای دقیق و درخشان شخصیت‌ها خلاصه می‌شود.<ref>{{پک|میرصادقی|۱۳۴۸|ک= ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان|ص= ۶۲۱تا۶۲۷}}</ref>}}


====[[حسن میرعابدینی]]====
====[[حسن میرعابدینی]]====
 
میرعابدینی از گرایش به نشان‌دادن بی‌عدالتی‌های اجتماعی از راه تعمق در زندگی بی‌پناهان خبر می‌دهد که در دههٔ بیست و سی  بر اثر رشد مفاهیم مردم‌گرایانه شکل می‌گیرد. درپی این جریان، نویسندگان خرده‌پایِ بسیاری به زندگی مردم اقشار جامعه پرداختند؛ اما حاصل کار، جز گزارش‌هایی غیرخلاقانه نبود. در این میان، چویک نخستین نویسنده‌ٔ نسل خود بود که موفق به ارائهٔ طرحی هنرمندانه از این زندگی‌ها شد. بااین‌همه از منظر عابدینی، چوبک به عوامل اصلی ستم اجتماعی توجه جدی ندارد. این بی‌توجهی از جهان‌بینی فرویدی او ناشی می‌شود؛ البته چوبک مدافع ستمدیدگان است؛ اما به‌جای پرداختن به روابط بین افراد، به طبیعت آن‌ها می‌پردازد و نکبت‌زدگی آدم‌ها را ازلی  و ابدی می‌پندارد.<ref name=''صدسال''/>
میرعابدینی از گرایشی به نشان‌دادن بی‌عدالتی‌های اجتماعی از راه تعمق در زندگی بی‌پناهان خبر می‌دهد که در سال‌های ۳۰-۱۳۲۰ بر اثر رشد مفاهیم مردم‌گرایانه شکل می‌گیرد. در پی این جریان،نویسندگان خرده‌پای بسیاری به زندگی مردم اعماق جامعه پرداختند اما حاصل کار، جز گزارش‌هایی غیرخلاقانه نبود. در این میان، چویک نخستین نویسنده‌ٔ نسل خود بود که موفق به ارائهٔ طرحی هنرمندانه از این زندگی‌ها شد. با این همه از منظر عابدینی چوبک به عوامل اصلی ستم اجتماعی توجه جدی ندارد. این بی‌توجهی از جهان‌بینی فرویدی او ناشی می‌شود؛ البته چوبک مدافع ستمدیدگان است اما به جای پرداختن به روابط بین افراد، به طبیعت آنها می‌پردازد و نکبت‌زدگی آدم‌ها را ازلی  و ابدی می‌پندارد.<ref>{{پک|میرعابدینی|۱۳۸۰|ک= صد سال داستان‌نویسی ایران|ص= ۲۴۲-۲۴۳}}</ref>


===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش===
===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش===
خط ۲۸۱: خط ۲۱۳:


===موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران===
===موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران===
====[[بزرگ علوی]]====
چوبک از بزرگ علوی به‌عنوان اولین مشوق خود برای انتشار آثارش یاد می‌کند: «به من توصیه کرده بود داستان‌ها را به ایرج اسکندری نشان دهد یا به [[انور خامه‌ایی]] تا کاری برای انتشار آن‌ها بکند.»


===آیا تعهد فقط مبارزه است؟===
===آیا تعهد فقط مبارزه است؟===
 
در سال‌های ۲۰ تا ۴۰ شمسی، ارزش‌های یک نویسنده چیزهایی بود که کمتر در آثار صادق چوبک دیده می‌شد. در آن روزها نویسنده اگر مستقیماً درگیر با خفقان و سرکوب حکومت نبود، هنرمند محسوب نمی‌شد؛ چراکه هنر با تعهد تعریف می‌شد و آن‌هم تعهدی که کاملاً تعریف‌شده، بود و چه‌بسا نادرست. چوبک اما نویسنده‌ای نبود که خود را به دست موج بسپارد. او مثل [[غلام‌حسین ساعدی]] و برخی دیگر، نه علنی مبارزه می‌کرد و نه به زندان رفت؛ درنتیجه برچسب نویسندهٔ متعهد نداشت و همین امر باعث می‌شد محبوبیت چندانی نداشته باشد؛ زیرا مردم هنرمندانی را می‌شناختند که با دولت برخورد داشتند. محکومیت چوبک به‌تنهایی از یک جای دیگر هم نشأت می‌گرفت: او در آثارش به‌وضوح مذهب را زیر سؤال می‌برد و علاوه‌براین، با پرداختن به اقشار پایین‌دست، از این طبقه تقدس‌زدایی می‌کرد. در آن دوره فقر برابر با تقدس بود و ثروت مساویِ ظلم و نویسنده‌ای اگر با این تلقی جاافتاده مبارزه می‌کرد، از نگاه مردم مردود بود. ضمن‌آنکه حکومت هم از اینکه ملت ایران در ممالک دیگر با توصیف آثار چوبک معرفی شود خیلی خوش‌حال نمی‌شد. اقبال به آثار چوبک در بین احزاب هم به‌همین صورت بود. حزب توده که در نشریهٔ «پیام مردم» آثار او را چاپ می‌کرد، بعد از مواجهه با داستان «قفس»، این داستان را مخالف آرمان‌های حزبی تشخیص داد و ازآن‌پس، آثار چوبک را بایکوت کرد.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>
در سال‌های ۲۰ تا ۴۰ شمسی، ارزش‌های یک نویسنده چیزهایی بود که کمتر در آثار صادق چوبک دیده می‌شد. در آن روزها نویسنده اگر مستقیما درگیر با خفقان و سرکوب حکومت نبود، هنرمند محسوب نمی‌شد؛ چرا که هنر با تعهد تعریف می‌شد و آن هم تعهدی که کاملا تعریف‌شده بود و چه بسا نادرست. چوبک اما نویسنده‌ای نبود که خود را به دست موج بسپارد. او مثل غلامحسین ساعدی، نه علنی مبارزه می‌کرد و نه به زندان رفت، در نتیجه برچسب نویسندهٔ متعهد نداشت و همین امر باعث می‌شد محبوبیت چندانی نداشته باشد؛ زیرا مردم هنرمندانی را می‌شناختند که با دولت برخورد داشتند. محکومیت چوبک به تنهایی از یک جای دیگر هم نشأت می‌گرفت: او در آثارش علنا مذهب را زیر سوال می‌برد و علاوه بر این، با پرداختن به اقشار پایین‌دست، به نوعی از این طبقه تقدس‌زدایی می‌کرد. در آن دوره فقر برابر با تقدس بود و ثروت مساوی ظلم، و نویسنده‌ای اگر با این تلقی جاافتاده مبارزه می‌کرد، مورد پسند مردم نبود. ضمن آنکه حکومت هم از اینکه ملت ایران در ممالک دیگر با توصیف آثار چوبک معرفی شود خیلی خوشحال نبود. اقبال به آثار چوبک در بین احزاب هم به همین صورت بود. حزب توده که در نشریهٔ «پیام مردم» آثار او را چاپ می‌کرد، بعد از مواجهه با داستان «قفس»، این داستان را مخالف آرمان‌های حزبی تشخیص داد و از آن به بعد آثار چوبک را بایکوت کرد.<ref name= ''قلمفرسا''/>


===نامه‌های سرگشاده===
===نامه‌های سرگشاده===
خط ۳۳۵: خط ۲۶۸:


==آثار و منبع‌شناسی==
==آثار و منبع‌شناسی==
===سبک و لحن چوبک در داستان‌نویسی===
===سبک و لحن چوبک در داستان‌نویسی===
====فضاسازی====
====فضاسازی====
 
تمام تلاش چوبک در اکثر داستان‌هایش این است که به مخاطب «تصویر» بدهد، یعنی توصیف وقایع داستان به‌نحوی کافی و بسنده باشد که مخاطب برای ورود به فضا نیاز به تلاشی تنها درحد نگاه‌کردن داشته باشد. این شیوه در کنار تلاش نویسنده برای پرهیز از قبولاندن یا حتی ارائهٔ برداشت یا تحلیل خودبه مخاطب، چه درست چه غلط، باعث می‌شود برخی از داستان‌های چوبک، به‌معنای واقعی کلمه «مستند» باشند.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>
تمام تلاش چوبک در اکثر داستان‌هایش این است که به مخاطب «تصویر» بدهد(به این معنا که توصیف وقایع داستان به نحوی کافی و بسنده باشد که مخاطب برای ورود به فضا، نیاز به تلاشی تنها در حد نگاه کردن داشته باشد). این شیوه در کنار تلاش نویسنده برای پرهیز از قبولاندن یا حتی ارائهٔ برداشت یا تحلیل خود- درست یا غلط- به مخاطب، باعث می‌شود برخی از داستان‌های چوبک، به معنای واقعی کلمه «مستند» باشند.<ref name= ''قلمفرسا''/>


====فضای فکری و پایان‌بندی داستان‌ها====
====فضای فکری و پایان‌بندی داستان‌ها====
 
داستان‌های چوبک در پایان‌بندی شیوه‌ای خاص دارد که به‌هیچ‌وجه در دنبالهٔ شیوهٔ سنتی قرار نمی‌گیرد. نداشتن طرح اندیشه و شعار خاص، نبود چیزی به نام «رحم، همدلی یا شفقت» در این داستان‌ها و هویت و محوریت «هراس، بی‌رحمی و مرگ»، باعث می‌شود که نتیجهٔ اکثر داستان‌ها در مرتبه‌ای بالاتر از وقایع داستان‌، این باشد: کاری با وضع موجود نمی‌توان کرد، هرچند که این وضع از هر جنبه وضعی نامطلوب باشد. و بدین‌ترتیب ساختار داستان به‌سوی جبر پیش می‌رود.<ref name= ''قلم‌فرسا''/>
داستان‌های چوبک در پایان‌بندی شیوه‌ای خاص دارند که به هیچ وجه در دنبالهٔ شیوهٔ سنتی قرار نمی‌گیرد. عدم طرح اندیشه و شعار خاص، عدم حضور چیزی به نام «رحم، همدلی یا شفقت» در این داستان‌ها و هویت و محوریت «هراس، بی‌رحمی و مرگ»، باعث می‌شود که نتیجهٔ اکثر داستان‌ها در مرتبه‌ای بالاتر از وقایع داستان‌، این باشد که کاری با وضع موجود نمی‌توان کرد، هرچند که این وضع از هر جنبه وضعی نامطلوب باشد؛ اینگونه ساختار داستان به سوی جبر پیش می‌رود.<ref name= ''قلمفرسا''/>


====انتخاب واژگان====
====انتخاب واژگان====
 
چوبک ساده و طنزآلود می‌نویسد. در داستان‌هایش گویشی قوام‌یافته و دایرهٔ واژگانی خاص دارد. از به‌کاربردن اصطلاحات تند و خشن و گاه رکیک کوچه‌وبازار باکی ندارد. واژه‌هایی که استخوان‌بندی اصلی داستان‌های چوبک را می‌سازند، نزدیک به زبان محاوره و گفتار اقشار پایین‌دست جامعه است و تعهد عمیق او به واقعیت، گاهی زشت‌ترین دشنام‌ها را در دهان شخصیت داستان می‌گذارد. مهارت ویژهٔ او در کارکرد زبان و رسالت واژه‌ها ابزار بسیار قوی برای رسیدن به نثر توصیفی خاص داستان‌هایش است.<ref name= ''قلم‌فرسا''/> زبان چوبک، زبانی دوزخی است به‌دلیل‌اینکه محیط زندگی او محیطی دوزخی بود و کسانی که به او خرده می‌گیرند که زشتی و کثافت در آثارش خیلی نمود دارد، جوابشان این است که نویسنده اگر بخواهد به زندگی فواحش، آدمکش‌ها، قوادها، گرسنگان و درماندگان وفادار بماند، باید از فحش و دشنام‌های آن‌ها هم سخن بگوید وگرنه زندگی آن‌ها رنگ اصیل خود را در اثر نویسنده نخواهد داشت.<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۸|ک= قصه‌نویسی|ص= ۴۳۰ و ۴۳۱}}</ref>
چوبک ساده و طنزآلود می‌نویسد. در داستان‌هایش گویشی قوام‌یافته و دایرهٔ واژگانی خاص دارد. از به کار بردن اصطلاحات تند و خشن و گاه رکیک کوچه و بازار باکی ندارد. واژه‌هایی که استخوان‌بندی اصلی داستان‌های چوبک را می‌سازند، نزدیک به زبان محاوره و گفتار اقشار پایین‌دست جامعه است و تعهد عمیق او به واقعیت ، گاهی زشت‌ترین دشنام‌ها را در دهان کاراکتر داستان می‌گذارد. مهارت ویژهٔ او در کارکرد زبان و رسالت واژه‌ها، بزرگترین ابزار برای رسیدن به نثر توصیفی خاص داستان‌هایش است.<ref name= ''قلمفرسا''/> می‌توان گفت زبان چوبک، زبانی دوزخی است به دلیل اینکه محیط زندگی او محیطی دوزخی بود و کسانی که به او خرده می‌گیرند که زشتی و کثافت در آثارش خیلی نمود دارد، جوابشان این است که نویشنده اگر بخواهد به زندگی فواحش، آدمکش‌ها، قوادها، گرسنگان و درماندگان وفادار بماند، باید از فحش و دشنام‌های آنها هم سخن بگوید وگرنه زندگی آنها رنگ اصیل خود را در اثر نویسنده نخواهد داشت.<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۸|ک= قصه‌نویسی|ص= ۴۳۰-۴۳۱}}</ref>
===کارنامه و فهرست آثار===
===کارنامه و فهرست آثار===


خط ۳۵۴: خط ۲۸۲:


===منبع‌شناسی===
===منبع‌شناسی===
====فارسی====
====فارسی====
 
* نویسندگان پیشگام در داستان‌نویسی امروز ایران، [[علی‌اکبر کسمایی]]، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۳.
* نویسندگان پیشگام در داستان‌نویسی امروز ایران، علی‌اکبر کسمایی، شرکت مولفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۳.
* ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان، [[جمال میرصادقی]]، شفا، ۱۳۶۶.  
* ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان، جمال میرصادقی، شفا، ۱۳۶۶.  
* قصه‌نویسی، [[رضا براهنی]]، البرز، ۱۳۶۸.
* قصه‌نویسی، رضا براهنی، البرز، ۱۳۶۸.
* نقد آثار صادق چوبک، عبدالعلی دستغیب، ایما، ۱۳۷۸.
* نقد آثار صادق چوبک، عبدالعلی دستغیب، ایما، ۱۳۷۸.
* نویسندگان پیشرو ایران: مروری بر قصه‌نویسی، رمان‌نویسی، نمایش‌نامه‌نویسی و نقد ادبی، محمدعلی سپانلو، نگاه، ۱۳۸۷.  
* نویسندگان پیشرو ایران: مروری بر قصه‌نویسی، رمان‌نویسی، نمایش‌نامه‌نویسی و نقد ادبی، [[محمدعلی سپانلو]]، نگاه، ۱۳۸۷.  
* صد سال داستان نویسی ایران، حسن میرعابدینی، چشمه، ۱۳۹۶.
* صد سال داستان‌نویسی ایران، [[حسن میرعابدینی]]، چشمه، ۱۳۹۶.
* پایه‌گذاران نثر جدید فارسی، حسن کامشاد، نی، ۱۳۹۶.
* پایه‌گذاران نثر جدید فارسی، [[حسن کامشاد]]، نی، ۱۳۹۶.
* دریایی که همیشه توفانی بود (سیری در زندگی و آثار صادق چوبک)، محمدرضا اصلانی، مروارید، ۱۳۹۷.
* دریایی که همیشه توفانی بود (سیری در زندگی و آثار صادق چوبک)، محمدرضا اصلانی، مروارید، ۱۳۹۷.
* ادبیات نوین ایران، یعقوب آژند و اسدالله معظمی گودرزی، کلک سیمین، ۱۳۹۷.  
* ادبیات نوین ایران، یعقوب آژند و اسدالله معظمی گودرزی، کلک سیمین، ۱۳۹۷.  


====انگلیسی====
====انگلیسی====
 
* Arastesh. A. Reza., Man and Society in Iran. Leiden, Brill, 1970
* Arastesh. A. Reza., Man and Society in Iran. (Leiden, Brill, 1970)
* Arberry. A.J., Classical Persian Literature. George Allen and Unwin Ltd., 1958
* Arberry. A.J., Classical Persian Literature. (George Allen and Unwin Ltd., 1958)
* Bagley. F.R.C., ed., Sadigh Chubak:An Anthology. New York, Caravan Books, 1882
* Bagley. F.R.C., ed., Sadigh Chubak:An Anthology. (New York, Caravan Books, 1982)


===بررسی چند اثر===
===بررسی چند اثر===
خط ۳۹۰: خط ۳۱۵:


== منابع ==
== منابع ==
# {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =عبدالهی | نام = مهناز |عنوان =سال‌شمار صادق چوبک | ژورنال = بایا | شماره =۴ و ۵| سال =تیر و مرداد ۱۳۷۸| تاریخ بازبینی = ۱۲ تیر ۱۳۹۸}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =اتحاد| نام =هوشنگ | عنوان =پژوهشگران معاصر ایران |جلد = ۶| سال = ۱۳۸۷| ناشر = فرهنگ معاصر}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =اتحاد| نام =هوشنگ | عنوان =پژوهشگران معاصر ایران |جلد = ۶| سال = ۱۳۸۷| ناشر = فرهنگ معاصر}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =رحمانی| نام =آرش| عنوان =آئینه‌دار رابطه: گفت‌وگو با نصرت رحمانی | سال = ۱۳۹۳| ناشر = نگاه}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =رحمانی| نام =آرش| عنوان =آئینه‌دار رابطه: گفت‌وگو با نصرت رحمانی | سال = ۱۳۹۳| ناشر = نگاه}}
# {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =عبدالهی | نام = مهناز |عنوان =سال‌شمار صادق چوبک | ژورنال = بایا | شماره =۴و۵| سال =تیر و مرداد۱۳۷۸| تاریخ بازبینی = ۱۲تیر۱۳۹۸}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =براهنی | نام =رضا | پیوند نویسنده =رضا براهنی | عنوان = قصه‌نویسی| سال = ۱۳۴۸| ناشر = اشرفی |مکان = تهران| شابک =    }}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =براهنی | نام =رضا | پیوند نویسنده =رضا براهنی | عنوان = قصه‌نویسی| سال = ۱۳۴۸| ناشر = اشرفی |مکان = تهران| شابک =    }}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =میرصادقی| نام =جمال| عنوان =ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان | سال = ۱۳۶۶| ناشر = شفا}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =میرصادقی| نام =جمال| عنوان =ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان | سال = ۱۳۶۶| ناشر = شفا}}
خط ۳۹۸: خط ۳۲۳:


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* {{یادکرد وب|نشانی =http://iran-iraniha.com/Daneshnameh/Show.aspx?id=7|عنوان= آشنایی با صادق چوبک و آثارش|ناشر= دانشنامهٔ مجازی ایران و ایرانی‌ها|تاریخ انتشار= فرودین۱۳۹۳|تاریخ بازدید=۱۳تیر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی =https://www.youtube.com/watch?v=hiJM_KAq0yg|عنوان= قلم‌فرسایان: صادق چوبک|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازید=۱۰تیر‍۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی =https://www.youtube.com/watch?v=hiJM_KAq0yg|عنوان= قلم‌فرسایان: صادق چوبک|ناشر= یوتیوب|تاریخ بازید=۱۰تیر‍۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی =https://www.goodreads.com/author/show/436604.Sadegh_Chubak|عنوان= چوبک، واقع‌گرایی(رئالیسم) تمام‌عیار|ناشر=[https://www.goodreads.com گودرد]|تاریخ بازدید=۱۱تیر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی =https://www.goodreads.com/author/show/436604.Sadegh_Chubak|عنوان= چوبک، واقع‌گرایی(رئالیسم) تمام‌عیار|ناشر=[https://www.goodreads.com گودریدز]|تاریخ بازدید=۱۱تیر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی =http://www.bbc.com/persian/arts/2012/07/120703_l44_choubak_author_anniversary|عنوان= صادق چوبک، خلاقیت ادبی، نفی زبان مودب و نقد مذهب | تاریخ بازدید=۱۱تیر۱۳۹۸}}
{{یادکرد وب|نشانی =http://www.khanehdastan.ir/article-database/choobak.html|عنوان= نگاهی به زندگی و آثار چوبک|ناشر=خانهٔ داستان چوک|تاریخ انتشار= ۲۲مهر۱۳۹۷|تاریخ بازدید=۱۳تیر۱۳۹۹}}
* * {{یادکرد وب|نشانی =http://iran-iraniha.com/Daneshnameh/Show.aspx?id=7 |عنوان= زندگینامهٔ چوبک | تاریخ بازدید=۱۱تیر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی =http://www.bbc.com/persian/arts/2012/07/120703_l44_choubak_author_anniversary|عنوان= صادق چوبک، خلاقیت ادبی، نفی زبان مودب و نقد مذهب|ناشر=بی‌بی‌سی فارسی|تاریخ انتشار= ۱۳تیر۱۳۹۳|تاریخ بازدید|۱۲تیری۱۳۹۸}}

نسخهٔ ‏۱۴ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۱۸

صادق چوبک

چرا دریا توفانی شده بود؟
نام اصلی محمدصادق چوبینخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
زمینهٔ کاری مقاله‌نویسی، داستان‌نویسی، نمایش‌نامه‌نویسی و ترجمه
زادروز ۱۲[۱]خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهیا۱۴خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهتیر۱۲۹۵
بوشهر
پدر و مادر آقامحمداسماعیل و رقیه‌سلطانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
مرگ ۱۳تیر۱۳۷۷
کالیفرنیا
جایگاه خاکسپاری اقیانوس، خاکستر جدسش به آب سپرده شد.
سال‌های نویسندگی ۱۳۱۰تا۱۳۷۰
کتاب‌ها خیمه‌شب‌بازی، سنگ صبور و...
همسر(ها) قدسی خانم چوبک
فرزندان روزبه و بابک
اثرپذیرفته از صادق هدایت
از راست: صادق چوبک، هوشنگ ابتهاج، غلام‌علی رعدی آذرخشی و جهانگیر دری
آلماآتا (قزاقستان)، ۱۳۵۲
در کنار همسرش و مصطفی فرزانه،۱۳۶۷

محمدصادق چوبین مشهور به صادق چوبک داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و مترجمی است که در کنار صادق هدایت، محمدعلی جمال‌زاده و بزرگ علوی در شمار پیشگامان داستان مدرن ایران قرار دارد.

* * * * *

ادبیات داستانی معاصر فارسی، جز در آثار کسانی چون صادق هدایت و صادق چوبک، همواره در زمینهٔ نقد سیاسی و اجتماعی شجاع و در عرصه نقد نظام مسلط اخلاقی و شکستن چارچوب‌های محدود «زبان مؤدب مرسوم»، محافظه‌کار و مصلحت‌گراست؛ اما شجاعت هنری و دستاوردهای خلاقانه صادق چوبک در این عرصه‌ها چنان پربار است که محافظه‌کاری مرسوم را جبران می‌کند.[۲]
صادق چوبک در بوشهر متولد شد و از پانزده‌سالگی نوشتن را با مقاله شروع کرد. در دههٔ ۲۰ و ۳۰شمسی همکاری او با مجلات مختلف آغاز شد و از اولین شمارهٔ سخن در فهرست نویسندگان این نشریه بود. آثار او به چندین زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده‌ است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
چوبک را از اولین کوتاه‌نویسانِ قصهٔ فارسی می‌دانند. وی طی عمر هشتادسالهٔ خود، در اکثر آثارش به‌مثابه‌ٔ آینه‌ای صیقلی عمل کرد که به‌هیچ نوع زنگاری آلوده نیست؛ یعنی به‌رغم منعکس‌کردن چرک‌ها و زخم‌های طبقهٔ رهاشدهٔ فرودست، نه در جست‌وجوی درمان آن‌ها بود و نه تلاش کرد پیشوای فکری نسلی شود که تاب این‌همه زشتی را نداشت؛ به‌همین‌دلیل چهرهٔ کریه و ناخوشایندی که از انسان بی‌چیز، گرسنه و بی‌رویا ارائه می‌دهد، نه‌تنها مبنای آرمان‌گرایانه ندارد؛ بلکه نوعی رابطهٔ دیالکتیکی است بین جنبه‌های مختلف خشونت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

چوبک و داستانک‌هایش

اسائهٔ ادب نکرده، متوقف شد

مجموعهٔ خیمه‌شب‌بازی نخستین اثر صادق چوبک است بود با یازده داستان کوتاه. «اسائهٔ ادب» یکی از آن یازده داستان است که صادقی به صادق دیگر هدیه کرده بود؛ اما پندار مسئولان وقت از کل آن مجموعه، اسائهٔ ادب چوبک به قوانین موجود بود. درنتیجه انتشار کتاب را متوقف کردند. «خیمه‌شب‌بازی» تقدیمیِ دیگری هم داشت؛ «بعدازظهر پاییزی» به مسعود فرزاد. به‌هرروی کتابی که چوبک با هزینهٔ شخصی هزار نسخه از آن را منتشر کرده بود ده سال متوقف شد و سرانجام «آه انسان» جای «اسائهٔ ادب» را گرفت تا «خیمه‌شب‌بازی» در سال۱۳۳۴، به چاپ دوم رسد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

هادیِ چوبک، رقیبش شد

درازنای سه شب پرگو

صادق چوبک و نصرت رحمانی، در خانهٔ چوبک، سه شب را به سپیدی بامداد گره زدند، حرف زدند، نوشیدند و آتش هزاررنگ آتشکدهٔ کوچک سالن پذیرایی چوبک را تماشا کردند و سرانجام، نصرت روایت‌گر این شبانه‌ها شد. روایتی از سه شب هم‌نشینی شاعر «میعاد در لجن» و نویسندهٔ «روز اول قبر»: نصرت رحمانی و صادق چوبک. این دیدار را رحمانیِ شاعر به روی کاغذ آورد و به‌عنوان مصاحبه چاپ کرد؛ اما در پیشانی چاپ «درازنای سه شب پرگو»، در «دفتر هنر»، آمده است:

نظر چوبک چنین بود که این دیدار به‌هیچ‌وجه برای مصاحبه نبوده است و چنان‌که از خود مطلب برمی‌آید، دیداری دوستانه بوده و شکل سؤال و جواب ندارد.

اگر هم بتوان آن را مصاحبه نامید، می‌توان گفت عجیب‌ترین مصاحبه در ادبیات فارسی است. شاید عنوان بهتری برای این نوشته شایسته‌تر باشد: «شب‌نویسی»... شب‌نویسی شاعری از نویسنده‌ای... .[۳]


مه‌پاره‌ای بی‌بندوبار

دو روایت از روزهای آخر

اگر شاهی بمیرد از وطن دور...

از سوگ‌نامهٔ منیرو روانی‌پور در مرگ چوبک:

در شهر سیاتل‌ آمریکا، ماهی‌ غریبی‌ است‌ به‌ نام‌ «سالمن‌» که‌ اندک‌ زمانی‌ بعد از تولد به‌ اقیانوس‌ می‌رود تا زندگی‌ کند و چند ماهی‌ پیش‌ از مرگ‌ به‌ زادگاهش برمی‌گردد. بر‌می‌گردد تا همانجا که‌ به‌ دنیا آمده‌ است‌، بمیرد. در بازگشت‌، جریان‌ آب‌ به‌ خلاف‌ حرکت‌ ماهی‌ است‌. گاهی‌ روزها می‌گذرد و ماهی‌ یک‌ میلی‌متر هم‌ جلو نمی‌آید. چه‌ نگاهی‌ دارد این‌ ماهی‌، هر لحظه‌ که‌ پیش‌ می‌رود و هنگامی‌ که‌ فشار آب‌ دوباره‌ او را به‌ عقب‌ می‌راند! نگاه‌ ایرانیان‌ دور از وطن‌ همیشه‌ مرا به‌ یاد این‌ ماهی‌ می‌اندازد. حالا می‌توانم‌ بگویم‌ که‌ صادق‌ چوبک‌، در آخرین‌ لحظات‌ زندگی‌، چطور با بهت‌ و حیرت‌ نگاه‌ کرده‌، چطور با امواج‌ مخالف‌ دست‌ به‌ گریبان‌ شده‌ و پیش‌ از اینکه‌ خورشید زادگاهش‌ را ببیند از نفس‌ افتاده‌. و نمی‌دانم‌ در آن‌ لحظه‌ جمله‌ای‌ را که‌ روزگار نه‌‌چندان‌ پیش‌ از این‌، به‌من‌ گفت ‌به‌یاد آورده‌؟ در آن‌ لحظات‌ آن‌ ثانیه‌های‌ آخر:
تو فکر می‌کنی‌ من‌ اینجا می‌میرم‌؟ اینجا توی ‌این‌ غربت...
ماهی‌ سالمن‌ نمی‌خواهد در اقیانوس‌ بمیرد. رودخانهٔ‌ خودش‌ را می‌خواهد، زادگاه‌ خودش‌ را... . حالا چوبک‌ هم‌ نیست‌ که‌ می‌گفت‌:
«وقتی‌ به‌ مرگ‌ فکر می‌کنم‌ خوابم‌ نمی‌برد. هر شب‌ منتظرم‌ که‌ صبح‌ شود و خورشید را دوباره‌ ببینم‌، صدای‌ قدسی‌ را بشنوم‌. گاهی‌ با خودم‌ حرف‌ می‌زنم‌، یعنی‌ من‌ اینجا می‌میرم‌...؟ بعد می‌گوید: بتهوون‌ هم‌ مرد، شکسپیر هم‌ مرد...؛ اما دلم‌ می‌خواهد قبل‌ از مرگ‌ یک بار هم‌ که‌ شده‌، توی‌ آن‌ گرما و شرجی‌ بوشهر، تکیه‌ بدهم‌ به ‌نخلی‌ و یک‌ کاسه‌ آب‌ خنک‌ بخورم‌... دختر، هر وقت‌ رفتی‌ ولایت‌، هر جا نشستی‌ یاد من‌ بکن‌،... یاد من‌ باش.»[۴]
و بعد از فائز می‌خواند:
اگر شاهی بمیرد از وطن دوربه خواری می‌برندش بر سر گور

زندان بد است...

برشی از یادداشت‌های صدرالدین الهی از مصاحبتش با چوبک در سال آخر:

در هفتادودو سالگی‌، بی‌پروایی‌های‌ هفده‌سالگی‌ را دارد...، بیدار و دل‌آگاه‌، تیزهوش‌ و نکته‌بین‌ و نکته‌سنج‌ است‌ و... . پیرمرد دلش ‌برای‌ خانه‌ٔ دَروس‌، حیاط‌ و باغچه‌ و دفترش‌ تنگ‌ شده‌ و ساعت‌های‌ سختی‌ را در خیال‌ خانه‌ (بوشهر و زادگاهش‌) می‌گذراند. چونان‌ همه‌ٔ ما و چرا برنمی‌گردد؟ از مرگ‌ نمی‌ترسد؛ اما یک‌ نوع‌ وحشت‌ از ناشناخته‌ در همه‌ٔ اوقات‌ با اوست‌، از اینکه‌ تنها بماند، از اینکه‌ در جایی‌ باشد که‌ راه‌ بیرون‌رفتن‌ از آن‌ را ندارد، از اینکه‌ آوار بر سرش‌ فروآید، از اینکه‌... نفسش‌ تنگی‌ کند. از همه‌ٔ‌ این‌ها وحشت‌ دارد. می‌گوید زندان‌ بد است‌. جایی‌ که‌ آدم‌ نتواند اختیار حرکت‌ و رفتارش‌ را داشته‌ باشد. شعر «بنی‌آدم‌ اعضای‌ یک ‌پیکرند» را که‌ می‌خواند اشک‌ می‌ریزد و بر جهان‌ بی‌ترحم‌ نفرین‌ می‌فرستد. شیفته‌ٔ‌ آزادی‌ و عدالت ‌است‌. این‌ را در جانش‌ دارد با همه‌ٔ دیکتاتورها در جنگ‌ است‌. تعبد را از هر نوع‌، نشانه‌ٔ‌ ذلت‌ انسان‌ می‌داند. گاه‌ با حرارت‌ یک‌ جوان‌ انقلابی‌ فریاد می‌زند:
من‌ تمام‌ عمرم‌ با ظلم‌ و ستم‌ جنگیده‌ام‌ و در ستایش‌ آزادی‌ نوشته‌ام‌. آزادی‌ جوهر من‌ است‌.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی و آثار[۵]خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

  • ۱۲۹۵: تولد، فرزند آقااسماعیل بازرگان، ۱۲یا۱۴تیرماه، بوشهر، گرماگرم جنگ جهانی اول
  • ۱۳۰۱تا۱۳۰۲: تحصیل دورهٔ ابتدایی تا کلاس سوم در مدرسهٔ سعادت بوشهر
  • ۱۳۰۳: ابتلا به بیماری مالاریا و نقل مکان به شیراز برای درمان
  • ۱۳۰۴: ادامهٔ تحصیلات در مدارس شفاعیه، باقریه، سلطانیه و حیات شیراز و آموزش زبان‌های عربی و انگلیسی
  • ۱۳۱۰: انتشار اولین مقاله در روزنامهٔ محلی «بیان حقیقت» شیراز
  • ۱۳۱۳: پذیرش در آزمون ورودی کالج شبانه‌روزی البرز تهران
  • ۱۳۱۴: نقل‌مکان به تهران و ادامهٔ تحصیل در کالج آمریکایی البرز تهران
  • ۱۳۱۶: دریافت دیپلم ادبی، استخدام در وزارت فرهنگ؛ ازدواج با قدسی خانم؛ آغاز دبیری در مدرسهٔ شرافت خرمشهر؛ آشنایی با پرویز ناتل خانلری که به دوستی عمیق رسید.
  • ۱۳۱۷تا۱۳۱۹: اعزام به خدمت سربازی در دانشکدهٔ افسری تهران؛ ادامهٔ خدمت در رکن سوم ستاد ارتش به‌عنوان مترجم؛ آشنایی با امیرعباس هویدا.
  • ۱۳۱۹: استخدام قراردادی در اداره‌کل ساختمان وزارت مالیه (دارایی) به‌سمت تحصیل‌دار و ماندگاری در تهران
  • ۱۳۲۰تا۱۳۲۴: انتقال به امور خارجهٔ وزارتخانه و ادامه کار به‌عنوان مترجم در شهریورماه و پس از ورود مستشاران آمریکایی به تهران
  • ۱۳۲۳: تولد اولین فرزندش، روزبه
  • ۱۳۲۴: رسمی‌شدن در وزارتخانه و کاهش حقوق از ۱۰۰۰تومان به ۳۵۰ تومان؛ درخواست منتظر خدمت‌بودن با حفظ حقوق به‌منظور تأمین مخارج زندگی؛ اشتغال به ترجمه، منشی‌گری و تدریس زبان انگلیسی؛ چاپ اولین مجموعه‌داستان، خیمه‌شب‌بازی با ۱۱ داستان کوتاه که به‌دلیل داستان «اسائهٔ ادب» ده سال متوقف شد.
  • ۱۳۲۶: تولد فرزند دوم، بابک؛ استخدام در روابط‌عمومی سفارت انگلیس به‌عنوان مترجم و به‌پیشنهاد الول ساتن، شرق‌شناس انگلیسی
  • ۱۳۲۸: انتشار دومین مجموعه‌داستان، انتری که لوطیش مرده بود؛ ترجمهٔ داستان‌هایش توسط گرانکو آربری لاو؛ استخدام در شرکت نفت ایران و انگلیس ابتدا به‌عنوان مترجم و سپس مسئول کتابخانه
  • ۱۳۲۹: چاپ داستان‌ در نشریات مختلف مانند مجلهٔ سخن
  • ۱۳۳۴: چاپ دوم «خیمه‌شب‌بازی» پس از نوشتن قصهٔ «آه انسان» جای «اسائهٔ ادب»؛ سفر به آمریکا برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد؛ سفر به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان به‌دعوت کانون نویسندگان شوروی؛ ترجمهٔ «پینوکیو» اثر کارلو کولودی با عنوان «آدمک چوبی»
  • ۱۳۳۶: ترجمهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» توسط پیتر اوری و چاپ آن در مجلهٔ «دنیای جدید نویسندگی» شمارهٔ ۱۱
  • ۱۳۳۸: ترجمهٔ شعر «غراب» اثر ادگار آلن پو در نشریهٔ کاوش
  • ۱۳۴۱: ساخت فیلم «دریا» براساس قصهٔ «چرا دریا توفانی شده بود؟!» از مجموعهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» توسط ابراهیم گلستان و با شرکت فروغ فرخزاد که ناتمام ماند.
  • ۱۳۴۲: چاپ رمان تنگسیر و تقدیم آن به قدسی خانم چوبک. این رمان به زبان‌های مختلف ترجمه شد.
  • ۱۳۴۴: چاپ کتاب «چراغ آخر»، شامل ۸ قصهٔ کوتاه و یک شعر؛ انتشار کتاب «روز اول قبر» با ۱۰ قصه و یک نمایشنامه با عنوان «هفت‌خط» که دانشجویان ژاپنی دانشگاه شیراز به‌روی صحنه بردند.
  • ۱۳۴۵: انتشار رمان «سنگ صبور» که چوبک آن را به زادگاهش بوشهر هدیه کرد.
  • ۱۳۴۶: مصاحبهٔ صدرالدین الهی با پرویز ناتل خانلری دربارهٔ چوبک
  • ۱۳۴۸: چاپ نوشته‌ای از نصرت رحمانی با عنوان «درازنای سه شب پرگو» در روزنامهٔ آیندگان (حاصل سه شب هم‌نشینی رحمانی و چوبک)
  • ۱۳۴۹: تدریس در دانشگاه یوتا به‌مدت یک سال با سمت استاد میهمان
  • ۱۳۵۱: پذیرش دعوت برای شرکت در کنفرانس نویسندگان آسیایی و آفریقایی در آلماآتای قزاقستان شوروی؛ چاپ برگزیدهٔ آثارش به‌زبان روسی در مسکو توسط کمیساروف و بانو عثمانووا؛ انتشار صفحه‌ای در روزنامهٔ اطلاعات با عنوان «ویژهٔ صادق چوبک»
  • ۱۳۵۳: نمایش فیلم سینمایی «تنگسیر» ساخته‌ٔ امیر نادری؛ ترجمهٔ «مسیو الیاس» توسط پروفسور ویلیام هناوی، استاد زبان فارسی دانشگاه پنسیلوانیا؛ اعلام بازنشستگی چوبک از زبان خودش؛ سفر به انگلستان و بعد آمریکا؛ درگذشت «آقااسماعیل» پدر چوبک در ۷۹سالگی در لندن
  • ۱۳۵۵: ترجمهٔ «نفتی» و «آه انسان» از کتاب «خیمه‌شب‌بازی» توسط کارتر برینت و لئونارد بوگل با مقدمهٔ مایکل هیلمن در مجله‌ٔ ادبیات شرق و غرب شماره۲۰
  • ۱۳۵۸: ترجمهٔ «سنگ صبور» به‌انگلیسی توسط محمدرضا قانون‌پرور
  • ۱۳۵۹: ترجمهٔ «روز اول قبر» توسط Mino Southgate
  • ۱۳۶۱: ترجمهٔ برگزیده‌ای از آثار چوبک با مقدمه‌ای از F. R. C. Bagely
  • ۱۳۶۸: انتشار «سنگ صبور» ترجمه‌شدهٔ انگلیسی در کالیفرنیای آمریکا توسط انتشارات مزدا
  • ۱۳۶۹: بزرگداشت چوبک در دانشگاه کالیفرنیا (برکلی)، ۱۹فروردین، با سخنرانی جهانگیر درّی، محمود عنایت و...
  • ۱۳۷۰: انتشار کتاب «مه‌پاره: داستان‌های عشقی هندو»، ترجمهٔ چوبک از متن انگلیسی؛ شروع از دست‌رفتن تدریجیِ بینایی تا رسیدن به یک‌هشتم نیروی باصره.
  • ۱۳۷۱: برگزاریِ نشستی اختصاصی در کنفرانس مطالعات خاورمیانه (‌MESA) در شهر پورتلند به قصه‌نویسی چوبک
  • ۱۳۷۲: اختصاص بخشی از مجله‌ٔ ایران‌شناسی به صادق چوبک
  • ۱۳۷۷: خاموشی ابدی در بیمارستانی در شهر برکلی به‌تاریخ سیزدهم تیر
  • ۱۳۸۰: انتشار کتاب «یاد صادق چوبک»، مجموعه مقالات چوبک، به‌قلم علی دهباشی، انتشارات ثالث

خیمه‌شب‌بازی هشتادواندی‌ساله

تیرماه‌۱۲۹۵، طلوع زندگی صادق چوبک در بوشهر رقم می‌خورد. بعد از هشت سال زندگی در گرمای این شهر که با جنگ جهانی اول هرمش بیشتر هم می‌شد و درست بعد از شروع تحصیلات ابتدایی، زندگی روی خشن خود را در همان کودکی به صادق می‌نمایاند: بیماری مالاریا و مهاجرت به شیراز برای معالجه. چوبک به‌ناچار در چندین مدرسهٔ شیراز تحصیلات خود را ادامه می‌دهد و درضمن فعالیت ادبی‌اش را در همین سال‌های تحصیل در شیراز با نوشتن مقاله‌ای در روزنامهٔ محلی «بیان حقیقت» آغاز می‌کند تااینکه در ۱۹سالگی به کالج آمریکایی البرز تهران می‌رود. آنجا با قدسی، همسر آینده‌اش و افراد چون مسعود فرزاد و پرویز ناتل خانلری آشنا می‌شود. میان کسانی که طی این دوره در زمرهٔ آشنایان چوبک درمی‌آیند، صادق هدایت مهم‌ترین است. هدایت تأثیر گسترده‌ای بر کار داستان‌نویسی چوبک می‌گذارد؛ به‌نحوی که شاید بتوان حیات ادبی چوبک را به دو دورهٔ تقسیم کرد که آثار دوران اولیه‌ٔ او کاملاً متأثر از صادق هدایت بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
صادق چوبک بعد از ازدواج با قدسی‌خانم و دریافت مدرک دیپلم، در وزارت فرهنگ استخدام می‌شود و یک سال معلمی می‌کند که برای خدمت احضارش می‌کنند. دوران سربازی یک سال به‌صورت معمولی خدمت می‌کند و در سال دوم، با تسلطی که به زبان انگلیسی دارد، مترجم رکن سوم ستاد ارتش می‌شود و خدمتش را این گونه پایان می‌دهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
سال۱۳۱۹، چوبک با سمت تحصیل‌دار به استخدام وزارت دارایی درمی‌آید. بعد از چاپ اولین مجموعه‌داستانش با نام «خیمه‌شب‌بازی» در سال ۱۳۲۶، به پیشنهاد «الول ساتن»، شرق‌شناس معروف، در روابط‌عمومی سفارت انگلستان، با سمت مترجم مشغول به‌کار می‌شود. دو سال بعد کتاب دیگرش با عنوان «انتری که لوطیش مرده بود» نیز چاپ می‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
طی دهه‌ٔ سی‌ و چهل شمسی، آثار دیگری از چوبک به‌انتشار می‌رسد. برای شرکت در سمیناری به آمریکا سفر می‌کند و در دانشگاه هاروارد حاضر می‌شود و نیز به‌دعوت کانون نویسندگان شوروی، به آن کشور نیز می‌رود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد{{سخ} کنفرانس نویسندگان آسیا و آفریقا ۱۳۵۱ در آلماآتای قزاقستان برگزار می‌شود و صادق چوبک به جمع حاضران این گردهم‌آیی می‌پیوندد. از اتفاقات جالب این کنفرانس، انتشار برگزیدهٔ آثار چوبک به‌زبان روسی توسط «زویا عثمان‌ووا» و «جهانگیر دری» زیرنظر پروفسور کمیساروف بود. در دوران بعد از انقلاب، فعالیت نویسندگی چوبک محدود به ترجمهٔ یک مجموعه از داستان‌های عاشقانهٔ هندو می‌شود که تحت عنوان «مه‌پاره» به نشر می‌رسد. در چند سال آخر زندگی، چوبک توانایی بینایی خود را تقریباً از دست می‌دهد و از قدسی‌اش می‌خواهد که جای او ببیند و بنویسد. سرانجام سیزدهم‌ تیرماه۱۳۷۷ بیمارستانی در کالیفرنیا خاموشی چراغ عمر صادق چوبک را ثبت می‌کند. طبق وصیت‌نامه‌اش، جسد او به‌همراه یادداشت‌هایش سوزانده می‌شود. آتش‌زدنی که صادق چوبک برای اطمینان از انجامش، جای وصیت به پسرش به عروسش می‌سپارد و راز آن تا به امروز بر اهالی ادب نهفته مانده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شخصیت و اندیشه

داستان‌های چوبک در دنیای بی‌رحمی می‌گذرند که آدم‌هایش ترس‌خورده و از خود بیگانه‌اند. اینان که حتی نمی‌توانند تمایلات غریزی خود را بیان کنند، ستم‌دیدگانی هستند که به یکدیگر ستم روا می‌دارند و آزار می‌دهند: مرده‌شورهایی که بر سر پیراهن زن مرده به جان هم افتاده‌اند و شوفرهای مانده در منجلاب که چشم دیدن یکدیگر را ندارند از این نوع آدم‌هایند.
چوبک با توصیف زندگی آدم‌هایی که طعمهٔ فقر، بی‌فرهنگی و تعصب می‌شوند، به وضع موجود اعتراض می‌کند؛ اما ازآنجاکه به تکامل جامعهٔ بشری باور ندارد، منادی تغییرناپذیری وضع موجود می‌شود. ناتورالیست‌ها غیرانسانی‌‌بودن اوضاع را یادآوری می‌کنند؛ ولی می‌گویند:

«کاری نمی‌شود کرد، همین است که هست! زیرا تقدیر و خواست‌های طبیعی و بیولوژیک انسان‌ها چنین می‌خواهند؛ پس فساد، ناشی از انسان است و نه از مناسبات اجتماعی.»

نتیجهٔ این بینش، بی‌زاری و نومیدی نویسندهٔ بشردوست از زندگی و بشریت است. ازاین‌رو توصیف مرگ در اشکال گوناگون، جای وسیعی را در داستان‌های چوبک اشغال می‌کند. درگیری ذهنیِ نویسنده با راز مرگ، او را به‌سوی نوعی تصوف می‌کشاند، به‌طوری‌که در قطعهٔ «ره‌آورد» زندگی را فقط پوششی بر مرگ می‌داند و برای خود آن ارزشی قائل نیست.[۶]

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

نظرگاه صاحب‌نظران

میلوش بورکی

بورکی در کتاب «ادبیات نوین ایران»، اولین مجموعه‌داستان چوبک خیمه‌شب‌بازی را تحسین می‌کند. به‌نظر او «خیمه‌شب‌بازی» امیدهای زیادی را برانگیخت؛ ولی سه قصهٔ کوتاه مجموعهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» ناامیدکننده است: «چرا دریا طوفانی شده بود»، «قفس» و «انتری که لوطیش مرده بود». به‌نظر بورکی، چوبک در این قصه‌ها متوسل به نوعی از ناتورالیسم خام شده است و همین سبب افت کار وی شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

محمدعلی سپانلو

چوبک را رئالیستی افراطی می‌داند. به‌نظرش، صادق چوبک قوی‌ترین نویسندهٔ ایرانی در نقاشی دقایق و جزئیات موضوع است و واقعیت، نفس واقعیت، عریان از انگیزه‌ها و آرمان‌ها برای چوبک هدف است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

رضا براهنی

براهنی در «قصه‌نویسی» بخشی از تحلیل خود بر داستان‌نویسی معاصر را به تحلیل آثار چوبک اختصاص می‌دهد. به‌نظر او، چوبک به‌معنای اجتماعی و امروزی کلمه، روشن‌فکر نیست و اگرهم باشد، قصه‌نویسی او بر روشن‌فکری‌اش سخت می‌چربد؛ اما چوبک به‌دلیل استفاده از تجربهٔ زندگی و گرداندن این تجربه از منظر عینی و ذهنی به متاع ناب قصهٔ منسجم هنری، «بهترین قصه‌نویس معاصر» است. بااینکه صادق چوبک مقاله‌ای ننوشته تا صلای تعهد سردهد؛ در بعضی از قصه‌هایش چنان به‌دقت ابعاد زندگی ما را کشف کرده و نشان داده است که باید دربارهٔ او «تعهد فطری» را قبول کرد.[۷]

جمال میرصادقی

حسن میرعابدینی

میرعابدینی از گرایش به نشان‌دادن بی‌عدالتی‌های اجتماعی از راه تعمق در زندگی بی‌پناهان خبر می‌دهد که در دههٔ بیست و سی بر اثر رشد مفاهیم مردم‌گرایانه شکل می‌گیرد. درپی این جریان، نویسندگان خرده‌پایِ بسیاری به زندگی مردم اقشار جامعه پرداختند؛ اما حاصل کار، جز گزارش‌هایی غیرخلاقانه نبود. در این میان، چویک نخستین نویسنده‌ٔ نسل خود بود که موفق به ارائهٔ طرحی هنرمندانه از این زندگی‌ها شد. بااین‌همه از منظر عابدینی، چوبک به عوامل اصلی ستم اجتماعی توجه جدی ندارد. این بی‌توجهی از جهان‌بینی فرویدی او ناشی می‌شود؛ البته چوبک مدافع ستمدیدگان است؛ اما به‌جای پرداختن به روابط بین افراد، به طبیعت آن‌ها می‌پردازد و نکبت‌زدگی آدم‌ها را ازلی و ابدی می‌پندارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

بزرگ علوی

چوبک از بزرگ علوی به‌عنوان اولین مشوق خود برای انتشار آثارش یاد می‌کند: «به من توصیه کرده بود داستان‌ها را به ایرج اسکندری نشان دهد یا به انور خامه‌ایی تا کاری برای انتشار آن‌ها بکند.»

آیا تعهد فقط مبارزه است؟

در سال‌های ۲۰ تا ۴۰ شمسی، ارزش‌های یک نویسنده چیزهایی بود که کمتر در آثار صادق چوبک دیده می‌شد. در آن روزها نویسنده اگر مستقیماً درگیر با خفقان و سرکوب حکومت نبود، هنرمند محسوب نمی‌شد؛ چراکه هنر با تعهد تعریف می‌شد و آن‌هم تعهدی که کاملاً تعریف‌شده، بود و چه‌بسا نادرست. چوبک اما نویسنده‌ای نبود که خود را به دست موج بسپارد. او مثل غلام‌حسین ساعدی و برخی دیگر، نه علنی مبارزه می‌کرد و نه به زندان رفت؛ درنتیجه برچسب نویسندهٔ متعهد نداشت و همین امر باعث می‌شد محبوبیت چندانی نداشته باشد؛ زیرا مردم هنرمندانی را می‌شناختند که با دولت برخورد داشتند. محکومیت چوبک به‌تنهایی از یک جای دیگر هم نشأت می‌گرفت: او در آثارش به‌وضوح مذهب را زیر سؤال می‌برد و علاوه‌براین، با پرداختن به اقشار پایین‌دست، از این طبقه تقدس‌زدایی می‌کرد. در آن دوره فقر برابر با تقدس بود و ثروت مساویِ ظلم و نویسنده‌ای اگر با این تلقی جاافتاده مبارزه می‌کرد، از نگاه مردم مردود بود. ضمن‌آنکه حکومت هم از اینکه ملت ایران در ممالک دیگر با توصیف آثار چوبک معرفی شود خیلی خوش‌حال نمی‌شد. اقبال به آثار چوبک در بین احزاب هم به‌همین صورت بود. حزب توده که در نشریهٔ «پیام مردم» آثار او را چاپ می‌کرد، بعد از مواجهه با داستان «قفس»، این داستان را مخالف آرمان‌های حزبی تشخیص داد و ازآن‌پس، آثار چوبک را بایکوت کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن چوبک در داستان‌نویسی

فضاسازی

تمام تلاش چوبک در اکثر داستان‌هایش این است که به مخاطب «تصویر» بدهد، یعنی توصیف وقایع داستان به‌نحوی کافی و بسنده باشد که مخاطب برای ورود به فضا نیاز به تلاشی تنها درحد نگاه‌کردن داشته باشد. این شیوه در کنار تلاش نویسنده برای پرهیز از قبولاندن یا حتی ارائهٔ برداشت یا تحلیل خودبه مخاطب، چه درست چه غلط، باعث می‌شود برخی از داستان‌های چوبک، به‌معنای واقعی کلمه «مستند» باشند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

فضای فکری و پایان‌بندی داستان‌ها

داستان‌های چوبک در پایان‌بندی شیوه‌ای خاص دارد که به‌هیچ‌وجه در دنبالهٔ شیوهٔ سنتی قرار نمی‌گیرد. نداشتن طرح اندیشه و شعار خاص، نبود چیزی به نام «رحم، همدلی یا شفقت» در این داستان‌ها و هویت و محوریت «هراس، بی‌رحمی و مرگ»، باعث می‌شود که نتیجهٔ اکثر داستان‌ها در مرتبه‌ای بالاتر از وقایع داستان‌، این باشد: کاری با وضع موجود نمی‌توان کرد، هرچند که این وضع از هر جنبه وضعی نامطلوب باشد. و بدین‌ترتیب ساختار داستان به‌سوی جبر پیش می‌رود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

انتخاب واژگان

چوبک ساده و طنزآلود می‌نویسد. در داستان‌هایش گویشی قوام‌یافته و دایرهٔ واژگانی خاص دارد. از به‌کاربردن اصطلاحات تند و خشن و گاه رکیک کوچه‌وبازار باکی ندارد. واژه‌هایی که استخوان‌بندی اصلی داستان‌های چوبک را می‌سازند، نزدیک به زبان محاوره و گفتار اقشار پایین‌دست جامعه است و تعهد عمیق او به واقعیت، گاهی زشت‌ترین دشنام‌ها را در دهان شخصیت داستان می‌گذارد. مهارت ویژهٔ او در کارکرد زبان و رسالت واژه‌ها ابزار بسیار قوی برای رسیدن به نثر توصیفی خاص داستان‌هایش است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد زبان چوبک، زبانی دوزخی است به‌دلیل‌اینکه محیط زندگی او محیطی دوزخی بود و کسانی که به او خرده می‌گیرند که زشتی و کثافت در آثارش خیلی نمود دارد، جوابشان این است که نویسنده اگر بخواهد به زندگی فواحش، آدمکش‌ها، قوادها، گرسنگان و درماندگان وفادار بماند، باید از فحش و دشنام‌های آن‌ها هم سخن بگوید وگرنه زندگی آن‌ها رنگ اصیل خود را در اثر نویسنده نخواهد داشت.[۹]

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی

فارسی

  • نویسندگان پیشگام در داستان‌نویسی امروز ایران، علی‌اکبر کسمایی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۳.
  • ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان، جمال میرصادقی، شفا، ۱۳۶۶.
  • قصه‌نویسی، رضا براهنی، البرز، ۱۳۶۸.
  • نقد آثار صادق چوبک، عبدالعلی دستغیب، ایما، ۱۳۷۸.
  • نویسندگان پیشرو ایران: مروری بر قصه‌نویسی، رمان‌نویسی، نمایش‌نامه‌نویسی و نقد ادبی، محمدعلی سپانلو، نگاه، ۱۳۸۷.
  • صد سال داستان‌نویسی ایران، حسن میرعابدینی، چشمه، ۱۳۹۶.
  • پایه‌گذاران نثر جدید فارسی، حسن کامشاد، نی، ۱۳۹۶.
  • دریایی که همیشه توفانی بود (سیری در زندگی و آثار صادق چوبک)، محمدرضا اصلانی، مروارید، ۱۳۹۷.
  • ادبیات نوین ایران، یعقوب آژند و اسدالله معظمی گودرزی، کلک سیمین، ۱۳۹۷.

انگلیسی

  • Arastesh. A. Reza., Man and Society in Iran. Leiden, Brill, 1970
  • Arberry. A.J., Classical Persian Literature. George Allen and Unwin Ltd., 1958
  • Bagley. F.R.C., ed., Sadigh Chubak:An Anthology. New York, Caravan Books, 1882

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه


پانویس

منابع

  1. اتحاد، هوشنگ (۱۳۸۷). پژوهشگران معاصر ایران. ۶. فرهنگ معاصر.
  2. رحمانی، آرش (۱۳۹۳). آئینه‌دار رابطه: گفت‌وگو با نصرت رحمانی. نگاه.
  3. عبدالهی، مهناز. «سال‌شمار صادق چوبک». بایا، ش. ۴و۵ (تیر و مرداد۱۳۷۸). 
  4. براهنی، رضا (۱۳۴۸). قصه‌نویسی. تهران: اشرفی.
  5. میرصادقی، جمال (۱۳۶۶). ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان. شفا.
  6. میرعابدینی، حسن (۱۳۸۰). صد سال داستان‌نویسی ایران. ۱ و ۲. چشمه.

پیوند به بیرون

«نگاهی به زندگی و آثار چوبک». خانهٔ داستان چوک، ۲۲مهر۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۱۳تیر۱۳۹۹.