احمدرضا احمدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = احمدرضا احمدی
| نام                    = احمدرضا احمدی
خط ۶۹: خط ۷۰:




احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آن‌ها بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادری‌اش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران  کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیمایی دستمایه‌ای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز کند.وی از بیست سالگی بطور جدی به سرودن شعر پرداخت و نخستین مجموعه شعری‌اش را به نام «طرح» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد  
احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچک‌ترین آن‌ها بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادری‌اش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران  کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به‌عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیمایی دستمایه‌ای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز کند. وی از بیست سالگی بطور جدی به سرودن شعر پرداخت و نخستین مجموعه شعری‌اش را به نام «طرح» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد.




==داستانک==
==داستانک==
===گروه ادبی طرفه===
===گروه ادبی طرفه===
در سال ۱۳۴۳ احمدرضا احمدی به‌همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری‌علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کردند. آرم این گروه یک خروس بود و اعضای آن را اغلب دانشجویانی تشکیل می‌دادند که سودای انقلابی ادبی را در سر داشتند و آثار یکدیگر را در نشست‌هایی نقد و بررسی می‌کردند. با سرمایه گروه، شماری از آثار نسل جوان نیز به نشر رسید.
در سال ۱۳۴۳ احمدرضا احمدی به‌همراه [[نادر ابراهیمی]]، اسماعیل نوری‌علاء، مهرداد صمدی، [[محمدعلی سپانلو]]، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کردند. آرم این گروه یک خروس بود و اعضای آن را اغلب دانشجویانی تشکیل می‌دادند که سودای انقلابی ادبی را در سر داشتند و آثار یکدیگر را در نشست‌هایی نقد و بررسی می‌کردند. با سرمایه گروه، شماری از آثار نسل جوان نیز به نشر رسید.
اکبر رادی از نادر ابراهیمی به‌عنوان محور گروه طرفه یاد می کند و او را وفادارترین فرد به حلقهٔ طرفه می‌داند.<ref>{{یادکرد وب|نشانیhttp://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/165812|عنوان=تازه-ترین-شعر-احمدرضا-احمدی-منتشر }}</ref>
اکبر رادی از نادر ابراهیمی به‌عنوان محور گروه طرفه یاد می‌کند و او را وفادارترین فرد به حلقهٔ طرفه می‌داند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/165812|عنوان=تازه‌ترین شعر احمدرضا احمدی منتشر شد.}}</ref>




===دربارهٔ جایزهٔ هانس کریستین اندرسن===
احمدرضا احمدی در مراسم بزرگداشت خود در کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان درباره‌‌ٔ دریافت جایزه اندرسن گفت: چه این جایزه را دریافت کند و چه نکند، همیشه احمدرضا احمدی خواهد ماند و امیدوار است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=  http://www.hamshahrionline.ir/news/84440/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%88-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86|عنوان=شعری برای از نو خواندن}}</ref>


===درباره جایزه هانس کریستین اندرسن===
احمدرضا احمدی در مراسم بزرگ‌داشت خود در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در باره‌‌ٔ دریافت جایزه اندرسن گفت: چه این جایزه را دریافت کند و چه نکند، همیشه احمدرضا احمدی خواهد ماند و امیدوار است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی  http://www.hamshahrionline.ir/news/84440/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%88-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86|عنوان=شعری-برای-از-نو-خواندن }}</ref>






 
===دربارهٔ کتاب طرح===
===درباره کتاب طرح===
{{گفتاورد تزیینی|احمدی می‌گوید:
احمدی می‌گوید «در کلاس ششم ابتدایی بودم که کتاب «طرح» را با کمک دوستانم کیمیایی و فرامرز قریبیان چاپ کردم. شمارگان کتاب ۵۰۰ عدد بود. این کتاب هیاهو آفرید. علی‌اصغر حاج سیدجوادی که سردبیر «کتاب هفته» بود، از این کتاب استقبال کرد. مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان، [قبلش] نصف آن را در ادارات به‌عنوان آب معدنی فروختند.[در واقع پیش‌فروش کردند!] مرتضی ممیز یک شعر از این کتاب را در «کتاب هفته» چاپ کرد، مرتضی ممیز پدر تعمیدی این شعر بود. مهرداد صمدی این کتاب را برای فروغ فرخزاد برد»  <ref>{{یادکرد وب|نشانی  https://www.isna.ir/news/92030401489/%DA%A9%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D9%84%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF|عنوان=کیمیایی-و-آغداشلو-زیر-تابوتم-باشند }}</ref>
:در کلاس ششم ابتدایی بودم که کتاب «طرح» را با کمک دوستانم کیمیایی و فرامرز قریبیان چاپ کردم. شمارگان کتاب ۵۰۰ عدد بود. این کتاب هیاهو آفرید. علی‌اصغر حاج سیدجوادی که سردبیر «کتاب هفته» بود، از این کتاب استقبال کرد. مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان، [قبلش] نصف آن را در ادارات به‌عنوان آب معدنی فروختند. [درواقع پیش‌فروش کردند!] مرتضی ممیز یک شعر از این کتاب را در «کتاب هفته» چاپ کرد، مرتضی ممیز پدر تعمیدی این شعر بود. مهرداد صمدی این کتاب را برای فروغ فرخزاد برد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=   https://www.isna.ir/news/92030401489/%DA%A9%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D9%84%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF|عنوان=کیمیایی و آغداشلو زیر تابوتم باشند.}}</ref>}}




خط ۹۵: خط ۹۶:
==زندگی و تراث==
==زندگی و تراث==
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
احمدی در دوران پرهیجان سیاسی تهران و پویایی شعر نو فارسی در تهران بزرگ شد. روزگاری که خاطره هایش برای او زنده است: «روزهای خیلی وحشتناکی بود، سرما، غربت، غریبی. ۱۳۲۷ همان سالی که شاه تیر خورد، مدرسه ای که من در تهران می رفتم، پشت مسجد سپهسالار به اسم ادب بود. در آن زمان، هر روز در جلوی مجلس تظاهرات و بزن بکوب بود. جلوی چشم ما ملت را می گرفتند و می‌بردند. تنها زیبایی اش این بود که کنار مدرسه ما کلاس سنتور ابراهیم سلمکی بود. ظهرها که از مدرسه مرخص می شدیم، می ایستادیم و از صدای ساز لذت می بردیم
احمدی در دوران پرهیجان سیاسی تهران و پویایی شعر نو فارسی در تهران بزرگ شد. روزگاری که خاطره هایش برای او زنده است: «روزهای خیلی وحشتناکی بود، سرما، غربت، غریبی. ۱۳۲۷ همان سالی که شاه تیر خورد، مدرسه ای که من در تهران می رفتم، پشت مسجد سپهسالار به اسم ادب بود. در آن زمان، هر روز در جلوی مجلس تظاهرات و بزن بکوب بود. جلوی چشم ما ملت را می گرفتند و می‌بردند. تنها زیبایی اش این بود که کنار مدرسه ما کلاس سنتور ابراهیم سلمکی بود. ظهرها که از مدرسه مرخص می شدیم، می‌ایستادیم و از صدای ساز لذت می‌بردیم
دوستی او با افرادی مانند پرویز دوایی و مسعود کیمیایی و بعدها اسفندیار منفردزاده و فرامرز قریبیان به همان زمان بر می گردد
دوستی او با افرادی مانند پرویز دوایی و مسعود کیمیایی و بعدها اسفندیار منفردزاده و فرامرز قریبیان به همان زمان بر می‌گردد.


===شخصیت و اندیشه===
===شخصیت و اندیشه===
=== فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ===
هنگامی که کانون پررورش فکری کودکان پایه گذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس سیروس طاهباز به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش می دادند.ر این میان کاری نیز به احمد رضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچه ها باور می کنید» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد.
احمدرضا احمدی در مهر۱۳۴۹ به استخدام کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان درآمد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید نشر آثار موسیقی برای کودکان و از آن زمان تا سال ۱۳۷۳ (زمان بازنشستگی) در بخش انتشارات کانون در مقام ویراستار فعالیت می‌کرد.


===یادمان و بزرگداشت‌ها===
بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام( خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۷۸


===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)===
=== فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان===
شمس لنگرودی: در آن سال‌هایی که دانشجو بودم فکر نمی‌کردم روزی بیاید که در بزرگداشت احمدی صحبت کنم و فکر می‌کنم ما در آن سال‌ها حق داشتیم که احمدی را نپذیریم و هنوز هم این حق را داریم. در سال ۱۳۴۱ که احمدی هنوز شاعری نورسیده بود ناگهان کتابی منتشر کرد که بعد‌ها دیدم این کتاب در تقابل با شعرهای مفهومی آن سال‌هاست. مدرنیسم در دهه ۴۰ تازه داشت شکل می‌گرفت. احمدی در چنین شرایطی کتابی منتشر کرده بود که در تقابل با این اتفاقات  و طبیعی بود که خیلی‌ها زیر بار نروند، اما جالب اینجاست که نخستین کسی که شعر او را قبول کرد کسی بود به نام «علی اصغر حاج سید جوادی» که نگاه سیاسی داشت. از آن پس خوانندگان شعر عمدتاً به دو گروه تقسیم شدند و کسانی که به دنبال شعر مفهومی بودند از کسانی که به دنبال شعر موج نو بودند، جدا شدند و این موج نو را فریدون رهنما تحت تأثیر جریانات انقلابی فرانسه روی شعر احمدی گذاشت و بعد از مدتی عموم شاعران در این دو دسته قرار گرفتند. قصد آنها این بود که اگر شعر، مفهومی هم دارد باید تنها فضای آن را القا کرد. گاهی خود احمدی هم آرام آرام از این نوع شعر دور می‌افتاد اما ماند و مسیرش را در شعر دنبال کرد و آن را به پختگی رساند.
هنگامی که کانون پررورش فکری کودکان پایه گذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس [[سیروس طاهباز]] به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش می‌دادند.ر این میان کاری نیز به احمدرضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچه ها باور می‌کنید» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد.
احمدرضا احمدی در مهر۱۳۴۹ به استخدام کانون پرورشی فکری کودکان‌ونوجوانان درآمد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید نشر آثار موسیقی برای کودکان و از آن زمان تا سال ۱۳۷۳ (زمان بازنشستگی) در بخش انتشارات کانون در مقام ویراستار فعالیت می‌کرد.


===یادمان و بزرگداشت‌ها===
بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام (خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری کودکان‌ونوجوانان ۱۳۷۸.


مسعود کیمیایی: احمدی از همان ابتدای راه یک «آرتیست» و «دیوانه» بود. پریشانی دوست داشتنی و غیر قابل مهاری داشت و نگاهی به شاعران اطراف خودش نداشت هرچند آنها را می‌خواند، اما جای دیگری اسبش را می‌تاخت.احمدی اصلاً با واژه کار دیگری داشت، او شاعر سیاسی هست، اما شاعر ایدئولوژیکی نیست. او فاعل فردی را به فاعل فوق فردی و اجتماعی تبدیل کرد.  
===از نگاه دیگران===
====شمس لنگرودی====
در آن سال‌هایی که دانشجو بودم فکر نمی‌کردم روزی بیاید که در بزرگداشت احمدی صحبت کنم و فکر می‌کنم ما در آن سال‌ها حق داشتیم که احمدی را نپذیریم و هنوز هم این حق را داریم. در سال ۱۳۴۱ که احمدی هنوز شاعری نورسیده بود ناگهان کتابی منتشر کرد که بعد‌ها دیدم این کتاب در تقابل با شعرهای مفهومی آن سال‌هاست. مدرنیسم در دهه ۴۰ تازه داشت شکل می‌گرفت. احمدی در چنین شرایطی کتابی منتشر کرده بود که در تقابل با این اتفاقات  و طبیعی بود که خیلی‌ها زیر بار نروند، اما جالب اینجاست که نخستین کسی که شعر او را قبول کرد کسی بود به نام «علی‌اصغر حاج سیدجوادی» که نگاه سیاسی داشت. از آن پس خوانندگان شعر عمدتاً به دو گروه تقسیم شدند و کسانی که به دنبال شعر مفهومی بودند از کسانی که به‌دنبال شعر موج نو بودند، جدا شدند و این موج نو را فریدون رهنما تحت تأثیر جریانات انقلابی فرانسه روی شعر احمدی گذاشت و بعد از مدتی عموم شاعران در این دو دسته قرار گرفتند. قصد آن‌ها این بود که اگر شعر، مفهومی هم دارد باید تنها فضای آن را القا کرد. گاهی خود احمدی هم آرام‌آرام از این نوع شعر دور می‌افتاد؛ اما ماند و مسیرش را در شعر دنبال کرد و آن را به پختگی رساند.




احمد پوری: آخماتوا شاعری بود که به جریان شعر بعد از سمبلیست‌ها پیوست؛ جریانی که دیگر از نشان دادن سمبل هر چیز خسته شده بود و می‌خواست وقتی از چیزی سخنی می‌گوید معنای صریح آن به ذهن برسد، او تا آخر ایستاد و به راه خود ادامه داد از این جهت احمدی شبیه آخماتوا است. هر چند شعر این دو با هم فرق می‌کند، اما نکته در وفاداری این دو به تلقی‌شان از شعر است. در دهه۴۰ و ۵۰ که اوج تب و تاب‌ها بود احمدی همچنان فضا و مضمون اشعار اولیه خود را دنبال می‌کند، اتاق و دنیای درون خود را پی می‌گیرد و بیرون از لابه لای شعر او پیداست در سال‌های جنگ هم او همچنان راه خود را می‌رود و از تنهایی‌اش می‌گوید. انگار کاری به هیاهوی بیرون ندارد و خودش است و شعرش.
====مسعود کیمیایی====
احمدی از همان ابتدای راه یک «آرتیست» و «دیوانه» بود. پریشانی دوست داشتنی و غیر قابل مهاری داشت و نگاهی به شاعران اطراف خودش نداشت هرچند آنها را می‌خواند؛ اما جای دیگری اسبش را می‌تاخت. احمدی اصلاً با واژه کار دیگری داشت، او شاعر سیاسی هست؛ اما شاعر ایدئولوژیکی نیست. او فاعل فردی را به فاعل فوق فردی و اجتماعی تبدیل کرد.  




====احمد پوری====
آخماتوا شاعری بود که به جریان شعر بعد از سمبلیست‌ها پیوست، جریانی که دیگر از نشان دادن سمبل هر چیز خسته شده بود و می‌خواست وقتی از چیزی سخنی می‌گوید معنای صریح آن به ذهن برسد، او تا آخر ایستاد و به راه خود ادامه داد از این جهت احمدی شبیه آخماتوا است. هر چند شعر این دو با هم فرق می‌کند، اما نکته در وفاداری این دو به تلقی‌شان از شعر است. در دههٔ ۴۰ و ۵۰ که اوج تب و تاب‌ها بود احمدی همچنان فضا و مضمون اشعار اولیه خود را دنبال می‌کند، اتاق و دنیای درون خود را پی می‌گیرد و بیرون از لابه لای شعر او پیداست در سال‌های جنگ هم او همچنان راه خود را می‌رود و از تنهایی‌اش می‌گوید. انگار کاری به هیاهوی بیرون ندارد و خودش است و شعرش.


{{گفتاورد تزیینی|یزدان سلحشور در مقاله‌ای در روزنامه ایران درباه احمدی چنین می‌نویسد:
====یزدان سلحشور=====
«... شاید اگر بخواهم منصف باشم، بشود احمدرضا احمدی را دارای همان عملکردی در شعر پارسی دانست که فرانسوا تروفو پیش از او در سینمای موج نوی فرانسه، به آن اندیشیده بود: نشان دادن هر آنچه غیرقابل فهم اما با احساسی عمیق؛ البته تروفو، در دهه‌های پایانی فیلم‌سازی خود، دستاورد خود را به شکلی حداکثری، با ادبیات درآمیخت و انسجام روایی را هم به آن افزود، راهی که احمدرضا احمدی با‌وجود اندرزهای فروغ فرخزاد بر خود هموار نکرد با این همه، در پیش گرفتن راه تروفو [ راهی که در سال‌های آغازین نقدنویسی و همچنین فیلمسازی او، بسیار تأثیرگذار به نظر می‌رسید] این امکان را به احمدی داد که برابر مخاطبان عام، موفق‌تر از شاعرانی جلوه کند که در موج نو، هم استحکام شعری‌شان بیش از او بود و هم دانش و تسلط‌ شان بر ادبیات غرب؛ به گمانم در این قیاس، [[بیژن الهی]] مثال خوبی‌ است شاعری که حتی مورد بی‌مهری منتقد بزرگی چون حقوقی قرار گرفت و احمدرضا احمدی، جایش را در «شعر نو از آغاز تا امروز» پُر کرد.
{{گفتاورد تزیینی|در مقاله‌ای در روزنامه ایران درباهٔ احمدی چنین می‌نویسد:
:... شاید اگر بخواهم منصف باشم، بشود احمدرضا احمدی را دارای همان عملکردی در شعر پارسی دانست که فرانسوا تروفو پیش از او در سینمای موج نوی فرانسه، به آن اندیشیده بود: نشان دادن هر آنچه غیرقابل فهم اما با احساسی عمیق؛ البته تروفو، در دهه‌های پایانی فیلم‌سازی خود، دستاورد خود را به شکلی حداکثری، با ادبیات درآمیخت و انسجام روایی را هم به آن افزود، راهی که احمدرضا احمدی با‌وجود اندرزهای فروغ فرخزاد بر خود هموار نکرد با این همه، در پیش گرفتن راه تروفو [راهی که در سال‌های آغازین نقدنویسی و همچنین فیلمسازی او، بسیار تأثیرگذار به نظر می‌رسید] این امکان را به احمدی داد که برابر مخاطبان عام، موفق‌تر از شاعرانی جلوه کند که در موج نو، هم استحکام شعری‌شان بیش از او بود و هم دانش و تسلط‌ شان بر ادبیات غرب؛ به گمانم در این قیاس، [[بیژن الهی]] مثال خوبی‌ است شاعری که حتی مورد بی‌مهری منتقد بزرگی چون حقوقی قرار گرفت و احمدرضا احمدی، جایش را در «شعر نو از آغاز تا امروز» پُر کرد.
« ... اگر بنا باشد که شاعران جوان، از موفقیت یک شاعر مشهور، درسی نادرست بگیرند که بدون احاطه داشتن بر دانش ادبی شعر هزارساله و ادبیات مدرن جهان هم می‌شود محبوب و موفق بود، آن شاعر مطمنناً احمدرضا احمدی‌ است! حتی اگر به نامه‌های فروغ هم تکیه نکنیم و ضعف تألیف مشهود شعرهای‌ احمدی را در دفترهای نخستین‌اش نادیده بگیریم، احاطه نداشتن او بر وزن، حتی در خواندن شعر موزون نیمایی- با‌وجود صدای منحصر به فرد و حس‌بر‌انگیز او- در آلبوم‌هایش مشهود است. پس این تغییر و تحول ناگهانی تاریخی برای چیست؟ شخصاً معتقدم که استعداد احمدی چنان درخشان بود و هست که اگر به توصیه‌های فروغ عمل می‌کرد به تأثیرگذارترین شاعر ایران، پس از سبک هندی بدل می‌شد؛ اما چنین نشد! او را با همین موفقیت خیره‌کننده‌اش در جذب مخاطبان عام و به‌عنوان شاعری آوانگارد بپذیریم و بیهوده، به جعل تاریخ نپردازیم.‌» (همان مقاله)}}
« ... اگر بنا باشد که شاعران جوان، از موفقیت یک شاعر مشهور، درسی نادرست بگیرند که بدون احاطه داشتن بر دانش ادبی شعر هزارساله و ادبیات مدرن جهان هم می‌شود محبوب و موفق بود، آن شاعر مطمنناً احمدرضا احمدی‌ است! حتی اگر به نامه‌های فروغ هم تکیه نکنیم و ضعف تألیف مشهود شعرهای‌ احمدی را در دفترهای نخستین‌اش نادیده بگیریم، احاطه نداشتن او بر وزن، حتی در خواندن شعر موزون نیمایی- با‌وجود صدای منحصر به فرد و حس‌بر‌انگیز او- در آلبوم‌هایش مشهود است. پس این تغییر و تحول ناگهانی تاریخی برای چیست؟ شخصاً معتقدم که استعداد احمدی چنان درخشان بود و هست که اگر به توصیه‌های فروغ عمل می‌کرد به تأثیرگذارترین شاعر ایران، پس از سبک هندی بدل می‌شد؛ اما چنین نشد! او را با همین موفقیت خیره‌کننده‌اش در جذب مخاطبان عام و به‌عنوان شاعری آوانگارد بپذیریم و بیهوده، به جعل تاریخ نپردازیم.‌» (همان مقاله)}}


===نظرات منتقدان درباره احمدرضا احمدی===
 
رضا ناقد در شماره ۱۷ دوهفته نامه آیت می نویسد: ( قسمتی از مقاله)  
====رضا ناقد====
اولین منتقدی که متوجه شباهت‌ها و تفاوت‌های اشعار احمدرضا احمدی و بیژن الهی شد دکتر رضا براهنی بود: «اگر اصالت بینش و اصالت استفاده از کلام، یعنی وسیلهٔ ارائهٔ جهان‌بینی را پایگاه‌های اساسی پیدایش یک شاعر بدانیم دلیلی نیست که چشم به آیندهٔ احمدرضا احمدی و بیژن الهی ندوزیم و به‌ویژه نام اولی را سرآغاز فعل خودبه‌خود نویسی شعر معاصر ندانیم.» (طلا در مس، رضا براهنی، چاپ دوم، ۱۳۴۷، ص ۵۹۶)
در شماره ۱۷ دوهفته نامه آیت می‌نویسد: (قسمتی از مقاله)  
اولین منتقدی که متوجه شباهت‌ها و تفاوت‌های اشعار احمدرضا احمدی و بیژن الهی شد دکتر رضا براهنی بود: «اگر اصالت بینش و اصالت استفاده از کلام، یعنی وسیلهٔ ارائهٔ جهان‌بینی را پایگاه‌های اساسی پیدایش یک شاعر بدانیم دلیلی نیست که چشم به آیندهٔ احمدرضا احمدی و بیژن الهی ندوزیم و به‌ویژه نام اولی را سرآغاز فعل خودبه‌خود نویسی شعر معاصر ندانیم.» (طلا در مس، رضا براهنی، چاپ دوم، ۱۳۴۷، ص۵۹۶)
ولی دکتر براهنی اشاره نمی‌کند که این شاعر سطرهای درخشان که از همین ابتدا چنین دل‌بستهٔ کلام می‌نماید، حتی اگر شده فقط در سطح بازی‌های کلامی و سطرهای درخشان آن‌هم به روزگاری که هنوز کاریکلماتورهای پرویز شاپور نیامده بود تا بخشی از این بار را بر دوش گیرد و همه‌اش به‌پای شعر گذاشته نشود، آری چنین شاعری نمی‌توانسته تماماً تحت تأثیر احمدی باشد. حالا که قریب پنجاه سال از آن تاریخ می‌گذرد و اشعار دورهٔ شعر دیگر بیژن الهی به نام «دیدن» (نشر بیدگل، ۱۳۹۳) و اشعار دورهٔ موج نوی‌اش به نام «جوانی‌ها» (نشر بیدگل، ۱۳۹۴) منتشرشده دیگر لازم نیست به تک شعرهای پراکنده‌اش رجوع کنیم؛ اما در اشعار جزوه شعر یا همان دوره موج نویی الهی نوعی فراروی از آن قالب هست که او را به شعر دیگر می‌رساند. بیان الهی از مسائل سیاسی حتی در همان اشعار دورهٔ موج نو غیرمستقیم‌تر و استعاری‌تر است و گویی بیشتر سعی کرده شعر را با کلماتی بیان کند که حدس و تخیل خواننده را برانگیزند.
ولی دکتر براهنی اشاره نمی‌کند که این شاعر سطرهای درخشان که از همین ابتدا چنین دل‌بستهٔ کلام می‌نماید، حتی اگر شده فقط در سطح بازی‌های کلامی و سطرهای درخشان آن‌هم به روزگاری که هنوز کاریکلماتورهای پرویز شاپور نیامده بود تا بخشی از این بار را بر دوش گیرد و همه‌اش به‌پای شعر گذاشته نشود، آری چنین شاعری نمی‌توانسته تماماً تحت تأثیر احمدی باشد. حالا که قریب پنجاه سال از آن تاریخ می‌گذرد و اشعار دورهٔ شعر دیگر بیژن الهی به نام «دیدن» (نشر بیدگل، ۱۳۹۳) و اشعار دورهٔ موج نوی‌اش به نام «جوانی‌ها» (نشر بیدگل، ۱۳۹۴) منتشرشده دیگر لازم نیست به تک شعرهای پراکنده‌اش رجوع کنیم؛ اما در اشعار جزوه شعر یا همان دوره موج نویی الهی نوعی فراروی از آن قالب هست که او را به شعر دیگر می‌رساند. بیان الهی از مسائل سیاسی حتی در همان اشعار دورهٔ موج نو غیرمستقیم‌تر و استعاری‌تر است و گویی بیشتر سعی کرده شعر را با کلماتی بیان کند که حدس و تخیل خواننده را برانگیزند.
بیان احمدی از درون‌مایه‌ها و مضامین آرکائیک و باستانی هم با الهی متفاوت است. برای مثال می‌توان به دو شعر «اگر قطب‌نماها گل‌های یاس را نشان می‌داد» (وقت خوب مصائب، ص ۱۵۸)
بیان احمدی از درون‌مایه‌ها و مضامین آرکائیک و باستانی هم با الهی متفاوت است. برای مثال می‌توان به دو شعر «اگر قطب‌نماها گل‌های یاس را نشان می‌داد» (وقت خوب مصائب، ص۱۵۸)


===تفسیر خود از آثارش===
===تفسیر خود از آثارش===
احمدرضا احمدی درباره خود و آثارش چنین می‌گوید: کلام من هرچه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود. من از کسی تقلید نکردم. به گمانم حتا از خودم هم تقلید نکردم. نقادان و خصمان شعر من در این حسرت ماندند که من در جاده ای قدم گذارم که قبل از من دیگران آن را طی کرده باشند. نقادان و خصمان من نمی دانند شعری که خمیر مایه اش رنج و مصیبت آدمی است تقلید نمی پذیرد. حتا اگر در زمهریر تنهایی شاعر جان ببازد.<ref name= ''" >{{یادکرد وب|نشانی  https://www.parsine.com/fa/news/108953/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C|عنوان=نامه-سهراب-سپهری-به-احمدرضا-احمدی }}</ref>
احمدرضا احمدی درباره خود و آثارش چنین می‌گوید: کلام من هرچه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود. من از کسی تقلید نکردم. به گمانم حتا از خودم هم تقلید نکردم. نقادان و خصمان شعر من در این حسرت ماندند که من در جاده ای قدم گذارم که قبل از من دیگران آن را طی کرده باشند. نقادان و خصمان من نمی دانند شعری که خمیر مایه اش رنج و مصیبت آدمی است تقلید نمی پذیرد. حتی اگر در زمهریر تنهایی شاعر جان ببازد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=   https://www.parsine.com/fa/news/108953/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C|عنوان=نامه سهراب سپهری به احمدرضا احمدی}}</ref>


احمدی اذعان می‌دارد که فارغ از تمامی آرا و نظرات و ژست‌های روشنفکری، گاهی پیش آمده که اصلاً حس سرودن شعر را هم نداشته است؛ اما با شنیدن موسیقی، قریحه سرایش شعر او به‌جوش آمده است.<ref name= ''" >{{یادکرد وب|نشانی   http://www.iran-newspaper.com/newspaper/item/64931|عنوان=نگاه-موسیقیایی-یک-شاعر }}</ref>
احمدی اذعان می‌دارد که فارغ از تمامی آرا و نظرات و ژست‌های روشنفکری، گاهی پیش آمده که اصلاً حس سرودن شعر را هم نداشته است؛ اما با شنیدن موسیقی، قریحه سرایش شعر او به‌جوش آمده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانیhttp://www.iran-newspaper.com/newspaper/item/64931|عنوان=نگاه موسیقیایی یک شاعر }}</ref>






=== دیدگاه او دربارهٔ دیگران===
=== دیدگاه او دربارهٔ دیگران===
=====[[فروغ فرخزاد]]=====
{{گفتاورد تزیینی|... اولین دیدار من و فروغ دقیقاً یادم هست. وقتی به دبیرستان دارالفنون می‌رفتم با آقایی به اسم امیرعباس حامد همکلاس بودم. او دوست مهرداد صمدی بود. کتاب من که درآمد مهرداد گفت امیرعباس حامد از کتاب تو خیلی خوشش آمده. یک شب با حامد به کانون فیلم رفته بودیم و فروغ هم آمده بود. امیر رفت سلام و علیک کرد و آشنایی داد. فروغ آدرس خانه‌اش را داد. خانه‌اش خیابان بهار، مزین‌الدوله بود. من و مهرداد صمدی و حامد رفتیم. من کتاب را به او دادم و خواند و خیلی خوشش آمد. من و فروغ اصولاً در نامه‌هایمان شعر می‌نوشتیم یا من از سربازی می‌گفتم. یکی از کسانی که من را به سربازی رفتن تشویق می‌کرد فروغ بود. می‌گفت اینجا زندگی یکنواخت و احمقانه است؛ به چه دردی می‌خورد.
آخرین باری که فروغ را دیدم هم خانه بهمن محصص بود که با [[ابراهیم گلستان]] آمده بودند تابلو ببینند و مرگ پدرم را به من تسلیت گفت. سه روز قبل از فوتش هم شب خانه مهرداد صمدی بودیم و با آن جیپ معروفش من را که آن زمان خانه‌مان «ژاله» بود رساند و دیگر ندیدمش.
همیشه قدردان او هستم. حدود ۲۱یا۲۲ سالم بود و فروغ با جسارت شعر من را در کتاب «از نیما تا بعد» در کتاب کنار [[احمد شاملو|شاملو]]، [[ابراهیم نادرپور|نادرپور]] و [[مهدی اخوان‌ثالث|اخوان]] گذاشت.}}


===== فروغ فرخزاد =====
=====[[نادر ابراهیمی]]=====
... اولین دیدار من و فروغ دقیقاً یادم هست. وقتی به دبیرستان دارالفنون می‌رفتم با آقایی به اسم امیرعباس حامد همکلاس بودم. او دوست مهرداد صمدی بود. کتاب من که درآمد مهرداد گفت امیرعباس حامد از کتاب تو خیلی خوشش آمده. یک شب با حامد به کانون فیلم رفته بودیم و فروغ هم آمده بود. امیر رفت سلام و علیک کرد و آشنایی داد. فروغ آدرس خانه‌اش را داد. خانه‌اش خیابان بهار، مزین‌الدوله بود. من و مهرداد صمدی و حامد رفتیم. من کتاب را به او دادم و خواند و خیلی خوشش آمد. من و فروغ اصولاً در نامه‌هایمان شعر می‌نوشتیم یا من از سربازی می‌گفتم. یکی از کسانی که من را به سربازی رفتن تشویق می‌کرد فروغ بود. می‌گفت اینجا زندگی یکنواخت و احمقانه است؛ به چه دردی می‌خورد.
نادر ابراهیمی، مرا به شوق آورد که دوباره برای بچه‌ها بنویسم. نادر ابراهیمی شاید تنها کسی بوده که بعد از انقلاب، دست مرا گرفت تا بتوانم کارم را ادامه دهم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/92030401489/%DA%A9%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D9%84%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF|عنوان=کیمیایی و آغداشلو زیر تابوتم باشند}}</ref>
آخرین باری که فروغ را دیدم هم خانه بهمن محصص بود که با ابراهیم گلستان آمده بودند تابلو ببینند و مرگ پدرم را به من تسلیت گفت. سه روز قبل از فوتش هم شب خانه مهرداد صمدی بودیم و با آن جیپ معروفش من را که آن زمان خانه‌مان «ژاله» بود رساند و دیگر ندیدمش.
همیشه قدردان او هستم. حدود ۲۱-۲۲ سالم بود و فروغ با جسارت شعر من را در کتاب «از نیما تا بعد» در کتاب کنار شاملو، نادرپور و اخوان گذاشت.
 
===== نادر ابراهیمی =====
نادر ابراهیمی مرا به شوق آورد که دوباره برای بچه‌ها بنویسم. نادر ابراهیمی شاید تنها کسی بوده که بعد از انقلاب، دست مرا گرفت تا بتوانم کارم را ادامه دهم.<ref name= ''" >{{یادکرد وب|نشانی   https://www.isna.ir/news/92030401489/%DA%A9%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D9%84%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF|عنوان=کیمیایی-و-آغداشلو-زیر-تابوتم-باشند }}</ref>
 




خط ۱۴۹: خط ۱۵۳:
===== درباره آلبوم رباعیات خیام =====
===== درباره آلبوم رباعیات خیام =====
.... یکی از روش‌های نوآورانه احمدی در ضبط صدای شاعر استفاده از موسیقی متناسب با فضای شعر شاعران بود. از این حیث او از آهنگسازان بی‌شماری برای ساخت موسیقی برای این آثار بهره می‌گرفت. بسیاری از آهنگسازان یا کار نخست خود را با این دست‌کارها آغاز کردند و اسم‌ورسمی یافتند یا اساساً با این دست‌کارها شخصیت دیگری یافتند.
.... یکی از روش‌های نوآورانه احمدی در ضبط صدای شاعر استفاده از موسیقی متناسب با فضای شعر شاعران بود. از این حیث او از آهنگسازان بی‌شماری برای ساخت موسیقی برای این آثار بهره می‌گرفت. بسیاری از آهنگسازان یا کار نخست خود را با این دست‌کارها آغاز کردند و اسم‌ورسمی یافتند یا اساساً با این دست‌کارها شخصیت دیگری یافتند.
به‌عنوان نمونه می‌توان از ضبط صدای اخوان ثالث یادکرد که هنوز آن صدا و موسیقی در اذهان مانده. صدای فریدون مشیری و بهترین ضبط از آثار وی که به‌حق زبده آثار او بود. همچنان مرجع در این حوزه قلمداد می‌شود. یا ضبط صدای شهریار و ... باید در نظر داشت که این  ضبط این آثار در کانون به چهل سال پیش می‌گردد.
به‌عنوان نمونه می‌توان از ضبط صدای اخوان ثالث یادکرد که هنوز آن صدا و موسیقی در اذهان مانده. صدای فریدون مشیری و بهترین ضبط از آثار وی که به‌حق زبده آثار او بود. همچنان مرجع در این حوزه قلمداد می‌شود. یا ضبط صدای شهریار و... باید درنظر گرفت که ضبط این آثار در کانون به چهل سال پیش می‌گردد.
احمدی دقت فکری و هوش سرشار موسیقی در ضبط و تدوین آثار داشت. برای تولید یک اثر که هم وجه موسیقی و ادبیاتی داشته باشد. پویش و کندوکاو فراوانی انجام می‌داد. او نخست درصدد آن برآمد که زبده رباعیات خیام را ضبط کند که برای این مهم با توجه به ضبط (اشعار مولوی و حافظ) توسط شاملو، خوانش این رباعیات را با دقت فراوانی که هم خود و هم شاملو داشت، به ثمر رساند؛ اما به این فکر افتاد که با توجه به فضای هر رباعی قطعه‌ای ساخته شود که برای این مهم فریدون شهبازیان را انتخاب کرد. برای چند رباعی، نیاز به خواننده پیدا شد که شهبازیان و احمدی هر دو شجریان را انتخاب کردند که او نیز تا آن زمان یکی از بهترین آوازهای خود را ارائه کرد. سبک شهبازیان در بخش‌های آوازی تلفیقی از موتیفهای آوازی و ملودیک بود که شجریان با تکنیک هرچه‌تمام‌تر از پس ارائه این کار برآمد.
احمدی دقت فکری و هوش سرشار موسیقی در ضبط و تدوین آثار داشت. برای تولید یک اثر که هم وجه موسیقی و ادبیاتی داشته باشد. پویش و کندوکاو فراوانی انجام می‌داد. او نخست درصدد آن برآمد که زبده رباعیات خیام را ضبط کند که برای این مهم با توجه به ضبط (اشعار مولوی و حافظ) توسط شاملو، خوانش این رباعیات را با دقت فراوانی که هم خود و هم شاملو داشت، به ثمر رساند؛ اما به این فکر افتاد که با توجه به فضای هر رباعی قطعه‌ای ساخته شود که برای این مهم فریدون شهبازیان را انتخاب کرد. برای چند رباعی، نیاز به خواننده پیدا شد که شهبازیان و احمدی هر دو شجریان را انتخاب کردند که او نیز تا آن زمان یکی از بهترین آوازهای خود را ارائه کرد. سبک شهبازیان در بخش‌های آوازی تلفیقی از موتیفهای آوازی و ملودیک بود که شجریان با تکنیک هرچه‌تمام‌تر از پس ارائه این کار برآمد.


===== نگاه او به ترانه =====
===== نگاه او به ترانه =====
یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد احمدی، باور به اعجاز و ایجاز «ترانه» است. او بر این باور بود که ترانه یکی از ژانرهای مهم شعر معاصر محسوب می‌شود که برای شناخت ادبیات معاصر می‌تواند نشانه خوبی محسوب شود. ضمن این‌که آثار شاخصی در تاریخ ترانه عرضه‌شده که برای ادبیات معاصر، ایجاد شخصیت کرده است. احمدی البته هیچ‌گاه ترانه‌ای نساخت؛ زیرا معتقد بود که ترانه دارای یک تخصص و هنر خاصی است که هر شاعری نمی‌تواند به این عرصه گام بنهد؛ اما احاطه او به تاریخ ترانه و تصنیف شگفت‌آور است
یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد احمدی، باور به اعجاز و ایجاز «ترانه» است. او بر این باور بود که ترانه یکی از ژانرهای مهم شعر معاصر محسوب می‌شود که برای شناخت ادبیات معاصر می‌تواند نشانه خوبی محسوب شود. ضمن این‌که آثار شاخصی در تاریخ ترانه عرضه‌شده که برای ادبیات معاصر، ایجاد شخصیت کرده است. احمدی البته هیچ‌گاه ترانه‌ای نساخت؛ زیرا معتقد بود که ترانه دارای یک تخصص و هنر خاصی است که هر شاعری نمی‌تواند به این عرصه گام بنهد؛ اما احاطه او به تاریخ ترانه و تصنیف شگفت‌آور است.


وی ترانه‌های مهدی خالدی با کلامی از نواب صفا، رهی معیری و... را با تنظیم و ارکستراسیون جدید توسط فرهاد فخرالدینی منتشر کرد. یکی از خدمات دیگر احمدی در آن دوران تشویق و ویرایش متون مرجع در قلمرو موسیقی بود. آثار مرجع موسیقی به تشویق ایشان در آن دوره ترجمه شد. علاقه ایشان به موضوع «ترانه» باعث شد در یک مورد حتی مشوق انتشار نت آثار خالدی نیز باشد.
وی ترانه‌های مهدی خالدی با کلامی از نواب صفا، رهی معیری و... را با تنظیم و ارکستراسیون جدید توسط فرهاد فخرالدینی منتشر کرد. یکی از خدمات دیگر احمدی در آن دوران تشویق و ویرایش متون مرجع در قلمرو موسیقی بود. آثار مرجع موسیقی به تشویق ایشان در آن دوره ترجمه شد. علاقه ایشان به موضوع «ترانه» باعث شد در یک مورد حتی مشوق انتشار نت آثار خالدی نیز باشد.
خط ۱۶۱: خط ۱۶۵:
* قسمتی از مقاله فرید دهدزی در دو هفته نامه آیت شماره ۱۷
* قسمتی از مقاله فرید دهدزی در دو هفته نامه آیت شماره ۱۷


===نامه ها===
===نامه‌ها===
===== نامه سهراب سپهری به احمدرضا احمدی =====
=====[[سهراب سپهری]]=====
سهراب سپهری در نامه‌ای که از نیویورک برای احمدرضا احمدی نوشته به او می‌گوید ( قسمتی از نامه) :
سهراب در نامه‌ای که از نیویورک برای احمدرضا احمدی نوشته به او می‌گوید:
«در این شهر نعنا پیدا می شود ولی باید آن را صادقانه خورد . اینجا رسم نیست کسی امتداد بدهد. نباید فکر آدم روی زمین دراز بکشد. در این جا از روی سیمان به بالا برای فکر کردن مناسب تر است و یا از فلز به آن طرف. می‌دانی باید رفت یه طرف و یا شروع کرد. من شروع می‌کنم. ولی همیشه نمی‌شود. عمر نوح هم بدک نیست ولی باید قانع بود و من هستم. مثلا یک چهارم قار قار کلاغ برای من بس است. یادم هست به یکی نوشتم: سه چهارم قناری را می‌شنوم.
{{گفتاورد تزیینی|...در این شهر نعنا پیدا می‌شود؛ ولی باید آن را صادقانه خورد. اینجا رسم نیست کسی امتداد بدهد. نباید فکر آدم روی زمین دراز بکشد. در اینجا از روی سیمان به بالا برای فکرکردن مناسب‌تر است یا از فلز به آن طرف. می‌دانی باید رفت یه طرف یا شروع کرد. من شروع می‌کنم؛ ولی همیشه نمی‌شود. عمر نوح هم بدک نیست؛ ولی باید قانع بود و من هستم. مثلاً یک‌چهارم قار قار کلاغ برای من بس است. یادم هست به یکی نوشتم: سه‌چهارم قناری را می‌شنوم.
می‌بینی قانع شده‌ام. راست است که حجم قار قار بیشتر است ولی در عوض خاصیت آن کمتر است. مادرم می‌گفت قار قار برای بعضی‌ها خاصیت دارد. من روزها نقاشی می‌کنم. هنوز روی دیوارهای دنیا برای تابلوها جا هست. پس تندتر کار کنیم. ولی نباید دود چراغ خورد. این جا دودهای زبرتر و خالص‌تری هست، دودهای بادوام و آب‌نرو
می‌بینی قانع شده‌ام. راست است که حجم قار قار بیشتر است؛ ولی درعوض خاصیت آن کمتر است. مادرم می‌گفت قار قار برای بعضی‌ها خاصیت دارد. من روزها نقاشی می‌کنم. هنوز روی دیوارهای دنیا برای تابلوها جا هست. پس تندتر کار کنیم. ولی نباید دود چراغ خورد. این جا دودهای زبرتر و خالص‌تری هست، دودهای بادوام و آب‌نرو.
آدم چه دیر می‌فهمد...
:آدم چه دیر می‌فهمد... .
من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتا ...
:من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتاً...
ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشت‌های دلپذیر...
:ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشت‌های دلپذیر... .
و همین ...»<ref name= ''" >{{یادکرد وب|نشانی   https://www.parsine.com/fa/news/108953/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C|عنوان=نامه-سهراب-سپهری-به-احمدرضا-احمدی }}</ref>
و همین ...<ref>{{یادکرد وب|نشانیhttps://www.parsine.com/fa/news/108953/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C|عنوان=نامهٔ سهراب سپهری به احمدرضا احمدی }}</ref>}}
 
 




===== نامه فروغ فرخزاد به احمدرضا احمدی =====
=====[[فروغ فرخزاد]]=====
( قسمتی از نامه)
...خیلی خوش‌حالم که رفته‌ای به جایی که نشانی از این زندگی قلابی روشنفکری تهران ندارد. برای تو که ذوق و هوش فراوانی داری و همچنین معصومیت و پاکیزگی فراوان و همچنین ذهنی پاک و تأثیرپذیر، یک دورهٔ زندگی مستقل و دور از جریان‌های مصنوعی و کم‌عمق، بهترین زمینه و پشتوانه تکامل می‌تواند باشد.
خیلی خوشحالم که رفته ای به جایی که نشانی از این زندگی قلابی روشن فکری تهران ندارد. برای تو که ذوق و هوش فراوانی داری و همچنین معصومیت و پاکیزگی فراوان و همچنین ذهنی پاک و تاثیرپذیر،یک دوره زندگی مستقل و دور از جریان های مصنوعی و کم عمق،بهترین زمینه و پشتوانه تکامل می تواند باشد.
:سعی نکن زیاد شعر بگویی. فریفته هیجان نشو. بگذار همه چیز در ذهنت ته‌نشین شود. آنقدر ته‌نشین شود که فکر کنی اصلاً اتفاق نیفتاده. زندگی کن تا از یکنواختی بیرون بیایی. آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد، هر روز استحاله‌ای در او صورت می‌گیرد و این استحاله است که انسان را لحظه‌به‌لحظه و روزبه‌روز می‌سازد و وسعت می‌دهد. وقتی دیدی که داری یک ایده مشخص را تکرار می‌کنی، اصلاً قلم و کاغذ را کنار بگذار. مثل من که لااقل برای یک سال کنار خواهم گذاشت. زندگی می‌کنم و صبر می‌کنم تا باز دوباره شروع کنم. اصل، ریشه است که نباید گذاشت از میان برود. حالا بگذار دیگران بگویند که «دیدی، این یکی هم تمام شد.» اگر کسی این حرف را زد و تو شنیدی، نمی‌خواهد جوابش را بدهی، فقط در دلت و به خودت بگو من که کارخانه شعرسازی نیستم و دنبال بازار هم نمی‌گردم. اوضاع ادبیات همان شکل است که بود، مقدار زیادی وراجی و حرف مزخرف زدن و مقدار کمی کار... .}}
سعی نکن زیاد شعر بگویی.فریفته هیجان نشو.بگذار همه چیز در ذهنت ته نشین شود.آن قدر ته نشین شود که فکر کنی اصلا اتفاق نیفتاده.زندگی کن تا از یکنواختی بیرون بیایی.آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد،هر روز استحاله ای در او صورت می گیرد و این استحاله است که انسان را لحظه به لحظه و روز به روز می سازد و وسعت می دهد.وقتی دیدی که داری یک ایده مشخص را تکرار میکنی ،اصلا قلم و کاغذ را کنار بگذار. مثل من که لا اقل برای یک سال کنار خواهم گذاشت. زندگی می کنم و صبر می کنم تا باز دوباره شروع کنم.اصل،ریشه است که نباید گذاشت از میان برود.حالا بگذار دیگران بگویند که"دیدی،این یکی هم تمام شد."اگر کسی این حرف را زد و تو شنیدی،نمی خواهد جوابش را بدهی،فقط در دلت و به خودت بگو من که کارخانه شعر سازی نیستم و دنبال بازار هم نمی کردم. اوضاع ادبیات همان شکل است که بود،مقدار زیادی وراجی و حرف مزخرف زدن و مقدار کمی کار...."


===علت شهرت===
===علت شهرت===
شعر موج نو‌. شعر سپید. ادبیات کودک و نوجوان. فعالیت در کانون پرورشی فکر کودکان و نوجوانان. مصاحبه و ضبط آثار تعدادی از هنرمندان معاصر و...
شعر موج نو‌. شعر سپید. ادبیات کودک‌ونوجوان. فعالیت در کانون پرورشی فکر کودکان‌ونوجوانان. مصاحبه و ضبط آثار تعدادی از هنرمندان معاصر و... .


===حضور در فیلم‌===
===حضور در فیلم‌===
* مستند وقت خوب مصایب ساخته ناصر صفاریان (مستند درباره خود شاعر)
* مستند '''وقت خوب مصایب''' ساخته ناصر صفاریان (مستند دربارهٔ خود شاعر)
* مستند بانو مرا دریاب ساخته ناصر صفاریان (مستند درباره خود شاعر)
* مستند '''بانو مرا دریاب''' ساخته ناصر صفاریان (مستند دربارهٔ خود شاعر)
* فیلم سینمایی پستچی (به عنوان بازیگر) ساخته داریوش مهرجويی
* فیلم سینمایی '''پستچی''' (به‌عنوان بازیگر) ساخته داریوش مهرجويی
* مستند بلند شب شیدایی دربارهٔ تاریخ ترانه در ایران معاصر ساخته ناصر صفاریان
* مستند بلند '''شب شیدایی''' دربارهٔ تاریخ ترانه در ایران معاصر ساخته ناصر صفاریان
* فیلم تیلهُ فرفره و گل های شعمدانی ساخته نیما عباس پور
* فیلم '''تیلهُ فرفره و گل‌های شعمدانی''' ساخته نیما عباس‌پور
* گوینده گفتار متن فیلم بانوی اردیبهشت به کارگردانی رخشان بنی اعتماد ۱۳۷۶
* گوینده گفتار متن فیلم '''بانوی اردیبهشت''' به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد، ۱۳۷۶
* گوینده گفتار متن فیلم نار و نی به کارگردانی سعید ابراهیمی فر ۱۳۶۷
* گوینده گفتار متن فیلم '''نار و نی''' به کارگردانی سعید ابراهیمی‌فر، ۱۳۶۷
* نویسنده پویانمایی ملک خورشید به کارگردانی علی اکبر صادقی ۱۳۵۴
* نویسنده پویانمایی '''ملک خورشید''' به کارگردانی علی‌اکبر صادقی، ۱۳۵۴
* دستیار کارگردان فیلم پنجره به کارگردانی جلال مقدم ۱۳۴۹
* دستیار کارگردان فیلم پنجره به کارگردانی جلال مقدم ۱۳۴۹


===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
روز ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ (کاشی ماندگار) از سوی شهرداری تهران بر سردر منزل احمدرضا احمدی که از سال ۱۳۶۶ در آن سکونت دارد نصب شد.
روز ۲۵مرداد۱۳۹۶ (کاشی ماندگار) از سوی شهرداری تهران بر سردر منزل احمدرضا احمدی که از سال ۱۳۶۶ در آن سکونت دارد نصب شد.


===سبک و لحن و ویژگی آثار===
===سبک و لحن و ویژگی آثار===
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را
به یاد دارم که در غروب آنها
به یاد دارم که در غروب آن‌ها
در خیابان
در خیابان
از تنهایی گریستیم
از تنهایی گریستیم
خط ۲۰۶: خط ۲۰۶:
این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت
این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت
می‌گفتند از کودکی به ما
می‌گفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمی‌گردد
که زمان باز نمی‌گردد؛
اما نمی‌دانم چرا
اما نمی‌دانم چرا
این بعدازظهرهای جمعه بازمی‌گشتند
این بعدازظهرهای جمعه بازمی‌گشتند
خط ۲۸۴: خط ۲۸۴:
* «نثرهای یومیه»، چ.اول:۱۳۵۹، ناشر: احمدرضا احمدی و چ.دوم:۱۳۸۲،
* «نثرهای یومیه»، چ.اول:۱۳۵۹، ناشر: احمدرضا احمدی و چ.دوم:۱۳۸۲،


===== آثار منتشره در کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان =====
===== آثار منتشره در کانون پرورشی فکری کودکان‌و‌نوجوانان =====
* «شب روز اول و صبح روز هفتم»، با نقاشی محمدرضا لواسانی
* «شب روز اول و صبح روز هفتم»، با نقاشی محمدرضا لواسانی
* «من حرفی دارم که فقط شما بچه‌ها باور می‌کنید» ۱۳۴۸
* «من حرفی دارم که فقط شما بچه‌ها باور می‌کنید» ۱۳۴۸
خط ۲۹۰: خط ۲۹۰:
* «مسافران هواپیمای سفید رنگ» ۱۳۹۰
* «مسافران هواپیمای سفید رنگ» ۱۳۹۰


===== تک‌ داستان‌هایی منتشره در مجموعهٔ «همهٔ آن سال‌ها»، به ۱۳۷۱ و به‌همت نشر مرکز=====
===== تک‌‌داستان‌هایی منتشره در مجموعهٔ «همهٔ آن سال‌ها»، در ۱۳۷۱ و به‌همت نشر مرکز=====
* «ما روی زمین هستیم»، چ.اول:۱۳۵۲، انتشارات زمان
* «ما روی زمین هستیم»، چ.اول:۱۳۵۲، انتشارات زمان
* «من فقط سفیدی اسب را گریستم»، چ.اول:۱۳۵۰، دفترهای زمانه
* «من فقط سفیدی اسب را گریستم»، چ.اول:۱۳۵۰، دفترهای زمانه
خط ۲۹۸: خط ۲۹۸:


===== دیگر آثار =====
===== دیگر آثار =====
* «پسرک تنها روی برف» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر ۱۳۸۵
* «پسرک تنها روی برف» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر، ۱۳۸۵
* «برف هفت گل بنفشه را پوشاند» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر ۱۳۸۵
* «برف هفت گل بنفشه را پوشاند» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر، ۱۳۸۵
* «نشانی» با نقاشی شراره خسروانی ۱۳۸۵
* «نشانی» با نقاشی شراره خسروانی، ۱۳۸۵
* «روزی که مه بی‌پایان بود» با نقاشی شراره خسروانی ۱۳۸۵
* «روزی که مه بی‌پایان بود» با نقاشی شراره خسروانی، ۱۳۸۵
* «رنگین‌کمانی که همیشه رخ نمی‌داد» با نقاشی محمدعلی بنی‌اسدی ۱۳۸۵
* «رنگین‌کمانی که همیشه رخ نمی‌داد» با نقاشی محمدعلی بنی‌اسدی، ۱۳۸۵
* «به سوی تو می‌آیم»، ۱۳۹۵ سرزمین اهورایی
* «به‌سوی تو می‌آیم»، ۱۳۹۵ سرزمین اهورایی
* «دری به سوی دریا»، ۱۳۹۵ کتاب‌سرای نیک
* «دری به‌سوی دریا»، ۱۳۹۵ کتاب‌سرای نیک
* «به خاطر غنای این اندوه دستان ما را بگیر»، ۱۳۹۳ نشر مشکی
* «به خاطر غنای این اندوه دستان ما را بگیر»، ۱۳۹۳ نشر مشکی
* «می‌گویند بیرون از این اتاق برف می‌بارد»، ۱۳۹۲ نیماژ
* «می‌گویند بیرون از این اتاق برف می‌بارد»، ۱۳۹۲ نیماژ
* «در باغچه عروس و داماد روییده بود» با نقاشی مرجان وفاییان ۱۳۸۲
* «در باغچه عروس و داماد روییده بود» با نقاشی مرجان وفاییان ۱۳۸۲
* «اسب و سیب و بهار» با نقاشی کریم نصر ۱۳۸۰
* «اسب و سیب و بهار» با نقاشی کریم نصر، ۱۳۸۰
* «شب یلدا قصهٔ بلندترین شب سال»، با نقاشی فرح اصولی ۱۳۷۳
* «شب یلدا قصهٔ بلندترین شب سال»، با نقاشی فرح اصولی ۱۳۷۳
* «خواب یک سیب، سیب یک خواب» با نقاشی ابوالفضل همتی آهویی ۱۳۷۳
* «خواب یک سیب، سیب یک خواب» با نقاشی ابوالفضل همتی آهویی، ۱۳۷۳
* «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم» با نقاشی نفیسه ریاحی ۱۳۷۰
* «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم» با نقاشی نفیسه ریاحی، ۱۳۷۰
* «حوض کوچک، قایق کوچک» با نقاشی نفیسه شهدادی ۱۳۷۰
* «حوض کوچک، قایق کوچک» با نقاشی نفیسه شهدادی، ۱۳۷۰
* «خرگوش سفیدم همیشه سفید بود» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹
* «خرگوش سفیدم همیشه سفید بود» و «روزهای آخر پاییز بود» و «در بهار پرنده را صدا کردیم، جواب داد» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹
* «در بهار پرنده را صدا کردیم، جواب داد» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹
* «عکاس در حیاط خانه ما منتظر بود» با نقاشی نسرین خسروی، ۱۳۶۹
* «روزهای آخر پاییز بود» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹
* «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی فردوس ابراهیمی‌فر، ۱۳۶۸
* «عکاس در حیاط خانه ما منتظر بود» با نقاشی نسرین خسروی ۱۳۶۹
* «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» با نقاشی فردوس ابراهیمی‌فر و مینا ضرابی، ۱۳۶۸
* «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی فردوس ابراهیمی‌فر ۱۳۶۸
* «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» با نقاشی فردوس ابراهیمی‌فر و مینا ضرابی ۱۳۶۸
* «هفت روز هفته دارم» با نقاشی محمدرضا دادگر ۱۳۶۴
* «هفت روز هفته دارم» با نقاشی محمدرضا دادگر ۱۳۶۴
* «هفت کمان هفت‌رنگ» با نقاشی هوشنگ محمدیان ۱۳۶۴
* «هفت کمان هفت‌رنگ» با نقاشی هوشنگ محمدیان ۱۳۶۴
خط ۳۳۲: خط ۳۳۰:
* «کبوتر سفید کنار آینه» با تصویرگری علیرضا گلدوزیان و گرافیک کورش پارسا نژاد.
* «کبوتر سفید کنار آینه» با تصویرگری علیرضا گلدوزیان و گرافیک کورش پارسا نژاد.


===== ترجمه آثار احمدرضا احمدی به دیگر زبان ها =====
===== ترجمه آثار به دیگر زبان‌ها =====
* ترجمه اشعار به زبان عربی کتاب (پرندگان بی بال) مترجم: مریم حیدری ۱۳۹۰
* ''پرندگان بی‌بال'' به‌عربی مترجم: مریم حیدری ۱۳۹۰
* ترجمه شعر (موج های دریا یک یطری را به ساحل آوردند) به زبان فرانسوی ۱۳۹۰
* ''موج‌های دریا یک بطری را به ساحل آوردند'' به‌فرانسوی ۱۳۹۰
* ترجمه شعر (خرگوش سفیدم همیشه سفید بود)به زبان ارمنی ۱۳۸۶
* ''خرگوش سفیدم همیشه سفید بود'' به‌ارمنی ۱۳۸۶
* ترجمه یک شعر همراه با معرفی شاعر در مجله ژورنال آ.ب به زبان اسپانیولی توسط کلارا خاننس با کمک محسن عمادی ۱۳۸۶
* ترجمه یک شعر همراه با معرفی شاعر در مجله ژورنال آ.ب به‌اسپانیولی، مترجم: کلارا خاننس با کمک محسن عمادی، ۱۳۸۶
* ترجمه اشعار به ارمنی توسط گالوس خانست و چاپ در مجله (آلیک)۱۳۴۵
* ترجمه اشعار به‌ارمنی، مترجم: گالوس خانست، چاپ در مجله (آلیک)، ۱۳۴۵
* ترجمه شعری به آلمانی توسط سیروس آتابای و چاپ در کتابی به نام (آوازهای فردا) در مونیخ
* ترجمه شعری به‌آلمانی، مترجم: سیروس آتابای، چاپ در کتابی به نام «آوازهای فردا» در مونیخ
* آنتولوژی شهر معاصر ایران با نام (باد ما را با خود خواهد برد) به زبان آلمانی
* آنتولوژی شهر معاصر ایران با نام (باد ما را با خود خواهد برد)، به‌آلمانی
* ترجمه شعری به فرانسوی توسط صدرالدین الهی و چاپ در روزنامه لوموند
* ترجمه شعری به‌فرانسوی، مترجم: صدرالدین الهی، چاپ در روزنامه لوموند
* ترجمه شعر (ندانستی گل حقیقت گیاه است) به فرانسوی توسط محمدعلی ندوشن
* ''ندانستی گل حقیقت گیاه است'' به‌فرانسوی، مترجم: محمدعلی اسلامی ندوشن
* تزجمه تعدادی از اشعار به ژاپنی توسط کیمیه ماندا
* برخی اشعار به‌ژاپنی، مترجم: کیمیه ماندا
* ترجمه تعدادی از اشعار به ایتالیایی توسط کامبیز تشیعی
* برخی اشعار به‌ایتالیایی، مترجم: کامبیز تشیعی
* ترجمه تعدادی از اشعار به عربی توسط موسی اسوار  
* برخی اشعار به‌عربی، مترجم: موسی اسوار  
* ترجمه یک شعر به ترکی آذربایجانی توسط ایلیاد موسوی
* تک‌شعر به‌ترکی آذربایجانی، مترجم: ایلیاد موسوی
<ref>{{یادکرد کتاب |عنوان=مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۸۱}}</ref>
<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۸۱}}</ref>


===== گفت و گو با هنرمندان به صورت ضبط صدا =====
===== گفت‌وگو با هنرمندان به‌صورت ضبط صدا =====
مهدی خالدی.پرویز یاحقی.مرتضی ممیز.آیدین آغداشلو.داریوش آشوری.بیژن جالی.کیومرث صابری. محمدرضا شجریان. پری صابری. سیروس طاهباز. فریدون ناصری
مهدی خالدی. پرویز یاحقی. مرتضی ممیز. آیدین آغداشلو. داریوش آشوری. بیژن جالی. کیومرث صابری. محمدرضا شجریان. پری صابری. سیروس طاهباز. فریدون ناصری


گفت و گو با هنرمندن به صورت ضبط صدا و تصویر
====گفت‌وگو با هنرمندن به‌صورت ضبط صدا و تصویر====
* نقاش: پرویز کلانتری.علی اکبر صنعتی.بلوکی فر(نقاش قهوه خانه).ماهرانقش
* نقاش: پرویز کلانتری. علی‌اکبر صنعتی. بلوکی‌فر(نقاش قهوه خانه). ماهرانقش
* موسیقیدان:‌ علی تجویدی.حسین دهلوی.فریدون شهبازیان. علیرضا مشایخی.هوشنگ ظریف. فرامرز پایور.فریدون ناصری. همایون خرم.مصطفی پورتراب. منصور نریمان. ارفع اطرایی.  
* موسیقیدان:‌ علی تجویدی. حسین دهلوی. فریدون شهبازیان. علیرضا مشایخی. هوشنگ ظریف. فرامرز پایور. فریدون ناصری. همایون خرم. مصطفی پورتراب. منصور نریمان. ارفع اطرایی.  
* نویسندگان و شاعران: پروین دولت آبادی.جعفر شهری. عبدالمحمد آیتی. لطف الله مبشری.محمد علی اسلامی ندوشن. محمد قاضی. فریدون مشیری
* نویسندگان و شاعران: [[پروین دولت‌آبادی]]. [[جعفر شهری]]. [[عبدالمحمد آیتی]]. [[لطف‌الله مبشری]]. [[محمدعلی اسلامی ندوشن]]. [[محمد قاضی]]. [[فریدون مشیری]]
* حسین پیرنیا. معمار سنتی ابان ۱۳۷۴
* حسین پیرنیا. معمار سنتی، آبان۱۳۷۴
<ref>{{یادکرد کتاب |عنوان=مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۷۸}}</ref>
<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۷۸}}</ref>


===== آثار احمدرضا احمدی (نثر) =====
===== آثار احمدرضا احمدی (نثر)=====
* حکایت آشنایی من.(نثرهایی درباره فروغ فرخزاد. سهراب سپهری.فیروز شیروانلو. مهدی اخوان ثالث. ابراهیم گلستان. مرتضی ممیز. مهدی خالدی. بیژن جلالی. آیدین آغداشلو. مسعود کیمیایی. سهراب شهیید ثالث. کیومرث صابری و ...)  نشر ویدا ۱۳۷۳
* حکایت آشنایی من. (نثرهایی دربارهٔ فروغ فرخزاد. سهراب سپهری. فیروز شیروانلو. مهدی اخوان ثالث. ابراهیم گلستان. مرتضی ممیز. مهدی خالدی. بیژن جلالی. آیدین آغداشلو. مسعود کیمیایی. سهراب شهیدثالث. کیومرث صابری و...)  نشر ویدا، ۱۳۷۳


===== نمایشنامه =====
===== نمایشنامه =====
* فرودگاه پرواز ۷۰۷ ـ اتاق ها ـ سردخانه ـ ما از گذشته آمدیم ـ سایه ها ـ‌ خواب
* فرودگاه پرواز ۷۰۷
*اتاق‌ها
*سردخانه
*ما از گذشته آمدیم
*سایه‌ها
*خواب


===جوایز و افتخارات===
===جوایز و افتخارات===
در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدی، تندیس مداد پرنده را به او اهدا کرد. در سال ۱۳۸۵احمدی به عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره‌ اهدای جایزه‌ شعر بیژن جلالی انتخاب شد. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه‌ هانس کریستین اندرسن شد. در سال ۱۳۹۱ نیز در جشنواره شعر فجر جایزه بهترین مجموعه شعری به وی اعطا شد.
در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه '''شعر خبرنگاران''' با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکان‌و‌نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدی، تندیس '''مداد پرنده''' را به او اهدا کرد. در سال ۱۳۸۵ احمدی به‌عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره‌ اهدای جایزه‌ شعر '''[[بیژن جلالی]]''' انتخاب شد. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه‌ [[هانس کریستین اندرسن]] شد. در سال ۱۳۹۱ نیز در جشنواره شعر فجر جایزه بهترین مجموعه شعری به وی اعطا شد.
* برگزیده سومین جایزه شعر خبرنگاران
* برگزیده سومین جایزه شعر خبرنگاران
* نامزد دریافت جایزه جهانی آسترید لیندگرنپ <ref>{{یادکرد کتاب |عنوان=مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۸۲}}</ref>
* نامزد دریافت جایزه جهانی '''آسترید لیندگرنپ''' <ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۸۲}}</ref>




===منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)===
===منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است.)===
* مردی که شبیه شعر خود نیست ( به کوشش ناصر صفاریان)- نشر ثالث
* مردی که شبیه شعر خود نیست (به‌کوشش ناصر صفاریان)- نشر ثالث


===بررسی چند اثر===
===بررسی چند اثر===
غلامرضا صراف در مقاله ای تحت عنوان(چشم اندازهایی پراکنده از حیات شعری احمدرضا احمدی)در دو هفته نامه آیت (شماره۱۷) مینویسد:
غلامرضا صراف در مقاله ای تحت عنوان (چشم‌اندازهایی پراکنده از حیات شعری احمدرضا احمدی) در دو هفته نامه آیت (شماره۱۷) می‌نویسد:


... با شعر جمعهٔ خواب که برای مرگ فروغ فرخزاد سروده شده کوچک‌ترین شباهتی با اشعار شاملو، اخوان، سپهری، کسرایی و م. آزاد برای فروغ ندارد. هرچند در آغاز شاید به خاطر واژه نام تداعی خفیفی با پایان شعر شاملو پیدا کند:
... با شعر جمعهٔ خواب که برای مرگ فروغ فرخزاد سروده‌شده کوچک‌ترین شباهتی با اشعار شاملو، اخوان، سپهری، [[سیاوش کسرایی|کسرایی]] و م.آزاد برای فروغ ندارد. هرچند در آغاز شاید به خاطر واژه نام تداعی خفیفی با پایان شعر شاملو پیدا کند:
نامت سپیده‌دمی‌ست که بر پیشانی آسمان می‌گذرد!/ متبرک باد نام تو! (مرثیه‌های خاک)
نامت سپیده‌دمی‌ است که بر پیشانی آسمان می‌گذرد!/ متبرک باد نام تو! (مرثیه‌های خاک)
و شعر احمدی: شفا به‌آسانی دانست که تدبیر نامت چیست/ نامت/ تحقیرشده‌ها/ و له‌شده‌ای آوار خبرها را شفا داد/ اکنون کسی به کوچه می‌آید که تو را به نام می‌خواند. (وقت...، ص ۲۰)
 
و شعر احمدی: شفا به‌آسانی دانست که تدبیر نامت چیست/  
نامت/ تحقیرشده‌ها/ و له‌شده‌ای آوار خبرها را شفا داد/ اکنون کسی به کوچه می‌آید که تو را به نام می‌خواند. (وقت...، ص ۲۰)
و باز دیالوگی که با یکی از اشعار فروغ در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» دارد، شعر فروغ: آن شب اصفهان پر از طنین آبیِ کاشی بود
و باز دیالوگی که با یکی از اشعار فروغ در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» دارد، شعر فروغ: آن شب اصفهان پر از طنین آبیِ کاشی بود
و سطر پایانی شعر «کمبود تجربه‌های مشترک»: و تنها سؤال می‌کنم/ آیا اصفهان هنوز بوی کاشی دارد؟ (ص ۹۶)
و سطر پایانی شعر «کمبود تجربه‌های مشترک»: و تنها سؤال می‌کنم/ آیا اصفهان هنوز بوی کاشی دارد؟ (ص ۹۶)
خط ۳۸۷: خط ۳۹۲:


قسمتی از همان مقاله:
قسمتی از همان مقاله:
به نظر می‌رسد اگر دکتر براهنی در اواسط دهه ۴۰ توانست ۱۹ سطر از ۱۹ شاعر انتخاب کند و تنها یک سطر از احمدی «در آن لحظه، در میان جاده‌های ابریشم/ تصادفاً صبح شد» را با آن‌ها برابر بداند و بگوید این سطر را با کل آن اشعار عوض نمی‌کند (طلا در مس، چاپ دوم، کتاب زمان، ۱۳۴۷، ص ۶۱۱) حالا دیگر قادر به تفکیک یک سطر از میان انبوه سطرهای شبیه و گاه یکسان اشعار احمدی نباشد که خیلی خاص و ویژه باشد. چون احمدی چنان به تکرار مضامین و درون‌مایه‌های موردعلاقه‌اش همت گمارده که امکان تشخص شعرش را تا حد زیادی سلب کرده.
به‌نظر می‌رسد اگر دکتر [[رضا براهنی|براهنی]] در اواسط دهه ۴۰ توانست ۱۹ سطر از ۱۹ شاعر انتخاب کند و تنها یک سطر از احمدی «در آن لحظه، در میان جاده‌های ابریشم/ تصادفاً صبح شد» را با آن‌ها برابر بداند و بگوید این سطر را با کل آن اشعار عوض نمی‌کند (طلا در مس، چاپ دوم، کتاب زمان، ۱۳۴۷، ص ۶۱۱) حالا دیگر قادر به تفکیک یک سطر از میان انبوه سطرهای شبیه و گاه یکسان اشعار احمدی نباشد که خیلی خاص و ویژه باشد. چون احمدی چنان به تکرار مضامین و درون‌مایه‌های موردعلاقه‌اش همت گمارده که امکان تشخص شعرش را تا حد زیادی سلب کرده است.
به یکی از اشعار خوب احمدی از آغاز تا امروز، شعر «آغاز در تدفین» از دفتر «وقت خوب مصائب» (کتاب زمان، ۱۳۴۷) نگاه می‌کنیم، آغاز شعر از کوبنده‌ترین آغازهای شعر معاصر است. تقابلی سفت‌وسخت و بنیادین میان آری و نه. میان پذیرش و تن زدن. میان رفتن و ماندن. اینجا باید به صفت تصویری «تنها» توجه کنیم. شاعر خیلی راحت می‌توانست بگوید «کبوتری خسته» یا «کبوتری غمگین» (به سیاق شعر فروغ) ولی خسته و غمگین صفات توضیحی‌اند نه تصویری؛ یعنی کبوتری تنها از منظر دیداری برای هر بیننده‌ای یکسان است؛ اما خستگی و غمگینی صفاتی‌اند که اعتبارشان از این بیننده تا آن بیننده متغیر است و توافقی بر سر دریافتی که از حالت ظاهری آن مراد می‌کنند وجود ندارد...
 
به یکی از اشعار خوب احمدی از آغاز تا امروز، شعر «آغاز در تدفین» از دفتر «وقت خوب مصائب» (کتاب زمان، ۱۳۴۷) نگاه می‌کنیم، آغاز شعر از کوبنده‌ترین آغازهای شعر معاصر است. تقابلی سفت‌وسخت و بنیادین میان آری و نه. میان پذیرش و تن زدن. میان رفتن و ماندن. اینجا باید به صفت تصویری «تنها» توجه کنیم. شاعر خیلی راحت می‌توانست بگوید «کبوتری خسته» یا «کبوتری غمگین» (به‌سیاق شعر فروغ) ولی خسته و غمگین صفات توضیحی‌اند نه تصویری؛ یعنی کبوتری تنها از منظر دیداری برای هر بیننده‌ای یکسان است؛ اما خستگی و غمگینی صفاتی‌اند که اعتبارشان از این بیننده تا آن بیننده متغیر است و توافقی بر سر دریافتی که از حالت ظاهری آن مراد می‌کنند وجود ندارد... .


===ناشرینی که با او کار کرده‌اند===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
چشمه.ثالث.نظر.نیکاو کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان. افق. شباویز و ... از جمله ناشرین آثار احمدی بشمار می‌آیند
چشمه.ثالث.نظر.نیکاو کانون پرورشی فکری کودکان‌ونوجوانان. افق. شباویز و ... از جمله ناشرین آثار احمدی بشمار می‌آیند


===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)===
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)===

نسخهٔ ‏۲۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۰

احمدرضا احمدی

ساده می‌نویسم.[۱]
زمینهٔ کاری شاعر. نویسنده.
زادروز ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹
کرمان
ملیت ایرانی
محل زندگی تهران
سال‌های نویسندگی ۱۳۴۱-
سبک نوشتاری شعر سپید. شعر موج نو. نثر.
نوشتارها ٰ
همسر(ها) شهره احمدی (حیدری)
فرزندان ماهور احمدی


آلن‌دلونِ عزت‌الله انتظامی [۱]
وقتی رویاها، واقعیت می‌یابند[۲]
تولدت مبارک هنرمند[۳]
احمدرضا احمدی و علاقه‌مندانش[۳]
کاروان شعر و موسیقی در نمایشگاه نقاشی[۴]
اهدای پُرتره احمدی به خودش در پایان نمایشگاهش [۵]
دیوارنوشته کیمایی بر دیوار منزل احمدرضا در کرمان[۶]

احمدرضا احمدی شاعر، نویسنده، منتقد هنری، دکلمه‌‌خوان و کارمند بازنشسته کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان است.

* * * * *


احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچک‌ترین آن‌ها بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادری‌اش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به‌عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیمایی دستمایه‌ای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز کند. وی از بیست سالگی بطور جدی به سرودن شعر پرداخت و نخستین مجموعه شعری‌اش را به نام «طرح» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد.


داستانک

گروه ادبی طرفه

در سال ۱۳۴۳ احمدرضا احمدی به‌همراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری‌علاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوش‌آبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه طرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کردند. آرم این گروه یک خروس بود و اعضای آن را اغلب دانشجویانی تشکیل می‌دادند که سودای انقلابی ادبی را در سر داشتند و آثار یکدیگر را در نشست‌هایی نقد و بررسی می‌کردند. با سرمایه گروه، شماری از آثار نسل جوان نیز به نشر رسید. اکبر رادی از نادر ابراهیمی به‌عنوان محور گروه طرفه یاد می‌کند و او را وفادارترین فرد به حلقهٔ طرفه می‌داند.[۷]


دربارهٔ جایزهٔ هانس کریستین اندرسن

احمدرضا احمدی در مراسم بزرگداشت خود در کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان درباره‌‌ٔ دریافت جایزه اندرسن گفت: چه این جایزه را دریافت کند و چه نکند، همیشه احمدرضا احمدی خواهد ماند و امیدوار است.[۸]



دربارهٔ کتاب طرح


داستانک‌های مشهور ممیزی

  • کتاب من حرفی دارم که فقط شما بچه ها باور می کنید. کتاب در سال انتشار به دلیل مضامین انتقادی اش از کتابفروشی ها جمع شده بود و با دستور مسيولان رژیم سابق خمیر شده بود [۱۰]

زندگی و تراث

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

احمدی در دوران پرهیجان سیاسی تهران و پویایی شعر نو فارسی در تهران بزرگ شد. روزگاری که خاطره هایش برای او زنده است: «روزهای خیلی وحشتناکی بود، سرما، غربت، غریبی. ۱۳۲۷ همان سالی که شاه تیر خورد، مدرسه ای که من در تهران می رفتم، پشت مسجد سپهسالار به اسم ادب بود. در آن زمان، هر روز در جلوی مجلس تظاهرات و بزن بکوب بود. جلوی چشم ما ملت را می گرفتند و می‌بردند. تنها زیبایی اش این بود که کنار مدرسه ما کلاس سنتور ابراهیم سلمکی بود. ظهرها که از مدرسه مرخص می شدیم، می‌ایستادیم و از صدای ساز لذت می‌بردیم.» دوستی او با افرادی مانند پرویز دوایی و مسعود کیمیایی و بعدها اسفندیار منفردزاده و فرامرز قریبیان به همان زمان بر می‌گردد.

شخصیت و اندیشه

فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان

هنگامی که کانون پررورش فکری کودکان پایه گذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس سیروس طاهباز به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش می‌دادند.ر این میان کاری نیز به احمدرضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچه ها باور می‌کنید» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. احمدرضا احمدی در مهر۱۳۴۹ به استخدام کانون پرورشی فکری کودکان‌ونوجوانان درآمد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید نشر آثار موسیقی برای کودکان و از آن زمان تا سال ۱۳۷۳ (زمان بازنشستگی) در بخش انتشارات کانون در مقام ویراستار فعالیت می‌کرد.

یادمان و بزرگداشت‌ها

بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام (خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری کودکان‌ونوجوانان ۱۳۷۸.

از نگاه دیگران

شمس لنگرودی

در آن سال‌هایی که دانشجو بودم فکر نمی‌کردم روزی بیاید که در بزرگداشت احمدی صحبت کنم و فکر می‌کنم ما در آن سال‌ها حق داشتیم که احمدی را نپذیریم و هنوز هم این حق را داریم. در سال ۱۳۴۱ که احمدی هنوز شاعری نورسیده بود ناگهان کتابی منتشر کرد که بعد‌ها دیدم این کتاب در تقابل با شعرهای مفهومی آن سال‌هاست. مدرنیسم در دهه ۴۰ تازه داشت شکل می‌گرفت. احمدی در چنین شرایطی کتابی منتشر کرده بود که در تقابل با این اتفاقات و طبیعی بود که خیلی‌ها زیر بار نروند، اما جالب اینجاست که نخستین کسی که شعر او را قبول کرد کسی بود به نام «علی‌اصغر حاج سیدجوادی» که نگاه سیاسی داشت. از آن پس خوانندگان شعر عمدتاً به دو گروه تقسیم شدند و کسانی که به دنبال شعر مفهومی بودند از کسانی که به‌دنبال شعر موج نو بودند، جدا شدند و این موج نو را فریدون رهنما تحت تأثیر جریانات انقلابی فرانسه روی شعر احمدی گذاشت و بعد از مدتی عموم شاعران در این دو دسته قرار گرفتند. قصد آن‌ها این بود که اگر شعر، مفهومی هم دارد باید تنها فضای آن را القا کرد. گاهی خود احمدی هم آرام‌آرام از این نوع شعر دور می‌افتاد؛ اما ماند و مسیرش را در شعر دنبال کرد و آن را به پختگی رساند.


مسعود کیمیایی

احمدی از همان ابتدای راه یک «آرتیست» و «دیوانه» بود. پریشانی دوست داشتنی و غیر قابل مهاری داشت و نگاهی به شاعران اطراف خودش نداشت هرچند آنها را می‌خواند؛ اما جای دیگری اسبش را می‌تاخت. احمدی اصلاً با واژه کار دیگری داشت، او شاعر سیاسی هست؛ اما شاعر ایدئولوژیکی نیست. او فاعل فردی را به فاعل فوق فردی و اجتماعی تبدیل کرد.


احمد پوری

آخماتوا شاعری بود که به جریان شعر بعد از سمبلیست‌ها پیوست، جریانی که دیگر از نشان دادن سمبل هر چیز خسته شده بود و می‌خواست وقتی از چیزی سخنی می‌گوید معنای صریح آن به ذهن برسد، او تا آخر ایستاد و به راه خود ادامه داد از این جهت احمدی شبیه آخماتوا است. هر چند شعر این دو با هم فرق می‌کند، اما نکته در وفاداری این دو به تلقی‌شان از شعر است. در دههٔ ۴۰ و ۵۰ که اوج تب و تاب‌ها بود احمدی همچنان فضا و مضمون اشعار اولیه خود را دنبال می‌کند، اتاق و دنیای درون خود را پی می‌گیرد و بیرون از لابه لای شعر او پیداست در سال‌های جنگ هم او همچنان راه خود را می‌رود و از تنهایی‌اش می‌گوید. انگار کاری به هیاهوی بیرون ندارد و خودش است و شعرش.

یزدان سلحشور=


رضا ناقد

در شماره ۱۷ دوهفته نامه آیت می‌نویسد: (قسمتی از مقاله) اولین منتقدی که متوجه شباهت‌ها و تفاوت‌های اشعار احمدرضا احمدی و بیژن الهی شد دکتر رضا براهنی بود: «اگر اصالت بینش و اصالت استفاده از کلام، یعنی وسیلهٔ ارائهٔ جهان‌بینی را پایگاه‌های اساسی پیدایش یک شاعر بدانیم دلیلی نیست که چشم به آیندهٔ احمدرضا احمدی و بیژن الهی ندوزیم و به‌ویژه نام اولی را سرآغاز فعل خودبه‌خود نویسی شعر معاصر ندانیم.» (طلا در مس، رضا براهنی، چاپ دوم، ۱۳۴۷، ص۵۹۶) ولی دکتر براهنی اشاره نمی‌کند که این شاعر سطرهای درخشان که از همین ابتدا چنین دل‌بستهٔ کلام می‌نماید، حتی اگر شده فقط در سطح بازی‌های کلامی و سطرهای درخشان آن‌هم به روزگاری که هنوز کاریکلماتورهای پرویز شاپور نیامده بود تا بخشی از این بار را بر دوش گیرد و همه‌اش به‌پای شعر گذاشته نشود، آری چنین شاعری نمی‌توانسته تماماً تحت تأثیر احمدی باشد. حالا که قریب پنجاه سال از آن تاریخ می‌گذرد و اشعار دورهٔ شعر دیگر بیژن الهی به نام «دیدن» (نشر بیدگل، ۱۳۹۳) و اشعار دورهٔ موج نوی‌اش به نام «جوانی‌ها» (نشر بیدگل، ۱۳۹۴) منتشرشده دیگر لازم نیست به تک شعرهای پراکنده‌اش رجوع کنیم؛ اما در اشعار جزوه شعر یا همان دوره موج نویی الهی نوعی فراروی از آن قالب هست که او را به شعر دیگر می‌رساند. بیان الهی از مسائل سیاسی حتی در همان اشعار دورهٔ موج نو غیرمستقیم‌تر و استعاری‌تر است و گویی بیشتر سعی کرده شعر را با کلماتی بیان کند که حدس و تخیل خواننده را برانگیزند. بیان احمدی از درون‌مایه‌ها و مضامین آرکائیک و باستانی هم با الهی متفاوت است. برای مثال می‌توان به دو شعر «اگر قطب‌نماها گل‌های یاس را نشان می‌داد» (وقت خوب مصائب، ص۱۵۸)

تفسیر خود از آثارش

احمدرضا احمدی درباره خود و آثارش چنین می‌گوید: کلام من هرچه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود. من از کسی تقلید نکردم. به گمانم حتا از خودم هم تقلید نکردم. نقادان و خصمان شعر من در این حسرت ماندند که من در جاده ای قدم گذارم که قبل از من دیگران آن را طی کرده باشند. نقادان و خصمان من نمی دانند شعری که خمیر مایه اش رنج و مصیبت آدمی است تقلید نمی پذیرد. حتی اگر در زمهریر تنهایی شاعر جان ببازد.[۱۱]

احمدی اذعان می‌دارد که فارغ از تمامی آرا و نظرات و ژست‌های روشنفکری، گاهی پیش آمده که اصلاً حس سرودن شعر را هم نداشته است؛ اما با شنیدن موسیقی، قریحه سرایش شعر او به‌جوش آمده است.[۱۲]


دیدگاه او دربارهٔ دیگران

فروغ فرخزاد
نادر ابراهیمی

نادر ابراهیمی، مرا به شوق آورد که دوباره برای بچه‌ها بنویسم. نادر ابراهیمی شاید تنها کسی بوده که بعد از انقلاب، دست مرا گرفت تا بتوانم کارم را ادامه دهم.[۱۳]


احمدرضا احمدی و موسیقی و ضبط آثار شاعران در حضور در کانون و بعد از آن

درباره آلبوم رباعیات خیام

.... یکی از روش‌های نوآورانه احمدی در ضبط صدای شاعر استفاده از موسیقی متناسب با فضای شعر شاعران بود. از این حیث او از آهنگسازان بی‌شماری برای ساخت موسیقی برای این آثار بهره می‌گرفت. بسیاری از آهنگسازان یا کار نخست خود را با این دست‌کارها آغاز کردند و اسم‌ورسمی یافتند یا اساساً با این دست‌کارها شخصیت دیگری یافتند. به‌عنوان نمونه می‌توان از ضبط صدای اخوان ثالث یادکرد که هنوز آن صدا و موسیقی در اذهان مانده. صدای فریدون مشیری و بهترین ضبط از آثار وی که به‌حق زبده آثار او بود. همچنان مرجع در این حوزه قلمداد می‌شود. یا ضبط صدای شهریار و... باید درنظر گرفت که ضبط این آثار در کانون به چهل سال پیش می‌گردد. احمدی دقت فکری و هوش سرشار موسیقی در ضبط و تدوین آثار داشت. برای تولید یک اثر که هم وجه موسیقی و ادبیاتی داشته باشد. پویش و کندوکاو فراوانی انجام می‌داد. او نخست درصدد آن برآمد که زبده رباعیات خیام را ضبط کند که برای این مهم با توجه به ضبط (اشعار مولوی و حافظ) توسط شاملو، خوانش این رباعیات را با دقت فراوانی که هم خود و هم شاملو داشت، به ثمر رساند؛ اما به این فکر افتاد که با توجه به فضای هر رباعی قطعه‌ای ساخته شود که برای این مهم فریدون شهبازیان را انتخاب کرد. برای چند رباعی، نیاز به خواننده پیدا شد که شهبازیان و احمدی هر دو شجریان را انتخاب کردند که او نیز تا آن زمان یکی از بهترین آوازهای خود را ارائه کرد. سبک شهبازیان در بخش‌های آوازی تلفیقی از موتیفهای آوازی و ملودیک بود که شجریان با تکنیک هرچه‌تمام‌تر از پس ارائه این کار برآمد.

نگاه او به ترانه

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد احمدی، باور به اعجاز و ایجاز «ترانه» است. او بر این باور بود که ترانه یکی از ژانرهای مهم شعر معاصر محسوب می‌شود که برای شناخت ادبیات معاصر می‌تواند نشانه خوبی محسوب شود. ضمن این‌که آثار شاخصی در تاریخ ترانه عرضه‌شده که برای ادبیات معاصر، ایجاد شخصیت کرده است. احمدی البته هیچ‌گاه ترانه‌ای نساخت؛ زیرا معتقد بود که ترانه دارای یک تخصص و هنر خاصی است که هر شاعری نمی‌تواند به این عرصه گام بنهد؛ اما احاطه او به تاریخ ترانه و تصنیف شگفت‌آور است.

وی ترانه‌های مهدی خالدی با کلامی از نواب صفا، رهی معیری و... را با تنظیم و ارکستراسیون جدید توسط فرهاد فخرالدینی منتشر کرد. یکی از خدمات دیگر احمدی در آن دوران تشویق و ویرایش متون مرجع در قلمرو موسیقی بود. آثار مرجع موسیقی به تشویق ایشان در آن دوره ترجمه شد. علاقه ایشان به موضوع «ترانه» باعث شد در یک مورد حتی مشوق انتشار نت آثار خالدی نیز باشد.

وزارت فرهنگ و هنر در عرصه موسیقی کارهای بی‌شماری می‌کرد؛ اما متأسفانه غیر از پخش آن از رادیو و تلویزیون، یا نشر بسیار محدود، به‌صورت ارگانیک انتشار نیافت. یکی از خدمات احمدی این بود که ارکستر سازهای سنتی به رهبری فرامرز پایور را به کانون آورد و آثار بی‌شماری را ضبط و منتشر کردند. ازجمله کارهای ماندگار احمدی طرح و ضبط آثار محلی به‌صورت آواز کلاسیک بود که مینو جوان و پری زنگنه ازجمله خوانندگان خوب آن بودند که برای این امر انتخاب شدند و قواعد آواز کلاسیک را می‌دانستند. ازجمله کسانی که به تنظیم و آهنگسازی آثار پرداختند زنده‌یاد وروژان، کامبیز روشن‌روان و فریدون شهبازیان بودند.

  • قسمتی از مقاله فرید دهدزی در دو هفته نامه آیت شماره ۱۷

نامه‌ها

سهراب سپهری

سهراب در نامه‌ای که از نیویورک برای احمدرضا احمدی نوشته به او می‌گوید:


فروغ فرخزاد

...خیلی خوش‌حالم که رفته‌ای به جایی که نشانی از این زندگی قلابی روشنفکری تهران ندارد. برای تو که ذوق و هوش فراوانی داری و همچنین معصومیت و پاکیزگی فراوان و همچنین ذهنی پاک و تأثیرپذیر، یک دورهٔ زندگی مستقل و دور از جریان‌های مصنوعی و کم‌عمق، بهترین زمینه و پشتوانه تکامل می‌تواند باشد.

سعی نکن زیاد شعر بگویی. فریفته هیجان نشو. بگذار همه چیز در ذهنت ته‌نشین شود. آنقدر ته‌نشین شود که فکر کنی اصلاً اتفاق نیفتاده. زندگی کن تا از یکنواختی بیرون بیایی. آدم وقتی خودش را در جریان زندگی بگذارد، هر روز استحاله‌ای در او صورت می‌گیرد و این استحاله است که انسان را لحظه‌به‌لحظه و روزبه‌روز می‌سازد و وسعت می‌دهد. وقتی دیدی که داری یک ایده مشخص را تکرار می‌کنی، اصلاً قلم و کاغذ را کنار بگذار. مثل من که لااقل برای یک سال کنار خواهم گذاشت. زندگی می‌کنم و صبر می‌کنم تا باز دوباره شروع کنم. اصل، ریشه است که نباید گذاشت از میان برود. حالا بگذار دیگران بگویند که «دیدی، این یکی هم تمام شد.» اگر کسی این حرف را زد و تو شنیدی، نمی‌خواهد جوابش را بدهی، فقط در دلت و به خودت بگو من که کارخانه شعرسازی نیستم و دنبال بازار هم نمی‌گردم. اوضاع ادبیات همان شکل است که بود، مقدار زیادی وراجی و حرف مزخرف زدن و مقدار کمی کار... .}}

علت شهرت

شعر موج نو‌. شعر سپید. ادبیات کودک‌ونوجوان. فعالیت در کانون پرورشی فکر کودکان‌ونوجوانان. مصاحبه و ضبط آثار تعدادی از هنرمندان معاصر و... .

حضور در فیلم‌

  • مستند وقت خوب مصایب ساخته ناصر صفاریان (مستند دربارهٔ خود شاعر)
  • مستند بانو مرا دریاب ساخته ناصر صفاریان (مستند دربارهٔ خود شاعر)
  • فیلم سینمایی پستچی (به‌عنوان بازیگر) ساخته داریوش مهرجويی
  • مستند بلند شب شیدایی دربارهٔ تاریخ ترانه در ایران معاصر ساخته ناصر صفاریان
  • فیلم تیلهُ فرفره و گل‌های شعمدانی ساخته نیما عباس‌پور
  • گوینده گفتار متن فیلم بانوی اردیبهشت به کارگردانی رخشان بنی‌اعتماد، ۱۳۷۶
  • گوینده گفتار متن فیلم نار و نی به کارگردانی سعید ابراهیمی‌فر، ۱۳۶۷
  • نویسنده پویانمایی ملک خورشید به کارگردانی علی‌اکبر صادقی، ۱۳۵۴
  • دستیار کارگردان فیلم پنجره به کارگردانی جلال مقدم ۱۳۴۹

نام جاهایی که به اسم این فرد است

روز ۲۵مرداد۱۳۹۶ (کاشی ماندگار) از سوی شهرداری تهران بر سردر منزل احمدرضا احمدی که از سال ۱۳۶۶ در آن سکونت دارد نصب شد.

سبک و لحن و ویژگی آثار

انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را به یاد دارم که در غروب آن‌ها در خیابان از تنهایی گریستیم ما نه آواره بودیم، نه غریب اما این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت می‌گفتند از کودکی به ما که زمان باز نمی‌گردد؛ اما نمی‌دانم چرا این بعدازظهرهای جمعه بازمی‌گشتند

کارنامه و فهرست آثار

برای بزرگسالان

آثار منتشره در نشر چلچله

  • «جای پای عاشقان در برف مانده‌است شعر و نقاشی»
  • «نمایشنامه‌های شاعر در چهار جلد»
  • «بدون دریا از قایق مینویسم»
  • «قطار از ریل خارج شد»
  • «آوازخوان آوازش را در باران تا سپیده ادامه داد»

‍===== آثار منتشر شده در نشر ثالث =====

  • «بر دیوار کافه»، ۱۳۹۴
  • «از بارانی که دیر بارید»
  • «میوه‌ها طعم تکراری دارند»
  • «یادگار عشق و حرمان مدام»، ۱۳۹۲
  • «روزی برای تو خواهم گفت»، ۱۳۸۷
  • «چای در غروب جمعه روی میز سرد می‌شود»، چ.اول۱۳۸۶ و چ.دوم ۱۳۸۷
  • «سفر» تصویرگر: ناهید کاظمی ۱۳۹۲
  • «میوه‌ها طعم تکراری دارند» ۱۳۹۳
آثار منتشره در نشر نیکا
  • «دفترهای واپسین، دفتر هفتم/به رنگ آبی نیلی»
  • «دفترهای واپسین، دفتر ششم/به رنگ آبی دریا»
  • «دفترهای واپسین، دفتر پنجم/به رنگ آبی آسمان»
  • «دفترهای واپسین، دفتر چهارم/به رنگ سبز»
  • «دفترهای واپسین، دفتر سوم/به رنگ زرد»
  • «دفترهای واپسین، دفتر دوم/به رنگ پرتقالی»
  • «دفترهای واپسین، دفتر اول/به رنگ آبی»


آثار منتشره در نشر چشمه
  • «دفترهای سالخوردگی (دفتر هفتم)، می‌خواستم روزی گریه کنم: سیب سرخ»
  • «دفترهای سالخوردگی (دفتر ششم)، روزی که ما سوار قطار شدیم: هوا ابری بود»
  • «دفترهای سالخوردگی (دفنر پنجم)، در انتهای کوچه در باران شمع را روشن می‌کنیم: تنهایی»
  • «دفترهای سالخوردگی (دفتر چهارم)، به درخت انار رسیدم انارها شکسته بودند: عشق»
  • «دفترهای سالخوردگی (دفتر سوم)، پس از فراغت‌های مدام: نیستی»
  • «دفترهای سالخوردگی (دفتر دوم)، چترهای کهنه در باران باز نمی‌شدند: حرمان»
  • «دفترهای سالخوردگی (دفتر یکم)، در این کوچه‌ها گُلِ بنفشه می‌روید: باران»
  • «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود»، نشر چشمه (چاپ اول، نشر ماهریز)
  • ‌«همه شعرهای من»، ۱۳۸۸
  • «ساعت۱۰ صبح بود»، چ.اول:۱۳۸۵ و چ.دوم:۱۳۸۶ و چ.سوم: ۱۳۸۷
  • «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود»، تصویرگر: راشین خیریه ۱۳۸۹


آثار منتشره در نشر نظر
  • «احمدرضا احمدی از ایوان خانه‌شان فرار کرد»
  • «مژدگانی به یابنده احمدرضا احمدی»
  • «پسرکی به نام احمدرضا احمدی گم شده‌است»
  • «در به در به دنبال احمدرضا احمدی»
  • «ناگهان چراغ‌ها روشن شدند» با تصویرگری احسان عبداللهی
  • «عروس و داماد زیر باران» با تصویرگری نگین احتسابیان
  • ‌ «دخترک ماهی تنهایی» ۱۳۹۰
  • «پسرک و دوازده ماه سال» ۱۳۹۵
  • ‌ «دخترک ماهی تنهایی»، تصویرگر: نازنین عباسی ۱۳۹۰
  • ‌ پروانه روی بالش من به خواب رفته بود ۱۳۹۰
  • ‌ پروانه روی بالش من به خواب رفته بود تصویرگر: لیدا طاهری ۱۳۹۰
  • ‌ باران دیگر نمی‌بارید، تصویرگر: ماهی تذهیبی ۱۳۹۳
  • این همه بادکنک‌های رنگی
  • ‌ «ناگهان چراغ‌ها روشن شدند»
آثار منتشره در نشر افکار
  • «عزیز من»، چ.اول:۱۳۸۳و چ.سوم:۱۳۹۰
  • «عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود»، چ.اول:۱۳۷۸، نشر سالی و چ.دوم:۱۳۸۷
  • «قافیه در باد گم می‌شود»، چ.اول:۱۳۶۹، پاژنگ و چ.دوم:۱۳۸۶،
آثار منتشره در نشر شباویز
  • «باز هم نوشتم صبح، صبح شد» با نقاشی لیلا یوسفی، ۱۳۸۶
  • ‌ «بهار بود» با نقاشی شراراه خسروانی
  • «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی علی مفاخری ۱۳۸۵
آثار منتشره در نشر فانوس
  • «هزار پله به دریا مانده‌است»، چ.اول:۱۳۶۴، نشر نقره و چ.دوم:۱۳۸۲
  • «نثرهای یومیه»، چ.اول:۱۳۵۹، ناشر: احمدرضا احمدی و چ.دوم:۱۳۸۲،
آثار منتشره در کانون پرورشی فکری کودکان‌و‌نوجوانان
  • «شب روز اول و صبح روز هفتم»، با نقاشی محمدرضا لواسانی
  • «من حرفی دارم که فقط شما بچه‌ها باور می‌کنید» ۱۳۴۸
  • ‌ «مزرعه گل‌های آفتابگردان» ۱۳۹۴
  • «مسافران هواپیمای سفید رنگ» ۱۳۹۰
تک‌‌داستان‌هایی منتشره در مجموعهٔ «همهٔ آن سال‌ها»، در ۱۳۷۱ و به‌همت نشر مرکز
  • «ما روی زمین هستیم»، چ.اول:۱۳۵۲، انتشارات زمان
  • «من فقط سفیدی اسب را گریستم»، چ.اول:۱۳۵۰، دفترهای زمانه
  • «وقت خوب مصائب»، چ.اول:۱۳۴۷،انتشارات زمان
  • «روزنامهٔ شیشه‌ای»، چ.اول:۱۳۴۳، انتشارات طرفه
  • «طرح»، چ.اول:۱۳۴۱، ناشر: احمدرضا احمدی
دیگر آثار
  • «پسرک تنها روی برف» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر، ۱۳۸۵
  • «برف هفت گل بنفشه را پوشاند» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر، ۱۳۸۵
  • «نشانی» با نقاشی شراره خسروانی، ۱۳۸۵
  • «روزی که مه بی‌پایان بود» با نقاشی شراره خسروانی، ۱۳۸۵
  • «رنگین‌کمانی که همیشه رخ نمی‌داد» با نقاشی محمدعلی بنی‌اسدی، ۱۳۸۵
  • «به‌سوی تو می‌آیم»، ۱۳۹۵ سرزمین اهورایی
  • «دری به‌سوی دریا»، ۱۳۹۵ کتاب‌سرای نیک
  • «به خاطر غنای این اندوه دستان ما را بگیر»، ۱۳۹۳ نشر مشکی
  • «می‌گویند بیرون از این اتاق برف می‌بارد»، ۱۳۹۲ نیماژ
  • «در باغچه عروس و داماد روییده بود» با نقاشی مرجان وفاییان ۱۳۸۲
  • «اسب و سیب و بهار» با نقاشی کریم نصر، ۱۳۸۰
  • «شب یلدا قصهٔ بلندترین شب سال»، با نقاشی فرح اصولی ۱۳۷۳
  • «خواب یک سیب، سیب یک خواب» با نقاشی ابوالفضل همتی آهویی، ۱۳۷۳
  • «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم» با نقاشی نفیسه ریاحی، ۱۳۷۰
  • «حوض کوچک، قایق کوچک» با نقاشی نفیسه شهدادی، ۱۳۷۰
  • «خرگوش سفیدم همیشه سفید بود» و «روزهای آخر پاییز بود» و «در بهار پرنده را صدا کردیم، جواب داد» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹
  • «عکاس در حیاط خانه ما منتظر بود» با نقاشی نسرین خسروی، ۱۳۶۹
  • «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی فردوس ابراهیمی‌فر، ۱۳۶۸
  • «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» با نقاشی فردوس ابراهیمی‌فر و مینا ضرابی، ۱۳۶۸
  • «هفت روز هفته دارم» با نقاشی محمدرضا دادگر ۱۳۶۴
  • «هفت کمان هفت‌رنگ» با نقاشی هوشنگ محمدیان ۱۳۶۴
  • «پسرک دریا را نگاه کرد و گفت»، نشر نیستان ۱۳۸۹
  • «قصه‌های پدربزرگ»، تصویرگر: عطیه مرکزی، افق ۱۳۸۹
  • «در باغ بزرگ باران می‌بارید»، افق ۱۳۸۷
  • «بهاریه»، ۱۳۸۸، حوض نقره
  • «یک منظومهٔ دیریاب در برف و باران یافت شد»، ۱۳۸۱، نشر ماه‌ریز
  • «از نگاه تو زیر آسمان لاجوردی»، ۱۳۷۶، سازمان همگام
  • «ویرانه‌های دل را به باد می‌سپارم»، ۱۳۷۳، نشر زلال
  • «لکه‌ای از عمر بر دیوار بود»، ۱۳۷۲، نوید شیراز
  • «در یک شب مهتابی که شب چهاردهم ماه بود» ۱۳۸۹
  • «کبوتر سفید کنار آینه» با تصویرگری علیرضا گلدوزیان و گرافیک کورش پارسا نژاد.
ترجمه آثار به دیگر زبان‌ها
  • پرندگان بی‌بال به‌عربی مترجم: مریم حیدری ۱۳۹۰
  • موج‌های دریا یک بطری را به ساحل آوردند به‌فرانسوی ۱۳۹۰
  • خرگوش سفیدم همیشه سفید بود به‌ارمنی ۱۳۸۶
  • ترجمه یک شعر همراه با معرفی شاعر در مجله ژورنال آ.ب به‌اسپانیولی، مترجم: کلارا خاننس با کمک محسن عمادی، ۱۳۸۶
  • ترجمه اشعار به‌ارمنی، مترجم: گالوس خانست، چاپ در مجله (آلیک)، ۱۳۴۵
  • ترجمه شعری به‌آلمانی، مترجم: سیروس آتابای، چاپ در کتابی به نام «آوازهای فردا» در مونیخ
  • آنتولوژی شهر معاصر ایران با نام (باد ما را با خود خواهد برد)، به‌آلمانی
  • ترجمه شعری به‌فرانسوی، مترجم: صدرالدین الهی، چاپ در روزنامه لوموند
  • ندانستی گل حقیقت گیاه است به‌فرانسوی، مترجم: محمدعلی اسلامی ندوشن
  • برخی اشعار به‌ژاپنی، مترجم: کیمیه ماندا
  • برخی اشعار به‌ایتالیایی، مترجم: کامبیز تشیعی
  • برخی اشعار به‌عربی، مترجم: موسی اسوار
  • تک‌شعر به‌ترکی آذربایجانی، مترجم: ایلیاد موسوی

[۱۵]

گفت‌وگو با هنرمندان به‌صورت ضبط صدا

مهدی خالدی. پرویز یاحقی. مرتضی ممیز. آیدین آغداشلو. داریوش آشوری. بیژن جالی. کیومرث صابری. محمدرضا شجریان. پری صابری. سیروس طاهباز. فریدون ناصری

گفت‌وگو با هنرمندن به‌صورت ضبط صدا و تصویر

[۱۶]

آثار احمدرضا احمدی (نثر)
  • حکایت آشنایی من. (نثرهایی دربارهٔ فروغ فرخزاد. سهراب سپهری. فیروز شیروانلو. مهدی اخوان ثالث. ابراهیم گلستان. مرتضی ممیز. مهدی خالدی. بیژن جلالی. آیدین آغداشلو. مسعود کیمیایی. سهراب شهیدثالث. کیومرث صابری و...) نشر ویدا، ۱۳۷۳
نمایشنامه
  • فرودگاه پرواز ۷۰۷
  • اتاق‌ها
  • سردخانه
  • ما از گذشته آمدیم
  • سایه‌ها
  • خواب

جوایز و افتخارات

در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکان‌و‌نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدی، تندیس مداد پرنده را به او اهدا کرد. در سال ۱۳۸۵ احمدی به‌عنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره‌ اهدای جایزه‌ شعر بیژن جلالی انتخاب شد. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه‌ هانس کریستین اندرسن شد. در سال ۱۳۹۱ نیز در جشنواره شعر فجر جایزه بهترین مجموعه شعری به وی اعطا شد.

  • برگزیده سومین جایزه شعر خبرنگاران
  • نامزد دریافت جایزه جهانی آسترید لیندگرنپ [۱۷]


منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است.)

  • مردی که شبیه شعر خود نیست (به‌کوشش ناصر صفاریان)- نشر ثالث

بررسی چند اثر

غلامرضا صراف در مقاله ای تحت عنوان (چشم‌اندازهایی پراکنده از حیات شعری احمدرضا احمدی) در دو هفته نامه آیت (شماره۱۷) می‌نویسد:

... با شعر جمعهٔ خواب که برای مرگ فروغ فرخزاد سروده‌شده کوچک‌ترین شباهتی با اشعار شاملو، اخوان، سپهری، کسرایی و م.آزاد برای فروغ ندارد. هرچند در آغاز شاید به خاطر واژه نام تداعی خفیفی با پایان شعر شاملو پیدا کند: نامت سپیده‌دمی‌ است که بر پیشانی آسمان می‌گذرد!/ متبرک باد نام تو! (مرثیه‌های خاک)

و شعر احمدی: شفا به‌آسانی دانست که تدبیر نامت چیست/ نامت/ تحقیرشده‌ها/ و له‌شده‌ای آوار خبرها را شفا داد/ اکنون کسی به کوچه می‌آید که تو را به نام می‌خواند. (وقت...، ص ۲۰) و باز دیالوگی که با یکی از اشعار فروغ در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» دارد، شعر فروغ: آن شب اصفهان پر از طنین آبیِ کاشی بود و سطر پایانی شعر «کمبود تجربه‌های مشترک»: و تنها سؤال می‌کنم/ آیا اصفهان هنوز بوی کاشی دارد؟ (ص ۹۶) و پاسخ یا دیالوگی که با یکی از اشعار خودش در «وقت خوب مصائب» ایجاد می‌کند. با همان شعر آغاز در تدفین. با جایی در شعر «پدر فردای کوچه‌ها» که می‌گوید: در فصل قتل بودیم/ گفتند: بگوئید/ پاسخ رسید که: انسان می‌گوید نه. (همان، ص ۲۶) و اینجا به‌صراحت شاعر اعلام می‌کند که مقصودش از پرنده انسان است، انسانی تنها ایستاده در برابر شهری که فریاد می‌زند آری و کبوتری تنها که می‌گوید نه.


قسمتی از همان مقاله: به‌نظر می‌رسد اگر دکتر براهنی در اواسط دهه ۴۰ توانست ۱۹ سطر از ۱۹ شاعر انتخاب کند و تنها یک سطر از احمدی «در آن لحظه، در میان جاده‌های ابریشم/ تصادفاً صبح شد» را با آن‌ها برابر بداند و بگوید این سطر را با کل آن اشعار عوض نمی‌کند (طلا در مس، چاپ دوم، کتاب زمان، ۱۳۴۷، ص ۶۱۱) حالا دیگر قادر به تفکیک یک سطر از میان انبوه سطرهای شبیه و گاه یکسان اشعار احمدی نباشد که خیلی خاص و ویژه باشد. چون احمدی چنان به تکرار مضامین و درون‌مایه‌های موردعلاقه‌اش همت گمارده که امکان تشخص شعرش را تا حد زیادی سلب کرده است.

به یکی از اشعار خوب احمدی از آغاز تا امروز، شعر «آغاز در تدفین» از دفتر «وقت خوب مصائب» (کتاب زمان، ۱۳۴۷) نگاه می‌کنیم، آغاز شعر از کوبنده‌ترین آغازهای شعر معاصر است. تقابلی سفت‌وسخت و بنیادین میان آری و نه. میان پذیرش و تن زدن. میان رفتن و ماندن. اینجا باید به صفت تصویری «تنها» توجه کنیم. شاعر خیلی راحت می‌توانست بگوید «کبوتری خسته» یا «کبوتری غمگین» (به‌سیاق شعر فروغ) ولی خسته و غمگین صفات توضیحی‌اند نه تصویری؛ یعنی کبوتری تنها از منظر دیداری برای هر بیننده‌ای یکسان است؛ اما خستگی و غمگینی صفاتی‌اند که اعتبارشان از این بیننده تا آن بیننده متغیر است و توافقی بر سر دریافتی که از حالت ظاهری آن مراد می‌کنند وجود ندارد... .

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

چشمه.ثالث.نظر.نیکاو کانون پرورشی فکری کودکان‌ونوجوانان. افق. شباویز و ... از جمله ناشرین آثار احمدی بشمار می‌آیند

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. «ماندگاری سعدی به سادگی اوست!». 
  2. «گزارش تحلیلی از آثار احمدی». 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ «تولد احمدی به‌روایت تصویر». 
  4. «فروش تمامیِ آثار در نخستین ساعت افتتاح نمایشگاه». 
  5. «هواداران زیره به کرمان بردند.». 
  6. «کیمیایی در منزل پدری احمدی». 
  7. «تازه‌ترین شعر احمدرضا احمدی منتشر شد.». 
  8. «شعری برای از نو خواندن». 
  9. «کیمیایی و آغداشلو زیر تابوتم باشند.». 
  10. مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۵۶.
  11. «نامه سهراب سپهری به احمدرضا احمدی». 
  12. «نگاه موسیقیایی یک شاعر». 
  13. «کیمیایی و آغداشلو زیر تابوتم باشند». 
  14. «نامهٔ سهراب سپهری به احمدرضا احمدی». 
  15. مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۸۱.
  16. مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۷۸.
  17. مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۸۲.

منابع

پیوند به بیرون

  1. «ماندگاری سعدی به سادگی اوست!». صدای ایران، ۹اردیبهشت۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۱۸فروردین۱۳۹۸. 
  2. «وقت خوب مصائب!». وبگاه IMV. بازبینی‌شده در ۱۸فروردین۱۳۹۸. 
  3. «کامنت توییتری». @HSetareh، ۲۹خرداد۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۱۸فروردین۱۳۹۸. 
  4. «گزارش تحلیلی از آثار احمدی». وبگاه دوشنبه، هنرآنلاین، ۲۶بهمن۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۱۸فروردین۱۳۹۸. 
  5. «تولد احمدی به‌روایت تصویر». وبگاه رکنا، ۶خرداد۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۱۸فروردین۱۳۹۸. 
  6. «فروش تمامیِ آثار در نخستین ساعت افتتاح نمایشگاه». خبرگزاری شبستان، ۸اردیبهشت۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ۱۸فروردین۱۳۹۸. 
  7. «هوادران زیره به کرمان بردند.». Pinterest. بازبینی‌شده در ۱۸فروردین۱۳۹۸. 
  8. «کیمیایی در منزل پدری احمدی». سینماسینما، ۱۲مرداد۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.