محسن ابوالقاسمی: تفاوت میان نسخهها
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده |نام = محسن ابوالقاسمی |تصویر...» ایجاد کرد |
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
|نام = محسن ابوالقاسمی | |نام = محسن ابوالقاسمی | ||
|تصویر = Mohsen abolghasmi1.jpg | |تصویر = Mohsen abolghasmi1.jpg | ||
|توضیح تصویر = دکتر محسن ابوالقاسمی | |توضیح تصویر = '''دکتر محسن ابوالقاسمی''' | ||
|نام اصلی = | |نام اصلی = | ||
|زمینه فعالیت = تدریس و تألیف | |زمینه فعالیت = پژوهش و تدریس و تألیف | ||
|ملیت = | |ملیت = | ||
|تاریخ تولد = ۱۳۱۵ | |تاریخ تولد = ۱۳۱۵ | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
|تاریخ مرگ = ۱۷بهمن۱۳۹۷ | |تاریخ مرگ = ۱۷بهمن۱۳۹۷ | ||
|محل مرگ = تهران | |محل مرگ = تهران | ||
|علت مرگ = آمبلی پا | |علت مرگ = آمبلی پا و زمینخوردن | ||
|آخرین محل زندگی = منزل شخصی | |آخرین محل زندگی = منزل شخصی | ||
|مختصات محل زندگی = | |مختصات محل زندگی = | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
|نامهای دیگر = | |نامهای دیگر = | ||
|لقب = | |لقب = | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = آموزش نوین در زبان اوستایی | ||
|پیشه = استاد دانشگاه و مؤلف | |پیشه = استاد دانشگاه و مؤلف و پژوهشگر زبانهای باسانی ایران، مدیر آموزشی و دبیر هئیت تحریریه | ||
| سالهای نویسندگی | |سالهای نویسندگی = | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |کتابها = «ریشهشناسی(اتیمولوژی)»، «زبان فارسی و سرگذشت آن»، «راهنمای زبانهای باستانی ایران(۲جلد)» و... | ||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
|شریک زندگی = | |شریک زندگی = | ||
|فرزندان = | |فرزندان = | ||
|تحصیلات = | |تحصیلات = دکتری زبان و ادبیات فارسی | ||
|دانشگاه = | |دانشگاه = تهران | ||
|حوزه = | |حوزه = | ||
|شاگرد = | |شاگرد = | ||
|استاد = هنینگ و بویس | |استاد = دکتر والتر برونو هنینگ و پروفسور مری بویس | ||
|علت شهرت = پژوهشگر زبانهای فارسی باستان | |علت شهرت = پژوهشگر زبانهای فارسی باستان | ||
|تأثیرگذاشته بر = | |تأثیرگذاشته بر = | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
[[پرونده:Mohsen abolghasmi2.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''محبوبیت استاد نزد دانشجویانش'''</center>]] | [[پرونده:Mohsen abolghasmi2.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''محبوبیت استاد نزد دانشجویانش'''</center>]] | ||
[[پرونده:Mohsen abolghasmi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''استقبال شفیعی کدکنی از{{سخ}}محسن ابوالقاسمی'''</center>]] | |||
[[ | '''محسن ابوالقاسمی''' استاد مسلم فرهنگ و زبانهای فارسی نو و باستان و مسلط به ۵ زبان زندهٔ دنیا: فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی، پس از بازنشستگی، همچنان بهعنوان استاد مدعو پژوهشگاه علومانسانی به تدریس ادامه داد. | ||
<center>* * * * *</center> | |||
ابوالقاسمی در ۱۳۳۷ رشتۀ زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران بهپایان برد و برای تحصیل در رشتۀ فرهنگ و زبانهای باستانی عازم لندن شد. پس از ۶ سال تحصیل مجدانه در همان رشته، فوقلیسانس گرفت. دکتر والتر برونو هنینگ و پروفسور مری بویس از استادان او و [[بهمن سرکاراتی]] و [[احمد تفضّلی]] از همدورهایهایش بودند. در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ تدریس در دانشگاه تهران را آغاز کرد و پس از آن در بنیاد فرهنگ ایران مشغول بهکار شد و چندی بعد مدیریت پژوهشکدۀ فرهنگ ایران را بهعهده گرفت. وی از ۱۳۴۱ بهمدت چهل سال با سمت استادیار، دانشیار و استاد در دانشگاه تهران تدریس میکرد. او ۲۰ کتاب در زمینۀ دستور، تاریخ زبان فارسی و زبانشناسی تدوین کرده که «دستور تاریخی زبان فارسی»، «شعر در ایران پیش از اسلام» و «تاریخ زبان فارسی»، در شمار آثار بسیار مهم اوست.{{سخ}} | |||
دکتر ابوالقاسمی در دانشگاه تهران از استادان نسل دوم گروه زبانهای باستانی بهشمار میرفت؛ اما در برخی از دروس نظیر زبان اوستایی، آموزش جدید را پایهگذاری کرد و نخستین کسی است که اسباب آشنایی شاگردانش با پژوهشهای جدید و استادان صاحبنام اوستاشناس را فراهم میآورد. طی ۵ سالِ ۱۳۴۵تا۱۳۵۰ که دو گرایش زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی هنوز ادغام نشده بود، غالب درسهای مربوط به زبانهای باستانی را یکتنه تدریس میکرد. بهگواه [[محمدتقی راشدمحصل]] یکی از شاگردان پیشینش: «تمام دروس فرهنگ ایران باستان، کتیبههای پارتی و پهلوی، دستور تاریخی زبان فارسی، فارسی میانۀ ترکانی و واحدهای اوستایی را هم در دورهٔ کارشناسی ارشد و هم دکتری را با دکتر ابوالقاسمی گذرانده است.»<ref name=''شب ابوالقاسمی''>{{یادکرد وب|نشانی = http://bukharamag.com/1397.11.15935.html|عنوان =آشنایی با محسن ابوالقاسمی در مراسم پاسداشتش}}</ref> | |||
جنبۀ دیگر فعالیتهای ابوالقاسمی در کارهای اداری و اجرایی بخشهای آموزش دانشگاههاست. او بهعنوان قائممقام روانشاد [[پرویز ناتل خانلری]] در پژوهشکده فرهنگ ایران، با نظارت و دقت کامل امور این پژوهشکده را زیر نظر داشت. مستبدی بسیار نرمخو و نرمخویی بسیار مستبد بود. به قانون و مقررات تا آنجا عمل میکرد که فایده دارد و دستوپاگیر نیست. در صورت لزوم باکی نداشت که فوقلیسانسی را سر کلاس فوقلیسانسها و حتی دکترها بفرستد یا مثلاً تصمیمهایی بگیرد و عمل کند که با مقررات حسابداری و اداری جور درنمیآمد. | |||
ابوالقاسمی از باب قدرت پیشبینی و شناخت نیازهای علمی کشور، در مدت زمان مسئولیتش اقدامهای ارزندهای انجام داد: | |||
* تعیین بورسیهای با مبلغ کافی برای زندگی دانشجوییِ شماری از دانشآموختگان دورۀ کارشناسی ارشد رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستانی جهت اعزام به اروپا با هدف تکمیل آگاهیهای مربوط به زبانهای کهن. | |||
* دعوت از استادان صاحبنام همچون پروفسور ماتسوخ سامیشناس و پروفسور هومباخ اوستاشناس به این منظور که هریک، نیمسال تحصیلی را درسهای تخصصی تدریس کنند. | |||
* ترتیب مسافرتهای علمی دانشجویی و بازدید از آثار باستانی که منجر شد دانشجویان پژوهشکده سنگنبشتهٔ داریوش در بیستون را از نزدیک بر فراز داربستی که در روبهروی آن تعبیه شده بود مشاهده کنند و عکسهایی از آن بگیرند.<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
===داستانکهای | ===داستانکهای تألیف=== | ||
[[تقی پورنامداریان|پورنامداریان]]که از سال ۱۳۵۱ با استادش همراه است، او را چنین شناخته: استاد بهشدت از نمایش و خودنمایی بیزار بود. با همه فضلی که داشت به کتاب نوشتن چندان علاقهای نداشت. آثار او که نوشتنش با نوعی خواهش و تحمیل همراه بوده است، گرچه از عمق دانش و تخصص او حکایت دارد، به نسبت میزان فضل و دانش او نمونهای اندک از بسیار است. گویی که تألیف و تصنیف هم برای او نمایش بود که از آن پرهیز میکرد.<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===داستانک عشق=== | ===داستانک عشق=== | ||
خط ۶۶: | خط ۷۲: | ||
===داستانک استاد=== | ===داستانک استاد=== | ||
===داستانک | ===داستانک شاگردش [[تقی پورنامداریان]]=== | ||
«تجربه تدریس در مقام یک استاد فاضل و محبوب، تشخیص درست او را تضمین میکرد.» این نتیجه را پورنامداریان وقتی میگیرد که بهدلیل ترس از قبولنشدن در مقطع دکتری و آبروریزی در پژوهشکده، وقتی جملهٔ صریح و تلویحاً تحکمی ابوالقاسمی یعنی: «برو دوره دکتری دانشگاه تهران شرکت کن!» را میشنود بهانه میآورد که: | |||
:اگر اجازه بدهید رسالهام را بنویسم و بعد شرکت کنم؛ چون بعد ممکن است وقت نشود و ایراد بگیرند.{{سخ}} | |||
استاد که فهمیده بهانهاش چیست، تکرار میکند: «عیب ندارد. برو شرکت کن، بعد مینویسی.»{{سخ}} | |||
بعد از قبولشدن آنهم با نمره خیلی خوب، نیز جای دریافت کلماتی تشویقآمیز که انتظارش را داشته، استاد با چهره و کلماتی خنثی میگوید: «بگو درسهایت را بگذارند صبح، بعدازظهرها بیا!»<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===از جوشیبودن صفا تا آرامش خانلری=== | |||
زمانی که ابتدای خیابان سیتیر، ساختمانی به [[پرویز ناتل خانلری|خانلری]] داده بودند، من تازه از خارج آمده بودم و مرحوم محمد مقدم تدریس دستور تاریخی در رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستانی برایم گذاشته بود. دکتر خانلری هم روزی گفت که دیگر نمیخواهد سر کلاس دستور زبان فارسی برود و گفت که من بهجاش بروم.{{سخ}} وقتی برای حضور و غیاب آمدند بهخیال اینکه من کلاس دیگری را به اینجا منتقل کردم، برای دکتر خانلری غیبت گذاشتند. چند روز بعد هم کتبی، به دکتر غیبتش را اعلام کردند. دکتر در پاسخ نوشته بود که نمیخواهد سر آن کلاس برود و مرا جای خودش گذاشته؛ اما دفعه بعد که رفتم دانشگاه، دیدم دکتر صفا به خانلری نامه زده و رونوشت آن هم بین کارمندان دستبهدست میچرخد: «شما باید خودتان سر کلاستان بروید. برای آقای ابوالقاسمی هم زود است که این درس را بدهد!»{{سخ} | |||
خلاصه بهاتفاق رفتیم دفتر رئیس دانشکده. خانلری به صفا گفت: این آقا را میشناسی؟ دکتر صفا گفت: بله، ایشان آقای ابوالقاسمی است. من قبلاً چند جلد کتاب برای صفا کتابت کرده بودم؛ مثل دارابنامه.{{سخ}} | |||
خانلری گفت: پس این نامه را چرا نوشتید؟ دکتر صفا هم گفت: من آنوقت عصبانی بودم، یک چیزی نوشتم. ایشان بروند درس بدهند. مشکلی نیست!{{سخ}} | |||
دکتر صفا سید بود، از آن سیدهای جوشی! اما دکتر خانلری خیلی متین و آرامی بود. هیچ وقت خیلی عصبانی نمیشد. همیشه لبخند گوشه لبش بود.<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===داستانک مردم=== | ===داستانک مردم=== | ||
خط ۸۷: | خط ۱۰۳: | ||
===داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن=== | ===داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن=== | ||
[[تقی پورنامداریان|پورنامداریان]] دلیل ترک مجلس از سوی استادش را چنین بیان میکند: «خشم و خندهاش را غالباً مهار نمیکرد. هر دو در حضور و بروز آزاد بودند. بهندرت پیش میآمد که زمان و مکان و موقعیت، مانع ظهور احساسات عریان و خودمختار او شود. اگر مجبور میشد خویشتنداری کند چنان کلافه میشد که تاب تحمل از دست میداد و جلسه را ترک میکرد.»<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن=== | ===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن=== | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۲۶: | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ||
ابوالقاسمی جایی خود را چنین معرفی کرده است: «اینجانب هشتاد سال پیش در ملایر بهدنیا آمدم و در همانجا به مدرسه رفتم و تصدیق ۶ ابتدایی گرفتم و همراه خانواده به تهران آمدم و در دبیرستان علامه درس خواندم تا پنجم متوسطه که دیپلم ناقص از آن دبیرستان گرفتم و دبیرستان دارالفنون ششم ادبی گرفتم و وارد دانشکده ادبیات شدم و در سال ۱۳۳۷ لیسانس ادبیات فارسی گرفتم و در سالهای ۱۳۳۷تا۱۳۴۰ درسهای دوره دکتری را خواندم و در سال ۱۳۴۰ به لندن رفتم و در سال ۱۳۴۳ از آنجا درجه M.A گرفتم و به ایران بازگشتم و برای گرفتن دکتری ثبتنام کردم در دانشگاه تهران. درجه M.A در زبانهای باستانی ایران گرفتم. در اینجا در سال ۱۳۴۴ در گروه تازهتأسیس زبانشناسی و زبانهای باستانی به تدریس پرداختم تا سال ۱۳۸۱ که بازنشسته شدم. در سال ۱۳۶۹ به استخدام نیمهوقت دانشگاه آزاد درآمدم که تاکنون ادامه دارد.» <ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
{{سخ}}در ادامه کلام، حاصل دسترنج علمیفرهنگیش را تکبهتک نام میبرد و میگوید: «در سال ۱۳۵۰ پژوهشکدهٔ فرهنگ ایران به ریاست دکتر خانلری تأسیس شد و تا ۱۳۵۸ من کارگردان آن بودم. در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ سرپرست پژوهشکده شدم که پژوهشکده و چند مؤسسه آموزش عالی درهم ادغام شدند و دانشگاه علامه طباطایی را تشکیل دادند.»<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۳۴: | ||
===یادمان و بزرگداشتها=== | ===یادمان و بزرگداشتها=== | ||
نکوداشت محسن ابوالقاسمی از سوی بیناد موقوفات دکتر محمود افشار، عصر روز چهارشنبه اول دیماه ۱۳۹۵ برگزار شد که دویستوهفتادودومین شب مجله بخارا میشد. بهگفتهٔ علی دهباشی، دکتر مهدی علیایی مقدم، پیشنهاددهندهٔ این جلسه بود.<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)=== | ===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)=== | ||
====[[ژاله آموزگار]]==== | |||
آموزگار معتقد است، از ابوالقاسمی سه بعد شخصیتی دریافته که شایسته است دیگران نیز بدانها پیببرند: | |||
«دکتر ابوالقاسمی بهعنوان معلم{{سخ}} | |||
دکتر ابوالقاسمی بهعنوان یک دانشمند و پژوهشگر{{سخ}} | |||
دکتر ابوالقاسمی بهعنوان فردی عاشق ایران و زبان فارسی»<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
====[[محمدتقی راشدمحصل]]==== | |||
راشدمحصل که آشنایی خود با ابوالقاسمی را به پنجاه سال پیش یعنی مهر۱۳۴۶ برمیگرداند و با افتخار خود را در گروه شاگردان دور اول میداند، دانش گستردهٔ استادش در زبانهای ایران باستان، فارسی کهن، عربی، فرانسوی و انگلیسی و آلمانی و حتی روسی را در یک طبق میگذارد و حافظۀ قوی، منظم و مثالزدنی او را در طبقی دیگر: «هنوز علاقۀ نخستین خدمت را دارد. هریک از شاگردانش را به صفتی یا رفتاری و کلامی خاص میشناسد. هنوز روزهای آغازین آشنایی خود را با شاگردانش فراموش نکرده و از حال و کار هریک نیز بهخوبی باخبر است.»<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
====[[تقی پورنامداریان]]==== | |||
استاد چندان پروای شأن و مقام را نداشت و هیچ آداب و ترتیبی را رعایت نمیکرد. تابستان وقتی هوای بنیاد گرم میشد گاهی از عباس، قیچی میخواست. عباس که هرچه استاد میخواست از زیر سنگ هم شده پیدا میکرد و میآورد، قیچی به دستش میرساند. استاد با قیچی آستین پیراهنش را تا نزدیک بازو میبرید و پیرهن آستین بلندش را آستینکوتاه میکرد. معمولاً کجومعوج از آب درمیآمد؛ اما بالاخره آستین کوتاه، آستین کوتاه بود. گاهی هم که عملی منافی با اقتضای اخلاق غالب عصر از بنده سر میزند، بیارتباط با اخلاق و رفتار عجیب این مرد بسیاردان آزاده یکسره تهی از ریا و تظاهر نیست.<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۶۹: | ||
===جملهای از ایشان=== | ===جملهای از ایشان=== | ||
===نحوهٔ پوشش=== | ===تصویر مجسم شاگرد از نحوهٔ پوشش استادش=== | ||
همواره دربارهٔ سر و وضع ظاهرش سخت بیاعتنا بود. رفتارش با دانشجویان خیلی ساده و صمیمانه و درعینحال غیرقابل پیشبینی بود. رفتارش مثل لباسش یکدست نبود. در آن سالها که در پژوهشکده فرهنگ ایران بخشی زیاد از روز را با ایشان در زیرزمین کتابخانه بودم، هیچ وقت یادم نمیآید کتوشلوار تازه، یکدست یا اطوکشیده پوشیده باشد. بعدها یکیدو بار هم او را با کراوات دیدم؛ اما گویی کراوات را به قصد بردن آبروی کراوات زده بود.{{سخ}}این روزها با تمام بیتوجهی، به نظرم کمی بیشتر به سر و وضع خودش میرسد. همینقدر هم شک ندارم که تحمیل زن و فرزند است.<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===تکیهکلامها=== | ===تکیهکلامها=== | ||
===خلقیات=== | ===خلقیات=== | ||
====[[محمدتقی راشدمحصل]]==== | |||
ابوالقاسمی انسانی است خروشان، اما نه سوزان: راشدمحصل بیان میدارد که با آنهمه نیکی، استاد ما زودخشم است؛ اما بههمان زودی که برافروخته میشود آتش درونش فرومیکاهد و با رفتاری مهرآمیز دل طرف را بهدست میآورد. با دانشجویان جدی است. آنگونه که دانشجو نمیتواند بازتاب استاد را در سخنان خویش پیشبینی کند و از این رو دانشجویان غالباً مایلاند خواسته خود را بهواسطۀ دیگران از وی درخواست کنند. باهمهاین اوصاف، یاران و همکاران و دانشجویان بر قهر و لطفش به جد عاشقاند.<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
====[[تقی پورنامداریان]]==== | |||
آهسته و باقاطعیت حرف میزد و با دانشجویان بهسرعت ایاق میشد. وقتی از خاطرات و اتفاقات گذشته حرف میزد، خودش زودتر و بیشتر از همه میخندید. حافظهاش همه چیز را با دقت ضبط کرده بود. تاریخ مجسم شفاهی بود. دربارهٔ هر چیزی چنان قطعی و دقیق اظهارنظر میکرد که تردیدی دربارهٔ صحت آن باقی نمیماند. غم و شادیش بیاختیار بر چهرهاش نمودار میشد. با آنکه با دانشجویان چون رفیقی صمیمی مینمود؛ اما همه از او بهنوعی واهمه داشتند تاآنجاکه اگر تقاضایی داشتند مطرحکردن آن را استاد، به یکدیگر حواله میکردند.<ref name=''شب ابوالقاسمی''/> | |||
===منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)=== | ===منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)=== | ||
===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | ===گزارش جامعی از سفرها (نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | ||
===برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است=== | ===برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است=== | ||
خط ۱۸۳: | خط ۲۱۸: | ||
===کارنامه و فهرست آثار=== | ===کارنامه و فهرست آثار=== | ||
====کتاب==== | |||
# زبان آسی | |||
# فعل آغازی | |||
# تحول معنی واژه در زبان فارسی | |||
# پنج گفتار در دستور تاریخی زبان فارسی | |||
# تاریخ زبان فارسی | |||
# تاریخ مختصر زبان فارسی | |||
# دستور تاریخی زبان فارسی | |||
# جشننامه محمد پروین گنابادی با همکاری محمد روشن | |||
# مادههای فعل زبان فارسی دری | |||
# ریشهشناسی (اتیمولوژی) | |||
# راهنمای زبانهای باستانی ایران (۲ جلد) | |||
# زبان فارسی و سرگذشت آن | |||
# هذا ما یذکره المجوس فی مبدأ الخلق | |||
# واژگان فارسی دری | |||
# فرهنگ تاریخی زبان فارسی، ج۱: آـب، با مشارکت دیگران | |||
# قاموس، ج۱: آـآپونیس با مشارکت دیگران | |||
# شعر در ایران پیش از اسلام | |||
# یسن۵۳ | |||
# مانی بهروایت ابنالندیم | |||
# دینها و کیشهای ایران پیش از اسلام بهروایت ملل و نحل شهرستانی | |||
# زبان فارسی و سرگذشت آن | |||
====مقاله==== | |||
# بررسی تأثیر زبان عربی بر طبقات الصوفیه انصاری، دوماهنامهٔ جستارهای زبانی، دوره۵، شماره۱، سال۱۳۹۳.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.civilica.com/Paper-JR_LRR-JR_LRR-5-1_005.html|عنوان =مقالهٔ مشترک۱}}</ref> | |||
# کاربرد ضمایر شخصی در طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری و گویش کهن هرات، دوماهنامهٔ جستارهای زبانی، دوره۵، شماره۳، سال۱۳۹۳.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.civilica.com/Paper-JR_LRR-JR_LRR-5-3_002.html|عنوان =مقالهٔ مشترک۲}}</ref> | |||
# مقایسهٔ رویینتنی و چشم آسیبپذیر اسفندیار در متنهای فارسی میانه (پهلوی) و شاهنامه فردوسی، فصلنامه جستارهای نوین ادبی، دوره۴۵، شماره۲، سال۱۳۹۱.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.civilica.com/Paper-JR_JLSS-JR_JLSS-45-2_002.html|عنوان =مقالهٔ مشترک۳}}</ref> | |||
===جوایز و افتخارات=== | ===جوایز و افتخارات=== | ||
خط ۱۹۰: | خط ۲۵۴: | ||
===بررسی چند اثر=== | ===بررسی چند اثر=== | ||
=== | ===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | ||
===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== | ===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۶۷: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* {{یادکرد وب|نشانی=http://bukharamag.com/1397.11.15935.html|عنوان=آشنایی با محسن ابوالقاسمی در مراسم پاسداشتنش|ناشر=وبگاه بخارا|تاریخ انتشار=۲دی۱۳۹۵ (تکمیلشده: ۲۰بهمن۱۳۹۷)|تاریخ بازدید=۲۱بهمن۱۳۹۷}} | |||
* {{یادکرد وب|نشانی = https://www.civilica.com/PdfExport-JR_LRR-5-1_005=%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%AB%DB%8C%D8%B1-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%B7%D8%A8%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%88%D9%81%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C.pdf|عنوان=مقالهٔ مشترک۱|ناشر=وبگاه مرجع دانش (civilica)|تاریخ بازدید= ۲۱بهمن۱۳۹۷}} | |||
* {{یادکرد وب|نشانی= | |||
https://www.civilica.com/PdfExport-JR_LRR-5-3_002=%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D8%B6%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B7%D8%A8%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%88%D9%81%DB%8C%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%B4-%DA%A9%D9%87%D9%86-%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA.pdf|عنوان=مقالهٔ مشترک۲|ناشر=وبگاه مرجع دانش (civilica)|تاریخ بازدید=۲۱بهمن۱۳۹۷}} | |||
* {{یادکرد وب|نشانی= | |||
https://www.civilica.com/PdfExport-JR_JLSS-45-2_002=%D9%85%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%87-%D8%B1%D9%88%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D9%86%DB%8C-%D9%88-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%A2%D8%B3%DB%8C%D8%A8-%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AA%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%DB%8C.pdf|عنوان =مقالهٔ مشترک۳|ناشر=وبگاه مرجع دانش (civilica)|تاریخ بازدید=۲۱بهمن۱۳۹۷}} |
نسخهٔ ۲۲ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۱۰


محسن ابوالقاسمی
محسن ابوالقاسمی استاد مسلم فرهنگ و زبانهای فارسی نو و باستان و مسلط به ۵ زبان زندهٔ دنیا: فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی، پس از بازنشستگی، همچنان بهعنوان استاد مدعو پژوهشگاه علومانسانی به تدریس ادامه داد.
ابوالقاسمی در ۱۳۳۷ رشتۀ زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران بهپایان برد و برای تحصیل در رشتۀ فرهنگ و زبانهای باستانی عازم لندن شد. پس از ۶ سال تحصیل مجدانه در همان رشته، فوقلیسانس گرفت. دکتر والتر برونو هنینگ و پروفسور مری بویس از استادان او و بهمن سرکاراتی و احمد تفضّلی از همدورهایهایش بودند. در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ تدریس در دانشگاه تهران را آغاز کرد و پس از آن در بنیاد فرهنگ ایران مشغول بهکار شد و چندی بعد مدیریت پژوهشکدۀ فرهنگ ایران را بهعهده گرفت. وی از ۱۳۴۱ بهمدت چهل سال با سمت استادیار، دانشیار و استاد در دانشگاه تهران تدریس میکرد. او ۲۰ کتاب در زمینۀ دستور، تاریخ زبان فارسی و زبانشناسی تدوین کرده که «دستور تاریخی زبان فارسی»، «شعر در ایران پیش از اسلام» و «تاریخ زبان فارسی»، در شمار آثار بسیار مهم اوست.
دکتر ابوالقاسمی در دانشگاه تهران از استادان نسل دوم گروه زبانهای باستانی بهشمار میرفت؛ اما در برخی از دروس نظیر زبان اوستایی، آموزش جدید را پایهگذاری کرد و نخستین کسی است که اسباب آشنایی شاگردانش با پژوهشهای جدید و استادان صاحبنام اوستاشناس را فراهم میآورد. طی ۵ سالِ ۱۳۴۵تا۱۳۵۰ که دو گرایش زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی هنوز ادغام نشده بود، غالب درسهای مربوط به زبانهای باستانی را یکتنه تدریس میکرد. بهگواه محمدتقی راشدمحصل یکی از شاگردان پیشینش: «تمام دروس فرهنگ ایران باستان، کتیبههای پارتی و پهلوی، دستور تاریخی زبان فارسی، فارسی میانۀ ترکانی و واحدهای اوستایی را هم در دورهٔ کارشناسی ارشد و هم دکتری را با دکتر ابوالقاسمی گذرانده است.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
جنبۀ دیگر فعالیتهای ابوالقاسمی در کارهای اداری و اجرایی بخشهای آموزش دانشگاههاست. او بهعنوان قائممقام روانشاد پرویز ناتل خانلری در پژوهشکده فرهنگ ایران، با نظارت و دقت کامل امور این پژوهشکده را زیر نظر داشت. مستبدی بسیار نرمخو و نرمخویی بسیار مستبد بود. به قانون و مقررات تا آنجا عمل میکرد که فایده دارد و دستوپاگیر نیست. در صورت لزوم باکی نداشت که فوقلیسانسی را سر کلاس فوقلیسانسها و حتی دکترها بفرستد یا مثلاً تصمیمهایی بگیرد و عمل کند که با مقررات حسابداری و اداری جور درنمیآمد. ابوالقاسمی از باب قدرت پیشبینی و شناخت نیازهای علمی کشور، در مدت زمان مسئولیتش اقدامهای ارزندهای انجام داد:
- تعیین بورسیهای با مبلغ کافی برای زندگی دانشجوییِ شماری از دانشآموختگان دورۀ کارشناسی ارشد رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستانی جهت اعزام به اروپا با هدف تکمیل آگاهیهای مربوط به زبانهای کهن.
- دعوت از استادان صاحبنام همچون پروفسور ماتسوخ سامیشناس و پروفسور هومباخ اوستاشناس به این منظور که هریک، نیمسال تحصیلی را درسهای تخصصی تدریس کنند.
- ترتیب مسافرتهای علمی دانشجویی و بازدید از آثار باستانی که منجر شد دانشجویان پژوهشکده سنگنبشتهٔ داریوش در بیستون را از نزدیک بر فراز داربستی که در روبهروی آن تعبیه شده بود مشاهده کنند و عکسهایی از آن بگیرند.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستانک
داستانکهای تألیف
پورنامداریانکه از سال ۱۳۵۱ با استادش همراه است، او را چنین شناخته: استاد بهشدت از نمایش و خودنمایی بیزار بود. با همه فضلی که داشت به کتاب نوشتن چندان علاقهای نداشت. آثار او که نوشتنش با نوعی خواهش و تحمیل همراه بوده است، گرچه از عمق دانش و تخصص او حکایت دارد، به نسبت میزان فضل و دانش او نمونهای اندک از بسیار است. گویی که تألیف و تصنیف هم برای او نمایش بود که از آن پرهیز میکرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگردش تقی پورنامداریان
«تجربه تدریس در مقام یک استاد فاضل و محبوب، تشخیص درست او را تضمین میکرد.» این نتیجه را پورنامداریان وقتی میگیرد که بهدلیل ترس از قبولنشدن در مقطع دکتری و آبروریزی در پژوهشکده، وقتی جملهٔ صریح و تلویحاً تحکمی ابوالقاسمی یعنی: «برو دوره دکتری دانشگاه تهران شرکت کن!» را میشنود بهانه میآورد که:
- اگر اجازه بدهید رسالهام را بنویسم و بعد شرکت کنم؛ چون بعد ممکن است وقت نشود و ایراد بگیرند.
استاد که فهمیده بهانهاش چیست، تکرار میکند: «عیب ندارد. برو شرکت کن، بعد مینویسی.»
بعد از قبولشدن آنهم با نمره خیلی خوب، نیز جای دریافت کلماتی تشویقآمیز که انتظارش را داشته، استاد با چهره و کلماتی خنثی میگوید: «بگو درسهایت را بگذارند صبح، بعدازظهرها بیا!»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
از جوشیبودن صفا تا آرامش خانلری
زمانی که ابتدای خیابان سیتیر، ساختمانی به خانلری داده بودند، من تازه از خارج آمده بودم و مرحوم محمد مقدم تدریس دستور تاریخی در رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستانی برایم گذاشته بود. دکتر خانلری هم روزی گفت که دیگر نمیخواهد سر کلاس دستور زبان فارسی برود و گفت که من بهجاش بروم.
وقتی برای حضور و غیاب آمدند بهخیال اینکه من کلاس دیگری را به اینجا منتقل کردم، برای دکتر خانلری غیبت گذاشتند. چند روز بعد هم کتبی، به دکتر غیبتش را اعلام کردند. دکتر در پاسخ نوشته بود که نمیخواهد سر آن کلاس برود و مرا جای خودش گذاشته؛ اما دفعه بعد که رفتم دانشگاه، دیدم دکتر صفا به خانلری نامه زده و رونوشت آن هم بین کارمندان دستبهدست میچرخد: «شما باید خودتان سر کلاستان بروید. برای آقای ابوالقاسمی هم زود است که این درس را بدهد!»{{سخ}
خلاصه بهاتفاق رفتیم دفتر رئیس دانشکده. خانلری به صفا گفت: این آقا را میشناسی؟ دکتر صفا گفت: بله، ایشان آقای ابوالقاسمی است. من قبلاً چند جلد کتاب برای صفا کتابت کرده بودم؛ مثل دارابنامه.
خانلری گفت: پس این نامه را چرا نوشتید؟ دکتر صفا هم گفت: من آنوقت عصبانی بودم، یک چیزی نوشتم. ایشان بروند درس بدهند. مشکلی نیست!
دکتر صفا سید بود، از آن سیدهای جوشی! اما دکتر خانلری خیلی متین و آرامی بود. هیچ وقت خیلی عصبانی نمیشد. همیشه لبخند گوشه لبش بود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
پورنامداریان دلیل ترک مجلس از سوی استادش را چنین بیان میکند: «خشم و خندهاش را غالباً مهار نمیکرد. هر دو در حضور و بروز آزاد بودند. بهندرت پیش میآمد که زمان و مکان و موقعیت، مانع ظهور احساسات عریان و خودمختار او شود. اگر مجبور میشد خویشتنداری کند چنان کلافه میشد که تاب تحمل از دست میداد و جلسه را ترک میکرد.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
ابوالقاسمی جایی خود را چنین معرفی کرده است: «اینجانب هشتاد سال پیش در ملایر بهدنیا آمدم و در همانجا به مدرسه رفتم و تصدیق ۶ ابتدایی گرفتم و همراه خانواده به تهران آمدم و در دبیرستان علامه درس خواندم تا پنجم متوسطه که دیپلم ناقص از آن دبیرستان گرفتم و دبیرستان دارالفنون ششم ادبی گرفتم و وارد دانشکده ادبیات شدم و در سال ۱۳۳۷ لیسانس ادبیات فارسی گرفتم و در سالهای ۱۳۳۷تا۱۳۴۰ درسهای دوره دکتری را خواندم و در سال ۱۳۴۰ به لندن رفتم و در سال ۱۳۴۳ از آنجا درجه M.A گرفتم و به ایران بازگشتم و برای گرفتن دکتری ثبتنام کردم در دانشگاه تهران. درجه M.A در زبانهای باستانی ایران گرفتم. در اینجا در سال ۱۳۴۴ در گروه تازهتأسیس زبانشناسی و زبانهای باستانی به تدریس پرداختم تا سال ۱۳۸۱ که بازنشسته شدم. در سال ۱۳۶۹ به استخدام نیمهوقت دانشگاه آزاد درآمدم که تاکنون ادامه دارد.» خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
در ادامه کلام، حاصل دسترنج علمیفرهنگیش را تکبهتک نام میبرد و میگوید: «در سال ۱۳۵۰ پژوهشکدهٔ فرهنگ ایران به ریاست دکتر خانلری تأسیس شد و تا ۱۳۵۸ من کارگردان آن بودم. در سالهای ۱۳۵۸ و ۱۳۶۰ سرپرست پژوهشکده شدم که پژوهشکده و چند مؤسسه آموزش عالی درهم ادغام شدند و دانشگاه علامه طباطایی را تشکیل دادند.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
نکوداشت محسن ابوالقاسمی از سوی بیناد موقوفات دکتر محمود افشار، عصر روز چهارشنبه اول دیماه ۱۳۹۵ برگزار شد که دویستوهفتادودومین شب مجله بخارا میشد. بهگفتهٔ علی دهباشی، دکتر مهدی علیایی مقدم، پیشنهاددهندهٔ این جلسه بود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
ژاله آموزگار
آموزگار معتقد است، از ابوالقاسمی سه بعد شخصیتی دریافته که شایسته است دیگران نیز بدانها پیببرند:
«دکتر ابوالقاسمی بهعنوان معلم
دکتر ابوالقاسمی بهعنوان یک دانشمند و پژوهشگر
دکتر ابوالقاسمی بهعنوان فردی عاشق ایران و زبان فارسی»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
محمدتقی راشدمحصل
راشدمحصل که آشنایی خود با ابوالقاسمی را به پنجاه سال پیش یعنی مهر۱۳۴۶ برمیگرداند و با افتخار خود را در گروه شاگردان دور اول میداند، دانش گستردهٔ استادش در زبانهای ایران باستان، فارسی کهن، عربی، فرانسوی و انگلیسی و آلمانی و حتی روسی را در یک طبق میگذارد و حافظۀ قوی، منظم و مثالزدنی او را در طبقی دیگر: «هنوز علاقۀ نخستین خدمت را دارد. هریک از شاگردانش را به صفتی یا رفتاری و کلامی خاص میشناسد. هنوز روزهای آغازین آشنایی خود را با شاگردانش فراموش نکرده و از حال و کار هریک نیز بهخوبی باخبر است.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تقی پورنامداریان
استاد چندان پروای شأن و مقام را نداشت و هیچ آداب و ترتیبی را رعایت نمیکرد. تابستان وقتی هوای بنیاد گرم میشد گاهی از عباس، قیچی میخواست. عباس که هرچه استاد میخواست از زیر سنگ هم شده پیدا میکرد و میآورد، قیچی به دستش میرساند. استاد با قیچی آستین پیراهنش را تا نزدیک بازو میبرید و پیرهن آستین بلندش را آستینکوتاه میکرد. معمولاً کجومعوج از آب درمیآمد؛ اما بالاخره آستین کوتاه، آستین کوتاه بود. گاهی هم که عملی منافی با اقتضای اخلاق غالب عصر از بنده سر میزند، بیارتباط با اخلاق و رفتار عجیب این مرد بسیاردان آزاده یکسره تهی از ریا و تظاهر نیست.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
تصویر مجسم شاگرد از نحوهٔ پوشش استادش
همواره دربارهٔ سر و وضع ظاهرش سخت بیاعتنا بود. رفتارش با دانشجویان خیلی ساده و صمیمانه و درعینحال غیرقابل پیشبینی بود. رفتارش مثل لباسش یکدست نبود. در آن سالها که در پژوهشکده فرهنگ ایران بخشی زیاد از روز را با ایشان در زیرزمین کتابخانه بودم، هیچ وقت یادم نمیآید کتوشلوار تازه، یکدست یا اطوکشیده پوشیده باشد. بعدها یکیدو بار هم او را با کراوات دیدم؛ اما گویی کراوات را به قصد بردن آبروی کراوات زده بود.
این روزها با تمام بیتوجهی، به نظرم کمی بیشتر به سر و وضع خودش میرسد. همینقدر هم شک ندارم که تحمیل زن و فرزند است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تکیهکلامها
خلقیات
محمدتقی راشدمحصل
ابوالقاسمی انسانی است خروشان، اما نه سوزان: راشدمحصل بیان میدارد که با آنهمه نیکی، استاد ما زودخشم است؛ اما بههمان زودی که برافروخته میشود آتش درونش فرومیکاهد و با رفتاری مهرآمیز دل طرف را بهدست میآورد. با دانشجویان جدی است. آنگونه که دانشجو نمیتواند بازتاب استاد را در سخنان خویش پیشبینی کند و از این رو دانشجویان غالباً مایلاند خواسته خود را بهواسطۀ دیگران از وی درخواست کنند. باهمهاین اوصاف، یاران و همکاران و دانشجویان بر قهر و لطفش به جد عاشقاند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تقی پورنامداریان
آهسته و باقاطعیت حرف میزد و با دانشجویان بهسرعت ایاق میشد. وقتی از خاطرات و اتفاقات گذشته حرف میزد، خودش زودتر و بیشتر از همه میخندید. حافظهاش همه چیز را با دقت ضبط کرده بود. تاریخ مجسم شفاهی بود. دربارهٔ هر چیزی چنان قطعی و دقیق اظهارنظر میکرد که تردیدی دربارهٔ صحت آن باقی نمیماند. غم و شادیش بیاختیار بر چهرهاش نمودار میشد. با آنکه با دانشجویان چون رفیقی صمیمی مینمود؛ اما همه از او بهنوعی واهمه داشتند تاآنجاکه اگر تقاضایی داشتند مطرحکردن آن را استاد، به یکدیگر حواله میکردند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها (نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
کتاب
- زبان آسی
- فعل آغازی
- تحول معنی واژه در زبان فارسی
- پنج گفتار در دستور تاریخی زبان فارسی
- تاریخ زبان فارسی
- تاریخ مختصر زبان فارسی
- دستور تاریخی زبان فارسی
- جشننامه محمد پروین گنابادی با همکاری محمد روشن
- مادههای فعل زبان فارسی دری
- ریشهشناسی (اتیمولوژی)
- راهنمای زبانهای باستانی ایران (۲ جلد)
- زبان فارسی و سرگذشت آن
- هذا ما یذکره المجوس فی مبدأ الخلق
- واژگان فارسی دری
- فرهنگ تاریخی زبان فارسی، ج۱: آـب، با مشارکت دیگران
- قاموس، ج۱: آـآپونیس با مشارکت دیگران
- شعر در ایران پیش از اسلام
- یسن۵۳
- مانی بهروایت ابنالندیم
- دینها و کیشهای ایران پیش از اسلام بهروایت ملل و نحل شهرستانی
- زبان فارسی و سرگذشت آن
مقاله
- بررسی تأثیر زبان عربی بر طبقات الصوفیه انصاری، دوماهنامهٔ جستارهای زبانی، دوره۵، شماره۱، سال۱۳۹۳.[۱]
- کاربرد ضمایر شخصی در طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری و گویش کهن هرات، دوماهنامهٔ جستارهای زبانی، دوره۵، شماره۳، سال۱۳۹۳.[۲]
- مقایسهٔ رویینتنی و چشم آسیبپذیر اسفندیار در متنهای فارسی میانه (پهلوی) و شاهنامه فردوسی، فصلنامه جستارهای نوین ادبی، دوره۴۵، شماره۲، سال۱۳۹۱.[۳]
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
- «آشنایی با محسن ابوالقاسمی در مراسم پاسداشتنش». وبگاه بخارا، ۲دی۱۳۹۵ (تکمیلشده: ۲۰بهمن۱۳۹۷). بازبینیشده در ۲۱بهمن۱۳۹۷.
- «مقالهٔ مشترک۱». وبگاه مرجع دانش (civilica). بازبینیشده در ۲۱بهمن۱۳۹۷.
- «مقالهٔ مشترک۲». وبگاه مرجع دانش (civilica). بازبینیشده در ۲۱بهمن۱۳۹۷.
- «مقالهٔ مشترک۳». وبگاه مرجع دانش (civilica). بازبینیشده در ۲۱بهمن۱۳۹۷.