صمد بهرنگی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ناهیدپنا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
ناهیدپنا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۳: خط ۶۳:
بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده‌است.نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه‌ها و هم به شکل شایعه بحث‌هایی وجود داشته‌است. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شده‌است. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده‌است.
بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده‌است.نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه‌ها و هم به شکل شایعه بحث‌هایی وجود داشته‌است. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شده‌است. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده‌است.
تنها کسی که معلوم شده‌است در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده‌است شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفته‌است فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولت‌آبادی دیده‌است، از قول او گفته‌است : «من این طرف بودم و صمد آن طرف‌تر. یک دفعه دیدم کمک می‌خواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.» <ref>حیات‌نامه</ref>
تنها کسی که معلوم شده‌است در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده‌است شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفته‌است فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولت‌آبادی دیده‌است، از قول او گفته‌است : «من این طرف بودم و صمد آن طرف‌تر. یک دفعه دیدم کمک می‌خواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.» <ref>حیات‌نامه</ref>
جملات برگزیده و قابل‌تامل صمد بهرنگی:
* فقر، شب را بی‌غذا سر کردن نیست، فقر، روز را بی‌اندیشه به سر بردن است.
* غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است، به هیچ‌جا راه نمی‌برد، اما نباید ایستاد، با این‌که می‌دانیم نخواهیم رسید، نباید ایستاد. وقتی هم که مردیم؛ مردیم به درک...!
* هر نوری هرچقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است.
* درد من حصار برکه نیست، بلکه زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است.
• واقعا چه فایده‌ای دارد که ذهنم را از چیزهایی انباشته کنم که هیچ به دردم نخواهد خورد. من که نیامده‌ام اینجا شاگرد اول شوم، فقط قبولی برایم کافی است.
<ref>کتاب-صوتی-افسانه-محبت-صمد-بهرنگی</ref>




خط ۹۲: خط ۱۰۳:
*{{یادکرد وب|نشانی = http://samadbehrangi.com/biography.html|عنوان=زندگی‌نامهٔ صمد بهرنگی|ناشر= وبگاه صمد بهرنگی، وب‌نگار: مهدی محجوب}}
*{{یادکرد وب|نشانی = http://samadbehrangi.com/biography.html|عنوان=زندگی‌نامهٔ صمد بهرنگی|ناشر= وبگاه صمد بهرنگی، وب‌نگار: مهدی محجوب}}
*{{یادکرد وب|نشانی = http://www.hayatname.blogfa.com/post/75|عنوان=حیات‌نامه}}
*{{یادکرد وب|نشانی = http://www.hayatname.blogfa.com/post/75|عنوان=حیات‌نامه}}
*<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.navaar.ir/audiobook/2071/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D8%AA-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C}}</ref>

نسخهٔ ‏۲۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۴۳

صمد بهرنگی

نام اصلی صمد بهرنگی
زمینهٔ کاری نویسندگی، شعر، ترجمه و پژوهش
زادروز ۲تیر۱۳۱۸
تبریز
پدر و مادر عزت و سارا
مرگ ۹شهریور۱۳۴۷
ارسباران‌(رود ارس در ساحل روستای کوانق)
محل زندگی تبریز و قفقاز
جایگاه خاکسپاری گورستان امامیه
پیشه داستان‌نویس، شاعر، مترجم و پژوهشگر
کتاب‌ها پاره‌پاره، کندوکاو، افسانه‌های آذربایجان (۲جلدی) و...
نوشتارها ٰ
مدرک تحصیلی زبان و ادبیات انگلیسی
دانشگاه دانشکده ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی دانشگاه تبریز

صمد بهرنگی (زادهٔ ۲تیر۱۳۱۸، در تبریز - متوفیِ ۹شهریور۱۳۴۷ در قره‌داغ) معلم، منتقد، مترجم، داستان‌نویس و پژوهشگر در زمینه فولکلور آذربایجانی بود. [۱] صمد بهرنگی با گردآوری و پردازش فرهنگ عامه و ملت‌ها و قصه‌های مردم آذربایجان در معرفی ادبیات شفاهی ایران گام بزرگی برداشت. [۲] او افسانه‌های عامیانه را بن مایهٔ قصه‌های کودکان قرار می‌داد و معتقد بود ادبیات کودکان باید پلی باشد بین دنیای رنگین بی‌خبری و رویا و خیال‌های شیرین کودکی و دنیای تاریک و آگاه غرقه در واقعیت‌های تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگ‌ترها. [۳] کتاب ماهی سیاه کوچولو نمونهٔ بارز این تفکر بهرنگی است. صمد دوران کودکی خود را یکی از محله‌های قدیمی جنوب شهر تبریز به نام چرنداب گذراند. مادرش «سارا» و پدرش «عزت» به‌سختی زندگی صمد و دو برادر و سه خواهر او را تأمین می‎کردند. کارگری، زهتابی و فروش آبِ مشک به قفقازها و روس‌ها کفاف مخارج خانواده را نمی‎کرد. سرانجام عزت با فوج بیکاران آذربایجان راهی قفقاز و باکو شد و دیگر خبری از او نشد. بهرنگی پس از اتمام دوره دبیرستان در مهر ماه ۱۳۳۴ به دانش‌سرای مقدماتی تبریز راه یافت. در خرداد ۱۳۳۶ فارغ‌التحصیل شد و در مهر همان سال معلمی را آغاز کرد. در سال ۱۳۳۷ در دانشکده ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی دانشگاه تبریز مشغول تحصیل شد و هم ‌زمان به تدریس نیز اشتغال داشت. در ۱۳۴۱ گواهی‌نامه پایان تحصیلات را از دانشکده دریافت کرد. صمد خود را این گونه معرفی می‌کند: «قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم؛ ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نمی‌بود، به خود کشیدم، کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کج‌ومعوج و قانع به آبِ کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان.» صمد از هجده‌سالگی در روستاهای ماماغان، قندجهان، گوگان، آخیرجان، آذرشهر آذربایجان شرقی معلمی کرد. بهرنگی در سال ۱۳۴۱ به جرم بیان سخن‌های ناخوشایند در دفتر دبيرستان و بين دبيران (بنا به گزارش رئيس دبيرستان)، از دبیرستان به دبستان منتقل شد. یک سال بعد و درپی افزایش فعالیت‌های فرهنگی، با پاپوش رئیس وقت فرهنگ آذربایجان کار صمد به دادگاه کشیده و تبرئه شد. [۴]

او ترجمه‌هایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمع‌آوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسا‌ٔيل تربیتی از او منتشر شده است. او در کتاب کندوکاو در مسایل تربیتی ایران کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را بخش بزرگی از اشتراک زبان های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است و به همین دلیل خواستار عدم حذف آنان به بهانه‌های باستان‌گرایی و تاکید بیشتر بر این لغات در هنگام آموزش فارسی به کودکان آذربایجانی شده بود.[۵] بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷در رود ارس و در ساحل روستای شام‌گوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شده‌است.نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانه‌ها و هم به شکل شایعه بحث‌هایی وجود داشته‌است. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شده‌است. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شده‌است. تنها کسی که معلوم شده‌است در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بوده‌است شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفته‌است فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولت‌آبادی دیده‌است، از قول او گفته‌است : «من این طرف بودم و صمد آن طرف‌تر. یک دفعه دیدم کمک می‌خواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.» [۶] جملات برگزیده و قابل‌تامل صمد بهرنگی:

  • فقر، شب را بی‌غذا سر کردن نیست، فقر، روز را بی‌اندیشه به سر بردن است.
  • غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است، به هیچ‌جا راه نمی‌برد، اما نباید ایستاد، با این‌که می‌دانیم نخواهیم رسید، نباید ایستاد. وقتی هم که مردیم؛ مردیم به درک...!
  • هر نوری هرچقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است.
  • درد من حصار برکه نیست، بلکه زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است.

• واقعا چه فایده‌ای دارد که ذهنم را از چیزهایی انباشته کنم که هیچ به دردم نخواهد خورد. من که نیامده‌ام اینجا شاگرد اول شوم، فقط قبولی برایم کافی است. [۷]




داستانک

زندگی و تراث

آثار و کتاب‌شناسی

  • در نوزده‌سالگی اولین داستان خود را به نام عادت را نوشت.
  • در بیست‌سالگی داستان تلخون را که برگرفته از داستان‌های بومی آذربایجان است با نام مستعار «قارانقوش» در «کتاب هفته » منتشر کرد.

نوا و نما

پانویس

  1. «زندگی‌نامهٔ صمد بهرنگی». 
  2. افسانه‌های آذربایجان، یادداشت ناشر.
  3. قصه‌های بهرنگ، برگرفته از مقاله‌ای دربارهٔ کتاب آوای نوگلان
  4. «زندگی‌نامهٔ صمد بهرنگی». 
  5. ادب عربی، بررسی تطبیقی سازمایهٔ گفت‌وگو در داستان‌های ماهی سیاه کوچولو و الحدیقة‌الأجمل با تأکید بر اموزه‌های دینی.
  6. حیات‌نامه
  7. کتاب-صوتی-افسانه-محبت-صمد-بهرنگی

منابع

  • افسانه‌های آذربایجان، یادداشت ناشر.
  • قصه‌های بهرنگ، برگرفته از مقاله‌ای دربارهٔ کتاب آوای نوگلان
  • ادب عربی، سال ۱۰، شمارهٔ ۱، بهار ۹۷، بررسی تطبیقی سازمایهٔ گفت‌وگو در داستان‌های ماهی سیاه کوچولو و الحدیقة‌الأجمل با تأکید بر اموزه‌های دینی، سید مهدی مسبوق استاد گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلی سینا - ابوذر خجسته دانشجوی دکنری زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلی سینا

پیوند به بیرون