محمدکاظم مزینانی: تفاوت میان نسخهها
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
====یک جریان ادبی گسترده، در شأن عظمت انقلاب اسلامی==== | ====یک جریان ادبی گسترده، در شأن عظمت انقلاب اسلامی==== | ||
این که چرا این حرکت، داستان نویسی انقلاب به یک جریان گسترده تبدیل نشده است. من فکر می کنم روی این مسئله در ابعاد آن کار نشده است. در حال حاضر، موضوع داستان انقلاب بیشتر حالت تبلیغی و مناسبتی پیدا کرده است. همین مسئله می تواند جلوی پویایی آن را بگیرد. نباید فقط در یک مناسسبت ویژه مثل ایام دهه فجر به این مسئله پرداخته شود. به نظر من باید در طول سال روی این موضوع کار شود تا حق مطلب ادا شود.<ref name="فارس">{{یادکرد وب|نشانی= https://shahedanekavir.blog.ir/post/200|عنوان=گفتوگوی مشروح فارس با محمدکاظم مزینانی نویسنده داستان انقلاب :: شاهدان کویر مزینان}}</ref> | این که چرا این حرکت، داستان نویسی انقلاب به یک جریان گسترده تبدیل نشده است. من فکر می کنم روی این مسئله در ابعاد آن کار نشده است. در حال حاضر، موضوع داستان انقلاب بیشتر حالت تبلیغی و مناسبتی پیدا کرده است. همین مسئله می تواند جلوی پویایی آن را بگیرد. نباید فقط در یک مناسسبت ویژه مثل ایام دهه فجر به این مسئله پرداخته شود. به نظر من باید در طول سال روی این موضوع کار شود تا حق مطلب ادا شود.<ref name="فارس">{{یادکرد وب|نشانی= https://shahedanekavir.blog.ir/post/200|عنوان=گفتوگوی مشروح فارس با محمدکاظم مزینانی نویسنده داستان انقلاب :: شاهدان کویر مزینان}}</ref> | ||
====رمان زرد==== | |||
رمان زرد برای سرگرمی نوشته شده است، اما شکل خلاقانه ندارد و داستان سردی است که با خلاقیت کمی نوشته شده است. اگر چه ممکن است که از آرایههای ادبی استفاده شده باشد، اما به شکل خلاقانه نیست. من مطمئنم کسی که رمان زرد میخواند، رمان جدی نمیخواند. شما در یک رمان زرد شاهد نگاهی تک بعدی به مسائل هستید و تیپ داستان به گونهای سادهانگارانه تنظیم شده است. در چنین رمانی به جای تصاویر واقعی، تصاویر سادهلوحانه و بسیار عوامانه شکل گرفته است. در حقیقت در یک رمان زرد پدیدههای جدی، ساده نمایش داده شدهاند. | |||
درباره ی این که آیا به رمان زرد نیاز هست یا نیست، باید گفت که عدهای با خواندن رمان زرد لذت میبرند پس باید گفت که بگذارید با خواندن چنین رمانی لذت ببرند. این افراد رمان زرد را از این جهت میخوانند که سرگرمی است و در اکثر موارد نیز همه پایانها خوش است البته اگر قرار باشد همه رمان زرد بخوانند بد است، اما شاید اگر تعادل باشد بد نباشد چون بالاخره عده ای هستند که با خواندن این رمانها لذت میبرند.<ref name="تسنیم">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/02/25/741447/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85-%D9%85%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%84%D8%AF-%D8%B3%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D8%B4|عنوان=روایت محمدکاظم مزینانی از سومین جلد سهگانه انقلابیاش- اخبار فرهنگی تسنیم | Tasnim}}</ref> | |||
===محمدکاظم مزینانی و آثارش از نگاه دیگران=== | ===محمدکاظم مزینانی و آثارش از نگاه دیگران=== | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۹۱: | ||
* از سر راه برید کنار همه بیاین توی قطار | * از سر راه برید کنار همه بیاین توی قطار | ||
* سنگ پا گل<ref name="بی شین">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/profile/11422-mohammadkazem-mazinani |عنوان=محمدکاظم مزینانی نویسنده کتاب شاه بی شین}}</ref> | * سنگ پا گل<ref name="بی شین">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.iranketab.ir/profile/11422-mohammadkazem-mazinani |عنوان=محمدکاظم مزینانی نویسنده کتاب شاه بی شین}}</ref> | ||
===نظر نویسنده دربارهٔ آثارش=== | ===نظر نویسنده دربارهٔ آثارش=== | ||
====سهگانهای با موضوعات پیرامون شاه==== | |||
در جلد اول این سهگانه با موضوع «شاه بی شین» به سوژه شخصی مثل محمدرضا شاه میپرداخت. البته نگاه کتاب بیشتر به این بود که او چه انسانی بوده و شاید مثل هر کس دیگری احساسات ، اشتباهات و مسائل دیگری داشته باشد. سعی کردیم در این جلد به این موضوع که او چگونه حکومت کرد، چگونه ستمگری بود و ... نپرداختیم. همچنین در کتاب دوم با عنوان « آه با شین » به این موضوع پرداختیم که محمدرضا پهلوی به عنوان یک انقلابی چه آرمانهایی داشت. | |||
در کتاب سوم این موضوع مهم خواهد بود که نسل دهه ۴۰ و۵۰ که هم در رژیم شاهنشاهی و هم در جمهوری اسلامی بودند چگونه سرنوشتی داشتند؟ همچنین موضوع جنگ و دفاع مقدس نیز به آن اضافه خواهد شد. میخواهیم این نسلها را با نسلهای امروز که ظاهراً شرایط به شدت متضادی دارند، مقایسه کنیم و البته قصد قضاوت نخواهیم داشت.<ref name="تسنیم"/> | |||
====مخاطبان سهگانه==== | |||
برای من افرادی که با این کتاب برقرار کردند، شگفتانگیز بود؛ چرا که میدیدم افراد با شخصیتها و تیپهای مختلفی هستند، اما نکته جالب این بود که بیشتر این افراد کسانی بودند که انقلاب را به یاد داشتند و جوانان دهه ۴۰ و ۵۰ بودند. البته من کتاب را برای همه سنین نوشته بودم و سعی داشتم تا نگارش بهگونهای باشد که همه افراد را در برگیرد.<ref name="تسنیم"/> | |||
====[[شاه بیشین]]==== | ====[[شاه بیشین]]==== | ||
=====داستان نگارش کتاب===== | =====داستان نگارش کتاب===== |
نسخهٔ ۳ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۷
محمدکاظم مزینانی | |
---|---|
زادروز | ۱۳۴۲ دامغان |
ملیت | ایرانی |
مدرک تحصیلی | کارشناسی زبان و ادبیات فارسی |
دانشگاه | شهید بهشتی |
محمدکاظم مزینانی متولد سال ۱۳۴۲ در شهر دامغان و فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شهید بهشتی است. از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۴ در روزنامههای کیهان و همشهری فعالیت روزنامهنگاری داشته که این فعالیتها تا به امروز هم به صورت پراکنده در نشریات ادبی تداوم داشته است. در بخش تالیف کتاب هم اغلب آثار وی در حوزه شعر کودک و نوجوان است که تعداد آنها به بیش از ۲۰ عنوان میرسد.
در حوزه ادبیات داستانی این نویسنده کتابهای متعددی را برای گروه سنی کودک و نوجوان به چاپ سپرده که از میان آنها میتوان به «ماه در گهواره»، «پسری که تنها بود»،«رازهای زندگی یک کلاغ» و «پاییز در قطار» اشاره کرد. در بخش داستان بزرگسال، رمان «شاه بیشین» اولین تجربه این نویسنده در این حوزه محسوب میشود که پیش از انتشار در نخستین جشنواره داستان انقلاب برگزیده شد و پس از بازنویسی نهایی در سال ۱۳۸۹ چاپ اول آن توسط انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شد که در ادامه بارها تجدید چاپ شد.[۱]
آیینهای از محمدکاظم مزینانی
با انقلاب بزرگ شدم
اگر به مراحل مختلف سن من در دوره وقوع انقلاب اسلامی توجه کنیم، میبینیم که دوره نوجوانی من مصادف شده با یکی از پرتلاطمترین دورههای تاریخی کشورمان، یعنی وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ که آن موقع من ۱۵ ساله بودم. چون خودم درگیر انقلاب بودم، در شهرستان بودیم، پدرم، اطرافیان و آشنایان درگیر انقلاب بودند و میشود گفت همه بهنوعی درگیر انقلاب بودند، ذهنیت من هم در آن فضا شکل گرفت و حساسیت به اتفاقات پیرامونی هم از جمله مواردی بود که گریزی از آن نبود. برای همین، من مطالعاتم را افزایش می دادم تا معلوماتم درباره اتفاقات پیرامونم کامل شود. هر چیزی را که دم دستم میآمد ردش نمیکردم؛ مجلات، بیوگرافیها، روزنامههای آن زمان و خلاصه هر چیزی که به معلوماتم در آن دوره اضافه میکرد در دایره مطالعاتی من قرار میگرفت، چون در سن خاصی بودم. به هر حال، افرادی مثل من با انقلاب بزرگ شدند. یعنی با انقلاب چشم باز کردیم و اگر رشد شخصیتی یا فکری هم در کار بود در ایام انقلاب بود که اتفاق میافتاد و طبیعی بود که بخواهیم درباره این انقلاب بیشتر بدانیم.[۲]
نویسنده شدم
پدرم دوست داشت من بنا شوم و مادرم دوست داشت که طلبه شوم. ولی من نویسنده شدم. بعدها مادرم دعا کرد که شهید شوم ولی من کتابهای «شاه بیشین» و «آه با شین» را نوشتم.[۳]
زندگی و یادگار
دیدگاه و اندیشه
داستان انقلاب باید از حالت گلخانهای خارج شود
مگر میشود یک نویسنده ایرانی داستان بنویسد و سوژه انقلاب اسلامی را نبیند. این سوژه حداقل از جنبه تاریخی برای هر نویسندهای وسوسهانگیز است که پیرامون آن بنویسد. من هم طبعاً وقتی داستان مینویسم از این قافله جدا نیستم. دلم میخواهد از انقلاب اسلامی و تاثیرات آن بر جامعه بنویسم. بهنظرم وقتی سوژهای به این گستردگی در اطراف نویسنده ایرانی است، آن وقت نوشتن از سوژههایی مانند فردیت نویسنده دیگر لطف چندانی ندارد.[۲]
ادبیات داستانی انقلاب سرعت لازم را ندارد
در طی سالهای گذشته و بیشتر در مراکز فرهنگی و دولتی سلسله اتفاقاتی افتاد که برای ادبیات داستانی انقلاب اسلامی ناخواسته محدودیتهایی ایجاد شد که الآن این محدودیتها بهعنوان موانع اصلی رشد این ادبیات نوپا را در کشور ما تا حدودی کند کرده است. یعنی ادبیات داستانی انقلاب آن سرعت لازم را که از آن انتظار میرود، ندارد و متاسفانه در مسیر خود با موانع متعددی مواجه است.[۲]
موانع ادبیات انقلاب
یکی از موانع این است که ادبیات داستانی انقلاب اسلامی را با تعریفهای غیرکارشناسانه در دایره محدودی قرار دادهاند که حالت جزیرهوار به خود گرفته است. یعنی وقتی این ادبیات در دایره خاصی قرار میگیرد، دیگر نمیتوان انتظار شکوفایی لازم را از آن داشت. درحالیکه بهنظر من ادبیات داستانی انقلاب اسلامی در دایره خاصی نمیگنجد و بیشتر وسیعتر از آن است که بشود که برای آن محدودیتی تعیین کرد و بهنوعی آن را در دایره خاصی قرار داد. فکر میکنم باید به این ادبیات بیش از این بالوپر داد تا حق مطلب ادا شود.[۲]
نویسندگان مشتاق ادبیات انقلاب
همه نویسندگان دوست دارند درباره وقایع و رویدادهای انقلاب اسلامی بنویسند و طبعاً هر یک از آنها وقتی وارد گود نویسندگی در این بخش میشود، به اندازهای در این دایره خاص ایجاد شده قرار میگیرند. برای یک نویسنده، بهترین سوژه داستانی در دل تاریخ معاصر نهفته است که کشف و استخراج آن و تبدیلکردن این مواد خام تاریخی به اثر ادبی لذتبخش است. نویسندگان دوست دارند به تاریخ معاصر رجوع کنند و برداشتهای ادبی خود از این رویدادهای تاریخی را روایت کنند.[۲]
ظرفیت داستانی انقلاب جهانی است
این عرصه ظرفیتهای جهانی دارد. اگر بهدرستی روی این موضوع کار شود، آن وقت است که میشود بهترین آثار ادبی، حتی در مقیاس جهانی را با موضوع انقلاب اسلامی خلق کرد. البته این اتفاق بزرگ، همت بزرگ و تلاش بیوقفهای را میطلبد که بهدرستی که حق مطلب ادا شود.[۲]
روی ادبیات انقلاب اسم نگذاریم
اینکه روی این ادبیات اسمگذاری نکنیم. چون وقتی میگویم ادبیات انقلاب اسلامی، قبل از هر چیزی به همان موانع ساختگی برمیخوریم که گفتم بهصورت غیرکارشناسانه آمدهاند کلی باید و نباید ردیف کردهاند که همین باید و نیایدها دست و بال نویسنده را میبندد. اصولا هر نوع اسمگذاری که به هر شکلی صورت گیرد، در وهله اول کار را با محدودیت مواجه میکند.[۲]
موقعیت کنونی ادبیات داستانی انقلاب را با حدود یک دهه قبل
وضعیت ادبیات داستانی انقلاب اسلامی نسبت به مثلا ده سال قبل از لحاظ کمی و کیفی رشد چشمگیری داشته و دارد و تقریباً آن خلاءهای موجود که آن اوایل احساس میشد برطرف شده است ولی با این حال، به نقطه ایدهآل نرسیده است. به بیان دیگر، هنوز آن عمق لازم را پیدا نکرده است.[۲]
نقطه ایدهآل ادبیات داستانی انقلاب اسلامی
من فکر میکنم تا زمانی که ادبیات داستانی انقلاب اسلامی با بدنه ادبیات داستانی کشور ما پیوند نخورده باشد، نمیتوان انتظار داشت که ما به آن نقطه ایدهآل برسیم. این ادبیات باید در دل داستاننویسی معاصر کشور جای بگیرد و آن وقت است که میتوان از آن انتظار داشت توقعهای به حق علاقهمندان ادبیات داستانی انقلاب اسلامی برآورده شود. بهنظر من ادبیات داستانی انقلاب اسلامی باید از این حالت گلخانهای خارج شود. یعنی دیگر به صورت جزیرهای اداره نشود. حالا بهنظرم آن حالت گلخانه بیشتر نمایان است. باید این حالت از بین برود.[۲]
راهکار به ثمر نشستن ادبیات انقلاب
پیوند با بدنه داستاننویسی معاصر ایران، از راهکارهای موثر در به ثمر نشستن داستان انقلاب است که بهنظرم باید هر چه زودتر تحقق یابد. در غیر این صورت، نمیتوان انتظار رشد بیش از این را از این ادبیات داشت. چون تا زمانی که این پیوند، بین ادبیات داستانی معاصر کشورمان و داستان انقلاب صورت نگیرد و داستان انقلاب به صورت گلخانهای به حیات خود ادامه دهد، اتفاق تازهای در این حوزه نمیافتد و نوعی ایستایی در ادبیات انقلاب به وجود خواهد آمد که اصلا زیبنده این ادبیات نیست.[۲]
یک جریان ادبی گسترده، در شأن عظمت انقلاب اسلامی
این که چرا این حرکت، داستان نویسی انقلاب به یک جریان گسترده تبدیل نشده است. من فکر می کنم روی این مسئله در ابعاد آن کار نشده است. در حال حاضر، موضوع داستان انقلاب بیشتر حالت تبلیغی و مناسبتی پیدا کرده است. همین مسئله می تواند جلوی پویایی آن را بگیرد. نباید فقط در یک مناسسبت ویژه مثل ایام دهه فجر به این مسئله پرداخته شود. به نظر من باید در طول سال روی این موضوع کار شود تا حق مطلب ادا شود.[۲]
رمان زرد
رمان زرد برای سرگرمی نوشته شده است، اما شکل خلاقانه ندارد و داستان سردی است که با خلاقیت کمی نوشته شده است. اگر چه ممکن است که از آرایههای ادبی استفاده شده باشد، اما به شکل خلاقانه نیست. من مطمئنم کسی که رمان زرد میخواند، رمان جدی نمیخواند. شما در یک رمان زرد شاهد نگاهی تک بعدی به مسائل هستید و تیپ داستان به گونهای سادهانگارانه تنظیم شده است. در چنین رمانی به جای تصاویر واقعی، تصاویر سادهلوحانه و بسیار عوامانه شکل گرفته است. در حقیقت در یک رمان زرد پدیدههای جدی، ساده نمایش داده شدهاند. درباره ی این که آیا به رمان زرد نیاز هست یا نیست، باید گفت که عدهای با خواندن رمان زرد لذت میبرند پس باید گفت که بگذارید با خواندن چنین رمانی لذت ببرند. این افراد رمان زرد را از این جهت میخوانند که سرگرمی است و در اکثر موارد نیز همه پایانها خوش است البته اگر قرار باشد همه رمان زرد بخوانند بد است، اما شاید اگر تعادل باشد بد نباشد چون بالاخره عده ای هستند که با خواندن این رمانها لذت میبرند.[۴]
محمدکاظم مزینانی و آثارش از نگاه دیگران
نظر یوسفعلی میرشکاک دربارهٔ رمان شاه بیشین
اولین کسی که توانست رمان را بومی این سرزمین کند، صادق هدایت بود و آخرین کسی که بعد از ۳۵ سال وقفه در بومیکردن رمان، حرکت مهمی انجام داد، محمد کاظم مزینانی است. مزینانی دو رمان نوشته که خیلی بهتر از بسیاری از رمانهایی است که سرمایههای بزرگ دولتی را در اختیار نویسندگانشان قرار دادهاند. صادق هدایت فضای کابوسوار کافکا را وارد ادبیات ایران و آن را بومی کرد. و مزینانی رئالیسم جادویی را برای اولینبار در ادبیات ما بومی کرد. نویسنده در این رمان، یک دید کلی دارد و یک راوی کلی. جمعکردن زاویههای دید مختلف، کرامت رمان مزینانی است. در جامعهای که موفقترین رمانش دو یا سه شخصیت دارد، این رمان اثر قابل توجهی به شمار میآید. مزینانی در «شاه بیشین» با رئالیسم جادویی نگاه انسانی به شاه داشته است و توانسته بیان شاعرانه خود را در قالب رمانی تاریخی پیاده کند. «شاه بیشین» حاصل تلاش مثلث شاعر، مورخ و نویسنده است که با یکدیگر ترکیب شدهاند و نقطه قوت کتاب را تشکیل دادهاند. از طرفی، «شاه بیشین» یک منبع تاریخی به حساب میآید. منبعی تاریخی از نویسندهای که توانایی شاعری بالایی دارد و توانسته شعر خود را به نثر وارد کند. به عبارت دیگر، «شاه بیشین» شعر مستند و تاریخی مزینانی است. ترکیب کردن شعر و تاریخ از نقاط قوت این اثر است. کاظم مزینانی نه فقط در وصف، بلکه در گزینش دقیق صفات نیز هنرمندانه قلم زده است. زیرا گاهی نویسنده با انتخاب چند صفت مناسب، مخاطب را از خواندن وصفهای چندین صفحهای برای نشان دادن مفهوم، رها میکند.
ناصر کشاورز
دوست قدیمی
بنده با آقای مزینانی از دوره نوجوانی با همدیگر دوست بودیم و در یک کوچه زندگی میکردیم و در یک خیابان با هم بستنی میخوردیم و شعرهای همدیگر را میخواندیم. شعر کودک را هم با هم شروع کردیم.[۵]
از همان ابتدا هم شاعر بود هم نویسنده
بر خلاف صحبتهایی که گاهی اوقات دوستان داستاننویس و رماننویس اشاره میکنند باید بگویم که این فرد از همان ابتدا، هم شاعر و هم قصهنویس بود. منتها نوشتن رمان همانند شعر نیست، زمان میخواهد و باید یک مدت زیادی به آن اختصاص داد و برنامهریزی و هر روز با آن زندگی کرد. حال نمیدانم این نویسنده با این دشواریهای زندگی، چگونه توانسته است این فرصت را برای خودش ایجاد کند. محمدکاظم مزینانی شخصیتهای بزرگ ادبی جهان را نظیر مارکز و برخس را حدود ۳۵ سال پیش به بنده معرفی کرد، اصلاً زندگی این فرد، رمان بود و آثار نویسندگان بزرگ جهان را میخواند و در نهایت شعر میگفت. حتی شعرهایی که آقای مزینانی در آن دوران گفته است به نقش نشست و مورد توجه بسیاری از دوستان و صاحبنظران قرار گرفت. با توجه به اینکه بنده شعر کودک و نوجوان ایران را تا به امروز بهطور جدی پیگیر بودهام با جرأت میتوانم بگویم که هنوز شعرهای ابتدایی که آقای مزینانی گفته است، تاکنون هیچکسی نتوانسته است نه تنها تقلید کند بلکه نتوانسته از آنها کپیبرداری کند، انگار که امضای خودش بود و هیچکسی نمیتوانست به این حریم نزدیک شود. محمد کاظم مزینانی همیشه معتقد بود که شعر باید دارای مهندسی و یک ساختمان باشد. بهنوعی این نویسنده اولین استادم در حوزه شعر بود.[۵]
تنها به فکر نوشتن
اگر پولدار بودم و ملکی داشتم قطعاً به آقای مزینانی میگفتم که در جایی نشسته و تنها به فکر نوشتن باشد اما متأسفانه ندارم به همین منظور معتقدم کسانی که از وسع مالی برخوردار هستند باید به خودشان آمده و از این گونه نویسندگان حمایت کنند. محمدکاظم مزینانی چه شعر بگوید و چه داستان و رمان بنویسد برای همه اهالی قلم عزیز است. چرا که رگههای وجودی خود را توانسته است در آثارش بهویژه کتاب جدید خود بیان کند.[۵]
آه باشین همانند گردابی بود که وقتی وارد آن شدم دیگر امکان خروج نبود
وقتی این رمان را در دست گرفتم او تا شب یکدم آن را مورد مطالعه قرار دادم. یعنی این کتاب همانند گردابی بود که وقتی وارد آن شدم دیگر امکان خروج نبود. بنده اصلاً در این کتاب پیگیر داستان نبودم که نتیجه آن چه خواهد شد بلکه مرتباً انگار در گالری حضور یافتم که با کلماتی تزئین شده است که همه آنها نیز بسیار زیبا و همانند لبخند ژکون بود. در کتاب «آه باشین» تصاویر زیبایی را مشاهده کرده و لذت بردم حتی این نویسنده بهخوبی کویر را توصیف کرده بود. مهندسی کلمات و واژگانی که در فرهنگ و زبان فارسی ما مغفول مانده بودند و بهنوعی گم شده بودند همه آنها در این کتاب بهخوبی مورد استفاده نویسنده قرار گرفت. محمد کاظم مزینانی در این کتاب به زیبایی از کلمات و واژهها استفاده کرده بود، اما به گفته خود نویسنده اگر میخواست از کلمات محلی و بومی بیشتری در این کتاب استفاده کند قطعاً این رمان به یک رمان محلی و بومی تبدیل میشد. معتقدم نویسنده در این کتاب هیچ زحمت تکنیکی نکشیده است بلکه همه چیزهایی که به رشته تحریر درآورده است، در ذاتش بوده است بهگونهای که بارها شعرهایی را از این شاعر دیدهام که یک بیت و یا یک کلمه در مصرع وجود ندارد و وقتی از او میپرسند که چرا آن را تمام نمیکنی میگوید نمیدانم چه کلمه و واژهای و یا مصرعی برای آن قابل مفهوم است. در صورتی که برخی از شاعرانی که هم عصر ما هستند به کرات به این مقولات میپردازند و یکسری جاهای خالی را با الفاظ مختلف پر میکنند. به این رمان میتوان از زاویههای مختلف نگاه کرد که یکی از آنها نوع عددی و مهندسی کلمات و واژهها است. سبکهای زیبایی که به اندازه در آن استفاده شده است.[۵]
حسن محمودی: شاه بی شین تاریخ مصرف ندارد
مزینانی در این رمان از جهانبینی خاص خود استفاده کرده است. او در این دو جلد کتاب، حتی از روی دست خود رونویسی نکرده است. زیرا هر کدام فضایی کاملا متفاوت دارند. مزینانی هوشمندانه راوی دوم شخص را برای «شاه بیشین» انتخاب میکند. درحالیکه در رمانهای ایرانی کمتر به این زاویه دید توجه شده است. همواره برایم سوال بوده که چرا دوم شخص؟ راوی این اثر یک شاه بیتاج و تخت را به محاکمه دعوت میکند، محاکمهای که در واقع تفهیم اتهام است. با خواندن رمان «شاه بیشین» خواننده فقط به محمدرضا پهلوی فکر نمیکند. بلکه به دیکتاتورهای فراتر از آن میاندیشد، مانند دیکتاتورهایی که در مصر و بحرین حضور دارند. بخشی از هنر مزینانی در خلق این رمان بود. ولی ما برای او و رمانش چه کردهایم؟ چرا تلاشی برای ترجمه آن به زبانهای دیگر نداشتهایم؟ خوانش این رمان از جلد آن آغاز میشود. در این رمان نوعی آشناییزدایی وجود دارد. این رمان ابتدا خواننده را از همه آنچه درباره شاه میداند، تخلیه میکند. بعد کمکم این شخصیت را از نو برای مخاطب بازسازی میکند و سپس، خواننده این شخصیت جدید را میپذیرد و بهواسطه آن تاریخ معاصر را در ذهن او بازسازی میکند. این رمان سندی برای نسل بعد به حساب میآید که در ذهن خواننده ساخته میشود. مزینانی آگاهانه با تکنیکهای منحصر به فرد خود «رمان تاریخی» یا «رمان مستند» نوشته است. «شاه بیشین» هیچ تاریخ مصرفی ندارد و هشداری به تک تک مخاطبانش است که مبادا اگر ما نیز در مسند قدرت قرار بگیریم، دچار چنین مشکلاتی بشویم. مزینانی تمام کلیشههای ذهنی مخاطب خود را از بین میبرد و آشناییزدایی میکند.[۳]
جوایز و افتخارات
- دیپلم افتخار دفتر بینالمللی کتاب کودک و نوجوان 2000-Ibby برای کتاب"سوار سوم"،۱۳۷۸
- جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، پاییز در قطار، ۱۳۸۵
- برگزیدهٔ بیست سال ادبیات کودک و نوجوان، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، ۱۳۷۹
- دیپلم افتخار نخستین جشنوارهٔ کانون پرورش فکری، آب یعنی ماهی"، ۱۳۶۸
- برگزیدهٔ مجلهٔ سروش نوجوان، آب یعنی ماهی، ۱۳۶۸
- برگزیدهٔ کانون پرورش فکری و مجله سروش نوجوان، پنج روز در نیمروز، ۱۳۷۰
- برگزیدهٔ شورای کتاب کودک، دریای گمشده، ۱۳۷۷
- برگزیدهٔ کتاب سال مجلهی سلام بچهها، شعرهای ناتمام، ۱۳۷۶
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتابهای دینی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ای زمین،ای سنگدل، ۱۳۸۲
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتاب رشد، " زندگی نامهی شهریار و داریوش هخامنشی"، ۱۳۸۴
- تقدیر شده در جشنوارهٔ رشد، فیه مافیه، ۱۳۸۶
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ ادبیات دینی، سوار سوم، ۱۳۸۵
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ مطبوعات، شعر اتفاق سرخ، ۱۳۷۸
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ شهید غنی پور، پاییز در قطار، ۱۳۸۵1385
- تقدیر شده در اولین جشنوارهٔ داستان انقلاب، شاهِ بیشین (درباره محمدرضا و فرح پهلوی) ۱۳۸۶
- برگزیده جشنواره شهید غنیپور، رمان شاه بیشین، ۱۳۹۰
- کتاب سال دفاع مقدس، منظومهٔ سه گانهی: ۱- ساعت هفت و ربع ۲- کتاب و آب ممنوع ۳- بوی هلو و باروت، ۱۳۸۷
- دیپلم افتخار کتاب فصل، تابستان ۱۳۸۸، کلیله و دمنه
- شاعر برگزیده جشنواره شعر فجر، ۱۳۸۸
- برگزیدهٔ جشنوارهٔ داستان انقلاب، رمان آه با شین، ۱۳۹۰
- برگزیده جشنواره قلم زرین، رمان آه با شین، ۱۳۹۳
- برگزیده جایزه ادبی جلال آلاحمد، رمان آه با شین، ۱۳۹۳[۶]
آثار و کتابشناسی
- شیمو، پایین و بالا تو باغ آرزوها
- آهن و سنگ و شیشه شیمو چی کاره میشه
- شیمو، خورشید، آسمون تو خونه میشه مهمون
- شیمو، شیرینی، شادی کادو بهش چی دادی؟
- شیمو نه دور نه نزدیک عکس میگیره چیک و چیک
- شیمو، چراغ، جیک و جیک همه توی ترافیک
- شیمو، کادو، خیابان با دوستای مهربان
- شیمو، بازی، خوشحالی جای شماها خالی
- شیمو، نقاشی، بازی یه وقت منو نندازی
- شیمو، سوار، پیاده یه اتفاق ساده
- شیمو، قایق، دوچرخه دور زمین میچرخه
- شیمو، صدف، ستاره دریا چه کیفی داره
- لیلی و مجنون
- حافظ
- ۲۰ غزل حافظ
- ترانههای نینی عینکی
- حکایت لیلی و مجنون
- نینی عسلی من کجاست؟
- فنجون خانوم سلام سلام!
- شب به خیر اسباب بازیا!
- آبجی نینی عسلی
- غول اومده به خونهمون!
- نینی دخملی عروسکه،جاش توی مهد کودکه
- نینی دخملی چی خورده؟ قند و نخودچی خورده
- نینی دخملی ما تکه، یه نینی دارن عروسکه
- نینی دخملی چه داغ شده، فکر میکنه کلاغ شده
- نینی دخملی مهربونه، با خرسکش درس میخونه
- حکایتهای خواندنی منطقالطیر عطار
- قصههای خواندنی فیه ما فیه مولوی
- ادبیات ایران از دیروز تا امروز (جلدهای ۶تا۱۹)
- آه با شین
- حرفهای چرخ خیاطی
- بازی نکن با دمب من!
- شاه بیشین
- قصههای شیرین حسنک
- پسری که کلاغ شد
- خرسی همش گل میخوره بدو بیا دایناسوره
- از سر راه برید کنار همه بیاین توی قطار
- سنگ پا گل[۷]
نظر نویسنده دربارهٔ آثارش
سهگانهای با موضوعات پیرامون شاه
در جلد اول این سهگانه با موضوع «شاه بی شین» به سوژه شخصی مثل محمدرضا شاه میپرداخت. البته نگاه کتاب بیشتر به این بود که او چه انسانی بوده و شاید مثل هر کس دیگری احساسات ، اشتباهات و مسائل دیگری داشته باشد. سعی کردیم در این جلد به این موضوع که او چگونه حکومت کرد، چگونه ستمگری بود و ... نپرداختیم. همچنین در کتاب دوم با عنوان « آه با شین » به این موضوع پرداختیم که محمدرضا پهلوی به عنوان یک انقلابی چه آرمانهایی داشت. در کتاب سوم این موضوع مهم خواهد بود که نسل دهه ۴۰ و۵۰ که هم در رژیم شاهنشاهی و هم در جمهوری اسلامی بودند چگونه سرنوشتی داشتند؟ همچنین موضوع جنگ و دفاع مقدس نیز به آن اضافه خواهد شد. میخواهیم این نسلها را با نسلهای امروز که ظاهراً شرایط به شدت متضادی دارند، مقایسه کنیم و البته قصد قضاوت نخواهیم داشت.[۴]
مخاطبان سهگانه
برای من افرادی که با این کتاب برقرار کردند، شگفتانگیز بود؛ چرا که میدیدم افراد با شخصیتها و تیپهای مختلفی هستند، اما نکته جالب این بود که بیشتر این افراد کسانی بودند که انقلاب را به یاد داشتند و جوانان دهه ۴۰ و ۵۰ بودند. البته من کتاب را برای همه سنین نوشته بودم و سعی داشتم تا نگارش بهگونهای باشد که همه افراد را در برگیرد.[۴]
شاه بیشین
داستان نگارش کتاب
من از سالها قبل درباره این موضوع کار کرده بودم و با توجه به علاقهای که به رویدادهای سیاسی و اجتماعی معاصر داشتم، تقریباً اکثر کتابهای نوشته شده در این حوزه را مطاله میکردم. بنابراین طبیعی بود که تمایل داشته باشم بخشی از دریافتهای شخصی خودم از رویدادهای پیرامونم را در قالب داستان بیان کنم. بنابراین، مطالعات خودم را روز به روز بیشتر کردم. به عنوان مثال، در زمینه زندگی محمدرضاشاه پهلوی، تمام مصاحبههای این شخص را مطالعه کردم؛ از کتابهای خاطرات شخص شاه و اطرافیانش شروع کردم تا رسیدم به مقالات و مطالبی تاریخی که در این باره توسط افراد مختلف نوشته شده است. همچنین تاریخ قدیم را خواندم و مجموع اینها یک نگاه تازهای به من داد که فکر میکنم ایده اولیه رمان شاه بیشین از آن سر چشمه میگیرد.[۲]
دو روایت موازی
همزمان که در یک سوی ماجراهای زندگی شاه روایت میشود، در سوی دیگر، قصه خودم، پدرم، مادربزرگم و پدربزرگم هم در حاشیه زندگی شاه روایت میشود. یعنی موقعی که ماجرای کشف حجاب صورت میگیرد، ماجرای تولد من هم اتفاق میافتد. به عنوان مثال، ماجرای مواجهه مادربزرگم با قضیه کشف حجاب، نمونهای از رفتارهای اجتماعی در بطن جامعه را در مقابل این قضیه نشان میدهد و در سوی دیگر این ماجرا، تصویر تصمیم گیرندگان درباره آن موضوع نشان داده میشود که در راس آنها شاه قرار دارد. البته ارتباط ارگانیکی بین این وقایع در رمان وجود ندارد، ولی سعی شده تصویر کاملی از آن روزگار ارائه شود.[۲]
در «شاه بیشین» به نفع رمان کار کردم نه تاریخ
من معتقدم وظیفه رمان این نیست که اطلاعات تاریخی صرف به مخاطب بدهد. رمان هیچ وظیفه و مسئولیتی در این حوزه ندارد. بنابر این، من در همه جای این داستان سعی کردم به نفع رمان کار کنم نه به نفع تاریخ. برای من مهم این بود که از نگاه شاه حوادث تاریخی و اجتماعی را ببینم و این نگاه را به مخاطب هم انتقال دهم. فکر میکنم این نوع نگاه تا به حال در ادبیات داستانی معاصر کشورمان نبوده است، چون پیش از این اغلب اتوبیوگرافی هایی منتشر شده که در آنها افرادی مثل اسدالله علم به نقل خاطرات خود از خاندان پهلوی به ویژه محمدرضا شاه پرداختهاند. ولی من سعی کردم به نگاههای خصوصی شاه هم بپردازم. مانند نگاه به روابط خصوصی، طبیعت، زن، کودکی، آب و هوا و حیوانات و حتی به مصیبتهای ریز و درشتی که شاه با آنها دست به گریبان بود. به عنوان مثال، من نمیخواستم درباره واقعه ۱۵ خرداد اطلاعات تاریخی دقیقی بدهم، چون این وظیفه مورخان است. من باید داستان مینوشتم و برای این کار باید به جزئیات رفتاری شاه بیشتر نزدیک شده و اشاره میکردم. برای من نقطه پیوند تاریخ معاصر با زندگی معاصر جذابیت بیشتری دارد و فکر میکنم این نقطه داستانپرداز و رمانساز است.[۲]
پس زمینه پررنگ تاریخی و اجتماعی
فکر میکنم ایرادی که به کارهایی از این دست وارد است به همین بخش از کار مربوط میشود، چون در اغلب کارهایی که در این حوزه نوشته و منتشر میشود نگاهها معمولاً به دو گونه سیاه یا سفید است و کمتر اتفاق میافتد که به بخشهای خاکستری ماجراها هم پرداخته شود. من نخواستم وارد این بازیها شوم، چون قضیه را شخصی دیدم و سعی کردم با آن شخصی هم برخورد کنم، چون معتقدم رمان زمانی اتفاق میافتد که برای نویسنده شخصی شده باشد و اگر این اتفاق نیفتد محال است کار موفقی خلق شود. بنابراین، شخصیشدن این رمان برای من مهم بود، چون بخشی از آن با زندگی خودم ارتباط داشت. میخواستم برداشت خودم از اتفاقات پیرامونیام را در قالب رمان ارائه دهم. از طرف دیگر، معتقدم وظیفه رماننویس قضاوت کردن نیست. مگر این که یک رمان تاریخی بنویسد و من نمیخواستم رمان تاریخی بنویسم.[۲]
پانویس
- ↑ «محمدکاظم مزینانی - پاتوق کتاب فردا».
- ↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ ۲٫۱۱ ۲٫۱۲ ۲٫۱۳ ۲٫۱۴ «گفتوگوی مشروح فارس با محمدکاظم مزینانی نویسنده داستان انقلاب :: شاهدان کویر مزینان».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «اسرارنامه: محمدکاظم مزینانی «با شاه بی شین» گام مهمی در بومی کردن رمان برداشته است».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «روایت محمدکاظم مزینانی از سومین جلد سهگانه انقلابیاش- اخبار فرهنگی تسنیم».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ «روایت ناصر کشاورز از گردابی که محمدکاظم مزینانی او را در آن فرو برد».
- ↑ «زندگینامه و دانلود کتابهای محمدکاظم مزینانی».
- ↑ «محمدکاظم مزینانی نویسنده کتاب شاه بی شین».
- ↑ .