فریدون مشیری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
===همراهیهای سیاسی=== | ===همراهیهای سیاسی=== | ||
===مخالفتهای سیاسی=== | ===مخالفتهای سیاسی=== | ||
===نامهٔ [[محمدحسین شهریار|شهریار]]=== | ===نامه=== | ||
====نامهٔ [[محمدحسین شهریار|شهریار]]==== | |||
بخشی از نامهای که شهریار پیش از آشنایی حضوری و دوستی با مشیری نوشته است: | بخشی از نامهای که شهریار پیش از آشنایی حضوری و دوستی با مشیری نوشته است: | ||
:شاعر بلندپایه و دوست نادیدهام آقای فریدون مشیری! چند سال پیش که اولین اثر چاپی شما را در یکی از جراید خواندم شما را بالقوّه شاعر یافتم. اخیراً هم که چندین اثر هنری از شما خواندهام، عقیدهام به شعر شما استوار گشته است. وقتی شعر خوبی میخوانم در نظرم کلمات به شکل مرغان زیبا و تیزبالی پر باز میکنند و معانی و مفاهیم را در آغوش میگیرند. از تماشای این تابلو که هر چه در آن پایه شعر بلندتر باشد روشنتر و وسیعتر میشود، حالتی که گوینده در حین سرودن داشته، در من هم که خواننده آن اثر هستم بیدار میشود. هر چه این حالت عمیق تر، پاکتر و زلالتر باشد مقام شعر در نظر من بالاتر میرود. این کیفیت را در اثار شما کاملاً درک میکنم و تقریباً هشتاد درصد توّقع بنده را که خیلی هم مشکلپسندم، قانع میکند. در آثار شما لفظ که محل تجلّی و در حکم وسایل مخابرات شعر است که در وهله اول باید از خواننده جلب نظر بکند، بسیار محکم و حسابیست. بنده حق دارم بیش از سایرین الفاظی که شما در اشعارتان به کار بردهاید بپسندم. زیرا به سبک و سلیقه بنده نزدیکتر و شبیهتر است.<ref>{{پک|رحیمی کاشانی|ک= پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار|ص= ۳۶}}</ref> | :شاعر بلندپایه و دوست نادیدهام آقای فریدون مشیری! چند سال پیش که اولین اثر چاپی شما را در یکی از جراید خواندم شما را بالقوّه شاعر یافتم. اخیراً هم که چندین اثر هنری از شما خواندهام، عقیدهام به شعر شما استوار گشته است. وقتی شعر خوبی میخوانم در نظرم کلمات به شکل مرغان زیبا و تیزبالی پر باز میکنند و معانی و مفاهیم را در آغوش میگیرند. از تماشای این تابلو که هر چه در آن پایه شعر بلندتر باشد روشنتر و وسیعتر میشود، حالتی که گوینده در حین سرودن داشته، در من هم که خواننده آن اثر هستم بیدار میشود. هر چه این حالت عمیق تر، پاکتر و زلالتر باشد مقام شعر در نظر من بالاتر میرود. این کیفیت را در اثار شما کاملاً درک میکنم و تقریباً هشتاد درصد توّقع بنده را که خیلی هم مشکلپسندم، قانع میکند. در آثار شما لفظ که محل تجلّی و در حکم وسایل مخابرات شعر است که در وهله اول باید از خواننده جلب نظر بکند، بسیار محکم و حسابیست. بنده حق دارم بیش از سایرین الفاظی که شما در اشعارتان به کار بردهاید بپسندم. زیرا به سبک و سلیقه بنده نزدیکتر و شبیهتر است.<ref>{{پک|رحیمی کاشانی|ک= پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار|ص= ۳۶}}</ref> | ||
====نامهٔ مشیری به سردبیر مجله بخارا==== | |||
متن نامه فریدون مشیری به سردبیر مجله بخارا بدین شرح است: | |||
:«دوست گرامی علی دهباشی عزیزم با درود و مهر ۱۵ مردادماه ۱۳۷۸ توفیق آن را یافتم تا کتابی را که بیش از هشت ماه انتظار انتشارش را کشیده بودم از دست شما برای دقایقی چند دریافت کنم. فرمودند فعلا فقط ببینید، بعداً طی مراسمی به شما تقدیم خواهد شد. در همان چند دقیقه، برای همت و پشتکار و کوشش حیرتآور شما هزاران آفرین گفتم. راستی را که دستمریزاد چه سلیقهای، چه زحمتی، این جشننامه که در حقیقت فریدوننامه بود مرا نزد این همه ابراز مهر و اظهار لطف دوستان و محبت شخص شما علی دهباشی عزیز و گرامی شرمنده کرد. هرگز تاکنون جشننامهای به این وسعت و تنوع ندیده بودم و خود را سزاوار این باران مهر و آفرین،از چهار سوی جهان، نمیدانستم. حق این بود که برای یکایک این سروران ارجمند که مقالهای درباره شعر من نوشته و با گشادهدستی تمام مرا مرهون الطاف گرانقدر خود فرموده بودند، سپاسنامهای جدا جدا تقدیم میکردم. اما تاب و توانم را که سنجیدم دیدم از عهده این مهم برنمیآیم، گفتم از طریق مجله گرمی بخارا مگر بتوانم مراتب تعظیم و سپاس و درود بیپایان خود را از این همه لطف و مهر به آن سروران ارجمند و بزرگوار تقدیم دارم. جانم به فدای دوستدارانم باد. فریدون مشیری.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C&ArticleSearch%5BsortBy%5D=relevance|عنوان= متن نامه فریدون مشیری به سردبیر مجله بخارا}}</ref>» | |||
===بیانیهها=== | ===بیانیهها=== | ||
===جمله مورد علاقه در کتابهایش=== | ===جمله مورد علاقه در کتابهایش=== | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۷: | ||
===علت شهرت=== | ===علت شهرت=== | ||
===فیلم ساخته شده بر اساس=== | ===فیلم ساخته شده بر اساس=== | ||
===حضور در | ===حضور در فیلمهای مستند درباره خود=== | ||
===اتفاقات بعد از انتشار آثار=== | ===اتفاقات بعد از انتشار آثار=== | ||
===نام جاهایی که به اسم این فرد است=== | ===نام جاهایی که به اسم این فرد است=== | ||
===کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند=== | ===کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند=== | ||
===مجسمه و | ===مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند=== | ||
===ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره=== | ===ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره=== | ||
===برگههایی از مصاحبههای فرد=== | ===برگههایی از مصاحبههای فرد=== | ||
خط ۲۴۸: | خط ۲۵۲: | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20120325115222-1012-201.pdf|عنوان= گفتوگو با فریدون مشیری زندگینامه شعر و شاعری|ناشر= گنجینه|تاریخ= بهار و تابستان ۱۳۸۰|تاریخ بازدید= ۲۰ آبان ۱۴۰۰}} | # {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20120325115222-1012-201.pdf|عنوان= گفتوگو با فریدون مشیری زندگینامه شعر و شاعری|ناشر= گنجینه|تاریخ= بهار و تابستان ۱۳۸۰|تاریخ بازدید= ۲۰ آبان ۱۴۰۰}} | ||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/file/download/article/20120828104912-4055-1119.pdf|عنوان= فریدون مشیری؛ آمیزهای از شعر و انسانیت|ناشر= گزارش|تاریخ= مرداد ۱۳۷۸|تاریخ بازدید= ۲۵ آبان ۱۴۰۰}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C&ArticleSearch%5BsortBy%5D=relevance|عنوان= متن نامه فریدون مشیری به سردبیر مجله بخارا|ناشر= مجله بخارا|تاریخ= مرداد ۱۳۷۸|تاریخ بازدید= ۲۵ آبان ۱۴۰۰}} |
نسخهٔ ۱ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۲:۱۵
فریدون مشیری | |
---|---|
نام اصلی | فریدون مشیری |
زمینهٔ کاری | شاعر و نویسنده |
زادروز | ۳۰ شهریور ۱۳۰۵ [۱] تهران [۱] |
پدر و مادر | ابراهیم و اعظم السّلطنه |
مرگ | ۳ آبان ۱۳۷۹ تهران |
ملیت | ایرانی |
پیشه | شاعر |
مدرک تحصیلی | زبان و ادبیات فارسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
فریدون مشیری شاعر و نویسنده ایرانی است. وی از کودکی با شعر مأنوس بود و سرایش را از سنین نوجوانی آغاز کرد. او را بیشتر شاعر نوگرا میدانند اما در قالب کلاسیک هم اشعار پرمغز و نغزی دارد. از مشیری به عنوان شاعری میانهگرا یاد میشود.
وی علاوه بر سرایش در زمینه مطبوعات هم فعالیت میکرد اما بیش از همه شاعر بود. مشیری در محیطی رشد یافت که در آن زمزمه اشعار حافظ، سعدی و فردوسی همیشه به گوش میرسید همین بود که از همان سنین کم اشعار بسیاری را حفظ بود و بعدها به سمت و سویِ سرودن رفت.[۱] خانواده مشیری، تا هفت سالگیِ فریدون در تهران زندگی کردند اما بعد، به واسطه شغل پدر و مأموریتی که داشت، راهیِ مشهد شدند. تا کلاس دهم در آنجا درس خواند. پس از بمباران آن شهر توسط روسها، که هر یک از اهالی شهر را به گوشهای فراری داده بود، به زادگاهش بازگشت و ادامه دبیرستان را در همین شهر گذراند. بلافاصله بعد از اخذ دیپلم موفق به قبولی در رشته ادبیاتِ دانشگاه تهران شد و همزمان با آن رشته روزنامهنگاری را ادامه داد.[۱]
از میان یادها
ماجراهای انتشار
ماجرای عشق
ماجرای استاد
او در خانوادهای اهل کتاب پرورش یافته بود؛ پدر و مادر هر دو به شعر علاقه داشتند. همین بود که پسر کوچک به سراغ کتابهای آنها میرفت و از سنین هفت هشت سالگی حافظ و سعدی را حفظ کرد. چنان که اشاره کرده است:
- با کمال تعجب بگویم، من حافظ را در هفت هشت سالگی آنقدر خوانده بودم که در کلاس سوم وقتی معلم از ما خواست انشاء بنویسیم من آن را به زبان شعر گفته بودم. و از همان بچگی فردوسی، سعدی، حافظ، عارف قزوینی، ایرج میرزا، خسرو و شیرین نظامی و بقیه آثار نظامی را میخواندم و بسیاری را حفظ بودم.[۱]
ماجرای شاگرد
ماجرای مردم
بین ده تا بیست مطلب برگرفته از مجلات دوره خود
ماجراهای دشمنی
ماجراهای دوستی
ماجراهای قهرها
ماجراهای آشتیها
ماجراهای نگرفتن جوایز
ماجراهای حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
مذهب و ارتباط با خدا
ماجراهای عصبانیت، ترک مجالس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
ماجراهای نحوه مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه ها و مجلات و نمونههایی از آن
ماجراهای دارایی
ماجراهای زندگی شخصی
ماجرای برخی خالهزنکیهای شیرین
ماجرای شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
ماجراهای مشهور ممیزی
ماجراهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون
عکس سنگ قبر و ماجرایی از تشییع جنازه و جزئیات آن
ماجراهای دیگر
زندگی و یادگار
گذر عمر
- ۱۳۰۵: تولد در روز ۳۰شهریور در تهران
- ۱۳۱۳: آغاز تحصیل در دبستان ادیب واقع در پشت مسجد سپهسالار
- ۱۳۱۹: رفتن به مشهد، سکونت در آنجا و تحصیل در دبستان همّت
- ۱۳۲۰: ادامه تحصیل در دبیرستان شاهرضا در مشهد
- ۱۳۲۳: بازگشت به تهران و ادامه تحصیل در دبیرستان ادیب و دارالفنون
- ۱۳۲۴: چاپ شعری به نام «فردای ما» در روزنامه ایران ما، درگذشت مادرش
- ۱۳۲۷: ادامهٔ تحصیل در آموزشگاه فنی وزارت پست، تلگراف و تلفن، بعدها دانشکده مخابرات
- ۱۳۲۸: انتقال به اداره تلگراف تجریش با سِمَت تلگرافچی مورس
- ۱۳۳۳: آغاز فعالیتهای مطبوعاتی؛ خبرنگار روزنامه «شاهد» جبههٔ ملی در مجلس شورای اسلامی، ازدواج با اقبال اخوان، دانشجوی رشته نقاشی دانشگاه تهران بود
- ۱۳۳۴: آغاز همکاری با مجله «روشنفکر» به مدت ۱۸ سال، انتشار کتاب «تشنهٔ طوفان» در نوروز آن سال
- ۱۳۳۵: متولد شدن دخترش، بهار در آبان ماه
- ۱۳۳۶: انتشار کتاب «گناه دریا»
- ۱۳۳۸: انتشار چاپ دوم «تشنه طوفان» با افزودههایی به نام «نایافته»، تولد پسرش، بابک در اسفند ماه
- ۱۳۳۹: دریافت نشان پیام از وزارت پست، تلگراف و تلفن
- ۱۳۴۰: انتشار شعر «کوچه» در اول اردیبهشت
- ۱۳۴۱: انتشار کتاب «ابر»، آغاز همکاری دائمی با مجله سخن به مدیریت دکتر خانلری
- ۱۳۴۴: عضویت در شورای نویسندگان رادیو ایران
- ۱۳۴۵: دریافت دیپلم ششم ادبی و راه یافتن به دانشگاه تهران
- ۱۳۴۶: انتشار کتاب «یک سو نگریستن»، ماجراهای ابوسعید ابوالخیر
- ۱۳۴۷: انتشار چاپ دوم کتاب «ابر» با افزودههایی به نام «ابر و کوچه»
- ۱۳۴۸: انتشار کتاب «بهار را باور کن»،شعر خوانی در کرمان
- ۱۳۴۹: انتشار کتاب «پرواز با خورشید»
- ۱۳۵۰: انتشار کتاب «برگزیده اشعار» در قطع جیبی، همکاری با شورای موسیقی رادیو ایران، واحد تولید
- ۱۳۵۲: مدیریت کل روابط عمومی شرکت مخابرات
- ۱۳۵۳: سفر به اروپا و بازدید از شهرهای هامبورگ و پاریس
- ۱۳۵۴: شرکت در سمینار شاهنامه فردوسی، سفر به لندن برای بازدید از نمایشگاه هنر اسلامی، مشاور مطبوعاتی مدیر عامل شرکت مخابرات ایران
- ۱۳۵۶: انتشار کتاب «از خاموشی»
- ۱۳۵۷: مسافرت به هندوستان و سخنرانی در کشمیر برای استادان زبان فارسی در سراسر هند
- ۱۳۶۰: دریافت حکم بازنشستگی پس از ۳۳ سال خدمت اداری در فروردین ماه
- ۱۳۶۴: درگذشت پدرش
- ۱۳۶۵: انتشار کتاب «گزینه اشعار» (ریشه در خاک)
- ۱۳۶۷: انتشار کتاب «مروارید مهر»
- ۱۳۷۱: انتشار کتاب «آه، آبان»
- ۱۳۷۲: انتشار کتاب «از دیار آشتی»
- ۱۳۷۵: انتشار کتاب «با پنج سخنسرا»، انتشار کتاب «لحظهها و احساس»
- ۱۳۷۷: شب شعر در آلمان در شهریور ماه، انتشار مجموعهٔ «یک آسمان پرنده» در آمریکا و سخنرانی و شعرخوانی در ۲۳شهر و ایالت، انتشار مجموعهٔ «دلاویزترین»، انتشار نوار شب شعر در آلمان و سخنرانی در فرانکفورت، برلین، دوسلدرف، انتشار مجموعهٔ «زیبای جاودانه» با مقدمه عبدالحسن زرینکوب
- ۱۳۷۸: انتشار کتاب «آواز آن پرندهٔ غمگین»، انتشار چاپ هفدهم مجموعه «پرواز با خورشید»، برگزاری مراسمی برای گرامیداشت فریدون مشیری توسط جوانان فرهنگی، شهریور ماه، در پارک نیاوران و اهدای کتاب «جشننامه» به فریدون مشیری، انتشار کتاب جشننامه فریدون مشیری با نام «به نرمی باران»، سخنرانی در بزرگداشت بزرگان موسیقی در جزیره کیش
- ۱۳۷۹: انتشار کتاب «شکفتنها و رستنها» مجموعه اشعار شعرای معاصر ایران، انتشار کتاب «تا صبح تابناک اهورایی» در بهار ۱۳۷۹
- ۱۳۷۹: درگذشت در بامدادِ روز سومِ آبان ماه
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
فریون مشیری در روزهای آخرِ آخرین ماه از تابستان در تهران به دنیا آمد. او در خانوادهای ادبدوست و اهلِ شعر زاده شد و همان گونه پرورش یافت. سرایش شعر را از ۱۵ سالگی آغاز کرد. همچنین علاقه ویژهای به موسیقی ایرانی داشت و پیرو همین علاقه و دلبستگی در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضو شورای موسیقی و شعر رادیو شد. همان سالها همکارِ هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی و عماد خراسانی شد که این شخصیتها سهم مهمی در پیوند دادن شعر با موسیقی و پربار ساختن برنامه گلهای تازه رادیو ایران داشتند. علاقه او به موسیقی این گونه بود که هربار سازی نواخته میشد مایه آن را میگرفت او فقط مایهشناس نبود بلکه میگفت چه گوشه و ردیفی دارد. حتی آن گوشه را بست میداد بارها و بارها درباره برجستهترین قطعات موسیقی ایران تشخیصی دقیق و تخصصی داشته است. آشنایی او با موسیقی هم مانند شعر، از بستر خانواده شکل گرفت و بیشتر خانواده مادریاش.
فریدون که از دوران کودکی بر مشکلات شغلی پدر واقف بود و تصمیم داشت در سنین بزرگسالی از شغلهای این چنینی دوری کند، به دلیل مشکلات خانوادگی نتوانست! در بخشی از خاطراتش بیان میکند؛
در سال ۱۳۲۰ که ایران دچار آشفتگیهایی بود و نیروهای متفقین از شمال و جنوب حمله کرده بودند آنها دوباره به تهران آمدند و مشیری به ادامه تحصیل مشغول شد ابتدا به دبیرستان و سپس به دانشگاه رفت در تمام دوران کودکی شاهد وضعیت شغلی پدر بود مدام از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز میکرد اما مشکلات خانوادگی، بیماری مادر و مسائلی از این دست سبب شد تا در هجده سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شود این کار ۳۳ سال به طول انجامید و او در این باره شعری دارد با عنوان «عمر ویران».
همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف نیز مشغول به کار شد در همان سال مادرش در سن ۳۹ سالگی از دنیا رفت. مرگ مادر غم عمیقی بود برایش. و تأثیر عمیقی بر روح او گذاشت. پس از گذشتِ این دوره غمگین، در آموزشگاه فنی وزارت پست مشغول تحصیل شد روزها کار می کرد و شب ها درس می خواند. در حوالی آن سالها به مطبوعات روی آورد و در روزنامهها و مجلات کارهایی از قبیل خبرنگاری و نویسندگی را بر عهده گرفت پس از آن در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران تحصیل را ادامه داد اما کار اداری از یک طرف و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر در ادامه تحصیلش مشکلاتی به وجود میآورد با این وجود، کار مطبوعات را رها نکرد. وی از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود این صفحات بعدها به نام «هفت تار چنگ» نامیده شد و به تمام زمینههای ادبی و فرهنگی از جمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر میپرداخت تعداد زیادی از شاعران مشهور معاصر اولین بار با چاپ شعرهایشان در این صفحه معرفی شدند. در سالهای بعد از آن مشیری تنظیم صفحه شعر و ادبیِ مجله «سپید و سیاه» و «زن روز» را بر عهده گرفت.
در سال ۱۳۳۳ با اقبال اخوان ازدواج کرد، خانمِ اخوان دانشجوی رشتهٔ نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. اما پس از ازدواج مشغول کار شد و تحصیل را رها کرد. آنها صاحب دو فرزند با نامِ بهار بابک شدند. هر دو فرزند در رشته معماریِ دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دانشکده معماری دانشگاه ملی ایران تحصیل کردهاند.[۲]
شخصیت و اندیشه
زمینه فعالیت
یادمانها و بزرگداشتها
در شهریور ماه سال ۱۳۷۸ جوانان فرهنگدوست مراسم بزرگ و بیسابقهای در پارک نیاوران، برای گرامیداشت فریدون مشیری بر پا کردند و کتابی با عنوان «جشننامه» به وی اهدا کردند. که این کتاب بعدها با نامِ «به نرمی باران» منتشر شد.[۳]
چند منظر
عبدالحسین زرین کوب
« | این تازهترین روزها دیوان شعری مشیری، از دیار آشتی، را با لذت و تحسین بسیار خواندم. فریدون شاعری نوپرداز است، با اندیشههای نو و آفرینشهای نو. با این حال، نوپردازی او ناشی از ناآشنایی با سنتهای شعر فارسی نیست. با این سنتها آشنایی دارد. زبان شعرش هم بیآنکه بازاری باشد، ساده است و در عین این سادگی به نحو مرموزی فاخر و متعالی نیز هست. واژگانی که او در شعرش به کار گرفته، باآنکه گهگاه تلألؤیی از تازگی و سادگی دارد اما زبان اهل کوچه نیست. فریدون نارواییهغای محیطی بیشفقّت و تقریباً بیفردا را که محیط روزهای امروز و دیروز اوست، با لحنی که به قدر کافی رساست بینقاب میکند. او شکایت از خشونت عصر را در فضای روزگاران با درد و دریغ میسراید اما طعن و پرخاش عامیانه یا عامپسند را وسیله جلب ستایشگران آوازهگر نمیسازد.[۴] | » |
شفیعی کدکنی
« | مشیری میکوشد شعرهایش را به طبقه وسیعتری از جامعه ما، که اکنون حوصله جستوجو و کوشش برای گشودن زمزمههای شعر شاعران تندرو و افراطی را ندارد و هنوز موازین پسندش کم و بیش از شعر سنتی سرچشمه میگیرد، عرضه کند. او در این راه توفیقی یافته که نصیب کمتر شاعری از معاصران ما شده است. راز این توفیق را در دو سه خصوصیت شعری او میتوان جست که نخستین آنها زبان نرم، هموار و ساده اوست. به نظر من مشیری به سعدی نزدیک است و این مورد پسند خواننده است. مضامین شعری او حوادثیست که امکان دارد برای همه روی دهد اما هر کسی نمیتواند آن را شاعرانه بیان کند. انجام این کار توفیقیست بزرگ برای او. وقتی به شعر معاصر نگاه میکنم، شعرا در برابرم در چند صف قرار میگیرند: یک صف، صف شاعرانی که با آنها گریستهام! در نظر من، فریدون مشیری در صف شاعرانی قرار میگیرد که با آنها گریستهام شاعرانی که مستیقماً با عواطف آدمی سر و کار دارند.[۵] |
» |
عاطفی و ساده، بی پیرایه و مهربان
استاد شفیعی یکی از شعرهای مشیری را این گونه بررسی میکند:
- شعری که او در تصویرِ یاد کودکیهای خویش در مشهد سروده است کی از شعرهاییست که مستقیماً با عواطف آدمی سر و کار دارد. او در آن شعر، به جستوجوی اجزای تصویر مادر خویش که در آینههای کوچک و بیکران سقف حرم حضرت رضا (ع) تجزیه شده میپردازد و پس از پنجاه سال هنوز هم در جستوجوی آ ذرّههاست. همین الان هم که بندهایی از آن شعر از حافظهام میگذرد، گریهام میگیرد! نمیگویم در برابر تمام شعرهایی که از او خواندهام حتماً متأثر شدم و گریستم انا تأثیری که بعضی از شعرهای او ه خصوص شعرهای کوتاهش طی سالیان بر من داشته از این گونه بوده است: عاطفی و ساده، بیپیرایه و مهربان. البته گاهی ممکن است ساختمان شعر، زبان شعر، تصویرها، رابطه حجم پیام و ظرفیت شعر در تمام اجزا با سلیقه کنونی من تطبیق نکند...[۶]}}
محمدعلی اسلامی ندوشن
« | طی این چهل سال، شعرهای مشیری به قدر کافی در دل خوانندگان جای گرفته اند طوری که نیازی نیست کسانی درباره او گواهی دهند به خصوص که شخصیت نجیب و مهربانی پشتوانه آن بوده است. ما در دورهای زندگی کردهایم که درخت شعر بسیار تناور بوده است. خروارها شعر گفته شده و از طریق چاپ یا فرستنده در سراسر جهان پخش گردیده است ولی شعر متاعی کیفیتی است. نظامی میگفت: آن خشت بود که پر توان زد. لطیفترین هنر، کلامیست که با مهر و صدق سر و کار داشته باشد... در شعر آقای مشیری فریدون مشیری نشانی از این ویژگی دیده میشود. او در جهت اعتدال و گرمیست. در دورانی که بر اثر ناهمواریهای سیاسی،افراط وو ابهام رواج بیشتری داشته و نقشبازی نیز کمیاب نبوده، پایبندی به اعتدال نشانه دروننگری و وقار فکریست.[۷] |
» |
سیمین بهبهانی
« | تصویرهای فریدون، درخشان،زیبا و در سطح هستند. پشت این تصاویر مفهموم دیگری جز معنای واقعی خودشان نیست. زبان شعرش بیار ساده است. او در کاربرد جملات و تعبیرات بسیار محتاطانه عمل میکند. ماجراجویی در کارش دیده نمیشود. اصلاً به تجربهیی تازه دست نمی زند و سرِ آن نداردکه قلمرو زبان را وسعت دهد؛ اما در حوزهٔ تسلط خود واقعاً استاد است. همان واژگان محدود در دست او مانند موم نرم هستند. او از نظام این واژگان حداکثر استفاده را میکند به همین دلیل است که زبانش تا آن حد مأنوس و نافذ است. فریدون به عمد از کاربرد واژههای دور از دسترس میپرهیزد. البته کار کردن با این واژههای محدود و همیشه حرفی برای گفتن داشتن دشوار است، اما افسونِ فریدون این دشوار را آسان میکند.[۸] | » |
بهاءالدین خرمشاهی
فریدون مشیری شاعر فریادهای در گلو شکسته است. شاعریست خزانزده اما بهار را باور دارد و دل در گروِ رستاخیز او بسته است. او شاعر یاد و دریغ است اما رمانتیک فردگرای خویشاندیش نیست. در صورتی که در اغاز راه چنین بود، امروز که به کمال کلام دست یافته است جمعگرا و جامعهگراست.[۸]
محمدامین ریاحی
« | من در همه عمرم ندیدم که او از کسی بدگویی کند. در جایی هم که همه از کسی بد میگویند، فقط سکوت آمیخته به وقار او نشانهٔ تأیید است. او گاهی اوقات، با طنز لطیفی اعتقاد خود را بیان میکند و راه گفت را میبندد. فریدون مشیری عاشق زیباییهاست از جمله: طبیعت، شعر، موسیقی، نقاشی و خطّ زیبا. او ستایشگر خوبی، پاکی، زیبایی، نیکی، مهربانی، فضیلت و طبیعت است. فریدون هرگز شمشیر به دست به جنگ نابکاران و نابخردان نرفته، اما همیشه با شعر نرم و نافذ خود با دروغ، بیداد و همه نمودهای اهریمنی پیکار کرده است. این را هم بگویم که در ژرفای شعر ساده و روان مشیری، اندوهی لطیف و حکیمانه بدان سان که در سخن فردوسی، خیام و حافظ وجود دارد احساس میشود.[۹] | » |
رودلف گلپکه، پژوهشگر سوئیسی
چنین می نماید که فریدون مشیری همانند معدودی از شاعران به شکرانهٔ وسعت دانستههایش و اطمینان و حساسیت در جملهبندیهایش رسالت دارد. آن شکاف مصنوعی را که در گذشته نزدیک۷ به سبب کشمکشهای به اصطلاح نوپردازان و سنتگرایان ایجاد شده است، ببندد.[۷]
نادر نادرپور
« | مشیری همچون عکاسی خوشذوق از صحنههای گوناگون زندگی، فیلم برمیدارد ولی هرگز فیلم خود را مونتاز نمیکند. او به زبان سادهٔ مردم سخن میگوید و قدرت آن را دارد که مفاهیم بغرنج را در الفاظ آسان بگنجاند. نیازی به قلمبهگویی در خود احساس نمیکند و نمیکوشد با سخنان عجیب و غریب، تعبیرات دور از ذهن و الفاظ و اوزان کتروک، خوانندگان شعرش را دچار حیرت کند. لذا اوزان گزیدهٔ او اغلب با ذهن مردم مأنوس است و تنوعجوییهای او در قالب شعر، از حد کوتاه و بلند کردن مصراعها و نامرتّب ساختن قافیهها فراتر نمیرود. به قلمرو شعر ازاد پا نمینهد. این خصلت سادگی و بیپیرایگی نه تنها در شعر مشیری جلوه میفروشد بلکه در رفتار و گفتار خصوصی او نیز کاملاً هویداست. همه رفتار و سکنات او در حد مردم عادیست. | » |
ای فریدون
م.سرشک شعری در رثای مشیری سروده و او را «شاعر لحظهها و همیشه» نامیده:
«ای فریدون! فریدون! فریدون!
ای مشیر ومشار دل ما!
شاعر لحظهها و همیشه!
ذهن تو بیشهای بیکران است
بیشهای سبز در سبز و شاداب
ریشهاش دور باد ز تیشه
...
شعر تو! با دل ما همان کرد
که بهاران به برگان بیشه
خواستم تا به نامیت نامم
نامی از این سزاتر ندیدم:
شاعر لحظهها و همیشه
پرویز خائفی
فریدون شاعر و صیاد لحظههای زیبا و گاه تلخ زندگی است. لزومی ندارد شعار بدهد یا در این آشفته بازار که همه شعرها بیقواره است و از مفهوم تهی، و به راستی معلوم نیست چه بر سر شعر معاصر آوردهاند شعری آنچنان بگوید که هیچ بنیآدمی مفهوم آن را درک نکند.[۱۱]
نظرات فرد در مورد خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او درباره دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامه
نامهٔ شهریار
بخشی از نامهای که شهریار پیش از آشنایی حضوری و دوستی با مشیری نوشته است:
- شاعر بلندپایه و دوست نادیدهام آقای فریدون مشیری! چند سال پیش که اولین اثر چاپی شما را در یکی از جراید خواندم شما را بالقوّه شاعر یافتم. اخیراً هم که چندین اثر هنری از شما خواندهام، عقیدهام به شعر شما استوار گشته است. وقتی شعر خوبی میخوانم در نظرم کلمات به شکل مرغان زیبا و تیزبالی پر باز میکنند و معانی و مفاهیم را در آغوش میگیرند. از تماشای این تابلو که هر چه در آن پایه شعر بلندتر باشد روشنتر و وسیعتر میشود، حالتی که گوینده در حین سرودن داشته، در من هم که خواننده آن اثر هستم بیدار میشود. هر چه این حالت عمیق تر، پاکتر و زلالتر باشد مقام شعر در نظر من بالاتر میرود. این کیفیت را در اثار شما کاملاً درک میکنم و تقریباً هشتاد درصد توّقع بنده را که خیلی هم مشکلپسندم، قانع میکند. در آثار شما لفظ که محل تجلّی و در حکم وسایل مخابرات شعر است که در وهله اول باید از خواننده جلب نظر بکند، بسیار محکم و حسابیست. بنده حق دارم بیش از سایرین الفاظی که شما در اشعارتان به کار بردهاید بپسندم. زیرا به سبک و سلیقه بنده نزدیکتر و شبیهتر است.[۱۲]
نامهٔ مشیری به سردبیر مجله بخارا
متن نامه فریدون مشیری به سردبیر مجله بخارا بدین شرح است:
- «دوست گرامی علی دهباشی عزیزم با درود و مهر ۱۵ مردادماه ۱۳۷۸ توفیق آن را یافتم تا کتابی را که بیش از هشت ماه انتظار انتشارش را کشیده بودم از دست شما برای دقایقی چند دریافت کنم. فرمودند فعلا فقط ببینید، بعداً طی مراسمی به شما تقدیم خواهد شد. در همان چند دقیقه، برای همت و پشتکار و کوشش حیرتآور شما هزاران آفرین گفتم. راستی را که دستمریزاد چه سلیقهای، چه زحمتی، این جشننامه که در حقیقت فریدوننامه بود مرا نزد این همه ابراز مهر و اظهار لطف دوستان و محبت شخص شما علی دهباشی عزیز و گرامی شرمنده کرد. هرگز تاکنون جشننامهای به این وسعت و تنوع ندیده بودم و خود را سزاوار این باران مهر و آفرین،از چهار سوی جهان، نمیدانستم. حق این بود که برای یکایک این سروران ارجمند که مقالهای درباره شعر من نوشته و با گشادهدستی تمام مرا مرهون الطاف گرانقدر خود فرموده بودند، سپاسنامهای جدا جدا تقدیم میکردم. اما تاب و توانم را که سنجیدم دیدم از عهده این مهم برنمیآیم، گفتم از طریق مجله گرمی بخارا مگر بتوانم مراتب تعظیم و سپاس و درود بیپایان خود را از این همه لطف و مهر به آن سروران ارجمند و بزرگوار تقدیم دارم. جانم به فدای دوستدارانم باد. فریدون مشیری.[۱۳]»
بیانیهها
جمله مورد علاقه در کتابهایش
جمله یا جملاتی که از کتابش کالت شده است
نحوه پوشش
تکیه کلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد
گزارش جامعی از سفرها
شعرخوانی برای دوستداران ادبیات
در سال ۱۳۷۷ بود که به قصد آلمان و سپس آمریکا سفر کرد. او در این کشورها در مراسم شعرخوانی شرکت کرد و این مراسم در شهرهای کلن، لیمبورگ، فرانکفورت و ۲۴ ایالت آمریکا؛ در دانشگاههای برکی و نیوجرسی به شکل مخصوصی مورد توجه ادب دوستان ایرانی قرار گرفت. در سال ۱۳۷۸ به سوئد سفر کرد و در آن جا هم با شرکت در مراسمهای شعرخوانی شهرهای استکهلم، مالمو و گوتنبرگ بار دیگر به طور بیسابقهای مورد توجه قرار گرفت.[۱۴]
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده بر اساس
حضور در فیلمهای مستند درباره خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
بازتاب نفس صبحدمان
فریدون مشیری از آغاز سرایش شعر تا پایان عمر در مجموع ۲۲دفتر شعر منتشر کرد که برخی از آنها تکمیل شده اشعاری است که سابق بر این منتشر شده و برخی دیگر گزیدههایی از اشعار چند دفتر اوست. در سال ۱۳۸۰ تمامی اشعارِ منتشر شده از او در قالب ۱۳ مجموعه شعر در کتابی ۲ جلدی با نامِ «بازتاب نفس صبحدمان» توسط نشر چشمه تهران وارد بازار شد.[۱۵] در ادامه به آنها میپردازیم:
تشنهی طوفان
شامل هفتاد و پنج شعر که نیمی از آنها در قالب چهارپاره و بقیه در قالبهای رباعی، دوبیتی، غزل، قطعه، مثنوی و تلفیقی سروده شده است. این مجموعه نخستین بار در سال ۱۳۳۴، در بیست و نه سالگیِ شاعر، توسط انتشارات صفی علیشاه تهران با مقدمهای از م.امید منتشر شد. مشیری این شعرها را در سنسن ۱۸ تا ۲۵ سالگی سورده است.[۱۵]
گناه دریا
شامل سی و هشت شعر که فقط یکی از آنها در قالب نیمایی سروده شده است و بقیه پر قالب کلاسیک؛ چهارپاره، رباعی، دوبیتی، غزل، قطعه و تلفیقی سروده شده است. این اشعار برای اولین بار در اسل ۱۳۳۵ توسط انتشارات نیل تهران منتشر شد.[۱۵]
ابر و کوچه
پنجاه و پنج قطعه که هجپه شعر آن نیمایی و باقی آن در قالب کلاسیک سروده شده است. این کتاب تکمیل شده دفتر شعری با نام «ابر» است که در اسل ۱۳۴۰ منتشر شده بود و شاعر با اضافه کردن چند قطعه دیگر از جمله شعر معروفی با نام «کوچه»، این مجموعه را در سال ۱۳۴۶ توسط نشر نیل تهران منتشر کرد.[۱۶]
بهار را باور کن!
این مجموعه سی و دو شعر دارد که حدودِ دو سومِ آن در قالب نیمایی، بیست و شش قطعه، و بقیه در قالبهای کلاسیک؛ چهارپاره، رباعی، دوبیتی، مثنوی و تلفیقی میباشد. ایندفتر شعر نخستین بار در سال ۱۳۴۷ به همتِ نشر نیل تهران منتشر شد.[۱۶]
از خاموشی
شامل چهل و هشت قطعه شعر که بیشتر آنها در قالب نیمایی یعنی چهل قطعه و بقیه در قالب غزل، قطعه، مثنوی و تلفیقی سروده شده است. چاپ اول این اثر در سال ۱۳۵۶ و چاپ دوم نیز در سال ۱۳۷۵ توسط انتشارات سخن بوده است.[۱۶]
ریشه در خاک
دارای چهارده قطعه شعر که یازده شعر در قالب نیمایی و شه شعر دیگر در قالبهای رباعی، دوبیتی، غزل و قطعه سورده شده است. این اثر برای نخستین بار در سال ۱۳۶۴ با عنوان «گزینه اشعار» توسط انتشارات مروارید تهران منتشر شد. در واقع این دفتر شعر، گزینههایی از اشعار شاعر در مجموععههای قبلی است که به صورت مستثل منتشر شده بود. این اشعار در کتاب «بازتاب نفس صبحدمان» از آن حذف شده و به صورت دفتری جداگانه درآمده است.[۱۶]
مروارید مهر
شامل سی و شش شعر در قالبهای نیمایی و بیست و چهار شعر در قالبهای رباعی، دوبیتی، قطعه و تلفیقی است که در سال ۱۳۶۵ از سوی نشر چشمه تهران منتشر شد. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ با نام فرعیِ «شعرهای دریایی» با چهل و سه قطعه منتشر شد که در چاپ نهایی آن یعنی بازتاب نفس صبحدمان سی و شش قطعه از اشعار مشیری را در بر میگیرد و بقیه اشعار در دفترهای دیگر است.[۱۷]
آه، باران
شامل پنجاه شعر در قالب نیمایی و سی چهار شعر در قالبهای چهارپاره، دوبیتی، غزل، قطعه و مثنوی که در سال ۱۳۶۷ توسط نشر چشمه تهران منتشر شد.[۱۷]
از دیار آشتی
شامل پنجاه و هفت قطعه شعر در قالبهای نیمایی و کلاسیک و تلفیقی است. در سال ۱۳۷۱ نشر چشمه تهران این اثر را منتشر کرد. در واقع این مجموعه در چاپ نخست پنجاه و هشت شعر دارد که در کتاب «بازتاب نفس صبحدمان» پنجاه و هفت قطعه از آن آمده است.[۱۷]
با پنج سخنسرا
دارای هفت شعر بلند در قالبهای نیمایی و کلاسیک و تلفیقی است که در سال ۱۳۷۷ با مقدمهٔ شاعر از سوس نشر چشمه تهران نشر یافت.[۱۷]
لحظهها و احساس
شصت و دو قطعه شعر در قالبهای نیمایی و کلاسیک؛ غزل، قطعه، مثنوی و مفرد است. این اثر در اسل ۱۳۷۶ توسط نشر سخن تهران انتشار یافت. مقدمه کوتاهی از خود شاعر بر این اثر نوشته شده است. همچنین مجموعه مذکور در چاپ نخست شامل پنجاه و چهار شعر بود که در کتاب «بازتاب نفس صبحدمان» با اضافه نمودن اشعار دیگری بر ا» به شصت و دو شعر رسیده است.[۱۸]
آواز آن پرندهٔ غمگین
شصت و چهار شعر در قالبهای نیمایی و کلاسیک؛ چهارپاره، غزل، قطعه، مثنوی و تلفیقی است که در اسل ۱۳۷۶ از سوی نشر چشمه تهران منتشر شده است.[۱۹]
تا صبح تابناک اهورایی
شصت و دو شعر در قالبهای نیمایی و کلاسیک؛ رباعی، دوبیتی، غزل، قطعه، مثنوی و تلفیقی است که نشر چشمه تهران آن را در اسل ۱۳۷۹ منتشر کرد. این کتاب آخرین دفتر شعر شاعر است که در زمان زندگانیِ او به چاپ رسیده است.[۱۹]
گزیده
آثاری که به آنها پرداخته میشود گزیدههایی از سوردههای شاعر است:
- نایافته: ۱۳۶۶ تهران، شامل اشعار مجموعهٔ تشنهٔ طوفان و چند شعر دیگر است.
- پرواز با خورشید: ۱۳۷۴ تهران، اشعاری از چهار دقتر تشنهٔ طوفان، گناه دریا، ابر و کوچه و بهار را باور کن میباشد.
- برگزیدهٔ اشعار مشیری: ۱۳۵۴ تهران، اشعاری از چهار دفتر تشنهٔ طوفان، گناه دریا، ابرو کوچه و بهار را باور کن.
- گزینهٔ اشعار: ۱۳۶۴ تهران، شعرهایی از پنج دفتر تشنهٔ طوفان، گناه دریا، ابر و کوچه، بهار را باور کن و از خاموشی و چند شعر جدید دیگر است.
- یک آسمان پرنده: ۱۳۷۶ تهران، شامل اشعاری است ار دوازده دفتر شعر مشیری یعنی تمام مجموعههای جمعآوری شده در کتاب بازتاب نفس صبحدمان به جز تا صبح تابناک اهورایی.
- زیبای جاودانه: ۱۳۷۷ تهران، منتخب سیزده مجموعه شعری شاعر، به همراه چند شعر جدید با مقدمه عبدالحسین زرّین کوب.[۱۹]
جوایز و افتخارات
منبعشناسی
بررسی موردی چند اثر
ناشرینی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدید چاپهای کتابها
نوا، نما و نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ «گفتوگو با فریدون مشیری».
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۲۶ و ۲۷.
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۹.
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۲.
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۲ و ۳۳.
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۳.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۴.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۵.
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۴ و ۳۵.
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۵ و ۳۶.
- ↑ «فریدون مشیری؛ آمیزهای از شعر و انسانیت».
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۶.
- ↑ «متن نامه فریدون مشیری به سردبیر مجله بخارا».
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۲۷.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۲۸.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۲۹.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ ۱۷٫۳ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۰.
- ↑ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۰ و ۳۱.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ رحیمی کاشانی، پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناختی اشعار فریدون مشیری همراه با نمونه اشعار، ۳۱.
منابع
- رحیمی کاشانی، مصطفی (۱۳۹۰). پشت این نقاب خنده، بررسی سبکشناسی اشعار فریدون مشیری. قم: فراگرفت. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۵۵۳-۷۴-۱.
پیوند به بیرون
- «گفتوگو با فریدون مشیری زندگینامه شعر و شاعری». گنجینه، بهار و تابستان ۱۳۸۰. بازبینیشده در ۲۰ آبان ۱۴۰۰.
- «فریدون مشیری؛ آمیزهای از شعر و انسانیت». گزارش، مرداد ۱۳۷۸. بازبینیشده در ۲۵ آبان ۱۴۰۰.
- «متن نامه فریدون مشیری به سردبیر مجله بخارا». مجله بخارا، مرداد ۱۳۷۸. بازبینیشده در ۲۵ آبان ۱۴۰۰.