کلیدر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ذرّه (بحث | مشارکت‌ها)
صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب |عنوان = کلیدر |تصویر = |اندازه تصویر = |زیرنویس تصویر = کل...» ایجاد کرد
 
ذرّه (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
|عنوان = کلیدر
|عنوان = کلیدر
|تصویر =  
|تصویر = کلیدر.jpg
|اندازه تصویر =  
|اندازه تصویر =  
|زیرنویس تصویر =  کلیدر به یک معنا، ادبیات برای مردم است<ref>{{پک|چهل‌تن|۱۳۶۸|ک= ما نیز مردمی هستیم|ص= ۸۸}}</ref>.
|زیرنویس تصویر =  کلیدر به یک معنا، ادبیات برای مردم است<ref>{{پک|چهل‌تن|۱۳۶۸|ک= ما نیز مردمی هستیم|ص= ۸۸}}</ref>.
|نویسنده = محمود دولت‌آبادی
|نویسنده = محمود دولت‌آبادی
|تصویرگر =  
|تصویرگر =  
خط ۲۵: خط ۲۴:
}}
}}


یکی از آثار ارزشمند ادبیات معاصر ایران،‌ رمان ده‌جلدی کلیدر نوشتهٔ محمود دولت‌آبادی است. این اثر علاوه بر داشتن درون‌مایهٔ زیبا و عناصر داستانی فوق‌العاده قوی، از نثری دل‌نشین و نو برخوردار است. همین زیبایی سبک و بداعت آن، این اثر شیوا را از سایر آثار این دوره متمایز نموده است.  
یکی از آثار ارزشمند ادبیات معاصر ایران،‌ رمان کلیدر در ده جلد نوشتهٔ محمود دولت‌آبادی است. این اثر علاوه بر داشتن درون‌مایهٔ زیبا و عناصر داستانی فوق‌العاده قوی، از نثری دل‌نشین و نو برخوردار است. همین زیبایی سبک و بداعت آن، این اثر شیوا را از سایر آثار این دوره متمایز نموده است.  
 
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
کیدر در ده جلد و بیش از ۲۸۰۰ صفحه نوشته شده است در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۲ نوشته شد. این کتاب شامل ۳۰ بخش و حدود ۷۷ بند است. در هر بند ماجرایی آغاز شده و این ماجراها در بندهای مستقل و یا پی‌در‌پی بعدی ادامه می‌یابند. این ارتباط حلقه‌وار محتوا، با تنوع فصل‌های آن، مانع از ملامت خواننده می‌شود و به دلیل داشتن کلامی آهنگین، زیبایی اثر دوچندان شده است. {{سخ}}
داستان در سال 1325 از شهر سبزوار آغاز می شود. روایت زندگی یک خانوادهٔ کرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچانده شده‌اند. داستان کلیدر که متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است بین سال‌های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ روی می‌دهد. {{سخ}}
دولت‌آبادی خواننده را با خود به قلب روستاها و دشت‌های خراسان در گذشته‌های نه چندان دور برده و او را با زندگی اشخاص بسیاری آشنا کند؛ دنیای که فقر، نومیدی و جهل بر آن چیره شده است، با مردمی ژنده‌پوش و ترسان از ارباب‌ها و امنیه‌ها، مردمی که ترس دیرپا در وجودشان ریشه کرده و از آنان افرادی دورو، متقلب و بی‌مسئولیت ساخته است.  
دولت‌آبادی خواننده را با خود به قلب روستاها و دشت‌های خراسان در گذشته‌های نه چندان دور برده و او را با زندگی اشخاص بسیاری آشنا کند؛ دنیای که فقر، نومیدی و جهل بر آن چیره شده است، با مردمی ژنده‌پوش و ترسان از ارباب‌ها و امنیه‌ها، مردمی که ترس دیرپا در وجودشان ریشه کرده و از آنان افرادی دورو، متقلب و بی‌مسئولیت ساخته است.  


==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
کلیدر دایرةالمعارفی است انباشته از اطلاعاتی دربارهٔ خصوصیات روحی و اجتماعی و کیفیت زندگی مردم دهات و شهرستانهای کوچک. از بازسازی نحوهٔ زیستن در صحرا و سیاه‌چادرها، روند زندگی روستایی، دام و چرا و درو خرمن گرفته، تا شکل پوشاک و نوع خورد و خوراک، میهمانی‌های اربابی، پخت و پزها، قربانی کردن‌ها، پیشکش‌ها، قهوه‌خانه‌ها، شیره‌کش‌خانه‌ها، مراسم عروسی، حنابندان، رقص، موسیقی محلی و بسیاری صحنه‌های دیگر. بنابراین به مجموعه‌ای اطلاعات جامعه‌شناسانه دربارهٔ کردهای ساکن شمال شرق ایران در آمده است<ref name="مکتب">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی= محسنی| نام = احمد| عنوان = مکتب های ادبی در رمان های دولت آبادی (با نگاهی نو به کلیدر و جای خالی سلوچ)| ژورنال = رشد آموزش زبان و ادب فارسی |مکان = | دوره = | شماره =  ۷۲| سال = زمستان ۱۳۸۳| صفحه =  ۵۴ - ۵۹| تاریخ بازبینی = }}</ref>.


===آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب===
===آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب===


===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)===
===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)===
رمان کلیدر بازسازی خاطره‌ای است که نویسنده با به کارگیری فرانگری ناشی از تخیل، آن را به بخش‌هایی از تاریخ و حرکت‌های ضد حکومتی پیوند داده است. وجه تمیاز این اثر با سایر آثاری که پیش از این با همین مضمون پرداخته شده‌اند، تلاش برای جداشدن از تصویرهای محض ارایه شده از سوی موّرخان و بازآفرینی مجدد حوادث، نه به سیاقی تصادفی، بلکه با حرکتی هدف‌دار است. نویسنده تعدادی از قهرمان‌های کتاب را از راه تخیّل می‌آفریند و تعدادی را از تاریخ به وام می‌گیرد، ولی در بازنمایی آن‌ها به اسم تاریخی آن‌ها اکتفا می‌کند<ref name="فخر">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = حسینی | نام = فخرالسادات | عنوان = کنایات و ضرب‌المثل‌ها در کتاب کلیدر، جلد (5و6) اثر محمود دولت‌آبادی| ژورنال = مطالعات ادبیات، عرفان و فلسفه| مکان = | دوره = | شماره = دوره دوم - 4/1 | سال = زمستان 1395| صفحه =  ۱ - ۱۸| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
رمان کلیدر بازسازی خاطره‌ای است که نویسنده با به کارگیری فرانگری ناشی از تخیل، آن را به بخش‌هایی از تاریخ و حرکت‌های ضد حکومتی پیوند داده است. وجه تمیاز این اثر با سایر آثاری که پیش از این با همین مضمون پرداخته شده‌اند، تلاش برای جداشدن از تصویرهای محض ارایه شده از سوی مورخان و بازآفرینی مجدد حوادث، نه به سیاقی تصادفی، بلکه با حرکتی هدف‌دار است. نویسنده تعدادی از قهرمان‌های کتاب را از راه تخیّل می‌آفریند و تعدادی را از تاریخ به وام می‌گیرد، ولی در بازنمایی آن‌ها به اسم تاریخی آن‌ها اکتفا می‌کند<ref name="فخر">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = حسینی | نام = فخرالسادات | عنوان = کنایات و ضرب‌المثل‌ها در کتاب کلیدر، جلد (۵ و ۶) اثر محمود دولت‌آبادی| ژورنال = مطالعات ادبیات، عرفان و فلسفه| مکان = | دوره = | شماره = دوره دوم - ۴/۱ | سال = زمستان ۱۳۹۵| صفحه =  ۱ - ۱۸| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
   
   
===گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش===
===گزارشی از کتاب===
کیدر در ده جلد و بیش از ۲۸۰۰ صفحه در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۲ نوشته شد. این کتاب شامل ۳۰ بخش و حدود ۷۷ بند است. در هر بند ماجرایی آغاز شده و این ماجراها در بندهای مستقل و یا پی‌در‌پی بعدی ادامه می‌یابند. این ارتباط حلقه‌وار محتوا، با تنوع فصل‌های آن، مانع از ملامت خواننده می‌شود و به دلیل داشتن کلامی آهنگین، زیبایی اثر دوچندان شده است. {{سخ}}
در این رمان بیش از ۳۳۰ شخصیت حضور دارند که ۱۲/۲ درصد هستند  که از این میان ۷۹/۴ درصد آن مرد و ۲۰/۶ درصد آن زن هستند. ۲۹۰ معادل ۸۷/۸ درصد از شخصیت‌ها سیاهی لشکر هستند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = سلطانی| نام = فاطمه| عنوان بررسی شگردهای شخصیت پردازی در رمان کلیدر| ژورنال = ادبیات فارسی| مکان = | دوره = | شماره = ۴۴ | سال = تابستان ۱۳۹۸| صفحه = ۱۸ - ۴۱| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
 
===دلیل شهرت===
===دلیل شهرت===
===تقدیم‌شده به===
===تقدیم‌شده به===
===مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس===
===مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس===
دوت‌آبادی دلیل نوشتن کلیدر را اینگونه بیان می‌کند: <font color=darkblue>{{گفتاورد تزیینی|کلیدر در حقیقت بیان حماسی – روایی آن موقعیت است به منزلهٔ فرایند قرن‌ها زندگی شبانی – دهقانی در جامعهٔ ما. فکر می‌کردم و همچنان معتقدم،‌اگر این کار را نمی‌کردم، ممکن بود انجام نگیرد و یک بخش از تاریخ ما طبق معمول مفقود شود. چون در کشور ما تاریخ بسیار مفقود می‌شود<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی= دولت‌آبادی| نام = محمود| عنوان = نویسندگان، دوستداران بشریت»، گفت‌و‌گوی ناهید موسوی (افسانه ناهید) با محمود دولت‌آبادی| ژورنال = دنیای سخن مکان = | دوره = | شماره =  ۲۸| سال = مرداد و شهریور ۱۳۶۸| صفحه =  ۱۳ - ۱۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>. }}</font>
===چرا باید این کتاب را خواند===
===چرا باید این کتاب را خواند===
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
===داستانک‌ها===
===داستانک‌ها===
====مجوز====
====مجوز====
====نشر و تغییر نام====
====نشر و تغییر نام====
کلیدر در اصل نام کوهپایه‌ای در شمال نیشابور است<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = شاطر| نام = یار| عنوان = یادداشت: بزرگترین رمان فارسی | ژورنال = ایران نامه| مکان = | دوره = | شماره = ۱۷ | سال = پاییز 1365| صفحه =  ۹ - ۱۰۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
====جوایز====
====جوایز====
====جلسات نقد و بررسی====
====جلسات نقد و بررسی====
خط ۶۳: خط ۶۳:
===سال‌شمار کتاب===
===سال‌شمار کتاب===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===
داستان با ورود مارال،‌دختر کرد، به شهر آغاز می‌گردد. مارال که بعد از زندانی شدن عبدوس، پدرش و نامزدش، با مرگ مادر شرایط سختی در میان چادرهای محلهٔ توپکالی‌ها پیدا کرده تصمیم می‌گیرد پس از سال‌ها دوری نزد خانوادهٔ پدری خود بازگردد. به همین دلیل به زندان شهر می‌رود تا اجازهٔ هجرت را از پدر و نامزد خود بگیرد. پس از کسب اجازه و در مسیر سوزن ده برای رفع خستگی تصمیم به آبتنی در برکه‌ای می‌گیرد. در این حال متوجه حضور فردی شده و به سرعت لباس بر تن کرده و به سمت مقصد حرکت می‌کند. در سوزن ده مورد استقبال بلقیس، عمهٔ خود قرار می‌گیرد و متوجه می‌شود فرد میان بوته‌ها که او را تماشا می‌کرده همان گل‌محمّد پسر عمه‌اش است. وی به سرعت جای خود را در میان اهالی باز می‌کند، هرچند زیور، همسر گل‌محمّد، به دلیل توجه همسرش به مارال و ترس از ازدواج آن دو، رفتار بدی با مارال داشت و حضور او در میان چادرها را برنمی‌تابید؛ امّا خیلی زود و در همان ابتدای داستان شک زیور تجسم وجو د می‌گیرد و مارال و گل‌محمّد با یکدیگر ازدواج می‌کنند.
داستان با ورود مارال،‌ دختر کرد، به شهر آغاز می‌گردد. مارال که بعد از زندانی‌شدن عبدوس، پدرش و نامزدش، با مرگ مادر شرایط سختی در میان چادرهای محلهٔ توپکالی‌ها پیدا کرده تصمیم می‌گیرد پس از سال‌ها دوری نزد خانوادهٔ پدری خود بازگردد. به همین دلیل به زندان شهر می‌رود تا اجازهٔ هجرت را از پدر و نامزد خود بگیرد. پس از کسب اجازه و در مسیر سوزن ده برای رفع خستگی تصمیم به آبتنی در برکه‌ای می‌گیرد. در این حال متوجه حضور فردی شده و به سرعت لباس بر تن کرده و به سمت مقصد حرکت می‌کند. در سوزن ده مورد استقبال بلقیس، عمهٔ خود قرار می‌گیرد و متوجه می‌شود فرد میان بوته‌ها که او را تماشا می‌کرده همان گل‌محمّد پسر عمه‌اش است. وی به سرعت جای خود را در میان اهالی باز می‌کند، هرچند زیور، همسر گل‌محمّد، به دلیل توجه همسرش به مارال و ترس از ازدواج آن دو، رفتار بدی با مارال داشت و حضور او در میان چادرها را برنمی‌تابد، امّا خیلی زود و در همان ابتدای داستان شک زیور تجسم وجو د می‌گیرد و مارال و گل‌محمّد با یکدیگر ازدواج می‌کنند. {{سخ}}
از سوی دیگر جوانان محلهٔ میشکالی به تحریک مدیار، دایی گل‌محمّد برای ربودن صوقی، دختر حاج حسین، به چار گوشلی یورش می‌برند. در این بین حاج حسین با گلولهٔ گل‌محمّد و مدیار با گلولهٔ نادعلی کشته می‌شوند. پس از این درگیری نادعلی که از یافتن نام و نشان قاتل پدر ناامید می‌شود؛ دچار اختلاف روانی شده و دیگر همچون گذشته نمی‌تواند زندگی آرامی را تجربه کند. با آمدن خشکسالی در منطقه، گوسفندان دچار بزمرگی شده و گل‌محمّد هرچه تلاش می‌کند تا جان گوسفندان را نجات دهد موفق نمی‌شود و در نهایت حیوان‌ها تلف می‌شوند. در همین ایام که خانوار کلمیشی‌ها وضع مالی مناسبی ندارند؛ دو مأمور برای گرفتن مالیات به چادرهایشان می‌آیند و از گل‌محمّد می‌خواهند که با آن‌ها راهی شهر شود و پاسخ‌های خود را در رابطه با عدم توانایی در پرداخت مالیات آن‌جا ارائه دهد. گل‌محمد که بیم آن داشت مأموران برای دستگیری او به دلیل قتل حاج حسین به چادرها آمده باشند، با همراهی خان عمو و زن‌های محله دومأمور را کشته و جنازهٔ آن‌ها را در چاه می‌اندازد. پس از این که علی اکبر حاج پسند گل‌محمد را لو می‌دهد، مأمورین او را دستگیر کرده و به زندان می‌اندازند. در زندان، ستار، عضو پنهان حزب توده اقدام به تحریک گل‌محمد برای فرار از زندان می‌کند. نهایتاً گل‌محمد با کمک خان عمو و برادرانش از زندان فرار کرده و این شروع قیام او بر علیه حکومت و اربابان است. گل‌محمد پس از قیان مسلحانه علیه حکومت اقدام به غارت اربابان و کمک به نیازمندان می‌کند و در این بین برای فروش اموال مسروقه و همچنین تهیهٔ فشنگ با بابقلی بندار و برخی از نیروهای نظامی رابطه برقرار می‌کند. پس از چندی گل‌محمد و مارال صاحب فرزند پسری به نام مدگل می‌شوند؛ مارال بر خلاف زیور همیشه همراه گل‌محمد تا جایی که در برخی موارد با پوشیدن لباس مردانه،‌همسر خود را در درگیری‌ها همراهی می‌کند. در سوی دیگر بابقلی بندار و آلاجاقی از شرایط روحی نامساعد نادعلی سوء استفاده کرده و اموال او را از دستش خارج می‌کنند.  
از سوی دیگر جوانان محلهٔ میشکالی به تحریک مدیار، دایی گل‌محمّد برای ربودن صوقی، دختر حاج حسین، به چار گوشلی یورش می‌برند. در این بین حاج حسین با گلولهٔ گل‌محمّد و مدیار با گلولهٔ نادعلی کشته می‌شوند. پس از این درگیری نادعلی که از یافتن نام و نشان قاتل پدر ناامید می‌شود، دچار اختلاف روانی شده و دیگر همچون گذشته نمی‌تواند زندگی آرامی را تجربه کند. با آمدن خشکسالی در منطقه، گوسفندان دچار بزمرگی شده و گل‌محمّد هرچه تلاش می‌کند تا جان گوسفندان را نجات دهد موفق نمی‌شود و در نهایت حیوان‌ها تلف می‌شوند. در همین ایام که خانوار کلمیشی‌ها وضع مالی مناسبی ندارند؛ دو مأمور برای گرفتن مالیات به چادرهایشان می‌آیند و از گل‌محمّد می‌خواهند که با آن‌ها راهی شهر شود و پاسخ‌های خود را در رابطه با عدم توانایی در پرداخت مالیات آن‌جا ارائه دهد. گل‌محمد که بیم آن داشت مأموران برای دستگیری او به دلیل قتل حاج حسین به چادرها آمده باشند، با همراهی خان عمو و زن‌های محله دومأمور را کشته و جنازهٔ آن‌ها را در چاه می‌اندازد. پس از این که علی‌اکبر حاج پسند گل‌محمد را لو می‌دهد، مأمورین او را دستگیر کرده و به زندان می‌اندازند. در زندان، ستار، عضو پنهان حزب توده اقدام به تحریک گل‌محمد برای فرار از زندان می‌کند. نهایتاً گل‌محمد با کمک خان عمو و برادرانش از زندان فرار کرده و این شروع قیام او بر علیه حکومت و اربابان است. گل‌محمد پس از قیان مسلحانه علیه حکومت اقدام به غارت اربابان و کمک به نیازمندان می‌کند و در این بین برای فروش اموال مسروقه و همچنین تهیهٔ فشنگ با بابقلی بندار و برخی از نیروهای نظامی رابطه برقرار می‌کند. پس از چندی گل‌محمد و مارال صاحب فرزند پسری به نام مدگل می‌شوند؛ مارال بر خلاف زیور همیشه همراه گل‌محمد تا جایی که در برخی موارد با پوشیدن لباس مردانه،‌ همسر خود را در درگیری‌ها همراهی می‌کند. در سوی دیگر بابقلی بندار و آلاجاقی از شرایط روحی نامساعد نادعلی سوء استفاده کرده و اموال او را از دستش خارج می‌کنند. {{سخ}}
نادعلی که از رفتار دایی خود در شگفت است، دیگر دستش به جایی نرسیده و سعی در گذراندن زندگی با روی آوردن لحطه‌ای به عبادت و همچنین تکرار خاطرات گذشتهٔ خود دارد و کماکان به دنبال صوقی، عشق گم‌شدهٔ خود است. در این میان، اتفاقات مهمی چون گریختن شیور، خواهر گل‌محمد با ماه درویش به قلعه چمن و تنبیه شدن او توسط بیگ محمد؛ آتش زدن دشت گندم توسط قدیر؛ ماجرای حاجی سلطانخرد خرسفی و ناراحتی بیگ محمد از او؛ کینه‌توزی‌های خان محمد؛ چاپلوسی‌ها و خبرچینی‌های عباسجان و ... روی می‌دهد. آوازهٔ گل‌محمد سردار سرتاسر دیار را فرا می‌گیرد و دیگر حکومت و اربابان تحمل رفتارهای او را ندارند و از هر دری تلاش می‌کنند تا گل‌محمد را از ادامهٔ این مسیر منحرف کنند؛ از دادن وعدهٔ تأمین توسط جهان خان تا برنامه‌ریزی و انجام ترور گل‌محمد توسط نوروز بیگ. بالاخره تمامی نیروهای حکومتی و اربابان برای مقابله و از بین بردن گل‌محمد با هم متحد می‌شوند. گل‌محمد که گویی بعد از ماجرای خرس، و ترس مردم از قدرت اربابان دیگر امیدی به مبارزه ندارد، به اجبار و اصرار تمامی تفنگچی‌ها را آزاد می‌گند و دست یاری مردمی را که به سمت او آمده بودند پس می‌زند و سرانجام به همراه نزدیکترن کسان خود پس از جنگاوری دلاورانهٔ در تنگهٔ گاوطاق کشته می‌شود.  
نادعلی که از رفتار دایی خود در شگفت است، دیگر دستش به جایی نرسیده و سعی در گذراندن زندگی با روی آوردن لحظه‌ای به عبادت و همچنین تکرار خاطرات گذشتهٔ خود دارد و کماکان به دنبال صوقی، عشق گم‌شدهٔ خود است. در این میان، اتفاقات مهمی چون گریختن شیور، خواهر گل‌محمد با ماه درویش به قلعه چمن و تنبیه شدن او توسط بیگ محمد؛ آتش زدن دشت گندم توسط قدیر؛ ماجرای حاجی سلطان‌خرد خرسفی و ناراحتی بیگ محمد از او؛ کینه‌توزی‌های خان محمد؛ چاپلوسی‌ها و خبرچینی‌های عباسجان و ... روی می‌دهد. آوازهٔ گل‌محمد سردار سرتاسر دیار را فرا می‌گیرد و دیگر حکومت و اربابان تحمل رفتارهای او را ندارند و از هر دری تلاش می‌کنند تا گل‌محمد را از ادامهٔ این مسیر منحرف کنند؛ از دادن وعدهٔ تأمین توسط جهان خان تا برنامه‌ریزی و انجام ترور گل‌محمد توسط نوروز بیگ. بالاخره تمامی نیروهای حکومتی و اربابان برای مقابله و از بین بردن گل‌محمد با هم متحد می‌شوند. گل‌محمد که گویی بعد از ماجرای خرس، و ترس مردم از قدرت اربابان دیگر امیدی به مبارزه ندارد، به اجبار و اصرار تمامی تفنگچی‌ها را آزاد می‌گند و دست یاری مردمی را که به سمت او آمده بودند پس می‌زند و سرانجام به همراه نزدیکترن کسان خود پس از جنگاوری دلاورانهٔ در تنگهٔ گاوطاق کشته می‌شود.  


===محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)===


===محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)===
===داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)===
===داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)===


===سبک کتاب===
===سبک کتاب===
اسطوره آفرینی در رمان های برتر رئالیستی ایران، در واقع سرپوشی است بر سردرگمی و از هم گسیختگی جامعهٔ ایرانی در برابر فرهنگ دیگری. کلیدر برخلاف انتظاری که از رمان‌های رئالیستی می‌رود، رمان را با اسطوره درهم می‌آمیزند و از اسطوره برای اهداف انقلابی خود بهره می‌گیرند. در این رمان‌ها، انسان‌های نامیرا و جاودانه‌ای با تلفیق تاریخ، اسطوره، حماسه و مذهب آفرینده می‌شوند که در برابر گسترش و هجوم فرهنگ دیگری، سر به عصیان برمی‌دارند و تسلیم نمی‌شوند و از مبارزه دست نمی‌کشند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = رضایتی کیشه خاله | نام = محرم؛ برکت، بهزاد؛ جلاله وند، مجید| عنوان = یادداشت: اسطوره ی مرگ و باززایی در سووشون و کلیدر| ژورنال = ادب‌پژوهی| مکان = | دوره = | شماره = 27 علمی-پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (32 | سال = بهار ۱۳۹۳| صفحه =  ۹ - ۴۰| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
کلیدر برخلاف انتظاری که از رمان‌های رئالیستی می‌رود، رمان را با اسطوره درهم می‌آمیزند و از اسطوره برای اهداف انقلابی خود بهره می‌گیرند. در این رمان‌ها، انسان‌های نامیرا و جاودانه‌ای با تلفیق تاریخ، اسطوره، حماسه و مذهب آفرینده می‌شوند که در برابر گسترش و هجوم فرهنگ دیگری، سر به عصیان برمی‌دارند و تسلیم نمی‌شوند و از مبارزه دست نمی‌کشند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = رضایتی کیشه خاله | نام = محرم؛ برکت، بهزاد؛ جلاله‌وند، مجید| عنوان = یادداشت: اسطورهٔ مرگ و باززایی در سووشون و کلیدر| ژورنال = ادب‌پژوهی| مکان = | دوره = | شماره = ۲۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۳۲| سال = بهار ۱۳۹۳| صفحه =  ۹ - ۴۰| تاریخ بازبینی = }}</ref>.


===موسیقی کتاب===
===موسیقی کتاب===
موسیقی نثر یا نوای صدای راوی یا نویسنده با آن‌چه در داستان اتفاق می‌افتد، با حوادث و صحنه‌ها، با حالات عاطفی شخصیتها و روابط آن‌ها همگون است. در یک‌جا این نوا کم کم بلند و بلندتر می‌شود تا صحنه رویارویی و رزم یا کشمکش را همراهی کند و جای دیگر موسیقی آرام منتن صحنه عاشقانه‌ای است. موسیقی کلیدر طبیعی است و به فهم روایت کمک می‌کند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = قانون‌پرور| نام = محمدرضا| عنوان = نوای نقال در کلیدر| ژورنال = ادب‌پژوهی| مکان = | دوره = | شماره = ۷۶ | سال = مرداد و شهریور 1389| صفحه =  ۳۱۱- ۳۱۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
موسیقی نثر یا نوای صدای راوی یا نویسنده با آن‌چه در داستان اتفاق می‌افتد، با حوادث و صحنه‌ها، با حالات عاطفی شخصیتها و روابط آن‌ها همگون است. در یک‌جا این نوا کم کم بلند و بلندتر می‌شود تا صحنه رویارویی و رزم یا کشمکش را همراهی کند و جای دیگر موسیقی آرام متن صحنه عاشقانه‌ای است. موسیقی کلیدر طبیعی است و به فهم روایت کمک می‌کند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = قانون‌پرور| نام = محمدرضا| عنوان = نوای نقال در کلیدر| ژورنال = ادب‌پژوهی| مکان = | دوره = | شماره = ۷۶ | سال = مرداد و شهریور ۱۳۸۹| صفحه =  ۳۱۱ - ۳۱۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
   
سمفونی‌وار بودن کلیدر نیز در این واقعیت نهفته است که از یک‌سو حادثه‌های گوناگون،‌ روایت را با پویایی و تحرّک همراه می‌کنند، و از سوی دیگر، درون‌کاوی آدم‌ها و توصیفات و توضیحات نویسنده، آن خیز و خروش‌ها را به آرامی فرومی‌نشاند و روایت را به موقعیت متعادل می‌رساند.
موسیقی متن کلیدر به وسیلهٔ عناصر و عوامل مختلف شکل گرفته‌اند که شماری به اختصار چنین است: گزینش کلمات خوش‌ساخت، رعایت تناسب هجاها و واج‌ها در چینش واژه‌ها و جمله‌ها، تنوع جمله‌بندی‌ها، تأثیرپذیری از موقعیت‌ها در انتخاب کلمات و ساختار جملات، تغییر مداوم در لحن بیان و ریتم روایت در آغار فصل‌ها، تنوع در توزیع و ترکیب شیوه‌های بیان، رعایت ملازمات مرتبط با نوع ادبی، همسویی نثر و روایت با جهان‌نگری هنری، همنوای اطناب و ایجاز‌ها با آهنگ روایت، پیوند مستقیم انواع پیرنگ با آهنگ روایت، هارمونی مضاعف با تیپ‌ها و طبقات، و نیز هماهنگی اجزای فرعی با ارکان اصلی در شکل‌دهی به موسیقی متن.
<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = شیری| نام = قهرمان| عنوان = موسیقایی بودن ساختار در کلیدر| ژورنال = ادب‌پژوهی| مکان = | دوره = | شماره = ۱۶ | سال = تابستان ۱۳۹۰| صفحه = ۳۵ – ۵۸ | تاریخ بازبینی = }}</ref>.
 
===توصیفات===
===توصیفات===
توصیفات کلیدر افزون بر لایهٔ بیرونی خود، که متشکل از زیبایی و جذابیت نثر و هنر و خلاقیت نویسنده است، از لایهٔ درونی نیز برخوردار است که در پس این تصویرسازی‌ها رخ پنهان کرده است. به عبارت دیگر، وصف‌های چشمگیر و تصویرسازی‌های بدیع این اثر افزون بر زیبایی و تزیین کلام، گونه‌ای بیان تلویحی و غیرمستقیم است که در بیان و القای مضامین به خواننده نقشی اساسی دارند. این مضامین عبارتند از: ‌بینوایی و فقر مطلق، مذلت،‌ستم‌پذیری توده‌های رعیت، معضل بیکاری و تضاد طبقاتی حاکم بر جامعهٔ روستایی ایران آن زمان. این توصیفات ،‌هم از نظر کمیت و هم به لحاظ کیفیت، از تنوع و ارزش هنری والایی برخوردارند. اهمیت ادبی این وصف‌ها تا حدی است که اگر مجبور به زدودن آن‌ها از رمان باشیم، کلیدر دیگر اثر ادبی فاخری نخواهد بود، بلکه گزارشی تاریخی است که قلمرو جغرافیایی آن پهن‌دشت کلیدر و رستاهای حوالی نیشابور و سبزوار و قلمرو زمانی دورانی سه‌ساله از تاریخ ایران است که، در پی یک جریان سیاسی، خیانت حزب توده را به هوادارانش افشا می‌کند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کریمی‌پناه | نام = ملیحه؛ راد فر، ابوالقاسم| عنوان = بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر| ژورنال = ادبیات پارسی معاصر| مکان = | دوره = | شماره = ۱ | سال = بهار و تابستان 1391| صفحه = ۸۹ - ۱۱۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
توصیفات کلیدر افزون بر لایهٔ بیرونی خود، که متشکل از زیبایی و جذابیت نثر و هنر و خلاقیت نویسنده است، از لایهٔ درونی نیز برخوردار است که در پس این تصویرسازی‌ها رخ پنهان کرده است. به عبارت دیگر، وصف‌های چشمگیر و تصویرسازی‌های بدیع این اثر افزون بر زیبایی و تزیین کلام، گونه‌ای بیان تلویحی و غیرمستقیم است که در بیان و القای مضامین به خواننده نقشی اساسی دارند. این مضامین عبارتند از: ‌بینوایی و فقر مطلق، ذلت، ‌ستم‌پذیری توده‌های رعیت، معضل بیکاری و تضاد طبقاتی حاکم بر جامعهٔ روستایی ایران آن زمان. این توصیفات، ‌هم از نظر کمیت و هم به لحاظ کیفیت، از تنوع و ارزش هنری والایی برخوردارند. اهمیت ادبی این وصف‌ها تا حدی است که اگر مجبور به زدودن آن‌ها از رمان باشیم، کلیدر دیگر اثر ادبی فاخری نخواهد بود، بلکه گزارشی تاریخی است که قلمرو جغرافیایی آن پهن‌دشت کلیدر و رستاهای حوالی نیشابور و سبزوار و قلمرو زمانی دورانی سه‌ساله از تاریخ ایران است که، در پی یک جریان سیاسی، خیانت حزب توده را به هوادارانش افشا می‌کند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کریمی‌پناه | نام = ملیحه؛ راد فر، ابوالقاسم| عنوان = بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر| ژورنال = ادبیات پارسی معاصر| مکان = | دوره = | شماره = ۱ | سال = بهار و تابستان 1391| صفحه = ۸۹ - ۱۱۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>.


===پیشینهٔ کتاب===


===پیرنگ===
====کهن‌الگویی از توصیف مارال====
توصیف آبتنی مارال در رمان خوانشی کهن الگویی ارایه کرده است. نتیجه این خوانش که در اوستا، شاهنامه، مثنوی خسرو و شیرین و ... در توصیف معشوق و همراهی آب و زن، بازنمایی انگاره‌های آناهیتا و به ویژهٔ‌انگارهٔ پری بوده است که آن نیز تحت تأثیر دوران بانوخدایی در فلات ایران پیش از ورود آریایی‌ها باشد. این خوانش همچنین پیوستگی ارتباط متون ادبی ایران را از قدیمی‌ترین انواع تا تازه‌ترین آن؛ بعنی نوع ادبی رمان بر بستری فرهنگی اثبات می‌کند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = خاتمی | نام = احمد؛ ، عبدالرسول شاکری| عنوان = بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر| ژورنال = تاریخ ادبیات| مکان = | دوره = | شماره =  ۳/ ۷۴ | سال = ۱۳۹۳| صفحه = ۶۱ - ۷۶| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
==== کهن الگوی فرزندکشی====
کهن الگوی فرزندکشی در کلیدر گل‌محمد به‌سان سهرابِ شاهنامه است. جایی که پدر گل‌محمد به دست ترکمن‌ها کشته می‌شود، ترکمن‌ها گل‌محمد و مادرش را پیش خود نگاه می‌دارند و از آن‌ها بیگاری می‌کشند: «روزی گل‌محمد ..... پیش مادرش می‌رود و او را از خواب بیدار می‌کند و می‌پرسد:‌ پدر من کیست؟ کجاست؟ می‌گوید طعنهٔ دیگران، من را دارد می‌کشد، یا این که راستش را به من بگو با این که تو را می‌کشم و خود را سر به نیست می‌کنم»<ref name="اسطوره">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = حسن‌نژاد| نام = حبیب؛ مشفقی، آرش| عنوان = اسطوره باروری و اشارات اسطوره‌ای در کلیدر| ژورنال = تاریخ ادبیات| مکان = | دوره = | شماره =  ۴۲ | سال = زمستان ۱۳۹۷| صفحه = ۱ - ۲۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
====کهن‌الگویی برادرکشی====
روایت تاریخی – دینی داستان هابیل و قابیل است. «راست این که مادر قوم، فرزند به دو سیما زاده است؛ یکی جهن و دیگری گل‌محمد ... واحدی به دو شقه شده است و در کشمکش کشنده هریک به غایت قطب خود رخت می‌کشد. مرز نیک و بد آشکار می‌شود. پس این است اگر آدمی زشت می‌نماید و اگر آدمی جمیل...<ref name="اسطوره"/>»


===شخصیت‌پردازی===


===پیشینهٔ کتاب===
===پیرنگ===
===شخصیت‌پردازی===
===ویژگی‌های مهم کتاب===
===ویژگی‌های مهم کتاب===
===الهام از شخصیت‌ها===
===الهام از شخصیت‌ها===
====گل‌محمد در آیینهٔ حسنک وزیر====
داستان کلیدر با حسنک وزیر دارای شباهت بسیاری است هر دو نویسنده از یک منطقه و آب‌ و هوا سود جسته‌اند، یعنی خراسان، دارای سبک مخصوص به خود که در این سیاق دارای اصطلاحات و کنایات خاص خودش همراه با یک سری آداب و فرهنگ را در خویش منعکس می‌سازند. هر دو قهرمان به وسیلهٔ حکومت و دار و دسته‌اش نابود می‌گردند. نثر هر دو کتاب منطنطن و زیبا. دارای آهنگ و موسیقی خاص خود. دارای توصیفات جالب توجه تا جایی که بعضی از قمیت‌های هر دو داستان به شعر نزدیک می‌شود. دارای اصطلاحات و کنایات زمانهٔ خودش، زبانی فخیم و استوار<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = فلاح | نام = نادعلی | عنوان = بررسی محورهای اصلی و شیوهٔ گسترش روایت در کلیدر| ژورنال = حافظ | مکان = | دوره = اول | شماره = ۳۰| سال = تیر ۱۳۸۵| صفحه = ۷۷ - ۸۰| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های اصلی====
====شخصیت‌های فرعی====
====شخصیت‌های فرعی====
====زاویه دید====
او به شیوهٔ رمان‌های سنتی و در جایگاه دانای کل همهٔ زوایای درونی شخصیت را بازگو می‌کند تا خواننده بدون هیچ مشکلی قادر به پیش‌بینی واکنش شخصیت در برابر حوادث باشد. یکی از ویژگی‌های سبک او این است که هیچ بخشی از داستان را برای داوری به ذهن خواننده وانمی‌گذارد. و توصیف‌های مفصلی در مورد ذهنیت شخصیت‌ها در طول رمان می‌دهد<ref name="بوستان">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = حسن‌لی | نام = کاووس؛ ساناز مجرد | عنوان = بررسی محورهای اصلی و شیوهٔ گسترش روایت در کلیدر| ژورنال = بوستان ادب دانشگاه شیراز | مکان = | دوره = اول | شماره = ۱ | سال = بهار ۱۳۸۸| صفحه = ۹۱ - ۱۰۶| تاریخ بازبینی = }}</ref>.


====نام شخصیت‌ها====
====نام شخصیت‌ها====
انتخاب اسم شخصیت‌های رمان، جذاب است و در ذهن خواننده حک می‌شود<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = باوند سواد کوهی | نام = احمد| عنوان = یادداشت: محمود دولت آبادی و جملات کلیدی کلیدر| ژورنال = حافظ| مکان = | دوره = | شماره = ۱۰ | سال = دی 1383| صفحه =  ۴۰ - ۴۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>.  
انتخاب اسم شخصیت‌های رمان، جذاب است و در ذهن خواننده حک می‌شود<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = باوند سواد کوهی | نام = احمد| عنوان = یادداشت: محمود دولت آبادی و جملات کلیدی کلیدر| ژورنال = حافظ| مکان = | دوره = | شماره = ۱۰ | سال = دی ۱۳۸۳| صفحه =  ۴۰ - ۴۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>.  


====شخصیت هوو====
====شخصیت هوو====
واکاوی نگرش نویسنده حاکی از این است که او تا حد زیادی، متأثر از تلقی دوگانهٔ زن (اثری و لکاته) هست و بدیهی است که چنین بینشی بر شحصیت‌پردازی زنان در داستانش بی‌تأثیر نبوده است. گفتمان سنتی و فرهنگ مردسالاری، بر فضای رمان جاکم است. دولت‌آبادی به خوبی با معضلات و گرفتاری‌های چندهمسری و پیامدهای ناگوار آن بر خانواده آشنایی دارد و دغدغهٔ او در این داستان تا حدود بسیاری، بیان معضلات و مشکلات بوده است؛ اما نویسنده با دیدگاهی مردسالارانه، این زنان را ترسیم کرده است و از جانب‌داری و قضاوت یک‌طرفه نیز برکنار نیست<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = نویسنده: جباره ناصرو، عظیم؛ نویسنده مسئول: کوهنورد، رقیه (پریچهر)| نام = احمد| عنوان = تحلیل شخصیت‌ «هوو» در رمان‌های کلیدر و شوهرآهو خانم (آثار: دولت آبادی و افغانی)| ژورنال = زن‌فرهنگ| مکان = | دوره = | شماره = ۳۷ | سال = پاییز ۱۳۹۷| صفحه =  ۷۱ - ۸۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
واکاوی نگرش نویسنده حاکی از این است که او تا حد زیادی، متأثر از تلقی دوگانهٔ زن (اثری و لکاته) هست و بدیهی است که چنین بینشی بر شحصیت‌پردازی زنان در داستانش بی‌تأثیر نبوده است. گفتمان سنتی و فرهنگ مردسالاری، بر فضای رمان جاکم است. دولت‌آبادی به خوبی با معضلات و گرفتاری‌های چندهمسری و پیامدهای ناگوار آن بر خانواده آشنایی دارد و دغدغهٔ او در این داستان تا حدود بسیاری، بیان معضلات و مشکلات بوده است؛ اما نویسنده با دیدگاهی مردسالارانه، این زنان را ترسیم کرده است و از جانب‌داری و قضاوت یک‌طرفه نیز برکنار نیست<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = نویسنده: جباره ناصرو، عظیم؛ نویسنده مسئول: کوهنورد، رقیه (پریچهر)| نام = احمد| عنوان = تحلیل شخصیت‌ «هوو» در رمان‌های کلیدر و شوهرآهو خانم (آثار: دولت آبادی و افغانی)| ژورنال = زن‌فرهنگ| مکان = | دوره = | شماره = ۳۷ | سال = پاییز ۱۳۹۷| صفحه =  ۷۱ - ۸۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>.


====عنوان کتاب در نزد ادیبان<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = شیری| نام = قهرمان| عنوان = کلیدر دولت آبادی و فلسفۀ مداخله گری در روایت | ژورنال = جستاهای نوین ادبی | مکان = | دوره = | شماره =  ۱۶۴| سال = بهار ۱۳۸۸| صفحه =  ۲۱۷ - ۲۳۶| تاریخ بازبینی = }}</ref>.====
[[محمدعلی جمال‌زاده]]
«شاهکار و برترین رمان» {{سخ}}
[[هوشنگ گلشیری]]
«اوج رمان‌نویسی» {{سخ}}
[[محمدعلی سپانلو]]
«رمان عظیم روستایی» {{سخ}}
[[ پرتو نوری علاء]]
«عظیم‌ترین اثر هنری»{{سخ}}
[[نسیم خاکسار]]
«رمان ماندی در ادبیات معاصر ایران»{{سخ}}
[[احسان یارشاطر]]
«بزرگ‌ترین رمان فارسی»{{سخ}}
[[مجید محمدی]]
«روایت عشق و رنج»{{سخ}}
[[حمید نوحی]]
«تراژدی عاشورایی» {{سخ}}
[[محمد افتخاری]]
«آزمون آتش و بازآفرینی عشق»{{سخ}}
[[جواد اسحاقیان]]
«رمان حماسه و عشق»
[[حورا یاوری]]
«تحول تدریجی از رمان به حماسه» {{سخ}}


==== تعدادی جملات کلیدی کلیدر جلد سوم و چهارم====
==== تعدادی جملات کلیدی کلیدر جلد سوم و چهارم====
مرگ از روبه‌رو نمی‌آید، مرگ پا‌به‌پا می‌آید، با آدم می‌زاید.
مرگ از روبه‌رو نمی‌آید، مرگ پا‌به‌پا می‌آید، با آدم می‌زاید. {{سخ}}
نان و خرمایی که به توبره داری! خاک را می‌توانی بشورانی.
نان و خرمایی که به توبره داری! خاک را می‌توانی بشورانی. {{سخ}}
لقمهٔ حلال همان نان خشک کمهٔ خیک است. امّا لقمهٔ حرام چرب‌ست، پر روغن است، شیرین است و خوب سیرت می‌کند.
لقمهٔ حلال همان نان خشک کمهٔ خیک است. امّا لقمهٔ حرام چرب‌ست، پر روغن است، شیرین است و خوب سیرت می‌کند. {{سخ}}
خواب، نیایش خاموش است. نیایش بودن. چرا که در این دم تو همانی که خدا را پسند می‌افتد! تسلیم، تسلیم، تسلیم. معصوم و بی‌دفاع. خدای کهن. همین را می‌خواهد.
خواب، نیایش خاموش است. نیایش بودن. چرا که در این دم تو همانی که خدا را پسند می‌افتد! تسلیم، تسلیم، تسلیم. معصوم و بی‌دفاع. خدای کهن. همین را می‌خواهد. {{سخ}}
 
====مرگ‌اندیشی در کلیدر====
در این رمان، گسترش آگاهی از مرتبهٔ ابتدایی و طبیعی مرگ گندمزار آغاز می‌شود، با بزمرگی پیشرفت می‌کند و با مرگ انسان‌ها اوج می‌گیرد. کهن‌الگوی مرگ در رمان کلیدر با چهار کنش عصیان، مرگ، باروری و باززایی بازگو شده است. آموزه‌های تعلیمی مرگ‌اندیشی در این اثر مبتنی بر معرفت‌افزایی دربارهٔ مرگ است. شخصیت‌های داستان با تجربهٔ نویسنده در زندگی اجتماعی خود مفاهیم انتزاعی چون مرگ را آموخته و به کار برده‌اند و مخاطب آگاهی‌های گوناگون را طی حوادث داستان و کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌ها درمی‌یابد. همچنین این رمان با دستورالعمل‌های پنهان در متن خود، رفتار و روابط مردم را مطابق با ملاک‌ها و معیارهای ارزش‌های دینی پذیرفته شده در جامعه تنظیم و تعیین می‌کند. از سویی مردم را به رفتارهای شایسته و اعمالی سازگار با آموزه‌های دینی مرگ‌اندیشی مثل دعوت به نیکی ترغیب می‌کند و از سوی دیگر آن‌ها را از رفتارها و کنش‌های نابهنجار و خلاف قاعده و ضد ارزش‌های دینی و اجتماعی مثل ظلم و آز پرهیز می‌دهد. در این اثر تلاش شده است با بیان هنرمندانه و غیر مستقیم، آگاهی و شناخت نظری مخاطب دربارهٔ مرگ افزایش یابد و از این طریق مقولهٔ انتزاعی مرگ ملموس‌تر شود<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = امیراحمدی | نام = ابوالقاسم؛ علی عشقی سردهی؛ ریحانه فرامرزی کفاش؛ حسن دلبری| عنوان = آموزه‌های تعلیمی مرگ‌اندیشی‌ در رمان کلیدر| ژورنال = پژوهش‌نامه ادبیات تعلیمی| مکان = | دوره = | شماره =  ۴۰| سال = زمستان ۱۳۹۷| صفحه =  ۳۷ - ۵۹| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
 
====مکاتب ادبی====
مانند نویسندگان ناتورالیست دلبستگی شدیدی به واکاوی روحی و ذهنی اشخاص داستانش دارد. تأکید بر محیط و شرایط زندگی و وراثت و تأثیر آن در سرنوشت انسان، هرگز شرایط روانی را از نظر دور نمی‌دارد و خود همچون یک روان‌شناس پا به عرصهٔ رمان می‌گذارد و بدین وسیله، مسیر سرنوشت شخصیت‌ها را نشان می‌دهد<ref name="مکتب"/>.




خط ۱۱۴: خط ۱۶۰:


====اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران====
====اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران====
احمد شاملو:« کلیدر قله‌ای است که از مه بیرون است.»
احمد شاملو:« کلیدر قله‌ای است که از مه بیرون است.» {{سخ}}
بزرگ علوی:«این کتاب تاریخ سه‌هزارساله ایران را در خودش دارد.»
بزرگ علوی:«این کتاب تاریخ سه‌هزارساله ایران را در خودش دارد.» {{سخ}}
اخوان ثالث: «یک زبان خلق کرده است؛ از زبان محلی همان دور و برش یک زبان ادبی ساخته است»<ref>{{پک|بهارلو|۱۳۶۸|ک= کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده |ص= ۲۴۰}}</ref>.


====نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون====
====نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون====
====اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها====
====اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها====
[[بهارلو]]
کلیدر از زندگی و حیات مردم مایه گرفته است. در واقع اهمیت کلیدر در گرایش آن نسبت به مردم و زندگی و تصویر بیش و کم قابل تصوری است که از «عالم واقع» از آدم‌های بیابان و خطّهٔ بکر و ناشناختع کویر ارائه می‌کند<ref>{{پک|بهارلو|۱۳۶۸|ک= کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده |ص= ۴}}</ref>.
[[عبدالعلی دست‌غیب]]
کلیدر رمانی است اجتماعی – حماسی و اشخاص آن از دل موقعیت بومی برمی‌آیند و بر آن اثر می‌گذارند. طرح کلی رومان تصویر شکل‌گیری مبارزه‌ای دهقانی – عشیره‌ای است بر ضد مالکان ده و حاکمت آن روز که نمایندهٔ فئودال‌ها و ثروتمندان شهری و روستایی بود<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = دست‌غیب | نام = عبدالعی| عنوان = کالبدشکافی رومان فارسی – ۴: از «سووشون» تا «کلیدر» و «مدار صفر درجه»| ژورنال = گزارش| مکان = | دوره = | شماره =  ۷۲| سال بهمن ۱۳۵۷| صفحه =  ۳۳ - ۳۹| تاریخ بازبینی = }}</ref>.
====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب====
====تأثیرپذیرفته از====
====تأثیرپذیرفته از====
====تأثیرگذاشته بر====
====تأثیرگذاشته بر====
====گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب====
====گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب====
====فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب====
====فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب====
خیابانی به نام کلیدر
====خیابانی به نام کلیدر====
سخنگو و رئیس کمیسیون فرهنگی و گردشگری شورای اسلامی شهر سبزوار گفت: با موافقت اعضای شورای شهر یکی از خیابان‌های سبزوار به نام "کلیدر" رمان معروف محمود دولت‌آبادی نام‌گذاری شد<ref >{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/98050502280/|عنوان= خیابانی به نام "کلیدر"|ناشر= ایسنا|تاریخ انتشار= 5 مرداد 1398|تاریخ بازدید= }}</ref>.  
سخنگو و رئیس کمیسیون فرهنگی و گردشگری شورای اسلامی شهر سبزوار گفت: با موافقت اعضای شورای شهر یکی از خیابان‌های سبزوار به نام ''کلیدر'' رمان معروف محمود دولت‌آبادی نام‌گذاری شد<ref >{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/98050502280/|عنوان= خیابانی به نام "کلیدر"|ناشر= ایسنا|تاریخ انتشار= ۵ مرداد ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}}
====کاست کلیدر====
متن بازخواني‌شده‌ٔ اين رمان سترگ، با صدای محمود دولت‌آبادی و نوای تار محمدرضا لطفي، سال ۱۳۸۴ منتشر ‌شد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/98050502280/|عنوان= «كليدر» را با صدای محمود دولت‌آبادی و نوای تار محمدرضا لطفي بالاخره مي‌شنويم|ناشر= ایسنا|تاریخ انتشار= ۵ مرداد ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>.
====موسیقی کلیدر====
محمدرضا درویشی از زمستان سال ۸۵ شروع به نوشتن قطعه در هشت قسمت کرد. هر قسمت تصویری است از بخشی از رمان که پس از موسیقی با صدای خود آقای دولت آبادی شنیده می شود. کار نگارش در بهار سال ۸۶ به پایان رسید. در تیرماه همان سال به اوکراین رفت و قطعه با اجرای بخش سازهای زهی ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین ضبط شد. بعد در تهران صدای آقای دولت آبادی را بین قطعات گذاشت. در نهایت ۸ قسمت موسیقی برای هفت قسمت از کتاب طراحی شد که قسمت هشتم در حکم قسمت فینال قطعه است.  
محمدرضا درویشی از زمستان سال ۸۵ شروع به نوشتن قطعه در هشت قسمت کرد. هر قسمت تصویری است از بخشی از رمان که پس از موسیقی با صدای خود آقای دولت آبادی شنیده می شود. کار نگارش در بهار سال ۸۶ به پایان رسید. در تیرماه همان سال به اوکراین رفت و قطعه با اجرای بخش سازهای زهی ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین ضبط شد. بعد در تهران صدای آقای دولت آبادی را بین قطعات گذاشت. در نهایت ۸ قسمت موسیقی برای هفت قسمت از کتاب طراحی شد که قسمت هشتم در حکم قسمت فینال قطعه است.  
محمدرضا درویشی دربارهٔ موسیقی می‌گوید: «این قطعه با همهٔ کارهای دیگرم متفاوت بود. اول پارتیتور نوشته ام؛ موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است و غمنامه فراق و تنهایی».  
محمدرضا درویشی دربارهٔ موسیقی می‌گوید: «این قطعه با همهٔ کارهای دیگرم متفاوت بود. اول پارتیتور نوشته ام؛ موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است و غمنامه فراق و تنهایی».  
اثر من مجرد از زمان و مکان است و یک موسیقی مدرن محسوب می‌شود. فکر می کنم اگر فقط به سراغ تم های محلی می‌رفتم، موسیقی شکست می‌خورد<ref >{{یادکرد وب|نشانی= https://www.magiran.com/article/175770|عنوان=  
اثر من مجرد از زمان و مکان است و یک موسیقی مدرن محسوب می‌شود. فکر می کنم اگر فقط به سراغ تم های محلی می‌رفتم، موسیقی شکست می‌خورد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8410-10351/|عنوان= موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است: محمدرضا درویشی از قطعه کلیدر گفت|ناشر= اعتماد|تاریخ انتشار= ۱۹ در ۱۳۸۴|تاریخ بازدید= }}</ref>.  
موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است: محمدرضا درویشی از قطعه کلیدر گفت|ناشر= اعتماد|تاریخ انتشار= 11 آذر 1387|تاریخ بازدید= }}</ref>.  


====جمله‌های ماندگار کتاب====
====جمله‌های ماندگار کتاب====
«بیگ‌محمد: هیچ وقت عاشق بوده‌ای ستار؟  {{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|«بیگ‌محمد: هیچ وقت عاشق بوده‌ای ستار؟   
ستار: عاشق زیاد دیده‌ام. {{سخ}}
ستار: عاشق زیاد دیده‌ام. {{سخ}}
بیگ‌محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟ {{سخ}}
بیگ‌محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟ {{سخ}}
ستار: من که نرفته‌ام برادر... {{سخ}}
ستار: من که نرفته‌ام برادر... {{سخ}}
بیگ‌محمد: آنها که رفته‌اند چی؟ آنها چی می‌گویند؟ {{سخ}}
بیگ‌محمد: آنها که رفته‌اند چی؟ آنها چی می‌گویند؟{{سخ}}
ستار: آنها که تا به آخر رفته‌اند، برنگشته‌اند تا چیزی بگویند». {{سخ}}
ستار: آنها که تا به آخر رفته‌اند، برنگشته‌اند تا چیزی بگویند» }}


«ما را مثل عقرب بار آورده‌اند؛ مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین ور می‌داریم تا شب که سر مرگ‌مان را می‌گذاریم، مدام همدیگر را می‌گزیم. {{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|«ما را مثل عقرب بار آورده‌اند؛ مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین ور می‌داریم تا شب که سر مرگ‌مان را می‌گذاریم، مدام همدیگر را می‌گزیم. بخیلیم... بخیل! خوش‌مان می‌آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می‌آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگران یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می‌جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ‌نظر و بخیل، بخیل و بدخواه.. وقتی می‌بینیم دیگری سر گرسنه زمین می‌گذارد، انگار خیال ما راحت‌تر است. وقتی می‌بینیم کسی محتاج است؛ اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطرجمعی ما هست. انگار که از سر پا بودن همدیگر بیم داریم...» }}
بخیلیم... بخیل! {{سخ}}
خوش‌مان می‌آید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان می‌آید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگران یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می‌جود. تنگ نظریم ما مردم. تنگ‌نظر و بخیل، بخیل و بدخواه..
وقتی می‌بینیم دیگری سر گرسنه زمین می‌گذارد، انگار خیال ما راحت‌تر است. وقتی می‌بینیم کسی محتاج است؛ اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطرجمعی ما هست. انگار که از سر پا بودن همدیگر بیم داریم...» {{سخ}}


====جوایز کتاب====
====جوایز کتاب====
خط ۱۶۶: خط ۲۲۰:
==منابع==
==منابع==
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی =چهل‌تن|نام = امیر حسین، فریدون فریاد|عنوان = ما نیز مردمی هستیم (گفتگو با محمود دولت آبادی )|ناشر = چشمه|شهر = تهران|سال = ۱۳۸۸|شابک= ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۲-۰۲۶-۴}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی =چهل‌تن|نام = امیر حسین، فریدون فریاد|عنوان = ما نیز مردمی هستیم (گفتگو با محمود دولت آبادی )|ناشر = چشمه|شهر = تهران|سال = ۱۳۸۸|شابک= ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۲-۰۲۶-۴}}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = |نام = |عنوان = |ناشر = |شهر = |سال = |شابک= }}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی =بهارلو|نام =محمد|عنوان = کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده|ناشر = نوبهار|شهر = |سال = ۱۳۶۸ |شابک= }}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = |نام = |عنوان = |ناشر = |شهر = |سال = |شابک= }}
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = محمدعلی |نام = محمد |عنوان = گفت‌وگو با احمد شاملو، محمود دولت‌آبادی، مهدی اخوان ثالث|ناشر = قطره|شهر =تهران |سال = ۱۳۷۷|شابک= ۹۷۸-۹۶۴-۵۹۵-۸۷۵-۴}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۱۴ دی ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۱۰

کلیدر
کلیدر به یک معنا، ادبیات برای مردم است[۱].
نویسندهمحمود دولت‌آبادی
ناشر
ناشر فارسی: فرهنگ معاصر
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۶۲ - ۱۳۴۷
شابک۹۷۸- ۹۶۴-۸۶۹- ۷۳۱-۵
تعداد صفحات۲۸۳۶
سبکواقع‌گرایی
زبانفارسی

یکی از آثار ارزشمند ادبیات معاصر ایران،‌ رمان کلیدر در ده جلد نوشتهٔ محمود دولت‌آبادی است. این اثر علاوه بر داشتن درون‌مایهٔ زیبا و عناصر داستانی فوق‌العاده قوی، از نثری دل‌نشین و نو برخوردار است. همین زیبایی سبک و بداعت آن، این اثر شیوا را از سایر آثار این دوره متمایز نموده است.

* * * * *

دولت‌آبادی خواننده را با خود به قلب روستاها و دشت‌های خراسان در گذشته‌های نه چندان دور برده و او را با زندگی اشخاص بسیاری آشنا کند؛ دنیای که فقر، نومیدی و جهل بر آن چیره شده است، با مردمی ژنده‌پوش و ترسان از ارباب‌ها و امنیه‌ها، مردمی که ترس دیرپا در وجودشان ریشه کرده و از آنان افرادی دورو، متقلب و بی‌مسئولیت ساخته است.

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

کلیدر دایرةالمعارفی است انباشته از اطلاعاتی دربارهٔ خصوصیات روحی و اجتماعی و کیفیت زندگی مردم دهات و شهرستانهای کوچک. از بازسازی نحوهٔ زیستن در صحرا و سیاه‌چادرها، روند زندگی روستایی، دام و چرا و درو خرمن گرفته، تا شکل پوشاک و نوع خورد و خوراک، میهمانی‌های اربابی، پخت و پزها، قربانی کردن‌ها، پیشکش‌ها، قهوه‌خانه‌ها، شیره‌کش‌خانه‌ها، مراسم عروسی، حنابندان، رقص، موسیقی محلی و بسیاری صحنه‌های دیگر. بنابراین به مجموعه‌ای اطلاعات جامعه‌شناسانه دربارهٔ کردهای ساکن شمال شرق ایران در آمده است[۲].

آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب

یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)

رمان کلیدر بازسازی خاطره‌ای است که نویسنده با به کارگیری فرانگری ناشی از تخیل، آن را به بخش‌هایی از تاریخ و حرکت‌های ضد حکومتی پیوند داده است. وجه تمیاز این اثر با سایر آثاری که پیش از این با همین مضمون پرداخته شده‌اند، تلاش برای جداشدن از تصویرهای محض ارایه شده از سوی مورخان و بازآفرینی مجدد حوادث، نه به سیاقی تصادفی، بلکه با حرکتی هدف‌دار است. نویسنده تعدادی از قهرمان‌های کتاب را از راه تخیّل می‌آفریند و تعدادی را از تاریخ به وام می‌گیرد، ولی در بازنمایی آن‌ها به اسم تاریخی آن‌ها اکتفا می‌کند[۳].

گزارشی از کتاب

کیدر در ده جلد و بیش از ۲۸۰۰ صفحه در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۲ نوشته شد. این کتاب شامل ۳۰ بخش و حدود ۷۷ بند است. در هر بند ماجرایی آغاز شده و این ماجراها در بندهای مستقل و یا پی‌در‌پی بعدی ادامه می‌یابند. این ارتباط حلقه‌وار محتوا، با تنوع فصل‌های آن، مانع از ملامت خواننده می‌شود و به دلیل داشتن کلامی آهنگین، زیبایی اثر دوچندان شده است.
در این رمان بیش از ۳۳۰ شخصیت حضور دارند که ۱۲/۲ درصد هستند که از این میان ۷۹/۴ درصد آن مرد و ۲۰/۶ درصد آن زن هستند. ۲۹۰ معادل ۸۷/۸ درصد از شخصیت‌ها سیاهی لشکر هستند[۴].

دلیل شهرت

تقدیم‌شده به

مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس

دوت‌آبادی دلیل نوشتن کلیدر را اینگونه بیان می‌کند:

چرا باید این کتاب را خواند

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

داستانک‌ها

مجوز

نشر و تغییر نام

جوایز

جلسات نقد و بررسی

اهدا

بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی

اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور

تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب

هوادری

استحال و اقتباس

سال‌شمار کتاب

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند

داستان با ورود مارال،‌ دختر کرد، به شهر آغاز می‌گردد. مارال که بعد از زندانی‌شدن عبدوس، پدرش و نامزدش، با مرگ مادر شرایط سختی در میان چادرهای محلهٔ توپکالی‌ها پیدا کرده تصمیم می‌گیرد پس از سال‌ها دوری نزد خانوادهٔ پدری خود بازگردد. به همین دلیل به زندان شهر می‌رود تا اجازهٔ هجرت را از پدر و نامزد خود بگیرد. پس از کسب اجازه و در مسیر سوزن ده برای رفع خستگی تصمیم به آبتنی در برکه‌ای می‌گیرد. در این حال متوجه حضور فردی شده و به سرعت لباس بر تن کرده و به سمت مقصد حرکت می‌کند. در سوزن ده مورد استقبال بلقیس، عمهٔ خود قرار می‌گیرد و متوجه می‌شود فرد میان بوته‌ها که او را تماشا می‌کرده همان گل‌محمّد پسر عمه‌اش است. وی به سرعت جای خود را در میان اهالی باز می‌کند، هرچند زیور، همسر گل‌محمّد، به دلیل توجه همسرش به مارال و ترس از ازدواج آن دو، رفتار بدی با مارال داشت و حضور او در میان چادرها را برنمی‌تابد، امّا خیلی زود و در همان ابتدای داستان شک زیور تجسم وجو د می‌گیرد و مارال و گل‌محمّد با یکدیگر ازدواج می‌کنند.
از سوی دیگر جوانان محلهٔ میشکالی به تحریک مدیار، دایی گل‌محمّد برای ربودن صوقی، دختر حاج حسین، به چار گوشلی یورش می‌برند. در این بین حاج حسین با گلولهٔ گل‌محمّد و مدیار با گلولهٔ نادعلی کشته می‌شوند. پس از این درگیری نادعلی که از یافتن نام و نشان قاتل پدر ناامید می‌شود، دچار اختلاف روانی شده و دیگر همچون گذشته نمی‌تواند زندگی آرامی را تجربه کند. با آمدن خشکسالی در منطقه، گوسفندان دچار بزمرگی شده و گل‌محمّد هرچه تلاش می‌کند تا جان گوسفندان را نجات دهد موفق نمی‌شود و در نهایت حیوان‌ها تلف می‌شوند. در همین ایام که خانوار کلمیشی‌ها وضع مالی مناسبی ندارند؛ دو مأمور برای گرفتن مالیات به چادرهایشان می‌آیند و از گل‌محمّد می‌خواهند که با آن‌ها راهی شهر شود و پاسخ‌های خود را در رابطه با عدم توانایی در پرداخت مالیات آن‌جا ارائه دهد. گل‌محمد که بیم آن داشت مأموران برای دستگیری او به دلیل قتل حاج حسین به چادرها آمده باشند، با همراهی خان عمو و زن‌های محله دومأمور را کشته و جنازهٔ آن‌ها را در چاه می‌اندازد. پس از این که علی‌اکبر حاج پسند گل‌محمد را لو می‌دهد، مأمورین او را دستگیر کرده و به زندان می‌اندازند. در زندان، ستار، عضو پنهان حزب توده اقدام به تحریک گل‌محمد برای فرار از زندان می‌کند. نهایتاً گل‌محمد با کمک خان عمو و برادرانش از زندان فرار کرده و این شروع قیام او بر علیه حکومت و اربابان است. گل‌محمد پس از قیان مسلحانه علیه حکومت اقدام به غارت اربابان و کمک به نیازمندان می‌کند و در این بین برای فروش اموال مسروقه و همچنین تهیهٔ فشنگ با بابقلی بندار و برخی از نیروهای نظامی رابطه برقرار می‌کند. پس از چندی گل‌محمد و مارال صاحب فرزند پسری به نام مدگل می‌شوند؛ مارال بر خلاف زیور همیشه همراه گل‌محمد تا جایی که در برخی موارد با پوشیدن لباس مردانه،‌ همسر خود را در درگیری‌ها همراهی می‌کند. در سوی دیگر بابقلی بندار و آلاجاقی از شرایط روحی نامساعد نادعلی سوء استفاده کرده و اموال او را از دستش خارج می‌کنند.
نادعلی که از رفتار دایی خود در شگفت است، دیگر دستش به جایی نرسیده و سعی در گذراندن زندگی با روی آوردن لحظه‌ای به عبادت و همچنین تکرار خاطرات گذشتهٔ خود دارد و کماکان به دنبال صوقی، عشق گم‌شدهٔ خود است. در این میان، اتفاقات مهمی چون گریختن شیور، خواهر گل‌محمد با ماه درویش به قلعه چمن و تنبیه شدن او توسط بیگ محمد؛ آتش زدن دشت گندم توسط قدیر؛ ماجرای حاجی سلطان‌خرد خرسفی و ناراحتی بیگ محمد از او؛ کینه‌توزی‌های خان محمد؛ چاپلوسی‌ها و خبرچینی‌های عباسجان و ... روی می‌دهد. آوازهٔ گل‌محمد سردار سرتاسر دیار را فرا می‌گیرد و دیگر حکومت و اربابان تحمل رفتارهای او را ندارند و از هر دری تلاش می‌کنند تا گل‌محمد را از ادامهٔ این مسیر منحرف کنند؛ از دادن وعدهٔ تأمین توسط جهان خان تا برنامه‌ریزی و انجام ترور گل‌محمد توسط نوروز بیگ. بالاخره تمامی نیروهای حکومتی و اربابان برای مقابله و از بین بردن گل‌محمد با هم متحد می‌شوند. گل‌محمد که گویی بعد از ماجرای خرس، و ترس مردم از قدرت اربابان دیگر امیدی به مبارزه ندارد، به اجبار و اصرار تمامی تفنگچی‌ها را آزاد می‌گند و دست یاری مردمی را که به سمت او آمده بودند پس می‌زند و سرانجام به همراه نزدیکترن کسان خود پس از جنگاوری دلاورانهٔ در تنگهٔ گاوطاق کشته می‌شود.

محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)

داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)

سبک کتاب

کلیدر برخلاف انتظاری که از رمان‌های رئالیستی می‌رود، رمان را با اسطوره درهم می‌آمیزند و از اسطوره برای اهداف انقلابی خود بهره می‌گیرند. در این رمان‌ها، انسان‌های نامیرا و جاودانه‌ای با تلفیق تاریخ، اسطوره، حماسه و مذهب آفرینده می‌شوند که در برابر گسترش و هجوم فرهنگ دیگری، سر به عصیان برمی‌دارند و تسلیم نمی‌شوند و از مبارزه دست نمی‌کشند[۶].

موسیقی کتاب

موسیقی نثر یا نوای صدای راوی یا نویسنده با آن‌چه در داستان اتفاق می‌افتد، با حوادث و صحنه‌ها، با حالات عاطفی شخصیتها و روابط آن‌ها همگون است. در یک‌جا این نوا کم کم بلند و بلندتر می‌شود تا صحنه رویارویی و رزم یا کشمکش را همراهی کند و جای دیگر موسیقی آرام متن صحنه عاشقانه‌ای است. موسیقی کلیدر طبیعی است و به فهم روایت کمک می‌کند[۷]. سمفونی‌وار بودن کلیدر نیز در این واقعیت نهفته است که از یک‌سو حادثه‌های گوناگون،‌ روایت را با پویایی و تحرّک همراه می‌کنند، و از سوی دیگر، درون‌کاوی آدم‌ها و توصیفات و توضیحات نویسنده، آن خیز و خروش‌ها را به آرامی فرومی‌نشاند و روایت را به موقعیت متعادل می‌رساند. موسیقی متن کلیدر به وسیلهٔ عناصر و عوامل مختلف شکل گرفته‌اند که شماری به اختصار چنین است: گزینش کلمات خوش‌ساخت، رعایت تناسب هجاها و واج‌ها در چینش واژه‌ها و جمله‌ها، تنوع جمله‌بندی‌ها، تأثیرپذیری از موقعیت‌ها در انتخاب کلمات و ساختار جملات، تغییر مداوم در لحن بیان و ریتم روایت در آغار فصل‌ها، تنوع در توزیع و ترکیب شیوه‌های بیان، رعایت ملازمات مرتبط با نوع ادبی، همسویی نثر و روایت با جهان‌نگری هنری، همنوای اطناب و ایجاز‌ها با آهنگ روایت، پیوند مستقیم انواع پیرنگ با آهنگ روایت، هارمونی مضاعف با تیپ‌ها و طبقات، و نیز هماهنگی اجزای فرعی با ارکان اصلی در شکل‌دهی به موسیقی متن. [۸].

توصیفات

توصیفات کلیدر افزون بر لایهٔ بیرونی خود، که متشکل از زیبایی و جذابیت نثر و هنر و خلاقیت نویسنده است، از لایهٔ درونی نیز برخوردار است که در پس این تصویرسازی‌ها رخ پنهان کرده است. به عبارت دیگر، وصف‌های چشمگیر و تصویرسازی‌های بدیع این اثر افزون بر زیبایی و تزیین کلام، گونه‌ای بیان تلویحی و غیرمستقیم است که در بیان و القای مضامین به خواننده نقشی اساسی دارند. این مضامین عبارتند از: ‌بینوایی و فقر مطلق، ذلت، ‌ستم‌پذیری توده‌های رعیت، معضل بیکاری و تضاد طبقاتی حاکم بر جامعهٔ روستایی ایران آن زمان. این توصیفات، ‌هم از نظر کمیت و هم به لحاظ کیفیت، از تنوع و ارزش هنری والایی برخوردارند. اهمیت ادبی این وصف‌ها تا حدی است که اگر مجبور به زدودن آن‌ها از رمان باشیم، کلیدر دیگر اثر ادبی فاخری نخواهد بود، بلکه گزارشی تاریخی است که قلمرو جغرافیایی آن پهن‌دشت کلیدر و رستاهای حوالی نیشابور و سبزوار و قلمرو زمانی دورانی سه‌ساله از تاریخ ایران است که، در پی یک جریان سیاسی، خیانت حزب توده را به هوادارانش افشا می‌کند[۹].

پیشینهٔ کتاب

پیرنگ

کهن‌الگویی از توصیف مارال

توصیف آبتنی مارال در رمان خوانشی کهن الگویی ارایه کرده است. نتیجه این خوانش که در اوستا، شاهنامه، مثنوی خسرو و شیرین و ... در توصیف معشوق و همراهی آب و زن، بازنمایی انگاره‌های آناهیتا و به ویژهٔ‌انگارهٔ پری بوده است که آن نیز تحت تأثیر دوران بانوخدایی در فلات ایران پیش از ورود آریایی‌ها باشد. این خوانش همچنین پیوستگی ارتباط متون ادبی ایران را از قدیمی‌ترین انواع تا تازه‌ترین آن؛ بعنی نوع ادبی رمان بر بستری فرهنگی اثبات می‌کند[۱۰].

کهن الگوی فرزندکشی

کهن الگوی فرزندکشی در کلیدر گل‌محمد به‌سان سهرابِ شاهنامه است. جایی که پدر گل‌محمد به دست ترکمن‌ها کشته می‌شود، ترکمن‌ها گل‌محمد و مادرش را پیش خود نگاه می‌دارند و از آن‌ها بیگاری می‌کشند: «روزی گل‌محمد ..... پیش مادرش می‌رود و او را از خواب بیدار می‌کند و می‌پرسد:‌ پدر من کیست؟ کجاست؟ می‌گوید طعنهٔ دیگران، من را دارد می‌کشد، یا این که راستش را به من بگو با این که تو را می‌کشم و خود را سر به نیست می‌کنم»[۱۱].

کهن‌الگویی برادرکشی

روایت تاریخی – دینی داستان هابیل و قابیل است. «راست این که مادر قوم، فرزند به دو سیما زاده است؛ یکی جهن و دیگری گل‌محمد ... واحدی به دو شقه شده است و در کشمکش کشنده هریک به غایت قطب خود رخت می‌کشد. مرز نیک و بد آشکار می‌شود. پس این است اگر آدمی زشت می‌نماید و اگر آدمی جمیل...[۱۱]»

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

الهام از شخصیت‌ها

گل‌محمد در آیینهٔ حسنک وزیر

داستان کلیدر با حسنک وزیر دارای شباهت بسیاری است هر دو نویسنده از یک منطقه و آب‌ و هوا سود جسته‌اند، یعنی خراسان، دارای سبک مخصوص به خود که در این سیاق دارای اصطلاحات و کنایات خاص خودش همراه با یک سری آداب و فرهنگ را در خویش منعکس می‌سازند. هر دو قهرمان به وسیلهٔ حکومت و دار و دسته‌اش نابود می‌گردند. نثر هر دو کتاب منطنطن و زیبا. دارای آهنگ و موسیقی خاص خود. دارای توصیفات جالب توجه تا جایی که بعضی از قمیت‌های هر دو داستان به شعر نزدیک می‌شود. دارای اصطلاحات و کنایات زمانهٔ خودش، زبانی فخیم و استوار[۱۲].

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

زاویه دید

او به شیوهٔ رمان‌های سنتی و در جایگاه دانای کل همهٔ زوایای درونی شخصیت را بازگو می‌کند تا خواننده بدون هیچ مشکلی قادر به پیش‌بینی واکنش شخصیت در برابر حوادث باشد. یکی از ویژگی‌های سبک او این است که هیچ بخشی از داستان را برای داوری به ذهن خواننده وانمی‌گذارد. و توصیف‌های مفصلی در مورد ذهنیت شخصیت‌ها در طول رمان می‌دهد[۱۳].

نام شخصیت‌ها

انتخاب اسم شخصیت‌های رمان، جذاب است و در ذهن خواننده حک می‌شود[۱۴].

شخصیت هوو

واکاوی نگرش نویسنده حاکی از این است که او تا حد زیادی، متأثر از تلقی دوگانهٔ زن (اثری و لکاته) هست و بدیهی است که چنین بینشی بر شحصیت‌پردازی زنان در داستانش بی‌تأثیر نبوده است. گفتمان سنتی و فرهنگ مردسالاری، بر فضای رمان جاکم است. دولت‌آبادی به خوبی با معضلات و گرفتاری‌های چندهمسری و پیامدهای ناگوار آن بر خانواده آشنایی دارد و دغدغهٔ او در این داستان تا حدود بسیاری، بیان معضلات و مشکلات بوده است؛ اما نویسنده با دیدگاهی مردسالارانه، این زنان را ترسیم کرده است و از جانب‌داری و قضاوت یک‌طرفه نیز برکنار نیست[۱۵].

عنوان کتاب در نزد ادیبان[۱۶].

محمدعلی جمال‌زاده «شاهکار و برترین رمان»
هوشنگ گلشیری «اوج رمان‌نویسی»
محمدعلی سپانلو «رمان عظیم روستایی»
پرتو نوری علاء «عظیم‌ترین اثر هنری»
نسیم خاکسار «رمان ماندی در ادبیات معاصر ایران»
احسان یارشاطر «بزرگ‌ترین رمان فارسی»
مجید محمدی «روایت عشق و رنج»
حمید نوحی «تراژدی عاشورایی»
محمد افتخاری «آزمون آتش و بازآفرینی عشق»
جواد اسحاقیان «رمان حماسه و عشق» حورا یاوری «تحول تدریجی از رمان به حماسه»

تعدادی جملات کلیدی کلیدر جلد سوم و چهارم

مرگ از روبه‌رو نمی‌آید، مرگ پا‌به‌پا می‌آید، با آدم می‌زاید.
نان و خرمایی که به توبره داری! خاک را می‌توانی بشورانی.
لقمهٔ حلال همان نان خشک کمهٔ خیک است. امّا لقمهٔ حرام چرب‌ست، پر روغن است، شیرین است و خوب سیرت می‌کند.
خواب، نیایش خاموش است. نیایش بودن. چرا که در این دم تو همانی که خدا را پسند می‌افتد! تسلیم، تسلیم، تسلیم. معصوم و بی‌دفاع. خدای کهن. همین را می‌خواهد.

مرگ‌اندیشی در کلیدر

در این رمان، گسترش آگاهی از مرتبهٔ ابتدایی و طبیعی مرگ گندمزار آغاز می‌شود، با بزمرگی پیشرفت می‌کند و با مرگ انسان‌ها اوج می‌گیرد. کهن‌الگوی مرگ در رمان کلیدر با چهار کنش عصیان، مرگ، باروری و باززایی بازگو شده است. آموزه‌های تعلیمی مرگ‌اندیشی در این اثر مبتنی بر معرفت‌افزایی دربارهٔ مرگ است. شخصیت‌های داستان با تجربهٔ نویسنده در زندگی اجتماعی خود مفاهیم انتزاعی چون مرگ را آموخته و به کار برده‌اند و مخاطب آگاهی‌های گوناگون را طی حوادث داستان و کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌ها درمی‌یابد. همچنین این رمان با دستورالعمل‌های پنهان در متن خود، رفتار و روابط مردم را مطابق با ملاک‌ها و معیارهای ارزش‌های دینی پذیرفته شده در جامعه تنظیم و تعیین می‌کند. از سویی مردم را به رفتارهای شایسته و اعمالی سازگار با آموزه‌های دینی مرگ‌اندیشی مثل دعوت به نیکی ترغیب می‌کند و از سوی دیگر آن‌ها را از رفتارها و کنش‌های نابهنجار و خلاف قاعده و ضد ارزش‌های دینی و اجتماعی مثل ظلم و آز پرهیز می‌دهد. در این اثر تلاش شده است با بیان هنرمندانه و غیر مستقیم، آگاهی و شناخت نظری مخاطب دربارهٔ مرگ افزایش یابد و از این طریق مقولهٔ انتزاعی مرگ ملموس‌تر شود[۱۷].

مکاتب ادبی

مانند نویسندگان ناتورالیست دلبستگی شدیدی به واکاوی روحی و ذهنی اشخاص داستانش دارد. تأکید بر محیط و شرایط زندگی و وراثت و تأثیر آن در سرنوشت انسان، هرگز شرایط روانی را از نظر دور نمی‌دارد و خود همچون یک روان‌شناس پا به عرصهٔ رمان می‌گذارد و بدین وسیله، مسیر سرنوشت شخصیت‌ها را نشان می‌دهد[۲].


گزارشی از فروش کتاب

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

اظهارنظرها

نقدهای مثبت

نقدهای منفی

اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران

احمد شاملو:« کلیدر قله‌ای است که از مه بیرون است.»
بزرگ علوی:«این کتاب تاریخ سه‌هزارساله ایران را در خودش دارد.»
اخوان ثالث: «یک زبان خلق کرده است؛ از زبان محلی همان دور و برش یک زبان ادبی ساخته است»[۱۸].

نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون

اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها

بهارلو کلیدر از زندگی و حیات مردم مایه گرفته است. در واقع اهمیت کلیدر در گرایش آن نسبت به مردم و زندگی و تصویر بیش و کم قابل تصوری است که از «عالم واقع» از آدم‌های بیابان و خطّهٔ بکر و ناشناختع کویر ارائه می‌کند[۱۹]. عبدالعلی دست‌غیب کلیدر رمانی است اجتماعی – حماسی و اشخاص آن از دل موقعیت بومی برمی‌آیند و بر آن اثر می‌گذارند. طرح کلی رومان تصویر شکل‌گیری مبارزه‌ای دهقانی – عشیره‌ای است بر ضد مالکان ده و حاکمت آن روز که نمایندهٔ فئودال‌ها و ثروتمندان شهری و روستایی بود[۲۰].


نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

تأثیرپذیرفته از

تأثیرگذاشته بر

گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب

فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب

خیابانی به نام کلیدر

سخنگو و رئیس کمیسیون فرهنگی و گردشگری شورای اسلامی شهر سبزوار گفت: با موافقت اعضای شورای شهر یکی از خیابان‌های سبزوار به نام کلیدر رمان معروف محمود دولت‌آبادی نام‌گذاری شد[۲۱].

کاست کلیدر

متن بازخواني‌شده‌ٔ اين رمان سترگ، با صدای محمود دولت‌آبادی و نوای تار محمدرضا لطفي، سال ۱۳۸۴ منتشر ‌شد[۲۲].

موسیقی کلیدر

محمدرضا درویشی از زمستان سال ۸۵ شروع به نوشتن قطعه در هشت قسمت کرد. هر قسمت تصویری است از بخشی از رمان که پس از موسیقی با صدای خود آقای دولت آبادی شنیده می شود. کار نگارش در بهار سال ۸۶ به پایان رسید. در تیرماه همان سال به اوکراین رفت و قطعه با اجرای بخش سازهای زهی ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین ضبط شد. بعد در تهران صدای آقای دولت آبادی را بین قطعات گذاشت. در نهایت ۸ قسمت موسیقی برای هفت قسمت از کتاب طراحی شد که قسمت هشتم در حکم قسمت فینال قطعه است. محمدرضا درویشی دربارهٔ موسیقی می‌گوید: «این قطعه با همهٔ کارهای دیگرم متفاوت بود. اول پارتیتور نوشته ام؛ موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است و غمنامه فراق و تنهایی». اثر من مجرد از زمان و مکان است و یک موسیقی مدرن محسوب می‌شود. فکر می کنم اگر فقط به سراغ تم های محلی می‌رفتم، موسیقی شکست می‌خورد[۲۳].

جمله‌های ماندگار کتاب

جوایز کتاب

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

نوا، نما و نگاه

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

  1. چهل‌تن، ما نیز مردمی هستیم، ۸۸.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ محسنی، احمد. «مکتب های ادبی در رمان های دولت آبادی (با نگاهی نو به کلیدر و جای خالی سلوچ)». رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش. ۷۲ (زمستان ۱۳۸۳): ۵۴ - ۵۹. 
  3. حسینی، فخرالسادات. «کنایات و ضرب‌المثل‌ها در کتاب کلیدر، جلد (۵ و ۶) اثر محمود دولت‌آبادی». مطالعات ادبیات، عرفان و فلسفه، ش. دوره دوم - ۴/۱ (زمستان ۱۳۹۵): ۱ - ۱۸. 
  4. سلطانی، فاطمه. ادبیات فارسی، ش. ۴۴ (تابستان ۱۳۹۸): ۱۸ - ۴۱. 
  5. دولت‌آبادی، محمود. «نویسندگان، دوستداران بشریت»، گفت‌و‌گوی ناهید موسوی (افسانه ناهید) با محمود دولت‌آبادی». دنیای سخن مکان =، ش. ۲۸ (مرداد و شهریور ۱۳۶۸): ۱۳ - ۱۵. 
  6. رضایتی کیشه خاله، محرم؛ برکت، بهزاد؛ جلاله‌وند، مجید. «یادداشت: اسطورهٔ مرگ و باززایی در سووشون و کلیدر». ادب‌پژوهی، ش. ۲۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۳۲ (بهار ۱۳۹۳): ۹ - ۴۰. 
  7. قانون‌پرور، محمدرضا. «نوای نقال در کلیدر». ادب‌پژوهی، ش. ۷۶ (مرداد و شهریور ۱۳۸۹): ۳۱۱ - ۳۱۵. 
  8. شیری، قهرمان. «موسیقایی بودن ساختار در کلیدر». ادب‌پژوهی، ش. ۱۶ (تابستان ۱۳۹۰): ۳۵ – ۵۸. 
  9. کریمی‌پناه، ملیحه؛ راد فر، ابوالقاسم. «بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر». ادبیات پارسی معاصر، ش. ۱ (بهار و تابستان 1391): ۸۹ - ۱۱۲. 
  10. خاتمی، احمد؛ ، عبدالرسول شاکری. «بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر». تاریخ ادبیات، ش. ۳/ ۷۴ (۱۳۹۳): ۶۱ - ۷۶. 
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ حسن‌نژاد، حبیب؛ مشفقی، آرش. «اسطوره باروری و اشارات اسطوره‌ای در کلیدر». تاریخ ادبیات، ش. ۴۲ (زمستان ۱۳۹۷): ۱ - ۲۲. 
  12. فلاح، نادعلی. «بررسی محورهای اصلی و شیوهٔ گسترش روایت در کلیدر». حافظ اول، ش. ۳۰ (تیر ۱۳۸۵): ۷۷ - ۸۰. 
  13. حسن‌لی، کاووس؛ ساناز مجرد. «بررسی محورهای اصلی و شیوهٔ گسترش روایت در کلیدر». بوستان ادب دانشگاه شیراز اول، ش. ۱ (بهار ۱۳۸۸): ۹۱ - ۱۰۶. 
  14. باوند سواد کوهی، احمد. «یادداشت: محمود دولت آبادی و جملات کلیدی کلیدر». حافظ، ش. ۱۰ (دی ۱۳۸۳): ۴۰ - ۴۲. 
  15. نویسنده: جباره ناصرو، عظیم؛ نویسنده مسئول: کوهنورد، رقیه (پریچهر)، احمد. «تحلیل شخصیت‌ «هوو» در رمان‌های کلیدر و شوهرآهو خانم (آثار: دولت آبادی و افغانی)». زن‌فرهنگ، ش. ۳۷ (پاییز ۱۳۹۷): ۷۱ - ۸۵. 
  16. شیری، قهرمان. «کلیدر دولت آبادی و فلسفۀ مداخله گری در روایت». جستاهای نوین ادبی، ش. ۱۶۴ (بهار ۱۳۸۸): ۲۱۷ - ۲۳۶. 
  17. امیراحمدی، ابوالقاسم؛ علی عشقی سردهی؛ ریحانه فرامرزی کفاش؛ حسن دلبری. «آموزه‌های تعلیمی مرگ‌اندیشی‌ در رمان کلیدر». پژوهش‌نامه ادبیات تعلیمی، ش. ۴۰ (زمستان ۱۳۹۷): ۳۷ - ۵۹. 
  18. بهارلو، کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده، ۲۴۰.
  19. بهارلو، کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده، ۴.
  20. دست‌غیب، عبدالعی. «کالبدشکافی رومان فارسی – ۴: از «سووشون» تا «کلیدر» و «مدار صفر درجه»». گزارش، ش. ۷۲، ۳۳ - ۳۹. 
  21. «خیابانی به نام "کلیدر"». ایسنا، ۵ مرداد ۱۳۹۸. 
  22. ««كليدر» را با صدای محمود دولت‌آبادی و نوای تار محمدرضا لطفي بالاخره مي‌شنويم». ایسنا، ۵ مرداد ۱۳۹۸. 
  23. «موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است: محمدرضا درویشی از قطعه کلیدر گفت». اعتماد، ۱۹ در ۱۳۸۴. 

منابع

  1. چهل‌تن، امیر حسین، فریدون فریاد (۱۳۸۸). ما نیز مردمی هستیم (گفتگو با محمود دولت آبادی ). تهران: چشمه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۲-۰۲۶-۴.
  2. بهارلو، محمد (۱۳۶۸). کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده. نوبهار.
  3. محمدعلی، محمد (۱۳۷۷). گفت‌وگو با احمد شاملو، محمود دولت‌آبادی، مهدی اخوان ثالث. تهران: قطره. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۹۵-۸۷۵-۴.

پیوند به بیرون