میرزاده عشقی: تفاوت میان نسخهها
آقای مستقیم (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
آقای مستقیم (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲۱: | خط ۲۲۱: | ||
===نحوهٔ پوشش=== | ===نحوهٔ پوشش=== | ||
===تکیهکلامها=== | ===تکیهکلامها=== | ||
خط ۲۸۸: | خط ۲۸۸: | ||
===منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)=== | ===منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)=== | ||
===بررسی چند اثر=== | ===بررسی چند اثر عشقی=== | ||
====نمایش منظوم موزیکال «رستاخیز»==== | |||
عشقی پس از دیدن بازماندهٔ بناهای عهد ساسانی در راه سفر از بغداد به موصل در سفر به عثمانی در سال ۱۲۹۴، اپرای ''رستاخیز شهریاران در ویرانههای مداین'' را تصنیف کرد. به نوشتهٔ خود او: | |||
{{گفتاورد تزیینی|این منظومه نخستین نمایش منظوم (اپرا) است که در زبان فارسی سروده شده و به نمایش در آمده است... این گوینده به سال ۱۳۳۴ کوچی (ه. ق.) در حین مسافرت از بغداد به موصل، ویرانههای شهر بزرگ مداین(تیسفون) را زیارت کردم. تماشای ویرانههای آن گهوارهٔ تمدن جهان مرا از خود بیخود ساخت. این اپرای رستاخیز، نشانهٔ دانهٔ اشکی است که برروی کاغذ به عزای مخروبههای نیاکان بدبخت ریختهام.<ref>{{پک|قائد|۱۳۸۰|ک=عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست|ص= ۵۲}}</ref>}} | |||
این نماشنامه شامل تعدادی غزل و مثنوی است که در دستگاههای آواز ایرانی، یا با حالت خطابه و دکلمه، خوانده میشود. الهامبخش عشقی در ساختن این نمایش، اپراهایی بود که در استانبول دید. بازیگران این نمایش شش خوانندهاند که خوانندهٔ اول خود عشقی در نقش راوی با لباس سفر در ویرانههای مداین است و پنج شخصیت دیگر عبارتانداز: خسرودخت با کفن، داریوش، سیروس(کوروش)، انوشیروان و زردشت. مضمون این نمایش بزرگداشت نیکان و ستایش روزگار عظمت و شوه، و دریغ و حسرت بر ویرانی سرزمین آبا و اجدادی است.<ref>{{پک|قائد|۱۳۸۰|ک=عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست|ص= ۵۲ و ۵۳}}</ref>{{سخ}} | |||
از جنبهٔ مضمون و محتوا، اپرای ''رستاخیز شهریاران''، نمایندهٔ نوعی جهانبینی تاریخی-ملی-سیاسی۰ادبی است که هماکنون نیز میان برخی افراد وجود دارد، هرچند بهگونهای مداوم کمرنگتر شده و از صدر دستور فکر و بحث اهل قلم و نظر کنار رفته است. در این جهانبینی، فرض بر این است که حملهٔ عرب، برباددهندهٔ همهٔ خوبیها، فضائل و زیباییها بود که در جامعهٔ ایران وجود داشته داشت، و احیای آن بهشت ازدسترفتهٔ باستانی یک وظیفهٔ مسلم است.<ref>{{پک|قائد|۱۳۸۰|ک=عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست|ص= ۵۵}}</ref>{{سخ}} | |||
عشقی اندکی پس از آزادی از زندان، به اصفهان سفر کرد و این اپرا را نخستین بار در آنجا بر صحنه آورد. در مجموع، عشقی از اجراهای این اپرا راضی نبود و در ادعانامهای علیه عموم نوشت: | |||
{{گفتاورد تزیینی|قریب هشتصد تومان در اصفهان برای اجرای این نمایش صرف کردم و قریب پانصد تومان هم در طهران این نمایش مخارج پیدا کرد. چنانچه قیمت بلیطهایی را که بعضی از آقایان قبول کردهاند بپردازند، شاید در طهران ضرر نکرده باشد ولی باید دانست منفعتی هم نخواهد داشت. این نمایش تا کنون پنج مرتبه در اصفهان، سه مرتبه در در حضور و دو مرتبه در غیاب من، و یک مرتبه در طهران تکرار شده. چون غالب دوستان اصرار در طبع آن دارند، عجالتاً اجازهٔ طبع صورت این نمایش را نمیتوانم بدهم تا وقتی که اقلاً ضررهای اقتصادی من جبران گردد... در این محیط قدرناشناسی که بر خلاف واقع عاشق ادبیات معرفی شده است، آنقدر... ضرر کردم.<ref>{{پک|قائد|۱۳۸۰|ک=عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست|ص= ۵۹}}</ref>}} | |||
به مناسبت مورد توجه قرارگرفتن و مؤثر بودن و ارزش ادبی و میهنی نمایشنامهٔ ''رستاخیز''، از جانب ایرانیان زردشتی و پارسینژاد مقیم هندوستان، دو گلدان نقره، به رسم قدردانی از شاعر »وطنخواه و ملتدوست» با تشریفاتی خاص به او در معبد زردشتیان تهران تقدیم کردند. <ref>{{پک|حائری|۱۳۷۳|ک= سدهٔ میلاد میرزاده عشقی|ص= ۱۱}}</ref> | |||
===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== | ===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== |
نسخهٔ ۲۹ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۸
محمدرضا میرزاده عشقی مشهور به میرزاده عشقی، شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامهنویس ایرانی دورهٔ مشروطیّت و مدیر نشریهٔ قرن بیستم بود؛ که در اشعارش به مسايل مختلف سياسي، اجتماعي و اعتقادي پرداخته است.
از میان یادها
خیام اصالتی ندارد!
میرزاموسیخان معظمالسلطنه دولت، مستشار سفارت که در استانبول با عشقی همخانه بود، شرح میدهد که عشقی افزون بر چند کتاب ادبی به زبان فرانسه، همیشه کلیات سعدی را همراه داشت و هیچ روز و شبی از خواندن آن غافل نمیشد. همچنین عشقی حداقل هفتهای یک بار اشعار حافظ، مثنوی و شاهنامه را مرور میکرد و پیرامون این اشعار، با دوستان خود به بحث مینشست. اما او به خیام علاقهای نشان نمیداد و باور داشت که اصالتی ندارد.[۱]
عشقی و نوگرایی
میرزاده عشقی در مقدمهٔ اشعار نوروزینامهٔ خود که در طول اقامتش در استانبول سروده بود و در همانجا نیز منتشر ساخته بود مینویسد:
« | ... به پندار همهٔ فلاسفهٔ دنیا در هر آنی تمام عناصر کائنات، حتی جمادات، تغییر حالت پیدا میکنند، من... هیچ دلیلی بهدست نیاوردم که ادبیات را... غیرقابل تغییر بدانم. ولی با برخی ادبا... «همآرزو» نیستم. زیرا آنان تجدید ادبیات پارسی را، تبدیل اسلوب آن، با اسلوب مغربزمین در نظر گرفتهاند. و این باعث میشود بهکلی اصالت ادبیات پارسی را سلب کرده و ادبیات ایران را رهین ادبای اروپا بدارند. باید در اسلوب سخنسرایی تغییری داد، ولی نباید اصالت آن را از دست نهاد.[۲] | » |
زندگی و یادگار
سالشمار زندگی عشقی
زندگینامهٔ عشقی
سیدمحمدرضا میرزاده عشقی، فرزند سید ابوالقاسم کردستانی، در ۱۲جمادیالاخر۱۳۱۲ ه. ق. مطابق با ۲۰آذر۱۲۷۳[۳]، در شهر همدان به دنیا آمد. ابتدا در مکاتب محلی و از هفتسالگی در مدارس «الفت» و «آلیانس» همدان به تحصیل پرداخت و زبان فارسی و فرانسوی را به خوبی آموخت و پیش از فراغت از تحصیل به سمت مترجمی، نزد یک بازرگان فرانسوی مشغول به کار شد. در سال ۱۲۷۵ ه. ش. که مظفرالدینشاه فرمان مشروطیت را امضا کرد، عشقی دوازدهساله بود.[۳] در سال ۱۳۲۷ ه. ق. برابر با ۱۲۸۸ ه. ش. که قوای مجاهدین به تهران وارد شده بودند و محمدعلیشاه در سفارت روسیه متحصن، و سپس از سلطنت خلع شده بود، عشقی هم از همدان به تهران مسافرت کرد و اولین بار در سن پانزده سالگی در تهران سیاحت کرد و اوضاع نابسامان آنجا را مشاهده کرد و سپس به همدان بازگشت.[۴] او در هفدهسالگی درس و تحصیل را بهکلی رها کرد و وارد فعالیتهای اجتماعی شد.[۵]
عشقی در سال ۱۳۳۳ ه. ق. در همدان روزنامهای بهنام نامهٔ عشقی را دایر کرد و در همان اوقات که اوایل جنگ بینالملل اول بود، با سایر مردان سیاسی به استانبول که کانون فعالیت ملیّون شده بود، مهاجرت کرد و دو سال، از ۱۲۹۵تا۱۲۹۶ ه. ش. در آنجا گذراند و به رسم مستمع آزاد در مکتب سلطانی و دارالفنون حاضر شد و در آنجا بود که نخستین آثار شاعرانهٔ خود، مانند نوروزینامه و اپرای رستاخیز شهریاران ایران را بهوجود آورد. [۵]
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
دیدگاه سعید نفیسی
«گاهی قطعاتی را که در هجو این و آن میگفت بسیار دلآزار، تند و بیباکانه بود، کسانی که این اشعار به سودشان بود آنها را به دست گرفته و در شهر میگرداندند و ناچار آن کسی که مورد آزار عشقی قرار گرفته بود سخت میرنجید. گاهی هم که اشعار بلندی از طبع او میترواید و معروف میشد، نمیتوانست این ناسازگاریهای وی را جبران کند، میتوان گفت هنر او به هدر میرفت. من از میان سخن سرایان این دوره تاکنون کسی را ندیدهام که هنر خویشتن را به اینگونه حرام کرده باشد»
شعرهایی در رثای عشقی
جوانمرگی عشقی و تروری که بسیاری آن را به رضاخان مربوط میدانستند عشقی را برای بسیاری از شاعران تبدیل به نماد آشتیناپذیری با استبداد کرد. شاعران زیادی از جمله ملکالشعرای بهار، پروین اعتصامی، نیما یوشیج، شهریار در رثای او شعر سرودند.
غزل شهریار برای عشقی
«عشقی که درد عشق وطن بود درد او
او بود مرد عشق که کس نیست مرد او
چون دود شمع کشته که با وی دمیست گرم
بس شعله ها که بشکفد از آه سرد او
بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز
پروانه تخیل آفاق گرد او
او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت
از بزم خواجه سخت به جا بود طرد او
آن نردباز عشق که جان در نبرد باخت
بردی نمی کنند حریفان نرد او
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
عشقی نمرد و مرد حریف نبرد او
در عاشقی رسید بجائی که هرچه من
چون باد تاختم نرسیدم به گرد او
از جان گذشت عشقی و اجرت چه یافت مرگ
این کارمزد کشور و آن کارکرد او
آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه
با خون سرخ رنگ شود روی زرد او
درمان خود به دادن جان دید شهریار
عشقی که درد عشق وطن بود درد او»
شعر نیما برای عشقی
«عشقی که بود محرم راز جنون عشق
عشقی نمود و عشق دگر را گرفت پیش
آزادی از نفس نفتد تا به تیغ خصم
زینروی بیمضایقه سر را گرفت پیش
با پای خود برفت به گوری که کنده بود
کاو شیر بود و راه خطر را گرفت پیش»
شعر ملکالشعرای بهار برای عشقی
بهار از معدود ادبای تراز اول همدوره عشقی بود که او را جدی میگرفت. او چندبار در اشعارش از عشقی یاد کرد. از آن جمله است:
«وه که عشقی در صباح زندگی
از خدنگ دشمن شبرو بمرد
پرتوی بود ازفروغ آرزو
آن فروغ افسرد وآن پرتو بمرد
شاعری نو بود وشعرش نیز نو
شاعر نو رفت و شعر نو بمرد»
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
درباره سیدضیاءالدین طباطبایی
عشقی در آثارش بسیاری از سیاستمداران زمانهاش را هجو کرده، یکی از معدود کسانی که همیشه ممدوح عشقی بود سید ضیاءالدین طباطبایی است:
پي تجديد فيروزي نسل پاك ساساني
مهين سيدضياءالدين خجسته صدراعظم شد
ندانم این طبیب اجتماعی را چه درمان شد
کازو صدساله زخم مهلک این قوم مرهم شد
و در تابلوی سوم از شعر «ایدهآل» میگوید:
چرا نگردد آئین مرده شوئی باب؟
چو نیست هیچ درین مملکت حساب و کتاب!
کدام دوره تو دیدی که این رجال خراب
پیِ محاکمه دعوت شوند پایِ حساب ؟
بجز سه ماهه ی زمان مهین ضیاء الدین
درباره آیتاالله مدرّس
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
عشقی از نظر اخلاقی آدمی خوش مشرب، نیک صفت و به مادیات بی اعتنا بود، زن و فرزندی نداشت و با کمکهای پدری، خانواده، یاران و آزادیخواهان و بالاخره از درآمد نمایشهای خود روزگار میگذراند. در آخرین کابینه نخست وزیری «مرحوم حسن پیرنیا، مشیرالدوله» از طرف وزارت کشور به ریاست شهرداری اصفهان انتخاب شد ولی نپذیرفت. محمّد قائد او را سیمای یک مبارز، یک آنارشیست و یک فدایی راه قلم میداند.
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
استادان و شاگردان
فیلم ساخته شده براساس زندگی عشقی
تله فیلم «مرگ یک شاعر»، به کارگردانی حسن هدایت بر اساس زندگی میرزاده عشقی ساخته شدهاست؛ این فیلم روز ۲۵ بهمن سال ۱۳۹۲ و ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
خیابانهایی در همدان و اصفهان به اسم میرزاده عشقی نامگذاری شده است.
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
شعر
میرزاده عشقی از جمله پیشگامان شعر نو است و از نخستین ادبای معاصر ایران است که به مقوله شعر نو توجه نمود.عشقی با بسیاری از هم عصرانش که می گفتند باید اساساً در قالب شعر فارسی تغییراتی جدی صورت بگیرد، و با اسلوب غربی پیش برود مخالف بود. او در این جهت اشعاری سرود و حتی در طرز قافیه نیز تغییراتی ایجاد کرد و سعی کرد شعرهایی به زعم خود نو بسراید. اما شعر ایران و ادبیات ایران تغییراتی بیش از این میخواست، همان تغییری که شعرای بعدی و بیش از همه «نیما» به وجود آوردند. نیما که اولین آثارش، برای اولین بار توسط عشقی و در روزنامه قرن بیستم چاپ شد، بعدها پیروان بسیاری د، یافت و نهضت او جانی تازه به ادبیات داد.
شعر عشقی بیانگر «من» خودبنیاد و عاصی او است؛ در دیار غربت یک جور و در ماجراهای عاشقانه هم جور دیگر. این شعر، وظیفهاش بیانِ من اومانیست و متجددی است که ربطی به عالم بیرون خود ندارد. با این همه میل عشقی در تحول شعر و ادبیات فارسی، هنوز میل به شکستن محتواهای کهنه و طرح محتواهای تازه بود. او بهشدت نسبت به کوششهای اسلوبشکن شعری تردید کرد و این کار را عاملی برای بیهویتی شعر فارسی و انضمام آن به دنباله تاریخ شعر اروپایی دانست. نمایشنامههای منظوم و شعرهای بدیعی مانند سه تابلوی مریم (یا سه تابلوی عشقی) هم از نوآوریهایی مانند شخصیتپردازی، آرایش صحنهها و گفتگو برخوردارند که شایان ذکر است. خود در این باره نوشته: « با برخی از ادبایی که به تازه در تجدید ادبیات ایران جدیت میورزند، همآرزو نیستم. زیرا آنان تجدید ادبیات پارسی را تبدیل اسلوب آن با اسلوب مغربزمین در نظر گرفته و آنچه را نگارنده فقط قالب آن عبارت از پارسی است و گرنه تماما روح و سخنان مغرب زمینی در آن دیده شده و خود باعث میشود که بهکلی اصالت ادبیات پارسی را سلب کرده و در آینده، آهنگ ادبیات ایران را رهین ادبای اروپا بدارند. شک ندارم که اجراکنندگان این مقصد در برابر ارواح حیثیات ملی ایرانیت مورد سرزنش خواهند بود! پندار من این است که باید در اسلوب سخنسرایی زبان فارسی تغییری داد ولی در این تغییر نبایستی ملاحظه اصال آن را از دست نهاد. اندام اسلوب ادبیات ایران چنانچه فرتوت شده و محتاج به تغییر است، همانا مناسب آن است که از قماش تازه دستنخورده در خور اندامش جامه آراست، نه کهنهپوش جامه ادبیات سایر اقوامش کرد.»
با این همه، عشقی در ادبیات از دانش و آگاهی چندانی برخوردار نبود. برخی معتقدند که او از شاعران معاصر خود بسیار کمتر با پیشینه شعری و ادبیات ایران آشنایی داشت. شفیعی کدکنی در این باره میگوید: «با تمام احترامی که برای عشقی قائلم، معتقدم که اگر او مطالعه بیشتری میکرد، به دلیل استعداد سنتشکنی که داشت میتوانست خیلی از کارهای نیما را قبل از نیما انجام دهد؛ ولی افسوس که در دوره بحرانیای زندگی میکرد و عاقبت عمرش هم وفا نکرد.»
عشقی شاعر مشروطه بود و مشروطه هم مذهب او. در سالهای پس از انقلابِ شهری مشروطه، او هم مانند دیگر روشنفکران قبیله تجددخواهی ایران، تمام هم و غم خود را برای تحقق یافتن آرمانهای مشروطیت مصروف داشت.
تئاتر
عشقی پس از دیدن بازمانده بناهای عهد ساسانیان در راه سفر از بغداد به موصل در سفر به ترکیه در 1294، اپرای رستاخیز شهریاران در ویرانههای مداین را تصنیف کرد. به نوشته خود او «این منظومه، نخستین نمایشنامه منظوم(اپرا) است که در زبان پارسی سروده شده و به اجرا در آمده». «رستاخیز شهریاران» شامل تعدادی غزل و مثنوی است که در دستگاههای موسیقی ایرانی، یا با حالت خطابه و دکلمه خوانده میشود. الهامبخش عشقی در ساختن این نمایش اپراهایی بوده که در استانبول میدیده. بازیگران این نمایش شش خوانندهاند. خواننده اول خود عشقی است در نقش راوی با لباس سفر در ویرانههای مداین، و پنج شخصیت دیگر: خسرودخت با کفن؛ داریوش؛ سیروس(کوروش پادشاه هخامنشی)؛ انوشیروان؛ وسرانجام زردشت. مضمون نمایش بزرگداشت نیاکان و ستایش روزگار عظمت و شکوه، و دریغ و حسرت بر ویرانی سرزمین آباواجدادی است. از جنبه مضمون و محتوا، رستاخیز شهریاران نماینده نوعی از جهانبینی تاریخی-ملی-سیاسی-ادبی است که تا روزگار ما هم ادامه یافته و فرضش ببر این است که حمله عرب برباد دهنده همه خوبیها، فضایل و زیباییهایی بود که در جامعه ایران وجود داشت، و احیای آن بهشت ازدسترفته باستانی وظیفه مسلّم ماست.
روزنامهنگاری
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر عشقی
نمایش منظوم موزیکال «رستاخیز»
عشقی پس از دیدن بازماندهٔ بناهای عهد ساسانی در راه سفر از بغداد به موصل در سفر به عثمانی در سال ۱۲۹۴، اپرای رستاخیز شهریاران در ویرانههای مداین را تصنیف کرد. به نوشتهٔ خود او:
« | این منظومه نخستین نمایش منظوم (اپرا) است که در زبان فارسی سروده شده و به نمایش در آمده است... این گوینده به سال ۱۳۳۴ کوچی (ه. ق.) در حین مسافرت از بغداد به موصل، ویرانههای شهر بزرگ مداین(تیسفون) را زیارت کردم. تماشای ویرانههای آن گهوارهٔ تمدن جهان مرا از خود بیخود ساخت. این اپرای رستاخیز، نشانهٔ دانهٔ اشکی است که برروی کاغذ به عزای مخروبههای نیاکان بدبخت ریختهام.[۶] | » |
این نماشنامه شامل تعدادی غزل و مثنوی است که در دستگاههای آواز ایرانی، یا با حالت خطابه و دکلمه، خوانده میشود. الهامبخش عشقی در ساختن این نمایش، اپراهایی بود که در استانبول دید. بازیگران این نمایش شش خوانندهاند که خوانندهٔ اول خود عشقی در نقش راوی با لباس سفر در ویرانههای مداین است و پنج شخصیت دیگر عبارتانداز: خسرودخت با کفن، داریوش، سیروس(کوروش)، انوشیروان و زردشت. مضمون این نمایش بزرگداشت نیکان و ستایش روزگار عظمت و شوه، و دریغ و حسرت بر ویرانی سرزمین آبا و اجدادی است.[۷]
از جنبهٔ مضمون و محتوا، اپرای رستاخیز شهریاران، نمایندهٔ نوعی جهانبینی تاریخی-ملی-سیاسی۰ادبی است که هماکنون نیز میان برخی افراد وجود دارد، هرچند بهگونهای مداوم کمرنگتر شده و از صدر دستور فکر و بحث اهل قلم و نظر کنار رفته است. در این جهانبینی، فرض بر این است که حملهٔ عرب، برباددهندهٔ همهٔ خوبیها، فضائل و زیباییها بود که در جامعهٔ ایران وجود داشته داشت، و احیای آن بهشت ازدسترفتهٔ باستانی یک وظیفهٔ مسلم است.[۸]
عشقی اندکی پس از آزادی از زندان، به اصفهان سفر کرد و این اپرا را نخستین بار در آنجا بر صحنه آورد. در مجموع، عشقی از اجراهای این اپرا راضی نبود و در ادعانامهای علیه عموم نوشت:
« | قریب هشتصد تومان در اصفهان برای اجرای این نمایش صرف کردم و قریب پانصد تومان هم در طهران این نمایش مخارج پیدا کرد. چنانچه قیمت بلیطهایی را که بعضی از آقایان قبول کردهاند بپردازند، شاید در طهران ضرر نکرده باشد ولی باید دانست منفعتی هم نخواهد داشت. این نمایش تا کنون پنج مرتبه در اصفهان، سه مرتبه در در حضور و دو مرتبه در غیاب من، و یک مرتبه در طهران تکرار شده. چون غالب دوستان اصرار در طبع آن دارند، عجالتاً اجازهٔ طبع صورت این نمایش را نمیتوانم بدهم تا وقتی که اقلاً ضررهای اقتصادی من جبران گردد... در این محیط قدرناشناسی که بر خلاف واقع عاشق ادبیات معرفی شده است، آنقدر... ضرر کردم.[۹] | » |
به مناسبت مورد توجه قرارگرفتن و مؤثر بودن و ارزش ادبی و میهنی نمایشنامهٔ رستاخیز، از جانب ایرانیان زردشتی و پارسینژاد مقیم هندوستان، دو گلدان نقره، به رسم قدردانی از شاعر »وطنخواه و ملتدوست» با تشریفاتی خاص به او در معبد زردشتیان تهران تقدیم کردند. [۱۰]
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ حائری، سدهٔ میلاد میرزاده عشقی، ۵.
- ↑ حائری، سدهٔ میلاد میرزاده عشقی، ۱۰.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ حائری، سدهٔ میلاد میرزاده عشقی، ۲.
- ↑ حائری، سدهٔ میلاد میرزاده عشقی، ۸ و ۹.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ علیبابایی، جامعه، فرهنگ و سیاست در مقالات و اشعار سه شاعر انقلابی، ۲۲۵.
- ↑ قائد، عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست، ۵۲.
- ↑ قائد، عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست، ۵۲ و ۵۳.
- ↑ قائد، عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست، ۵۵.
- ↑ قائد، عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست، ۵۹.
- ↑ حائری، سدهٔ میلاد میرزاده عشقی، ۱۱.
منابع
- علیبابایی، داود (۱۳۸۴). جامعه، فرهنگ و سیاست در مقالات و اشعار سه شاعر انقلابی. تهران: امید فردا. شابک ۹۶۴۵۷۳۱۹۹۲.
- حائری، هادی (۱۳۷۳). سدهٔ میلاد میرزاده عشقی. تهران: مرکز. شابک ۹۶۴۳۰۵۰۰۲۵.