حمیدرضا شاهآبادی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
نویسندهای که اولین داستان کوتاهش را در بیست و دو سالگی در یک مجلهٔ هفتگی به چاپ رساند، اکنون سطر سطر نوشتههایش در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان جایگاه ویژهای به خود اختصاص داده است؛ از تقدیر و جایزه در جشنوارههای مختلف تا مدیریت انتشارات [[کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان]]. حمیدرضا شاهآبادی، عضو هئیت مدیرهٔ [[انجمن نویسندگان کودک و نوجوان]] علاوه بر آن که قلمش را با روح کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان حرکت داده است با جانمایهٔ تحصیلاتیاش در حوزهٔ تاریخ آن را پرورانده و از خود چهرهای علمی و محققانه نیز ارائه داده است. | نویسندهای که اولین داستان کوتاهش را در بیست و دو سالگی در یک مجلهٔ هفتگی به چاپ رساند، اکنون سطر سطر نوشتههایش در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان جایگاه ویژهای به خود اختصاص داده است؛ از تقدیر و جایزه در جشنوارههای مختلف تا مدیریت انتشارات [[کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان]]. حمیدرضا شاهآبادی، عضو هئیت مدیرهٔ [[انجمن نویسندگان کودک و نوجوان]] علاوه بر آن که قلمش را با روح کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان حرکت داده است با جانمایهٔ تحصیلاتیاش در حوزهٔ تاریخ آن را پرورانده و از خود چهرهای علمی و محققانه نیز ارائه داده است. | ||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
=== | ===تارزان مرا از گرداب زندگی نجات داد=== | ||
اول یا دوم ابتدایی که بودم تلویزیون سریالی به اسم «تارزان» نشان میداد. تارزان را خیلی دوست داشتم و هر قسمت یک اتفاق پیش میآمد . سر کوچهامان دفترچههای کوچک یکریالی میفروختند. روی هر دفترچه اسم یک قسمت از داستانهای تارزان را مینوشتم و شروع میکردم به نوشتن قصههای مختلف. اکنون که فکر میکنم نوشتن مقولهای ست که به من آرامش میدهد؛ میتوانم هویتم را در آن تغریف کنم. شاید بزرگترین ترس زندگیام این باشد که روزی نتوانم بنویسم زیرا نوشتن مرا از گرداب زندگی نجات می دهد.<ref name = "مدرسه>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.madresehpub.ir/97-12-27/|عنوان = روایت حمیدرضا شاهآبادی از داستاننویسی و مدیریت انتشارات مدرسه}}</ref> | |||
===داستانک عشق=== | ===داستانک عشق=== | ||
===داستانک استاد=== | ===داستانک استاد=== | ||
خط ۹۸: | خط ۹۹: | ||
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ||
حمیدرضا شاهآبادی زادهٔ سوم خرداد۱۳۴۶ در تهران است. جز دوره لیسانس تاریخ که در دانشگاه تبریز پشت سر گذاشت، بیشتر دوران تحصیلش را در همین شهر سپری کرد. در جوانی به هنر داستاننویسی علاقهمند شد و بدون بهرهبردن از هر نوع استاد و آموزش و تنها با تکیه بر ذوق و قریحهٔ شخصی با نوشتن چند داستان کوتاه به دنیای ادبیات پا گذاشت. این ذوق و قریحه بعدها در زمینهٔ سینما و تئاتر نیز بروز پیدا کرد که نتیجهاش ساخت چند فیلم کوتاه و نگارش چند نمایشنامه و کارگردانی و بازیگری در چند نمایشنامه دیگر بود. حضور او در فضای ادبیات، از سال ۱۳۶۸ با انتشار داستانی کوتاه به نام «قبل از باران» رسمیت یافت. انتشار این داستان آغازی بود بر ادامهٔ فعالیتهای وی که به انتشار چندین رمان، مجموعهداستان کوتاه و پژوهشهای تاریخی و ادبی مختلف انجامید. این آثار برای وی جوایز مختلفی نظیر جایزهٔ اول «جشنواره کتاب کودکونوجوان»، جایزهٔ اول [[جشنواره رشد]]، «جایزه ادبی واو»، «کتاب سال رضوی»، [[جایزه شهید غنیپور]] و ... را بهارمغان آورد.{{سخ}} | حمیدرضا شاهآبادی زادهٔ سوم خرداد۱۳۴۶ در تهران است. جز دوره لیسانس تاریخ که در دانشگاه تبریز پشت سر گذاشت، بیشتر دوران تحصیلش را در همین شهر سپری کرد. در جوانی به هنر داستاننویسی علاقهمند شد و بدون بهرهبردن از هر نوع استاد و آموزش و تنها با تکیه بر ذوق و قریحهٔ شخصی با نوشتن چند داستان کوتاه به دنیای ادبیات پا گذاشت. این ذوق و قریحه بعدها در زمینهٔ سینما و تئاتر نیز بروز پیدا کرد که نتیجهاش ساخت چند فیلم کوتاه و نگارش چند نمایشنامه و کارگردانی و بازیگری در چند نمایشنامه دیگر بود. حضور او در فضای ادبیات، از سال ۱۳۶۸ با انتشار داستانی کوتاه به نام «قبل از باران» رسمیت یافت. انتشار این داستان آغازی بود بر ادامهٔ فعالیتهای وی که به انتشار چندین رمان، مجموعهداستان کوتاه و پژوهشهای تاریخی و ادبی مختلف انجامید. این آثار برای وی جوایز مختلفی نظیر جایزهٔ اول «جشنواره کتاب کودکونوجوان»، جایزهٔ اول [[جشنواره رشد]]، «جایزه ادبی واو»، «کتاب سال رضوی»، [[جایزه شهید غنیپور]] و ... را بهارمغان آورد.{{سخ}} | ||
شاهآبادی بهواسطهٔ تحصیل در رشتهٔ تاریخ، در بیشتر داستانهایش نگاهی تاریخی دارد؛ حتی اگر تمام داستان در دورهٔ معاصر بگذرد. همانطورکه رشتهٔ تحصیلی او به فعالیتهایش سمتوسویی خاص داده است، تجربهٔ پنج سال معلمی و فعالیت در [[کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان]] نیز رنگی دیگر به فعالیتهایش بخشیده و او را به نوشتن برای کودکانونوجوانان علاقهمند کرده است. وی از مدیران باسابقه در نشر با تجربهٔ مدیریت بر انتشارات کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان و مؤسسه نشر بینالمللی الهدی و هماکنون عضو هیئت مدیرهٔ «انجمن نویسندگان کودکونوجوان» است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http:// | شاهآبادی بهواسطهٔ تحصیل در رشتهٔ تاریخ، در بیشتر داستانهایش نگاهی تاریخی دارد؛ حتی اگر تمام داستان در دورهٔ معاصر بگذرد. همانطورکه رشتهٔ تحصیلی او به فعالیتهایش سمتوسویی خاص داده است، تجربهٔ پنج سال معلمی و فعالیت در [[کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان]] نیز رنگی دیگر به فعالیتهایش بخشیده و او را به نوشتن برای کودکانونوجوانان علاقهمند کرده است. وی از مدیران باسابقه در نشر با تجربهٔ مدیریت بر انتشارات کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان و مؤسسه نشر بینالمللی الهدی و هماکنون عضو هیئت مدیرهٔ «انجمن نویسندگان کودکونوجوان» است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-8/131777-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%A7-%D8%AD%D8%AC%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7-%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%A8%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87|عنوان = نشر در کشور ما حجرهای است و کاملا سنتی عمل میکند / بزرگترین ترسام این است که روزی نتوانم بنویسم / روایت حمیدرضا شاهآبادی از داستاننویسی و مدیریت انتشارات مدرسه}}</ref> | ||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۱: | ||
====نوشتن برایم سخت است==== | ====نوشتن برایم سخت است==== | ||
شاهآبادی معتقد است که آدمی که قدر نوشتن را بداند، نوشتن برایش سخت میشود؛ چراکه هر کلمهای دنیایی ویژه است با بار معنایی و احساسی مخصوص بهخود. به اعتقاد او حسکردن بار کلمات، باعث شده تا در خرجکردن آنها وسواسی عمل کند و بهنوعی مینیمالنویسی روی بیاورد. درضمن او در بیانکردن موضوع در آغاز کتابهایش تعمد دارد. گاهی بهظاهر داستان را لو میدهد؛ اما درواقع درحال تعریفکردن داستان است و سعی میکند با طرح سؤالاتی خواننده را مشتاق به خواندن ادامهٔ داستان کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.kanoonnews.ir/news/282572/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%DB%8C%DA%86-%DA%A9%D8%B3-%D8%AC%D8%B1%D8%A3%D8%AA%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF|عنوان= پنجاهونهمین انجمن ادبی آفتاب با حضور نویسندهٔ «هیچکس جرأتش را ندارد»}}</ref> | شاهآبادی معتقد است که آدمی که قدر نوشتن را بداند، نوشتن برایش سخت میشود؛ چراکه هر کلمهای دنیایی ویژه است با بار معنایی و احساسی مخصوص بهخود. به اعتقاد او حسکردن بار کلمات، باعث شده تا در خرجکردن آنها وسواسی عمل کند و بهنوعی مینیمالنویسی روی بیاورد. درضمن او در بیانکردن موضوع در آغاز کتابهایش تعمد دارد. گاهی بهظاهر داستان را لو میدهد؛ اما درواقع درحال تعریفکردن داستان است و سعی میکند با طرح سؤالاتی خواننده را مشتاق به خواندن ادامهٔ داستان کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.kanoonnews.ir/news/282572/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%DB%8C%DA%86-%DA%A9%D8%B3-%D8%AC%D8%B1%D8%A3%D8%AA%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF|عنوان= پنجاهونهمین انجمن ادبی آفتاب با حضور نویسندهٔ «هیچکس جرأتش را ندارد»}}</ref> | ||
====لالایی برای دختر مرده به تاریخ روزنامه صوراسرافیل==== | |||
زمانی که تاریخ میخوانم، خواهناخواه در وقایع و شخصیتهای تاریخی چیزهایی میبینم که منقلبم میکند و الهامبخش داستاننویسیام میشود. خواسته یا ناخواسته مثل داستاننویس به موضوعات نگاه میکنم نه مثل یک مورخ و تاریخنگار. این ویژگی باعث میشود وجوه داستانی تاریخ را پیدا کنم و بعضی از آنها سالها در ذهنم باقی میماند. مثلا وقتی یک بار روزنامهٔ “صوراسرافیل” را ورق میزدم از دهخدا شعری دیدم دربارهٔ فروش دختران قوچانی و این ماجرا در ذهنم ماند. دلم میخواست کاری انجام دهم و شاید بیست سال از آن زمان گذشت و یک روز شروع کردم به نوشتن رمان «لالایی برای دختر مرده» دربارهٔ فروش دختران قوچانی.<ref name = "مدرسه"/> | |||
====به سراغ دنبال دارها نمی روم، چشم هایی منتظرمند==== | |||
دیگر به سراغ کارهای دنبالهدار نمیروم زیرا این کار فعالیتی حرفهای محسوب میشود و من خیلی حرفهای نیستم و نمیتوانم تماموقت کار کنم. از اینرو انتظار میرود سهجلدی دروازهٔ مردگان ادامه نداشته باشد. من هم مثل هر نویسندهٔ دیگری کارهای نیمهکاره دارم. البته تعداد آنها زیاد نیست به این دلیل که معتقدم داستان نیمهکاره باعث آشفتگی میشود. هرکاری که شروع شود و به پایان نرسد، مثل پنجرههایی است که روی صفحهٔ کامپیوتر باز گذاشته شده باشند و اگر به آنها رسیدگی نشود، گیج میشویم. آدمهای داستانهای نیمه کاره چشم انتظار هستند که تکلیفشان روشن شود.<ref name = "مدرسه"/> | |||
===تفسیر خود از آثارش=== | ===تفسیر خود از آثارش=== | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۷۱: | ||
* {{یادکرد وب|نشانی= http://hr-shahabadi.ir/|عنوان= اندرباب معرفی خود|ناشر = تارنمای شخصی پدیدآور|تاریخ بازدید= ۵آبان۱۳۹۸}} | * {{یادکرد وب|نشانی= http://hr-shahabadi.ir/|عنوان= اندرباب معرفی خود|ناشر = تارنمای شخصی پدیدآور|تاریخ بازدید= ۵آبان۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.kanoonnews.ir/news/282572/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%DB%8C%DA%86-%DA%A9%D8%B3-%D8%AC%D8%B1%D8%A3%D8%AA%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF|عنوان= پنجاهونهمین انجمن ادبی آفتاب با حضور نویسندهٔ «هیچکس جرأتش را ندارد|ناشر= پایگاه خبری کانون پرورش فکری خراسان رضوی|تاریخ انتشار= ۲۰مهر۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۵آبان۱۳۹۸}} | * {{یادکرد وب|نشانی= https://www.kanoonnews.ir/news/282572/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%DB%8C%DA%86-%DA%A9%D8%B3-%D8%AC%D8%B1%D8%A3%D8%AA%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF|عنوان= پنجاهونهمین انجمن ادبی آفتاب با حضور نویسندهٔ «هیچکس جرأتش را ندارد|ناشر= پایگاه خبری کانون پرورش فکری خراسان رضوی|تاریخ انتشار= ۲۰مهر۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۵آبان۱۳۹۸}} | ||
*{{یادکرد وب|نشانی = http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-8/131777-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%A7-%D8%AD%D8%AC%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%A7-%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%84-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%A8%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87|عنوان = نشر در کشور ما حجرهای است و کاملا سنتی عمل میکند / بزرگترین ترسام این است که روزی نتوانم بنویسم / روایت حمیدرضا شاهآبادی از داستاننویسی و مدیریت انتشارات مدرسه|تاریخ انتشار = ۸ اسفند ۱۳۹۷|تاریخ بازدید = ۶ آبان ۱۳۹۸}} |
نسخهٔ ۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۸
حمیدرضا شاهآبادی | |
---|---|
زمینهٔ کاری | پژوهشگر تاریخ و نویسنده |
زادروز | ۳خرداد۱۳۴۶ تهران |
ملیت | ایران |
سالهای نویسندگی | از ۱۳۶۸تاکنون |
نوشتارها | زمینههای تاریخی خلق کتاب « پیتر شلخته »، در فقدان کودکی، از آرمان تا واقعیت و... |
مدرک تحصیلی | کارشناسی ارشد تاریخ |
وبگاه رسمی | http://hr-shahabadi.ir/ |
حمیدرضا شاهآبادی پژوهشگر تاریخ و نویسنده ادبیات نوجوان و بزرگسال است که بر پردهٔ سینما و تئاتر نیز تجربههای پراکندهای در کولهبارش دارد.
نویسندهای که اولین داستان کوتاهش را در بیست و دو سالگی در یک مجلهٔ هفتگی به چاپ رساند، اکنون سطر سطر نوشتههایش در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان جایگاه ویژهای به خود اختصاص داده است؛ از تقدیر و جایزه در جشنوارههای مختلف تا مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. حمیدرضا شاهآبادی، عضو هئیت مدیرهٔ انجمن نویسندگان کودک و نوجوان علاوه بر آن که قلمش را با روح کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان حرکت داده است با جانمایهٔ تحصیلاتیاش در حوزهٔ تاریخ آن را پرورانده و از خود چهرهای علمی و محققانه نیز ارائه داده است.
داستانک
تارزان مرا از گرداب زندگی نجات داد
اول یا دوم ابتدایی که بودم تلویزیون سریالی به اسم «تارزان» نشان میداد. تارزان را خیلی دوست داشتم و هر قسمت یک اتفاق پیش میآمد . سر کوچهامان دفترچههای کوچک یکریالی میفروختند. روی هر دفترچه اسم یک قسمت از داستانهای تارزان را مینوشتم و شروع میکردم به نوشتن قصههای مختلف. اکنون که فکر میکنم نوشتن مقولهای ست که به من آرامش میدهد؛ میتوانم هویتم را در آن تغریف کنم. شاید بزرگترین ترس زندگیام این باشد که روزی نتوانم بنویسم زیرا نوشتن مرا از گرداب زندگی نجات می دهد.[۱]
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
سالشمار زندگی
- ۱۳۴۶: آغاز زندگی در تهران
- ۱۳۶۷: آغاز تحصیل در مقطع کارشناسی تاریخ در دانشگاه تبریز
- ۱۳۶۸: نخستین داستان کوتاه «قبل از باران»
- ۱۳۷۶: «تاریخ آغازین فراماسونری در ایران» (دو جلدی)
- ۱۳۸۰: «دایره زنگی»، مجموعهداستان کوتاه
- ۱۳۸۲: نشر «نهضت مشروطه»؛ نگارش «مقدمه بر ادبیات کودک»؛ حاصل پژوهش در کتابخانه بینالمللی مونیخ
- ۱۳۸۵: «دیلماج»، رمانِ شایستهٔ تقدیر در جایزهٔ ادبی «واو» و کتابسال جایزه شهیدغنیپور
- ۱۳۸۶: «لالایی برای دختر مرده»، رمان نوجوان
- ۱۳۸۷ انتخاب «لالایی برای دختر مرده» به عنوان کتاب برگزیدهٔ کتابخانهٔ بینالمللی مونیخ و جایزهٔ اول کتاب کودک و نوجوان؛ دریافت لوح تقدیر شورای کتاب کودک
- ۱۳۸۹: «اعترافات غلامان»، رمان نوجوان برندهٔ جايزهٔ اول جشنواره سلام بچهها در بخش ادبيات آيينی و جایزهٔ دریافت کتابسال رضوی
- ۱۳۹۱: «وقتی مژی گم شد»، رمان نوجوان
- ۱۳۹۲: «هیچکس جرئتش را ندارد»، رمان نوجوان
- ۱۳۹۴: «کافه خیابان گوته»، رمان
- ۱۳۹۷: انتشار جلد اول و دوم «دروازه مردگان»، رمان نوجوان و تصحیح و مقدمهنویسی برای «سفینهٔ طالبی یا کتاب احمد»
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
حمیدرضا شاهآبادی زادهٔ سوم خرداد۱۳۴۶ در تهران است. جز دوره لیسانس تاریخ که در دانشگاه تبریز پشت سر گذاشت، بیشتر دوران تحصیلش را در همین شهر سپری کرد. در جوانی به هنر داستاننویسی علاقهمند شد و بدون بهرهبردن از هر نوع استاد و آموزش و تنها با تکیه بر ذوق و قریحهٔ شخصی با نوشتن چند داستان کوتاه به دنیای ادبیات پا گذاشت. این ذوق و قریحه بعدها در زمینهٔ سینما و تئاتر نیز بروز پیدا کرد که نتیجهاش ساخت چند فیلم کوتاه و نگارش چند نمایشنامه و کارگردانی و بازیگری در چند نمایشنامه دیگر بود. حضور او در فضای ادبیات، از سال ۱۳۶۸ با انتشار داستانی کوتاه به نام «قبل از باران» رسمیت یافت. انتشار این داستان آغازی بود بر ادامهٔ فعالیتهای وی که به انتشار چندین رمان، مجموعهداستان کوتاه و پژوهشهای تاریخی و ادبی مختلف انجامید. این آثار برای وی جوایز مختلفی نظیر جایزهٔ اول «جشنواره کتاب کودکونوجوان»، جایزهٔ اول جشنواره رشد، «جایزه ادبی واو»، «کتاب سال رضوی»، جایزه شهید غنیپور و ... را بهارمغان آورد.
شاهآبادی بهواسطهٔ تحصیل در رشتهٔ تاریخ، در بیشتر داستانهایش نگاهی تاریخی دارد؛ حتی اگر تمام داستان در دورهٔ معاصر بگذرد. همانطورکه رشتهٔ تحصیلی او به فعالیتهایش سمتوسویی خاص داده است، تجربهٔ پنج سال معلمی و فعالیت در کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان نیز رنگی دیگر به فعالیتهایش بخشیده و او را به نوشتن برای کودکانونوجوانان علاقهمند کرده است. وی از مدیران باسابقه در نشر با تجربهٔ مدیریت بر انتشارات کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان و مؤسسه نشر بینالمللی الهدی و هماکنون عضو هیئت مدیرهٔ «انجمن نویسندگان کودکونوجوان» است.[۲]
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران
شاهآبادی در آینه خود
نوشتن برایم سخت است
شاهآبادی معتقد است که آدمی که قدر نوشتن را بداند، نوشتن برایش سخت میشود؛ چراکه هر کلمهای دنیایی ویژه است با بار معنایی و احساسی مخصوص بهخود. به اعتقاد او حسکردن بار کلمات، باعث شده تا در خرجکردن آنها وسواسی عمل کند و بهنوعی مینیمالنویسی روی بیاورد. درضمن او در بیانکردن موضوع در آغاز کتابهایش تعمد دارد. گاهی بهظاهر داستان را لو میدهد؛ اما درواقع درحال تعریفکردن داستان است و سعی میکند با طرح سؤالاتی خواننده را مشتاق به خواندن ادامهٔ داستان کند.[۳]
لالایی برای دختر مرده به تاریخ روزنامه صوراسرافیل
زمانی که تاریخ میخوانم، خواهناخواه در وقایع و شخصیتهای تاریخی چیزهایی میبینم که منقلبم میکند و الهامبخش داستاننویسیام میشود. خواسته یا ناخواسته مثل داستاننویس به موضوعات نگاه میکنم نه مثل یک مورخ و تاریخنگار. این ویژگی باعث میشود وجوه داستانی تاریخ را پیدا کنم و بعضی از آنها سالها در ذهنم باقی میماند. مثلا وقتی یک بار روزنامهٔ “صوراسرافیل” را ورق میزدم از دهخدا شعری دیدم دربارهٔ فروش دختران قوچانی و این ماجرا در ذهنم ماند. دلم میخواست کاری انجام دهم و شاید بیست سال از آن زمان گذشت و یک روز شروع کردم به نوشتن رمان «لالایی برای دختر مرده» دربارهٔ فروش دختران قوچانی.[۱]
به سراغ دنبال دارها نمی روم، چشم هایی منتظرمند
دیگر به سراغ کارهای دنبالهدار نمیروم زیرا این کار فعالیتی حرفهای محسوب میشود و من خیلی حرفهای نیستم و نمیتوانم تماموقت کار کنم. از اینرو انتظار میرود سهجلدی دروازهٔ مردگان ادامه نداشته باشد. من هم مثل هر نویسندهٔ دیگری کارهای نیمهکاره دارم. البته تعداد آنها زیاد نیست به این دلیل که معتقدم داستان نیمهکاره باعث آشفتگی میشود. هرکاری که شروع شود و به پایان نرسد، مثل پنجرههایی است که روی صفحهٔ کامپیوتر باز گذاشته شده باشند و اگر به آنها رسیدگی نشود، گیج میشویم. آدمهای داستانهای نیمه کاره چشم انتظار هستند که تکلیفشان روشن شود.[۱]
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساختهشده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
منبعشناسی
منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است.
نوا، نما، نگاه
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «روایت حمیدرضا شاهآبادی از داستاننویسی و مدیریت انتشارات مدرسه».
- ↑ «نشر در کشور ما حجرهای است و کاملا سنتی عمل میکند / بزرگترین ترسام این است که روزی نتوانم بنویسم / روایت حمیدرضا شاهآبادی از داستاننویسی و مدیریت انتشارات مدرسه».
- ↑ «پنجاهونهمین انجمن ادبی آفتاب با حضور نویسندهٔ «هیچکس جرأتش را ندارد»».
منابع
پیوند به بیرون
- «اندرباب معرفی خود». تارنمای شخصی پدیدآور. بازبینیشده در ۵آبان۱۳۹۸.
- «پنجاهونهمین انجمن ادبی آفتاب با حضور نویسندهٔ «هیچکس جرأتش را ندارد». پایگاه خبری کانون پرورش فکری خراسان رضوی، ۲۰مهر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۵آبان۱۳۹۸.
- «نشر در کشور ما حجرهای است و کاملا سنتی عمل میکند / بزرگترین ترسام این است که روزی نتوانم بنویسم / روایت حمیدرضا شاهآبادی از داستاننویسی و مدیریت انتشارات مدرسه». ۸ اسفند ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۶ آبان ۱۳۹۸.