منوچهر نیستانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
===زمینهٔ فعالیت===
===زمینهٔ فعالیت===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
===از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)===
===به روایت دیگران===
====[[عمران صلاحی]]====
====[[عمران صلاحی]]====
طنز مهم‌ترین مؤلفه شعر منوچهر نیستانی به‌شمار می‌رود. نیستانی در اشعارش از طنزی کلامی سود می‌جوید و از نمونه‌های این شعرها می‌توان به شعر «امتحان» و شعر «حق» اشاره کرد. نیستانی حتی در نثر نیز به طنز گرایش دارد و در ستون «چیزبرگر» به نکات ظریف و باریکی اشاره کرده است که مخاطب را به‌نوعی به بیداری و آگاهی دعوت می‌کند.{{سخ}}   
طنز مهم‌ترین مؤلفه شعر منوچهر نیستانی به‌شمار می‌رود. نیستانی در اشعارش از طنزی کلامی سود می‌جوید و از نمونه‌های این شعرها می‌توان به شعر «امتحان» و شعر «حق» اشاره کرد. نیستانی حتی در نثر نیز به طنز گرایش دارد و در ستون «چیزبرگر» به نکات ظریف و باریکی اشاره کرده است که مخاطب را به‌نوعی به بیداری و آگاهی دعوت می‌کند.{{سخ}}   

نسخهٔ ‏۳۰ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۳

منوچهر نیستانی

زمینهٔ کاری شعر
زادروز مرداد ۱۳۱۵
کرمان
مرگ ۲۹ اسفند ۱۳۶۰
تهران
ملیت ایرانی
علت مرگ عارضه قلبی
پیشه معلم
سبک نوشتاری نئوکلاسیک
دیوان سروده‌ها دست در دستم نه
تخلص بهمنش
همسر(ها) آذر کشاورز
فرزندان توکا و مانا و تیرنگ
مدرک تحصیلی لیسانس زبان و ادبیات فارسی
دانشگاه دانشسرای عالی تهران
اثرگذاشته بر حسین منزوی و سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی
اثرپذیرفته از نصرت رحمانی


منوچهر نیستانی شاعر معاصر ایرانی است که در قالب‌های گوناگون غزل، شعر نو و شعر بی‌وزن، شعر سرود. مضامین اصلی شعرش را «اندوه» دانسته‌اند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد تخلص او در شعر «بهمنش» بود. او علاوه بر سرودن شعر، در زمینه پژوهش ادبی و ترجمه نیز آثاری از خود برجای گذاشته است.[۱]

* * * * *

نیستانی تحصیلات خود را تا نیمهٔ دبیرستان در زادگاهش، کرمان، گذراند. نخستین اشعارش در روزنامه‌های بیداری و اندیشه کرمان به چاپ رسید. در ۱۳۳۲ عازم تهران شد. درسش را در مدرسه دارالفنون ادامه داد. شعرهای تند سیاسی‌اش را با نام مستعار در روزنامه‌های چلنگر و توفیق و رزم و مردم به چاپ رساند. پس از اتمام دوره‌های آموزشی اولیه در ۱۳۳۴ در دانشسرای عالی تهران شروع به تحصیلات آکادمیک کرد و در ۱۳۳۷ در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی لیسانس گرفت. نیستانی چند شعر هم برای کودکان سروده است. او شعرها و نوشته‌های کودکانه‌اش را در سال‌های ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۵ بیشتر با نام مستعار «نی‌نی» در صفحه کودکان مجله «امید ایران» به نام‌های «بچه‌های امروز» به چاپ می‌رساند.[۲] نیستانی از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۲ در شاهرود به کار معلمی مشغول شد و در مدارس آنجا ادبیات تدریس می‌کرد. سپس انتقالی‌اش را از شاهرود گرفت و رهسپار تهران شد. مدت‌ها در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اشتغال داشت. برای سرودن شعر به آسودگی ذهن نیاز داشت، به‌همین ‌سبب، خود را در ۱۳۵۷ بازنشسته کرد. نیستانی در شعر سنتی، نیمه‌سنتی و آزاد طبع‌آزمایی کرده، اما تشخصش بیشتر در قالب و نوع اول بوده است. زبان شعری‌اش پخته و مستقل و مضامین اشعارش غالبا اعتراضی آکنده از احساسات بود. هم‌چون نصرت رحمانی و در ادامه کار او کلمات و تعابیر روزمره را به‌وفور وارد شعر خود کرد و ماهیتی شاعرانه به آن‌ها بخشید.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه شعر کارخانه که به زعم م.آزاد شاید تنها شعر موفق کارگری در شعر امروزی فارسی است که شعر «درهای کارخانه» کارل سندبرگ را یادآور می‌شود.[۳] از نیستانی آثار چاپ‌نشده‌ای نیز در زمینهٔ پژوهش وجود دارد که اجل مهلت انتشار آنها را به او نداد. از جملهٔ آنها «یادداشت‌هایی بر کنارهٔ کتاب» است که گردشی در دیوان‌های شعر از جمله «دیوان نظامی» است و «مقدمه‌ای بر مقدمهٔ متون کهن فارسی.» [۴] نیستانی در ۲۹ اسفند ۱۳۶۰ در حالی‌که هنوز ۴۵ سال از سنهٔ زندگی‌اش را سپری می‌کرد، سکته قلبی شیرینی تکامل شعری را از او گرفت.

داستانک

تنهایی یک شاعر

از کودکی منزوی بود. بیشتر وقتش را در صندوق‌خانه و میان کتاب‌های قدیمی پدر و پدربزرگ سپری می‌کرد. آشنایی‌اش با ادبیات و شعر این‌طور شکل گرفت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

توکا از خاطرات پدر می‌گوید:

خط خطی‌های یک شاعر

پدر من طراح نبود، شاعر بود. علاقه‌ای هم به طراحی نداشت، ولی گاهی وقت‌ها دوست داشت کنار دفترش یک‌سری خط خطی‌هایی داشته باشد. گاهی وقت‌ها چیزی کپی می‌کرد یا از خودش می کشید. خیلی هم راحت طراحی می کرد. با همان خودکاری که شعرهایش را می‌نوشت، ممکن بود در حاشیه نوشته‌اش چیزی هم بکشد. اما کارهایش موضوع خاصی نداشت. بیشتر شاعری بود که خط خطی می‌کرد شعرهایش.[۵]

از روی دست پدر

پدرم روحیه طنز داشت. واقعا آدم بانمکی بود. در شرایط مخنلف از موقعیت‌ها استفاده می‌کرد برای ساختن لطیفه و شوخی کردن در جمع؛ و در این کارش هم بسیار موفق بود. اگر قاتی می‌شد و حوصله جمع را داشت، شوخی‌های ظریفی می‌کرد. اهل جوک گفتن به‌طور رایج نبود، ولی تناقضاتی را که در روحیه، رفتار و صحبت‌های آدم‌ها می‌دید، برجسته می‌کرد. این خصلتش به من و مانا به ارث رسیده. به من مستقیم و از طریق در جمع بودن با او و به مانا به خاطر سنش، غیرمستقیم و شاید از طریق خون. طی سال‌ها از روی دست پدرم نگاه می‌کردم و یاد می‌گرفتم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نه از شعر خوشم می‌آمد و نه از شاعرها

پسرها وقتی به یک سنی می‌رسند هرچقدر با مادرشان راحت‌اند از پدرشان فاصله می‌گیرند. پدرم مرد خانوداه نداشت. اعتیاد داشت. گاردی که من آن‌زمان می‌گرفتم مال این بود که توی خانه مشکلات فراوان بود. من در دوران بلوغ بودم و دلم زندگی بهتری می‌خواست. دلم خانواده گرم‌تری می‌خواست. دلم توجه می‌خواست. من از پدرم فاصله داشتم و احساس رضایت نمی‌کردم از حضورش. فکر می‌کردم تقصیر شعر و شاعری است، در نتیجه نه شعر خوشم می‌آمد و نه از شاعرها. وقتی خسرو گلسرخی، نصرت رحمانی، منوچهر آتشی و محمد حقوقی می‌آمدند خانه ما، از هیچ کدام‌شان خوشم نمی‌آمد. یک شب گلسرخی در خانه ما خوابید و یکی از پتوها را با سیگار سوزاند. آن‌زمان دوست‌شان داشتم، اما الان همه این شاعران باعث مباهات من هستند. یکی از افتخاراتم این است که گلسرخی یک شب در خانه پدری من خوابید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

مانا از پدر می‌گوید:

خاطرات تار

پدرم را در هشت – نه سالگی از دست دادم و خاطراتی که از او دارم تصاویر مبهم و ناواضحی است که خیلی «پیکسله» و تارند. دورترین خاطره‌ام زمانی است که پایم لغزید و افتادم توی جوی پهن خیابان «دولت» (شهید کلاهدوز فعلی)، و مادرم و یک آقای دیگر من را از آب کشیدند بیرون. احتمالا دو سه سالم بوده. بعدها که برای مادرم این خاطره را تعریف کردم، گفت: «آن آقا پدرت بوده و آن روز سه‌تایی داشتیم گردش می‌کردیم.» خب بچه بودم و بیشتر تمرکزم روی مادر بود، اما همین نشان می‌دهد که پدر احتمالا عادت داشته همیشه آن گوشه‌های کادر بماند و در مرکز توجه نباشد، حتی برای فرزند کوچکش.[۶]

تراوشات ذهنی یک کودک هشت‌ساله

دو سه شب مانده به عید، روی تخت در کنار مادرم خوابیده بودم که با صدای گریه‌اش بیدار شدم. منوچهر را صدا می‌زد تا بلند شود، ولی جوابی نمی‌گرفت. پدر روی زمین نشسته بود و مثل همیشه به کناره تخت تکیه زده بود. مثل این بود که در همان حالت خوابش برده باشد. طرح صحنهٔ مرگ را توکا همان لحظه کشید و ثبتش کرد. چند روز بعد که چندتایی از دوستان شاعرِ پدر، خانهٔ عمهٔ بزرگم برای تسلیت‌گویی جمع شده بودند، یکی‌شان پیشم آمد و احساسم را پرسید؛ شاید اخوان بود یا منوچهر آتشی، نمی‌دانم. در جوابش گفتم: «آدم مثل ظرف چینیه که با مردن می‌شکنه و کاریش نمی‌شه کرد.» آن بزرگوار هم به‌شدت حال کرد و با صدای بلند تراوشات ذهنی یادگار هشت‌ساله شاعر مرحوم را بازگو می‌کرد برای دیگران.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کارخانهٔ پدر

یک‌بار سر کلاس ادبیاتِ اول راهنمایی، یادم نیست به چه مناسبت شعر «کارخانه» پدرم را دادم دست معلم و ایشان لبخند غرورمندی زد و گفت: «بله کاملا با این شعر آشنایی و انس و الفت دارم.» بعد آن را جلوی کلاس جوری خواند که انگار فهرست خرید روزانه بقالی را بخواند. من هم شرمنده و خجالت‌زده جلوی نگاه متعجب همکلاسی‌ها عرق ریختم. هاج‌و‌واج مانده بودند که این شعر بی‌ردیف و قافیه و وزن و آهنگی اصلا چطور اسمش شعر است. این آخرین بار بود که در مدرسه پز پدر و شعرش را دادم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تیرنگ از منوچهر می‌گوید:

شعرهای پوست پرتقالی

منوچهر متأسفانه شاعر پرکاری نبود. تعداد شعرهایی که دارد به نسبت خیلی از هم‌نسل‌هایش زیاد نیست. زیاد عمر نکرد و طبعا نوشته‌های زیادی از او به‌جا نمانده. بی‌نظم هم بود. در هیچ بُعدی از زندگی‌اش ترتیبی که به آن مفهوم در ذهن همگان هست، وجود نداشت. هر وقت حس شعر سراغش می‌آمد بر هر چیزی که به دستش می‌آمد، می‌نوشت. توکا هم حتما یادش هست. گاهی روی دستمال کاغذی با خودکار بیک می‌نوشت. خودم یکی دو بار شعرش را روی پوست پرتقال دیده بودم. گاهی هم پشت پاکت پستی مستعل یا پشت جعبه دستمال کاغذی شعر می‌نوشت.[۷]

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی

  • ۱۳۱۵ در کرمان زاده شد
  • ۱۳۳۲ سفر به تهران و درس خواندن در مدرسه دارالفنون
  • ۱۳۳۳ انتشار اولین دفتر شعرش با نام «جوانه» در کرمان
  • ۱۳۳۴ ورود به دانشسرای عالی تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی
  • ۱۳۳۷ انتشار مجموعه شعر دیگر با عنوان «خراب» در تهران و تصحیح و تحشیه «خارستان، ادیب قاسمی کرمانی» همراه با واژه‌نامه. (کتابی به شیوهٔ گلستان سعدی با اصطلاحات صنف شالباف و مسائل و مشکلات آن‌ها) و ترجمهٔ «روان‌شناسی و دشواری‌های تربیتی»
  • ۱۳۳۸ آشنایی با آذر کشاورز و ازدواج با او
  • ۱۳۴۲ تدریس ادبیات در مدارس شاهرود و انتشار شعر بلند «گل اومد بهار اومد» در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
  • ۱۳۵۰ انتشار سومین مجوعهٔ شعر با عنوان «دیروز، خط فاصله» در انتشارات رز
  • ۱۳۵۷ بازنشستگی از آموزش و پرورش و انتشار مجوعه‌های «دو با مانع» و «مادر من»
  • ۱۳۶۰ مرگ بر اثر عارضه قلبی در تهران

سیر دوری منوچهر

تیرنگ نیستانی که برخلاف پدر و مادر و توکا و مانا، تخصصا به مسائل هنری ورود پیدا نکرد و طبابت را پیشهٔ خود کرد، در نوشته‌ای مجمل، سیر دوری پدر را این‌طور تعریف می‌کند:

پدر بنده متولد کرمان است. در تاریخ ۱۳۱۵ متولد شد. پدر او در وزارت کشاورزی کار می‌کرد و گاهی برای مأموریت‌هایی به بندرعباس می‌رفت. یک زن دیگر گرفت، آن‌طور که رسم روزگار بود در آن ایام.
مادر منوچهر که می شود مادربزرگ من، و ما ایشان را همیشه «خانم» صدا می‌زدیم، چه آن‌موقع، چه تا آخر عمر نسبتا طولانی‌شان نتوانست با این مسأله کنار بیاید. واضح است که این روحیه ناسازگاری و عدم پذیرش را کمابیش به بچه‌های خودش انتقال داد. در بین بچه‌ها بیشتر روی پدر من تأثیر گذاشت. یعنی تا آخر عمر کوتاه‌شان این مسأله را نپذیرفت. اما این اتفاق ظاهرا بهانه‌ای شد برای چند موضوع. اول از همه «خانم» و بجه هایش سرپرست و حامی شان را از دست دادند و همین قضیه باعث شد که کوچ کنند و به تهران بروند. آن‌موقع پدر فکر کنم ۱۵-۱۶ سالش بود.
مادربزرگ در آن‌زمان در شهر تهران با چهارتا بچه، باید زندگی‌اش را می‌گذراند؛ با خیاطی و کارهایی از این دست باید خرج خانه را می‌داد. بالاخره پدرم دیپلم گرفت و به دانشسرای عالی رفت و در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرد و آنجا با مادرم، آذر کشاورز آشنا شد. با هم هم‌کلاس بودند. این آشنایی منجر شد به عشق و در نهایت ازدواج.
از نوشته‌هایی که از پدرم به‌جای مانده، پیداست که حتی قبل از آمدن تهرانذوق شعر و شاعری داشته. در وهله اول ذوق و قریحه او در کتابچهٔ کوچکی به‌ نام «جوانه» تجلی پیدا کرد. مرحوم محمدابراهیم باستانی پاریزی که از چهره‌های ماندگار کشورمان است، در آن‌زمان معلم منوچهر و عموی بنده بود و تقریظی بر ان کتاب نوشت که هنوز هم خواندنی است.
پدرم بعد از فراغت از تحصیل به‌اجبار به شاهرو رفت که مشغول کار شود و در آنجا یعنی سال ۱۳۳۹ برادر بزرگم توکا متولد شد. بعد از مدتی برگشت تهران. هم پدرم و هم ادرم دبیر ادبیات بودند و هر دو در بیمارستان تدریس می‌کردند. سال ۱۳۵۷ پدرم به‌اختیار خودش بازنشسته شد و پنج‌شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۶۰ با سکته قلبی و ناگهانی از بین ما رفت.[۸]

شخصیت و اندیشه

فرامرز سلیمانی، شاعر و نویسنده‌ای است که از سال‌های دور با شاعران دهه ۱۳۴۰ دمخور بوده است، چنان‌که می‌توان گفت بخشی از تاریخ شفاهی ادبیات ایران در آن سال‌ها در منزل او رقم خورده. او با حلقه‌ منوچهر نیستانی، نصرت رحمانی و منوچهر آتشی آمدوشد داشت:
نیستانی از هواداران و طرفداران حزب توده به‌شمار می‌رفت. پس از انقلاب که فعالیت هنرمندان توده‌ای از کانون نویسندگان جدا شد و شواری هنرمندان و نویسندگان توده را فعال کردند، نیستانی نیز به ان‌ها پیوست.
قوام گرفتن شعر نیستانی در دهه‌ای اتفاق افتاد که سبک‌های سیاسی در ایران به اوج رسیدند و کودتا باعث سرخوردگی روشنفکران شده بود. نیستانی هم مانند مهدی اخوان ثالث این سرخوردگی‌ها را در شعرش بیان می‌کند. برخی از این شاعران به سوی میخانه و افیون کشیده شدند. نیستانی یکی از قربانیان این مهلکه بود. در این مهلکه او گاهی دلتنگ و سرخوش، گاهی هوشیار و خواب‌زده است. گاهی هم عصیان‌گر است و گاهی نیز رام و مطیع و شوخ‌طبع. در سال‌های آخر زندگی‌اش در برخی از اشعار او یک جور پریشانی را هم می‌توان سراغ کرد: پرداختن مبالغه‌آمیز به طنز، بدون اندیشه و تنوع.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

به روایت دیگران

عمران صلاحی

طنز مهم‌ترین مؤلفه شعر منوچهر نیستانی به‌شمار می‌رود. نیستانی در اشعارش از طنزی کلامی سود می‌جوید و از نمونه‌های این شعرها می‌توان به شعر «امتحان» و شعر «حق» اشاره کرد. نیستانی حتی در نثر نیز به طنز گرایش دارد و در ستون «چیزبرگر» به نکات ظریف و باریکی اشاره کرده است که مخاطب را به‌نوعی به بیداری و آگاهی دعوت می‌کند.
نیستانی هم در ساختار و هم در مضمون غزل نوآوری کرده است. او زبان شعر را به زبان گفتار و محاوره نزدیک کرده است. او حتی توانسته است بسیاری از لحن‌ها که تا آن روز به شعر راه‌نیافته بودند وارد شعر کند.[۹]

م.آزاد

منوچهر نیستانی شاعری است که حق او در ادبیات معاصر به‌خوبی ادا نشده است. شاید یکی از دلایلش به انزواجویی و پراکنده‌گویی خودش باز می‌گردد؛ چرا که نیستانی ذهنش هیچ‌گاه به نظم نرسید. او در آثارش مدام دست به تجربه‌های جدید می‌زد که هیچ چیز را به ‌شکل جدید دنبال نمی‌کرد. جالب این‌جا است که نیستانی اصلا حوصله بازبینی، پیرایش و پرداخت متن را نداشت. در شعر او افسردگی مطالب بیشتر به چشم می‌آید تا پیرایش و پرداخت. تا آنجا که در یک شعر بارها دو شکل بیان یک مطلب را در کنار هم آورده تا خواننده خود یکی از این دو شکل را انتخاب کند. نیستانی برای خودش عوالمی دارد و در همان عوالم شعر می‌نویسد. در شعر با خودش گفت‌گو می‌کند، کلنجار می‌رود، گوشه و کنایه می‌زند و تا هر جا دلش بخواهد حاشیه می‌رود و این زبان پزاکنده‌گوی حاشیه‌پرداز خود حجاب می‌شود و خواننده را پس می‌زند. هیچ‌گاه نخواست یا نتوانست در یک مسیر حرکت کند و به همین دلیل نتوانست شیوه‌ای خاص را در شعر پی بگیرد و بیشتر کارهای او پراکنده‌کاری منتهی می‌شود...خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

محمدعلی بهمنی

غزل بعد از نیما یوشیج با منوچهر نیستانی شروع شد و و او نیما را زودتر از بقیه درک کرد. هوشنگ ابتهاج با سایه پلی بین غزل دیروز و امروز می‌زند که اسمش را گذاشتم پل سایه. نیستانی از این پل عبور می‌کند و نشان می‌دهد که این پل، پل استواری است. اما خود سایه از این پل عبور نمی‌کند و همچنان معماری‌اش باقی می‌ماند ولی نیستانی از این پل عبور می‌کند و نشان می‌دهد این پل، پل استواریست و دلهره‌ها را برطرف می‌کند. انسانی مثل حسین منزوی علاوه‌بر این که از این پل عبور می‌کند یک نوع شمایی را از خود نشان می‌دهد و چشم‌ها را خیره می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

احمدرضا احمدی

ژست‌های روشنفکری از پیامدهای ادبیات مدرن بود. هنرمندان در آن دهه فکر می‌کردند با این ژست‌ها هنرمندتر می‌شوند. مثلا اگر آلبوم عکس‌هایی که از منوچهر نیستانی برجای مانده است را نگاه کنیم، او را در هیچ عکسی بدون سیگار نمی‌بینیم و سیگار برای شاعرانی چون او به‌نوعی ژست محسوب می‌شد. البته کسانی هم بودند که ژست‌های دیگری داشتند که از نظر قشر روشنفکران آن روز مطرود بود و با این ژست‌ها می‌خواستند خود را به‌عنوان شاعر و روشنفکر به جامعه معرفی کنند؛ اما با این‌که دو یا سه دهه از آن روزها نگذشته، این افراد فراموش شده‌اند. کسی که هنرمند نباشد با ژست نمی‌تواند خود را هنرمند معرفی کند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

مهدی خطیبی

نیستانی با هنجارگریزی نوشتاری و هم‌چنین شکستن ساختمان غزل، جزء مبتکرترین غزل‌پردازان است. برای همین است که در غزلی ناگاه دو بیت با وحدت طولی مصرع‌ها دیده می‌شود و بیت سوم سه مصرع می‌شود و یا در قالب جملات معترضهٔ غالبا بی‌فعل، هنجار نوشتاری غزل شکسته می‌شود. اما چرا نیستانی آن‌چنان که باید و شاید شناخته نیست. دو علت اصلی دارد: یکی به‌خاطر عقل نقال ماست که بیشتر به‌دنبال نقل دیگران هستیم تا جست‌وجو که آغاز نقد است و دیگری به‌خاطر زبان ناصر خسرووار او که زمختی خاصی دارد و وسواس در پرداختن به ساختمان غزل که او را از پرداختن به زبان و بیان، دور نگاه داشته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

علی باباچاهی

سقاخانه، حمام، قهوه‌خانه و... که بیشتر در شعرهای نصرت رحمانی و تا حدودی در شعرهای منوچهر نیستانی به چشم می‌خورد نشان از گرایش شاعران دهه ۴۰ و ۵۰ به واقعیت‌گرایی است. البته نصرت رحمانی پیش از شعران دیگر به سراغ این فضاها می‌رود و نیستانی نیز گاهی سراغ قهوه‌خانه می‌رود و گاهی به‌سراغ کارخانه می‌رود. در شعرهای قهوه‌خانه او مرشد، مرید، مشتری، عنتر، لوطی، قهوه‌چی، جعبه مار، شمایل حضرت، چای شیرین، دود چپق و... کلمات یا عناصر و افراد خوشبو را بر مبنای درکی از مقررات اجتماعی هنری به حاشیه می‌راند و در شعرهای کارخانه به‌جای نوازش گل‌های بنفشه و شب‌بو با دکمه‌های متصل به برق و از این گونه عناصر ظاهرا غیر شاعرانه بازی می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

فرامرز سلیمانی

منوچهر نیستانی تسلط بسیاری زیادی به ادبیات کهن داشت. او از طریق غزل‌های نو و غزل‌واره‌هایش و با لحن سیاسی اجتماعی خاص خود داشت توانست در ادبیات دهه چهل جایگاهی برای خود پیدا کند. همین باعث شده شعر او خیلی دورتز از خواست‌های مخاطب امروزی باشد که بیشتر به ساده‌نویسی و حتی ساده‌انگاری می رود.
طنز تم اصلی در کارهای نیستانی است. طنزی گزنده و گریزناپذیر و تلخ. ادعانامه‌ای پر از طنز و تفی به صورت زندگی پوچ که هیچ بر سر هیچ است. همین طنز که تنه به نوشته‌های مکتب سوررئالیسم می‌زند، باعث می‌شود که شعر او تاحدی در محتوا گنگ و نامفهوم بماند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

صالح سجادی

نیستانی در غزل نوآوری‌هایی ایجاد کرد که هنوز هم برای شاعران غزل پیشرو تازگی دارد. او تجربیاتش را در شعر آزاد وارد غزل کرد و با ایجاد دستکاری در فرم بیرونی غزل شعرهای فاخری به‌وجود آورد که متأسفانه به‌علت فوت ناگهانی و شخصیت محجوبش چندان شناخته نشود. او یکی از تأثیرگذارترین و در عین حال گمنام‌ترین شاعران یک نسل قبل است؛ در حالی‌که تأثیر بسیار زیادی روی شاعران معاصر داشته. تأثیرش بر شعرهای نو و غزل حسین منزوی و محمدعلی بهمنی غیرقابل‌انکار است.[۱۰]

کاووس حسن‌لی

از ویژگی‌های بارز زبان نیستانی در دو مجموعه شعرش، دیروز، خط فاصله و دو با مانع، علاوه بر سکته‌های تعمدی، نوعی شکل نحوی متفاوت است که در قالب عبارات و جملات معترضهٔ غالبا بی‌فعل با کارکردهای تأکیدی، تفسیری و حضوری فراگیر دارد.[۱۱]

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

نثرگفته‌های یک شاعر

شعر محصول بی‌تابی انسان است در زمانی‌که در پرتو شعور نبوت می‌زید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زمان، زبان دارد. شعر را باید با زبانِ زمان گفت و زبانِ مردم زمان را در آن انعکاس داد. ادبیات عامیانه مایهٔ سرشاری برای شعر امروز است؛ باید سعی کنیم که بیشتر به آن دست یابیم.[۱۲]

علت شهرت

نیستانی به‌خاطر طنز سیاهی که در شعرهای اجتماعی‌اش وجود داشت، شهرت داشت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

فیلم ساخته شده براساس

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

جوانه، دربردارندهٔ نخستین تجربه‌های شاعری اوست و هر چند مجموعه‌ای احساساتی و ساده است، اما شاعر نسبت به انتشار آن هیچ‌گاه احساس پشیمانی نکرده است. مجموعه خراب، از جهت تکنیکی یک سطح بالاتر است و شاعر سعی دارد با استفاده از زبان کوچه، رنگ و روی تازه‌ای به اشعارش بدهد، اما سایهٔ سنگین نصرت رحمانی بر زبان شعرش کاملا آشکار است. در دفتر بعدی، شاعر به شعر کارگری روی می‌آورد و مایه‌های طنز، که در همهٔ دفترهایش کم‌و‌بیش دیده می‌شود، این‌جا برجسته‌تر نشان می‌دهد، تغزل، بن‌مایه‌های طنز، رگه‌های خیامی اندیشه، زمینهٔ عاطفی سوگوارانه و شعر کارگری، محورهای معنایی شعر او را شکل می‌دهند. برخی نوآوری‌های او در غزل فارسی (فصل‌بندی غزل، استفاده از روایت، دیالوگ)، الهام‌بخشِ غزل‌سرایانی مثل حسین منزوی و سیمین بهبهانی بوده است.[۱۳] نیستانی از مبتکرترین غزل‌پردازان نئوکلاسیک زمانِ خود بود، تلاشی فراگیر در مسیر رسیدن بخ فرم تازه‌ای در غزل و گسترش امکانات و ظرفیت‌های صوری و محتوایی این قالب داشته است.[۱۴]

کارنامه و فهرست آثار

طبق داده‌های خانهٔ کتاب ایران به عنوان مرجع ثبت کتاب، کتاب‌های منتشرشده نیستانی به شرح زیر است:

به اهتمام: صالح سجادی؛ انتشارات نگاه
  • گزینه اشعار
گردآورنده: علی باباچاهی؛ انتشارات مروارید
  • گل اومد بهار اومد
تصویرگر: پرویز کلانتری؛ انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
  • مادر من
نشر مدرسه کودکان و نوجوانان

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

خراسانی‌زاده، نرگس. ۱۳۸۹، «کارنامه شعری منوچهر نیستانی» (پایان‌نامه).

بررسی چند اثر

خراب

خراب عنوان دومین مجموعه شعر نیستانی است که در ۱۳۳۷ منتشر شد. این وقفه چهارساله‌ای با که با دفتر اول او، جوانه، پیدا کرد، زیان نیستانی را قوام بخشیده بود و توانست نام او را در میان شاعران پرآوازهٔ آن زمان احمد شاملو، رهی معیری، سیمین بهبهانی، فریدون تولَّلی، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد، محمدحسین شهریار، نادر نادرپور، نصرت رحمانی و دیگران مطرح کند. دفتر «خراب» آغاز نوآوری‌های نیستانی در غزل بود و شعرهای نو او نیز، اگرچه موزون، اما با زبان خاص خود وی بود که نشان می‌داد توانسته است برای خود تشخصی بیافریند. درون‌مایه شعرهای این مجموعه نیز، همچون دفتر «جوانه» عشق و مطابق با وضعیت زمانه، ناامیدی بود؛ مضامینی که شاعر تا پایان عمر کوتاه خود، در مجموعه‌های بعدی نیز تکرار کرد.[۱۵]

دیروز، خط فاصله

دفتر شعری در قالب نیمایی، حاوی اشعاری جامعه‌گرایانه، با طنزی تلخ و آکنده از روزمرگی‌های خشن و رنج‌آلود. نیستانی در اشعار این مجموعه عبارات و ترکیبات نامأنوس و عامیانه را بسیار طبیعی وارد شعر خود کرده است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ‏ «یادی از منوچهر نیستانی در سالگرد تولدش». 
  2. ‏ «یادی از منوچهر نیستانی در زادروزش». 
  3. ساکی، بهمن. فرهنگ گونه‌های نوپدید در شعر معاصر فارسی. ص. ۸۹۳.
  4. «منوچهر نیستانی‏». 
  5. [‏ https://iranwire.com/fa/features/1318 «نه از شعر خوشم می‌آمد نه از شاعرها‏»]. 
  6. [‏ https://iranwire.com/fa/features/1313 «چه می‌شه کرد واقعا چه می‌شه کرد‏»]. 
  7. «منوچهر نیستانی، شاعری که به بهار نرسید‏». 
  8. [‏ https://iranwire.com/fa/features/1302 «منوچهر نیستانی به روایت تیرنگ نیستانی‏»]. 
  9. ‏ «ویژه‌نامهٔ منوچهر نیستانی». 
  10. ‏ «دیوان کامل اشعار منوچهر نیستانی منتشر می‌شود». 
  11. [‏http://ovraz.blogfa.com/post/349 «چگونگی تأثیرپذیری غزل امروز از جریان‌های شعر معاصر‏»]. 
  12. ‏ «منوچهر نیستانی». 
  13. زرقانی، مهدی. چشم‌انداز شعر معاصر ایران: جریان‌شناسی شعر ایران در قرن بیستم. ص. ۳۵۷.
  14. ساکی، بهمن. فرهنگ گونه‌های نوپدید در شعر معاصر فارسی. ص. ۱۲۴۴.
  15. کریمی، فرزاد. ۳۷ سال از مرگ منوچهر نیستانی گذشت. 

منابع

  • شریفی، محمد (۱۳۹۵). فرهنگ ادبیات معاصر فارسی. تهران: نشرنو. ص. ۸۳۳. شابک ۹۷۸۶۰۰۷۴۳۹۹۹۹.
  • ساکی، بهمن (۱۳۹۷). فرهنگ گونه‌های نوپدید در شعر معاصر فارسی. تهران: عصر داستان. ص. ۸۹۳. شابک ۹۷۸۶۰۰۶۹۷۰۳۲۵۱ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  • زرقانی، مهدی (۱۳۹۴). چشم‌انداز شعر معاصر ایران: جریان‌شناسی شعر ایران در قرن بیستم. تهران: ثالث. ص. ۳۵۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۸۰۸۰۴۴.
  • ساکی، بهمن (۱۳۹۷). فرهنگ گونه‌های نوپدید در شعر معاصر فارسی. تهران: عصر داستان. ص. ۱۲۴۴. شابک ۹۷۸۶۰۰۶۹۷۰۳۲۵۱ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  • کریمی، فرزاد. «۳۷ سال از مرگ منوچهر نیستانی گذشت». ایران، ش. ۶۸۳۶ (۴ مرداد ۱۳۹۷): ۸. 

پیوند به بیرون