فریدون رهنما: تفاوت میان نسخهها
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) |
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
|توضیح تصویر = '''یافتم ویرانه را که رؤیای مسکنم بود''' | |توضیح تصویر = '''یافتم ویرانه را که رؤیای مسکنم بود''' | ||
|نام اصلی = | |نام اصلی = | ||
|زمینه فعالیت = | |زمینه فعالیت = شعر، فیلمسازی، نویسندگی و ترجمه | ||
|تاریخ تولد = | |تاریخ تولد = ۲خرداد۱۳۰۹ | ||
|محل تولد = تهران | |محل تولد = تهران | ||
|والدین = زینالعابدین رهنما و زکیه حائری | |والدین = زینالعابدین رهنما و زکیه حائری | ||
|تاریخ مرگ = | |تاریخ مرگ = ۱۷مرداد۱۳۵۴ | ||
|محل مرگ = پاریس | |محل مرگ = پاریس | ||
|علت مرگ = | |علت مرگ = | ||
|محل زندگی = تهران، | |محل زندگی = تهران، بیروت و پاریس | ||
|مختصات محل زندگی = | |مختصات محل زندگی = | ||
|مدفن = | |مدفن = | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
|در زمان حکومت = پهلوی | |در زمان حکومت = پهلوی | ||
|اتفاقات مهم = | |اتفاقات مهم = | ||
|نام دیگر = کاوه طبرستانی، | |نام دیگر = کاوه طبرستانی، کوچه{{سخ}}چوبین، فرهاد ایرانی{{سخ}}هادی فریدونی | ||
|لقب = | |لقب = | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = | ||
|پیشه = شاعر، سینماگر و مترجم | |پیشه = شاعر، سینماگر و مترجم | ||
|سالهای نویسندگی = از | |سالهای نویسندگی = از ۱۳۲۷تا۱۳۵۴ | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = [[منظومهای برای جهان]]، [[آوازهای رهایی]] و... | |کتابها = [[منظومهای برای جهان]]، [[آوازهای رهایی]] و... | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
|شاگرد = | |شاگرد = | ||
|استاد = | |استاد = | ||
|علت شهرت = فیلم و | |علت شهرت = فیلم و [[شعر پیشرو]] | ||
|تأثیرگذاشته بر =[[بیژن الهی]]، [[یدالله رویایی]]، [[احمد شاملو]]، [[محمدرضا اصلانی]] و... | |تأثیرگذاشته بر =[[بیژن الهی]]، [[یدالله رویایی]]، [[احمد شاملو]]، [[محمدرضا اصلانی]] و... | ||
|تأثیرپذیرفته از = [[نیما یوشیج]]، هنری لانگلوا، پل الوار و... | |تأثیرپذیرفته از = [[نیما یوشیج]]، هنری لانگلوا، پل الوار و... | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
}} | }} | ||
'''فریدون رهنما''' | '''فریدون رهنما''' شاعر، روزنامهنگار، منتقد و پژوهشگر سینما و کارگردان فیلمهایی که واژههای معادل فارسی را بهجای واژههای سینمایی باب کرد.<ref name="دوبله">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.doublag.ir/index.php/fa/%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C/%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%86|عنوان= رهنما از موافقان دوبله}}</ref>{{سخ}} | ||
<center>***</center> | <center>***</center> | ||
فریدون رهنما یکی از | فریدون رهنما یکی از شخصیتهای بسیار تأثیرگذار در شعر معاصر و سینماگران بسیار مهم عصر حاضر در ایران است. در دهه چهل شمسی، دوران موسوم به دوران طلایی ادبیات در ایران، شاید کمتر کسی را همچون فریدون رهنما بتوان یافت که تا این حد در شعر [[پیشرو|آوانگارد]] ایران نقش بازی کرده است.<ref name="khamoush">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-8/118568-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE|عنوان= فریدون رهنما و خاموشکردن تاریخ!}}</ref>{{سخ}} | ||
در گفتوگوهای متفاوتی که از فریدون رهنما | در گفتوگوهای متفاوتی که از فریدون رهنما بهجا مانده است او را به معنای واقعیِ کلمه روشنفکری ایرانی میبینیم که مدافع حرکتهای نو و مدرن در حیطهٔ هنر، ادبیات، سینما و تئاتر بوده است. در حیطهٔ شعر، میتوان به حمایت او از شاعران نوپرداز اشاره کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= قوکاسیان|عنوان= از فریدون رهنما غافل نشویم}} </ref>{{سخ}} | ||
ساختن سه فیلم کوتاه و انتشار پنج دفتر شعر به زبان فرانسه و یک دفتر شعر به فارسی و نگارش | ساختن سه فیلم کوتاه و انتشار پنج دفتر شعر به زبان فرانسه و یک دفتر شعر به فارسی و نگارش دهها مقاله در نقد سینما و ادبیات، حاصل عمر کوتاه فریدون رهنما بود. فریدون رهنما را باید در کنار [[ابراهیم گلستان]] و فرخ غفاری از پیشگامان سینمای مدرن و روشنفکری در ایران به حساب آورد. او با اینکه سه فیلم بیشتر نساخت اما با نوآوریها و جسارتهای فرمی و بیانی خود، نقش مهمی در ارتقا زبان و فرهنگ سینما در ایران داشت و الهامبخش سینماگران بعد از خود شد.<ref name="bbc">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/2011/08/110808_l06_rahnama_fereydoun_pj|عنوان= به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی}}</ref>{{سخ}} | ||
همچنان که گیوم آپولینر در شعر و ادبیات فرانسه شخصیتی تأثیرگذار بود، فریدون رهنما نیز بر جریان شعر مدرن ایران تأثیر بسیار گذاشت، تا جایی که میتوان ردپای فریدون رهنما را در مهمترین جریانهای شعری پس از نیما مشاهده کرد.<ref name="khamoush"/> | همچنان که گیوم آپولینر در شعر و ادبیات فرانسه شخصیتی تأثیرگذار بود، فریدون رهنما نیز بر جریان شعر مدرن ایران تأثیر بسیار گذاشت، تا جایی که میتوان ردپای فریدون رهنما را در مهمترین جریانهای شعری پس از نیما مشاهده کرد.<ref name="khamoush"/> | ||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
{{گفتاورد تزیینی|او (فریدون رهنما) میتوانست به هر دو زبان (فرانسوی و فارسی) فکر کند. او از دوازده سالگی تا بیست و چند سالگی و دوره آخر دانشجویی در فرانسه بود. کتاب «واقعیت گرایی سینما» نیز تز او بود که من تشویقش کردم به ترجمهٔ آن که بعد از ترجمه هم باز منتشرش نکرد و دوباره من پیگیر انتشار آن شدم. [[سعید سلطانپور]] چپ مارکسیست بود و جلوی انتشار کتاب را گرفت و به رهنما دشنام داد و او را بورژوآ خطاب کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=نوری |نام۱=عطیه |عنوان=مردی با کولهبار فرهنگی|}}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|او (فریدون رهنما) میتوانست به هر دو زبان (فرانسوی و فارسی) فکر کند. او از دوازده سالگی تا بیست و چند سالگی و دوره آخر دانشجویی در فرانسه بود. کتاب «واقعیت گرایی سینما» نیز تز او بود که من تشویقش کردم به ترجمهٔ آن که بعد از ترجمه هم باز منتشرش نکرد و دوباره من پیگیر انتشار آن شدم. [[سعید سلطانپور]] چپ مارکسیست بود و جلوی انتشار کتاب را گرفت و به رهنما دشنام داد و او را بورژوآ خطاب کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=نوری |نام۱=عطیه |عنوان=مردی با کولهبار فرهنگی|}}</ref>}} | ||
===شمایل فرانسوی=== | ===شمایل فرانسوی=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|پرویز کلانتری تعریف میکند: [[منوچهر شیبانی]] در تهران اجارهنشین سرگردان بود... هر بار که برای دیدن کارهای جدیدش به خانهاش میرفتم، فریدون رهنما را میدیدم که با هیجان دربارهٔ نقاشیهای شیبانی حرف میزند. در این دیدارها گاه کسان دیگری هم همراه رهنما بودند که در خاطرم نمانده است؛ اما سرووضع و لباس پوشیدن فریدون رهنما که تازه از پاریس آمده بود و مثل فرانسویها رفتار میکرد و حرفهای شنیدنی تازه داشت، بسیار جلب نظر میکرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= کلانتری|نام۱=پرویز| |عنوان= پرداختن به شیوهای شاعرانه در نقاشی}}</ref>}} | |||
{{گفتاورد تزیینی| [[منوچهر شیبانی]] در تهران اجارهنشین سرگردان بود... هر بار که برای دیدن کارهای جدیدش به خانهاش میرفتم، فریدون رهنما را میدیدم که با هیجان دربارهٔ نقاشیهای شیبانی حرف میزند. در این دیدارها گاه کسان دیگری هم همراه رهنما بودند که در خاطرم نمانده | |||
===استعفا=== | ===استعفا=== | ||
[[داریوش شایگان]] در برههای همراه با فریدون رهنما در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی تدریس میکرد. او | [[داریوش شایگان]] در برههای همراه با فریدون رهنما در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی تدریس میکرد. او دربارهٔ این تجربه و استعفای خودشان از این دانشکده چنین شرح میدهد: | ||
{{گفتاورد تزیینی|زمانی که من در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی که توسّط هوشنگ کاظمی افتتاح شده بود، مشغول | {{گفتاورد تزیینی|زمانی که من در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی که توسّط هوشنگ کاظمی افتتاح شده بود، مشغول بهکار شدم و قرار شد درس اسطورهشناسی بدهم، برخی از نخبگان هم در آن دانشکده حضور داشتند: پرویز تناولی، [[کریم امامی]]، [[سهراب سپهری]]، [[بیژن صفاری]]، اسدالله بهروزان و خود فریدون که اگر اشتباه نکنم سبکشناسی تدریس میکرد. وقتی قرار شد هوشنگ کاظمی به علّتی که درست در خاطر ندارم، دانشکده را ترک کند ما دوستان همگی تصمیم گرفتیم استعفا دهیم و نوشتن متن استعفانامه را به فریدون سپردیم که او هم متنی تهیه کرد. فریدون و من استعفا دادیم، دیگر نمیدانم کی ماند و کی رفت.<ref name="shaygan"/>}} | ||
===اُوِراکسپوز=== | ===اُوِراکسپوز=== | ||
به نقل از محمدرضا اصلانی، برخورد منتقدین با نگاه شاعرانهٔ رهنما در فیلمهایش چندان مناسب نبود نبود و به اعتقاد او آنها نتوانستند این نگاه را دریابند: | به نقل از محمدرضا اصلانی، برخورد منتقدین با نگاه شاعرانهٔ رهنما در فیلمهایش چندان مناسب نبود نبود و به اعتقاد او آنها نتوانستند این نگاه را دریابند: | ||
{{گفتاورد تزیینی|یادم هست در نمایشی که در تالار فرهنگ و هنر آن زمان از «سیاوش در تخت جمشید» گذاشتند، دوستان فنّی بسیار ایراد داشتند که «پطرس پالیان» | {{گفتاورد تزیینی|یادم هست در نمایشی که در تالار فرهنگ و هنر آن زمان از «سیاوش در تخت جمشید» گذاشتند، دوستان فنّی بسیار ایراد داشتند که «پطرس پالیان» فیلمبردار خوبی است. آن زمان هنوز مدیر فیلمبرداری مد نبود.{{سخ}} | ||
-«چرا اینجوری؟! ته همهٔ تصویرها اوراکسپوز شده؟!»{{سخ}} | -«چرا اینجوری؟! ته همهٔ تصویرها اوراکسپوز شده؟!»{{سخ}} | ||
در آن تالار سنّتیشدهٔ نمایش، فیلم و تصویرهایش فرهنگی و هنری نبود. میتوانستی به راحتی ایراد را ببینی و مفتخر باشی که ایراد را دیدهای. در آن تالار نمایش از آن دوستان معلّم و معلّمنما خجالت کشیدم چیزی بگویم و جوان | در آن تالار سنّتیشدهٔ نمایش، فیلم و تصویرهایش فرهنگی و هنری نبود. میتوانستی به راحتی ایراد را ببینی و مفتخر باشی که ایراد را دیدهای. در آن تالار نمایش از آن دوستان معلّم و معلّمنما خجالت کشیدم چیزی بگویم و جوان بودم؛ اما بعدها هم گفتم و حالا باز هم میگویم که این فضا به خطوط کشیدهٔ اندام و ستونها و آن تصویر سفیدشده از نور، همان است که کیخسرو در آن رفت و نهان شد. همان است که گم شد در آن لشکر سلم و تور. کیخسروها نمیتوانند در این فضای سنّتشده از سینمای دهه چهل و پنجاه هالیوود، وقزده از فرط سطحیبودن، بیابهام از روشنشدگی دروغین، عروج کنند.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=اصلانی |نام۱=محمدرضا |عنوان=آموزههای فریدون رهنما|}}</ref>}} | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
[[پرونده:Freydounrahnama423423.png|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''فریدون رهنما و دلاش که میتپید'''</center>]] | [[پرونده:Freydounrahnama423423.png|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''فریدون رهنما و دلاش که میتپید'''</center>]] | ||
===سالشمار زندگی فریدون رهنما=== | ===سالشمار زندگی فریدون رهنما=== | ||
*'''۱۳۰۹''': دوم خرداد، تولّد در تهران. | * '''۱۳۰۹''': دوم خرداد، تولّد در تهران. | ||
*'''۱۳۲۷''': سرودن دفتر شعر به زبان فارسی «[[دفتر شعر هیچ|هیچ]]» با نام مستعار کوچه.{{سخ}} | * '''۱۳۲۷''': سرودن دفتر شعر به زبان فارسی «[[دفتر شعر هیچ|هیچ]]» با نام مستعار کوچه.{{سخ}} | ||
سرودن دفتر شعر به فرانسه با نام «Naitre» «زاده شدن». | سرودن دفتر شعر به فرانسه با نام «Naitre» «زاده شدن». | ||
*'''۱۳۲۸/۲۹''': تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات سوربن و مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس،{{سخ}} | * '''۱۳۲۸/۲۹''': تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات سوربن و مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس،{{سخ}} | ||
سرودن شعر «آن طرف زندگی را»، «کاش من صد هزار زبان داشتم»، «خندهٔ معدن»، «برای بودلر که نمیدانست» | سرودن شعر «آن طرف زندگی را»، «کاش من صد هزار زبان داشتم»، «خندهٔ معدن»، «برای بودلر که نمیدانست» | ||
*'''۱۳۳۰''': انتشار دفتر شعر به فرانسه Ode a la Perse «منظومهای برای ایران»، با نام مستعار کاوه طبرستانی، پاریس، انتشارات پیییر سگرس (اکتبر ۱۹۵۱){{سخ}} | * '''۱۳۳۰''': انتشار دفتر شعر به فرانسه Ode a la Perse «منظومهای برای ایران»، با نام مستعار کاوه طبرستانی، پاریس، انتشارات پیییر سگرس (اکتبر ۱۹۵۱){{سخ}} | ||
نقد سه کتاب: «خورشید میدمد» (کارن)، «حکمت خدا» (دریا)، «آخرین نبرد» (آینده)، «شعر زندگیست» مقدمهای برای دفتر شعر ا. صبح (شاملو) با نام مستعار چوبین، | نقد سه کتاب: «خورشید میدمد» (کارن)، «حکمت خدا» (دریا)، «آخرین نبرد» (آینده)، «شعر زندگیست» مقدمهای برای دفتر شعر ا. صبح (شاملو) با نام مستعار چوبین، | ||
*'''۱۳۳۲''': کتابدار کتابخانهٔ مجلس، سرودن دفتر شعر Faire Naitre «زادن» | * '''۱۳۳۲''': کتابدار کتابخانهٔ مجلس، سرودن دفتر شعر Faire Naitre «زادن» | ||
*'''۱۳۳۴''': انتشار Ode au Monde «منظومهای برای جهان» (دو دفتر)، پاریس، انتشارات پیییر سگرس، (۱۹۵۵).{{سخ}} | * '''۱۳۳۴''': انتشار Ode au Monde «منظومهای برای جهان» (دو دفتر)، پاریس، انتشارات پیییر سگرس، (۱۹۵۵).{{سخ}} | ||
سرودن دفتر شعر Retours «بازگشت».{{سخ}} | سرودن دفتر شعر Retours «بازگشت».{{سخ}} | ||
مقالهای دربارهٔ سینمای ایران (سخن) | مقالهای دربارهٔ سینمای ایران (سخن) | ||
*'''۱۳۳۵''': سرودن دفتر شعر Renaissances «نوزایشها». | * '''۱۳۳۵''': سرودن دفتر شعر Renaissances «نوزایشها». | ||
*'''۱۳۳۶/۳۷''': گذراندن رسالهٔ «واقعیتگرایی در فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس.{{سخ}} | * '''۱۳۳۶/۳۷''': گذراندن رسالهٔ «واقعیتگرایی در فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس.{{سخ}} | ||
سرپرستی مجلهٔ «فیلم و زندگی» (شمارهٔ | سرپرستی مجلهٔ «فیلم و زندگی» (شمارهٔ ۴تا۶)، انتشار مقالهٔ «صبای انسان»، «شعر و شاعر» (مجلهٔ صدف) | ||
*'''۱۳۳۸''': انتشار مجموعهٔ شعر poem Anciens «سرودههای کهنه»(۱۳۲۷-۱۳۳۷)، پاریس، انتشارات دبرس (۱۹۵۹){{سخ}} | * '''۱۳۳۸''': انتشار مجموعهٔ شعر poem Anciens «سرودههای کهنه»(۱۳۲۷-۱۳۳۷)، پاریس، انتشارات دبرس (۱۹۵۹){{سخ}} | ||
نمایشنامهٔ «داستان سیاوش»، مقالهٔ «سخنی چند دربارهٔ فردوسی»، انتشار مقالهٔ دربارهٔ م. امید (دفترهای زمانه) | نمایشنامهٔ «داستان سیاوش»، مقالهٔ «سخنی چند دربارهٔ فردوسی»، انتشار مقالهٔ دربارهٔ م. امید (دفترهای زمانه) | ||
*'''۱۳۳۹''': نخستین نمایش فیلم «سیاوش در تخت جمشید» در مرکز بینالمللی فیلم در پاریس و سخنرانی دربارهٔ «مسائل کنونی هنر ایران».{{سخ}} | * '''۱۳۳۹''': نخستین نمایش فیلم «سیاوش در تخت جمشید» در مرکز بینالمللی فیلم در پاریس و سخنرانی دربارهٔ «مسائل کنونی هنر ایران».{{سخ}} | ||
انتشار مقالهٔ «[[نیما یوشج]] و دلش که میتپید» (یغما)، «تاریک و روشن [[سهراب سپهری|سپهری]]» (نقش و نگار).{{سخ}} | انتشار مقالهٔ «[[نیما یوشج]] و دلش که میتپید» (یغما)، «تاریک و روشن [[سهراب سپهری|سپهری]]» (نقش و نگار).{{سخ}} | ||
مقالهٔ روژه لسو دربارهٔ شعر فریدون رهنما، پاریس، مجلهٔ (Orient اوریان) | مقالهٔ روژه لسو دربارهٔ شعر فریدون رهنما، پاریس، مجلهٔ (Orient اوریان) | ||
*'''۱۳۴۰''': نمایش فیلم «تخت جمشید» در کانون فیلم تهران{{سخ}} | * '''۱۳۴۰''': نمایش فیلم «تخت جمشید» در کانون فیلم تهران{{سخ}} | ||
«یادداشت دربارهٔ چند نمایش ایرانی»، (تعزیه و نمایش دروازه قزوین) | «یادداشت دربارهٔ چند نمایش ایرانی»، (تعزیه و نمایش دروازه قزوین) | ||
*'''۱۳۴۱''': آغاز تهیهٔ فیلم «سیاوش در تخت جمشید» با وامهای گوناگون، تدریس سبکشناسی در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی. | * '''۱۳۴۱''': آغاز تهیهٔ فیلم «سیاوش در تخت جمشید» با وامهای گوناگون، تدریس سبکشناسی در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی. | ||
*'''۱۳۴۴''': نخستین نمایش «سیاوش در تخت جمشید» در سینماتک فرانسه و معرفی فیلم توسط هانری لانگلوا، رییس سینمانک فرانسه{{سخ}} | * '''۱۳۴۴''': نخستین نمایش «سیاوش در تخت جمشید» در سینماتک فرانسه و معرفی فیلم توسط هانری لانگلوا، رییس سینمانک فرانسه{{سخ}} | ||
سخنرانی هانری کربن با عنوان «سیاوش در تخت جمشید، معرفی فیلم فریدون رهنما» در موزهٔ گیمه و انتشار آن در مجلهٔ Orient اوریان شمارهٔ ۳۹.{{سخ}} | سخنرانی هانری کربن با عنوان «سیاوش در تخت جمشید، معرفی فیلم فریدون رهنما» در موزهٔ گیمه و انتشار آن در مجلهٔ Orient اوریان شمارهٔ ۳۹.{{سخ}} | ||
انتشار مقالهٔ «فیلم مستند و پیوند آن با گذشته» (مجلهٔ نگین) | انتشار مقالهٔ «فیلم مستند و پیوند آن با گذشته» (مجلهٔ نگین) | ||
*'''۱۳۴۵''': دریافت جایزهٔ اپستاین به خاطر «پیشبرد زبان سینمایی» در فستیوال لوکارنو (۱۹۶۶){{سخ}} | * '''۱۳۴۵''': دریافت جایزهٔ اپستاین به خاطر «پیشبرد زبان سینمایی» در فستیوال لوکارنو (۱۹۶۶){{سخ}} | ||
انتشار «پایان یک تولد» دربارهٔ [[فروغ فرخزاد]] (آرش) | انتشار «پایان یک تولد» دربارهٔ [[فروغ فرخزاد]] (آرش) | ||
*'''۱۳۴۶''': انتشار «فروغ فرخزاد» (مجلهٔ تلاش){{سخ}} | * '''۱۳۴۶''': انتشار «فروغ فرخزاد» (مجلهٔ تلاش){{سخ}} | ||
سرپرستی قسمت پژوهش در سازمان تلوزیون ملّی،{{سخ}} | سرپرستی قسمت پژوهش در سازمان تلوزیون ملّی،{{سخ}} | ||
تدریس هنرشناسی فیلم در مدرسهٔ عالی تلویزیون و سینما،{{سخ}} | تدریس هنرشناسی فیلم در مدرسهٔ عالی تلویزیون و سینما،{{سخ}} | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
انتشار «دیباچه برای دفتر شعری از یک شاعر جوان» ( کتاب اول شعر دیگر){{سخ}} | انتشار «دیباچه برای دفتر شعری از یک شاعر جوان» ( کتاب اول شعر دیگر){{سخ}} | ||
انتشار «ذرههای یک نگاه آینده» دربارهٔ طرحهای بهمن فرمان (تلاش) | انتشار «ذرههای یک نگاه آینده» دربارهٔ طرحهای بهمن فرمان (تلاش) | ||
*'''۱۳۴۸''': آغاز تهیه فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» با وام ۱۵ ساله از تلویزیون ملّی. | * '''۱۳۴۸''': آغاز تهیه فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» با وام ۱۵ ساله از تلویزیون ملّی. | ||
*'''۱۳۴۹''': انتشار چند ترجمه از شعرهای او (کتاب دوم شعر دیگر) | * '''۱۳۴۹''': انتشار چند ترجمه از شعرهای او (کتاب دوم شعر دیگر) | ||
*'''۱۳۵۰''': انتشار مقالهٔ «اژدرهای نفس ما در چشم اردشیر محصص» (مجلهٔ نگین) | * '''۱۳۵۰''': انتشار مقالهٔ «اژدرهای نفس ما در چشم اردشیر محصص» (مجلهٔ نگین) | ||
*'''۱۳۵۱''': انتشار کتاب «واقعیتگرایی فیلم» (انتشارات بوف) | * '''۱۳۵۱''': انتشار کتاب «واقعیتگرایی فیلم» (انتشارات بوف) | ||
*'''۱۳۵۲''': سفر زمینی به اروپا، برداشت چند نمای فیلم «پسر ایران» در پاریس و نوشتن زیرنویس فرانسه برای آن.{{سخ}} | *'''۱۳۵۲''': سفر زمینی به اروپا، برداشت چند نمای فیلم «پسر ایران» در پاریس و نوشتن زیرنویس فرانسه برای آن.{{سخ}} | ||
جرّاحی مغز در استکهلم. | جرّاحی مغز در استکهلم. | ||
*'''۱۳۵۴''': اول خرداد آن سال، نمایش «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» در سینماتک پاریس، با معرفی هانری لانگلوا و در حضور کارگردان.{{سخ}} | * '''۱۳۵۴''': اول خرداد آن سال، نمایش «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» در سینماتک پاریس، با معرفی هانری لانگلوا و در حضور کارگردان.{{سخ}} | ||
۲۷ تیرماه آن سال، نخستین نمایش فیلم در ایران، جشنوارهٔ توس.{{سخ}} | ۲۷ تیرماه آن سال، نخستین نمایش فیلم در ایران، جشنوارهٔ توس.{{سخ}} | ||
۱۷ مرداد آن سال، در گذشت فریدون رهنما در پاریس.{{سخ}} | ۱۷ مرداد آن سال، در گذشت فریدون رهنما در پاریس.{{سخ}} | ||
۱۹ مرداد، مصاحبه با هانری لانگلوا دربارهٔ فریدون رهنما.{{سخ}} | ۱۹ مرداد، مصاحبه با هانری لانگلوا دربارهٔ فریدون رهنما.{{سخ}} | ||
اعطای جایزهٔ «فریدون رهنما» به فیلم «صدای تازه»، ساختهٔ سهیل سوزنی. | اعطای جایزهٔ «فریدون رهنما» به فیلم «صدای تازه»، ساختهٔ سهیل سوزنی. | ||
*'''۱۳۵۶''': اعطای جایزهٔ طلایی «فریدون رهنما» به فیلم «بچّههای وحشی»، ساختهٔ کینگ یوکفونگ از چین. | * '''۱۳۵۶''': اعطای جایزهٔ طلایی «فریدون رهنما» به فیلم «بچّههای وحشی»، ساختهٔ کینگ یوکفونگ از چین. | ||
*'''۱۳۸۱''': انتشار «واقعیتگرایی فیلم» ویراست دوم، زیر نظر فریده رهنما، انتشارات نوروز هنر. | * '''۱۳۸۱''': انتشار «واقعیتگرایی فیلم» ویراست دوم، زیر نظر فریده رهنما، انتشارات نوروز هنر. | ||
*'''۱۳۸۳''': انتشار فیلمنامهٔ «سیاوش در تخت جمشید»، زیر نظر فریده رهنما، نشر قطره. | * '''۱۳۸۳''': انتشار فیلمنامهٔ «سیاوش در تخت جمشید»، زیر نظر فریده رهنما، نشر قطره. | ||
*'''۱۳۹۴''': انتشار «واقعیت مادر است»، زیر نظر فریده رهنما، نشر دانه.{{سخ}} | * '''۱۳۹۴''': انتشار «واقعیت مادر است»، زیر نظر فریده رهنما، نشر دانه.{{سخ}} | ||
انتشار «گذشته مرگ نیست، نقاب نیست، گندم است، لاله است و جان» (شعرهایی از فریدون رهنما)، با پیشگفتار و ترجمهٔ فریدهٔ رهنما، نشر دانه. | انتشار «گذشته مرگ نیست، نقاب نیست، گندم است، لاله است و جان» (شعرهایی از فریدون رهنما)، با پیشگفتار و ترجمهٔ فریدهٔ رهنما، نشر دانه. | ||
<ref name="bokhara">{{یادکرد ژورنال|عنوان=سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما |}}</ref> | <ref name="bokhara">{{یادکرد ژورنال|عنوان=سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما |}}</ref> | ||
[[پرونده:Dastkhatrahnama.png|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''دست و دستخط'''</center>]] | [[پرونده:Dastkhatrahnama.png|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''دست و دستخط'''</center>]] | ||
===فراز و نشیب زندگی رهنما=== | ===فراز و نشیب زندگی رهنما=== | ||
فریدون رهنما در دوم خرداد ۱۳۰۹ در تهران زاده شد. پدر او [[زینالعابدین رهنما]]، نویسنده مفسّر و مترجم قرآن و مادر او زکیه حائری، نوهٔ شیخ عبدالله مازندرانی بود. فعالیتهای ادبی پدر فریدون در آغاز در زمینهٔ روزنامهنگاری بود و در دوران رضاشاه او بیشتر بهعنوان مدیر مجلهٔ رهنما و سپس روزنامهٔ ایران شهرت یافت، ولی همین فعالیّت او را به جدالهای سیاسی با مقامات دولتی کشانید و به تبعید او به بیروت انجامید. فریدون نیز همراه با خانواده به بیروت رفت. پس از برکناری رضاشاه از سلطنت در سال ۱۳۲۰ و با باز شدن فضای سیاسی کشور، خانوادهٔ رهنما به تهران بازگشتند.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=نصر |نام۱=سیدحسین |عنوان=یاد رفتگان:درگذشت زینالعابدین رهنما}} </ref>{{سخ}} فریدون در سال ۱۳۲۱ در دبیرستان «[[دبیرستان فیروزبهرام|فیروزبهرام]]» نامنویسی کرد و دانشآموز آنجا شد. حضور او در آن دبیرستان و ایران دیری نپایید و تنها دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۳ همراه پدر به پاریس مهاجرت کردند. فریدون در پاریس در دبیرستان «ژانسون دوسایی» ادامهٔ تحصیل داد و در این ایّام بر زبان فرانسوی تسلّط کامل یافت.<ref name="azma">{{یادکرد ژورنال |عنوان=فریدون رهنما در یک نگاه|}} </ref>{{سخ}} | فریدون رهنما در دوم خرداد ۱۳۰۹ در تهران زاده شد. پدر او [[زینالعابدین رهنما]]، نویسنده مفسّر و مترجم قرآن و مادر او زکیه حائری، نوهٔ شیخ عبدالله مازندرانی بود. فعالیتهای ادبی پدر فریدون در آغاز در زمینهٔ روزنامهنگاری بود و در دوران رضاشاه او بیشتر بهعنوان مدیر مجلهٔ رهنما و سپس روزنامهٔ ایران شهرت یافت، ولی همین فعالیّت او را به جدالهای سیاسی با مقامات دولتی کشانید و به تبعید او به بیروت انجامید. فریدون نیز همراه با خانواده به بیروت رفت. پس از برکناری رضاشاه از سلطنت در سال ۱۳۲۰ و با باز شدن فضای سیاسی کشور، خانوادهٔ رهنما به تهران بازگشتند.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=نصر |نام۱=سیدحسین |عنوان=یاد رفتگان:درگذشت زینالعابدین رهنما}} </ref>{{سخ}} فریدون در سال ۱۳۲۱ در دبیرستان «[[دبیرستان فیروزبهرام|فیروزبهرام]]» نامنویسی کرد و دانشآموز آنجا شد. حضور او در آن دبیرستان و ایران دیری نپایید و تنها دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۳ همراه پدر به پاریس مهاجرت کردند. فریدون در پاریس در دبیرستان «ژانسون دوسایی» ادامهٔ تحصیل داد و در این ایّام بر زبان فرانسوی تسلّط کامل یافت.<ref name="azma">{{یادکرد ژورنال |عنوان=فریدون رهنما در یک نگاه|}} </ref>{{سخ}} | ||
فریدون رهنما در سال ۱۳۳۲ به عنوان کتابدار کتابخانهٔ مجلس شورای ملّی مشغول بهکار شد. خود او در جایی میگوید: «با آنکه به من پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.» دلیل این امر بیزاری او از فضای آن زمان سینمای ایران و یا به اصطلاح «فیلمفارسی» بود.<ref name="bbc"/> او از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۸، برروی شعر، به خصوص شعر فرانسوی، میکوشد و کارهایی از جمله اشعاری و مقالاتی از این دوره به یادگار دارد. از جملهٔ اشعار این دوره میتوان به «[[نیست گهواره در خم زمین]]»، «[[دفتر شعر هیچ]]» و «[[دفتر شعر زاده شدن]]» و مقالاتی در رابطه با صادق چوبک و ... نام برد. <ref name="azma"/> او در سال ۱۳۲۸ در «دانشگاه سوربن» پاریس، در رشتهٔ ادبیات فرانسوی به تحصیل پرداخت.<ref name="shaygan"/> | فریدون رهنما در سال ۱۳۳۲ به عنوان کتابدار کتابخانهٔ مجلس شورای ملّی مشغول بهکار شد. خود او در جایی میگوید: «با آنکه به من پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.» دلیل این امر بیزاری او از فضای آن زمان سینمای ایران و یا به اصطلاح «فیلمفارسی» بود.<ref name="bbc"/> او از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۸، برروی شعر، به خصوص شعر فرانسوی، میکوشد و کارهایی از جمله اشعاری و مقالاتی از این دوره به یادگار دارد. از جملهٔ اشعار این دوره میتوان به «[[نیست گهواره در خم زمین]]»، «[[دفتر شعر هیچ]]» و «[[دفتر شعر زاده شدن]]» و مقالاتی در رابطه با صادق چوبک و ... نام برد. <ref name="azma"/> او در سال ۱۳۲۸ در «دانشگاه سوربن» پاریس، در رشتهٔ ادبیات فرانسوی به تحصیل پرداخت.<ref name="shaygan"/> | ||
<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://rch.ac.ir/article/Details/14379|عنوان =رهنما فریدون}}</ref>{{سخ}} | <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://rch.ac.ir/article/Details/14379|عنوان =رهنما فریدون}}</ref>{{سخ}} | ||
فریدون رهنما در سال ۱۳۲۹ در دومین کنگرهٔ جهانی صلح در ورشو شرکت کرد. در آنجا پابلو نرودا با اشعار او آشنا شد. <ref name="azma"/> در سال ۱۳۳۰ رهنما اولین دفتر شعر خود را به زبان فرانسوی با نام «Ode a la parse»(منظومهای برای ایران) با نام مستعار کاوه طبرستانی منتشر کرد.<ref name="bokhara"/> او در همین سال به علّت ابتلا به بیماری سل در بیمارستانی در سوئیس بستری شد. <ref name="azma"/> در سال ۱۳۳۵ او برای گذراندن رسالهاش به نام «واقعیتگرایی فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس به فرانسه سفر کرد. <ref name="azma"/>{{سخ}} | فریدون رهنما در سال ۱۳۲۹ در دومین کنگرهٔ جهانی صلح در ورشو شرکت کرد. در آنجا پابلو نرودا با اشعار او آشنا شد.<ref name="azma"/> در سال ۱۳۳۰ رهنما اولین دفتر شعر خود را به زبان فرانسوی با نام «Ode a la parse»(منظومهای برای ایران) با نام مستعار کاوه طبرستانی منتشر کرد.<ref name="bokhara"/> او در همین سال به علّت ابتلا به بیماری سل در بیمارستانی در سوئیس بستری شد. <ref name="azma"/> در سال ۱۳۳۵ او برای گذراندن رسالهاش به نام «واقعیتگرایی فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس به فرانسه سفر کرد.<ref name="azma"/>{{سخ}} | ||
رهنما در سال ۱۳۴۱ همراه با [[داریوش شایگان]]، پرویز تناولی، [[سهراب سپهری]] و دیگر شخصیتهای برجستهٔ آن زمان به تدریس در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی پرداخت. او در آن دانشکده سبکشناسی تدریس میکرد.<ref name="shaygan"/> {{سخ}} | رهنما در سال ۱۳۴۱ همراه با [[داریوش شایگان]]، پرویز تناولی، [[سهراب سپهری]] و دیگر شخصیتهای برجستهٔ آن زمان به تدریس در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی پرداخت. او در آن دانشکده سبکشناسی تدریس میکرد.<ref name="shaygan"/> {{سخ}} | ||
فریدون رهنما با افرادی مثل هانری لانگلوا، مؤسس سینماتک پاریس، پابلو نرودا و پل الوار شاعر و هانری کربن در ارتباط و مورد ستایش آنان بود. به عنوان مثال فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» برای اوّلینبار توسط هانری لانگلوا در سینماتک پاریس معرفی و پخش شد. همچنین هانری کربن در موزهٔ گیمهٔ پاریس در سال۱۳۴۴ دربارهٔ فیلم او، «سیاوش در تخت جشید» به سخنرانی پرداخت.<ref name="azma"/>{{سخ}} | فریدون رهنما با افرادی مثل هانری لانگلوا، مؤسس سینماتک پاریس، پابلو نرودا و پل الوار شاعر و هانری کربن در ارتباط و مورد ستایش آنان بود. به عنوان مثال فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» برای اوّلینبار توسط هانری لانگلوا در سینماتک پاریس معرفی و پخش شد. همچنین هانری کربن در موزهٔ گیمهٔ پاریس در سال۱۳۴۴ دربارهٔ فیلم او، «سیاوش در تخت جشید» به سخنرانی پرداخت.<ref name="azma"/>{{سخ}} | ||
فریدون رهنما در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ به علّت بیماری به بیمارستانی در پاریس منتقل شد و همان روز درگذشت. پس از مرگ او جایزهای برای فیلمسازان منطقهٔ آسیا به نام «جایزه فریدون رهنما» تعیین شد.<ref name="bokhara"/><ref name="azma"/> | فریدون رهنما در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ به علّت بیماری به بیمارستانی در پاریس منتقل شد و همان روز درگذشت. پس از مرگ او جایزهای برای فیلمسازان منطقهٔ آسیا به نام «جایزه فریدون رهنما» تعیین شد.<ref name="bokhara"/><ref name="azma"/> | ||
[[پرونده:Nameh1311.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نامهٔ پل الوار به فریدون رهنما'''</center>]] | [[پرونده:Nameh1311.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نامهٔ پل الوار به فریدون رهنما'''</center>]] | ||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
به گفتهٔ [[داریوش شایگان]]: | به گفتهٔ [[داریوش شایگان]]: | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۳: | ||
[[آیدین آغداشلو]] باور دارد : | [[آیدین آغداشلو]] باور دارد : | ||
{{نقلقول|او آدم بسیار باسوادی بود، بی آنکه گمان کنیم دارد ادای باسواد بودن را درمیآورد. او به نسبت عمر کوتاهش کار زیادی کرد. وجه روشنفکری رهنما، اگر به نوشتههایش نگاه کنیم کاملاً آشکار است. یعنی به ادبیات فرانسه مسلّط است و تحصیلکردهٔ فرانسه است، نیمی از عمرش را در خارج از ایران گذرانده است و به فرانسه شعر میگوید. علاقهٔ او به سینما است و به آنچه که در جهان میگذرد. معاصر بودنش وجه اساسی او بود، اما در عین حال به عنوان یک هنرمند لازم نبود با جهان روشنفکر فاصله گیرد و نظر پالودهٔ خود را غلبه دهد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=آغداشلو |نام۱=آیدین |عنوان=دوجهانه بودن فریدون رهنما}}</ref>}} | {{نقلقول|او آدم بسیار باسوادی بود، بی آنکه گمان کنیم دارد ادای باسواد بودن را درمیآورد. او به نسبت عمر کوتاهش کار زیادی کرد. وجه روشنفکری رهنما، اگر به نوشتههایش نگاه کنیم کاملاً آشکار است. یعنی به ادبیات فرانسه مسلّط است و تحصیلکردهٔ فرانسه است، نیمی از عمرش را در خارج از ایران گذرانده است و به فرانسه شعر میگوید. علاقهٔ او به سینما است و به آنچه که در جهان میگذرد. معاصر بودنش وجه اساسی او بود، اما در عین حال به عنوان یک هنرمند لازم نبود با جهان روشنفکر فاصله گیرد و نظر پالودهٔ خود را غلبه دهد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=آغداشلو |نام۱=آیدین |عنوان=دوجهانه بودن فریدون رهنما}}</ref>}} | ||
===زمینهٔ فعالیت=== | ===زمینهٔ فعالیت=== | ||
====شعر==== | ====شعر==== | ||
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۷: | ||
====[[فروغ فرخزاد]]==== | ====[[فروغ فرخزاد]]==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|نخستین اندیشهای که پس از مرگش به سرم آمد، آن بود که طرحهایش ناتمام خواهد ماند. به ویژه طرح فیلمی بر پایهٔ زندگی خودش. و این شاید از هم مهمتر باشد.{{سخ}} صمیمیت و راستکاری رو به فزونی داشت و نیز گونهای پافشاری که به چشم من از گرانبهاترین صفتهاست. و گویی به راستی همین است راز یک نویسنده، یک کشتورز امید، یک دیوانهٔ جنبش، که همه را بشنود و باز راه خویش را بسپارد. در یکی از پسین شعرهایش گفته است: «چرا توقف کنم؟» و راز بزرگ او، اهمیّت کار و وجودش در توقف نکردن بود.{{سخ}} او پیوسته به راه بود. گاه میدوید، بسیار میدوید. برای لذّت بادی که به گونهها میخورد، و برای فرونرفتن به زمین، رام نشدن، اهلی نشدن و به جا ماندن، برای رهایی. او همواره رهایی را میجست. رهایی خود و دیگران. در هر زمان و در هر چیز. و این را بسیاری درنیافتند و برای آن، به کوتهبینی، تفسیرهای دیگر کردند. <ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون |عنوان=فروغ فرخزاد|پیوند= }}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|نخستین اندیشهای که پس از مرگش به سرم آمد، آن بود که طرحهایش ناتمام خواهد ماند. به ویژه طرح فیلمی بر پایهٔ زندگی خودش. و این شاید از هم مهمتر باشد.{{سخ}} صمیمیت و راستکاری رو به فزونی داشت و نیز گونهای پافشاری که به چشم من از گرانبهاترین صفتهاست. و گویی به راستی همین است راز یک نویسنده، یک کشتورز امید، یک دیوانهٔ جنبش، که همه را بشنود و باز راه خویش را بسپارد. در یکی از پسین شعرهایش گفته است: «چرا توقف کنم؟» و راز بزرگ او، اهمیّت کار و وجودش در توقف نکردن بود.{{سخ}} او پیوسته به راه بود. گاه میدوید، بسیار میدوید. برای لذّت بادی که به گونهها میخورد، و برای فرونرفتن به زمین، رام نشدن، اهلی نشدن و به جا ماندن، برای رهایی. او همواره رهایی را میجست. رهایی خود و دیگران. در هر زمان و در هر چیز. و این را بسیاری درنیافتند و برای آن، به کوتهبینی، تفسیرهای دیگر کردند. <ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون |عنوان=فروغ فرخزاد|پیوند= }}</ref>}} | ||
====ابوالحسن صبا==== | ====ابوالحسن صبا==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|بیاعتناییها او را از کار کردن باز نمیداشت. پیدرپی کار میکرد و بازیادداشتهای او گواه این ادعا است.زحمت میکشید، پایبند هنر خود بود و آنرا گرامی میداشت. به کار و آفرینش خود ارزش میگذاشت. برای همین صداقت کمنظیری داشت. با اینکه غرور بهجایی در او بود، خیلی آمادهٔ تازگی بود. زندگی و پدیدههای زندهٔ آن را نه با حرف بلکه با عکسالعملی که نشان میداد دوست میداشت. میدانست که هیچگاه در هیچکار پایانی نیست و هرکس چنین وانمود کند خود را گول زده است و یا قصد عوام فریبی دارد و میان یادداشتها و نامههایش، نتهای گوناگونی میتوان یافت که پشت قوطی کبریت، پشت یک کاغذ زرد بیهوده، پشت یک نامهٔ رسمی یا حتّی روزنامه و مجلّه نوشته است. حتّی یک تصنیف یافتم که به نظرم از تصنیفهای اخیر است و مربوط به قمر مصنوعی است و جنبهٔ شوخی دارد. لابد آواز آن را در کوچه شنیده بوده... برای او که مردی مسن و مشهور بود بسیار قابل ستایش است که استعداد زندهٔ خود را با تازههای روز آبیاری کند و همواره در پی آموختن باشد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون|عنوان=شخصیت استاد صبا|}}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|بیاعتناییها او را از کار کردن باز نمیداشت. پیدرپی کار میکرد و بازیادداشتهای او گواه این ادعا است.زحمت میکشید، پایبند هنر خود بود و آنرا گرامی میداشت. به کار و آفرینش خود ارزش میگذاشت. برای همین صداقت کمنظیری داشت. با اینکه غرور بهجایی در او بود، خیلی آمادهٔ تازگی بود. زندگی و پدیدههای زندهٔ آن را نه با حرف بلکه با عکسالعملی که نشان میداد دوست میداشت. میدانست که هیچگاه در هیچکار پایانی نیست و هرکس چنین وانمود کند خود را گول زده است و یا قصد عوام فریبی دارد و میان یادداشتها و نامههایش، نتهای گوناگونی میتوان یافت که پشت قوطی کبریت، پشت یک کاغذ زرد بیهوده، پشت یک نامهٔ رسمی یا حتّی روزنامه و مجلّه نوشته است. حتّی یک تصنیف یافتم که به نظرم از تصنیفهای اخیر است و مربوط به قمر مصنوعی است و جنبهٔ شوخی دارد. لابد آواز آن را در کوچه شنیده بوده... برای او که مردی مسن و مشهور بود بسیار قابل ستایش است که استعداد زندهٔ خود را با تازههای روز آبیاری کند و همواره در پی آموختن باشد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون|عنوان=شخصیت استاد صبا|}}</ref>}} | ||
خط ۲۶۸: | خط ۲۷۲: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=قوکاسیان |نام۱=زاون |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= قوکاسیان|نام۱= زاون|تاریخ= ۱تیر۱۳۸۹|عنوان= از فریدون رهنما غافل نشویم|ژورنال= روزنامه شرق|شماره= ۹۹۴|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=شایگان |نام۱=داریوش |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=شایگان|نام۱=داریوش |تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= فریدون رهنما «لبخندی که چون واحهای زمردین در دلم شکفت»|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۱۰۲تا۱۰۸|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان=سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۹۲تا۹۶|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= رهنما|نام۱= فریدون|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= صادق هدایت|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۱۶۴تا۱۶۶|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱=رهنما|نام۱=فریدون|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= فروغ فرخزاد|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۱۶۷-۱۶۸|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما|نام۱=فریده | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= رهنما|نام۱=فریده|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= او برای من مظهر خرد بود|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات= ۱۱۴تا۱۱۹|تاریخ بازبینی= ۸مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=الوار|نام۱=پل | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= الوار|نام۱= پل|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= دونامه از پلالوار برای فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۱۸۰و۱۸۱|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=مورانژ|نام۱=پییر | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= مورانژ|نام۱= پییر|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= نامهای از پییر مورانژ به فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۱۸۲و۱۸۳|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=احدیان |نام۱=پریسا | #{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= احدیان|نام۱= پریسا|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= گزارش شب فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۹۸تا۱۰۱|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= رهنما|نام۱= فریدون|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= اخوان و آخر شاهنامه|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۱۶۰تا۱۶۳|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=شهیدی |نام۱=شکوفه | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= شهیدی |نام۱= شکوفه|تاریخ= خردادوتیر ۱۳۹۵|عنوان= هشتادوپنجمین سالگرد تولد فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۱۲۰تا۱۲۴|تاریخ بازبینی= ۹مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= رهنما|نام۱= فریدون|تاریخ= بهمن۱۳۳۶|عنوان= شخصیت استاد صبا|ژورنال= صدف|شماره۵|تاریخ بازبینی= ۹مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=اصلانی |نام۱=محمدرضا | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= اصلانی|نام۱= محمدرضا|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= آموزههای فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات= ۱۲۵تا۱۳۰|تاریخ بازبینی= ۹مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=آغداشلو |نام۱=آیدین | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= آغداشلو |نام۱=آیدین|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= دوجهانه بودن فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات= ۱۰۹تا۱۱۳|تاریخ بازبینی= ۹مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=کربن |نام۱=هانری |نام خانوادگی۲=رهنما |نام۲=فریده |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= کربن|نام۱= هانری|نام خانوادگی۲= رهنما|نام۲= فریده|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان=سیاوخش در تخت جمشید|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۱۴۰تا۱۵۲|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|تاریخ= آبانوآذر۱۳۹۱|عنوان= فریدون رهنما در یک نگاه|ژورنال= آزما|شماره= ۹۲|صفحات= ۳۲و۳۳|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=کلانتری |نام۱=پرویز |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= کلانتری |نام۱= پرویز |تاریخ= ۱۱خرداد۱۳۸۹|عنوان= پرداختن بهشیوهای شاعرانه در نقاشی|ژورنال= تندیس|شماره=۱۷۵|صفحات=۵۰ تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=نوری |نام۱=عطیه |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= نوری|نام۱= عطیه|تاریخ= ۲۴مرداد۱۳۹۲|عنوان= مردی با کولهبار فرهنگی|ژورنال= اعتماد|شماره= ۲۷۵۲|تاریخ بازبینی= ۷مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= رهنما|نام۱= فریدون |تاریخ= فروردین۱۳۳۹|عنوان= نیما و دلش که میتپید|ژورنال= یغما|شماره= ۱۴۱|تاریخ بازبینی= ۸مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = یوشیج|نام = نیما|عنوان =یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج|ناشر = مروارید|شهر = تهران|سال =۱۳۹۶|شابک=۹۷۸۹۶۴۸۸۳۸۹۲۳}} | # {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= یوشیج|نام= نیما|عنوان= یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج|ناشر= مروارید|شهر= تهران|سال= ۱۳۹۶|شابک= ۹۷۸۹۶۴۸۸۳۸۹۲۳}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-8/118568-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE|عنوان =فریدون رهنما و خاموش کردن تاریخ!|ناشر = وبگاه هنرآنلاین|تاریخ = | * {{یادکرد وب|نشانی= http://www.doublag.ir/index.php/fa/%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C/%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%86|عنوان= رهنما از موافقان دوبله|ناشر= دوبلهفیلم|تاریخ بازبینی= ۱۶مرداد۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی=http://www.bbc.com/persian/arts/2011/08/110808_l06_rahnama_fereydoun_pj|عنوان =به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی|ناشر = وبگاه بیبیسی فارسی|تاریخ = | * {{یادکرد وب|نشانی= http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-8/118568-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE|عنوان =فریدون رهنما و خاموش کردن تاریخ!|ناشر= وبگاه هنرآنلاین|تاریخ= ۱خرداد۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/2011/08/110808_l06_rahnama_fereydoun_pj|عنوان= به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی|ناشر= وبگاه بیبیسی فارسی|تاریخ= ۱۷مرداد۱۳۹۰|تاریخ بازدید = ۵مرداد۱۳۹۸}} | |||
* {{یادکرد وب|نشانی= http://rch.ac.ir/article/Details/14379|عنوان =رهنما فریدون|ناشر = وبگاه دانشنامه جهان اسلام|تاریخ =|تاریخ بازدید = ۵ مرداد۱۳۹۸}} | * {{یادکرد وب|نشانی= http://rch.ac.ir/article/Details/14379|عنوان =رهنما فریدون|ناشر = وبگاه دانشنامه جهان اسلام|تاریخ =|تاریخ بازدید = ۵ مرداد۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی=http://mahdiyazdi.blogfa.com/tag/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان =دو نوزاد باورنکردنی|ناشر = وبلاگ تاووش|تاریخ = | * {{یادکرد وب|نشانی= http://mahdiyazdi.blogfa.com/tag/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان =دو نوزاد باورنکردنی|ناشر = وبلاگ تاووش|تاریخ= ۱۱تیر۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی=http://mahdiyazdi.blogfa.com/post/5|عنوان =فریدون رهنما در کتاب دوم شعر دیگر|ناشر = وبلاگ تاووش|تاریخ = | * {{یادکرد وب|نشانی= http://mahdiyazdi.blogfa.com/post/5|عنوان= فریدون رهنما در کتاب دوم شعر دیگر|ناشر= وبلاگ تاووش|تاریخ= ۳۰خرداد۱۳۹۱|تاریخ بازدید = ۶مرداد۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی=https://nimakhosravi.blogsky.com/1395/02/16/post-513/%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D9%88-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان =شاملو و فریدون رهنما|ناشر = وبلاگ نگاه من|تاریخ = | * {{یادکرد وب|نشانی= https://nimakhosravi.blogsky.com/1395/02/16/post-513/%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D9%88-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان= شاملو و فریدون رهنما|ناشر= وبلاگ نگاه من|تاریخ = ۱۶اردیبهشت۱۳۹۵|تاریخ بازدید= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی=http://tootimag.com/%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8/2075/%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA--%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%86|عنوان =گندم است لاله است و جان|ناشر = | * {{یادکرد وب|نشانی= http://tootimag.com/%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8/2075/%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA--%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%86|عنوان =گندم است لاله است و جان|ناشر= طوطیمگ|تاریخ بازدید= ۶مرداد۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی=https://cinemaye-azad.com/1392/03/28/1412/|عنوان =بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران|ناشر = | * {{یادکرد وب|نشانی= https://cinemaye-azad.com/1392/03/28/1412/|عنوان= بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران|ناشر= سینمای آزاد|تاریخ بازدید = ۶مرداد۱۳۹۸}} |
نسخهٔ ۱۶ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۹
فریدون رهنما | ||||
---|---|---|---|---|
یافتم ویرانه را که رؤیای مسکنم بود | ||||
زمینهٔ کاری | شعر، فیلمسازی، نویسندگی و ترجمه | |||
زادروز | ۲خرداد۱۳۰۹ تهران | |||
پدر و مادر | زینالعابدین رهنما و زکیه حائری | |||
مرگ | ۱۷مرداد۱۳۵۴ پاریس | |||
محل زندگی | تهران، بیروت و پاریس | |||
در زمان حکومت | پهلوی | |||
نام(های) دیگر |
کاوه طبرستانی، کوچه چوبین، فرهاد ایرانی هادی فریدونی | |||
پیشه | شاعر، سینماگر و مترجم | |||
سالهای نویسندگی | از ۱۳۲۷تا۱۳۵۴ | |||
کتابها | منظومهای برای جهان، آوازهای رهایی و... | |||
نوشتارها | «پایان یک تولد»، «نیما یوشیج و دلاش که میتپید» | |||
فیلمنامهها | «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، «سیاوش در تخت جمشید» و ... | |||
دانشگاه | دانشگاه سوربن، مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس | |||
دلیل سرشناسی | فیلم و شعر پیشرو | |||
اثرگذاشته بر | بیژن الهی، یدالله رویایی، احمد شاملو، محمدرضا اصلانی و... | |||
اثرپذیرفته از | نیما یوشیج، هنری لانگلوا، پل الوار و... | |||
|
فریدون رهنما شاعر، روزنامهنگار، منتقد و پژوهشگر سینما و کارگردان فیلمهایی که واژههای معادل فارسی را بهجای واژههای سینمایی باب کرد.[۱]
فریدون رهنما یکی از شخصیتهای بسیار تأثیرگذار در شعر معاصر و سینماگران بسیار مهم عصر حاضر در ایران است. در دهه چهل شمسی، دوران موسوم به دوران طلایی ادبیات در ایران، شاید کمتر کسی را همچون فریدون رهنما بتوان یافت که تا این حد در شعر آوانگارد ایران نقش بازی کرده است.[۲]
در گفتوگوهای متفاوتی که از فریدون رهنما بهجا مانده است او را به معنای واقعیِ کلمه روشنفکری ایرانی میبینیم که مدافع حرکتهای نو و مدرن در حیطهٔ هنر، ادبیات، سینما و تئاتر بوده است. در حیطهٔ شعر، میتوان به حمایت او از شاعران نوپرداز اشاره کرد.[۳]
ساختن سه فیلم کوتاه و انتشار پنج دفتر شعر به زبان فرانسه و یک دفتر شعر به فارسی و نگارش دهها مقاله در نقد سینما و ادبیات، حاصل عمر کوتاه فریدون رهنما بود. فریدون رهنما را باید در کنار ابراهیم گلستان و فرخ غفاری از پیشگامان سینمای مدرن و روشنفکری در ایران به حساب آورد. او با اینکه سه فیلم بیشتر نساخت اما با نوآوریها و جسارتهای فرمی و بیانی خود، نقش مهمی در ارتقا زبان و فرهنگ سینما در ایران داشت و الهامبخش سینماگران بعد از خود شد.[۴]
همچنان که گیوم آپولینر در شعر و ادبیات فرانسه شخصیتی تأثیرگذار بود، فریدون رهنما نیز بر جریان شعر مدرن ایران تأثیر بسیار گذاشت، تا جایی که میتوان ردپای فریدون رهنما را در مهمترین جریانهای شعری پس از نیما مشاهده کرد.[۲]
داستانک
بورژوآ
محمدرضا اصلانی، از شاگردان رهنما، در رابطه با چاپ یکی از کتابهای رهنما چنین میگوید:
« | او (فریدون رهنما) میتوانست به هر دو زبان (فرانسوی و فارسی) فکر کند. او از دوازده سالگی تا بیست و چند سالگی و دوره آخر دانشجویی در فرانسه بود. کتاب «واقعیت گرایی سینما» نیز تز او بود که من تشویقش کردم به ترجمهٔ آن که بعد از ترجمه هم باز منتشرش نکرد و دوباره من پیگیر انتشار آن شدم. سعید سلطانپور چپ مارکسیست بود و جلوی انتشار کتاب را گرفت و به رهنما دشنام داد و او را بورژوآ خطاب کرد.[۵] | » |
شمایل فرانسوی
« | پرویز کلانتری تعریف میکند: منوچهر شیبانی در تهران اجارهنشین سرگردان بود... هر بار که برای دیدن کارهای جدیدش به خانهاش میرفتم، فریدون رهنما را میدیدم که با هیجان دربارهٔ نقاشیهای شیبانی حرف میزند. در این دیدارها گاه کسان دیگری هم همراه رهنما بودند که در خاطرم نمانده است؛ اما سرووضع و لباس پوشیدن فریدون رهنما که تازه از پاریس آمده بود و مثل فرانسویها رفتار میکرد و حرفهای شنیدنی تازه داشت، بسیار جلب نظر میکرد.[۶] | » |
استعفا
داریوش شایگان در برههای همراه با فریدون رهنما در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی تدریس میکرد. او دربارهٔ این تجربه و استعفای خودشان از این دانشکده چنین شرح میدهد:
« | زمانی که من در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی که توسّط هوشنگ کاظمی افتتاح شده بود، مشغول بهکار شدم و قرار شد درس اسطورهشناسی بدهم، برخی از نخبگان هم در آن دانشکده حضور داشتند: پرویز تناولی، کریم امامی، سهراب سپهری، بیژن صفاری، اسدالله بهروزان و خود فریدون که اگر اشتباه نکنم سبکشناسی تدریس میکرد. وقتی قرار شد هوشنگ کاظمی به علّتی که درست در خاطر ندارم، دانشکده را ترک کند ما دوستان همگی تصمیم گرفتیم استعفا دهیم و نوشتن متن استعفانامه را به فریدون سپردیم که او هم متنی تهیه کرد. فریدون و من استعفا دادیم، دیگر نمیدانم کی ماند و کی رفت.[۷] | » |
اُوِراکسپوز
به نقل از محمدرضا اصلانی، برخورد منتقدین با نگاه شاعرانهٔ رهنما در فیلمهایش چندان مناسب نبود نبود و به اعتقاد او آنها نتوانستند این نگاه را دریابند:
« | یادم هست در نمایشی که در تالار فرهنگ و هنر آن زمان از «سیاوش در تخت جمشید» گذاشتند، دوستان فنّی بسیار ایراد داشتند که «پطرس پالیان» فیلمبردار خوبی است. آن زمان هنوز مدیر فیلمبرداری مد نبود. -«چرا اینجوری؟! ته همهٔ تصویرها اوراکسپوز شده؟!» |
» |
زندگی و تراث
سالشمار زندگی فریدون رهنما
- ۱۳۰۹: دوم خرداد، تولّد در تهران.
- ۱۳۲۷: سرودن دفتر شعر به زبان فارسی «هیچ» با نام مستعار کوچه.
سرودن دفتر شعر به فرانسه با نام «Naitre» «زاده شدن».
- ۱۳۲۸/۲۹: تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات سوربن و مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس،
سرودن شعر «آن طرف زندگی را»، «کاش من صد هزار زبان داشتم»، «خندهٔ معدن»، «برای بودلر که نمیدانست»
- ۱۳۳۰: انتشار دفتر شعر به فرانسه Ode a la Perse «منظومهای برای ایران»، با نام مستعار کاوه طبرستانی، پاریس، انتشارات پیییر سگرس (اکتبر ۱۹۵۱)
نقد سه کتاب: «خورشید میدمد» (کارن)، «حکمت خدا» (دریا)، «آخرین نبرد» (آینده)، «شعر زندگیست» مقدمهای برای دفتر شعر ا. صبح (شاملو) با نام مستعار چوبین،
- ۱۳۳۲: کتابدار کتابخانهٔ مجلس، سرودن دفتر شعر Faire Naitre «زادن»
- ۱۳۳۴: انتشار Ode au Monde «منظومهای برای جهان» (دو دفتر)، پاریس، انتشارات پیییر سگرس، (۱۹۵۵).
سرودن دفتر شعر Retours «بازگشت».
مقالهای دربارهٔ سینمای ایران (سخن)
- ۱۳۳۵: سرودن دفتر شعر Renaissances «نوزایشها».
- ۱۳۳۶/۳۷: گذراندن رسالهٔ «واقعیتگرایی در فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس.
سرپرستی مجلهٔ «فیلم و زندگی» (شمارهٔ ۴تا۶)، انتشار مقالهٔ «صبای انسان»، «شعر و شاعر» (مجلهٔ صدف)
- ۱۳۳۸: انتشار مجموعهٔ شعر poem Anciens «سرودههای کهنه»(۱۳۲۷-۱۳۳۷)، پاریس، انتشارات دبرس (۱۹۵۹)
نمایشنامهٔ «داستان سیاوش»، مقالهٔ «سخنی چند دربارهٔ فردوسی»، انتشار مقالهٔ دربارهٔ م. امید (دفترهای زمانه)
- ۱۳۳۹: نخستین نمایش فیلم «سیاوش در تخت جمشید» در مرکز بینالمللی فیلم در پاریس و سخنرانی دربارهٔ «مسائل کنونی هنر ایران».
انتشار مقالهٔ «نیما یوشج و دلش که میتپید» (یغما)، «تاریک و روشن سپهری» (نقش و نگار).
مقالهٔ روژه لسو دربارهٔ شعر فریدون رهنما، پاریس، مجلهٔ (Orient اوریان)
- ۱۳۴۰: نمایش فیلم «تخت جمشید» در کانون فیلم تهران
«یادداشت دربارهٔ چند نمایش ایرانی»، (تعزیه و نمایش دروازه قزوین)
- ۱۳۴۱: آغاز تهیهٔ فیلم «سیاوش در تخت جمشید» با وامهای گوناگون، تدریس سبکشناسی در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی.
- ۱۳۴۴: نخستین نمایش «سیاوش در تخت جمشید» در سینماتک فرانسه و معرفی فیلم توسط هانری لانگلوا، رییس سینمانک فرانسه
سخنرانی هانری کربن با عنوان «سیاوش در تخت جمشید، معرفی فیلم فریدون رهنما» در موزهٔ گیمه و انتشار آن در مجلهٔ Orient اوریان شمارهٔ ۳۹.
انتشار مقالهٔ «فیلم مستند و پیوند آن با گذشته» (مجلهٔ نگین)
- ۱۳۴۵: دریافت جایزهٔ اپستاین به خاطر «پیشبرد زبان سینمایی» در فستیوال لوکارنو (۱۹۶۶)
انتشار «پایان یک تولد» دربارهٔ فروغ فرخزاد (آرش)
- ۱۳۴۶: انتشار «فروغ فرخزاد» (مجلهٔ تلاش)
سرپرستی قسمت پژوهش در سازمان تلوزیون ملّی،
تدریس هنرشناسی فیلم در مدرسهٔ عالی تلویزیون و سینما،
سخنرانی «کنونی بودن شخصیتهای شاهنامه»
- ۱۳۴۷: انتشار دفتر شعر به فرانسه Chant de delivrance «آوازهای رهایی»، پاریس، انتشارات پ. ژ. اسوالد،
انتشار «دیباچه برای دفتر شعری از یک شاعر جوان» ( کتاب اول شعر دیگر)
انتشار «ذرههای یک نگاه آینده» دربارهٔ طرحهای بهمن فرمان (تلاش)
- ۱۳۴۸: آغاز تهیه فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» با وام ۱۵ ساله از تلویزیون ملّی.
- ۱۳۴۹: انتشار چند ترجمه از شعرهای او (کتاب دوم شعر دیگر)
- ۱۳۵۰: انتشار مقالهٔ «اژدرهای نفس ما در چشم اردشیر محصص» (مجلهٔ نگین)
- ۱۳۵۱: انتشار کتاب «واقعیتگرایی فیلم» (انتشارات بوف)
- ۱۳۵۲: سفر زمینی به اروپا، برداشت چند نمای فیلم «پسر ایران» در پاریس و نوشتن زیرنویس فرانسه برای آن.
جرّاحی مغز در استکهلم.
- ۱۳۵۴: اول خرداد آن سال، نمایش «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» در سینماتک پاریس، با معرفی هانری لانگلوا و در حضور کارگردان.
۲۷ تیرماه آن سال، نخستین نمایش فیلم در ایران، جشنوارهٔ توس.
۱۷ مرداد آن سال، در گذشت فریدون رهنما در پاریس.
۱۹ مرداد، مصاحبه با هانری لانگلوا دربارهٔ فریدون رهنما.
اعطای جایزهٔ «فریدون رهنما» به فیلم «صدای تازه»، ساختهٔ سهیل سوزنی.
- ۱۳۵۶: اعطای جایزهٔ طلایی «فریدون رهنما» به فیلم «بچّههای وحشی»، ساختهٔ کینگ یوکفونگ از چین.
- ۱۳۸۱: انتشار «واقعیتگرایی فیلم» ویراست دوم، زیر نظر فریده رهنما، انتشارات نوروز هنر.
- ۱۳۸۳: انتشار فیلمنامهٔ «سیاوش در تخت جمشید»، زیر نظر فریده رهنما، نشر قطره.
- ۱۳۹۴: انتشار «واقعیت مادر است»، زیر نظر فریده رهنما، نشر دانه.
انتشار «گذشته مرگ نیست، نقاب نیست، گندم است، لاله است و جان» (شعرهایی از فریدون رهنما)، با پیشگفتار و ترجمهٔ فریدهٔ رهنما، نشر دانه. [۹]
فراز و نشیب زندگی رهنما
فریدون رهنما در دوم خرداد ۱۳۰۹ در تهران زاده شد. پدر او زینالعابدین رهنما، نویسنده مفسّر و مترجم قرآن و مادر او زکیه حائری، نوهٔ شیخ عبدالله مازندرانی بود. فعالیتهای ادبی پدر فریدون در آغاز در زمینهٔ روزنامهنگاری بود و در دوران رضاشاه او بیشتر بهعنوان مدیر مجلهٔ رهنما و سپس روزنامهٔ ایران شهرت یافت، ولی همین فعالیّت او را به جدالهای سیاسی با مقامات دولتی کشانید و به تبعید او به بیروت انجامید. فریدون نیز همراه با خانواده به بیروت رفت. پس از برکناری رضاشاه از سلطنت در سال ۱۳۲۰ و با باز شدن فضای سیاسی کشور، خانوادهٔ رهنما به تهران بازگشتند.[۱۰]
فریدون در سال ۱۳۲۱ در دبیرستان «فیروزبهرام» نامنویسی کرد و دانشآموز آنجا شد. حضور او در آن دبیرستان و ایران دیری نپایید و تنها دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۳ همراه پدر به پاریس مهاجرت کردند. فریدون در پاریس در دبیرستان «ژانسون دوسایی» ادامهٔ تحصیل داد و در این ایّام بر زبان فرانسوی تسلّط کامل یافت.[۱۱]
فریدون رهنما در سال ۱۳۳۲ به عنوان کتابدار کتابخانهٔ مجلس شورای ملّی مشغول بهکار شد. خود او در جایی میگوید: «با آنکه به من پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.» دلیل این امر بیزاری او از فضای آن زمان سینمای ایران و یا به اصطلاح «فیلمفارسی» بود.[۴] او از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۸، برروی شعر، به خصوص شعر فرانسوی، میکوشد و کارهایی از جمله اشعاری و مقالاتی از این دوره به یادگار دارد. از جملهٔ اشعار این دوره میتوان به «نیست گهواره در خم زمین»، «دفتر شعر هیچ» و «دفتر شعر زاده شدن» و مقالاتی در رابطه با صادق چوبک و ... نام برد. [۱۱] او در سال ۱۳۲۸ در «دانشگاه سوربن» پاریس، در رشتهٔ ادبیات فرانسوی به تحصیل پرداخت.[۷]
[۱۲]
فریدون رهنما در سال ۱۳۲۹ در دومین کنگرهٔ جهانی صلح در ورشو شرکت کرد. در آنجا پابلو نرودا با اشعار او آشنا شد.[۱۱] در سال ۱۳۳۰ رهنما اولین دفتر شعر خود را به زبان فرانسوی با نام «Ode a la parse»(منظومهای برای ایران) با نام مستعار کاوه طبرستانی منتشر کرد.[۹] او در همین سال به علّت ابتلا به بیماری سل در بیمارستانی در سوئیس بستری شد. [۱۱] در سال ۱۳۳۵ او برای گذراندن رسالهاش به نام «واقعیتگرایی فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس به فرانسه سفر کرد.[۱۱]
رهنما در سال ۱۳۴۱ همراه با داریوش شایگان، پرویز تناولی، سهراب سپهری و دیگر شخصیتهای برجستهٔ آن زمان به تدریس در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی پرداخت. او در آن دانشکده سبکشناسی تدریس میکرد.[۷]
فریدون رهنما با افرادی مثل هانری لانگلوا، مؤسس سینماتک پاریس، پابلو نرودا و پل الوار شاعر و هانری کربن در ارتباط و مورد ستایش آنان بود. به عنوان مثال فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» برای اوّلینبار توسط هانری لانگلوا در سینماتک پاریس معرفی و پخش شد. همچنین هانری کربن در موزهٔ گیمهٔ پاریس در سال۱۳۴۴ دربارهٔ فیلم او، «سیاوش در تخت جشید» به سخنرانی پرداخت.[۱۱]
فریدون رهنما در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ به علّت بیماری به بیمارستانی در پاریس منتقل شد و همان روز درگذشت. پس از مرگ او جایزهای برای فیلمسازان منطقهٔ آسیا به نام «جایزه فریدون رهنما» تعیین شد.[۹][۱۱]
شخصیت و اندیشه
به گفتهٔ داریوش شایگان:
فریدون رهنما شخصیتی جامعالاطراف بود. او به ادبیات فرانسه احاطهٔ کامل داشت و این تخصص را در دانشگاه سوربن به دست آورده بود. او به ادبیات ایران بسیار عشق میورزید و زبان فارسی را خوب میدانست. او عاشق ساختن فیلم بود و از انستیتوی پاریس دیپلم گرفته بود. همچنین او دستی در موسیقی داشت و به یاد دارم روزی پشت پیانو نشست و مدتی به بدیههنوازی پرداخت و من ار این همه استعداد، راستی به حیرت افتادم.[۷]
آیدین آغداشلو باور دارد :
او آدم بسیار باسوادی بود، بی آنکه گمان کنیم دارد ادای باسواد بودن را درمیآورد. او به نسبت عمر کوتاهش کار زیادی کرد. وجه روشنفکری رهنما، اگر به نوشتههایش نگاه کنیم کاملاً آشکار است. یعنی به ادبیات فرانسه مسلّط است و تحصیلکردهٔ فرانسه است، نیمی از عمرش را در خارج از ایران گذرانده است و به فرانسه شعر میگوید. علاقهٔ او به سینما است و به آنچه که در جهان میگذرد. معاصر بودنش وجه اساسی او بود، اما در عین حال به عنوان یک هنرمند لازم نبود با جهان روشنفکر فاصله گیرد و نظر پالودهٔ خود را غلبه دهد.[۱۳]
زمینهٔ فعالیت
شعر
فریدون رهنما شخصیّت بسیار اثرگذاری بر شاعران جوانی بود که بعدتر جنبشهای شعری مدرنی را مثل شعر دیگر و شعر حجم به وجود آوردند.[۲]
همچنین رهنما اشعاری دارد که اکثر آنها به زبان فرانسویاند. نخستین دفتر او، «هیچ»، تنها دفتر شعری از اوست که به زبان فارسی سروده شده است. باقی اشعار او به زبان فرانسوی است. از جملهٔ این دفاتر شعر میتوان به دفتر شعر «Naitre» به معنای زاده شدن، «ode a la parse» منظومهای برای ایران، «ode au monde» منظومهای برای جهان و «Chant de delivrence» اشاره کرد.[۱۱] رهنما دفتر شعر «ode a la parse» منظومهای برای ایران را در سن ۱۹سالگی سرود و برای پییر سگرس، شاعر شهیر فرانسوی فرستاد. سگرس در پاسخ به رهنما چنین گفت:
دستنوشتههای شما را خواندم. کنونی بودن شعرتان بسیار اهمیّت دارد. این راست است که شاعر پیشگویی ویژهای دارد. این واژگان «برزمینی» و تعمّدی شما را دوست دارم. همانگونه که کوچه را دوست دارم. انسانها را دوست دارم. ۷۰۰ نسخه عادی و ۱۵۰ نسخه با کاغذ اعلا و با شماره، به چاپ خواهد رساند و شاعر، به عنوان مؤلف، ده درصد را دریافت خواهد کرد.[۱۴]
کتاب «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان» مجموعهای از اشعار فریدون رهنما است که توسّط فریده رهنما، خواهر فریدون، ترجمه و زیر نظر او چاپ شده است.[۱۵]
سینما
فریدون رهنما دانشآموختهٔ مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس بود. فیلمهای رهنما توسّط فردی مثل هانری لانگلوآ، رییس و مؤسس سینماتک پاریس ستوده شده است. او سه کار تصویری در کارنامهٔ خود دارد. اولین کار او در سال ۱۳۳۹ مستندی به نام «تخت جمشید» است.[۹]او در سال ۱۳۴۶ فیلم «سیاوش در تخت جمشید» را میسازد. این فیلم در داخل ایران بسیار مورد نقد قرار میگیرد، اما در فرانسه بسیار ستایش میشود.[۱۴]در سال ۱۳۴۸، رهنما با وام ۱۵ ساله از تلویزیون ملّی شروع به ساخت فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» میکند. این فیلم در سال ۱۳۵۴ آماده میشود و برای اولین بار در سینماتک فرانسه و با حضور رهنما و با معرّفی هانری لانگلوا به روی پرده میرود.[۹]
یادمان و بزرگداشتها
در عصر شنبه، پانزدهم اسفندماه ۱۳۹۴، مجلهٔ بخارا در شب ۲۳۶ از شبهای بخارا، به همراه بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، بنیاد ملت و انتشارات دانه در کانون زبان فارسی بزرگداشتی تحت عنوان «شب فریدون رهنما» ترتیب داد. از افرادی که در این جلسه حاضر بودند میتوان: کریم مجتهدی، فریده رهنما، آیدین آغداشلو، محمدرضا اصلانی و داریوش شایگان نام برد.[۱۶]
رهنما برای دیگران چگونه بود؟
نیما یوشیج
« | حرف است که شعر ما به جا میماند؟ البته اگر موضوع عالی باشد و در آن حال و کیفیّتی، زمان او را نگه میدارد. من دو سه شاگرد دارم، شاهرودی و شاملو و دیگران که هنر کار مرا فهمیدند و امیدوارم فریدون رهنما بعد از من کمک من باشد. [۱۷]معالوصف نه کسی هنر مرا شناخته است و نه کسی فکر و معرفتهای مرا. کسانی که هنر مرا به جا آوردند: فریدون رهنما، شاملو و دیگران.[۱۸] | » |
احمدرضا احمدی
« | فریدون رهنما مرشد من در راه شعرم بوده است، هر چهقدر هم که تأثیر مستقیم نبوده باشد.[۱۹] | » |
پل الوار
پل الوار، شاعر فرانسوی، در نامهای به فریدون رهنما صحبت را چنین آغاز میکند:
« | به رفیقم، فریدون رهنما که با صدای رسا، آوازهای پاک و بلندپایهاش را میسراید.[۲۰] |
» |
هانری کربن
« | آنچه مرا متحیّر کرده است، نوع کاری است که فریدون رهنما دربارهٔ فصل سیاوش کرده و مشابه کاری است که سهروردی، شیخالاشراق، احیاکنندهٔ حکمت خسروانی ایران باستان، در سدهٔ دوازدهم میلادی، دربارهٔ برخی از فصلهای شاهنامه انجام داده تا بتواند از این راه حکایتهای عارفانه خود را بیافریند... دقیقاً همین یادآوری از یادرفتهها بود که موجب شد آن شب به دوستم فریدون رهنما بگویم: «توانستهاید بیدرنگ و به صرافت طبع، همان بنمایهٔ ارجمندی را بازیابید که فیلسوفان ایرانی ما همواره در پی آن بودند.» به گمان باید [...] این سخن را از نو بگویم جون نمیتوانم درود گرمتری به حاصل تلاش و زحمات او بفرستم. تلاشی که با شجاعت و ایستادگی او همراه بوده است و در عین قدردانی از کاری که انجام داده، میخواهم بگویم باز چه امیدهایی است به طرجهایی که در سر دارد، آرزو داریم تا زمینهای فراهم آید تا آنها را عملی سازد. چون اشتیاق او و دوستانش جز این نیست که آن سنّت معنوی ایران را که عمیقاْ در او راه یافته، برای همهٔ ما کنونی کند.[۲۱] |
» |
پییر مورانژ
پییر مورانژ شاعر فرانسوی در نامهاش به رهنما چنین مینویسد:
« | ساعتها هر دو اثر(اشعار رهنما) را خواندم و باز خواندم. رهنمای عزیز، شما یک شاعر واقعی هستید. شاعری بزرگ. حماسه نزد شما یک امر طبیعی است و نفستان پرتوان و - این بس کمیاب است - رودی که همواره و مدام از سرجشمههایش بارور میشود، با هزاران تازگی و خنکا، با هزاران تلألو حقیقت که همگی عمیقاً حس شده، پر هیجان و تکاندهنده. هرچه بیشتر شما را میخوانیم بیشتر به عمق اثرتان پی میبریم.[۲۲] | » |
احمد شاملو
« | در همین ایّام بود که فریدون رهنما پس از سالهای دراز از پاریس بازگشت. با کولهباری از آشنایی عمیق با شعر و فرهنگ غرب و شرق و یک خروار کتاب و صدها صفحهٔ موسیقی. آشنایی با فریدون که به خصوص شعر روز فرانسه را مثل جیبهای لباسش میشناخت دقیقاً همان حادثهٔ بزرگی بود که میبایست در زندگی من اتفاق بیفتد. به یاری بیدریغ او بود که ما - به عنوان مشتی استعدادهای پراکنده که راه به جایی نمیبردیم و کتابی برای خواندن نداشتیم و یک سره از همه چیز بیبهره بودیم- به کتاب و شعر و موسیقی دست یافتیم. و تمامی درهای بسته به رویمان گشوده شد. خانهٔ فریدون پناهگاه امید و مکتب آموزشی ما شد. فریدون برای ما فانوسی شده بود که از طریق او به هر چه میجستیم دست مییافتیم. از آشنایی کلّی با موسیقی علمی، و مکاتب نقاشی، تا کشف شعر ناب. در هرحال، حق فریدون رهنما بر شعر معاصر، پس از نیما، دقیقاً معادل حق از دسترفتهٔ کریستف کلمب است بر آمریکا.[۱۹] |
» |
نادر نادرپور: «چراغی در شب رؤیا»
نادر نادرپور پس از مرگ فریدون رهنما شعر «چراغی در شب رؤیا» را در سوگ او میسراید:
باری به دوش داشتی از دوردستها
باری پر از غرور و درستی
باری که دسترنج کمال و کلام بود
تصویری میکشیدی بر پردهی سپید
تصویری از
همیشه و هرگز
تصویر ناتمام تو ، نقش تمام بود
افسانه میسرودی با لفظ ناشناس
لفظی نقابدار معانی
بدرود در کلام تو، عین سلام بود
در لحظهی هجوم جوانی
زخمی به سینه یافتی از هجر آفتاب
زخمی که لطمههاش پس از التیام بود
شب را همیشه دشمن خود میشناختی
اما ، به نیروز میانسالی
مغز تو را ستاره مسخّر کرد
این انتقام شب بود ، این انتقام بود
آه ای برادر، ای به سفر رفته
گویی ترا ز بندر پنهان صدا زدند
شاید که گمرهان شب دریا
حاجت به نور سرخ چراغ تو داشتند
آری، چراغ قلب تو یاقوت فام بود
از چشم رهنما
دربارهٔ نیما
شاعر بود. زنده بود. چیزهایی که میدید در دلش مینشست و در چشمش نقش میبست. به پاکی رودخانهها و کوهها و دشتهایی که دیدهبود میاندیشید و میسرود. دروغ نمیگفت. شعرش را از اینجا و آنجا نمیدزدید. صحنهآرای زبردست شعرها و اندیشههای دیگران نبود. اطوار نداشت. گفتوگو میکرد همانگونه که حس میکرد و همانگونه که میگریست و یا میخندید. مرزی میان زبان و چشم و اندیشهاش نداشت. او از آنِ مرزها نبود. از آن هستی بود که بیمرز و بیپایان است. جهانی با خود آورد و با خود برد. جهانی که مهربان بود و آمادهٔ گسترش. در جهان او آدمی بایست به درختها و مرغها رشک ببرد و حتّی خشم به گله بدل میشد. شگفتآور است که این مرد، مردی که بارها در شعرهایش کوشیده است مزه و بوی خوش سپیدهدم را به خفتگان و همگان جداافتاده بچشاند، همگان گفتارش را درنیافتند. اما او همگان را بیشتر از آن دوست میداشت که از ناشناس ماندن خود بهراسد. نیما یوشیج در راه گذشتگان سنگین ما گام برمیداشت و روزی که حجابها برداشته شود، ارزش او نمایانتر خواهد شد.[۲۳]
صادق هدایت
فریدون رهنما پس از دیدار با صادق هدایت، در دوران دانشجوییاش در پاریس، هدایت را چنین توصیف کرده است:
« | دو ماه پیش از مرگش بود که او را دیدم. من در آن زمان در پاریس دانشجو بودم. البته او را پیش از آن در خانهٔ پدرم نیز دیده بودم، اما آن سالها کم سالتر از آن بودم که بتوانم با او پرسوجو کنم... من به تدریج حس کردم چه صداقتی دارد، چه انسانیتی دارد. چه بلندپایه است! چه سرافراز است! و حتی به چشمم از نوشتههایش برتر آمد.[۲۴] | » |
فروغ فرخزاد
« | نخستین اندیشهای که پس از مرگش به سرم آمد، آن بود که طرحهایش ناتمام خواهد ماند. به ویژه طرح فیلمی بر پایهٔ زندگی خودش. و این شاید از هم مهمتر باشد. صمیمیت و راستکاری رو به فزونی داشت و نیز گونهای پافشاری که به چشم من از گرانبهاترین صفتهاست. و گویی به راستی همین است راز یک نویسنده، یک کشتورز امید، یک دیوانهٔ جنبش، که همه را بشنود و باز راه خویش را بسپارد. در یکی از پسین شعرهایش گفته است: «چرا توقف کنم؟» و راز بزرگ او، اهمیّت کار و وجودش در توقف نکردن بود. او پیوسته به راه بود. گاه میدوید، بسیار میدوید. برای لذّت بادی که به گونهها میخورد، و برای فرونرفتن به زمین، رام نشدن، اهلی نشدن و به جا ماندن، برای رهایی. او همواره رهایی را میجست. رهایی خود و دیگران. در هر زمان و در هر چیز. و این را بسیاری درنیافتند و برای آن، به کوتهبینی، تفسیرهای دیگر کردند. [۲۵] |
» |
ابوالحسن صبا
« | بیاعتناییها او را از کار کردن باز نمیداشت. پیدرپی کار میکرد و بازیادداشتهای او گواه این ادعا است.زحمت میکشید، پایبند هنر خود بود و آنرا گرامی میداشت. به کار و آفرینش خود ارزش میگذاشت. برای همین صداقت کمنظیری داشت. با اینکه غرور بهجایی در او بود، خیلی آمادهٔ تازگی بود. زندگی و پدیدههای زندهٔ آن را نه با حرف بلکه با عکسالعملی که نشان میداد دوست میداشت. میدانست که هیچگاه در هیچکار پایانی نیست و هرکس چنین وانمود کند خود را گول زده است و یا قصد عوام فریبی دارد و میان یادداشتها و نامههایش، نتهای گوناگونی میتوان یافت که پشت قوطی کبریت، پشت یک کاغذ زرد بیهوده، پشت یک نامهٔ رسمی یا حتّی روزنامه و مجلّه نوشته است. حتّی یک تصنیف یافتم که به نظرم از تصنیفهای اخیر است و مربوط به قمر مصنوعی است و جنبهٔ شوخی دارد. لابد آواز آن را در کوچه شنیده بوده... برای او که مردی مسن و مشهور بود بسیار قابل ستایش است که استعداد زندهٔ خود را با تازههای روز آبیاری کند و همواره در پی آموختن باشد.[۲۶] | » |
دربارهٔ مهدی اخوانثالث
« | «سر کوه بلند» او زمزمهٔ نیاکانش بود. نیاکانمان. دیگر اینجا مهدی اخوانثالث سخن نمیگوید، بلکه نوزاد روشندل و پاکیزهتخمی است که همشهریهایش را به آواز میآورد. این شعر خدا کند آغاز شیوهٔ تازهاش باشد. دیگر اینجاست که میروم در آغوشش میگیرم و میگویم: برادرم، همشهریام. اینجا دیگر جای لبخند و روشنفکری نیست. شاعر با همگان ـ بیآنکه پیوند خود را با درون راستین و پیچیدهٔ خود از دست بدهد ـ همداستان میشود.[۲۷] | » |
دربارهٔ مروانبیلی و بیژن الهی
دو نوزاد باورنکردنی
« | آغاز هر چیز یا هر کار برای من گیرندگی بسیار دارد. در آغازست که هر چیز شکل میگیرد، میتواند شکل گیرد. فردای هر چیز نیز در آغاز آنست. این زایشی است که مرگ را نیز در خود ادامه دارد، اما هر چه باشد زندگی است و خاموشی نیست. بیگمان اگر زاده نشویم نمیمیریم ... |
» |
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
روژه لسکو، مترجم بوف کور به زبان فرانسوی، در مجلهٔ Revue Orient در سال ۱۹۶۱، اشعار فریدون رهنما را بسیار مدرن توصیف میکند و معتقد است ریشههای عمیق این اشعار را باید در تجربهٔ زیستی او که عجین با بیماری است، جست؛ درونمایههایی مثل زاده شدن، بازگشت، باززایی، حضور در مقابل مرگ. لسکو میگوید: «آدم متحیّر میماند که او با چه استادی و مهارتی، زبان فرانسه را مهار کرده، گویی این زبان همانقدر که زبان ماست، زبان او نیز است.»[۷] همچنین داریوش شایگان میگوید:
دربارهٔ اشعار فرانسه فریدون باید بگویم که این اشعار اغلب «پستسوررئالیست»اند و لذا فهم آنها ساده نیست و حتّی میتوان آنها را آوانگارد تعبیر کرد. من خود با خواندن این اشعار دچار حیرت و سرگشتگی میشوم.[۷]
شکوفه شهیدی تجربهٔ لمس اشعار رهنما را چنین توصیف میکند:
عنوان کتاب شعر «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان»، به خط خود رهنما، خود گویای مرزناپذیری و زمانناپذیری اندیشه و هنر اوست. شعرهای فارسی رهنما، سرودههای او در سن نوزدهسالگی است. با اینهمه گوهر اندیشهٔ رهنما پروردهٔ قرون و اعصار و صیقلیافتهٔ در «دریای بیکران دنیا» است. انتخابهای او آگانه است نه از سر ذوقزدگیهای آنی و پسند این و آن. از این روست که هر لحظه به رنگی در نمیآید، میتوانید با خیال آسوده چشم در چشم او بدوزید و دستش را به گرمی بفشارید. برای او تفاوتی میان مردمان کُره و جوانان ایرانی که قربانی سرکوب و داغ میشوند نیست: «تنگ است همه جا گلهای نفس...» و «روی این زمین، زمین زندگی/ گروهی با عصبهای میخی/ حلقوم حق را مدام له میکنند/ و مثل چسپ دروغ میگویند.» اما این امید جان سخت او که در نوزدهسالگی به «...صورت یک حقیقت تازه/ یک امید نوزاد/ یک بشر هزار دست، هزار چشم، هزار دل...»پدیدار میشود، ذکری مقدس است بر زبان و اندیشهٔ او که به کشف این حقیقت میانجامد: «ما همه فاوستیم، آدم و حواییم، پرومتهایم. زیرا زیر بار نمیرویم. نمیپذیریم که دستهایمان را گو با زیباترین زنجیرها برای همیشه ببندند.»[۲۹]
کارنامه و فهرست آثار
شعر
- (با نام مستعار کاوه طبرستانی) «Ode a la parse»، پاریس، ۱۳۳۰ ،Pierre seghers
- (با نام مستعار کاوه طبرستانی) «Ode au monde»، پاریس، ۱۳۳۴ ،Pierre seghers
- «Poemes anciens»، پاریس، ۱۳۳۸ ،Debresse -Poesie
- «Chant de Delivrance»، پاریس، ۱۳۴۷ ، Pierre Jean oswald
- «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان»، تهران، نشر دانه، ۱۳۹۴
فیلم و مستند
- مستند «تخت جمشید»، ۱۳۳۹
- «سیاوش در تخت جمشید»، ۱۳۴۶
- «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، ۱۳۵۵
سینما/فیلمنامه/نمایشنامه
- «سیاوش: نمایشنامه بر پایهٔ داستان شاهنامه»، تهران، نشر دانه، ۱۳۹۶
- «سیاوش در تخت جمشید»، تهران، نشر قطره، ۱۳۸۳
- «واقعیتگرایی فیلم»، تهران، انتشارات بوف، ۱۳۵۱
مقاله
- «واقعیت مادر است»، تهران، نشر دانه، ۱۳۹۴
- «تاریک و روشن سهراب سپهری»، نشریهٔ گرافیک، سال ۹، (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۹)، صص ۱۴ و ۱۵
- «حرفهایی تازه از سی سال پیش»، نشریهٔ نقد سینما، شماره ۵، (تابستان ۱۳۷۴)، ص ۸۰ و ۸۱
جوایز و افتخارات
فریدون رهنما در سال ۱۹۶۶ (۱۳۴۵) موفق به کسب جایزهٔ ژان اپشتاین در جشنوارهٔ لوکارنو بهخاطر پیشبرد زبان سینمایی شد.[۱۱] همچنین پس از مرگ او در سال ۱۳۵۴، «جایزهٔ فریدون رهنما» برای فیلمسازان جوان منطقهٔ آسیا در جشنواره اتحادیهٔ رادیو و تلویزیونهای آسیا و اقیانوسیه(ABU) تعیین شد. این امر به همّت هوشنگ کاووسی انجام شد که در آن زمان دبیر این جشنواره بود. [۳۰]
منبعشناسی
- امامی، همایون، «آوازهای رهایی»، تهران، توس، ۱۳۷۷
- اسحاقپور، یوسف، «پایان رهنما، اغاز کیارستمی»، گزارش فیلم، ش۹۳، (مرداد ۱۳۷۶)،صص ۷۴-۷۷
- اسحاقپور، یوسف، «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، نشریهٔ حرفه هنرمند، شماره ۱۲، (تابستان ۱۳۸۴)، ص ۶۲-۶۴
- محمدکاشی، صابره، «پیشگامان سینمای روشنفکری ایران»، نشریهٔ فیلم و هنر، شماره ۲۳، (شهریور ۱۳۷۹)، ص ۴۹-۵۷
- اصلانی، محمدرضا، «خیال خلاق در عرصهٔ واقعیت»، نشریهٔ حرفه هنرمند، شماره ۱۲، (تابستان ۱۳۸۴)، ص ۵۶-۶۰
- اصلانی، محمدرضا، «رهنما و اشتیاقهایش»، نشریهٔ فیلم و سینما، شماره ۸، (آذر ۱۳۷۵)، ص ۳۴-۳۶
- زاهدی، پرویز، «سوگداشت فریدون رهنما»، نشریهٔ روزگار وصل، شماره ۲۰، (اسفند ۱۳۷۴، فروردین ۱۳۷۵)، ص ۶۴-۶۵
- آزرم، محسن، «دل ما به همین خوش است»، روزنامهٔ شرق، ۱۹ فروردین ۱۳۸۴، ص ۶
- آزرم، محسن، «وصیتنامه ایرانی: فریدون رهنما و فیلمنامه پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، کتابخانه شرق، شماره ۴، تیر ۱۳۸۵، ص ۱۰
بررسی دفتر شعر «آوازهایی برای رهایی»
دفتر شعر Chant de Delivrance یا همان «آوازهای رهایی»، دومین دفتر شعری فریدون رهنما است که در سال ۱۹۶۷ توسط انتشارات Oswald (اسوالد) در پاریس منتشر شد. بنا به گفتهٔ کریستیان ادژان در مجلهٔ اسپری Espirit، در شماره نوامبر سال ۱۹۶۸، این دفتر شعر فریدون رهنما، در جهت رهایی شعر از مقتضیات زمانی که آن را به بند کشیده است و متن شعر در یک خلسهٔ کلمهای فرورفته است و جاودانگی در لحظه گم شده است و انسان رفتار و گفتار خود را با هم آشتی داده است. شاعر میکوشد به رؤیاهایش یک افق واحد ببخشد و عشق کامل خود را در جهشی یگانه حل سازد.[۳۱]
یدالله رؤیایی بخشی از این شعر را ترجمه و در سال ۱۳۴۹ در کتاب دوّم شعر دیگر چاپ کرد.[۱۵]
پانویس
- ↑ «رهنما از موافقان دوبله».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ «فریدون رهنما و خاموشکردن تاریخ!».
- ↑ قوکاسیان. از فریدون رهنما غافل نشویم.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی».
- ↑ نوری، عطیه. مردی با کولهبار فرهنگی.
- ↑ کلانتری، پرویز. پرداختن به شیوهای شاعرانه در نقاشی.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ شایگان، داریوش. فریدون رهنما «لبخندی که چون واحهای زمردین در دلم شکفت».
- ↑ اصلانی، محمدرضا. آموزههای فریدون رهنما.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ۹٫۴ سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما.
- ↑ نصر، سیدحسین. یاد رفتگان:درگذشت زینالعابدین رهنما.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ ۱۱٫۶ ۱۱٫۷ ۱۱٫۸ فریدون رهنما در یک نگاه.
- ↑ «رهنما فریدون».
- ↑ آغداشلو، آیدین. دوجهانه بودن فریدون رهنما.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ رهنما، فریده. او برای من مظهر خرد بود.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ «گندم است لاله است و جان».
- ↑ احدیان، پریسا. گزارش شب فریدون رهنما.
- ↑ یوشیج، نیما. یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج. ص. ۷۵.
- ↑ یوشیج، نیما. یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج. ص. ۲۴۱.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ «شاملو و فریدون رهنما».
- ↑ الوار، پل. دو نامه از پلالوار برای فریدون رهنما.
- ↑ کربن، هانری و فریده رهنما. سیاوخش در تخت جمشید.
- ↑ مورانژ، پییر. نامهای از پییر مورانژ به فریدون رهنما.
- ↑ رهنما، فریدون. نیما و دلاش که میتپید.
- ↑ رهنما، فریدون. صادق هدایت.
- ↑ رهنما، فریدون. فروغ فرخزاد.
- ↑ رهنما، فریدون. شخصیت استاد صبا.
- ↑ رهنما، فریدون. اخوان و آخر شاهنامه.
- ↑ «دو نوزاد باورنکردنی».
- ↑ شهیدی، شکوفه. هشتاد و چنجمین سالگرد تولد فریدون رهنما.
- ↑ «بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران».
- ↑ «فریدون رهنما در کتاب دوم شعر دیگر».
منابع
- قوکاسیان، زاون. «از فریدون رهنما غافل نشویم». روزنامه شرق، ش. ۹۹۴ (۱تیر۱۳۸۹).
- شایگان، داریوش. «فریدون رهنما «لبخندی که چون واحهای زمردین در دلم شکفت»». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۰۲تا۱۰۸.
- «سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۹۲تا۹۶.
- رهنما، فریدون. «صادق هدایت». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۶۴تا۱۶۶.
- رهنما، فریدون. «فروغ فرخزاد». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۶۷-۱۶۸.
- رهنما، فریده. «او برای من مظهر خرد بود». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۱۴تا۱۱۹.
- الوار، پل. «دونامه از پلالوار برای فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۸۰و۱۸۱.
- مورانژ، پییر. «نامهای از پییر مورانژ به فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۸۲و۱۸۳.
- احدیان، پریسا. «گزارش شب فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۹۸تا۱۰۱.
- رهنما، فریدون. «اخوان و آخر شاهنامه». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۶۰تا۱۶۳.
- شهیدی، شکوفه. «هشتادوپنجمین سالگرد تولد فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر ۱۳۹۵): ۱۲۰تا۱۲۴.
- رهنما، فریدون. «شخصیت استاد صبا». صدف، بهمن۱۳۳۶.
- اصلانی، محمدرضا. «آموزههای فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۲۵تا۱۳۰.
- آغداشلو، آیدین. «دوجهانه بودن فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۰۹تا۱۱۳.
- کربن، هانری و فریده رهنما. «سیاوخش در تخت جمشید». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۴۰تا۱۵۲.
- «فریدون رهنما در یک نگاه». آزما، ش. ۹۲ (آبانوآذر۱۳۹۱): ۳۲و۳۳.
- کلانتری، پرویز. «پرداختن بهشیوهای شاعرانه در نقاشی». تندیس، ش. ۱۷۵ (۱۱خرداد۱۳۸۹): ۵۰ تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸.
- نوری، عطیه. «مردی با کولهبار فرهنگی». اعتماد، ش. ۲۷۵۲ (۲۴مرداد۱۳۹۲).
- رهنما، فریدون. «نیما و دلش که میتپید». یغما، ش. ۱۴۱ (فروردین۱۳۳۹).
- یوشیج، نیما (۱۳۹۶). یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج. تهران: مروارید. شابک ۹۷۸۹۶۴۸۸۳۸۹۲۳.
پیوند به بیرون
- «رهنما از موافقان دوبله». دوبلهفیلم. بازبینیشده در ۱۶مرداد۱۳۹۸.
- «فریدون رهنما و خاموش کردن تاریخ!». وبگاه هنرآنلاین، ۱خرداد۱۳۹۷. بازبینیشده در ۵مرداد۱۳۹۸.
- «به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی». وبگاه بیبیسی فارسی، ۱۷مرداد۱۳۹۰. بازبینیشده در ۵مرداد۱۳۹۸.
- «رهنما فریدون». وبگاه دانشنامه جهان اسلام. بازبینیشده در ۵ مرداد۱۳۹۸.
- «دو نوزاد باورنکردنی». وبلاگ تاووش، ۱۱تیر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۵مرداد۱۳۹۸.
- «فریدون رهنما در کتاب دوم شعر دیگر». وبلاگ تاووش، ۳۰خرداد۱۳۹۱. بازبینیشده در ۶مرداد۱۳۹۸.
- «شاملو و فریدون رهنما». وبلاگ نگاه من، ۱۶اردیبهشت۱۳۹۵. بازبینیشده در ۵مرداد۱۳۹۸.
- «گندم است لاله است و جان». طوطیمگ. بازبینیشده در ۶مرداد۱۳۹۸.
- «بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران». سینمای آزاد. بازبینیشده در ۶مرداد۱۳۹۸.