قلب زیبای بابور: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آرامش (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
آرامش (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷۳: خط ۳۷۳:
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
==منابع==
==منابع==
#{{ یادکرد کتاب|نام خانوادگی=باقری|نام= نرگس|عنوان=بینامتنیت در فراداستان قلب زیبای بابور|ناشر=مجله مطالعات ادبیات کودک‌ونوجوان|سال=پاییز و زمستان۹۳|شماره=۱۰-علمی- پژوهشی}}
#{{ یادکرد کتاب|نام خانوادگی=باقری|نام= نرگس|عنوان=بینامتنیت در فراداستان قلب زیبای بابور|ناشر=مجله مطالعات ادبیات کودک‌ونوجوان|تاریخ= پاییز و زمستان ۱۳۹۳|شماره=۱۰-علمی- پژوهشی}}


#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= پارسایی|نام=حسن|عنوان=نقد و بررسی مهر و مروارید|ناشر=مجله‌ی ماه کودک‌ونوجوان|سال=بهمن۸۳| مکان = تهران|شماره=۸۸}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= پارسایی|نام=حسن|عنوان=نقد و بررسی مهر و مروارید|ناشر=مجله‌ی ماه کودک‌ونوجوان|سال= بهمن ۱۳۸۳ | مکان = تهران|شماره=۸۸}}


#{{یادکرد کتاب|عنوان= چل تکه زی داستانی -گزارش بیست‌ویکمین نشست نقد مخاطبان |ناشر=مجله ماه کودک‌ونوجوان|سال=بهمن۸۳| مکان = تهران|شماره=۸۸}}
#{{یادکرد کتاب|عنوان= چل تکه زی داستانی -گزارش بیست‌ویکمین نشست نقد مخاطبان |ناشر=مجله ماه کودک‌ونوجوان|سال= بهمن ۱۳۸۳| مکان = تهران|شماره=۸۸}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۲ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۱۶

قلب زیبای بابور
پسر جنوبی خانیان
نویسندهجمشید خانیان
ناشرکانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان و انتشارات نیستان
محل نشرتهران
مکان ناشر فارسی: تهران
شابک۹۷۸۹۶۴۳۹۱۰۰
تعداد صفحات۸۰
موضوعداستان‌های فارسی
زبانفارسی
تصویرگرعلی‌اصغر محتاج



قلب زیبای بابور قصه‌ای است که جمشید خانیان دربارهٔ پسر نوجوان جنوبی نوشته که با قلب مهربان خود باعث آشتی دو بندر می‌شود.[۱]

* * * * *

این اثر خلقی از خانیان در سال۱۳۸۴ است که انتشارات کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان تصویرگری این قصه را به علی‌اصغر محتاج می‌سپارد.[۲]

قلب زیبای بابور کاندید نهایی جایزه مهرگان ۱۳۸۳و برگزیده‌ی کتابخانه بین‌المللی کتاب کودک و نوجوان مونیخ (۲۰۰۵) است که این موضوع بر اهمیت این کتاب می‌افزاید.[۳]


قلب زیبای بابور را باید خواند

جمشید خانیان این داستان را برای کودکان نوشت اما قلب زیبای بابور با بزرگترها هم مأنوس گشته و در دنیا همه گیر شده‌است.

قلب زیبای بابور آموزشی است به نسل جوان برای نشان دادن ارزش صلح و شجاعت و عشق برای داشتن جهانی زیباتر.

قلب زیبای بابور واقعیتی است که مشکلات و دردهای طبقه فقیر جامعه که تحت سلطه‌ی طبقه‌ی ثروتمند هستند را به نمایش می‌گذارد و از قدرت تلاش و شجاعت برای رسیدن به صلح سخن می‌گوید.[۴]


افشره‌ی داستان بابور

داستان بابور خیلی قبل از تولد او شروع می‌شود یعنی زمانی که هنوز بابور پا به دنیا نگذاشته‌بود اتفاقاتی رقم می‌خورد که نه تنها زندگی کهور(پدر بابور)را تغییر می‌دهد بلکه باعث ‌می‌شود سال های سال بعد پسر او بابور دست به کاری شجاعانه بزند. [۵]


دلایل جذابیت قلب زیبای بابور

قلب زیبای بابور محدود به رده سنی خاصی نیست، بلکه داستانی است که ذهن هر مخاطبی را به خود جلب می‌کند.

شیوه‌ی داستان گویی متفاوت نویسنده یعنی به کارگیری داستان‌های دیگر در بینابین داستان‌ خود بر شهرت آن افزوده‌است.[۶]


قصد خانیان از گفتن این قصه تنها نویسندگی نیست; بلکه انگیزه‌ی شاعر برای داشتن جهانی سرشار از آرامش و صلح و عشق در این داستان دیده می‌شود.

وی در نشست های ادبی عنوان کرد که آنچه امروزه باید با آن مواجه بود بحث آموزش است.
بیان بزرگ‌‌‌ ترین مشکل جامعه یعنی فقر و سلطه ثروتمندان و نگرانی خانیان از این بابت و درخواست برقراری صلح در این داستان به روشنی بیان شده است.[۷]

همجنین شهرت خانیان و کسب جوایز متعدد نویسنده و از طرفی نامزد شدن خانیان در جایزه‌ی آسترید لیندگرن۲۰۱۹ توسط انجمن نویسندگان کودک‌ونوجوان خود دلایلی است که داستان قلب زیبای بابور را خواندنی‌تر کرده‌است.[۸]

برگزیده شدن این داستان در کتابخانه‌ی بین المللی کتاب کودک‌ونوجوان مونیخ (۲۰۰۵)و کاندید شدن در جایزه‌ی مهرگان۱۳۸۴ هم باعث شهرت قلب زیبای بابور شده‌است.[۹]



بچه معروف های قلب زیبای بابور

قصه‌ی قلب زیبای بابور با ورود به دنیای دختر نوجوانی آغاز می‌شود که عاشق قصه هاست و جملات و عبارت‌های زیبای کتاب‌ها را قاب بندی می‌کند و به دیوار می‌زندو همین اشارات ما را با ذهنیت خاص یک نوجوان قصه خوان آشنا می‌کند و این باعث شده که قبل از آشنایی با شخصیت های دیگر قصه، شخصیت راوی برای ما برجسته شود.
شخصیت دیگر داستان کهور است، پسری سیاه‌پوست و فقیر که عاشق حزبا دختر تاجر ثروتمند می‌شود.
کهور مردی با قلب مهربان است که عشق را مقدس ترین سرمایه‌ی زندگی می‌داند.
پدر حزبا ثروتمند و خودخواه است و روزگاری پر از سختی و رنج را برای مردم بندر ملو ایجاد می‌کند.
بابور پسر کهور و حزباست که شخصیت اصلی داستان است که خانیان عنوان کتاب خود را هم از آن گرفته است. بابور نوجوان جنوبی است که با قلب مهربان خود دل به دریا می‌زند و باعث صلح بین دو بندر می‌شود. [۱۰] [۱۱]


تقدیم‌شده به

جمشید خانیان این کتاب را به دختر خود تقدیم کرده‌است و می‌گوید:

برای دخترم آناهیتا که راوی داستان برگرفته از شخصیت اوست.

خانیان می‌گوید من کتاب قلب زیبای بابور را به دخترم آناهیتا تقدیم می‌کنم چون در نگارش آن سهم جدی داشته‌است آن موقع آناهیتا نوجوان بود اما حالا بزرگ شده و دیگر نوجوان نیست.
همچنان او اولین کسی است که داستان‌هایم را می‌خواند و نظر می‌دهد،او یک مخاطب حرفه‌ای و بی‌غرض است .
وقتی درباره‌ی کارهایم صحبت میکند به دقت گوش می‌دهم و فکر می‌کنم.
نویسنده با این تقدیم نامه در واقع راوی داستان را معرفی می‌کند و نشان می‌دهد که چنین شخصیتی می‌تواند وجود داشته باشد و به این شکل راوی داستان را برای مخاطب باورپذیرتر میکند.[۱۲]



چرا باید بابور را بخانیم

دغدغه‌اصلی نویسنده یعنی آموزش بهترین دلیل برای خواندن این کتاب است و پیام محوری داستان یعنی عشق و صلح، خواننده را هر چه بیشتر به خود جلب می‌کند.
پیام صلح همواره از دیرباز وجود داشته و تاکید شاعر بر آن برای پررنگ شدن هر چه بیشتر آن است.
کتاب قلب زیبای بابور کتابی است است که چشم‌ها را بر حقایق پیش رو باز میکند و دردهای مردم را بیان می‌کند.
در واقع بیان نکات اخلاقی چون تبعیض نژادی و به خطر انداختن خود برای دیگران مسائلی است که ارزش خواندن این کتاب را چند برابر می‌کند. [۱۱]



دوباره و این بار با‌هم بخانیم


افشره‌ی مفصل تر قصه

سال های سال پیش وقتی هنوز بابور پا به دنیا نگذاشته بود مرد سیاه پوستی به نام کهور در روستای بندر ملو زندگی می‌کرد، یک روز وقتی کشتی بادبانی ناخدا ماجد از سفر صید مروارید بازمی گردد، ناخدا به کهور پیغام می‌فرسد که هر چه زودتر نزد او بیاید.

کهور در خانه‌ی ناخدا کسی رامی‌بیند که زندگی او را برای همیشه تغییر می‌دهد. کهور عاشق حزبا می‌شود اما پدر او مخالف است پس کهور و حزبا شبانه فرار می‌کنند و بعد از فرار از دست پدر و ازدواج پنهانی، به قبیله‌ی کهور پناه می‌برند، پدر حزبا وقتی از ماجرا آگاه می‌شود اهالی بندر ملو را که زندگیشان وابسته به اوست تحریم می‌کندو این تحریم در صورت آوردن مرواریدی به نام حزبا پایان می‌یابد کهور که اینک صاحب دختر و پسری است به قصد یافتن مروارید راهی دریا می‌شود اما هیچگاه بازنمی‌گردد.سال‌های سختی بر مردم ملو می‌گذرد تا اینکه بابور پسر کهور با شجاعت به دریا رفته و بعد از روبه‌رو شدن با سختی‌های فراوان مروارید را می‌یابد و این گونه صلح به دامن ارتباطات دو بندر باز می‌گردد. [۱۳] [۱۴] [۱۵]


نقاط قوت و ویژگی‌های مهم کتاب

برجسته‌کردن شخصیت راوی باعث شده که قبل از آشنایی با شخصیت های دیگر قصه، شخصیت راوی برایمان نمایان شود.
روایت داستان به صورت عینی و لحظه به لحظه و در زمان حال است.
بیان مشکلات و و دردهای طبقه‌ی فقیر و نیازمند جامعه که تحت سلطه‌ی طبقه‌ی ثروتمند هستند و پیام محوری تبعیض طبقاتی خود یکی از نقاط قوت این قصه است. این داستان در واقع تعریف جدیدی از زیبایی را بیان می‌کند، برخلاف آنکه اکثریت, زیبایی را در ظاهر می‌بینند که پدر حزبا این‌گونه بود و تنها خواسته‌اش زیباترین مروارید جهان بود. و قلب زیبا که همان کهور و بابور هستند.

شخصیت بسیار جالب داستان شنبه است که برای فروش اجناس گاه به گاه به روستا می‌آید و اخبر شهر را با خود به روستا می‌آورد و به نوعی در واقع نقش رسانه را در دنیای امروز دارد.

نقاظ قوت داستان در ترکیب داستان با داستان‌هایی چون شازده کوچولو و جوجه‌اردک‌ زشت است.

[۴]


قلب زیبای بابور در شیراز نقد شد

به گزارش خبرنگار مهر جمشید خانیان برای شرکت در جلسه نقد و برسی قلب زیبای بابور در مجتمع فرهنگی‌هنری اداره کل کانون پرورش فکری کودک‌ونوجان فارس در جمع مربیان و کارشناسان حاضر شد. وی در این نشست عنوان کرد آنچه امروزه باید در جامعه با آن مواجه باشیم بحث آموزش است.

او به نقد ها و سخنان مربیان و کارشناسان کانون درر رابطه با نقد کتاب قلب زیبای بابور گوش سپرد و در حین بحث در رابطه با کتاب به برخی داستان های رئالیستی و داستان های مدرن اشاره کرد.
به گزارش خبرنگار مهر این نویسنده همچنین با حضور در مرکز فرهنگی‌هنری شماره ۵ فارس در جمع اعضای کتاب‌خوان کانون قرار گرفت و به بحث و گفت و گو پرداخت.[۱۶]


سبک کتاب

قلب زیبای بابور به زبانی ساده و روان نوشته شده‌است و به صورت عینی و لحظه به لحظه و در زمان حال توسط راوی داستان با زاویه دید سوم شخص بیان شده است که شخصیت راوی را برای خواننده به وسیله‌ی توصیفات و اشارات در متن برجسته‌تر از شحصیت های دیگر می‌کندو این باعث شده‌است که قبل از آشنایی با شخصیت‌های دیگر قصه شخصیت راوی برای ما آشنا گردد.

شخصیت اصلی داستان که خانیان عنوان کتاب خود را هم از آن گرفته،بابور است که صلح و آرامش را با خود به ارمغان می‌آورد.

آن چه داستان بابور را از داستان‌های دیگر متمایز می‌کند این است که خانیان در قلب زیبای بابور از شازده‌کوچولو و جوجه‌اردک زشت برای ارزشمند شدن کتاب خود استفاده کرده‌است که این خود باعث شهرت قلب زیبای بابور شده‌است.

قلب زیبای بابور تخیلی است اما تخیل به کار رفته در آن چندان قوی نیست.
در جایی از کتاب گفته شده‌است که هر داستانی فقط زمانی که پایان باز داشته باشد می‌تواند به دنیای قصه‌ها بپیوندد.در واقع داستان بابور با نیمه کاره ماندن یا توضیح کامل نداشتن به دنیای قصه‌ها می‌پیوندد.

پیوند شخصیت‌های مختلف داستانی و حس مشترک آن‌ها با هم در این داستان وجود دارد. سبک مقایسه‌ای داستان بابور با داستان های دیگر جذاب است اما نباید مقایسه‌ها زیاد شود زیرا باعث سردرگمی مخاطب می‌شود. پایان داستان هم به گونه‌ای است که آزادی فکر را به خواننده می‌دهد.[۱۷]


تحلیل داستان قلب زیبای بابور و نکات اخلاقی

  • تبعیض نژادی و فاصله‌ی طبقاتی
  • به خطر انداختن دیگران برای منافع خود
  • به خطر انداختن خود برای منافع دیگران


گره‌ی اصلی داستان به دلیل سیاه و فقیر بودن کهور شکل می‌گیرد و به دلیل ضدارزش تبعیض نژادی است که در کل طرح داستانی پیش می‌رود. طرح مسئله‌ی تبعیض نژادی از نقاط قوت اخلاقی داستان است و نمونه‌ای است از واردی که کلان سیستم حاکم و ارزش‌های آن در تضاد با ارزش‌های انسانی قرار گرفته‌اند.

دو راهی اخلاقی زمانی شکل می‌گیرد که کهور و زنش حزبا بعد ار فرار از دست پدر و ازدواج به قبیله‌ی کهور پناه می‌برند و پدر حزبا با شنیدن این خبر، آن قبیله را تحریم می‌کند و زندگی را بر ان ‌ها سخت می‌کند.

آیا کار این زوج در به سختی انداختن دیگران برای منافع خود اخلاقی است؟

این سوال اخلاقی گرچه گاهی به شکل مستقیم در داستان مورد بحث قرار نگرفته‌است اما با استفاده از مولف احساس گناه بار دیگر اهمیت اخلاقی می‌یابد.

کهور برای جبران آن چه عمل او برای قبیله‌اش ایجاد کرده‌است بدلیل احساس گناه خود را به خطر می‌اندازد و برای یافتن مروارید به دریا می‌رود و جانش را از دست می‌دهد و سرانجام بابور نیز راه پدر را ادامه می‌دهد و برای قبیله‌اش دست به ایثار می‌زند.

این نمونه‌ای است از به خطر انداختن خود برای دیگران که از طریق ارائه‌ی سرمشقی مستقیم و مثبت عرضه شده‌است، ضمن ‌آنکه سرمشق بابور در این ماجرا نیز پدرش بوده و این خود نوعی سرمشق‌دهی مثبت در داستان است.[۱۱]


نظرات دانش‌آموزان به اسم‌، طرح روی جلد، تصاویر کتاب و خلاصه نویسی پشت

نظرات دانش‌آموزان درباره قلب زیبای بابور نشان می‌دهد که بیشترین توجه آن ها به اسم، طرح روی جلد،تصاویر پشت کتاب و خلاصه نویسی پشت آن بوده‌است.

نظرات مثبت و منفی بچه ها نشان می‌دهد که آن‌ها قلب زیبای بابور را خوب فهمیده‌اند و به نوعی انس با قلب زیبای بابور آن‌ها را به فهم نقد مثبت و منفی رسانده‌است زیرا وقتی کتابی را می‌فهمیم که بتوانیم درباره آن کتاب به نقد بپردازیم وگرنه خواندن آن بدون توجه به عناصر به کار رفته در دنیای آن قصه هیچ نفعی برای ما ندارد.

مقایسه قلب زیبای بابور با کتاب‌هایی چون شازده‌کوچولو و جوجه اردک زشت یکی از مواردی بود که دانش‌آموزان توجه زیادی به آن داشتند به طوری که عنوان کردند که خانیان بیشتر سعی کرده‌بود با شازده‌کوچولو به کتاب خود ارزش بدهد که این کار او را از متن اصلی دور کرده‌بود یا مقایسه‌ی بیش از حد خانیان در بابور را باعث سردرگمی مخاطب می‌دانستند و میگفتند :


اگر خواننده شازده‌کوچولو و جوجه‌اردک زشت را نخوانده بود چه؟

پس وجود پیش نیاز برای قلب زیبای بابور را هم لازم دانستند که این کار به فهم بیشتر خواننده کمک خواهدکرد البته بسیاری از دانش‌آموزان این امر را نکته مثبتی می‌دانستند و بیان کردند که جمع آوری چند کتاب در یک کتاب کار جالبی بود اما نظر بیشتر آن‌ها زیاده گویی و سردرگم شدن به علت مقایسه‌ی بیش از حد خانیان بود .

البته آن‌ها بیان کردند استفاده از کتاب‌های پرطرفدار جهانی هم نوعی ارزشمندی برای قلب زیبای بابور بود هم نوعی تبلیغ دوباره برای کتاب‌های به کاررفته بود و هم‌چنین نوعی یاددآورری آن داستان‌های معروف هم به شمار می‌آمد که تاریخ انسان‌ها و دنیای زیبای داستان آن‌ها را به فراموشی نسپارد.[۶]



ما قلب زیبا را دیدیم؟!

قلب زیبای بابور فقط یک کتاب نیست .... من آدم ها را دیدم یکی سفید یکی سیاه یکی زرد یکی سرخ... یکی به پوست زیبایش می‌نازید و یکی به چشمانش... یکی به لب‌هایش و یکی به اندامش... و ما نیز شاید به همه ببالیم......

ما همان‌هایی را دیدیم که چشم سرمان دید. ما نگاه های معصوم را....ما دستان بی‌گناه را...ما دل‌های پاک را ندیدیم... پس چرا می‌خواهیم قلب زیبای بابور را ببینیم؟ ما هیچ نمی‌بینیم..... حتی قلب سنگی خودمان را...

کاش به جای جلا دادن صورتمان قدری به فکر جلا دادن دل‌هایمان بودیم..... کاش به جای این که به فکر درش بودن چشمانمان باشیم کمی به فکر بزرگ بودن دل‌هایمان بودیم..... کاش و کاش و کاش........[۱۸]



بینامتنیت در فراداستان قلب زیبای بابور

قلب زیبای بابور نوشته‌ی جمشید خانیان یک فراداستان است که در پی به کارگیری شیوه‌های تازه در روایت و گریز از شیوه‌های سنتی است.

در فراداستان راوی به شیوه‌های داستان‌گویی می‌اندیشد و همچنین یکی از ویژگی های فراداستان مهارت به کارگیری بینامتنیت است.

هدف این پژوهش بررسی و مقایسه و یافتن رد پای عناصر بینامتنی و دریافت مناسبت آن با متن و بررسی نقش مخاطب نوجوان در درک این شیوه از داستان نویسی است .

اصلی ترین شگرد خانیان در این داستان به کارگیری عناصر بینامتنی و ایجاد مکالمه با داستان‌های نام‌آشنا برای کودکان و نوجوانان به ویژه شازده‌کوچولو اثز اگزوپری است. احضار متون شناخته شده در این داستان برای پیشبرد فرایند روایت شکل گیری عناصر داستان باورپذیری و القای معانی انجام گرفته است.

همچنین نظر مخاطبان نشان می‌دهد که نوجوانان می‌توانند به شکل های گوناگون با عناصر بینامتنی رابطه برقرار کنند.[۶]



شازده کوچولو در قلب زیبای بابور

نقطه قوت داستان در ترکیب داستان با داستان‌های دیگر است.

شازده کوچولو اثر اگزوپری کتابی است که خانیان در نگارش قلب زیبای بابور از آن الهام گرفته‌است و اینگونه ارزش اثر خود را چند برابر کرده‌است. [۶]



قلب زیبای بابور گویا می‌شود

جمشید خانیان که در حال حاضر طرح نگارش رمانی رئال را ویژه نوجوانان در سر دارد از انتشار رمان قلب زیبای بابور به صورت کتاب‌های گویا خبر می‌دهد.

به گزارش ایسنا قلب زیبای بابور که از منتخب کتاب‌خانه‌ی مونیخ ۲۰۰۵ است رمانی نوجوانانه است که در سر اولین تولیدات کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان در زمینه‌ی کتاب های گویا وارد بازار شده‌است.

جمشید خانیان در زمره‌ی نویسندگان ادبی است که بارها درخواست تهیه تله فیلم از آثارش شده‌است اما او به دلیل حساسیت نسبت به آثارش از این مهم سر باز زده‌است. [۱۹]


هیچ‌چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمیگیرد

مصاحبه با جمشید خانیان درباره ادبیات کودک‌ونوجوان

آثار بزرگ سال من را جدی نگیرید. کلی دربارهی مزایای نوشتن برای کودک و نوجوان صحبت کرده بود .کودکی های زمین ، ناهی ، قلب زیبای بابور ، شب گربه های چشم سفید ،شبی که جرواسک نخواند، طبقه ی هفتم غربی، قوص عمیق از آثار او هستند، که در این میان کتاب “قلب زیبای بابور” نامزد مرحله ی نهایی جایزه مهرگان و برگزیده کتاب خانه مونیخ شده است.

  • وسوسه نمی شوید دوباره برگردید به سمت ادبیات بزرگ سال ؟

ـ دیگران می گویند برگردم، اما واقعا هیچ نیاز و ضرورت و احساسی که بخواهم به آن نوع ادبیات برگردم نیست . البته هم چنان در عرصه ی ادبیات نمایشی، کار بزرگ سال می کنم و نتوانسته ام هنوز وارد ادبیات نمایشی کودک و نوجوان شوم . انگار برای خودم سخت است . به طور جدی بهش فکر نکردم .

  • فکر می کنید برای ادبیات نوجوان احتیاج به موضوع خاصی داریم یا می شود موضوع های مختلف را با پرداخت نوجوانانه در ادبیات نوجوان جا داد؟

ـ خیلی قائل به این تقسیم بندی ها نیستم . موقع نوشتن خیلی فکر نمی کنم که برای گروه سنی نوجوان می نویسم . دنیای نوجوان در من هست و حل شده . شاید برای همین آن ساختارها ی فرمی هم که برای بیان قصه استفاده می کنم، غیر متعارف و سخت باشد؛ چون همیشه فکر می کنم دارم برای یک انسان می نویسم . به یک انسان فکر می کنم.


  • در داستان هایتان رگه هایی از قصه های فولکلوریک به خصوص در “قلب زیبای بابور” دیده می شود . در کودکی یا نوجوانی تان قصه می شنیدید؟ و آیا تاثیر آنها بوده ؟

ـمن از یازده سالگی وارد کانون شدم و کارم را از آن جا شروع کردم . جذب قصه خوانی شدم و کتاب قصه زیاد خواندم . اگرچه قصه ی عامیانه ی مکتوب را نخواندم، اما شاید قصه های فولکلوریک را شنیدم . شاید به دلیل رگه های شرقی داستان نویسی ما باشد .


  • قصه ی طرحی را که تبدیل به داستان می کنید، بگویید . چطور طرح، داستان می شود؟

بخش اساسی و عمده ی هرطرحی بخش ذهنی کار است . وقتی شکل می گیرد و همه چیزش مهیا می شود ، نوشتن کار مشکلی نیست . بخش اول ممکن است مدتی طولانی در ذهنم باشد حتی یک سال.

  • از آن دسته ای هستید که با شخصیت هایشان زندگی می کنند؟

موقع نوشتن این اتفاق برایم می افتد . به ویژه این که یک تصور کلی از کار دارم و دقیقا نمی دانم چه اتفاقی می افتد . اولین تجربه ی زندگی من با آن آدم است . چون طرح کاملی از آن آدم در ذهنم نیست . مرتب دارم با او زندگی می کنم .

  • داستان هایتان را با صدای بلند برای خودتان می خوانید ؟

خیلی زیاد . آهنگ کلمه برایم خیلی مهم است . شاید به همین خاطر هم هست که قصه گوی خوبی هستم .


  • پس برای بچه هایتان هم داستان هایتان را می خوانید؟

ـبله . آن ها اولین کسانی هستند که داستان ها را می شنوند

.

  • کتاب قلب زیبای بابور را هم به دخترتان تقدیم کرده اید .

ـ آن کتاب را با هم نوشتیم . و خیلی از نظراتش را در داستان اعمال کردم . داستانی که من ابتدا نوشته بودم ۲۴ فصل داشت . وقتی برایش خواندم گفت، خب، چی شد؟ این حرف باعث شد من همه را دور بریزم و بعد در تعامل با خودش داستان را بنویسم . زبان قصه و راوی از او گرفته شده . هر فصل را برایش می خواندم .


  • می شود بگویید روی میز کارتان چه چیزهایی هست؟

ـ الآن برای کانون دارم کاری در زمینه ی موسیقی انجام می دهم و منابع آن روی میزم است . هم روی میز و هم روی زمین . دو جلد فرهنگ لغت عمید که به خاطر استفاده ی زیاد کهنه شده اند . خودکار قرمز که حتما باید باشد، چون دور مطالب را با خودکار قرمز خط می کشم و خودکار مشکی . یک پوشه پر از کاغذها و نوشته های نصفه مانده . کاغذهای سفید کامپیوتری که نسخه ی اول نوشته هایم را پشتشان می نویسم . از کامپیوتر استفاده نمی کنم . هیچ چیزی برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمی گیرد.

[۲۰]



خانیان نویسنده ای است که مخاطب نوجوان را دست کم نمیگیرد

جمشید خانیان نویسنده ادبیات كودك و نامزد آستریدلیندگرن به اذعان بسیاری از اهالی قلم، معرف جریان‌های ادبی داستانی معاصر ایران و از آن گروه نویسندگانی است كه مخاطب نوجوان كتابخوان را دست كم نمی‌گیرد، استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی اوست.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا سومین نشست از سلسله نشست های «مهر آیین» كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان در راستای معرفی نویسندگان ایرانی به معرفی جشمید خانیان داستان نویس و نمایشنامه نویس كشور نامزد جایزه ادبی «آسترید لیندگرن» از سوی شورای كتاب كودك اختصاص یافت. 

عباس جهانگیریان نویسنده و پژوهشگر كودكان و نوجوانان در این نشست گفت: جمشید خانیان یكی از نویسندگان بی‌حاشیه امروز ایران است. اگر تاكنون به خانیان رشكی برده باشم، به خلوت‌نشینی حافظ‌ گونه اوست به این‌كه بتوانی دور از هیاهوی سپهر شهر تهران، در خلوت و سكوتی كه آرزوی هر نویسنده‌ای است، بنشینی و بی‌وقفه بخوانی و بنویسی و هر روز رنگ و جانی تازه به ذهن و زبانت ببخشی. 

جهانگیریان بیان كرد: خانیان خلاقیتش را مدام در گردش سنی كودك، نوجوان و بزرگسال آزمایش می‌كند و از همه این آزمون‌ها هم سربلند می‌گذرد اما این نگرانی هم وجود دارد كه دوزیستی جهان آفرینش خانیان، زبان و تجربه‌های ادبی او را دو پاره كند. برخی می‌گویند، بعضی آثار خانیان با مخاطب معمولی ارتباط برقرار نمی‌كند، به نظرم این عیب خانیان نیست، نتیجه شرایطی است كه در غیبت زیبایی‌شناختی جمعی ما ایرانیان شكل گرفته است!  وی افزود: پخته‌خواری به وجود آمده در عرصه ادبیات و هنر، در این سال‌ها ذائقه مخاطب را تنزل داده و این تنبلی كشف و شهود نهادینه شده، به مخاطب فرصت نمی‌دهد تا حقیقت هنری اثر را با هوش و حواس زیباشناختی خود كشف و درك كند.

خانیان از آن گروه نویسندگانی است كه مخاطب نوجوان كتابخوان را دست كم نمی‌گیرد و استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی اوست. 

جهانگیریان گفت: خانیان اگر زخم جنگ را بر تن نداشته باشد بر روح دارد، او روایتگر و گزارشگر واقعیت‌های هشت سال جنگ نیست. جنگ با همه زشتی‌اش از عواطف و قلب صلح‌طلبش عبور كرده و از خانیان نویسنده‌ای با یك پشتوانه تجربی تمام نشدنی و ژرف‌نگر ساخته كه می‌تواند همچنان از جنگ بگوید بی‌آنكه سخنش بر كام جنگ‌طلبان خوش آید. 


مریم كهنسال استاد دانشگاه و منتقد ادبی نیز گفت: خانیان در انتخاب ساختار و دنیای روایت، شرایطی ایجاد می‌كند كه باید در آثارش به دنبال آن گشت و نشانه هویت مكتوب جمشید خانیان است. ما در دانشگاه توكیو، برای دانشجویان خوانش گروهی «یك جعبه پیتزا برای ذوزنقه كباب شده» را برگزار كردیم، با اینكه این اثر ترجمه نشده بود و من آن را به فارسی می‌خواندم تاثیر حیرت‌انگیزی بر دانشجویان داشت و توانستند با این اثر ارتباط برقرار كنند، چون این اثر عمیقا بومی و عمیقا جهانی است و توانست از مرز جغرافیایی عبور كند.   وی افزود: دنیای تصویری خاص این اثر به گونه‌ای است كه با ساختار پست‌مدرن، تصویرها واژگان را كامل می‎كنند و تصویر كنش‌گرانه در بافت روایت جا می‌گیرد.  كهنسال با اشاره به اهمیت هویت ادبی در آثار یك نویسنده گفت: آثار زیادی در هر دوره خلق می‌شوند كه ارزشمندند اما اینكه نویسنده‌ای هویت ادبی داشته باشد و نسل بعد از خود را تحت تاثیر قرار دهد ویژگی مهمی است كه در آثار خانیان دیده می‌شود و به این دلیل است كه چندین پایان‌نامه و رساله برای تحلیل و بررسی آثار خانیان نوشته شده است.  وی افزود: چهار دهه فعالیت خانیان در حوزه نویسندگی، خلق 44 اثر در حوزه‌های نمایشنامه، داستان بزرگسال، آثار پژوهشی و آثار داستان نوجوان را موجب شده كه تك تك این آثار موفق به كسب جایزه‌های ملی و بین‌المللی شده‌اند، باید ببینیم چرا این اتفاق در آثار یك نویسنده رخ می‌دهد. او از مرز یك نفر بودن عبور كرده است و شناخت او و معرفی آثارش معرفی جریان‌های ادبی داستانی معاصر ایران است. [۲۱]



می‌خواستم از جایزه انصراف بدهم

جمشید خانیان نویسنده ادبیات و نامزد جایزه آستریدلیندگرن 2019 گفت: وقتی شنیدم انجمن نویسندگان كودك و نوجوان مرا به عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم، 10 روز بعد بازگشتم و فقط 40 روز برای آماده كردن پرونده‌ام وقت داشتم، درحالی‌كه هیچ اطلاعات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری از خودم نداشتم و انجمن هم خودش را كنار كشید و كارها را به من سپرد.  وی افزود: من هم چیزی از خودم نداشتم، نمی‌دانستم كجای ادبیات كودك و نوجوان ایران قرار دارم و از سویی هیچ چیز از نوشتن برایم مهم‌تر نبود، تا حالا هیچ جایزه‌ای در پروسه نوشتن من اثر نداشته و ندارد.  او ادامه داد: من نمی‌دانستم برای كدام بخش ادبیات كودك و نوجوان ایران نامزد شده‌ام؟ این دلایل باعث شد تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم اما همان روز «مریم كهنسال» با من تماس گرفت و گفت كه حاضر است پرونده مرا آماده كند و خواست انصراف ندهم. او بعد از 40 روز پرونده من را تهیه و حتی ترجمه‌ كرده بود، براین اساس به نظر من اگر قرار است در این مراسم از كسی تقدیر شود، باید مریم كهنسال باشد.   این نویسنده عمر ادبیات كودك در ایران بسیار كوتاه دانست و گفت: ما تا دهه 80 ادبیات كودك و نوجوان نداشتیم، سابقه ادبیات كودك ما به كمتر از 20 سال می‌رسد و وقتی می‌گویند به پاس سال‌ها تلاش فلان نویسنده، منظور همین چند سال اخیر است كه 20 سال هم نمی‌شود. 

آثار جمشید خانیان همواره مورد توجه كارشناسان و منتقدین و دانش آموخته‌های ادبیات بوده و نقدها و پایان نامه‌های تحصیلی بسیاری را (در مقاطع تحصیلی كارشناسی ارشد و دكتری) به خود اختصاص داده است. تعدادی نیز جزو منتخبین و برگزیده‌های بین المللی بوده‌اند٬ كه از آن جمله می‌توان به كتاب «قلب زیبای بابور» برگزیده كتابخانه مونیخ ۲۰۰۵ اشاره کرد.  آثار او همچنین برگزیده جایزه 20 سال ادبیات٬ جایزه كتاب فصل٬ كتاب سال (در گروه‌های مختلف انتخاب٬ نظیر: جایزه شورای كتاب كودك٬ جایزه غنی پور٬ جایزه كتاب‌های رشد٬ جایزه ماهنامه سلام بچه‌ها و پوپك٬ جایزه كتاب كودك و نوجوان كانون پرورش ...٬ جایزه كمیته هنر كتاب سال دفاع مقدس و جشنواره‌های متعدد نمایشی) ونیز برگزیده جایزه ربع قرن ادبیات دفاع مقدس در 3 رشته پژوهش هنری٬ رمان نوجوان و نمایشنامه بوده است.  ز بخش آسیا به جشنواره «كلاغ سفید» كتابخانه مونیخ دعوت شده است.  وی در سال 1397 از سوی انجمن نویسندگان كودك و نوجوان ایران به عنوان نامزد بخش نویسندگی جایزه ادبی آسترید لیندگرن 2019 معرفی شده است.  جایزه آسترید لیندگرن یكی از جایزه‌های بسیار معتبر بین‌المللی در رشته ادبیات كودك و نوجوان است، این جایزه پس از مرگ آسترید لیندگرن در سال 2002 هر سال به بهترین برنامه یا برترین افراد در رشته ادبیات كودك و نوجوان اهدا می‌شود و مبلغ آن پنج میلیون كرون سوئد است.[۲۱]   



مشخصات کتاب شناختی

  • نام کتاب=قلب زیبای بابور
  • تصویرگر=علی اصغر محتاج
  • تعداد صفحات=۸۰
  • ناشران= کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انتشارات نیستان
  • سال چاپ=۱۳۸۴
  • نوبت چاپ=۲
  • تاریخ نشر= ۵ آذر ۱۳۸۵



پانویس

  1. «احمدرضا عشقیِ کانون پرورش فکری». 
  2. «نقد قلب زیبای بابور- نوشته نرگس باقری عضو هیأت علمی دانشگاه ولیعصر رفسنجان». 
  3. «جشنواره تئاتر فجر در صحنه پایانی -ایسنا». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ «۴رمان خانیان در مرکز ۲ کوثر نقد شدند -کانون-شبنم گلستانی». 
  5. «خلاصه داستان -انتشارات کانون پرورش فکری کودک‌ونوجوان». 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «بینامتنیت در فراداستان قلب زیبای بابور- نرگس باقری». 
  7. «۴رمان خانیان در مرکز ۲ کوثر نقد شدند». 
  8. «نامزدهای جایزه آسترید لیندگرن معرفی شدند». 
  9. «جشنواره تئاتر فجر در صحنه پایانی -ایسنا». 
  10. «احمدرضا عشقیِ کانون پرورش فکری». 
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ «رشد اخلاقی کودک و بررسی آثار خانیان از منظر رشد اخلاقی». 
  12. «تقدیم نامه‌ی قلب زیبای بابور-ایده های من -رازهای من-همشهری آنلاین». 
  13. «خلاصه داستان قلب زیبای بابور-هدهد». 
  14. «بندرشناس -خلاصه داستان قلب زیبای بابور». 
  15. «قلب زیبای بابور-خلاصه-آفتاب». 
  16. «قلب زیبای بابور در شیراز نقد شد-خبرگذاری مهر». 
  17. «چل تکه دوزی داستانی/گزارش بیست و یکمین نشست نقد مخاطبان-کتاب ماه کودک‌و نوجوان». 
  18. «ما قلب زیبای بابور را دیدیم؟!». 
  19. «قلب زیبای بابور گویا میشود». 
  20. «هیچ چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمیگیرد». 
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ «خانیان نویسنده ای است که مخاطب نوجوان را دست کم نمی گیرد». 

منابع

  1. باقری، نرگس (پاییز و زمستان ۱۳۹۳). بینامتنیت در فراداستان قلب زیبای بابور. مجله مطالعات ادبیات کودک‌ونوجوان.
  1. پارسایی، حسن (بهمن ۱۳۸۳). نقد و بررسی مهر و مروارید. تهران: مجله‌ی ماه کودک‌ونوجوان.
  1. چل تکه زی داستانی -گزارش بیست‌ویکمین نشست نقد مخاطبان. تهران: مجله ماه کودک‌ونوجوان. بهمن ۱۳۸۳.

پیوند به بیرون