صادق چوبک: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
اولین کتابی که از صادق چوبک انتشار یافت، مجموعهٔ «خیمهشببازی» بود که شامل یازده داستان کوتاه بود. در این مجموعه، داستان «اسائهٔ ادب» به صادق هدایت هدیه شده بود و «بعدازظهر آخر پاییز» به مسعود فرزاد. چوبک این کتاب را با هزینهٔ شخصی در ۱۰۰۰ نسخه چاپ کرده بود. چوبک از بزرگ علوی به عنوان اولین مشوق خود به انتشار آثارش یاد میکند که به او توصیه کرده بود داستانها را به ایرج اسکندری نشان دهد تا کاری برای انتشار آنها بکند. وجود داستان «اسائهٔ ادب» در این مجموعه، باعث شد مسئولین وقت مجموعه را اسائهٔ ادبی به قوانین موجود تلقی کنند! همین مسئله باعث شد کتاب، بعد از چاپ اول ده سال توقیف شود. چاپ دوم «خیمهشببازی» در سال ۱۳۳۴، به صورتی انجام شد که «آه انسان» در آن، جای «اسائهٔ ادب» را گرفته بود.<ref name= ''قلمفرسا''/> | اولین کتابی که از صادق چوبک انتشار یافت، مجموعهٔ «خیمهشببازی» بود که شامل یازده داستان کوتاه بود. در این مجموعه، داستان «اسائهٔ ادب» به صادق هدایت هدیه شده بود و «بعدازظهر آخر پاییز» به مسعود فرزاد. چوبک این کتاب را با هزینهٔ شخصی در ۱۰۰۰ نسخه چاپ کرده بود. چوبک از بزرگ علوی به عنوان اولین مشوق خود به انتشار آثارش یاد میکند که به او توصیه کرده بود داستانها را به ایرج اسکندری نشان دهد تا کاری برای انتشار آنها بکند. وجود داستان «اسائهٔ ادب» در این مجموعه، باعث شد مسئولین وقت مجموعه را اسائهٔ ادبی به قوانین موجود تلقی کنند! همین مسئله باعث شد کتاب، بعد از چاپ اول ده سال توقیف شود. چاپ دوم «خیمهشببازی» در سال ۱۳۳۴، به صورتی انجام شد که «آه انسان» در آن، جای «اسائهٔ ادب» را گرفته بود.<ref name= ''قلمفرسا''/> | ||
===صادق چوبک، صادق هدایت=== | |||
آشنایی چوبک با صادق هدایت در سال ۱۳۱۵ اتفاق افتاد و خیلی زود به رفاقتی دیرپا بدل شد. هدایت در ابتدا نقش الگو و سرمشق را برای چوبک ایفا مینمود؛ به طوری که چوبک داستانهایش را قبل از هر اقدامی در جهت انتشار، به هدایت میداد تا بخواند و نظرش را بگوید. به تدریج نفوذ هدایت بر داستاننویسی چوبک کم میشود، از حالت پیروی صرف خارج میشود و حتی به رقابت میکشد. چوبک در این باره به خاطرهای از زمستان ۱۳۲۴ اشاره میکند. او و هدایت در «کافه فردوسی» نشسته بودهاند. هدایت میگوید: «به جنگت رفتهام!» چوبک در ابتدا متوجه منظور او نمیشود؛ اما شب همان روز در «کافه ماسکوت» باز هدایت میگوید: ««پیام نوین» را بگیر ببین چطور به جنگ «بعدازظهر آخر پاییز»ت رفتهام!» گویا داستان «فردا»ی هدایت در نشریهٔ مذکور چاپ شده بوده که شیوهٔ نگارش آن، بر اساس گرتهٔ تکنیکی داستان چوبک بوده است. این دو داستان از نخستین نمونههای داستانهای واقعی فارسیاند که راوی آنها از درون خود، حکایات و وقایع بیرون را میبیند و نقل میکند.<ref name= ''قلمفرسا''/> | |||
===مهپارهای بی بند و بار=== | ===مهپارهای بی بند و بار=== | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۷: | ||
===داستانکهای دشمنی=== | ===داستانکهای دشمنی=== | ||
===داستانکهای قهر=== | ===داستانکهای قهر=== |
نسخهٔ ۱۳ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۵
صادق چوبک | |
---|---|
چرا دریا توفانی شده بود؟ | |
زمینهٔ کاری | مقالهنویسی، داستاننویسی، نمایشنامهنویسی و ترجمه |
زادروز | ۱۲[۱]یا۱۴خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهتیر۱۲۹۵بوشهر |
پدر و مادر | آقامحمداسماعیل و رقیهسلطانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
مرگ | ۱۳تیر۱۳۷۷ کالیفرنیا |
ملیت | ایرانی |
جایگاه خاکسپاری | جسدش سوزانده شد |
سالهای نویسندگی | ۱۳۱۰ تا ۱۳۷۰ |
کتابها | خیمهشببازی وسنگ صبور و ... |
همسر(ها) | قدسی خانم چوبک |
فرزندان | روزبه و بابک |
اثرپذیرفته از | صادق هدایت |
صادق چوبک داستاننویس، نمایشنامهنویس و مترجم ایرانی است که در کنار صادق هدایت و بزرگ علوی میتوان از او به عنوان یکی از پیشگامان داستان مدرن ایران یاد کرد.
ادبیات داستانی معاصر فارسی، جز در آثار کسانی چون صادق هدایت و صادق چوبک، در زمینه نقد سیاسی و اجتماعی شجاع و در عرصه نقد نظام مسلط اخلاقی و شکستن چارچوب های محدود "زبان مودب مرسوم"، محافظه کار و مصلحتگرا است اما شجاعت هنری و دستاوردهای خلاقانه صادق چوبک در این عرصهها چندان پربار است که محافظهکاری مرسوم را جبران می کند.[۲]
صادق چوبک در بوشهر متولد شد و از پانزده سالگی نوشتن را در قالب مقاله شروع کرد. در دههٔ ۲۰ و ۳۰ شمسی همکاری او با مجلات مختلف آغاز شد و از اولین شمارهٔ مجلهٔ سخن از نویسندگان این نشریه بود. آثار او به چندین زبان زندهٔ دنیا ترجمه شدهاند.[۳]
چوبک که از اولین کوتاهنویسان در قصهٔ فارسی است، طی عمر هشتادسالهٔ خود، در اکثر آثارش به مثابهٔ آینهای صیقلی عمل میکند که به هیچ نوع زنگاری آلوده نیست؛ یعنی علیرغم منعکس کردن چرک ها و و زخمهای طبقهٔ رها شدهٔ فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت؛ به همین دلیل چهرهٔ کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه های مختلف خشونت.[۴]
داستانک
توقیف دهساله
اولین کتابی که از صادق چوبک انتشار یافت، مجموعهٔ «خیمهشببازی» بود که شامل یازده داستان کوتاه بود. در این مجموعه، داستان «اسائهٔ ادب» به صادق هدایت هدیه شده بود و «بعدازظهر آخر پاییز» به مسعود فرزاد. چوبک این کتاب را با هزینهٔ شخصی در ۱۰۰۰ نسخه چاپ کرده بود. چوبک از بزرگ علوی به عنوان اولین مشوق خود به انتشار آثارش یاد میکند که به او توصیه کرده بود داستانها را به ایرج اسکندری نشان دهد تا کاری برای انتشار آنها بکند. وجود داستان «اسائهٔ ادب» در این مجموعه، باعث شد مسئولین وقت مجموعه را اسائهٔ ادبی به قوانین موجود تلقی کنند! همین مسئله باعث شد کتاب، بعد از چاپ اول ده سال توقیف شود. چاپ دوم «خیمهشببازی» در سال ۱۳۳۴، به صورتی انجام شد که «آه انسان» در آن، جای «اسائهٔ ادب» را گرفته بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
صادق چوبک، صادق هدایت
آشنایی چوبک با صادق هدایت در سال ۱۳۱۵ اتفاق افتاد و خیلی زود به رفاقتی دیرپا بدل شد. هدایت در ابتدا نقش الگو و سرمشق را برای چوبک ایفا مینمود؛ به طوری که چوبک داستانهایش را قبل از هر اقدامی در جهت انتشار، به هدایت میداد تا بخواند و نظرش را بگوید. به تدریج نفوذ هدایت بر داستاننویسی چوبک کم میشود، از حالت پیروی صرف خارج میشود و حتی به رقابت میکشد. چوبک در این باره به خاطرهای از زمستان ۱۳۲۴ اشاره میکند. او و هدایت در «کافه فردوسی» نشسته بودهاند. هدایت میگوید: «به جنگت رفتهام!» چوبک در ابتدا متوجه منظور او نمیشود؛ اما شب همان روز در «کافه ماسکوت» باز هدایت میگوید: ««پیام نوین» را بگیر ببین چطور به جنگ «بعدازظهر آخر پاییز»ت رفتهام!» گویا داستان «فردا»ی هدایت در نشریهٔ مذکور چاپ شده بوده که شیوهٔ نگارش آن، بر اساس گرتهٔ تکنیکی داستان چوبک بوده است. این دو داستان از نخستین نمونههای داستانهای واقعی فارسیاند که راوی آنها از درون خود، حکایات و وقایع بیرون را میبیند و نقل میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مهپارهای بی بند و بار
« | پنجشنبه ۲۹ شهریور ۷۵
جناب گوهرین؛ هیچگونه خبری از شما به من نمیرسد. نمیدانم سرنوشت «مهپاره» به کجا رسیده. جواب نامه و وکالتنامه و اوراقی را که برای شما فرستادم به من نرسیده. لابد این نامه هم بعد از دو ماه به دست شما خواهد رسید و اگر شما هم بخواهید جواب آن را بنویسید، دو ماه دیگر به دست من میرسد و سال و عمر تمام است. خواهشمندم هر چه از جریان چاپ «مهپاره» میدانید برایم بنویسید و مخصوصا به وضوح شمارهٔ تلفن خودتان را مرقوم فرمایید. شما تلفن نزنید من تلفن میزنم. چنانکه پیش از این هم نوشتم، تا آخرین شاهی هزینهای که برای «مهپاره» میشود به علاوهٔ حق خودتان به عهدهٔ من خواهد بود... صادق چوبکخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ |
» |
دو روایت از روزهای آخر[۵]
اگر شاهی بمیرد از وطن دور...(از سوگنامهٔ منیرو روانیپور در مرگ چوبک)
در شهر سیاتل آمریکا، ماهی غریبی است به نام «سالمن» که اندک زمانی بعد از تولد به اقیانوس میرود تا زندگی کند و چند ماهی پیش از مرگ به زادگاه خود بر میگردد. برمیگردد تا همانجا که به دنیا آمده است بمیرد. در بازگشت، جریان آب به خلاف حرکت ماهی است. گاهی روزها میگذرد و ماهی یک میلیمتر هم جلو نمیآید. چه نگاهی دارد این ماهی، هر لحظه که پیش میرود و هنگامی که فشار آب دوباره او را به عقب میراند! نگاه ایرانیان دور از وطن همیشه مرا به یاد این ماهی میاندازد. حالا میتوانم بگویم که صادق چوبک، در آخرین لحظات زندگی، چطور با بهت و حیرت نگاه کرده، چطور با امواج مخالف دست به گریبان شده و پیش از اینکه خورشید زادگاهش را ببیند از نفس افتاده. و نمیدانم در آن لحظه جملهای را که، روزگار نه چندان پیش از این، بهمن گفت به یاد آورده؟ در آن لحظات آن ثانیههای آخر:
تو فکر میکنی من اینجا میمیرم؟ اینجا توی این غربت...
ماهی سالمن نمیخواهد در اقیانوس بمیرد. رودخانهٔ خودش را میخواهد، زادگاه خودش را... . حالا چوبک هم نیست که میگفت:
«وقتی به مرگ فکرمیکنم خوابم نمیبرد. هر شب منتظرم که صبح شود و خورشید را دوباره ببینم، صدای قدسی را بشنوم. گاهی با خودم حرف میزنم، یعنی من اینجا میمیرم…؟ بعد میگوید: بتهوون هم مرد، شکسپیر هم مرد،… اما دلم میخواهد قبل از مرگ یک بار هم که شده، توی آن گرما و شرجی بوشهر، تکیه بدهم به نخلی و یک کاسه آب خنک بخورم… دختر، هر وقت رفتی ولایت، هر جا نشستی یاد من بکن،…یاد من باش.»
و بعد از فائز میخواند:
اگر شاهی بمیرد از وطن دور | به خواری میبرندش بر سر گور |
زندان بد است...(از یادداشتهای صدرالدین الهی از مصاحبتش با چوبک در سال آخر)
در هفتاد و دو سالگی، بیپرواییهای هفده سالگی را دارد،… بیدار و دلآگاه، تیزهوش و نکتهبین و نکتهسنج است و… . پیرمرد دلش برای خانهی دَروس، حیاط و باغچه و دفترش تنگ شده و ساعتهای سختی را در خیال خانه(بوشهر و زادگاهش) میگذراند، چونان همهی ما، و چرا بر نمیگردد؟ از مرگ نمیترسد، اما یک نوع وحشت از ناشناخته در همهٔ اوقات با او است، از این که تنها بماند، از اینکه در جایی باشد که راه بیرون رفتن از آن را ندارد، از اینکه آوار بر سرش فرود آید، از اینکه… نفسش تنگی کند. از همهٔ آنها وحشت دارد. میگوید زندان بد است. جایی که آدم نتواند اختیار حرکت و رفتارش را داشته باشد. شعر «بنی آدم اعضای یک پیکرند» را که میخواند اشک میریزد و بر جهان بیترحم نفرین میفرستد. شیفتهٔ آزادی و عدالت است. این را در جانش دارد با همهی دیکتاتورها در جنگ است. تعبد را از هر نوع، نشانهٔ ذلت انسان میداند. گاه با حرارت یک جوان انقلابی فریاد میزند:
من تمام عمرم با ظلم و ستم جنگیدهام و در ستایش آزادی نوشتهام. آزادی جوهر من است.
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
سالشمار زندگی و آثارخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
۱۲۹۵: تولد در تیرماه در بوشهر، فرزند آقا اسماعیل بازرگان
۱۳۰۳: تحصیل دورهٔ ابتدایی تا کلاس سوم در مدرسهٔ سعادت بوشهر – نقل مکان به شیراز(ادامهٔ تحصیلات در مدارس شفاعیه، باقریه، سلطانیه و حیات(در شیراز) و کالج آمریکایی(در تهران)
۱۳۱۶: ازدواج با قدسی خانم – استخدام در وزارت فرهنگ و آغاز کار تدریس(تدریس در مدرسهٔ شرافت خرمشهر در سال تحصیلی ۱۷-۱۳۱۶)
۱۹-۱۳۱۷: احضار برای خدمت سربازی(سال اول سرباز معمولی بود و در سال دوم به خاطر تسلط به زبان انگلیسی به عنوان مترجم خدمتش را در ستاد ارتش به پایان میبرد.)
۱۳۲۳: تولد اولین فرزند(روزبه)
۱۳۲۴: چاپ اولین کتاب چوبک با عنوان خیمهشببازی حاوی ۱۱ داستان کوتاه(به خاطر داستان «اسائهٔ ادب»، ده سالی از انتشار کتاب جلوگیری میشود.)
۱۳۲۶: تولد فرزند دوم(بابک)
۱۳۲۸: انتشار دومین مجموعهٔ قصه از چوبک با عنوان انتری که لوطیش مرده بود - ترجمهٔ داستانهای چوبک توسط گرانکو آربری لاو
۱۳۲۹: چاپ داستانها در نشریات مختلف از جمله مجلهٔ سخن(از اولین دوره)
۱۳۳۴: انتشار چاپ دوم «خیمهشببازی» پس از ده سال توقیف(با حذف داستان «اسائهٔ ادب» و جایگزینی داستان « آه انسان») – سفر به آمریکا برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد – سفر به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان به دعوت کانون نویسندگان شوروی – ترجمهٔ «پینوکیو» اثر کارلو کولودی با عنوان «آدمک چوبی»
۱۳۳۶: ترجمهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» توسط پیتر اوری و چاپ آن در مجلهٔ «دنیای جدید نویسندگی» شمارهٔ ۱۱
۱۳۳۸: ترجمهٔ شعر «غراب» اثر ادگار آلن پو در نشریهٔ کاوش
۱۳۴۱: تهیهٔ فیلم «دریا» بر اساس قصهٔ «چرا دریا توفانی شده بود» از مجموعهٔ «انتری که لوطیش مرده بود» بوسیلهٔ ابراهیم گلستان و با شرکت فروغ فرخزاد که ناتمام ماند.
۱۳۴۲: چاپ رمان «تنگسیر» که به قدسی خانم چوبک هدیه شده است. این رمان به زبانهای مختلف ترجمه شده است.
۱۳۴۴: چاپ کتاب «چراغ آخر»(حاوی ۸ قصهٔ کوتاه و یک شعر) – انتشار کتاب «روز اول قبر»(حاوی ۱۰ قصه و یک نمایشنامه با عنوان «هفتخط» که توسط دانشجویان ژاپنی دانشگاه شیراز به روی صحنه رفت.)
۱۳۴۵: انتشار رمان «سنگ صبور» که چوبک آن را به زادگاهش بوشهر هدیه کرده است.
۱۳۴۶: مصاحبهٔ صدرالدین الهی با پرویز ناتل خانلری دربارهٔ چوبک
۱۳۴۸: چاپ نوشتهای از نصرت رحمانی با عنوان «درازنای سه شب پرگو» در روزنامهٔ آیندگان(حاصل سه شب همنشینی رحمانی و چوبک)
۱۳۴۹: تدریس در دانشگاه یوتا به مدت یک سال به عنوان استاد میهمان
۱۳۵۱: قبول دعوت برای شرکت در کنفرانس نویسندگان آسیایی و آفریقایی در آلماتای قزاقستان شوروی – چاپ برگزیدهٔ آثار چوبک به زبان روسی در مسکو توسط کمیساروف و بانو عثمانووا – انتشار صفحهای در روزنامهٔ اطلاعات با عنوان «ویژهٔ صادق چوبک»
۱۳۵۳: نمایش فیلم سینمایی «تنگسیر» ساختهٔ امیر نادری بر اساس نوشتهٔ چوبک – ترجمهٔ «مسیو الیاس» توسط پروفسور ویلیام هناوی(استاد زبان فارسی دانشگاه پنسیلوانیا) - چوبک در این سال خود را بازنشسته میکند – سفر به انگلستان و بعد آمریکا – درگذشت «آقا اسماعیل» پدر چوبک در ۷۹ سالگی در لندن
۱۳۵۵: ترجمهٔ «نفتی» و «آه انسان» از کتاب «خیمهشببازی» توسط کارتر برینت و لئونارد بوگل با مقدمهٔ مایکل هیلمن در مجلهٔ ادبیات شرق و غرب شمارهٔ ۲۰
۱۳۵۸: ترجمهٔ «سنگ صبور» به انگلیسی توسط محمدرضا قانونپرور(این ترجمه در سال ۱۳۶۸(۱۹۸۹ میلادی) بوسیلهٔ انتشارات مزدا در کالیفرنیای آمریکا منتشر شد)
۱۳۵۹: ترجمهٔ «روز اول قبر» توسط Mino Southgate
۱۳۶۱: ترجمهٔ برگزیدهای از آثار چوبک با مقدمهای از F. R. C. Bagely
۱۳۶۹: بزرگداشت چوبک در دانشگاه کالیفرنیا(برکلی)(۱۹ فروردین برابر با ۸ آوریل) با سخنرانی جهانگیر درّی، محمود عنایت و ...
۱۳۷۰: انتشار کتاب «مهپاره:داستانهای عشقی هندو»(ترجمهٔ چوبک از متن انگلیسی)
۱۳۷۱: اختصاص نشستی در کنفرانس مطالعات خاورمیانه(MESA) در شهر پورتلند به قصهنویسی چوبک
۱۳۷۲: اختصاص بخشی از مجلهٔ ایرانشناسی به صادق چوبک
۱۳۷۷: خاموشی ابدی در بیمارستانی در شهر برکلی(سیزدهم تیرماه)
خیمهشببازی هشتاد و اندی ساله
در تیرماه ۱۲۹۵، طلوع زندگی صادق چوبک در بوشهر رقم میخورد. بعد از هشت سال زندگی در این شهر و شروع تحصیلات ابتدایی، زندگی روی خشن خود را در همان کودکی به او مینمایاند: بیماری مالاریا و مهاجرت به شیراز برای معالجه. بعد از آن در چند مدرسه در شیراز تحصیلات خود را ادامه میدهد. فعالیت ادبی چوبک در همین سالهای تحصیل در شیراز با نوشتن مقالهای در روزنامهٔ محلی «بیان حقیقت» آغاز میشود، تا اینکه در ۱۹ سالگی به کالج آمریکایی تهران میرود. در این کالج با قدسی، همسر آیندهاش و نیز افراد دیگری مانند مسعود فرزاد و پرویز ناتل خانلری آشنا میشود. در میان کسانی که در این دوره در زمرهٔ آشنایان چوبک درمیآیند، صادق هدایت مهمترین فرد است. هدایت تاثیر گستردهای بر کار داستاننویسی چوبک میگذارد؛ به نحوی که شاید بتوان حیات ادبی چوبک را به دو دوره تقسیم کرد که آثار دوران اولیهٔ او کاملا متاثر از صادق هدایت بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
صادق چوبک بعد از ازدواج با قدسیخانم و دریافت مدرک دیپلم، در وزارت فرهنگ استخدام میشود و یک سالی معلمی میکند. در دورهٔ سربازی یک سال به صورت معمولی خدمت میکند و در سال دوم، به خاطر تسلط به زبان انگلیسی به عنوان مترجم در ستاد ارتش خدمتش را به پایان میبرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
در ۱۳۱۹، چوبک به عنوان تحصیلدار به استخدام وزارت دارایی درآمد. بعد از چاپ اولین مجموعهٔ داستانش با عنوان «خیمهشببازی» در سال ۱۳۲۶، به پیشنهاد «الول ساتن»، شرقشناس معروف، در روابط عمومی سفارت انگلستان، به عنوان مترجم مشغول به کار میشود. دو سال بعد کتاب دیگرش با عنوان «انتری که لوطیش مرده بود» نیز چاپ میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
طی دههٔ سی و چهل شمسی، آثار دیگری از چوبک به انتشار میرسند. او سفرهایی به آمریکا برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد و نیز به شوروی به دعوت کانون نویسندگان شوروی داشت.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
در سال ۱۳۵۱، کنفرانس نویسندگان آسیا و آفریقا در آلماتای قزاقستان برگزار شد که چوبک از حاضران در این گردهمآیی بود. از اتفاقات جالب توجه این کنفرانس، انتشار برگزیدهٔ آثار چوبک به زبان روسی توسط «زویا عثمانووا» و «جهانگیر دری» زیر نظر پروفسور کمیساروف بود. در دوران بعد از انقلاب، فعالیت نویسندگی چوبک محدود به ترجمهٔ یک مجموعه از داستانهای عاشقانهٔ هندو میشود که تحت عنوان «مهپاره» منشر میشود. در چند سال آخر زندگی، چوبک توانایی بینایی خود را تقریبا از دست داد و قدسی به جای او میدید و مینوشت. سرانجام در سیزدهم تیرماه سال ۱۳۷۷ در بیمارستانی در کالیفرنیا، چراغ عمر صادق چوبک خاموش میشود. طبق وصیتنامهاش، جسد او به همراه یادداشتهایش سوزانده شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی
فارسی
- نویسندگان پیشگام در داستاننویسی امروز ایران، علیاکبر کسمایی، شرکت مولفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۳.
- ادبیات داستانی: قصه، داستان کوتاه، رمان، جمال میرصادقی، شفا، ۱۳۶۶.
- قصهنویسی، رضا براهنی، البرز، ۱۳۶۸.
- نقد آثار صادق چوبک، عبدالعلی دستغیب، ایما، ۱۳۷۸.
- نویسندگان پیشرو ایران: مروری بر قصهنویسی، رماننویسی، نمایشنامهنویسی و نقد ادبی، محمدعلی سپانلو، نگاه، ۱۳۸۷.
- صد سال داستان نویسی ایران، حسن میرعابدینی، چشمه، ۱۳۹۶.
- پایهگذاران نثر جدید فارسی، حسن کامشاد، نی، ۱۳۹۶.
- دریایی که همیشه توفانی بود (سیری در زندگی و آثار صادق چوبک)، محمدرضا اصلانی، مروارید، ۱۳۹۷.
- ادبیات نوین ایران، یعقوب آژند و اسدالله معظمی گودرزی، کلک سیمین، ۱۳۹۷.
انگلیسی
- Arastesh. A. Reza., Man and Society in Iran. (Leiden, Brill, 1970)
- Arberry. A.J., Classical Persian Literature. (George Allen and Unwin Ltd., 1958)
- Bagley. F.R.C., ed., Sadigh Chubak:An Anthology. (New York, Caravan Books, 1982)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
پانویس
- ↑ «قلم فرسایان: صادق چوبک».
- ↑ «صادق چوبک، خلاقیت ادبی، نفی زبان مودب و نقد مذهب».
- ↑ «قلمفرسایان: صادق چوبک».
- ↑ «چوبک، واقعگرایی(رئالیسم) تمامعیار». گودرد. بازبینیشده در ۱۱تیر۱۳۹۸.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۷۸۷.
منابع
- عبدالهی، مهناز. «سالشمار صادق چوبک». بایا، ش. ۴ و ۵ (تیر و مرداد ۱۳۷۸).
- اتحاد، هوشنگ (۱۳۸۷). پژوهشگران معاصر ایران. ۶. فرهنگ معاصر.
پیوند به بیرون
- «قلمفرسایان: صادق چوبک». یوتیوب.
- «چوبک، واقعگرایی(رئالیسم) تمامعیار». گودرد. بازبینیشده در ۱۱تیر۱۳۹۸.
- «صادق چوبک، خلاقیت ادبی، نفی زبان مودب و نقد مذهب».