جمال میرصادقی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
<ref name =''گفتوگوها''/> | <ref name =''گفتوگوها''/> | ||
{{سخ}}از کارگری و معلم و کتابدار دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم) تا کارشناس آزمونسازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسؤل اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران، همگی در شمار شغلهایی است که هریک در مقطعی میرصادقی را به خود مشغول ساخته است و البته نویسندگی، شاید یگانه اشتغالی است که هرگز از آن دست نکشیده و درخلال تلاشهای مجدانه و پیوسته، موفق شده تا داستانهای کوتاه و بلند بسیار و چندین ران خلق کند. برخی از آثار میرصادقی به زبانهای آلمانی، انگلیسی، ارمنی، رمانیایی، عبری، عربی، مجاری، ایتالیایی و چینی ترجمه شده است.<ref>{{پک|میرصادقی|۱۳۶۷|ک=عناصر داستان|ص= }}</ref> | {{سخ}}از کارگری و معلم و کتابدار دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم) تا کارشناس آزمونسازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسؤل اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران، همگی در شمار شغلهایی است که هریک در مقطعی میرصادقی را به خود مشغول ساخته است و البته نویسندگی، شاید یگانه اشتغالی است که هرگز از آن دست نکشیده و درخلال تلاشهای مجدانه و پیوسته، موفق شده تا داستانهای کوتاه و بلند بسیار و چندین ران خلق کند. برخی از آثار میرصادقی به زبانهای آلمانی، انگلیسی، ارمنی، رمانیایی، عبری، عربی، مجاری، ایتالیایی و چینی ترجمه شده است.<ref>{{پک|میرصادقی|۱۳۶۷|ک=عناصر داستان|ص= }}</ref> | ||
در دانشگاه خود را به دکتر [[پرویز ناتل خانلری]] که سردبیر مجلۀ [[سخن]] و استاد دانشگاهش بود، معرفی میکند. خانلری از او دعوت میکند عضو هیأت تحریریۀ سخن شود و اینگونه است که [[جمال میرصادقی]] با [[رضا سیدحسینی]]، [[محمدجعفر محجوب]]، [سیروس پرهان]]، [[ناصر پاکدامن]]، [احمد تفضلی]] ، [[هوشنگ طاهری]] و [[تورج رهنما]] همکار میشود و با دیگرانی چون [[بهرام صادقی]] و [[غلامحسین ساعدی]] که شروع کارشن با این مجله بوده است.<ref name=''ساره دستاران''/> | |||
جمال میرصادقی از ابتدا به همان اندازه که به در زمینۀ نوشتن داستان فعال بود، به آموزش داستاننویسی وتألیف کتابهایی در این زمینه نیز توجه نشان داده است. {{سخ}} دکتر [[محمدرضا شفیعی کدکنی| شفیعی کدکنی]]تأثیر بسزایی بر پیشبرد کارهای او داشته است. [[جمال میرصادقی|میرصادقی]] ، [[واژهنامۀ هنر داستاننویسی]] را با [[میمنت میرصادقی|همسرش]]به تشویق شفیعی کدکنی نوشتهاند و میرصادقی همواره بر تأثیر او در کارهایش تأکید دارد. <ref name=''ساره دستاران''/> | |||
در دانشگاه تهران تدریس را به پیشنهاد شفیعی کدکنی آغاز میکند. پس از انقلاب فرهنگی درس تعطیل میود و جزوهای که برای تدریس آماده کرده بود، به کتابی دویست صفحهای با نام [[قصه، داستان کوتاه، رمان]] تبدیل میشود. در فرهنگسرای نیاوران همینکتاب را تدریس میکند ، اما با بیشتر شدن اطلاعات و گسترش کارش، کتاب هم قطورتر میشود که حالا با نام [[ادبیات داستانی]] به چاپ هفتم رسیده است. بعد از تعطیلی فرهنگسرا چندسالی هم در [دانشگاه آزاد اسلامی]] و [دانشکدۀ صدا و سیما]] تدریس میکند. فشار کاری قلبش را ناراحت میکند و ترجیح میدهد به کارهای نیمهتمامش بپرداز. حالا هم چندسالی است که روزهای چهارشنبه در منزلش کلاس داستاننویسی برپاست. حالا هم شاگردانش نام و آوازهای دارند درخور استاد. [[منیرو روانیپور]]، [[هوشنگ عاشورزاده]]، [منوچهر کریمزاده]]، [[حسن اصغری]]، [[فریبا وفی]]. <ref name=''ساره دستاران''/> | |||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
خط ۷۹: | خط ۸۲: | ||
===داستانک استاد=== | ===داستانک استاد=== | ||
[[شفیعی کدکنی]] دوست، استاد، مشوق و همراه سالهای اوست. پیشنهاد تدریس را اولبار او به [[جمال میرصادقی| میرصادقی]] میدهد. میرصادقی ابتدا نمیپذیرد. نگران است که از پس این دشوار برنیاید. اما شفیعی کدکنی کوتاه بیا نیست. آدمی است که دوستانش را هم با خودش بالا می:شد آنقدر بالا که تشویق میشود حتا پس از تعطیلی دانشگاهها در [[انقلاب فرهنگی]] در خانۀ شخصی خودش تدریس داستاننویسی را ادامه دهد.<ref name=''ساره دستاران''/> | |||
=== | ===شیوۀ شاگردپروری=== | ||
شاگردان | تدریسش سینه به سینه است. شاگردان نه الزاماَ دوزانو، ولی روبهروی استاد مینشیند و از روی دست او مشق میکند. آنقدر سیاهه مینویسند و دور میریزند تا میرسند به فوت کوزهگری. استاد فوت آخر را هم میگوید و راه را نشان میدهد. شاگردان هیچ هم لازم نیست برای جلوس در مسند شاگردیاش استعداد فرازمینی داشته باشند. همینکه بخواهند و بخوانند و بنویسند کافیاست. <ref name=''نیلوفر رستمی''>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =رستمی| نام = نیلوفر| عنوان =مثل یک تب | ژورنال = روزنامۀ شرق| مکان = تهران| دوره = | شماره =۲۲۰| سال =۱۳۸۳| تاریخ بازبینی = ۲۳ فروردین ۱۳۹۸}} | ||
===داستانک مردم=== | ===داستانک مردم=== | ||
خط ۹۶: | خط ۱۰۰: | ||
::«نه، تنها نمیروی، با هم میرویم.» | ::«نه، تنها نمیروی، با هم میرویم.» | ||
:برف دوباره بنا کرده بود به باریدن و جای پاهای میم را میپوشاند. به کوه سیاه نگاه کرد. | :برف دوباره بنا کرده بود به باریدن و جای پاهای میم را میپوشاند. به کوه سیاه نگاه کرد. | ||
::«منتظر نشد که با هم برویم، من هم دنبالش میروم.» | ::«منتظر نشد که با هم برویم، من هم دنبالش میروم.»<ref name=''ساره دستاران''/> | ||
===داستانکهای قهر=== | ===داستانکهای قهر=== |
نسخهٔ ۲۴ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۵۶
جمال میرصادقی | |
---|---|
نام اصلی | سیدحسین میرصادقی |
زمینهٔ کاری | داستاننویسی |
زادروز | ۱۹اردیبهشت ۱۳۱۲ [۱] تهران |
محل زندگی | تهران |
سالهای نویسندگی | از ۱۳۴۱ تاکنون |
کتابها | عناصر داستان، ادبیات داستانی و... |
نمایشنامهها | چه کسی دنبال آقای هنرور میرود(۱۳۹۳) |
همسر(ها) | میمنت میرصادقی (ذوالقدر)شاعر و پژوهشگر |
فرزندان | نازنین و مانی |
مدرک تحصیلی | کارشناسی زبان و ادبیات فارسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
دلیل سرشناسی | داستاننویس، پژوهشگر ادبی، مدرس داستاننویسی |
اثرپذیرفته از | صادق چوبک، بزرک علوی [۲] |
جمال میرصادقی نویسنده، مدرس و پژوهشگر نامی با حدود پنجاه جلد کتاب رمان، داستان بلند، نقد ادبی و مجموعه مقالات.
میرصادقی اولین داستانش را در سخن منتشر کرد. نخستین داستان او «برفها، سگها، کلاغها»، در مسابقۀ داستاننویسی مجله سخن، مقام اول را گرفت.
کتاب «شاهزادهخانم سبزچشم» که مجموعه چند داستان کوتاه بود، در سال ۱۳۴۱ منتشر شد. نام این کتاب در چاپ دوم به «مسافرهای شب» تغییر یافت. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانهای جمال میرصادقی تاکنون به بیش از ده زبان ترجمه و در تیراژهای متعدد منتشر شده است. میرصادقی علاوهبر داستاننویسی، در زمینۀ تئوری داستان نیز آثار ارزندهای منتشر کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بهگفتهٔ خودش، قهرمان داستانهایش اغلب از کوچه انتخاب شدهاند و ضربان سالم و دقیق زبان جاافتادۀ آدمهای کوچه است که به داستانهایش زندگی زنده و سالمی میبخشد. همپیوندی او با مردمان کوچه بدینسان شکل میگیرد، درحقیقت او از کوچه برخاسته و خود را از آنها جدا نمیداند.[۳]
میرصادقی از همهٔ نویسندههای بزرگ و نامآور دنیا بهره برده است. بعضی از آنها در دورهای خاص از زندگی او بهشدت، توجهاش را جلب کردهاند. مثل ویلیان فاکنر که در آغاز نویسندگی از او بسیار خوشش میآمد و سپس آثار چخوف و گورکی و تولستوی که او را جذب کرد و بارهاوبارها آنها را خواند و شاید غیرمستقیم تحت تأثیر آنها گرفته باشد. [۴]
در میان نویسندگان وطنی نیز بزرگ علوی و صادق چوبک از نویسندگان تأثیرگذار بر اندیشه و قلم میرصادقی هستند.
خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
از کارگری و معلم و کتابدار دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم) تا کارشناس آزمونسازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسؤل اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران، همگی در شمار شغلهایی است که هریک در مقطعی میرصادقی را به خود مشغول ساخته است و البته نویسندگی، شاید یگانه اشتغالی است که هرگز از آن دست نکشیده و درخلال تلاشهای مجدانه و پیوسته، موفق شده تا داستانهای کوتاه و بلند بسیار و چندین ران خلق کند. برخی از آثار میرصادقی به زبانهای آلمانی، انگلیسی، ارمنی، رمانیایی، عبری، عربی، مجاری، ایتالیایی و چینی ترجمه شده است.[۵]
در دانشگاه خود را به دکتر پرویز ناتل خانلری که سردبیر مجلۀ سخن و استاد دانشگاهش بود، معرفی میکند. خانلری از او دعوت میکند عضو هیأت تحریریۀ سخن شود و اینگونه است که جمال میرصادقی با رضا سیدحسینی، محمدجعفر محجوب، [سیروس پرهان]]، ناصر پاکدامن، [احمد تفضلی]] ، هوشنگ طاهری و تورج رهنما همکار میشود و با دیگرانی چون بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی که شروع کارشن با این مجله بوده است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
جمال میرصادقی از ابتدا به همان اندازه که به در زمینۀ نوشتن داستان فعال بود، به آموزش داستاننویسی وتألیف کتابهایی در این زمینه نیز توجه نشان داده است.
دکتر شفیعی کدکنیتأثیر بسزایی بر پیشبرد کارهای او داشته است. میرصادقی ، واژهنامۀ هنر داستاننویسی را با همسرشبه تشویق شفیعی کدکنی نوشتهاند و میرصادقی همواره بر تأثیر او در کارهایش تأکید دارد. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
در دانشگاه تهران تدریس را به پیشنهاد شفیعی کدکنی آغاز میکند. پس از انقلاب فرهنگی درس تعطیل میود و جزوهای که برای تدریس آماده کرده بود، به کتابی دویست صفحهای با نام قصه، داستان کوتاه، رمان تبدیل میشود. در فرهنگسرای نیاوران همینکتاب را تدریس میکند ، اما با بیشتر شدن اطلاعات و گسترش کارش، کتاب هم قطورتر میشود که حالا با نام ادبیات داستانی به چاپ هفتم رسیده است. بعد از تعطیلی فرهنگسرا چندسالی هم در [دانشگاه آزاد اسلامی]] و [دانشکدۀ صدا و سیما]] تدریس میکند. فشار کاری قلبش را ناراحت میکند و ترجیح میدهد به کارهای نیمهتمامش بپرداز. حالا هم چندسالی است که روزهای چهارشنبه در منزلش کلاس داستاننویسی برپاست. حالا هم شاگردانش نام و آوازهای دارند درخور استاد. منیرو روانیپور، هوشنگ عاشورزاده، [منوچهر کریمزاده]]، حسن اصغری، فریبا وفی. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستانک
گذر از دروازه خیال
ظهر تابستان بود و حوصلهاش سررفته بود، نه توی کوچه میتوانست برود نه توی خانه با کسی باز بکند. همینطور دور خودش میچرخید تااینکه توی زیرزمین خانه لای اسبابواثاثیههای قدیمی کتاب امیرارسالان نامدار را پیدا کرد. چشم باز کرد دید شب شده و او هنوز دارد میخواند. مادربزرگ که در جستوجوی او به زیرزمین آمده بود با دیدن کتاب، گفت:
- «ذلیلمرده هرکی امیرارسلان خونده، آواره کوه و بیابون شده. میخوای بدبخت بشی؟»
- و او آواره داستان و داستاننویسی شده بود. پس از آن عشق به نوشتن و خواندن آرامش را از او ربود. [۶]
اولین داستان، اولین نگاهها
آمد توی خیابان. احساس میکرد همه دنیا او را نگاه میکنند. زنها، مردها، حتی درختها، خیابانها و ماشینها به او خیره شده بودند. توی پوستش نمیگنجید. میخواست از خوشحالی پرواز کند. دخترک بازهم مثل هر روز به او سلام کرد. توی دلش خندید و با خودش گفت:
- «حتماْ من رو شناخته. فهمیده من نویسنده شدم. فهمیده داستانم تازه توی مجله چاپ شده.» قند توی دلش آب شده بود و داشت کیف میکرد که شنید مادر نیشگونی از دخترکش گرفت و گفت:
- «مگه بهت نگفتم با غریبهها حرف نزن؟ چرا بهش سلام دادی؟» دخترک گریان گفت:
- «آخه گناه داره... بیچاره است.»
داستانک عشق=
داستانک استاد
شفیعی کدکنی دوست، استاد، مشوق و همراه سالهای اوست. پیشنهاد تدریس را اولبار او به میرصادقی میدهد. میرصادقی ابتدا نمیپذیرد. نگران است که از پس این دشوار برنیاید. اما شفیعی کدکنی کوتاه بیا نیست. آدمی است که دوستانش را هم با خودش بالا می:شد آنقدر بالا که تشویق میشود حتا پس از تعطیلی دانشگاهها در انقلاب فرهنگی در خانۀ شخصی خودش تدریس داستاننویسی را ادامه دهد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
شیوۀ شاگردپروری
تدریسش سینه به سینه است. شاگردان نه الزاماَ دوزانو، ولی روبهروی استاد مینشیند و از روی دست او مشق میکند. آنقدر سیاهه مینویسند و دور میریزند تا میرسند به فوت کوزهگری. استاد فوت آخر را هم میگوید و راه را نشان میدهد. شاگردان هیچ هم لازم نیست برای جلوس در مسند شاگردیاش استعداد فرازمینی داشته باشند. همینکه بخواهند و بخوانند و بنویسند کافیاست. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
آثار صادق چوبک و بزرک علوی <ref name =گفتوگوها> بر او تأثیر گذار بوده است . دیگر کسانی که بر نوشتن او تأثیر زیادی میگذارند، مهرداد بهار، حمید محامدی و ناصر پاکدامن هستند. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
تعهد، جایگزین میهن دوستی
کارنامه و فهرست آثار
مجموعه داستان کوتاه
- مسافرهای شب (چاپ اول شاهزادهخانم سبزچشم)،(۱۳۴۱)
- چشمهای من خسته (۱۳۴۵)
- شبهای تماشا و گل زرد (۱۳۴۷)
- این شکستهها (۱۳۵۰)، (داستانهای بههمپیوسته)
- اینسوی تلهای شن (۱۳۵۲)
- نه آدمی نه صدایی (۱۳۵۴)
- دوالپا (۱۳۵۷)
- هراس (۱۳۵۷)
- پشهها (۱۳۶۸)
- روشنان (۱۳۷۶)
- بیست و بیستوسه داستان (۱۳۸۷)
- نام تو آبی است (۱۳۸۸)
- پرنده از سر درخت پرید (۱۳۹۷)
رمان
- درازنای شب (۱۳۴۹)
- شبچراغ (۱۳۵۵)
- بادها خبر از تغییر فصل میدهند (۱۳۶۴)
- آتش از آتش (۱۳۶۵)
- کلاغها و آدمها (۱۳۶۸)
- اضطراب ابراهیم (۱۳۸۲)
- زندگی را به آواز بخوان (۱۳۸۳)
- دختری با ریسمان نقرهای (۱۳۸۶)
- دندان گرگ (۱۳۸۷)
- رهایی (۱۳۹۲)
- دو چراغ آبی روشن (۱۳۹۲)
- دنیای همه رنگ (۱۳۹۳)
- مادر، عشق و دیگر هیچ (۱۳۹۳)
آثار پژوهشی
- ادبیات داستانی (چاپ اول ۱۳۵۹)، (قصه، داستان کوتاه، رمان، پژوهشی در انواع داستان)
- عناصر داستان (۱۳۶۴)، (پژوهشی در اجزای داستان)
- داستان و ادبیات (۱۳۷۰)، (جستارهایی درزمینه ادبیات تخیلی)
- جهان داستانِ غرب (۱۳۷۲)، (ترجمه داستانهایی از نویسندههای غربی با تفسیر)
- واژهنامه هنر داستاننویسی (۱۳۷۷)، با همکاری میمنت میرصادقی (ذوالقدر)
- پیشکسوتهای داستان کوتاه جهان (۱۳۷۸)، (با تجدیدنظر در انتشارات نیلوفر ۱۳۹۴)
- جهان داستان ایران جلد یک (۱۳۸۲)، (داستانهایی از هشت نویسنده نسل اول جمالزاده هدایت بزرگ علوی چوبک به آذین (اعتماد زاده) آل احمد گلستان دانشور با تفسیر)
- داستاننویسهای نامآور معاصر ایران (۱۳۸۲)، (بررسی آثار سیویک نویسنده نسل اول و دوم ایران از آغاز تا انقلاب)
- شناخت داستان (۱۳۸۴)، (جستارهایی درباره داستان و داستاننویسی)
- گفتوگوها (۱۳۸۵)، (مجموعه مصاحبههای نویسنده)
- جهان داستان ایران جلد دو (۱۳۸۶) داستانهایی از بیست دو نویسنده نسل دوم با تفسیر
- بیستوسه داستان از داستاننویسهای امروز ایران با تفسیر (۱۳۸۷)
- عرقریزان روح (۱۳۸۸)، (توصیههایی به نویسندههای جوان جستارهایی درزمینۀ داستان)
- راهنمای رماننویسی (۱۳۸۹)
- عناصر داستان (۱۳۹۰) با تجدیدنظر و افزودهها
- راهنمای داستاننویسی (۱۳۹۰)
- زاویه دید در داستان (۱۳۹۱)
- داستانهای خیالی علمی خیالی خیال و وهم (فانتزی) (۱۳۹۲) ، (پژوهشی در انواع داستان)
- شناخت داستان (۱۳۹۲) (مجموعه دو کتاب داستان و ادبیات و شناخت داستان با تجدیدنظر و افزودهها)
- داستان و داستاننویس همراه با بیستویک داستان کوتاه (۱۳۹۳)
- داستانهای پلیسی (۱۳۹۴)
- چگونه میتوان داستاننویس شد؟ (۱۳۹۴)
- گفتوگوها (جلد اول و دوم) (۱۳۹۴)؛ همراه با پانزده داستان کوتاه
- جهان داستان غرب (۱۳۹۵)؛ تجدیدنظر و چاپ مجدد
- زنان داستان نویس نسل سوم (۱۳۹۷)
دیگر آثار
- چه دنیای قشنگی، داستان کودکان (۱۳۶۳)
- چه کسی دنبال آقای هنرور میرود (۱۳۹۳) نمایشنامه در یک پرده و هفت صحنه
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ میرصادقی، عناصر داستان، ۱.
- ↑ میرصادقی، گفتوگوها، ۱۰۳.
- ↑ خوشهگیر، فاطمه. روزنامه کیهان (تهران)، ۱۳۵۵.
- ↑ میرصادقی، گفتوگوها.
- ↑ میرصادقی، عناصر داستان.
- ↑ میرصادقی، گفتوگوها.
منابع
- میرصادقی، جمال (۱۳۹۴). گفتوگوها. تهران. پارامتر
|چاپ=
اضافه است (کمک) - خوشهگیر، فاطمه. روزنامه کیهان (تهران)، ۱۳۵۵.
- میرصادقی، جمال (۱۳۶۴). عناصر داستان. تهران. پارامتر
|چاپ=
اضافه است (کمک)