حسین منزوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
'''روی دور تند''' | '''روی دور تند''' |
نسخهٔ ۲۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۴۷
حسین منزوی | |
---|---|
نام اصلی | حسین منزوی |
زمینهٔ کاری | شعر |
زادروز | ۱مهر۱۳۲۵ زنجان |
پدر و مادر | محمد منزوی و فاطمه توکلیان |
مرگ | ۱۶اردیبهشت۱۳۸۳ تهران بیمارستان رجایی |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | زنجان و تهران زنجان محله فردوسی |
علت مرگ | آمبولی ریوی |
جایگاه خاکسپاری | مزار پایین زنجان |
لقب | رها |
بنیانگذار | غزل روایی |
کتابها | از شوكران و شكر، از كهربا و كافور، با عشق در حوالي فاجعه، با سياوش از آتش... |
تخلص | رها |
فرزندان | غزل منزوی |
مدرک تحصیلی | فارغ التحصيل رشته ادبیات فارسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران |
دلیل سرشناسی | غزل |
اثرپذیرفته از | نیما یوشیج و حافظ |
حسین منزوی شاعر غزل سرا که در سرودن شعر نیمایی و شعر سپید هم تبحر داشت. وی در ترانه سرائی نیز توانا بود. نقش منزوی، در زنده کردن غزل معاصر، چشمگیر ارزیابی شدهاست.
منزوی یکی از شاعران اثرگذار و نوآور در عرصه غزل معاصر است تا جایی که می توان نوآوری ها و خلاقیت های منزوی در غزل را کم نظیر دانست. حسين منزوي در قالب غزل، مثنوي،قصيده، رباعي و چهارپاره و ... شعر سروده است. او شيفته غزل بود و حافظ و نيما يوشيج را ميستود. برخی نقش نیما یوشیج و منزوی را در زنده کردن شعر همسنگ می دانند. نوآوری منزوی در ادراک صحیح استعاره، صور خیال، نگاه متفاوت و مضمون های تازه ای که در نظم و بیان ویژه او شکل گرفت به راستی همشانه با شعرهای نو شاعران برجسته معاصر است. به این ترتیب، باید غزل منزوی را تلفیق آگاهانه ای از شعرهای نیما و حافظ دانست. منزوی در کنار توجه به ترکیب های واژگانی غزل سنتی، توانست ترکیب هایی نو بسازد که پیش از او سابقه ای نداشته است.
منزوی اگر چه خود شخصیتی خاکستری نبود اما در پس زمینه شعرهایش غمی غریب کلمه ها را احاطه کرده است؛ غمی که از عمق نگاه او به پیرامونش بر می آید. او زمانی زندگی را جاری می داند اما گاهی در شعرهایش زندگی را نکوهش می کند. در کمتر شعری از منزوی نگاهی شاد و شاداب می بینیم که آن هم زاییده عامل های بیرونی است. در واقع زندگی برای منزوی سخت جریان داشت و این سختی در نگاه او به زندگی تاثیر گذاشته است.
حسين منزوي جريان سالم، فعال و زنده شعر امروز را دنباله شعر نيما ميدانست و از ميان قالبهاي شعري ، تنها در مثنوي و غزل ظرفيت بازتاب جامعه امروز را مي ديد و باور داشت كه از اين دو قالب شعري هنوز هم ميتوان استفاده كرد و ميان اين دو نيز، غزل را لايقتر ميديد؛ اما حيف است اگر او را تنها غزل سرا بناميم، او در سرودن شعر نيمايي و سپيد هم بسیار تبحر داشت. نقش منزوی، در زنده کردن غزل معاصر، بسيار حائز اهميت عنوان شده است و بعضی از منتقدان کار او را انقلابی در غزل امروز میدانند و حتي آنرا با کاری که نیما در تحول شعر فارسی کرد، مقایسه کردهاند.
او در خانوادهای فرهنگی زاده شد. پدر و مادرش معلم روستاهاي اطراف زنجان بودند. پدرش محمد نام داشت و به ترکی شعر میسرود. او تاثير و نقش پررنگ پدرش را اين گونه توصيف ميكند: پدرم معلم بود و نه فقط بلد بود اسم خودش را بنویسد، بلد بود شعر هم بنویسد و بلد بود اسم عشق هم بنویسد. حسین سالهاي ابتدايي زندگي اش را در روستاهاي نیک پی، کرگز و پیرسقا (یا پیرزاغه) زیست. او پس از سپري كردن دوره دبيرستان و پس از اخذ دیپلم، در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. سپس این رشته را رها کرد و به جامعهشناسی روی آورد اما این رشته را نیز ناتمام گذاشت. وی بعدها در سال ۱۳۵۸ با گذراندن واحدهای باقیمانده توانست مدرک کارشناسی خود را بگیرد.
حسين منزوي اولین دفتر شعرش را بنام حنجرهي زخمي تغزل در سال 1350 با همکاری انتشارات بامداد به چاپ رسانید و بر همگان روشن ساخت كه ظرفيتهاي بكر و ناب غزل را ميشناسد و همچنين از دغدغههاي خود به مثابه يك هنرمند اجتماعي و حساسيت متعالي شاعرانهاش پرده براي نخستين بار پرده برداشت؛ او با همين مجموعه برنده جایزه اولین دوره شعر فروغ و به عنوان بهترین شاعر جوان این دوره، معرفی شد. منزوی در بیشتر غزل هایش برای توصیف محبوب از طبیعت و مظاهر طبیعی بهره می گیرد. تشبیه چشم، رنگ و رخ محبوب به گل، باغ و دریا از ویژگی های عاشقانه های وی به شمار می رود.
"دریای شورانگیز چشمانت چه زیبا است/ آن جا که باید دل به دریا زد، همین جا است در من طلوع آبی آن چشم روشن/ یادآور صبح خیال انگیز دریا است گل کرده باغی از ستاره در نگاهت/ آنک چراغانی که در چشم تو برپا است بیهوده می کوشی که راز عاشقی را/ از من بپوشانی که در چشم تو پیدا است ما هر دُوان خاموش خاموشیم، اما/ چشمان ما را در خموشی گفت و گوها است"
منزوی در تصاویر شعری خود از عنصر تشبيه به وفور استفاده می کند و بیشتر تصویرهای شعری اش در کنار مضمون های عاشقانه، بازتاب مسایل اجتماعی است. هر چند که برخی از تصاویر شعری او از شعر گذشتگان مایه گرفته است اما نوآوری در معانی و تصویرهای جدید به شعر او ویژگی خاصی بخشیده است.
منزوی سپس وارد راديو و تلويزيون ملي شد و در گروه ادب امروز به سرپرستی زنده یاد نادر نادرپور به فعالیت پرداخت. چندی بعد، مسئولیت برنامه های رادیو و تلویزیونی متعددی را برعهده گرفت که از آن میان می توان به برنامه های «کتاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آیینه و ترازو» و «آیینه آدینه» اشاره كرد. وي همچنين براي مدتي مسئول دفتر شعر مجله ادبي رودكي بود.
منزوي دستي هم در ترانه سرايي داشت. ترانه هایش در کنار زبان ساده و روان از شیوایی برخوردار است. همچنین برخی ویژگی های شعری وی همچون کهن گرایی، درخشش موسیقی بیرونی، پرداختن به نوآوری در ساختار و قالب های شعری و بهره گیری وزن های تازه، در ترانه های او دیده می شود. پرکاربردترین گونه های شعری نیز در ترانه هایش دوبیتی های پیوسته است.
غزل روايي با لحن نمايشنامهاي شيوهاي نو در رويكرد به غزل بود كه زمينه ساز تحولي بزرگ در نگاه سنتي به غزل شد. منزوي بسيار به روايت علاقه داشت. شايد اين ريشه را از زماني كه كودك بود و مادر بر سر بالينش قصه هاي امير ارسلان را ميخواند به ارث داشته باشد. از اين رو به ترانهسرايي علاقهمند ميشود و پا در اين حرفه ميگذارد.او در ترانههایش هم به مانند اشعارش نگاه و توجه اصلیاش به عشق است و به قول خودش عشق هویت اصلی آثارش را شكل داده است. در شعر محاورهاي(ترانه)، صداقت و صميميت كلام و غناي موسيقايي ترانهها و غزل هاي حسين منزوي، موجب اقبال عمومي هنرمندان ديروز و امروز عرصهي موسيقي و آواز شد.كوروش يغمايي نام آلبوم خويش را از غزل "هنگام وصل ماست، به باغ بزرگ شب..." برگزيد و محمد نوري، چند ترانه فوقالعاده از منزوي به رشته آواز كشيد:" نميشه غصه يه لحظه ما رو تنها بذاره؟..." از آن جمله است.داريوش اقبالي نيز چند مورد از غزلهاي او را كه تم و مايههاي اجتماعي داشتند را به آواز خواند.
در اين راستا ميبايست اضافه كرد كه او در سرایش نزدیک به 150 ترانه با آوازخوانان و هنرمندان ديگر ایراني هم چون: حسین خواجه امیری (ایرج)، جمال وفایی، ناصرمسعودی، بانو فیروزه، بانو گیتی و مسعود خادم همکاری داشته است.
حسين منزوي ، از هر چه سرود و در هر ژانري از غزل كه وارد شد، سرامد بود. گواه اين ادعا اين كه سروده غزلش با مطلع"ايرانم، اي از خون ياران لالهزاران/ وي لالهزار بي خزان از خون ياران" بعد از در گذشتش! به عنوان بهترين غزل (وطني) برگزيده شد. منزوي بدين گونه ذهنيتهاي عاشقانه،اجتماعي ،ملي،آييني و هبوطي،طعنها و گلايههاي جامعهي خويش را به طرز شگفت انگيزي آينگي كرده است و غزلش چون الماسي خوش تراش، شعاع عاطفي و هيجاني مخاطبان خود از هر قشري را در خود متبلور كرده است. او پس از انقلاب در سال نخست انتشار مجله سروش نیز با این مجله و به عنوان مسئول صفحه شعر همکاری داشت.
دومین کتاب منزوی پس از 8 سال سکوت، با نام «صفر خان» در قالب یک شعر بلند در ستایش از مردانگی صفر قهرمانیان، دیرپاترین زندانی سیاسی دوران محمدرضا پهلوی منتشر شد. وی با ستودن از روحیه آزادگی قهرمانیان از این که گروهی با برچسب های سیاسی و خطی قصد انحصاری کردن این زندانی آزادی خواه را داشته و دارند، گفت: این شعر در حقیقت ستایش نامه و ادای دین شعر معاصر بود به صفر قهرمانیان که پهلوان زندانی های سیاسی شاه شد با 33 سال حبس بی وقفه. گفتنی است نخستین چاپ این کتاب را نشر چکیده در سال 1358 انجام رسانده و نشر یکتا رصد زنجان در سال 1382 به تجدید چاپ آن همت گماشته است. حساسيت فوق العادهي شاعري، احاطهي كامل به تكنيكهاي شعري و استفادهي توأمان از ماييههاي شعر ديروز و امروز، مخاطبان شعر ديروز را به چاشني ترزبانيها و نوآوريها خرسند ميكند و مخاطبان غزل مدرن را نيز با ساحتهاي نوين تجربي، پويا و پرنشاط ميدارد. از اين روست كه غزل منزوي طيف گستردهاي از مخاطبان و خوانندگان را همراه خود دارد.
از دشت و دره سر زدم از كوه رد شدم دريا شدن مرا به چه كاري كه وا نداشت...
داستانک
حتي اين هم حرف تكراري شده است كه وقتي انسان هايي از دنيا مي روند، آنچنان ياد مي شوند و چنان دوستاني پيدا مي كنند كه در حيات شان اصلا نداشته اند. آنها كه شناخت دارند، خوب مي دانند كه اين حكايت به شكل ويژه و منحصر به فردي درباره حسين منزوي، صدق مي كند
جا ماندن از يادداشت
در خانه اي قديمي واقع در خيابان ژاله به سبك معماري دوران قاجار با تزئيناتي عجيب و غريب و پر از عكس و اشياي عتيقه كه فقط تعدادي شمع روشنايي شان را تامين كرده بود، انجمن ادبي سعد برگزار ميشد. به من گفتند كه امشب يك شاعر جوان از زنجان ميهمان ماست. من هم هميشه آماده بودم تا شعر شاعران جوان را گوش بدهم و اگر خوشم آمد يادداشت كنم. شاعر تازه كار و جوان كه شروع به شعر خواندن ميكند و بهروز رضوي كه از شعر خوشش آمده بود شروع به يادداشت ميكند اما چند كلمه اي را جا مي ماند. شروع آشنايي رضوي و منزوي از اين خانه مرموز شروع شد.
مرغ و خروس
کلاس پنجم من شاگرد اول شده بودم، روزی یک آقایی با هیاتی دهاتی در را زد و وارد شد دیدم هشت تا مرغ و خروس آورده و یک بسته. گفت اینارو آقای منزوی، باباتون داده. پدرم که آمد، گفت اینا رو آقای مطلبی(معلم دورهي ابتدايي منزوي) آورد برای تو. گفت اینارو بدین حسین بخوره، بهتر درس بخونه، این کتابا رو هم بدین بخونه. هفت جلد رمان تاریخی «به سوی روم» بود نوشته محمدابراهیم زمانی آشتیاني.
روزنامه
اولين باري كه شعر حسين در روزنامه چاپ ميشود خوشحال و دوان دوان آن را پيش پدر ميبرد. پدرش به او ميگويد كه خيلي خوب است كه شعرت در روزنامه چاپ شده اما هر وقت شعرت كنار شعري مثل اين(اشاره به شعري از منوچهر آتشي) چاپ شد اون وقت حسابه. اون قبوله.
شعر دزدي
زماني كه منزوي مجموعه شعري را براي چاپ به دست فريدون مشيري مي رساند، فريدون مشيري گمان به تقلبي بودن شعر ميبرد و بعد ها به خودش ميگويد : راستش من باور نمي كردم كه شعرها مال خودت باشد، براي اينكه شعرها بي نقص يا كم نقص با وزني باز ، خيلي مسلط و خيلي شسته و رفته بودند... با خود فكر كردم اين شعر ممكن است... حالا مال خودت نباشد.
شعر من قشنگ تره!
روزي به خودم اجازه اين گستاخي را دادم كه او را نصيحت كنم، فقط از اين بابت كه از او بزرگتر بودم، گفتم: حسين جان كمي بيشتر به فكر خودت باش. منزوي جواب داد: بهمني جان(محمد علي بهمني): نصف قرن ديگر و حتي شايد زودتر، هيچكس نميپرسد كه منزوي يا محمد علي بهمني چگونه زندگي ميكردند، گرسته بودند يا سير ... تنها به اشعارمان نگاه ميكنند و شعر من از شعر تو بهتر است.
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
روی دور تند
در اولین روز پاییز ۱۳۲۵ در خانوادهای فرهنگی و در محله فردوسی زنجان زاده شد.
دوران ابتدایی٬ راهنماایی و متوسطه خود را در زادگاهش گذراند و در سال ۱۳۴۴ برای ادامه تحصیل در شاخه ادبیات فارسی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد.
نخستین دفتر شعرش حنجره زخمی تغزل در سال ۱۳۵۰ به چاپ رساند و با همین تک اثر توجه خیل ادبیان را به خود جلب کرد. سپس وارد رادیو و تلویزیون ملی ایران شد و در گروه ادب امروز در کنار نادر نادرپور شروع به فعالیت کرد. وی در زمان فعالیتش در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامههایی را به عهده داشت.
بعد از انقلاب در کنار پرویز خرسند که سمت سردبیری مجله سروش را عهدهدار بود٬ مسئول دفتر آن مجله شد.پس از برکناری خرسند٬منزوی نیز از کار برکنار شد. منزوی که دغدغه نان داشت مدتی مشغول به کار در فرهنگستان نیاوران شد و مدتی هم در کتابخانه حسینهی ارشاد کار کرد.
او در سال ۱۳۶۳ مدتی شروع به تدریس خصوصی کرد و مدتی هم با مهدی اخوان ثالث در انتشارات انقلاب اسلامی(فرانکلین سابق) که سید علی موسوی گرمارودی رئیس آن شده بود٬ به عنوان ویراستار مشغول کار شد و بعد از آن تقریبن هیچ کار دیگری نکرد.منزوی فقط از راه انتشار شعرهایش گذران عمر کرد.او همچنین موسیقی را خوب می شناخت و صدا و خط خوبی هم داشت.
حسین منزوی در سال ۱۳۵۴ ازدواج کرد، عمر این ازدواج چندان طولانی نبود و در سال ۱۳۶۰ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج دختری به نام غزل است.منزوی پس از متارکه هرگز به طور جدی به تجدید فراش فکر نکرد مگر در سالهای آخر زندگیاش که آنهم به خاطر بیماری و رنج پدر٬بی نتیجه ماند. منزوی در سالهای پایانی عمر به زادگاه خود بازگشت و تا زمان مرگ در زنجان باقی ماند.
منزوی سخت دلبستهی پدر و مادرش بود و یک سال و نیم آخر عمر پدرـمتوفی به تاریخ سوم اسفند ۱۳۸۲ـ با وجود نابسامانی وضع خویش ٬ خودْ او را تیمار میکرد.
وی سرانجام در روز شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر نارسایی قلبی و ریوی و پس از یک عمل جراحی طولانی در سن ۵۸ سالگی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. علت مرگ او آمبولی ریوی گزارش شد. وي در کنار آرامگاه پدرش در زنجان واقع در مزار پائین به خاک سپرده شد.