صمد بهرنگی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
|مقالهها = ٰ | |مقالهها = ٰ | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
|فیلمنامهها = | |فیلمنامهها = | ||
|دیوان اشعار = | |دیوان اشعار = | ||
خط ۸۰: | خط ۸۴: | ||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
*مرگ صمد: | |||
نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد.از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانهها و هم به شکل شایعه بحثهایی وجود داشتهاست. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شدهاست. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شدهاست. | |||
تنها کسی که معلوم شدهاست در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بودهاست شخصی به نام «حمزه فراهتی» است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفتهاست فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولتآبادی دیدهاست، از قول او گفتهاست : «من این طرف بودم و صمد آن طرفتر. یک دفعه دیدم کمک میخواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.» | |||
«سیروس طاهباز» دراینباره مینویسد : «بهرنگی خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود. جلال آلاحمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد. اما حرف بهروز دولتآبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلد نبودن.» اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید میکند ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران میگوید «همه از دهان بهروز دولتآبادی حرف زدهاند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد تا به حال برخورد تحقیقی دربارهٔ مرگ صمد نشدهاست.» | |||
طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا میکنند که در ماه شهریور رود ارس کمآب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم میدانند. اسد بهرنگی کمآب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید میکند و دراینباره میگوید «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. هیچکس نمیآید در محلی که جریان آب تند است آبتنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید میکند: «البته هیچکس ادعا نمیکند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.» | |||
جزئیات متناقض دیگری نیز دربارهٔ مرگ بهرنگی روایت شدهاست. از جمله اسد بهرنگی گفتهاست: «جسد، صورت و بدنش سالم بود. دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود، چیزی شبیه فرورفتگی. رئیس پاسگاه در صورتجلسهاش، به جای زخمها اشاره کرد. بعدها البته توی پاسگاه دیگری این صورتجلسه عوض شد». اسد بهرنگی به همین تناقضات به شکل دیگری اشاره کردهاست، از جمله این که گفتهاست فرج سرکوهی در جایی نوشته است که فراهتی گروهی را که به دنبال جسد صمد میگشتهاند (و به گفتهٔ اسد بهرنگی شامل اسد بهرنگی، کاظم سعادتی، و دو نفر از شوهرخواهر های بهرنگی بودهاست) همراهی میکرده ، در حالی که چنین نبودهاست. | |||
جلال آلاحمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامهای به منصور اوجی شاعر شیرازی مینویسد «...اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان میخواست قصه بسازیم ساختیم...خب ساختیم دیگر آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانهسازی راروشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسندهاش میخواست بگوید...» | |||
برادر صمد بهرنگی (اسد بهرنگی) در این باره میگوید: «همه میدانند که ویژهنامه آرش چند ماهی پس از مرگ صمد بهرنگی منتشر شد و آن موقع هم دوستان نزدیک صمد بر مرگ او مشکوک بودند. با اطلاعاتی که از جریانات تابستان ۴۷ داشتند کشته شدن صمد را به وسیله عملههای رژیم که شاید ساواک هم مستقیما درآن دست نداشته باشد دور از انتظار نمیدانستند. اسد بهرنگی در قسمت دیگری از این کتاب میگوید: «در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد میگشتیم و صمد راداد میزدیم مامورین ساواک به خانه صمد آمده وهمه چیز را به هم ریخته بودند. میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامهها و یادداشتهایش را زیر و رو کرده و اهل خانه را مورد باز جویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانهٔ اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.» حمزه فراهتی در کتاب خود اظهار میکند که «صمد بهرنگی شهید ساختگی شد» و قتل او کار ساواک نبودهاست. کتابهایی در زمینه قتل صمد منتشر شده است. از جمله «رازهای مرگ صمد» از «اشرف دهقانی»، «از آن سالها و سالهای دیگر» از «حمزه فراهتی» و «برادرم صمد بهرنگی» نوشته «اسد بهرنگی». (حیاتنامه) | |||
«علی دهباشی» در هفتهنامه «امید جوان» به مناسبت روز ملی «ادبیات کودک و نوجوان» درباره مرگ صمد گفته است مردم باور نمیکنند قهرمانی غرق شود. مردم دوست داشتند که بگویند صمد کشته شده است، اما واقعیت این است که صمد شنا بلد نبود. تا قبل از انتشار نامه جلال آلاحمد به طور قطع و یقین میگفتند که صمد را غرق کردهاند و کشتهاند. بخشی از این ادعا هم مستند میشد به مقاله آلاحمد اما او بعدها گفت که صمد غرق شده و ما خواستیم به افسانهسازی عوام جهت بدهیم. من پس از پیروزی انقلاب برای اولین بار نامهای از جلال آلاحمد منتشر کردم. او در آن نامه به منصور اوجی شاعر شیرازی مینویسد: «اما در باب قضیه صمد بهرنگی، او خودش غرق شد، ما خواستیم در مقاله صمد و افسانهسازی عوام به افسانه مردم جهت بدهیم و بر این اساس مرگ او را به گردن حکومت بیندازیم.» <ref> عنوان: علی دهباشی: ادعای قتل صمد بهرنگی افسانهسازی عوام بود http://www.tarikhirani.ir</ref> | |||
نسخهٔ ۴ بهمن ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۱
صمد بهرنگی | |
---|---|
نام اصلی | صمد بهرنگی |
زمینهٔ کاری | نویسندگی، شعر، ترجمه و پژوهش |
زادروز | ۲تیر۱۳۱۸ تبریز |
پدر و مادر | عزت و سارا |
مرگ | ۹شهریور۱۳۴۷ ارسباران(رود ارس در ساحل روستای کوانق) |
محل زندگی | تبریز و قفقاز |
جایگاه خاکسپاری | گورستان امامیه |
پیشه | داستاننویس، شاعر، مترجم و پژوهشگر |
کتابها | پارهپاره، کندوکاو، افسانههای آذربایجان (۲جلدی) و... |
نوشتارها | ٰ |
مدرک تحصیلی | زبان و ادبیات انگلیسی |
دانشگاه | دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز |
صمد بهرنگی (زادهٔ ۲تیر۱۳۱۸، در تبریز - متوفیِ ۹شهریور۱۳۴۷ در قرهداغ) معلم، منتقد، مترجم، داستاننویس و پژوهشگر در زمینه فولکلور آذربایجانی بود. [۱] صمد بهرنگی با گردآوری و پردازش فرهنگ عامه و ملتها و قصههای مردم آذربایجان در معرفی ادبیات شفاهی ایران گام بزرگی برداشت. [۲] او افسانههای عامیانه را بن مایهٔ قصههای کودکان قرار میداد و معتقد بود ادبیات کودکان باید پلی باشد بین دنیای رنگین بیخبری و رویا و خیالهای شیرین کودکی و دنیای تاریک و آگاه غرقه در واقعیتهای تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها. [۳] کتاب ماهی سیاه کوچولو نمونهٔ بارز این تفکر بهرنگی است. صمد دوران کودکی خود را یکی از محلههای قدیمی جنوب شهر تبریز به نام چرنداب گذراند. مادرش «سارا» و پدرش «عزت» بهسختی زندگی صمد و دو برادر و سه خواهر او را تأمین میکردند. کارگری، زهتابی و فروش آبِ مشک به قفقازها و روسها کفاف مخارج خانواده را نمیکرد. سرانجام عزت با فوج بیکاران آذربایجان راهی قفقاز و باکو شد و دیگر خبری از او نشد. بهرنگی پس از اتمام دوره دبیرستان در مهر ماه ۱۳۳۴ به دانشسرای مقدماتی تبریز راه یافت. در خرداد ۱۳۳۶ فارغالتحصیل شد و در مهر همان سال معلمی را آغاز کرد. در سال ۱۳۳۷ در دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز مشغول تحصیل شد و هم زمان به تدریس نیز اشتغال داشت. در ۱۳۴۱ گواهینامه پایان تحصیلات را از دانشکده دریافت کرد. صمد خود را این گونه معرفی میکند: «قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم؛ ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نمیبود، به خود کشیدم، کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم… مثل درخت سنجد کجومعوج و قانع به آبِ کم، و شدم معلم روستاهای آذربایجان.» صمد از هجدهسالگی در روستاهای ماماغان، قندجهان، گوگان، آخیرجان، آذرشهر آذربایجان شرقی معلمی کرد. بهرنگی در سال ۱۳۴۱ به جرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبيرستان و بين دبيران (بنا به گزارش رئيس دبيرستان)، از دبیرستان به دبستان منتقل شد. یک سال بعد و درپی افزایش فعالیتهای فرهنگی، با پاپوش رئیس وقت فرهنگ آذربایجان کار صمد به دادگاه کشیده و تبرئه شد. [۴]
او ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی به فارسی و از فارسی به ترکی آذربایجانی (از جمله شعرهایی از مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و نیما یوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسأيل تربیتی از او منتشر شده است. او در کتاب کندوکاو در مسایل تربیتی ایران کلمات عربی به عاریت گرفته شده از عربی را بخش بزرگی از اشتراک زبان های رایج ایرانی از جمله ترکی آذری با فارسی دانسته است و به همین دلیل خواستار عدم حذف آنان به بهانههای باستانگرایی و تاکید بیشتر بر این لغات در هنگام آموزش فارسی به کودکان آذربایجانی شده بود.[۵] بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و جسدش را چند روز بعد در ۱۲ شهریور در نزدیکی پاسگاه کلاله در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند. جنازهٔ او در گورستان امامیهٔ تبریز دفن شدهاست.نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد. از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانهها و هم به شکل شایعه بحثهایی وجود داشتهاست. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شدهاست. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شدهاست. تنها کسی که معلوم شدهاست در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بودهاست شخصی به نام حمزه فراهتی است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفتهاست فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولتآبادی دیدهاست، از قول او گفتهاست : «من این طرف بودم و صمد آن طرفتر. یک دفعه دیدم کمک میخواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.» [۶] جملات برگزیده و قابلتامل صمد بهرنگی:
- فقر، شب را بیغذا سر کردن نیست، فقر، روز را بیاندیشه به سر بردن است.
- غرض رفتن است نه رسیدن. زندگی کلاف سردرگمی است، به هیچجا راه نمیبرد، اما نباید ایستاد، با اینکه میدانیم نخواهیم رسید، نباید ایستاد. وقتی هم که مردیم؛ مردیم به درک...!
- هر نوری هرچقدر هم ناچیز باشد، بالاخره روشنایی است.
- درد من حصار برکه نیست، بلکه زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است.
• واقعا چه فایدهای دارد که ذهنم را از چیزهایی انباشته کنم که هیچ به دردم نخواهد خورد. من که نیامدهام اینجا شاگرد اول شوم، فقط قبولی برایم کافی است. [۷]
داستانک
- مرگ صمد:
نظریات متعدد و مختلفی دربارهٔ مرگ بهرنگی وجود دارد.از روزهای اول پس از مرگ او، در علل مرگ او هم در رسانهها و هم به شکل شایعه بحثهایی وجود داشتهاست. یک نظریه این است که وی به دستورِ یا به دستِ عوامل دولت پادشاهی پهلوی کشته شدهاست. نظریهٔ دیگر این است که وی به علت بلد نبودن شنا در ارس غرق شدهاست. تنها کسی که معلوم شدهاست در زمان مرگ یا نزدیک به آن زمان، همراه بهرنگی بودهاست شخصی به نام «حمزه فراهتی» است که بهرنگی همراه او به سفری که از آن باز نگشت رفته بود. اسد بهرنگی، که گفتهاست فراهتی را دو ماه بعد در خانهٔ بهروز دولتآبادی دیدهاست، از قول او گفتهاست : «من این طرف بودم و صمد آن طرفتر. یک دفعه دیدم کمک میخواهد. هر چه کردم نتوانستم کاری بکنم.»
«سیروس طاهباز» دراینباره مینویسد : «بهرنگی خواسته بود تنی به آب بزند و چون شنا بلد نبود، غرق شده بود. جلال آلاحمد مرگ بهرنگی را مشکوک تلقی کرد. اما حرف بهروز دولتآبادی برایم حجّت بود که مرگ او را طبیعی گفت و در اثر شنا بلد نبودن.» اسد بهرنگی شنا بلد نبودن صمد را تأیید میکند ولی دربارهٔ نظر طاهباز و دیگران میگوید «همه از دهان بهروز دولتآبادی حرف زدهاند نه این که واقعاً تحقیقی صورت گرفته باشد تا به حال برخورد تحقیقی دربارهٔ مرگ صمد نشدهاست.»
طرفداران به قتل رسیدن صمد ادعا میکنند که در ماه شهریور رود ارس کمآب است و در نتیجه احتمال غرق شدن سهوی وی را کم میدانند. اسد بهرنگی کمآب بودن محل غرق شدن صمد را تأیید میکند و دراینباره میگوید «البته بعضی جاها ممکن است پر آب شود. هیچکس نمیآید در محلی که جریان آب تند است آبتنی یا شنا کند، چه برسد به صمد که شنا هم بلد نبود.» با این وجود تأکید میکند: «البته هیچکس ادعا نمیکند که فراهتی مأمور ساواک بود یا مأمور کشتن صمد.» جزئیات متناقض دیگری نیز دربارهٔ مرگ بهرنگی روایت شدهاست. از جمله اسد بهرنگی گفتهاست: «جسد، صورت و بدنش سالم بود. دو سه تا جای زخم، طرف ران و ساقش بود، چیزی شبیه فرورفتگی. رئیس پاسگاه در صورتجلسهاش، به جای زخمها اشاره کرد. بعدها البته توی پاسگاه دیگری این صورتجلسه عوض شد». اسد بهرنگی به همین تناقضات به شکل دیگری اشاره کردهاست، از جمله این که گفتهاست فرج سرکوهی در جایی نوشته است که فراهتی گروهی را که به دنبال جسد صمد میگشتهاند (و به گفتهٔ اسد بهرنگی شامل اسد بهرنگی، کاظم سعادتی، و دو نفر از شوهرخواهر های بهرنگی بودهاست) همراهی میکرده ، در حالی که چنین نبودهاست. جلال آلاحمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامهای به منصور اوجی شاعر شیرازی مینویسد «...اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان میخواست قصه بسازیم ساختیم...خب ساختیم دیگر آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانهسازی راروشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسندهاش میخواست بگوید...» برادر صمد بهرنگی (اسد بهرنگی) در این باره میگوید: «همه میدانند که ویژهنامه آرش چند ماهی پس از مرگ صمد بهرنگی منتشر شد و آن موقع هم دوستان نزدیک صمد بر مرگ او مشکوک بودند. با اطلاعاتی که از جریانات تابستان ۴۷ داشتند کشته شدن صمد را به وسیله عملههای رژیم که شاید ساواک هم مستقیما درآن دست نداشته باشد دور از انتظار نمیدانستند. اسد بهرنگی در قسمت دیگری از این کتاب میگوید: «در زمانی که ما در کنار ارس دنبال صمد میگشتیم و صمد راداد میزدیم مامورین ساواک به خانه صمد آمده وهمه چیز را به هم ریخته بودند. میز تحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامهها و یادداشتهایش را زیر و رو کرده و اهل خانه را مورد باز جویی قرار داده بودند، و چند کتاب و یادداشت برداشته و برده بودند و خوشبختانه کتابخانهٔ اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.» حمزه فراهتی در کتاب خود اظهار میکند که «صمد بهرنگی شهید ساختگی شد» و قتل او کار ساواک نبودهاست. کتابهایی در زمینه قتل صمد منتشر شده است. از جمله «رازهای مرگ صمد» از «اشرف دهقانی»، «از آن سالها و سالهای دیگر» از «حمزه فراهتی» و «برادرم صمد بهرنگی» نوشته «اسد بهرنگی». (حیاتنامه) «علی دهباشی» در هفتهنامه «امید جوان» به مناسبت روز ملی «ادبیات کودک و نوجوان» درباره مرگ صمد گفته است مردم باور نمیکنند قهرمانی غرق شود. مردم دوست داشتند که بگویند صمد کشته شده است، اما واقعیت این است که صمد شنا بلد نبود. تا قبل از انتشار نامه جلال آلاحمد به طور قطع و یقین میگفتند که صمد را غرق کردهاند و کشتهاند. بخشی از این ادعا هم مستند میشد به مقاله آلاحمد اما او بعدها گفت که صمد غرق شده و ما خواستیم به افسانهسازی عوام جهت بدهیم. من پس از پیروزی انقلاب برای اولین بار نامهای از جلال آلاحمد منتشر کردم. او در آن نامه به منصور اوجی شاعر شیرازی مینویسد: «اما در باب قضیه صمد بهرنگی، او خودش غرق شد، ما خواستیم در مقاله صمد و افسانهسازی عوام به افسانه مردم جهت بدهیم و بر این اساس مرگ او را به گردن حکومت بیندازیم.» [۸]
زندگی و تراث
آثار و کتابشناسی
بهرنگی در نوزدهسالگی اولین داستان خود به نام «عادت» را نوشت. در بیست سالگی داستان «تلخون» را که برگرفته از داستانهای بومی آذربایجان است با نام مستعار «قارانقوش» در «کتاب هفته» منتشر کرد. او در مدتی قریب به ده سال قلمزنی کتابهای با ارزش زیادی در زمینههای گوناگون نوشت که عبارتند از:
- قصه برای کودکان شامل: 1-اولدوز و کلاغها 2-اولدوز و عروسک سخنگو 3-پسرک لبوفروش 4-قوچعلی و دختر پادشاه 5-ماهی سیاه کوچولو 6-کجل کفترباز 7-یک هلو و هزار هلو 8-تلخون 9-42 ساعت در خواب و بیداری 01-سرگذشت پسرک دهاتی(چاپنشده) 11-کلاغها،عروسکها و آدمها(چاپنشده)
- تحقیقات فلکوریک و تربیتی و اجتماعی شامل: 1-کندوکاو در مسائل ترمیتی ایران 2-متل و چیستانها(با بهروز دهقانی) 3-افسانههای آذربایجان(با بهروز دهقانی)جلد اول 4-افسانههای آذربایجان(با بهروز دهقانی)جلد دوم 5-پارهپاره(چاپنشده) 6-الفباء برای کودکان روستایی(چاپنشده) 7-آذربایجان در نهضت مشروطیت ایران(چاپنشده)
- ترجمه شامل: 1-ما الاغها نوشته:عزیز نسین 2-خرابکار نوشته:چند نویسنده ترک 3-دفتر اشعار معاصر(چاپنشده) صمد بهرنگی نوشتههایش را با نامهای مستعار مختلفی امضاء میکرد.از آن جمله: صاد، قارانقوش، چنگیز مرآتی، بابک،آدی باقمیش، داریوش نواب مراغی،افشین پرویزی، ص. [۹]
نوا و نما
پانویس
- ↑ «زندگینامهٔ صمد بهرنگی».
- ↑ افسانههای آذربایجان، یادداشت ناشر.
- ↑ قصههای بهرنگ، برگرفته از مقالهای دربارهٔ کتاب آوای نوگلان
- ↑ «زندگینامهٔ صمد بهرنگی».
- ↑ ادب عربی، بررسی تطبیقی سازمایهٔ گفتوگو در داستانهای ماهی سیاه کوچولو و الحدیقةالأجمل با تأکید بر اموزههای دینی.
- ↑ حیاتنامه
- ↑ کتاب-صوتی-افسانه-محبت-صمد-بهرنگی
- ↑ عنوان: علی دهباشی: ادعای قتل صمد بهرنگی افسانهسازی عوام بود http://www.tarikhirani.ir
- ↑ یادکرد یادی-از-یک-نویسنده
منابع
- افسانههای آذربایجان، یادداشت ناشر.
- قصههای بهرنگ، برگرفته از مقالهای دربارهٔ کتاب آوای نوگلان
- ادب عربی، سال ۱۰، شمارهٔ ۱، بهار ۹۷، بررسی تطبیقی سازمایهٔ گفتوگو در داستانهای ماهی سیاه کوچولو و الحدیقةالأجمل با تأکید بر اموزههای دینی، سید مهدی مسبوق استاد گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلی سینا - ابوذر خجسته دانشجوی دکنری زبان و ادبیات عربی دانشگاه بوعلی سینا
پیوند به بیرون
- «زندگینامهٔ صمد بهرنگی». ۲اردیبهشت۱۳۹۱.
- «زندگینامهٔ صمد بهرنگی». وبگاه صمد بهرنگی، وبنگار: مهدی محجوب.
- «حیاتنامه».
- . کتاب-صوتی-افسانه-محبت-صمد-بهرنگی.
- . یادی-از-یک-نویسنده.