آرش صادقبیگی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
====خواندههای نویسنده==== | ====خواندههای نویسنده==== | ||
داستان و رمان را همیشه میخواندم مخصوصا صادق هدایت را که کلیشهٔ آن سالها بود. رفته رفته به ادبیات معاصر رو آوردم و آثار فریبا وفی و پرینوش | داستان و رمان را همیشه میخواندم مخصوصا [[صادق هدایت]] را که کلیشهٔ آن سالها بود. رفته رفته به ادبیات معاصر رو آوردم و آثار [[فریبا وفی]] و [[پرینوش صنیعی]] که تازه مطرح شده بودند را میخواندم. قبلتر از اینها آثار [[هوشنگ گلشیری]] و نویسندگان قدیمیتر را هم خوانده بودم. هیچ ابایی نداشتم از اینکه ادبیات روز بخوانم.<ref name="گفت و گو"/> | ||
{{جعبه گفتاورد |نقلقول=<center><span style="color:darkcyan">'''''قطعهای از بازار خوبان'''''{{سخ}}''مانده بودم باقی شش ماه حبس را چطور بگذرانم. آدم بیکار زیاد فکر میکند، در زندان بیشتر. فکرهای اول شاید تنهاییدربیار باشد ''{{سخ}}''و حتا گاهی امیدهایی هم بدهد اما نصف شبی، این فکرها که به میانه میرسند سرِ بدسری برمیدارند و آدم یاد اَه و تفههای زندگیاش میافتد ''{{سخ}}'' یاد کارهای کرده و نکرده، یاد آدمهای بیشتر ندیده، حتا بعضی مثل من خوف بیکسوکاری میگرفتند؛''{{سخ}}'' زندانی دیگر در زندان، زندانی توی مخ با سیمخادارهایی خیلی بلندتر از سیمخاردارهای زندان دستگرد.</span><noinclude></center>|تراز=چپ|عرض=۲۲%|رنگ پسزمینه=#d5fdf4}} | {{جعبه گفتاورد |نقلقول=<center><span style="color:darkcyan">'''''قطعهای از [[بازار خوبان]]'''''{{سخ}}''مانده بودم باقی شش ماه حبس را چطور بگذرانم. آدم بیکار زیاد فکر میکند، در زندان بیشتر. فکرهای اول شاید تنهاییدربیار باشد ''{{سخ}}''و حتا گاهی امیدهایی هم بدهد اما نصف شبی، این فکرها که به میانه میرسند سرِ بدسری برمیدارند و آدم یاد اَه و تفههای زندگیاش میافتد ''{{سخ}}'' یاد کارهای کرده و نکرده، یاد آدمهای بیشتر ندیده، حتا بعضی مثل من خوف بیکسوکاری میگرفتند؛''{{سخ}}'' زندانی دیگر در زندان، زندانی توی مخ با سیمخادارهایی خیلی بلندتر از سیمخاردارهای زندان دستگرد.</span><noinclude></center>|تراز=چپ|عرض=۲۲%|رنگ پسزمینه=#d5fdf4}} | ||
===اشتیاق جهانی شدن=== | ===اشتیاق جهانی شدن=== | ||
[[پرونده:Jarash.jpg|210px|thumb|چپ]] | [[پرونده:Jarash.jpg|210px|thumb|چپ]] | ||
«آرش صادقبیگی» معتقد است که برخلاف باور عمومی مسألهٔ کپیرایت اولویت اول عرضهٔ جهانی ادبیات ایران نیست. در بازار آثار ادبی ایران، اشتیاق زیادی برای عرضه به مخاطب غیرایرانی وجود دارد. اشتیاقِ ترجمه و ارائهٔ آثار به جهان در مولفان و ناشران ایرانی، همراه با جریان و شوقی شکل گرفته که در سایر هنرها نیز شاهد آن هستیم. مثلا در هنرهای تجسمی هم شاهد این اشتیاق هستیم؛ منتهی در هنر تجسمی این عرضهٔ جهانی نیاز به واسطه ندارد و کسی نمیخواهد وارد دیدگاه مولف شود تا بتواند آن را توضیح و عرضه کند. در سینما نیز وضع به همین منوال است اما در ادبیات متاسفانه وضعیت اینگونه نیست. برای همین در حوزهٔ هنرهای تجسمی و سینما توانستهایم بهسادگی و در مقیاس جهانی حرف بزنیم اما در حوزهٔ ادبیات نه. | «آرش صادقبیگی» معتقد است که برخلاف باور عمومی مسألهٔ کپیرایت اولویت اول عرضهٔ جهانی ادبیات ایران نیست. در بازار آثار ادبی ایران، اشتیاق زیادی برای عرضه به مخاطب غیرایرانی وجود دارد. اشتیاقِ ترجمه و ارائهٔ آثار به جهان در مولفان و ناشران ایرانی، همراه با جریان و شوقی شکل گرفته که در سایر هنرها نیز شاهد آن هستیم. مثلا در هنرهای تجسمی هم شاهد این اشتیاق هستیم؛ منتهی در هنر تجسمی این عرضهٔ جهانی نیاز به واسطه ندارد و کسی نمیخواهد وارد دیدگاه مولف شود تا بتواند آن را توضیح و عرضه کند. در سینما نیز وضع به همین منوال است اما در ادبیات متاسفانه وضعیت اینگونه نیست. برای همین در حوزهٔ هنرهای تجسمی و سینما توانستهایم بهسادگی و در مقیاس جهانی حرف بزنیم اما در حوزهٔ ادبیات نه. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۶: | ||
===مستندنمایی ابزاری برای خلق کاراکترهای | ===مستندنمایی ابزاری برای خلق کاراکترهای باورپذیر=== | ||
وقتی یک آدمی را به عنوان کاراکتر اصلی قصه انتخاب میکنیم و میخواهیم تا آخر داستان همراهیاش کنیم، مجبور هستیم مستندنمایی کنیم. این راهی است که مجبور هستیم طی کنیم تا شخصیت برای خواننده باورپذیرتر باشد.<ref name="گفت و گو"/> | وقتی یک آدمی را به عنوان کاراکتر اصلی قصه انتخاب میکنیم و میخواهیم تا آخر داستان همراهیاش کنیم، مجبور هستیم مستندنمایی کنیم. این راهی است که مجبور هستیم طی کنیم تا شخصیت برای خواننده باورپذیرتر باشد.<ref name="گفت و گو"/> | ||
===ناداستان همان داستان است=== | ===ناداستان همان داستان است=== | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۵: | ||
{{بلی}}رتبهٔ دوم جایزهٔ داستان تهران برای کتاب «بازار خوبان» در سال ۱۳۹۳{{سخ}} | {{بلی}}رتبهٔ دوم جایزهٔ داستان تهران برای کتاب «بازار خوبان» در سال ۱۳۹۳{{سخ}} | ||
{{بلی}}برگزیدهٔ داستانهای ایرانی و برگزیدهٔ دوسالانهٔ ادبی دانشجویان{{سخ}} | {{بلی}}برگزیدهٔ داستانهای ایرانی و برگزیدهٔ دوسالانهٔ ادبی دانشجویان{{سخ}} | ||
{{بلی}}برگزیدهٔ سیوچهارمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۵{{سخ} | {{بلی}}برگزیدهٔ سیوچهارمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۵{{سخ}} | ||
{{بلی}}برگزیدهٔ | {{بلی}}برگزیدهٔ نهمیندورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد]] در سال ۱۳۹۵{{سخ}}<ref name="آرش صادقبیگی"/> | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۳۹: | ||
====دربارهٔ [[قنادی ادوارد]]==== | ====دربارهٔ [[قنادی ادوارد]]==== | ||
[[پرونده:Kh.sertegh.jpg|210px|thumb|چپ]] | |||
قنادی ادوارد آخرین اثر آرش صادق بیگی اس که در سال ۱۳۹۷ توسط نشر مرکز منتشر شد. این مجموعه ۱۰۳صفحهای شامل شش داستان کوتاه با درونمایههای متفاوت است. عناوین داستانهای این مجموعه به ترتیب: پاسخ چشم، دویدن در خواب، صد مثلث، شاخههای روشن، قنادی ادوارد و کبابی سردست است. داستانهای این مجموعه پیرنگهای متفاوتی دارند اما میتوان رگههایی از اشتراک را در آنها دید. در این کتاب، پایانبندی، مناسب و نه شاید غافلگیرکننده و نثر، همواره روان و دلنشین است. قهرمانان تمام داستانها تا حد زیادی خودشان را به دست سرنوشت سپرده و حتی گاهی انتظار مخاطب را برآورده نمیکنند. راوی داستانها بهدرستی انتخاب شده است. در تمامی داستانها به موضوع مرگ پرداخته شده است؛ در بعضی داستانها بهصورت وجود شخصیتی که با مرگ دستوپنجه نرم میکند و در بعضی طرز برخورد با غمِ مرگ عزیزی روایت شده است. اما هر داستان موضوع خاصی را نیز به خود اختصاص داده است. قنادی ادوارد مجموعه داستانی کامل است که از زمان قاجار، انقلاب، جنگ و اکنون روایت میکند، اثری که بیشترین زمانها و موضوعات را در کمترین حجم جای داده است.<ref name="قنادی ادوارد"/><ref name="مرور بازار خوبان">{{یادکرد وب|نشانی= http://sazandeginews.com/News/4200|عنوان= مروری بر مجموعه داستان قنادی ادوارد نوشتهٔ آرش صادقبیگی}}</ref> | قنادی ادوارد آخرین اثر آرش صادق بیگی اس که در سال ۱۳۹۷ توسط نشر مرکز منتشر شد. این مجموعه ۱۰۳صفحهای شامل شش داستان کوتاه با درونمایههای متفاوت است. عناوین داستانهای این مجموعه به ترتیب: پاسخ چشم، دویدن در خواب، صد مثلث، شاخههای روشن، قنادی ادوارد و کبابی سردست است. داستانهای این مجموعه پیرنگهای متفاوتی دارند اما میتوان رگههایی از اشتراک را در آنها دید. در این کتاب، پایانبندی، مناسب و نه شاید غافلگیرکننده و نثر، همواره روان و دلنشین است. قهرمانان تمام داستانها تا حد زیادی خودشان را به دست سرنوشت سپرده و حتی گاهی انتظار مخاطب را برآورده نمیکنند. راوی داستانها بهدرستی انتخاب شده است. در تمامی داستانها به موضوع مرگ پرداخته شده است؛ در بعضی داستانها بهصورت وجود شخصیتی که با مرگ دستوپنجه نرم میکند و در بعضی طرز برخورد با غمِ مرگ عزیزی روایت شده است. اما هر داستان موضوع خاصی را نیز به خود اختصاص داده است. قنادی ادوارد مجموعه داستانی کامل است که از زمان قاجار، انقلاب، جنگ و اکنون روایت میکند، اثری که بیشترین زمانها و موضوعات را در کمترین حجم جای داده است.<ref name="قنادی ادوارد"/><ref name="مرور بازار خوبان">{{یادکرد وب|نشانی= http://sazandeginews.com/News/4200|عنوان= مروری بر مجموعه داستان قنادی ادوارد نوشتهٔ آرش صادقبیگی}}</ref> | ||
====دربارهٔ [[خاطرات یک سرتق]]==== | ====دربارهٔ [[خاطرات یک سرتق]]==== | ||
این کتاب یک مجموعه داستان کوتاه، ویژهٔ قشر نوجوان است که به خاطرات یک نوجوان ۱۰ ساله با تمام شرارتها، بازیگوشیها، باجخواهیها و قهر و آشتیهایش میپردازد. فضای این مجموعه حول یک خانواده است و شخصیتهای داستان از افراد خانواده و فامیل و دوستوآشنا و همسایهها هستند هرکدام با ویژگیهای خاص خودشان. در هر داستان با شیطنتهای شخصیت اصلی که یک پسربچهٔ ۱۰ساله است فضایی سرشار از خنده و شادی ایجاد میشود. یکی از نقاط قوت این مجموعه، تصویرگری آن است که باعث برقراری ارتباط هرچه بهتر خوانندگانش میشود.<ref name="شاخصترین"/> | این کتاب یک مجموعه داستان کوتاه، ویژهٔ قشر نوجوان است که به خاطرات یک نوجوان ۱۰ ساله با تمام شرارتها، بازیگوشیها، باجخواهیها و قهر و آشتیهایش میپردازد. فضای این مجموعه حول یک خانواده است و شخصیتهای داستان از افراد خانواده و فامیل و دوستوآشنا و همسایهها هستند هرکدام با ویژگیهای خاص خودشان. در هر داستان با شیطنتهای شخصیت اصلی که یک پسربچهٔ ۱۰ساله است فضایی سرشار از خنده و شادی ایجاد میشود. یکی از نقاط قوت این مجموعه، تصویرگری آن است که باعث برقراری ارتباط هرچه بهتر خوانندگانش میشود.<ref name="شاخصترین"/> | ||
==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ دی ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۷
آرش صادقبیگی | ||||
---|---|---|---|---|
نام اصلی | آرش صادقبیگی | |||
زمینهٔ کاری | نویسنده، فیلمنامهنویس | |||
زادروز | ۱۳۶۱ اصفهان | |||
ملیت | ایرانی | |||
پیشه | نویسنده | |||
کتابها | «بازار خوبان»، «خاطرات یک سرتق»، «قنادی ادوارد» | |||
فیلمنامهها | «دایرهٔ راز»، «چشمان باز»، سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد» | |||
مدرک تحصیلی | کارشناسی ادبیات نمایشی | |||
دانشگاه | دانشگاه هنر | |||
|
آرش صادقبیگی (زادهٔ ۱۳۶۱در اصفهان) نویسندهٔ معاصر ایرانی و سردبیر سابق مجلهٔ «داستان همشهری» است.[۱]
آرش صادقبیگی فارغالتحصیل کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر است. تاکنون یک کتاب در حوزهٔ کودک و نوجوان با عنوان خاطرات یک سرتق منتشر کرده است؛ مجموعه داستان بازار خوبان اولین اثر او و قنادی ادوارد دومین مجموعه داستان و سومین اثر اوست که در سال ۱۳۹۷ منتشر شد. صادقبیگی علاوه بر داستان کوتاه فیلمنامههای «دایرهٔ راز»، «چشمان باز» و سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» را هم نوشته است. کسب جایزهٔ جشنوارهٔ ادبی بوشهر، رتبهٔ دوم جایزهٔ داستان تهران، تقدیری جایزهٔ ادبی اصفهان، برگزیدهٔ داستانهای ایرانی و برگزیدهٔ دوسالانهٔ ادبی دانشجویان بخشی از افتخارات این نویسنده است. مجموعه داستان «بازار خوبان» نیز که سال ۱۳۹۴ منتشر شد، در سیوچهارمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و در نهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد برگزیده شد. آرش صادقبیگی هماکنون سردبیر «فصلنامهٔ داستانی سان» و مدیر مسئول «ماهنامهٔ ناداستان» است.[۱]
شخصیت و اندیشه
دربارهٔ خودش
آغاز کار
از سال ۱۳۸۳ که اولین کارم را نوشتم، نویسندگی را جدی دیدم و همچنان فکر میکنم که داستان اولی که نوشتم داستان خوبی است و این برای یک نویسنده که در حال رشد است و رفته رفته سلیقهٔ ادبیاش شکل میگیرد خیلی مهم است.[۲]
از پتروشیمی تا هنر
سه سال پتروشیمی خوانده بودم اما به عشق سینما و ادبیات بیخیالش شدم، به تهران آمدم و دانشگاه هنر درس خواندم. آرمان ذهنیام این بود که سینما و ادبیات بخوانم. به تهران آمدم اما قبول نشدم ولی میدانستم که این راه را باید ادامه دهم. تصمیم گرفتم به مدرسهٔ کارگاهی بروم و فیلمنامهنویسی یاد بگیرم. رفتم. در آنجا با آقای اصغر عبداللهی آشنا شدم و به سمت ادبیات کشیده شدم و از سینما بریدم.[۲]
خواندههای نویسنده
داستان و رمان را همیشه میخواندم مخصوصا صادق هدایت را که کلیشهٔ آن سالها بود. رفته رفته به ادبیات معاصر رو آوردم و آثار فریبا وفی و پرینوش صنیعی که تازه مطرح شده بودند را میخواندم. قبلتر از اینها آثار هوشنگ گلشیری و نویسندگان قدیمیتر را هم خوانده بودم. هیچ ابایی نداشتم از اینکه ادبیات روز بخوانم.[۲]
مانده بودم باقی شش ماه حبس را چطور بگذرانم. آدم بیکار زیاد فکر میکند، در زندان بیشتر. فکرهای اول شاید تنهاییدربیار باشد
و حتا گاهی امیدهایی هم بدهد اما نصف شبی، این فکرها که به میانه میرسند سرِ بدسری برمیدارند و آدم یاد اَه و تفههای زندگیاش میافتد
یاد کارهای کرده و نکرده، یاد آدمهای بیشتر ندیده، حتا بعضی مثل من خوف بیکسوکاری میگرفتند؛
زندانی دیگر در زندان، زندانی توی مخ با سیمخادارهایی خیلی بلندتر از سیمخاردارهای زندان دستگرد.
اشتیاق جهانی شدن
«آرش صادقبیگی» معتقد است که برخلاف باور عمومی مسألهٔ کپیرایت اولویت اول عرضهٔ جهانی ادبیات ایران نیست. در بازار آثار ادبی ایران، اشتیاق زیادی برای عرضه به مخاطب غیرایرانی وجود دارد. اشتیاقِ ترجمه و ارائهٔ آثار به جهان در مولفان و ناشران ایرانی، همراه با جریان و شوقی شکل گرفته که در سایر هنرها نیز شاهد آن هستیم. مثلا در هنرهای تجسمی هم شاهد این اشتیاق هستیم؛ منتهی در هنر تجسمی این عرضهٔ جهانی نیاز به واسطه ندارد و کسی نمیخواهد وارد دیدگاه مولف شود تا بتواند آن را توضیح و عرضه کند. در سینما نیز وضع به همین منوال است اما در ادبیات متاسفانه وضعیت اینگونه نیست. برای همین در حوزهٔ هنرهای تجسمی و سینما توانستهایم بهسادگی و در مقیاس جهانی حرف بزنیم اما در حوزهٔ ادبیات نه.
مسألهٔ بعدی در این شوق غیرقابل کتمان، ماجرای پول است. یعنی درآمدزایی و به طبع آن تغییر زندگی تولیدکننده اثر ادبی که نتیجهٔ عرضهٔ جهانی آثار اوست.
مسألهٔ بعد ترجمه است. در ایران ترجمه مانع بزرگی پیش روی عرضهٔ آثار ادبی ایران است. ترجمه یک واسطه است و واسطهها کار را سخت میکنند. ما در کنار ناشران آشنا با مترجمان خبره که بتوانند آثار ما را ترجمه و عرضه کنند، از نبود نمایندههایی که بتوانند آثار ادبی ایرانی را به ناشر خارجی معرفی و عرضه کنند نیز رنج میبریم.[۳]
یک گلایه، یک راهحل
دولت در این سالها بیشتر از اینکه کمکی باشد تا ناشر خارجی با آثار ایرانی آشنا شود، بپسندد و برای ترجمهٔ آنها سرمایهگذاری کند، سعی کرده نوعی وام و بورس و امکانات به ناشران داخلی بدهد تا آثارشان را ترجمه کنند. اگر این دست آثار ترجمه و منتشر هم شده باشند جایی بهتر از انبار ناشران نداشتهاند و یا اینکه از سوی دولت در نمایشگاههای کتاب در خارج از کشور عرضه میشود. درحالیکه سیاستگذاری بخش دولتی باید پیدا کردن و اتصال ناشر خارجی به نویسندهٔ و اثر ایرانی باشد آن هم در موقعیتی که اقبال و توجه به آثار ایرانی در خارج از کشور وجود دارد. اما در بخش دولتی انگار به زور میخواهند کتابی را که خودشان پسندیدهاند به مخاطب خارجی معرفی و عرضه کنند.[۲]
اصل تجربهٔ زیسته است
اگر کسی جز زندگی زیسته بنویسد اصلا معنی ندارد. اگر ما دوز زندگی زیستهمان را بالاتر ببریم میتوانیم به داستان ویژهتری برسیم. وقتی ما زندگی میکنیم یک تجربه و احساسی را از طریق زندگی میپیماییم که نمیتوانیم آن تجربه و احساس را از طریق تخیل به دست بیاوریم. موقعیتی که به واسطهٔ تجربهٔ زیسته به دست میآوریم، طبعا نوشتهٔ منحصربهفردتری از آب درمیآید.[۲]
مستندنمایی ابزاری برای خلق کاراکترهای باورپذیر
وقتی یک آدمی را به عنوان کاراکتر اصلی قصه انتخاب میکنیم و میخواهیم تا آخر داستان همراهیاش کنیم، مجبور هستیم مستندنمایی کنیم. این راهی است که مجبور هستیم طی کنیم تا شخصیت برای خواننده باورپذیرتر باشد.[۲]
ناداستان همان داستان است
ناداستان تمام تکنیکهای روایی یک داستان را دارد. شخصیت پردازی، کشمکش، نقطهٔ اوج و ریتم و... . همهٔ اینها همانطور که در داستان کاربرد دارند در نوشتن ناداستان هم رعایت میشود. جز عنصر خیال. تخیل در نوشتن داستان کارساز است ولی در ناداستان حق نداریم از تخیل استفاده کنیم چون خاطرات خودمان را مینویسیم. ناداستاننویسی در دنیا بازخورد خوبی دارد و جزء قفسههای پرفروش دنیاست؛ برای مخاطبان جذاب است زیرا مخاطب خودش را به جای نویسنده میگذارد و با او همزادپنداری میکند.[۲]
آثار و کتابشناسی
کتابها
- بازار خوبان، مجموعه داستان کوتاه، انتشارات نگاه، ۱۳۹۴
- خاطرات یک سرتق، داستان نوجوان، انتشارات هوپا، ۱۳۹۵
- قنادی ادوارد، مجموعه داستان کوتاه، نشر مرکز، ۱۳۹۸
'فیلمنامهها
- دایرهٔ راز
- چشمان باز
- سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد»[۱]
جوایز و افتخارات
جایزهٔ جشنوارهٔ داستانهای ایرانشهر در سال ۱۳۸۷
تقدیری جایزهٔ ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۸
جایزهٔ جشنوارهٔ ادبی بوشهر برای کتاب «بازار خوبان» در سال ۱۳۹۲
رتبهٔ دوم جایزهٔ داستان تهران برای کتاب «بازار خوبان» در سال ۱۳۹۳
برگزیدهٔ داستانهای ایرانی و برگزیدهٔ دوسالانهٔ ادبی دانشجویان
برگزیدهٔ سیوچهارمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۵
برگزیدهٔ نهمیندورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد در سال ۱۳۹۵
[۱]
بررسی چند اثر
دربارهٔ بازار خوبان
بازار خوبان اولین اثر آرش صادق بیگی است که شامل ۸ داستان کوتاه با عنوانهای «باران تابستان»، «چشمان باز»، «از طرف ما»، «عرض یک حال»، «زن دو دنیا»، «گرمابه زیبا»، «عرضیجات» و «نقشهٔ ختایی مینا» است. داستانهای این کتاب یک مضمون مشترک ندارند اما هر کدام وجه اشتراکی با دیگری دارد که از جملهٔ آن عنصر مکان است. این کتاب به زندگی عادی آدمها که عموما فضای سنتی دارند اشاره میکند و با رعایت قواعد داستاننویسی مثل موقعیت ها، فضاسازی و پایانبندیها به نگارش درآمده است. یکی از نکات جالب توجه در این کتاب این است که داستانها همگی حول و حوش شغلی در جریانند؛ شغلهایی که در داستانهای ایرانی کمتر به آنها توجه شده است. مردی پارچهنویس، گرمابهداری سنوسالدار و... . فضا و نثر داستانها متنوع و بهیادماندنی است. این کتاب عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و نامزد بخش ویژهٔ یازدهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد را ازآن خود کرده است.[۴][۵][۶]
دربارهٔ قنادی ادوارد
قنادی ادوارد آخرین اثر آرش صادق بیگی اس که در سال ۱۳۹۷ توسط نشر مرکز منتشر شد. این مجموعه ۱۰۳صفحهای شامل شش داستان کوتاه با درونمایههای متفاوت است. عناوین داستانهای این مجموعه به ترتیب: پاسخ چشم، دویدن در خواب، صد مثلث، شاخههای روشن، قنادی ادوارد و کبابی سردست است. داستانهای این مجموعه پیرنگهای متفاوتی دارند اما میتوان رگههایی از اشتراک را در آنها دید. در این کتاب، پایانبندی، مناسب و نه شاید غافلگیرکننده و نثر، همواره روان و دلنشین است. قهرمانان تمام داستانها تا حد زیادی خودشان را به دست سرنوشت سپرده و حتی گاهی انتظار مخاطب را برآورده نمیکنند. راوی داستانها بهدرستی انتخاب شده است. در تمامی داستانها به موضوع مرگ پرداخته شده است؛ در بعضی داستانها بهصورت وجود شخصیتی که با مرگ دستوپنجه نرم میکند و در بعضی طرز برخورد با غمِ مرگ عزیزی روایت شده است. اما هر داستان موضوع خاصی را نیز به خود اختصاص داده است. قنادی ادوارد مجموعه داستانی کامل است که از زمان قاجار، انقلاب، جنگ و اکنون روایت میکند، اثری که بیشترین زمانها و موضوعات را در کمترین حجم جای داده است.[۵][۷]
دربارهٔ خاطرات یک سرتق
این کتاب یک مجموعه داستان کوتاه، ویژهٔ قشر نوجوان است که به خاطرات یک نوجوان ۱۰ ساله با تمام شرارتها، بازیگوشیها، باجخواهیها و قهر و آشتیهایش میپردازد. فضای این مجموعه حول یک خانواده است و شخصیتهای داستان از افراد خانواده و فامیل و دوستوآشنا و همسایهها هستند هرکدام با ویژگیهای خاص خودشان. در هر داستان با شیطنتهای شخصیت اصلی که یک پسربچهٔ ۱۰ساله است فضایی سرشار از خنده و شادی ایجاد میشود. یکی از نقاط قوت این مجموعه، تصویرگری آن است که باعث برقراری ارتباط هرچه بهتر خوانندگانش میشود.[۶]
پیوند به بیرون
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «آرش صادقبیگی».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ «گفت و گو با آرش صادقبیگی نویسندهٔ مجموعه داستان قنادی ادوارد».
- ↑ «آرش صادقبیگی».
- ↑ «بازار خوبان آرش صادقبیگی».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ «آرش صادقبیگی از قنادی ادوارد میگوید».
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ «بازار خوبان شاخصترین داستان آرش صادقبیگی نامزد یازدهمین جایزه جلال».
- ↑ «مروری بر مجموعه داستان قنادی ادوارد نوشتهٔ آرش صادقبیگی».