من منچستریونایتد را دوست دارم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۵۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
|تصویر     = Manjester.jpg
|تصویر     = Manjester.jpg
|اندازه تصویر  = 180px
|اندازه تصویر  = 180px
|زیرنویس تصویر = اثری در هجو زمان و جعل تاریخ
|زیرنویس تصویر = اثری در هجو زمان و جعل تاریخ<ref name=''منچستریونایتد چهارتکه''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/91022515148/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A-%D9%8A%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%AE%D8%B1%D9%85|عنوان=منچستریونایتد چهارتکه}}</ref>
|نویسنده = [[مهدی یزدانی‌خرم]]
|نویسنده = [[مهدی یزدانی‌خرم]]
|تصویرگر =  
|تصویرگر =  
خط ۱۰: خط ۱۰:
|مجموعه         =
|مجموعه         =
|موضوع         =  حملهٔ متفقین به تهران
|موضوع         =  حملهٔ متفقین به تهران
|سبک = [[واقع‌گرایی]]{{سخ}}[[فراواقع‌گرایی]]
|سبک = [[فراواقع‌گرا]]{{سخ}}
|ناشر = چشمه
|ناشر = چشمه
|ناشر فارسی =
|ناشر فارسی =
خط ۲۳: خط ۲۳:
|پیش از         =  
|پیش از         =  
}}
}}
 
[[پرونده:yazdani.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''«من نویسنده فرمالیستی هستم»'''</center>]]
[[پرونده:yazdani.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مهدی یزدانی‌خرم'''</center>]]
[[پرونده:manchester1.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''خوبی مُردن این است که می‌توانی بدجوری حال دیگران را بگیری. (ص: ١٣)'''</center>]]
[[پرونده:manchester1.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''خوبی مُردن این است که می‌توانی بدجوری حال دیگران را بگیری.'''</center>]]
[[پرونده:manchester3.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''روایتی مسالمت‌آمیز از تاریخ و ادبیات '''</center>]]
[[پرونده:manchester3.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''گور پدر تاریخ'''</center>]]
'''من منچستریونایتد را دوست دارم''' رمانی به‌قلم [[مهدی یزدانی‌خرم]] است که در سال ۱۳۹۱ منتشر و در همان سال، برندۀ تندیس بهترین رمان‌ِ سال [[جایزه ادبی هفت‌اقلیم|هفت‌اقلیم]] و جایزهٔ [[جشنواره ادبی بوشهر|جشنوارهٔ ادبی بوشهر]] شد. <ref name=''جوایز منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی=https://baharanschool.com/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D9%85/|عنوان=جوایز منچستریونایتد}}</ref> این رمان با انتشار ۱۲۵۰۰ نسخه، در فهرست پرمخاطب‌ترین داستان‌های ایرانی دهه‌ٔ ٩٠ قرار گرفت <ref name=''پرمخاطب‌ترین داستان‌های دههٔ٩٠''>{{یادکرد وب|نشانی=http://esfahanemrooz.ir/print:page,1,53932-%D9%BE%D8%B1%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%87%D9%87-%DB%B9%DB%B0-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.html|عنوان= پرمخاطب‌ترین داستان‌های دههٔ٩٠}}</ref> و به‌زبان ترکی‌استانبولی ترجمه شده‌ است. <ref name=''ترجمه منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.aa.com.tr/fa/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D9%85/705941//|عنوان= منچستریونایتد در بازار کتاب ترکیه}}</ref>
 
 
 
 
'''من منچستریونایتد را دوست دارم''' رمانی با ساختاری نو و بر‌آمده از دلِ‌ تاریخ‌ ایران به‌قلم [[مهدی یزدانی‌خرم]] است که در سال۱۳۹۱ منتشر کرد و در همان سال، تندیس بهترین رمان‌ِسال [[جایزه ادبی هفت‌اقلیم|هفت‌اقلیم]] و جایزهٔ [[جشنواره ادبی بوشهر|جشنوارهٔ ادبی بوشهر]] را برنده شد. این رمان با انتشار ۱۲۵۰۰ نسخه، در فهرست پرمخاطب‌ترین داستان‌های ایرانی دهه‌ٔ نود قرار گرفت.<ref name=''پرمخاطب‌ترین داستان‌های دههٔ٩٠''>{{یادکرد وب|نشانی=http://esfahanemrooz.ir/print:page,1,53932-%D9%BE%D8%B1%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D9%87%D9%87-%DB%B9%DB%B0-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.html|عنوان= پرمخاطب‌ترین داستان‌های دههٔ٩٠}}</ref>
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
«من منچستر یونایتد را دوست دارم» اثری [[فراواقع‌گرایی|سورئال]] با ژانری اجتماعی و نگاهی پست‌مدرن،<ref name=''معماری منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی= http://cafe-dastan.ir/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF/|عنوان=معماری منچستریونایتد}}</ref> به بررسی مهم‌ترین قسمت‌های تاریخ ایران، از ۱۳۲۰تا۱۳۳۲ می‌پردازد.{{سخ}}
«من منچستریونایتد را دوست دارم» اثری [[فراواقع‌گرایی|سوررِئال]] در ژانر اجتماعی و با نگاهی پست‌مدرن، <ref name=''معماری منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی= http://cafe-dastan.ir/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF/|عنوان=معماری منچستریونایتد}}</ref> مهم‌ترین قسمت‌های تاریخ ایران، از ۱۳۲۰تا۱۳۳۲ را بررسی می‌کند.  نگارش ''منچستریونایتد'' چهار سال زمان برده است. یزدانی‌خرم رمانی با ریتمی پرشتاب خلق کرده است که همانند دوربینِ متشنجِ روی‌دست، در کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران، بی‌وقفه و سرگیجه‌وار، می‌دود، با شخصیت‌های بی‌شمارش، از ورای دیوارِ خانه‌ها و از پسِ ذهنِ آدم‌ها می‌گذرد، به پستوهای خوفناک جرم و قتل و خرافه‌پرستی و دعانویسی و فرزندکشی و آدم‌سوزی سر می‌کشد، از گذرگاه‌های قداره‌کشی و ماجراجویی و ولنگاری و روشنفکرنمایی عبور می‌کند و با خرده‌داستان‌هایش به خیابان‌های کودتا می‌رسد. خواننده با روایتی غیررسمی از تاریخِ‌ ایران به گوشه‌هایی از این برههٔ حساس سَرک‌ می‌کشد که قبلاً کمتر از آن شنیده‌ یا خوانده‌ است.


==نگاهی گذرا به منچستریونایتد==
==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
===خون دادم تا رمان را نوشتم===
===خون دادم تا رمان را نوشتم===
«در دوران دانشجویی یک‌ روز بیکار بودم، رفتم خون بدهم، در آن‌ زمان به ذهنم آمد که اگر بشود داستانی نوشت با سلول‌های سرطانی و سرطان‌ خون، خیلی جالب است. این در ذهنم بود و خیلی از آن طی زمان ساخته شد و ایده‌اش کاملاً تجربه‌ٔ شخصی بود.»
[[پرونده:MANCHESTERR.jpg|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''منچستریونایتد رمانی با شخصیت‌های بی‌نام'''</center>]]
<ref name=''مرگ‌های مضحک''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.khabaronline.ir/news/234384/%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B6%D8%AD%DA%A9-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D9%84%D9%88%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C/|عنوان=مرگ‌های مضحک}}</ref>  
[[مهدی یزدانی‌خرم|یزدانی‌خرم]] از نخستین جرقّه‌های ذهنی برای خلق رمانش چنین گفته است: «در دوران دانشجویی روزی بیکار بودم، رفتم خون بدهم، در آن‌ زمان به ذهنم آمد که اگر بشود داستانی نوشت با سلول‌های سرطانی خیلی جالب است. این در ذهنم بود و خیلی از آن در طی زمان ساخته شد و ایده‌اش کاملاً تجربه‌ٔ شخصی بود.» <ref name=''مرگ‌های مضحک''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.khabaronline.ir/news/234384/%D8%B4%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B6%D8%AD%DA%A9-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D9%84%D9%88%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C/|عنوان=مرگ‌های مضحک}}</ref>  


===منچستریونایتد در نخستین نگاه===
===منچستریونایتد در نخستین نگاه===
رمان در‌‌‌‌‌‌ «''تکهٔ اول''» با تصویری از دانشجوی تاریخ دانشگاه تهران در هوای ابری پاییز هشتادو‌سه حوالی خیابان‌ انقلاب آغاز می‌شود. سپس رفته‌رفته به گذشته می‌رود و با روایتی از چند دههٔ قبل‌تر و حمله‌ٔ متفقين به ايران گره می‌خورد. در «''تکهٔ دوم''» تهران پُر شده‌ است از غریبه‌هایی که می‌خواهند تکلیف دنیا را روشن کنند: احزاب سیاسی، نیروهای متفقین، لهستانی‌های مهاجر، فیلد مارشال اسطوره‌‌ای ارتش آلمان، شاعر ملی‌گرای ایرانی و صدها شخصیت دیگر.<ref name=''منچستریونایتد چهارتکه''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/91022515148/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A-%D9%8A%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%AE%D8%B1%D9%85|عنوان=منچستریونایتد چهارتکه}}</ref>
رمان در‌‌‌‌‌‌ ''تکهٔ اول'' با تصویری از دانشجوی تاریخ دانشگاه تهران در هوای ابری پاییز ٨٣ حوالی خیابان‌ انقلاب آغاز می‌شود. سپس رفته‌رفته به گذشته می‌رود و با روایتی از چند دههٔ قبل‌تر و حمله‌ٔ متفقین به ايران گره می‌خورد. در ''تکهٔ دوم'' تهران پُر شده‌ است از غریبه‌هایی که می‌خواهند تکلیف دنیا را روشن کنند؛ احزاب سیاسی، نیروهای متفقین، لهستانی‌های مهاجر، فیلدمارشال اسطوره‌‌ای ارتش آلمان، شاعر ملی‌گرای ایرانی و صدها شخصیت دیگر. <ref name=''منچستریونایتد چهارتکه''></ref>در ''تکه‌ٔ سوم'' این روند ادامه می‌یابد و ارتباط خرده‌روایت‌ها با یکدیگر آشکار می‌شود تا گره‌های داستانی، باز شوند و در ''تکه‌ٔ آخر'' دوباره به دانشجوی‌ تاریخ‌ دانشگاه‌ تهران برمی‌گردد و داستان با ساختاری مدوّر به نقطه‌ٔ آغاز می‌رسد.{{سخ}}
{{سخ}}در «''تکه‌ٔ سوم''» این روند ادامه می‌یابد و ارتباط خرده‌روایت‌ها با یکدیگر آشکار می‌شود تا گره‌های داستانی، باز شوند و در «''تکه‌ٔ آخر''» دوباره به دانشجوی‌ تاریخ‌ دانشگاه‌ تهران برمی‌گردد و داستان با ساختاری مدوّر به نقطه‌ٔ آغاز می‌رسد.


یزدانی‌خرم برای نوشتن این رمان نزدیک به چهار سال وقت صرف کرده‌است.رمانی پُر از پرسوناژ و شخصیت که مانند پازلی هزارتکه سعی دارد فضایي سیاسی و تاریخی را به تصویر بکشد و هر کدام از این شخصیت‌ها بخشی از این تصویر را می‌سازند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.asriran.com/fa/news/212011/%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85/|عنوان=پازل منچستریونایتد}}</ref>
«منچستریونایتد» رمانی است پُر از شخصیت و مانند پازلی هزارتکه سعی دارد فضایي سیاسی ـ تاریخی را به کمک شخصیت‌هایش تصویر بکشد. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.asriran.com/fa/news/212011/%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85|عنوان=پازل منچستریونایتد}}</ref>


===منچستریونایتد با قهرمان‌های دودقیقه‌ایی===
===منچستریونایتد با قهرمان‌های دودقیقه‌ای===
این رمان که روایتی تاریخی‌سیاسی است با نگاهی از پایین و از میان تودهٔ مردم، قهرمان‌های دودقیقه‌ای خود را انتخاب می‌کند. قهرمان‌ها به‌نوعی مستقیم یا غیرمستقیم، درگیر و قربانی حوادثی می‌شوند که در جبر زمان و مکان برایشان پیش می‌آید. در پایان هر خُرده‌روایت، شخصیت‌ها می‌میرند و گاهی روحشان، روایت را ادامه می‌دهد. خواننده فقط سایه‌ای از سیاست‌مداران زمان می‌بیند؛ اما آن‌ها فاعل نیستند و داستانشان از صافیِ نگاه و تأثیری که بر شخصیت‌های عادی می‌گذارد، روایت می‌شود. در این رمان بی‌قهرمان، تمام شخصیت‌ها برای چند سطر، قهرمان هستند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.khanehdastan.ir/article-database/menchester.html/|عنوان=رمانی بی قهرمان}}</ref>
این رمان که روایتی تاریخی‌ ـ سیاسی است با نگاهی از پایین و از میان تودهٔ مردم، قهرمان‌های دودقیقه‌ای خود را انتخاب می‌کند. قهرمان‌ها به‌نوعی مستقیم یا غیرمستقیم، درگیر و قربانی حوادثی می‌شوند که در جبر زمان و مکان برایشان پیش می‌آید. در پایان هر خُرده‌روایت، شخصیت‌ها می‌میرند و گاهی روحشان، روایت را ادامه می‌دهد. خواننده فقط سایه‌ای از سیاست‌مداران زمان می‌بیند؛ اما آن‌ها فاعل نیستند و داستانشان از صافیِ نگاه و تأثیری که بر شخصیت‌های عادی می‌گذارند، روایت می‌شود. در این رمانِ بی‌قهرمان، تمام شخصیت‌ها برای چند سطر، قهرمان هستند. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.khanehdastan.ir/article-database/menchester.html/|عنوان=رمانی بی قهرمان}}</ref>
   
   
===منچستریونایتد به چه کسانی تقدیم شده‌ است===
=== منچستریونایتد؛ برای دو نفر===
یزدانی‌خرم این کتاب را به محمد قوچانی و کریم کوثری، پدربزرگش، تقدیم کرده‌ است.(ص: ۵ک)
یزدانی‌خرم کتاب را به [[محمد قوچانی]] و کریم کوثری، پدربزرگش، تقدیم کرده‌ است. <ref name=''پیشانی‌نوشت منچستریونایتد''>{{پک|یزدانی‌خرم|۱۳۹١|ک= من منچستریونایتد را دوست دارم|ص=۵}}</ref>
===پیشانی‌نوشت منچستریونایتد===
در پیشانی‌نوشت رمان آمده‌ است: '''گور پدرِ تاریخ''' این جمله نقل‌قولی از [[لوئی ژرژسوآن]] است و سپس نویسنده توضیح می‌دهد: «تمام شخصیت‌ها، اشیا، ماجراها، خُرده‌ریزها و فضاهای این رمان واقعی است؛ ولی هر گونه تشابه از هر نوعش ربطی به چیزهایی که دوروبرمان می‌بینیم، ندارد، مگر مُرده‌ها که آن‌ها هم زبان‌بسته‌اند تا روز حشر. آمین.» <ref name= ''پیشانی‌نوشت منچستریونایتد''/>
 
===نامی فوتبالی، رمانی تاریخی===
یزدانی‌خرم دربارهٔ علت نام‌گذاری «منچستریونایتد» گفته است که این رمان را بر اساس توهمِ سرطان ساخته است. خرده‌روایت‌های بی‌شمار در داستان، ساختارِ شاخه‌شاخه برای رمان خلق کرده است که نمادی از این بیماری‌‌ است. در برگ‌های پایانی رمان از بازی تیمِ سرخ‌پوش ''منچستریونایتد'' و حرکت این تیم در زمین فوتبال نوشته است که جریان گلبول‌های قرمز خون را تداعی می‌کند و نامِ ''منچستریونایتد'' را معنادار می‌کند. <ref name=''درباره منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی=https://fidibo.com/book/62968-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85|عنوان= درباره منچستریونایتد}}</ref>


===پیشانی‌نوشت منچستریونایتد===
===چرا منچستریونایتد را بخوانیم===
در پیشانی‌نوشت این رمان آمده‌ است. «'''گور پدرِ تاریخ'''» این جمله نقل‌قولی از [[لوئی ژرژسوآن]] است و سپس نویسنده توضیح می‌دهد که: «تمام شخصیت‌ها، اشیا، ماجراها، خُرده‌ریزها و فضاهای این رمان واقعی است؛ ولی هر گونه تشابه از هر نوعش ربطی به چیزهایی که دوروبرمان می‌بینیم، ندارد، مگر مُرده‌ها که آن‌ها هم زبان‌بسته‌اند تا روز حشر. آمین.»(ص: ۵ک)
فارغ از اینکه کتاب منچستریونایتد، دربارۀ خشونت تاریخ است یا فلسفۀ تاریخ، یا اینکه تاریخ، شخصیت اصلی داستان است، این رمان تلفیق مسالمت‌آمیز ادبیات و تاریخ است. با خواندن این خرده‌روایت‌ها، تهرانی اسیر  حلقهٔ متفقین را می‌بینیم. «منچستریونایتد» اولین اثر از سه‌گانۀ ([[سرخ‌ِ سفید]] دومین و [[خون‌خورده]] سومین اثر از این سه‌گانه‌اند) یزدانی‌خرم است که بسیاری از منتقدان و نویسندگان آن‌ را ستوده‌اند. <ref name=''نقد منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی=http://naghde4shanbe.blogfa.com/post/34/|عنوان= نقد منچستریونایتد}}</ref>


===چرا منچستریونایتد===
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==
===منچستریونایتد و وقایع تاریخی===
[[پرونده:manchestert4.gif|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تهران به روایت منچستریونایتد'''</center>]]
[[پرونده:manchestert4.gif|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تهران به روایت منچستریونایتد'''</center>]]
این رمان، تهرانی‌ اسیر در حلقهٔ متفقان و روزهای پُرالتهاب و پُرخون در دههٔ بیست تا سی خورشیدی را به‌تصویر می‌کشد. خواننده با روایتی غیر رسمی از تاریخِ‌ رسمی‌ ایران به گوشه‌هایی از این برههٔ حساس سَرک‌ می‌کشد که قبلاً کمتر از آن شنیده‌ یا خوانده‌ بود. منچستریونایتد اولین اثر از رمانِ سه‌گانه ([[سرخ‌وسفید]] دومین و [[خون‌خورده]] سومین اثر از این سه‌گانه‌اند) یزدانی‌خرم است و بسیاری از منتقدان و نویسندگان آن‌را ستودند که با فرمی بدیع در یک نقطه کانونی و قصه‌هایی که روایت می شدند همراه بود.
* خُرده‌داستان زن لهستانی، به تخلیهٔ غیرنظامیان‌ لهستانی از اتحاد جماهیر شوروی در جنگ‌ جهانی‌ دوم و ورود آن‌ها به قسمت‎های مرزهای شمال‌ی ایران (بندر انزلی) اشاره‌ دارد. (ص: ٢٧)
* خُرده‌روایت احضار روح «مارشال‌رومل» در تهران، به ماجرای خودکشی اجباری ''فیلدمارشال‌ اروین‌رومل''، افسر معتبر و مشهور آلمانی اشاره می‌کند.(ص: ۷۹)
 
===منچستریونایتد؛ از میانِ سطرها===
{{جعبه گفتاورد|نقل‌قول=<center><span style="color:purple">'''بُرشی از رمان:{{سخ}}آن لحظه در تهران، پایتخت ایران، توی روزهای آخر زمستان ارواح به‌آرامی مشغول تماشای اشک‌های پسری در آغوش مردی بوده‌اند که برادری نداشته و دوستش را چوب‌به‌دست‌ها کشته بودند و نعشش را کارمندان زحمتکش دانشکدهٔ پزشکی سُر داده بوده‌اند توی حوض فرمالین. آخرهای زمستان بوده که پسر اشکش را به‌سرعت پاک کرده و با سَری پایین از یکی از خیابان‌های آرام رد شده و خواسته سوار تاکسی بشود و برود به قهوه‌خانه و به حرمتِ خون شهدای‌ وطن، شکم یک مزدور آدم‌کُش را از ناف تا حنجره‌اش جوری جِر بدهد که خودش هم نفهمد از وسط پاره شده و دارد خونش می‌ریزد کف قهوه‌خانه.(ص: ١۵٨)'''|تراز=چپ|عرض=۲۲%|رنگ پس‌زمینه=#bbe48d}}


==دوباره باهم بخوانیم==
قاتل‌ِ شناسایی‌نشدهٔ‌ توده‌ای که کارگر آجرپزی بوده است؛ پس از سقوط رضاخان و بازشدن رسمی دفتر حزب، سرایدار آنجا شد و هر روز صبح قابِ عکس لنین و مارکس و پلخانف را برق می‌انداخت. یک‌بار با نویسندهٔ خوش‌تیپی که [[بزرگ علوی|آقابزرگ]] صدایش می‌کرده‌اند از اوضاع مملکت حرف زده و اینکه آیا بهتر نیست سفارت انگلیس را بفرستند هوا؟ و بزرگ‌ علوی که خنده‌اش گرفته، زده به روی شانهٔ قاتل‌ شناسایی‌نشده و گفته که فعلاً برای خشونت زود است. (ص: ۶۵)  
===وقتی خرده‌روایت‌ها وقایع تاریخی را برجسته می‌کند===
* خُرده‌داستان زن سی‌ساله‌ٔ لهستانی، به تخلیهٔ غیرنظامیان‌ لهستانی از اتحاد جماهیر شوروی در جنگ‌ جهانی‌ دوم به مرزهای شمال‌ ایران در بندر انزلی اشاره‌ دارد. (ص: ۲۷ک)
* خُرده‌داستان احضار روح مارشال‌رومل به تهران به ماجرای خودکشی اجباری فیلد مارشال‌ اروین‌رومل، افسر معتبر و مشهور آلمانی اشاره می‌کند. (ص: ۷۹ک)


===منچستریونایتد را ورق بزنیم===
در تهران، آخرهای زمستان١٣٣١، عدهٔ زیادی با کشتن عدهٔ زیاد دیگری، نان خورده‌اند و آن عدهٔ زیادِ اولی هم زن و بچه داشته‌اند حتماً. (ص: ۱۴۸)
{{جعبه گفتاورد|نقل‌قول=<center><span style="color:purple">'''بُرشی از رمان:{{سخ}}آن لحظه در تهران، پایتخت ایران، توی روزهای آخر زمستان ارواح به‌آرامی مشغول تماشای اشک‌های پسری در آغوش مردی بوده‌اند که برادری نداشته و دوستش را چوب به دست‌ها کشته بودند و نعشش را کارمندان زحمتکش دانشکدهٔ پزشکی سُر داده بوده‌اند توی حوض فرمالین. آخرهای زمستان بوده که پسر اشکش را به‌سرعت پاک کرده و با سَری پایین از یکی از خیابان‌های آرام رد شده و خواسته سوار تاکسی بشود و برود به قهوه‌خانه و به حرمتِ خون شهدای‌ وطن، شکم یک مزدور آدم‌کُش را از ناف تا حنجره‌اش جوری جر بدهد که خودش هم نفهمد از وسط پاره شده و دارد خونش می‌ریزد کف قهوه‌خانه.(ص: ١٥٨ک)'''|تراز=چپ|عرض=۲۲%|رنگ پس‌زمینه=#bbe48d}}


قاتل‌ِ شناسایی‌نشدهٔ‌توده‌ایی که کارگر آجرپزی بوده است؛ پس از سقوط رضاخان و بازشدن رسمی دفتر حزب، سرایدار آنجا شد و هر روز صبح قابِ عکس لنین و مارکس و پلخانف را برق می‌انداخت. یک بار با نویسندهٔ خوش‌تیپی که [[بزرگ علوی|آقابزرگ]] صدایش می‌کرده‌اند از اوضاع مملکت حرف زده و اینکه آیا بهتر نیست سفارت انگلیس را بفرستند هوا؟ و بزرگ‌ علوی که خنده‌اش گرفته، زده به روی شانهٔ قاتل‌شناسایی‌نشده و گفته که فعلاً برای خشونت زود است. (ص: ۶۵ک)
اولی فریاد زد: زنده‌باد آزادی؛ دومی: ...؛ سومی: می‌کشمت؛ چهارمی: نور؛ پنجمی: درد داره به‌ مولا؛ ششمی: بچه‌هات رو...؛ هفتمی: اَشهدُ انْ لااِلٰهَ‌الا‌الله و اشهد انَّ محمدرسول‌الله (این هفتمی کمونیست دوآتشهٔ محکم و نترسی بوده) هشتمی: آخ؛ نهمی: مادر...؛ دهمی: مرگ بر دیکتاتور. (ص: ١٠٢)


در تهران،آخرهای زمستان١٣٣١، عدهٔ زیادی با کشتن عدهٔ زیاد دیگری، نان خورده‌اند و آن عده زیادِ اولی هم زن و بچه داشته‌اند حتماً. (ص: ۱۴۸ک)
'''خوبی مُردن این است که می‌توانی بدجوری حال دیگران را بگیری.'''(ص: ١٣)


دستور آخر را که داد، ولو شد روی صندلی عقب ماشین و با خودش تمام آخرین جمله‌ها را مرور کرد؛ از شروع خدمتش تا همین بیست‌وسومین نفر. اولی فریاد زد: زنده باد آزادی؛ دومی: ...؛ سومی: می‌کشمت؛ چهارمی: نور؛ پنجمی: درد داره به‌مولا؛ ششمی: بچه‌هات رو...؛ هفتمی: اشهدان‌ لااله‌الا‌ الله و اشهد ان محمدرسول‌الله (این هفتمی کمونیست دوآتشهٔ محکم و نترسی بوده) هشتمی: آخ؛ نهمی: مادر...؛ دهمی: مرگ بر دیکتاتور؛ یازدهمی: پدرم میاد سراغت؛ دوازدهمی: آخیش، راحت شدم؛ و همین‌طور تا آخر، کلماتی که حفظ بوده مدام می‌پیچیده‌اند توی گوشش. این آخری هم گفته‌بوده «دارن میان.» (ص: ١٠٢ک)
=== سال‌شمار انتشار کتاب===
به استناد خانه کتاب: <ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketab.ir/BookList.aspx|عنوان= تعداد چاپ منچستریونایتد}}</ref>


===نگاهی عمیق‌تر===
* ١٣٩١ نخستین بار چاپ شد.{{سخ}}
نبض رمان سریع است که با استفاده از روایت‌های تو‌درتو، خواننده را از روایتی به روایت دیگر می‌برد. به‌نظر می‌رسد نویسنده در به‌کارگیری این ریتم، تعمد دارد شاید به این ‌دلیل که خرده‌روایت‌هایی با شخصیت‌های متفاوت تعریف می‌کند. این رمان چهارتکه، با جلورفتن زمان در هر تکه، کوتاه‌تر از تکهٔ‌ قبل می‌شود و با دانشجوی تاریخ و نوعی شوریدگی روایی شروع می‌شود، که در ساختار کلی داستان، آن را باید نوعی سیال ذهن خلاق توصیف نمود، موضوعی که اگر چه روند داستان را کند کرده است، اما ساختار باز و چشم اندازها و صداهای چندگانه‌اش به مخاطب فرصت اندیشیدن می‌دهد.<ref name=''غمگساران رمان''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.honarnews.com/vdcguw9t.ak9u34prra.html|عنوان= غمگساران رمان}}</ref>
* ١٣٩٣ به چاپ چهارم رسید.{{سخ}}
در رمان٢١٢صفحه‌ای ''منچستریونایتد'' ١٨٦بار کلمه خون، ١٣١بار کلمه جنازه، ٤٢دوبار کلماتی نظیر کارد و سلاخی و نظایر آن آمده‌است و نویسنده ٧٢صحنه کشتن را به‌دقت و باوسواس خلق کرده‌است. <ref name=''تحلیل''>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=تشکر |عنوان=تحلیل |ژورنال=ماهنامه جهان کتاب |شماره=٣٥٦ |صفحات=١٨}}</ref>
* ١٣٩۴ به چاپ پنجم رسید.{{سخ}}
* ١٣٩۵ به چاپ پنجم رسید.{{سخ}}
* ١٣٩۶ به چاپ هشتم رسید.{{سخ}}
* ١٣٩٧ به چاپ نهم رسید.{{سخ}}
* ١٣٩٨ به چاپ دهم رسید.{{سخ}}


===نگاهی عمیق‌تر به منچستریونایتد===
نویسنده به‌سبب  پُرشتاب‌ بودن آن برهه از تاریخ، رمانش را با ریتمی سریع پیش برده است. داستانی چهارتکه، با جلو رفتن زمان در هر تکه، کوتاه‌تر از تکهٔ‌ قبل می‌شود و  خونِ دانشجوی تاریخ پلی می‌شود تا خواننده به دههٔ‌ ٢٠تا٣٠ خورشیدی پرواز کند. داستان شوریدگی روایی دارد، که در ساختار کلی، می‌توان آن را نوعی '''سیال ذهن خلاق''' دانست؛ موضوعی که اگرچه روند داستان را کُند کرده است، اما ساختار باز و چشم‌اندازها و صداهای چندگانه‌اش به مخاطب فرصت اندیشیدن می‌دهد.<ref name=''غمگساران رمان''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.honarnews.com/vdcguw9t.ak9u34prra.html|عنوان= غمگساران رمان}}</ref>
در رمان ٢١٢‌صفحه‌ای ''منچستریونایتد'' ١٨۶بار کلمه خون، ١٣١بار کلمه جنازه، ۴٢بار کلماتی نظیر کارد و سلاخی و نظایر آن آمده‌ است و نویسنده ٧٢ صحنهٔ‌ کشتن را خلق کرده‌ است. <ref name=''تحلیل''>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=تشکر |عنوان=تحلیل |ژورنال=ماهنامه جهان کتاب |شماره=٣٥۶ |صفحات=١٨}}</ref>
روایت‌های رمان من منچستریونایتد را دوست دارم به سبک [[کات آپ]] نوشته شده‌اند. در این سبک نویسنده روایت‌های جداگانه و گاهی تکه‌تکه را روایت می‌کند و بعد همهٔ‌ این روایت‌ها را در طول داستان به‌هم متصل می‌کند. به‌گفتهٔ [[محمدحسن شهسواری]]، نویسنده با استفاده از توانایی خود در تکنیک‌های روایی، همچون بُردن رمان در شیوهٔ روایت که بهترین روش برای کنارهم‌ آوردن اتفاق‌های زیاد است، توانسته از لحاظ ادبی رمانی درجه‌یک بنویسد. <ref name=''گفتمان منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.isfahanziba.ir/archive/d/2018-08-11/15|عنوان=گفتمان منچستریونایتد }}</ref>


====سیاست پدر مادر ندارد====
[[پرونده:Daricheh.jpg|320px|thumb|چپ|<center>'''نمایش ''دریچه'' برداشتی آزاد از منچستریونایتد'''</center>]]
در این رمان خواننده با آدم‌هایی سروکار دارد که به خودی‌خود هیچ نسبتی با سیاست ندارند و خیلی اتفاقی درگیر سیاست می شوند و بلافاصله با وجه ناراست و ناجوانمردانه آن درگیر می‌شوند و به خون و خشونت آلوده می‌شوند. به این ترتیب سیاست و سیاست‌‌ورزی در رمان منچستریونایتد تنها یک فرم و یک نتیجه دارد؛ خون و خشونت. برآیند همان داوری عمومی در جامعه ایران است که در قالب عبارتی ساده اغلب از زبان مردم کوچه و بازار شنیده می‌شود: « سیاست پدر مادر ندارد.» <ref name=''تحلیل''></ref>
====تسویه‌حساب سیاسی با تاریخ ====
در این رمان خواننده با آدم‌هایی سروکار دارد که به خودی‌خود هیچ نسبتی با سیاست ندارند، اما خیلی اتفاقی سرنوشتشان با سیاست گره می‌خورد و بلافاصله با وجه ناراست و ناجوانمردانه آن روبه‌رو و به خون و خشونت آلوده می‌شوند. بدین‌ترتیب سیاست و سیاست‌‌ورزی در رمان منچستریونایتد تنها یک فرم و یک نتیجه دارد؛ خون و خشونت. این برآیند همان داوری عمومی در جامعهٔ‌ ایران است که در قالب عبارتی ساده اغلب از زبان مردم کوچه و بازار شنیده می‌شود: «سیاست پدر مادر ندارد.» <ref name= ''تحلیل''/>


===ساختار داستانی منچستریونایتد===
===ساختار داستانی منچستریونایتد===
این رمان را می‌توان رمانی ساختارشکن دانست که نداشتن انسجام نسبی، انتخاب راوی و منظر روایت در همین راستا عامدانه و آگاهانه به‌نظر می‌رسد.
''منچستریونایتد'' را می‌توان رمانی ساختارشکن دانست که در همین راستا نداشتن انسجام نسبی، انتخاب راوی و منظر روایت عامدانه و آگاهانه به‌نظر می‌رسد. <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>  
نگاه مولف به فرم، مهم‌‌ترین کلید برای پی بردن به ساختار تودرتوی این کتاب به‌شمار می‌آید؛ زیرا نویسنده با استفاده از میانجی تاریخ و با وجود پلات مناسبی که برای این ساختار انتخاب کرده‌است، مخاطب را در فضایی آشفته، چه به‌لحاظ کلی و چه در جزئیات و پُر از خرده‌روایت‌ها و خرده‌داستان‌ها و شخصیت‌های جدید قرار داده‌است.<ref name=''نقد منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی=http://naghde4shanbe.blogfa.com/post/34/|عنوان= نقد منچستریونایتد}}</ref>


====سبک====
====سبک====
[[مهدی یزدانی‌خرم]] با استفاده از توانایی خود در تکنیک‌های روایی، هم‌چون بردن رمان در شیوهٔ روایت که بهترین روش برای کنارهم آوردن اتفاق‌های زیاد است؛ توانسته است بنا به گفتهٔ [[محمدحسن شهسواری]]، از لحاظ ادبی رمانی درجه یک بنویسد.
نویسنده نام و هویت مشخصی برای شخصیت‌هایش در نظر نگرفته است. این نکته نشان‌دهندهٔ بی‌اهمیتی شخصیت‌ها نیست، بلکه نشان‌دهندهٔ اهمیت نقش اجتماعی شخصیت‌هاست. این سبک نوشتار در آثار نویسندگان مشهوری مانند [[فدریکو گارسیا لورکا]] در نمایش‌نامهٔ «عروسی خون» مشهود است. <ref name= ''درباره منچستریونایتد''/>
<ref name=''گفتمان منچستریونایتد''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.isfahanziba.ir/archive/d/2018-08-11/15|عنوان=گفتمان منچستریونایتد }}</ref>


====پیرنگ====
====پیرنگ====
رمان با استفاده از انگاره‌های پست‌مدرن داستانش را روایت می‌کند. در این رمان هم مانند رمان‌های پست‌مدرنیستی خواننده دو رنگ عمده سرخ‌وسیاه می‌بیند که یادآور خون، سیاهی و  مرگ است. از نظر ذهنی هم با این دو رنگ مواجه‌ایم و این رنگ‌ها طی داستان برای ما نفس‌بُر است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/91080402558/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%87-/|عنوان= سرخ و سیاه}}</ref>
رمان با استفاده از انگاره‌های پست‌مدرن داستانش را روایت می‌کند. در این رمان هم، مانند رمان‌های پست‌مدرنیستی خواننده عمدتاً دو رنگ سرخ‌ و سیاه می‌بیند که یادآور خون، سیاهی و  مرگ است. از نظر ذهنی هم خواننده با این دو رنگ مواجه است. کثرت استفاده از این رنگ‌ها طی خوانش داستان برای خواننده نفس‌بُر است. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/91080402558/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%87-/|عنوان= سرخ و سیاه}}</ref>
 


[[پرونده:Taghdim.gif|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''پیشانی‌نوشت منچستریونایتد'''</center>]]
====زاویهٔ دید====
====زاویهٔ دید====
زبان راوی سوم شخص مفرد است و محدود به افراد، ارواح، حیوانات و اجسام روایت می‌شود. راوی مثل اشعهٔ ایکس، درون شخصیت‌ها را می‌کاود تا گذشته و حال و آینده‌شان را تا لحظهٔ مرگ در دو دقیقه بازگو کند.
زبان راوی، سوم‌شخص مفرد است و محدود به افراد، ارواح، حیوان‌ها و اجسامِ روایت می‌شود. راوی مثل اشعهٔ ایکس، درون شخصیت‌ها را می‌کاود تا گذشته و حال و آینده‌شان را تا لحظهٔ مرگ در دو دقیقه بازگو کند. <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>
{{جعبه گفتاورد |نقل‌قول=<center><span style="color:purple">'''نمونه‌ایی از توصیف پویا:
خون آرام‌آرام دلمه می‌بسته، به هر زحمتی خودش را از ناودان حلبی بیرون کشیده و ول شده توی جوی آب که کَم‌کَمکی جریان داشته و می‌رفته سمت جنوب. خون که رقیق شده بوده، با آب بونیاک رسیده نزدیک خانه‌ایی که چراغ رو به خیابانش هنوز روشن بود و نورش افتاده بود روی رگه‌های خونِ سر بریدهٔ منشی که کم‌کم تحلیل می‌رفته و هی در جریانِ پرزورتر آب حل می‌شده. (ص: ۶۷)'''|تراز=چپ|عرض=۲۲%|رنگ پس‌زمینه=#e7d99a}}
 


====فضاسازی====
====فضاسازی====
وجه قالبی که از حس‌آمیزی فضا، زمان و اشخاص رمان [[مهدی یزدانی‌خرم|یزدانی‌خرم]] منعکس می‌شود چیزی نیست جز بیان نوعی خشونت. خشونتی که در داستان تنها به‌دلیل حضور نیروهای متفقین در ایران نیست؛ بلکه این خود ایرانی‌جماعت است که به یکدیگر خشن و پرخاشگر‌ند و حتی نسبت به سربازی انگلیسی که پسری را از رفتن در زیر چرخ‌های گاری نجات می‌دهد هم بی‌رحم هستند. نشانه‌های داستانی‌ای همچون قاتلی که پسر بچه‌ها را می‌کشد؛ مُرده‌شوری که قلب فرنگی‌ها را می‌خورد و دست‌هایشان را قطع می‌کند؛ سلاخی که دیگر گاو و گوسفند ذبح نمی‌کند و بابت کشتن انسان پول می‌گیرد؛ پیرزن ویلچرنشینی که برای تفریح، گربه‌ها را می‌کشد یا شکنجه‌گری که مجموعه‌ای از اعضای بدن آدمی مانند دست، چشم و زبان گرد آورده، نمایانگر الزام نقد روانکاوانه در باب این اثر‌ند.<ref name=''غمگساران رمان''></ref>
وجه قالبی که از حس‌آمیزی فضا، زمان و اشخاص رمان یزدانی‌خرم منعکس می‌شود چیزی نیست جز بیان نوعی خشونت. نشانه‌های داستانی‌ای همچون قاتلی که پسربچه‌ها را می‌کُشد؛ مُرده‌شوری که قلب فرنگی‌ها را می‌خورد و دست‌هایشان را قطع می‌کند؛ سلاخی که دیگر گاو و گوسفند ذبح نمی‌کند و بابت کشتن انسان پول می‌گیرد؛ پیرزن ویلچرنشینی که برای تفریح، گربه‌ها را می‌کُشد یا شکنجه‌گری که مجموعه‌ای از اعضای بدن آدمی مانند دست، چشم و زبان گرد آورده است، نمایانگر الزام نقد روان‌کاوانه این اثر‌ند. <ref name= ''غمگساران رمان''/>  
 
====نثرکتاب====
زمان رمان با روال معمول متفاوت است و نویسنده بیشتر از زمان ماضی نقلی استفاده کرده‌است. در کنار ماضی نقلی نیز ماضی‌ابعد هم وجود دارد.
 
یزدانی‌خرم در مصاحبه‌ایی دربارهٔ نثر کتابش گفته‌است: «چون راوی من در زمان حال معاصر زندگی می‌کند، اگر فرم زبانی خاصی را استفاده می‌کردم آن اتفاقی برای داستانم می‌افتاد که خود منتقد بیشترشان هستم، در واقع داستان تبدیل می‌شد به گزارشی تاریخ‌گونه با متنی آرکائیک و سخت‌خوان، و البته کمکی هم به ما نمی‌کرد. من می‌خواستم قصه یک‌سری آدم را بیاورم که زبان درست و حسابی ندارند و آرکائیسم زبانی کمکی به ساختار زبان آن‌ها نمی‌کند، بنابراین تأکید داشتم که دچار آن زبان نشوم، فقط تأکید داشتم که از ماضی بعید و نقلی استفاده کنم.»<ref name=''مرگ‌های مضحک''></ref>
 


====نثر کتاب====
زمان رمان با روال معمول متفاوت است و نویسنده بیشتر از زمان ماضی‌ نقلی استفاده کرده‌است. در کنار ماضی‌ نقلی نیز ماضی‌ بعید هم وجود دارد. <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>
یزدانی‌خرم دربارهٔ نثر کتابش گفته‌است: «چون راوی من، در زمان معاصر زندگی می‌کند، اگر فرم زبانی خاصی را استفاده می‌کردم؛ داستان تبدیل می‌شد به گزارشی تاریخ‌گونه با متنی آرکائیک و سخت‌خوان. فقط تأکید داشتم که از ماضی‌ بعید و ماضی‌ نقلی استفاده کنم.» <ref name= ''مرگ‌های مضحک''/>


====شخصیت‌پردازی====
====شخصیت‌پردازی====
شخصیت‎ها در منچستریونایتد بسیار زیادند. هرکدام از آن‌ها برای خود روایت‌های مختلفی دارند و هرکدام از این روایت‌ها با هزاران شخصیت متفاوت از شاعر و روشن‌فکر و روزنامه‌نگار و لمپن گرفته تا قاتل و فاحشه و کافه‌چی به زبان‌های مختلف بیان شده‌ است و داستان‌های هر کدام به‌صورت یک زنجیره به‌هم متصل شده‌ است. نکتهٔ دیگر در این داستان بی‌نام بودن تمام شخصیت‌هاست. مثل دانشجوی تاریخ، زن لهستانی، روح خال‌دار، شاعر آزادی‌خواه، قاتلِ شناسایی‌نشده‌توده‌ایی. برخی از این شخصیت‌ها در جهان داستان خلق شده‌اند و برخی هم مابه‌ازای واقعی دارند. مانند [[بزرگ علوی|بزرگ‌ علوی]]، دکتر مصدق و فیلدمارشال...
شخصیت‎ها در منچستریونایتد زیادند. هرکدام از آن‌ها برای خود روایت‌های مختلفی دارند و هرکدام از این روایت‌ها با هزاران شخصیت متفاوت، از شاعر و روشن‌فکر و روزنامه‌نگار و لمپن گرفته تا قاتل و فاحشه و کافه‌چی، به زبان‌های مختلف بیان شده‌ است و داستان‌های هرکدام به‌صورت یک زنجیره به‌هم متصل شده‌ است. نکتهٔ دیگر در این داستان، بی‌نام بودن تمام شخصیت‌هاست. برخی از این شخصیت‌ها در جهان داستان خلق شده‌اند و برخی هم مابازای واقعی دارند. مانند [[بزرگ علوی]]، دکتر مصدق و فیلدمارشال. {{سخ}}
<ref name=''معماری منچستریونایتد''></ref>
در این رمان از تکنیک «شخصیت‌پردازی شگفت» استفاده شده‌ است؛ یعنی شخصیت‌ها همیشه انسان نیستند. گاه روح‌ هستند مانند روح خبیث خال‌دار و روح شاعرِآزادی‌خواه و گاه حیوان‌، مثل سگ یا لاک‌پشتی که خون می‌خورد. به‌سبب تعدد شخصیت‌ها، شخصیت‌پردازی عمیق نیست و بیشتر شخصیت‌ها در حد تیپ باقی می‌مانند. <ref name= ''معماری منچستریونایتد''/>
در این رمان از تکنیک شخصیت‌پردازی شگفت هم استفاده شده‌ است؛ یعنی شخصیت‌ها همیشه انسان نیستند. گاه روح‌اند؛ مانند روح خبیث خال‌دار و روح شاعرِآزادی‌خواه و گاه حیوان‌، مثل سگ یا لاک‌پشتی که خون می‌خورد. به‌سبب تعدد شخصیت‌ها، شخصیت‌پردازی عمیق نیست و بیشتر شخصیت‌ها در حد تیپ باقی می‌مانند.


=====ردپای روح خبیث و شاعرآزادی‌خواه =====
برخی از شخصیت‌ها در رمان منچستریونایتد حضور پررنگ‌تری دارند مانند روح خبیث خال‌دار، شاعر آزادی‌خواه. یزدانی‌خرم در رمان‌ [[سرخ‌و‌سفید]] و رمان [[خون‌خورده]] از این شخصیت‌ها دوباره استفاده‌ کرده‌است.


=====روح‌ها؛ نماد پوزخند تاریخ=====
روح خبیث خال‌دار و روح شاعر آزادی‌خواه مدام در خرده‌داستان‌های منچستریونایتد در رفت‌ و آمدند. یزدانی‌خرم در [[سرخ‌سفید]] و [[خون‌خورده]] از این شخصیت‌ها بارها استفاده‌ کرده‌ است و دربارهٔ شخصیت‌های پرتکرار رمان‌هایش گفته است: <span style="color:darkcyan"> « تا زمانی که بنویسم احتمالاً این‌ها در رمان‌هایم هستند. این دو شاهد و مَفصل رمان من هستند. رمان بعدی‌ من با خواب‌ دیدن یکی از این دو روح شروع می‌شود که از خوابش شوکه می‌شود. این دو روح شاهد تراژدی‌هایم هستند و البته نمادی هستند برای پوزخند به تاریخ.» <ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4630661/%d9%86%d9%88%db%8c%d8%b3%d9%86%d8%af%d9%87-%d8%a8%db%8c-%d8%b1%d8%ad%d9%85%db%8c-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%85-%d8%ad%d9%85%d8%a7%d8%b3%d9%87-%db%8c%d8%b9%d9%86%db%8c-%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%86-%d9%86%d9%87-%d8%b2%db%8c%d8%b3%d8%aa%d9%86#ref=news/|عنوان=پوزخند تاریخ}}</ref>


===منچستریونایتد جوایزش را به خانه برد===
[[پرونده:تئاتر دریچه.jpg|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''دریچه‌ای به منچستریونایتد'''</center>]]
این رمان پس از انتشار، در بیشتر جوایز ادبی نامزد شد و موفق شد جایزهٔ بهترین رمان‌سال [[جایزه ادبی هفت‌اقلیم|هفت‌اقلیم]] و جایزهٔ‌ادبی [[جشنواره ادبی بوشهر|جشنوارهٔ ادبی بوشهر]] را برنده‌ شود. یزدانی‌خرم سال١٣٩۵ کنار چهار نویسندهٔ جوان دیگر از سوی انجمن «چهل» به عنوان یکی از امیدهای ادبیات‌ داستانی ایران انتخاب شد. 
===جوایز منچستریونایتد===
این رمان در برخی از جوایز ادبی نامزد شد و جایزهٔ بهترین رمان‌ سال [[جایزه ادبی هفت‌اقلیم|هفت‌اقلیم]] و جایزهٔ‌ادبی [[جشنواره ادبی بوشهر]] را کسب کرد. <ref name= ''جوایز منچستریونایتد''/>


===اقتباس نمایشی از منچستریونایتد===
===اقتباس نمایشی از منچستریونایتد===
تئاتر «دریچه» به‌کارگردانی ندا شاهرخی برداشتی آزاد از رمان «من منچستر یونایتد را دوست دارم» است که در شهریور ١٣٩۴ در تماشاخانه فانوس به صحنه‌ رفت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.tiwall.com/p/daricheh/tags/critique/|عنوان=تئاتر دریچه}}</ref>
تئاتر «دریچه» به‌کارگردانی «ندا شاهرخی» برداشتی از رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم» است که در شهریور١٣٩۴در تماشاخانه فانوس به صحنه‌ رفت. «دریچه» تجربه‌ای توجه‌برانگیز برای مخاطبان تئاتر ایران بود. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.tiwall.com/news/daricheh-javan/|عنوان=تئاتر دریچه}}</ref>{{سخ}}


===سال‌شمار منچستریونایتد===
===فروش منچستریونایتد===
مجلهٔ‌ ادبی «الف‌یا» فهرستی از پرمخاطب‌ترین داستان‌های ایرانی در دههٔ ٩٠ منتشر کرده‌ است که کتاب «من منچستریونایتد را دوست دارم» با انتشار ١٢۵٠٠ نسخه، در این لیست قرار دارد. <ref name= ''پرمخاطب‌ترین داستان‌‌های دههٔ٩٠''/>


===گزارشی از فروش کتاب===
===ترجمۀ منچستریونایتد به ترکیِ استانبولی===
مجله ادبی «الف‌یا» فهرستی از پرمخاطب‌ترین داستان‌های ایرانی در دههٔ نود منتشرکرده‌است که کتاب «من منچستریونایتد را دوست دارم» با انتشار ١٢٥٠٠ نسخه، در این لیست قرار دارد.<ref name=''پرمخاطب‌ترین داستان‌‌های دههٔ٩٠''></ref>
[[پرونده:Manchester_torki.png|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نسخهٔ ترکیِ استنبولی منچستریونایتد'''</center>]]
 
این رمان به‌ زبان ترکی‌ِ استانبولی ترجمه شده‌ است.{{سخ}} ''بهروز دیجوریان'' مترجم این کتاب است و ''انتشارات دماوند'' آن را در استانبول به‌چاپ رسانده‌ است. کتاب در ترکیه بازخوردهای خوبی گرفت و منتقدان توجه خاصی نشان دادند. <ref name= ''ترجمه منچستریونایتد''/>
===منچستریونایتد به زبان‌های دیگر ترجمه شد===
[[پرونده:Manchester_torki.png|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نسخهٔ ترکی منچستریونایتد'''</center>]]
این رمان به‌زبان ترکی‌استانبولی ترجمه شده‌است.{{سخ}} بهروز دیجوریان مترجم این کتاب است و انتشارات دماوند آن را در استانبول به‌چاپ رسانده‌است. کتاب در ترکیه بازخوردهای خوبی گرفت و منتقدان توجه خاصی نشان دادند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.aa.com.tr/fa/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D9%85/705941//|عنوان= منچستریونایتد در بازار کتاب ترکیه}}</ref>


===نقل‌قول‌هایی دربارۀ منچستریونایتد===
====[[رضا امیرخانی]]====
{{گفتاورد تزیینی|'''«کاری که من را به صندلی چسباند، «منچستریونایتد» مهدی یزدانی‌خرم بود. لولاهایی که در کار نصب کرده بود، بسیار روغن‌خورده و روان بودند و جیرجیر نمی‌کردند. ترکیب خشونت و طنز تارانتینویی کار را بسیار متفاوت و خواندنی کرده بود.» <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mashreghnews.ir/news/212244/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%DA%86%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D9%86%D8%AF//|عنوان= منچستریونایتد از نگاه امیرخانی}}</ref>}}
{{سخ}}
{{سخ}}
====عمر ایلهان (منتقد روزنامهٔ «زمان» در ترکیه)====
:«شیوهٔ یزدانی‌خرم، ''دوس پاسوس'' را به‌یادم می‌آورد. در رمان‌های ''دوس پاسوس'' از جایی‌ یک شخصیت دستان را رها می‌کند و دیگری داستان را ادامه می‌دهد و در نتیجهٔ گذرها و تغییرها تابلویی از جامعهٔ‌ امریکا به تصویر کشیده می‌شود؛ اما هدف یزدانی‎خرم، تعریف و یا به تصویر کشیدن تهران نیست. این کتاب از شباهت آنچه در ایران و ترکیه اتفاق می‌افتد، می‌گوید و در کشورش به‌عنوان «رمانی آوانگارد» تعریف شده‌ است. شاید اگر بگوییم آوانگاردِ به‌تأخیرافتاده، صحیح‌تر باشد. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://khabgard.com/522/%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B3-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B3-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8|عنوان= رمانی آوانگارد}}</ref>


 
====پروفسور علی گوزل یور (استاد ادبیات فارسی دانشگاه استانبول)====
===چه نظراتی دادند؟!===
:«داستان کتاب که گاهی به‌صورت مزاح، گاهی با طنزی تلخ و هرازگاهی به‌طرز درام نوشته شده‌ است، با زبانی هیجان‌انگیز و با تیپ‌هایی بسیار جالب، همچنان که از سال٢٠٠٠ شروع می‌شود به گذشته و تا فضای سیاسی ١٩۴٠ ایران گسترش پیدا می‌کند...اتفاق‌هایی که در رمان به‌وقوع می‌پیوندد، به مردم ترکیه نیز ارتباط دارد.» <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/94041006152/من-منچستریونایتد-را-دوست-دارم-در-استانبول//|عنوان= نقد منچستریونایتد در دانشگاه ترکیه}}</ref>
====[[رضا امیرخانی]]====
{{گفتاورد تزیینی|'''«کاری که من را به صندلی چسباند، «منچستر» [[مهدی یزدانی‌خرم]] بود. لولاهایی که در کار نصب کرده بود، بسیار روغن‌خورده و روان بودند و جیرجیر نمی کردند. ترکیب خشونت و طنز تارنتینویی کار را بسیار متفاوت و خواندنی کرده بود.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mashreghnews.ir/news/212244/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%DA%86%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D9%86%D8%AF//|عنوان= منچستریونایتد از نگاه امیرخانی}}</ref>}}
 
====عمر ایلهان====
منتقد روزنامهٔ «زمان» ترکی:
:«شیوهٔ یزدانی‌خرم، ''دوس پاسوس'' را به‌یادم می‌آورد. در رمان‌های ''دوس پاسوس'' از جایی‌که یک شخصیت رها می‌کند، دیگری داستان را ادامه می‌دهد و درنتیجهٔ گذرها و تغییر مکان شخصیت‌ها، تابلویی از جامعه امریکا به تصویر کشیده می‌شود؛ اما هدف یزدانی‌خرم تعریف و یا به تصویر کشیدن ایران و یا تهران نیست. اشاره‌های این کتاب از شباهت آن‌چه در ایران و ترکیه اتفاق می‌افتد و نزدیک‌بودن یا گرایشمان به خاورمیانه می‌گوید.
این کتاب درکشورش به عنوان رمانی آوانگارد تعریف شده‌ است. شاید اگر بگوییم آوانگاردِ به تاخیرافتاده، صحیح‌تر باشد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://khabgard.com/522/%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%B3-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B3-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8///|عنوان= رمانی آوانگارد}}</ref>
 
 
====پروفسور علی گوزل یور====
رئیس بخش و استاد ادبیات فارسی دانشگاه استانبول:{{سخ}}
:«داستان کتاب که گاهی به شکل مزاح، گاهی با طنزی تلخ و هر از گاهی به طرز درام به‌قلم گرفته شده‌است، با زبانی هیجان‌انگیز و با تیپ‌هایی بسیار جالب، هم‌چنان که از سال ٢٠٠٠ شروع می‌شود به گذشته و تا فضای سیاسی ١٩٤٠ ایران گسترش پیدا می‌کند... اتفاقاتی که در رمان به وقوع می پیوندد، به مردم ترکیه نیز ارتباط دارد.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/94041006152/من-منچستریونایتد-را-دوست-دارم-در-استانبول//|عنوان= نقد منچستریونایتد در دانشگاه ترکیه}}</ref>
 


====[[محمدحسن شهسواری]]====
====[[محمدحسن شهسواری]]====
:«من این رمان را بیش از هر چیز حمله‌ به تاریخ می‌دانم. رمان به‌طورمشخص متعلق است به گفتمان بهشت دوردست. حواستان باشد که این گفتمان می‌گوید غرب خوب است؛ اما روی خوش به نمایندگان آن در کشور ندارد.{{سخ}}
[[پرونده:Naghd.jpg|320px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نقد منچستریونایتد در روزنامۀ اصفهان زیبا '''</center>]]
رمان تقریباً همهٔ فعالان سیاسی اجتماعی ما را در دو برههٔ مهم شهریور۲۰ و مرداد۳۲ دربرگرفته و همه را تمسخر می‌کند. آنان را الکن و بی‌آینده تصویر کرده است. از طرفداران هیتلر بگیرید تا چپ‌ها و مذهبی‌ها و سلطنت‌طلب‌ها و… یعنی معتقدان به هر سه گفتمان دیگر را. گفتمان معتقد است که این ممکلت دوزخی است که نهال امیدی در آن ریشه نمی‌گیرد. من از جهت وجوه زیبایی‌شناسی رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم» را یکی از موفق‌ترین رمان‌های دهه‌ٔ گذشته می‌دانم؛ اما از سوی دیگر، به‌گمان من این رمان گفتمان غالب رمان‌های ایرانی از هدایت تاکنون را برای خود انتخاب کرده که به‌نظر من باوجودآنکه گفتمان گروه‌های فرودست است، موجب تغییر نخواهد شد.»
:«من این رمان را بیش از هر چیز حمله‌ به تاریخ می‌دانم. رمان به‌طور مشخص متعلق است به گفتمان بهشت دوردست. حواستان باشد که این گفتمان می‌گوید غرب خوب است؛ اما روی‌خوش به نمایندگان آن در کشور ندارد. به‌گمان من، «منچستریونایتد» گفتمان غالب رمان‌های ایرانی از [[صادق هدایت|هدایت]] تاکنون را برای خود انتخاب کرده است که باوجود آنکه گفتمان گروه‌های فرودست است، موجب تغییر نخواهد شد.» <ref name= ''گفتمان منچستریونایتد''/>
<ref name=''گفتمان منچستریونایتد''></ref>


====معین فرخی====
====معین فرخی====
:«من کتاب ''سرخ‌وسفید'' را بیشتر از ''منچستر یوناتید'' دوست دارم چون ماهیت رمانی بیشتری دارد. این‌که نثر زوائدی دارد و گزارش‌گونه است و شخصیت‌ها تیپ‌سازی شده‌اند، نزدیک به کار ژورنالیستی است تا رمان‌نویسی. به‌نظر من کار ادبیات این نیست که در برههٔ پرشتاب تاریخی، این شتاب را بازنمایی کند. کارش این است که روی آن مکث کند. مثل کاری که [[اورهان پاموک]] می‌کند و روی چند شخصیت محدود، متمرکز می‌شود.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://namlik.me/article/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%D8%8C%20%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85//|عنوان= پادکست داستان هزارتو}}</ref>
:«من کتاب [[''سرخ‌ِ سفید'']] را بیشتر از ''منچستریوناتید'' دوست دارم چون مأهیت رمانی بیشتری دارد. در «منچستریونایتد» نثر زوائدی دارد و گزارش‌گونه است و شخصیت‌ها تیپ‌سازی شده‌اند، و این نزدیک به نثر ژورنالیستی است تا رمان‌نویسی. به‌نظر من کار ادبیات این نیست که در برههٔ پرشتاب تاریخی، این شتاب را بازنمایی کند. کارش مکث‌ کردن روی شخصیت‌هاست. نظیر کاری که ''اورهان پاموک'' می‌کند و روی چند شخصیت محدود، متمرکز می‌شود.» <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://namlik.me/article/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%D8%8C%20%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85|عنوان= پادکست داستان هزارتو}}</ref>


====یونس تراکمه====
====[[یونس تراکمه]]====
:«نکتۀ جالب این رمان راوی آن است که به‌نظر من سوم شخص نیست؛ بلکه اول شخص است. یک «من» آخر داستان حاضر می‌شود که گویی راوی اوست  یا می‌توانست باشد. این «من» می‌توانست تمام پراکندگی‌های داستان را بگیرد و یکدست کند؛اما نویسنده این «من» را که آخر داستان آورده و درواقع این ظرفیت موجود را نتوانسته به‌صورت بالفعل درآورد. یعنی در همان وضعیت بالقوه مانده‌ است. آن «من» می‌توانست در شکل‌دادن و نظم‌بخشیدن به کتاب نقشی بنیادی داشته باشد. من با ساختار این رمان در کل مشکل داشتم؛ ولی نوع روایت، زبان و دانش تاریخی موجود در داستان خوب و قوی بود.» <ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>
:«نکتۀ جالب این رمان راوی آن است که به‌نظر من «سوم‌شخص» نیست؛ بلکه «اول‌شخص» است. یک «من» آخر داستان حاضر می‌شود که گویی راوی اوست  یا می‌توانست باشد. این «من» می‌توانست تمام پراکندگی‌های داستان را بگیرد و یک‌دست کند؛ اما نویسنده، این «من» را آخر داستان آورده و درواقع این ظرفیت موجود را نتوانسته به‌صورت بالفعل درآورد. آن «من» می‌توانست در شکل‌ دادن و نظم‌ بخشیدن به کتاب نقشی بنیادی داشته باشد. من با ساختار این رمان در کل مشکل داشتم؛ ولی نوع روایت، زبان و دانش تاریخی موجود در داستان خوب و قوی بود.» <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>


====سینا دادخواه====
====[[سینا دادخواه]]====
:«در اصل، فلسفۀ تاریخ منظور کتاب بوده‌است که البته بار فلسفی آن پاشنۀ آشیل اثر هم بوده‌است. نویسنده قصد دارد دو فلسفه را باهم آشتی دهد؛ اما این آشتی‌ دادن باعث از هم پاشیدن خط روایتی شده‌است. نویسنده قصد دارد تاریخ از دید هگل را که از اساس چیزی رو به‌تکامل و در جهت به خودآگاهی رساندن روح است، با فلسفۀ تبارشناختی تاریخ و دیدگاه نیچه‌ای که تاریخ را چیزی ایستا می‌داند، وفق دهد که به‌نظر من این تطبیق دادن و تداخل به داستان ضربه زده‌است و نتوانسته برای خواننده نقطه‌نظر نویسنده را مشخص کند. تشتت آرا نویسنده در نهایت به تشتت داستان منجر شده‌است.»<ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>
:«در اصل، فلسفۀ تاریخ منظور کتاب بوده است که البته بار فلسفی آن پاشنۀ آشیل اثر است. نویسنده قصد دارد دو فلسفه را باهم آشتی دهد؛ اما این آشتی‌ دادن باعث ازهم‌ پاشیدن خط روایتی شده‌ است.» <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>


====کاوه فولادی‌نسب====
====کاوه فولادی‌نسب====
:«ساختار روایی کتاب، تعدد شخصیت‌ها را درخور کرده‌است. مجموعه‌ای از خرده‌روایت‌ها به‌صورت کلاژ کنار هم قرار گرفته‌اند و تمام آدم‌ها، خرده‌روایت‌ها و اشیاء در خدمت تصویرسازی تاریخ هستند. به‌نظر می‌رسد که شخصیت اصلی رمان همان تاریخ باشد؛ تاریخی که تصویری از بی‌اخلاقی، فقر، فحشا و انحطاط است.»<ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>
:«به‌نظر می‌رسد شخصیت اصلی رمان همان تاریخ باشد؛ تاریخی که تصویری از بی‌اخلاقی، فقر، فحشا و انحطاط است.» <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>
 
====پوریا فلاح====
:«رمان را مانند تابلوی نقاشی دیدم، نویسنده با به‌کارگیری داستان‌های متعدد این تکه‌ها را هنرمندانه به هم پیوند می‌زند و درنهایت چیزی را به ما نشان می‌دهد که پر از جزییات به‌هم مربوط است. البته برخی از این جزییات می‌تواند زائد باشد؛ اما می‌توان با مماشات از این زوائد گذشت.»<ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>
 
====پریا نفیسی====
:«پس از مدتی که در داستان پیش می‌رویم، خرده‌قصه‌ها خواننده را دل‌زده می‌کنند؛ چون یکنواخت می‌شوند. ترفند نویسنده یواش یواش لو می‌رود و به عاملی بازدارنده و کسالت‌بار تبدیل می‌شوند. موضوع دیگر اینکه ساختار داستان سینمایی است و جاهایی یادآور فیلم‌های هالیوودی که خشونت عنصر ثابت و تکرار شوندۀ آن است و ظاهراً برای تمام آدم‌های موجود که تیپ شخصیتی هستند، لحظۀ مرگشان است که لحظه داستانی را شکل می‌دهد. تکرار و وفور خشونت نیز به تدریج برای خواننده عادی می‌شود.»<ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>


====قباد آذرآیین====
====قباد آذرآیین====
:«این کتاب تلفیق مسالمت‌آمیز ادبیات و تاریخ است با روایت و قرائتی بدیع. یزدانی‌خرم داستان را خوب می‌شناسد؛ سخت‌گیر و قدرت‌طلب است. راوی داستان خودش است، همه چیزدان، موشکاف و مقتدر و داستان او مملو است از صراحت، طنز و جهش‌های زمانی و مکانی فکر شده.»<ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>
:«این کتاب تلفیق مسالمت‌آمیز ادبیات و تاریخ است با روایت و قرائتی بدیع. [[مهدی یزدانی‌خرم|یزدانی‌خرم]] داستان را خوب می‌شناسد؛ سخت‌گیر و قدرت‌طلب است.» <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>
 
====آیت دولت‌شاه====
:«این رمان مانند موسیقی‌ای است که ملایم نواخته شود؛ اما در پس آن مارشی سوگوارانه به گوش می‌رسد. این رمان قصد دارد به آسیب‌شناسی وقایع اجتماعی بپردازد و تمرکزگریزی آن تصویری درخشان ایجاد می‌کند که تا مدت‌ها در ذهن مخاطب باقی می‌ماند. فکر می‌کنم جای این رمان در ادبیات ایران خالی بود و احتمالاً روزنه‌ای خواهد شد برای این گونه نگریستن به جهان.»<ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>


====هادی نودهی====
====هادی نودهی====
:«یزدانی‌خرم خواستهاست که از روح تاریخ بگوید. نکتۀ دیگر این‌که نوعی تقدیرگرایی در داستان وجود دارد که به احتمال زیاد از جهان‌بینی و تفکر نویسنده برخاسته است و این تقدیرگرایی سرانجام به پوچ‌گرایی منتهی می‌شود.<ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>
:«نوعی تقدیرگرایی در داستان وجود دارد که به احتمال زیاد از جهان‌بینی و تفکر نویسنده نشئت می‌گیرد و این تقدیرگرایی سرانجام به پوچ‌گرایی منتهی می‌شود.» <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>
 


===منچستریونایتد در رسانه‌ها===
====خبرگزاری فارس====
====خبرگزاری فارس====
:«تصاویری که یزدانی‌خرم از افراد ارائه می‌دهد، کاملاً بدبینانه و غیرواقعی است که خوانندهٔ جوان را که آن‌زمان را ندیده و اطلاعاتش به شنیده‌ها و خوانده‌هایش خلاصه می‌شود؛ نسبت به تاریخ و فرهنگ کشورش بدبین و ناامید می‌کند. گمراه در تاریخ و اجتماع؛ بدبین نسبت به فرهنگش و ناامید نسبت به آینده‌اش که مدام هم در کتاب القا می‌شود که موروثی است. تهران‌زدگی، ایران‌زدگی هم می‌آورد. خشونت و خیانت در صفحه‌صفحهٔ این رمان موج می‌زند. تمام شخصیت های مرد رمان یا آدمکش‌اند (قاتل، شکنجه‌گر) یا می‌خواهند آدم بکشند و یا خیانت‌کارند (باجناق دعانویس، روشن‌فکر ملی‌گرا) و یا متعصب و متوهم (مرد دعانویس) و زنان هم یا خائن‌اند (زن روشن‌فکر ملی‌گرا) یا به ایشان تجاوز شده (خواهر روزنامه‌نگار و مادر پسرک نجات‌یافته از چرخ گاری) یا خود بدکاره‌اند (زن قدبلند) و یا کلاً لهستانی‌اند. تک‌ شخصیت سالم اخلاقی موجود (مادر دختر گوربه‌گورشده) هم روانهٔ تیمارستان می‌شود.تأکید بر خون از ابتدای رمان آغاز می‌شود، سرطان خون دانشجوی تاریخ، لاک‌پشت خونخوار، گرگ و سگ خونخوار، آنالیز خون توسط روح خبیث خال‌دار که شبیه عزراییل جان می‌گیرد. حتی در بسیاری موارد پل ارتباطی بین شخصیت‌ها و داستان‌هایشان هم مرگ است یا چیز دیگری که به مرگ ربط دارد؛ مانند چاقو یا خون که از لوازم کلاسیک مرگ‌اند.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/news/13910413001198/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%DB%8C%DA%A9-%D8%B0%D9%87%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1//|عنوان=تهران‌زدگی}}</ref>
:«تصاویری که یزدانی‌خرم از افراد ارائه می‌دهد، کاملاً بدبینانه و غیرواقعی است که خوانندهٔ جوان را که آن‌زمان را ندیده و اطلاعاتش به شنیده‌ها و خوانده‌هایش خلاصه می‌شود، نسبت به تاریخ و فرهنگ کشورش بدبین و ناامید می‌کن؛ گمراه در تاریخ و اجتماع، بدبین نسبت به فرهنگش و ناامید نسبت به آینده‌اش که مدام هم در کتاب القا می‌شود که موروثی است. تهران‌زدگی، ایران‌زدگی هم می‌آورد. تمام شخصیت‌های مرد یا آدم‌کُش‌ هستند یا می‌خواهند آدم بکشند و یا خیانت‌کارند. زنان هم یا خائن‌ هستند یا به ایشان تجاوز شده است یا بدکاره هستند و یا کلاً لهستانی‌تبارند. تأکید بر خون از ابتدای رمان آغاز می‌شود... حتی در بسیاری موارد پل ارتباطی بین شخصیت‌ها و داستان‌هایشان مرگ است یا چیز دیگری که به مرگ ربط دارد.» <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/news/13910413001198/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%DB%8C%DA%A9-%D8%B0%D9%87%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1//|عنوان=تهران‌زدگی}}</ref>
 
====نویسنده، اثرش را چگونه می‌بیند====
* «اثری درهجو زمان و جعل تاریخ.»<ref name=''منچستریونایتد چهارتکه''></ref>
* «همه چیز در این داستان عامدانه بوده و من سعی کرده‌ام اغراق‌گونه به جهان نگاه کنم. دغدغۀ این کتاب شکلی از خشونت بوده که مشمئزکننده باشد. چرا وقتی نویسنده‌ای از دنیای خود شاکی‌ است و تاریخ را نوعی تمسخر می‌بیند، باید روشن و امیدوارانه بنویسد؟ دربارهٔ حزب‌های سیاسی و نگاه تمسخرآمیزم به آن‌ها باید بگویم که این نگاه تا حدودی برخاسته از دلایل واقعی است. خشونت و رفتار مضحکی که حزب‌ها برای تخریب هم از آن استفاده می‌کردند، دست‌مایۀ چنین نگاهی بوده‌است.»<ref name=''نقد منچستریونایتد''></ref>
* «ما ناگزیز از مُردن هستیم. در دوره‌ای که من دارم می‌نویسم، وضعیت تهران وضعیت مضحکی است؛ آدم‌ها به راحتی کشته می‌شدند، به‌راحتی به منصب می‌رسیدند. من دارم این دوره خون‌بار را روایت می‌کنم. بعضی معتقدند که خشونت این رمان بسیار زیاد است، ولی یکی از دوستان منتقدم گفت که خشونت، خشونت را از بین برده‌است. من تمام تلاشم همین بود که امر خشن را به امر عادی تبدیل کنم، هدف متنی من این طور است که ساختار رکوئیم یا مرثیه‌ای برای آدم‌هایی باشد که خون‌شان ریخته می‌شود. در این داستان خیلی تأکید داشتم که خون این آدم‌ها حتماً ریخته شود؛ مردن یک بحث است و خون ریخته شدن یک بحث دیگر.»<ref name=''مرگ‌های مضحک''></ref>
 
* «من رمان منچستریونایتد در اواخر سال هشتاد نوشتم و در شرایط خاصی این اتفاق افتاد. من آن‌زمان ایده داشتم که چند گلوگاه مهم زمانی تاریخ ایران را با ریتمی تند و خیلی تصویری و خشن روایت کنم. البته این خشن‌بودن در ذات این رویدادها بود. رمان منچستریوناتید از دل چنین فضایی بیرون آمد و آدم‌های متعددی داشت که شخصیت نبودند و اسم نداشتند و همه در دهۀ ٢٠ مصرف می‌شدند، کشته می‌شدند، گم می‌شدند و بلایی سرشان می‌آمد. کتاب با نظرات مختلفی روبه‌رو شد اما در نهایت زنده ماند و به چاپ نهم رسید که برای خود من هم جالب بود.»
* «سربازی که در رمان منچستریونایتد جلوی سربازان انگلیسی می‌ایستد و کشته می‌شود برای من حماسه است. بگذارید این را بگویم که برای من حماسه در چگونه مردن تعریف می‌شود نه در چگونه زندگی‌ کردن» <ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=یزدانی‌خرم |عنوان=نویسنده بی‌رحمی هستم |ژورنال=روزنامه فرهنگ و هنر صبا |شماره=١١٢٧ |صفحات=٨  }}</ref>
 
 


====جملۀ ماندگار کتاب====
[[پرونده:Mosahebeh m.jpg|420px|thumb|بندانگشتی|راست|<center>'''مصاحبه اختصاصی با [[مهدی یزدانی‌خرم|یزدانی‌خرم]] دربارۀ منچستریونایتد'''</center>]]
<span style="color:darkcyan">  
'''خوبی مُردن این است که می‌توانی بدجوری حال دیگران را بگیری.'''(ص: ١٣ک)
</span><noinclude>


===نگاه نویسنده به اثرش===
{{بلی}} «اثری در هجو زمان و جعل تاریخ.» <ref name= ''منچستریونایتد چهارتکه''/>{{سخ}}
{{بلی}}  «همه‌چیز در این داستان عامدانه بوده و سعی کرده‌ام اغراق‌گونه به جهان نگاه کنم. دغدغۀ این کتاب شکلی از خشونت بوده که مشمئزکننده باشد. دربارهٔ حزب‌های سیاسی و نگاه تمسخرآمیزم به آن‌ها باید بگویم که این نگاه تا حدودی برخاسته از دلایل واقعی است. خشونت و رفتار مضحکی که حزب‌ها برای تخریب هم استفاده می‌کردند؛ دست‌مایۀ چنین نگاهی بوده است.» <ref name= ''نقد منچستریونایتد''/>{{سخ}}
{{بلی}} «می‌خواستم رمانی بنویسم با پایۀ تاریخی، ولی در عین‌ حال رمان تاریخی ننویسم، بلکه تاریخ را در خدمت ادبیات بیاورم؛ چیزی که در نمونه‌های غربی زیاد است و در تاریخ ادبیات ما هم تعدادی از این رمان‌ها وجود دارد، با این تفاوت که تلاش من شکلی خشن دارد. ما ناگزیز از مُردن هستیم. دوره‌ای را که روایت کردم وضعیت تهران  مضحک است؛ آدم‌ها به‌راحتی کشته می‌شدند، به‌راحتی به منصب می‌رسیدند. من تلاشم این بود که امر خشن را به امر عادی تبدیل کنم، هدف متنی من است که ساختار، رکوئیم یا مرثیه‌ای برای آدم‌هایی باشد که خونشان ریخته می‌شود. مردن یک بحث است و خون ریخته شدن یک بحث دیگر.» <ref name= ''مرگ‌های مضحک''/>{{سخ}}
{{بلی}}  «'''منچستریونایتد''' را در اواخر سال هشتاد نوشتم و در شرایط خاصی این اتفاق افتاد. آن‌زمان ایده داشتم که چند گلوگاه مهم زمانی تاریخ ایران را با ریتمی تند و خیلی تصویری و خشن روایت کنم. البته این خشن‌ بودن در ذات این رویدادها بود. رمان «منچستریوناتید» از دل چنین فضایی بیرون آمد و آدم‌های متعددی داشت که شخصیت نبودند و اسم نداشتند و همه در دهۀ ٢٠ مصرف می‌شدند، کشته می‌شدند، گم می‌شدند و بلایی سرشان می‌آمد. کتاب با نظرهای مختلفی روبه‌رو شد اما درنهایت زنده ماند و به چاپ نهم رسید که برای خودم جالب بود.» <ref name= ''مرگ‌های مضحک''/>{{سخ}}
{{بلی}} «سربازی که در رمان منچستریونایتد جلوی سربازان انگلیسی می‌ایستد و کشته می‌شود برای من حماسه است. برای من حماسه در چگونه مردن تعریف می‌شود نه در چگونه زندگی‌ کردن» <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4630661/%d9%86%d9%88%db%8c%d8%b3%d9%86%d8%af%d9%87-%d8%a8%db%8c-%d8%b1%d8%ad%d9%85%db%8c-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%85-%d8%ad%d9%85%d8%a7%d8%b3%d9%87-%db%8c%d8%b9%d9%86%db%8c-%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%86-%d9%86%d9%87-%d8%b2%db%8c%d8%b3%d8%aa%d9%86#ref=news|عنوان=حماسه یعنی چگونه مردن}}</ref>


===ناگفته‌هایی از منچستریونایتد===
یزدانی‌خرم در مصاحبه‌ای با «آرت تاکس» رودررو از '''منچستریونایتد''' گفته است. <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://arttalks.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85/|عنوان=همه چیز درباره منچستریونایتد}}</ref>


==مشخصات کتاب‌شناختی==
==مشخصات کتاب‌شناختی==
«من منسجتریونایتد را دوست دارم» به‌قلم مهدی یزدانی‌خرم در چهار تکه و ۲۲۵ صفحه با جلد نرم و در قطع رقعی (شومیز) است که نشر چشمه یک‌تنه از سال ۱۳۹۱تا۱۳۹۸، در ۹ نوبت و ١٢۵٠٠ نسخه به‌چاپ رسانده‌است. این رمان دو بار طراحی جلد شده‌است که آخرین تغییرش در سال١٣٩۵ است.
«من منسچتریونایتد را دوست دارم» به‌ قلم [[مهدی یزدانی‌خرم]] در چهار تکه و ۲۲۵ صفحه با جلد نَرم و در قطع رقعی (شومیز) منتشر شده و نشر چشمه از سال ۱۳۹۱تا۱۳۹۸، در ۹ نوبت و ١٢۵٠٠ نسخه آن را به‌چاپ رسانده است. این رمان دوبار طراحی جلد شده است .


==منبع‌شناسی ==
==منبع‌شناسی==
محمدحسن شهسواری در مقاله‌ای به‌ نام '''«حمله به تاریخ در من منچستریونایتد را دوست دارم»''' به تحلیل و بررسی کتاب از منظری فلسفی پرداخته‌است.<ref name=''گفتمان منچستریونایتد''></ref>
===مقاله‌ها===
 
* «شیاطین سرخ» به‌نگارش ''آرش معدنی‌پور'' در شمارهٔ۲۵ ''ماهنامهٔ ادبیات'' در تیر١٣٩١ منتشر شد.
[[آذر تشکر]] مقاله‌ای در باب تحلیل جامعه‌شناختی این اثر ادبی نوشته است و این مقاله به نام '''«همراهی قصه و جامعه»''' در [[ماهنامه جهان کتاب]] کتاب به چاپ رسیده‌است.<ref name=''تحلیل''></ref>
* «همراهی قصه و جامعه» به‌نگارش ''آذر تشکر'' در شمارهٔ٩ و ١٠ ''ماهنامۀ جهان کتاب'' در آذر و دی١٣۹۷ منتشر شد.
* «رمانی با قهرمان‌های دو دقیقه‌ای» به‌قلم ''وفا کشاورز'' در ''ماهنامۀ خانه داستان چوک'' در ۲۱اسفند۱۳۹۶ منتشر شد.


==نوا، نما و نگاه==
===منچستریونایتد؛ چند تصویر ===
<gallery widths="170px" heights="180px" perrow="5">


==نوا، نما و نگاه==
پرونده:Daricheh4.jpg|<center>روایت متفاوت ''دریچه'' از روزهای جنگ جهانی دوم</center>
[[پرونده:77481_1-680x923.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''منچستریونایتد با صدای میرطاهر مظلومی'''</center>]]
پرونده:Daricheh 2.jpg|<center>برداشتی آزاد از منچستریونایتد</center>
===اولین برگ از منچستریونایتد===
پرونده:Daricheh3.jpg|<center> نمایشی با ساختار نوین</center>
<gallery widths="270px" heights="280px" perrow="1">
پرونده:Pdf man.jpg|<center> برگی از منچستریونایتد </center>
پرونده:Pdf man.jpg|<center>'''منچستریونایتد با دانشجوی تاریخ آغاز می‌شود'''</center>
پرونده:77481_1-680x923.jpg|<center> کتاب صوتی منچستریونایتد</center>
</gallery>
</gallery>


===گلبول‌های قرمز خونِ دانشجوی تاریخ===


===بشنویم از دانشجوی تاریخ و گلبول‌های قرمز خونش ===
{{شنیدن|نام پرونده=سلول‌های سرطانی منچستریوناتید.mp3|عنوان= '''وقتی مرگ دست‌به‌دست می‌شود'''}}
{{شنیدن|نام پرونده=سلول‌های سرطانی منچستریوناتید.mp3|عنوان= '''وقتی مرگ دست‌به‌دست می‌شود'''}}
کتاب صوتی ''منچستر یونایتد'' با صدای میرطاهر مظلومی و به‌مدت ٨ساعت می باشد که[[نوین کتاب گویا]] آن را منتشر کرده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://novinketab.com/shop/%d9%85%d9%86_%d9%85%d9%86%da%86%d8%b3%d8%aa%d8%b1_%db%8c%d9%88%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%af_%d8%b1%d8%a7_%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa_%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%85///|عنوان= وقتی مرگ دست‌به‌دست می‌شود }}</ref>{{سخ}}
کتاب صوتی ''من منچستریونایتد را دوست دارم'' با صدای «میرطاهر مظلومی» از [[نوین کتاب گویا]] منتشر شده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://novinketab.com/shop/%d9%85%d9%86_%d9%85%d9%86%da%86%d8%b3%d8%aa%d8%b1_%db%8c%d9%88%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%af_%d8%b1%d8%a7_%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa_%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%85///|عنوان= وقتی مرگ دست‌به‌دست می‌شود }}</ref>{{سخ}}
 
{{سخ}}
 
{{سخ}}
 
{{سخ}}
 
{{سخ}}
 
{{سخ}}
 
{{سخ}}
 
 


==پانویس==
==پانویس==
خط ۲۳۸: خط ۲۱۶:


==منابع==
==منابع==
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =یزدانی‌خرم| نام =مهدی| پیوند نویسنده= مهدی یزدانی‌خرم| عنوان= من منچستریونایتد را دوست دارم | سال = ۱۳۹۱| ناشر =نشر چشمه|مکان =تهران| شابک = ۹۷۸-۶۰۰-۲۲۹۰-۱۹-۹}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =یزدانی‌خرم| نام =مهدی| پیوند نویسنده= مهدی یزدانی‌خرم| عنوان= من منچستریونایتد را دوست دارم | سال = ۱۳۹۱| ناشر =نشر چشمه|مکان =تهران| شابک = ۹۷۸-۶۰۰-۲۲۹۰-۱۹-۹|صفحه=|پیوند=http://www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2131848}}
# {{یادکرد ژورنال| نام خانوادگی=کشاورزی|نام=وفا|عنوان=معرفی رمان «من منچستر یوناتید را دوست دارم» |ژورنال =ماهنامه ادبیات داستانی چوک|مکان = تهران |شماره=٩١|سال=۱۳٩۶}}
# {{یادکرد ژورنال| نام خانوادگی=شهسواری|نام=محمدحسن|عنوان= حمله به تاریخ در من منچستر یوناتید را دوست دارم |ژورنال= روزنامه‌ اصفهان‌ زیبا|مکان= اصفهان |دوره =|شماره= ۳۲۶۸|سال=۱۳٩٧}}
# {{یادکرد ژورنال| نام خانوادگی=یزدانی‌خرم|نام=مهدی|عنوان= نویسنده بی‌رحمی هستم |ژورنال= روزنامه فرهنگ‌وهنر صبا|مکان= تهران |شماره= ١١٢٧|سال=۱۳٩٨}}
# {{یادکرد ژورنال| نام خانوادگی=تشکر|نام=آذر|عنوان= همراهی قصه و جامعه |ژورنال= ماهنامه کتاب جهان|مکان= تهران |شماره= ٣٥٦|سال=۱۳٩٨}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* {{یادکرد وب|نشانی= http://cafe-dastan.ir/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF/|عنوان= رمان از زبان خالقش|ناشر = کافه‌داستان|تاریخ بازدید= ۱۵مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://cafe-dastan.ir/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF/|عنوان= معرفی منچستریونایتد|ناشر = کافه‌داستان|تاریخ بازدید= ۱۵مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://naghde4shanbe.blogfa.com/post/34/|عنوان= گزارش جلسۀ نقد رمان من منچستر یونایتد را دوست دارم|ناشر= نقد چهارشنبه|تاریخ = ٢٠دی‌۱۳٩٧|تاریخ بازدید= ٢۵مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://naghde4shanbe.blogfa.com/post/34/|عنوان= گزارش جلسۀ نقد رمان من منچستریونایتد را دوست دارم|ناشر= نقد چهارشنبه|تاریخ= ۶آبان۱۳٩۱|تاریخ بازدید= ٢۵مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/news/13910413001198/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%DB%8C%DA%A9-%D8%B0%D9%87%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1/|عنوان= تراوشات یک ذهن بیمار|ناشر = خبرگزاری فارس|تاریخ= ١٨تیر۱۳٩١|تاریخ بازدید= ١٢مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/news/13910413001198/%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%DB%8C%DA%A9-%D8%B0%D9%87%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1/|عنوان= تراوشات یک ذهن بیمار|ناشر = خبرگزاری فارس|تاریخ= ١٨تیر۱۳٩١|تاریخ بازدید= ١٢مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://namlik.me/article/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%D8%8C%20%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85/|عنوان= گفتگو و داستان‌خوانی با مهدی یزدانی‌خرم|ناشر= ناملیک|تاریخ بازدید= ٣مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://namlik.me/article/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%D8%8C%20%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%20%D9%88%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85|عنوان= گفتگو و داستان‌خوانی با مهدی یزدانی‌خرم|ناشر= ناملیک|تاریخ بازدید= ٣مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/91022515148/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A-%D9%8A%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%AE%D8%B1%D9%85/|عنوان=من منچستریونایتد را دوست دارم؛دومین رمان یزدانی‌خرم|ناشر = خبرگزاری ایسنا|تاریخ= ٢۵اردیبهشت۱۳٩١|تاریخ بازدید= ٣٠مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/91022515148/%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A-%D9%8A%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%AE%D8%B1%D9%85/|عنوان=من منچستریونایتد را دوست دارم؛دومین رمان یزدانی‌خرم|ناشر = خبرگزاری ایسنا|تاریخ= ٢۵اردیبهشت۱۳٩١|تاریخ بازدید= ٣٠مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.mashreghnews.ir/news/212244/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%DA%86%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D9%86%D8%AF/|عنوان= کتابی که امیرخانی را به صندلی چسباند|ناشر = مشرق|تاریخ = ١۵اردیبهشت۱۳٩٢|تاریخ بازدید= ١۶مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.mashreghnews.ir/news/212244/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%84%DB%8C-%DA%86%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D9%86%D8%AF/|عنوان= کتابی که امیرخانی را به صندلی چسباند|ناشر = مشرق|تاریخ = ١۵اردیبهشت۱۳٩٢|تاریخ بازدید= ١۶مرداد۱۳۹۸}}
خط ۲۵۵: خط ۲۲۹:
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.honarnews.com/vdcguw9t.ak9u34prra.html|عنوان=من‌های متناقض این غمگساران|ناشر = هنر نیوز|تاریخ = ١۵مهر۱۳٩١|تاریخ بازدید= ١شهریور۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.honarnews.com/vdcguw9t.ak9u34prra.html|عنوان=من‌های متناقض این غمگساران|ناشر = هنر نیوز|تاریخ = ١۵مهر۱۳٩١|تاریخ بازدید= ١شهریور۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی=https://www.asriran.com/fa/news/212011/%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85|عنوان=من‌ منچستریونایتد را دوست دارم|ناشر = عصر ایران|تاریخ = ١١اردیبهشت۱۳٩١|تاریخ بازدید= ٢شهریور۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی=https://www.asriran.com/fa/news/212011/%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D8%B1%D9%85-%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85|عنوان=من‌ منچستریونایتد را دوست دارم|ناشر = عصر ایران|تاریخ = ١١اردیبهشت۱۳٩١|تاریخ بازدید= ٢شهریور۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.tiwall.com/p/daricheh/tags/critique/|عنوان=تئاتر دریچه|ناشر = تیوال|تاریخ = ١٠شهریور۱۳٩۴|تاریخ بازدید= ٢مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.tiwall.com/news/daricheh-javan/|عنوان=نمایش دریچه|ناشر = تیوال|تاریخ = ١٠شهریور۱۳٩۴|تاریخ بازدید= ٢مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://novinketab.com/shop/%d9%85%d9%86_%d9%85%d9%86%da%86%d8%b3%d8%aa%d8%b1_%db%8c%d9%88%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%af_%d8%b1%d8%a7_%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa_%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%85///|عنوان= وقتی مرگ دست‌به‌دست می‌شود|ناشر= نوین کتاب گویا|تاریخ بازدید= ١٠شهریور١٣٩٨}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://novinketab.com/shop/%d9%85%d9%86_%d9%85%d9%86%da%86%d8%b3%d8%aa%d8%b1_%db%8c%d9%88%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%aa%d8%af_%d8%b1%d8%a7_%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa_%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%85///|عنوان= کتاب صوتی منچستریونایتد|ناشر= نوین کتاب گویا|تاریخ بازدید= ١٠شهریور١٣٩٨}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.khanehdastan.ir/article-database/menchester.html|عنوان=رمانی با قهرمان‌های دو دقیقه‌ای|ناشر = خانه داستان چوک|تاریخ = ٢١شهریور۱۳٩۶|تاریخ بازدید= ٣٠مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.isfahanziba.ir/archive/d/2018-08-11/15|عنوان=حمله به تاریخ در منچستریونایتد|ناشر = روزنامه اصفهان زیبا|تاریخ = ۵مرداد۱۳٩٧|تاریخ بازدید= ٣٠مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.isfahanziba.ir/archive/d/2018-08-11/15|عنوان=پرمخاطب‌ترین داستان‌های دهه نود|ناشر = اصفهان امروز آنلاین|تاریخ = ٢٢مرداد۱۳٩٧|تاریخ بازدید= ٣٠مرداد۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://arttalks.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D9%86-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%85/|عنوان=همه چیز درباره منچستریونایتد|ناشر = آرت تالک|تاریخ بازدید= ٢٧شهریور۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://baharanschool.com/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%B1%D9%85/|عنوان=جوایز منچسترنایتد|ناشر = موسسه بهاران خرد و اندیشه|تاریخ بازدید= ٢٢مهر۱۳۹۸}}
* {{یادکرد وب|نشانی= http://www.ketab.ir/BookList.aspx|عنوان=منچستریونایتد بیش از ده بار تجدیدچاپ شد|ناشر = خانه‌کتاب|تاریخ بازدید= ٢٢مهر۱۳۹۸}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۴۶

من منچستریونایتد را دوست دارم
اثری در هجو زمان و جعل تاریخخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نویسندهمهدی یزدانی‌خرم
ناشرچشمه
تاریخ نشر١٣٩١
تعداد صفحات۲۲۵
موضوعحملهٔ متفقین به تهران
سبکفراواقع‌گرا
نوع رسانهکتاب
«من نویسنده فرمالیستی هستم»
خوبی مُردن این است که می‌توانی بدجوری حال دیگران را بگیری. (ص: ١٣)
روایتی مسالمت‌آمیز از تاریخ و ادبیات

من منچستریونایتد را دوست دارم رمانی به‌قلم مهدی یزدانی‌خرم است که در سال ۱۳۹۱ منتشر و در همان سال، برندۀ تندیس بهترین رمان‌ِ سال هفت‌اقلیم و جایزهٔ جشنوارهٔ ادبی بوشهر شد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه این رمان با انتشار ۱۲۵۰۰ نسخه، در فهرست پرمخاطب‌ترین داستان‌های ایرانی دهه‌ٔ ٩٠ قرار گرفت [۱] و به‌زبان ترکی‌استانبولی ترجمه شده‌ است. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

* * * * *

«من منچستریونایتد را دوست دارم» اثری سوررِئال در ژانر اجتماعی و با نگاهی پست‌مدرن، خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه مهم‌ترین قسمت‌های تاریخ ایران، از ۱۳۲۰تا۱۳۳۲ را بررسی می‌کند. نگارش منچستریونایتد چهار سال زمان برده است. یزدانی‌خرم رمانی با ریتمی پرشتاب خلق کرده است که همانند دوربینِ متشنجِ روی‌دست، در کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران، بی‌وقفه و سرگیجه‌وار، می‌دود، با شخصیت‌های بی‌شمارش، از ورای دیوارِ خانه‌ها و از پسِ ذهنِ آدم‌ها می‌گذرد، به پستوهای خوفناک جرم و قتل و خرافه‌پرستی و دعانویسی و فرزندکشی و آدم‌سوزی سر می‌کشد، از گذرگاه‌های قداره‌کشی و ماجراجویی و ولنگاری و روشنفکرنمایی عبور می‌کند و با خرده‌داستان‌هایش به خیابان‌های کودتا می‌رسد. خواننده با روایتی غیررسمی از تاریخِ‌ ایران به گوشه‌هایی از این برههٔ حساس سَرک‌ می‌کشد که قبلاً کمتر از آن شنیده‌ یا خوانده‌ است.

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

خون دادم تا رمان را نوشتم

منچستریونایتد رمانی با شخصیت‌های بی‌نام

یزدانی‌خرم از نخستین جرقّه‌های ذهنی برای خلق رمانش چنین گفته است: «در دوران دانشجویی روزی بیکار بودم، رفتم خون بدهم، در آن‌ زمان به ذهنم آمد که اگر بشود داستانی نوشت با سلول‌های سرطانی خیلی جالب است. این در ذهنم بود و خیلی از آن در طی زمان ساخته شد و ایده‌اش کاملاً تجربه‌ٔ شخصی بود.» [۲]

منچستریونایتد در نخستین نگاه

رمان در‌‌‌‌‌‌ تکهٔ اول با تصویری از دانشجوی تاریخ دانشگاه تهران در هوای ابری پاییز ٨٣ حوالی خیابان‌ انقلاب آغاز می‌شود. سپس رفته‌رفته به گذشته می‌رود و با روایتی از چند دههٔ قبل‌تر و حمله‌ٔ متفقین به ايران گره می‌خورد. در تکهٔ دوم تهران پُر شده‌ است از غریبه‌هایی که می‌خواهند تکلیف دنیا را روشن کنند؛ احزاب سیاسی، نیروهای متفقین، لهستانی‌های مهاجر، فیلدمارشال اسطوره‌‌ای ارتش آلمان، شاعر ملی‌گرای ایرانی و صدها شخصیت دیگر. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهدر تکه‌ٔ سوم این روند ادامه می‌یابد و ارتباط خرده‌روایت‌ها با یکدیگر آشکار می‌شود تا گره‌های داستانی، باز شوند و در تکه‌ٔ آخر دوباره به دانشجوی‌ تاریخ‌ دانشگاه‌ تهران برمی‌گردد و داستان با ساختاری مدوّر به نقطه‌ٔ آغاز می‌رسد.

«منچستریونایتد» رمانی است پُر از شخصیت و مانند پازلی هزارتکه سعی دارد فضایي سیاسی ـ تاریخی را به کمک شخصیت‌هایش تصویر بکشد. [۳]

منچستریونایتد با قهرمان‌های دودقیقه‌ای

این رمان که روایتی تاریخی‌ ـ سیاسی است با نگاهی از پایین و از میان تودهٔ مردم، قهرمان‌های دودقیقه‌ای خود را انتخاب می‌کند. قهرمان‌ها به‌نوعی مستقیم یا غیرمستقیم، درگیر و قربانی حوادثی می‌شوند که در جبر زمان و مکان برایشان پیش می‌آید. در پایان هر خُرده‌روایت، شخصیت‌ها می‌میرند و گاهی روحشان، روایت را ادامه می‌دهد. خواننده فقط سایه‌ای از سیاست‌مداران زمان می‌بیند؛ اما آن‌ها فاعل نیستند و داستانشان از صافیِ نگاه و تأثیری که بر شخصیت‌های عادی می‌گذارند، روایت می‌شود. در این رمانِ بی‌قهرمان، تمام شخصیت‌ها برای چند سطر، قهرمان هستند. [۴]

منچستریونایتد؛ برای دو نفر

یزدانی‌خرم کتاب را به محمد قوچانی و کریم کوثری، پدربزرگش، تقدیم کرده‌ است. [۵]

پیشانی‌نوشت منچستریونایتد

در پیشانی‌نوشت رمان آمده‌ است: گور پدرِ تاریخ این جمله نقل‌قولی از لوئی ژرژسوآن است و سپس نویسنده توضیح می‌دهد: «تمام شخصیت‌ها، اشیا، ماجراها، خُرده‌ریزها و فضاهای این رمان واقعی است؛ ولی هر گونه تشابه از هر نوعش ربطی به چیزهایی که دوروبرمان می‌بینیم، ندارد، مگر مُرده‌ها که آن‌ها هم زبان‌بسته‌اند تا روز حشر. آمین.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نامی فوتبالی، رمانی تاریخی

یزدانی‌خرم دربارهٔ علت نام‌گذاری «منچستریونایتد» گفته است که این رمان را بر اساس توهمِ سرطان ساخته است. خرده‌روایت‌های بی‌شمار در داستان، ساختارِ شاخه‌شاخه برای رمان خلق کرده است که نمادی از این بیماری‌‌ است. در برگ‌های پایانی رمان از بازی تیمِ سرخ‌پوش منچستریونایتد و حرکت این تیم در زمین فوتبال نوشته است که جریان گلبول‌های قرمز خون را تداعی می‌کند و نامِ منچستریونایتد را معنادار می‌کند. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

چرا منچستریونایتد را بخوانیم

فارغ از اینکه کتاب منچستریونایتد، دربارۀ خشونت تاریخ است یا فلسفۀ تاریخ، یا اینکه تاریخ، شخصیت اصلی داستان است، این رمان تلفیق مسالمت‌آمیز ادبیات و تاریخ است. با خواندن این خرده‌روایت‌ها، تهرانی اسیر حلقهٔ متفقین را می‌بینیم. «منچستریونایتد» اولین اثر از سه‌گانۀ (سرخ‌ِ سفید دومین و خون‌خورده سومین اثر از این سه‌گانه‌اند) یزدانی‌خرم است که بسیاری از منتقدان و نویسندگان آن‌ را ستوده‌اند. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

منچستریونایتد و وقایع تاریخی

تهران به روایت منچستریونایتد
  • خُرده‌داستان زن لهستانی، به تخلیهٔ غیرنظامیان‌ لهستانی از اتحاد جماهیر شوروی در جنگ‌ جهانی‌ دوم و ورود آن‌ها به قسمت‎های مرزهای شمال‌ی ایران (بندر انزلی) اشاره‌ دارد. (ص: ٢٧)
  • خُرده‌روایت احضار روح «مارشال‌رومل» در تهران، به ماجرای خودکشی اجباری فیلدمارشال‌ اروین‌رومل، افسر معتبر و مشهور آلمانی اشاره می‌کند.(ص: ۷۹)

منچستریونایتد؛ از میانِ سطرها

بُرشی از رمان:
آن لحظه در تهران، پایتخت ایران، توی روزهای آخر زمستان ارواح به‌آرامی مشغول تماشای اشک‌های پسری در آغوش مردی بوده‌اند که برادری نداشته و دوستش را چوب‌به‌دست‌ها کشته بودند و نعشش را کارمندان زحمتکش دانشکدهٔ پزشکی سُر داده بوده‌اند توی حوض فرمالین. آخرهای زمستان بوده که پسر اشکش را به‌سرعت پاک کرده و با سَری پایین از یکی از خیابان‌های آرام رد شده و خواسته سوار تاکسی بشود و برود به قهوه‌خانه و به حرمتِ خون شهدای‌ وطن، شکم یک مزدور آدم‌کُش را از ناف تا حنجره‌اش جوری جِر بدهد که خودش هم نفهمد از وسط پاره شده و دارد خونش می‌ریزد کف قهوه‌خانه.(ص: ١۵٨)

قاتل‌ِ شناسایی‌نشدهٔ‌ توده‌ای که کارگر آجرپزی بوده است؛ پس از سقوط رضاخان و بازشدن رسمی دفتر حزب، سرایدار آنجا شد و هر روز صبح قابِ عکس لنین و مارکس و پلخانف را برق می‌انداخت. یک‌بار با نویسندهٔ خوش‌تیپی که آقابزرگ صدایش می‌کرده‌اند از اوضاع مملکت حرف زده و اینکه آیا بهتر نیست سفارت انگلیس را بفرستند هوا؟ و بزرگ‌ علوی که خنده‌اش گرفته، زده به روی شانهٔ قاتل‌ شناسایی‌نشده و گفته که فعلاً برای خشونت زود است. (ص: ۶۵)

در تهران، آخرهای زمستان١٣٣١، عدهٔ زیادی با کشتن عدهٔ زیاد دیگری، نان خورده‌اند و آن عدهٔ زیادِ اولی هم زن و بچه داشته‌اند حتماً. (ص: ۱۴۸)

اولی فریاد زد: زنده‌باد آزادی؛ دومی: ...؛ سومی: می‌کشمت؛ چهارمی: نور؛ پنجمی: درد داره به‌ مولا؛ ششمی: بچه‌هات رو...؛ هفتمی: اَشهدُ انْ لااِلٰهَ‌الا‌الله و اشهد انَّ محمدرسول‌الله (این هفتمی کمونیست دوآتشهٔ محکم و نترسی بوده) هشتمی: آخ؛ نهمی: مادر...؛ دهمی: مرگ بر دیکتاتور. (ص: ١٠٢)

خوبی مُردن این است که می‌توانی بدجوری حال دیگران را بگیری.(ص: ١٣)

سال‌شمار انتشار کتاب

به استناد خانه کتاب: [۶]

  • ١٣٩١ نخستین بار چاپ شد.
  • ١٣٩٣ به چاپ چهارم رسید.
  • ١٣٩۴ به چاپ پنجم رسید.
  • ١٣٩۵ به چاپ پنجم رسید.
  • ١٣٩۶ به چاپ هشتم رسید.
  • ١٣٩٧ به چاپ نهم رسید.
  • ١٣٩٨ به چاپ دهم رسید.

نگاهی عمیق‌تر به منچستریونایتد

نویسنده به‌سبب پُرشتاب‌ بودن آن برهه از تاریخ، رمانش را با ریتمی سریع پیش برده است. داستانی چهارتکه، با جلو رفتن زمان در هر تکه، کوتاه‌تر از تکهٔ‌ قبل می‌شود و خونِ دانشجوی تاریخ پلی می‌شود تا خواننده به دههٔ‌ ٢٠تا٣٠ خورشیدی پرواز کند. داستان شوریدگی روایی دارد، که در ساختار کلی، می‌توان آن را نوعی سیال ذهن خلاق دانست؛ موضوعی که اگرچه روند داستان را کُند کرده است، اما ساختار باز و چشم‌اندازها و صداهای چندگانه‌اش به مخاطب فرصت اندیشیدن می‌دهد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه در رمان ٢١٢‌صفحه‌ای منچستریونایتد ١٨۶بار کلمه خون، ١٣١بار کلمه جنازه، ۴٢بار کلماتی نظیر کارد و سلاخی و نظایر آن آمده‌ است و نویسنده ٧٢ صحنهٔ‌ کشتن را خلق کرده‌ است. [۷] روایت‌های رمان من منچستریونایتد را دوست دارم به سبک کات آپ نوشته شده‌اند. در این سبک نویسنده روایت‌های جداگانه و گاهی تکه‌تکه را روایت می‌کند و بعد همهٔ‌ این روایت‌ها را در طول داستان به‌هم متصل می‌کند. به‌گفتهٔ محمدحسن شهسواری، نویسنده با استفاده از توانایی خود در تکنیک‌های روایی، همچون بُردن رمان در شیوهٔ روایت که بهترین روش برای کنارهم‌ آوردن اتفاق‌های زیاد است، توانسته از لحاظ ادبی رمانی درجه‌یک بنویسد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نمایش دریچه برداشتی آزاد از منچستریونایتد

تسویه‌حساب سیاسی با تاریخ

در این رمان خواننده با آدم‌هایی سروکار دارد که به خودی‌خود هیچ نسبتی با سیاست ندارند، اما خیلی اتفاقی سرنوشتشان با سیاست گره می‌خورد و بلافاصله با وجه ناراست و ناجوانمردانه آن روبه‌رو و به خون و خشونت آلوده می‌شوند. بدین‌ترتیب سیاست و سیاست‌‌ورزی در رمان منچستریونایتد تنها یک فرم و یک نتیجه دارد؛ خون و خشونت. این برآیند همان داوری عمومی در جامعهٔ‌ ایران است که در قالب عبارتی ساده اغلب از زبان مردم کوچه و بازار شنیده می‌شود: «سیاست پدر مادر ندارد.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ساختار داستانی منچستریونایتد

منچستریونایتد را می‌توان رمانی ساختارشکن دانست که در همین راستا نداشتن انسجام نسبی، انتخاب راوی و منظر روایت عامدانه و آگاهانه به‌نظر می‌رسد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

سبک

نویسنده نام و هویت مشخصی برای شخصیت‌هایش در نظر نگرفته است. این نکته نشان‌دهندهٔ بی‌اهمیتی شخصیت‌ها نیست، بلکه نشان‌دهندهٔ اهمیت نقش اجتماعی شخصیت‌هاست. این سبک نوشتار در آثار نویسندگان مشهوری مانند فدریکو گارسیا لورکا در نمایش‌نامهٔ «عروسی خون» مشهود است. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

پیرنگ

رمان با استفاده از انگاره‌های پست‌مدرن داستانش را روایت می‌کند. در این رمان هم، مانند رمان‌های پست‌مدرنیستی خواننده عمدتاً دو رنگ سرخ‌ و سیاه می‌بیند که یادآور خون، سیاهی و مرگ است. از نظر ذهنی هم خواننده با این دو رنگ مواجه است. کثرت استفاده از این رنگ‌ها طی خوانش داستان برای خواننده نفس‌بُر است. [۸]

پیشانی‌نوشت منچستریونایتد

زاویهٔ دید

زبان راوی، سوم‌شخص مفرد است و محدود به افراد، ارواح، حیوان‌ها و اجسامِ روایت می‌شود. راوی مثل اشعهٔ ایکس، درون شخصیت‌ها را می‌کاود تا گذشته و حال و آینده‌شان را تا لحظهٔ مرگ در دو دقیقه بازگو کند. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

فضاسازی

وجه قالبی که از حس‌آمیزی فضا، زمان و اشخاص رمان یزدانی‌خرم منعکس می‌شود چیزی نیست جز بیان نوعی خشونت. نشانه‌های داستانی‌ای همچون قاتلی که پسربچه‌ها را می‌کُشد؛ مُرده‌شوری که قلب فرنگی‌ها را می‌خورد و دست‌هایشان را قطع می‌کند؛ سلاخی که دیگر گاو و گوسفند ذبح نمی‌کند و بابت کشتن انسان پول می‌گیرد؛ پیرزن ویلچرنشینی که برای تفریح، گربه‌ها را می‌کُشد یا شکنجه‌گری که مجموعه‌ای از اعضای بدن آدمی مانند دست، چشم و زبان گرد آورده است، نمایانگر الزام نقد روان‌کاوانه این اثر‌ند. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نثر کتاب

زمان رمان با روال معمول متفاوت است و نویسنده بیشتر از زمان ماضی‌ نقلی استفاده کرده‌است. در کنار ماضی‌ نقلی نیز ماضی‌ بعید هم وجود دارد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه یزدانی‌خرم دربارهٔ نثر کتابش گفته‌است: «چون راوی من، در زمان معاصر زندگی می‌کند، اگر فرم زبانی خاصی را استفاده می‌کردم؛ داستان تبدیل می‌شد به گزارشی تاریخ‌گونه با متنی آرکائیک و سخت‌خوان. فقط تأکید داشتم که از ماضی‌ بعید و ماضی‌ نقلی استفاده کنم.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شخصیت‌پردازی

شخصیت‎ها در منچستریونایتد زیادند. هرکدام از آن‌ها برای خود روایت‌های مختلفی دارند و هرکدام از این روایت‌ها با هزاران شخصیت متفاوت، از شاعر و روشن‌فکر و روزنامه‌نگار و لمپن گرفته تا قاتل و فاحشه و کافه‌چی، به زبان‌های مختلف بیان شده‌ است و داستان‌های هرکدام به‌صورت یک زنجیره به‌هم متصل شده‌ است. نکتهٔ دیگر در این داستان، بی‌نام بودن تمام شخصیت‌هاست. برخی از این شخصیت‌ها در جهان داستان خلق شده‌اند و برخی هم مابازای واقعی دارند. مانند بزرگ علوی، دکتر مصدق و فیلدمارشال.
در این رمان از تکنیک «شخصیت‌پردازی شگفت» استفاده شده‌ است؛ یعنی شخصیت‌ها همیشه انسان نیستند. گاه روح‌ هستند مانند روح خبیث خال‌دار و روح شاعرِآزادی‌خواه و گاه حیوان‌، مثل سگ یا لاک‌پشتی که خون می‌خورد. به‌سبب تعدد شخصیت‌ها، شخصیت‌پردازی عمیق نیست و بیشتر شخصیت‌ها در حد تیپ باقی می‌مانند. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


روح‌ها؛ نماد پوزخند تاریخ

روح خبیث خال‌دار و روح شاعر آزادی‌خواه مدام در خرده‌داستان‌های منچستریونایتد در رفت‌ و آمدند. یزدانی‌خرم در سرخ‌سفید و خون‌خورده از این شخصیت‌ها بارها استفاده‌ کرده‌ است و دربارهٔ شخصیت‌های پرتکرار رمان‌هایش گفته است: « تا زمانی که بنویسم احتمالاً این‌ها در رمان‌هایم هستند. این دو شاهد و مَفصل رمان من هستند. رمان بعدی‌ من با خواب‌ دیدن یکی از این دو روح شروع می‌شود که از خوابش شوکه می‌شود. این دو روح شاهد تراژدی‌هایم هستند و البته نمادی هستند برای پوزخند به تاریخ.» [۹]

دریچه‌ای به منچستریونایتد

جوایز منچستریونایتد

این رمان در برخی از جوایز ادبی نامزد شد و جایزهٔ بهترین رمان‌ سال هفت‌اقلیم و جایزهٔ‌ادبی جشنواره ادبی بوشهر را کسب کرد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

اقتباس نمایشی از منچستریونایتد

تئاتر «دریچه» به‌کارگردانی «ندا شاهرخی» برداشتی از رمان «من منچستریونایتد را دوست دارم» است که در شهریور١٣٩۴در تماشاخانه فانوس به صحنه‌ رفت. «دریچه» تجربه‌ای توجه‌برانگیز برای مخاطبان تئاتر ایران بود. [۱۰]

فروش منچستریونایتد

مجلهٔ‌ ادبی «الف‌یا» فهرستی از پرمخاطب‌ترین داستان‌های ایرانی در دههٔ ٩٠ منتشر کرده‌ است که کتاب «من منچستریونایتد را دوست دارم» با انتشار ١٢۵٠٠ نسخه، در این لیست قرار دارد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ترجمۀ منچستریونایتد به ترکیِ استانبولی

نسخهٔ ترکیِ استنبولی منچستریونایتد

این رمان به‌ زبان ترکی‌ِ استانبولی ترجمه شده‌ است.
بهروز دیجوریان مترجم این کتاب است و انتشارات دماوند آن را در استانبول به‌چاپ رسانده‌ است. کتاب در ترکیه بازخوردهای خوبی گرفت و منتقدان توجه خاصی نشان دادند. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نقل‌قول‌هایی دربارۀ منچستریونایتد

رضا امیرخانی


عمر ایلهان (منتقد روزنامهٔ «زمان» در ترکیه)

«شیوهٔ یزدانی‌خرم، دوس پاسوس را به‌یادم می‌آورد. در رمان‌های دوس پاسوس از جایی‌ یک شخصیت دستان را رها می‌کند و دیگری داستان را ادامه می‌دهد و در نتیجهٔ گذرها و تغییرها تابلویی از جامعهٔ‌ امریکا به تصویر کشیده می‌شود؛ اما هدف یزدانی‎خرم، تعریف و یا به تصویر کشیدن تهران نیست. این کتاب از شباهت آنچه در ایران و ترکیه اتفاق می‌افتد، می‌گوید و در کشورش به‌عنوان «رمانی آوانگارد» تعریف شده‌ است. شاید اگر بگوییم آوانگاردِ به‌تأخیرافتاده، صحیح‌تر باشد. [۱۲]

پروفسور علی گوزل یور (استاد ادبیات فارسی دانشگاه استانبول)

«داستان کتاب که گاهی به‌صورت مزاح، گاهی با طنزی تلخ و هرازگاهی به‌طرز درام نوشته شده‌ است، با زبانی هیجان‌انگیز و با تیپ‌هایی بسیار جالب، همچنان که از سال٢٠٠٠ شروع می‌شود به گذشته و تا فضای سیاسی ١٩۴٠ ایران گسترش پیدا می‌کند...اتفاق‌هایی که در رمان به‌وقوع می‌پیوندد، به مردم ترکیه نیز ارتباط دارد.» [۱۳]

محمدحسن شهسواری

نقد منچستریونایتد در روزنامۀ اصفهان زیبا
«من این رمان را بیش از هر چیز حمله‌ به تاریخ می‌دانم. رمان به‌طور مشخص متعلق است به گفتمان بهشت دوردست. حواستان باشد که این گفتمان می‌گوید غرب خوب است؛ اما روی‌خوش به نمایندگان آن در کشور ندارد. به‌گمان من، «منچستریونایتد» گفتمان غالب رمان‌های ایرانی از هدایت تاکنون را برای خود انتخاب کرده است که باوجود آنکه گفتمان گروه‌های فرودست است، موجب تغییر نخواهد شد.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

معین فرخی

«من کتاب ''سرخ‌ِ سفید'' را بیشتر از منچستریوناتید دوست دارم چون مأهیت رمانی بیشتری دارد. در «منچستریونایتد» نثر زوائدی دارد و گزارش‌گونه است و شخصیت‌ها تیپ‌سازی شده‌اند، و این نزدیک به نثر ژورنالیستی است تا رمان‌نویسی. به‌نظر من کار ادبیات این نیست که در برههٔ پرشتاب تاریخی، این شتاب را بازنمایی کند. کارش مکث‌ کردن روی شخصیت‌هاست. نظیر کاری که اورهان پاموک می‌کند و روی چند شخصیت محدود، متمرکز می‌شود.» [۱۴]

یونس تراکمه

«نکتۀ جالب این رمان راوی آن است که به‌نظر من «سوم‌شخص» نیست؛ بلکه «اول‌شخص» است. یک «من» آخر داستان حاضر می‌شود که گویی راوی اوست یا می‌توانست باشد. این «من» می‌توانست تمام پراکندگی‌های داستان را بگیرد و یک‌دست کند؛ اما نویسنده، این «من» را آخر داستان آورده و درواقع این ظرفیت موجود را نتوانسته به‌صورت بالفعل درآورد. آن «من» می‌توانست در شکل‌ دادن و نظم‌ بخشیدن به کتاب نقشی بنیادی داشته باشد. من با ساختار این رمان در کل مشکل داشتم؛ ولی نوع روایت، زبان و دانش تاریخی موجود در داستان خوب و قوی بود.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

سینا دادخواه

«در اصل، فلسفۀ تاریخ منظور کتاب بوده است که البته بار فلسفی آن پاشنۀ آشیل اثر است. نویسنده قصد دارد دو فلسفه را باهم آشتی دهد؛ اما این آشتی‌ دادن باعث ازهم‌ پاشیدن خط روایتی شده‌ است.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

کاوه فولادی‌نسب

«به‌نظر می‌رسد شخصیت اصلی رمان همان تاریخ باشد؛ تاریخی که تصویری از بی‌اخلاقی، فقر، فحشا و انحطاط است.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

قباد آذرآیین

«این کتاب تلفیق مسالمت‌آمیز ادبیات و تاریخ است با روایت و قرائتی بدیع. یزدانی‌خرم داستان را خوب می‌شناسد؛ سخت‌گیر و قدرت‌طلب است.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

هادی نودهی

«نوعی تقدیرگرایی در داستان وجود دارد که به احتمال زیاد از جهان‌بینی و تفکر نویسنده نشئت می‌گیرد و این تقدیرگرایی سرانجام به پوچ‌گرایی منتهی می‌شود.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

منچستریونایتد در رسانه‌ها

خبرگزاری فارس

«تصاویری که یزدانی‌خرم از افراد ارائه می‌دهد، کاملاً بدبینانه و غیرواقعی است که خوانندهٔ جوان را که آن‌زمان را ندیده و اطلاعاتش به شنیده‌ها و خوانده‌هایش خلاصه می‌شود، نسبت به تاریخ و فرهنگ کشورش بدبین و ناامید می‌کن؛ گمراه در تاریخ و اجتماع، بدبین نسبت به فرهنگش و ناامید نسبت به آینده‌اش که مدام هم در کتاب القا می‌شود که موروثی است. تهران‌زدگی، ایران‌زدگی هم می‌آورد. تمام شخصیت‌های مرد یا آدم‌کُش‌ هستند یا می‌خواهند آدم بکشند و یا خیانت‌کارند. زنان هم یا خائن‌ هستند یا به ایشان تجاوز شده است یا بدکاره هستند و یا کلاً لهستانی‌تبارند. تأکید بر خون از ابتدای رمان آغاز می‌شود... حتی در بسیاری موارد پل ارتباطی بین شخصیت‌ها و داستان‌هایشان مرگ است یا چیز دیگری که به مرگ ربط دارد.» [۱۵]
مصاحبه اختصاصی با یزدانی‌خرم دربارۀ منچستریونایتد

نگاه نویسنده به اثرش

YesY «اثری در هجو زمان و جعل تاریخ.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
YesY «همه‌چیز در این داستان عامدانه بوده و سعی کرده‌ام اغراق‌گونه به جهان نگاه کنم. دغدغۀ این کتاب شکلی از خشونت بوده که مشمئزکننده باشد. دربارهٔ حزب‌های سیاسی و نگاه تمسخرآمیزم به آن‌ها باید بگویم که این نگاه تا حدودی برخاسته از دلایل واقعی است. خشونت و رفتار مضحکی که حزب‌ها برای تخریب هم استفاده می‌کردند؛ دست‌مایۀ چنین نگاهی بوده است.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
YesY «می‌خواستم رمانی بنویسم با پایۀ تاریخی، ولی در عین‌ حال رمان تاریخی ننویسم، بلکه تاریخ را در خدمت ادبیات بیاورم؛ چیزی که در نمونه‌های غربی زیاد است و در تاریخ ادبیات ما هم تعدادی از این رمان‌ها وجود دارد، با این تفاوت که تلاش من شکلی خشن دارد. ما ناگزیز از مُردن هستیم. دوره‌ای را که روایت کردم وضعیت تهران مضحک است؛ آدم‌ها به‌راحتی کشته می‌شدند، به‌راحتی به منصب می‌رسیدند. من تلاشم این بود که امر خشن را به امر عادی تبدیل کنم، هدف متنی من است که ساختار، رکوئیم یا مرثیه‌ای برای آدم‌هایی باشد که خونشان ریخته می‌شود. مردن یک بحث است و خون ریخته شدن یک بحث دیگر.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
YesY «منچستریونایتد را در اواخر سال هشتاد نوشتم و در شرایط خاصی این اتفاق افتاد. آن‌زمان ایده داشتم که چند گلوگاه مهم زمانی تاریخ ایران را با ریتمی تند و خیلی تصویری و خشن روایت کنم. البته این خشن‌ بودن در ذات این رویدادها بود. رمان «منچستریوناتید» از دل چنین فضایی بیرون آمد و آدم‌های متعددی داشت که شخصیت نبودند و اسم نداشتند و همه در دهۀ ٢٠ مصرف می‌شدند، کشته می‌شدند، گم می‌شدند و بلایی سرشان می‌آمد. کتاب با نظرهای مختلفی روبه‌رو شد اما درنهایت زنده ماند و به چاپ نهم رسید که برای خودم جالب بود.» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
YesY «سربازی که در رمان منچستریونایتد جلوی سربازان انگلیسی می‌ایستد و کشته می‌شود برای من حماسه است. برای من حماسه در چگونه مردن تعریف می‌شود نه در چگونه زندگی‌ کردن» [۱۶]

ناگفته‌هایی از منچستریونایتد

یزدانی‌خرم در مصاحبه‌ای با «آرت تاکس» رودررو از منچستریونایتد گفته است. [۱۷]

مشخصات کتاب‌شناختی

«من منسچتریونایتد را دوست دارم» به‌ قلم مهدی یزدانی‌خرم در چهار تکه و ۲۲۵ صفحه با جلد نَرم و در قطع رقعی (شومیز) منتشر شده و نشر چشمه از سال ۱۳۹۱تا۱۳۹۸، در ۹ نوبت و ١٢۵٠٠ نسخه آن را به‌چاپ رسانده است. این رمان دوبار طراحی جلد شده است .

منبع‌شناسی

مقاله‌ها

  • «شیاطین سرخ» به‌نگارش آرش معدنی‌پور در شمارهٔ۲۵ ماهنامهٔ ادبیات در تیر١٣٩١ منتشر شد.
  • «همراهی قصه و جامعه» به‌نگارش آذر تشکر در شمارهٔ٩ و ١٠ ماهنامۀ جهان کتاب در آذر و دی١٣۹۷ منتشر شد.
  • «رمانی با قهرمان‌های دو دقیقه‌ای» به‌قلم وفا کشاورز در ماهنامۀ خانه داستان چوک در ۲۱اسفند۱۳۹۶ منتشر شد.

نوا، نما و نگاه

منچستریونایتد؛ چند تصویر

گلبول‌های قرمز خونِ دانشجوی تاریخ

کتاب صوتی من منچستریونایتد را دوست دارم با صدای «میرطاهر مظلومی» از نوین کتاب گویا منتشر شده است.[۱۸]






پانویس

منابع

  1. یزدانی‌خرم، مهدی (۱۳۹۱). من منچستریونایتد را دوست دارم. تهران: نشر چشمه. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۲۹۰-۱۹-۹.

پیوند به بیرون