منصور اوجی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سَنْت (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
سَنْت (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
|نام                    = منصور اوجی
|نام                    = منصور اوجی
|تصویر                  =  
|تصویر                  = Mansoor owji1.jpg
|توضیح تصویر            =  
|توضیح تصویر            = پشت آن پنجره در تاریکی{{سخ}} به چه می‌اندیشی؟
|نام اصلی                =  
|نام اصلی                =  
|زمینه فعالیت            = شعر، ترجمهٔ شعر
|زمینه فعالیت            = شعر، ترجمهٔ شعر
خط ۴۸: خط ۴۸:
|امضا                    =
|امضا                    =
}}
}}
[[پرونده:Mohamadreza owji.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>محمدرضا اوجی پدر منصور اوجی</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji2.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>منصور اوجی در دوران نوجوانی</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>به لحظه ای تمام عمر دری می‌شود و بسته می‌شود</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji3.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>خاک را به روشنی کشانده‌ام{{سخ}}در درونم این روشنی از کجاست؟</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji5.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center></center>]]
[[پرونده:Mansoor owji6.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>منصور اوجی و دکتر محمود هومن در میان دانشجویان رشته فلسفه</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji va ghazal.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>منصور اوجی و غزل دخترش در شش ماهگی</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji va ghazal1.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>منصور اوجی٬ غزل اوجی</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji va damadash.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>منصور اوجی٬ دکتر نصرالله خلیلی(داماد اوجی)</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji va naveash.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>منصور اوجی و نوه‌اش مانی</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji7.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>نگین باغ سماوات٬ عطر فیروزه!{{سخ}}چه می‌کنی تو پریوار٬ در حوالی خاک</center>]]
[[پرونده:Mansoor owji4.jpg|200px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>سکوت یعنی من{{سخ}}(سکوت سنگ){{سخ}} کلام یعنی تو{{سخ}}و شعر یعنی کلام سنگ شده</center>]]


== داستانک ==
=== دربارهٔ اوجی ===
در کتاب اولم تحت تأثیر شاملو، اخوان و فروغ بودم؛ بعد کم‌کم شعرهایم ویژگی‌های شاخص و شاخص‌تری پیدا کرد. سال ۱۳۵۰ محمد حقوقی در کتاب شعر نو از آغاز تا امروز مرا جزء ۵ شاعری آورد که به زبان و بیان شعری خود رسیده‌اند. اسماعیل نوری‌علا در شعر تا قصه، ویژگی‌های سبک مرا برشمرد و به زمان‌آگاهی در آن اشاره کرد و به تکرار بن‌مایهٔ زمان در تمام ابعادش. بعد از کتاب کوتاه مثل آه نیز چند نفر از جمله سیمین بهبهانی و منوچهر آتشی مطلبی بر آن نوشتند؛ هوشنگ گلشیری گزینه‌اشعاری از من درآورد و به‌دنبال آن کتابی بنام در ستایش شعر سکوت که در آن ویژگی‌های سبکی مرا برشمرد. جستجوی گل شیدایی هم کتابی است بر اساس شعرهای من که کامیار عابدی سال ۱۳۸۰ درآورد. کتاب شیراز نام دیگر من است نیز منتخبی از اشعار من به انتخاب و مقدمهٔ (۱۵صفحه) ضیاءالدین خالقی که انتشارات نگاه سال ۱۳۸۷ درآورد.<ref name= "عصر">{{یادکرد ژورنال| عنوان= ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، «نیمهٔ پر لیوان زندگی»، منصور اوجی|ژورنال=روزنامهٔ عصر مردم |تاریخ انتشار=۲ مهر ۱۳۸۳ | شماره=۷۳|ص=}}</ref>
=== طاهباز برای هر شعر فروغ یک آرش بیرون می‌آورد! ===
وقتی شعر در من می‌جوشد، خودش همه‌چیزِ خودش را با خودش می‌آورد؛ محتوایش را، قالبش را و وزن و فرمش را. شاملو هم می‌گفت: من همیشه برای شعرگفتن آمادگی ندارم. فروغ، آن عزیز نیز وقتی حالت شعری داشت؛ در خانه‌اش را می‌بست، تلفنش را بیرون می‌کشید و بست می‌نشست و شعرش را می‌گفت و وقتی شعر را کامل می‌کرد، در خانه‌اش را می‌گشود و سور می‌داد. سیروس طاهباز هم برای هر شعر فروغ، یک آرش یا دفترهای زمانه بیرون می‌آورد.<ref name= "عصر ۱">{{یادکرد ژورنال| عنوان=ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، (من شاعر لحظه‌ها و حالت‌ها هستم)، منصور اوجی|ژورنال=روزنامهٔ عصر مردم |تاریخ انتشار=۲ مهر ۱۳۸۳ | شماره=۷۳|ص=}}</ref>


==داستانک==
=== سرنوشت رباعی‌های دفتر مرغ سحر ===
===دربارهٔ اوجی===
سفارش اجتماعی و تأثیرات بیرونیِ دو سال مانده به پیروزی انقلاب مرا به سرودن ۴۰ رباعی دفتر مرغ سحر واداشت؛ آن هم در سال‌هایی که کسی رباعی نمی‌گفت. رباعی‌ها به‌موقع و خوب آمدند و من هم به استقبالش رفتم. نشر رواق بدون اجازهٔ فرهنگ و هنر رباعیات انقلابی و اجتماعی مرا درآورد و انقلاب شد. عجیب استقبال شد. رادیو و تلویزیون شب و روز از این دفتر رباعی می‌خواند. زمانی هم که آیت‌الله طالقانی امام‌جمعهٔ تهران بود، چهار رباعی از این دفتر را در پوستری پارچه‌ای برپا کردند. تک و توکی از آن نیز بر سنگ قبر شهدای ۲۲ بهمن شیراز نوشته شد.<ref name="عصر ۱"/>
در کتاب اولم تحت تاثیر شاملو، اخوان و فروغ بودم؛ بعد کم‌کم شعرهایم ویژگی‌های شاخص و شاخص‌تری پیدا کرد. سال ۱۳۵۰ محمد حقوقی در کتاب شعر نو از آغاز تا امروز مرا جزء ۵ شاعری آورد که به زبان و بیان شعری خود رسیده‌اند.اسماعیل نوری‌علا در شعر تا قصه، ویژگی‌های سبک مرا برشمرد و به زمان‌آگاهی در آن اشاره کرد و به تکرار بن‌مایهٔ زمان در تمام ابعادش. بعد از کتاب کوتاه مثل آه نیز چند نفر از جمله سیمین بهبهانی و منوچهر آتشی مطلبی بر آن نوشتند؛ هوشنگ گلشیری گزیده‌اشعاری از من درآورد و به‌دنبال آن کتابی بنام در ستایش شعر سکوت که در آن ویژگی‌های سبکی مرا برشمرد. جستجوی گل شیدایی هم کتابی است بر اساس شعرهای من که کامیار عابدی سال ۱۳۸۰ درآورد. کتاب شیراز نام دیگر من است نیز منتخبی از اشعار من به انتخاب و مقدمهٔ (۱۵صفحه‌) ضیاءالدین خالقی که انتشارات نگاه سال ۱۳۸۷ درآورد.<ref name= "عصر">{{یادکرد ژورنال| عنوان= ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، «نیمهٔ پر لیوان زندگی»، منصور اوجی|ژورنال=روزنامهٔ عصر مردم |تاریخ انتشار=۲ مهر ۱۳۸۳  | شماره=۷۳|ص= }}</ref>
 
===طاهباز برای هر شعر فروغ یک آرش بیرون می‌آورد!===
=== این سوسن است که می‌خواند! ===
وقتی شعر در من می‌جوشد، خودش همه‌چیزِ خودش را با خودش می‌آورد؛ محتوایش را، قالبش را و وزن و فرمش را.شاملو هم می‌گفت: من همیشه برای شعرگفتن امادگی ندارم.فروغ، آن  عزیز نیز وقتی حالت شعری داشت؛ در خانه‌اش را می‌بست، تلفنش را بیرون می‌کشید و بست می‌نشست و شعرش را می‌گفت و وقتی شعر را کامل می‌کرد، در خانه‌اش را می‌گشود و سور می‌داد. سیروس طاهباز هم برای هر شعر فروغ، یک آرش یا دفترهای زمانه بیرون می‌آورد.<ref name= "عصر ۱">{{یادکرد ژورنال| عنوان=ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، «من شاعر لحظه‌ها و حالت‌ها هستم»، منصور اوجی|ژورنال=روزنامهٔ عصر مردم |تاریخ انتشار=۲ مهر ۱۳۸۳  | شماره=۷۳|ص= }}</ref>
===سرنوشت رباعی‌های دفتر مرغ سحر===
سفارش اجتماعی و تاثیرات بیرونیِ دو سال مانده به پیروزی انقلاب مرا به سرودن ۴۰ رباعی دفتر مرغ سحر واداشت؛ آن هم در سال‌هایی که کسی رباعی نمی‌گفت. رباعی‌ها به‌موقع و خوب آمدند و من هم به استقبالش رفتم. نشر رواق بدون اجازهٔ فرهنگ و هنر رباعیات انقلابی و اجتماعی مرا درآورد و انقلاب شد. عجیب استقبال شد. رادیو و تلویزیون شب و روز از این دفتر رباعی می‌خواند. زمانی هم که آیت‌الله طالقانی امام‌جمعهٔ تهران بود، چهار رباعی از این دفتر را در پوستری پارچه‌ای برپا کردند. تک و توکی از آن نیز بر سنگ قبر شهدای ۲۲ بهمن شیراز نوشته شد. <ref name="عصر ۱" />
===این سوسن است که می‌خواند!===
این سوسن است که می‌خواند!
این سوسن است که می‌خواند!
باید آنتن‌های شعریم به ارتعاش درآید تا شعری بگویم. بگذارید برای اولین بار جریان سرودن شعر معروفم «این سوسن است که می‌خواند» را بگویم. سال‌های ۴۸ تا ۵۰ برای تحصیل در کارشناسی ارشد تهران بود. با این‌که ایام شهرت سوسن بود، اما من هرگز نه به کاباره‌اش رفتم و نه او را دیدم. اغلب سه شنبه‌ها عصر شاملو، آزاد، طاهباز، براهنی، نوری‌علا، سپانلو و...می‌آمدند مجلهٔ فردوسی و من هم به دیدارشان می‌رفتم. یک روز برفی خانم شکوه.م هم که تازه شروع به نوشتن کرده بود، آمد و تعریف کرد که دیشب جایی دعوت بودیم که اردشیر زاهدی راه انداخته بود. سوسن هم دعوت بود. او با تاخیر آمد ، در حالی از پالتوش آب می‌چکید. پالتو را که درآورد، هرجا که خواست بنشیند، حضرات درباری خودشان را کشیدند کنار که مبادا تری دامن او، پاک‌دامنی‌شان را آلوده کند. سوسن آن شب در آن شکوه شاهانه با گریه و هق‌هق بر بدبختی و فلاکت خود خواند. تعریف گوینده همهٔ ما را متاثر کرد. بیرون امدم و سوار اتوبوس دوطبقه بر حاشیهٔ روزنامهٔ کیهان نوشتم: '''''این قلب کیست/ این ‌که تکه تکه می‌شود از درد/ این سوسن است که می‌خواند/...'''''<ref name="عصر ۱" />
باید آنتن‌های شعریم به ارتعاش درآید تا شعری بگویم. بگذارید برای اولین بار جریان سرودن شعر معروفم «این سوسن است که می‌خواند» را بگویم. سال‌های ۴۸ تا ۵۰ برای تحصیل در کارشناسی ارشد تهران بود. با این‌که ایام شهرت سوسن بود، اما من هرگز نه به کاباره‌اش رفتم و نه او را دیدم. اغلب سه شنبه‌ها عصر شاملو، آزاد، طاهباز، براهنی، نوری‌علا، سپانلو و… می‌آمدند مجلهٔ فردوسی و من هم به دیدارشان می‌رفتم. یک روز برفی خانم شکوه. م هم که تازه شروع به نوشتن کرده بود، آمد و تعریف کرد که دیشب جایی دعوت بودیم که اردشیر زاهدی راه انداخته بود. سوسن هم دعوت بود. او با تأخیر آمد، در حالی از پالتوش آب می‌چکید. پالتو را که درآورد، هرجا که خواست بنشیند، حضرات درباری خودشان را کشیدند کنار که مبادا تری دامن او، پاک‌دامنی‌شان را آلوده کند. سوسن آن شب در آن شکوه شاهانه با گریه و هق‌هق بر بدبختی و فلاکت خود خواند. تعریف گوینده همهٔ ما را متأثر کرد. بیرون آمدم و سوار اتوبوس دوطبقه بر حاشیهٔ روزنامهٔ کیهان نوشتم: '''''این قلب کیست/ این که تکه‌تکه می‌شود از درد/ این سوسن است که می‌خواند/...'''''<ref name="عصر ۱"/>
===پس از چاپ «این سوسن است...!===
 
برف تا آخر بارید و شعر سوسن تمام شد. فردا که تصادفی عباس پهلوان را دیدم، شعر سوسن را با کمترین دستکاری به او دادم. شمارهٔ جدید فردوسی که درآمد، دیدم پهلوان، عنوان شعر را عنوان سرمقاله کرده و مفصل درباره‌اش نوشته و شعر را هم آخر مقاله چاپ کرده. یکی دو شماره بعد، شاعری معروف مطلبی نوشت و شعری کنارش (تقدیم به من) و گفت : من پیش از اوجی برای سوسن و خوانندگی‌اش شعر گفته‌ام. اما شگفتا که من برای سوسن شعر نگفته بودم و قصدم در آن شعر، نقد روزگار و اوضاع اجتماعی بود؛ نقد شبی و ظلمی که همه‌چیز و همه‌جا غالب بود: '''''در ارتفاع روز این‌جا چرا چراغ می‌افروزند؟''''' و خسرو گلسرخی زودتر از همه این موضوع را دریافت و در نقدی، آن را یکی از اجتماعی‌ترین شعر دوران نامید. وقتی هم که سوسن مرد، رادیوها از من خواستند دربارهٔ شعر صحبت کنم که نکردم.<ref name="عصر ۱" />
=== پس از چاپ «این سوسن است… ! ===
===مرگ!===
برف تا آخر بارید و شعر سوسن تمام شد. فردا که تصادفی عباس پهلوان را دیدم، شعر سوسن را با کمترین دستکاری به او دادم. شمارهٔ جدید فردوسی که درآمد، دیدم پهلوان، عنوان شعر را عنوان سرمقاله کرده و مفصل درباره‌اش نوشته و شعر را هم آخر مقاله چاپ کرده. یکی دو شماره بعد، شاعری معروف مطلبی نوشت و شعری کنارش (تقدیم به من) و گفت: من پیش از اوجی برای سوسن و خوانندگی‌اش شعر گفته‌ام. اما شگفتا که من برای سوسن شعر نگفته بودم و قصدم در آن شعر، نقد روزگار و اوضاع اجتماعی بود؛ نقد شبی و ظلمی که همه‌چیز و همه‌جا غالب بود: '''''در ارتفاع روز این‌جا چرا چراغ می‌افروزند؟''''' و خسرو گلسرخی زودتر از همه این موضوع را دریافت و در نقدی، آن را یکی از اجتماعی‌ترین شعر دوران نامید. وقتی هم که سوسن مرد، رادیوها از من خواستند دربارهٔ شعر صحبت کنم که نکردم.<ref name="عصر ۱"/>
چهار پنج ساله بودم که مادرم مرد. یک شب در خانه‌ای بزرگ و پر از درخت و پر اشباح و اساطیری که هیچ‌کس در خانه نبود، مادرم از عیادت پدر مریضش برگشت و رفت کنار حوض که وضو گیرد که ناگهان بر زمین افتاد و همان‌جا سکته کرد، جلوی چشمان و من در کنارش بودم. تا دیگران بیایند، در آن تاریکی مطلق، به‌جای او، من مردم. فردایش نیز پدربزرگم مرد و مرگ و میرها هنوز هم ادامه دارد؛ مرگ عزیزترین کسان و نزدیک‌ترین دوستانم.<ref name="عصر ۱" />
 
===کتاب‌های ناکام من===
=== مرگ! ===
از کتاب‌های ناکامم یکی بر [[تیغهٔ لبخند]]، برگزیده‌ای از اشعار '''''اریش فرید'''''، شاعر آلمانی است که '''''خسرو ناقد''''' ترجمه‌اش کرد و من ویرایشش و کتاب مرا بشنوید است که قرار بود بعد از کوتاه مثل آه درآید که ناشرش موفق به چاپش نشد. یک کتاب هم داشتم در قالب ترانه که قرار بود انتشارات '''''رواق''''' سال اول انقلاب بنام '''''فهرست شهیدان''''' درآورد که ورشکست شد و من هم تمام مسوده‌هایش را دور ریخته بودم و عملا چیزی از آن جز چند ترانه برایم باقی نماند. کتاب دیگر ناکامم '''''صدای همیشه''''' بود که '''''امیرکبیر''''' زیر نظر [[سیروس طاهباز]] آن را زیر چاپ برد ولی اجازهٔ چاپ نگرفت و مقوا شد. بعد از انقلاب همان کتاب را بنام [[خوشا تولد و پرواز]] درآوردند و حق تالیفم را ندادند که حرامشان باد.<ref name="عصر" />
چهار پنج ساله بودم که مادرم مرد. یک شب در خانه‌ای بزرگ و پر از درخت و پر اشباح و اساطیری که هیچ‌کس در خانه نبود، مادرم از عیادت پدر مریضش برگشت و رفت کنار حوض که وضو گیرد که ناگهان بر زمین افتاد و همان‌جا سکته کرد، جلوی چشمان و من در کنارش بودم. تا دیگران بیایند، در آن تاریکی مطلق، به‌جای او، من مردم. فردایش نیز پدربزرگم مرد و مرگ و میرها هنوز هم ادامه دارد؛ مرگ عزیزترین کسان و نزدیک‌ترین دوستانم.<ref name="عصر ۱"/>
 
=== کتاب‌های ناکام من ===
از کتاب‌های ناکامم یکی بر [[تیغهٔ لبخند]]، برگزیده‌ای از اشعار '''''اریش فرید'''''، شاعر آلمانی است که '''''خسرو ناقد''''' ترجمه‌اش کرد و من ویرایشش و کتاب مرا بشنوید است که قرار بود بعد از کوتاه مثل آه درآید که ناشرش موفق به چاپش نشد. یک کتاب هم داشتم در قالب ترانه که قرار بود انتشارات '''''رواق''''' سال اول انقلاب بنام '''''فهرست شهیدان''''' درآورد که ورشکست شد و من هم تمام مسوده‌هایش را دور ریخته بودم و عملاً چیزی از آن جز چند ترانه برایم باقی نماند. کتاب دیگر ناکامم '''''صدای همیشه''''' بود که '''''امیرکبیر''''' زیر نظر [[سیروس طاهباز]] آن را زیر چاپ برد ولی اجازهٔ چاپ نگرفت و مقوا شد. بعد از انقلاب همان کتاب را بنام [[خوشا تولد و پرواز]] درآوردند و حق تالیفم را ندادند که حرامشان باد.<ref name="عصر"/>
 
==زندگی و تراث==
==زندگی و تراث==
===سال‌شمار زندگی===
===سال‌شمار زندگی===
۱۳۱۶{{سخ}}
{| class="wikitable" style="width:60em; line-height:15pt; text-align:center;" cellspacing="0" cellpadding="۰"
*تولد در سپیده‌دم ۱۳۱۶/۹/۹.{{سخ}}
|-
۱۳۲۱{{سخ}}
|{{Navbox
*فوت مادر.{{سخ}}
| navbar = plain
۱۳۲۳-۱۳۲۹{{سخ}}
| name  = &nbsp;
*تحصیلات ابتدایی در شیراز؛ تا کلاس پنجم در دبستان آستانه و کلاس ششم در دبستان فرهنگ.{{سخ}}
| state = {{{state<includeonly>|collapsed</includeonly>}}}
۱۳۳۰-۱۳۳۷{{سخ}}
| bodyclass = hlist
*تحصیلات دبیرستانی در شیراز؛ سیکل اول در دبیرستان احمدی، سیکل دوم در دبیرستان سلطانی در رشتهٔ ادبی.{{سخ}}
| title = {{#if:{{{Interim Government cabinet 1 vertical|}}}|| سال شمار زندگی منصور اوجی }}
*رتبهٔ اول شدن در همین رشته در سال آخر دبیرستان در کل فارس.{{سخ}}
| border = {{#if:{{{removeborder|}}}|none}}
۱۳۳۸-۱۳۴۰{{سخ}}
| list1 = {{Navbox|child
*تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ فلسفه و علوم تربیتی در دانش‌سرای عالی تهران و اخذ درجهٔ کارشناسی در همین رشته و بازگشت به شیراز و اشتغال به کار دبیری در تربیت معلم‌های شیراز.{{سخ}}
| title = رویدادها
۱۳۴۱{{سخ}}
| state = {{{state|expanded}}}
*سفر به ترکیه و یونان{{سخ}}
| group1 = ۱۳۱۶
۱۳۴۰-۱۳۴۳{{سخ}}
| list1 =تولد در سپیده‌دم ۱۳۱۶/۹/۹
*تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه شیراز و اخذ درجهٔ کارشناسی در همین رشته.{{سخ}}
| group2 = ۱۳۲۱
۱۳۴۴{{سخ}}
| list2 =فوت مادر
*انتشار کتاب باغ شب اولین‌مجموعه‌شعر.{{سخ}}
| group3 = ۱۳۲۳–۱۳۲۹
۱۳۴۶{{سخ}}
| list3 =تحصیلات ابتدایی در شیراز؛ تا کلاس پنجم در دبستان آستانه و کلاس ششم در دبستان فرهنگ
*عضویت در کانون نویسندگان ایران.{{سخ}}
| group4 = ۱۳۳۰–۱۳۳۷
*انتشار کتاب شهر خسته دومین‌مجموعه‌شعر.{{سخ}}
| list4 =تحصیلات دبیرستانی در شیراز؛ سیکل اول در دبیرستان احمدی، سیکل دوم در دبیرستان سلطانی در رشتهٔ ادبی{{سخ}}رتبهٔ اول شدن در همین رشته در سال آخر دبیرستان در کل فارس
۱۳۴۷{{سخ}}
| group5 = ۱۳۳۸–۱۳۴۰
*شرکت در شب‌های شعر خوشه به همت احمد شاملو در تهران.{{سخ}}
| list5 =تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ فلسفه و علوم تربیتی در دانش‌سرای عالی تهران و اخذ درجهٔ کارشناسی در همین رشته و بازگشت به شیراز و اشتغال به کار دبیری در تربیت معلم‌های شیراز.
۱۳۴۸{{سخ}}
| group6 = ۱۳۴۰–۱۳۴۳
*رفتن به تهران برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی در دانشگاه تربیت معلم تهران.{{سخ}}
| list6 =سفر به ترکیه و یونان{{سخ}} تحصیلات دانشگاهی در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه شیراز و اخذ درجهٔ کارشناسی در همین رشته
۱۳۴۹{{سخ}}
| group7 = ۱۳۴۴
*انتشار کتاب خواب و درخت و تنهایی زمین.{{سخ}}
| list7 =انتشار کتاب باغ شب اولین‌مجموعه‌شعر
۱۳۵۰{{سخ}}
| group8 = ۱۳۴۶
*انتشار کتاب این سوسن است که می‌خواند.{{سخ}}
| list8 =عضویت در کانون نویسندگان ایران{{سخ}}انتشار کتاب شهر خسته دومین‌ مجموعه‌شعر
*درج شعرهای منصور اوجی در کتاب شعر نو از آغاز تا امروز، محمد حقوقی. به‌عنوان کسی که به زبان و بیان ویژهٔ شعری خود رسیده است.{{سخ}}
| group9 = ۱۳۴۷
*اخذ درجهٔ کارشناسی ارشد در رشتهٔ مشاوره و راهنمایی و بازگشت به شیراز و شرکت در تاسیس مرکز مشاوره و راهنمایی در شیراز.{{سخ}}
| list9 =شرکت در شب‌های شعر خوشه به همت احمد شاملو در تهران
۱۳۵۱{{سخ}}
| group10 = ۱۳۴۸
*درگذشت پدر.{{سخ}}
| list10 =رفتن به تهران برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی در دانشگاه تربیت معلم تهران
۱۳۵۲{{سخ}}
| group11 = ۱۳۴۹
*ازدواج.{{سخ}}
| list11 =انتشار کتاب خواب و درخت و تنهایی زمین
*شرکت در شب شعر انفرادی در نگارخانهٔ وصال.{{سخ}}
| group12 = ۱۳۵۰
۱۳۵۳{{سخ}}
| list12 =انتشار کتاب این سوسن است که می‌خواند{{سخ}}درج شعرهای منصور اوجی در کتاب شعر نو از آغاز تا امروز، محمد حقوقی. به‌عنوان کسی که به زبان و بیان ویژهٔ شعری خود رسیده‌است{{سخ}}اخذ درجهٔ کارشناسی ارشد در رشتهٔ مشاوره و راهنمایی و بازگشت به شیراز و شرکت در تأسیس مرکز مشاوره و راهنمایی در شیراز
*تولد دخترش غزل.{{سخ}}
| group13 = ۱۳۵۱
۱۳۵۶{{سخ}}
| list13 =درگذشت پدر
*شرکت در شب شعر انفرادی.{{سخ}}
| group14 = ۱۳۵۲
*مسافرت به مصر، فرانسه، مریکل، انگلیس.{{سخ}}
| list14 =ازدواج{{سخ}}شرکت در شب شعر انفرادی در نگارخانهٔ وصال
*شرکت در ده شب شعر کانون نویسندگان ایران.{{سخ}}
| group15 = ۱۳۵۳
۱۳۵۷{{سخ}}
| list15 =تولد دخترش غزل
*انتشار کتاب مرغ سحر.{{سخ}}
| group16 = ۱۳۵۶
*انتشار کتاب صدای همیشه.{{سخ}}
| list16 = شرکت در شب شعر انفرادی {{سخ}}
۱۳۵۸{{سخ}}
مسافرت به مصر، فرانسه، مریکل، انگلیس{{سخ}}
*انتشار کتاب شعرهایی به کوتاهی عمر.{{سخ}}
شرکت در ده شب شعر کانون نویسندگان ایران۱۳۵۷{{سخ}}
*شرکت در شب‌های شعر گروهی شهادت در نگارخانهٔ وصال شیراز.{{سخ}}
انتشار کتاب مرغ سحر{{سخ}}
۱۳۶۸{{سخ}}
انتشار کتاب صدای همیشه{{سخ}}
*انتشار کتاب حالی‌ست مرا.{{سخ}}
| group17 = ۱۳۵۸
*برپایی نمایشگاه خط شکسته ـ نستعلیق استاد مجتبی ملک زاده بر اساس رباعیات حالی‌ست مرا در نگارخانهٔ وصال شیراز.{{سخ}}
| list17 =انتشار کتاب شعرهایی به کوتاهی عمر{{سخ}}شرکت در شب‌های شعر گروهی شهادت در نگارخانهٔ وصال شیراز
*انتشار کتاب کوتاه مثل آه.{{سخ}}
| group18 = ۱۳۶۸
۱۳۶۹{{سخ}}
| list18 =انتشار کتاب حالی‌ست مرا{{سخ}}
*انتشار کتاب در روشنای صبح (برگزیدهٔ شعر امروز فارس).{{سخ}}
برپایی نمایشگاه خط شکسته ـ نستعلیق استاد مجتبی ملک‌زاده بر اساس رباعیات حالی‌ست مرا در نگارخانهٔ وصال شیراز{{سخ}}
*بازنشستگی از آموزش و پرورش.{{سخ}}
انتشار کتاب کوتاه مثل آه
*شروع به تدریس در چندین دانشگاه و عضویت د ر هیات علمی دانشگاه داراب.{{سخ}}
| group19 = ۱۳۶۹
۱۳۷۰{{سخ}}
| list19 =انتشار کتاب در روشنای صبح (برگزیدهٔ شعر امروز فارس) {{سخ}}
*انتشار کتاب هوای باغ نکردیم، برگزیده‌اشعار منصور اوجی به انتخاب هوشنگ گلشیری.{{سخ}}
بازنشستگی از آموزش و پرورش{{سخ}}
*ایراد سخنرانی در بزرگداشت نیما تحت عنوان «سرایش شعرهای نیما» در تالار ابوریحان شیراز.{{سخ}}
شروع به تدریس در چندین دانشگاه و عضویت د ر هیئت علمی دانشگاه داراب
۱۳۷۲{{سخ}}
| group20 = ۱۳۷۰
*درگذشت خواهر بزرگش، مریم.{{سخ}}
| list20 =انتشار کتاب هوای باغ نکردیم، برگزیده‌اشعار منصور اوجی به انتخاب هوشنگ گلشیری{{سخ}}ایراد سخنرانی در بزرگداشت نیما تحت عنوان «سرایش شعرهای نیما» در تالار ابوریحان شیراز
*ایراد سخنرانی در سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث تحت عنوان «چمنی که تا قیامت» یا «گلگشتی در بهترین اوزان شعری او»، در تالار مولوی شیراز.{{سخ}}
| group21 = ۱۳۷۲
۱۳۷۴{{سخ}}
| list21 =درگذشت خواهر بزرگش، مریم{{سخ}}ایراد سخنرانی در سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث تحت عنوان «چمنی که تا قیامت» یا «گلگشتی در بهترین اوزان شعری او»، در تالار مولوی شیراز
*انتشار کتاب در ستایش سکوت، نقد و بررسی هوشنگ گلشیری بر کتاب هوای باغ نکردیم منصور اوجی.{{سخ}}
| group22 = ۱۳۷۴
۱۳۷۶{{سخ}}
| list22 =انتشار کتاب در ستایش سکوت، نقد و بررسی هوشنگ گلشیری بر کتاب هوای باغ نکردیم منصور اوجی
*درگذشت خواهر دیگرش فاطمه.{{سخ}}
| group23 = ۱۳۷۶
۱۳۷۸{{سخ}}
| list23 =درگذشت خواهر دیگرش فاطمه
*ایراد سخنرانی در سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث تحت عنوان «تجربهٔ اوج و خاستگاهٔ تجربیِ سرایش شعر نماز اخوان» در حافظیهٔ شیراز.{{سخ}}
| group24 = ۱۳۷۸
۱۳۷۹{{سخ}}
| list24 =ایراد سخنرانی در سالگرد درگذشت مهدی اخوان ثالث تحت عنوان «تجربهٔ اوج و خاستگاهٔ تجربیِ سرایش شعر نماز اخوان» در حافظیهٔ شیراز۱۳۷۹{{سخ}}
*انتشار کتاب شاخه‌ای از ماه.{{سخ}}
انتشار کتاب شاخه‌ای از ماه{{سخ}}
*انتشار کتاب دفتر میوه‌ها.{{سخ}}
انتشار کتاب دفتر میوه‌ها{{سخ}}
*برگزیده‌شدن کتاب شاخه‌ای از ماه به عنوان بهترین‌کتاب شعر سال و دریافت لوح سپاس و تندیس سرو بلورین از نخستین‌جشن فرهنگ فارس.{{سخ}}
برگزیده‌شدن کتاب شاخه‌ای از ماه به عنوان بهترین‌کتاب شعر سال و دریافت لوح سپاس و تندیس سرو بلورین از نخستین‌جشن فرهنگ فارس{{سخ}}
*همکاری با خسرو ناقد در ترجمه و انتشار کتاب بر تیغهٔ لبخند (زندگی و شعر اریش فرید شاعر آلمانی).{{سخ}}
همکاری با خسرو ناقد در ترجمه و انتشار کتاب بر تیغهٔ لبخند (زندگی و شعر اریش فرید شاعر آلمانی)
۱۳۸۰{{سخ}}
| group25 = ۱۳۸۰
*انتشار کتاب حالی‌ست مرا و دفترهای دیگر.{{سخ}}
| list25 =انتشار کتاب حالی‌ست مرا و دفترهای دیگر{{سخ}}
*انتشار کتاب جستجوی گل شیدایی، کامیار عابدی ، بر اساس زندگی و شعر منصور اوجی.{{سخ}}
انتشار کتاب جستجوی گل شیدایی، کامیار عابدی، بر اساس زندگی و شعر منصور اوجی{{سخ}}
*بزرگداشت یک عمر شاعری منصور اوجی در تالار احسان شیراز با پیام سیمین دانشور و با حضور و سخنرانی محمد حقوقی، مشیت علایی، کامیار عابدی، شهریار مندنی‌پور و صادق همایونی.{{سخ}}
بزرگداشت یک عمر شاعری منصور اوجی در تالار احسان شیراز با پیام سیمین دانشور و با حضور و سخنرانی محمد حقوقی، مشیت علایی، کامیار عابدی، شهریار مندنی‌پور و صادق همایونی
۱۳۸۱{{سخ}}
| group26 = ۱۳۸۱
*شرکت در شب شعر گروهی کنگرهٔ حافظ با شرکت منوچهر آتشی، شمس لنگرودی، علی باباچاهی، محمدعلی بهمنی.{{سخ}}
| list26 =شرکت در شب شعر گروهی کنگرهٔ حافظ با شرکت منوچهر آتشی، شمس لنگرودی، علی باباچاهی، محمدعلی بهمنی{{سخ}}
*شرکت در شب شعر بزرگداشت خیام در تالار حافظ.{{سخ}}
شرکت در شب شعر بزرگداشت خیام در تالار حافظ۱۳۸۲{{سخ}}
۱۳۸۲{{سخ}}
انتشار کتاب شعر چیزی‌ست شبیه گرگ{{سخ}}
*انتشار کتاب شعر چیزی‌ست شبیه گرگ.{{سخ}}
انتشار کتاب باغ و جهان مردگان{{سخ}}
*انتشار کتاب باغ و جهان مردگان.{{سخ}}
بزرگداشت منصور اوجی توسط کتاب ماه ادبیات و فلسفه با حضور و شرکت کامیار عابدی، عمران صلاحی، احمد ابومحبوب و علی‌اصغر محمدخانی در تهران{{سخ}}
*بزرگداشت منصور اوجی توسط کتاب ماه ادبیات و فلسفه با حضور و شرکت کامیار عابدی، عمران صلاحی، احمد ابومحبوب و علی‌اصغر محمدخانی در تهران.{{سخ}}
تولد نوه‌اش مانی{{سخ}}
*تولد نوه‌اش مانی.{{سخ}}
شرکت در گردهمایی هنرمندان شیراز در همدردی با بازماندگان زلزلهٔ بم و شعرخوانی در تالار حافظ شیراز.
*شرکت در گردهمایی هنرمندان شیراز در همدردی با بازماندگان زلزلهٔ بم و شعرخوانی در تالار حافظ شیراز.{{سخ}}
درگذشت برادر بزرگش عبدالرحمن{{سخ}}
*درگذشت برادر بزرگش عبدالرحمن.{{سخ}}
کتاب باغ جهان و مردگان در چهارمین‌سال برگزاری جشن فرهنگ فارس، بهترین اثر در حوزهٔ شعر شناخته شد و لوح سپاس و تندیس سرو بلورین به آن اهدا شد
*کتاب باغ جهان و مردگان در چهارمین‌سال برگزاری جشن فرهنگ فارس، بهترین اثر در حوزهٔ شعر شناخته شد و لوح سپاس و تندیس سرو بلورین به آن اهدا شد..{{سخ}}
| group27 = ۱۳۸۴
۱۳۸۴{{سخ}}
| list27 =انتشار کتاب سفر سبز{{سخ}}
*انتشار کتاب سفر سبز.{{سخ}}
شعرخوانی در شب شعر گروهی کنگرهٔ بزرگ فارس‌شناسی و یادروز سعدی، در سعدیهٔ شیراز{{سخ}}
*شعرخوانی در شب شعر گروهی کنگرهٔ بزرگ فارس‌شناسی و یادروز سعدی، در سعدیهٔ شیراز.{{سخ}}
شعرخوانی در شب شعر کاروان گفتگو طبیعت با شاعران ایران و فرانسه در حافظیهٔ شیراز{{سخ}}
*شعرخوانی در شب شعر کاروان گفتگو طبیعت با شاعران ایران و فرانسه در حافظیهٔ شیراز.{{سخ}}
تجلیل و بزرگداشت از مقام استادی اوجی در دانشگاه آزاد و اهدای لوح سپاس و هدایای دانشگاه به اوجی{{سخ}}
*تجلیل و بزرگداشت از مقام استادی اوجی در دانشگاه آزاد و اهدای لوح سپاس و هدایای دانشگاه به اوجی.{{سخ}}
تجلیل از مقام شاعری اوجی همزمان با تجلیل از بزرگان و مفاخر فارس در تالار حافظ و اهدای لوح سپاس و تمبر یادبود و هدایای ویژه کنگرهٔ بزرگ فارس‌شناسی به اوجی{{سخ}}
*تجلیل از مقام شاعری اوجی همزمان با تجلیل از بزرگان و مفاخر فارس در تالار حافظ و اهدای لوح سپاس و تمبر یادبود و هدایای ویژه کنگرهٔ بزرگ فارس شناسی به اوجی.{{سخ}}
انتشار کتاب اما پرنده و گل (منصور اوجی در آیینهٔ آثارش) به همت خسرو قمر<ref name= "گل">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان= «اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش |جلد=|سال=۱۳۹۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز |شابک= ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱|صفحه=۱۳–۱۷}}</ref>
*انتشار کتاب اما پرنده و گل (منصور اوجی در آیینهٔ آثارش) به همت خسرو قمر.<ref name= "گل">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان=«اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش |جلد=|سال=۱۳۹۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز |شابک= ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱|صفحه=۱۳-۱۷}} </ref>
}}
===زندگی خودنوشت اوجی===
}}
|-
|}
 
=== زندگی خودنوشت اوجی ===
فرزند کوچک و پسر خانواده‌ای باشی که پدر شاعر باشد و همهٔ اعضای خانواده شعردوست و بزرگ‌ترین تفریح و سرگرمی‌شان حافظ‌خوانی باشد و سعدی‌خوانی و مشاعره‌کردن در مهمانی و برادر بزرگ‌تر که بهترین نشریات را تدارک ببیند و صفحات شعرش را بلند بلند بخواند و بخوانی تا کشف کتاب خطی خیام در کتابخانهٔ پدر در سال‌های آخر دبستان؛ معلوم است که همهٔ این‌ها زمینه‌ساز شاعریت بشود که شد و شدم.{{سخ}}
فرزند کوچک و پسر خانواده‌ای باشی که پدر شاعر باشد و همهٔ اعضای خانواده شعردوست و بزرگ‌ترین تفریح و سرگرمی‌شان حافظ‌خوانی باشد و سعدی‌خوانی و مشاعره‌کردن در مهمانی و برادر بزرگ‌تر که بهترین نشریات را تدارک ببیند و صفحات شعرش را بلند بلند بخواند و بخوانی تا کشف کتاب خطی خیام در کتابخانهٔ پدر در سال‌های آخر دبستان؛ معلوم است که همهٔ این‌ها زمینه‌ساز شاعریت بشود که شد و شدم.{{سخ}}
رباعی را ابتدا گفتم و غزل را بعد که پدر تشویق‌ها کرد و این‌ها زمینه‌ساز گفتن‌های بعدی شد. در دبیرستان با شعر نو آشنا شدم، با اخوان، شاملو و سرانجام نیما و شروع کردم به شعر نو گفتن. برای رفتن به سیکل دوم دبیرستان گرچه خانواده دوست می‌داشت به رشتهٔ تجربی و بعد پزشکی، ولی به رشتهٔ ادبی رفتم و به بهترین دبیرستان شیراز که سلطانی نام داشت و اقلیدس، هم استاد ادبیات و دستورش بود و هم رییس‌اش بود. یک روز موضوعی برای انشا انتخاب کرد؛ در خانه نوشتم و آوردم. باور نمیکرد انشا را من نوشتم. یکبار که انشا را سرکلاس نوشتم و داوطلب خواندنش شدم. بعد از آن با تشویق آن بزرگوار، قصه نوشتم، شعر نوشتم؛ مقاله و طنز نوشتم و همه را سر کلاس خواندم. در دوران دبیرستان داستان کوتاه نوشتم، نقاشی کشیدم و موسیقی کار کردم، به کلاس زبان رفتم و بعد همه را رها کردم، جز شعر را و زبان را ولی تجربه در این رشته‌ها تاثیراتش را در شعرهایم به‌جا گذاشت. حضور رنگ و روایت و قصه و وزن و ریتم را در نوشته‌هایم می‌دیدم. سال آخر دبیرستان رمان هم نوشتم؛ گاه گاهی آن را در کتابخانه‌ام می‌بینمش. یادم باشد در اولین فرصت آن را گم و گور کنم. دوره‌ی دبیرستان با نمرهٔ اول رشتهٔ ادبی در فارس تمام شد. می‌توانستم بدون کنکور به دانشکدهٔ ادبیات شیراز بروم که نرفتم و سال ۱۳۳۷ در کنکور سه رشته شرکت کردم؛ حقوق سیاسی، فلسفه، زبان و ادبیات انگلیسی و در هر سه رشته قبول شدم. سال اول حقوق با سیمین بهبهانی و همایون‌پور هم‌درس بودم. دو سه هفته نشد که نتایج دو رشتهٔ دیگر اعلام شد. خرج هتل زیاد بود و دنبال اتاق می‌گشتم. از طرفی، نفر سوم کنکور رشتهٔ فلسفه بودم و می‌توانستم از امکانات کوی دانشگاه استفاده کنم. بعد از کلی کلنجار رفتن با خود که حقوق بخوانم یا فلسفه و... و حرف‌های دکتر صفدری هم در نهایت تاثیری نداشت که می‌گفت حیف است حقوق را رها کنی؛ آینده‌ات را خراب نکن و... سرانجام از هتل یک راست رفتم امیرآباد به کوی دانشگاه. در دانشسرا استادان تاثیرگذاری داشتم؛ دکتر محمود هومن، دکتر امیرحسین آریان‌پور، پروفسور هشترودی، دکتراحسان نراقی، دکتر علی محمد کاردان، دکتر بهاءالدین پازارگادی، دکتر جلالی و استادانی دیگر و با دوستانی هم‌دانشگاهی بودم و هم‌رشته‌ای و هم‌کلاسی، اسماعیل خویی، منوچهر آتشی، محمد حقیقی، باقر پرهام، عبدالعلی دستغیب، ع.پاشایی، باجلان فرخی و... که هرکدام امروزه از بزرگان شعر و ترجمه و فلسفه و ادبیات ایران هستند و اما شعرهایم در همان ایام دانشجویی در نشریات فردوسی که دبیر صفحات شعر آن محمد زهری بود چاپ می‌شد و هم در روشنفکر که دبیرش فریدون مشیری بود و کمی بعد هم در کتاب هفته و خوشهٔ شاملو و بازار و سایبان محمدتقی صالح‌پور و رودکی و یکی دو نشریهٔ دیگر. این را هم اضافه کنم که در آن ایام شعر به آسانی امروز چاپ نمی‌شد و شعر باید شعر باشد.{{سخ}}
رباعی را ابتدا گفتم و غزل را بعد که پدر تشویق‌ها کرد و این‌ها زمینه‌ساز گفتن‌های بعدی شد. در دبیرستان با شعر نو آشنا شدم، با اخوان، شاملو و سرانجام نیما و شروع کردم به شعر نو گفتن. برای رفتن به سیکل دوم دبیرستان گرچه خانواده دوست می‌داشت به رشتهٔ تجربی و بعد پزشکی، ولی به رشتهٔ ادبی رفتم و به بهترین دبیرستان شیراز که سلطانی نام داشت و اقلیدس، هم استاد ادبیات و دستورش بود و هم رئیس‌اش بود. یک روز موضوعی برای انشا انتخاب کرد؛ در خانه نوشتم و آوردم. باور نمی‌کرد انشا را من نوشتم. یکبار که انشا را سرکلاس نوشتم و داوطلب خواندنش شدم. بعد از آن با تشویق آن بزرگوار، قصه نوشتم، شعر نوشتم؛ مقاله و طنز نوشتم و همه را سر کلاس خواندم. در دوران دبیرستان داستان کوتاه نوشتم، نقاشی کشیدم و موسیقی کار کردم، به کلاس زبان رفتم و بعد همه را رها کردم، جز شعر را و زبان را ولی تجربه در این رشته‌ها تاثیراتش را در شعرهایم به‌جا گذاشت. حضور رنگ و روایت و قصه و وزن و ریتم را در نوشته‌هایم می‌دیدم. سال آخر دبیرستان رمان هم نوشتم؛ گاه گاهی آن را در کتابخانه‌ام می‌بینمش. یادم باشد در اولین فرصت آن را گم و گور کنم. دورهٔ دبیرستان با نمرهٔ اول رشتهٔ ادبی در فارس تمام شد. می‌توانستم بدون کنکور به دانشکدهٔ ادبیات شیراز بروم که نرفتم و سال ۱۳۳۷ در کنکور سه رشته شرکت کردم؛ حقوق سیاسی، فلسفه، زبان و ادبیات انگلیسی و در هر سه رشته قبول شدم. سال اول حقوق با سیمین بهبهانی و همایون‌پور هم‌درس بودم. دو سه هفته نشد که نتایج دو رشتهٔ دیگر اعلام شد. خرج هتل زیاد بود و دنبال اتاق می‌گشتم. از طرفی، نفر سوم کنکور رشتهٔ فلسفه بودم و می‌توانستم از امکانات کوی دانشگاه استفاده کنم. بعد از کلی کلنجار رفتن با خود که حقوق بخوانم یا فلسفه و… و حرف‌های دکتر صفدری هم در نهایت تأثیری نداشت که می‌گفت حیف است حقوق را رها کنی؛ آینده‌ات را خراب نکن و… سرانجام از هتل یک راست رفتم امیرآباد به کوی دانشگاه. در دانشسرا استادان تأثیرگذاری داشتم؛ دکتر محمود هومن، دکتر امیرحسین آریان‌پور، پروفسور هشترودی، دکتراحسان نراقی، دکتر علی محمد کاردان، دکتر بهاءالدین پازارگادی، دکتر جلالی و استادانی دیگر و با دوستانی هم‌دانشگاهی بودم و هم‌رشته‌ای و هم‌کلاسی، اسماعیل خویی، منوچهر آتشی، محمد حقیقی، باقر پرهام، عبدالعلی دستغیب، ع. پاشایی، باجلان فرخی و… که هرکدام امروزه از بزرگان شعر و ترجمه و فلسفه و ادبیات ایران هستند و اما شعرهایم در همان ایام دانشجویی در نشریات فردوسی که دبیر صفحات شعر آن محمد زهری بود چاپ می‌شد و هم در روشنفکر که دبیرش فریدون مشیری بود و کمی بعد هم در کتاب هفته و خوشهٔ شاملو و بازار و سایبان محمدتقی صالح‌پور و رودکی و یکی دو نشریهٔ دیگر. این را هم اضافه کنم که در آن ایام شعر به آسانی امروز چاپ نمی‌شد و شعر باید شعر باشد.{{سخ}}
درسم که تمام شد به شیراز برگشتم و در تربیت معلم‌های شیراز شروع به تدریس کردم و هم‌زمان در دو رشتهٔ تحصیلی پذیرفته شدم؛ یکی در کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی و دیگری کارشناسی ارشد جامعه شناسی در دانشگاه تهران. اوایل به همهٔ آنها می‌‌رسیدم و در کلاس استادان تاثیرگذاری چون دکتر غلامحسین صدیقی شرکت می‌کردم. نیمهٔ سال که شد، دیگر بریدم و فقط زبان را تمام کردم اما چند سال بعد برگشتم تهران و در رشتهٔ کارشناسی ارشد مشاور و راهنمایی تحصیل کردم و بورسیه گرفتم. بعد از انقلاب نیز دوره‌ای را در رشتهٔ روانشناسی در دانشگاه تربیت معلم گذراندم و سال‌های سال تدریس کردم و مشاور بودم و هنوز هم هستم.{{سخ}}
درسم که تمام شد به شیراز برگشتم و در تربیت معلم‌های شیراز شروع به تدریس کردم و هم‌زمان در دو رشتهٔ تحصیلی پذیرفته شدم؛ یکی در کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی و دیگری کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی در دانشگاه تهران. اوایل به همهٔ آنها می‌رسیدم و در کلاس استادان تأثیرگذاری چون دکتر غلامحسین صدیقی شرکت می‌کردم. نیمهٔ سال که شد، دیگر بریدم و فقط زبان را تمام کردم اما چند سال بعد برگشتم تهران و در رشتهٔ کارشناسی ارشد مشاور و راهنمایی تحصیل کردم و بورسیه گرفتم. بعد از انقلاب نیز دوره‌ای را در رشتهٔ روانشناسی در دانشگاه تربیت معلم گذراندم و سال‌های سال تدریس کردم و مشاور بودم و هنوز هم هستم.{{سخ}}
و اما در مورد کتاب‌ها و کتاب‌های شعرم [که درباره‌شان بسیار گفته شده و در کل مدخل مستتر است.]<ref name="عصر" />
و اما در مورد کتاب‌ها و کتاب‌های شعرم [که درباره‌شان بسیار گفته شده و در کل مدخل مستتر است.]<ref name="عصر"/>
===میراث شاعر===
 
دو شاعر به دلیل ذهنیت سراسر لحظه‌ای‌شان در شعر کوتاه به توفیق بیشتری رسیدند: بیژن جلالی و منصور اوجی به گونه‌ای که ما اکنون می‌توانیم جلالی را مهم‌ترین نمایندهٔ شعر کوتاه فارسی در شیوهٔ منثور، و اوجی را پراهمیت‌ترین نمایندهٔ این نوع شعر، در شیوهٔ نیمایی بدانیم.<ref name= "عصر ۲">{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=عابدی |نام=کامیار |عنوان=ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، «اشاره‌ای به شعر کوتاه فارسی»٬ (برگرفته از کتاب «بیژن جلالی، شعرهایش و دل ما»، تهران، انتشارات جهان کتاب، چاپ اول ۱۳۷۹ )|ژورنال= روزنامهٔ عصر مردم |تاریخ انتشار= دوم مهر ۱۳۸۳| شماره=۷۳|ص= }}</ref>
=== میراث شاعر ===
===شخصیت و اندیشه===
دو شاعر به دلیل ذهنیت سراسر لحظه‌ای‌شان در شعر کوتاه به توفیق بیشتری رسیدند: بیژن جلالی و منصور اوجی به گونه‌ای که ما اکنون می‌توانیم جلالی را مهم‌ترین نمایندهٔ شعر کوتاه فارسی در شیوهٔ منثور، و اوجی را پراهمیت‌ترین نمایندهٔ این نوع شعر، در شیوهٔ نیمایی بدانیم.<ref name= "عصر ۲">{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=عابدی |نام=کامیار |عنوان=ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، «اشاره‌ای به شعر کوتاه فارسی» ، (برگرفته از کتاب «بیژن جلالی، شعرهایش و دل ما»، تهران، انتشارات جهان کتاب، چاپ اول ۱۳۷۹)|ژورنال= روزنامهٔ عصر مردم |تاریخ انتشار= دوم مهر ۱۳۸۳| شماره=۷۳|ص=}}</ref>
تلقی منصور اوجی از «شعر٬ ریشه در اندیشه‌ای کهن دارد»؛ وقتی که می‌گوید: «شعر، تجلی آن‌های گوینده است.» یا «در واقع، کلمه‌ها در آن‌ها است که به رابطه‌های میان خود می‌رسند.» یا «شاعران بندهٔ آن و دم‌اند.» <ref name="عصر ۲" />
 
===زمینهٔ فعالیت===
=== شخصیت و اندیشه ===
تلقی منصور اوجی از «شعر، ریشه در اندیشه‌ای کهن دارد»؛ وقتی که می‌گوید: «شعر، تجلی آن‌های گوینده است.» یا «در واقع، کلمه‌ها در آن‌ها است که به رابطه‌های میان خود می‌رسند.» یا «شاعران بندهٔ آن و دم‌اند.»<ref name="عصر ۲"/>
 
=== زمینهٔ فعالیت ===
شعر و ترجمه
شعر و ترجمه
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
تجلیل از یک عمر شاعری منصور اوجی در کانون فرهنگی، هنری فارس به تاریخ دوم اسفند ۱۳۸۰ در مجتمع فرهنگی احسان شیراز برگزار کرد. این بزرگداشت با حضور بزرگان و هنرمندان کشور و فارس با پیام دکتر سیمین دانشور و سخن تنی چند از چهره‌های شناخته‌شدهٔ ادبیات امروز همچون محمد حقوقی، مشیت علایی، کامیار عابدی،شهریار مندنی‌پور و صادق همایونی برگزار گردید. اجرای موسیقی و آواز توسط گروه موسیقی سروش به سرپرستی دکتر مسیح افقه با استفاده از شعرهای اوجی و نیز چاپ چند مقاله از دیگر بزرگان به مناسبت این بزرگداشت در ویژه‌نامهٔ عصر مردم از جمله برنامه‌های این بزرگداشت بوده است.<ref name= "گل ۱">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان=«اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش |جلد=|سال=۱۳۹۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز |شابک= ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱|صفحه=۲۵}}</ref>{{سخ}}
یکصد و چهارمین نشست  کتاب ماه (ادبیات فلسفه) به بزرگداشت منصور اوجی و بررسی کارنامهٔ شاعری او اختصاص داشت. این برنامه در تهران در خانهٔ کتاب و با حضور علاقمندان به شعر و شعر منصور اوجی و با سخنرانی کامیار عابدی، دکتر احمد ابومحبوب و عمران صلاحی به تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۸۲ برگزار گردید. <ref name= "گل ۲">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان=«اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش |جلد=|سال=۱۳۹۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز |شابک= ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱|صفحه=۴۵۷}}</ref>
===اوجی از نگاه دیگران===


===تفسیر و نظر اوجی دربارهٔ خود و آثارش===
=== یادمان و بزرگداشت‌ها ===
در ابتدا تحت تاثیر شاملو، اخوان و فروغ بودم که در کتاب اولم باغ شب، چا۱۳۴۴، این تاثیرات را می‌شود دید. از کتاب دومم، شهر خسته، کم‌کم به ویژگی‌های سبکی خودم نزدیک می‌شوم. کوتاهیِ شعرها، شیوایی و رسایی آن‍ها با درون‌مایه‌های مخصوص به خودم و در کتاب‌های بعدی، تنهاییِ زمین و به خصوص در این «سوسن است که می‌خواند»، این ویژگی‌ها شاخص‌تر می‌شود.<ref name="عصر" />
تجلیل از یک عمر شاعری منصور اوجی در کانون فرهنگی، هنری فارس به تاریخ دوم اسفند ۱۳۸۰ در مجتمع فرهنگی احسان شیراز برگزار کرد. این بزرگداشت با حضور بزرگان و هنرمندان کشور و فارس با پیام دکتر سیمین دانشور و سخن تنی چند از چهره‌های شناخته‌شدهٔ ادبیات امروز همچون محمد حقوقی، مشیت علایی، کامیار عابدی، شهریار مندنی‌پور و صادق همایونی برگزار گردید. اجرای موسیقی و آواز توسط گروه موسیقی سروش به سرپرستی دکتر مسیح افقه با استفاده از شعرهای اوجی و نیز چاپ چند مقاله از دیگر بزرگان به مناسبت این بزرگداشت در ویژه‌نامهٔ عصر مردم از جمله برنامه‌های این بزرگداشت بوده‌است.<ref name= "گل ۱">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان= «اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش |جلد=|سال=۱۳۹۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز |شابک= ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱|صفحه=۲۵}}</ref>{{سخ}}
===دیگران از نگاه اوجی===
یکصد و چهارمین نشست کتاب ماه (ادبیات فلسفه) به بزرگداشت منصور اوجی و بررسی کارنامهٔ شاعری او اختصاص داشت. این برنامه در تهران در خانهٔ کتاب و با حضور علاقمندان به شعر و شعر منصور اوجی و با سخنرانی کامیار عابدی، دکتر احمد ابومحبوب و عمران صلاحی به تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۸۲ برگزار گردید.<ref name= "گل ۲">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان= «اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش |جلد=|سال=۱۳۹۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز |شابک= ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱|صفحه=۴۵۷}}</ref>
 
=== اوجی از نگاه دیگران ===
 
=== تفسیر و نظر اوجی دربارهٔ خود و آثارش ===
در ابتدا تحت تأثیر شاملو، اخوان و فروغ بودم که در کتاب اولم باغ شب، چا۱۳۴۴، این تأثیرات را می‌شود دید. از کتاب دومم، شهر خسته، کم‌کم به ویژگی‌های سبکی خودم نزدیک می‌شوم. کوتاهیِ شعرها، شیوایی و رسایی آن‍ها با درون‌مایه‌های مخصوص به خودم و در کتاب‌های بعدی، تنهاییِ زمین و به خصوص در این «سوسن است که می‌خواند»، این ویژگی‌ها شاخص‌تر می‌شود.<ref name="عصر"/>
 
=== دیگران از نگاه اوجی ===
 
=== نظر اوجی دربارهٔ دیگر مسایل و موضوعات ===
==== دربارهٔ وزن ====
اوجی در جواب به این‌که هنوز به وزن نیمایی اعتقاد دارید؟ می‌گوید: به‌نظر من «شعر، هنرِ ممکن ساختنِ ناممکن در کلام است.» و این همان جنبهٔ مخیل‌بودنِ شعر است که امروزه، از کل ویژگی‌هایی که برای آن برشمرده‌اند، باقی مانده‌است. یعنی مابقی عاریتی هستند حتی وزن. اما ناگفته نگذارم که همهٔ بزرگان شعر امروز بر کلیهٔ ریزه‌کاری‌های شعری قدیم و پیش از خود آشنا بوده‌اند و حتی عملاً آن‌ها در شعرشان پیاده کرده‌اند تا به سبک خود رسیده‌اند؛ نیما، شاملو، فروغ، حقوقی، آزاد، مفتون، اخوان در قاب‌های کلاسیک اشعار خوبی دارند.<ref name="عصر ۱"/>
 
=== اشعار ===
==== شعر موردعلاقه در کتاب‌هایش ====
=== چهره ===
=== تکیه‌کلام‌ها ===
=== خلقیات ===
=== سبک و محل زندگی ===
اهل هیچ گروه و فرقه و دسته و دود و دمی نبوده و نیستم. زندگی ساده‌ای دارم، ماشین ندارم و نخواسته‌ام که داشته باشم. من شاعر طبیعتم، سحرخیزم، به کوه می‌روم، شنا می‌کنم و پیاده می‌روم و به کشف شعر و خیلی از شعرهایم را در گشت و گذارهایم گفته‌ام. هفته‌ای دو سه روز تدریس می‌کنم و بقیهٔ هفته را می‌خوانم و بهترین‌ها را می‌نویسم. فیلم نگاه می‌کنم، موسیقی گوش می‌دهم و سیر و سفر می‌روم و شعر ترجمه می‌کنم. گرچه با خیلی‌ها سلام و علیک دارم ولی دوستان گرمابه و گلستانم اندکند؛ خودم خواسته‌ام این‌چنین باشد و هرگز «مرد هرجا آش است کچلک فراش است» نبوده‌ام و همیشه با بهترین جان‌ها و بهترین انسان‌ها هم‌کلام و دمخور بوده‌ام و در آخر کار بگویم دختری دارم که شعر است و غزل و خدادادی که پسرم است و عزیز و نوه‌ای که مانی است.<ref name="عصر ۱"/>


===نظر اوجی دربارهٔ دیگر مسایل و موضوعات===
=== بنیان‌گذاری ===
====دربارهٔ وزن====
اوجی در جواب به این‌که  هنوز به وزن نیمایی اعتقاد دارید؟ می‌گوید: به‌نظر من «شعر، هنرِ ممکن ساختنِ ناممکن در کلام است.» و این همان جنبهٔ مخیل‌بودنِ شعر است  که امروزه، از کل ویژگی‌هایی که برای آن برشمرده‌اند، باقی مانده است. یعنی مابقی عاریتی هستند حتی وزن. اما ناگفته نگذارم که همهٔ بزرگان شعر امروز بر کلیهٔ ریزه‌کاری‌های شعری قدیم و پیش از خود آشنا بوده‌اند و حتی عملاً آن‌ها در شعرشان پیاده کرده‌اند تا به سبک خود رسیده‌اند؛ نیما، شاملو، فروغ، حقوقی، آزاد، مفتون، اخوان در قاب‌های کلاسیک اشعار خوبی دارند.<ref name="عصر ۱" />
===اشعار===
====شعر موردعلاقه در کتاب‌هایش====
===چهره===
===تکیه‌کلام‌ها===
===خلقیات===
===سبک و محل زندگی===
اهل هیچ گروه و فرقه و دسته و دود و دمی نبوده و نیستم. زندگی ساده‌ای دارم، ماشین ندارم و نخواسته‌ام که داشته باشم. من شاعر طبیعتم، سحرخیزم، به کوه می‌روم، شنا می‌کنم و پیاده می‌روم و به کشف شعر و خیلی از شعرهایم را در گشت و گذارهایم گفته‌ام. هفته‌ای دو سه روز تدریس می‌کنم و بقیهٔ هفته را می‌خوانم و بهترین‌ها را می‌نویسم. فیلم نگاه می‌کنم، موسیقی گوش می‌دهم و سیر  و سفر می‌روم و شعر ترجمه می‌کنم. گرچه  با خیلی‌ها سلام و علیک دارم ولی دوستان گرمابه و گلستانم اندکند؛ خودم خواسته‌ام این‌چنین باشد و هرگز «مرد هرجا آش است کچلک فراش است» نبوده‌ام و همیشه با بهترین جان‌ها و بهترین انسان‌ها هم‌کلام و دمخور بوده‌ام و در آخر کار بگویم دختری دارم که شعر است و غزل و خدادادی که پسرم است و عزیز و نوه‌ای که مانی است.<ref name="عصر ۱" />
===بنیان‌گذاری===
نمایندهٔ شعر کوتاه فارسی به شیوهٔ نیمایی.
نمایندهٔ شعر کوتاه فارسی به شیوهٔ نیمایی.
===تأثیرپذیری‌ها===
بزرگترین تاثیر را خیام بر من گذاشته است. غیر از خیام٬ ترجمه‌ٔ شعرهای کوتاه چینی و ژاپنی بود.هم‌چنین فلسفه که سال‌ها تحصیل و تدریسش کرده‌ام. غیر از این و پیش از این در هوایی نفس کشیده و بزرگ شده‌ام که سعدی و حافظ در آن بوده‌اند؛ به‌خصوص سعدی. دیگر این‌که شعرهای من با مرگ بزرگ شده‌اند. و این تاثیر مرگ مادرم بود که در ۵ سالگی در کنارِ من و تنهاییِ من مرد که در واقع من مردم. و باز خیام و باز حافظ و مائده‌های زمینی آندره ژید با ترجمهٔ عالی حسن هنرمندی که پر از شور و حیاتم کرد؛ آن هم درست در زمانی که بر اثر مریضی نزدیک بود به کام مرگ روم. غیر از اینان، دو شاعر بزرگ  کلاسیک چین، لی بو و دوفو که ضمن ترجمه‌کردنِ آثارشان از آنان تاثیر پذیرفتم.و از شاعران خودمان نیمای بزرگ، شاملو و فروغ. نمیتوانم بین ایشان یکی را انتخاب کنم؛ همه‌شان عزیزند؛ همان‌گونه که حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی و از شاعران امروز جهان لوئیز گلوک شاعر آمریکایی.{{سخ}}
اگرچه من سال‌های سال است که سعی کردم خودم باشم و غیر از خانواده‌ام و محیط کارم و اطرافیانم و استادانم، دو کس بیشترین تاثیر را در کار و کردار من داشته‌اند؛ یک دکتر محمود هومن استاد فلسفه‌ام که اوایل انقلاب وقتی در آلمان بود٬ درگذشت؛ و دیگر بزرگوار سیمین دانشور بود.<ref name="عصر ۱" />
===فیلم‌ها و نگاره‌های او و دربارهٔ او===


===استادان===
=== تأثیرپذیری‌ها ===
اقلیدس، دکتر محمود هومن، دکتر امیرحسین آریان‌پور، پروفسور هشترودی، دکتر احسان نراقی، دکتر علی‌محمد کاردان، دکتر بهاءالدین پازارگادی، دکتر جلالی، دکتر غلامحسین صدیقی و...<ref name="عصر ۱" />
بزرگترین تأثیر را خیام بر من گذاشته‌است. غیر از خیام، ترجمهٔ شعرهای کوتاه چینی و ژاپنی بود. هم‌چنین فلسفه که سال‌ها تحصیل و تدریسش کرده‌ام. غیر از این و پیش از این در هوایی نفس کشیده و بزرگ شده‌ام که سعدی و حافظ در آن بوده‌اند؛ به‌خصوص سعدی. دیگر این‌که شعرهای من با مرگ بزرگ شده‌اند؛ و این تأثیر مرگ مادرم بود که در ۵ سالگی در کنارِ من و تنهاییِ من مرد که در واقع من مردم؛ و باز خیام و باز حافظ و مائده‌های زمینی آندره ژید با ترجمهٔ عالی حسن هنرمندی که پر از شور و حیاتم کرد؛ آن هم درست در زمانی که بر اثر مریضی نزدیک بود به کام مرگ روم. غیر از اینان، دو شاعر بزرگ کلاسیک چین، لی بو و دوفو که ضمن ترجمه‌کردنِ آثارشان از آنان تأثیر پذیرفتم؛ و از شاعران خودمان نیمای بزرگ، شاملو و فروغ. نمی‌توانم بین ایشان یکی را انتخاب کنم؛ همه‌شان عزیزند؛ همان‌گونه که حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی و از شاعران امروز جهان لوئیز گلوک شاعر آمریکایی.{{سخ}}
===پرتره ها و تندیس ها===
اگرچه من سال‌های سال است که سعی کردم خودم باشم و غیر از خانواده‌ام و محیط کارم و اطرافیانم و استادانم، دو کس بیشترین تأثیر را در کار و کردار من داشته‌اند؛ یک دکتر محمود هومن استاد فلسفه‌ام که اوایل انقلاب وقتی در آلمان بود، درگذشت؛ و دیگر بزرگوار سیمین دانشور بود.<ref name="عصر ۱"/>
 
=== فیلم‌ها و نگاره‌های او و دربارهٔ او ===
 
=== استادان ===
اقلیدس، دکتر محمود هومن، دکتر امیرحسین آریان‌پور، پروفسور هشترودی، دکتر احسان نراقی، دکتر علی‌محمد کاردان، دکتر بهاءالدین پازارگادی، دکتر جلالی، دکتر غلامحسین صدیقی و…<ref name="عصر ۱"/>
 
=== پرتره‌ها و تندیس‌ها ===
 
=== علت شهرت ===
 
== آثار و کتاب‌شناسی ==
=== ویژگی‌های شعری ===
شاید در سروده‌های اوجی بتوانیم سه دلمشغولی عمده بیابیم؛ زندگی، هستی و شعر. در اغلب شعرهای وی بارقه‌های هستی‌گرایان، در کنار توجه به زندگی، دوش به دوش هم، در تکمیل هم پیش می‌آیند. از یک سو، حضور عناصر و اشیاء و مرورهای روزانه به بازتاب خاطره‌های دور و نزدیک کشیده می‌شود. اما فضای دیدار شاعر، با یک چرخش به هستی معطوف می‌شود. گذشته از این، زندگی شهری، که گوینده الفت چندانی با آن ندارد، جای خود را به طبیعت داده‌است. از این رو چرخش در ساختارهای معنایی سروده‌ها به آسانی صورت می‌پذیرد: از طبیعت تا هستی گویی یک گام، بیشتر فاصله نیست. پی ابدیت در دسترس‌تر از آن است که دیده نشود. این سیری است که به رغم فراز و فرودهایی چند از دههٔ ۴۰ تا امروز در سروده‌های شاعر شیراز دیده می‌شود:<ref name="عصر ۲"/>{{سخ}}
'''''چه عطر گرم و غریبی/ چه منظری ز شب و برف/ ***/ نشسته در طرف ما/ تمام چهرهٔ او گُل/ تمام چهرهٔ او چشم.'''''<ref name= "باغ">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان= «باغ و جهان مردگان»|سال=۱۳۸۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز|صفحه=۲۳}}</ref>{{سخ}}
اوجی از جملهٔ شاعرانی است که به نفس شعر در شعرهایش اندیشیده‌است. خوشبختانه شاعر، خود نیز این زاویه را درخور توجه یافته‌است. او منتخبی خواندنی از شعرهای خود، که به‌نوعی با شعر و کلام مربوط می‌شوند، در دفتری به‌نام [[شعر چیزی است شبیه گرگ]] (۱۳۸۲) فراهم آورده‌است. وحدت نگاه نسبت به شعر در تمامی سروده‌های این منتخب آشکار است. زبان سروده‌ها زبان معاصر است؛ اما تلقی شاعر از شعر ریشه در اندیشه‌ای کهن دارد:<ref name="عصر ۲"/>{{سخ}}
'''''برخاست بی‌کلام/ چون آتشی مبارک، از آن گرگی غرقِ برف/ گل‌بوته‌ای شقایق /***/ و شاعری هزار سال پس از آن، شبی سرود:/ ـ در زیر این کبود/ شعری شکفته بود/ شعری…'''''<ref name= "باغ ۱">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان= «باغ و جهان مردگان»|سال=۱۳۸۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز|صفحه=۷۹}}</ref>
 
=== سبک ===
اوجی در گفتگو با «هنگام» می‌گوید: شاعران فرزندان راستین زمان و مکان خود هستند و زندگی واقعی خود را به شعر می‌کشند و تا خود را و زندگی خود را سکوی پرش و مرکز پرگار شعری خود نکنند به سبک ویژهٔ خود نمی‌رسند؛ چنان‌که نیما، آتشی، فروغ و مارکز چنین کردند و رسیدند. شاعران اصیل تجربه‌های بیرونی و درونی خود را شعر می‌کنند و این خود به خود در کار آنان بازتاب پیدا می‌کند. در کارهای من نیز چنین بوده‌است و من همیشه زندگی‌ام را به شعر کشیده‌ام و تجربه‌های درونیم را و محیط طبیعی و اجتماعی بیرونم را. من شاعر لحظه‌ها و حالت‌ها هستم و تجربه‌های لحظه‌ایم را درون‌مایهٔ شعرهایم می‌کنم.<ref name="عصر ۱"/>
 
=== کارنامه و فهرست آثار ===
==== کتاب ====
{| class="wikitable" style="width:60em; line-height:15pt; text-align:center;" cellspacing="0" cellpadding="۰"
|-


===علت شهرت===
|-
|
{| class="collapsible collapsed" style="width:100%; background:transparent; text-align:right;"
! colspan="8" align="center"  style="background:#ccc;" |  <center>'''دفترهای  شعر منصور اوجی'''</center>
|-
!عنوان
!نام انتشارات
!محل انتشار
!سال انتشار
!تعداد صفحات
|-
| تنهایی زمین و خواب و درخت
| امیرکبیر
| تهران
| ۱۳۴۹
| ۱۴۶ ص
|-
| این سوسن است که می‌خواند
| دریچه
| تهران
| ۱۳۴۹
| ۱۵۱ ص
|-
| مرغ سحر
| رواق
| تهران
| ۱۳۵۷
| ۴۶ ص
|-
| صدای همیشه
| زردیس
| تهران
| ۱۳۵۷
| ۴۶ ص
|-
| شیراز نام دیگر من است، گزینه‌ اشعار به انتخاب و مقدمهٔ ضیاءالدین خالقی
| نگاه
| تهران
| ۱۳۴۹
| ۲۳۱ ص
|-
| شعرهایی به کوتاهی عمر
| ستاره
| تهران
| ۱۳۵۸
|
|-
| شهر خسته
| سپهر و زند
| تهران و شیراز
| ۱۳۴۶
|
|-
| حالی است مرا
| نوید
| شیراز
| ۱۳۶۸
| ۱۴۰ ص
|-
| کوتاه مثل آه
| نوید
| شیراز
| ۱۳۶۸
| ۱۹۹ ص
|-
| هوای باغ نکردیم (برگزیدهٔ شعرها)، به انتخاب هوشنگ گلشیری
| نوید
| شیراز
| ۱۳۷۱
| ۳۲۶ ص
|-
| دفتر میوه‌ها
| نوید
| شیراز
| ۱۳۷۹
| ۱۴۴ ص
|-
| شاخه‌ای از ماه
| نوید
| شیراز
| ۱۳۷۹
| ۱۵۲ ص
|-
| حالی است مرا و مرغ سحر و آیینهٔ صبح
| نوید
| شیراز
| ۱۳۸۰
| ۱۸۲ ص
|-
| شعر چیزی است شبیه گرگ
| نوید
| شیراز
| ۱۳۸۲
| ۱۶۴ ص
|-
| باغ و جهان مردگان
| نوید
| شیراز
| ۱۳۸۲
| ۱۴۴ ص
|-
| باغ شب
| کانون تربیت
| شیراز
| ۱۳۴۴
| ۹۹ ص
|-
|}
|}
==== مقالات، نوشته‌ها و یادنگاری‌ها ====
{| class="wikitable"
|-


==آثار و کتاب‌شناسی==
|-
===ویژگی‌های شعری===
!  align=center valign=center rowspan=1 colspan=2|عنوان
شاید در سروده‌های اوجی بتوانیم سه دلمشغولی عمده بیابیم؛ زندگی، هستی و شعر. در اغلب شعرهای وی بارقه‌های هستی‌گرایان، در کنار توجه به زندگی، دوش به دوش هم، در تکمیل هم پیش می‌آیند. از یک سو، حضور عناصر و اشیاء و مرورهای روزانه به بازتاب خاطره‌های دور و نزدیک کشیده می شود. اما فضای دیدار شاعر، با یک چرخش به هستی معطوف می‌شود. گذشته از این، زندگی شهری، که گوینده الفت چندانی با آن ندارد، جای خود را به طبیعت داده است. از این رو چرخش در ساختارهای معنایی سروده‌ها به آسانی صورت می‌پذیرد: از طبیعت تا هستی گویی یک گام، بیشتر فاصله نیست. پی ابدیت در دسترس‌تر از آن است که دیده نشود. این سیری است که به رغم فراز و فرودهایی چند از دههٔ ۴۰ تا امروز در سروده‌های شاعر شیراز دیده می‌شود:<ref name="عصر ۲" />{{سخ}}
!نام انتشارات
'''''چه عطر گرم و غریبی/ چه منظری ز شب و برف/ ***/ نشسته در طرف ما/ تمام چهرهٔ او گُل/ تمام چهرهٔ او چشم.'''''<ref name= "باغ">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان=«باغ و جهان مردگان»|سال=۱۳۸۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز|صفحه=۲۳}} </ref>{{سخ}}
!شماره نشریه  
اوجی از جملهٔ شاعرانی است که  به نفس شعر در شعرهایش اندیشیده است. خوشبختانه شاعر، خود نیز این زاویه را درخور توجه یافته است. او منتخبی خواندنی از شعرهای خود، که به‌نوعی با شعر و کلام مربوط می‌شوند، در دفتری به‌نام [[شعر چیزی است شبیه گرگ]] (۱۳۸۲) فراهم آورده است. وحدت نگاه نسبت به شعر در تمامی سروده‌های این منتخب آشکار است. زبان سروده‌ها زبان معاصر است؛ اما تلقی شاعر از شعر ریشه در اندیشه‌ای کهن دارد:<ref name="عصر ۲" />{{سخ}}
!تاریخ انتشار
'''''برخاست بی‌کلام/ چون آتشی مبارک، از آن گرگی غرقِ برف/ گل‌بوته‌ای شقایق /***/ و شاعری هزار سال پس از آن، شبی سرود:/ ـ در زیر این کبود/ شعری شکفته بود/ شعری...'''''<ref name= "باغ ۱">{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اوجی|نام=منصور |عنوان=«باغ و جهان مردگان»|سال=۱۳۸۲|ناشر=انتشارات نوید |مکان=شیراز|صفحه=۷۹}} </ref>
!صص
===سبک===
|-
اوجی در گفتگو با «هنگام» می‌گوید: شاعران فرزندان راستین زمان و مکان خود هستند و زندگی واقعی خود را به شعر می‌کشند و تا خود را و  زندگی خود را سکوی پرش و مرکز پرگار شعری خود نکنند به سبک ویژهٔ خود نمی‌رسند؛ چنان‌که نیما، آتشی، فروغ و مارکز چنین کردند و رسیدند. شاعران اصیل تجربه‌های بیرونی و درونی خود را شعر می‌کنند و این خود به خود  در کار آنان بازتاب پیدا می‌کند. در کارهای من نیز چنین بوده است و من همیشه زندگی‌ام را به  شعر کشیده‌ام و تجربه‌های درونیم را و محیط طبیعی و اجتماعی بیرونم را. من شاعر لحظه‌ها و حالت‌ها هستم و تجربه‌های لحظه‌ایم را درون‌مایهٔ شعرهایم می‌کنم.<ref name="عصر ۱" />
|style="background:black; width:1px;" |
===کارنامه و فهرست آثار===
| تأثیر شعر حافظ بر شاعران
====کتاب====
| آدینه
'''دفترهای شعر:'''{{سخ}}
| شمارهٔ ۲۶
۱.باغ شب، کانون تربیت شیراز، ۱۳۴۴، ۹۹ ص{{سخ}}
|مرداد ۱۳۶۷
۲.شهر خسته، تهران و شیراز، سپهر و زند، ۱۳۴۶{{سخ}}
|
۳.تنهایی زمین و خواب و درخت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۹، ۱۴۶ ص{{سخ}}
|-
‍۴.این سوسن است که می‌خواند، تهران، دریچه، ۱۳۴۹، ۱۵۱ ص{{سخ}}
|style="background:darkblue; width:1px;" rowspan=1|
۵.مرغ سحر، تهران، رواق، ۱۳۵۷، ۴۶ ص{{سخ}}
| شعر با خیال آغاز شد
۶.صدای همیشه، تهران، زردیس، ۱۳۵۷، ۴۶ ص{{سخ}}
| آدینه
۷.شعرهایی به کوتاهی عمر، تهران، ستاره، ۱۳۵۸{{سخ}}
| شمارهٔ ۱۱۲
۸.حالی است مرا، شیراز، نوید، ۱۳۶۸، ۱۴۰ ص{{سخ}}
|
۹.کوتاه مثل آه، شیراز، نوید، ۱۳۶۸، ۱۹۹ ص{{سخ}}
|
۱۰.هوای باغ نکردیم (برگزیدهٔ شعرها)، به انتخاب هوشنگ گلشیری، شیراز، نوید، ۱۳۷۱، ۳۲۶ ص{{سخ}}
|-
۱۱.دفتر میوه‌ها، شیراز، نوید، ۱۳۷۹، ۱۴۴ ص{{سخ}}
|style="background:darkcyan; width:1px;" rowspan=1|
۱۲.شاخه‌ای از ماه، شیراز، نوید، ۱۳۷۹، ۱۵۲ ص{{سخ}}
| کالبدشکافی یک فاجعه
۱۳.حالی است مرا و مرغ سحر و آیینهٔ صبح، شیراز، نوید، ۱۳۸۰، ۱۸۲ ص{{سخ}}
| آدینه
۱۴.شعر چیزی است شبیه گرگ، شیراز، نوید، ۱۳۸۲، ۱۶۴ ص{{سخ}}
| شمارهٔ ۱۳۱
۱۵.باغ و جهان مردگان، شیراز، نوید، ۱۸۲، ۱۶۴ ص {{سخ}}
|شهریور ۱۳۷۷
۱۶. شیراز نام دیگر من است، گزینه‌اشعار به انتخاب و مقدمهٔ ضیاءالدین خالقی، تهران، نگاه،۲۳۱ ص{{سخ}}
|
====مقالات، نوشته‌ها و یادنگاری‌ها====
|-
۱.تاثیر شعر حافظ بر وی، آدینه، شمارهٔ ۲۶، مرداد ۱۳۶۷{{سخ}}
|style="background:#33cccc; width:1px;" rowspan=1|
۲.و شعر با خیال آغاز شد، آدینه، شمارهٔ ۱۱۲{{سخ}}
| تجربهٔ اوج و خاستگاه تجربی سرایش شعر نماز اخوان ثالث
۳.کالبدشکافی یک فاجعه، آدینه، شمارهٔ ۱۳۱، شهریور ۱۳۷۷{{سخ}}
| فرهنگ فارس
۴.تجربهٔ اوج و خاستگاه تجربی سرایش شعر نماز اخوان ثالث، فرهنگ فارس، شمارهٔ ۲۰ و ۲۱، بهار و تابستان ۱۳۸۲{{سخ}}
| شمارهٔ ۲۰ و ۲۱
۵.دربارهٔ مهدی اخوان ثالث:باغ بی‌برگی، به کوشش مرتضی کاخی، ناشران، صص ۱۱۹ ـ ۱۲۰{{سخ}}
|بهار و تابستان ۱۳۸۲
۶.دربارهٔ سیمین دانشور: تکاپو، شمارهٔ ۷، ۱۳۷۲+ نافه، شمارهٔ ۱۱ و ۱۲، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۰{{سخ}}
|
۷.دربارهٔ احمد شاملو: دفتر هنر، آمریکا، شمارهٔ 8 ، مهر ۱۳۷۶،صص ۹۵۵ ـ ۹۵۷ + نافه، شمارهٔ ۳ و ۴، ۱۳۷۹{{سخ}}
|-
۸.دربارهٔ فروغ فرخزاد: عصر پنج‌شنبهٔ شیراز، شمارهٔ ۲۹، بهمن ۱۳۷۶ صص ۳ و ۵{{سخ}}
|style="background:lime; width:1px;" rowspan=2 colspan=1  |
===گفت‌وگوها===
| rowspan=2 colspan=1  |دربارهٔ سیمین دانشور
===جوایز و افتخارات===
| تکاپو
===بررسی چند اثر===
| شمارهٔ ۷
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
| ۱۳۷۲
کانون تربیت، سپهر، زند، امیرکبیر، دریچه، رواق، زردیس، ستاره، نوید، نگاه و...
|
===تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها===
|-
|نافه
|شمارهٔ ۱۱ و ۱۲
|فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۰
|
|-
| style="background:#ffd233; width:1px;" rowspan=2|
| rowspan=2|دربارهٔ احمد شاملو
| دفتر هنر، آمریکا
| شمارهٔ ۸
| مهر ۱۳۷۶
| صص ۹۵۵–۹۵۷
|-
| نافه
| شمارهٔ ۳ و ۴
| ۱۳۷۹
|
|-
|style="background:#FFFF00; width:1px;" rowspan=1|
| دربارهٔ فروغ فرخزاد
| عصر پنج‌شنبهٔ شیراز
| شمارهٔ ۲۹
| بهمن ۱۳۷۶
| صص ۳ و ۵
|-
|style="background:white; width:1px;" rowspan=1|
| دربارهٔ مهدی اخوان ثالث٬ باغ بی‌برگی،{{سخ}} به کوشش مرتضی کاخی
| ناشران
|
|
| صص ۱۱۹–۱۲۰
|-
|}
=== گفت‌وگوها ===
=== جوایز و افتخارات ===
=== بررسی چند اثر ===
=== ناشرانی که با او کار کرده‌اند ===
کانون تربیت، سپهر، زند، امیرکبیر، دریچه، رواق، زردیس، ستاره، نوید، نگاه و…


==منبع‌شناسی==
=== تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها ===
===برخی از کتاب‌ها دربارهٔ اوجی===
===برخی از مقالات و نقدهای دیگران===
===پایان نامه ها دربارهٔ اوجی===
==نوا، نما، نگاه==
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)===


==جستارهای وابسته==
== منبع‌شناسی ==
=== برخی از کتاب‌ها دربارهٔ اوجی ===
=== برخی از مقالات و نقدهای دیگران ===
=== پایان‌نامه‌ها دربارهٔ اوجی ===
== نوا، نما، نگاه ==
=== خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود) ===
<gallery widths="170px" heights="180px" perrow="4">
پرونده:Ahmad shamloo va mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی و [[احمد شاملو]]</center>
پرونده:Ahmadreza ahmadi va mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی و [[احمدرضا احمدی]] </center>
پرونده:Allame mohamad taqi jafari mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی و علامه محمدتقی جعفری </center>
پرونده:Atashi dr azade owji.jpg|<center>منصور اوجی٬ [[منوچهر اتشی]] و دکتر آزاده</center>
پرونده:Baqer parham abdolali dastqeib mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی٬ [[عبدالعلی دستغیب]] و باقر پرهام</center>
پرونده:daryoosh ashoori va mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی و داریوش آشوری </center>
پرونده:daryoosh navidgooyi simin daneshvar mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی٬ [[سیمین دانشور]] و داریوش نویدگویی</center>
پرونده:dr noorani tahereh safar zade mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی٬ [[طاهره صفارزاده]] و دکتر نورانی</center>
پرونده:hooshang golshiri va mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی و [[هوشنگ گلشیری]] </center>
پرونده:mahdi akhavan sales va mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی و [[مهدی اخوان ثالث]] </center>
پرونده:mansoor owji abootorab khosravi.jpg|<center>منصور اوجی و [[ابوتراب خسروی]]</center>
پرونده:mansoor owji dr iraj safshekan shapoor bonyad.jpg|<center>منصور اوجی و دکتر [[ایرج صف‌شکن]]</center>
پرونده:mansoor owji dr iraj safshekan.jpg|<center>منصور اوجی و دکتر [[ایرج صف‌شکن]] </center>
پرونده:mansoor owji dr mansoor rastegar fasaee.jpg|<center>منصور اوجی و[[منصور رستگار فسایی]] </center>
پرونده:mansoor owji khosro qamar.jpg|<center>منصور اوجی و خصرو قمر</center>
پرونده:mansoor owji mansoor barmaki.jpg|<center>منصور اوجی و منصور برمکی </center>
پرونده:mansoor owji masood ahmadi.jpg|<center>منصور اوجی و مسعود احمدی </center>
پرونده:mansoor owji masood sepanloo abbas maroofi mahin sanati dokhtar abbas maroofi.jpg|<center>ایستاده:منصور اوجی و [[محمد علی سپانلو]] نشسته: [[عباس معروفی]] و دخترش و مهین صنعتی </center>
پرونده:mansoor owji owrang khazraee.jpg|<center>منصور اوجی و اورنگ خضرائی </center>
پرونده:mansoor owji shahriar mandanipoor.jpg|<center>منصور اوجی و [[شهریار مندنی‌پور]] </center>
پرونده:masood ahmadi bijan jalali mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی٬ [[بیژن جلالی]] و مسعود احمدی</center>
پرونده:mohamad hoqoqi va mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی و [[محمد حقوقی]] </center>
پرونده:parviz khaefi va mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی و [[پرویز خائفی]]</center>
پرونده:reza barahani simin behbahani mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی٬ [[سیمین بهبهانی]] و [[رضا براهنی]]</center>
پرونده:simin daneshvar abbas maroofi mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی٬ سیمین دانشور و عباس معروفی</center>
پرونده:siroos roomi amin faqiri mansoor owji.jpg|<center>منصور اوجی٬ [[امین فقیری]] و سیروس رومی</center>
پرونده:mansoor owji kave kazemi.jpg|<center></center>
پرونده:Mansoor owji va maryam zandi.jpg|<center>منصور اوجی و مریم زندی</center>
</gallery>
 
== جستارهای وابسته ==


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
== منابع ==
== منابع ==
==پیوند به بیرون==
== پیوند به بیرون ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۵۰

منصور اوجی

پشت آن پنجره در تاریکی
به چه می‌اندیشی؟
زمینهٔ کاری شعر، ترجمهٔ شعر
زادروز ۱۳۱۶/۹/۹
شیراز
پدر و مادر محمدرضا
محل زندگی شیراز٬ تهران
بنیانگذار شعر کوتاه نیمایی
سال‌های نویسندگی نوجوانی، اوایل دبیرستان
سبک نوشتاری شعر نو (نیمایی و سپید) و کلاسیک (رباعی و غزل)
کتاب‌ها این سوسن است که می‌خواند؛ حالی‌ست مرا؛ کوتاه مثل آه؛ دفتر میوه‌ها؛ شاخه‌ای از ماه؛ باغ و جهان مردگان و...
فرزندان غزل
مدرک تحصیلی کارشناسی زبان و ادبیان انگلیسی؛ کارشناسی فلسفه، کارشناسی ارشد مشاور و راهنمایی (روانشناسی)
دانشگاه دانشکده‌های حقوق، فلسفه، زبان و ادبیات انگلیسی و جامعه‌شناسی در تهران
محمدرضا اوجی پدر منصور اوجی
منصور اوجی در دوران نوجوانی
به لحظه ای تمام عمر دری می‌شود و بسته می‌شود
خاک را به روشنی کشانده‌ام
در درونم این روشنی از کجاست؟
منصور اوجی و دکتر محمود هومن در میان دانشجویان رشته فلسفه
منصور اوجی و غزل دخترش در شش ماهگی
منصور اوجی٬ غزل اوجی
منصور اوجی٬ دکتر نصرالله خلیلی(داماد اوجی)
منصور اوجی و نوه‌اش مانی
نگین باغ سماوات٬ عطر فیروزه!
چه می‌کنی تو پریوار٬ در حوالی خاک
سکوت یعنی من
(سکوت سنگ)
کلام یعنی تو
و شعر یعنی کلام سنگ شده

داستانک

دربارهٔ اوجی

در کتاب اولم تحت تأثیر شاملو، اخوان و فروغ بودم؛ بعد کم‌کم شعرهایم ویژگی‌های شاخص و شاخص‌تری پیدا کرد. سال ۱۳۵۰ محمد حقوقی در کتاب شعر نو از آغاز تا امروز مرا جزء ۵ شاعری آورد که به زبان و بیان شعری خود رسیده‌اند. اسماعیل نوری‌علا در شعر تا قصه، ویژگی‌های سبک مرا برشمرد و به زمان‌آگاهی در آن اشاره کرد و به تکرار بن‌مایهٔ زمان در تمام ابعادش. بعد از کتاب کوتاه مثل آه نیز چند نفر از جمله سیمین بهبهانی و منوچهر آتشی مطلبی بر آن نوشتند؛ هوشنگ گلشیری گزینه‌اشعاری از من درآورد و به‌دنبال آن کتابی بنام در ستایش شعر سکوت که در آن ویژگی‌های سبکی مرا برشمرد. جستجوی گل شیدایی هم کتابی است بر اساس شعرهای من که کامیار عابدی سال ۱۳۸۰ درآورد. کتاب شیراز نام دیگر من است نیز منتخبی از اشعار من به انتخاب و مقدمهٔ (۱۵صفحه) ضیاءالدین خالقی که انتشارات نگاه سال ۱۳۸۷ درآورد.[۱]

طاهباز برای هر شعر فروغ یک آرش بیرون می‌آورد!

وقتی شعر در من می‌جوشد، خودش همه‌چیزِ خودش را با خودش می‌آورد؛ محتوایش را، قالبش را و وزن و فرمش را. شاملو هم می‌گفت: من همیشه برای شعرگفتن آمادگی ندارم. فروغ، آن عزیز نیز وقتی حالت شعری داشت؛ در خانه‌اش را می‌بست، تلفنش را بیرون می‌کشید و بست می‌نشست و شعرش را می‌گفت و وقتی شعر را کامل می‌کرد، در خانه‌اش را می‌گشود و سور می‌داد. سیروس طاهباز هم برای هر شعر فروغ، یک آرش یا دفترهای زمانه بیرون می‌آورد.[۲]

سرنوشت رباعی‌های دفتر مرغ سحر

سفارش اجتماعی و تأثیرات بیرونیِ دو سال مانده به پیروزی انقلاب مرا به سرودن ۴۰ رباعی دفتر مرغ سحر واداشت؛ آن هم در سال‌هایی که کسی رباعی نمی‌گفت. رباعی‌ها به‌موقع و خوب آمدند و من هم به استقبالش رفتم. نشر رواق بدون اجازهٔ فرهنگ و هنر رباعیات انقلابی و اجتماعی مرا درآورد و انقلاب شد. عجیب استقبال شد. رادیو و تلویزیون شب و روز از این دفتر رباعی می‌خواند. زمانی هم که آیت‌الله طالقانی امام‌جمعهٔ تهران بود، چهار رباعی از این دفتر را در پوستری پارچه‌ای برپا کردند. تک و توکی از آن نیز بر سنگ قبر شهدای ۲۲ بهمن شیراز نوشته شد.[۲]

این سوسن است که می‌خواند!

این سوسن است که می‌خواند! باید آنتن‌های شعریم به ارتعاش درآید تا شعری بگویم. بگذارید برای اولین بار جریان سرودن شعر معروفم «این سوسن است که می‌خواند» را بگویم. سال‌های ۴۸ تا ۵۰ برای تحصیل در کارشناسی ارشد تهران بود. با این‌که ایام شهرت سوسن بود، اما من هرگز نه به کاباره‌اش رفتم و نه او را دیدم. اغلب سه شنبه‌ها عصر شاملو، آزاد، طاهباز، براهنی، نوری‌علا، سپانلو و… می‌آمدند مجلهٔ فردوسی و من هم به دیدارشان می‌رفتم. یک روز برفی خانم شکوه. م هم که تازه شروع به نوشتن کرده بود، آمد و تعریف کرد که دیشب جایی دعوت بودیم که اردشیر زاهدی راه انداخته بود. سوسن هم دعوت بود. او با تأخیر آمد، در حالی از پالتوش آب می‌چکید. پالتو را که درآورد، هرجا که خواست بنشیند، حضرات درباری خودشان را کشیدند کنار که مبادا تری دامن او، پاک‌دامنی‌شان را آلوده کند. سوسن آن شب در آن شکوه شاهانه با گریه و هق‌هق بر بدبختی و فلاکت خود خواند. تعریف گوینده همهٔ ما را متأثر کرد. بیرون آمدم و سوار اتوبوس دوطبقه بر حاشیهٔ روزنامهٔ کیهان نوشتم: این قلب کیست/ این که تکه‌تکه می‌شود از درد/ این سوسن است که می‌خواند/...[۲]

پس از چاپ «این سوسن است… !

برف تا آخر بارید و شعر سوسن تمام شد. فردا که تصادفی عباس پهلوان را دیدم، شعر سوسن را با کمترین دستکاری به او دادم. شمارهٔ جدید فردوسی که درآمد، دیدم پهلوان، عنوان شعر را عنوان سرمقاله کرده و مفصل درباره‌اش نوشته و شعر را هم آخر مقاله چاپ کرده. یکی دو شماره بعد، شاعری معروف مطلبی نوشت و شعری کنارش (تقدیم به من) و گفت: من پیش از اوجی برای سوسن و خوانندگی‌اش شعر گفته‌ام. اما شگفتا که من برای سوسن شعر نگفته بودم و قصدم در آن شعر، نقد روزگار و اوضاع اجتماعی بود؛ نقد شبی و ظلمی که همه‌چیز و همه‌جا غالب بود: در ارتفاع روز این‌جا چرا چراغ می‌افروزند؟ و خسرو گلسرخی زودتر از همه این موضوع را دریافت و در نقدی، آن را یکی از اجتماعی‌ترین شعر دوران نامید. وقتی هم که سوسن مرد، رادیوها از من خواستند دربارهٔ شعر صحبت کنم که نکردم.[۲]

مرگ!

چهار پنج ساله بودم که مادرم مرد. یک شب در خانه‌ای بزرگ و پر از درخت و پر اشباح و اساطیری که هیچ‌کس در خانه نبود، مادرم از عیادت پدر مریضش برگشت و رفت کنار حوض که وضو گیرد که ناگهان بر زمین افتاد و همان‌جا سکته کرد، جلوی چشمان و من در کنارش بودم. تا دیگران بیایند، در آن تاریکی مطلق، به‌جای او، من مردم. فردایش نیز پدربزرگم مرد و مرگ و میرها هنوز هم ادامه دارد؛ مرگ عزیزترین کسان و نزدیک‌ترین دوستانم.[۲]

کتاب‌های ناکام من

از کتاب‌های ناکامم یکی بر تیغهٔ لبخند، برگزیده‌ای از اشعار اریش فرید، شاعر آلمانی است که خسرو ناقد ترجمه‌اش کرد و من ویرایشش و کتاب مرا بشنوید است که قرار بود بعد از کوتاه مثل آه درآید که ناشرش موفق به چاپش نشد. یک کتاب هم داشتم در قالب ترانه که قرار بود انتشارات رواق سال اول انقلاب بنام فهرست شهیدان درآورد که ورشکست شد و من هم تمام مسوده‌هایش را دور ریخته بودم و عملاً چیزی از آن جز چند ترانه برایم باقی نماند. کتاب دیگر ناکامم صدای همیشه بود که امیرکبیر زیر نظر سیروس طاهباز آن را زیر چاپ برد ولی اجازهٔ چاپ نگرفت و مقوا شد. بعد از انقلاب همان کتاب را بنام خوشا تولد و پرواز درآوردند و حق تالیفم را ندادند که حرامشان باد.[۱]

زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی

زندگی خودنوشت اوجی

فرزند کوچک و پسر خانواده‌ای باشی که پدر شاعر باشد و همهٔ اعضای خانواده شعردوست و بزرگ‌ترین تفریح و سرگرمی‌شان حافظ‌خوانی باشد و سعدی‌خوانی و مشاعره‌کردن در مهمانی و برادر بزرگ‌تر که بهترین نشریات را تدارک ببیند و صفحات شعرش را بلند بلند بخواند و بخوانی تا کشف کتاب خطی خیام در کتابخانهٔ پدر در سال‌های آخر دبستان؛ معلوم است که همهٔ این‌ها زمینه‌ساز شاعریت بشود که شد و شدم.
رباعی را ابتدا گفتم و غزل را بعد که پدر تشویق‌ها کرد و این‌ها زمینه‌ساز گفتن‌های بعدی شد. در دبیرستان با شعر نو آشنا شدم، با اخوان، شاملو و سرانجام نیما و شروع کردم به شعر نو گفتن. برای رفتن به سیکل دوم دبیرستان گرچه خانواده دوست می‌داشت به رشتهٔ تجربی و بعد پزشکی، ولی به رشتهٔ ادبی رفتم و به بهترین دبیرستان شیراز که سلطانی نام داشت و اقلیدس، هم استاد ادبیات و دستورش بود و هم رئیس‌اش بود. یک روز موضوعی برای انشا انتخاب کرد؛ در خانه نوشتم و آوردم. باور نمی‌کرد انشا را من نوشتم. یکبار که انشا را سرکلاس نوشتم و داوطلب خواندنش شدم. بعد از آن با تشویق آن بزرگوار، قصه نوشتم، شعر نوشتم؛ مقاله و طنز نوشتم و همه را سر کلاس خواندم. در دوران دبیرستان داستان کوتاه نوشتم، نقاشی کشیدم و موسیقی کار کردم، به کلاس زبان رفتم و بعد همه را رها کردم، جز شعر را و زبان را ولی تجربه در این رشته‌ها تاثیراتش را در شعرهایم به‌جا گذاشت. حضور رنگ و روایت و قصه و وزن و ریتم را در نوشته‌هایم می‌دیدم. سال آخر دبیرستان رمان هم نوشتم؛ گاه گاهی آن را در کتابخانه‌ام می‌بینمش. یادم باشد در اولین فرصت آن را گم و گور کنم. دورهٔ دبیرستان با نمرهٔ اول رشتهٔ ادبی در فارس تمام شد. می‌توانستم بدون کنکور به دانشکدهٔ ادبیات شیراز بروم که نرفتم و سال ۱۳۳۷ در کنکور سه رشته شرکت کردم؛ حقوق سیاسی، فلسفه، زبان و ادبیات انگلیسی و در هر سه رشته قبول شدم. سال اول حقوق با سیمین بهبهانی و همایون‌پور هم‌درس بودم. دو سه هفته نشد که نتایج دو رشتهٔ دیگر اعلام شد. خرج هتل زیاد بود و دنبال اتاق می‌گشتم. از طرفی، نفر سوم کنکور رشتهٔ فلسفه بودم و می‌توانستم از امکانات کوی دانشگاه استفاده کنم. بعد از کلی کلنجار رفتن با خود که حقوق بخوانم یا فلسفه و… و حرف‌های دکتر صفدری هم در نهایت تأثیری نداشت که می‌گفت حیف است حقوق را رها کنی؛ آینده‌ات را خراب نکن و… سرانجام از هتل یک راست رفتم امیرآباد به کوی دانشگاه. در دانشسرا استادان تأثیرگذاری داشتم؛ دکتر محمود هومن، دکتر امیرحسین آریان‌پور، پروفسور هشترودی، دکتراحسان نراقی، دکتر علی محمد کاردان، دکتر بهاءالدین پازارگادی، دکتر جلالی و استادانی دیگر و با دوستانی هم‌دانشگاهی بودم و هم‌رشته‌ای و هم‌کلاسی، اسماعیل خویی، منوچهر آتشی، محمد حقیقی، باقر پرهام، عبدالعلی دستغیب، ع. پاشایی، باجلان فرخی و… که هرکدام امروزه از بزرگان شعر و ترجمه و فلسفه و ادبیات ایران هستند و اما شعرهایم در همان ایام دانشجویی در نشریات فردوسی که دبیر صفحات شعر آن محمد زهری بود چاپ می‌شد و هم در روشنفکر که دبیرش فریدون مشیری بود و کمی بعد هم در کتاب هفته و خوشهٔ شاملو و بازار و سایبان محمدتقی صالح‌پور و رودکی و یکی دو نشریهٔ دیگر. این را هم اضافه کنم که در آن ایام شعر به آسانی امروز چاپ نمی‌شد و شعر باید شعر باشد.
درسم که تمام شد به شیراز برگشتم و در تربیت معلم‌های شیراز شروع به تدریس کردم و هم‌زمان در دو رشتهٔ تحصیلی پذیرفته شدم؛ یکی در کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی و دیگری کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی در دانشگاه تهران. اوایل به همهٔ آنها می‌رسیدم و در کلاس استادان تأثیرگذاری چون دکتر غلامحسین صدیقی شرکت می‌کردم. نیمهٔ سال که شد، دیگر بریدم و فقط زبان را تمام کردم اما چند سال بعد برگشتم تهران و در رشتهٔ کارشناسی ارشد مشاور و راهنمایی تحصیل کردم و بورسیه گرفتم. بعد از انقلاب نیز دوره‌ای را در رشتهٔ روانشناسی در دانشگاه تربیت معلم گذراندم و سال‌های سال تدریس کردم و مشاور بودم و هنوز هم هستم.
و اما در مورد کتاب‌ها و کتاب‌های شعرم [که درباره‌شان بسیار گفته شده و در کل مدخل مستتر است.][۱]

میراث شاعر

دو شاعر به دلیل ذهنیت سراسر لحظه‌ای‌شان در شعر کوتاه به توفیق بیشتری رسیدند: بیژن جلالی و منصور اوجی به گونه‌ای که ما اکنون می‌توانیم جلالی را مهم‌ترین نمایندهٔ شعر کوتاه فارسی در شیوهٔ منثور، و اوجی را پراهمیت‌ترین نمایندهٔ این نوع شعر، در شیوهٔ نیمایی بدانیم.[۴]

شخصیت و اندیشه

تلقی منصور اوجی از «شعر، ریشه در اندیشه‌ای کهن دارد»؛ وقتی که می‌گوید: «شعر، تجلی آن‌های گوینده است.» یا «در واقع، کلمه‌ها در آن‌ها است که به رابطه‌های میان خود می‌رسند.» یا «شاعران بندهٔ آن و دم‌اند.»[۴]

زمینهٔ فعالیت

شعر و ترجمه

یادمان و بزرگداشت‌ها

تجلیل از یک عمر شاعری منصور اوجی در کانون فرهنگی، هنری فارس به تاریخ دوم اسفند ۱۳۸۰ در مجتمع فرهنگی احسان شیراز برگزار کرد. این بزرگداشت با حضور بزرگان و هنرمندان کشور و فارس با پیام دکتر سیمین دانشور و سخن تنی چند از چهره‌های شناخته‌شدهٔ ادبیات امروز همچون محمد حقوقی، مشیت علایی، کامیار عابدی، شهریار مندنی‌پور و صادق همایونی برگزار گردید. اجرای موسیقی و آواز توسط گروه موسیقی سروش به سرپرستی دکتر مسیح افقه با استفاده از شعرهای اوجی و نیز چاپ چند مقاله از دیگر بزرگان به مناسبت این بزرگداشت در ویژه‌نامهٔ عصر مردم از جمله برنامه‌های این بزرگداشت بوده‌است.[۵]
یکصد و چهارمین نشست کتاب ماه (ادبیات فلسفه) به بزرگداشت منصور اوجی و بررسی کارنامهٔ شاعری او اختصاص داشت. این برنامه در تهران در خانهٔ کتاب و با حضور علاقمندان به شعر و شعر منصور اوجی و با سخنرانی کامیار عابدی، دکتر احمد ابومحبوب و عمران صلاحی به تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۸۲ برگزار گردید.[۶]

اوجی از نگاه دیگران

تفسیر و نظر اوجی دربارهٔ خود و آثارش

در ابتدا تحت تأثیر شاملو، اخوان و فروغ بودم که در کتاب اولم باغ شب، چا۱۳۴۴، این تأثیرات را می‌شود دید. از کتاب دومم، شهر خسته، کم‌کم به ویژگی‌های سبکی خودم نزدیک می‌شوم. کوتاهیِ شعرها، شیوایی و رسایی آن‍ها با درون‌مایه‌های مخصوص به خودم و در کتاب‌های بعدی، تنهاییِ زمین و به خصوص در این «سوسن است که می‌خواند»، این ویژگی‌ها شاخص‌تر می‌شود.[۱]

دیگران از نگاه اوجی

نظر اوجی دربارهٔ دیگر مسایل و موضوعات

دربارهٔ وزن

اوجی در جواب به این‌که هنوز به وزن نیمایی اعتقاد دارید؟ می‌گوید: به‌نظر من «شعر، هنرِ ممکن ساختنِ ناممکن در کلام است.» و این همان جنبهٔ مخیل‌بودنِ شعر است که امروزه، از کل ویژگی‌هایی که برای آن برشمرده‌اند، باقی مانده‌است. یعنی مابقی عاریتی هستند حتی وزن. اما ناگفته نگذارم که همهٔ بزرگان شعر امروز بر کلیهٔ ریزه‌کاری‌های شعری قدیم و پیش از خود آشنا بوده‌اند و حتی عملاً آن‌ها در شعرشان پیاده کرده‌اند تا به سبک خود رسیده‌اند؛ نیما، شاملو، فروغ، حقوقی، آزاد، مفتون، اخوان در قاب‌های کلاسیک اشعار خوبی دارند.[۲]

اشعار

شعر موردعلاقه در کتاب‌هایش

چهره

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

سبک و محل زندگی

اهل هیچ گروه و فرقه و دسته و دود و دمی نبوده و نیستم. زندگی ساده‌ای دارم، ماشین ندارم و نخواسته‌ام که داشته باشم. من شاعر طبیعتم، سحرخیزم، به کوه می‌روم، شنا می‌کنم و پیاده می‌روم و به کشف شعر و خیلی از شعرهایم را در گشت و گذارهایم گفته‌ام. هفته‌ای دو سه روز تدریس می‌کنم و بقیهٔ هفته را می‌خوانم و بهترین‌ها را می‌نویسم. فیلم نگاه می‌کنم، موسیقی گوش می‌دهم و سیر و سفر می‌روم و شعر ترجمه می‌کنم. گرچه با خیلی‌ها سلام و علیک دارم ولی دوستان گرمابه و گلستانم اندکند؛ خودم خواسته‌ام این‌چنین باشد و هرگز «مرد هرجا آش است کچلک فراش است» نبوده‌ام و همیشه با بهترین جان‌ها و بهترین انسان‌ها هم‌کلام و دمخور بوده‌ام و در آخر کار بگویم دختری دارم که شعر است و غزل و خدادادی که پسرم است و عزیز و نوه‌ای که مانی است.[۲]

بنیان‌گذاری

نمایندهٔ شعر کوتاه فارسی به شیوهٔ نیمایی.

تأثیرپذیری‌ها

بزرگترین تأثیر را خیام بر من گذاشته‌است. غیر از خیام، ترجمهٔ شعرهای کوتاه چینی و ژاپنی بود. هم‌چنین فلسفه که سال‌ها تحصیل و تدریسش کرده‌ام. غیر از این و پیش از این در هوایی نفس کشیده و بزرگ شده‌ام که سعدی و حافظ در آن بوده‌اند؛ به‌خصوص سعدی. دیگر این‌که شعرهای من با مرگ بزرگ شده‌اند؛ و این تأثیر مرگ مادرم بود که در ۵ سالگی در کنارِ من و تنهاییِ من مرد که در واقع من مردم؛ و باز خیام و باز حافظ و مائده‌های زمینی آندره ژید با ترجمهٔ عالی حسن هنرمندی که پر از شور و حیاتم کرد؛ آن هم درست در زمانی که بر اثر مریضی نزدیک بود به کام مرگ روم. غیر از اینان، دو شاعر بزرگ کلاسیک چین، لی بو و دوفو که ضمن ترجمه‌کردنِ آثارشان از آنان تأثیر پذیرفتم؛ و از شاعران خودمان نیمای بزرگ، شاملو و فروغ. نمی‌توانم بین ایشان یکی را انتخاب کنم؛ همه‌شان عزیزند؛ همان‌گونه که حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی و از شاعران امروز جهان لوئیز گلوک شاعر آمریکایی.
اگرچه من سال‌های سال است که سعی کردم خودم باشم و غیر از خانواده‌ام و محیط کارم و اطرافیانم و استادانم، دو کس بیشترین تأثیر را در کار و کردار من داشته‌اند؛ یک دکتر محمود هومن استاد فلسفه‌ام که اوایل انقلاب وقتی در آلمان بود، درگذشت؛ و دیگر بزرگوار سیمین دانشور بود.[۲]

فیلم‌ها و نگاره‌های او و دربارهٔ او

استادان

اقلیدس، دکتر محمود هومن، دکتر امیرحسین آریان‌پور، پروفسور هشترودی، دکتر احسان نراقی، دکتر علی‌محمد کاردان، دکتر بهاءالدین پازارگادی، دکتر جلالی، دکتر غلامحسین صدیقی و…[۲]

پرتره‌ها و تندیس‌ها

علت شهرت

آثار و کتاب‌شناسی

ویژگی‌های شعری

شاید در سروده‌های اوجی بتوانیم سه دلمشغولی عمده بیابیم؛ زندگی، هستی و شعر. در اغلب شعرهای وی بارقه‌های هستی‌گرایان، در کنار توجه به زندگی، دوش به دوش هم، در تکمیل هم پیش می‌آیند. از یک سو، حضور عناصر و اشیاء و مرورهای روزانه به بازتاب خاطره‌های دور و نزدیک کشیده می‌شود. اما فضای دیدار شاعر، با یک چرخش به هستی معطوف می‌شود. گذشته از این، زندگی شهری، که گوینده الفت چندانی با آن ندارد، جای خود را به طبیعت داده‌است. از این رو چرخش در ساختارهای معنایی سروده‌ها به آسانی صورت می‌پذیرد: از طبیعت تا هستی گویی یک گام، بیشتر فاصله نیست. پی ابدیت در دسترس‌تر از آن است که دیده نشود. این سیری است که به رغم فراز و فرودهایی چند از دههٔ ۴۰ تا امروز در سروده‌های شاعر شیراز دیده می‌شود:[۴]
چه عطر گرم و غریبی/ چه منظری ز شب و برف/ ***/ نشسته در طرف ما/ تمام چهرهٔ او گُل/ تمام چهرهٔ او چشم.[۷]
اوجی از جملهٔ شاعرانی است که به نفس شعر در شعرهایش اندیشیده‌است. خوشبختانه شاعر، خود نیز این زاویه را درخور توجه یافته‌است. او منتخبی خواندنی از شعرهای خود، که به‌نوعی با شعر و کلام مربوط می‌شوند، در دفتری به‌نام شعر چیزی است شبیه گرگ (۱۳۸۲) فراهم آورده‌است. وحدت نگاه نسبت به شعر در تمامی سروده‌های این منتخب آشکار است. زبان سروده‌ها زبان معاصر است؛ اما تلقی شاعر از شعر ریشه در اندیشه‌ای کهن دارد:[۴]
برخاست بی‌کلام/ چون آتشی مبارک، از آن گرگی غرقِ برف/ گل‌بوته‌ای شقایق /***/ و شاعری هزار سال پس از آن، شبی سرود:/ ـ در زیر این کبود/ شعری شکفته بود/ شعری…[۸]

سبک

اوجی در گفتگو با «هنگام» می‌گوید: شاعران فرزندان راستین زمان و مکان خود هستند و زندگی واقعی خود را به شعر می‌کشند و تا خود را و زندگی خود را سکوی پرش و مرکز پرگار شعری خود نکنند به سبک ویژهٔ خود نمی‌رسند؛ چنان‌که نیما، آتشی، فروغ و مارکز چنین کردند و رسیدند. شاعران اصیل تجربه‌های بیرونی و درونی خود را شعر می‌کنند و این خود به خود در کار آنان بازتاب پیدا می‌کند. در کارهای من نیز چنین بوده‌است و من همیشه زندگی‌ام را به شعر کشیده‌ام و تجربه‌های درونیم را و محیط طبیعی و اجتماعی بیرونم را. من شاعر لحظه‌ها و حالت‌ها هستم و تجربه‌های لحظه‌ایم را درون‌مایهٔ شعرهایم می‌کنم.[۲]

کارنامه و فهرست آثار

کتاب

مقالات، نوشته‌ها و یادنگاری‌ها

عنوان نام انتشارات شماره نشریه تاریخ انتشار صص
تأثیر شعر حافظ بر شاعران آدینه شمارهٔ ۲۶ مرداد ۱۳۶۷
شعر با خیال آغاز شد آدینه شمارهٔ ۱۱۲
کالبدشکافی یک فاجعه آدینه شمارهٔ ۱۳۱ شهریور ۱۳۷۷
تجربهٔ اوج و خاستگاه تجربی سرایش شعر نماز اخوان ثالث فرهنگ فارس شمارهٔ ۲۰ و ۲۱ بهار و تابستان ۱۳۸۲
دربارهٔ سیمین دانشور تکاپو شمارهٔ ۷ ۱۳۷۲
نافه شمارهٔ ۱۱ و ۱۲ فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۰
دربارهٔ احمد شاملو دفتر هنر، آمریکا شمارهٔ ۸ مهر ۱۳۷۶ صص ۹۵۵–۹۵۷
نافه شمارهٔ ۳ و ۴ ۱۳۷۹
دربارهٔ فروغ فرخزاد عصر پنج‌شنبهٔ شیراز شمارهٔ ۲۹ بهمن ۱۳۷۶ صص ۳ و ۵
دربارهٔ مهدی اخوان ثالث٬ باغ بی‌برگی،
به کوشش مرتضی کاخی
ناشران صص ۱۱۹–۱۲۰

گفت‌وگوها

جوایز و افتخارات

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

کانون تربیت، سپهر، زند، امیرکبیر، دریچه، رواق، زردیس، ستاره، نوید، نگاه و…

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

برخی از کتاب‌ها دربارهٔ اوجی

برخی از مقالات و نقدهای دیگران

پایان‌نامه‌ها دربارهٔ اوجی

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، «نیمهٔ پر لیوان زندگی»، منصور اوجی». روزنامهٔ عصر مردم، ش. ۷۳ (۲ مهر ۱۳۸۳). 
  2. ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ «ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، (من شاعر لحظه‌ها و حالت‌ها هستم)، منصور اوجی». روزنامهٔ عصر مردم، ش. ۷۳ (۲ مهر ۱۳۸۳). 
  3. اوجی، منصور (۱۳۹۲). «اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش. شیراز: انتشارات نوید. ص. ۱۳–۱۷. شابک ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ عابدی، کامیار. «ویژه‌نامهٔ ادبی فرهنگی «هنگام»، ضمیمهٔ روزنامهٔ عصر مردم شیراز، ویژهٔ منصور اوجی، «اشاره‌ای به شعر کوتاه فارسی» ، (برگرفته از کتاب «بیژن جلالی، شعرهایش و دل ما»، تهران، انتشارات جهان کتاب، چاپ اول ۱۳۷۹)». روزنامهٔ عصر مردم، ش. ۷۳ (دوم مهر ۱۳۸۳). 
  5. اوجی، منصور (۱۳۹۲). «اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش. شیراز: انتشارات نوید. ص. ۲۵. شابک ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱.
  6. اوجی، منصور (۱۳۹۲). «اما پرنده و گل»، منصور اوجی در آیینهٔ آثارش. شیراز: انتشارات نوید. ص. ۴۵۷. شابک ۹۶۴-۳۵۸-۲۲۲-۱.
  7. اوجی، منصور (۱۳۸۲). «باغ و جهان مردگان». شیراز: انتشارات نوید. ص. ۲۳.
  8. اوجی، منصور (۱۳۸۲). «باغ و جهان مردگان». شیراز: انتشارات نوید. ص. ۷۹.

منابع

پیوند به بیرون