امین فقیری: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۷۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| ملیت = ایرانی | | ملیت = ایرانی | ||
| تاریخ تولد = ۳۰آذر۱۳۲۳ | | تاریخ تولد = ۳۰آذر۱۳۲۳ | ||
| محل تولد | | محل تولد = شیراز | ||
| والدین = | | والدین = | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ = | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| سالهای نویسندگی = | | سالهای نویسندگی = | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |کتابها = [[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]]، غمهای کوچک، پلنگهای کوهستان و... | ||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = شب، دوست مردم و کرکید( | |نمایشنامهها = شب، دوست مردم و کرکید(قالیبافان) | ||
|فیلمنامهها = | |فیلمنامهها = | ||
|دیوان اشعار = | |دیوان اشعار = | ||
|تخلص = | |تخلص = | ||
|فیلم | |فیلم ساخته براساس اثر = | ||
| همسر = | | همسر = | ||
| شریک زندگی = | | شریک زندگی = | ||
| فرزندان = | | فرزندان = | ||
|تحصیلات = | |تحصیلات = فوقدیپلم فنی | ||
|دانشگاه = | |دانشگاه = | ||
|حوزه = | |حوزه = | ||
|شاگرد = | |شاگرد = | ||
|استاد = | |استاد = | ||
|علت شهرت | |علت شهرت = بهقلم درآوردن درد و رنج روستاییان | ||
| تأثیرگذاشته بر = | | تأثیرگذاشته بر = | ||
| تأثیرپذیرفته از = | | تأثیرپذیرفته از = | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
| imdb_id = | | imdb_id = | ||
| soure_id = | | soure_id = | ||
| جوایز = | | جوایز = برندهٔ لوح زرین بهترین نویسندهٔ بیستسال داستاننویسی ایران، ۱۳۷۶ | ||
|آثار = | |آثار = | ||
|گفتاورد = | |گفتاورد = | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
[[پرونده:Amin Faghiri06.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>نهمین شمارهٔ «سیاهمشق» با پروندهٔ ادبی امین فقیری، ۱۳۹۶</center>]] | |||
"'امین فقیری"' داستاننویس، نمایشنامهنویس و پژوهشگر ایرانی است.<ref name="زندگی">{{یادکرد وب|نشانی = http://www.1000novels.ir/%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%86-%d9%81%d9%82%db%8c%d8%b1%db%8c/|عنوان= امین فقیری}}</ref> که در کنار شغل دبیری آثار ارزشمندی نظیر [[دهکده پرملال|دهکدهٔ پُرملال]] را خلق کرده است. | |||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
امین فقیری به سال۱۳۲۳ در خانوادهای شیرازی و فرهنگی بهدنیا آمد. فقیری نخستین داستانهایش را در مجلهٔ [[فردوسی]] و [[خوشه]] منتشر میکرد و سپس به چاپ مجموعهداستان پرداخت. او با الهام از زندگی تلخ روستاییان و مشاهدات خود دربارهٔ آنها درد و رنج روستاییان را به زیباترین شکل ممکن در نوشتههایش بیان میکند. با انتشار "دهکدهٔ پرملال" که بازتابی از دیدهها و دریافتهایش از مدارس نقاط دورافتادهٔ فارس و کرمان بود کار خود را شروع کرد و توجه منتقدان را برانگیخت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان= فرهنگ داستاننویسان ایران|صفحه= ۲۱۳}}</ref> فقیری همراه [[محمود دولتآبادی]] موفق به کسب لوح زرین بهترین نویسنده بیستسال داستاننویسی ایران در سال۱۳۷۶ شد و درحالحاضر در روزنامهٔ عصر مردم شیراز مشغول بهکار است.<ref name="زندگی"/> | |||
==داستانکها== | |||
===خودش، اولین مشتری کتابش شد!=== | |||
ناشر برایاینکه اکثر داستانها در مجلهٔ خوشه چاپ شده بود برای چاپ مجموعهٔ [[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]] تردید کرد. درنهایت شرطی گذاشت با این مضمون که صد جلد از کتاب را باید خودت بخری! من هم چون علاقهمند بودم داستانهایم چاپ شود قبول کردم. قیمت کتاب شش تومان بود. صد جلد کتاب را بین دوستان و اقوام پخش کردم. سه ماه بعد چاپ، کتاب تمام شد و ناشر دنبالم آمد و ششصد تومان پولم را برگرداند و پیشنهاد داد حق چاپ آثار بعدیم را به او واگذار کنم. بعد از مشورت با بزرگترهای این حوزه، پیشنهادش را نپذیرفتم.<ref name="چاپ آثار">{{یادکرد وب|نشانی = http://www.ibna.ir/fa/doc/book/257094/%D8%AA%DA%A9-%D9%82%D8%B5%D9%87-%D8%A8%D9%84%D8%B9%DB%8C%D8%AF%D9%85|عنوان= تکتک قصهها را بلعیدم}}</ref> | |||
===ممیزی و رمان سگهای تاریکی=== | |||
دوستان میگویند وضعیت ممیزی و تولید کتاب بهتر از گذشته است؛ ولی هنوز من تفاوت چندانی ندیدهام. یکی از کتابهایم از سال۸۷ تاکنون اجازهٔ چاپ نیافته است. این رمان با عنوان «سگهای تاریکی» چه در دورهٔ پیشین و چه در دورهٔ کنونی ممنوعچاپ اعلام شده است. ماجرای این رمان، دربارهٔ معلمی روستایی است که مسائلی میان او و دانشآموزان و مردم روستا رخ میدهد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/213823/%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%B5%D8%AF%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D9%88%D9%84-%D8%A8%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%AF|عنوان= نوشتن بزرگترین عشق من، صداوسیما برای معرفی کتاب نباید پول بگیرد!}}</ref> | |||
===کمرویی و انزوا=== | |||
از بچگی منزوی و خلوتگزین بار آمده بودم. بیشتر اوقات در تنهایی خودم بودم و درگیر فکر و تخیل. شاید علتش همان مشکل عفونت و درد گوشم بود که باعث شده بود در کودکی تنهایی را به حضور در جمع ترجیح دهم. حتی بعد از کلاس هفتم که منتهی شد به جراحی دوم گوشم، بازهم روحیهام این گونه بود که بیشتر دنبال کتاب خواندن و پیگیر ماجرا و قصه باشم؛ البته نه به آن صورت که هیچ دوستی نداشته باشم یا همهاش در خانه باشم؛ خب در دوران دبیرستان و بعد از آن اهل فوتبال و بسکتبال بودم و طبیعتاً دوستان زیادی داشتم.<ref name="امین فقیری">{{یادکرد وب|نشانی = http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/273127/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%85-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%85|عنوان= خاطرهای از کودکی}}</ref> | |||
===[[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]] به چشمه رسید!=== | |||
"دهکدهٔ پرملال" بعداز چاپ پنجم توسط انتشارات سپهر دیگر چاپ نشد. تا سال۱۳۸۱ به [[منیرو روانیپور]] که بههمراه بابک تختی نشر قصه را داشتند زنگ زد و گفتم: | |||
:"شما دهکدۀ پرملال مرا چاپ میکنید؟"{{سخ}} | |||
از پشت تلفن شنیدم داد زد گفت: | |||
:"بابک! فلانی است. میگوید دهکدۀ پرملال مرا چاپ میکنید؟"{{سخ}} | |||
تختی گفت: | |||
:"چرا چاپ نمیکنیم؟"{{سخ}} | |||
بعد رفته بودند با نشر چشمه شریک شده بودند، چاپ ششم را باهم منتشر کردند. بعد که آنها به آمریکا رفتند، دیگر کتاب افتاد دست نشر چشمه و تا چاپ هشتم بیرون آمد،<ref name="امین فقیری"/>البته با حذف داستان حمام از این مجموعه. | |||
===برام بنویس!=== | |||
از مکافاتهای نویسندهبودن این است که هرچقدر هم کمرو باشی و سرت در کار خودت، بازهم همه از توقع دارند و مجبورت میکنند برایشان بنویسی؛ درست مثل امین فقیری که در دورهٔ تحصیلی هنرستان برای همکلاسیهایش انشا و از آن بالاتر نامههای عاشقانه مینوشت! | |||
===کتابهای دوستداشتیاش=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|حالا در سن ۶۹سالگی دربارهٔ خواندههایش چنین میگوید: | |||
آنقدر کتاب خواندهام که همهٔ کتابها توی ذهنم بههم ریخته؛ اما از بین آنها «جنگ و صلح» نوشته لئو تولستوی، «گوربهگور» نوشتهٔ ویلیام فاکنر، «ینگه دنیا» نوشتهٔ جان دوس پاسوس، «خوشههای خشم» نوشتهٔ جان اشتاینبک، «تراژدی آمریکا» نوشتهٔ تئودور درایزر، «اتحادیه ابلهان» نوشتهٔ جان کندی تول، «ناتور دشت» نوشتهٔ جی.دی.سالینجر و «کافکا در ساحل» نوشتهٔ هاروکامی موراکامی و از بین داستانهای فارسی هم «جای خالی سلوچ» نوشتهٔ [[محمود دولتآبادی]]، «رود راوی» نوشتهٔ [[ابوتراب خسروی]]، «ارکستر شبانه چوبها» نوشتهٔ [[رضا قاسمی]]، «سفر شب» نوشته [[بهمن شعلهور]] و «سنگ صبور» نوشتهٔ [[صادق چوبک]] را بیشتر میپسندم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.isna.ir/news/92092919727/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D9%88%D8%A8-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-69-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%DB%8C|عنوان= کتابهای محبوب امین فقیری در ۶۹سالگی}}</ref>}} | |||
===امین فقیری را دوست دارد=== | |||
محمدرضا آلابراهیم نویسنده و ناشری که با ارادتمندی و اظهار علاقه به نویسندهٔ آثار ارزشمندی چون [[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]]، کتابی با عنوان «امین فقیری را دوست دارم» تألیف و گردآوری کرده است، کاری دوستداشتن را بهقلم میکشد و کمتر کسی در حق دیگری انجام میدهد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.shiraznovinnews.ir/Uploads/Newspaper/Pdf/62596714-26a8-4323-ab99-4ad69eab5ea1.pdf|عنوان= شرح اثر منتشرشده بهقلم محمدرضا آلابراهیم|ناشر|شیراز نوین|تاریخ انتشار= ۳مرداد۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۱تیر۱۳۹۸}}</ref> | |||
===قلمی برای صحبت نمانده!=== | |||
امین فقیری در جشن ۶سالگی «روز قلم» میگوید: وقتی کتابهایی میماند و اجازهٔ انتشار پیدا نمیکند، چه تعبیری از روز قلم داریم؟ بهعنوان نویسنده، رو به هر کجا میکنم، بنبست است. سپس ادمه میدهد قلمی وجود ندارد که از آن تعریف و صحبت کنیم. ممانعت از چاپ آثاری که پیش از این تا چند چاپ منتشر شدهاند و کسی را نیز گمراه نکردهاند یا روند طولانی پاسخگویی به درخواست مجوز و بیتوجهی به تشکلها و جوایز خصوصی فعال در حوزهٔ کتاب و ادبیات، نمونههایی است که در گلههای تمام نویسندگان تکرار میشود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.hamshahrionline.ir/news/56861/%d9%86%d8%a7%d8%b1%d8%b6%d8%a7%db%8c%d8%aa%db%8c-%d9%88-%d8%b3%da%a9%d9%88%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%db%b6-%d8%b3%d8%a7%d9%84%da%af%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%82%d9%84%d9%85|عنوان= نارضایتی و سکوت در ۶سالگی روز قلم}}</ref> | |||
==زندگی و تراث== | |||
===تقومی که تمامش کار است=== | |||
* ۱۳۲۳: تولد در شیراز | |||
* ۱۳۴۱: نوشتن اولین داستان کوتاه با عنوان «چتر» در روزنامهٔ کیهان | |||
* ۱۳۴۶: چاپ مجموعهداستان [[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]] | |||
* ۱۳۴۸: مجموعهداستان کوچه باغهای اضطراب | |||
* ۱۳۴۹: نوشتن نمایشنامه شب | |||
* ۱۳۵۰: مجموعهداستان کوفیان | |||
* ۱۳۵۲: نمایشنامه غمهای کوچک | |||
* ۱۳۵۳: مجموعهداستان سیری در جذبه درد | |||
* ۱۳۵۴: نمایشنامه دست مردم | |||
* ۱۳۵۵: نمایشنامه قالیبافان | |||
* ۱۳۵۸: مجموعهداستان سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر | |||
* ۱۳۶۴: مجموعهداستان دو چشم کوچک خندان | |||
* ۱۳۶۶: چاپ کتاب تمام بارانهای دنیا | |||
* ۱۳۶۸: مجموعهداستان مویههای منتشر؛ کتاب آهوی زیبای من | |||
* ۱۳۷۲: داستان اگر باران ببارد | |||
* ۱۳۷۵: رمان رقصندگان | |||
* ۱۳۷۶: کسب لوح زرین بهترین نویسنده بیستسال داستاننویسی ایران | |||
* ۱۳۷۷: انتشار کتاب زندگی با ورزش | |||
* ۱۳۷۸: کسب جایزۀ اول معلمان مؤلف | |||
* ۱۳۸۲: مجموعهداستان انگار هیچوقت نبوده؛ انتشار پلنگهای کوهستان | |||
* ۱۳۸۵: مجموعهداستان زمستان پشت پنجره | |||
* ۱۳۸۸: مجموعهداستان ببینم نبضتان میزند؟! | |||
* ۱۳۸۹: انتشار نمایشنامه در یک پرده: تکرار نمیشود در تو آن گل سرخ | |||
* ۱۳۹۳: مجموعهداستان من و محمد فری | |||
* ۱۳۹۵: مجموعهداستان گربه؛انتشار مجموعه داستان شهربازی | |||
* ۱۳۹۶: کسب نشان درجهٔ یک ادبیات از سوی وزارت فرهنگوارشاد اسلامی | |||
===فقیری و گذر ایام=== | |||
امین فقیری ۳۰آذر۱۳۲۳ در شیراز بهدنیا آمد و در بستری اهل کتاب و فرهنگ بزرگ شد. برادرش ابوالقاسم فقیری فارسشناس معروف است. وقتی که در لباس سپاهدانش به روستا رفت زندگیِ تلخ روستاییان او را واداشت تااز آنها بنویسد. از هیجدهسالگی داستانهای او در مجلات ادبی [[خوشه]]، [[سخن]] و [[فردوسی]] بهچاپ میرسید. فقیری حاصل چهار سال نوشتن را در نخستین مجموعهداستانیِ خود به نام [[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]] در ۲۳سالگی انتشار داد<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://koodak24.ir/directories/details/14770/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C |عنوان= با امین فقیری و زندگینامهاش|ناشر= کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان}}</ref> و بعداز آن، همواره در کنار شغل معلمی به روزنامهنگاری و خلق آثار ارزشمند دیگری پرداخته است. فقیری اکنون نزدیک به نیمقرن است که همواره قلم به دست دارد و باآنکه نالهها میکند از باب کمتوجهیِ مسئول و غیرمسئول، اما همچنان مینویسد. | |||
===شخصیت و اندیشه=== | |||
{{بلی}} از بچگی منزوی و خلوتگزین بار آمدم و بیشتر اوقات در تنهایی خودم بودم و درگیر فکر و تخیل و کتاب خواندن.<ref name="امین فقیری"/>{{سخ}} | |||
{{بلی}} فقیری در دهۀ چهل به روستاهایی رفت که زندگی در آنها بسیار سخت و ناممکن بهنظر میرسید. شاید هرکس بهجای او بود، در آن روستاهای رنجاندود و روزهای ملالآور، تمام انگیزههای خواندن را از دست میداد و عطای نوشتن را به لقایش میبخشید؛ اما او به روستا رفته بود تا آموزگار باشد و چراغی بیافروزد، روشنیِ روزگارِ ازظلمتآکندۀ محرومان و دردمندان را. در آن محیطهایی که حداقلی از امکانات هم برای زندگی فراهم نبود، آیینۀ تمامنمای آلام و مصیبتهای مردم میشود.<ref name="امین فقیری"/>{{سخ}} | |||
{{بلی}} تا زمان چاپ اولین آثارش در روزنامهها و مجلات آن زمان، با هیچکدام از بزرگان و شخصیتهای مشهور و بانفوذ ادبیات و فرهنگ، حتی در شیراز، درارتباط نبود. در هیچ جلسه و انجمنی رفتوآمد نداشت. به آن صورت، کسی نبود که او را تشویق به نوشتن و چاپ داستانهایش بکند؛ کاملاً مستقل و خودجوش، بیمدد هیچ استادی، در کنج انزوا و خلوتش نشسته و کتاب خوانده و استعداد خالص خود را خود شکوفا کرده و پرورش داده است.<ref name="امین فقیری"/> | |||
===زمینهٔ فعالیت=== | |||
نویسندگی در کنار پژوهش، پژوهشگری همراهبا روزنامهنگار در روزنامه عصر مردم شیراز و معلمی که بخش جدانشدنیِ امین فقیریِ همیشه معلم است. | |||
[[پرونده:Amin Faghiri01.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'امین وابوالقاسم فقیری در کنار پرترهٔ اهدایی"'</center>]] | |||
===یادمان و بزرگداشتها=== | |||
* نکوداشت امین و ابوالقاسم فقیری، دو نویسنده و پژوهشگر نامدار فارس در سال۱۳۹۶ با رونمایی از پرترهٔ آنها و اعطای نشان مفاخر استان فارس به برادران فقیری.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.isna.ir/news/96053018737/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF|عنوان= برادرانِ فقیری، راویان روح تاریخ شیراز}}</ref> | |||
* بزرگداشت امین فقیری، نویسنده و شاعر شیرازی در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس در سال۱۳۹۷ با حضور استادان، نویسندگان، فرهنگخیزان و دوستداران ادبیات.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.mehrnews.com/news/4459240/%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%86%D9%85%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان= «نکوداشت امین فقیری، نویسنده شیرازی، نمودار درد و رنج روستاییان}}</ref> | |||
===به نگاهشان این گونه آمده!=== | |||
====دیدگاه مهدی زمانی، نویسنده و پژوهشگر==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|فقیری چهرهٔ مبارز و سربلندی مردم روستا را تغییر داده و به چهرهٔ خشن و دور از فرهنگ شهری روستائیان پرداخته است. امین فقیری ۳۴ سال پیش، کار خود را آغاز میکند و از ابتدای کار حسابش را از ادبیاتی که از زندگی واقعی بیگانه است و از دریچه احساس به زندگی مینگرد و با امیدی واهی به آینده نگاه میکند یا افتخار اعراقآمیز به گذشته دارد، جدا میکند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://shabestan.ir/detail/News/740095|عنوان= امین فقیری تعریف همیشگی از روستاییان را برهم زده است}}</ref>}} | |||
====همایون امامی، مستندساز و پژوهشگر==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|فقیری توصیفینویسی است که دغدغهٔ سینما دارد؛ نگاه سینمایی در متنی توصیفی در آثارش بهخوبی دیده میشود. تعلیق در کارهای فقیری از سینما الهام گرفته میشود و گرایش بی شک به تعلیق و روایت موازی در رمانهای وی لمسشدنی است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.mehrnews.com/news/4459253/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%81%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%BA%D8%AF%D8%BA%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF|عنوان= توصیفینویسی که دغدغهٔ سینما دارد}}</ref>}} | |||
====[[سیروس رومی]]، شاعر و روزنامهنگار==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|اگر کسی بخواهد بزرگ بشود باید زمینهها را در دو جهت داشته باشد. یکی استعداد و دیگری تلاش و پشتکار. امین فقیری هر دو را داشت. در آن سه سالی که با او در سروستان همخانه بودم چیزهای بسیاری آموختم. مسئله مهم دیگر این بود که ما در سروستان چهار نفر بودیم و امین فقیری همهمان را بهسمت مطالعه سوق داد.<ref name="چاپ آثار"/>}} | |||
[[پرونده:Amin Faghiri05.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'محمدرضا آلابراهیم در کنار ابوالقاسم و امین فقیری</center>"']] | |||
====[[محمدرضا آلابراهیم]]، نویسنده و پژوهشگر==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|او نمینویسد که نویسنده باشد، او مینویسد تا نوشتن را خلق کند، او همگام با [[جلال آلاحمد]] در نفرین زمین قدم میزند، او با [[غلامحسین ساعدی]] به بیل میرود و بیل میزند، با [[منوچهر شفیانی]] همراه میشود و در بلندای کوههای بختیاری مردم زحمتکش ایل را مینگرد و میگرید، او علاوهبر ساردوئیه کرمان، با [[صمد بهرنگی]] به روستاهای آذربایجان میرود و از مردم آنجا سخن میگوید.<ref>{{پک|محمدرضا آلابراهیم|۱۳۹۴|ک= امین فقیری را دوست دارم|ص= ۳}}</ref>}} | |||
====کوروش کمالی سروستانی، مدیروقت کتابخانهٔ ملی فارس==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|شیراز مدیون امین فقیری است؛ چراکه ازسویی او با آثارش فرهنگ، تاریخ و خاطرههایمان را ماندگار ساخته و ازدیگرسوی، خود بخشی از تاریخ فرهنگی شیراز میشود.<ref name="شیراز">{{یادکرد وب|نشانی = http://shabestan.ir/detail/News/740087|عنوان= امین فقیری، بخشی از تاریخ فرهنگی شیراز است}}</ref>}} | |||
===روبه آینهای که پشتسرش را نشان میدهد=== | |||
* هیچچیز نمیتوانست مانع نوشتن من بشود. از بچگی عشق و زندگی من خواندن و نوشتن بود. من کار خودم را میکردم، کاری به حرفها نداشتم؛ ولی نظر منتقدان هم برایم همیشه ارزشمند بوده است.<ref name="امین فقیری"/> | |||
===نگاه خودی به کتابهایش=== | |||
* [[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]] برایم خاطرهانگیز است؛ ولی یک رمان دارم به نام «رقصندگان» که این رمان از نظر ادبی برایم ارزشمند و از کارهای بسیار خوب من است.<ref name="امین فقیری"/> | |||
* من بعد از چاپ «دهکدۀ پرملال» در سال۴۷، دیگر بهترتیب سالی یک کتاب چاپ میکردم؛ ولی خودم حالا که فکر میکنم، میبینم در این کتابها از هر ده تا داستان، پنجشش تایش خوب است، پنجشش تایش ارزش چاپ نداشته؛ ولی متأسفانه در چاپشان عجله کردم. فکر میکردم هرچه مینویسم باید چاپ بشود.<ref name="امین فقیری"/> | |||
===هم روشن میبیند و هم تیره=== | |||
====[[سیمین دانشور]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|امین فقیری با نامبردن از سیمین دانشور بهعنوان بانوی بزرگ قصهنویسی ایران، مهمترین دغدغهٔ او در آثارش را پایبندی به شرافت انسانی میداند و دربارهٔ [[سووشون]] دانشور میگوید: | |||
:"از رمانهای پرخوانندهای که تا امروز نوشته شده است. همچنین سیمین دانشور، بهنوعی معلم همهٔ ماست و کاری جز تشویق نویسندگان جوان نداشته است. او در نامههایش به من، تماماً امید داده و این باعث شده که من ادبیات را جدیتر بگیرم و سعی کنم از دید مخاطب بهتر بنویسم.<ref name="تولدسیمین">{{یادکرد وب|نشانی = https://www.isna.ir/news/8202-02328/%D9%87%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-%D8%B3%D9%8A%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%88%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B9%D9%84%D9%8A|عنوان= هشتادودومین سالروز تولد سیمین دانشور، گفتوگو با محمد محمدعلی، امین فقیری و مسعود توفان دربارهٔ خالق «سووشون»}}</ref>}} | |||
====[[جلال آلاحمد]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی| جلال، خود نویسندهای پرخاشجو و پرجوشوخروش بود؛ اما دانشور هرگز تحت تأثیر آلاحمد قرار نگرفت؛ بلکه حتی به اعترافِ خود آلاحمد، این او بود که بیشتر تحت تأثیر همسرش قرار داشت.<ref name="تولدسیمین"/>}} | |||
====[[محمود دولتآبادی]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|به نظرم کمی خسته شده؛ ولی خودش را از تکوتا نمیاندازد. بعضی کارهای او اگر موجزتر میشد بهتر بود. من همیشه اعتقاد داشتهام [[کلیدر]] یکی دو جلدش زیادی است؛ مثلاً صحنۀ عروسی ۳۰۰ صفحه است، جلو نمیرود، نفس آدم میبرد.<ref name="امین فقیری"/>}} | |||
===معلم بیاستاد=== | |||
امین فقیری کاملاً مستقل و خودجوش، بیمدد هیچ استادی، از هشتسالگی شروع به خواندن رمانهای معروف دنیا میکند و استعداد خالص خود را خود شکوفا کرده و پرورش داده است. | |||
===به روی صحنه رفت=== | |||
* مستند «دهکده پرملال»، بهنویسندگی کارگردان و تهیهکنندگیِ «همایون امامی» | |||
* مستند «استاد امین فقیری»، بهنویسندگیِ سیدمهدی میرعظیمی و کارگردانیِ پویا کنگاوری و تهیهکنندگیِ ادارهکل فرهنگوارشاد فارس» در سال۱۳۹۶ ساخته شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = https://www.aparat.com/v/j251u/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86_%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C|عنوان= نگاهی به مستندهای امین فقیری}}</ref> | |||
==آثار و منبعشناسی== | |||
===آثارش چنین سبک و خصوصیاتی دارد=== | |||
{{بلی}}اغلب آثار امین فقیری در حوزهٔ ادبیات روستایی و اقلیمی میگنجد.{{سخ}} | |||
{{بلی}}به ادبیات شفاهی مردم شیراز و استفاده از واژههای محلی در آثار بسیار پایبند است.<ref name="امین فقیری"/>{{سخ}} | |||
{{بلی}}تفاوتهای زندگی در شهر و روستا را بهخوبی نشان میدهد.<ref name="امین فقیری"/>{{سخ}} | |||
{{بلی}}فقر و گرسنگی، مناسبات زندگی در وضعیت نابسامان اجتماعی، مصائب پایانناپذیر مردم ستمدیده و رنجکشیده روستایی و تقابل سنت و تجدد، درونمایه آثار اوست.<ref name="شیراز"/>{{سخ}} | |||
{{بلی}}فقیری با چیرهدستی و ظرافت خاصی به بیان داستانهایش میپردازد؛ گویی که در تمام صحنههای داستان حضور دارد و ازآنجاکه با مردمان روزگارش همدردی میکند؛ گونهای مرثیه و مویه را در قلم خویش پدیدار میسازد و اینهمه را با بهرهبردن از اصطلاحات و کنایات و واژگان محلی رنگ و بویی خاص میبخشد چونانکه در پهنایی ممتد از واژگان و کلمات و عبارات در شمار ادبیات اقلیمی این سرزمین خوش مینشیند.<ref name="شیراز"/>{{سخ}} | |||
{{بلی}}شخصیتهای داستانهای مطرح برای فقیری همگی مسلمان و شیعهاند. بعضی از مسائل دینی رااصلاً رعایت نمیکنند و بعضی را با تعصبی خاص بهجا میآورند؛ غیبتکردن از اینوآن، یکی از ویژگیهای بارز و درعینحال منفی شخصیتهای فقیری است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.shaer.ir/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C/35236-%D8%A7%D9%85%D9%8A%D9%86-%D9%81%D9%82%D9%8A%D8%B1%DB%8C.html|عنوان= فقیری نویسندهٔ شیرازی و آثارش}}</ref> | |||
===کارنامه و فهرست آثار=== | |||
====مجموعهداستانها==== | |||
* [[گربه]]، نویدشیراز ۱۳۹۵ | |||
* [[شهربازی]]، ماه باران ۱۳۹۵ | |||
* من و محمد فری، هیلا ۱۳۹۳ | |||
* ببینم نبضتان میزند؟!، چشمه ۱۳۸۸ | |||
* [[زمستان پشت پنجره]]، نیمنگاه ۱۳۸۵ | |||
* انگار هیچوقت نبوده، نیکا ۱۳۸۲ | |||
* زندگی با ورزش، سروا ۱۳۷۷ | |||
* مویههای منتشر، نویدشیراز ۱۳۶۸ | |||
* تمام بارانهای دنیا، نوشتار ۱۳۶۶ | |||
* دو چشم کوچک خندان، نویدشیراز ۱۳۶۴ | |||
* [[سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر]]، زردیس ۱۳۵۸ | |||
* سیری در جذبه و درد، سپهر ۱۳۵۳ | |||
* غمهای کوچک، سپهر ۱۳۵۲ | |||
* کوفیان، سپهر ۱۳۵۰ | |||
* کوچه باغهای اضطراب، ۱۳۴۸ | |||
* [[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]]، سپهر ۱۳۴۶ | |||
====نمایشنامه==== | |||
* در یک پرده: تکرار نمیشود در تو آن گل سرخ، نوید شیراز ۱۳۸۹ | |||
* قالیبافان، ۱۳۵۵ | |||
* دوست مردم، ۱۳۵۴ | |||
* شب، سپهر ۱۳۴۹ | |||
====برای کودکانونوجوانان==== | |||
* زندگی با ورزش، سروا ۱۳۷۷ | |||
* اگر باران ببارد، سروا ۱۳۷۲ | |||
* آهوی زیبای من، صدف ۱۳۶۸ | |||
====سایر==== | |||
* داستانهایی از ساردو در بیش از نیمقرن قبل، فانوس ۱۳۹۵ | |||
* میرعمادقزوینی، مدرسه ۱۳۸۶ | |||
* سعدی، مدرسه ۱۳۸۶ | |||
* قوامالدین شیرازی، مدرسه ۱۳۸۵ | |||
* رمان [[پلنگهای کوهستان]]، شاهد ۱۳۸۲ | |||
* رمان [[رقصندگان]]، انشارات سروا ۱۳۷۵ | |||
* گزیدهداستانها ۱۳۶۴ | |||
===جوایز و افتخارات=== | |||
* کسب لوح زرین بهترین نویسنده بیستسال داستاننویسی ایران، ۱۳۷۶ | |||
* جایزۀ اول معلمان مؤلف، ۱۳۷۸ | |||
* کسب نشان درجه یک ادبیات از سوی وزارت فرهنگوارشاد اسلامی، ۱۳۹۶ | |||
===آنچه درباره فقیری نوشتهاند:=== | |||
* «نقدوبررسی ادبیات روستایی با تکیه بر آثار امین فقیری»، پایاننامه ارشد، محمود بشیری، ۱۳۸۸ دانشگاه علامهطباطبایی | |||
* «بررسی ساختار و محتوای داستانهای کوتاه امین فقیری»، پایاننامه ارشد، میترا یزدان پناه، ۱۳۸۸ دانشگاه شیراز | |||
* «بازتاب عناصراقلیمی در داستانهای روستایی امین فقیری» مقاله، قاسم سالاری، ۱۳۹۴ | |||
* «تحليلوبررسی سبک در رمانهای امین فقیری»، مقاله، سیدمهدی خيرانديش و زهره بوستانیزاده، ۱۳۹۱ | |||
[[پرونده:Amin Faghiri02.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ| <center>دهکدهٔ پرملال شامل ۱۷ داستان کوتاه</center>]] | |||
===بررسی چند اثر=== | |||
====[[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]]==== | |||
مجموعهداستانی است با ۱۷ داستان کوتاه: آب، آبی و عشق، آقای صابری، از ته چاه، با باران ببار، حمام، دهکدهٔ پرملال، دود، ره آورد، شاهگل، عاشورا، غمهای کوچک، کنیز، کوچ، گرگ، گنو و مادر | |||
«این داستانها مشاهدات صمیمانهٔ یک معلم روستا از زندگی کشاورزان کرمان و فارس است. نویسنده در اغلب آن حضور دارد و ماجرای دهنشینان را با غموغربت ملالِ روحی خویش درهم میآمیزد. روشنفکر شهری ناآشنا با مناطق دورافتادهٔ میهن، با اعجاب به محیط مینگرد و برای درهمشکستن نظرهای نویسندگان رومانتیکی که صلای بازگشت به ده را سر داده بودند، میکوشد خشونت زندگی مردمی را وصف کند که بهطرق گوناگون استثمار میشوند؛ اما تنبلی و جهل دیرینهٔ آنها را به حالت غیرانسانی خوگیر میکند. انسانهای کوچکی که زندگی را با مشقت میگذرانند و در فقر و فلاکت از دست میروند.»<ref>{{یادکرد کتاب |عنوان = صد سال داستاننویسی ایران|صفحه= ۵۳۷}}</ref> | |||
[[پرونده:Amin Faghiri03.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'رقصندگان رمانی با درونمایه فقر"'</center>]] | |||
====[[رقصندگان]]==== | |||
[[رقصندگان]] دربردارندهٔ دو داستان مستقل است که به قسمی رضایتبخش با حادثهای فرعی بههم پیوسته شده است و ازاینرو نمیتواند رمان بهشمار آید. داستان نخست دربارهٔ مهاجرت باران مردی عشایری با همسر و پسر خردسالش به شهر بزرگ است. در این قصه کمابیش مفصل که سه بخش از چهار بخش کتاب را به خود اختصاص داده مناظری دردناک از قحطسالی و شوربختی روستاییان و مردم عشایر، وصف و گاه مجسم میشود. داستان دوم، داستان خانم اختر، توصیف تنهایی و افسردگی زنی فقیر در شهر است که در مالیخولیاهای تنهاییاش به عالم جنون نزدیک میشود.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان = «نقدی بر کتاب رقصندگان» |ژورنال= ادبیات داستانی|شماره= ۴۳}}</ref> | |||
این رمان جزو شش رمان برتر بیستسال داستاننویسی شد و سال ۱۳۷۸ نیز جایزه اول معلمان مؤلف را برد. | |||
[[پرونده:Amin Faghiri04.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'شهربازی شامل ۴ داستان بلند که به دوران قبل از انقلاب مربوط میشوند."'</center>]] | |||
====[[شهربازی]]==== | |||
مجموعهداستان شهربازی شامل چهار داستان با نامهای شهربازی، مهمان، کاش بین ما بود و تیمسار است. | |||
داستان «شهربازی» همانطورکه از نامش پیداست، بازیگرفتن افرادی است که خود ناخواسته به این شهر پا میگذارند. آدمهایی که برای این بازی و شهر ساخته نشدهاند؛ اما به بازی گرفته میشوند. داستان شهربازی،آدم تهیدستی را که مایحتاج خود و خانوادهاش را بهزور بهدست میآورد، نشان میدهد. دولتمردان او را به بازی میگیرند تازمانیکه به مقام رسید، بتوانند از او سوءاستفادههای اقتصادی و سیاسی کنند. | |||
داستان «مهمان»، تمام عناصر یک داستان خوب را در خود جای داده است. داستان، از تعلیقی بسیار قوی برخوردار است. زمان و مکان و پیرنگ داستانی و نقاط اوج و فرود و گرهگشایی در داستان بهخوبی مشخص است. | |||
داستان «کاش بین ما بود»، تلفیقی از داستان و خاطره است و نثر ساده و شستهورفتهای دارد. شیوهٔ روایت بسیار بارز و چشمگیر است. زمان و مکان داستان و پیرنگ و حوادث داستانی کاملاً در داستان تنیده شده است. تعلیق داستان بسیار قوی و دلهرهآور است و خواننده را لحظهای رها نمیکند. | |||
داستان «تیمسار»، داستانی با مشخصههای نظامی است. تیمسار که شخصیت اصلی و نمادین این داستان است، خصوصیات رضا شاهی دارد. مستبد و سختگیر است. البته با منطق. او قصد دارد که پاسبانهای بیسواد را با سواد کند و به آنها قول میدهد که اگر تصدیق ششم ابتدایی بگیرند، میتوانند تا مقام ستوانی ارتقا پیدا کنند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی = http://www.ibna.ir/fa/doc/note/254569|عنوان= امین فقیری؛ پنجاه سال بعد از دهکده پرملال}}</ref> | |||
===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | |||
سپهر، زردیس، نویدشیراز، صدف، چشمه، سروا، نوشتار، شاهد، مدرسه، نیکا، ققنوس، فانوس، ماه باران و نیمنگاه | |||
===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== | |||
بیشتر آثار فقیری بارها تجدیدچاپ شده است:{{سخ}} | |||
مجموعهداستان «[[دهکده پرملال|دهکدهٔ پرملال]]» به چاپ هشتم که پیش از انقلاب پنج چاپ و بعد از انقلاب سه چاپ خورد البته با حذف داستان حمام. همچنین «آهوی زیبای من (برای کودکان)» به چاپ پنجم و رمان «رقصندگان» به چاپ دوم رسید. | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس|۲}} | |||
== منابع == | |||
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =میرعابدینی| نام =حسن |عنوان= فرهنگ داستاننویسان ایران |سال= ۱۳۸۶| ناشر= نشر چشمه|مکان = تهران| شابک =}} | |||
# {{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = | نام = | نام خانوادگی۲ = | نام۲ = | عنوان = «نقدی بر کتاب رقصندگان» | ژورنال = مجله ادبیات داستانی | مکان = | دوره = | شماره = ۴۳ | سال = ۱۳۷۶| تاریخ بازبینی = }} | |||
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = آلابراهیم | نام = محمدرضا | عنوان = امین فقیری را دوست دارم | ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۹۴| ناشر = نشر سته بان|مکان = استهبان(فارس) | شابک =| صفحه = }} | |||
فقیری در | ==پیوند به بیرون== | ||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/doc/book/257094/%D8%AA%DA%A9-%D9%82%D8%B5%D9%87-%D8%A8%D9%84%D8%B9%DB%8C%D8%AF%D9%85|عنوان= «تکتک قصهها را بلعیدم» دربارهٔ امین فقیری|ناشر= خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)|شناسه خبر= ۲۵۷۰۹۴|تاریخ انتشار= ۷بهمن۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۱تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = http://www.1000novels.ir/%d8%a7%d9%85%db%8c%d9%86-%d9%81%d9%82%db%8c%d8%b1%db%8c/ |عنوان= آشنایی با امین فقیری و سیاههٔ آثارش|ناشر= هزار رمان|تاریخ انتشار=۲۰اردیبهشت۱۳۹۸|تاریخ بازدید=۲۸خرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/273127/%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%85-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%85|عنوان= خاطرهای از کودکی|ناشر= خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)|شناسه خبر= ۲۷۳۱۲۷|تاریخ انتشار= ۱۰فروردین۱۳۹۸|تاریخ بازدید= ۲۱تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = http://www.shiraznovinnews.ir/Uploads/Newspaper/Pdf/62596714-26a8-4323-ab99-4ad69eab5ea1.pdf|عنوان= شرح اثر منتشرشده بهقلم محمدرضا آلابراهیم|ناشر|شیراز نوین|تاریخ انتشار= ۳مرداد۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۲۱تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = https://www.isna.ir/news/92092919727/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D9%88%D8%A8-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-69-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%DB%8C|عنوان= کتابهای محبوب امین فقیری در ۶۹سالگی|ناشر= ایسنا|شناسه خبر= ۷۱۲۱۵|تاریخ انتشار= ۲۹آذر۱۳۹۲|تاریخ بازدید= ۲۰اردیبهشت۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/213823/%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%B5%D8%AF%D8%A7-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D9%88%D9%84-%D8%A8%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%AF|عنوان= نوشتن بزرگترین عشق من، صداوسیما برای معرفی کتاب نباید پول بگیرد!|ناشر= خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)|شناسه خبر= ۲۱۳۸۲۳|تاریخ انتشار= ۳۰آذر۱۳۹۳|تاریخ بازدید=۲۷خرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = https://www.hamshahrionline.ir/news/56861/%d9%86%d8%a7%d8%b1%d8%b6%d8%a7%db%8c%d8%aa%db%8c-%d9%88-%d8%b3%da%a9%d9%88%d8%aa-%d8%af%d8%b1-%db%b6-%d8%b3%d8%a7%d9%84%da%af%db%8c-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d9%82%d9%84%d9%85|عنوان= نارضایتی و سکوت در ۶سالگی روز قلم|ناشر= خبرگزاری همشهری آنلاین |شناسه خبر= ۵۶۸۶۱|تار یخ انتشار= ۱۲ تیر ۱۳۸۷|تاریخ بازدید= ۲۰تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = https://www.isna.ir/news/96053018737/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF|عنوان= برادرانِ فقیری، راویان روح تاریخ شیراز|ناشر= ایسنا|شناسه خبر= ۷۱۳۷۸|تاریخ انتشار= ۳۰مرداد۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۱۲تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = https://www.mehrnews.com/news/4459240/%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%86%D9%85%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان= «نکوداشت امین فقیری، نویسنده شیرازی، نمودار درد و رنج روستاییان|ناشر= خبرگزاری مهر|شناسه خبر= ۴۴۵۹۲۴۰|تاریخ انتشار= ۲۴آبان۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۱۲تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = http://shabestan.ir/detail/News/740095|عنوان= امین فقیری تعریف همیشگی از روستاییان را برهم زده است|ناشر= خبرگزاری شبستان|شناسه خبر= ۷۴۰۰۹۵|تاریخ انتشار= ۲۴آبان۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۵تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = https://www.mehrnews.com/news/4459253/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%81%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AF%D8%BA%D8%AF%D8%BA%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF|عنوان= توصیفینویسی که دغدغهٔ سینما دارد|ناشر= خبرگزاری مهر|شناسه خبر= ۴۴۵۹۲۵۳|تاریخ انتشار= ۲۴آبان۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۱۰تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = http://shabestan.ir/detail/News/740087|عنوان= امین فقیری، بخشی از تاریخ فرهنگی شیراز است|ناشر= خبرگزاری شبستان|شناسه خبر= ۷۴۰۰۸۷|تاریخ انتشار= ۲۴آبان ۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۲۰تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = https://www.isna.ir/news/8202-02328/%D9%87%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%88%D8%AF%D9%88%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-%D8%B3%D9%8A%D9%85%D9%8A%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%88%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B9%D9%84%D9%8A|عنوان= هشتادودومین سالروز تولد سیمین دانشور/ گفتوگو با محمد محمدعلی، امین فقیری و مسعود توفان درباره خالق «سووشون»|ناشر= ایسنا|شناسه خبر= ۸۲۰۲-۰۲۳۲۸|تاریخ انتشار= ۸اردیبهشت۱۳۸۲|تاریخ بازدید= ۱۵خرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = https://www.aparat.com/v/j251u/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86_%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C|عنوان= نگاهی به مستندهای امین فقیری|ناشر= آپارات|تاریخ انتشار|۱۳۹۶|تاریخ بازدید=۲۵خرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://koodak24.ir/directories/details/14770/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%B1%DB%8C|عنوان= با امین فقیری و زندگینامهاش |ناشر= کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان|تاریخ بازدید= ۷خرداد۱۳۹۸}} | |||
{{یادکرد وب|نشانی = http://www.ibna.ir/fa/doc/note/254569|عنوان= امین فقیری؛ پنجاه سال بعد از دهکدهٔ پرملال|ناشر= ایبنا|شناسه خبر= ۲۵۴۵۶۹|تاریخ انتشار= ۱۶دی۱۳۹۶|تاریخ بازدید=۱۰تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی = http://www.shaer.ir/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C/35236-%D8%A7%D9%85%D9%8A%D9%86-%D9%81%D9%82%D9%8A%D8%B1%DB%8C.html|عنوان= فقیری نویسندهٔ شیرازی و آثارش|ناشر= پایگاه خبری شاعر|تاریخ انتشار= ۲۶شهریور۱۳۹۵|تاریخ بازدید۴تیر۱۳۹۸}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۷
امین فقیری | ||||
---|---|---|---|---|
زمینهٔ کاری | نویسنده، پژوهشگر و روزنامهنگار | |||
زادروز | ۳۰آذر۱۳۲۳ شیراز | |||
ملیت | ایرانی | |||
پیشه | معلم بازنشسته | |||
کتابها | دهکدهٔ پرملال، غمهای کوچک، پلنگهای کوهستان و... | |||
نمایشنامهها | شب، دوست مردم و کرکید(قالیبافان) | |||
مدرک تحصیلی | فوقدیپلم فنی | |||
دلیل سرشناسی | بهقلم درآوردن درد و رنج روستاییان | |||
|
"'امین فقیری"' داستاننویس، نمایشنامهنویس و پژوهشگر ایرانی است.[۱] که در کنار شغل دبیری آثار ارزشمندی نظیر دهکدهٔ پُرملال را خلق کرده است.
امین فقیری به سال۱۳۲۳ در خانوادهای شیرازی و فرهنگی بهدنیا آمد. فقیری نخستین داستانهایش را در مجلهٔ فردوسی و خوشه منتشر میکرد و سپس به چاپ مجموعهداستان پرداخت. او با الهام از زندگی تلخ روستاییان و مشاهدات خود دربارهٔ آنها درد و رنج روستاییان را به زیباترین شکل ممکن در نوشتههایش بیان میکند. با انتشار "دهکدهٔ پرملال" که بازتابی از دیدهها و دریافتهایش از مدارس نقاط دورافتادهٔ فارس و کرمان بود کار خود را شروع کرد و توجه منتقدان را برانگیخت.[۲] فقیری همراه محمود دولتآبادی موفق به کسب لوح زرین بهترین نویسنده بیستسال داستاننویسی ایران در سال۱۳۷۶ شد و درحالحاضر در روزنامهٔ عصر مردم شیراز مشغول بهکار است.[۱]
داستانکها
خودش، اولین مشتری کتابش شد!
ناشر برایاینکه اکثر داستانها در مجلهٔ خوشه چاپ شده بود برای چاپ مجموعهٔ دهکدهٔ پرملال تردید کرد. درنهایت شرطی گذاشت با این مضمون که صد جلد از کتاب را باید خودت بخری! من هم چون علاقهمند بودم داستانهایم چاپ شود قبول کردم. قیمت کتاب شش تومان بود. صد جلد کتاب را بین دوستان و اقوام پخش کردم. سه ماه بعد چاپ، کتاب تمام شد و ناشر دنبالم آمد و ششصد تومان پولم را برگرداند و پیشنهاد داد حق چاپ آثار بعدیم را به او واگذار کنم. بعد از مشورت با بزرگترهای این حوزه، پیشنهادش را نپذیرفتم.[۳]
ممیزی و رمان سگهای تاریکی
دوستان میگویند وضعیت ممیزی و تولید کتاب بهتر از گذشته است؛ ولی هنوز من تفاوت چندانی ندیدهام. یکی از کتابهایم از سال۸۷ تاکنون اجازهٔ چاپ نیافته است. این رمان با عنوان «سگهای تاریکی» چه در دورهٔ پیشین و چه در دورهٔ کنونی ممنوعچاپ اعلام شده است. ماجرای این رمان، دربارهٔ معلمی روستایی است که مسائلی میان او و دانشآموزان و مردم روستا رخ میدهد.[۴]
کمرویی و انزوا
از بچگی منزوی و خلوتگزین بار آمده بودم. بیشتر اوقات در تنهایی خودم بودم و درگیر فکر و تخیل. شاید علتش همان مشکل عفونت و درد گوشم بود که باعث شده بود در کودکی تنهایی را به حضور در جمع ترجیح دهم. حتی بعد از کلاس هفتم که منتهی شد به جراحی دوم گوشم، بازهم روحیهام این گونه بود که بیشتر دنبال کتاب خواندن و پیگیر ماجرا و قصه باشم؛ البته نه به آن صورت که هیچ دوستی نداشته باشم یا همهاش در خانه باشم؛ خب در دوران دبیرستان و بعد از آن اهل فوتبال و بسکتبال بودم و طبیعتاً دوستان زیادی داشتم.[۵]
دهکدهٔ پرملال به چشمه رسید!
"دهکدهٔ پرملال" بعداز چاپ پنجم توسط انتشارات سپهر دیگر چاپ نشد. تا سال۱۳۸۱ به منیرو روانیپور که بههمراه بابک تختی نشر قصه را داشتند زنگ زد و گفتم:
- "شما دهکدۀ پرملال مرا چاپ میکنید؟"
از پشت تلفن شنیدم داد زد گفت:
- "بابک! فلانی است. میگوید دهکدۀ پرملال مرا چاپ میکنید؟"
تختی گفت:
- "چرا چاپ نمیکنیم؟"
بعد رفته بودند با نشر چشمه شریک شده بودند، چاپ ششم را باهم منتشر کردند. بعد که آنها به آمریکا رفتند، دیگر کتاب افتاد دست نشر چشمه و تا چاپ هشتم بیرون آمد،[۵]البته با حذف داستان حمام از این مجموعه.
برام بنویس!
از مکافاتهای نویسندهبودن این است که هرچقدر هم کمرو باشی و سرت در کار خودت، بازهم همه از توقع دارند و مجبورت میکنند برایشان بنویسی؛ درست مثل امین فقیری که در دورهٔ تحصیلی هنرستان برای همکلاسیهایش انشا و از آن بالاتر نامههای عاشقانه مینوشت!
کتابهای دوستداشتیاش
« | حالا در سن ۶۹سالگی دربارهٔ خواندههایش چنین میگوید:
آنقدر کتاب خواندهام که همهٔ کتابها توی ذهنم بههم ریخته؛ اما از بین آنها «جنگ و صلح» نوشته لئو تولستوی، «گوربهگور» نوشتهٔ ویلیام فاکنر، «ینگه دنیا» نوشتهٔ جان دوس پاسوس، «خوشههای خشم» نوشتهٔ جان اشتاینبک، «تراژدی آمریکا» نوشتهٔ تئودور درایزر، «اتحادیه ابلهان» نوشتهٔ جان کندی تول، «ناتور دشت» نوشتهٔ جی.دی.سالینجر و «کافکا در ساحل» نوشتهٔ هاروکامی موراکامی و از بین داستانهای فارسی هم «جای خالی سلوچ» نوشتهٔ محمود دولتآبادی، «رود راوی» نوشتهٔ ابوتراب خسروی، «ارکستر شبانه چوبها» نوشتهٔ رضا قاسمی، «سفر شب» نوشته بهمن شعلهور و «سنگ صبور» نوشتهٔ صادق چوبک را بیشتر میپسندم.[۶] |
» |
امین فقیری را دوست دارد
محمدرضا آلابراهیم نویسنده و ناشری که با ارادتمندی و اظهار علاقه به نویسندهٔ آثار ارزشمندی چون دهکدهٔ پرملال، کتابی با عنوان «امین فقیری را دوست دارم» تألیف و گردآوری کرده است، کاری دوستداشتن را بهقلم میکشد و کمتر کسی در حق دیگری انجام میدهد.[۷]
قلمی برای صحبت نمانده!
امین فقیری در جشن ۶سالگی «روز قلم» میگوید: وقتی کتابهایی میماند و اجازهٔ انتشار پیدا نمیکند، چه تعبیری از روز قلم داریم؟ بهعنوان نویسنده، رو به هر کجا میکنم، بنبست است. سپس ادمه میدهد قلمی وجود ندارد که از آن تعریف و صحبت کنیم. ممانعت از چاپ آثاری که پیش از این تا چند چاپ منتشر شدهاند و کسی را نیز گمراه نکردهاند یا روند طولانی پاسخگویی به درخواست مجوز و بیتوجهی به تشکلها و جوایز خصوصی فعال در حوزهٔ کتاب و ادبیات، نمونههایی است که در گلههای تمام نویسندگان تکرار میشود.[۸]
زندگی و تراث
تقومی که تمامش کار است
- ۱۳۲۳: تولد در شیراز
- ۱۳۴۱: نوشتن اولین داستان کوتاه با عنوان «چتر» در روزنامهٔ کیهان
- ۱۳۴۶: چاپ مجموعهداستان دهکدهٔ پرملال
- ۱۳۴۸: مجموعهداستان کوچه باغهای اضطراب
- ۱۳۴۹: نوشتن نمایشنامه شب
- ۱۳۵۰: مجموعهداستان کوفیان
- ۱۳۵۲: نمایشنامه غمهای کوچک
- ۱۳۵۳: مجموعهداستان سیری در جذبه درد
- ۱۳۵۴: نمایشنامه دست مردم
- ۱۳۵۵: نمایشنامه قالیبافان
- ۱۳۵۸: مجموعهداستان سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر
- ۱۳۶۴: مجموعهداستان دو چشم کوچک خندان
- ۱۳۶۶: چاپ کتاب تمام بارانهای دنیا
- ۱۳۶۸: مجموعهداستان مویههای منتشر؛ کتاب آهوی زیبای من
- ۱۳۷۲: داستان اگر باران ببارد
- ۱۳۷۵: رمان رقصندگان
- ۱۳۷۶: کسب لوح زرین بهترین نویسنده بیستسال داستاننویسی ایران
- ۱۳۷۷: انتشار کتاب زندگی با ورزش
- ۱۳۷۸: کسب جایزۀ اول معلمان مؤلف
- ۱۳۸۲: مجموعهداستان انگار هیچوقت نبوده؛ انتشار پلنگهای کوهستان
- ۱۳۸۵: مجموعهداستان زمستان پشت پنجره
- ۱۳۸۸: مجموعهداستان ببینم نبضتان میزند؟!
- ۱۳۸۹: انتشار نمایشنامه در یک پرده: تکرار نمیشود در تو آن گل سرخ
- ۱۳۹۳: مجموعهداستان من و محمد فری
- ۱۳۹۵: مجموعهداستان گربه؛انتشار مجموعه داستان شهربازی
- ۱۳۹۶: کسب نشان درجهٔ یک ادبیات از سوی وزارت فرهنگوارشاد اسلامی
فقیری و گذر ایام
امین فقیری ۳۰آذر۱۳۲۳ در شیراز بهدنیا آمد و در بستری اهل کتاب و فرهنگ بزرگ شد. برادرش ابوالقاسم فقیری فارسشناس معروف است. وقتی که در لباس سپاهدانش به روستا رفت زندگیِ تلخ روستاییان او را واداشت تااز آنها بنویسد. از هیجدهسالگی داستانهای او در مجلات ادبی خوشه، سخن و فردوسی بهچاپ میرسید. فقیری حاصل چهار سال نوشتن را در نخستین مجموعهداستانیِ خود به نام دهکدهٔ پرملال در ۲۳سالگی انتشار داد[۹] و بعداز آن، همواره در کنار شغل معلمی به روزنامهنگاری و خلق آثار ارزشمند دیگری پرداخته است. فقیری اکنون نزدیک به نیمقرن است که همواره قلم به دست دارد و باآنکه نالهها میکند از باب کمتوجهیِ مسئول و غیرمسئول، اما همچنان مینویسد.
شخصیت و اندیشه
از بچگی منزوی و خلوتگزین بار آمدم و بیشتر اوقات در تنهایی خودم بودم و درگیر فکر و تخیل و کتاب خواندن.[۵]
فقیری در دهۀ چهل به روستاهایی رفت که زندگی در آنها بسیار سخت و ناممکن بهنظر میرسید. شاید هرکس بهجای او بود، در آن روستاهای رنجاندود و روزهای ملالآور، تمام انگیزههای خواندن را از دست میداد و عطای نوشتن را به لقایش میبخشید؛ اما او به روستا رفته بود تا آموزگار باشد و چراغی بیافروزد، روشنیِ روزگارِ ازظلمتآکندۀ محرومان و دردمندان را. در آن محیطهایی که حداقلی از امکانات هم برای زندگی فراهم نبود، آیینۀ تمامنمای آلام و مصیبتهای مردم میشود.[۵]
تا زمان چاپ اولین آثارش در روزنامهها و مجلات آن زمان، با هیچکدام از بزرگان و شخصیتهای مشهور و بانفوذ ادبیات و فرهنگ، حتی در شیراز، درارتباط نبود. در هیچ جلسه و انجمنی رفتوآمد نداشت. به آن صورت، کسی نبود که او را تشویق به نوشتن و چاپ داستانهایش بکند؛ کاملاً مستقل و خودجوش، بیمدد هیچ استادی، در کنج انزوا و خلوتش نشسته و کتاب خوانده و استعداد خالص خود را خود شکوفا کرده و پرورش داده است.[۵]
زمینهٔ فعالیت
نویسندگی در کنار پژوهش، پژوهشگری همراهبا روزنامهنگار در روزنامه عصر مردم شیراز و معلمی که بخش جدانشدنیِ امین فقیریِ همیشه معلم است.
یادمان و بزرگداشتها
- نکوداشت امین و ابوالقاسم فقیری، دو نویسنده و پژوهشگر نامدار فارس در سال۱۳۹۶ با رونمایی از پرترهٔ آنها و اعطای نشان مفاخر استان فارس به برادران فقیری.[۱۰]
- بزرگداشت امین فقیری، نویسنده و شاعر شیرازی در مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس در سال۱۳۹۷ با حضور استادان، نویسندگان، فرهنگخیزان و دوستداران ادبیات.[۱۱]
به نگاهشان این گونه آمده!
دیدگاه مهدی زمانی، نویسنده و پژوهشگر
« | فقیری چهرهٔ مبارز و سربلندی مردم روستا را تغییر داده و به چهرهٔ خشن و دور از فرهنگ شهری روستائیان پرداخته است. امین فقیری ۳۴ سال پیش، کار خود را آغاز میکند و از ابتدای کار حسابش را از ادبیاتی که از زندگی واقعی بیگانه است و از دریچه احساس به زندگی مینگرد و با امیدی واهی به آینده نگاه میکند یا افتخار اعراقآمیز به گذشته دارد، جدا میکند.[۱۲] | » |
همایون امامی، مستندساز و پژوهشگر
« | فقیری توصیفینویسی است که دغدغهٔ سینما دارد؛ نگاه سینمایی در متنی توصیفی در آثارش بهخوبی دیده میشود. تعلیق در کارهای فقیری از سینما الهام گرفته میشود و گرایش بی شک به تعلیق و روایت موازی در رمانهای وی لمسشدنی است.[۱۳] | » |
سیروس رومی، شاعر و روزنامهنگار
« | اگر کسی بخواهد بزرگ بشود باید زمینهها را در دو جهت داشته باشد. یکی استعداد و دیگری تلاش و پشتکار. امین فقیری هر دو را داشت. در آن سه سالی که با او در سروستان همخانه بودم چیزهای بسیاری آموختم. مسئله مهم دیگر این بود که ما در سروستان چهار نفر بودیم و امین فقیری همهمان را بهسمت مطالعه سوق داد.[۳] | » |
محمدرضا آلابراهیم، نویسنده و پژوهشگر
« | او نمینویسد که نویسنده باشد، او مینویسد تا نوشتن را خلق کند، او همگام با جلال آلاحمد در نفرین زمین قدم میزند، او با غلامحسین ساعدی به بیل میرود و بیل میزند، با منوچهر شفیانی همراه میشود و در بلندای کوههای بختیاری مردم زحمتکش ایل را مینگرد و میگرید، او علاوهبر ساردوئیه کرمان، با صمد بهرنگی به روستاهای آذربایجان میرود و از مردم آنجا سخن میگوید.[۱۴] | » |
کوروش کمالی سروستانی، مدیروقت کتابخانهٔ ملی فارس
« | شیراز مدیون امین فقیری است؛ چراکه ازسویی او با آثارش فرهنگ، تاریخ و خاطرههایمان را ماندگار ساخته و ازدیگرسوی، خود بخشی از تاریخ فرهنگی شیراز میشود.[۱۵] | » |
روبه آینهای که پشتسرش را نشان میدهد
- هیچچیز نمیتوانست مانع نوشتن من بشود. از بچگی عشق و زندگی من خواندن و نوشتن بود. من کار خودم را میکردم، کاری به حرفها نداشتم؛ ولی نظر منتقدان هم برایم همیشه ارزشمند بوده است.[۵]
نگاه خودی به کتابهایش
- دهکدهٔ پرملال برایم خاطرهانگیز است؛ ولی یک رمان دارم به نام «رقصندگان» که این رمان از نظر ادبی برایم ارزشمند و از کارهای بسیار خوب من است.[۵]
- من بعد از چاپ «دهکدۀ پرملال» در سال۴۷، دیگر بهترتیب سالی یک کتاب چاپ میکردم؛ ولی خودم حالا که فکر میکنم، میبینم در این کتابها از هر ده تا داستان، پنجشش تایش خوب است، پنجشش تایش ارزش چاپ نداشته؛ ولی متأسفانه در چاپشان عجله کردم. فکر میکردم هرچه مینویسم باید چاپ بشود.[۵]
هم روشن میبیند و هم تیره
سیمین دانشور
« | امین فقیری با نامبردن از سیمین دانشور بهعنوان بانوی بزرگ قصهنویسی ایران، مهمترین دغدغهٔ او در آثارش را پایبندی به شرافت انسانی میداند و دربارهٔ سووشون دانشور میگوید:
|
» |
جلال آلاحمد
« | جلال، خود نویسندهای پرخاشجو و پرجوشوخروش بود؛ اما دانشور هرگز تحت تأثیر آلاحمد قرار نگرفت؛ بلکه حتی به اعترافِ خود آلاحمد، این او بود که بیشتر تحت تأثیر همسرش قرار داشت.[۱۶] | » |
محمود دولتآبادی
« | به نظرم کمی خسته شده؛ ولی خودش را از تکوتا نمیاندازد. بعضی کارهای او اگر موجزتر میشد بهتر بود. من همیشه اعتقاد داشتهام کلیدر یکی دو جلدش زیادی است؛ مثلاً صحنۀ عروسی ۳۰۰ صفحه است، جلو نمیرود، نفس آدم میبرد.[۵] | » |
معلم بیاستاد
امین فقیری کاملاً مستقل و خودجوش، بیمدد هیچ استادی، از هشتسالگی شروع به خواندن رمانهای معروف دنیا میکند و استعداد خالص خود را خود شکوفا کرده و پرورش داده است.
به روی صحنه رفت
- مستند «دهکده پرملال»، بهنویسندگی کارگردان و تهیهکنندگیِ «همایون امامی»
- مستند «استاد امین فقیری»، بهنویسندگیِ سیدمهدی میرعظیمی و کارگردانیِ پویا کنگاوری و تهیهکنندگیِ ادارهکل فرهنگوارشاد فارس» در سال۱۳۹۶ ساخته شد.[۱۷]
آثار و منبعشناسی
آثارش چنین سبک و خصوصیاتی دارد
اغلب آثار امین فقیری در حوزهٔ ادبیات روستایی و اقلیمی میگنجد.
به ادبیات شفاهی مردم شیراز و استفاده از واژههای محلی در آثار بسیار پایبند است.[۵]
تفاوتهای زندگی در شهر و روستا را بهخوبی نشان میدهد.[۵]
فقر و گرسنگی، مناسبات زندگی در وضعیت نابسامان اجتماعی، مصائب پایانناپذیر مردم ستمدیده و رنجکشیده روستایی و تقابل سنت و تجدد، درونمایه آثار اوست.[۱۵]
فقیری با چیرهدستی و ظرافت خاصی به بیان داستانهایش میپردازد؛ گویی که در تمام صحنههای داستان حضور دارد و ازآنجاکه با مردمان روزگارش همدردی میکند؛ گونهای مرثیه و مویه را در قلم خویش پدیدار میسازد و اینهمه را با بهرهبردن از اصطلاحات و کنایات و واژگان محلی رنگ و بویی خاص میبخشد چونانکه در پهنایی ممتد از واژگان و کلمات و عبارات در شمار ادبیات اقلیمی این سرزمین خوش مینشیند.[۱۵]
شخصیتهای داستانهای مطرح برای فقیری همگی مسلمان و شیعهاند. بعضی از مسائل دینی رااصلاً رعایت نمیکنند و بعضی را با تعصبی خاص بهجا میآورند؛ غیبتکردن از اینوآن، یکی از ویژگیهای بارز و درعینحال منفی شخصیتهای فقیری است.[۱۸]
کارنامه و فهرست آثار
مجموعهداستانها
- گربه، نویدشیراز ۱۳۹۵
- شهربازی، ماه باران ۱۳۹۵
- من و محمد فری، هیلا ۱۳۹۳
- ببینم نبضتان میزند؟!، چشمه ۱۳۸۸
- زمستان پشت پنجره، نیمنگاه ۱۳۸۵
- انگار هیچوقت نبوده، نیکا ۱۳۸۲
- زندگی با ورزش، سروا ۱۳۷۷
- مویههای منتشر، نویدشیراز ۱۳۶۸
- تمام بارانهای دنیا، نوشتار ۱۳۶۶
- دو چشم کوچک خندان، نویدشیراز ۱۳۶۴
- سخن از جنگل سبز است و تبردار و تبر، زردیس ۱۳۵۸
- سیری در جذبه و درد، سپهر ۱۳۵۳
- غمهای کوچک، سپهر ۱۳۵۲
- کوفیان، سپهر ۱۳۵۰
- کوچه باغهای اضطراب، ۱۳۴۸
- دهکدهٔ پرملال، سپهر ۱۳۴۶
نمایشنامه
- در یک پرده: تکرار نمیشود در تو آن گل سرخ، نوید شیراز ۱۳۸۹
- قالیبافان، ۱۳۵۵
- دوست مردم، ۱۳۵۴
- شب، سپهر ۱۳۴۹
برای کودکانونوجوانان
- زندگی با ورزش، سروا ۱۳۷۷
- اگر باران ببارد، سروا ۱۳۷۲
- آهوی زیبای من، صدف ۱۳۶۸
سایر
- داستانهایی از ساردو در بیش از نیمقرن قبل، فانوس ۱۳۹۵
- میرعمادقزوینی، مدرسه ۱۳۸۶
- سعدی، مدرسه ۱۳۸۶
- قوامالدین شیرازی، مدرسه ۱۳۸۵
- رمان پلنگهای کوهستان، شاهد ۱۳۸۲
- رمان رقصندگان، انشارات سروا ۱۳۷۵
- گزیدهداستانها ۱۳۶۴
جوایز و افتخارات
- کسب لوح زرین بهترین نویسنده بیستسال داستاننویسی ایران، ۱۳۷۶
- جایزۀ اول معلمان مؤلف، ۱۳۷۸
- کسب نشان درجه یک ادبیات از سوی وزارت فرهنگوارشاد اسلامی، ۱۳۹۶
آنچه درباره فقیری نوشتهاند:
- «نقدوبررسی ادبیات روستایی با تکیه بر آثار امین فقیری»، پایاننامه ارشد، محمود بشیری، ۱۳۸۸ دانشگاه علامهطباطبایی
- «بررسی ساختار و محتوای داستانهای کوتاه امین فقیری»، پایاننامه ارشد، میترا یزدان پناه، ۱۳۸۸ دانشگاه شیراز
- «بازتاب عناصراقلیمی در داستانهای روستایی امین فقیری» مقاله، قاسم سالاری، ۱۳۹۴
- «تحليلوبررسی سبک در رمانهای امین فقیری»، مقاله، سیدمهدی خيرانديش و زهره بوستانیزاده، ۱۳۹۱
بررسی چند اثر
دهکدهٔ پرملال
مجموعهداستانی است با ۱۷ داستان کوتاه: آب، آبی و عشق، آقای صابری، از ته چاه، با باران ببار، حمام، دهکدهٔ پرملال، دود، ره آورد، شاهگل، عاشورا، غمهای کوچک، کنیز، کوچ، گرگ، گنو و مادر «این داستانها مشاهدات صمیمانهٔ یک معلم روستا از زندگی کشاورزان کرمان و فارس است. نویسنده در اغلب آن حضور دارد و ماجرای دهنشینان را با غموغربت ملالِ روحی خویش درهم میآمیزد. روشنفکر شهری ناآشنا با مناطق دورافتادهٔ میهن، با اعجاب به محیط مینگرد و برای درهمشکستن نظرهای نویسندگان رومانتیکی که صلای بازگشت به ده را سر داده بودند، میکوشد خشونت زندگی مردمی را وصف کند که بهطرق گوناگون استثمار میشوند؛ اما تنبلی و جهل دیرینهٔ آنها را به حالت غیرانسانی خوگیر میکند. انسانهای کوچکی که زندگی را با مشقت میگذرانند و در فقر و فلاکت از دست میروند.»[۱۹]
رقصندگان
رقصندگان دربردارندهٔ دو داستان مستقل است که به قسمی رضایتبخش با حادثهای فرعی بههم پیوسته شده است و ازاینرو نمیتواند رمان بهشمار آید. داستان نخست دربارهٔ مهاجرت باران مردی عشایری با همسر و پسر خردسالش به شهر بزرگ است. در این قصه کمابیش مفصل که سه بخش از چهار بخش کتاب را به خود اختصاص داده مناظری دردناک از قحطسالی و شوربختی روستاییان و مردم عشایر، وصف و گاه مجسم میشود. داستان دوم، داستان خانم اختر، توصیف تنهایی و افسردگی زنی فقیر در شهر است که در مالیخولیاهای تنهاییاش به عالم جنون نزدیک میشود.[۲۰] این رمان جزو شش رمان برتر بیستسال داستاننویسی شد و سال ۱۳۷۸ نیز جایزه اول معلمان مؤلف را برد.
شهربازی
مجموعهداستان شهربازی شامل چهار داستان با نامهای شهربازی، مهمان، کاش بین ما بود و تیمسار است.
داستان «شهربازی» همانطورکه از نامش پیداست، بازیگرفتن افرادی است که خود ناخواسته به این شهر پا میگذارند. آدمهایی که برای این بازی و شهر ساخته نشدهاند؛ اما به بازی گرفته میشوند. داستان شهربازی،آدم تهیدستی را که مایحتاج خود و خانوادهاش را بهزور بهدست میآورد، نشان میدهد. دولتمردان او را به بازی میگیرند تازمانیکه به مقام رسید، بتوانند از او سوءاستفادههای اقتصادی و سیاسی کنند.
داستان «مهمان»، تمام عناصر یک داستان خوب را در خود جای داده است. داستان، از تعلیقی بسیار قوی برخوردار است. زمان و مکان و پیرنگ داستانی و نقاط اوج و فرود و گرهگشایی در داستان بهخوبی مشخص است.
داستان «کاش بین ما بود»، تلفیقی از داستان و خاطره است و نثر ساده و شستهورفتهای دارد. شیوهٔ روایت بسیار بارز و چشمگیر است. زمان و مکان داستان و پیرنگ و حوادث داستانی کاملاً در داستان تنیده شده است. تعلیق داستان بسیار قوی و دلهرهآور است و خواننده را لحظهای رها نمیکند.
داستان «تیمسار»، داستانی با مشخصههای نظامی است. تیمسار که شخصیت اصلی و نمادین این داستان است، خصوصیات رضا شاهی دارد. مستبد و سختگیر است. البته با منطق. او قصد دارد که پاسبانهای بیسواد را با سواد کند و به آنها قول میدهد که اگر تصدیق ششم ابتدایی بگیرند، میتوانند تا مقام ستوانی ارتقا پیدا کنند.[۲۱]
ناشرانی که با او کار کردهاند
سپهر، زردیس، نویدشیراز، صدف، چشمه، سروا، نوشتار، شاهد، مدرسه، نیکا، ققنوس، فانوس، ماه باران و نیمنگاه
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
بیشتر آثار فقیری بارها تجدیدچاپ شده است:
مجموعهداستان «دهکدهٔ پرملال» به چاپ هشتم که پیش از انقلاب پنج چاپ و بعد از انقلاب سه چاپ خورد البته با حذف داستان حمام. همچنین «آهوی زیبای من (برای کودکان)» به چاپ پنجم و رمان «رقصندگان» به چاپ دوم رسید.
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «امین فقیری».
- ↑ فرهنگ داستاننویسان ایران. ص. ۲۱۳.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ «تکتک قصهها را بلعیدم».
- ↑ «نوشتن بزرگترین عشق من، صداوسیما برای معرفی کتاب نباید پول بگیرد!».
- ↑ ۵٫۰۰ ۵٫۰۱ ۵٫۰۲ ۵٫۰۳ ۵٫۰۴ ۵٫۰۵ ۵٫۰۶ ۵٫۰۷ ۵٫۰۸ ۵٫۰۹ ۵٫۱۰ «خاطرهای از کودکی».
- ↑ «کتابهای محبوب امین فقیری در ۶۹سالگی».
- ↑ «شرح اثر منتشرشده بهقلم محمدرضا آلابراهیم». ۳مرداد۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۱تیر۱۳۹۸.
- ↑ «نارضایتی و سکوت در ۶سالگی روز قلم».
- ↑ «با امین فقیری و زندگینامهاش». کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان.
- ↑ «برادرانِ فقیری، راویان روح تاریخ شیراز».
- ↑ ««نکوداشت امین فقیری، نویسنده شیرازی، نمودار درد و رنج روستاییان».
- ↑ «امین فقیری تعریف همیشگی از روستاییان را برهم زده است».
- ↑ «توصیفینویسی که دغدغهٔ سینما دارد».
- ↑ محمدرضا آلابراهیم، امین فقیری را دوست دارم، ۳.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ «امین فقیری، بخشی از تاریخ فرهنگی شیراز است».
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ «هشتادودومین سالروز تولد سیمین دانشور، گفتوگو با محمد محمدعلی، امین فقیری و مسعود توفان دربارهٔ خالق «سووشون»».
- ↑ «نگاهی به مستندهای امین فقیری».
- ↑ «فقیری نویسندهٔ شیرازی و آثارش».
- ↑ صد سال داستاننویسی ایران. ص. ۵۳۷.
- ↑ ««نقدی بر کتاب رقصندگان»». ادبیات داستانی، ش. ۴۳.
- ↑ «امین فقیری؛ پنجاه سال بعد از دهکده پرملال».
منابع
- میرعابدینی، حسن (۱۳۸۶). فرهنگ داستاننویسان ایران. تهران: نشر چشمه.
- ««نقدی بر کتاب رقصندگان»». مجله ادبیات داستانی، ش. ۴۳ (۱۳۷۶).
- آلابراهیم، محمدرضا (۱۳۹۴). امین فقیری را دوست دارم. استهبان(فارس): نشر سته بان.
پیوند به بیرون
- ««تکتک قصهها را بلعیدم» دربارهٔ امین فقیری». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۷بهمن۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۱تیر۱۳۹۸.
- «آشنایی با امین فقیری و سیاههٔ آثارش». هزار رمان، ۲۰اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینیشده در ۲۸خرداد۱۳۹۸.
- «خاطرهای از کودکی». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۱۰فروردین۱۳۹۸. بازبینیشده در ۲۱تیر۱۳۹۸.
- «شرح اثر منتشرشده بهقلم محمدرضا آلابراهیم». ۳مرداد۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۱تیر۱۳۹۸.
- «کتابهای محبوب امین فقیری در ۶۹سالگی». ایسنا، ۲۹آذر۱۳۹۲. بازبینیشده در ۲۰اردیبهشت۱۳۹۸.
- «نوشتن بزرگترین عشق من، صداوسیما برای معرفی کتاب نباید پول بگیرد!». خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۳۰آذر۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۷خرداد۱۳۹۸.
- «نارضایتی و سکوت در ۶سالگی روز قلم». خبرگزاری همشهری آنلاین. بازبینیشده در ۲۰تیر۱۳۹۸.
- «برادرانِ فقیری، راویان روح تاریخ شیراز». ایسنا، ۳۰مرداد۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۲تیر۱۳۹۸.
- ««نکوداشت امین فقیری، نویسنده شیرازی، نمودار درد و رنج روستاییان». خبرگزاری مهر، ۲۴آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۲تیر۱۳۹۸.
- «امین فقیری تعریف همیشگی از روستاییان را برهم زده است». خبرگزاری شبستان، ۲۴آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۵تیر۱۳۹۸.
- «توصیفینویسی که دغدغهٔ سینما دارد». خبرگزاری مهر، ۲۴آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰تیر۱۳۹۸.
- «امین فقیری، بخشی از تاریخ فرهنگی شیراز است». خبرگزاری شبستان، ۲۴آبان ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۰تیر۱۳۹۸.
- «هشتادودومین سالروز تولد سیمین دانشور/ گفتوگو با محمد محمدعلی، امین فقیری و مسعود توفان درباره خالق «سووشون»». ایسنا، ۸اردیبهشت۱۳۸۲. بازبینیشده در ۱۵خرداد۱۳۹۸.
- «نگاهی به مستندهای امین فقیری». آپارات. بازبینیشده در ۲۵خرداد۱۳۹۸.
- «با امین فقیری و زندگینامهاش». کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان. بازبینیشده در ۷خرداد۱۳۹۸.
«امین فقیری؛ پنجاه سال بعد از دهکدهٔ پرملال». ایبنا، ۱۶دی۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۰تیر۱۳۹۸.
- «فقیری نویسندهٔ شیرازی و آثارش». پایگاه خبری شاعر، ۲۶شهریور۱۳۹۵.