عاشقی به سبک ون‌گوگ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
V.izadbin (بحث | مشارکت‌ها)
M.mehdy.tabrizy (بحث | مشارکت‌ها)
جز M.mehdy.tabrizy صفحهٔ عاشقی به سبک ونگوگ را به عاشقی به سبک ون‌گوگ منتقل کرد: غلط املایی در عنوان
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب|نام کتاب=عاشقی به سبک ون‌گوگ|تصویر=Vangog.jpg|اندازه تصویر=200px|نویسنده=محمدرضا شرفی‌خبوشان|ناشر=شهرستان ادب|طراح_جلد=مجید کاشانی|قطع=رقعی|نوع_جلد=شومیز|شابک=۹۷۸۶۰۰۶۸۹۰۶۱|موضوع=رمان، انقلاب اسلامی|زبان=فارسی|نوبت چاپ=پنجم ۱۳۹۸|تعداد_صفحات=۲۱۲|تاریخ_نشر=۱۳۹۳}}«عاشقی به سبک ون‌گوگ» رمانی است که به قلم محمدرضا شرفی‌خبوشان نگاشته شده است. این کتاب داستان عاشقیِ پسر جوانی با سرگذشتی رازآلود را در روزهای اوج انقلاب روایت می‌کند. شخصیتی که با کنار هم قرار دادن رویدادها، شخصیت‌ها و اتفاق‌ها، سعی در کامل کردن تکه گمشده‌ای از پازل زندگی خود را دارد. این اثر در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.  
{{جعبه اطلاعات کتاب|نام کتاب=عاشقی به سبک ون‌گوگ|تصویر=Vangog.jpg|اندازه تصویر=200px|نویسنده=محمدرضا شرفی‌خبوشان|ناشر=شهرستان ادب|طراح_جلد=مجید کاشانی|قطع=رقعی|نوع_جلد=شومیز|شابک=۹۷۸۶۰۰۶۸۹۰۶۱|موضوع=رمان، انقلاب اسلامی|زبان=فارسی|نوبت چاپ=پنجم ۱۳۹۸|تعداد_صفحات=۲۱۲|تاریخ_نشر=۱۳۹۳}}«عاشقی به سبک ون‌گوگ» رمانی است که به قلم [[محمدرضا شرفی‌خبوشان]] نگاشته شده است. این کتاب داستان عاشقیِ پسر جوانی با سرگذشتی رازآلود را در روزهای اوج انقلاب روایت می‌کند. شخصیتی که با کنار هم قرار دادن رویدادها، شخصیت‌ها و اتفاق‌ها، سعی در کامل کردن تکه گمشده‌ای از پازل زندگی خود را دارد. این اثر در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.  


{{وسط|*****}}
{{وسط|*****}}
خط ۱۲: خط ۱۲:
رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»  در چهار فصل نوشته شده و تمام داستان‌ها از زاویه دید «البرز» که به طور اتفاقی در جریان ماجرا قرار گرفته، در حال روایت است.<ref name=":0">[https://www.navaar.ir/audiobook/5305/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D8%A8%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%86 «معرفی و دانلود کتاب صوتی عاشقی به سبک ون‌گوگ اثر محمد‌رضا شرفی‌خبوشان»]. نوار. بی‌تا دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳ </ref>
رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»  در چهار فصل نوشته شده و تمام داستان‌ها از زاویه دید «البرز» که به طور اتفاقی در جریان ماجرا قرار گرفته، در حال روایت است.<ref name=":0">[https://www.navaar.ir/audiobook/5305/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D8%A8%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%86 «معرفی و دانلود کتاب صوتی عاشقی به سبک ون‌گوگ اثر محمد‌رضا شرفی‌خبوشان»]. نوار. بی‌تا دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳ </ref>


در فصل نخست؛ شیدایی در سگ‌دانی، آغاز راه عاشقی شخصیت اول این کتاب است.<ref name=":1">[https://shahrestanadab.com/Content/ID/4593/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF «نگاهی به رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»»]. سایت شهرستان ادب. ۱۷ خرداد ۱۳۹۴</ref> از آغاز تا پایان فصل اول این اثر، ما با یک عاشق درونگرا روبه‌رو می‌شویم و جریان سیال ذهن او در طول داستان، جاری است. البرز مرد عاشق‌پیشه‌ این رمان از داخل یک سگ‌دانی در حال روایت مأموریتش برای نازلی است، دختری که دیوانه‌وار او را دوست دارد. از همان‌جا حوادث انقلاب و سرکوب مبارزات مردمی علیه نظام پهلوی را روایت می‌کند.<ref>[https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF/book/41236 «معرفی و دانلود کتاب صوتی عاشقی به سبک ون‌گوگ»]. کتابراه. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳</ref>
در فصل نخست؛ شیدایی در سگ‌دانی، آغاز راه عاشقی شخصیت اول این کتاب است.<ref name=":1">[https://shahrestanadab.com/Content/ID/4593/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF «نگاهی به رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»»]. سایت شهرستان ادب. ۱۷ خرداد ۱۳۹۴</ref> از آغاز تا پایان فصل اول این اثر، ما با یک عاشق درونگرا روبه‌رو می‌شویم و جریان سیال ذهن او در طول داستان، جاری است. البرز مرد عاشق‌پیشه‌ این رمان از داخل یک سگ‌دانی در حال روایت ماموریتش برای نازلی است، دختری که دیوانه‌وار او را دوست دارد. از همان‌جا حوادث انقلاب و سرکوب مبارزات مردمی علیه نظام پهلوی را روایت می‌کند.<ref>[https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF/book/41236 «معرفی و دانلود کتاب صوتی عاشقی به سبک ون‌گوگ»]. کتابراه. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳</ref>


در فصل دوم با عنوان «هوایت را نفس می‌کشم» البرز وارد اتاق نازلی می‌شود، خود را غرق در هوایی می‌کند که معشوقه‌اش در آن نفس کشیده و همه چیز برای او در این اتاق، وجود نازلی را تداعی می‌کند. در این فصل، نویسنده در خلال ماجرای تیمسار و طرح حذف فیزیکی مخالفان سلطنت، مسئله هویت البرز را مطرح می‌کند و با این ابهام، شخصیت اصلی داستان وارد یک چالش اساسی بر سر یافتن هویت خود می‌شود.
در فصل دوم با عنوان «هوایت را نفس می‌کشم» البرز وارد اتاق نازلی می‌شود، خود را غرق در هوایی می‌کند که معشوقه‌اش در آن نفس کشیده و همه چیز برای او در این اتاق، وجود نازلی را تداعی می‌کند. در این فصل، نویسنده در خلال ماجرای تیمسار و طرح حذف فیزیکی مخالفان سلطنت، مسئله هویت البرز را مطرح می‌کند و با این ابهام، شخصیت اصلی داستان وارد یک چالش اساسی بر سر یافتن هویت خود می‌شود.
خط ۲۶: خط ۲۶:
به طور کلی در این رمان نویسنده دو محور را مورد توجه قرار داده که اولی با حضور شخصیت اصلی داستان، یعنی البرز پیش می‌رود. این قصه، ماجرای عشق به نازلی و بعد هم مخفی شدن برای فهمیدن ماجرایی است که در باغ در حال وقوع است. محور دوم اما مربوط به اتفاقاتی است که توسط تیمسار و دوستانش و عبدالله، برادر بزرگ‌تر البرز که وارد نظام شده در حال رخ دادن است.<ref name=":0" />
به طور کلی در این رمان نویسنده دو محور را مورد توجه قرار داده که اولی با حضور شخصیت اصلی داستان، یعنی البرز پیش می‌رود. این قصه، ماجرای عشق به نازلی و بعد هم مخفی شدن برای فهمیدن ماجرایی است که در باغ در حال وقوع است. محور دوم اما مربوط به اتفاقاتی است که توسط تیمسار و دوستانش و عبدالله، برادر بزرگ‌تر البرز که وارد نظام شده در حال رخ دادن است.<ref name=":0" />


از جمله شخصیت‌هایی که در این رمان، بار معنایی و ماجرایی برایشان در نظر گرفته شده است می‌توان به البرز، نازلی، بابا کلیم، تیمسار خسروخانی و عبدالله اشاره کرد. هر کدام از این شخصیت­ها با فراز و نشیب‌های پرداختی از سوی نویسنده، به عنوان نقش‌آفرینان اصلی این قصه شناخته می‌شوند. در میان اینان، با کمی اغماض می‌توان گفت که شخصیت البرز به لحاظ حجم حضورش در داستان که منجر به ظهور خصوصیات و ظرفیت‌هایش شده، همچنین شخصیت باباکلیم پدر خانواده‌ای است که به عنوان خدمتکار در باغ تیمسار خسروخانی کار می‌کنند. او البرز را نیز بزرگ کرده‌ است. با در نظر گرفتن محدودیت‌های این شخصیت که لال است و به واسطه تصاویری که از او در مقابل کنش‌های داستان ارائه شده، ماندگاری بیش‌تری در ذهن خواننده نسبت به دیگر حاضران در این قصه و ماجرا دارند.<ref name=":2" />
از جمله شخصیت‌هایی که در این رمان، بار معنایی و ماجرایی برایشان در نظر گرفته شده است می‌توان به البرز، نازلی، بابا کلیم، تیمسار خسروخانی و عبدالله اشاره کرد. هر کدام از این شخصیت­ ها با فراز و نشیب‌های پرداختی از سوی نویسنده، به عنوان نقش‌آفرینان اصلی این قصه شناخته می‌شوند. در میان اینان، با کمی اغماض می‌توان گفت که شخصیت البرز به لحاظ حجم حضورش در داستان که منجر به ظهور خصوصیات و ظرفیت‌هایش شده، همچنین شخصیت باباکلیم پدر خانواده‌ای است که به عنوان خدمتکار در باغ تیمسار خسروخانی کار می‌کنند. او البرز را نیز بزرگ کرده‌ است. با در نظر گرفتن محدودیت‌های این شخصیت که لال است و به واسطه تصاویری که از او در مقابل کنش‌های داستان ارائه شده، ماندگاری بیش‌تری در ذهن خواننده نسبت به دیگر حاضران در این قصه و ماجرا دارند.<ref name=":2" />


=== داستان انتشار کتاب ===
'''مدت زمان نگارش'''
ایده «عاشقی به سبک ونگوگ» هم بر مبنای نگاه و نگرش خود نویسنده به فضای فکری روشنفکری پیش از انقلاب بوده است. او می­خواسته است تا رمانش زبان، مشغولیت‌های ذهنی و همفکری هنرمندان پیش از انقلاب را  نشان بدهد. آن چیزی که روشنفکران پیش از انقلاب بسیار زیاد دچارش بودند، یک بحث هویتی بود. روشنفکران به دنبال هویت خودشان بودند و دوست داشتند که جهان هویتی را دریابند، اما در نهایت سردگم شدند. این عدم از شناخت هویت خودشان که چه هستند و چه می‌خواهند باشند و نقش آن‌ها در جامعه چیست و جامعه به چه سمتی حرکت می‌کند؛ همگی سؤالاتی بودند که روشنفکر پیش از انقلاب برای آن پاسخ دقیقی نداشت. همین موضوعات خیلی مهم باعث شکل‌گیری ایده نمایش زندگی یک نقاش عاشق در ذهن نویسنده شده است.<ref name=":3">[https://www.mehrnews.com/news/6247121/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF «نویسنده ایرانی با امکانات کم و محدودیت زیستی خود می‌نویسد»]. خبرگزاری مهر. ۱۵ مهر ۱۴۰۳</ref>


=== طرح جلد ===
نویسنده در بین سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ درگیر نگارش این اثر بوده است. این اثر نهایتاً پس از سه سال، در سال ۱۳۹۳  به چاپ رسید. اخذ مجوز انتشار کتاب نیز حدود دو سال به طول انجامیده است.<ref name=":6">[https://www.isna.ir/news/98100403311/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B4%D8%AF ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» نقد شد»]. خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا». ۴ دی ۱۳۹۸</ref>
طرح روی جلد کتاب توسط مجید کاشانی خلق شده است. به تبع نام رمان که اشاره دارد به خود ون‌گوگ؛ طرح جلد هم همین­‌طور می­‌باشد. ون‌گوگ در یکی از بحران‌های زندگی خود گوشش را می‌برد و این طرح گوشی که روی جد کتاب است اشاره به بخشی از زندگی ونگوگ دارد.<ref name=":3" />


'''مدت زمان نگارش'''
== داستان انتشار کتاب ==
ایده «عاشقی به سبک ون‌گوگ» هم بر مبنای نگاه و نگرش خود نویسنده به فضای فکری روشنفکری پیش از انقلاب بوده است. او می­خواسته است تا رمانش زبان، مشغولیت‌های ذهنی و همفکری هنرمندان پیش از انقلاب را  نشان بدهد. آن چیزی که روشنفکران پیش از انقلاب بسیار زیاد دچارش بودند، یک بحث هویتی بود.
 
روشنفکران به دنبال هویت خودشان بودند و دوست داشتند که جهان هویتی را دریابند، اما در نهایت سردگم شدند. این عدم از شناخت هویت خودشان که چه هستند و چه می‌خواهند باشند و نقش آن‌ها در جامعه چیست و جامعه به چه سمتی حرکت می‌کند؛ همگی سؤالاتی بودند که روشنفکر پیش از انقلاب برای آن پاسخ دقیقی نداشت. همین موضوعات خیلی مهم باعث شکل‌گیری ایده نمایش زندگی یک نقاش عاشق در ذهن نویسنده شده است.<ref name=":3">[https://www.mehrnews.com/news/6247121/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF «نویسنده ایرانی با امکانات کم و محدودیت زیستی خود می‌نویسد»]. خبرگزاری مهر. ۱۵ مهر ۱۴۰۳</ref>


نویسنده در بین سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ درگیر نگارش این اثر بوده است. این اثر نهایتاً پس از سه سال، در سال ۱۳۹۳  به چاپ رسید. اخذ مجوز انتشار کتاب نیز حدود دو سال به طول انجامیده است.<ref>[https://www.isna.ir/news/98100403311/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B4%D8%AF ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» نقد شد»]. خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا». ۴ دی ۱۳۹۸</ref>
== طرح جلد ==
طرح روی جلد کتاب توسط مجید کاشانی خلق شده است. به تبع نام رمان که اشاره دارد به خود ون‌گوگ؛ طرح جلد هم همین­‌طور می­‌باشد. ون‌گوگ در یکی از بحران‌های زندگی خود گوشش را می‌برد و این طرح گوشی که روی جد کتاب است اشاره به بخشی از زندگی ون‌گوگ دارد.<ref name=":3" />


== نقد اثر ==
== نقد اثر ==
خط ۴۵: خط ۴۷:
مخاطبان داستان در پایان قصه با این گزاره مواجه خواهد شد که آدم عصر پهلوی، به نام مدرن شدن، اتفاقا مسخ شده است. لایه‌های روبنایی مدرنیسم بدون توجه به زیربنای معرفت‌شناختی آن در ایران پیاده شد و در نتیجه این فقدان معرفتی آنچه برای ایران و ایرانی مدن رخ داده بحران هویت عمیق و دامنه‌دار بود که به مسخ منجر شد. در واقع از یک معضل کوچک به معضلی عمیق‌تر کوچ کرده است.
مخاطبان داستان در پایان قصه با این گزاره مواجه خواهد شد که آدم عصر پهلوی، به نام مدرن شدن، اتفاقا مسخ شده است. لایه‌های روبنایی مدرنیسم بدون توجه به زیربنای معرفت‌شناختی آن در ایران پیاده شد و در نتیجه این فقدان معرفتی آنچه برای ایران و ایرانی مدن رخ داده بحران هویت عمیق و دامنه‌دار بود که به مسخ منجر شد. در واقع از یک معضل کوچک به معضلی عمیق‌تر کوچ کرده است.


در این رمان نثر بالغ و در عین‌حال شاعرانه‌ در خدمت همین معنا و تحول شخصیت است. عاشقانه رخ داده و تصویر شده در کتاب بسیار آرام است اما در عین‌حال فراز و فرود داستان را دچار نقص نکرده است.<ref>[https://evav.ir/%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d9%85%d8%af%d8%b1%d9%86%db%8c%d8%aa%d9%87-%d9%85%d8%b3%d8%ae-%d9%85%db%8c%d8%b4%d9%88%db%8c%d9%85/ «به نام مدرنیته مسخ می‌شویم!»]. مجله واو. ۹ بهمن ۱۴۰۰</ref>
در این رمان نثر بالغ و در عین‌حال شاعرانه‌ در خدمت همین معنا و تحول شخصیت است. عاشقانه رخ داده و تصویر شده در کتاب بسیار آرام است اما در عین‌حال فراز و فرود داستان را دچار نقص نکرده است.<ref name=":7">[https://evav.ir/%d8%a8%d9%87-%d9%86%d8%a7%d9%85-%d9%85%d8%af%d8%b1%d9%86%db%8c%d8%aa%d9%87-%d9%85%d8%b3%d8%ae-%d9%85%db%8c%d8%b4%d9%88%db%8c%d9%85/ «به نام مدرنیته مسخ می‌شویم!»]. مجله واو. ۹ بهمن ۱۴۰۰</ref>


=== وجود سبک ناتورالیستی و رئالیستی در اثر ===
=== وجود سبک ناتورالیستی و رئالیستی در اثر ===
علی‌رغم اینکه سبک کتاب سبکی ناتورالیستی و رئالیستی است، اما نثر خواننده را به سمت آن‌ها نمی‌کشاند. هویت‌جویی شخصیت اول این داستان –البرز- دو وجه دارد: یکی به صورت سیال در تمام داستان رخ می‌دهد؛ همان‌گونه که همه‌ افراد عادی این نوع هویت‌جویی را دارند. وجه دیگری از هویت‎جویی شخصیت البرز نیز در این رمان دیده می­شود: در اثر اتفاقی او متوجه می‌شود که شخصیتش همانی نبوده که می‌دانسته است. در این جاست که تلنگری به البرز می‌خورد و مسیر تعالی وی از مسیر عشق زمینی جدا می‌شود. تمامی وقایع داستان، با غلبۀ نثر در این رمان در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. می‌‌توان گفت قدرت و پختگی نثر بر روی داستان سایه انداخته است و خواننده را از سایر ارکان داستان غافل می‌کند.
علی‌رغم اینکه سبک کتاب سبکی ناتورالیستی و رئالیستی است، اما نثر خواننده را به سمت آن‌ها نمی‌کشاند. هویت‌جویی شخصیت اول این داستان –البرز- دو وجه دارد: یکی به صورت سیال در تمام داستان رخ می‌دهد؛ همان‌گونه که همه‌ افراد عادی این نوع هویت‌جویی را دارند. وجه دیگری از هویت‌‎جویی شخصیت البرز نیز در این رمان دیده می­شود: در اثر اتفاقی او متوجه می‌شود که شخصیتش همانی نبوده که می‌دانسته است. در این جاست که تلنگری به البرز می‌خورد و مسیر تعالی وی از مسیر عشق زمینی جدا می‌شود. تمامی وقایع داستان، با غلبۀ نثر در این رمان در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. می‌‌توان گفت قدرت و پختگی نثر بر روی داستان سایه انداخته است و خواننده را از سایر ارکان داستان غافل می‌کند.
 
در این رمان، سبک ناتورالیستی در نثر رمان وجود دارد ولی توصیف جامعه به سمت رئالیستی سوق پیدا می‌کند. منظور از سبک ناتورالیستی، سبکی است که انسان را در حد یک موجود طبیعی پایین می‌آورد و از آن به عنوان موجودی سرشار از نیازهای طبیعی و زمینی به تصویر می‌کشد. البته این به این معنا نیست که در این سبک هیچ ارزشی برای انسان قائل نیستند. با اینکه فضای این داستان ناتورالیستی است اما در زمینۀ نثری که به کار می‌برد تا حد زیادی می‌توان گفت از نثر مرسوم این سبک پیروی نکرده است و بنابراین می‌توان ادعا کرد که نثری جدید است.<ref name=":4">[https://shahrestanadab.com/Content/ID/4078/%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8 «نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‎گوگ» در فرهنگ‎سرای انقلاب»]. سایت شهرستان ادب. ۱۵ آذر ۱۳۹۳</ref>
 
=== شخصیت‌پردازی بدون حاشیه ===
شخصیت‌های این داستان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی شخصیت‌هایی که بسیار کارآمد هستند و خوب پردازش شده‌اند اما مستقل‌اند. این شخصیت‌ها در فضایی بیرون از فضای داستان شکل‌ گرفته، تکوین یافته‌اند و بعد در بطن روایت، داستان را پیش می‌برند. شخصیت‌پردازی دیگری هم هست که تمام ابزار به کار گرفته شده برای پردازش شخصیت، درست در مسیر داستان پیش می‌رود. شخصیت‌پردازی، فضاسازی و گره‌افکنی بدون هیچ‌گونه حاشیه رفتن در مسیر داستان است و نشان از هنر و توانایی نویسنده دارد.<ref name=":4" />
 
=== فصل پایانی رمان، منفک از فصول دیگر ===
در خصوص فصل پایانی رمان، باید گفت که قدرت نثر آن خیلی بهتر از فصل‌های پیش از آن است. تنها نکته‌ای که باید اشاره کرد این است که به دلیل جداشدن ناگهانی این فصل از سایر فصل‌ها و تنها ارتباطی که در پاراگراف آخر به مخاطب داده می‌شود تا وی ارتباط میان این فصل‌ها و سایر فصل‌های دیگر را متوجه شود. انگار این فصل در خلا رخ می‌دهد و جدا از سایر بخش‌ها است. حلقه‌ای که قرار بوده است، از لحاظ متنی و محتوایی فصل آخر را به سایر فصول مرتبط کند، وجود ندارد. درواقع مخاطب تا قبل از پاراگراف آخر، در ابهام به سر می‌برد. این مشکل با جابه‌جایی فصول ممکن است حل شود؛ با این تفاوت که ضرب پایانی کتاب را از آن می‌گیرد. به نظر می‌رسد این ارتباط مهم‌ترین مشکل ساختاری و فنی این کتاب را تشکیل می‌دهد. نقش اصلی راوی در رمان مدرن، قضاوت کردن است و این ویژگی را در عاشقی به سبک ون‌گوگ به خوبی می‌توان دید.<ref name=":4" />
[[پرونده:Vangognevisande.jpg|بندانگشتی|محمدرضا شرفی‌خبوشان، نویسنده اثر]]
 
== درباره نویسنده ==
محمدرضا شرفی‌خبوشان، متولد ۲۰ مهر سال  ۱۳۵۷ در تهران است. او کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد و علاوه بر نویسندگی و شاعری، مدرس زبان و ادبیات فارسی هم است.
 
=== آثار ===
'''مجموعه داستان'''
* بالای سر آب‌ها.
'''رمان'''
* بی‌کتابی؛
* موهای تو خانه ماهی‌هاست؛
* یحیی و یا کریم.
'''شعر'''
* از واژه‌ها ته؛
* طعم خوش واژه‌ها و یادداشت‌های بی‌اهمیت یک شاعر شهرنشین؛
* نامت را بگذار وسط این شعر.<ref name=":5">[https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B4%D8%B1%D9%81%DB%8C_%D8%AE%D8%A8%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%86 «محمدرضا شرفی‌خبوشان»]. ویکی‌پدیا. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳</ref>
'''جوایز'''
* [[کتاب سال جمهوری اسلامی ایران]] بابت بی‌کتابی؛
* [[کتاب سال دفاع مقدس]] بابت مجموعه داستان بالای سر آب‌ها؛
* کتاب سال دفاع مقدس بابت نامت را بگذار وسط این شعر (نامزد)؛
* [[جایزه ادبی جلال آل‌احمد|جایزه ادبی جلال]] بابت بی‌کتابی؛
* جایزه بهترین اثر در بخش رمان نوجوان جشنواره داستان انقلاب بابت موهای تو خانه ماهی‌هاست؛
* شایسته تقدیر در [[جایزه ادبی شهید غنی‌پور]] بابت رمان بی‌کتابی؛
* جایزه بهترین اثر در بخش رمان بزرگسال جشنواره داستان انقلاب بابت رمان روایت دلخواه پسری شبیه سمیر؛
*  [[جایزه ادبی جلال آل‌احمد|جایزه ادبی جلال]] بابت عاشقی به سبک ون‌گوگ (نامزد)؛
* [[جایزه ادبی قلم زرین]] بابت نامت را بگذار وسط این شعر (نامزد)؛
* [[جایزه ادبی شهید حبیب غنی‌پور]] بابت عاشقی به سبک ون‌گوگ (نامزد).<ref name=":5" />
[[پرونده:Vangog2.jpg|بندانگشتی|پوستر جلسه نقد کتاب در ترنجستان سروش. تهران. ۳ دی ۱۳۹۸]]
 
== نظر نویسنده درباره اثر ==
 
=== مخاطب اثر ===
<blockquote>مخاطب «عاشقی به سبک ون‌گوگ» بزرگسالان هستند. رمان به خاطر فضای فکری و نوع دیدگاهی که تولید می‌کند و سوالاتی که فرد بزرگسال با خواندن آن اثر با آن مواجهه می‌شود، مخاطب خاص خودش را دارد. پس نمی‌توانیم به نوجوان بگوییم که کتاب بزرگسال بخوان.<ref name=":3" /></blockquote>
 
=== کتاب داستان است یا رمان ===
<blockquote>در این که تاریخ خودش شکلی روایی دارد و بخواهیم به شکلی تاریخ را زیرمجموعه داستان به حساب بیاوریم این محلی برای گفت‌وگوست. به نظرم تا حدودی می‌توان با تسامح بگوییم که تاریخ هم نوعی نقل هست.  اما اینجا سخن از رمان است؛ یک اثر خلاق که بن مایه‌های خودش را از تاریخ می‌گیرد.  <ref name=":8">[https://www.ibna.ir/news/304465/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA ««عاشقی به سبک ون گوگ»، نقد روشنفکری پیش از انقلاب است»]. ایبنا. ۱۱ فروردین ۱۴۰۰</ref></blockquote>
 
=== اشاره به فشل بودن ساختار کشور ===
<blockquote>غیر از این‌که لنگان بودن شخصیت اول کتاب اشاره به همان فشل بودن و ساختار ناقص کشور هم دارد، می‌تواند ما را ارجاع بدهد به لنگ زدن بخش زیادی از روشنفکران در عدم دریافتشان از آن چیزی که در کشور رخ می‌دهد. این جا ماندن و این عدم همراهی و هماهنگی خب در بخش وسیعی از روشنفکران دیده می‌شد. ما در بدنه انقلاب روشنفکرانی داشتیم از طیف‌های مختلف؛ اما غالب این حرکت را مردم تشکیل می‌دادند. بنابراین عاشقی به سبک ون گوگ، نقد روشنفکری پیش از انقلاب است.<ref name=":8" /></blockquote>'''خودشناسی مقدمه‌ای بر یک حرکت جمعی'''<blockquote>عشق البرز به نازلی، بخش پررنگی از کتاب را تشکیل می‌دهد. به هر حال عشق یک مقوله  درونی و حسی است؛ و می‌تواند به نوعی سرآغاز رسیدن به یک تحول عظیم باشد. هر چند این عشق، یک‌طرفه باشد. این کاری است که البرز انجام داده و قرار است عشق نازلی او را به مرتبه بالاتری برساند. این کنکاش‌ها و جست‌وجوکردن‌ها باعث می‌شود که او به دنبال هویت خودش بگردد و دریافتن هویت هم به معنی شخم زدن تاریخ است؛ این­که چه بودیم، چه هستیم و در چه جایگاهی قرار داریم. این قصه خُب نمادین است. یک آدمی که ترغیب می‌شود تا این‌که خودش را بشناسد و وقتی خودش را می‌شناسد، با حرکت جمعی همراه می‌شود. یعنی خودشناسی مقدمه‌ای برای پیوستن به یک حرکت جمعی است. یعنی از خود بگذرید و به جمع بپیوندید.<ref name=":8" /></blockquote>'''روایت دانای کل'''<blockquote>البرز فرزند شاهنامه است، البرز همه ما هستیم‌. کافیست گذشته خودمان و تلاش آن‌ها را در طول تاریخ برای رسیدن به رهایی و آزادی دریابیم.  می‌توان گفت البرز در فصل پایانی به هویت خودش و به یک خودشناسی می‌رسد. این فصل رل البرز نیست که روایت می‌کند؛ فصل چهارم اتفاقا دانای کل روایت می‌کند. فصل‌های قبل را از زبان البرز می‌شنویم‌؛ اما فصل پایانی را به دست دانای کل می‌سپاریم. گویی که ما به یک دانای کل نیاز داریم تا ما را با هویت خود آشنا کند. <ref name=":8" /></blockquote>
 
=== روایت تاریخ انقلاب از نگاه سرشت انسانی ===
<blockquote>چیزی که در این کتاب برای من اهمیت داشت، روایت تاریخ انقلاب از نگاه سرشت انسانی است. در یک انقلاب تنها یک حکومت تغییر نمی‌کند؛ بلکه سرشت و خلق‌وخوی مردمان نیز دچار تحول می‌شود. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» به‌دنبال روایت دگرگونی یک انسان است که در جست‌وجوی خویشتن و مسیری که حرکت می‌کند، تحول خود را در مسیر انقلاب می‌داند. انقلاب تنها مسئله‌ای بیرونی نیست و سیر تغییر و تحول درونی انسان است تا به انقلاب اسلامی برسد.<ref name=":6" /></blockquote>
 
=== ورودی دشوار به زیست‌جهان نقاش و دنیای نقاشی ===
<blockquote>تقریبا دو سال روی این کتاب وقت گذاشتم. بیشترین موردی هم که نیازمند وقت بیشتری بود، زیست‌جهان نقاش و دنیای نقاشی بود؛ چون بنده هیچ تخصصی در مورد آن نداشتم. احساس می‌کردم وارد شدن به دنیای نقاشان و روایت این داستان از دریچه‌ ذهن آن‌ها، به تصویری شدن این داستان کمک می‌کرد و به نوعی در این رمان خواستم از امکانی که شخصیت نقاش به نویسنده می‌دهد استفاده کنم.<ref name=":4" /></blockquote>
 
=== ممیزی طولانی ===
<blockquote>این کتاب دو سال هم درگیر ممیزی و تایید برای انتشار بود. چرا باید از چاپ کتابی که موضوع آن روایت داستان انقلاب است، جلوگیری شود؟! اگر برای شخصیت‌های بد داستان بخواهیم از الفاظ خوب استفاده کنیم، آن‌گاه دیگر تصویر بدی از آن شخص ساخته نمی‌شود.<ref>[https://www.mashreghnews.ir/news/1024702/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D8%AF%D9%88-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D9%85%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» دو سال درگیر ممیزی بود»]. مشرق. ۹ دی ۱۳۹۸</ref></blockquote>
 
=== زمان و مکان محل نوشتن کتاب ===
<blockquote> من جزو نویسندگانی هستم که صبح خیلی زود برایم اهمیت زیادی دارد. چراکه حس می‌کنم جهان با طلوع خورشید آغاز می‌شود و طبیعت کار خودش را با نورانیت و طلوع خورشید شروع می‌کند و این بر حس و حال و عملکرد انسان هم حاکم است. به همین خاطر زمان قلم زدن من در صبحگاه است.
 
البته پاسخ این سؤال برای نویسنده ایرانی خیلی آسان نیست. در ایران کمتر نویسنده‌ای می‌تواند برنامه‌ریزی حرفه‌ای داشته باشد، مگر این‌که خودش بخواهد یک فضایی خلق کند. چراکه نویسندگی و نوشتن در ایران معیشت و امورات نویسنده را فراهم نمی‌کند. و مکان نوشتن هم تابع همین امر است. با توجه به این امر زمان بیشتر از مکان برای من مهم است یعنی صبح‌گاه در هر مکانی که امکانش فراهم شد. حتی شلوغی مکان هم برایم مشکلی ایجاد نمی‌کند.<ref name=":3" /></blockquote>
[[پرونده:Vsngog1.jpg|بندانگشتی|پوستر نامزدهای دریافت هشتمین جایزه ادبی جلال]]
 
== جوایز و افتخارات ==
 
* نامزد هشتمین [[جایزه ادبی جلال آل‌احمد]] در بخش رمان در سال ۱۳۹۴؛<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/5995/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B2%D8%AF-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%DB%80-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF «عاشقی به سبک ون‌گوگ» نامزد هشتمین جایزۀ ادبی جلال آل احمد در بخش رمان شد»]. سایت مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب. ۲۸ آبان ۱۳۹۴</ref>
* نامزد سیزدهمین [[جایزه ادبی قلم زرین]] در بخش داستان در سال ۱۳۹۴؛<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/4592/%D8%B2%D8%BA%D8%A7%D9%84-%D8%B3%D8%B1%D8%AE-%D9%88-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B2%D8%AF-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D9%82%D9%84%D9%85-%D8%B2%D8%B1%DB%8C%D9%86 ««زغال سرخ» و «عاشقی به سبک ون‌گوگ» نامزد بخش داستان جایزه قلم زرین»]. سایت مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ </ref>
* اثر برگزیده اولین دوره [[جایزه ادبی شهید اندرزگو]] در سال ۱۳۹۸؛<ref>[https://www.irna.ir/news/83441762/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%84%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%B2%DA%AF%D9%88 «معرفی نامزدهای بخش داستان بلند و رمان بزرگسال جایزه شهید اندرزگو»]. خبرگزاری جمهوری اسلامی. ۲۷ مرداد ۱۳۹۸</ref>
* نامزد جایزه کتاب سال [[شهید غنی‌پور]] در سال ۱۳۹۴؛<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/6020/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%88-%DB%8C%DA%A9-%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B2%D8%AF-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%DB%80-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%BA%D9%86%DB%8C%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF «عاشقی به سبک ونگوگ نامزد دریافت جایزه حبیب غنی­‌پور»]. شهرستان ادب. ۵ آذر ۱۳۹۴</ref>
* کسب مقام دوم در  نخستین جایزه کتاب تاریخ انقلاب اسلامی  در سال ۱۳۹۹.<ref>[https://www.isna.ir/news/99122317660/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF «برگزیدگان جایزه «کتاب تاریخ انقلاب اسلامی» معرفی شدند»]. ایسنا. ۲۳ اسفند ۱۳۹۹</ref>
 
== نشست‌های برگزار شده در مورد اثر ==
 
* جلسه نقد و بررسی کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ در ترنجستان سروش در ۱۳۹۸. این جلسه در دومین نشست از سلسله نشست‌های نقد و بررسی کتاب‌های برگزیده جوایز ادبی با عنوان «طعم کتاب» با حضور نویسنده کتاب، محمدقائم خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی و احمد توانایی؛ کارشناس کتاب و دیگر علاقه‌مندان  برگزار شد.<ref name=":6" />
* نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» توسط نشر شهرستان ادب در ۱۳۹۳. این نشست در فرهنگ‎سرای انقلاب با حضور دکتر عبداللهیان، جواد افهمی، حمید باباوند و کتاب‌خوانی سینا رازانی بازیگر تئاتر و سینما برگزار شد. <ref name=":4" />
[[پرونده:Vangog3.jpg|بندانگشتی|نشست نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». تهران. ۱۳۹۸]]
 
== اظهار نظرها در مورد اثر ==
 
=== لیلا مهدوی؛ نویسنده و منتقد ادبی ===
'''شروع پرکشش و پایان بی‌­ریتم'''
{{گفتاورد تزیینی|text=داستان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» حال و هوای تاریخی نه چندان دوری دارد. شروع داستان پر کشش و خوش‌خوان است. وقتی چند صفحه از قصه ورق می‌خورد، مخاطب تصور می‌کند با یک داستان مدرن با حس و حال تاریخی مواجه است. آغاز داستان خوب است و ضرب‌آهنگ قلم عالی. اما بعد که مخاطب خوب جلو آمد یک دفعه داستان از ریتم می‌افتد. مثل چای یخ‌زده می‌شود و دیگر خوردن ندارد.}}
<ref name=":9">[https://evav.ir/%d9%88%d8%a7%da%af%d9%88%db%8c%d9%87%d9%87%d8%a7%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%b0%d9%87%d9%86-%d9%be%d8%b1%db%8c%d8%b4%d8%a7%d9%86/ «واگویه‌های یک ذهن پریشان»]. مجله واو. ۳۰ بهمن ۱۴۰۰</ref>
 
'''ذهن مخاطب تمتعی از قصه ندارد'''
{{گفتاورد تزیینی|text=«عاشقی به سبک ون‌گوگ» در دو خط داستانی پیش می‌رود. اما این خطوط موازی اصلا با هم خوب تنیده نمی‌شوند و کلمات کتاب مثل ذرات جدا از همِ معلق مانده در اتمسفرند. همین یک دست نشدن و گم شدن سر رشته در پیش رفت و ادامه رمان سبب می‌شود که علی‌رغم نثر خوب، مخاطب رمان را رها کند.}}
<ref name=":9" />
 
'''داستان بیمار و آسیب‌دیده'''
{{گفتاورد تزیینی|text=حلقه مفقوده در داستان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» همان نرسیدن حس است؛ که فرم را مصنوعی، ساختگی و تکنیک‌زده می‌سازد. این فرم‌زدگی بدون پشتوانه در زاویه دید داستان به حد اعلا می‌رسد. نمی‌توان گفت این داستان فرهیخته‌پسند است و مخاطب جدی ادبیات را به دنبال خود می‌کشاند. زیرا اصل در بیان ساده، اما عمیق است. زاویه دید و راوی در داستان بلاتکلیف است و بی‌برنامه تغییر می‌کند. در این باره می‌توان این سؤال را مطرح کرد که با توجه به پیرنگ استفاده از راوی ترکیبی چه دلیلی دارد؟
 
مخاطب در خلال رمان مدام باید ذهن خود را متمرکز کند و سر نخ‌ها را پیدا کند. به همین دلیل داستان زبان ساده داستانی ندارد و از بعد زبان، بیان قصه به دلیل جملات در هم پیچیده و طولانی، داستان بیمار و آسیب دیده است. با این همه از کنار سوژه خوب داستان نمی‌توان راحت گذر کرد.
 
این نکته را نیز نباید جا انداخت که آقای شرفی‌خبوشان در داستانش به خوبی می‌تواند توهم زبانی تاریخی ایجاد کند و بهتر از آن از، از زمان مورد نظرش موقعیت دراماتیک بسازد. حس و حال رمان تاریخی است و مخاطب می‌تواند اتمسفر داستانی را از دل تاریخ، درک کند.}}
<ref name=":9" />
 
'''عدم توازن دو نظرگاه'''
{{گفتاورد تزیینی|text=یک خط داستان در عصر انقلاب ۱۳۵۷ می‌گذرد و خط دیگر به سال‌ها قبل از آن و اواخر دوره قاجار می‌رسد. دغدغه نویسنده در داستان، ظلم‌ستیزی است و دست‌مایه داستان پرداختن به «واگویه‌های ذهن پریشان» یک نقاش. نویسنده می‌خواهد رمانش را در دو نظرگاه جامعه‌شناختی و روانشناختی پیش ببرد. اگرچه خوب روایت می‌کند اما خلاقیت او در نظرگاه داستان در هیچ‌کدام از این دو رویکرد شکل نمی‌گیرد. حتی بخشی از جمله‌های کتاب کم‌کم مناسبتی و شعاری می‌شوند.}}
<ref name=":9" />
 
'''عنوان خوب ولی بی‌­ارتباط'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=عنوان داستان هوشمندانه انتخاب شده اما همین هم کم‌کم ارتباطش با داستان قطع می‌شود. نویسنده، انسان و کرامت وجودی انسان را خوب می‌شناسد و تصاویری که از مضامینی چون عشق، دلتنگی، محرومیت و رنج می‌سازد تصاویر ملموس و واقعی هستند. چیزی که از ساختار داستان برمی‌آید فقدان بازنویسی دوباره و همان فرم‌زدگی بدون شناخت است. رشته‌ای از کلمات بی‌آنکه مفهوم بسازند.}}
 
<ref name=":9" />
 
=== پروانه حیدری؛ نویسنده کتاب حمیرا ===
'''عاشقانه‌ای در بستر تاریخ'''
{{گفتاورد تزیینی|text=«عاشقی به سبک ون‌گوگ» داستان عاشقانه‌ای در بستری است، اما نه آن عاشقانه‌ای که انتظارش را داریم. عشق در لا‌به‌لای زیاده‌گویی شخصیت‌ها گم می‌شود، محو می‌شود و می‌میرد. مخاطب هرچه به این دیوارهای بلند چنگ می‌اندازد تا لذتی را که در فصل‌های ابتدایی تجربه کرده؛ باز یابد به جایی نمی‌رسد.
 
ساختن صحنه‌های تاریخی که در پیشبرد داستان نقشی ندارند، طولانی‌اند و در قالب دیالوگ بیان می‌شوند. سخن گفتن از زبان تیمساری که پا به سن گذاشته، برای مخاطب خسته‌کننده است؛ حتی اگر پرحرفی و گفتن از گذشته‌ها را از خصایل مردان جنگی بدانیم. نشان دادن صحنه‌های تکان دهنده از ناامنی و تجاوز به مال و ناموس تأثیرگذار است اما باید به درستی در داستان قرار بگیرد، نه مثل فصل آخر. این بخش انگار داستان کوتاه کاملی‌با نثر و فضای متفاوت شده است.}}
<ref name=":10">[https://evav.ir/%da%a9%d8%a7%d8%ac%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af-%d8%aa%d9%87%d8%b1%d8%a7%d9%86/ «کاج‌های بلند تهران!»]. مجله واو. ۲۴ بهمن ۱۴۰۰</ref>
 
'''قابل اعتمادترین نوع روایت'''
{{گفتاورد تزیینی|text=ابتدای رمان جذاب و با روایت البرز، نوکر خانه‌زاد سرتیپ آغاز می‌شود که در لانه سگ گیر افتاده است. لحظه‌های گفتن از این عشق آتشین، این از خود بی‌خود شدگی و خود را فراموش کردن با بیانی رمانتیک و شاعرانه، زیباست و به دل مخاطب می‌چسبد. مخصوصا آن جا که از کودکی‌شان می‌گوید. جایی البرز خودش را پسربچه خطاب می‌کند و نازلی را ملکه؛ انگار مخاطب ایستاده و از دور به تلاش‌های نافرجام پسرکی زل زده که می­خواهد دل ملکه را به دست بیاورد. البرز در لحظه روایت این وقایع نگاهی سوم شخص به خودش دارد و شاید این نوع روایت قابل اعتمادترین نوع روایت از خویشتن است.}}
<ref name=":10" />
 
'''حضور کمرنگ عشق'''
{{گفتاورد تزیینی|text=گفتن از عشق نازلی تا زمانی زیباست که نازلی را ندیده باشیم. نازلی که وارد داستان می‌شود انگار هرچه البرز برایمان رشته، پنبه می‌شود. هرچه شخصیت البرز با جملات شاعرانه‌اش به مخاطب نزدیک می‌شود، دیالوگ‌های سرد نازلی شخصیت او را از مخاطب دور می‌کند. نازلی بتی ا‌ست که تنها در ستایش‌های البرز زیبا و خواستنی به نظر می‌رسد. او عشق را پررنگ نمی‌کند و آب سردی‌ست روی واگویه‌های آتشین البرز با خودش، روی مرا بمیران‌هایش، روی حلقه بزن دورم مثل آهویی که در چنگال مار افتاده، روی تمام عشق البرز.
 
شخصیت نازلی حتی در طی داستان هم ساخته نمی‌شود و تنها حضور مؤثرش آن جاست که کوتاهی پای البرز را ربط می‌دهد به کلی نقاش مشهور که هرکدام یک جوری کامل نبوده‌اند. حتی آن جا هم البرز بیشتر به چشم مخاطب می‌آید تا نازلی. نازلی دور است، هم برای مخاطب و هم برای البرز. و البرز هرچه می‌دود باز برای منفعت نازلی‌ست نه چیز دیگر.}}
<ref name=":10" />
 
'''روایت کاج‌های بلند تهران'''
{{گفتاورد تزیینی|text=این کتاب ابتدا و میانه جذابی دارد، توصیفات شاعرانه و دلچسب‌اند. روایتی از کاج‌های بلند تهران که زخم‌آلودند و مطمئنا در ذهن می‌مانند. فصل آخر که به فضایی روستایی می‌رسد، کاملا با فضای سه فصل قبل متفاوت است و انگار تافته‌ای جدابافته است. گویی مخاطب ناگهان به فضایی پرت می‌شود که با همه‌جایش بیگانه است و ممکن است کمی اذیت‌کننده باشد. ولی از تأثیرگذاری تصاویر و صحنه‌ها کم نمی‌شود و توصیفات قوی هستند. سه فصل ابتدایی سکون و فصل آخر پر از حرکت و تلاش برای احقاق حق است. کی می‌داند آن جنازه‌ها که در دخمه سرازیر می‌شوند چقدر می‌توانند به البرز نزدیک باشند.}}
<ref name=":10" />
 
=== لادن عظیمی؛ منتقد ادبی ===
'''داستان غیر خطی'''
{{گفتاورد تزیینی|text=ماجرای داستان از آنجایی شکل می‌گیرد که «نازلی» از «البرز» می‌خواهد در نبود او و مادرش، «سرهنگ خسروخانی»، پدرش را تحت نظر بگیرد و او را از اعمال پدرش باخبر کند. «البرز» به خانه‌باغ می‌رود و از دخمه‌ای در باغ شاهد اتفاقاتی می‌شود که در باغ می‌گذرد. در همین اثنا به رازی پیرامون خود پی می‌برد و این شروع اصلی‌ترین گره روایت است.
 
داستان غیرخطی پیش می‌رود و در بستری تاریخی از زمانِ بعد از فتحعلی شاه قاجار تا محمدرضا شاه پهلوی روایت می‌شود. کتاب از این حیث اطلاعات تاریخی ارزشمندی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد. وقایع زمان مشروطه تا حوادث پیرامون انقلاب، به کمک جریان داستان و توصیفات راوی گاه به تفصیل و گاه به اجمال برای مخاطب بازنمایی می‌شود. در حقیقت برخی فجایع و وقایع چنان با حوصله در کتاب توصیف شده‌اند که مخاطبِ علاقه‌مند به تاریخ را به کندوکاو وا می‌دارد.
 
با وجود این اشارات تاریخی بسیار، نویسنده اثر، آن را رمانی تاریخی نمی‌داند و در یکی از نشست‌های نقد و بررسی کتاب به این امر اشاره کرده است. او علت پرداختن به تاریخ را در روایت کتاب، دغدغه شخصی‌اش نسبت به آنچه بر این سرزمین گذشته بیان می‌کند و معتقد است تاریخ در این رمان نقش پررنگی دارد. روایت‌های تاریخی که در داستان می‌خوانیم جایی بیرون داستان ایستاده‌اند و به هیچ‌وجه جای درست خود را در روایت پیدا نمی‌کنند. شکل‌گیری پی­رنگ بر پایه یک واقعه تاریخی آنقدر بی‌جان است که گویی پی­رنگ را به تاریخ وصله زده‌اند و تنها هدف کتاب بازگویی تاریخ است.}}
<ref name=":11">[https://evav.ir/%d8%a8%d9%84%d9%86%d8%af%d8%a2%d9%88%d8%a7%d8%b2-%d9%88-%d9%85%db%8c%d8%a7%d9%86%d8%aa%d9%87%db%8c/ «بلندآواز و میان‌تهی»]. مجله واو. ۱۶ بهمن ۱۴۰۰</ref>
 
'''ضعف دیالوگ'''
{{گفتاورد تزیینی|text=یکی از علت‌های جلوه ضعیف پیرنگ نیز گره‌ای است که دیرهنگام به جان روایت می‌افتد. درست آنجایی که مخاطب از خواندن دیالوگ‌های عریض و طویل شخصیت‌ها به ستوه آمده است. دیالوگ‌هایی که در اغلب موارد نه کمکی به پیشبرد پیرنگ می‌کنند و نه در شخصیت‌پردازی نقشی دارند و دقیقا در همان زمانی که لازم نیست، راویان تاریخ می‌شوند. در واقع دیالوگ‌ها به شکلی غیرحرفه‌ای سعی در ارائه اطلاعاتی دارند که نویسنده مایل است آنها را بیان کند و آنها را در دهان شخصیت‌هایش می‌گنجاند.
 
دیالوگ‌های میان «البرز» و «نازلی» نیز چنان کم‌مایه است که هیچ نقشی در پیشبرد روایت ایفا نمی‌کند. علاوه بر این، گفت‌وگوهای طولانیِ صرفا اطلاعات‌دهنده نشان می‌دهد که نویسنده برای پرکردن خلاهای زاویه‌دید دست به دامان دیالوگ شده است.}}
<ref name=":11" />
 
'''زاویه دید پریشان'''
{{گفتاورد تزیینی|text=زاویه‌دید پریشان کتاب از بزرگ‌ترین ضعف‌های اثر است. به نظر می‌رسد که زاویه‌دید روایت، دوم شخص است. آنجا که راوی «نازلی» را خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: «چپیده‌ام توی لانه سگ. به خاطر توست نازلی؛ به خاطر توست که دارم بوی سگ می‌گیرم…». اما ناگهان روایت به اول شخص تغییر می‌کند. این چرخش میان این دو شیوه روایت، از فصل یک تا فصل سه، بارها تکرار می‌شود. اگرچه هر روایت دوم شخصی، یک روایت اول شخص در خود دارد؛ پرش‌های ناگهانی و بی‌دلیل میان این دو شیوه روایت با این استدلال قابل توجیه نیست و موجب شلختگی روایت شده است. از طرفی نویسنده در فصل چهارم زاویه‌دید را به دانای کل تغییر داده است و با ذکر چند جمله در پایان فصل سوم سعی در موجه جلوه‌دادن این عمل داستانی دارد.
 
همه اینها در کنار هم، گویای نارسا بودن شیوه روایتی است که نویسنده برای بیان داستان خود برگزیده است. از این رو مجبور شده است به دیالوگ‌های طولانی متوسل شود.
 
در حقیقت نقاط ضعف کتاب مانند زنجیره‌ای علت و معلولی به یکدیگر متصل هستند و هریک از این ضعف‌ها، ضعفی دیگر را با خود همراه کرده است. به بیانی دیگر اگر پیرنگ این رمان به مثابه یک بنا باشد؛ روایت‌پردازی، دیالوگ، زاویه‌دید سه ستون اصلی این بنا هستند که استحکام چندانی ندارند و در آستانه ریزش‌اند. بدون تعارف این بنا رو به ویرانی است و از میان زبان شاعرانه و ثقیل اثر تنها صدای طبل است که به گوش می‌رسد؛ بلند آواز و میان تهی.}}
<ref name=":11" />
[[پرونده:Vangog4.jpg|بندانگشتی|نشست نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». تهران. ۱۳۹۸]]
 
=== آزاده جهان‌احمدی؛  نویسنده و منتقد ادبی ===
'''رمان با رویکرد تاریخی'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=این داستان را می‌­توان همان داستان همیشگی عشق پسر ندار به دختر دارا با کمی از مایه‌های تاریخ و روشنفکری دید. آنچه نقش قلاب را برای خوانده ایفا می‌کند حضور استعاری روشنفکر عهد پهلوی دوم است. حضور در سگ‌دانی و تحمل هم‌نشینی با سگ برای به دست آوردن دل دختری از طبقه مرفه که ترک وطن کرده تا به رفاه بیشتر از آن‌چه داشته برسد، حامل معنایی عمیق است. در واقع نماد روشنفکری در داستان حاکی از نگاه غیرمنطقی و دور از انسانیت طبقه‌ حاکم به جماعت روشنفکر و هنرمند است.
 
نویسنده یک گستره تاریخی در بستر زمان از بعد از مظفرالدین شاه قاجار تا محمدرضا پهلوی را برای روایتش برگزیده است. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» بیش از آن‌که رمانی تاریخی باشد رمان با رویکرد تاریخی است. در واقع در بستر داستانی عاشقانه به تحول جامعه ایران و در رحم جامعه ایران به قهرمان داستان اشاره شده است.}}
 
<ref name=":7" />
 
'''روایت رابطه طبقه روشنفکر و طبقه حاکم'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=برای ایجاد عمق و بعد در کلیت داستان نشانه‌های بسیاری در کتاب و شخصیت‌ها قرار داده شده مثلا شخصیت البرز پایی معلول دارد و نقصی ظاهری که حکایت از نقصی باطنی است که می‌تواند همان عدم ادراک دقیق و عدم آگاهی به موقعیتش باشد. او علیل است که نمی‌فهمد نشستن در سگ‌دانی و پناه گرفتن در پس یک سگ برای کشف فساد اخلاقی یک نظامی بلندمرتبه رژیم حاکم، خود عملی غیرانسانی است. اتفاقاً این بخش‌های کتاب را می‌توان از منظری ناتورالیستی دید که در عمق صحنه نظرگاهی برای نگریستن به رابطه طبقه‌ حاکم و طبقه‌ روشنفکر است. البرز آن‌قدر در آن سگ‌دانی مانده که می‌گوید «دلم مثل دل سگ می‌زند!}}
 
<ref name=":7" />
 
=== احمد توانایی؛ نویسنده و کارشناس کتاب ===
'''کتاب را نمی‌توان به دانشجویان توصیه کرد'''
{{گفتاورد تزیینی|text=ما با یک کتاب نسبتاً توانمند در قلم، توصیفات و تصاویر روبه‌رو هستیم که به خوبی از پس ترسیم زوایای مختلف برآمده است. برخی از تعابیر و اصطلاحات در تصویرگری‌ها باعث شده که به راحتی نتوان کتاب را به نوجوانان و اطرافیان معرفی کرد. نویسنده به هر دلیلی نمی‌تواند خیلی از صحنه‌های ضدارزشی را توصیف کند؛ اما زمانی که موضوع روایت تاریخی است، این آزادی را احساس کرده و شخصیت‌های مطرح‌شده مقصر می‌شوند. بخشی از آن توصیفات برای جلب مخاطب است و نگران از دست دادن قشری از آن‌هاست. برای مثال تعابیری که برای زن بیوه و شراب استفاده می‌شود، قابل درک نیست. نویسنده می‌توانست بدون استفاده از این تعابیر داستان را روایت کند. این کتاب را حتی به دانشجویان نیز نمی‌توان توصیه کرد.}}
<ref name=":6" />
 
'''تکرار برخی تعابیر'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=تکرار برخی تعابیر دور از توانایی نویسنده است؛ برای مثال برای القای ترس، ده تا دوازده بار از عبارت «دلم مثل سگ می‌لرزد!» استفاده شده است. این تکرار باعث عادی شدن این ترس می‌شود.}}
 
<ref name=":6" />
 
=== محمد قائم­خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی ===
'''نثر در خدمت روایت داستان'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=در خلال نثرهای متداول امروز، نثر متفاوت این کتاب بسیار جذاب است. دلیل آن هم وابستگی به خطّه خراسان می­باشد. این روایت، انتظارات ایرانی‌ها را از نثر و زبان برآورده می‌کند.
 
نثر در خدمت روایت داستان است و به ساخت کامل آن کمک می‌کند. نام‌گذاری‌ها، یکی از بهترین ویژگی‌های نثر است. نحو در نثر به کمک شخصیت‌پردازی آمده است. درخصوص شخصیت‌های قاطع، زبانی محکم و خلاصه، و در خصوص شخصیت‌های سست، زبانی گسسته و به‌هم‌ریخته به‌کار برده شده است. نویسنده با زبان خود شخصیت، آن شخصیت را معرفی می‌کند. تشبیهاتی که به حیوانات داده شده نیز قوت کتاب است و ویژگی‌های مناسبی را با این کار بیان می‌کند. این ابزار به زیبایی متن اضافه کرده و جهان داستان را می‌سازد و نویسنده می‌داند چه چیزی از روایت آن‌ها می‌خواهد.}}
 
<ref name=":6" />
 
'''باطن شخصیت‌های اصلی داستان'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=در این کتاب به صورت کلی، هنر روشنفکری قبل از انقلاب را با دو شخصیت اصلی می‌سازد. داستان بدون این‌که به دنبال روایت‌های ایدئولوژیک از انقلاب برود، کلیتی از جهان پیش از انقلاب را بازگو می‌کند.}}
 
<ref name=":6" />
 
=== مریم سادات ذکریایی؛ نویسنده و منتقد ادبی ===
'''شخصیت بی‌همتای باهوز'''
{{گفتاورد تزیینی|text=تنها نکته‌ای که می‌شود به این کتاب گرفت، ادبیات گاه­‌گاه باهوز است که این نکته به منظر کسانی که محمدرضا شرفی را می‌شناسند، به چشم می‌­آید. گاه گاهی باهوز توصیف یا جمله‌ای به کار می‌برد که به نظر می‌رسد برای دهان این نقاش ‌کم حرف بیرونی و پرحرف‌ درونی که در درونش غوغایی برپاست، بزرگ است. خواننده احساس می‌کند یک جاهایی خود نویسنده است که دارد تعریف می‌کند، نه باهوز.
 
باهوز برعکس شخصیت مردانه‌اش که باید کلی‌نگر باشد، بسیار به جزئیات توجه کرده است و این شاید اقتضای شغلش هست. نویسنده خیلی خوب از پس باهوز برآمده و او را خوب پرورانده است، ولی کاش به سبک ونگوک نبود. ماهیت خود باهوز آنقدر بی‌همتا هست که نخواهد با یک نقاش خارجی، ولو نقاش بزرگی مثل ونگوک مقایسه شود.
 
به ظاهر نقاش داستان، یک جایی از داستان به حالتی از جنون می‌رسد که هوس می‌کند گوشش را ببُرّد و برای معشوقه‌اش نازلی بفرستد، اما اگر کمی دقت کنیم، متوجه می‌شویم که نویسنده با توجه به بهم ریختگی درونی شخصیت باهوز، می‌خواهد بگوید بیشتر از این که باهوز به فکر گوش بریدن برای معشوقه باشد، شاید مثل ونگوک از بیماری وزوزی که مدام توی سرش می‌چرخد، رنج می‌برد و می‌خواهد گوشش را بِبُرد تا از آن رها شود و دیگر این قدر با خودش حرف نزند و صدای خودش را نشنود.}}
<ref name=":6" />
 
'''پیچیدگی در طرح جلد'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=طرح جلد کتاب نیز راز و رمز و پیچیدگی خاص خود را دارد و خواننده در طول داستان دنبال کشف طرح جلد، می‌گردد تا جایی که وسط‌های داستان، آنجا که باهوز صحبت از بریدن گوش می‌کند، راز طرح روی جلد کتاب فاش می‌شود.}}
 
<ref name=":6" />
 
=== حمید عبداللهیان؛ نویسنده و منتقد ادبی ===
'''نثر انعطاف‌پذیر'''
{{گفتاورد تزیینی|text=نثر انعطاف‌پذیر و متناسب کار است؛ نثری که نه خیلی روان و روزنامه‌ای است و نه آن‌قدر دست‌انداز دارد که مخاطب مدام نیاز به بازگشت به متن داشته باشد. یکی از حسن‌های این داستان این بود که لغات محلی در آن وجود داشت و نویسنده جسورانه این لغات را معنی نکرده بود و خواننده هم از زمینه‌ متن می‌توانست معنی آن را متوجه شود.}}
<ref name=":4" />
 
'''شم قوی نویسندگی نویسنده'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=این‌که به چه مواردی و چگونه اشاره شود، جزء شم نویسندگی است و در این کتاب به خوبی رعایت شده است. بر اساس این دو فاکتور می‌توان شرفی‌‎خبوشان را یک دولت‌آبادیِ مدرن دانست.}}
 
<ref name=":4" />
 
'''تنوع فضای فرهنگی و اجتماعی'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=فضای فرهنگی و اجتماعی اثر در داستان بسیار متنوع است. در ابتدا فضای تهران در آستانه‌ی انقلاب و فضایی که روشنفکرها در آن فعالیت می‌کنند، پس از آن فضای ارتشی‌های زمان شاه است؛ گفتارها، دیالوگ‌ها، حرف‌ها و مناسبت‌هایی که در مهمانی‌های ارتشی‌ها گفته می‌شود که آن‌ هم فضای بسیار متفاوتی می‌­باشد و خلق آن نیازمند کار بسیاری از سوی نویسنده است. فضای سوم که در داستان وجود دارد، فضای روستایی اطراف قوچان در ۷۰-۸۰ سال پیش است. تلفیق این سه فضا در داستان و تسلط بر سه فضایی که هم از نظر فرهنگی با هم متفاوت هستند و هم از نظر تاریخی در دوره‌های متفاوتی هستند، حُسن کار محسوب می‌شود. تسلط نویسنده بر فضاهای داستان، به نوعی منجر به اعتماد مخاطب به نوشته‌های وی و آرامش خیال وی می‌شود و این یکی دیگر از عوامل موفقیت این داستان –یعنی اعتماد خواننده به نویسنده- را ایجاد می‌کند.}}
 
<ref name=":4" />
 
'''عنصر غافلگیری و جابه‌جایی زمانی'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=از تکنیک‌های نویسنده، غافلگیری است. در هر فصلی از این داستان، زمانی که نویسنده احساس می‌کند روند داستان کند شده و منجر به خستگی مخاطب می‌شود، اطلاعاتی را به وی ارائه می‌دهد تا او را تشویق به ادامه‌ خواندن داستان کند. ضمن اینکه جابه‌جایی زمان در طول این داستان رخ می‌دهد؛ این اتفاق خط سیر عادی و یک‌نواخت را از داستان می‌گیرد و مخاطب را در خلاقیت اثر ادبی شرکت می‌دهد. به تعبیر ژنت، گذشته‌نگرها و آینده‌نگرها، شتاب مثبت و شتاب منفی در این داستان به خوبی رعایت شده است و منجر به قوت بیش از پیش این داستان می‌شود.}}
 
<ref name=":4" />
 
'''بی‌تکلفی داستان در جهان‌بینی'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=از نظر جهان‌بینی، تکلیف این داستان مشخص نیست؛ به این معنی که اگر ما قصد داشته باشیم، ظلم‌هایی که به جامعه‌ ایران رفته است را نشان دهیم، لازمه‌ اصلی آن این است که نویسنده بی‌طرف در موضع اطلاع‌دهنده بایستد و مخاطب خود نتیجه را از اطلاعاتی که به وی داده می‌شود برداشت کند.
 
یکی از عوامل انزوای داستان و ادبیات داستانی ایرانی در سال‌های اخیر زیادی دغدغه مخاطب داشتن است. این دغدغه‌ باعث می‌شود که نویسنده از رسالت داستان فاصله بگیرد. درباره این داستان هم به نظر می‌رسد که در بعضی موارد مانند عشق میان پسری رعیت‌زاده و دختری اشرافی و نام فصل‌ها، مواردی برای جذب مخاطب به اثر تحمیل شده است.}}
 
<ref name=":4" />
 
'''رهاشدن شخصیت‌ها'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=از کاستی‌های اثر، رهاشدن شخصیت‌ها است. نازلی، نقاش، خسروخانی، ننه سوری، بابا کلیم و موارد دیگر، اینها شخصیت‌هایی هستند که رها شده‌اند.}}
 
<ref name=":4" />
 
'''دیالوگ‌های طولانی و خسته‌کننده'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=ایراد دیگر این داستان، دیالوگ‌های طولانی و خسته‌کننده در فصل‌های اول تا سوم است. کندی تحرکات داستان در فصل‌های اول تا سوم و حرکت‌های سریع داستان در فصل چهارم، از دیگر نقاط ضعف این داستان است. ضمن این‌که در فصل چهارم، بدون هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای راوی و فضای روایت داستان عوض می‌شود. علاوه بر اینکه تکیه‌ی زیاد بر حوادث در داستان، از دیگر نقاط ضعف داستان است.}}
 
<ref name=":4" />
[[پرونده:Vangog5.png|بندانگشتی|نشست بازخوانی و نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». فرهنگسرای انقلاب اسلامی تهران. ۱۳۹۳]]
 
=== علی‌اصغر عزتی‌پاک؛ نویسنده و منتقد ادبی ===
'''خط روایی درست'''
{{گفتاورد تزیینی|text=رمان خط روایی خوبی را طی می‌کند تا مخاطب به خوبی گذشته را بشناسد. در مورد فصل پایانی، باید گفت که راوی به جایی می‌رسد که حرفی برای گفتن ندارد و به نظر من این تغییر به صورتی کاملا هوشمندانه اتفاق افتاده است.}}
<ref name=":4" />
 
'''مجید اسطیری؛ نویسنده و کارشناس کتاب'''
 
'''دو گودال در داستان'''
 
{{گفتاورد تزیینی|text=در مورد دیالوگ‌ها و لحن‌ نظامی‌های دوران پهلوی می‌توان گفت که بسیار خوب شکل گرفته و مخاطب را در خود درگیر می‌کنند. در جایی هم این دیالوگ‌ها زیادی طولانی می‌شوند و باورپذیری آن را دچار مشکل می‌کنند. خصوصیت ناتورالیستی این داستان نیز کاملا درست است و بارزترین ویژگی و جلوه‌ آن، علیل بودن البرز است. در این داستان، دو گودال نیز وجود دارد: گودالی که در خانه وجود دارد و وی آن‌جا را پایان زندگی خود تصور می‌کند و گودال دیگری که در فصل چهارم به خواننده نشان داده می‌شود که وی زندگی خود را از آنجا آغاز نموده است.}}
 
<ref name=":4" />
[[پرونده:Vangog6.jpg|بندانگشتی|پوستر نامزدهای جایزه قلم زرین. تهران.  ۱۳۹۴]]
 
== جملاتی از کتاب ==
به قول نازلی، نقاشی آدم را کر می‌کند؛ شنوایی آدم را می‌برد توی رنگ‌ها و نقاش وقتی به نقاشی فکر می‌کند، یا وقتی دارد تابلویش را می‌کشد، هم رنگ‌ها را می‌بیند و هم رنگ‌ها را می‌شنود.
{{وسط|□□□}}
سرتیپ‌ها با کسی شوخی ندارند. حتی اگر بچه باغبانشان باشی و یک عمر، هم‌زبازی دختر نازنازیشان باشی، باز هم اگر یک پایت کوتاه‌تر باشد و سی و هفت سال عمرت را زیر نگاه سنگین و پر ترحمشان زنگی کرده باشی، باز هم موقع‌هایی هست که یک پول برایشان نمی‌ارزی.
{{وسط|□□□}}
سرتیپ هم باید رضاخانی باشد. یک نظامی غد و قلدر و کم حرف، مثل خسروخانی که هنوز هم توی اتاق مخصوص خودش، چکمه‌های اوایل خدمتش و به قول خودش، زمان اعلی‌حضرت را نگه داشته است.
{{وسط|□□□}}
یک پای ناقص که بگذارد نقاش بشوی، خیلی بهتر است از دو پای سالمی که تو را ببرد دانشگاه افسری


در این رمان، سبک ناتورالیستی در نثر رمان وجود دارد ولی توصیف جامعه به سمت رئالیستی سوق پیدا می‌کند. منظور از سبک ناتورالیستی، سبکی است که انسان را در حد یک موجود طبیعی پایین می‌آورد و از آن به عنوان موجودی سرشار از نیازهای طبیعی و زمینی به تصویر می‌کشد. البته این به این معنا نیست که در این سبک هیچ ارزشی برای انسان قائل نیستند. با اینکه فضای این داستان ناتورالیستی است اما در زمینۀ نثری که به کار می‌برد تا حد زیادی می‌توان گفت از نثر مرسوم این سبک پیروی نکرده است و بنابراین می‌توان ادعا کرد که نثری جدید است.<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/4078/%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8 «نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‎گوگ» در فرهنگ‎سرای انقلاب»]. سایت شهرستان ادب. ۱۵ آذر ۱۳۹۳</ref>
== مشخصات کتاب‌شناختی ==
«عاشقی به سبک ون‌گوگ» نوشته محمدرضا شرفی‌خبوشان با طراحی جلد مجید کاشانی در ۲۱۲ صفحه، در قطع رقعی با جلد شومیز، در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات شهرستان ادب چاپ شده است. چاپ پنجم این اثر در سال ۱۳۹۸  روانه بازار چاپ شد.  


شخصیت‌پردازی بدون حاشیه
نسخه الکترونیکی این اثر در بستر [https://taaghche.com/book/83443/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86-%DA%AF%D9%88%DA%AF طاقچه] بارگزاری شده است.


شخصیت‌های این داستان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی شخصیت‌هایی که بسیار کارآمد هستند و خوب پردازش شده‌اند اما مستقل‌اند؛ یعنی در فضایی بیرون از فضای داستان شکل‌ گرفته و تکوین یافته‌اند و بعد در بطن داستان قرار گرفته‌اند و داستان را پیش می‌برند. شخصیت‌پردازی دیگری هم هست که تمام ابزار به کار گرفته شده برای پردازش شخصیت، درست در مسیر داستان پیش می‌رود. شخصیت‌پردازی، فضاسازی و گره‌افکنی بدون هیچ‌گونه حاشیه رفتن در مسیر داستان است و نشان از هنر و توانایی نویسنده دارد.[3]
== نوا، نما، نگاه ==


فصل پایانی رمان، منفک از فصول دیگر
* [https://www.dalfak.com/w/l0trtt/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D8%A8%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D8%B2 حضور محمدرضا شرفی‌خبوشان در برنامه کتاب باز]. شبکه نسیم. دی ماه ۱۴۰۲
* [https://www.aparat.com/v/q791vuw اجرای قطعه‌ای از عاشقی به سبک ون‌گوگ، نوشته محمدرضا شرفی‌خبوشان توسط بازیگر سینما و تئاتر سینا رازانی]. شهرستان ادب. ۱۳۹۶
* ک[https://www.navaar.ir/audiobook/5305/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A8%DA%A9-%D9%88%D9%86%DA%AF%D9%88%DA%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B4%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%AE%D8%A8%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%86 تاب صوتی عاشقی به سبک ون­گوگ]. قناری. ۱۳۹۶
* [https://www.aparat.com/v/l35efuq معرفی عاشقی به سبک ون‌گوگ- مستند فیروزه]. شبکه افق. ۱۳۹۸


در خصوص فصل پایانی رمان، باید گفت که قدرت نثر آن خیلی بهتر از فصل‌های پیش از آن است. تنها نکته‌ای که باید اشاره کرد این است که به دلیل جداشدن ناگهانی این فصل از سایر فصل‌ها و تنها ارتباطی که در پاراگراف آخر به مخاطب داده می‌شود تا وی ارتباط میان این فصل‌ها و سایر فصل‌های دیگر را متوجه شود، انگار این فصل در خلأ رخ می‌دهد و جدا از سایر بخش‌ها است. حلقه‌ای که قرار بوده است، از لحاظ متنی و محتوایی فصل آخر را به سایر فصول مرتبط کند، وجود ندارد و مخاطب تا قبل از پاراگراف آخر، در ابهام به سر می‌برد. که این مشکل با جابه‌جایی فصول ممکن است حل شود؛ با این تفاوت که ضربه‌ پایانی کتاب را از آن می‌گیرد. به نظر می‌رسد این ارتباط مهم‌ترین مشکل ساختاری و فنی این کتاب را تشکیل می‌دهد. نقش اصلی راوی در رمان مدرن، قضاوت کردن است و این ویژگی را در عاشقی به سبک ون‌گوگ به خوبی می‌توان دید.[4]
== پانوشت ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۲

عاشقی به سبک ون‌گوگ
نویسندهمحمدرضا شرفی‌خبوشان
ناشرشهرستان ادب
تاریخ نشر۱۳۹۳
تعداد چاپپنجم ۱۳۹۸
شابک۹۷۸۶۰۰۶۸۹۰۶۱
تعداد صفحات۲۱۲
موضوعرمان، انقلاب اسلامی
زبانفارسی
قطعرقعی
طراح جلدمجید کاشانی
نوع جلدشومیز

«عاشقی به سبک ون‌گوگ» رمانی است که به قلم محمدرضا شرفی‌خبوشان نگاشته شده است. این کتاب داستان عاشقیِ پسر جوانی با سرگذشتی رازآلود را در روزهای اوج انقلاب روایت می‌کند. شخصیتی که با کنار هم قرار دادن رویدادها، شخصیت‌ها و اتفاق‌ها، سعی در کامل کردن تکه گمشده‌ای از پازل زندگی خود را دارد. این اثر در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.

*****

رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»  در واقع تصویری از فضای روشنفکری عصر پهلوی است که به ماجرایی عاشقانه گره خورده است. شخصیت اصلی این رمان، جوانی به نام «البرز» است که با یک پای لنگ، همراه مادر و پدری لال و برادر بزرگ‌ترش در خانه تیمسار «خسروخانی» از ارتشی‌های بانفوذ رژیم شاهنشاهی خدمت می‌کنند. البرز، هم‌بازی نازلی دختر تیمسار است و او برای به دست آوردن دل این دختر به هر کاری تن می‌دهد. حسی رقیقی که کم‌کم در خیالش آن را عشق می‌پندارد در البرز نسبت به نازلی شکل می‌گیرد.

سال‌ها می‌گذرد و البرز و نازلی هر دو نقاش می‌شوند. نازلی با کس دیگری ازدواج می‌کند و زندگی‌اش به شکست می‌انجامد. تیمسار، دختر و همسرش را به آمریکا می‌فرستد. نازلی که به این رفتار پدرش مشکوک است، از البرز می‌خواهد که علت این رفتار پدرش را پیدا کند. او می‌خواهد بداند در آن باغ قدیمی چه خبر است. تیمسار و دوستانش برای سرکوب کردن مبارزات و انقلابیون در حال اجرای برنامه حذف فیزیکی مبارزان و انداختن آن­‌ها در چاه بزرگی در باغ قدیمی است. البرز در خلال صحبت‌های تیمسار متوجه می‌شود که فرزند واقعی کسانی که کنار آن‌ها بزرگ شده، نیست. او دچار بحران هویت می‌شود و به دنبال آن کسی می‌رود که او را بنا به درخواست تیمسار و همسرش که بچه‌دار نمی‌شده‌اند، به تهران آورده است. ماجرای دیگری از این‌جا شکل می‌گیرد.

این کتاب، رمانی هیجان‌انگیز است که در چهار فصل با پرداختی هنرمندانه، ذهن یک نقاش معلول را واکاوی می‌کند.

خلاصه اثر

رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»  در چهار فصل نوشته شده و تمام داستان‌ها از زاویه دید «البرز» که به طور اتفاقی در جریان ماجرا قرار گرفته، در حال روایت است.[۱]

در فصل نخست؛ شیدایی در سگ‌دانی، آغاز راه عاشقی شخصیت اول این کتاب است.[۲] از آغاز تا پایان فصل اول این اثر، ما با یک عاشق درونگرا روبه‌رو می‌شویم و جریان سیال ذهن او در طول داستان، جاری است. البرز مرد عاشق‌پیشه‌ این رمان از داخل یک سگ‌دانی در حال روایت ماموریتش برای نازلی است، دختری که دیوانه‌وار او را دوست دارد. از همان‌جا حوادث انقلاب و سرکوب مبارزات مردمی علیه نظام پهلوی را روایت می‌کند.[۳]

در فصل دوم با عنوان «هوایت را نفس می‌کشم» البرز وارد اتاق نازلی می‌شود، خود را غرق در هوایی می‌کند که معشوقه‌اش در آن نفس کشیده و همه چیز برای او در این اتاق، وجود نازلی را تداعی می‌کند. در این فصل، نویسنده در خلال ماجرای تیمسار و طرح حذف فیزیکی مخالفان سلطنت، مسئله هویت البرز را مطرح می‌کند و با این ابهام، شخصیت اصلی داستان وارد یک چالش اساسی بر سر یافتن هویت خود می‌شود.

فصل سوم که نویسنده نام آن را «پوست از من بردار» قرار داده، جایی است که البرز برای شناخت پیشینه و هویت خود سفر می‌کند. او سراغ کسی می‌رود که او را به تیمسار خسروخانی تحویل داده است. تیمسار هم وقتی دیده پسر یک پایش کوتاه‌تر از دیگری است، او را پس زده و با تقبل خرج زندگی‌اش او را به خانواده خدمتکار باغش سپرده است.

در فصل پایانی این رمان با عنوان «پوست کندن از نقاش» نویسنده، ساختار روایت را تغییر داده و از زاویه‌ای دیگر همه آن گذشته را که البرز دنبال کشف آن بوده در قالب حوادثی که منجر به مرگ پدر و مادرش و زنده ماندن او و رسیدنش به دست دوست تیمسار، را در فضایی روستایی و دقیق به تصویر کشیده است.[۴]

چشم‌گیرترین فصل کتاب، فصل آخر است. آن‌جا که باهوز به آرزویش می‌رسد، دانای کل می‌شود و خودش را روایت می‌کند. در فصل آخر، خواننده تمام ظلمی را که به مردم پابرهنه از سوی رژیم‌های شاهنشاهی وارد شده، با تمام وجود لمس می‌کند.

در حقیقت فصل آخر روایتی از اتفاقاتی است که بر سر مردم شمال خراسان آمده و به جریانات مشروطه و ظلم بر دختران قوچان بر اثر فشار حکومت اشاره دارد.[۲]

به طور کلی در این رمان نویسنده دو محور را مورد توجه قرار داده که اولی با حضور شخصیت اصلی داستان، یعنی البرز پیش می‌رود. این قصه، ماجرای عشق به نازلی و بعد هم مخفی شدن برای فهمیدن ماجرایی است که در باغ در حال وقوع است. محور دوم اما مربوط به اتفاقاتی است که توسط تیمسار و دوستانش و عبدالله، برادر بزرگ‌تر البرز که وارد نظام شده در حال رخ دادن است.[۱]

از جمله شخصیت‌هایی که در این رمان، بار معنایی و ماجرایی برایشان در نظر گرفته شده است می‌توان به البرز، نازلی، بابا کلیم، تیمسار خسروخانی و عبدالله اشاره کرد. هر کدام از این شخصیت­ ها با فراز و نشیب‌های پرداختی از سوی نویسنده، به عنوان نقش‌آفرینان اصلی این قصه شناخته می‌شوند. در میان اینان، با کمی اغماض می‌توان گفت که شخصیت البرز به لحاظ حجم حضورش در داستان که منجر به ظهور خصوصیات و ظرفیت‌هایش شده، همچنین شخصیت باباکلیم پدر خانواده‌ای است که به عنوان خدمتکار در باغ تیمسار خسروخانی کار می‌کنند. او البرز را نیز بزرگ کرده‌ است. با در نظر گرفتن محدودیت‌های این شخصیت که لال است و به واسطه تصاویری که از او در مقابل کنش‌های داستان ارائه شده، ماندگاری بیش‌تری در ذهن خواننده نسبت به دیگر حاضران در این قصه و ماجرا دارند.[۴]

مدت زمان نگارش

نویسنده در بین سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ درگیر نگارش این اثر بوده است. این اثر نهایتاً پس از سه سال، در سال ۱۳۹۳ به چاپ رسید. اخذ مجوز انتشار کتاب نیز حدود دو سال به طول انجامیده است.[۵]

داستان انتشار کتاب

ایده «عاشقی به سبک ون‌گوگ» هم بر مبنای نگاه و نگرش خود نویسنده به فضای فکری روشنفکری پیش از انقلاب بوده است. او می­خواسته است تا رمانش زبان، مشغولیت‌های ذهنی و همفکری هنرمندان پیش از انقلاب را نشان بدهد. آن چیزی که روشنفکران پیش از انقلاب بسیار زیاد دچارش بودند، یک بحث هویتی بود.

روشنفکران به دنبال هویت خودشان بودند و دوست داشتند که جهان هویتی را دریابند، اما در نهایت سردگم شدند. این عدم از شناخت هویت خودشان که چه هستند و چه می‌خواهند باشند و نقش آن‌ها در جامعه چیست و جامعه به چه سمتی حرکت می‌کند؛ همگی سؤالاتی بودند که روشنفکر پیش از انقلاب برای آن پاسخ دقیقی نداشت. همین موضوعات خیلی مهم باعث شکل‌گیری ایده نمایش زندگی یک نقاش عاشق در ذهن نویسنده شده است.[۶]

طرح جلد

طرح روی جلد کتاب توسط مجید کاشانی خلق شده است. به تبع نام رمان که اشاره دارد به خود ون‌گوگ؛ طرح جلد هم همین­‌طور می­‌باشد. ون‌گوگ در یکی از بحران‌های زندگی خود گوشش را می‌برد و این طرح گوشی که روی جد کتاب است اشاره به بخشی از زندگی ون‌گوگ دارد.[۶]

نقد اثر

هجرت شخصیت داستان از سرنوشت نکبت بار به روشنایی

«عاشقی به سبک ون‌گوگ» سرگذشت آدمی است که این آدم از این شرایط نکبت‌بار آرام سر برمی‌آورد و رو به روشنایی پایان داستان می‌گذارد؟ چه می‌شود که او کم‌کم به کندوکاو در هویتش می‌پردازد و به کشف خود می‌پردازد. داستان این فرآیند را به خوبی نشان داده است. داستان البرز در این رمان داستان شخصیتی‌ست که از پی هویت‌جویی در نهایت به هویت‌یابی ختم می‌شود.

مخاطبان داستان در پایان قصه با این گزاره مواجه خواهد شد که آدم عصر پهلوی، به نام مدرن شدن، اتفاقا مسخ شده است. لایه‌های روبنایی مدرنیسم بدون توجه به زیربنای معرفت‌شناختی آن در ایران پیاده شد و در نتیجه این فقدان معرفتی آنچه برای ایران و ایرانی مدن رخ داده بحران هویت عمیق و دامنه‌دار بود که به مسخ منجر شد. در واقع از یک معضل کوچک به معضلی عمیق‌تر کوچ کرده است.

در این رمان نثر بالغ و در عین‌حال شاعرانه‌ در خدمت همین معنا و تحول شخصیت است. عاشقانه رخ داده و تصویر شده در کتاب بسیار آرام است اما در عین‌حال فراز و فرود داستان را دچار نقص نکرده است.[۷]

وجود سبک ناتورالیستی و رئالیستی در اثر

علی‌رغم اینکه سبک کتاب سبکی ناتورالیستی و رئالیستی است، اما نثر خواننده را به سمت آن‌ها نمی‌کشاند. هویت‌جویی شخصیت اول این داستان –البرز- دو وجه دارد: یکی به صورت سیال در تمام داستان رخ می‌دهد؛ همان‌گونه که همه‌ افراد عادی این نوع هویت‌جویی را دارند. وجه دیگری از هویت‌‎جویی شخصیت البرز نیز در این رمان دیده می­شود: در اثر اتفاقی او متوجه می‌شود که شخصیتش همانی نبوده که می‌دانسته است. در این جاست که تلنگری به البرز می‌خورد و مسیر تعالی وی از مسیر عشق زمینی جدا می‌شود. تمامی وقایع داستان، با غلبۀ نثر در این رمان در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. می‌‌توان گفت قدرت و پختگی نثر بر روی داستان سایه انداخته است و خواننده را از سایر ارکان داستان غافل می‌کند.

در این رمان، سبک ناتورالیستی در نثر رمان وجود دارد ولی توصیف جامعه به سمت رئالیستی سوق پیدا می‌کند. منظور از سبک ناتورالیستی، سبکی است که انسان را در حد یک موجود طبیعی پایین می‌آورد و از آن به عنوان موجودی سرشار از نیازهای طبیعی و زمینی به تصویر می‌کشد. البته این به این معنا نیست که در این سبک هیچ ارزشی برای انسان قائل نیستند. با اینکه فضای این داستان ناتورالیستی است اما در زمینۀ نثری که به کار می‌برد تا حد زیادی می‌توان گفت از نثر مرسوم این سبک پیروی نکرده است و بنابراین می‌توان ادعا کرد که نثری جدید است.[۸]

شخصیت‌پردازی بدون حاشیه

شخصیت‌های این داستان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی شخصیت‌هایی که بسیار کارآمد هستند و خوب پردازش شده‌اند اما مستقل‌اند. این شخصیت‌ها در فضایی بیرون از فضای داستان شکل‌ گرفته، تکوین یافته‌اند و بعد در بطن روایت، داستان را پیش می‌برند. شخصیت‌پردازی دیگری هم هست که تمام ابزار به کار گرفته شده برای پردازش شخصیت، درست در مسیر داستان پیش می‌رود. شخصیت‌پردازی، فضاسازی و گره‌افکنی بدون هیچ‌گونه حاشیه رفتن در مسیر داستان است و نشان از هنر و توانایی نویسنده دارد.[۸]

فصل پایانی رمان، منفک از فصول دیگر

در خصوص فصل پایانی رمان، باید گفت که قدرت نثر آن خیلی بهتر از فصل‌های پیش از آن است. تنها نکته‌ای که باید اشاره کرد این است که به دلیل جداشدن ناگهانی این فصل از سایر فصل‌ها و تنها ارتباطی که در پاراگراف آخر به مخاطب داده می‌شود تا وی ارتباط میان این فصل‌ها و سایر فصل‌های دیگر را متوجه شود. انگار این فصل در خلا رخ می‌دهد و جدا از سایر بخش‌ها است. حلقه‌ای که قرار بوده است، از لحاظ متنی و محتوایی فصل آخر را به سایر فصول مرتبط کند، وجود ندارد. درواقع مخاطب تا قبل از پاراگراف آخر، در ابهام به سر می‌برد. این مشکل با جابه‌جایی فصول ممکن است حل شود؛ با این تفاوت که ضرب پایانی کتاب را از آن می‌گیرد. به نظر می‌رسد این ارتباط مهم‌ترین مشکل ساختاری و فنی این کتاب را تشکیل می‌دهد. نقش اصلی راوی در رمان مدرن، قضاوت کردن است و این ویژگی را در عاشقی به سبک ون‌گوگ به خوبی می‌توان دید.[۸]

محمدرضا شرفی‌خبوشان، نویسنده اثر

درباره نویسنده

محمدرضا شرفی‌خبوشان، متولد ۲۰ مهر سال  ۱۳۵۷ در تهران است. او کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دارد و علاوه بر نویسندگی و شاعری، مدرس زبان و ادبیات فارسی هم است.

آثار

مجموعه داستان

  • بالای سر آب‌ها.

رمان

  • بی‌کتابی؛
  • موهای تو خانه ماهی‌هاست؛
  • یحیی و یا کریم.

شعر

  • از واژه‌ها ته؛
  • طعم خوش واژه‌ها و یادداشت‌های بی‌اهمیت یک شاعر شهرنشین؛
  • نامت را بگذار وسط این شعر.[۹]

جوایز

پوستر جلسه نقد کتاب در ترنجستان سروش. تهران. ۳ دی ۱۳۹۸

نظر نویسنده درباره اثر

مخاطب اثر

مخاطب «عاشقی به سبک ون‌گوگ» بزرگسالان هستند. رمان به خاطر فضای فکری و نوع دیدگاهی که تولید می‌کند و سوالاتی که فرد بزرگسال با خواندن آن اثر با آن مواجهه می‌شود، مخاطب خاص خودش را دارد. پس نمی‌توانیم به نوجوان بگوییم که کتاب بزرگسال بخوان.[۶]

کتاب داستان است یا رمان

در این که تاریخ خودش شکلی روایی دارد و بخواهیم به شکلی تاریخ را زیرمجموعه داستان به حساب بیاوریم این محلی برای گفت‌وگوست. به نظرم تا حدودی می‌توان با تسامح بگوییم که تاریخ هم نوعی نقل هست.  اما اینجا سخن از رمان است؛ یک اثر خلاق که بن مایه‌های خودش را از تاریخ می‌گیرد.  [۱۰]

اشاره به فشل بودن ساختار کشور

غیر از این‌که لنگان بودن شخصیت اول کتاب اشاره به همان فشل بودن و ساختار ناقص کشور هم دارد، می‌تواند ما را ارجاع بدهد به لنگ زدن بخش زیادی از روشنفکران در عدم دریافتشان از آن چیزی که در کشور رخ می‌دهد. این جا ماندن و این عدم همراهی و هماهنگی خب در بخش وسیعی از روشنفکران دیده می‌شد. ما در بدنه انقلاب روشنفکرانی داشتیم از طیف‌های مختلف؛ اما غالب این حرکت را مردم تشکیل می‌دادند. بنابراین عاشقی به سبک ون گوگ، نقد روشنفکری پیش از انقلاب است.[۱۰]

خودشناسی مقدمه‌ای بر یک حرکت جمعی

عشق البرز به نازلی، بخش پررنگی از کتاب را تشکیل می‌دهد. به هر حال عشق یک مقوله درونی و حسی است؛ و می‌تواند به نوعی سرآغاز رسیدن به یک تحول عظیم باشد. هر چند این عشق، یک‌طرفه باشد. این کاری است که البرز انجام داده و قرار است عشق نازلی او را به مرتبه بالاتری برساند. این کنکاش‌ها و جست‌وجوکردن‌ها باعث می‌شود که او به دنبال هویت خودش بگردد و دریافتن هویت هم به معنی شخم زدن تاریخ است؛ این­که چه بودیم، چه هستیم و در چه جایگاهی قرار داریم. این قصه خُب نمادین است. یک آدمی که ترغیب می‌شود تا این‌که خودش را بشناسد و وقتی خودش را می‌شناسد، با حرکت جمعی همراه می‌شود. یعنی خودشناسی مقدمه‌ای برای پیوستن به یک حرکت جمعی است. یعنی از خود بگذرید و به جمع بپیوندید.[۱۰]

روایت دانای کل

البرز فرزند شاهنامه است، البرز همه ما هستیم‌. کافیست گذشته خودمان و تلاش آن‌ها را در طول تاریخ برای رسیدن به رهایی و آزادی دریابیم.  می‌توان گفت البرز در فصل پایانی به هویت خودش و به یک خودشناسی می‌رسد. این فصل رل البرز نیست که روایت می‌کند؛ فصل چهارم اتفاقا دانای کل روایت می‌کند. فصل‌های قبل را از زبان البرز می‌شنویم‌؛ اما فصل پایانی را به دست دانای کل می‌سپاریم. گویی که ما به یک دانای کل نیاز داریم تا ما را با هویت خود آشنا کند. [۱۰]

روایت تاریخ انقلاب از نگاه سرشت انسانی

چیزی که در این کتاب برای من اهمیت داشت، روایت تاریخ انقلاب از نگاه سرشت انسانی است. در یک انقلاب تنها یک حکومت تغییر نمی‌کند؛ بلکه سرشت و خلق‌وخوی مردمان نیز دچار تحول می‌شود. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» به‌دنبال روایت دگرگونی یک انسان است که در جست‌وجوی خویشتن و مسیری که حرکت می‌کند، تحول خود را در مسیر انقلاب می‌داند. انقلاب تنها مسئله‌ای بیرونی نیست و سیر تغییر و تحول درونی انسان است تا به انقلاب اسلامی برسد.[۵]

ورودی دشوار به زیست‌جهان نقاش و دنیای نقاشی

تقریبا دو سال روی این کتاب وقت گذاشتم. بیشترین موردی هم که نیازمند وقت بیشتری بود، زیست‌جهان نقاش و دنیای نقاشی بود؛ چون بنده هیچ تخصصی در مورد آن نداشتم. احساس می‌کردم وارد شدن به دنیای نقاشان و روایت این داستان از دریچه‌ ذهن آن‌ها، به تصویری شدن این داستان کمک می‌کرد و به نوعی در این رمان خواستم از امکانی که شخصیت نقاش به نویسنده می‌دهد استفاده کنم.[۸]

ممیزی طولانی

این کتاب دو سال هم درگیر ممیزی و تایید برای انتشار بود. چرا باید از چاپ کتابی که موضوع آن روایت داستان انقلاب است، جلوگیری شود؟! اگر برای شخصیت‌های بد داستان بخواهیم از الفاظ خوب استفاده کنیم، آن‌گاه دیگر تصویر بدی از آن شخص ساخته نمی‌شود.[۱۱]

زمان و مکان محل نوشتن کتاب

من جزو نویسندگانی هستم که صبح خیلی زود برایم اهمیت زیادی دارد. چراکه حس می‌کنم جهان با طلوع خورشید آغاز می‌شود و طبیعت کار خودش را با نورانیت و طلوع خورشید شروع می‌کند و این بر حس و حال و عملکرد انسان هم حاکم است. به همین خاطر زمان قلم زدن من در صبحگاه است. البته پاسخ این سؤال برای نویسنده ایرانی خیلی آسان نیست. در ایران کمتر نویسنده‌ای می‌تواند برنامه‌ریزی حرفه‌ای داشته باشد، مگر این‌که خودش بخواهد یک فضایی خلق کند. چراکه نویسندگی و نوشتن در ایران معیشت و امورات نویسنده را فراهم نمی‌کند. و مکان نوشتن هم تابع همین امر است. با توجه به این امر زمان بیشتر از مکان برای من مهم است یعنی صبح‌گاه در هر مکانی که امکانش فراهم شد. حتی شلوغی مکان هم برایم مشکلی ایجاد نمی‌کند.[۶]

پوستر نامزدهای دریافت هشتمین جایزه ادبی جلال

جوایز و افتخارات

نشست‌های برگزار شده در مورد اثر

  • جلسه نقد و بررسی کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ در ترنجستان سروش در ۱۳۹۸. این جلسه در دومین نشست از سلسله نشست‌های نقد و بررسی کتاب‌های برگزیده جوایز ادبی با عنوان «طعم کتاب» با حضور نویسنده کتاب، محمدقائم خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی و احمد توانایی؛ کارشناس کتاب و دیگر علاقه‌مندان  برگزار شد.[۵]
  • نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ» توسط نشر شهرستان ادب در ۱۳۹۳. این نشست در فرهنگ‎سرای انقلاب با حضور دکتر عبداللهیان، جواد افهمی، حمید باباوند و کتاب‌خوانی سینا رازانی بازیگر تئاتر و سینما برگزار شد. [۸]
نشست نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». تهران. ۱۳۹۸

اظهار نظرها در مورد اثر

لیلا مهدوی؛ نویسنده و منتقد ادبی

شروع پرکشش و پایان بی‌­ریتم

[۱۷]

ذهن مخاطب تمتعی از قصه ندارد

[۱۷]

داستان بیمار و آسیب‌دیده

[۱۷]

عدم توازن دو نظرگاه

[۱۷]

عنوان خوب ولی بی‌­ارتباط

[۱۷]

پروانه حیدری؛ نویسنده کتاب حمیرا

عاشقانه‌ای در بستر تاریخ

[۱۸]

قابل اعتمادترین نوع روایت

[۱۸]

حضور کمرنگ عشق

[۱۸]

روایت کاج‌های بلند تهران

[۱۸]

لادن عظیمی؛ منتقد ادبی

داستان غیر خطی

[۱۹]

ضعف دیالوگ

[۱۹]

زاویه دید پریشان

[۱۹]

نشست نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». تهران. ۱۳۹۸

آزاده جهان‌احمدی؛  نویسنده و منتقد ادبی

رمان با رویکرد تاریخی

[۷]

روایت رابطه طبقه روشنفکر و طبقه حاکم

[۷]

احمد توانایی؛ نویسنده و کارشناس کتاب

کتاب را نمی‌توان به دانشجویان توصیه کرد

[۵]

تکرار برخی تعابیر

[۵]

محمد قائم­خانی؛ کارشناس ادبیات داستانی

نثر در خدمت روایت داستان

[۵]

باطن شخصیت‌های اصلی داستان

[۵]

مریم سادات ذکریایی؛ نویسنده و منتقد ادبی

شخصیت بی‌همتای باهوز

[۵]

پیچیدگی در طرح جلد

[۵]

حمید عبداللهیان؛ نویسنده و منتقد ادبی

نثر انعطاف‌پذیر

[۸]

شم قوی نویسندگی نویسنده

[۸]

تنوع فضای فرهنگی و اجتماعی

[۸]

عنصر غافلگیری و جابه‌جایی زمانی

[۸]

بی‌تکلفی داستان در جهان‌بینی

[۸]

رهاشدن شخصیت‌ها

[۸]

دیالوگ‌های طولانی و خسته‌کننده

[۸]

نشست بازخوانی و نقد کتاب «عاشقی به سبک ون‌گوگ». فرهنگسرای انقلاب اسلامی تهران. ۱۳۹۳

علی‌اصغر عزتی‌پاک؛ نویسنده و منتقد ادبی

خط روایی درست

[۸]

مجید اسطیری؛ نویسنده و کارشناس کتاب

دو گودال در داستان

[۸]

پوستر نامزدهای جایزه قلم زرین. تهران.  ۱۳۹۴

جملاتی از کتاب

به قول نازلی، نقاشی آدم را کر می‌کند؛ شنوایی آدم را می‌برد توی رنگ‌ها و نقاش وقتی به نقاشی فکر می‌کند، یا وقتی دارد تابلویش را می‌کشد، هم رنگ‌ها را می‌بیند و هم رنگ‌ها را می‌شنود.

□□□

سرتیپ‌ها با کسی شوخی ندارند. حتی اگر بچه باغبانشان باشی و یک عمر، هم‌زبازی دختر نازنازیشان باشی، باز هم اگر یک پایت کوتاه‌تر باشد و سی و هفت سال عمرت را زیر نگاه سنگین و پر ترحمشان زنگی کرده باشی، باز هم موقع‌هایی هست که یک پول برایشان نمی‌ارزی.

□□□

سرتیپ هم باید رضاخانی باشد. یک نظامی غد و قلدر و کم حرف، مثل خسروخانی که هنوز هم توی اتاق مخصوص خودش، چکمه‌های اوایل خدمتش و به قول خودش، زمان اعلی‌حضرت را نگه داشته است.

□□□

یک پای ناقص که بگذارد نقاش بشوی، خیلی بهتر است از دو پای سالمی که تو را ببرد دانشگاه افسری

مشخصات کتاب‌شناختی

«عاشقی به سبک ون‌گوگ» نوشته محمدرضا شرفی‌خبوشان با طراحی جلد مجید کاشانی در ۲۱۲ صفحه، در قطع رقعی با جلد شومیز، در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات شهرستان ادب چاپ شده است. چاپ پنجم این اثر در سال ۱۳۹۸ روانه بازار چاپ شد.

نسخه الکترونیکی این اثر در بستر طاقچه بارگزاری شده است.

نوا، نما، نگاه

پانوشت

  1. پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ «معرفی و دانلود کتاب صوتی عاشقی به سبک ون‌گوگ اثر محمد‌رضا شرفی‌خبوشان». نوار. بی‌تا دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳
  2. پرش به بالا به: ۲٫۰ ۲٫۱ «نگاهی به رمان «عاشقی به سبک ون‌گوگ»». سایت شهرستان ادب. ۱۷ خرداد ۱۳۹۴
  3. «معرفی و دانلود کتاب صوتی عاشقی به سبک ون‌گوگ». کتابراه. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳
  4. پرش به بالا به: ۴٫۰ ۴٫۱ ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» نامزد هشتمین جایزۀ ادبی جلال آل‌احمد در بخش رمان شد». سایت شهرستان ادب. ۲۸ آبان ۱۳۹۴
  5. پرش به بالا به: ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ ۵٫۷ ۵٫۸ ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» نقد شد». خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا». ۴ دی ۱۳۹۸
  6. پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «نویسنده ایرانی با امکانات کم و محدودیت زیستی خود می‌نویسد». خبرگزاری مهر. ۱۵ مهر ۱۴۰۳
  7. پرش به بالا به: ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ «به نام مدرنیته مسخ می‌شویم!». مجله واو. ۹ بهمن ۱۴۰۰
  8. پرش به بالا به: ۸٫۰۰ ۸٫۰۱ ۸٫۰۲ ۸٫۰۳ ۸٫۰۴ ۸٫۰۵ ۸٫۰۶ ۸٫۰۷ ۸٫۰۸ ۸٫۰۹ ۸٫۱۰ ۸٫۱۱ ۸٫۱۲ ۸٫۱۳ «نشست بازخوانی و نقد رمان «عاشقی به سبک ون‎گوگ» در فرهنگ‎سرای انقلاب». سایت شهرستان ادب. ۱۵ آذر ۱۳۹۳
  9. پرش به بالا به: ۹٫۰ ۹٫۱ «محمدرضا شرفی‌خبوشان». ویکی‌پدیا. بی‌تا. دریافت شده ۱۶ مهر ۱۴۰۳
  10. پرش به بالا به: ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ««عاشقی به سبک ون گوگ»، نقد روشنفکری پیش از انقلاب است». ایبنا. ۱۱ فروردین ۱۴۰۰
  11. ««عاشقی به سبک ون‌گوگ» دو سال درگیر ممیزی بود». مشرق. ۹ دی ۱۳۹۸
  12. «عاشقی به سبک ون‌گوگ» نامزد هشتمین جایزۀ ادبی جلال آل احمد در بخش رمان شد». سایت مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب. ۲۸ آبان ۱۳۹۴
  13. ««زغال سرخ» و «عاشقی به سبک ون‌گوگ» نامزد بخش داستان جایزه قلم زرین». سایت مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب ۱۷ خرداد ۱۳۹۴
  14. «معرفی نامزدهای بخش داستان بلند و رمان بزرگسال جایزه شهید اندرزگو». خبرگزاری جمهوری اسلامی. ۲۷ مرداد ۱۳۹۸
  15. «عاشقی به سبک ونگوگ نامزد دریافت جایزه حبیب غنی­‌پور». شهرستان ادب. ۵ آذر ۱۳۹۴
  16. «برگزیدگان جایزه «کتاب تاریخ انقلاب اسلامی» معرفی شدند». ایسنا. ۲۳ اسفند ۱۳۹۹
  17. پرش به بالا به: ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ ۱۷٫۳ ۱۷٫۴ «واگویه‌های یک ذهن پریشان». مجله واو. ۳۰ بهمن ۱۴۰۰
  18. پرش به بالا به: ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ «کاج‌های بلند تهران!». مجله واو. ۲۴ بهمن ۱۴۰۰
  19. پرش به بالا به: ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ «بلندآواز و میان‌تهی». مجله واو. ۱۶ بهمن ۱۴۰۰